استاد حدائق روز شنبه 10 شهریورماه 1403 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان سلسله مباحث موجبات هدایت و ضلالت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى عَذابِ السَّعير»[1].
صدق الله العلی العظيم
سخن پيرامون موجبات هدايت و ضلالت از نگاه قرآن در زندگی بشر بود، مواردی را از موجبات هدايت عرض کرديم که انس و ارتباط با قرآن، پيروی و تبعيت از رسولخدا، تلاش و جهاد در مسير خدا اينها میشود موجبات هدايت، طرف میخواهد در مسير هدايت قرار بگيرد رعايت اين اصول که آيات آنها ذکر شد و رواياتی هم بيان شد، امشب اشارهای کنيم به موجبات ضلالت چرا بعضیها گمراه میشوند؟ و چرا بعضیها منحرف میشوند؟ حال آنکه همه انسانها را خدا به خوبی آفريده، حتی شيطان را هم خدا خوب آفريده، شيطان خلقتاً بد خلق نشد و خدا مخلوقی را به بدی نيافريده، شما يک انسان را بتوانيد نام ببريد بگوييد خدا خلقتاً اين را بد آفريده، ذاتاً منحرف خلق شد، اين توهين به دستگاه الهی است يک آقايي بود خدا رحمتش کند، از پيرمردهای هيئت بود، آقای هشتاد و چند ساله، گفت حاجآقا حالا فهميدم که خدا شمر را ذاتاً شمر آفريد، گفتم برو در اعتقادات يک تجديد نظری بکن، اين تفکر تو ظلم به خداست خدا کسی را بد نيافريده و اين نگاه غلط تو جای اعتراض را برای شمر باز میکند که خدايا ما را شمر خلق کردی، امام حسين کش شديم پس جهنم نبر ما را ما را بد آفريدی بدی کرديم، ديگر چه میخواهی از ما؟ لذا حتی ابليس را خدا خوب آفريد، يکی از عوامل ضلالت در زندگی انسانها پيروی از شيطان است آيات متعددی در قرآن ذکر شده و مشکل بخشی از انسانها اين است که از شيطان پيروی میکند و حال آنکه ما در روايات هم هشدار داده شده حتی ذات مقدس ربوبی به انبياء خودش تذکر داده مراقب اين دشمن باشيد، در يک حديثی از احاديث قدسی خدا به حضرت موسی که از پيامبران اولوالعزم خداست جزء يکی از پنج پيغمبر برتر عالم حضرت موسی است، خدا به موسی میفرمايد موسی چهارتا نصيحتات میکنم اينها را مراقب باش، اينها را بايد با آب طلا تابلو گرفت، يک: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي قَدْ نَفِدَتْ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ»[2] تا نديدهای ثروت خدا تمام شده، غم رزق و روزی را نخور، بشر تا خدا خدايي میکند، تو بندگیات را بکن، آقا اوضاع بد شده، طلا بالا رفته، دلار اين طور شده؟ بابا خدا که هست، خدای ديروز شما خدای امروز شماست، خدای نه هزار سال قبل خدای امروز ماست، ما گاهی اوقات نماز هم میخوانيم روزه هم میرويم، نماز شب هم میخوانيم ولی در ايمان به خدا يک جاهايي که میخواهيم هزينه کنيم دستمان میلرزد، خدا فرمود موسی تا نديدی ثروت خدا پايان يافته غم رزق و روزی را نخور، تا امشب ما را چه کسی اداره کرده؟ همان خدايي که تا امشب اين بندههايش را اداره کرده اين خدا مقتدر است و قادر است از اين به بعد هم اداره کند، اين توصيه اول، توصيه اول جناب موسی: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى زَوَالَ مُلْكِي فَلَا تَرْجُ أَحَداً غَيْرِي»[3] تا نديدی و يقين نکردی که حکومت خدا سقوط کرده به غير خدا مراجعه نکن، اين به غير خدا مراجعه نکن، ما در مراجعات عرفی و روزمره برای رفع مشکلاتمان رجوع میکنيم به همديگر آقا مريض میشود به پزشک مراجعه میکند، سؤالی دارد از متخصصاش میپرسد، مشکلی دارد به آن کسی که میتواند مشکل را حل کند رجوع میکند، رجوع کنيد به يکديگر، يکديگر را وسيله بدانيد نه مسبب، مسبب الاسباب خداست، تأثيرگذار خداست، اينها وسيلهای است هر کدام از ما که کاری دستمان است در حد وسيله بودن کار میکنيم اينکه خدا میفرمايد: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى زَوَالَ مُلْكِي»[4] تا حکومت خدا را نديديد سقوط کرده و زايل شده به غير خدا مراجعه نکن يعنی مردم رفع مشکلاتتان را از خدا بخواهيد، از خدا طلب کنيد حالا به مردم هم مراجعه میکنيم و تلاش میکنيم در جامعه اما تأثير اصلی را از خدا میخواهيم، سوم جناب موسی: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَكَ تُغْفَرُ فَلَا تَشْغَلْ بِعُيُوبِ غَيْرِكَ»[5] تا يقين نکردی گناهايت را بخشيدم عيب ديگران را نگو، مردم غيبت زمانی آزاد که يقين کنيد خدا بخشيدت شما را يقين داری؟ يکی از چيزهايي که هيچ کس نمیداند مغفرت از گناهان است اميرالمؤمنين میفرمايد، يکی از چيزهايي که هيچ کس نمیداند قبولی اعمال است، الآن در اين مجلس کسی هست بلند شود بگويد من نمازم قبول است؟ کسی هست بگويد تا الآن کارهای که انجام دادم قبول است زيارتم، عبادتم، انفاقم صدقهام، خمسام؟ نمیدانيم، میگويند نا اميد نباش، اميدوار مطلق هم نباش بين خوف و رجاء باش، نکته تربيتی اخلاقی که خدا به حضرت موسی میفرمايد زمان اشتغال به عيبجويي ديگران پيدا کنيد که مطمئن هستيد خدا شما را بخشيده، شما پاک هستيد، خطايي نداريد بعد انسان لب به سخن و عيبگويي نسبت به ديگران اين البته اين شرط و اين مقدمه باز میدارد از ذیالمقدمه اينکه خدا میفرمايد: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَكَ تُغْفَرُ»[6]يقيناً کسی به اين يقين نمیرسد چون نمیرسيد لذا غيبت نکنيد، چهارم شاهد عرضم اينجا بود خدا فرمود جناب موسی: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى الشَّيْطَانَ مَيِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَكْرَهُ»[7] تا نديدی شيطان مرده است از مکر شيطان در امان نباش اين را خدا به چه کسی میفرمايد؟ به حضرت موسی ابن عمران صاحب آن يد بيضاء، صاحب کتاب، پيغمبری اولوالعزم خدا میفرمايد موسی تا شيطان زنده است حواست به خودت باشد، حاجآقا، حاجخانم من و شما که ديگر سهل است کار خير کردی؟ روز يک جزء قرآن میخوانی شيطان برای همه برنامه دارد، سنّی از ما گذشته؟ آردمان را پختيم غربالمان را آويختيم، شيطان تا نفس آخر به دنبال مردم است. میگويند مرحوم آيتالله شيخ جعفر کاشفالغطاء که از فقهاء مهذب شيعه، ايشان فرموده بود من چهل سال يک مکروه انجام ندادم، خيلی حرف است نه حرام مکروه، ما هنر بکنيم کسی است بگويد آقا من در يک سال يک گناه نکردم، بگويد يک ماه گذشت ما گناه نکرديم واقعاً هنر کرده، چهل سال يک مکروه، اين کاشفالغطاء با اين عظمت، میگويند نقل فرموده بود يک شب خواب شيطان را ديدم خواب ابليس ديدم بر بلندای يک قلهای سر به فلک کشيده ايستادم کنار دستم ابليس را ديدم درهای مخوف، عميق، وحشتناک کنار ما بود، کاشفالغطاء میگويد تا شيطان را ديدم و آن دره وحشتناک عميق را ديدم میگويد يک دستی در محاسنم کشيدم، اين داستان مال اواخر عمر کاشفالغطاست، میگويد يک دستی به محاسنم کشيدم رو کردم به ابليس گفتم اين آخر عمری دست از سر ما بردار، بگذار يک نفس راحتی بکشيم، تازه کاشف الغطاء ضربه فنی کرده شيطان را، چهل سال يک مکروه، ما روز صدها مکروه انجام میدهيم، با پای چپ آمدن در مسجد مکروه است، تا حالا دقت کردی؟ با پای راست رفتن در مسجد مکروه است تا حالا دقت اين قدر کردی؟ در خوابيدنهايمان، در غذا خوردنهايمان، در رفت و آمدهايمان، در نشستنهايمان، پای سفره چهار زانو نشستن مکروه است البته خدا برای مکروه که مجازات نمیکند، آنچه معاقب میشود انسان حرام است اما بشر به کجا میرسد که ما میگويم مقام عصمت مقامی است که حرامی که انجام نمیدهند نمیدهند فکر حرام هم نمیکنند يعنی اين فکر هم پالايش میشود کاشفالغطاء چهل سال يک مکروه انجام نداده، به شيطان میگويد اين آخر عمری از ما دست بردار، میگويد تا اين را به شيطان گفتم، شيطان گفت شيخ جعفر به عزت و جلال خدا سوگند يک لحظه از حال خودت غافل بشوی کاری سرت میآورم که ته اين درهای مخوف جای تو باشد، حواسمان باشد، سوادمان، عبادتمان، موقعيتمان مغرورمان نکند، ما چند سفر کربلا رفتيم ما اين قدر حج رفتيم ما اين همه کار خير کرديم، شيطان ذو الفنون است به قول مرحوم حضرت امام يک وقت کلاهی سر بعضیها میگذارد که تا گوشششان را میپوشاند سرشان که سهل است تا گوششان، يکی از جدیترين عوامل گمراهی شيطان است البته عرض کردم شيطان را به خوبی آفريد، اميرالمؤمنين میفرمايد شيطان در کارنامه زندگیاش شش هزار سال عبادت و بندگی خدا را داشت اين قدر عبادت کرد که بردند او را در صف ملائکهالله در کروبيين قرارش دادند، و لذا اينکه قرآن میفرمايد: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا»[8] خطاب به ملائکه بود آدم را سجده کنيد، شيطان که جن بود، میگويند شيطان به واسطه عبادت مستمر طولانی اين قدر رشد کرد که آمد در بين ملائکهالله: «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ»[9] همه سجده کردند جز شيطان، شيطان تمرد کرد: «أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين»[10]علت استکبارش هم، علت تمردش هم استکبار بود، من آيه چهارم سوره مبارکه حج را چند نکته عرض کنم، خداوند میفرمايد: «كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ»[11]اين گونه خدا میفرمايد رقم خورده و مسأله حتمی است که هر کس شيطان را دوست بدارد و تولی شيطان را برای خودش برگزيند شيطان او را گمراه میکند و به عذاب دوزخ او را میرساند، اين مسأله مقدر شده حتمی شده شيطان وقتی تمرد کرد اوامر الهی را آدم را سجده نکرد اين مسأله معين شده که هر کسی از منويات اين شيطان متمرد پيروی کرد او هم از اصحاب دوزخ است: «أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى عَذابِ السَّعير»[12]شيطان هر کسی را که از او پيروی کند و تولی شيطان را برگزيند او را به عذاب دوزخ خواهد رساند عذاب سخت دوزخ واصل میکند، يک مطلب من ذيل اين آيه عرض کنم.
انتخاب راه شيطان نکته اولی که در اين آيه و پيروی از شيطان، جز عذاب الهی نتيجه ديگری برايش نيست خدا میفرمايد هر کسی پيروی کرد دوزخی است تبعيت از شيطان انسانها را میبرد به سمت دوزخ امروز بعضیها پيروی از شيطان میکنند منويات شيطان را تعقيب میکنند اين نکته اول، و پيروی از شيطان يعنی ولايت شيطان را قبول کردن: «مَنْ تَوَلاَّهُ»[13] کسی که ولايت شيطان را قبول کند: «فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى عَذابِ السَّعير»[14]پيروی از ولايت شيطان انسانها را به دوزخ خواهد رساند، و لذا اين را هم من عرض کنم حالا سؤالی است برای بعضی از عزيزان که آيا شيطان انسان را تسخير میکند اين غلط است، خلاف عدالت است، شيطان فقط وسوسه میکند، آقا شيطان رفته داخل پوست فلانی، آقا شيطان که در جلد کسی نمیرود، شيطان القاء میکند تسويلات دارد، تحريک میکند، طرف اگر به تحريکات شيطان پاسخ داد، همينکه قرآن میفرمايد: «مَنْ تَوَلاَّهُ»[15]اگر کسی پذيرفت ولايت شيطان را: «فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى عَذابِ السَّعير»[16]لذا اين طور نيست که حالا در عرف عوام میگويند آقا اين شيطان تسخيرش کرده، شيطان کسی را تسخير نمیکند اين خلاف عدالت است اين چراغ سبز برای شيطان روشن کرده و تبعيت کرده، ولايت شيطان را قبول کرده والا شيطان بر هيچ کسی سلطه ندارد و نفوذ اوليه ندارد مگر اينکه خود مردم راه رای برای شيطان باز کند: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون»[17]بالاخره آنیکه مؤمن است آنیکه با خداست شيطان نمیتواند در او نفوذ کند، ما اگر ايمان ضعيف شد و اگر چراغ سبز برای شيطان روشن کرديد بله شيطان ورود پيدا میکند لذا از عوامل ضلالت در زندگی بشر و گمراهی پيروی از منويات شيطان است.
آيه ديگر سوره فاطر آيه شش، در آيه شش سوره فاطر هم قرآن به صراحت میفرمايد: «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»[18]مردم شيطان است اين حرف خداست، نگاه دشمنی بکنيد به شيطان شيطان را رفيق نبينيد از شيطان تبعيت نکنيد: «إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير»[19]شيطان حزب و جناح خودش را دعوت میکند تا اينها را جهنمی کند، اين هشدار پروردگار است که به صراحت خداوند میفرمايد از اين شيطان پرهيز کنيد، اعراض کنيد، دوری کنيد، و لذا اگر ما شيطنت و دشمنی شيطان را جدی نگيريم فريب خواهيد خورد، میگويند به يک عارفی گفتند تا بهشت چقدر راه است؟ گفت دو قدم، گفتند دو قدم، و اما قدم اول را آن جوری که من میگويم برداريد قدم دوم بخواهيد و نخواهيد بهشتی هستيد، قدم اول را برداريد بگذاريد رو هوای نفستان، هوای نفس همانجايي است که براي شيطان بستر آماده میکند هوای نفس را مديريت بکنيد، گام دوم بخواهيد و نخواهيد بهشتی هستيد، شما مديريت کن نفست را کارهايت میشود رحمانی، يک جمله از اميرالمؤمنين بگويم اين در معرفت نفس به دردمن میخورد اميرالمؤمنين میفرمايد: «الْعَقْلُ صَاحِبُ جَيْشِ الرَّحْمَنِ»[20] بشر خدا دوتا نيروی متضاد در تو قرار داده يکی عقل است که نماينده خدا در وجود شماست و فرمانده جنود رحمن است: «الْعَقْلُ صَاحِبُ جَيْشِ الرَّحْمَنِ»[21]در مملکت وجودتان عقل فرمانده سپاه خداست: «وَ الْهَوَى قَائِدُ جَيْشِ الشَّيْطَانِ»[22] هوا و هوس فرمانده جنود شيطان در مملکت وجود انسانی: «وَ النَّفْسُ مُتَجَاذِبَةٌ بَيْنَهُمَا»[23] اين نفس، اين هيکل، چشم، دست، پا، کبد، گوش، نفس شما بين اين دوتا نيروست حالت تجاذب دارد هر کدام قدرتش بيشتر شد نفس میرود در مملکت وجود او قرار میگيرد، لذا همين طبقه بندی را در قرآن داريم، صاحبان نفسه مطمئنه، صاحبان نفس لوامه، صاحبان نفس اماره، نفس مطمئنه آنی است که ديگر عقل حکومت مطلق دارد نمیبيند مگر برای خدا، نمیگويد مگر برای خدا، نمیشود مگر برای خدا، اين مملکت مملکت وجودش تحت رضايت الهی قرار گرفته شاعر هم میگويد:
آن را که علم و دانش و تقوی مسلم است، هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است
با سواد است برای خدا حرف میزند، مدير است برای خدا امضاء میکند، زيباست زيبايي را برای خدا امضاء میکند، زبان دارد برای خدا میگويد اين میشود نفس مطمئنه: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة»[24]نويد موقع رفتن را ببين، که میگويند تجلی نفس مطمئنه سيدالشهداست: «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»[25]اين نفس مطمئنه، بعضیها بين بين است يک بخشی از ما مؤمنين حالتمان همين است، محرم و صفر میآيد يا حسين، يا حسين، يک سفر اروپا میرويم نماز قضاء بر میگرديم، شب جمعه دعای کميل، شب شنبه مجلس ديگر، برنامه ديگر بعد هم میگوييم اين به آن در، اين به آن در، يکی آمد به من گفت آقا ما نماز میخوانيم شراب هم میخوريم، جبران میکند؟ گفتم يک چيزی هم برايت سر میرود، در يک مقطعی میآيد توبه میکند، ماه رمضان میشود میآيد با قرآن مأنوس و عبادت يکدفعه عرض شود که بعد از ماه رمضان يکدفعه میبينی عوض میشود، اربعينی میآيد زيارت و سيدالشهداء و تغييرات صفر تمام میشود دوباره برنامه ديگر، اينها را میگويند صاحبان نفس لوامه، در يک مقطعی خوب هستند، در يک مقطعی آسيب میبينند البته همين صاحبان نفس لوامه اميدی به تربيتشان است: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»[26]، «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَة وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة»[27]، «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها »[28] اينها نفس لوامه است زمينهساز تربيت هم اين است که انسان بايد اين حالت درش باشد رو به خدا بياورد، اما پناه بر خدا نفس اماره: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»[29] نفس اماره اين است که ديگر مملکت وجود میآيد تحت تأثير هوا و هوس، نگاهش میشود شيطانی، کلامش میشود شيطانی، پول درآوردنش میشود شيطانی، خرج کردنش میشود شيطانی، زندگیاش رنگ شيطانی میگيرد که قرآن هم میفرمايد: «إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير»[30] اصلاً میرود در حزب شيطان اين همانی است که اميرالمؤمنين میفرمايد عقل غلبه پيدا کرد، مملکت الهی میشود هوا و هوس حاکم شد وجود وجود شيطانی میشود بين بين قرار گرفت میشود صاحب نفس لوامه، خب دشمنی شيطان را عزيزان اگر جدی نگيريم فريب میخوريم، شيطان را جدی بگيريم برای هر کسی در هر شرائطی برنامهای دارد.
نکته ديگر قرآن اين هشدار را میدهد: إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ»[31] شيطان جناح خودش را دعوت میکند به کارهايي که اين کارها آنها را جهنمی میکند، ما از برنامهها و تشکلهای دشمن آگاه باشيم، فريب نخور بالاخره دشمن به روز دارد کار میکند، برسيسای عابد را شيطان، برسيسای مستجاب الدعوه عابد را شيطان يله کرد، آيه قرآن میفرمايد: «فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ»[32]يک پيرمرد مستجاب الدعوهای را شيطان به گناه کشاند و خرابش کرد: فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَيْنِ فيها»[33] جهنمی کرد پيرمرد مستجاب الدعوه را و شگرد عجيبی شيطان دارد در انحراف، در فريب و لذا روشها را هم خيلی: «يَدْعُوا حِزْبَهُ»[34] يعنی نگاه میکند ببيند نبض شما چطور میزند؟ در تفسير دارد که يک وقت شيطان جنودش را جمع کرد اجنه را، گفت يک عابدی است در فلان منطقه بنیاسرائيل چه کسی میتواند فريبش بدهد؟ هر کدام از شياطين يک تزی داد، حالا در تفسير دارد که اين وسواس خناس که در سوره ناس هم به خدا ازش پناه میبريد، گفت يکی گفت میگوييم مثلاً گناه بکن، خلاف بکن، شراب بخور، گفت او اين کارها را نمیکند، يکی پيشنهاد کرد گفت من از طريق نماز منحرفش میکنم، شيطان گفت خوب فهميدی، اينیکه شيطان میگويند ذو الفنون است حاجآقا نبضات را میگيرد يک جوری میآيد سراغت که خودت هم نفهمی، اگر غافل شدی، اگر لحظهای غفلت کردی و از ياد اين شيطان فارغ شدی منحرف میکند، میگويند آن شيطان به شکل جوانی شد و آمد با آن عابد مأنوس شد و گفت آقا يک چند روزی مهمانتان باشيم اين عابد هم ديد انصافاً اين جوان شب و روز دارد عبادت میکند حالا جن بود، چون جن به همه اشکال در میآيد حتی سگ و خوک، عبادت عبادت و اين را هم به شما بگويم کثرت عمل مردم مشغولتان نکند، صفوت عمل مهم است، نماز زيادی خواندن هنر نيست نماز خوب خواندن هنر است، قرآن زياد خواندن امتياز نيست قرآن با تدبر خواندن امتياز است: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[35] پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدی مردم به کارهای زياد مشغول هستند شما به کارهای خوب مشغول باشد، خدا کار صفوت عمل میخواهد نه کثرت عمل، اين عابد فريب خورد ديد اين جوان خيلی عبادت میکند، يک روز به اين جوانی که حالا جن بود به شکل جوان آمده بود گفت آقا چرا شما اين قدر عبادت میکنی؟ گفت حالا ولکن نپرس هی انکار کرد که اين عابد را تحريک کند، عابد گفت به ما بگو، گفت نه آقا ولکن چه کار داری؟ ما نمازمان را میخوانيم شما هم نمازت را بخوان، هی اصرار اصرار گفت چون مهمانت هستم، چند روز مهمانت هستم برايت میگويم، من يک گناه در زندگیام کردم هر وقت ياد میآيد بر میخيزم عبادت میکنم، حالا عابدی که اصلاً فکر گناه در ذهنش نمیآيد، گفت گناه کردی تو؟ گفت بله، ولی نتيجه آن گناه شده اين عبادت پياپی مستمر، فکر گناه را آورد در ذهن اين عابد، گفت حالا شما چه گناهی کردی که اين همه داری عبادت میکنی؟ گفت من يک ارتباط نامشروع، يک عمل منافی عفت، ما در روايت داريم مردم از گناه بترسيد که مرگ زمانی بيايد سراغتان که در حال نافرمانی خدا باشيد شما میتوانی تضمين کنی که در حال غيبت کردن جانت را نگيرند، در مجلس گناه ملک الموت سراغت نيايد که خيلیها را در مجلس گناه در حال گناه بردند، گفت ارتباط نامشروع؟ گفت بله، گفت ولی توبه کردم نتيجهاش شده اين عبادت، اين عابد بیچاره فريب خورد، گفت خب ما هم میخواهيم مثل تو نماز بخوانيم، مثل تو عبادت کنيم، خسته نشويم، خواب نداشته باشيم، من کاری را بلد نيستم، راهی را بلد نيستم، گفت اين پنج درهم را برايت میدهم از اين صومعهات بيا بيرون برو داخل شهر، بگو منزل فلان خانم را میخواهم خانمی بوده که حالا مشهوره به بدی بوده، خانه را که نشانت دادند، تو در بزن اين زن که آمد پولت را که نشانش بدهی، خودش درسش از برش است، اين عابد بیچاره با سالها عبادت راه افتاد آمد در شهر از مردم پرسيد خانه فلان خانم کجاست؟ مردم میشناختند اين عابد را، گفتند حتماً اين يک خوابی ديده، چيزی بهش گفتند، که اين میخواهد اين زن را نصيحت کند، آدرس بهش دادند، آمد و خانه را پيدا کرد و در زد و آن زن آمد دم در، تا زن هم عابد را ديد خجالت کشيد، گفت ما اين قدر مثلاً بديمان شهرت پيدا کرده که اين پيرمرد عابد هم آمده ما را نصيحت کند، گفت آقا بفرماييد، ديد پنج درهم نشان داد، گفت اينها چه است؟ گفت بيشتر از اين ندارم، گفت برای چه است اين؟ گفت برای همين کاری که ديگرن میآيند، ببين شيطان چطور فريب میدهد، حاجآقا فتيلهات را میکشند پايين، به اسم نزديک کردن به خدا، میبرد تو را در رضايت شيطان: «إِلى عَذابِ السَّعير»[36] اين تخصص شيطان است، اين خانم عاقبت بخير شد، ديد يک لحظه انسان به خود بيايد، مسير بازگشت به سوی خدا باز است، تا هستيد میتوانيد کار کنيد، اين زن يک لحظه يکدفعه منقلب شد به عابد گفت چه کسی من را به تو معرفی کرده؟ آدرس منزل ما را چه کسی داد؟ فرمود اين مشتریاش نيست گفت يک جوانی آمد چند روز مهمان ما بود و خيلی هم نماز میخواند و عبادت میکرد و من از او که سؤال کردم گفت يک گناه کردم هر وقت يادم میآيد عبادت میکنم، من هم میخواهم در عبادت خستگی ناپذير باشم به من گفت تو هم بيا يک گناه کن، آن آدرس داد، آن پول داد آن مرا راهنمايي کرد، اين زن دوتا حرف زيبا زد، گفت آن کسی که آدرس من را به تو داد و گفت گناه کردم، به تو گفت که بعداً هم توبه کردم، تو میتوانی تضمين کنی در حال گناه جانت را نگيرند، اين عابد يکدفعه به خودش آمد، گفت مطلب ديگر، تو الآن پاک هستی، اگر گناه کردی جانت را هم نگيرند میتوانی تضمين کنی که توبه تو قبول است، آقا تا پاکی که کارنامه پاک است، برگه زندگیات سفيد است سياهش میکنی که با آب توبه پاک کنی؟ از کجا معلوم توبه قبول باشد پيشگيری آسانتر از درمان است گفت تو میتوانی تضمين که خدا تو را ببخشد، بعد اين حرف را زد، گفت من برای دو درهم تن به ناپاکی میدهم، تو دو برابر و نيم آنچه که من میگيرم داری به من میدهی ولی من حيفم میآيد دامن پاک تو را آلوده کنم، اين را میگويند انصاف که اين انصاف خيلی کار مهمی است عابد هم يکدفعه فهميد پی به اشتباه خودش برد برگشت رفت صومعه، در تفسير دارد که همان شب اين زن از دنيا رفت فردای آن روز ديدند با قلم قدرت الهی روی در خانه اين زن بدکاره نوشته شده بود اين زن صالحه از دنيا رفت و خدا به يکی از پيامبران بنیاسرائيل ابلاغ کرد که مردم را جمع کن بيايند در تشييع اين زن شرکت کنيد، چه خدايي مهربانی از اين طرف و چه دشمن خطرناکی ابليس مطرود و ملعونی که قسم خورده و همه را میخواهد آگاهانه بکشد به سوی فساد؟ من يک جمله ديگر هم بگويم عرايض را اينجا جمع بندی کنم، قرآن میفرمايد: «إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير»[37] شيطان تلاش میکند جناح خودش، باند خودش، گروه خودش را به سمت جهنم ببرد ما مؤمنين و متدينين چه تلاشی میکنيم؟ حاجآقا شيطان دارد کار میکند، شما برای سلامت بچههايت چه کار کردی؟ شما برای سلامت نوههايت چه کار کردی؟ آن که دارد کارش را میکند، شما برای سلامت فاميلات چه کار کردی؟ بعض خانوادهها هستند فاميلهايشان را جمع میکنند، ماه يکبار، کمتر بيشتر همديگر را میبينند مسائلی بازگو میشود، ما همان طوری که شيطان دارد تلاش میکند اين طرف هم ما موظف هستيم به تلاش، موظف هستيم به سعی و کوشش، من ديشب اين موکب سفينه را در بلوار شهيد چمران رفتيم يک بازديدی داشتيم، خب اين جاذبه امام حسين است جمعيتی آمده بودند، بين اينها خانمهای بد حجاب و بیحجاب هم بود، البته من اين را به يکی از نمايندگان مجلس ديروز گفتم، گفتم چه کار داريد میکنيد؟ بالاخره رفته رفته ما در برابر اين شهداء مسئول هستيم، کار دارد به جايي میکشد که متدينين شما هم ناموستان در خطر میافتد دخترهايتان، نوههايتان، سکوت میکنيد، انرژی منفی رو اينها هم اثر میگذارد ماها مسئول هستيم، گفتم آقا شما نماينده مجلس هستيد چه برنامه در مجلس داريد؟ دولت مردان چکار دارند میکنند؟ گفت يک قاعده يک ضابطهای، نظامی، خانم میخواهی نيمه لخت بيايي، برو داخل خانهات برو در جمع فاميلیات هر غلطی میخواهی بکنی، در جامعه حق همه است ما يک کرونا آمد بيست و هشت ماه اين مملکت قرنطينه شد، طرف ماست اگر نزده بود در اداره جوابش را نمیدادند دکتر میخواست برود، آقای پزشک اگر ماسک نزده بود نمیپذيرفت او را خطر کرونا بدتر است يا خطر کرونا، کرونا دهشتناکتر است يا تبعيت از شيطان؟ واقعاً بعضیها هم غافل شديم، من رفتم در اين کشتی بازديدی کردم بعد ديدم تيپهای مختلفی آمدند به اين آقای دکتر قاضیپور، دکتر شاهچراغی گفتم بلندگو بياوريد من يک صحبتی هم بکنم، آن مداحی را خاموش کردند يک ده دقيقهای حرف زدم، گفتم اول همه اينهايي که آمديد اينجا عنايت امام حسين بوده اهل تعارف هم نيستيم به شما هم میگويم امشب مسجد هستيد يک نظری به شما بوده، امشب اينجا هستيد هيچ اتفاقی اتفاقی نيست يک توجهی بوده، پيدايش کنيد، نان کجا را داری میخوری؟ توفيق هم نداريم، چوب کجا را داريم میخوريم اين هم علت دارد، حالا آن خانم بدحجاب آمده در اين سفينه قطعاً امام حسين يک توجهی بهش دارد، ما يک صحبتی کرديم خب نکتهای که از اين طرفيتی که امام حسين به ما نظر کرده در اين ايام، بعد که صحبت تمام شد ديدم يک خانمی بدحجابی هی دورا دور هی میرفت میآمد، گفتند آقا با شما کار دارد، آمد نزديک گفت آقا دعا کنيد ما عاقبت بخير بشويم اشک در چشمهايش حلقه زده بود، اين همان فطرت پاکی که عرض کردم شيطان را هم خدا پاک آفريده، ناپاکی از خودش بود، انحراف از خودش بود، لذا ما موظف هستيم در برابر جامعه همان طور که شيطان دارد کار میکند ما هم تلاش کنيم، حالا من روايتی را بماند از فرمايشات امام صادق و از کارهای شيطان که شيطان کجا رسوخ میکند، کجا ما را فريب میدهد، من کليتش را بگويم تفصيلش بماند، بعضیها را شيطان با وعده فقر میبرد عقب، طرف میخواهد کار خير بکند، میگويد نده، روز پيری، روز کوری، بگذار برای مباد، خمس میخواهد بدهد آقا فردا اگر ويلچری شدی چه کسی به دادت میرسد؟ بيش از نود مورد خدا در قرآن میفرمايد بدهيد میدهم، يک مورد شيطان میگويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[38] شيطان وعده فقر داده، مردم اين وعده را دقت دارند، نود وعده خدا يادشان رفته، من يک جايي عرض کردم همين حج امسال ما آمديم مسجد شجره که محرم بشويم برويم به سمت مکه، گوشه مسجد نشستم از اين صحنهها من زياد ديدم در مسجدالحرام مدينه، مسجد شجره، ديدم يک آقايي آمد سمت ما، گفتند برو پيش آقای حدائق، خب همه هم احرامی تنشان است ديگر حالا همه مثل هم هستند، من نشسته بودم ديدم يک آقايي آمد يک تاجر تهرانی بود، گفت آقا ما خمس نداديم آمديم میخواهيم الآن هم محرم بشويم به من گفتند با اين لباسی که خمس ندادی میخواهی محرم بشوی احرامت مشکل بهم میزند، مشکل دارد اعمالت، گفتم شما آزاد آمدی يا با کاروان؟ گفت با کاروان، گفتم روحانی داشتيد؟ گفت بله، گفتم روحانی کارون شما نگفت مالتان را تطهير کنيد؟ گفت من خيلی در جلسات نمیرفتم، گفتم که خمس را الآن بايد يادت بيايد، آقا نزديک هفتاد سالش بود، کجا هستيم؟ برای امام حسين خوب گريه میکنيم کار مستحب، واجبمان زمينمانده نماز اول وقت میخوانيم ولی يک جاهايي داريم میلنگيم، پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدی مردم به مستحبات سرگرم هستند تو واجبات را انجام بده، اينکه شيطان بعضیها را از زکات دادن میگيرد، از خمس دادن میگيرد از کارهای واجب میگيرد میگويد نده که گدا میشوی، من گفتم آقای محترم تو اگر نمیآمدی حج، میخواستی به همين نحو زندگی کنی؟ هفتاد سال از عمرت گذشت در بازار هم بودی، حالا بايد بيايي بگويي خمس؟ در وقت اضافی، لحظه محرم شدن مسجد شجره، گفت حاجآقا حالا به دادم برسيد، گفت آقا ببين زندگی و مغازه و اموالت تهران من الآن وقتش را ندارم بعد که برگشتی برو تهران پيش يک عالمی کارهايت را درست کن، اما برای حجات چقدر هزينه کردی؟ از حجات بگو، پولی که خرج احرامی، پول قربانی، پولی که همراهات است؟ رقمش را گفت، گفتم يک پولی بياور برای دست به دست کردن که ما فعلاً بده از اصل مال بيايد بيرون بيايد در ذمهات، حالا پول هم نداشت بلند شد رفت بين اين حاجیها ده دلار از اين بگير، صد دلار از او بگير، پول سرهم کرد آرود دست به دست کردم بلند شد رفت، رفت دوتای ديگر را هم آورد بنازم به حاجیهای قرن جديد به به، حاجی چه حاجی؟ اين جوری؟ اين جوری بندگی میکني؟ وعده فقر میدهد يک جاهايي میبينی حاجی دستت میلرزد پول خرج نمیکنی؟ نفقه زن و بچه را نمیدهی؟ اينها را بايد عادتشان بدهيم به قناعت، چرا؟ چون شيطان تسويلات کرده میگويد نکن، نگهدار به فکر خودت باش، خدا بيشتر دارد يا تو؟ خدا اينها را به تو داده، من همينجا خدمت همه عزيزان بگويم، تا اين لحظه در عمرم نديدم يکی برای خدا خرج کرده باشد خدا خرجش نکرده باشد داريد بياوريد، نوع ورشکستگیها، نوع مال باختگیها، نوع زمين خوردنها مال تبعيت از شيطان است شما يک نفر را پيدا بکنيد بگويد من صادقانه خالصانه خدا را در نظر گرفتم ولی خدا من را در نظر نگرفت، حالا نکات ديگری هم هست يکش تحريک و تسويل به فقر در کارهای اقتصادی، میگويد آقا نده فقير میشوی، گرفتار میشوی برای خودت نگهدار برای روز پيری به دادت کسی نمیرسد اين حرفهايي که میزنند و از کارهای خير ماها را باز میدارد، و حال آنکه بارها گفتم راه پولدار شدن در خرج کردن برای خداست: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[39]خدا میفرمايد مثل کاری برای ما مثل يک دانه میکنی زير خاک، میکنيماش هفت شاخه، هر شاخه صد دانه، يک دانه هفتصدبار اين کار برای خداست.
صلّی الله عليک يا مولانا يا ابامحمد يا حسن ابن علی
سلام بر آن کريم اهلالبيتی که سه مرتبه در ايام زندگیاش امام حسن اموالش را با فقراء تنصيف کرد، شما در عالم نظير امام حسن نداريد در انفاق، شما کدام ميلياردر يکبار بگويند يک سوم اموالش را داد، امام حسن سه مرتبه، در هر مرتبه حتی میگويند حضرت کفشهايش را هم نصف کرد، نعلينهايش را هم تنصيف کرد با فقراء، سلام بر اين شخصيت کريمی که میگويند يک وقت آقا در کوچههای مدينه داشتند میرفتند چندتا فقير نشسته بودند داشتند غذا میخوردند روی زمين گوشه راه، يک دفعه به امام حسن تعارف کردند آقا بفرماييد؟ خدا وکيلی ما بوديم اين کار را نمیکرديم، شما يک گوشه راه نشسته باشد بگويد حاجی بنشين يک لقمه هم با ما بخور، میگويد بابا مرد حسابی معرفت داشته باش روی زمين با تو، خيلی ممنون من نيستم اهلش، امام حسن نشستند روی زمين يک چند لقمه با اينها غذا خوردند بعد آقا فرمودند من دعوت شما را قبول کردم حالا من هم از شما دعوت میکنم شما هم بياييد در مضيف خانه من من هم از شما پذيرايي کنم، يک وقتی در قبرستان بقيع مقابل قبر امام حسن بودم يک شيعه قطيفی کنار دست ما بود يکدفعه رو کرد به من گفت: «يا شيخ انتم تقولون الامام الرضا امام الغريب»، شما میگوييد امام رضا امام غريب است؟ من يک نگاهش کردم، گفتم: «و ما الامام الغريب» امام غريب کيست؟ يک اشاره به قبر امام حسن کرد، گفت: «هذا الامام امام الغريب» امام غريب اين آقاست که در شهر خودش دفن است ولی نه قبری، نه بارگاهی، نه حرمی، خدا رحمت کند حاج محمد آقای سيفی:
اينجا بقيع و بقعه دلهای کباب است، اينجا چراغش را روزها هم آفتاب است
پيکر آقا را آوردند قبرستان بقيع ابن شهرآشوب میگويد تيرباران کردند تابوت آقا را قبر را امام حسين آماده کرد پيکر برادر را وارد در قبر کرد، صورت نازنين حسنش را از کفن خارج کرد، روی خاک قرار داد، بنیهاشم و اصحاب اطراف قبر ايستاده بودند ديدند آقا شعری خواند اين شعر از سيدالشهداست:
«أ أدهن رأسي أم تطيب مجالسي، و رأسك معفور و أنت سليب»[40]
برادر ديگر محاسن نبايد خضاب کرد، ديگر نبايد عطر استعمال کرد، به احترام آن صورتی که روی خاک قرار گرفت، ديگر نبايد محاسن خضاب کرد، به احترام آن بدن تيرباران شده عطر استعمال نبايد کرد، ايام ايام پايانی ماه صفر است اينجا امام حسين در بقيع اين جمله را فرمود اما در کربلا کنار علقمه کنار پيکر برادر ديگرش عباس فرمود: يا عباس «الان انكسر ظهرى »[41] برادر الآن کمرم شکست:
رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما
الا لعنه الله علی القوم الظاليم
و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم
پروردگارا به مظلوميت امام حسن مجتبی ما را از تسويلات شيطانی نجات بده.
[1] حج4.
[2] التوحيد (للصدوق) ص372.
[3] التوحيد (للصدوق) ص372.
[4] التوحيد (للصدوق) ص372.
[5] التوحيد (للصدوق) ص372.
[6] التوحيد (للصدوق) ص372.
[7] التوحيد (للصدوق) ص372.
[8] بقره34.
[9] بقره34.
[10] بقره34.
[11] حج4.
[12] حج4.
[13] حج4.
[14] حج4.
[15] حج4.
[16] حج4.
[17] نحل99.
[18] فاطر6.
[19] فاطر6.
[20] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.
[21] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.
[22] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.
[23] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.
[24] فجر27.
[25] فجر28- 30.
[26] يوسف53.
[27] قيامت1-2.
[28] شمس7.
[29] يوسف53.
[30] فاطر6.
[31] فاطر6.
[32] حشر17.
[33] حشر17.
[34] فاطر6.
[35] نساء82.
[36] حج4.
[37] فاطر6.
[38] بقره268.
[39] بقره261.
[40] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص 132.
[41] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) ص259.