استادحدائق روز چهارشنبه 26 اردیبهشت ماه 1403 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[1]
صدق الله العلی العظيم
خب امروز در تقويمها به مناسبت روز احمد ابن موسی ثبت شده از افتخارات مردم اين خطه ميهن اسلامی مضجع شريف و پاک حضرت احمد ابن موسی است که شرافت و قداست ويژهای به اين نقطهای از مملکت ما عطا کرده احمد ابن موسی و حضرت سيدمير محمد و سيد علاء الدين حسين. آيهای که تلاوت شد اين آيه را اشارهای کنم و نکاتی و يک حديث هم ذيل آيه از فرمايشات امام هشتم چون دهه کرامت است هفته آينده ميلاد با سعادت حضرت علی ابن موسی الرضا را پيشرو داريم يازده ذیالقعده روز دوشنبه آينده سخنی هم از فرمايشات امام رضا را من به عنوان عيدی محضر شما برادران عزيز خواهران محترمه تقديم کنم اما آيه که خيلی از تصورات و توهمات بعضی از مردم در بندگی نکردن از خدا شايد در همين آيه هم اجمالش را خدا اشاره میفرمايد، ترجمه آيه اين است در آيه شش سوره مبارکه عنکبوت خداوند میفرمايد: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ»[2] اگر کسی تلاش کرد کوشش کرد، زحمت کشيد، جهاد کرد برای خودش زحمت کشيده: «إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[3] خدا از عالميان و نظام خلقت بینياز است.
چندتا نکته را من ذيل اين آيه بگويم تا برسيم به سخن نورانی امام رضا محضر عزيزان در ذيل اين آيه شريفه نکته اول يقين بدانيم که اين تلاشهای ما، فعاليتهای ما ذرهای خدا محتاج نيست منتی هم سر خدا ندارد خوب هستيد به خودتان خدمت کردید، بد هستید به خودتان ضربه زديد، مسجد آمدی به آخرتتان کمک کردي، نيامديد از قافله عقب مانديد مثل بيماری که میگويند آقا دارويت را مرتب مصرف کرديد به سلامتیات کمک کردی، رها کردی سلامتی را ترک کردی اين يک نکته که ما بدانيم خداوند به تلاش ما و بندگانش و مخلوقات نه فقط انسانها آيه میفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[4]خدا از عالميان بینياز است انسانها يک گوشهای از عالمين هستند، فرشتگان يک بخشی از عالمين هستند جنيبان يک بخش هستند ساير موجودات بهائم، اشجار، نباتات اينها هم عالمين هستند خدا از نظام خلقت بینياز است شاعر هم میگويد:
گر جمله کائنات کافر گردد بر دامن کبريايش ننشيند گرد
گاهی اوقات يکدفعه بنده نماز هم من را سرگرم میکند من اين قدر نماز خواندم اين قدر کار کردم چه کردم؟ کجا رفتم؟ چه ساختم؟ «إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[5] خدا میفرمايد ما بینياز هستيم از شما خوب بوديد برای خودتان هستيد بد شديد به خودتان آسيب میزنيد بعضیها ديديد میگوييد نماز بخوان میگويد مگر خدا محتاج به نماز خواندن ماست، چه کسی میگويد بخوانيد که خدا محتاج است؟ میگويند بخوانيد چون خودت محتاج هستی، بابا روزهای تو، نماز تو، عبادت تو، اخلاقی تو، فضيلت تو اينها به خود شما بر میگردد ذرهای خداوند احتياج به اين کارهای ما ندارد در مقدمه خطبه همام اميرالمؤمنين وقتی که همام از حضرت سؤال کرد:
«صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ»[6] اين خطبه همام را نهج البلاغه مراجعه کنيد قريب به صد و ده ويژگی اميرالمؤمنين برای انسانهای با تقوی نام میبرد همام گفت اينها را آقا برايمان بگوييد مقدمه پرداختن به اين صفات اميرالمؤمنين فرمود همام: «فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى... غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ»[7]خدای سبحان از طاعت انسانها بینياز است يعنی حواست باشد متقی بودی به خدا خدمت نکردی، چهارتا آجر رو هم گذاشتی باد نگيردت مغرور نشويد يک جايي خدمت میکنيم غرور سراغ ما نيايد چهار کلمه سواد ياد گرفتيد فکر نکنید کسی هستيد، خدا: «غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِم»[8] آقا فرمود جناب همام خدا از گناهان بندگانش مصون است بشريت يکپارچه عليه خدا در صحنه، خدا همان خداست بشريت يکپارچه بشود موحد خدا همان خداست، اينکه گاهی اوقات بعضی از روی نادانی يک حرفهايي میزنند آقا نمیخوانيم با خدا قهر هستيم، خدا با ما سر لج دارد ما چه کسی هستيم که خدا سر لج داشته باشد؟ اصلاً عددی نيستيم رقمی نيستيم که بخواهم بگوييم حالا حال خدا را میخواهيم بگيريم اين واژهها را من گاهی اوقات شنيدهام بعضی از روی نادانی میگويند خب اين نکته اول که خدا نيازی به تلاش بندگان خود ندارد.
يک نکته زيبايي تربيتی در اين آيه است من اشاره کنم، آقا اميرالمؤمنين میفرمايد وقتی کسی را میخواهيد ارشاد کنيد ببينيد ارزش برای او چه است؟ از همان چيزی که او برايش ارزش قائل است ورود پيدا کن هدايتش کن ببين در زندگیاش چه را دوست میدارد؟ به چه وابسته است؟ چه برايش مهم است؟ يکی از چيزهايي که همهمان برايمان مهم است حب ذات است اينکه خودمان را دوست میداريم اگر کسی خودش را دوست نداشته باشد واسفاه يعنی با خودش قهر باشد با خودش بيگانه باشد اين ديگر سقوط کرده، بالاخره آقايون ببينيد تلاشهای مردم روزانه به خاطر حب ذات است بنده کار میکنم زحمت میکشم در عرصه اقتصادی، علمی، اجتماعی همه اينها به خاطر اينکه خودم را دوست میدارم اين بد نيست اين دوست داشتن خود اگر ما را از خدا غافل نکند و اگر ما را متکبر نکند اين امتياز است بنده خودم را دوست میدارم چون واقعاً دوست میدارم با اين چشمم به همه چيز نگاه نمیکنم چشم را آلوده نمیکنم، زبان را آلوده نمیکنم، چون خودم را دوست میدارم لقمه حرام در شکمم داخل نمیکنم، چون دوستدار خودم هستم در مسيری حرکت نمیکنم که بازگشت عملکرد من به زيان من بشود اين حب ذات، حب نفس اگر درست مديريت بشود انسانها را به کمالات میرساند ولذا اولياء خدا را ببينيد چون خودشان را دوست میدارند خدمت میکنند چون خودشان را دوست میدارند بندگی میکنند از اين ظرفيتها استفاده میکنند از اين فرصتها بهره میبرند اين حب ذات است و حب نفس است خب اين آيه شريفه برای تشويق مردم از گرايشها و تمايلات از همين قاعده حب ذات استفاده کرده، که خداوند سبحان اشاره میفرمايد: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ»[9] آقا خودت را دوست میداری؟ نماز خواندی به خودت خدمت کردی، مگر دوستدار خودت نيستی؟ صدقه دادی به خودت خدمت کردی، من بارها گفتم مردم راه پولدار شدن را گم کردن است، مردم راه پولدار شدن در خرج کردن در مسير خداست، خدا زيربار منت بشر قرار نمیگيرد همين ديشب يک جوانی آمد گفت حاجآقا ديشب داشتم میرفتم در ماشينی بوديم در يکی از تقاطعهای شيراز اين داستان ديشب است مال صد سال قبل نيست خدا اين است آن آقا به من گفت گفت داخل ماشين نشسته بوديم يک جوانی هم کنار دستم بود يک پيرمردی خميده آمد پاي ماشين گفت کمک کنيد، اينهایی که در خيابان میآيد جلوتان دست دراز میکنند از کجا معلوم که آبرويشان خيلی بالاتر باشد:
کس نمیداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
گفت ديدم آمد پای ماشين گفت کمک کنيد، گفت ديدم يک نوجوانی پانزده شانزده سالهای يکدفعه دست کرد در جيبش يک تراول پنجاه هزار تومنی در آورد داد به اين پيرمرد گاهی اوقات پولدارهايمان هم اين همت را ندارند، تراول پنجاه تومنی به پيرمردی که آمده پاي ماشين ساعت يازده شب، گفت يکی در ماشين بر او اعتراض کرد گفت پسر، پنجاه هزار تومن دادی به اين پيرمرد اين معلوم نيست اين پول را چه کار میکند؟ معتاد است يا سالم است؟ گفت آن پسر چهارده پانزده ساله گفت من دست کردم در جيبم يک پانصد تومنی داشتم پانصد تا يک تومنی و يک پنجاه هزار تومنی، خجالت کشيدم پانصد تومن را بدهم، پنجاه هزار تومن را دادم، آن آقا که برای من نقل کرد گفت اين اخلاق را که من از اين نوجوان ديدم آن آقایی که نقل میکرد يک آقای مثلاً نزديک بيست و هشت ساله، گفت به من يک کارت هديهای دادهاند، آقايان اينها عين توحيد است! گفت يک کارت هديهای برای من داده بودند از جایی، پانصد هزار تومن بود گفت کارت هديه را به اين نوجوان که پنجاه هزار تومن به فقیر داده بود داد، جدول ضربتان که درست است دهتا پنجاه هزار تومن گفت کارت هديه پانصد هزار تومنی را برايش دادم، گفت دادم گفت حاجآقا فردا صبح ديدم يک پولی آمد در حسابم پنج ميليون تومن يکی پيام داده بود که آقا به پاس قدرشناسی از فلان کارت فلانجا ما اين را هديه داديم خدمتتان:
بنازم خداوند پيروز را، پريروز و ديروز و امروز را
کی دادی که خدا نداد؟ کی قدم برداشتی که خدا حمايت نکرد؟ اگر يکجايي هم میبينی حمايت نشده اخلاص درش نيست رياء آمده، خود نمايي آمده اين داستان ديشب است پنجاه هزار تومن پانصد هزار تومن، پانصد هزار تومن پنج ميليون از اينها الی ماشاءالله، میگويند آقا قرآن میفرمايد شما خودت را دوست میداری؟ پول را دوست میداری؟ میخواهی زياد بشود برای خدا بده، يک جونی آمد به رسولالله عرض کردم يا رسولالله وضعم بد است چه کنم؟ حضرت فرمود برو صدقه بده، گفت يا رسولالله وضعم بد است فرمودند برو صدقه بده، مرتبه سوم گفت يا رسولالله چيزی ندارم بدهم، میگوييد صدقه بدهد؟ پيغمبر فرمود برو قرض بگير، برای خدا بده خدا ده برابر را برايت میدهد يکش را بابت قرضت را بده، نهتايش را مصرف کن، اين کار خداست حالا ما با مردم وقتی میخواهيم صحبت کنيم از حب ذاتشان صحبت کنيم، میگوييم آقا پول را دوست میداری؟ راهش اين است انفاق فی سبيلالله بيش از نود مورد خدا در قرآن میفرماييد بدهيد میدهم يک مورد شيطان میگويد ندهيد که گدا میشويد، که برای خدا داد که خدا نداد کی برای خدا حاجآقا خرج کردی که خدا شرمندهات شد زيربار منت قرار گرفت آقا آبرو میخواهی آبروداریات در ذلت در خانه خداست، سر در خانه خدا به خاک بسايي عزت برايت میدهند حافظ را ببينيد ما يک کنگرهای بود مربوط به شهدای گمنام کنار قبر حافظ آنجا عرض کردم يک ماه قبل گفتم اين حافظ با همه اين عزت و آبرو میگويد همه اينها را من در نيمه شب پيدا کردم:
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يمن و دعای شب و وردی
میخواهی به جايي برسي سحر سيمت را وصل کن، تا روز راهت بيندازند، از يمن دعای شب و ورد سحری، لذا اين نکته خوبی است ما در روابط اجتماعی هم به مردم بگوييم بابا مگر آبرو دوست نمیداری، کوس بیآبرويي به خودت نزد، من حالا همينجا در پرانتز بگويم يکی از مصاديقی که امروز در جامعه ما مورد بحث است حجاب است به اين دختر جوان، به اين خانم محترمه بگويم بابا تو مگر آبرو را دوست نمیداری، مگر زندگی را نمیخواهی؟ مگر حرمتداری را دوست نمیداری؟ اين پوشيشی که تو براي خودت رعايت کردی با اين وضعی که تو حاضر میشوی در جامعه به تخريب شخصيت خودت داری دامن میزنی يا به تقويت جامعه خودت، هويت خودت؟ تو اگر احترام میخواهی اگر صيانت میخواهی راهش در همانی است که خدا فرموده و من اضافه کنم تمام قوانين اسلام از واجبات گرفته، محرمات، مستحبات، مکروهات و عمل مباح تمام اينها عمل کردن به اينها در راستای سربلندی و عزت و شکوفايي انسان است آنهايي که زمين خوردن از بینمازی بود يا نماز خواندن؟ آنهايي که زندگیشان متلاشی شد از پاکدامنی بود يا ناپاکی؟ اموالی که يک دفعه جمع میشود از حرام خوری است يا از حلال خوری؟ امام صادق فرمود اگر کسی پول حلال در بياورد و حق خدا را از مالش خارج کند يعنی حقوق الهی را بپردازد حالا اگر مشمول زکات شد، زکات را بدهد مشمول خمس شد خمس را بپردازد حضرت فرمود اين مالش در آتش بيفتد خدا حفظش میکند در دريا بيفتد خدا ضامن نگهداری است اما اگر به وظيفهات عمل نکردی، خدا داد و تو ندادی، خدا لطف کرد و تو به وظيفه نپرداختی، امام صادق فرمود: «من منع حق الله من ماله انفق مثليه من ماله»، اگر کسی حق خدا را از مالش نداد دو برابرش را در باطل میبرد دو برابرش در باطل میرود نه به حق، يک آقايي يک وقتی آمد در همين دفتر مسجد آمد حساب کرد و حسابش هم سنگين شد ايشان مهندسی بود مجموعه مسکونی میساخت آپارتمان میساخت خب اينها را حاجآقا روزی که آمديد دست خالی آمديد روزی هم که به سلامتی تشريف میبريد دست خالی میرويد کفنی فقط با خودتان میبريد اين هم اگر قسمت بشود ببرد اگر سهممان باشد دنيا يک گذرگاهی است که فعلاً دادهاند اينها مقطعی است بعد هم بايد بسپاريد و برويد اين خانه زندگی ماشين امکانات هرچه هست امام موسی ابن جعفر به هارون الرشيد فرمودند چشم سرت هرچه میبيند مال دنياست، اين مسجد را میبينيد بايد گذاشت و رفت، قصر الدشت را میبينيد خانهها را میبينيد، درختهای چنارها را میبينيد باغها را میبينيد اينها پنجاه سال پيش صاحبهايش چه کسانی بودند؟ صد سال قبل چه کسانی بودند؟ بزرگتری میکردند در اين شهر صد سال قبل چه کسانی؟ امروز نيستند ما هم فردا نيستيم ما هم يک دورهای داريم خب از اين فرصت انسانها استفاده خوب بکنند از اين لذا آنی که دنبال حفظ مال است مالش را پاک نگهدارد، آن کسی که دنبال حفظ آبروست با سلامت زندگی کند، من يک وقتی يادم نمیرود در يکی از دبيرستانهای بلوار شهيد چمران حالا جريان مفصل است من يک قسمتش را میگويم بعد از اتمام جلسه اولياء و مربيان بود مقطع دبيرستانی هم بودند مادرها و پدرها بعد از جلسه يک خانمی دنبال سر من آمد اين هی صدا میزد حاجآقا حاجآقا البته من عجله داشتم جای میخواستم بروم برگشتم ديدم يک خانمی که مادری يک دختر دبيرستانی ولی اين خانم پوششاش خيلی زننده بود، البته اين داستان مال دوازده سيزدهسال قبل است من خجالت کشيدم يک مادر با اين وضعيت! خب تو چطور میخواهی دختر تربيت کنی؟ زير دست تو چه تربيت میشود؟ من هفته گذشته عرض کردم امام صادق يکی از انتظاراتشان از شيعه اين است که در رفتارتان آبروي ما را حفظ کنيد: «كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً»[10]اين خانم گفت حاجآقا من گفتم خانم بفرماييد، گفت من يک چند جمله با شما صحبت دارم گفتم خانم سريع بفرماييد من عجله دارم جای میخواهم بروم زود حقيقتش هم راغب نبودم چون پوشش اين خانم هم خوب نبود: «اتقوا من مواضع التهم»[11] میگويند از موضعهای تهمت بپرهيزيد گفتم خانم سريعتر بگوييد گفت حاجآقا شما در جامعه هستيد؟ گفتم هستيم، گفت خيابان ملاصدرا را ديديد؟ عفيفآباد را ديديد؟ پاساژ ستاره آن زمان تازه راه افتاده بود، گفت پاساژ ستاره رفتيد؟ گفتم من پاساژ ستاره نرفتم ولی ملاصدرا و عفيف آباد را ديدم گفت خدا نگذرد حالا اين خانمی که انصافاً نمره حجابش را اگر میخواستيد بدهيد از بيست، دو زيادش بود دو، اين حرف آن خانم است ببينيد اين خانم گم کرديم راه را دنبال يک چيزهايي میگرديم ولی نمیدانيم کجا بايد برويم دور شديم از معارف با اين عبارت، گفت خدا نگذرد از سر دخترهای هرزه اين حرف آن زن بود، گفتم خانم دخترهای هرزه چه کار دارند میکنند؟ گفت حاجآقا زندگیها را دارند متلاشی میکنند خانوادهها را دارد بهم میريزد نظام جمهوری اسلامی شروع کرد برای ما منبر رفتن ما شهيد داديم در مملکت ما بايد اين جوری بشود شهيد اينجا يادت آمد اينجا پای شهيد را میکشيد به کار، حالا زندگیات رفته در بنبست يادت به شهيد افتاد گفت ما شهيد داديم انقلاب اسلامی بايد اين جوری باشد تا ديدم گفتم خانم برای من منبر نرويد من منبری هستم ولی يک چيزی برايت بگويم؟ گفت بگو، گفتم شما خودت را در آيينه نگاه کردي؟ گفت بله گفتم خوب خودت را ديدي؟ گفت من چهام است؟ میگويند:
آن کس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند
گفت مگر من چهام است؟ گفتم چهات نيست؟ شما فکر میکنيد با اين قيافهای که برای خودت درست کردی، به سلامت جامعه داری کمک میکنی؟ يا به آسيب رسيدن به جامعه؟ میدانيد چه گفت؟ گفت حاجآقا من مادر يک دختر دبيرستانی هستم من سن و سالی از من گذشته، من ايرادم به دخترهايي است که دارند زندگیهای مردم را خراب میکنند زندگی زناشويي ديگران را آسيب میزنند، گفتم خانم حجاب در اسلام برای دختر جوان، زن شوهر کرده، پير، بيوه، غير بيوه بايد رعايت کند، شهری، روستايي حکم الهی است چون تو مادر دختر دبيرستانی هستی، هر جوری بايد بيايي بيرون؟ ببينيد حالا اين زندگیاش را دوست میدارد ولی راه را گم کرده، گفتم يک جمله برايت میگويم خودت نمیدانی اين قيافه تو و اين پوشش امروزت را چقدر زندگیها را خراب کرد که امروز دست بالا دستی دارد زندگیات را خراب میکند، آقايون اين را زيادی بشنويد ابابصير آمد خدمت امام صادق حضرت پشت دست ابابصير را اين جوری گرفتند، عالم بزرگترش اين است به نرمی پشت دست ابابصير را پوست دستش را جمع کردند، نه اينکه بگوييد پينجين گرفتند، پوست را جمع کردند مشغول الذمه امام صادق نشويم آقا فرمودند ابابصير به همين اندازه اگر کسی در حق کسی بدی کرد، و جبران نکرد نمیميرد تا آثارش را ببيند آبرو بردی آبرويت را میبرند به حرام بردی به حرام میبرند ظلم کردی مورد ظلم قرار خواهيد گرفت مگر اينکه قبل از مکافات الهی برگردی جبران کنی، گفتم خانم اين قيافه تو زندگی خيلیها را بهم ريخته، خيلی مردها را منحرف کرده حالا يک دستی بالا دستی پيدا شده زندگی تو را زده بهم، با همان دست که دادی با همان دست میآوری، که گفت من يک کسی پای شوهرم افتاده بود، شوهرم صبح زود میرود شب دير میآيد و خيلی اخلاقش عوض شده همهاش سرش در گوشه هست، گفت شوهرم گاهی اوقات میرود داخل دستشويي ربع ساعت داخل توالت است دارد با کسی حرف میزند، گفتم شوهرت آدم پرکاری است در توالت هم اهل کار است يک بنده خدايي میگفت آقای مسئولی بود میگفت رفتم داخل دستشويي تلفن ما زنگ خورد اين را هم بگذاريد بابت اين ايام که ايام سرور است و مديحه سرايي است گفت تلفنم زنگ خورد يکدفعه ديدم پشت تلفن گفت دفتر آقای فلانی، گفتم بله همينجاست، گفتم خانم خراب کردی که خراب شده، يک حقيقتی است گفتم شما اگر زندگی خودت را دوست میداری اين پوشش پوششی نيست که سلامت زندگی بياورد، گفت مگر نمیخواهی خانه زندگی در انس و صفا روشش اين نيست بعضیها فکر میکنند اسلام خالف با زيبايي است اصلاً اسلام دين زيبايي است اسلام میگويد زيباترين امکاناتی که خدا برايتان داده درست استفاده کنيد اما در جای خودش نه اينکه اين زيبايي بيايد تو جامعه عرضه بشود زندگیها را آسيب بزند بعد همين زيبايي که بايد داخل خانه هزينه بشود فراموش بشود، خب اين هم نکته ديگر که میگويند خودت را اگر دوست میداری دقت کن يک نکته ديگر هم من عرض کنم که خداوند بينيازی خداوند قطعی است اينجا خدا خيالها را راحت میکند که میفرمايد: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمين»[12]تأکيد است يقين بدانيد به درستی خدا از همه هستی بینياز است خدا محتاج نيست آقا خمس دادی دادی، ندادي هم نده، صدقه دادی دادی ندادی هم ندادی ولی به خودت بد کردی، عبادت کردی به خودت خدمت کردی، عبادت نکردی به خودت زيان زدی اين چند نکته ذيل اين آيه شريفه من چون ميلاد امام رضا پيشروست يک حديث نورانی عيدی ما به شما از امام رضا در اين فرصت باقیمانده روايت در جلد هفتاد و هشت بحار علامه مجلسی و در چند کتاب روايي ما هم همين حديث نقل شده امام ششتا نکته را میفرمايد که اينها ما در تلاشهايمان: «وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ»[13] توجه داشته باشيم اول حضرت میفرمايد: «مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»[14] اگر کسی با زبان عذرخواهی بکند از خدا ولی قلباً از خدا پيشيمان نباشد از کار بدش پيشيمان نباشد امام رضا میفرمايد خودش را مسخره کرده، بر داريم اين تسبيح را: «استغفر الله ربی و اتوب اليه» يکدفعه بينش غيبت میکند نماز شبش تمام نشده اول صبح با اولين گناه ضايعش میکند آمده مراسم احياء هنوز از مسجد بيرون نرفته با اولين گناه تمامش میکند تباه امام رضا میفرمايد اگر کسی با زبان استغفار کرد قلباً پيشيمان نبود خودش را مسخره کرده، حالا اين جهادی هم که آيه شريفه اشاره شد آيه شش سوره عنکبوت جهاد يک وقتی جهاد مالی است يک وقتی جهاد جانی است من و جاهد يعنی با جانت، با امکاناتات با ظرفيتی که خدا برايت داده در راه خدا تلاش کنی از هواپرستیها برگردد، لذا پيغمبر جنگ درون را از جنگ برون بزرگتر تعريف فرمود فرمود اين جهاد اين نبرد داخل اکبر است با دشمن جنگيدن شيميايي شدن قطع نخاعی شدن اصغر است اين حديث نورانی رسولالله که پيغمبر فرمود: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ»[15] آفرين به جمعيتی که از جهاد کوچکتر آمدند در جهاد بزرگتر تلاش کنند که پيروز باشد میگويند آقا جبهه زير گلوله شيميايي شدن، خمپاره، آن را پيمبر میفرمايد اصغر ما مراقب خودمان باشيم داخل خانهمان اتاق در بسته اکبر است:
ای شههان کشتيم ما خصم برون، ماند خصم زان بدتر اندر درون
علتش را بزرگان چند چيز ذکر میکنند میگويند جهاد اصغر محدوديت زمانی دارد ايام دفاع مقدس ما چند سال طول کشيد هشت سال طولانیترين جنگ عالم میگويند بيست و پنج سال است حاجآقا در يک جبهه جنگی وارد شدی که شروع جنگ از آغاز تکليف پايان جنگ نفس آخری، چند سال زندگی کردی هشتاد سال پانزده سالش آقا معاف بودی، شصت و پنج سال در جبهه هستی اين يک، محدوديت زمانی نداری، دو جبههای وارد شديد که محدوديت جغرافيايي نداری، جنگ ايران با عراق جبهه جنگ مشخص بود جنوب کشور و غرب کشور، شما در مسجدالرسول در حال جنگی، در اتاق در بستهات در حال جنگی، در حرم امام حسين در حال جنگی، در شاهچراغ میروی در حال جنگی، در هر نقطهای از نقاط عالم هستی اين جهاد اکبر هست يعنی اکبر است به وسعت جغرافيا، اکبر است به وسعت عمرت، اکبر است چون دشمنی طرفت هست که ابليس است، غير از اين دشمنهايي صدام تربيت شده آن ابليس است خود ابليس طرف شماست، اين دشمن را يا بايد شکستش داد يا شکست خورد، قطعنامه بر نمیدارد، معاهده بر نمیدارد و لذا خدا به حضرت موسی فرمود موسی يکی از توصيههايي که برايت میکنم تا مادامی که نديدی شيطان مرده از مکر شيطان در امان نباش آقا ديگر ما آردمان ريختيم و غربالمان را آويختيم، بابا برای پيرمردی نود سالهاش هم شيطان برنامه دارد هرکسی را به فراخور حالش يکی را با شهوت جنسی، يکی را با شهوت مالی، يکی را با شهوت مقامی، هر کسی را با يک نحو سرگرم میکند مرحوم امام نقل میکنند نجف يکی از علمای بزرگ برای امام نقل کرده بود که من بيست سال مقيد بودم صف اول جا میگرفتم برای نماز جماعت، يک روز رسيدم جای نبود صف دوم جا شدم ديدم خيلی ناراحت شدم ناراحت از اينکه کلاسم پايين آمد افت بود برايم، جلو مردم رفتيم صف دوم به خودم که مرور کردم ديدم تمام اين بيست سال برای صف اول نماز میخواندم نه برای خدا، مرحوم امام فرمود آن عالم بزرگ میگويد تمام اين بيست سال نماز را اعاده کردم، گاهی اوقات آدم خوب را اين جوری سرگرم میکند حاجی قدر خودت را بدان، امام حسين بايد قدرشناس تو باشد با اين کارهای که تو میکنی، ائمه بايد هوايت را داشته باشند الله اکبر آن وقت اين جوری بازیمان میدهند اکبر است چون شيطان اکبر است يا بايد شکست بدهيد يا شکست بخوريد راه سومی نيست خب نکته دوم امام رضا فرمودند: «وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِيقَ وَ لَمْ يَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»[16] آنی که دنبال توفيق است ولی تلاش نمیکند آقا امام زمان از خدا میخواهند، اول فرازی که حضرت دعای حضرت: «اللَّهُمَ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ»[17]بله میخواهيم در دعا ولی بايد تلاش کرد بابا تو که توفيق میخواهی کار کن حرکت کن، حرکت مقدمه برکت است خدايا بده، خدا میفرمايد بيا تا بدهم: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[18]سلامتی میخواهی تلاش کن، در زمان يکی از انبياء بنیاسرائيل يک کسی مريض شد گفت خدايا دکتر نمیروم تا خوبم کنی، خداوند به پيغمبر آن سامان وحی فرستاد به اين آقا بگوييد خوبت نمیکنم تا دکتر بروی پاشو برو دکتر دارويت را بگير، شفاء را ما در دارو قرار میدهيم به وسيله عمل کن سببساز بهبودی ما هستيم توفيق مردم اگر میخواهيد بايد تلاش کنيد میخواهيد عالم بشوی بايد زحمت بکشی ثروت میخواهی بايد کار کنی، معنويت میخواهی بايد جديت به خرج بدهی، خدايا میتواني به ما هم بده، خب خدا میفرمايد کار بکن تلاش بکن ما هم دستت را میگيريم اين نکته دوم، هر کسی توفيق میخواهد و تلاش نکند خودش را مسخره کرده، سوم امام فرمودند: «وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ الْجَنَّةَ وَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى الشَّدَائِدِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»[19]آنی که میگويد من بهشت میخواهم ولی سختیها را تحمل نمیکند بهشت را به بهاء میدهند نه به بهانه به قول شيرازیها هپل و هيپو نيست، نماز نخوانده و کاری نکرده میروی بهشت خدا عادل است خدا میفرمايد ذرة المثقالها را ما حساب میکنيم اگر اين جوری باشد معاويه برود بهشت اميرالمؤمنين هم برود بهشت اين ظلم نيست ما مردم دقيقهای را حساب میکنيم آقا اين اين قدر کار کرده، اين قدر کار کرده ساعت کارش اين قدر است، اين قدر حقش است، بشر ضعيف اين قدر دقيق است در کار، خدايي که مظهر عدالت است میفرمايد بهشت میخواهی بايد زحمت بکشی بايد بر سختیها تحمل کنی اگر آنی که بهشت میخواهد و بر سختیها تحمل نمیکند میگويد من بهشت میخواهم روزه نمیروم من بهشت میخواهم حج نمیروم، من بهشت میخواهم کار نيک انجام نمیدهم امام رضا فرمود خودت را مسخره کردی، چهارم حضرت فرمود: «وَ مَنْ تَعَوَّذَ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ لَمْ يَتْرُكِ الشَّهَوَاتِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»[20] آنی که به خدا پناه میبرد میبينی مرتب میگويد: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم استغفر الله ربی و اتوب اليه» ذکر را میگويد ولی شهوت را کنار نمیگذارد، به خدا پناه میبرد در گفتار ولی رفتارش مغايرت دارد با گفتارش استغفار میکند ولی چشمش پاک نيست با همان زبانی که دارد استغفار میکند دارد تهمت هم میزند امام رضا فرمود اين خودش را مسخره کرده لذا کسی که به خدا پناه میبرد از دوزخ: «اعوذ بالله من النار» بابا از آتش میترسی خودت را آتشی نکن، خودت را گرفتار نکن اين هم نکته ديگر، امام فرمود: «وَ مَنْ ذَكَرَ الْمَوْتَ وَ لَمْ يَسْتَعِدَّ لَهُ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»[21] بعضیها میگويند آقا يک روز میميريم بايد برويم، میگويند براي رفتنات چقدر کار کردی؟ اين خودش را مسخره کرده ياد مرگ میکند ولی خودش آماده نيست دور از جان همهتان، دور از جان همهتان، دور از جان همهتان، اگر برای کسی اتفاق افتاد به من ربطی ندارد همين امشب الآن اگر حضرت عزرائيل بيايد در مسجد را ببندد همينجا خدا وکيلی چند نفر آماده هستيم، حالا آماده میگويم چه کسی است؟ آماده آنی است که اميرالمؤمنين توصيف میکند از دست زن و بچه کلافهای میگويي آماده هستم اين نيست، يکجايي گفتم يکی گفت من آماده هستم، گفتم دليل آمادگیات چه است؟ گفت طلبکارها دنبال من اند، قبر بهتر از عادل آباد است گفتم نمردی بفهمی چه خبر است؟ آماده بابا ياد مرگ میکنی آماده، آماده کيست؟ حضرت علی عليهالسلام فرمود سهتا نشانه دارد، آماده کسی است که اول واجباتش را انجام داده، از آقا اميرالمؤمنين سؤال شد: «وَ قِيلَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع مَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ»[22]، آماده چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود يک: «أَدَاءُ الْفَرَائِضِ»[23]، حاجآقا تا امشب اگر يک رکعت نماز قضاء نداری، يک واجب ترک شده نداری، ذمهات به کسی بدهکار نيست، در زمره آمادگان هستی، دو حضرت فرمود: «وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ»[24]، آماده کسی است که حرام انجام نمیدهد اگر کولهبار اعمالمان آلوده به محرمات است میترسيم از مردن چون از بدی اعمالمان میترسيم ديديد بدهکار روی رو به رو شدن با طلبکار را ندارد، بدهکارها معمولاً وقتی توان پرداخت نبودند از طلبکار فرار میکنند و سوم اميرالمؤمنين فرمود آماده کسی است که: «وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَكَارِمِ»[25]پيوسته در خدمت به جامعه است روز به روز در خدمت گذاری فروگذاری نمیکند، امام رضا فرمود اگر کسی ياد مرگ کند آماده نباشد خود را مسخره کرده: «وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَالِياً وَ لَمْ يَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه»[26] آنی که يادخدا میکند ولی مشتاق ملاقات خدا نيست يعنی از مرگ گريزان است میگويند زمانی که ملک الموت آمد جان حضرت ابراهيم را بگيرد حضرت ابراهيم عرض کردم خدايا تا حالا شده که رفيقی جان رفيقش را بگيرد ما که رفيق شما هستيم ما که خليل هستيم، از طرف خداوند خطاب آمد تا کنون شده رفيقی از ملاقات با رفيقش گريزان باشد ابراهيم تسليم شد، ما اگر میگوييم خدا را دوست داريم بايد از لقاء او هراسان و ترسان و خوفناک نباشيم: «وَ مَنْ ذَكَرَ اللَّهَ تَعَالَى خَالِياً وَ لَمْ يَشْتَقْ إِلَى لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه»[27]بسنده کنم امروز روز احمد ابن موسی بود. يک جريان از عنايات احمد ابن موسی برايتان بگويم عرايض تمام، مداح هم داريم در مجلس يا نه؟ اگر نيست باشد طلبتان من فقط داستان را میگويم و تمام میکنم، خدا رحمت کند شيراز نمیدانم در جمع شما من که نديده بودم، آقای سيدجواد افقه را کسی ديده بود؟ آقای سمتی خدا حفظت کند، مرحوم آقای حاج سيد جواد افقه از علما و خطبای به نام اين شهر بود صبيه مکرمه ايشان الآن هستند من از صبيه محترمه مکرمه ايشان که از بانوان با فضيلت و عالمه است و از بانوان موفق در کار خير، من از صبيه ايشان شنيدم آقای سيدجواد افقه در دوران طلبگی و جوانیاش، برای بعد فرزندانش نقل کرد، ببينيد آقايون الطاف خدا را که در زندگی ديديد برای نسلتان بگوييد آنهايي که چشيديد ديديد لفط خدا را بگوييد اين میشود توحيد عملی ايشان میگفتند يک وقت پدر ما تعريف کرد که من در دوران جوانیام، يک طلبهای نوزده بيست سالهای بودم در شيراز در مدرسه، حوزه درس میخواندم خيلی هم وضع مالیام وضع خوبی نبود يک روز ديدم يک کسی دارد در کوچههای شيراز چاوش خوانی میکند که هر کسی دارد هوس کرببلا بسم الله خب رسم بوده حالا قديم میخواستند بروند وضعيت اطلاع رسانی مثل امروز که نبود از چند روز قبل يک نفر چاوش خوانی میکرد اعلان میکرد افرادی که علاقمند بودند اينها جمع میشدند يک کاروان میشدند که برای امنيت سفر هم ضريب امنيتی برود بالا اينها از قبل میخواندند آقای سيدجواد افقه میرفته تا اين چاوش خوان چاوش خوانی میکند خيلی دلش میشکند طلبه دستش خالی پول ندارد دلش هم میخواهد برود کربلا میگويد به خودم گفتم من اگر بخواهم بروم سخنی به اولياء بگويم کجا بهترين جاست؟ گفتم شاهچراغ من اين را خدمت شما بگويم اگر به شما بگويند آقا امام زمان آمدند شيراز آنجايي که تبادر میشود ذهن انسان که جزء مقدسترين جايي است که حضرت را میشود ديد احمد ابن موسی است کنار قبر عموی بزرگوارشان، بهتر از اينجا کجا؟ که ديگر آقا را بخواهيم ببينيم آقای سيدجواد افقه میگويد آمدم داخل حرام شاهچراغ يک زيارت کردم و آنجا متوسل شدم به اميرالمؤمنين و حضرت را قسم دادم به شاهچراغ گفتم آقا به اين عزيزتان، پاره تنتان که دفن است قسمتان میدهم من هم دلم میخواهد بيايم کربلا، نجف، زيارت دستم خالی است پولی ندارم يک عنايتی کنيد کمی کنيد گفت کنار حرم مطهر نشسته بودم خوابم برد گفت در عالم خواب محضر اميرالمؤمنين مشرف شدم آقا فرمودند سيدجواد افقه دوست داری بيايي نجف، کربلا؟ گفتم آقا خيلی مشتاق هستم آقا فرمودند من دستور میدهم ثواب زيارت نجف و کربلا را در نامه عملت بنويسند يعنی کاری نکرده مزدت میدهد، اخلاصت را ديديم قبول کرديم، آقای سيدجواد افقه میگويد آقا دلم میخواهد بيايم از نزديک حرم را ببينم دلم میخواهد بيايم قدم بزنم ببينم کسب فيض کنم آقا اميرالمؤمنين میفرمايد پس حالا که مشتاق هستی که بيايي خودت هم، برو تو بازار وکيل در مغازه فلان تاجر يکی از تجار آن وقت که از تجار معروف بوده، من حواله کردم پنجاه تومن پول را ايشان به شما بدهد خرج سفر کنی، پول خوبی هم بوده آن زمان، آقای سيدجواد افقه میگويد بيدار شدم آن تاجر را میشناختم، از معنونين آن وقت شيراز بود ولی اين پول پنجاه تومن، بروم بگويم مثلی شما برويد در مغازه يک کسی بگوييد که آقا يک پانصد ميليون تومنی گفتند بدهيد، چه کسی گفته؟ میگويي اميرالمؤمنين کجا گفتند؟ میگويد در خواب، میگويد برو از اين خوابها نبين برو، خواب ديدی؟ آقای سيدجواد افقه میگويد آن تاجر را میشناختم، گفتم بروم بهش بگويم اميرالمؤمنين فرمودند پنجاه تومن به ما بده، میگويد سيد اين حرفها چه است میزنی؟ چرا حضرت به خود ما نگفتند بيايند به خود ما بگويند، خواب ديدی؟ خوابت تعبير ندارد گفت با خودم کلنجار رفتم رسيدم به اين نتيجه گفتم اگر آقا حواله کرده، من میروم داخل بازار از جلو مغازهاش رد میشوم که من را ببيند من را ديد اگر حوالهای در کار است خودش بايد بگويد، اگر حوالهای در کار نيست ندهد، میگويد آمدم داخل بازار وکيل جلو مغازهاش که رسيدم رد شدم، يکدفعه آن تاجر من را ديد گفت سيدجواد افقه، بيا بيا، تعجب هم کردم ما يک طلبهای گمنامی اين ما را صدا زد، گفت رفتم جلو ديدم يک بسته پول داخل پاکتی گذاشته بود، گفت اين مال شماست، آقا شاهچراغ من خدا رحمت کند آيتالله والد ما حدود دو سال ايشان رئيس تقريباً هيئت امنای شاهچراغ بودند از پيروزی انقلاب به دستور آيتالله العظمی محلاتی تا آذر ماه سال شصت، يک نامهای سال پنجاه و نه، آيتالله العظمی مرعشی نجفی به ايشان نوشت، از قم آن مرجع بزرگ چون مرحوم والد شاگرد آقای مرعشی بودند درس آقای بروجردی، امام ارتباط شاگردی و استادی برقرار بود، يک نامهای آيتالله العظمی مرعشی به ايشان نوشته بودند که آقای حدائق شما يک نامهای با سربرگ حرم به من بنويسيد و در نامه به من خطاب خادمی احمد ابن موسی بکنيد، من میخواهم اين نامه را به عنوان ياد و بود و تبرک بگذارم در کفنی، ما چقدر استفاده میکنيم؟ چقدر سر میزنيم؟
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگرديم يا در خانه و ما گرد جهان میگرديم
آقای حاج نجف برازجانی را میشناختيد، از اصحاب همين مسجد هم بود خدا رحمتش کند، ايشان اصالتاً اهل برازجان بود اخوی حاج محمد برازجانی گفت آقای حدائق قريب به پنجاه سال است شيراز هستم نبوده روزی شيراز باشم و نماز صبحم در شاهچراغ نخوانم اينها را گفتند ميزان الاعمال است خانهاش ايشان در قصرالدشت بود ولی هر روز زيارت شاهچراغ ايشان تعطيل نمیشد.
پرودگارا به عظمت حضرت احمد ابن موسی و عظمت اولياء گرامی که اين ايام ايام ميلاد با سعادت آنهاست خصوصاً حضرت ثامن الحجج علی ابن موسیالرضا عواقب امور همه ماها را ختم بخير بفرما.
[1] عنکبوت6.
[2] عنکبوت6.
[3] عنکبوت6.
[4] عنکبوت6.
[5] عنکبوت6.
[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) 303 ص193.
[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) 303 ص193.
[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) 303 ص193.
[9] عنکبوت6.
[10] الأمالي( للصدوق) النص ص400.
[11] روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ج6 ص505.
[12] عنکبوت6.
[13] عنکبوت6.
[14] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص59.
[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج5 ص12.
[16] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص59.
[17] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص349.
[18] عنکبوت69.
[19] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص59.
[20] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص59.
[21] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص59.
[22] الأمالي( للصدوق) النص ص110.
[23] الأمالي( للصدوق) النص ص110.
[24] الأمالي( للصدوق) النص ص110.
[25] الأمالي( للصدوق) النص ص110.
[26] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص59.
[27] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص59.