استاد حدائق روز چهارشنبه 30 تیر1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث سیمای پیامبر(ص) در قرآن پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم»[1]

صدق الله العلی العظیم

سخن در مجلس و محفل در جلسات گذشته در ادامه‌ی آیه 112 از سوره‌ی مبارکه‌ی هود و در بیان معرفی ویژگی‌هایی از رسول خدا با عنوان سیمای پیامبر در قران، عرض کردیم که یکی از ویژگی‌های رسول الله استقامت در دین است. این برای همه‌ی ما مسلمان‌ها درس است، و خدا در آن آیه 112 سوره‌ی مبارکه‌ی هود، رسول الله را امر به استقامت می‌فرماید «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَك»[2] رسول الله استقامت بخرج بده در آن مسیر و جهتی که ما تو را امر کردیم.

مطالبی عرض شد هم ذیل آیه شریفه و هم مطالب دیگر، سخن به اینجا رسید که آسیب‌شناسی کنیم که چرا ما بعضی از مسلمان‌ها استقامت نداریم؟ حاجی هنوز در حج برنگشته حجش را خراب می‌کند. در مسجد الحرام نشسته دارد غیبت می‌کند. صحرای عرفات، دیروز روز عرفه بود، بنده خودم شاهد بودم حاجی در لباس احرام صحرای عرفات روز عرفه، ساعت وقوف رکنی عرفه داشت دشنام می‌داد و غیبت می‌کرد، زیر خیمه‌های عرفات. یک بزرگی می‌فرمود یک بخشی از متدینین ولخرج در معنویات هستند. بازش کنم؟ خوب نماز می‌خوانند، دو ساعت بلند می‌شود نصف شب اشک و گریه و الهی العفو و تلاوت قرآن، اول صبح، می‌بینید آتش می‌زنیم زحمات دیشب را.

هنوز از حرم برنگشتیم، حرم را در حرم می‌گذاریم، این بی‌استقامتی است، زائر من در صحن امام حسین دیدم داشت غیبت یک آقایی را می‌کرد. بعضی‌ها مثل اینکه بیکار هم هستند. یک نفر داشت رد می‌شد، گفت چه آدم درازی است، گفتم وای به حالت، جلوی امام حسین غیبت کردی. یکی از شاهدهای تو بر علیه تو ‌در قیامت خود امام حسین است. آقا می‌فرماید در محضر من غیبت کردی. آقا جدی می‌گویی؟ گفتم پس شوخی می‌کنم، گفتم تا نرفته برو صدایش بزن از او حلالیت بگیر. آقایان غیبت یعنی یک حرفی پشت سر کسی بزنیم که به گوشش برسد بدش بیاید. قیافه‌اش را یک جوری تعبیر کنیم، حرفهایی بزنیم، ذِکرُ أخاکَ بما یَسوء، طرف می‌بینید خوب هم زحمت می‌کشد، ولی استقامت ندارد، ایمان دارد، ایمان را نگه نمی‌دارد، خرابش می‌کند. ماه رمضان می‌آید متحول می‌شود، گاهی اوقات یک ایام مقدسی متنبّه می‌شود، اما تا یک مقداری فاصله می‌گیرد خراب می‌شود. خوب چرا استقامت‌ها از بین می‌رود، گفتیم یک آسیب‌شناسی بشود.

یکی از چراها را هفته‌ی گذشته بحث کردیم، فراموشی خدا. دیروز در دعای عرفه من عرض کردم در مسجدالنبی، یکی از تقاضاهای جدی امام حسین در دعای عرفه این است که خدایا فراموشت نکنم. خدایا عظمتت را در ما ببر بالا، خودمان را در خودمان بیاور پایین، تکبّر را در ما بیاور پایین، عظمتت را در ما ببر بالا. علت اینکه بخشی از مردم استقامت ندارند چون خدا یادشان می‌رود. آینده را خواندیم «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»[3] از خدا اگر غافل شدیم می‌افتیم در این مسائلی که مردم مبتلا هستند. لذا یک بخش عمده‌ای از آسیب‌های اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، خانوادگی مساوی است با فراموش کردن خدا. این یک عامل که گذشت. امشب یک مورد دیگری را از قرآن نقل کنم.

از موارد دیگری که استقامت را می‌آورد پایین و ما باید هشیار و بیدار باشیم، دور نخوریم، مبتلا شدیم ضریب استقامتتان می‌آید پایین، یعنی ایمان می‌شود یک ایمان متزلزل، سست، بی‌ثبات. یکی از عواملی که استقامت را از بشر می‌گیرد. طرف می‌بینی در یک بخش خوب کار می‌کند، در یک بخش می‌بینی ضعیف دارد کار می‌کند. یکی از آن عوامل تبعیت کردن از شیطان است. یعنی دشمن را فراموش کردن، شیطان را از یاد بردن بعنوان دشمن بودن.

من مقدمه‌ی ورود در این آیه 16 سوره مبارکه اعراف، یک حدیث قدسی محضر عزیزان تقدیم کنم و یک ارتباط هم با امروزی که گذشت، امروز تجلی عظمت کار حضرت ابراهیم بود، روز عید قربان. ابراهیم آموخت به بشریت هشیار بودن، بنده بودن، خدا را فراموش نکردن و شیطان را فراموش نکردن. حالا این را در عرائضم عرض می‌کنم. خداوند به حضرت موسای پیغمبر می‌فرماید «موسی اوصیک بأربعة خصال»[4] موسی چهار تا سفارش بهت می‌کنم این‌ها را حفظش کن. حفظش کن یعنی نه در حافظه‌ات، یعنی به کار بگیر، یادت نرود، در اتاق خلوتت، در اداره، در بازار در خیابان در عروسی در عزا یادت نرود. چهار تا نکته خدا به حضرت موسی می‌فرماید.

مطلب اول: «یا موسی ما دمتَ لاتری کنوزی قد نُفدَت فلاتغتمَّ بسبب رزقک»[5] تا ندیدی سرمایه و ثروت خدا تمام شده غم رزق و روزی را نخور. مردم تا امشب کی اداره‌تان کرد؟ در دعای عرفه می‌بینید امام حسین یک بخش از این دعا در معرفی وضعیت انسان است. حضرت می‌فرماید سلول سلول وجودم مویرگ‌هایم، ماهیچه‌هایم، از شروعم تا به الان، ببینید امام یکی یکی نام می‌برد، همه‌ی این‌ها خدایا از توست، رزقم دادی زمانی که کاری از من نمی‌آمد. در شکم مادر بودم، قبل از آن منیٍ یُمنی، شما رسیدگی کردید شما رزق دادید شما پرورش دادید، خدا به حضرت موسی می‌فرماید موسی تا زمانی که ندیدی یعنی به باور نرسیدی و یقین پیدا نکردی، ثروت خدا تمام شده، غم رزق و روزی را نخور. تا ثروت‌ها پیش خداست مردم خدا اداره‌تان می‌کند. هی نزنید به بازو، ما بلدیم، ما سرمان می‌شود، ما می‌توانیم، با یک آلزایمر همه چی یادتان می‌رود، اسم خودت هم فراموش می‌کنی با یک سکته‌ی مغزی. فتیله‌ات را می‌کشند پایین، بعد باید غذا بگذارند دهانت. یکی از دعاهای عجیب روز عرفه امام حسین، حضرت به خدا عرض می‌کند، این را من دیروز در مجلس گفتم، می‌گویم، شما هم از خدا بخواهید اصلا بخواهید دعای عرفه که خواندید در حقتان به اجابت برسد. «واجعل سمعی و بصری الوارثَینِ منِّی»[6] امام حسین به خدا عرض می‌کند خدایا چشم و گوش من را وارث من قرار بده. می‌دانید یعنی چه، یعنی خدایا تا سالمم به من بده. نشود که کور شویم کر شویم، بگویند حاجی هیچ چیزی حالیش نیست. با یک نگاه تنفر آمیزی نگاهت کنند. خدایا گوشم و چشمم را وارث جانم قرار بده. یعنی وقتی می‌میرم با یک چشم سالم با یک گوش شنوا با سلامتی بروم، نه اینکه یک وضعی پیدا کنم که بازماندگانم خسته‌شان شود و بگویند خدا جمعش کند، أمن یجیب بخوانند که خدا ببردش.

رازق خداست، مردم خدا به حضرت موسی فرمود موسی تا مادامی که ثروتم تمام نشده غم رزق و روزی را نخور.

دوم: «ما دمتَ لاتری زوال مُلکی فلاترجِّع الی أحدٍ غیری»[7] تا ندیدی حکومت خدا سقوط کرده به غیر خدا رجوع نکن. این به غیر خدا رجوع نکن یعنی اگر برای کارهای روزانه‌‌تان هم می‌روید دنبال انجام کار مسبّب الاسباب را او بدانید. مردم را وسیله بدانید نه مسبِّب. بله بنده کاری دارم گرفتاری دارم، مریضم، به پزشک مراجعه می‌کنم پزشک شفا دهنده نیست، پزشک دارو تجویز می‌کند درمان نزد اوست، بعضی از اطبای حاذق را من در گذشته در دوران طفولیت دیده بودم این‌ها در مطب‌هایشان این تابلو را نصب کرده بودند الدواء عندنا و الشفا عندالله دارو پیش ماست درمان پیش اوست. هر دارویی خوب نمی‌کند. اینطور نیست که هر کسی دارو خورد خوب شود، لذا می‌بینید خیلی‌ها دارو هم می‌خورند خوب هم نمی‌شوند. «یا من اسمه دواء و ذکُره شفاء»[8] شفا از اوست. خدا فرمود موسی تا زمانی که ندیدی حکومت خدا سقوط کرده به غیر خدا مراجعه نکن. یعنی اگر هم در مراجعات اجتماعی‌تان به کسی مراجعه می‌کنید این را وسیله بدانید، سبب ساز اوست، مسبِّب الاسباب اوست. این دوم.

سومین نکته خدا فرمود موسی : «مادمتَ لاتری ذنوبَک قد غُفرَت فلاتشتغل بعیوب غیرک»[9] تا ندیدی گناهانت بخشیده شده، به عیب دیگران نپرداز. ما معلوم نیست مورد مغفرت الهی قرار گرفته‌ایم یا خیر، لذ لب به بدگویی دیگران باز نکنیم. ما که از پرونده‌ی غیر بی‌اطلاع هستیم

همه عیب خلق گفتن نه مروّت است و مردی، نگهی به خویشتن کن که همه گناه داری

اگر مطمئن هستید که خدا شما را بخشیده بعد زبان به عیب‌گویی دیگران باز کنید. این همنکته سوم. شاهد عرضم این فراز پایانی است. حالا بقول ادبا جزء اخیر علت تامه است در بحث امشب ما.

«یا موسی مادمتَ لاتری الشیطان میتاً فلاتأمن مکرُه»[10] موسی تا مطمئن نشدی که شیطان مرده است، از مکر و حیله و خودعه‌ی شیطان در امان نباش. این هشدار خدا به حضرت موسی است، حضرت موسایی که جزء پنج پیغمبر برتر عالم است، از انبیای اولوالعزم هستی است. خدا به موسی می‌فرماید موسی تا ندیدی شیطان مرده آرامش نگیر، طرف همچین به خودش مغرور، ما حواسمان به خودمان هست!

به یک آقایی گفتم آقا مراقب باش، این مسئله را رعایت کن، گفت آقا به من شک داری؟ زودی هم بهمان برمی‌خورد. اینقدر غرور پیدا کردیم چهار رکعت نماز مغرورمان کرده. گفت به من شک داری؟ گفتم به تو شک ندارم، به وسوسه‌گری شیطان یقین دارم. به عداوت شیطان یقین دارم، چرا بهت برمی‌خورد، چرا مغرور می‌شوی؟ شیطان پایت ایستاده، شیطان با قسم ایستاده پای همه‌ی ما. خدا به حضرت موسی فرمود موسی تا ندیدی شیطان مرده... آقایان تا شیطان هست که هست، و تا طبق آیه شریفه قرآن تا وقت معلوم خداوند به شیطان فرصت داد. یقینا ما می‌رویم و شیطان هست، حواستان به کارتان جمع باشد. پیر و جوان نمی‌شناسد، عالم و جاهل نمی‌شناسد، حریف ذوالفنون است، شهری و روستایی، زن و مرد، نماز خوان و تارک الصلاة، اصلا برای هر کسی یک نسخه می‌پیچد به تناسب حال او. ذوالفنون است شیطان، حال آقا را می‌بیند که این آقرا چگونه باید بردش، این را چجوری باید منحرفش کرد، چگونه باید این را از درگاه الهی دور کرد؟ خدا می‌فرماید موسی تا جسد شیطان و مرده‌ی شیطان را ندیدی آرامش نگیر. «مادمتَ لاتری الشیطان میتاً»[11] خوب این هشدار برای همه‌ی ما هشدار است. یکی از عواملی که سبب می‌شود استقامت از بین برود، تبعیت از منویات شیطاناست.

حالا این ایه را من یک اشار‌ه‌ای کنم و موضوع روز عید قربان را هم یک مروری در تاریخ کنیم این آیه آیه 16 سوره مبارکه اعراف است، البته آیه ادامه دارد قبل دارد بعد دارد. آیات قبل داستان خلقت حضرت آدم و امر الهی نسبت به سجده کردن فرشتگان؛ همینجا من یک شبهه‌ای را جواب دهم. بعضی‌ها می‌گویند شیطان از اجنه بود یا از ملائکه؟ شیطان ملک نبود شیطان جن بود، در بین ملائکه‌ها چه می‌کرد؟ «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»[12] خطاب خطاب به ملائکه است، خدا به فرشتگان امر کرد آدم را سجده کنید، بعضی‌ها می‌گویند شیطان اگر جن بود، چرا آنجا در بین ملائکه بود و تمرّد کرد و بعدا رانده شد، دلیل بر جن بودن شیطان، همین کلامی است که قرآن از خود شیطان نقل کرده در جای دیگری. «خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين»[13] ‌این حرف شیطان است. شیطان وقتی خداوند علت استکبار و تمرّد را سوال نمود؟ چرا تمرّد کردی سجده نکردی؟ عرض کرد پروردگارا من از آتش خلق شدم آدم از خاک، آتش بر خاک برتری دارد من آدم را سجده نمی‌کنم. تکبر! تکبر شیطان را زمین زد. و این را هم بدانید در بعضی از روایت دارد تا 36 هزار سال عبادت هم برای شیطان نقل شده، در بعضی از نقل‌ها آمده 12 هزار سال خدا را در زمین عبادت کرد، از زمین رفت در عرش، 12 سال در عرش، بردند در ملکوت، 12 هزار سال در ملکوت، رفت در صف کرّوبیین. حاج آقا چند سال زندگی کردی؟ چند سال عبادت کردی؟ شیطان یک کارنامه‌ی 36 هزار سال عبادت دارد، ما هنر کنیم نماز قضا نداشته باشیم. هنر کنیم واجبات فراموش شده نداشته باشیم. شیطان علت اینکه رفت در صف فرشتگان عبادت او بود. به واسطه‌ی این عبادت مستمر طولانی رفت در صف کرّوبیین، فرشتگان مقرّب الهی. رشد کرد رسید به آنجا، وقتی که خدا امر کرد «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي فَقَعُوا لَهُ ساجِدين»[14] آدم را وقتی تسویه کردم آماده کردم از روح خودم در آدم دمیدم، گفتم همه آمدم را سجده کنید، همه سجده کردند «إِلاَّ إِبْليسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين»[15] استکبار ورزید از گمراهان قرار گرفت. شیطان از مهمترین عوامل انحرافش استکبار بود. یعنی گفت من از آدم بهترم، من از آتشم آدم از خاک است. فرشتگان خلقت اولیه‌شان از نور است، شیاطین از آتش، انسان‌ها خاک، بهائم از آب. لذا دلائل برهانی هم دارد که شیطان اصلا فرشته نبود، از ملائکه نبود، در بین ملائکه‌ها قرار گرفت آنهم نان عبادتش را خورد. آنجایی هم که چوب خورد، چوب تکبرش را خورد، عین عدالت الهی است، زحمت کشیدی نتیجه می‌گیری، فراموش کردی و غافل شدی ضربه می‌خوری.

خوب عزیزان بعد از اینکه شیطان تکبر به سراغش آمد و رانده شد از درگاه ربوبیت، باز هم توبه نکرد. شیطان اگر همان موقع که استکبار کرده بود توبه می‌کرد خدا می‌بخشید او را.

خدا نکند استکبار بیاید در ذات آدم. تکبر مراتبی دارد، من این را هم تلگرافی بگویم. علمای علم اخلاق می‌گویند شروع تکبر از تکبر انسان در برابر انسان است. من از فلانی بهترم، او بی‌سواد است. من از فلانی بهترم چون پولم بیشتر است. من از فلانی بهترم چون زور بازویم بیشتر است. ما اهل فلان طایفه هستیم این‌ها اهل فلان قبیله‌اند، ما بالا شهری هستیم این‌ها پایین شهری هستند. این‌ها تکبر است، تکبر در برابر خلق خدا، حالا یا بخاطر ثروت، یا بخاطر قیافه، یا بخاطر سواد، یا بخاطر شهرت، یا بخاطر زور و بازو و قدرت جسمانی، یعنی از اینجا شروع می‌شود. اگر تکبر را درمان نکردیم مثل سرطان، سرطان آقایان اطبا می‌گویند شروع سرطان اگر شناسایی شود قابل درمان است. کرونا هم همینطور است. این کرونایی‌هایی که می‌گذرانند و رد می‌شوند در همان شروع کرونا و مقدمات کرونا متوجه می‌شوند و درمان می‌شود، پناه بر خد بعضی‌ها می‌گیرند، نمی‌فهمند، کی متوجه می‌شوند؟ زمانی که می‌بینید این ریه را درگیر کرده، مشت کرده یک وقت می‌بینی کاری دیگر نمی‌شود انجام داد. سرطان در شروعش قابل کنترل است، اگر طرف کنترل نکرد این بیماری رشد می‌کند. این تکبر از تکبر در برابر خلق می‌آید بالا بالا، می‌رسد کجا؟ تکبر در برابر اولیا.

ما یکی، پیغمبر هم یکی. ما یکی امیرالمومنین هم یکی. قال رسول الله می‌خوانی؟ این حدیث مال 1400 سال قبل است، من حرف دارم روی حدیث با پیغمبر! تو کی هستی؟ من صحبت دارم روی این حدیث علی‌بن ابیطالب، تو چه می‌فهمی؟ این تکبر رشد یافته است، آمده تکبر در برابر اولیای الهی، که در زمان پیغمبر بودند کسانی که در برابر پیغمبر تکبر می‌کردند. عُتبه، شیبه، ابولهب، ابوجهل در برابر امیرالمومنین! خودشان را در تراز امیرالمومنین می‌دیدند، بالاتر از امیرالمومنین بعضی‌ها می‌دیدند. در برابر امام حسین، در برابر اولیای الهی.

اگر اینجا درمان نشد، باز رشد می‌کند می‌رود بالاتر، می‌شود تکبر در برابر کلام خدا. می‌گوید من این سخن خدا را قبول ندارم، خدا را قبول دارم، ولی این آیه قرآن به دلم نمی‌نشیند، پناه بر خدا. این امروز جواب نمی‌دهد، شروع می‌کند سخن‌های خدا را به چالش کشیدن، اگر درمان نشد، می‌رسد به جایی که تکبر می‌رود در برابر ذات خدا، در برابر خدا صف آرایی می‌کند. می‌شود فرعون، «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»[16] می‌شود شیطان، شیطان کارش به جایی رسید که گفت خدایا گمراه کردی؟ اغوا کردی من را؟ سر راه بندگانت می‌نشینم از صراط مستقیم بازشان می‌دارم. حالا این ملعون ازل ابد، اگر می‌گفت الهی العفو، گفتیم «خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين»[17] ‌خدایا غلط کردم توبه می‌کنم، خدا می‌بخشید شیطان را، عذرخواهی نکرد، سماجت کرد لجاجت به خرج داد، به خدا عرض کرد «قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني»[18] گفت خدایا حالا که بخاطر این تکبری که ما کردیم ما را گمراه کردی اغوا کردی گمراه کردی، دقیقا آقایان بعضی‌ها حرف شیطان را امروز می‌زنند. دیدید بعضی‌ها می‌گویند خدایا حالا که این را سرم آوردی من هم اینکار را می‌کنم.

سال 85 یعنی 15 سال قبل، ما محرم سال 85، دهه‌ی اول را بندرعباس دعوت بودم، صبح‌ها یک جلسه بود، شب‌ها هم دو مجلس سخنرانی بود، جلسه‌ی پایانی ما یک جلسه‌ای بود در سالن مخابرات بندرعباس بود، نوعا هم جوان‌های بندرعباسی بودند. یک وقتی می‌رسیدیم آنجایی که اقامتگاه من بود، دیگر ساعت یازده شب می‌شد. شب عاشورا من رسیدم در خوابگاهمان، تلفن همراه من زنگ زد، دیدم یک خانم جوانی پشت تلفن بود، گفت آقا من ساعتی پیش پای منبر شما بودم در مجلس عزای امام حسین. گفت من یک دانشجویی هستم در بندرعباس، اصالتا مال یک استان دیگری بود، گفت در خوابگاه الان که به شما دارم زنگ می‌زنم، حدود شاید ده دقیقه‌ی قبل یکی از این دانشجوهای دختر جلوی بقیه شب عاشورا شراب خورد و گفت من شراب می‌خورم که حال خدا را بگیرم! بعد گفت حاج آقا وضع خوابگاه‌ها اینجوری است و یک کاری بکنید. شب عاشورا! گفتم شب این دختر نادان نفهم را برای من زدی حرف من را هم به او می‌زنی؟ گفتم عین این چیزی که می‌گویم بهش بگو، گفت بفرمایید. گفتم بهش بگو احمق تو کوچکتر از آنی که حال خدا را بگیری، حال خودت را می‌گیری. حال خدا را می‌گیری! خدایا حالا اینجوری کردی، حالا نشانت می‌دهم. این اوج تکبر است. شیطان می‌آورد انسان را جایی که مقابله‌ی با خدا می‌کند و متاسفانه گاهی اوقات می‌شنویم این حرف‌ها را، می‌بینیم این رفتارها را.

شیطان کارش به اینجا رسید، 36 هزار سال عبادت، از عبادت‌هایمان مغرور نشویم، تکبر را درمان نکرده بود، تکبر پایین کشید شیطان را، توبه هم نکرد، کارش رسید به جایی که گفت ‏«لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم»[19] خدایا سر راه صراط مستقیمت در مسیر بنده‌هایت در صراط مستقیم می‌نشینم، و نمی‌گذارم این‌ها صراط مستقیم را طی کنند، منحرفشان می‌کنم. برای همه‌ی بندگانت، یکی از این بنده‌ها ابراهیم است. امروز عید سعید قربان است. اصلا حج یک تجلی است از مناسک ابراهیمی‌. قدمگاه حضرت هاجر می‌شود سعی صفا و مروه، قدمگاه اسماعیل که برای آب پا به زمین می‌زند می‌شود زمزم. آب می‌جوشد و از دل خاک بالا می‌رود. طواف ابراهیم می‌شود مناسک، خانه‌ای که ابراهیم بنا می‌کند می‌شود قبله‌گاه و کعبه. اما از امروز برایتان بگویم، شیطان جانور عجیبی است، استقامت حضرت ابراهیم را ببینید، حضرت ابراهیم با خانم جوانش هاجر وقتی آمدند در همین منطقه‌ی مکه، حضرت ابراهیم به خدا عرض کرد وقتی آمدند، اینجا سرزمین غیرذی ذرع بود، مکه‌ی امروز را نبینید. وقتی بهش گفتند خانمت و بچه‌ات را بگذار و برو، حضرت ابراهیم به خدا یک دعا کرد: «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ»[20] خدایا ذریه‌ام را خانمم و بچه‌ام را یک جایی گذاشتم سرزمین لم‌یزرع، سرزمینی که کسی در آن نیست. حضرت ابراهیم با خانم جوان و اسماعیل خردسال آمده مکه، از طرف خدا خطاب شد جناب ابراهیم همسرت و بچه‌ات را رها کن برو فلسطین. مردم بی‌جهت ابراهیم ابراهیم می‌شود! حاضرید اینگونه برای خدا از زندگی‌تان بگذرید! ما از جزئی‌ترین لوازم زندگی‌مان نمی‌گذریم می‌گوییم خدایا چرا مثل ابراهیم نشدیم. ببینیم ابراهیم چه کرد! می‌گویند آقای ابراهیم همسر جوان و بچه‌ی شیرخواره‌ات را رها کن و برو، ما بودیم چه می‌کردیم؟ می‌گفتیم خدایا اصلا از بندگی‌ات گذشتیم. خوب این زن جوان در این بیابان لم‌یزرع، نه محرَمی، نه کسی، نه آشنایی و این بچه‌ی شیرخواره، چه کسی به این‌ها رسیدگی می‌کند! اما درود خدا بر ابراهیم که بر این باور است که خدایی دارند که هزار برابر از ابراهیم به هاجر و اسماعیل مهربان‌تر است. حضرت ابراهیم فقط یک دعا کرد، گفت خدایا ذریه‌ام را گذاشتم و رفتم، بگذار و برو ،گذاشتم و رفتم.

ابراهیم رفت، بعد از سال‌ها برمی‌گردد اسماعیل نوجوانی رعنا و زیبا شده است. پدر بعد از سال‌ها عزیزش را دیده، تسلیم است! امام صادق فرمود می‌دانید بنده کیست؟ حالت بنده در پیشگاه خدا مثل جسد مرده روی سنگ غسّال‌خانه زیر دست غسال است. جسد میت را دیدید غسال لختش می‌کند صدایش در نمی‌آید، آب روی تنش می‌ریزد صدایش در نمی‌آید، اینطرف و آنطرفش می‌کند اعتراض نمی‌کند. ما در پیشگاه خدا اینجوری هستیم؟ اگر هستیم بنده‌ایم. ابراهیم اینگونه بود.

می‌گویند خانم و فرزندت را بگذار و برو، چشم! برگرد، چشم! یکی از علت‌هایی که عرفه را عرفه می‌گویند یک جهتش این است. جهات مختلف دارد یک جهتش این است. حضرت ابراهیم در شب عرفه در خواب بهش الهام شد جناب ابراهیم این عزیزت، پاره‌ی تنت اسماعیل را روز عید قربان، روز دهم ذی‌الحجه، در جمره‌ی عقبه انتهای منا با دست خودت ذبحش کن. مردم ذبح بچه‌ها پیشکشتان، حرف خدا را در خانه می‌زنید؟ به عروسمان به دامادمان به نوه‌مان، این‌ها دلگیر می‌شوند ولش کن! آنوقت می‌خواهیم با ابراهیم همنشین شویم در قیامت. آقای ابراهیم اسماعیل را روز دهم خودت قربانی کن. ابراهیم از خواب بیدار شد، اول به خانمش هاجر گفت، گفت خانم یک چنین خوابی دیدم، خانم‌ها از هاجر درس بگیرید. گفت جناب ابراهیم اسماعیل امانت خداست، اگر خدا فرموده ما تسلیمیم. امر خداست مال خداست، خدا می‌فرماید اینکار را کنید ما تسلیمیم. آمدند به اسماعیل گفتند، اولاد اینگونه تربیت کنید، گفت پدر جان اگر امر خداست من تسلیمم. امروز رسید، عید قربان، دهم، اینکه می‌گویند عید قربان این‌ها همه مناسک ابراهیم است. اسماعیل را آورد مادر لباس زیبا پوشاند سر و روی اسماعیل را آراسته کرد موهایش را شانه کرد، گفت حالا که بناست قربانی شود زیبا قربانی شود. چقدر این بشر بزرگ می‌شود! عزیزش را آورد در منا در همین جمره‌ی عقبه که روز دهم مثل امروز حاجی‌ها می‌آیند جمره‌ی عقبه را هفت مرتبه سنگ می‌زنند، محل حضور شیطان در وسوسه‌گری برای حضرت ابراهیم. حضرت ابراهیم خنجر را تیز کرد که نه خودش بیش از این زجر بکشد و نه اسماعیل و سریع ببرد.

آمد کنار جمره‌ی عقبه اسماعیل را خواباند خنجر را بر حنجر اسماعیل گذاشت هر چه کشید نبرید! ابراهیم ناراحت شد، خنجر را پرتاب کرد این خنجر به یک تخته سنگی خورد از خنجر صدا برخواست. الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی، خلیل می‌گوید ببر، ابراهیم می‌گوید ببر؛ خدای جلیل می‌گوید نبر. گفت ابراهیم از ما ناراحت نباش خدا برش را گرفته. که همان جبرئیل نازل شد ابراهیم در این آزمون سربلند بیرون آمدی. همان لحظه‌ای که حضرت ابراهیم داشت اسماعیل را آماده می‌کرد برای قربانی، شیطان ظاهر شد گفت ابراهیم این چه خدایی است که تو می‌پرستی! این خدایی که می‌گوید با دست خودت را سر ببر، این خدا را باید پرستید؟ از ایمان به این خدا برگرد، پاره‌ی تنت را می‌خواهی سر ببری، وسوسه‌ها شروع شد، این همان است که شیطان می‌گوید «قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم»[21] می‌نشینم در راه بندگانت، از راه مستقیم می‌خواهم منصرفشان کنم. ابراهیم از انبیای بزرگ بشریت و تاریخ است. آمد شروع کرد وسوسه‌گری. حضرت ابراهیم سنگ اول را برداشت به سمت شیطان پرت کرد، شیطان تغییر جا داد دوباره شروع کرد وسوسه‌گری، سنگ دوم را برداشت پرتاب کرد، دوباره وسوسه‌گری کرد، سنگ سوم چهارم پنجم، تا هفت سنگ را بطرف شیطان پرتاب کرد که شیطان فاصله گرفت که بعد آن آزمون بزرگ برای ابراهیم رقم خورد.

حالا از امام صادق هم یک کسی سوال کرد که آقا چرا باید هفت مرتبه سنگ بزنیم، فکرش را کردید؟ امام صادق فرمود عدد هفت دلیل بر بی‌نهایت است، نمادین می‌آیی در جمره هفت مرتبه سنگ می‌زنی، امروز هر حاجی که در منا بوده، همان جمره‌ی عقبه، همان موضعی که شیطان آمد و وسوسه کرد، هفت مرتبه به آن موضع سنگ پرتاب می‌کند، این یک کار نمادین است، یعنی از این لحظه به بعد بی‌نهایت از شیطان فاصله می‌گیرم. شیطان را از خودت دور کن.

خوب جبرئیل قوچی را از بهشت اورد فرمود جناب ابراهیم خدا می‌فرماید این را قربانی کن، ما آزمون تو را قبول کردیم. امام صادق در ذیل این آیه شریفه «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»[22] خدا ذبح عظیم را جبران اینکار ابراهیم قرار داده است. ذبح عظیم امام صادق فرمود هر حاجی در روز دهم ذی‌الحجه در سرزمین منا، برش واجب است در همان منطقه‌ای که مناست و ابراهیم اسماعیل را برای قربانی آورد، گوسفندی گاوی شتری ذبح کند. حالا امسال و سال گذشته کرونا بود، در ایام حج هر سال بالغ بر دو میلیون و نیم زائر در روز عید قربان در سرزمین منا قربانی می‌کردند. این‌ها دستمریزاد به حضرت ابراهیم است. «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»[23] جبران این کار را با ذبح عظیم قرار دادیم «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم»[24] لذا شیطان در وسوسه‌گری ابراهیم را هم رها نکرد، اگر کسی چراغ سبز برای وسوسه‌گری شیطان نشان دهد، شیطان ورود می‌کند.

من همینجا بسنده کنم، نکاتی در ذیل آیه و آیه بعد که این‌ها آسیب‌های استقامت در زندگی بشر، شیطان را باید شناخت، دشمن را باید شناخت، عرائضی را در جلسه آینده انشاءالله بشرط حیات. اما یک بیت از حافظ چون زیارت امام حسین در دیروز و امروز جزء اعمال سفارش شده است. با این شعر من یک عرض ادبی به محضر سیدالشهدا داشته باشم. حافظ می‌فرماید

مرید پیر مُغانم زمن مرنج ای شیخ، چرا که وعده تو کردی و او بجا آورد

من از یک حافظ شناس بزرگ این استان باواسطه، با یک واسطه، این نقل را خدمت شما عرض می‌کنم. یکی از مفاخر روحانیت این استان مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ یوسف حدائق که در صحن احمدبن موسی دفن است. آقای حاج شیخ یوسف از دوستان صمیمی مرحوم مدرس و از شاگردان میرزا محمد حسن شیرازی محرِّم تنباکو در سامرا بوده است. ایشان در حافظ شناسی ید طولایی داشت. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله ابن یوسف فرزند ایشان، من در آن روزهای پایانی عمر ایشان خدمتشان می‌رسیدم، جریاناتی را نقل می‌کردند گاهی اوقات اشعاری از حافظ را از قول پدر نقل می‌کردند. این شعری که امشب خواندم مرحوم آیت الله شیخ یوسف حدائق می‌فرمود حافظ دو تا نگاه در این شعر دارد، یکیش باشد طلبتان. یک نگاه حافظ جریان ابراهیم است و سیدالشهدا. حافظ می‌گوید

مرید پیر مغانم، پیر مغان سیدالشهداست. ز من مرنج ای شیخ، شیخ شیخ الانبیا ابراهیم است. چرا؟ حافظ می‌گوید حضرت ابراهیم از ما رنجیده نباش، چرا که وعده تو کردی، شما وعده کردید اسماعیل را در سرزمین منا روز دهم ذی‌الحجه قربانی کنید اما سیدالشهد ابراهیم کربلا، اسماعیلش علی‌اکبر را روز دهم محرم قربانی کرد.

چرا که وعده تو کردی او بجا آورد. یک جمله هم از مرحوم آیت الله شوشتری یادم آمد حیفم آمد نگویم. آیت الله شوشتری می‌فرماید بین ابراهیم و اسماعیل منا و ابراهیم و اسماعیل کربلا تفاوت‌هایی است. در منا پدر آمد پسر را راضی برای قربانی کرد، اما در کربلا پسر آمد پدر را راضی کرد! در کربلا علی‌اکبر آمد گفت بابا آماده‌ام. آماده‌ام جان بدهم دفاع کنم. مرحوم آیت الله شوشتری می‌نویسد وقتی علی‌اکبر از اسب به زمین افتاد سه فریاد به آسمان بلند شد. اول صدای ناله‌ی علی‌اکبر بود می‌دانست امام حسین نگران حال جوانش بود، تشنه بود با تشنگی به میدان رفت، آقا فرمودند از دست جدت سیراب شوی. می‌خواهد خاطر پدر را آسوده کند گفت یا أبتا علیک منِّی السلام هذا جدی رسول الله یقرئُک السلام، پیغمبر دارد صدایت می‌زند می‌گوید حسین به جانب ما بشتاب، بابا الان پیغمبر سیرابم کرد. این صدای اول بود.

اما صدای دوم صدای عمه‌اش زینب از درون خیمه بلند شد، صدا زد وا محمداه وا علیاه وا  سراسیمه زینب از خیمه رو به صحرا و میدان جنگ رفت.

اما یک صدای سومی هم بلند شد صدای ناله‌ی سیدالشهدا صدا زد علی عَلی الدنیا بعدک العفا، عزیزم دیگر بعد از تو خاک بر این دنیا، رفتی و از هم و غم دنیا آسوده گشتی و بقیَ ابوک وحیدا

الا لعنة الله علی القوم الظالمین و لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم

الله تقبَل منا و من اهل مجلسنا و من المؤسسین المحترمین

اللهم عجل لویک الفرج

پروردگارا آنچه در این ایام بابرکت ذی‌الحجة الحرام، امروز دیروز، ایام مقابل ما، تقاضای بهترین بنگان شماست، به منّ و کرمت به همه‌ی ما عنایت بفرما

رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون

 

[1] اعراف آیه16

[2] هود آیه112

[3] طه آیه124

[4] الخصال صدوق ج1 ص217

[5] الخصال صدوق ج1 ص217

[6] دعای عرفه

[7] الخصال صدوق ج1 ص217

[8] دعای کمیل

[9] الخصال صدوق ج1 ص217

[10] الخصال صدوق ج1 ص217

[11] الخصال صدوق ج1 ص217

[12] بقره آیه34

[13] اعراف آیه12

[14] حجر آیه29

[15] ص آیه74

[16] نازعات آیه24

[17] اعراف آیه12

[18] اعراف آیه16

[19] اعراف آیه16

[20] ابراهیم ایه37

[21] اعراف آیه16

[22] صافات آیه107

[23] صافات آیه107

[24] صافات آیه107

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه