استاد حدائق روز دوشنبه 17 مردادماه 1401 مصادف با شب یازدهم محرم در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث « درس های نهضت سیدالشهدا(ع)» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[1].
صدق الله العلی العظيم
خب بنده هم به حسب تکليف و وظيفه خودم هم از برادران عزيز خواهران محترمهای که ادب کرديد احترام کرديد به محضر مقدس سيدالشهداء با حضور خودتان شرکتتان همکاریهای که کرديد، خدا رحمت مرحوم ابوی ما آيتالله والد میفرمودند اين آيه: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[2]هم حسن است هم عيب است حسن است برای آنهایی که کار کردند عيب است برای آنهای که کار نکردند. خدا میفرمايد من ديدم من بودم، الحمدلله برای شماهای که ادب کرديد احترام کرديد در اين ايام ببينيد آقايون گذشت شب اول محرم گفتم میگذرد بياييد و نياييد دهه محرم تمام میشود و به پايان رسيد يک دهه خوش به سعادت شماها که وقت گذاشتيد و برای خود سرمايه اندوختيد اين را من در جلسهای عرض کردم حبيبابن مظاهر اسدی با آن عظمت که گل سر سبد اصحاب الحسين است يکی از بزرگان علما خوابش را ديد، حبيب موقعيت خيلی عالی و جايگاه بالای داری، از اين ديگر بهتر نمیشود شما ببينيد در سال مليونها انسان به زيارت امام حسين میروند هرکه میخواهد برود در حرم يک سلام به حبيب میکند میخواهد بيايد بيرون يک سلام ديگر میکند شما اين توفيق را برای که داريد، در جوار سيدالشهداء قرار گرفته با آن عظمت گفت حبيب ديگر بالاتر از اين که نمیشود عظمت آبرو عزت گفت حاجتی هم داری؟ گفت يک حاجت دارم ولی حيف که اين حاجت عملی نمیشود، گفت حاجتت چيست؟ گفت دلم میخواست بر گردم به دنيا بيايم در مجلس عزای امام حسين به شرکت کنندگان در مجلس عزای امام حسين خدمت کنم در اين جلسات چه خبر است؟ ما نمیدانيم رفتيم میفهميم چه خبر است؟ تا هستيم بیخبريم حبيب میداند چه خبر است خدا از همه قبول کند وظيفه خودم میدانم از هيئت آليسين که خب اين يازده شب در اين مسجد زحمت کشيدند در کنار هيئت شهدای مسجدالنبی، عزيزان انصافاً مجلس عزا را تجليل کردند مديريت برنامهها را خدا از همه کسانی که در اين هيئت هيئات ما جمع محترم قبول زحمت کردند به شايستهترين وجه پذيرا باشد توفيقات اين عزيزان را مداحات محترمی که به فيض رساندند برادر عزيزمان آقای حاج حسين آقای مؤمني، خواهران محترمهای که در انتظامات رسيدگی مراقبت امر مسجد و هيئت زحمت کشيدند خدا انشاءالله اينها را ذخر و ذخيره عالم آخرت ما قرار بدهد، از عزيزانی پايگاه مقاومت مسجد که ده شب انتظامات مسجد را به عهده داشتند البته امشب اينها را آزاد کردند که ديگر خودشان در کنار شما يا در جلسات هيئات بتوانند از اين فرصت عزاداری بهتر استفاده کنند از اين عزيزان هم ما تشکر میکنيم يک تذکر ديگری هم عرض کنم الحمدلله مسجد صندوق قرض الحسنهای دارد که در خدمت مردم هستند بعضیها عنوان کردند که اشارهای بشود آقايون يک پولهای داريد نيازتان نيست در حساب گذاشتيد بیفايده خب بگذاريد حالا يک مدت مشکل ديگران را حل کند که خيرش به شما میرسد صندوق مسجد الحمدلله از صندوقهای قرض الحسنه فعال خدمات خوبی ساليان متمادی داده جا دارد من از مرحوم حاجآقای حاج حسين آقای علیپور ياد کنم رحمتالله عليه که سالها زحمت اين صدوق را ايشان به عهده داشت و تا بود خدمت میکرد از اصحاب مسجد بود که متأسفانه در بيماری کرونا از جمع ما رخت بر بست، حالا بعضی از عزيزان عنوان کردند ما میخواهيم مشارکت کنيم در قرض الحسنه، ببينيد صدقه را خدا ده برابر خدا جواب میدهد قرض الحسنه را هجده برابر چون در صدقه يک وقت شخصيت فرد آسيب میبيند هر وقت میبيندت دست به سينه میگذارد آقا ممنون شما هستيم شرمنده شما هستيم ولی در قرض الحسنه اين طور نيست قرض داديد شخصيت فرد آسيب نمیبيند پول را بر میگرداند روحيه کار از فرد گرفته نمیشود اين هم حالا عزيزانی که موفقند اينجا جای امنی است برای خدماتی که عزيزان میخواهند به ديگران بدهند در اين شرائط آشفته گاهی اوقات مبلغهای قرض مشکلات عزيزان را حل میکند، خدا از همه پذيرا باشد و قبول نمايد تقديم به ساحت مقدس ولی عصر صلوات غراتری ختم نماييد.
سخن در اين شبهای که توفيق صحبت در جمع شما عزيزان بود با محوريت سخنی از فرمايشات امام حسين امروز عاشورا کربلا بود، که حضرت خود را در پنج اصل معرفی کرد، اين حرف امام حسين امروز بود آقا صبح عاشورا نماز را که خواندند سخنرانی کرد تا لحظه شهادت قريب به چهل سخنرانی امام کرد از اين فرصتهای که استفاده میشد حرف میزد ارشاد میکرد در يکی از اين صحبتها امام پرده برداری کرد از عظمت خودش اين چه نيروی در حسين ابن علی است که حاضر است از همه چيز بگذرد از عقيده نگذرد، بعضی از ما مردم با يک مختصر تهديدی جا میزنيم آقا عزلت میکنم، پولت را نمیدهم، تهديد میکند طرف ساکت میشود اما وجود مقدس امام حسين در برابر تمام نامردمیها ايستاد چرا؟ امام فرمود ناپاک فرزند ناپاک زاده، خطبه اين است: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»[3] يعنی ناپاک فرزند ناپاک زاده ابن زياد من را بين دو کار مخير کرده بين شمشير جنگيدن کشته شدن، بيعت کردن و تسليم شدن و ذلت را پذيرفتن و من حسين زيربار ذلت نمیروم چرا؟ به پنج دليل، يک بندگی خدا که اين بحثش گذشت که عرض کرديم عزيزان هرچه خدا بيشتر بندگی کنيد عزيزتر میشويد در يک حديثی امام صادق عليهالسلام میفرمايد: مردم در دنيا دنبال چهار چيز میدوند همهمان بد هم نيست اما راه را گم میکنيم يکی از چيزهای که همه دوست دارند عزت است، شما يک نفر را پيدا کن که بگويد من دوست دارم ذليل زندگی کنم، اين مگر عقلش پاره سنگ ببرد، آدم عاقل عزت را دوست میدارد اين يک، دوم کمی ناراحتی، سوم آسايش در زندگی دنيا چهارم بینيازی شما اين تلاشهای مردم روزانه شبانه برای اين است که میگويند آقا میخواهيم محتاج نباشيم دستمان جلو ديگران دراز نباشد امام صادق میفرمايد اينها راه دارد مردم دارند بیراهه میروند دنبالش من يکش را برايتان بگويم چون از بحث میخواهم فاصله نگيرم، عزت را همه میخواهند گاهی اوقات در چارچوب خانواده فرزند خانه دوست دارد عزيز باشد خيلی دستش جلو پدر دراز نشود، پدر دوست دارد عزيز باشد از فرزندانش چيزی تقاضا نکند زن و شوهر به همين نحو اين روحيه عزتمندی در ذات انسانهاست مردم برای رسيدن عزت کجا تلاش میکنند و خدا کجا قرار داده، آقا امام صادق میفرمايد: «وَ أَمَّا الْعِزُّ فَمَوْجُودٌ فِي خِدْمَةِ الْخَالِقِ»[4] مردم میخواهيد عزيز بشويد بندگی خدا را فراموش نکنيد جوانان همين نمازی که میخوانی عزت است همين بندگی خدا بزرگت میکند عزتی که خدا میفرمايد: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»[5] مظهر عزت خداست میخواهيد به آن عزت برسيد بندگی کنيد:
بندگی کن تا که سلطانت کنند، تن رها کن تا همه جانت کنند
خوی حيوانی سزاوار تو نيست، ترک اين خو کن انسانت کنند
بگذر از فرزند و جان و مال خويش، تا خليل الله دورانت کنند
چون نداری درد درمان هم مخواه، درد پيدا کن که درمانت کنند
عزت را امام صادق میفرمايد در بندگی خداست: «فَمَنْ طَلَبَهُ فِي خِدْمَةِ الْمَخْلُوقِ لَمْ يَجِدْهُ.»[6] امام صادق میفرمايد هرکسی دنبال رسيدن به عزت است در خدمت به خلق خدا را فراموش کند. آقا هوای فلانی را داشته باش فلانی پارتی خوبی است فلانی موقعيت خوبی دارد، حامیمان هست هوايمان را دارد اين جور اگر شدی به عزت نمیرسي عزت تنها راه رسيدن در اتصال و ارتباط با خداست اين يکی از چيزهای است که همه میخواهند ولی راه را اشتباه میروند مردم عزت را در اين میدانند که آقا فلانی را داشته باش، هوايمان داشته باشد حامی خدا: «كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً»[7]، «كَفى بِاللَّهِ حَسيباً»[8] از خدا چه وکيلی بالاتر، چه امينی و دلسوزی بالاتر خب اين نکته در بندگی اشاره شد و لذا نان بندگی را نفع بندگی را خود آن کسی میخورد که دارد بندگی میکند اين يک اصلی در منش بزرگان است و امام حسين هم فرمود من يکی از اسرار عزتمندیام بندگی خدا بود.
دوم تبعيت از رسولالله بود که ما در زندگی اسوه و الگومان را پيغمبر قرار بدهيم بچههايمان را پيغمبر شناس تربيت کنيم، ترازمان رسولالله بشود يقيناً بزرگ میشويم پيغمبر را اگر شناختيد میشويد مثل همين نقشههای راه راه را گم نمیکنيد بیراهه نمیرويد.
سوم امام حسين فرمود: «وَ الْمُؤْمِنُونَ»[9] بحث امشب من است در حد وقت مجلس يک اشارهای کنم جوانان حضار محترم خواهران محترمه صاحب امروز سيدالشهداء قبل از ظهر در يکی از خطبهها فرمود يکی از اسرار آزادگی و آزاد منشی من معاشرتم با بندگان خوب خداست آقا میخواهی حسينی زندگی کنی با افراد گنهکار رفاقت نکنيم، رفيق بد خرابت میکند. امام حسين که خود اسوه عصمت است میفرمايد من يکی از اسرار عظمتم مؤمنون بودند، مؤمنون کهها هستند سوره مؤمنون را بخوانيد: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»[10]مؤمنون کد دارند نشانه دارند به ادعا نيست به سر و صدا نيست: «الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[11]اصلاً مؤمن کسی است که نمازش ترک نمیشود آن کسی که نماز را اهميت نمیدهد نماز در حاشيه است مؤمن بترس آسيب بهت میزند، اين قدری که ما رعايت خيلی از مسائلی ظاهری را میکنيم مسائل معنوی را برديم در حاشيه برای سلامتی جسممان دقيق هستيم آقا اميرالمؤمنين میفرمايد من تعجب میکنم اگر شب تاريکی غذايي جلو کسی بگذارند بگويند بخور نمیخورد تا چراغ روشن کنند: «ما لي أرى الناس إذا قرب إليهم الطعام ليلا تكلفوا إنارة المصابيح»[12]خدايش اين طوری نيست در يک تاريکی مطلق بگويند آقا اين غذا را بخور، نمیگوييد اين چه است؟ غذا فاسد است يا سالم؟ غذا مطبوع من هست يا نيست؟ مضر است يا نافع؟ اگر کسی چشم بسته بخورد که اين بايد در عقلش ترديد کرد اميرالمؤمنين میفرمايد شب تاريک غذا بگذارند جلوت نمیخوريد میگوييد چراغ روشن کنيد: «تكلفوا إنارة المصابيح»[13] حضرت میفرمايد چه شده شما را که هرچه شد به خورد عقلتان میدهيد، هر سخنی را میگوييد با هرکسی معاشرت میکنيد در يک غذا خوردن اين قدر دقت میکنيد آقا اين قند دارد قندما در مرز است برايمان بد است اين آدمی که دارد با شما صحبت میکند ويروس گناه ندارد، ايمانت در مرز نيست، ضربه بهت نمیزند برای پرورش روحمان به اندازه سلامت جسممان دقت داريم، رفيق اينجا نقش کليدی ايفا میکند حضار محترم تمام اينهای که امروز با امام حسين به شهادت رسيدند افرادی بودند که در معاشرتشان با صالحان زندگی میکردند بگرديد کسی را رفيق قرار بدهيد که يک سر و گردن از خودتان بهتر در معنويت باشد، بنا نيست با همه رفيق باشيد بلی اسلام میفرمايد با همه با احترام برخورد کنيد اخلاق اسلامی اقتضاء میکند در روابط اجتماعی بیاحترامی نکنيد احترام و ادب را رعايت کنيد اما بنا نيست با هرکسی همکاسه شدن، هم سفره شدن هم منزل شدن! بابا يک وقت زمينت میزند، مؤمنونی که امام حسين امروز میفرمايد يکی از اسرار آزادگی من معاشرت با مؤمنون است، خدا خود مؤمنون را بيان میفرمايد، اينها در نمازشان خشوع دارند يعنی در نماز با خدا وصل اند نماز برای اينها مهم است جلسات عزای امام حسين دهه اول تمام شد آثار اين جلسات میدانيد کجا بايد خودش را نشان بدهد؟ مؤمن از فردا نماز اول وقتت تعطيل نشود اگر با حسين هستی، اگر ديدی فردا دوباره همان آدم قبل از محرم هستی فقط يا حسين گفتی با حسين نبودی، بارها بنده عرض کردم میخواهيد آثار اين جلسات را ببينيد شما از فردا که روز يازدهم است بايد تحول در جامعه ببينيد انصاف مردم قویتر اعتقاد مردم کوشاتر، جديت در عبادت و بندگی که در مرامنامه امام حسين است آشکارتر شود و الا اگر همان مردم هستيم بنده فقط يک لباس سياه تن کردم يک سينهای زيدم اين میشود تغيير برنامه زندگی يک دهه برنامهام عوض شد پوشيدنم وقتم تغيير کرد دوباره برگشتم سرخط راوی آمد به امام صادق عرض کرد ما از کجا بفهميم توبه ما قبول است، امام يک کدی دادند دست اين فرد، فرمودند نشانه توبه مقبول اين است که حال بعد از توبهات با حال قبل از توبهات فرق بکند نشانه نماز مقبول اين است که حال بعد از نماز با حال قبل از نمازت تغيير بکند، نماز خواندی بعد از نماز اگر دلی شکسته بودی قبل از نماز برو دلجويي کن، اگر حقی به گردنت بود نماز زمان اثر گذاشته که بروی سريع حق را بپردازی و الا بنده زير دين مردم هستم نماز هم میخوانم عين خيالم هم نيست آقا آمده، میگويد آقا به يک بنده خدايي ما طلبی داريم سالها نمیدهد، کربلا هم میرود زيارت عاشورا هم میخواند میگويم آقا دينت را بده میگويد نه ما پير هستيم نه خدا بخيل مگر ما میخواهيم فرار کنيم اين چه زيارت عاشوايي است که تو میخوانی اين چه کربلایی است که تو داری میروی با پول مستحبی میروی کربلای مستحبی را انجام میدهی، دين واجبت را نمیدهی اين نيست آنی که اهلالبيت میخواهند مؤمن ترازش خداست، مؤمن: «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[14]قرآن میفرمايد مؤمن لغو در کارها و گفتارش نيست کار بیهوده نمیکند حرف خطا نمیزند رفتار اشتباه از او نمیبينی اينها را بکنيد رفيق، حواريون به حضرت عيسی گفتند جناب عيسی با که ما رفت و آمد کنيم با که رفاقت کنيم حضرت عيسی سهتا ويژگی را نام برد فرمود رفيق خوب رفيقی است که: «يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»[15]نگاهش میکنی به يادخدا بيفتی، اصلاً رفيقت حرف هم نزند همينکه قيافهاش را میبينيد يادخدا ياد بندگی برای شما تداعی بشود، بعضیها نگاه که میکنی بايد نماز وحشت بخوانی نگاه میکنی از خدا دور میشوی: «يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ»[16]اسلام با لباس مخالف مخالف نيست خانمها اسلام با مو رنگ مو لاک عطر مخالف نيست اسلام میگويد اينها را در مبارزه خدا خرجش نکنيد، خانم آرايش جايش در خانه است برای شوهر نه خيابان ملاصدرا و عباس آباد، ما کارها بر عکس شده ارزشها شده ضد ارزش، در خانه مثل ددولولو میگرديم جلو شوهر بيرون مثل عروسی که میخواهد برود حجله اين بد است، اسلام میفرمايد آراستگی را جايي هزينه کن خدا میپسندد اسلام که با پول مخالف نيست اسلام با پول حرام مخالف است اميرالمؤمنين فرمود: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِح»[17]پولی ارزشمند است که در اختيار آدمهای پاک قرار بگيرد اسلام با کار مخالف نيست، اسلام با تلاش مخالف نيست، اسلام با حرف زدن مخالف نيست، اسلام میگويد حرف لغو نزن توهين نکن، غيبت نکن، تفريح برو سيزده به در برو، گناه نکن، مسافرت برو: «سيرُوا فِي الْأَرْضِ»[18] در سفر با خدا بيگانگی نکن اسلام دين اعتدال است: «الاسلام هو الاعتدال» ، مؤمن کسی است که لغو ازش سرزده نمیشود.
مؤمن: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[19]مؤمنون قرآن میفرمايد اينها نگاه خداست نسبت به مؤمنون که امام حسين به مؤمنون افتخار میکند مؤمن خودش را در برابر حرام میپوشاند. آقا با يک شُرت پاچه دار و زير پيرهنی رکابی آمده دم در خانهاش دارد حرف میزند بابا حياء هم چيزی خوبی است، حالا من در بحث حجاب که يکی از بحثهای مهم سيدالشهداء بود اين بماند يک فرصت ديگر که متأسفانه امروز بعضیها شيطنت میکنند اسلام خواهر من حجاب رعايت کردي برای خودت خوب است رعايت نکردی خودت آسيب میبينی. اسلام میفرمايد زن مسلمان تو خليفه الله هستی نماينده خدا هستی روی زمين عروسک نيستی کاری نکن که نگاه کردن را از انسانهای هرزه گدايي کنی يک جوری نيا بيرون که متدينين که نگاه نمیکند آنی که واقعاً متدين است اگر صحنه حرامی ديد نگاه نمیکند قرآن میفرمايد: «يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»[20]چشمش را مديريت میکند به سمت ديگری کهها نگاه میکنند؟ آنهای که دين ندارند و اين چوب حراج زدن به شخصيتمان نيست که ما از افراد هرزه آلوده نگاه کردن را گدايي کنيم اسلام میفرمايد مؤمن کسی است که: «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[21].
يک پيرمردی گفت آقای حدائق چهارتا دختر بزرگ کردم شوهر دادم يک بار اين بچهها پای نيمه عريان من را نديدند بلی فرزندت است اما بنا نيست که هر جوری جلوی دخترت بگردی، خواهر من اين پسر تو به دنيايش آوردی، اما اين الآن يک جوان بالغی است با آن لباسی که فقط مجازی در خلوت با شوهرت باشی جلوی بچههايت رژه نرو، اينها اخلاق خانوادگی است اينها را ما بايد از اهلالبيت ياد بگيريم، خدا در سوره نور میفرمايد به بچههايتان بدهيد در سهتا زمان بدون اجازه در اتاق شما نيايد صبح ظهر شب وقت استراحت شما ياد بايد بگيرند پاکدامنی را بايد هم عمل کنيم هم بياموزيم به ديگران: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[22]، «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[23]اصلاً مؤمن کسی است که نسبت به امانات و تعهداتش پايبند است مؤمن امانتدارداست مؤمن کسی را سر کار نمیگذارد يک کسی میگفت آقا به يک کسی معامله کرديم گفت اين قدر بعد حالا هرچه میرويم دبه در آورده میگويد ما يک غلطی کرديم تو هم باورت شد خب به تو هم میگويند مؤمن، تو قول دادی تو وعده کردی: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[24]در مسائل تربيتی داريم پدرها مادرها ديديد بعضیها از منزل میخواهند بروند بيرون اين بچههای کوچک گريه میکنند بابا فلان چيز ظهر برايت میخرم میآيم، میگويد که اين بچه گريه نکنيد بگذار برود ولی ظهر میگذاردش سرکار، آموزش میدهيم بد قولی را لذا در روايت داريم اگر وعدهای کرديد به کسی به تعهداتتان پايبند باشيد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[25] امانات را من يک اشاره کنم برگردم حديث حضرت عيسی و جمعبندی کنم.
حضار محترم هرچه چشمتان میبينيد امانت است اين مسجد امانت است اين منبر امانت است الآن من در حافظه خودم که رجوع کردم اين مسجد قبل از انقلاب افتتاح شد من در افتتاحش هم بودم نوجوانی بودم الآن به حافظه خودم که رجوع میکنم دهها عالم در ذهنم میآيد که در اين منبر سخنرانی کردند زير خروارها خاکاند همينجاهای که شما نشستيد صدها نفر آمدند جای شما نشستند الآن زير خروارها خاکاند صد سال ديگر هم از هيچ کدام از ما خبری نيست شک نکنيد دنيا امانت است خانه امانت است مسجد امانت است، بچههايتان امانتاند امام حسين نگاهش به امانت بود که اين طور شکيبا بود در برابر مصائب وقتی علیاصغر در آغوش امام حسين هدف تير قرار گرفت امام حسين سر به آسمان بلند کردند عرض کردند: «هَوَّنَ عَلَيَّ»[26] برای من تحملش آسان است خدايا چون برای شماست چون داری میبينی علیاصغر مال شماست در راه شما خرجش کردم، چشمتان امانت است زبانتان امانت است دستتان امانت است وجودتان سلول سلولت امانت است قيامت ازت حساب میخواهد قرآن میفرمايد قيامت زبانها را میبنديم: «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»[27]دست و زبانها را به حرف میکشيم اين پاهايتان میگويد کجا رفته؟ حالا قيامت خواهی ديد که پات چطور به زبان میآيد دستت چه میگويد اين دست میگويد به کجا خورده اين دست میگويد چه کرده؟ ديگر نمیخواهد شما بگوييد خود دست و پا حرف میزند مال خداست مال خدا، اگر نگاهتان شد امانت بدهند برايتان مغرور نمیشويد شما ببينيد وقتی يک چيز امانت است دست شما، وابسته نيستيد دل نمیبنديد میگوييد مال نيست آنجای دل میبندی که احساس مالکيت میکنيد بشر هرچه داری مال خداست خودت هم مال خدايي يک جوری استفاده کن که مالک راضی باشد، قرآن میفرمايد مؤمنون نگاهشان نگاه امانت است، شهدای که امروز با امام حسين شهيد شدند اينها اعتقادشان اين بود بدن مال خداست حالا که میخواهد خرج بشود در راه خدا خرج بشود، هراسی ندارد وحشتی ندارد، اين وحشتها مال اين است که ما فکر میکنيم خودمان هستيم و مال خودمان هست، اينها اوصاف مؤمنون.
حواريون به حضرت عيسی گفتند با که رفت و آمد کنيم حضرت عيسی فرمود سهتا ويژگی را در رفت و آمدها نگاه کنيد قيافه طرف شما را به ياد خدا بيندازد حرف زدن او بر آگاهی شما بيفزايد رفيق خوب رفيقی است که ده دقيقه با او مینشينی حرف بزنی دوتا مطلب ياد میگيری، بگویید آقا ما يکسال با فلانی رفت و آمد داريم خيلی در معنويت جلو رفتيم خيلی مطالب آموختيم رفيق خوب میتواند انسان را ببرد اعلی عليين رفيق بد میکشد تا اسفل السافلين، حضرت عيسی فرمود قيافهاش را ببيني به ياد خدا بيفتی، حرف میزند بر آگاهی و فضيلتت بيفزايد رفتار او هم: «وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ»[28]کارهايش هم تو را به آخرت تشويق کند، بعضیها ديديد وقتی باش رفاقت میکنی دنيا پرست میشوی مادی میشوی، طماع میشوی نسبت به دنيا اين سم است، بعضیها میبينيد حرف که میزنند ماهها میبردت عقب دوتا کلمه میگويد میشود حجاب میشود ظلمت، تا اينها را ديديد قطع ارتباط کن، رمز عظمت سيدالشهداء معاشرت با مؤمنين است: «وَ الْمُؤْمِنُونَ»[29].
حالا اينجا نکتهای است از آقا امام کاظم عليهالسلام نقل کنم که حضرت در سبک زندگی يک دستورالعملی دارند تلگرافی میگويم و عرايض را جمعبندی کنم. آقا موسی ابن جعفر میفرمايد شبانه روزتان را به چهارتا برنامه اختصاص بدهيد يعنی در بيست و چهار ساعت بايد اينها باشد اگر بود زندگی زندگی است نبود قافيه را باختی، يک بخشی از شبانه روزتان را امام میفرمايد: «سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ»[30] بندگی خدا يک بخشی از شبانه روز با خدا مرتبط باشيد همين نمازهای يوميه تعريف میشود وقت بگذاريد نيمه شب رسولالله میفرمايد من دو رکعت نماز در نيمهشب را از دنيا و ما فيها ترجيح میدهم چه خبر است در اين نيمهشب چه میدهند؟ «سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ»[31]يک بخشی از شبانه روزتان را بيست و چهار ساعت را اختصاص بدهيد به معاشرت با خوبان مؤمنون، ما نياز داريم به رفت و آمد نياز داريم به ارتباط اما آقا موسیابن جعفر میفرمايد با کسانی ارتباط برقرار کنيد اينجا هم حضرت دوتا گزينه میفرمايد: «يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ»[32]با کسانی برويد و بياييد که عيبهايتان را بهتان بگويند يعنی بگويد با اين آقا که رفيق هستم من بد اخلاق بودم اخلاقم درست شد خسيس بودم درست شدم در واجباتم میلنگيدم آوردم سرخط، يک جاهایی کوتاهی داشتم کمکم کرد واجب الحج بودم من را متذکر کرد حجت را بجا بياور خمست را بده ذکاتت را بده رفيق خوب رفيقی است که عيبها را به ما بگويد که متأسفانه ما خيلیهايمان از شنيدن عيبهايمان بدمان میآيد و لذا سلامتی روحی پيدا نمیکنیم مريض ببينيد وقتی میرود پيش دکتر دکتر میگويد آقا اين مشکل را داری بايد بروی شيمی درمانی کنی اين داروها را هم بخوری تا خوب بشوی تا حالا شنيديد که يک بيمار به دکتر وقتی دردش را بهش میگويد به دکتر بگويد آقای دکتر به شما چه ربطی دارد ما مريض هستيم موسی به دينش عيسی به دينش، ما را که در قبر شما نمیخوابانند تا حالا شنيد از يک مريضی اين را به دکتر بگويد مريض تشکر میکند آقای دکتر خدا خيرت بدهد که درد ما را گفتی چه است؟ میرويم دنبال درمان مردم چه به سر بعضی از ما آمده وقتی عيب ما را به ما میگويند پرخاش میکنيم، میگويند غيبت نکن میگويد به شما چه؟ میگويند پاک زندگی کن میگويد ما را که در قبر تو نمیخوابانند میگويند ظلم نکن میگويد سرت به گيريبان خودت باشد خب بدمان میآيد که آدم نمیشويم بدمان میآيد که درمان نمیشويم در درمان جسم میپذيريم درمان میشويم در بيماریهای روحی نمیپذيريم درمان نمیشويم آقا موسیابن جعفر فرمود رفيق خوب رفيقی است عيبهايت را بهت بگويد دنبال همچو رفيقهای بگرديد: «يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ»[33]مثل آينه باشد همانی که هستی بهشت نشان بده بگويد حاجی آقا اين اخلاقت با خانمت بد بود فلانی چرا نماز نخوانی فلانی اين کار را چرا تو انجام دادی و مردم قدر بدانيد دوستانی که عيبهايتان را بهتان میگويند از اميرالمؤمنين يک جمله بگويم آقا اميرالمؤمنين میفرمايد: «أَحَبُّ إِخْوَانِي إِلَيَّ مَنْ أَهْدَى إِلَيَّ عُيُوبِي»[34] بهترين برادران من کسانی هستند که عيبهایم را به من میگويند چقدر زيباست، آنی که نقص من را به من میگويد برادر خوب است، دوست میگويد گفتمت، دشمن میگويد میخواستم بگويمت: «يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ»[35]رفيق خوب رفيق است که شما را به خدا نزديک کند، اين هم يک برنامه شبانه روزی.
يک برنامه ديگر امام میفرمايد سومين برنامهها دنبال فعاليتهای اقتصادی اما به حد تأمين ما امروز بعضیها تا پنجاه سال ديگرشان پول جمع کردند حريص دارند دنبال دنيا میدوند به چه قيمتی؟ نماز قضاء شده، حج تعطيل شده، صله رحم فراموش شده، تا بهش حرف بزنی، میگويد آقا گرفتار هستيم بدهکار هستيم بدهکار چه؟ بدهکار رو طمعی، خدا به حضرت عيسی فرمود عيسی به بندگان ما بگو ما عبادت فردا را امروز از شما نخواستيم شما هم رزق فردا را از ما نخواهيد امشب شب سهشنبه است بهتان نماز صبح سه شنبه را شب سه شنبه بخوان، مردم چرا بعضیهامان دنبال رزق سی سال ديگرمان میدويم به بهای ترک شدن واجب امروز و تکاليف امروز در يک جلسهای من از صله رحم گفتم ماه رمضان بود وسط جمعيت يک آقايي بلند شد گفت آقای حدائق اين حديث شما من را تکان داد دارم میروم شهرستان ديدن پدرم گفت بيش از ده سال است پدرم را نديدم اين زندگی است اين جور بايد زندگی کرد اين زيست است نه زندگی خدا از ما اين را انتظار دارد بيش از ده سال بابات را نديده باشی:
اسکناس اسکناس اسکناس، برده از مرد و زنان هوش و حواس
بلی کار اقتصادی حد دارد يک اندازه نه همه چيزت فراموش بشود يک وقت به خودت بيايي ببيني اصلاً در معنويت پس رفت کردی، ما که قارون نيستيم که، خدا ما را که نيافريده برای پول جمع کردن، امام حسين فرمود خدا خلقتان کرده برای با معرفت شدن، پول اگر در کنار آدم با معرفت باشد میارزد، به خدا قسم آقايون ملياردها تومن ثروت به دست بياوريد معاوضه نمیشود با دو رکعت نماز جماعت، به چه قيمتی داريم به اين پولها میرسيم ارتباطمان با خانه خدا قطع با جماعت قطع با رحم قطع خبر از حال يکديگر نداريم، خود را سرگرم در دنيا کرديم امام صادق عرضم را تمام کنم فرمود دنيايتان مثل آب شور درياست هرچه بيشتر بنوشيد شما را تشنهتر میکند آبشور آدم را سيراب نمیکند مردم ثروت زياد شما را بینياز نمیکند ثروت زياد حريصترت میکند، گداتر میکند بعضیها ديد ثروت الی ماشاءالله روح گدا، امام صادق فرمود اگر دنبال کسب ثروت رفتی که با ثروت به بینيازی برسی اين ثروتهای پشت سرهم افزايش يافته کاری به سرت میآورد که از پا درت میآورد ما هستيم و کلام امام صادق بسنده کنم.
عجب شبی است امشب، من در حد اطلاعات محدود خودم عرض میکنم در حد مطالعات اندک خودم، اگر از من سؤال کنند سختترين شب عمر حضرت زينب چه شبی است؟ میگويم امشب بود، امشب کربلا چه خبر است؟ از آن شبی پدرش مظلومانه غسل داده شد و به خاک سپرده شد از آن شبی که پدرش مادرش را غريبانه دفن کرد، از آن شبی که شام غريبان برادرش مجتبی حسن بود سختتر شب يازدهم محرم بود يک تصويری از امشب من خدمتتان عرض کنم امام حسين را که به شهادت رساندند حمله کردند به خيمهها آقا سيدالشهداء فرموده بودند خواهرم شما خانمها در خيمه بمانيد تا حسين زنده است از خيمه بيرون نياييد خانمها اين يک پيام داشت، پيامش اين بود که امام حسين نواميسش را امر به حجاب کرد در پناه ستر خيمه بمانيد و بيرون نياييد و اينها ماندند، آمدند تهديد کردند از خيمهها بياييد بيرون اين زن و بچهها ديگر در خيمه قرار گرفته بودند مردها همه شهيد شده بودند مرد اين جماعت زينالعابدين است که آقا بيمار سخت در بستر افتاده، تهديد کردند ديدند اين زن و بچهها بيرون نمیآيند خيمهها را آتش زدند، حضرت زينب گفت عزيز برادر میخواهد کسب تکليف کند از امامش ديگر امام زينالعابدين است گفت عزيز برادر بچهها در خيمهها میسوزند چه کار کنيم؟ آقا فرمودند: «عليكنّ بالفرار»[36] عمه بگو همه فرار کنند بروند در صحری، مردان با غيرت زنان پاک دامن هشت دختر بچه و پسر بچه امروز غروب زير سم اسبها شهيد شدند اين بچههای کوچک را میبينيد عزيزان ما عزيز اند عزيزان اهل بيت عزيز نبودند دختر مسلم ابن عقيل هشت ساله غروب زير سم اسبها جانداد حالا حضرت زينب قافله سالار است امام حسين اينها را به حضرت زينب سپرد بعد از ظهر عاشورا ديشب هم حضرت سفارش کرد فرمود خواهرم ديگر تو کار دستت هست امانت شهدا هستند اينها يکی از دختران امام حسين فاطمه بنت الحسين است، دختر چهار، پنج ساله، بعضیها میگويند رقيه همين بوده همين فاطمه بنتالحسين رقيه است يک ظالمی دنبال اين دختر دويد با کعب نی به انه اين دختر زد با صورت نقش زمين شد بگويم اين نامردمان چه کردند؟ نمیگفتند گوشوارتان را بدهيد میکندند از گوش اين خانمها از گوش اين خترها اين دختر با صورت نقش زمين شد گوشواره را از گوشش پاره کردند، بیهوش افتاده بود روی زمين حضرت زينب آمد سر اين نازدانه را در دامن گرفت اين دختر بهوش آمد ديد سرش در دامن عمهاش زينب گوش خون آلود، صورت مجروح کمر مصدوم، اين دختر بايد چه میگفت؟ قاعدتاً بايد میگفت عمه بدنم عمه گوشم عمه گوشواره رفت عمه بابام، عمه تشنهام عمه برادرهايم، عمه بردند همه چيزهای ما را نه نه هيچ کدام نگفت خانمها بشنويد حرمت دختران حسين را رعايت کنيد صدا زد: «يا عمّتاه! هل خرقة أستر بها رأسي»[37]عمه يک پارچهای هست سرم را بپوشم، عمه چادر از سرم بردند عمه سرم برهنه شده، نگفت عمه بابام شهيد شد، آنکه عظمت بود، اين کتک خوردن عزت است، نمیتوانند بپذيرند دختر خردسال سيدالشهداء جلو نامحرمان قيامت من پدر و مادر جلو امام حسين سر پايين نيندازم آقا سيدالشهداء بفرمايد دختران ما سيلی خوردند که حجاب با عزت سر توی دختر مسلمان حفظ بشود حال خوشی پيدا کردید اين را هم بشنويد، میدانيد حضرت زينب چه گفت؟ حضرت زينب صدا زد: : «يا بنتاه!و عمّتك مثلك»[38] عمه تو هم مثل توست يعنی چادر از سر زينب هم بردند، عقيله بنی هاشم چادر از سرش بردند که زن مسلمان تو امروز با افتخار قامت بلند کنی، چه کردند اين نامردمان با اين اهلالبيت دو جا در اسارت حضرت زينب گله کرد من در تاريخ اسارت حضرت زينب نديدم جايي حضرت زينب از گرسنگی تشنگی زندان رفتن، شلاق خوردن گله کرده باشد اما دو جا لب به گلايه گشود مجلس ابن زياد و مجلس يزيد هردو جا برای حجاب بود حضرت فرمود حياء نمیکنيد زنهای خودتان پشت پرده نشانديد ما دختران رسولالله را در مرأی و منظر قرار دادید.
خيمهها میسوزد و شمع شب تارم شده، در شب بيماريم آتش علمدارم شده
بگذاريد اين جمله را هم بگويم نيمههای امشب شب يازدهم امام زينالعابدين میفرمايد ديدم عمهام نماز شبش را دارد نشسته میخواند امشب امشب بيش از يک صد بدن شهيد عريان روی زمين کربلا رها شده داغ هشت عزيز را غروب عاشورا ديدند نماز شب زينب امشب تعطيل نشد، آقا زينالعابدين فرمود عمهجان امشب نماز شبت را داری نشسته میخوانی مگر عظمت خدا نزدت پايين آمده فرمود عمهجان آن قدر اين بدن شلاق خورده آن قدر تازيانه خورده که قدرت ايستاده نماز خواندن را ندارد:
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتادهايم، از چه پس اين شعلهها يار شب تارم شده
خيمهها شمع شب تارم شده
يک جمله روضه عزيزان ما فيض کاملتر بدهند حميد ابن مسلم میگويد ديدم يک دختر بچهای دامنش آتش گرفته بود دلم به حال اين دختر سوخت با اسب به دنبالش تاختم اين دختر وحشت میکرد بيشتر میدويد شعله آتش بيشتر میشد خودم را رساندم به او تا پياده شدم گفت آی مرد قرآن خواندهای يا نه؟ گفتم آری، گفت اين آيه قرآن را خواندی؟ «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَر»[39]يعنی حميد ابن مسلم به خدا من بابا ندارم گفت آتش را خاموش کردم گفتم عزيزم قصد من اذيت نبود قصد من آتش را خاموش کردن بود گفت يک ظرف آب برايش آوردم، اين دختر جامه سوخته تشنه گفت آب را پس زد چرا آب نمینوشی؟ گفت ای مرد خودم ديدم بابايم را با لب تشنه کشتند همه بگوييم غريب حسين.
[1] مؤمنون 1-2.
[2] علق 14.
[3] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص98.
[4] الخصال ج1 ص198.
[5] يونس 65.
[6] الخصال ج1 ص198.
[7] نساء 132.
[8] احزاب 39.
[9] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص98.
[10] مؤمنون 1.
[11] مؤمنون 2.
[12] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج20 ص261.
[13] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج20 ص261.
[14] مؤمنون 3.
[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[16] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[17] مجموعة ورام ج1 ص158: روايت منسوب به پيامبر(ص) است نه حضرت علی(ع).
[18] انعام 11.
[19] مؤمنون 5.
[20] نور 30.
[21] مؤمنون 5.
[22] مؤمنون 5.
[23] مؤمنون 8.
[24] مؤمنون 8.
[25] مؤمنون 8.
[26] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص117.
[27] يس 65.
[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص39.
[29] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص98.
[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص321.
[31] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص321.
[32] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص321.
[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص321.
[34] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص639: منسوب به امام صادق است.
[35] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص321.
[36] تاريخ امام حسين عليهالسلام= موسوعه الامام الحسن عليهالسلام ج5 ص213.
[37] تاريخ امام حسين عليهالسلام= موسوعه الامام الحسن عليهالسلام ج5 ص180.
[38] تاريخ امام حسين عليهالسلام= موسوعه الامام الحسن عليهالسلام ج5 ص180.
[39] ضحی 9.