استادحدائق روز سه شنبه 21 فروردین ماه 1403 مصادف با بیست و نهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند. 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

بحثی که ما در ماه رمضان داشتيم محضر عزيزان مروری بود بر آياتی که نويد رحمت به بشريت می­دهد، که موجبات رحمت در زندگی انسان­ها چيست؟ آياتی اشاره شد گرچه بحث تکميل نشد انشاءالله وعده ما و شما به شرط حيات از هفته آينده شب­های پنجشنبه همين­جا يک قسمتی از بحث موجبات رحمت ماند، يک بحث عمده ديگری موانع سلب رحمت، موانعی که رحمت را از انسان سلب می­کند، اين هم مهم است، يک بايدها را گفتيم نبايدها را هم بايد بشنويم، چه کارهای را قرآن می­فرمايد اگر انجام داديد رحمت خدا شامل حالتان نمی­شود توفيقات­تان سلب می­شود بعضی­ها ديديد می­گويد آقا مدت­هاست ديگر مسجد نمی­توانم بيايم نمازهای اول وقتم تعطيل شد قرآن می­خواندم توفيق قرآن خواندن ديگر ندارم، وقت دارم ذکر نمی­گويم زبان داريم، بهره نمی­گيريم چرا؟ هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، اين هم موانعش را بايد شناخت قرآن چه کارهای را می­فرمايد اگر مرتکب شديد رحمت از شما سلب می­شود؟ جلبش دست شماست، سلبش هم در اختيار شماست اين را انشاءالله بماند بحث هفتگی ما در شب­های پنجشنبه در همين مسجد ادامه اين بحث.

قرآن در سوره توبه مؤمنين و مؤمنات را اولياء هم تعريف می­فرمايد اين­ها ولی هم هستند و اولين کار اولياء اين است که: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[2] آقا ببينيد شما فرزندت را دوست می­داری يک اشتباه که می­کند سريع بهش می­گويي، بچه مردم را هم بچه خودت ببينيد، آن آقای در جامعه را هم برادر خودت ببين، آن خواهر در جامعه را خواهر خودت ببين: «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[3] نگاه­مان بايد اين باشد، خودم، خانواده­ام، زندگی­ام اين با چارچوب ايمان نمی­سازد همه جامعه اسلامی يک خانواده هستند: «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[4] يک دستور شش ماده­ای را خداوند بيان می­فرمايد که نکاتی را من ذيل اين آيه عرض کردم، يک بحثی را امروز می­خواهم عرض کنم که به درد همه ما می­خورد خب اين دستور شش ماده­ای امر به معروف بود، نهی از منکر بود، اقامه نماز بود، پرداخت زکات بود، اطاعت از خداوند بد و اطاعت از رسول­ بود قرآن می­فرمايد اين شش­تا را رعايت کرديد: «أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[5] آن وقت مشمول رحمت خدا می­شويد می­خواهيد خدا رحمت کند، نمازت را، زکاتت را، امر به معروفت را آقا امر به معروف اگر کردی خدا رحمت می­کند، بيا ولمان کن سرت درد می­کند حرف بزنی، حالا يک بحث مهمی که عزيزان ما در نيروی انتظامی هم تشريف دارند اين است که ما گاهی اوقات در حرف­ زدن­هايمان نتيجه نمی­گيريم حرف حق هم می­زنيم، ولی زاويه می­گيرند برخورد می­کنند نتيجه عکس می­گيريم. من امروز يک بحثی را می­خواهم محضر عزيزان عرض کنم، اول اهميت امر به معروف و نهی از منکر را عرض کنم، آقا اميرالمؤمنين حضرت می­فرمايد امر به معروف و نهی از منکر در برابر تمام معروف­های در اسلام حتی جهاد فی سبيل­الله خيلی اين روايت عظمت دارد من آدرس روايت را تقديم کنم، در نهج­البلاغه حکمت سيصد و هفتاد و چهار اين­هايي که می­نويسيد بنويسيد رجوع کنيد اميرالمؤمنين می­فرمايد: «وَ مَا أَعْمَالُ‏ الْبِرِّ»[6] تمام کارهای خوب: «كُلُّهَا»[7] همه­شان: «وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[8] حتی جهاد فی سبيل­الله جبهه رفتن تمام اين­ها: «عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ»[9] در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر: «إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ»[10] مثل آب دهان در برابر دريای وسيع است يعنی يک قطره آب با يک دريا آقا جبهه، جهاد در برابر امر به معروف اين خدا نان را گذاشته در سفره­تان در جمع خانوادگی نشستيم حرف نمی­زنيم، می­بينم رفيقم دارد اشتباه می­کند سخن نمی­گويم بابا از جبهه رفتن نه مهم­تر اميرالمؤمنين قياسش اين است می­فرمايد يک دريای پهناور با يک قطره آب می­شود سنجيد اين توفيق را از خودت، آقا خدا توفيق بدهد ما شهيد بشويم، بابا شهادت در خانه توست، شهادت در محل کار توست، شهادت در جامعه توست، لحظه به لحظه زندگی هزاران هزار برابر ثواب بيشتر از جبهه می­توانی برداشت کنی بگوييم حقايق را تذکر بدهيم، در سخنی رسول­الله می­فرمايد: «مَنْ‏ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ نَهَى‏ عَنِ‏ الْمُنْكَرِ»[11] آنهايي که امر به معروف و نهی از منکر می­کنند: «فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ»[12] اين آمر به معروف نماينده خدا روی زمين است: «وَ خَلِيفَةُ رَسُولِه‏»[13]نماينده پيغمبر است: «و خليفة کتابه»، نماينده قرآن است آقا شخصيتی نزد خدا پيدا می­کنی، می­شوی نماينده رسمی خدا، رسول، قرآن ديگر چه می­خواهی، حالا چرا اين امر به معروف­ها بعضاً اثر نمی­کند يا اين­که ماها در مقام گفتن چه چيزهايي را بايد رعايت کنيم!

من چندتا نکته را تلگرافی عرض می­کنم اگر می­خواهيم اين حرف حق ما مؤثر واقع بشود در روايت داريم، اول گوينده، آمر، ناهی خودش بايد آنچه را می­گويد عمل کند، به عبارت رساتر تلفيق قول و فعل من اگر کسی را می­خواهم نهی کنم از کاری، خودم نبايد مرتکب شده باشم، من خودم نبايد انجام بدهم بعد بگويم نکن، من خودم کاری را ترک نکرده باشم بعد امر بکنم، دو صد گفته چون نيم کردار نيست، اين تلفيق قول و فعل که در روايت داريم امام صادق می­فرمايد: «إِنَ‏ الْعَالِمَ‏ إِذَا لَمْ‏ يَعْمَلْ‏ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا»[14] اگر کسی کسی را دعوت به کاری کرد ولی خودش عمل نمی­کند مثل آبی است که روی سنگ می­افتد اين آب رو تخته سنگ نفوذ نمی­کند از اين سنگ می­گذرد پدرها، مادرها، مؤمنين، مؤمنات اگر می­خواهيد موعظه­هايتان مؤثر باشد حرف می­زنيد اول خودتان عمل کنيد، اول خودمان پايبند باشيم بدی­ها را می­خواهيم هشدار بدهيم خودمان مرتکب نشده باشيم، خوبی­ها را می­خواهيم متذکر بشويم خودمان اول انجام بدهيم بعداً ديگران را دعوت کنيم در حالات امام صادق دارد يک روزی آقا نشسته بودند مهمان­ها محضر حضرت ظرف خرمايي در مجلس بود يک آقايي آمد خدمت امام صادق آهسته به حضرت گفت آقا اين پسرم را که آوردم اين خرما زياد می­خورد زياده­روی می­کند يک تذکرش بدهيد که زياده­روی در مصرف خرما هم خوب نيست آقا فرمودند ببر فردا بياور، اين برد و فردا آورد آقا هم تذکر دادند که فرزندم اسراف در هر کاری مطلوب نيست زياده­روی حتی در خوردن خرما مضر است بعد که رفتند پدر برگشت گفت آقا اين حرف را چرا ديروز نزدی؟ آقا فرمودند ديروز در مجلس ما يک ظرف خرمايي بود من از مهمان­هايم با خرما پذيرايي می­کردم ديروز اگر اين حرف را می­زدم فرزند تو قبول نمی­کرد از من، می­گفت آقا امام صادق خودش خرما گذاشته در مجلس بعد به ما می­گويد نخور، نمی­داند که حضرت می­فرمايد اسراف نکن، نه اين­که نخور ياد بگيريم از اهل­البيت اين­که شاعر هم می­گويد رطب خورده منع رطب چون کند، قطعاً من وقتی کاری را خودم دارم انجام بدهم نمی­توانم بازداری کنم ديگران را اين نکته اول.

نکته دوم آزادگی و آزاد مردی در گفتن معروف و بازداشتن از منکر، ببينيد قرآن پيامبران را اين گونه معرفی می­کنند رسول­الله: «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمين ‏فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏»[15] مخاطب شما بايد باورش بشود که شما يک انسان آزاد مرد هستيد نمی­خواهيد خرابش کنيد می­خواهيد اصلاحش کنيد اين را شما بايد در ذهن طرف ايجاد کنيد طرف بفهمد که شما بدخواهش نيستيد خيرخواهش هستيد ما گاهی اوقات هنر اين کار را نداريم اين کار را نمی­کنيم مخاطب من فکر می­کند من می­خواهم تخريبش کنم من می­خواهم معيوبش کنم حرف زدن ما را حمل بر غرض ورزی می­کند نه حمل بر مصلحت­نگری قرآن انبياء را اين گونه معرفی می­کند پيامبر می­فرمايد، من رسول امين هستم: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون‏»[16]تقوی را پيشه کنيد اطاعت از خدا کنيد، ما يک آدم امينی هستيم ما دلسوز شما هستيم، اين هم نکته ديگر در بحث امر به معروف و نهی از منکر اين حالت آزادگی و آزاد مردی را مخاطب بايد در رفتار ما متوجه بشود، من يک حديثی را از آقا امام صادق در تحف العقول صفحه سيصد و پنجاه هشت عرض کنم امام صادق می­فرمايد: «إِنَّمَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ يَنْهَى‏ عَنِ‏ الْمُنْكَرِ مَنْ كَانَتْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ»[17] آنهايي که می­خواهند امر به معروف و نهی از منکر کنند سه­تا ويژگی بايد داشته باشند اين­ها کاربردی است اين­­ها سبب می­شود اثر می­کند تأثير می­گذارد اين­ها نبود آيه قرآن بخوانيد دروری می­گويد حق می­گويد جبهه می­گيرد چرا؟ چون نتوانستيد دل طرف را تسخير کنيد، گام اول اين است که مخاطب شما بداند و بفهمد شما خيرخواهش هستيد شما بدخواهش نيستيد شما نمی­خواهيد خرابش کنيد، اين سه صفت را حضرت نام می­برد اول حضرت می­فرمايد: «عَالِمٌ بِمَا يَنْهَى»[18] اول بايد آگاه باشد، من اگر حرفی می­زنم بايد بفهمم معروف چيست؟ خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله شهيد مطهری می­فرمايد بعضی­ها امر به معروف­شان امر به منکر است نهی از منکرشان نهی از معروف است، می­خواهد طرف را به نماز آشنا کند اصلاً از دين زده­اش می­کند می­خواهد طرف را به حجاب دعوت کند می­کندش لامذهب مطلق اصلاً اين دربرابر همه چيز ديگر می­ايستد کسی که می­خواهد امر کند و نهی کند امام می­فرمايد اول بايد عالم باشد به آنچه می­خواهد امر کند و نهی کند بايد بفهمد اول معروف چيست؟ يک داستانی را شهيد مطهری رضوان­الله تعالی عليه نقل می­کند که يک وقت يک مسلمانی يک همسايه يهودی داشت رو اين همسايه خيلی کار کرد، بالاخره دعوتش کرد که آقا بيا برويم مسلمانی و مسلمان بشو، بالاخره اين يهودی يک خرده کشش پيدا کرد به سمت اسلام و مسلمان شد گفت خب حالا که مسلمان شدی، فردا صبح برای نماز صبح می­آيم دنبالت می­رويم مسجد، بابا آدم هفتاد ساله­اش صبح­ها نمی­آيد مسجد، اين يهودی صفر کيلومتری که تازه مسلمان شده تو می­خواهی سرعت صد و بيست­تا برانی، رفت درخانه اين يهودی و فردا صبح اين بی­چاره را کشيد مسجد و نماز با جماعت و نافله و آمد پاشود برود گفت آقا حالا بنشين کجا می­خواهی بروی بين الطلوعين است بنشين ذکر بگو، نشاندش تا طلوع آفتاب، گفت حالا طلوع آفتاب شد شما که روزه نمی­رفتی، الآن يک کاری هم بکن نيت کن، امروز را روزه باش، از اذان صبح که چيزی نخوردی، گفت روزه چه است؟ گفت روزه يعنی بايد تا اذان مغرب، نه آب بخوری نه نان بخوری رعايت کنی، گفت خيلی خوب، خب برويم ديگر گفت حالا که روزه هستی، خب بنشين در مسجد چرا می­روی خانه، تو نماز قضاء داری گردنت، حالا ببين آدم که مسأله نمی­فهمد بابا اين تازه مسلمان شده، اين بي­چاره را بردی در نمازهای قضای گذشته­اش نظر دين را ببين چيست؟ بالاخره شرع مقدس گذشته را می­بخشد الآن آمده پای کار، بگوييد آقا از الآن رعايت کن، گفت آقا بنشين نماز قضاء بخوان، گرفتش به کار به نماز قضاء تا اذان ظهر، ظهر نماز ظهر و عصر با جماعت، گفت آقا ديگر بس­مان است برويم منزل گفت حالا می­روی منزل چه کار؟ تو که نمی­خواهی آب بخوری، نمی­خواهی نان بخوری، در مسجد بمان، همين­جا بقيه­ نمازهاي قضايت را بخوان، گرفتش تا مغرب، مغرب نماز مغرب، خدا وکيلی سر شما می­آوردند ديگر رو به مسجد می­کرديد می­گويم خدا وکيلی شما که مسلمان زاده هستید، اذان مغرب هم نماز جماعت خواندند گفت حالا برو خانه افطار بکن فردا برای نماز صبح می­آيم دنبالت آدم نفهم می­بينيد اين­که امام صادق می­فرمايد: «عَالِمٌ بِمَا يَأْمُرُ عَالِمٌ بِمَا يَنْهَى»[19]بايد بفهمی چه کار داری می­کنی؟ ما بعضی­ها زده می­کنيم افراد را يک کار تخصصی است تکليف هست بر ما ولی بايد بفهميم روشش را آقا اين يهودی رفت منزل فردا اذان صبح رفت در خانه­اش در زد، آمد پشت در يهودی گفت بله، گفت آقا آمديم برويم مسجد، گفت ببين من آدم بیکاری نيستم برو يک کسی را پيدا کن که پايه­ات باشد بيايد با تو صبح تا شب در مسجد ما اصلاً از اسلام گذشتيم شهيد مطهری می­فرمايد ببينيد بعضی­ها به جای امر به معروف امر به منکر، به جای نهی از منکر، يک جوانی در همين شيراز، آمد به من گفت حاج­آقای حدائق من تارک­الصلاه شدم به خاطر نماز شب خواندن پدرم، گفتم نماز شب بابايت تارک­الصلاتت کرد؟ گفت بله، گفتم مگر بابای تو چطور نماز شب می­خواند؟ گفت ديدنی است، گفت اين شب از نيمه که می­گذرد تمام چراغ­های منزل را روشن می­کند يا داخل اتاق ما چراغ را روشن می­کند، مردم آزار تو در نماز واجبت هم مسأله شرعی بگويم آقا شما فرزند بالغ داری تکليفی نداری صدايش بزنی، او خودش موظف است بر خيزد، مگر به شما بگويد بابا صدايم بزن، نخواند به خودش مربوط است کسی که در خواب خواب افتاد تکليفی ندارد بعد قضاء کند، ما ببينيم دين از ما چه می­خواهد؟ کاسه­ی از آتش داغ­تر نباشيم پاشو پاشو بلند شو آفتاب زد، خانم مصطفوی دختر امام می­گويد يک شب ما بچه­هايمان در جماران بوديم امام يکدفعه می­بينند بين الطلوعين اين دخترشان دارد صدای نوه می­زند با تندی، برخيز برخيز الآن آفتاب می­زند، بلند شو نمازت را بخوان امام با عجله می­آيند در آن اتاق می­گويد اين چه اخلاق زشتی است که شما داريد دعوت به نماز اين گونه؟ ما دين را بفهميم، اجتهاد به رأی نکنيم، حالا نماز واجبش را تازه شما اگر حالا شما يک جمعی هستيد از دوستان رفتيد مسافرت به شما نگفتند حاجی اگر بيدار شدی صدايمان بزن، شما بيدار هم شدی تکليف نداری صدا بزنی، بيدار هم نشدند با خودشان مربوط است مگر اين­که به شما بگويد آقای حاجی بيدار شديد برای نماز ما را بيدار کن، به اجازه داده، حالا نماز شب که نماز مستحبی است گفت تمام چراغ­ها را روشن می­کند، هی با صدای بلند صدا می­زند بلند شويد تارک­الصلات­ها نماز بخوانيد، نماز شب اگر کسی نخواند تارک­­الصلات است! اصلاً روز قيامت خدا بابت نماز شب را نخوانديم می­برند جهنم ابداً، گفت دستشويي می­رود چنان در را بهم محکم می­زند که صدای می­آيد مثل زلزله، وضو می­گيرد می­آيد رو سجاده اصلاً نماز شبش تئاتر است يک الله اکبری می­گويد که اصلاً مثل اين­که رعد و برق می­آيد گفت ما از وحشت از خواب می­پريم می­گوييم ای خدا لعنتت کند مردم آزار، دوباره تا چرت­مان می­گيرد دوباره می­گويد الله اکبر، اميرالمؤمنين اين جوری نماز شب می­خواند مرحوم امام اين گونه نماز شب امام امام، در حالات امام می­نويسند وقتی بلند می­شد امام برای نماز شب، يک ابری داشتند می­گذاشتند در ظرفشويي که شيرآب را که باز می­کنند صدای برخورد آب با سينک ظرفشويي بلند نشود که اهل منزل بيدار بشود، اين امام بود بعضی­هايمان چه کار می­کنيم؟ گفت من اين نماز شب بابايم من را از دين زده کرد، گفتم بابايت نفهم است، تو الگويت اميرالمؤمنين است تو الگويت سيدالشهداست، عزيزی سؤال کردند: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»[20] را توضيح بدهيد بله قرآن می­فرمايد: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى‏»[21] بله: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»[22] در بيداری به ايشان بگوييد، بابا وقتی نشستيد کنار هم بگوييد نماز، زمانی که حواسش جمع است زمانی که با شماست، زمانی که بيدار است: «وَ أْمُرْ»[23] تفسير را ببينيد در ملاقات­تان با خانواده­تان امر به نماز کنيد اين­ها را توصيه به نماز کنيد، بله پيغمبر وقتی می­رفتند مسجد جلو درخانه حضرت زهراء که می­ايستادند بلند صدا می­زدند: «السَّلَامُ‏ عَلَيْكُمْ‏ يَا أَهْلَ‏ الْبَيْتِ‏»[24] آيه تطهير را می­خواندند بعد: «الصَّلَاةَ»[25] نماز نماز، وظيفه داريم از نماز بگوييم امام صادق فرمود آفرين به مردی که هر روز در خانه­ به خانواده­ خودش می­گويد: «يَا أَهْلَاهْ صَلَاتَكُمْ‏ صَلَاتَكُمْ‏ زَكَاتَكُمُ‏ زَكَاتَكُمُ»[26] نه به آدم در خواب، آن­که خواب است، تکليفی ندارد، شما آدمی که در خواب است اگر خواب بود نمازش قضاء شد معصيت کرده، آدمی خواب تکليف ندارد يکی از شرايط تکليف بيداری و هشياری است ما در بيداری بچه­هايمان با اين­ها حرف بزنيم: «وَ أْمُرْ»[27] امر کنيم و تذکر بدهيم، چند نکته ديگر هم من عرض کنم خدمت عزيزان از نکاتی که باز تأثير دارد در نحوه گفتن بايد رعايت کرد خب اين فرمايش امام صادق حضرت فرمودند، سه چيز را رعايت کنيد، اول بدانيد عالم باشيد به معروف و منکر، دوم حضرت می­فرمايد: «عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى»[28] عدالت داشته باشی در گفتن، منتظر سوء استفاده نباشيد يک بالاخره تصفيه و حسابی می­خواهيم با طرف بکنيم، تا يک خطا ازش ديديم تخريبش می­کنيم که ديگر بلند نشود اين عدالت نيست، آنی که می­خواهد امر بکند آگاه و عالم بايد باشد يک، عادل باشد در گفتن، بابا يک عيب دارد ديگر مسائل ديگری که به اين مربوط نيست را به اين نسبت ندهيم: «عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى رَفِيقٌ بِمَا يَأْمُرُ رَفِيقٌ بِمَا يَنْهَى»[29] وقتی هم می­خواهی بگويي، با شفقت و مهربانی يعنی طرف بايد احساس کند تو دوستش داری، خيرخواهش هستی، بدخواهش نيستی، اين حالت بايد در مخاطب ما رقم بخورد من عرض را جمع­بندی کنم، البته در گفتن شرح صدر هم می­خواهد. حضرت موسی وقتی پيغمبر شد از خدا چهار چيز طلب کرد: «رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري‏ وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ يَفْقَهُوا قَوْلي‏»[30] گفت خدايا حالا که مسئوليت به ما دادي، اول سينه گشاده بده، حوصله­مان وسيع بشود، کم نياوريم، نبريم، اين يک شرح صدر، دوم: «وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري»[31] خدايا کارها را آسان کن، از خدا بخواهيد يک­جايي که می­خواهی که حرف بزنی حرف موسی را به خدا بزن، بگو خدايا من می­خواهم حرف بزنم شما هم: «يَسِّرْ لي»[32] آسان­کن کار را شما هم تأثيری در اين طرف ايجاد کنيد: «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني»[33] گره را خدايا از گفتارم بردار: «يَفْقَهُوا قَوْلي‏»[34] سخنانی بگويم که سخنان سنجيده، پسنديده و به جا باشد، اين­ها خواسته­های حضرت موسی است، البته من هم اين­جا يک نکته در پرانتز بگويم موسی از خدا خواست خدايا کار را آسان کن، مردم اگر کار دست­تان است آسان کنيد سخت نگيريد که بر شما سخت می­گيرد و يک مورد ديگر در گفتن­ها و تذکر دادن­ها حسن خلق و حسن بشر، حسن خلق يعنی با يک ادبيات خوب حرف بزن، خواهرم، برادرم با يک طرف آمده به امام حسن دارد توهين می­کند حضرت می­فرمايد: «يا اخا العرب»، طرف آمده در خانه امام صادق کلوخ می­اندازد امام پول می­برند دم در بهش می­دهند، با همين رفتارها آدم کردند، مسيحی آمده به امام باقر می­گويد شما باقر هستيد يا بقر؟ امام می­فرمايد پدرم نام من را باقر گذاشته ما باقر هستيم بقر نيستيم، ما چه کسی اين جوری حرف زديم نتيجه نگرفتيم حالا ما يکی به ما می­گويند می­خواهيم ده­تا بگوييم، حسن خلق و حسن بشر، حسن بشر يعنی وقتی می­خواهيد يک حرف حقی را بزنيد با چهره باز بزنيد، بله بر عکس هستيم ولی بر عکس هستيم ما، ما می­خوهيم حرف حق بزنيم اول اخم­ها را می­کنيم در هم، صدايمان را کلفت می­کنيم رويت را بپوشان خجالت بکش، روزه خوری خب بابا تو حرف خوب می­خواهی بزنی می­خواهی بگويي آقا امر خدا را رعايت کن چهره­ات را باز کن با يک ادبيات زيبا، با يک ادبيات زيبا شما ببينيد پدرها، مادرها اولاد بزرگ کرديد تجربه­اش را داريد گاهی اوقات ديديد پدر و مادر يک شربت، يک دارويي حالا بد مزه، تلخ می­خواهد بدهد به فرزندش البته دروغ نبايد بگويد، بعضی­ها ناشی بازی در می­آورند دروغ می­گويند می­گويد بخور اين قدر شيرين است دروغ را بچه از پدر ياد می­گيرد، دروغ را از مادر ياد می­گيرد، بله اين جوری بگويد بگويد عزيزم بخور به به اين شربت خوبت می­کند، با يک چهره باز، با يک چهره باز وقتی حرف بزنی می­پذيرد از شما، شما بهترين کمک را به يک نفر بکنيد با بداخلاقی سفره پهن کن، بهترين غذا در سفره ولی با يک ادبيات سبک بيا بنشين بخور، می­گويد اصلاً سير شدم خدا حافظ می­بينم، ولی يک نان و پنير بگذار در سفره با يک ادبيات زيبا آقا بفرماييد ميل کنيد، می­گويند بنشين، بفرماييد و سومش که می­دانيد يک معنی می­دهد اما سه­تا برداشت متفاوت می­شود اين اخلاق ما در روايت داريم اميرالمؤمنين می­فرمايد چهره باز، چهره باز با مردم می­شود کفاره گناهانتان اصلاً يکی از کارهای که کفاره می­شود با مردم با چهره باز رو به رو بشويد، پيغمبر حديث پايانی و تمام.

رسول­الله فرمود شما با اموالتان نمی­توانيد همه را راضی نگهداريد ولی با دو چيز می­تواند تمام مردم را راضی نگهداريد سرمايه فناناپذير: «فَسَعُوهُمْ بِبَسْطِ الْوَجْهِ»[35] چهره باز «حُسْنِ الْخُلُق‏»[36] اخلاق خوب همين دوتا نکته­ای که عرض کردم در امر به معروف و نهی از منکر طرف می­آيد می­گويد آقا ما حرف خدا را زديم فحش­مان دادند خب حرف خدا را چه جوری زدی؟ تو دعوت به حجاب به چه جوری کردی؟ من در فرودگاه تهران اين هم شاهد مثال و آماده شويم انشاءالله استفاده کنيم، در سالن فرودگاه بودم ديدم يکدفعه يک خانمی از دور آمد وضع پوششش وضع خوبی نبود حالا ما را شناخت نمی­دانم شيرازی بود، کجايي بود، يک بچه خردسال دختری هم در بغلش بود دوان دوان آمد سمت ما آمد گفت آقای حدائق سلام عليکم، گفتم سلام عليکم، گفت که آمدم از شما التماس دعا بخواهم دعا کنيد که اين بچه من را خدا اهل سعادت قرار بدهد، حالا پوشش اين زن پوشش مقبولی نبود يعنی آرايشش، وضعش، حجابش، حالا بايد چه کار کرد؟ خانم خودت را بپوشان با ما حرف نزن، تا اول قيافه­ات را مرتب کنی، گفتم انشاءالله که خداوند دخترت را از صالحات مؤمنات و نسلش را از شيعيان اميرالمؤمنين قرار بدهد، گفت خيلی ممنون هستم حاج­­آقا دعا کرد، يک روش زيبا اين است اول دل را تسخير کن بفهمد که بدخواهش نيست، بداند که خيرخواهش هستی، بعد حرفت را بزن، بعد که اين خانم تشکر کرد و سپاسگزاری کرد گفتم من يک جمله­ای اجازه می­دهيد به شما بگويم گفت بفرماييد گفتم سعادت دختر شما بعد از هدايت خدا دست شماست و شوهرت، گفت يعنی چه؟ گفتم اين دختر معلمش شما هستی، شما در رفتارت، در پوششت الگو هستی برای اين دختر تا اين را گفتم ديدم اين روسری را کشيد جلو، يک خرده خودش را مرتب کرد، گفت حاج­آقا شرمنده هستم شوهرم می­گويد اين جوری بيا بيرون، من خجالت زده هستم، گفتم به شوهرت هم بگو سی سال ديگر همه­کاره­ات همين دختر است بد تربيت کردی می­گذارد تو را همين دختر در خانه سالمندان، نگذاشتند؟ بعضی پدرها را نگذاشتند خانه سالمندان؟ بعضی مادرها در خانه سالمندان زندگی نمی­کنند؟ چه کسانی می­گذارند اين­ها را؟ همين بچه­های که تربيت نشده­اند مردم فردای زندگی­تان دست بچه­های امروزتان است کار نکرديد برايتان کار نمی­کنند، زحمت کشيديد برايتان زحمت می­کشند بسنده کنيم، پروردگارا به عظمت اين ماه عزيز و اين روز عزيز که روز پايانی است، من يک نکته هم نسبت به زکات فطره عرض کنم، زکات فطره در بستگانتان نيازمند داريد بدهيد به نيازمندان، آيت­الله والد هميشه اين را می­گفتند مسجد زمانی بياوريد که شما نيازمند نشناسيد يا الحمدلله فاميل ما همه غنی هستند دست­شان به دهن­شان می­رسد فقير هم من سراغ ندارم، خيلی خب مسئوليت را قبول می­کنند توزيع می­کنند اما اگر در بستگانتان سراغ داريد حتی خويشاوندانی که در شهرستان هستند اين را انشاءالله در اسرع وقت برسانيد به آن­ها و مستحب است زکات فطره را قبل از نماز عيد پرداخت کنيد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى‏وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى‏»[37] اول تزکيه کن مالت را بعداً نماز بخوان، اين مسأله زکات فطره را هم انشاءالله دقت داشته باشيم در خويشاوندان، بستگان­مان، بعضی­ها گفتند آقا مثلاً برای غزه بفرستيد، اگر فقيری شما در شيراز داريد چون الاقرب فالاقرب مگر کسی بگويد آقا ما در اين شهر فقير نمی­شناسيم، در ايران فقير نيست می­فرستيم جاهای ديگر بله قطعاً مسلمانان مظلوم غزه را بايد حمايت کرد، بايد کمک کرد از آن­ پول­های ديگری که در اختيارتان است کمک کنيد، پروردگارا به عظمت اين ماه عزيز و ماه  بزرگ توفيق آن­گونه زيستنی که مرضی ذات مقدس شماست، به همه ما عنايت بفرما، فرج امام زمان ما را نزديک بگردان.

 

[1] توبه71.

[2] توبه71.

[3] توبه71.

[4] توبه71.

[5] توبه71.

[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.

[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.

[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.

[9] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.

[10] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.

[11] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏12 ص179.

[12] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏12 ص179.

[13] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏12 ص179.

[14] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص44.

[15] شعراء107-108.

[16] شعراء107-108.

[17] تحف العقول النص ص358.

[18] تحف العقول النص ص358.

[19] تحف العقول النص ص358.

[20] طه132.

[21] طه132.

[22] طه132.

[23] طه132.

[24] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج‏2 ص74.

[25] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج‏2 ص74.

[26] مجموعة ورام ج‏2 ص212.

[27] طه132.

[28] تحف العقول النص ص358.

[29] تحف العقول النص ص358.

[30] طه25 – 28.

[31] طه26.

[32] طه26.

[33] طه27.

[34] طه28.

[35] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‏1 ص134.

[36] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‏1 ص134.

[37] اعلی14- 15.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه