استاد حدائق روز شنبه 15 مردادماه 1401 مصادف با روز هشتم محرم در مهدیه بزرگ شیراز به بیان  «ویژگی های صالحین» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

سخن پيرامون آئين­نامه­ای که اميرالمؤمنين در تبيين وظايف صالحان برای مالک اشتر تنظيم فرمودند قسمت ديگر از اين نامه امام به مالک می­فرمايد: «وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ»[2]بعد از توجه به قرآن و انس با قرآن و اهميت بخشيدن به آموزه­های قرآنی که ديروز مطالبی را ما محضر جمع محترم عرض کرديم توصيه­ ديگری که حضرت به مالک می­فرمايد اين است، جناب مالک خدا را با قلبت دستت زبانت ياری کن، که متأسفانه بعضی­هایمان رفتيم در حاشيه ما چقدر خدا را با زبان مان ياری می­کنيم، يک­جاهای منکر می­بينيم حرف نمی­زنيم مصلحت خودمان را از مصلحت خدا ارجح می­دانيم: «وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ [بِيَدِهِ وَ قَلْبِهِ‏] بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»[3]کار ازت می­آيد خدا را ياری کن مديری، پدری تاجری قدرت داری که از دين دفاع کنی در حد خودت کار کن من در يکی از مجموعه­ها ساليان قبل رفتم مجموعه خصوصی هم بود ديدم از کارگر گرفته تا مهندس همه در نماز اند مدير عامل مجموعه گفت من به افراد گفتم گفت الزام نکردم که اجباراً بياييد نماز ولی به همه گفتم من يک ساعت به احترام نماز از نيروهايم کار نمی­خواهم ببينيد اين ياری خداست، آن­جای که مؤسسه خصوصی است مجموعه خصوصی است گفت گفتم در اين يک ساعت نمازخانه آماده است امکانات هست وظيفه­تان هست نماز بخوانيد من در اين حد کمک­تان می­کنم در اين ساعتی که ساعت بندگی است من از شما کار نمی­خواهم آمديد آمديد نيامديد قيامت بايد جواب بدهيد آقايون در آن ساعت من رفتم از کارگر تا مهندس همه در نماز حاضر بودند و خود اين آقای مدير عامل که الآن در شيراز هست اين آدم، خودش هم در صف نماز بود می­گفت نبوده باشم در مجموعه در صف نمازگزاران نباشم، ما چقدر با رفتارمان دين را ياری کرديم، من زمان دولت اول آقای احمدی‌نژاد که آقای مهندس رضازاده استاندار بود، حالا به اعتبار جايگاه مشاور روحانيت و ائمه جمعه من يک چهار سالی با ايشان همکاری داشتيم در امور روحانيت يک روز به آقای استاندار گفتم آقای استاندار می­خواهی قوی­ترين مديرت را و ضعيف­ترين مدير اجرائيت را طبق قرآن بهت معرفی کنم، ايشان تعجب کرد، گفتم دو سه هفته به من وقت بدهيد، جمعی از طلبه­های جوان را بسيج کرديم گفتم برويد در ادارات کل ببينيد اين آقای مدير کل مدير عامل هنگامی که حضور دارد در مجموعه خودش اهل نماز اول وقت هست يا نيست؟ مردم سفره­ای عزای امام حسينی پهن است که ظهر عاشورا وسط جنگ ابوثمامه صيداوی وقتی به حضرت گفت آقا وقت نماز داخل شد امام جنگ را تعطيل کرد جنگ هم يک طرفه تعطيل شد دشمن داشت می­جنگيد، امام يک دعايي هم برای ابوثمامه کردند فرمودند: «ذكرت الصلاة، جعلك اللّه من المصلّين الذاكرين»[4] آقای ابوثمامه خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار بدهد حضرت پياده شدند زير تيربار دشمن نماز ظهر را خواندند ما چه جوابی داريم برای خدا؟ ما خدا را با عمل­مان داريم ياری می­کنيم؟ اميرالمؤمنين می­فرمايد آقای مالک: «وَ أَنْ يَنْصُرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ [بِيَدِهِ وَ قَلْبِهِ‏] بِقَلْبِهِ وَ يَدِهِ وَ لِسَانِهِ»[5] هم در درونت هم در رفتارت هم در گفتارت دين را ياری کن، منی کارگر زير دستم را حاضر هستم بگويم آقا وقتی نماز است به احترام نماز کار تعطيل خودم درس بدهم به ديگران، ما اين طلاب رفتند يک پژوهش ميدانی در ادارات کردند گزارش را بردند پيش آقای استاندار گفتم موفق­ترين مدير شما مستند به آيات قرآن فلان آقاست اسم آوردم، ايشان گفت به چه دليل؟ گفتم قرآن در آيه 41 سوره حج نشانه مديران موفق را چهار چيز نام می­برد: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[6] اين آيه آيه مهدوی هم هست کسانی که خدا به اين­ها قدرت می­دهد فرصت می­دهد چهارتا برنامه در اصول کاری اين­هاست سر فصل و سرخط اعمال اين­هاست: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[7] اول بر پايي نماز: «وَ آتَوُا الزَّكاةَ»[8] پرداخت حقوق ضعفاء و فقراء: «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ»[9] امر به معروف،

«وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»[10]نهی از منکر اين­ها دستور کار است، در زمان امام زمان اين اتفاق خواهد افتاد اين آيه از آيات مهدوی قرآن است ما هم که می­خواهيم زمينه ساز ظهور بشويم ما هم که می­خواهيم در زمره صالحان قرار بگيريم بايد اين گونه باشيم گفتم آقای مهندس رضازاده فلان آقا مدير عامل شما در فلان تشکيلات نبوده در اداره باشد در جمع نمازگزاران نباشد. گاهی اوقات ما جلسه از خدا برايمان مهم­تر است خودمان را بازی داديم زيارت عاشورا می­خواني ببند نماز اول وقت بخوان، به امام حسين می­گوييم جانم خودم پدرم مادرم به فدايت امام حسين فدای خدا شد تو در قالب الفاظ گرفتاری، ظهر که می­شود بازار را ببينيد ادارات را ببينيد نمازخانه­ها و مساجد را ببينيد اثر اين جلسات می­دانيد کجا بايد خودش را نشان بدهد در بندگی خدا نشود برای ما عادت که ما عادت بکنيم حالا يک ايامی هم می­آيد يک اظهار ارادتی هم می­کنيم و بعد هم تمام می­شود برود، گفتم آقا فلانی نبوده در مجموعه باشد و نماز نباشد و اتفاقاً خود ايشان هم تأييد کرد گفت از مبرزترين و موفق­ترين مديران اجرايي ما اين آقاست خدا کمک می­کند اين وعده الهی است در آيه 7 از سوره مبارکه محمد(ص) خدا اين بشارت را به مؤمنين داده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[11]مؤمنين خدا را ياری کرديد خدا ياريتان می­کند: «وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم‏»[12]قدم­هايتان را استوار می­کند امامی که جنگ را مديريت کرد و در برابر سی و نه کشور دنيا امام ايستاد و شهداء رزمندگان مبارزان بسيجيان مجاهدان از تعاليم امام درس آموختند امام نماز اول وقت برايش حرف اول بود، اين را من از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی شنيدم گفت آبادان داشت محاصره می­شد خوزستان داشت سقوط می­کرد نيروهای بعثی در همان آغاز جنگ آمده بودند تا نزديک­های آبادان و خوزستان داشت از ايران جدا می­شد همه دست و پايشان را گم کرده بودند ايشان گفت من سراسيمه آمدم در جماران سؤال کردم امام گفتند امام وضوء گرفتند وقت ظهر بود رفتند داخل برای نماز، به حاج عيسی گفتم خادم امام امام؟ گفت امام رفتند الآن در سجاده می­خواستند نماز ظهر بخوانند ايشان گفت با عجله رسيدم دم در اتاق ديدم امام رو سجاده ايستادند اقامه گفتند منتظر می­خواهند تکبيرة الاحرام بگويند پشت­شان به در بود من را نمی­ديدند رو به قبله، گفتم برای امام نيت نکند و نيت نبندد و ما يک کسب تکليفی کنيم برويم گفتم اماماً خوزستان دارد سقوط می­کند آبادان محاصره است چه کنيم؟ اين را گفتم که امام وارد نماز نشود يک راهکاری دستورالعملی گفت امام برگشتند عقب يک نگاهی به من کردند فرمودند جنگ است ديگر، الله اکبر اين‌جوری بودی خدا کمکت نکرد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[13]اماما ما برای تو از همه چيز مهم­تر هستيم همه چيز را به استخدامت می­آوريم، يک جمله حرف می­زنی جبهه را پور می­کنی، با يک سخن تو قلوب مردم را متوجه می­کنی کی بندگی کرديم و خدا خدايي نکرد؟ بعض اوقات پور توقع هستيم خدا چرا نمی­دهد خدا چرا همکاری نمی­کند همکاری کردی؟

تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

باز همان مرحوم آقای هاشمی می­گفت سران سه قوه رفته بوديم خدمت امام داشتيم گزار جنگ می­داديم اين برای مسئولين ما درس است اصل خداست جلسه­ای که نماز برود در حاشيه خير و برکت هم درش نيست يقين بدانيد هر جلسه­ای می­خواهد باشد ائمه به ما آموختند سرخط خداست مهم­تر از عاشورا و ظهر عاشورا هست مهم­تر از صفين و جنگ با معاويه هست، صعصعةبن صوحان می­گويد وسط جبهه جنگ ديدم علی‌بن ابی طالب می­جنگد به آسمان نگاه می­کند شمشير می­زند به آسمان نگاه می­کند گفتم آقا بلاء می­خواهد نازل بشود آقا فرمود صعصعه ابن صوحان منتظرم ببينم وقت نماز کی داخل می­شود؟ شيعه هستی امام­مان اين است حالا سريال جلسه تلفن همه­اش برای ما مهم­تر از خداست، صعصعه می­گويد گفتم آقا دشمن دارد حمله می­کند نماز ظهر را می­شود با تأخير و فاصله هم خواند آقا فرمود صعصعه ابن صوحان مگر نبرد ما با معاويه غير از اقامه نماز است، نماز به معنی حقيقی اگر پيدا کرد امثال معاويه­ها ميدان پيدا نمی­کنند: «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»‏»[14] صعصعه می­گويد ظهر شد حضرت وسط ميدان صفين آمد پايين نماز ظهر را خواند من سابق می­گفتم آقايون بترسيم از اين­که و هراس داشته باشيم از اين­که روز قيامت خدا يک پرده­برداری از نماز عاشورای امام حسين بکند بعد بگويد شيعه حسين تو نمازت چطور خواندی؟ سينه می­­زدی نماز مغرب و عشايت يازده شب؟ عزاداری می­کردی، واجباتت در حاشيه برای چه عزاداری می­کردی؟ سابق من اين را می­گفتم در يک جلسه عرض کردم يک فيلمی از سردار سليمانی ديدم از آن به بعد گفتم امام حسين که قطعاً اسوه بشريت و ابديت است ما در تراز مقايسه نيستيم خدا قيامت همين صحنه سردار سليمانی را نشان بدهد در جنگ با داعشی­ها ظهر در سوريه وقت نماز داخل شد سردار سليمانی وسط ميدان جنگ با هفت هشت نفر اين را باراها تلويزيون در صدا و سيمای جمهوری اسلامی نشان داد ايستاد و نماز ظهرش را اقامه کرد، خدا همين را نشان می­دهد بگو آقا جان را به کف گرفته نماز آن سردار سليمانی را خدا چه جوابی دارد؟ تصادفی است اتفاقی است؟ شانسی است، با شکوه­ترين تشييع جنازه عالم برای سليمانی است ما سرداز زياد داشتيم چرا سليمانی سليمانی شد؟ ديدی خدا با او چه کرد؟ پيکرش نجف، کربلا کاظمين سامراء نجف مشهد قم تهران کرمان مليون­ها انسان تشييع کردند بندگی کردی بزرگ می­شوی: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ»[15]اميرالمؤمنين می­فرمايد آقای مالک خدا را با قلبت و دستت و زبانت ياری کن، يک­جاهای که مردم می­توانيد حرف بزنيد حرف بزنيد، کاره­ای نيستی مسئوليت نداری! مقام معظم رهبری فرمودند بگوييد و بگذريد به اين­ها نيست که آن­جا سخت بگيری حرفت را بزن، بگو و رد شد بگو خواهرم اين وضع درست نيست برادر عزيزم اين سخن سخن درستی نيست دنبال نتيجه هم نباشيد يکی از درس­های عاشورا درس عمل به تکليف است وظيفه­ات را انجام بده، چه ازش در می­آيد به ما ربطی ندارد خدا می­فرمايد: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»[16]يعنی عمل به وظيفه: «يَنْصُرْكُمْ‏»[17]يعنی نتيجه­ای که خدا می­دهد شما وظيفه­ات را انجام بده آقا اين­ها نرود ميخ آهنين در سنگ، اين­ها به ما مربوط نيست ای حسين ابن علی بيا کربلا حرفت را بزن کارت را بکن، نتيجه با اوست با خداست و خدا نتيجه را داد به امام حسين، حضرت فرمود هم با زبان هم با قلب و هم دستت، با دستت يعنی کار ازت می­آيد کار کن قلمت می­تواند کار کند کار کن، آقای مسلم‌بن عوسجه من ديشب در يک جلسه عرض کردم نفس آخرش با دستش از امامش ياری کرد حبيب‌بن مظاهر آمده بود همراه امام حسين کنار پيکر مسلم امام يک دعای به مسلم‌بن عوسجه کردند: «رحمك اللّه يا مسلم»[18] بعد حبيب گفت آقای مسلم اگر نبود اين­که من هم دارم می­آيم دلم می­خواست بگويم اگر وصيتی داری بگو تا انجام بدهم راوی می­گويد آخرين صحنه­ای که از مسلم ابن عوسجه ديده شد با دست راست انگشت سبابه را بلند کرد سلمت امام حسين گفت: «مسلم: اوصيك بهذا»[19]دست افتاد تمام شد يعنی آقا نفست آخرت هم می­توانی از دين از ولايت از امامت از حقيقت دفاع کنی دفاع کن يک روز اين دست از کار می­­افتد يک روز اين قدرت­ها ديگر نيست يک روز اين توان­ها ديگر نيست:

تا هست ای که دستت می­رسد کاری بکن، پيش از آن کز تو نيايت هيچ کار

بعد حضرت فرمود: «فَإِنَّهُ جَلَّ اسْمُهُ»[20] خدای با عظمت: «قَدْ تَكَفَّلَ بِنَصْرِ مَنْ نَصَرَهُ»[21]خدا تکفل نموده متعهد شده است ياری کند کسانی که خدا را ياری می­کند من بارها اين را عرض کردم من در عمر خودم نديدم يک نفر شما اگر ديد بياوريد نقيضش را بگوييد يک نفر بگو آقا من خدا را ياری کردم خدا ياری نکرد، يک نفر را پيدا کنيد اميرالمؤمنين می­فرمايد يقيناً خدا متعهد است ياری کند کسانی که او را ياری می­کنند: «وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ»[22]خدا متعهد است عزت بدهد به کسی که برای خدا عزت قائل است امر خدا را عزيز داشتی ای حسين امرت را عزيز می­داری ای حسين، دل­های عالميان را متوجه تو می­کنم: «وَ إِعْزَازِ مَنْ أَعَزَّهُ»[23]می­خواهی عزت پيدا کنی اوامر الهی را با عزت رفتار کنید.

 حالا نسبت به اين آيه­ای که من تقديم شد آيه هفتم از سوره مبارکه محمد(ص) چندتا نکته دقيق و لطيف در اين آيه است که انشاءالله اين بماند جلسه آينده به شرط حيات محضر همه عزيزان برادران عزيز خواهران محترمه مطالبی را عرض کنيم، خب برادر عزيزمان جناب حجت الاسلام و المسلمين حاج آقای قانع رياست محترم سازمان تبليغات اسلامی و روحانيون معزز و محترمی که در محضر است و مجلس و همه شما برادران عزيز خواهران محترمه دست نياز به ساحت مقدس جوان هاشمی الگوی جوانان عالم علی اکبر دراز می­کنيم.

يک شخصی آمد خدمت امام صادق عرض کردم آقا بهترين لذت دنيا چيست؟ آقا فرمودند دنيا لذتی ندارد که بهترين داشته باشد، اصرار کرد آقا فرمودند به نظر من اگر می­خواهيد برای دنيا لذتی فرض کنيد بهترين است که انسان خدا يک جوان با فضيلتی با اخلاقی با ايمانی به او عطا کند اين جوان شب داماديش و شب زفافش که در لباس دامادی قرار می­گيرد حضرت فرمود بهترين لذت برای مادر ديدن آن جوان در لباس دامادی است، راوی گفت که آقا دردناکترين دردها و مصيبت­های عالم چيست؟ امام گريه کردند، آقا چرا گريه کرديد، آقا فرمودند همچو جوانی جلو پدر و مادر به خاک سپرده شود، خدا بر اجر و ثواب پدران شهداء و مادران شهداء مضاعف کند چه سختی­ها اين­ها کشيدند خاطرات شهداء را ببينيد اين­ها اسوه اخلاق، فضيلت درستی راستی گلچين­های روزگار بودند اين­ها گفت آقا چرا گريه کرديد، آقا فرمودند يادم افتاد به غربت جد غريبم حسين جوانی را تقديم کرد که قيافه او گفتار او رفتار او شبيه پيغمبر بود يعنی آن­های که رسول­الله را ديده بودند و چهره پيغمبر در حافظه آن­ها ثبت شده بود علی اکبر را که می­ديدند می­گفتند ثانی اثنی پيغمبر است، آن­های که تن صوت پيغمبر در حافظه اين­ها ثبت بود و در گوش اين­ها طنين افکنده بود لحن کلام علی اکبر انسان را به ياد لحن سخنان پيغمبر و سلوک و رفتار علی اکبر انسان را به ياد سلوک پيغمبر می­انداخت چقدر سخت است اول شهيد از بنی هاشم آمد، به بنی هاشم اعلان کرد تا من هستم اجازه نبرد به هيچ کدام از بنی هاشم نمی­دهم: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون‏»[24] آمد گفت پدر جان می­خواهم بروم ميدان آقا يک اشاره­ای فرمودند فرمودند برو با عمه­ها خواهرها و محارمت يک خدا حافظی کن چون آقا می­دانستند ديگر اين­ها نمی­بينند علی را اين گل هاشمی را در خيمه خواهرها دورش را گرفتند عمه­ها محارم انشاءالله برادر عزيزمان جناب آقای يزدانی هم به فيض خواهند رساند و بهره خواهيم برد من مختصرتر عرض کنم آمد حضرت او را در آغوش گرفتند سوار مرکب شد يک مسافتی هم امام بدرقه­اش کردند و فرمودند: «اللّهمّ اشهد على هؤلاء القوم»[25]خدايا تو گواه باش بر اين مردم، جوانی را فرستادم که شبيه­ترين مردم: «أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك»[26]شبيه­ترين مردم به پيغمبر بود و هرگاه دلما هوای پيغمبر می­کرد به چهره اين جوان نگاه می­کرديم حضار محترم ارباب مقاتل نوشتند بعد از شخص امام حسين هيچ کدام از شهداء به اندازه علی اکبر دشمن را به زمين نيفکند در يک حمله به قلب سپاه 120 نفر را به خاک افکند اين جوان هاشمی بر گشت سمت خيمه امام دارند کارزار او را می­بيند آمد مقابل حضرت گفت پدرجان: «الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي»[27]تشنگی دارد از پا در می­آورد سنگينی آهن دارد اذيت می­کند، بعضی­ها تا همين­جا می­گويند بقيه را نمی­گويند عظمت علی اکبر اين­جا بود، عرض کرد پدرجان اگر آبی بود و می­نوشيدم بهتر دفاع می­کردم يعنی بابا آب را برای خودم نمی­خواهم آب را برای دفاع از شما می­خواهم، می­خواهم توانم بيشتر شود از امام غريبم بهتر دفاع کنم آقا فرمودند عزيزم انشاءالله از دست جدت رسول­الله سيراب شوی رفت به ميدان، در ميانه ميدان جنگ نانجيبی شمشيری بر فرق علی زد روی اسب افتاد دست­ها را دور گردن اسب گرفت اسب وسط لشکر دشمن بود، هرکسی می­رسيد يک ضربت شمشير می­زد اين عبارت را من برای علی اکبر ديدم در مقاتل: «فقطعوه بسيوفهم اربا اربا»[28] اين بدن را چاک چاک کردند قطعه قطعه کردند خدا رحمت کند آيت­الله شوشتری را می­فرمايد وقتی علی از اسب به زمين افتاد سه فرياد به آسمان بلند شد اول صدای ناله علی بود صدا زد بابا من هم رفتم خدا حافظ، برای ميدان رفتن اجازه گرفت برای رفتن از دنيا هم خدا حافظی کرد می­داند نگران تشنگی اوست، گفت بابا الآن پيغمبر سيراب کرد ديگر نگران تشنگی­ام نباش، حضار محترم يک ناله­ای هم از خيمه بلند شد صدای عمه­اش زينب، صدا زاد: «واحسيناه واغوثاه وا علياه» يافت نشد، ديدند زينب هم از خيمه سراسيمه به دنبال سيدالشهداء آمد تا وسط ميدان، صدای سومی هم بلند شد صدای گريه بلند حسين تا آن لحظه کسی صدای گريه امام حسين را نشنيده بود آقا از اسب پياده شد هفت بار صدا زد: «ولدی علی» يافت نشد، پسرم علی پسرم علی، پسرم علی پسرم علی، جوابی آقا نشنيد آمد سر علی را به دامن گرفت يک وقت ديدند حسين خم شد صورت به صورت علی همه بگوييم يا حسين.

 

[1] محمد 7.

[2] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[4] وقعة الطف ص229.

[5] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[6] حج 41.

[7] حج 41.

[8] حج 41.

[9] حج 41.

[10] حج 41.

[11] محمد 7.

[12] محمد 7.

[13] محمد 7.

[14] عنکبوت 45.

[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص138.

[16] محمد 7.

[17] محمد 7.

[18] سلحشوران طف ص139.

[19] موسوعه عاشوراء ص426.

[20] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[21] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[22] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص427.

[24] واقعه 10.

[25] تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ج‏2 ص310.

[26] تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ج‏2 ص310.

[27]  اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص113.

[28] منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل(صلوات الله و سلامه عليهم) ج1 ص674.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه