استاد حدائق روز شنبه 10 شهریورماه 1403 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان سلسله مباحث موجبات هدایت و ضلالت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال­ الله الحکيم فی کتابه الکريم: «كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعير»[1].

صدق الله العلی العظيم

سخن پيرامون موجبات هدايت و ضلالت از نگاه قرآن در زندگی بشر بود، مواردی را از موجبات هدايت عرض کرديم که انس و ارتباط با قرآن، پيروی و تبعيت از رسول­خدا، تلاش و جهاد در مسير خدا اين­ها می­شود موجبات هدايت، طرف می­خواهد در مسير هدايت قرار بگيرد رعايت اين اصول که آيات آن­ها ذکر شد و رواياتی هم بيان شد، امشب اشاره­ای کنيم به موجبات ضلالت چرا بعضی­ها گمراه می­شوند؟ و چرا بعضی­ها منحرف می­شوند؟ حال آن­که همه انسان­ها را خدا به خوبی آفريده، حتی شيطان را هم خدا خوب آفريده، شيطان خلقتاً بد خلق نشد و خدا مخلوقی را به بدی نيافريده، شما يک انسان را بتوانيد نام  ببريد بگوييد خدا خلقتاً اين را بد آفريده، ذاتاً منحرف خلق شد، اين توهين به دستگاه الهی است يک آقايي بود خدا رحمتش کند، از پيرمردهای هيئت بود، آقای هشتاد و چند ساله، گفت حاج­آقا حالا فهميدم که خدا شمر را ذاتاً شمر آفريد، گفتم برو در اعتقادات يک تجديد نظری بکن، اين تفکر تو ظلم به خداست خدا کسی را بد نيافريده و اين نگاه غلط تو جای اعتراض را برای شمر باز می­کند که خدايا ما را شمر خلق کردی، امام حسين کش شديم پس جهنم نبر ما را ما را بد آفريدی بدی کرديم، ديگر چه می­خواهی از ما؟ لذا حتی ابليس را خدا خوب آفريد، يکی از عوامل ضلالت در زندگی انسان­ها پيروی از شيطان است آيات متعددی در قرآن ذکر شده و مشکل بخشی از انسان­ها اين است که از شيطان پيروی می­کند و حال آن­که ما در روايات هم هشدار داده شده حتی ذات مقدس ربوبی به انبياء خودش تذکر داده مراقب اين دشمن باشيد، در يک حديثی از احاديث قدسی خدا به حضرت موسی که از پيامبران اولوالعزم خداست جزء يکی از پنج پيغمبر برتر عالم حضرت موسی است، خدا به موسی می­فرمايد موسی چهارتا نصيحت­ات می­کنم اين­ها را مراقب باش، اين­ها را بايد با آب طلا تابلو گرفت، يک: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى كُنُوزِي‏ قَدْ نَفِدَتْ‏ فَلَا تَغْتَمَّ بِسَبَبِ رِزْقِكَ»[2] تا نديده­ای ثروت خدا تمام شده، غم رزق و روزی را نخور، بشر تا خدا خدايي می­کند، تو بندگی­ات را بکن، آقا اوضاع بد شده، طلا بالا رفته، دلار اين طور شده؟ بابا خدا که هست، خدای ديروز شما خدای امروز شماست، خدای نه هزار سال قبل خدای امروز ماست، ما گاهی اوقات نماز هم می­خوانيم روزه هم می­رويم، نماز شب هم می­خوانيم ولی در ايمان به خدا يک جاهايي که می­خواهيم هزينه کنيم دست­مان می­لرزد، خدا فرمود موسی تا نديدی ثروت خدا پايان يافته غم رزق و روزی را نخور، تا امشب ما را چه کسی اداره کرده؟ همان خدايي که تا امشب اين بنده­هايش را اداره کرده اين خدا مقتدر است و قادر است از اين به  بعد هم اداره کند، اين توصيه اول، توصيه اول جناب موسی: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى زَوَالَ مُلْكِي فَلَا تَرْجُ أَحَداً غَيْرِي»[3] تا نديدی و يقين نکردی که حکومت خدا سقوط کرده به غير خدا مراجعه نکن، اين به غير خدا مراجعه نکن، ما در مراجعات عرفی و روزمره برای رفع مشکلات­مان رجوع می­کنيم به همديگر آقا مريض می­شود به پزشک مراجعه می­کند، سؤالی دارد از متخصص­اش می­پرسد، مشکلی دارد به آن کسی که می­تواند مشکل را حل کند رجوع می­کند، رجوع کنيد به يکديگر، يکديگر را وسيله بدانيد نه مسبب، مسبب  الاسباب خداست، تأثيرگذار خداست، اين­ها وسيله­ای است هر کدام از ما که کاری دست­مان است در حد وسيله بودن کار می­کنيم اين­که خدا می­فرمايد: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى زَوَالَ مُلْكِي»[4] تا حکومت خدا را نديديد سقوط کرده و زايل شده به غير خدا مراجعه نکن يعنی مردم رفع مشکلات­تان را از خدا بخواهيد، از خدا طلب کنيد حالا به مردم هم مراجعه می­کنيم و تلاش می­کنيم در جامعه اما تأثير اصلی را از خدا می­خواهيم، سوم جناب موسی: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَكَ تُغْفَرُ فَلَا تَشْغَلْ بِعُيُوبِ غَيْرِكَ»[5] تا يقين نکردی گناهايت را بخشيدم عيب ديگران را نگو، مردم غيبت زمانی آزاد که يقين کنيد خدا بخشيدت شما را يقين داری؟ يکی از چيزهايي که هيچ کس نمی­داند مغفرت از گناهان است اميرالمؤمنين می­فرمايد، يکی از چيزهايي که هيچ کس نمی­داند قبولی اعمال است، الآن در اين مجلس کسی هست بلند شود بگويد من نمازم قبول است؟ کسی هست بگويد تا الآن کارهای که انجام دادم قبول است زيارتم، عبادتم، انفاقم صدقه­ام، خمس­ام؟ نمی­دانيم، می­گويند نا اميد نباش، اميدوار مطلق هم نباش بين خوف و رجاء باش، نکته تربيتی اخلاقی که خدا به حضرت موسی می­فرمايد زمان اشتغال به عيب­جويي ديگران پيدا کنيد که مطمئن هستيد خدا شما را بخشيده، شما پاک هستيد، خطايي نداريد بعد انسان لب به سخن و عيب­گويي نسبت به ديگران اين البته اين شرط و اين مقدمه باز می­دارد از ذی­المقدمه اين­که خدا می­فرمايد: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى ذُنُوبَكَ تُغْفَرُ»[6]يقيناً کسی به اين يقين نمی­رسد چون نمی­رسيد لذا غيبت نکنيد، چهارم شاهد عرضم اين­جا بود خدا فرمود جناب موسی: «مَا دُمْتَ لَا تَرَى الشَّيْطَانَ مَيِّتاً فَلَا تَأْمَنْ مَكْرَهُ»[7] تا نديدی شيطان مرده است از مکر شيطان در امان نباش اين را خدا به چه کسی می­فرمايد؟ به حضرت موسی ابن عمران صاحب آن يد بيضاء، صاحب کتاب، پيغمبری اولوالعزم خدا می­فرمايد موسی تا شيطان زنده است حواست به خودت باشد، حاج­آقا، حاج­خانم من و شما که ديگر سهل است کار خير کردی؟ روز يک جزء قرآن می­خوانی شيطان برای همه برنامه دارد، سنّی از ما گذشته؟ آردمان را پختيم غربالمان را آويختيم، شيطان تا نفس آخر به دنبال مردم است. می­گويند مرحوم آيت­الله شيخ جعفر کاشف­الغطاء که از فقهاء مهذب شيعه، ايشان فرموده بود من چهل سال يک مکروه انجام ندادم، خيلی حرف است نه حرام مکروه، ما هنر بکنيم کسی است بگويد آقا من در يک سال يک گناه نکردم، بگويد يک ماه گذشت ما گناه نکرديم واقعاً هنر کرده، چهل سال يک مکروه، اين کاشف­الغطاء با اين عظمت، می­گويند نقل فرموده بود يک شب خواب شيطان را ديدم خواب ابليس ديدم بر بلندای يک قله­ای سر به فلک کشيده ايستادم کنار دستم ابليس را ديدم دره­ای مخوف، عميق، وحشتناک­ کنار ما بود، کاشف­الغطاء می­گويد تا شيطان را ديدم و آن دره وحشتناک عميق را ديدم می­گويد يک دستی در محاسنم کشيدم، اين داستان مال اواخر عمر کاشف­الغطاست، می­گويد يک دستی به محاسنم کشيدم رو کردم به ابليس گفتم اين آخر عمری دست از سر ما بردار، بگذار يک نفس راحتی بکشيم، تازه کاشف الغطاء ضربه فنی کرده شيطان را، چهل سال يک مکروه، ما روز صدها مکروه انجام می­دهيم، با پای چپ آمدن در مسجد مکروه است، تا حالا دقت کردی؟ با پای راست رفتن در مسجد مکروه است تا حالا دقت اين قدر کردی؟ در خوابيدن­هايمان، در غذا خوردن­هايمان، در رفت و آمد­هايمان، در نشستن­هايمان، پای سفره چهار زانو نشستن مکروه است البته خدا برای مکروه که مجازات نمی­کند، آنچه معاقب می­شود انسان حرام است اما بشر به کجا می­رسد که ما می­گويم مقام عصمت مقامی است که حرامی که انجام نمی­دهند نمی­دهند فکر حرام هم نمی­کنند يعنی اين فکر هم پالايش می­شود کاشف­الغطاء چهل سال يک مکروه انجام نداده، به شيطان می­گويد اين آخر عمری از ما دست بردار، می­گويد تا اين را به شيطان گفتم، شيطان گفت شيخ جعفر به عزت و جلال خدا سوگند يک لحظه از حال خودت غافل بشوی کاری سرت می­آورم که ته اين دره­ای مخوف جای تو باشد، حواس­مان باشد، سوادمان، عبادت­مان، موقعيت­مان مغرورمان نکند، ما چند سفر کربلا رفتيم ما اين قدر حج رفتيم ما اين همه کار خير کرديم، شيطان ذو الفنون است به قول مرحوم حضرت امام يک وقت کلاهی سر بعضی­ها می­گذارد که تا گوشش­شان را می­پوشاند سرشان که سهل است تا گوششان، يکی از جدی­ترين عوامل گمراهی شيطان است البته عرض کردم شيطان را به خوبی آفريد، اميرالمؤمنين می­فرمايد شيطان در کارنامه­ زندگی­اش شش هزار سال عبادت و بندگی خدا را داشت اين قدر عبادت کرد که بردند او را در صف ملائکه­الله در کروبيين قرارش دادند، و لذا اين­که قرآن می­فرمايد: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا»[8] خطاب به ملائکه بود آدم را سجده کنيد، شيطان که جن بود، می­گويند شيطان به واسطه عبادت مستمر طولانی اين قدر رشد کرد که آمد در بين ملائکه­الله: «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ»[9] همه سجده کردند جز شيطان، شيطان تمرد کرد: «أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرين‏»[10]علت استکبارش هم، علت تمردش هم استکبار بود، من آيه چهارم سوره مبارکه حج را چند نکته عرض کنم، خداوند می­فرمايد: «كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ»[11]اين گونه خدا می­فرمايد رقم خورده و مسأله حتمی است که هر کس شيطان را دوست بدارد و تولی شيطان را برای خودش برگزيند شيطان او را گمراه می­کند و به عذاب دوزخ او را می­رساند، اين مسأله مقدر شده حتمی شده شيطان وقتی تمرد کرد اوامر الهی را آدم را سجده نکرد اين مسأله معين شده که هر کسی از منويات اين شيطان متمرد پيروی کرد او هم از اصحاب دوزخ است: «أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعير»[12]شيطان هر کسی را که از او پيروی کند و تولی شيطان را برگزيند او را به عذاب دوزخ خواهد رساند عذاب سخت دوزخ واصل می­کند، يک مطلب من ذيل اين آيه عرض کنم.

انتخاب راه شيطان نکته اولی که در اين آيه و پيروی از شيطان، جز عذاب الهی نتيجه ديگری برايش نيست خدا می­فرمايد هر کسی پيروی کرد دوزخی است تبعيت از شيطان انسان­ها را می­برد به سمت دوزخ امروز بعضی­ها پيروی از شيطان می­کنند منويات شيطان را تعقيب می­کنند اين نکته اول، و پيروی از شيطان يعنی ولايت شيطان را قبول کردن: «مَنْ تَوَلاَّهُ»[13] کسی که ولايت شيطان را قبول کند: «فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعير»[14]پيروی از ولايت شيطان انسان­ها را به دوزخ خواهد رساند، و لذا اين را هم من عرض کنم حالا سؤالی است برای بعضی از عزيزان که آيا شيطان انسان را تسخير می­کند اين غلط است، خلاف عدالت است، شيطان فقط وسوسه می­کند، آقا شيطان رفته داخل پوست فلانی، آقا شيطان که در جلد کسی نمی­رود، شيطان القاء می­کند تسويلات دارد، تحريک می­کند، طرف اگر به تحريکات شيطان پاسخ داد، همين­که قرآن می­فرمايد: «مَنْ تَوَلاَّهُ»[15]اگر کسی پذيرفت ولايت شيطان را: «فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْديهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعير»[16]لذا اين طور نيست که حالا در عرف عوام می­گويند آقا اين شيطان تسخيرش کرده، شيطان کسی را تسخير نمی­کند اين خلاف عدالت است اين چراغ سبز برای شيطان روشن کرده و تبعيت کرده، ولايت شيطان را قبول کرده والا شيطان بر هيچ کسی سلطه ندارد و نفوذ اوليه ندارد مگر اين­که خود مردم راه رای برای شيطان باز کند: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون‏»[17]بالاخره آنی­که مؤمن است آنی­که با خداست شيطان نمی­تواند در او نفوذ کند، ما اگر ايمان ضعيف شد و اگر چراغ سبز برای شيطان روشن کرديد بله شيطان ورود پيدا می­کند لذا از عوامل ضلالت در زندگی بشر و گمراهی پيروی از منويات شيطان است.

آيه ديگر سوره فاطر آيه شش، در آيه شش سوره فاطر هم قرآن به صراحت می­فرمايد: «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»[18]مردم شيطان است اين حرف خداست، نگاه دشمنی بکنيد به شيطان شيطان را رفيق نبينيد از شيطان تبعيت نکنيد: «إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير»[19]شيطان حزب و جناح خودش را دعوت می­کند تا اين­ها را جهنمی کند، اين هشدار پروردگار است که به صراحت خداوند می­فرمايد از اين شيطان پرهيز کنيد، اعراض کنيد، دوری کنيد، و لذا اگر ما شيطنت و دشمنی شيطان را جدی نگيريم فريب خواهيد خورد، می­گويند به يک عارفی گفتند تا بهشت چقدر راه است؟ گفت دو قدم، گفتند دو قدم، و اما قدم اول را آن جوری که من می­گويم برداريد قدم دوم بخواهيد و نخواهيد بهشتی هستيد، قدم اول را برداريد بگذاريد رو هوای نفس­تان، هوای نفس همان­جايي است که براي شيطان بستر آماده می­کند هوای نفس را مديريت بکنيد، گام دوم بخواهيد و نخواهيد بهشتی هستيد، شما مديريت کن نفست را کارهايت می­شود رحمانی، يک جمله از اميرالمؤمنين بگويم اين در معرفت نفس به دردمن می­خورد اميرالمؤمنين می­فرمايد: «الْعَقْلُ‏ صَاحِبُ‏ جَيْشِ‏ الرَّحْمَنِ»[20] بشر خدا دوتا نيروی متضاد در تو قرار داده يکی عقل است که نماينده خدا در وجود شماست و فرمانده جنود رحمن است: «الْعَقْلُ‏ صَاحِبُ‏ جَيْشِ‏ الرَّحْمَنِ»[21]در مملکت وجودتان عقل فرمانده سپاه خداست: «وَ الْهَوَى قَائِدُ جَيْشِ الشَّيْطَانِ»[22] هوا و هوس فرمانده جنود شيطان در مملکت وجود انسانی: «وَ النَّفْسُ مُتَجَاذِبَةٌ بَيْنَهُمَا»[23] اين نفس، اين هيکل، چشم، دست، پا، کبد، گوش، نفس شما بين اين دوتا نيروست حالت تجاذب دارد هر کدام قدرتش بيشتر شد نفس می­رود در مملکت وجود او قرار می­گيرد، لذا همين طبقه بندی را در قرآن داريم، صاحبان نفسه مطمئنه، صاحبان نفس لوامه، صاحبان نفس اماره، نفس مطمئنه آنی است که ديگر عقل حکومت مطلق دارد نمی­بيند مگر برای خدا، نمی­گويد مگر برای خدا، نمی­شود مگر برای خدا، اين مملکت مملکت وجودش تحت رضايت الهی قرار گرفته شاعر هم می­گويد:

آن را که علم و دانش و تقوی مسلم است، هرجا قدم نهد قدمش خير مقدم است

با سواد است برای خدا حرف می­زند، مدير است برای خدا امضاء می­کند، زيباست زيبايي را برای خدا امضاء می­کند، زبان دارد برای خدا می­گويد اين می­شود نفس مطمئنه: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة»[24]نويد موقع رفتن را ببين، که می­گويند تجلی نفس مطمئنه سيدالشهداست: «ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي ‏وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏»[25]اين نفس مطمئنه، بعضی­ها بين بين است يک بخشی از ما مؤمنين حالت­مان همين است، محرم و صفر می­آيد يا حسين، يا حسين، يک سفر اروپا می­رويم نماز قضاء بر می­گرديم، شب جمعه دعای کميل، شب شنبه مجلس ديگر، برنامه ديگر بعد هم می­گوييم اين به آن در، اين به آن در، يکی آمد به من گفت آقا ما نماز می­خوانيم شراب هم می­خوريم، جبران می­کند؟ گفتم يک چيزی هم برايت سر می­رود، در يک مقطعی می­آيد توبه می­کند، ماه رمضان می­شود می­آيد با قرآن مأنوس و عبادت يکدفعه عرض شود که بعد از ماه رمضان يکدفعه می­بينی عوض می­شود، اربعينی می­آيد زيارت و سيدالشهداء و تغييرات صفر تمام می­شود دوباره برنامه ديگر، اين­ها را می­گويند صاحبان نفس لوامه، در يک مقطعی خوب هستند، در يک مقطعی آسيب می­بينند البته همين صاحبان نفس لوامه اميدی به تربيت­شان است: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»[26]، «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَة وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة»[27]، «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها »[28] اين­ها نفس لوامه است زمينه­ساز تربيت هم اين است که انسان بايد اين حالت درش باشد رو به خدا بياورد، اما پناه بر خدا نفس اماره: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي‏»[29] نفس اماره اين است که ديگر مملکت وجود می­آيد تحت تأثير هوا و هوس، نگاهش می­شود شيطانی، کلامش می­شود شيطانی، پول درآوردنش می­شود شيطانی، خرج کردنش می­شود شيطانی، زندگی­اش رنگ شيطانی می­گيرد که قرآن هم می­فرمايد: «إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير»[30] اصلاً می­رود در حزب شيطان اين همانی است که اميرالمؤمنين می­فرمايد عقل غلبه پيدا کرد، مملکت الهی می­شود هوا و هوس حاکم شد وجود وجود شيطانی می­شود بين بين قرار گرفت می­شود صاحب نفس لوامه، خب دشمنی شيطان را عزيزان اگر جدی نگيريم فريب می­خوريم، شيطان را جدی بگيريم برای هر کسی در هر شرائطی برنامه­ای دارد.

نکته ديگر قرآن اين هشدار را می­دهد: إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ»[31] شيطان جناح خودش را دعوت می­کند به کارهايي که اين کارها آن­ها را جهنمی می­کند، ما از برنامه­ها و تشکل­های دشمن آگاه باشيم، فريب نخور بالاخره دشمن به روز دارد کار می­کند، برسيسای عابد را شيطان، برسيسای مستجاب الدعوه عابد را شيطان يله کرد، آيه قرآن می­فرمايد: «فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ»[32]يک پيرمرد مستجاب­ الدعوه­ای را شيطان به گناه کشاند و خرابش کرد: فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَيْنِ فيها»[33] جهنمی کرد پيرمرد مستجاب الدعوه را و شگرد عجيبی شيطان دارد در انحراف، در فريب و لذا روش­ها را هم خيلی: «يَدْعُوا حِزْبَهُ»[34] يعنی نگاه می­کند ببيند نبض شما چطور می­زند؟ در تفسير دارد که يک وقت شيطان جنودش را جمع کرد اجنه را، گفت يک عابدی است در فلان منطقه­ بنی­اسرائيل چه کسی می­تواند فريبش بدهد؟ هر کدام از شياطين يک تزی داد، حالا در تفسير دارد که اين وسواس خناس که در سوره ناس هم به خدا ازش پناه می­بريد، گفت يکی گفت می­گوييم مثلاً گناه بکن، خلاف بکن، شراب بخور، گفت او اين کارها را نمی­کند، يکی پيشنهاد کرد گفت من از طريق نماز منحرفش می­کنم، شيطان گفت خوب فهميدی، اينی­که شيطان می­گويند ذو الفنون است حاج­آقا نبض­­ات را می­گيرد يک جوری می­آيد سراغت که خودت هم نفهمی، اگر غافل شدی، اگر لحظه­ای غفلت کردی و از ياد اين شيطان فارغ شدی منحرف می­کند، می­گويند آن شيطان به شکل جوانی شد و آمد با آن عابد مأنوس شد و گفت آقا يک چند روزی مهمان­تان باشيم اين عابد هم ديد انصافاً اين جوان شب و روز دارد عبادت می­کند حالا جن بود، چون جن به همه اشکال در می­آيد حتی سگ و خوک، عبادت عبادت و اين را هم به شما بگويم کثرت عمل مردم مشغول­تان نکند، صفوت عمل مهم است، نماز زيادی خواندن هنر نيست نماز خوب خواندن هنر است، قرآن زياد خواندن امتياز نيست قرآن با تدبر خواندن امتياز است: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[35] پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدی مردم به کارهای زياد مشغول هستند شما به کارهای خوب مشغول باشد، خدا کار صفوت عمل می­خواهد نه کثرت عمل، اين عابد فريب خورد ديد اين جوان خيلی عبادت می­کند، يک روز به اين جوانی که حالا جن بود به شکل جوان آمده بود گفت آقا چرا شما اين قدر عبادت می­کنی؟ گفت حالا ولکن نپرس هی انکار کرد که اين عابد را تحريک کند، عابد گفت به ما بگو، گفت نه آقا ولکن چه کار داری؟ ما نمازمان را می­خوانيم شما هم نمازت را بخوان، هی اصرار اصرار گفت چون مهمانت هستم، چند روز مهمانت هستم برايت می­گويم، من يک گناه در زندگی­ام کردم هر وقت ياد می­آيد بر می­خيزم عبادت می­کنم، حالا عابدی که اصلاً فکر گناه در ذهنش نمی­آيد، گفت گناه کردی تو؟ گفت بله، ولی نتيجه آن گناه شده اين عبادت پياپی مستمر، فکر گناه را آورد در ذهن اين عابد، گفت حالا شما چه گناهی کردی که اين همه داری عبادت می­کنی؟ گفت من يک ارتباط نامشروع، يک عمل منافی عفت، ما در روايت داريم مردم از گناه بترسيد که مرگ زمانی بيايد سراغ­تان که در حال نافرمانی خدا باشيد شما می­توانی تضمين کنی که در حال غيبت کردن جانت را نگيرند، در مجلس گناه ملک الموت سراغت نيايد که خيلی­ها را در مجلس گناه در حال گناه بردند، گفت ارتباط نامشروع؟ گفت بله، گفت ولی توبه کردم نتيجه­اش شده اين عبادت، اين عابد بیچاره فريب خورد، گفت خب ما هم می­خواهيم مثل تو نماز بخوانيم، مثل تو عبادت کنيم، خسته نشويم، خواب نداشته باشيم، من کاری را بلد نيستم، راهی را بلد نيستم، گفت اين پنج درهم را برايت می­دهم از اين صومعه­ات بيا بيرون برو داخل شهر، بگو منزل فلان خانم را می­خواهم خانمی بوده که حالا مشهوره به بدی بوده، خانه را که نشانت دادند، تو در بزن اين زن که آمد پولت را که نشانش بدهی، خودش درسش از برش است، اين عابد بیچاره با سال­ها عبادت راه افتاد آمد در شهر از مردم پرسيد خانه فلان خانم کجاست؟ مردم می­شناختند اين عابد را، گفتند حتماً اين يک خوابی ديده، چيزی بهش گفتند، که اين می­خواهد اين زن را نصيحت کند، آدرس بهش دادند، آمد و خانه را پيدا کرد و در زد و آن زن آمد دم در، تا زن هم عابد را ديد خجالت کشيد، گفت ما اين قدر مثلاً بدي­مان شهرت پيدا کرده که اين پيرمرد عابد هم آمده ما را نصيحت کند، گفت آقا بفرماييد، ديد پنج درهم نشان داد، گفت اين­ها چه است؟ گفت بيشتر از اين ندارم، گفت برای چه است اين؟ گفت برای همين کاری که ديگرن می­آيند، ببين شيطان چطور فريب می­دهد، حاج­آقا فتيله­ات را می­کشند پايين، به اسم نزديک کردن به خدا، می­برد تو را در رضايت شيطان: «إِلى‏ عَذابِ السَّعير»[36] اين تخصص شيطان است، اين خانم عاقبت بخير شد، ديد يک لحظه انسان به خود بيايد، مسير بازگشت به سوی خدا باز است، تا هستيد می­توانيد کار کنيد، اين زن يک لحظه يکدفعه منقلب شد به عابد گفت چه کسی من را به تو معرفی کرده؟ آدرس منزل ما را چه کسی داد؟ فرمود اين مشتری­اش نيست گفت يک جوانی آمد چند روز مهمان ما بود و خيلی هم نماز می­خواند و عبادت می­کرد و من از او که سؤال کردم گفت يک گناه کردم هر وقت يادم می­آيد عبادت می­کنم، من هم می­خواهم در عبادت خستگی ناپذير باشم به من گفت تو هم بيا يک گناه کن، آن آدرس داد، آن پول داد آن مرا راهنمايي کرد، اين زن دوتا حرف زيبا زد، گفت آن کسی که آدرس من را به تو داد و گفت گناه کردم، به تو گفت که بعداً هم توبه کردم، تو می­توانی تضمين کنی در حال گناه جانت را نگيرند، اين عابد يکدفعه به خودش آمد، گفت مطلب ديگر، تو الآن پاک هستی، اگر گناه کردی جانت را هم نگيرند می­توانی تضمين کنی که توبه تو قبول است، آقا تا پاکی که کارنامه پاک است، برگه زندگی­ات سفيد است سياهش می­کنی که با آب توبه پاک کنی؟ از کجا معلوم توبه قبول باشد پيشگيری آسان­تر از درمان است گفت تو می­توانی تضمين که خدا تو را ببخشد، بعد اين حرف را زد، گفت من برای دو درهم تن به ناپاکی می­دهم، تو دو برابر و نيم آن­چه که من می­گيرم داری به من می­دهی ولی من حيفم می­آيد دامن پاک تو را آلوده کنم، اين را می­گويند انصاف که اين انصاف خيلی کار مهمی است عابد هم يکدفعه فهميد پی به اشتباه خودش برد برگشت رفت صومعه، در تفسير دارد که همان شب اين زن از دنيا رفت فردای آن روز ديدند با قلم قدرت الهی روی در خانه اين زن بدکاره نوشته شده بود اين زن صالحه از دنيا رفت و خدا به يکی از پيامبران بنی­اسرائيل ابلاغ کرد که مردم را جمع کن بيايند در تشييع اين زن شرکت کنيد، چه خدايي مهربانی از اين طرف و چه دشمن خطرناکی ابليس مطرود و ملعونی که قسم خورده و همه را می­خواهد آگاهانه بکشد به سوی فساد؟ من يک جمله ديگر هم بگويم عرايض را اين­جا جمع بندی کنم، قرآن می­فرمايد: «إِنَّما يَدْعُوا حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحابِ السَّعير»[37] شيطان تلاش می­کند جناح خودش، باند خودش، گروه خودش را به سمت جهنم ببرد ما مؤمنين و متدينين چه تلاشی می­کنيم؟ حاج­آقا شيطان دارد کار می­کند، شما برای سلامت بچه­هايت چه کار کردی؟ شما برای سلامت نوه­هايت چه کار کردی؟ آن که دارد کارش را می­کند، شما برای سلامت فاميل­ات چه کار کردی؟ بعض خانواده­ها هستند فاميل­هايشان را جمع می­کنند، ماه يکبار، کمتر بيشتر همديگر را می­بينند مسائلی بازگو می­شود، ما همان طوری که شيطان دارد تلاش می­کند اين طرف هم ما موظف هستيم به تلاش، موظف هستيم به سعی و کوشش، من ديشب اين موکب سفينه را در بلوار شهيد چمران رفتيم يک بازديدی داشتيم، خب اين جاذبه امام حسين است جمعيتی آمده بودند،  بين اين­ها خانم­های بد حجاب و بی­حجاب هم بود، البته من اين را به يکی از نمايندگان مجلس ديروز گفتم، گفتم چه کار داريد می­کنيد؟ بالاخره رفته رفته ما در برابر اين شهداء مسئول هستيم، کار دارد به جايي می­کشد که متدينين شما هم ناموس­تان در خطر می­افتد دخترهايتان، نوه­هايتان، سکوت می­کنيد، انرژی منفی رو اين­ها هم اثر می­گذارد ماها مسئول هستيم، گفتم آقا شما نماينده مجلس هستيد چه برنامه در مجلس داريد؟ دولت مردان چکار دارند می­کنند؟ گفت يک قاعده يک ضابطه­ای، نظامی، خانم می­خواهی نيمه لخت بيايي، برو داخل خانه­ات برو در جمع فاميلی­ات هر غلطی می­خواهی بکنی، در جامعه حق همه است ما يک کرونا آمد بيست و هشت ماه اين مملکت قرنطينه شد، طرف ماست اگر نزده بود در اداره جوابش را نمی­دادند دکتر می­خواست برود، آقای پزشک اگر ماسک نزده بود نمی­پذيرفت او را خطر کرونا بدتر است يا خطر کرونا، کرونا دهشت­ناک­تر است يا تبعيت از شيطان؟ واقعاً بعضی­ها هم غافل شديم، من رفتم در اين کشتی بازديدی کردم بعد ديدم تيپ­های مختلفی آمدند به اين آقای دکتر قاضی­پور، دکتر شاهچراغی گفتم بلندگو بياوريد من يک صحبتی هم بکنم، آن مداحی را خاموش کردند يک ده دقيقه­ای حرف زدم، گفتم اول همه اين­هايي که آمديد اين­جا عنايت امام حسين بوده اهل تعارف هم نيستيم به شما هم می­گويم امشب مسجد هستيد يک نظری به شما بوده، امشب اين­جا هستيد هيچ اتفاقی اتفاقی نيست يک توجهی بوده، پيدايش کنيد، نان کجا را داری می­خوری؟ توفيق هم نداريم، چوب کجا را داريم می­خوريم اين هم علت دارد، حالا آن خانم بدحجاب آمده در اين سفينه قطعاً امام حسين يک توجهی بهش دارد، ما يک صحبتی کرديم خب نکته­ای که از اين طرفيتی که امام حسين به ما نظر کرده در اين ايام، بعد که صحبت تمام شد ديدم يک خانمی بدحجابی هی دورا دور هی می­رفت می­آمد، گفتند آقا با شما کار دارد، آمد نزديک گفت آقا دعا کنيد ما عاقبت بخير بشويم اشک در چشم­هايش حلقه زده بود، اين همان فطرت پاکی که عرض کردم شيطان را هم خدا پاک آفريده، ناپاکی از خودش بود، انحراف از خودش بود، لذا ما موظف هستيم در برابر جامعه همان طور که شيطان دارد کار می­کند ما هم تلاش کنيم، حالا من روايتی را بماند از فرمايشات امام صادق و از کارهای شيطان که شيطان کجا رسوخ می­کند، کجا ما را فريب می­دهد، من کليتش را بگويم تفصيلش بماند، بعضی­ها را شيطان با وعده فقر می­برد عقب، طرف می­خواهد کار خير بکند، می­گويد نده، روز پيری، روز کوری، بگذار برای مباد، خمس می­خواهد بدهد آقا فردا اگر ويلچری شدی چه کسی به دادت می­رسد؟ بيش از نود مورد خدا در قرآن می­فرمايد بدهيد می­دهم، يک مورد شيطان می­گويد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[38] شيطان وعده فقر داده، مردم اين وعده را دقت دارند، نود وعده خدا يادشان رفته، من يک جايي عرض کردم همين حج امسال ما آمديم مسجد شجره که محرم بشويم برويم به سمت مکه، گوشه مسجد نشستم از اين صحنه­ها من زياد ديدم در مسجدالحرام مدينه، مسجد شجره، ديدم يک آقايي آمد سمت ما، گفتند برو پيش آقای حدائق، خب همه هم احرامی تن­شان است ديگر حالا همه مثل هم هستند، من نشسته بودم ديدم يک آقايي آمد يک تاجر تهرانی بود، گفت آقا ما خمس نداديم آمديم می­خواهيم الآن هم محرم بشويم به من گفتند با اين لباسی که خمس ندادی می­خواهی محرم بشوی احرامت مشکل بهم می­زند، مشکل دارد اعمالت، گفتم شما آزاد آمدی يا با کاروان؟ گفت با کاروان، گفتم روحانی داشتيد؟ گفت بله، گفتم روحانی کارون شما نگفت مالتان را تطهير کنيد؟ گفت من خيلی در جلسات نمی­رفتم، گفتم که خمس را الآن بايد يادت بيايد، آقا نزديک هفتاد سالش بود، کجا هستيم؟ برای امام حسين خوب گريه می­کنيم کار مستحب، واجب­مان زمين­مانده نماز اول وقت می­خوانيم ولی يک جاهايي داريم می­لنگيم، پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدی مردم به مستحبات سرگرم هستند تو واجبات را انجام بده، اين­که شيطان بعضی­ها را از زکات دادن می­گيرد، از خمس دادن می­گيرد از کارهای واجب می­گيرد می­گويد نده که گدا می­شوی، من گفتم آقای محترم تو اگر نمی­آمدی حج، می­خواستی به همين نحو زندگی کنی؟ هفتاد سال از عمرت گذشت در بازار هم بودی، حالا بايد بيايي بگويي خمس؟ در وقت اضافی، لحظه محرم شدن مسجد شجره، گفت حاج­آقا حالا به دادم برسيد، گفت آقا ببين زندگی و مغازه و اموالت تهران من الآن وقتش را ندارم بعد که برگشتی برو تهران پيش يک عالمی کارهايت را درست کن، اما برای حج­ات چقدر هزينه کردی؟ از حج­ات بگو، پولی که خرج احرامی، پول قربانی، پولی که همراه­ات است؟ رقمش را گفت، گفتم يک پولی بياور برای دست به دست کردن که ما فعلاً بده از اصل مال بيايد بيرون بيايد در ذمه­ات، حالا پول هم نداشت بلند شد رفت بين اين حاجی­ها ده دلار از اين بگير، صد دلار از او بگير، پول سرهم کرد آرود دست به دست کردم بلند شد رفت، رفت دوتای ديگر را هم آورد بنازم به حاجی­های قرن جديد به به، حاجی چه حاجی؟ اين جوری؟ اين جوری بندگی می­کني؟ وعده فقر می­دهد يک جاهايي می­بينی حاجی دستت می­لرزد پول خرج نمی­کنی؟ نفقه زن و بچه را نمی­دهی؟ اين­ها را بايد عادتشان بدهيم به قناعت، چرا؟ چون شيطان تسويلات کرده می­گويد نکن، نگهدار به فکر خودت باش، خدا بيشتر دارد يا تو؟ خدا اين­ها را به تو داده، من همين­جا خدمت همه عزيزان بگويم، تا اين لحظه در عمرم نديدم يکی برای خدا خرج کرده باشد خدا خرجش نکرده باشد داريد بياوريد، نوع ورشکستگی­ها، نوع مال باختگی­ها، نوع زمين­ خوردن­ها مال تبعيت از شيطان است شما يک نفر را پيدا بکنيد بگويد من صادقانه خالصانه خدا را در نظر گرفتم ولی خدا من را در نظر نگرفت، حالا نکات ديگری هم هست يکش تحريک و تسويل به فقر در کارهای اقتصادی، می­گويد آقا نده فقير می­شوی، گرفتار می­شوی برای خودت نگهدار برای روز پيری به دادت کسی نمی­رسد اين­ حرف­هايي که می­زنند و از کارهای خير ماها را باز می­دارد، و حال آن­که بارها گفتم راه پولدار شدن در خرج کردن برای خداست: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ»[39]خدا می­فرمايد مثل کاری برای ما مثل يک دانه می­کنی زير خاک، می­کنيم­اش هفت شاخه، هر شاخه صد دانه، يک دانه هفتصدبار اين کار برای خداست.

صلّی الله عليک يا مولانا يا ابامحمد يا حسن ابن علی

سلام بر آن کريم اهل­البيتی که سه مرتبه در ايام زندگی­اش امام حسن اموالش را با فقراء تنصيف کرد، شما در عالم نظير امام حسن نداريد در انفاق، شما کدام ميلياردر يکبار بگويند يک سوم اموالش را داد، امام حسن سه مرتبه، در هر مرتبه حتی می­گويند حضرت کفش­هايش را هم نصف کرد، نعلين­هايش را هم تنصيف کرد با فقراء، سلام بر اين شخصيت کريمی که می­گويند يک وقت آقا در کوچه­های مدينه داشتند می­رفتند چندتا فقير نشسته بودند داشتند غذا می­خوردند روی زمين گوشه راه، يک دفعه به امام حسن تعارف کردند آقا بفرماييد؟ خدا وکيلی ما بوديم اين کار را نمی­کرديم، شما يک گوشه راه نشسته باشد بگويد حاجی بنشين يک لقمه هم با ما بخور، می­گويد بابا مرد حسابی معرفت داشته باش روی زمين با تو، خيلی ممنون من نيستم اهلش، امام حسن نشستند روی زمين يک چند لقمه با اين­ها غذا خوردند بعد آقا فرمودند من دعوت شما را قبول کردم حالا من هم از شما دعوت می­کنم شما هم بياييد در مضيف خانه من من هم از شما پذيرايي کنم، يک وقتی در قبرستان بقيع مقابل قبر امام حسن بودم يک شيعه قطيفی کنار دست ما بود يکدفعه رو کرد به من گفت: «يا شيخ انتم تقولون الامام الرضا امام الغريب»، شما می­گوييد امام رضا امام غريب است؟ من يک نگاهش کردم، گفتم: «و ما الامام الغريب» امام غريب کيست؟ يک اشاره به قبر امام حسن کرد، گفت: «هذا الامام امام الغريب» امام غريب اين آقاست که در شهر خودش دفن است ولی نه قبری، نه بارگاهی، نه حرمی، خدا رحمت کند حاج محمد آقای سيفی:

اين­جا بقيع و بقعه دل‌های کباب است، اين­جا چراغش را روزها هم آفتاب است

پيکر آقا را آوردند قبرستان بقيع ابن شهرآشوب می­گويد تيرباران کردند تابوت آقا را قبر را امام حسين آماده کرد پيکر برادر را وارد در قبر کرد، صورت نازنين حسنش را از کفن خارج کرد، روی خاک قرار داد، بنی­هاشم و اصحاب اطراف قبر ايستاده بودند ديدند آقا شعری خواند اين شعر از سيدالشهداست:

«أ أدهن‏ رأسي‏ أم‏ تطيب مجالسي، و رأسك معفور و أنت سليب»[40]

برادر ديگر محاسن نبايد خضاب کرد، ديگر نبايد عطر استعمال کرد، به احترام آن صورتی که روی خاک قرار گرفت، ديگر نبايد محاسن خضاب کرد، به احترام آن بدن تيرباران شده عطر استعمال نبايد کرد، ايام ايام پايانی ماه صفر است اين­جا امام حسين در بقيع اين جمله را فرمود اما در کربلا کنار علقمه کنار پيکر برادر ديگرش عباس فرمود: يا عباس «الان انكسر ظهرى‏ ‏»[41] برادر الآن کمرم شکست:

رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما

الا لعنه الله علی القوم الظاليم

و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم

پروردگارا به مظلوميت امام حسن مجتبی ما را از تسويلات شيطانی نجات بده.

 

[1] حج4.

[2] التوحيد (للصدوق) ص372.

[3] التوحيد (للصدوق) ص372.

[4] التوحيد (للصدوق) ص372.

[5] التوحيد (للصدوق) ص372.

[6] التوحيد (للصدوق) ص372.

[7] التوحيد (للصدوق) ص372.

[8] بقره34.

[9] بقره34.

[10] بقره34.

[11] حج4.

[12] حج4.

[13] حج4.

[14] حج4.

[15] حج4.

[16] حج4.

[17] نحل99.

[18] فاطر6.

[19] فاطر6.

[20] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.

[21] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.

[22] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.

[23] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.

[24] فجر27.

[25] فجر28- 30.

[26] يوسف53.

[27] قيامت1-2.

[28] شمس7.

[29] يوسف53.

[30] فاطر6.

[31] فاطر6.

[32] حشر17.

[33] حشر17.

[34] فاطر6.

[35] نساء82.

[36] حج4.

[37] فاطر6.

[38] بقره268.

[39] بقره261.

[40] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص 132.

[41] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) ص259.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه