استاد حدائق روز پنج شنبه 21 تیرماه 1403 در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان ویژگی انسان های باتقوا پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[1]
صدق الله العلی العظيم
در ادامه مطالب در شبهای گذشته مجلس عرض کرديم که در آيه سوم از سوره مبارکه البقره خداوند سه ويژگی را برای انسانها با تقوی ياد میکند و ثمره تقوی در آيه دوم هدايتگری قرآن بر جان و نفس و فکر انسانهای با تقواست، آدمهای با تقوی ظرفيتی پيدا میکنند که قرآن هادی آنها میشود و اگر کسی از تقوی فاصله گرفت، قرآن که: «لا رَيْبَ فيهِ»[2] ترديدی در حجيت و حقيقتش نيست در وجود بخشی از مردم بیتأثير است چون بیتقوا هستند: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[3] جای ديگر خدا میفرمايد اين قرآن نور است اما برای ظالمين خسران است، و برای ظالمين جز خسران جز ديگری رقم نمیخورد.
سخن در اين اوصاف سهگانه بود که اصل برپايی اين جلسات و محافل برای نزديک شدن ما با معارف الهی است که سيدالشهداء يکی از رموز عظمت خودش را بندگی خدا ياد میکند، اگر امام حسين اين عزت، اين آبرو اين عظمت را پيدا کرد، در پرتو بندگی خدا و اطاعت الهی به اين مقام رسيد امام حسين اسوه تقوی بود، و الگوی متقين بود، خب يک ويژگی از ويژگیها تقوی اعتقاد به غيب که گفتيم اين آيه از آيات مهدوی قرآن هم هست، هم اعتقاد به روز قيامت، حسابرسی هم اعتقاد به ظهور امام زمان، اين را انسان باور داشته باشد که ريز و درشت و خرد و کلان کارهايش را بايد جواب پس بدهد بعد از اين دنيا برزخی و آخرتی است که بايد پاسخگو باشيم در برابر تمامی اعمالی که انجام داديم، آنهايي که اين باور را دارند حساب شده زندگی میکنند، حساب شده سخن میگويند حساب شده برنامهها را تنظيم میکنند چون میگويد فردا بايد جواب پس داد، پول را از هرجايي به دست نمیآورد، ثروت را در هر جايي مصرف نمیکند، هر سخنی بر زبان او جاری نمیشود او معتقد است که تمام اينها را قيامت بايد پاسخ بدهد و جواب بدهد لذا کاری میکند که قدرت پاسخگويياش را داشته باشد اين ايمان به غيب: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[4] هم اشاره شد که نماز را بر پا میدارند اين اقامه نماز هم روايتی را ما از فرمايشات امام يازدهم تقديم کرديم که اين اقامه نماز با خواندن نماز متفاوت است اقامه يعنی برپا داشتن نماز، حدود نماز، شرائط صحت نماز، وقت نماز و آثار و برکات که از اين نماز حاصل میشود ما اينها را ضايع نکنيم و خنثی نکنيم اين هم اشاره شد اما ويژگی سوم: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[5] انسانهای با تقوی از آنچه خدا به آنها مرحمت نموده انفاق میکنند و بخشش میکنند اولاً من يک نکته را محضر عزيزان عرض کنم خود اين: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[6] يک پيام دارد برای همه يعنی آقای مهندس مهندسیات مال خداست، آقای دکتر تخصصات از اوست، آقای تاجر ثروتات از اوست، خواهرم زيباييات از اوست، برادرم هرچه داری از اوست: «رَزَقْناهُمْ»[7]ما داديم چه آورديد با خودتان؟ چه مال ماست؟ روزی که آمديد آورديد؟ حالا چند کلمه سواد به بنده ياد دادند دارم سوء استفاده میکنم، چهار شاهی مال دنيا در اختيار من است دارم ظلم میکنم، يک دوره قدرت به من رسيده از اين قدرت دارم سوء استفاده میکنم، يک چهره زيبا دادند با اين چهره زيبا دارم مخالفت میکنم با آفريدگار اولاً اين يادمان نرود هرچه داريد مال اوست: «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ»[8] همه چيز از آن اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[9] از او هستيم به سوی او بر میگرديم اين يک نکته بسيار دقيقی است که نگاه ما بايد به مجموعه داراييهايمان، فرصتهايمان: «رَزَقْناهُمْ»[10]باشد يعنی بگوييم مال خداست، بچههايتان مال خدا هستند، زندگیتان مال خداست، خودتان مال خدا هستيد او آفريده يک وقت در يک مجلسی جوانی حالا به عنوان مثلاً ايراد گفت آقا ما اختيار خودمان را که داريم، چشم مال ماست، زبان مال ماست، من دلم میخواهم به يک صحنهای نگاه کنم، به يک صحنهای نگاه نکنم، حرفی بزنم، نزنم چرا اسلام اين همه بايد و نبايد دارد اين را نگاه کن، آن را نگاه نکن، اين حرف را نزن، اين حرف را بزن، گفت ما مگر اختيار خودمان را نداريم؟ گفتم من يک سؤال از شما میپرسم روزی که تو را میخواستند خلق کنند، از شما سؤال کردند که میخواهی جنست مرد باشد يا زن؟ گفت خير، گفتم از شما پرسيدند که چشمهايت مثلاً چشمهايي میخواهی درشت باشد يا کوچک؟ رنگ پوستات تيره يا روشن؟ قد بلند قامت يا کوتاه قامت؟ کی به دنيا بياوريم تو را؟ کجا به دنيا بياوريم تو را؟ اينها را پرسيدند از ما؟ گفت خير، گفتم خدا ين قالب را طراحی کرده سليقه سليقه الهی است و همينجا در پرانتز يک جمله بگويم بعضی از بزرگان علم اخلاق میگويند اگر کسی غيبت کسی کرد که اين غيبت به خلقت فرد بر میگردد يک وقت ما میگوييم اخلاق فرد بد است رفتار فرد بد است، يک وقت میگوييم قيافهاش قيافه زشتی است، اين توهين به خداست، غيبتی که به صورت بر گردد، آقا فلانی خيلی چاق است، فلانی خيلی لاغر است، فلانی اين جوری مینشيند، فلانی حرف زدنش اين گونه است اينها توهين به خداست خدا اين جوری خلق کرده فضولی نبايد کرد، همه را خدا زيبا آفريده، صليقههای ما يک خرده کم و زياد دارد ما به يکی میگوييم زشت، به يکی میگوييم زيبا، من مشکل دارم و الا از نگاه الهی همه زيباست، همه را خدا زيبا آفريده، زشتیها دست انسانهاست، خب حضار محترم به آن آقا گفتم شما بدو خلقتات از شما نظر خواستند؟ گفت خير، گفتم خدا اين قامت را آراسته، اين وجود را خلق کرده، امکاناتی در اختيار شما قرار داده میفرمايد اينها مال من است آنگونه استفاده کن که من میخواهم لذا خود اين: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[11]سبب میشود که غرور پيدا نکنيم بعضیها ديديد دنيا را بريزند در دامنشان طغيان نمیکنند: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[12]در حالات اميرالمؤمنين دارد بيتالمال آورده بودند خزانه پر بود از اموال بيتالمال فردای آن روز ظاهراً ابن عباس بوده میآيد میبيند آقا دارند بيتالمال را خزانه را جارو میکنند، همه را دادند رفته، میگويد گفتم آقا اين همه اموال آورده بودند شما يک روزه رد کرديد؟ آقا فرمودند میخواهم نمازی هم بخوانم و سجده شکری هم به جا بياورم که حقوق مردم را به مردم برگرداندم مردم اگر باورتان شد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[13]دانشتان، من در اين «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[14] چندتا روايت را محضر عزيزان تقديم کنم حالا امشب يکی دو حديث و يک حديث مفصلی است از وجود مقدس آقا امام عسکری که آن را هم محضر عزيزان اشاره خواهيم کرد آقا امام صادق از مصاديق: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[15] که خيلیها غافل هستيم و عمل نمیکنيم امشب زيادی بشنويد امام حسين عمل میکرد، حالا من روايت را بخوانم بعد توضيح بدهم، امام صادق میفرمايد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[16]آقا فرمودند يکی از وجوه: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[17]«ما علمناهم من القرآن يتلون»[18]مردم هرچه ما از قرآن به شما آموختيم و هرچه شما از ما اهلالبيت ياد گرفتيد بخوانيد بگوييد برای مردم، ما خيلی چيزها سرمان میشود حرف نمیزنيم، در يک جلسه نشستی میبينیم حرام بين دارد اتفاق میافتد ساکت هستيم، واجب الهی دارد تعطيل میشود حرف نمیزنيم وقت نماز همه سرگرم يک کار ديگری هستن داز نماز ياد نمیکنيم آقا میدانی نماز واجب است، میدانی نماز را بايد اول وقت خواند، که گفتيم: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[19] امام عسکری فرمود يکی از نشانههای اقامه صلات نماز در وقت است، در وقتش بخوانيد خب ما اين را میگوييم برای ديگران، در خانه خودمان میگوييم ما خدا رحمت کند پدر بزرگ مادری داشتيم مرحوم حضرت حجتالاسلام و المسلمين حاج آقای مؤيدالاسلام ايشان گاهی اوقات پدرها و بزرگترها که میآمدند ديدنايشان به عنوان نصيحت اين را میگفتند حالا من نصيحت ايشان را خدمت تمامی پدرها و مادرها میگويم ما هم عمل کنيم، ايشان میفرمودند وقت مشترک معمولاً اعضای خانواده يکش پای سفره غذاست، يکی از جاهايي که همه دور همهاند پای سفره است حالا آقا بيرون کار میکند فرزند دانشجو است دانش آموز است حالا نهار، شام صبحانه يک فرصتی پيش میآيد که همه باهماند دور هماند، يا جلسات فاميلی جلسهای است فاميل همه دور يک سفره ايشان فرمودند از اين ظرفيت استفاده کنيد، بزرگتر پدر، مادر وقتی ديدی همه جمعاند دوتا مطلب ارزشمندی اخلاقی تربيتی آنها دارند غذايشان را میخورند شما هم با يک لسان مؤدبانه تذکر بدهيد، و ما مأمور به وظيفه هستيم نه نتيجه حرفمان را بزنيم حالا میپذيرند يا نمیپذيرند؟ اينها ديگر به ما مربوط نيست، ما اين هم يک اشتباهی است که خيلیها مرتکب میشويم حرف نمیزنيم چون میگوييم نمیپذيرند اين منطق امام حسين نبود، امام حسين اگر با اين منطق اشتباهی که امروز بعضی از ما مردم داريم عمل میکنيم میخواست عمل کند کربلا نبايد میآمد، خيلیها به امام حسين گفتند آقا رفتن کربلای شما اثری درش نيست، کربلا يعنی شکست، کربلا يعنی شهادت، کربلا يعنی اسارت در آن مقطع و همين طور هم بود، محمدحنفيه اين حرف را زد خيلیها اين تذکر را دادند در بين راه فرزدق با امام حسين رو به رو شد گفت آقا نرويد طرف کوفه: «قُلُوبُهُمْ مَعَكَ وَ سُيُوفُهُمْ عَلَيْك»[20]قلب اينها با شماست، شمشيرهايشان در اختيار بنیاميه است به تعبير امروزیها زير پرچم امام حسين سينه میزند پای سفره يزيد پلو میخورد: «قُلُوبُهُمْ مَعَكَ وَ سُيُوفُهُمْ عَلَيْك»[21] امام حسين همه اينها را میدانست امام عمل به تکليف کرد، امام وظيفه خودش میدانست که در پاسخ به اين تقاضای مردمی که عنوان کرده بودند ای حسين به جانب ما بشتاب و ما را نجات بده و ما را سرپرستی کن آقا آمدند به وظيفه عمل کردند نتيجه را خدا داد، نتيجه را ديد نجات عالم اسلام يکی از برکات قيام امام حسين نجات عالم اسلام بود نهضت امام حسين سبب شد بنياد بنیاميه متزلزل شد، نهضت امام حسين سبب شد در طول تاريخ هر کجا که فکری برای مبارزه با ظلم رقم بخورد، الگوپذيری از نهضت امام حسين است، سال چهل و دو در ايام عزای امام حسين شروع نهضت در قم شد، سال پنجاه و هفت در محرم به اوج رسيد، يعنی ياد امام هم فرمودند اين نهضت عاشورا محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشت اين عمل به وظيفه بود امام حسين آموخت آقا حرفت را بزن کارت را بکن، نتيجه با خداست، ما به تکليف عمل کنيم، حرف را بزنيم حالا مخاطب ما بپذيرد يا نپذيرد، امام صادق میفرمايد از مصاديق: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[22] «ما علمناهم من القرآن يتلون»[23]آنچه که ما به شما آموختيم از ما اهلالبيت ياد گرفتيد چندتا حديث بلد هستيم اينها را بگوييم اينها را بازگو کنيم فرزندانمان را با اين معارف آشنا کنيم: «ما علمناهم من القرآن يتلون»[24] جای ديگر حضرت در کتاب شريف بحار جلد دوم امام میفرمايد: مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[25]«مِمَّا عَلَّمْنَاهُمْ يَبُثُّونَ»[26]نشر بدهيد انتشار بدهيد آن چيزی که از ما ائمه ياد گرفتيد اين را بازگو کنيد چهره به چهره با هر کسی رو به رو میشويد آقا من يک حديث از امام صادق شنيدم حديث اين است ما يک جمله از اميرالمؤمنين شنيديم اين جمله اين است آقا اثر میگذارد من شايد حدود شانزده هفده سال قبل بود يک روايتی را ما از وجود مقدس امام حسين حالا شب تاسوعا يا شب عاشورا بود در يکی از مجالس شيراز ما روی منبر گفتيم برای مردم، اينها گاهی اوقات میبينيد اثر کار آينده خودش را نشان میدهد پيامبر سخن میگفت، پيامبر ارشاد میکرد بعضیها فی المجلس میپذيرفتند، بعضیها دو سال بعد، سه سال بعد بعضیها بيست سال بعد بعضیها هم نمیپذيرفتند آنیکه نمیپذيرفت رسولالله مأجور حرف را زده، آنی هم که میپذيرفت مأجور هستيد که حرفتان اثر کرده، ما شب تاسوعا يا عاشورايي بود سخنی را از امام حسين نقل کردم که شخصی به حضرت گفته بود من يک انسان آلوده به گناه هستم، جوانی هستم گنهکار قدرت ترک گناه ندارم، يک نصيحتی کنيد به ما ديگر گناه از ما سر نزند امام چندتا مطلب فرموده بودند پنجتا نکته را و میفرمايد اول اينها را انجام بده بعد هرچه میخواهی گناه کن، ما اين روايت را خوانديم آن شب در آن مجلس دو ماه بعد در ماه ربيع الاول بود ديدم يک جوانی آمد در دفتر ما مسجد، گفت آقا من آمدم تشکر کنم من در شب تاسوعای حسينی پای منبر شما بودم، اين سخن را از امام حسين گفتيد و اين سخن سبب شد چهل، پنجاه روز بعد از آن شنيدن من رفته بودم تايلند من را آن سخن از يک کاوارهای در تاليند آورد بيرون، آقا حرفت را بزن، خيلی پر توقع هستيم توقع داريم تا گفتيم همه بگويند چشم، بابا ما خاک پای پيغمبر نيستيم رسولالله حرف میزد ابوجهل زاويه میگرفت، رسولالله سخن میگفت ابوسفيان مخالفت میکرد، پيغمبر نصيحت میکرد شکمبهای گاو و شتر رو سر رسولالله میريختند ما توقع داريم اگر حرف حقی زديم همه تسليم باشند، بابا بله حرف حق يک وقت طرف زاويه هم میگيرد يک وقت نمیپذيرد ولی شما برای خدا بگوييد، با بيان خوب، با احترام برای خدا، نهايتش اين است که شما در پيشگاه خدا ثواب خودتان را میبريد، بعد اين جوان تعريف کرد، گفت ما با چندتا از دوستانمان رفتيم برای تفريح تايلند از قشر ثروتمندان شيراز بود گفت يک روز ما رفتيم در يک کاوارهای از کاوارههای مرکز فساد تايلند گفت همه نوع گناهی آنجا بود، من با دوستانم نشسته بودم حالا من به همين اندازه اکتفاء میکنم، که گفت هر گناهی آنجا مهيا بود و آماده بود مجلس صد درصد مجلس معصيت، گفت يکدفعه ذهن من، حافظه من برگشت به شب تاسوعای امام حسين و اين حديثی که شما از امام حسين گفتيد در ذهن من مرور شد، ببينيد آقا يک وقتی میبينيد اينجا بذرش را میپوشی در تايلند درو میکني، اينجا حرف میزنی، امريکا جواب میدهد، شما به وظيفه عمل کن به تکليفات عمل کن، کلام حضرت هم اين بود که امام در ارشاد به اين جوان گنهکار فرمودند اگر میخواهی گناه کنی اول از حکومت خدا برو بيرون، آقا حرمت خدا را میخواهی بشکنی پايت رو ملک خدا نباشد، ما گاهی اوقات اين مسائل را رعايت میکنيم میگويند آقا چرا جواب فلانی را ندادی؟ میگويد پايم رو فرشش بود، آقا فرمود: «اخرج من ولاية اللَّه و اذنب ما شئت»[27] مردم، جوانها، خواهرها اگر کسی توانست بگويد من يک جايي سراغ دارم متعلق به خدا نيست برود گناه کند، امام حسين فرمود برو گناه کن، جای پيدا میکنيد در اين نظام خلقت محيطی، مکانی، هست که مربوط به او نباشد ما همين يادمان نرود گناه نمیکنيم، دو امام فرمود: «اطلب موضعا لا تراك اللَّه و اذنب ما شئت»[28] محيط گناه و مکان گناه را جايي انتخاب کن که خدا تو را نبيند، خدا رحمت کند امام را فرمودند عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نکنيم، ما دو نفر دارند نگاهمان میکنند، رو نشستنما، رو حرف زدنما اثر میگذارد يک دوربين دارد ضبط میکند هر حرفی نمیزنيم مردم در پيشگاه خدای هستيد که آفريدگار نظام خلقت، قدرت مطلق، عالم مطلق، مقتدر هستی، ما از يک فردی ضعيف حيا میکنيم خجالت میکشيم اما نظارت الهی از يادمان رفته اين دو، سوم امام فرمودند رزق خدا را هم نخور هرچه میخواهی گناه کن: «لا تأكل رزق اللَّه»[29] تو که میخواهی نافرمانی خدا کنی از پای سفره خدا بلند شو، داری رزق خدا را میخوری اين وجودت رزق اوست، اين چشم مال اوست، اين زبان مال اوست، اين بدن مال اوست، اين اموالی که داريد مصرف میکنيد مال اوست، هرچه میبينيد متعلق به اوست امام فرمود اگر رسيدی به جايي که بگويي من چيزی که دارم مصرف میکنم مال خدا نيست آن وقت برو نافرمانی بکن، ببين شما يکی از اينها هم يادمان نرود ديگر گناه نمیکنيم نصيحت بعدی آقا فرمودند اگر توانستی لحظه جان دادن تسليم مرگ نشوی و ملک الموت جان تو را نستاند برو گناه کن، و حال آنکه ما هيچ کداممان نسبت به ادامه حياتمان اختياری نداريم، گاهی اوقات میبينيد مقتدرترين افراد را خدا چنان با ذلت میبرد فرعون را وسط نيل با تمام همراهانش غرق میکند حضرت فرمود میتوانی تسليم مردن نشوی و پنجم امام از قيامت ياد کردند، در روز قيامت وقتی مأموران عذاب الهی میخواهند تو را به سمت دوزخ ببرند اگر توانستی جهنم نروی هرچه میخواهی گناه کن، اين جوان گفت اين روايت در آن کاواره تايلند آمد در ذهن من، يکدفعه مرور کردم: «اطلب موضعا لا تراك اللَّه و اذنب ما شئت»[30] عالم محضر خداست خدا همهجا هست، خدا اينجاست: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[31] از رگ گردن به شماها نزديکتر هستيم، خدا در قلب ماست: «يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[32] خدا اينجاست خدا هر جايي که شما تصور کنيد: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[33]، «اينما کنتم فهو معکم»، هر جا هستيد هستيم، خب عزيزان گفت از آن مجلس بلند شدم، گفت رفقا گفتند کجا داری میروی؟ گفتم من رفتم هتل، گفتند حالا نشستيم میخواهيم اول خوشگذرانی است، گفت آقا آمدم هتل ساکم را بستم گريه میکردم خدايا پول به ما دادی، جوانی دادی، سلامتی دادی، همه را داريم در مبارزه با تو خرج میکنيم اين خيلی بیصفتی است يک کسی بيايد به شما محبت بکند با محبت او با طرف مخالفت کني، با محبت او خرابش کنيد، اين کمال بیصفتی است گناه کمال بیصفتی است خدا لطف کرده زبان گويا داده داريم با خدا مبارزه میکنيم، خدا لطف کرده ثروت داده داريم مخالفت میکنيم، خدا جوانی و نشاط و شادابی داده داريم با او مبارزه میکنيم با همين نعمت، گفت گريه میکردم که خدايا چقدر ما ناقابل هستيم به ما پول دادی، جوانی دادی، امکانات دادی اما همه را داريم با تو مبارزه میکنيم گفت وسائلهايم را جمع کردم، رفقاء آمدند گفتند وسائلات را جمع کردی برای چه؟ ما تازه اول سفر است گفتم من میخواهم برگردم ايران، ما هنوز میخواهيم بمانيم اينجا چند روزی هستيم، گفتم من الآن دارم میروم بليطام را امروز جلو بيندازم و بروم گفت حاجآقا همان روز برگشتم يکی دو روز هم دنبال شما میگشتم الآن آمدم که بگويم قدر گفتن اين سخنان را بدانيد من در مجلس امام حسين شنيدم اين جمله را ولی در کاواره تايلند به دادم رسيد آقا امام صادق میفرمايد آنچه از ما ياد گرفتيد بگوييد بازگو کنيد آقا در مغازه رفتيد، خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد ما اين اخلاق را داشتند ايشان ايشان هرجا با مخاطب رو به رو میشدند وقت را استفاده میکردند میگفتند از کجا میخواهی برايت بگويم؟ از چه موضوعی و چه امامی؟ و ايشان مسلط هم بودند، میگفتند از هر امامی که میخواهی در هر موضوعی که دوست داری من برايت حرف بزنم و اين عبارت را هم به کار میبردند میگفتند من قدرت اين را دارم که ملائکهها را بياورم در مجلس شما زمين و بعد استناد میکردند که امام صادق فرمود جای که معارف ما گفته میشود فرشتگان نزول پيدا میکند، جای که معارف دينی بازگو میشود خانههايتان را محل نزول ملائکهالله قرار بدهيد تلاوت قرآن بيان سخنان اولياء معصومين، اينها همه سبب میشود که خانههای ما نورانی بشود در حديث ديگر امام باقر فرمود: «ما علمناهم من القرآن»[34] اشاره میکنند از آنچه از ما ياد گرفتيد، از آنچه از ما آموختيد نسبت به قرآن، روش ما، سخن ما اينها را بازگو کنيد و اينها را بيان کنيد، بعضیها ديديد وصيتنامههایی مینويسند که اين وصيتنامهها درس زندگی است، دارد میرود در همين وصيتنامه يک تذکرهای هم به فرزندانش میدهد، بعضیها هم میبينيد اين توفيق برايشان نيست و اين کار را نمیکنند، من بارها شده که افرادی آمدند برای حساب خمس میگويد آقا ما اعتقادی به خمس نداشتيم بابايمان در وصيتنامهاش نوشته من خودم خمس میدادم با خمس داده شما را پرورش دادم و رسيدگی کردم، و انتظارم به عنوان يک پدر اين است که همين مسير را ادامه بدهيد گفتند آقا از اين وصيت پدر ما درس گرفتيم میخواهيم بياييم حساب کنيم: «ما علمناهم من القرآن»[35] آنچه که ياد گرفتيد بگوييد اين بخش: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[36] هست رزق علمی شما، رزق معنوی شما، رزق اخلاقی شما، يک تجربههای خوبی در زندگیتان ديديد بازگو کنيد برای جوانها، برای ديگران، آقا ما اين را ديديم در زندگی ما اين درس را گرفتيم شما هم مراقب باش يک حديثی هم وجود مقدس آقا امام عسکری مفصل: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[37]را بيان میکند حديث مفصلی است من يک قسمت از اين حديث را عرض کنم بقيه حديث بماند انشاءالله در جلسه ديگر طليعه حديث امام عسکری میفرمايد: «الْأَمْوَالِ وَ الْقُوَى فِي الْأَبْدَانِ وَ الْجَاهِ، وَ الْمِقْدَارِ. يُنْفِقُونَ»[38] مردم در اينها بايد انفاق کنيد، در داراييهايتان، اين پولها امانت است، خدا داده از داده خدا برای خدا خرج کنيد، بحث انفاق معنوی را گفتيم، آنچه از دين ياد گرفتيد بگوييد حالا آنچه که داريد، آنچه که داريد داراييهايتان امام عسکری میفرمايد انفاق کنيد، خدا داده به شما روزی که آمديد که اينها را نداشتيد: «الْقُوَى»[39] قدرتتان بابا اين قدرت را انفاق کن، گاهی اوقات با همين سلامتی جسمت قدرت جسمی، با قدرت اجتماعیات، میتوانی از يک کسی دفاع کنی، از يک مظلومی حمايت کنی، خدا قدرت به تو داده، هم قدرت جسم، هم قدرت و اعتبار اجتماعی، گاهی اوقات با يک تلفن میتوانی مشکل يک بیچارهای را حل کنی، اينها انفاق است: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[40] اين قدرت لطف خداست، اين اموال لطف خداست: «الْجَاهِ»[41] اعتباری به شما دادند در جامعه اين اعتبار میگويد مرحوم آيتالله برقانی داشت رحمت خدا میرفت، ميرزا محمدحسن شيرازی ميرزای بزرگ محرّم تنباکو رفت ديدن ايشان، مرحوم ميرزا ديد مرحوم آيتالله برقانی خيلی ناراحت است گفت آقا چرا ناراحت هستيد؟ گفت جناب ميرزا به حسب روايات ما روح مؤمنين وقتی از کالبد خارج میشود اولاً روح اينها را بر پيغمبر عرضه میکنند، گفت من در اين فکر هستم که الآن که من مردم و بر پيغمبر وارد شدم رسولالله اگر به من بفرمايد برقانی ما به تو آبرو داده بوديم چرا بيشتر استفاده نکردی، گاهی اوقات ديدی به يک کسی میگويد آقا شما يک زبان خيری بگذار میگويي به ما مربوط نيست اين وجدان خفته است، آقا شما بگوييد مشکلش حل است میگويي من دخالت نمیکنم اين وجدان خفته است، امام عسکری میفرمايد اين آبرو را بايد انفاق کرد، و اتفاقاً بگويم عزيزان در خانه خدا هرچه بدهيد بيشترتان میدهند آبرو را برای خدا خرج کرديد آبرو دارترت میکنند، ثروت را برای خدا خرج کردی، افزايشش میدهند يکی دادی حداقل ده برابر میدهند امام فرمود آبروی شما و آنچه از اموال در اختيار شماست شما رعايت جود و بخشش و سخاوت کنيد، گاهی اوقات پولها در سپردهها میماند ولی رحم و انصافها به فراموشی میرود در بستگان خودمان، خويشاوندان خودمان طرف میگفت از يک آقايي طلب دارم سالهاست بدهیاش را نمیدهد میگويم آقا بدهیما را بده، بدهیات را بپرداز میگويد نه ما پير هستيم نه خدا بخيل تازه واجبش را انجام نمیدهد اينها نمیتوانند متقی باشند آدم با تقوی آنچه خدا به او لطف کرده از اينها در راه خدا خرج میکند و هزينه میکند.
صلّ الله علیک يا اباعبدالله سلام بر شهدای کربلا که اينها همه مصداق: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[42] بودهاند خب شب ششم محرم است و شب جمعه است معمولاً در جمعه اول عرض ادب و احترام به ساحت آن شيرخوارهای امام حسين در اين ايام و ليالی ما يک عرض سلامی به ساحت مقدس علیاصغر پيدا کنيم، امام حسين علیاصغر «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[43]بود سيدالشهداء هرچه داشت در راه خدا داد، آبرو را، فرزندانش را، جانش را، اموالش را، خانوادهاش را يکی از بزرگان علما محضر امام عصر مشرف شده بود و سؤال کرده بود آقا چرا خدا اين همه به امام حسين عزت، آبرو، عظمت داده، آقا فرموده بودند اين آيه قرآن را نخواندی: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[44]؟ گفته بود چرا آقا، آقا فرمودند جد ما سيدالشهداء هرچه داشت داد، خدا هم طبق اين آيه شريفه بايد معامله کند ده برابر به سيدالشهداء بدهد اين قدرت، عظمت، بزرگی که خدا به امام حسين در دنيا داده آقا فرموده بودند اين معامله يک به يک است، نه برابر ديگرش را خدا در قيامت میدهد، بخشودگی اهل گنه در صف محشر وابسته به يک گردش چشمان حسين است، امام حسين آموخت مردم طفل شيرخوارت را هم برای خدا دوست بدار، جوانت را هم برای خدا دوست بدار، خواهرت را، همسرت را، ما گاهی اوقات خدا را برای اينها دوست میداريم، در دو راهی بين خدا و فرزند فرزند را انتخاب میکنيم اين ايام ايام آموختن چگونه زيستنی است که امام حسين به بشريت ياد داد، در آن وداع آخر آقا امام حسين وقتی خدا حافظی کرد بعضیها میگويند بعد از اينکه آقا فرمود: «هل من ناصر ينصرونی»، «هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا»[45] صدای گريه علیاصغر از داخل خيمه برخواست يعنی بابا هنوز تو تنها نشدی، هنوز يک سرباز شش ماههای در قنداقه داری، هنوز من هستم، يکی از بزرگان علما میگويد امام حسين طومار شهداء را بست زير اين طومار بايد مهر بشود گاهی اوقات ديديد مهر کوچک يک متن را ارزش میبخشد مهر زير طومار شهدای کربلا علیاصغر بود، آقا آمدند صدا زدند خواهرم علی را بياور تا با او خدا حافظی کنم، اين آقازاده خيلی تشنه است من يک جمله میگويم مادرها بهتر درک میکنند بچههای شيرخواره وقتی گرسنه میشوند، تشنه میشوند با گريه کردن تقاضايشان را اعلان میکنند اين گريه بچه يعنی گرسنهام يعنی تشنهام اگر به اين گريهها توجه نشود اين قدر اين بچه گريه میکند که ديگر از حال میرود ديگر رمقی برايش نمیماند خانمها ديديد گاهی اوقات بچهها از شدت ضعف ولی گرسنهاند، تشنهاند، گاهی اوقات اين دهانش را باز میکند سر میکشد با دهان باز، با لب، با زبان به دنبال غذا میگردد عرب به اين میگويند تلظی، آقايان وقتی علیاصغر را به آغوش امام حسين سپردند امام ديدند علی دارد تلظی میکند دارد دست و پا میزند از شدت آب و عطش دهان را باز کرده با دهان باز به دنبال آب میگردد:
مگو آب، مگو آب، حرم آب ندارد، آقا میخواستند خدا حافظی کنند اما اين حالت علی را که ديدند برای اينکه اين نامردمان قيامت نگويند ما نمیدانستيم طفل شيرخواره حسين تشنه است آقا علی را رو دست گرفتند: «يا قوم ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل»[46] «اما ترونه کيف يتلظی عطشاً»، اگر به حسين رحم نمیکنيد به اين بچه شيرخواره رحم کنيد، نمیبينيد از شدت آتش دارد جان میدهد امشب در خانه باب الحوائج کربلا رفتيد، در بين شهداء کربلا دو شهيد خاصة باب الحوائجاند در خردسالها علیاصغر، در بزرگ سالها ابالفضل:
اينکه بدين کودکی گناه ندارد، يا که سر رزم اين سپاه ندارد
بلکه دل افسرده است و آه ندارد، راه دهيد آنکه را پناه ندارد
خدا لعنت کند عمرو سعد و حرمله را عمرو سعد گفت حرمله چرا جواب حسين را نمیدهی، گفت پدر را هدف بروم يا طفل شيرخواره را؟ گفت مگر سفيدی زير گلوی علی را نمیبينی؟
ز سوز تير چنان دست و پای خود گم کرد
حاضری بشنوي
که خواست ناله کند در عوض تبسم کرد
يک تبسم به چهره بابا کرد و جان داد، يعنی بابا من هم رفتم همه بگوييم يا حسين.
[1] بقره3.
[2] بقره3.
[3] بقره3.
[4] بقره3.
[5] بقره3.
[6] بقره3.
[7] بقره3.
[8] محمد19.
[9] بقره156.
[10] بقره3.
[11] بقره3.
[12] بقره3.
[13] بقره3.
[14] بقره3.
[15] بقره3.
[16] بقره3.
[17] بقره3.
[18] البرهان في تفسير القرآن ج1 ص124.
[19] بقره3.
[20] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص182.
[21] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ص182.
[22] بقره3.
[23] البرهان في تفسير القرآن ج1 ص124.
[24] البرهان في تفسير القرآن ج1 ص124.
[25] بقره3.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج2 ص17.
[27] محاسبه نفس يا روش پيشگيرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس) ص26.
[28] محاسبه نفس يا روش پيشگيرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس) ص26.
[29] محاسبه نفس يا روش پيشگيرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس) ص26.
[30] محاسبه نفس يا روش پيشگيرى از وقوع جرم (ترجمه محاسبة النفس) ص26.
[31] ق16.
[32] انفاق24.
[33] علق14.
[34] البرهان في تفسير القرآن ج1 ص124.
[35] البرهان في تفسير القرآن ج1 ص124.
[36] بقره3.
[37] بقره3.
[38] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص75.
[39] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص75.
[40] بقره3.
[41] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص75.
[42] بقره3.
[43] بقره3.
[44] انعام160.
[45] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص116.
[46] وقعة الطف ص246.