استاد حدائق روز دوشنبه 8 مردادماه 1403 در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان مبحث محبوبیت نزد خداوند پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[1]
صدق الله العلی العظیم
شخصی سوالی پرسید و همین سوال بشود بحث امشب ما. شاید برای خیلیها این سوال مطرح شود که چرا خدا بعضیها را محبوبیت میدهد، در راس آنها انبیا و اولیا، وجود مقدس سیدالشهدا، محبت به امام حسین را شما میبینید در قلوب انسانها خدا مقدر و مقرر کرده. شما هنوز به اربعین نرسیدید، جمعیتها از سراسر کشور و خارج از کشور راه افتادند به عشق امام حسین به صحنه آمدند، افتخار میکنند که بتوانند خودشان را برسانند در آن سرزمین مقدس عرض ادبی کنند. بعضیها برای خودشان افتخار میکنند که بتوانند سبب خیری شوند، بقول آن دانشمند مسیحی در نظام عالم هیچ کس را ندارید که به اندازهی امام حسین مردم برایش خرج کنند! شما یک محرم و صفر را ببینید چقدر مردمها در همین شهر اطعام میکنند و مجلس میگیرند و پذیرایی میکنند با رغبت و افتخار، در سراسر دنیا هم همین وضع است. این محبتها ریشه در کجا دارد، چرا بعضیها پایگاه ندارند حتی در خانهی خودشان! بین فرزندان و دوستان و خانوادهی خودش مقبولیت ندارد! اما بعضیها یک مقبولیت فراگیری خدا بهشان میدهد!
اما جواب: خداوند در آیه 96 از سوره مبارکه مریم میفرماید شما دو چیز را رعایت کنید ما محبت شما را در قلوب انسانها قرار میدهیم. این دو کار با شما، محبوبیت شما نزد مردم با ما. حالا ما بعضی وقتها فکر میکنیم پول محبوبیت میآورد سواد محبوبیت میآورد، نه اینطور نیست. آقا امیرالمومنین به کمیل فرمود هر چه پولهایت بیشتر شود دشمنانت بیشتر میشوند. دیدید گاهی اوقات یک پدر ثروتمند حتی بچههایش هم مخالفند! میگویند بابایمان دارد به ما نمیدهد بخیل است، خسیس است. مقام محبوبیت نمیآورد، بعضی مقامها حسادت و قساوت و بدبینی و تنگنظری میآورد. اینکه انسانها پایگاه پیدا کنند محبت اینها در دلها قرار بگیرد، قرآن میفرماید دو چیز را شما رعایت کنید: اول: «إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا»[2] دوم: «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[3]
من باز در پرانتز یک جملهای عرض کنم، آقایان خانمها با نماز خواندن به خودت داری خدمت میکنی نه به مردم. اگر پاکی را رعایت کردید ایمان را رعایت کردید خودتان نانش را میخورید. بعضیها به غلط فکر میکنند اگر آدم خوبی باشند به اسلام خدمت کردند، به جمهوری اسلامی خدمت کردند، به خدا خدمت کردند، نه اینطور نیست. آقا امیرالمومنین در مقدمه خطبه همام به همام فرمود «ان الله تبارک و تعالی غنیاً عن طاعتهم»[4] این را بدانکه خدا از عبادت انسانها بینیاز است «و آمِناً مِن معصیتِهم»[5] گناهان مردم هم به خدا آسیبی نمیزند. اگر مردم یکپارچه لامذهب بشوند خدا همان خداست، شما امشب نماز خواندید خدا همان خداست آنهایی هم که نخواندند خدا همان خداست. مسجد آمدید خدا همان خداست نمیآمدید هم خدا همان خدا بود. این عبادتها و این اخلاصها و این ایمانها نفعش برای شماست! امروز بحث حجاب یکی از بحثهای جامعه است، خواهران ما بدانند حجاب رعایت کردند نانش را میخورند رعایت نکردند چوبش را میخورند. خانم رعایت کردی جایگاه پیدا میکنی حرمت پیدا میکنی، رعایت نکردی نگاه آلوده آنهم نگاههای آلوده به سمت تو میآید، آدمهای متدین که نگاه به حرام نمیکنند، نگاههای آدمهای هرزه میآید سمت اینها، خب خانم داری به خودت ظلم میکنی. اسلام اگر میگوید پاکدامنیات را حفظ کن، اسلام اگر میگوید سلامت اجتماعیات را حفظ کن برای این است که سالم بمانی، خودت حفظ شوی. عزیزان تمام دستورات اسلام را نفعش را خودمان میبریم. نماز، روزه، حج، صلاة، خمس، امر به معروف، نهی از منکر، صله رحم، تواضع و فروتنی در مسائل اخلاقی، احترام به دیگران اولین منفعتش را شما میبرید. ایمان را من یک ترجمهی خلاصهای از روایت امام صادق عرض کنم که انشاءالله در ذهنهایتان قرار بگیرد. امام صادق میفرماید: «الایمان ان یُطاع الله و لایُعصَی» ایمان یعنی اطاعت خدا کنید و نافرمانی خدا را نکنید. حاج آقا زیارت عاشورا نشانهی ایمان نیست. نماز شب خواندن نشانهی ایمان نیست، ایمان یعنی واجباتت را ترک نکن. نماز شب نخوان و غیبت هم بکن، زیارت عاشورا نخوان و اجحاف کن، این را خنثی کردی، یک کار مستحب انجام میدهی و در کنارش گناه مرتکب میشوی. ایمان یعنی اطاعت محض از پروردگار، یعنی نماز قضا نداشته باش، واجبات ترک شده نداشته باش، اطعام برای امام حسین نده در حالی که خمس نمیدهی! من این را در یک جلسهای گفتم یک آقایی گفتم من هر سال صد میلیون پخت میکنم برای امام حسین ولی توفیق خمس ندارم، این جای آن خمس را میگیرد! گفتم این را بگویم که قیامت نگویی نگفتی، یکی از شاکیان تو در قیامت امام حسین است. گفت برای چی؟ گفتم امام حسین میگوید بیانصاف پول سادات فقیر را به اسم ما کردی در شکم مردم! مردم خوردند، دیدید میگویند غذایی آمد خوردیم و نماز صبحمان قضا شد! از کجا آوردی؟ هر کاری به هر عنوانی که مقدس نیست! خدا رحمت کند علامه طباطبایی را، در ضمن آیه مسجد ضرار سوره توبه میفرماید منافقین و یهود مقدسترین مکان را ساختند برای تخریب اسلام، شما مقدستر از مسجد سراغ دارید؟ هدف این بود که تفرقه بیندازند و جماعت پشت سر پیامبر را کمرنگ کنند. آیه نازل شد یارسول الله دستور بدهید این مسجد خراب شود، آثارش را بسوزانید، زمینش را بکنید مزبلهدان مدینه! مگر به هر عنوانی حرمت حاصل میشود! ایمان عزیزان یعنی اطاعت محض از خدا و ترک نافرمانی خدا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات. این اگر در زندگی ما شکل گرفته، خدا میفرماید مومن شدی محبوبت میکنیم. این یک قسمت کار.
یک قسمت دیگر هم عمل صالح است. خدمات اجتماعی، رفتارهای پسندیده. بنده در خانهی خودم عمل صالح داشته باشم، اخلاقم با فرزندانم با همسرم، خانم با شوهرش، با برادرانتان خواهرانتان احرامتان و بستگانتان، بیایید وسیعتر: در محیط کارتان و اجتماعتان، خروجی یک انسان موفق باید خدمتگزاری باشد. و لذا امیرالمومنین میفرماید یک جوری زندگی کنید که وقتی هستید مردم از بودن شما لذت ببرند و وقتی میروید مردم احساس کنند چیزی را از دست دادهاند. دیدید بعضیها فقدانشان برای جامعه سنگین میشود! آیت الله رئیسی را دیدید، مردم چقدر تاسف خوردند! زندگی موفق یعنی همین! بعضیها آمدند گفتند آقای حدائق ما خیلی غیبت آقای رئیسی را کردیم، ما نمیدانستیم! جوری زندگی کنید که رفتنتان بشود از شمار نظر یکی کمتر، وز شمار خِرَد هزاران بیش. نگاه میگوید یک نفر رفت، خرد و عقل میگوید هزاران نفر، مثل اینکه به خاک سپرده شدند! عمل صالح یعنی هر کار پسندیدهای که خدا میپسندد. حالا عمل صالح نگاه به کمیتش نکنید، کیفیت عمل مهم است. پیغمبر به امیرالمومنین فرمود یا علی وقتی دیدی مردم به کارهای زیاد مشغول هستند شما به کارهای خوب بپرداز. خدا کار خوب میخواهد نه کار زیاد. همین 17 رکعت نماز یومیه را بخوانیم ولی خرابش نکنیم، روزه ماه رمضان را تباه نکنیم. من امروز در جمع عظیمی از زائرانی که میخواستند برود زیارت اربعین صحبتی داشتم، من خدمت زائران عرض کردم گفتم دارید میروید سفر کربلا، اصل سفر کربلا مستحب است، ولی حواسمان باشد این سفر کربلا و اربعین را خرابش نکنیم. یک وقتی با بداخلاقی با غیبت با تهمت...! بنده در صحن امام حسین دیدم طرف داشت غیبت میکرد، جلوی قبر سیدالشهدا! در مقدسترین مکان! خدا کار خوب میخواهد نه کار زیاد. زیارت هم میروی حفظش کن، نماز میخوانی حفظش کن. این نمازی که الان توفیق شد و خوانده شد، از برکات نماز واجب این است که خدا گناهان قبل از نمازتان را خدا میبخشد اما دیگر گناه نیاور در کارنامهات. بعضیها را میبینی هنوز از در حسینیه و مسجد بیرون نرفته گناه میآورند در کارنامهشان. عمل صالح یعنی عملی که خدا دوست دارد، حالا در حد توانتان. البته خداوند از یک آبدارچی یک انتظار دارد از یک میلیاردر یک انتظار دارد از یک آدم تهیدست یک انتظار دارد از یک آیت الله العظمی یک انتظار دارد، از یک طلبه یک انتظار دارد، آن استاد دانشگاه جور دیگری انتظار ازش میرود تا آن دانشجو. بالاخره به نسبت مراتبتان و امکاناتتان و موقعیتهایتان عمل صالح شما باید گسترش پیدا کند.
خب حالا برگردیم به آیه و من چند نکته ذیل آیه عرض کنم و یک حدیث گرانقدر از فرمایشات امیرالمومنین از رسول الله بگویم.
حضار محترم قرآن کریم میگوید ایمان و عمل صالح، این دو تا اگر آمد محبت میآید و محبوبیت. ایمان جدای از عمل صالح و عمل صالح جدای از ایمان ایجاد محبوبیت نمیکند. بعضیها خیِّر هستند، البته من در خیِّر هم حرف دارم. آن خیِّری که خدا میفرماید و آنچه در ذهن ماست خیلی فرق میکند. ما خیِّر به کسی میگوییم که پول خرج میکند، درمانگاه میسازد مدرسه میسازد حالا کار نداریم نماز میخواند یا خیر، پول حرام است یا حلال! اما قرآن محسنین را میفرماید «هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»[6] اصلا خیِّر از نگاه قرآن کسی است که اولا وظائف بندگیاش را انجا میدهد و حقوق اموالش را پرداخت میکند و به قیامت معتقد است. آن کسی که نماز نمیخواند ولی پول خرج میکند، خب فرعون هم همینطور بود، فرعون چند تا کار خوب میکرد، خدا این قدرتی که به فرعون داده بود مزد همان کارهای خوبش بود. خدا نکند کسی را خدا در دنیا تسویه حسابش کند، از نظر کار خوب اگر حسابش را صاف کند دیگر در قیامت دستش کوتاه میشود. اگر کسی کار خوب انجام داد ایمان نداشت محبوبیت نمیآید. اگر کسی ایمان داشت کار خوب نکرد باز محبوبیت نمیآید، بعضیها دیدید نماز خوب میخوانند ذکر خوب میگویند اما آثار خیر اینها به دیگران نمیرسد!
میگویند یک آقایی داشت میرفت، چند تا نان در بغلش بود، دید یک کسی دارد گریه میکند، گفت آقا چرا گریه میکنی؟ گفت از گرسنگی به گریه کردن افتادم. گرسنگی من را به گریه انداخته. گفت من هم برایت گریه میکنم، گفت نمیخواهد گریه کنی یک تکه از این نانها را جدا کن بده ما بخوریم، جلوی گرسنگی من که گرفته شود گریه من هم قطع میشود. گفت نان نمیدهم ولی هرچقدر بخواهی برایت گریه میکنم! یا امام حسین هر چقدر بخواهی برای سینه میزنیم اما نماز بینماز، زکات بیزکات، خمس بیخمس، ولی بخواهی شب تا صبح سینه میزنیم، این قبول است؟! قرآن میفرماید ایمان بدون عمل صالح محبوبیت نمیآورد، کمااینکه عمل صالح بدون ایمان هم ایجاد محبوبیت نمیکند.
خب چندتا مطلب عرض کنم ذیل همین آیه، در این آیه خداوند میفرماید محبوبیت دست خداست «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[7] خدا میفرماید ما محبوبیت میدهیم. شما ببینید سردار سلیمانی شهید شد خدا چه محبوبیتی داشت، چطور دلها را خدا منقلب کرد، تصاویر سردار سلیمانی در نیویورک امریکا رفت بالا «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[8] این معجزهی قرآن است. شما امروز نسبت به سیدالشهدا میبینید در خود نیویورک و واشنگتن در عاشورا مردم عزاداری و اظهار ادب و اخلاص میکنند. یک آقایی بود بنام سیدمجتبی معین، این دایی همسر ما بود از فرهنگیان شیراز و هر سال هم در منزلش یک دهه روضه میگرفت، خیابان برق منزل ایشان بود، فرد موفقی بود شاعر بود ادیب بود، روحانی زاده بود. من از خود ایشان شنیدم، ایشان یک سفری رفته بود امریکا، یکی از بستگانشان امریکا بود ازش دعوت شده بود، آن سفری که رفته بود دقیقا دههی اول محرم بود، ایشان در واشنگتن آمریکا بود، خب یک آدم مذهبی، سیدِ معتقد، شیراز بود، در جلسات بود، در محافل بود، گفت آنجا از میزبان سوال کردم که اینجا صبحها هم روضه جایی هست؟ گفت یک مرکزی هست که طبقهی زیرزمین هر صبح زیارت عاشوراست، و یک سخنرانی مثل مجالسی که ما صبح در سطح شهر داریم. گفت آدرس به من دادند و من رفتم. ایشان گفتند آقای حدائق من جلسهای در عمرم مثل آن جلسه ندیدم! گفت ادب را باید آنجا میدیدی، احترام به امام حسین را باید آنجا میدیدی! این آقا خودش روحانی زاده بود! خودش مجلسِ عزای امام حسین در خانهاش میگرفت! گفت یک زیرزمینی بود، طبقه زیرزمین یک مجتمعی بود، گفت حدود دویست نفر آمده بودند، مردها نشسته بودند، گفت زیارت عاشورا که شروع شد همه دو زانو شدند، گفت برایم این صحنه تجسم شد، مثل اینکه اینها امام حسین مقابلشان ایستاده و آقا را دارند میبینند و زیارت میخوانند! گفت اینقدر اینها با ادب میخواندند، گفت همه دو زانو با ادب، اشکها جاری، السلام علیک یا اباعبدالله، گفت از اول زیارت اینها گریه میکردند تا آخر زیارت! گفت من که خجالت کشیدم به زیارت عاشورا خواندنهای خودم، گفتم اینها چه میخوانند ما چه میخوانیم. کجا؟ واشنگتن، این داستان مال حدود چهل سال قبل است. گفت من این ادب را آنجا دیدم در آن مجلس. گفت شاید قلیلی از اینها ایرانی بودند، از این دویست نفر شاید پانزده شانزده نفرشان ایرانی بود، ملیتهای مختلفی بودند ولی همه مسلمان و همه شیعه، به عشق امام حسین آمده بودند، این محبت خدا در قلوب انسانها قرار داده است. امام حسین اسوهی ایمان و اسوهی عمل صالح است. این کار کار الهی است، خدا این محبت را قرار میدهد خدا این عشق را قرار میدهد. لذا بعضیها پایگاه خانوادگی ندارند ولی در دلها هستند، بعضیها در خانواده هستند ولی پایگاه ندارند! میبینید طرف رحمت خدا میرود و فرزندش زحمت نمیکشد از تهران بیاید، برای سردار سلیمانی دیدید چه کردند، برای آیت الله رئیسی دیدید! «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[9] خدا میفرماید این محبت را ما در دلها قرار میدهیم. انصافا آیت الله رئیسی نمونهای از «إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[10] میرفت در سیل و گِل و شُل و زلزله سراغ مردم. آقای رئیسی تو کار بکن عزتت با من، مزدت با ما. بردنت با ما جایگاهت با ما. اینکار کار الهی است، «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[11] که محبوبیت را خدا میفرماید نزد ماست، دلها را تسخیر کردن دست خداست، و این محبوبیت حضار محترم یک موهبت الهی است و رحمتی است که خداوند نصیب مومنان صالح میکند، آنهایی که مومن هستند و آنهایی که صالحند و کار شایسته انجام میدهند. خدا میفرماید شما وظیفهتان را انجام دهید ما وظیفهمان را انجام میدهیم.
شاید ایام ارتحال امام بوده و من عرض کردم. روز ارتحال امام در سال 89 منطقهی حارِحُرَیک بیروت سفارت جمهوری اسلامی سالگرد ارتحال امام را گرفته بود. من خودم در آن جلسه بودم یک سالنی بود قریب 2000 صندلی میخورد، صندلیها پر بود سالنها پر بود، همه نوع آدمها هم آمده بود، همه نوع یعنی مسلمان شیعه سنی مارونی یهودی مسیحی مذهبی لامذهب باحجاب بدحجاب و بیحجاب. خب لبنان کشور 72 ملت است، همه به عشق امام. سالنها پر و راهروها پر. ردیف اول و دوم سالن علمان یهودیت و مسیحی نشسته بودند و با لباس مذهبی رسمیشان حضور داشتند. شروع جلسه یک فیلمی از امام در صحنهی نمایش سالن شروع شد پخش شدن، البته این فیلمها صدا نداشت و آهنگی نداشت، فقط تصویر داشت، فیلمهایی از سخنرانی امام، خانهی امام، نشستن امام با نوههایش، صحنههای مختلفی را داشت پخش میکرد، بعد هم مراسم تشییع و خاکسپاری. اینکه داشت پخش میشد تا تصویر امام آمد روی صحنه تمام این جمعیتی که نشسته بودند قیام کردند، همه ایستادند. من این ادب را در ایران ندیدم. همه ایستادند، عجیبتر از این صحنه این بود که علمای یهودی و مسیحی وقتی تصویر امام را میدیدند اشک از چشمشان جاری میشد، این کار کیست؟ «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[12] اماما تو خوب کار کن محبوبیتت با ما، مقبولیتت با ما.
یکی دو نکته دیگر هم عرض کنم، خدا میفرماید سیجعلُ، سیجعل از نظر ادبیات عرب حکایت از آینده میکند. حالا یک وقتی آینده دور است سوف میآید و یک وقتی آیندهی نزدیک است سیجعل میآید. گاهی اوقات همان لحظه اگر کار خوب هم کردید شاید نتیجه نگیرید، ولی خدا میفرماید ما در آینده نتیجه میگیریم. امام حسین در عاشورا به حسب ظاهر نتیجهای نگرفت، عاشورا پامال شدن پیکرها زیر سمِّ اسبها بود، عاشورا آتش زدن خیام حرم بود، اما «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[13] بعد از عاشورا حضور زینب در کوفه سبب دگرگونی مردم میشود، زیربنای انقلاب توابیون، حضور حضرت زینب و اسرا در شام، زیربنای تحول مردم شام میشود، و میبینید «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[14] حضرت زینبی که غریبانه وارد شام شد امروز قبرش ملجا مردم در شام است. امروز حضرت رقیهای که غریبانه دفن شد پایگاه رجوع مردم در شام غریبانه دفن شد. این را من خودم دیدم که یک سحرگاهی من رفتم برای زیارت، هنوز درِ صحن حضرت رقیه را باز نکرده بودند، جمعیت زیادی در کوچه ایستاده بودند که بروند زیارت. در بین جمعیت چند خانم بیحجاب که سرهایشان برهنه بود، سرها نیمهلخت بود، لباسها مناسب نبود، اصلا نمیخورد اینها مسلمان باشد، اینها هم ایستاده بود بروند داخل. هوا هوای پاییز بود، سرد بود، تا در باز شد جمعیت رفتند داخل، من نگاه کردم اینها چکار میکنند اینها کجایی هستند! دیدم رفتند اتاق نگهبانی خادم حرم، یک پالتوهای کلاهدار بلندی بود، کلاهش را روی سر میکشیدند، پوشیده شدند رفتند داخل حرم. من رفتم سراغ خادم گفتم هنِّ من نساء المسلمات، اینها زنهای مسلمان هستند؟ خادم گفت لا هنَّ من نساءِ الیهود، اینها زنهای یهودی شامند، بعد توضیح داد گفت هر وقت اینها کارد به استخوانشان میرسد و گره به زندگیشان میافتد، یک ساعتی وقت سحر میآیند حرم یک سلام به حضرت رقیه میکنند حاجت میگیرند و میروند! این محبت کار کیست؟ کار خداست. امروز آن دخترخانمی که غریبانه و مخفیانه دفن شد قبرش میشود پایگاه، این معجزهی قرآن است «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»[15]. لذا خداوند ایجاد محبت جهت مومنین در قلوب انسانها میکند.
یک نکته دیگر هم بگویم: عمل صالح و ایمان جاذبه دارد بطوری که حتی انسانهای فاسد را هم جذب میکند. شما دیدید در جامعه بعضیها اعتقادی به قیامت ندارند اعتقادی به معاد و خدا ندارند، اما به یک انسان مومن صالح معتقدند. گاهی اوقات در یک خانواده اختلافی که ایجاد میشود، اگرچه طرف خودش اهل نماز نیست، ولی میگوید فلانی را برای این اختلاف حَکَم کنید چون آدم مومنِ پاکی است! یعنی حتی نسبت به انسانهای ناصالح و بد ایمان و عمل صالح جذب میکند و ما در تاریخ هم زیاد داشتیم در سیره ائمه که اینها با همین ایمان و عمل صالح منحرفین را جذب کردند، دزد سر گردنه پیغمبر میکرد رزمندهی خط اول جبهه، با همین ایمان و عمل صالح.
یک روایت هم تقدیم کرده و عرائضم را جمعبندی کنم، ضمن اینکه یک یادداشتی هم به ما دادند که سرکار خانم حسینی عنوان کردند که این پیشدبستانی که الحمدلله با محوریت قرآن و درسهای ریاضی و فارسی و مهارتهای زندگی، بهداشت و کاردستی کار میشود و تا آخر مردادماه هم ثبت نام دارند، عنوان کردند که اگر بچههایی در حد پیشدبستانی دارید، عدهای از مربیان دلسوز دغدغهمند، اینها آمدهاند پای کار. حالا بچههای خودتان هستند، نوههایتان هستند، معرفی کنید، خانم حسینی هم آمادگی دارند ثبت نام میکنند برای بچههای پیشدبستانی که اینها را با معارف قرآنی و دینی و توحیدی تربیت کنند.
خب من یک روایت تقدیم کنم و عرائض را جمعبندی کنم. آقا امیرالمومنین میفرمایند من در محضر رسول الله بودم یک شخصی آمد خدمت پیامبر و عرض کرد یک کاری یادمان بدهید که هم خدا دوستمان بدارد، دوم مردم دوستمان بدارند، سوم اموالمان برکت پیدا کند، چهارم بدنمان سالم بماند، پنجم طول عمر پیدا کنیم و از این پنج تا مهمتر اینکه در قیامت با شما محشور شویم! یک چیزی یادمان بدهید که به اینها برسیم. پیغمبر فرمودند «هذه ستُّ خصال»[16] این شش تا مطلب شد و هر کدام یک راه و فرمولی دارد! بعد حضرت توضیح دادند. ایشان فرمودند «اذا اردتَ ان یحبُّک الله»[17] اگر دوست داری خدا دوستت بدارد «فخَفهُ و اتَّقِه»[18] از خدا بترس و تقوا پیشه کن. خدا چه کسانی را دوست میدارد؟ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ»[19] خدا نمیفرماید ما ثروتمندان را دوست میداریم، با سوادها را دوست میداریم، قدرتمندان را دوست میداریم، خدا میفرماید «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»[20] تقوایتان را زیاد کنید، از خدا بترسید، تقوای الهی را پیشه کنید و از خدا بترسید، خدا شما را دوست میدارد. این دستور اول.
بعد حضرت فرمود «و اذا اردتَ أن یحبُّک المخلوقون»[21] اگر میخواهید مردم دوستتان بدارند، همین مردم کوچه و بازار و همکاران و فامیل و بستگانتان، حضرت فرمود «فأحسِن الیهم»[22] همین عمل صالح که در قرآن هم اشاره شد، پیغمبر فرمود به مردم احسان کنید «و ارفَض ما فی أیدیهم»[23] از آنچه هم در اختیار آنهاست چشمپوشی کنید، یعنی چشم طمع به امکانات کسی نداشته باشید. گاهی اوقات ما ارادتمان به افراد بخاطر موقعیتها و پستها و امکانات است، میگوییم آقای فلانی را هوایش را داشته باش او وضع مالیاش خوب است و بدردت میخورد. فلان کس را مراقب باش، یکدفعه جایی گیرت افتادی بدادت میرسد. این نوع محبتهای محبتهای خوبی نیست، عزیزان رفیق خوب رفیقی است که شما را برای خودتان دوست بدارد نه برای ثروت نه برای مقام نه برای سواد نه برای زیبایی نه برای شهرت. بگوید من شما را برای خودت دوستم میدارم. پول داشته باشی یا نداشته باشی تو دوست داشتنی هستی، لذا ببینید این محبت اگر برای شخص آمد طرف در بستر هم بیفتد دوستش دارند، فقیر هم شود دوستش دارند، چون مبنا ذات فرد است خود فرد است، و این یک پیام دارد: بعضی از ماها امام زمان را برای خودمان میخواهیم و این عشق واقعی نیست، یابن الحسن کجایی آقا بیایی تا بدهیهایمان ادا شود!
یک جریانی از زمان آیت الله گلپایگانی خدمتتان بگویم که شنیدنی است. سال 1371 یا 1370 یک شخصی آمده بود دفتر آیت الله العظمی گلپایگانی، مدتها میرفت مسجد جمکران در شبهای چهارشنبه برای دیدن حضرت، بعد آمده بود نقل میکرد که آن شب چهلم چهارشنبهای که میرفت، میگفت خیلی دلم شکست، مصادف بود با یکی از اعیاد، تمام شبستان جمکران و بیرون پر از جمعیت بود، همه یابن الحسن، همه دعا خوان، گفت من دلم شکست، گفت آقا این همه مردم آمدند دارند صدایتان میزنند چرا نمیآیید، تا کی بگوییم خدایا «أین معز الاولیا»[24] آقا پس کی میآیید! گفت با یک گلایهای تقریبا با حالت بیادبانهای گفتم آقا پس کی میخواهید بیایید؟ این یک گوشهی کار است. امشب در جمکران هزاران نفر آمدهاند دارند اشک میریزند و صدایت میزنند، گفت با دل شکسته گفتم و یک لحظه خوابم برد. گفت در آن حالت خواب محضر آقا رسیدم، آقا فرمودند چه میخواهی؟ گفتم آقا چرا نمیآیید؟ آقا گفتند برای چه کسی بیایم؟ گفتم آقا امشب در همین مسجد جمکران این جمعیت امشب برای شما آمدند. آقا فرمودند در این مسجد دو نفرش برای من آمدند، بقیه برای خودشان آمدند. و آن دو نفر یک پیرمرد روحانی است در آن ضلع مسجد آمده و یک جوان 18 ساله است در فلان قسمت مسجد! این دو نفر برای من آمدند، بقیه کار خودشان را دارند دنبال میکنند. این را میگویم که وقتی امام زمان را صدا میزنیم خالصانه صدا بزنیم. این آقا گفت یکدفعه از خواب بیدار شدم رفتم آن ضلع مسجد که آقا گفته بود یک روحانی پیرمردی است، دیدم یک روحانی موَقَّری نشسته سرش پایین است، نشستم سلام کردم گفتم آقا قبول باشد ما را هم دعا کنید، بعد باب صحبت را باز کردم گفتم آقا میشود از شما بپرسم برای چه آمدید جمکران؟ گفت آن پیرمرد روحانی یک نگاهی به من کرد گفت آمدهام به آقا عرض کنم آقا ما که قابل نیستیم برای فرجت دعا کنیم، دعا میکنیم اما نفَس ما قابل نیست، شما خودتان دعا کنید فرجتان نزدیک شود. گفت به پیرمرد گفتم خب این دعا برای فرج حضرت است، خودت چه میخواهی؟ گفت خواستهی من فقط همین است، مشکل ما فقط نبودن حضرت است، آقا بیاید مشکلات ما حل میشود. گفتم برای زندگی شخصی و خانوادگیات؟ گفت نه فقط آقا بیاید! گفت از کنار آن پیرمرد بلند شدم رفتم در آن ضلع مسجد جوان را پیدا کردم دیدم یک جوان 18 سالهای زانوهایش را بغل گرفته، قطرات اشکش در چشمان نمناکش! کنار دستش نشستم و سلام کردم گفتم آقا برای چه امشب آمدی جمکران؟ حالا یک جوان 18 ساله که باید بگوید یا امام زمان یک خانه خوب یک ماشین خوب زنِ خوب و زندگی! گفت این جوان یک نگاهی به من کرد و دقیقا حرف آن پیرمرد را زد! گفت من آمدم اینجا به آقا بگویم آقا ما قابل نیستیم دعا کنیم شما خود برای آمدنت دعا کن، خودت برای فرجت دست به دعا بردارد. گفتم درست است برای فرجت دعا میکنی، اما خودت چه میخواهی؟ گفت من چیزی نمیخواهم، آمدن آقا آرزو و حاجت ماست. گفت از کنار این جوان بلند شدم رفتم کنار دست بقیه نشستم، آقا شما امشب برای چه آمدید اینجا؟ گفت چند طلبکار داریم دنبالمان هستیم، آمدیم حضرت مشکلمان را حل کنند طلبکارها دست از سرمان بردارند زندان نیفتیم. بغل دست دیگری نشستم گفت یک دختر دم بختی داریم آمدیم آقا یک داماد خوبی برایمان پیدا کند، سراغ دیگری رفتم گفت یک مریض دکتر جواب کردهای دارم...! اینها بد نیست اما امام زمان را برای این باید بخواهیم؟ این ارادت است؟ یکی آمد به امام زینالعابدین گفت آقا مریض داریم گرفتاریم دعا کنید، امام فرمود ما دعایتان که میکنید اما چرا در گرفتاریها میآیید سمت ما؟ خب بابا وقتی گرفتاری هم نداریم بیا. بگو یا اباعبدالله یک زیارت عاشورا میخوانم برای خودت، من چیزی نمیخواهم، برای خودت. من یک بخشی از خواستههایمان و صدا زدنهایمان ....، آقا این نماز را میگویند حاجت میدهد، اگر من بخوانم مشکلم حل میشود! بله بخوانید نمیگویم نخوانید «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[25] ولی این نوع خواندن با آن خواندنی که طرف میخواند و فقط خدا را میخواند فرق میکند. در حدیث قدسی داریم خدا میفرماید آنهایی که من را صدا میزنند و در آن صدا زدن و دعایشان مرا میخواهند به آنها بیشتر میدهم تا آنهایی که در دعا دنبال حاجتهای خودشان هستند، آنها را هم دست رد نمیزنم به سینهشان، اما به این کسی که اینگونه دعا میکنند بیشتر و بهتر میدهم.
میخواهید مردم دوستتان داشته باشند پیغمبر فرمود به مردم نیکی کنید و چشم طمع هم از اموال دیگران بردارید، لذا بهترین دوستانتان کسانی هستند که شما را به خاطر خودتان میخواهند. آن کسی که بخاطر موقعیت و مقام و ثروت و سواد دورتان جمع هستند اینها رفیق نیستند. سعدی هم میگوید
این دغَل دوستان که میبینی، مگسانند گرد شیرینی
این کسی که میگوید من شما را دوست میدارد، حالا شما پُست دارید الحمدلله ندارید هم ما ارادت داریم، شما ثروت دارید ما ارادت داریم ثروت نداشته باشید هم ما مرید هستیم.
سوال سوم هم پیغمبر فرمود «و اذا اردتَ أن یسریَ الله مالک»[26] آنهایی که دوست دارند مالشان زیاد شود، راه پولدار شدن این است، مردم راهش را گم کردند، پیغمبر فرمود «فزَکِّه»[27] مالتان را تزکیه و پاک کنید. آقا زکات مالت را بده، آقا خمس مالت را بپرداز، برادرم اموال از حلال بدست بیاور، برادرم اموال را در حلال هزینه کن ببین خدا میگذارد محتاج مردم شوی؟ ببین گرفتار میشوی؟ خب ما تزکیه میشویم مال را که گرفتار شدیم. حضرت زهرا در خطبه فدکیه فرمود خداوند در زکات نماء قرار داده، شما وقتی حق فقرا را از مالت خارج کردی خدا افزایشش میدهد. شما یک نفر را نمیدهید پیدا کنید که بگوید من با خمس دادن با زکات دادن ورشکست شدم. مردم هر چه سرشان میآید هر چه ازشان میبرند و میخورند چون به وظائفشان عمل نکردند. من که در عمرم در این لحظه ندیدم یک نفر ادعا کند من به وظائفم در مسائل مالی عمل کردم خدا عمل نکرد. این هم راه ثروتمند شدن.
بعد پیغمبر فرمود «و اذا اردت ان یصح الله بدنک»[28] بدن سالم میخواهی؟ میخواهی کرونا گرفتی به سلامت درگذری؟ میخواهی بیماریهای سخت نگیری؟ یکی از راههای حفظ سلامتی که پیغمبر اینجا میفرماید این است «فأکثر الصدقة»[29] کمیت صدقه ملاک نیست، کیفیت صدقه است. با اخلاق بدهید ولو کم. خواهر برادر همان حداقلی که ازت میآید، البته خدا از یک میلیاردر یک صدقه دادن انتظار دارد از یک تهیدستی هم یک انتظاری دارد. گاهی یک فقیری است صدقهاش یک چیزی مختصری است و گاهی یک آدم غنی است و صدقهاش یک جور دیگری است. ولی خود صدقه دادن برای خدا انسان را در حفظ سلامتی کمک میکند. میخواهید سالم بمانید صدقه بدهید.
بعد پیغمبر فرمود «و اذا اردتَ ان یُطیل الله عمرک»[30] اگر میخواهید خدا عمر طولانی به شما بدهد و آنچه برای شما مقرر شده به آن برسید و اجل حتمی را دریابید، چون گاهی مردم بخاطر اجل معلَّق میروند، بخاطر گناه جان میدهند، اگر میخواهید آن پیمانه پر شود، حضرت فرمود «فَصِل ذوی ارحامک»[31] با ارحامتان صلهی رحم کنید. آقایان نشود جلسه امام حسین بیاییم و با خواهر و برادر...! رَحِم یعنی مجموعهی فامیلهای پدری و مادری، هر کسی از طرف پدر و مادر با شما نسبت بدارد، هر کسی از طرف پدر با شما نسبت بدارد و هر کسی از طرف مادر با شما نسبت دارد: رَحِم شماست. دخترخاله، پسرخاله، دخترعمه پسرعمه، بروید بالا، بیایید پایین، یعنی ببینید مادر شما با چه کسانی فامیل بود؟ همهی آنها رحِم شما هستند، پدر شما با چه کسانی فامیل بود؟ همهی اینها رحِم شما هستند. ما یک وقتی در جلسات امام حسین نیاییم از رحِم خود غافل باشیم. مردم طول عمر در گرو صلهی رحم است. آنهایی که عمر طولانی میخواهند، پیغمبر فرمود «فصِل ذوی ارحامَک»[32]
سوال پایانی و عرضم تمام حضرت فرمود «اذا اردتَ ان یحشرک الله معی»[33] اگر دوست داری که قیامت با من محشور شوی، اول این را عرض کنم که در قیامت همه دست و پا میزنند خودشان را به پیامبر برسانند، شاخص نجات رسول الله است، در کنار پیغمبر ائمهی معصومین امیرالمومنین و انبیاء، مردم تلاش میکنند در قیامت خودشان را به رسول الله برسانند. پیامبر خدا فرمود اگر میخواهید درقیامت با من محشور شوید «فأطلِ السجود بین یدیِ الله الواحد القهار»[34] یک مقداری سجدههایتان را طولانی کنید. حالا نمازهای واجب که جماعت است و باید با جماعت همراه بود، اما در خلوتتان، نیمهشب بلند شدید، نافلهی شبی میخوانید، خودت هستی و خدا، پنج دقیقهای سر بگذار روی مهر، بعد از نماز اگر امکانش بود یک مقداری سجده برو و چهار تا ذکر در سجده بگو. این سجدهی طولانی سبب میشود که قیامت با پیغمبر محشور شوی.
صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یابن رسول الله.
حال بمناسبت نام حضرت رقیه و بارگاه این بزرگ بانو که ملجا است برای عموم مردم شام، یک عرض ادب برای ساحت مقدسهی این نورچشمی امام حسین که با دستان کوچکش گرههای بزرگ را میگشاید. انشاءالله وعدهی دیدار همهی ما در حرم مطهرش و در جوار مضجع شریفش.
نیمههای شب خواب پدر را دید، از خواب بیدار شد، تاریکی خرابی را، تنهایی خود و عمه و همراهان را دید، شروع کرد به گریه کردن، هر کاری کردند رقیه را آرام کنند آرام نشد، همه را به گریه انداخت، شد روضهخوان خرابه. خدا نکند سایهی پدری از سر خانهای کوتاه شود و در آن خانه بچههای خردسال باشند، گاهی اوقات بچه بهانهی بابا را که میگیرد همه را به گریه میاندازد. حضرت رقیه در آن شد روضه خوان، حضرت زینب، بچهها، همه شروع کردند به گریه کردن. به یزید مظلوم گفتند یکی از نازدانههای حسین خواب پدر دیده بهانهی پدر گرفته، همه را به گریه انداخته، این نانجیب هم گفت ببرید سر بریدهی پدر را برایش. این نازدانه یک وقت دید عدهای چراغ بدست وارد شدند یک طبقی همراهشان است، آمدند طبق را مقابل رقیه روی زمین گذاشتند. این نازدانه رو کرد به عمه جان عرض کرد عمه جان من غذا نمیخواستم پدر را میخواست. خاتون بنیهاشم فرمود عزیزم روپوش را بردار آنچه میخواهی میان طبق است.
شاعر هم میگوید
در عالم به دامن پدر سرِ سه ساله دیده هر کسی، به دامنِ سه سالهای سر پدر ندیده کس
یک وقتی روپوش را کنار زد، با آن دستان کوچک سر را در آغوش گرفت، چند جمله با سر بریده بیشتر سخن نگفت: «یا ابتا من الذی ایتمنی علی صِغَر سنی» بابا چه کسی من را در این خردسالی یتیم کرد! «من الذی خضبک رأسک بدمائک» بابا چه کسی محاسنت را با خون سرت رنگین کرد! من الذی قطعَ وریدَیک» بابا چه کسی رگهای گلویت را برید؟
عمه بیا گمشده پیدا شده، از طبقی نور هویدا شده
آن سر خونین که تو خواندی هلال، ماه رخش بین که چه پیدا شده
پدر بقربان سرِ خونیت، سنگ جفا که زد به پیشانیات
یک وقت دیدند دیگر صدا ساکت شد، مادر حضرت رقیه رو کرد به حضرت زینب گفت بیبی دیگر صدای دخترم نمیآید! آمدند نزدیک دیدند سر یک طرف، رقیه هم یک طرف
علی لعنة الله علی القوم الظالمین ولاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم
اللهم عجل لولیک الفرج
[1] مریم آیه96
[2] مریم آیه96
[3] مریم آیه96
[4] نهجالبلاغه خطبه93
[5] نهجالبلاغه خطبه93
[6] لقمان آیه3 و 4
[7] مریم آیه96
[8] مریم آیه96
[9] مریم آیه96
[10] مریم آیه96
[11] مریم آیه96
[12] مریم آیه96
[13] مریم آیه96
[14] مریم آیه96
[15] مریم آیه96
[16] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[17] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[18] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[19] توبه آیه4
[20] حجرات آیه13
[21] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[22] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[23] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[24] دعای ندبه، مفاتیح الجنان
[25] غافر آیه60
[26] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[27] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[28] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[29] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[30] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[31] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[32] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[33] مستدرک الوسائل ج4 ص472
[34] مستدرک الوسائل ج4 ص472