استادحدائق روز سه شنبه 21 فروردین ماه 1403 مصادف با بیست و نهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم»[1].
صدق الله العلی العظيم
بحثی که ما در ماه رمضان داشتيم محضر عزيزان مروری بود بر آياتی که نويد رحمت به بشريت میدهد، که موجبات رحمت در زندگی انسانها چيست؟ آياتی اشاره شد گرچه بحث تکميل نشد انشاءالله وعده ما و شما به شرط حيات از هفته آينده شبهای پنجشنبه همينجا يک قسمتی از بحث موجبات رحمت ماند، يک بحث عمده ديگری موانع سلب رحمت، موانعی که رحمت را از انسان سلب میکند، اين هم مهم است، يک بايدها را گفتيم نبايدها را هم بايد بشنويم، چه کارهای را قرآن میفرمايد اگر انجام داديد رحمت خدا شامل حالتان نمیشود توفيقاتتان سلب میشود بعضیها ديديد میگويد آقا مدتهاست ديگر مسجد نمیتوانم بيايم نمازهای اول وقتم تعطيل شد قرآن میخواندم توفيق قرآن خواندن ديگر ندارم، وقت دارم ذکر نمیگويم زبان داريم، بهره نمیگيريم چرا؟ هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، اين هم موانعش را بايد شناخت قرآن چه کارهای را میفرمايد اگر مرتکب شديد رحمت از شما سلب میشود؟ جلبش دست شماست، سلبش هم در اختيار شماست اين را انشاءالله بماند بحث هفتگی ما در شبهای پنجشنبه در همين مسجد ادامه اين بحث.
قرآن در سوره توبه مؤمنين و مؤمنات را اولياء هم تعريف میفرمايد اينها ولی هم هستند و اولين کار اولياء اين است که: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[2] آقا ببينيد شما فرزندت را دوست میداری يک اشتباه که میکند سريع بهش میگويي، بچه مردم را هم بچه خودت ببينيد، آن آقای در جامعه را هم برادر خودت ببين، آن خواهر در جامعه را خواهر خودت ببين: «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[3] نگاهمان بايد اين باشد، خودم، خانوادهام، زندگیام اين با چارچوب ايمان نمیسازد همه جامعه اسلامی يک خانواده هستند: «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[4] يک دستور شش مادهای را خداوند بيان میفرمايد که نکاتی را من ذيل اين آيه عرض کردم، يک بحثی را امروز میخواهم عرض کنم که به درد همه ما میخورد خب اين دستور شش مادهای امر به معروف بود، نهی از منکر بود، اقامه نماز بود، پرداخت زکات بود، اطاعت از خداوند بد و اطاعت از رسول بود قرآن میفرمايد اين ششتا را رعايت کرديد: «أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[5] آن وقت مشمول رحمت خدا میشويد میخواهيد خدا رحمت کند، نمازت را، زکاتت را، امر به معروفت را آقا امر به معروف اگر کردی خدا رحمت میکند، بيا ولمان کن سرت درد میکند حرف بزنی، حالا يک بحث مهمی که عزيزان ما در نيروی انتظامی هم تشريف دارند اين است که ما گاهی اوقات در حرف زدنهايمان نتيجه نمیگيريم حرف حق هم میزنيم، ولی زاويه میگيرند برخورد میکنند نتيجه عکس میگيريم. من امروز يک بحثی را میخواهم محضر عزيزان عرض کنم، اول اهميت امر به معروف و نهی از منکر را عرض کنم، آقا اميرالمؤمنين حضرت میفرمايد امر به معروف و نهی از منکر در برابر تمام معروفهای در اسلام حتی جهاد فی سبيلالله خيلی اين روايت عظمت دارد من آدرس روايت را تقديم کنم، در نهجالبلاغه حکمت سيصد و هفتاد و چهار اينهايي که مینويسيد بنويسيد رجوع کنيد اميرالمؤمنين میفرمايد: «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ»[6] تمام کارهای خوب: «كُلُّهَا»[7] همهشان: «وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[8] حتی جهاد فی سبيلالله جبهه رفتن تمام اينها: «عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ»[9] در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر: «إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ»[10] مثل آب دهان در برابر دريای وسيع است يعنی يک قطره آب با يک دريا آقا جبهه، جهاد در برابر امر به معروف اين خدا نان را گذاشته در سفرهتان در جمع خانوادگی نشستيم حرف نمیزنيم، میبينم رفيقم دارد اشتباه میکند سخن نمیگويم بابا از جبهه رفتن نه مهمتر اميرالمؤمنين قياسش اين است میفرمايد يک دريای پهناور با يک قطره آب میشود سنجيد اين توفيق را از خودت، آقا خدا توفيق بدهد ما شهيد بشويم، بابا شهادت در خانه توست، شهادت در محل کار توست، شهادت در جامعه توست، لحظه به لحظه زندگی هزاران هزار برابر ثواب بيشتر از جبهه میتوانی برداشت کنی بگوييم حقايق را تذکر بدهيم، در سخنی رسولالله میفرمايد: «مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»[11] آنهايي که امر به معروف و نهی از منکر میکنند: «فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ»[12] اين آمر به معروف نماينده خدا روی زمين است: «وَ خَلِيفَةُ رَسُولِه»[13]نماينده پيغمبر است: «و خليفة کتابه»، نماينده قرآن است آقا شخصيتی نزد خدا پيدا میکنی، میشوی نماينده رسمی خدا، رسول، قرآن ديگر چه میخواهی، حالا چرا اين امر به معروفها بعضاً اثر نمیکند يا اينکه ماها در مقام گفتن چه چيزهايي را بايد رعايت کنيم!
من چندتا نکته را تلگرافی عرض میکنم اگر میخواهيم اين حرف حق ما مؤثر واقع بشود در روايت داريم، اول گوينده، آمر، ناهی خودش بايد آنچه را میگويد عمل کند، به عبارت رساتر تلفيق قول و فعل من اگر کسی را میخواهم نهی کنم از کاری، خودم نبايد مرتکب شده باشم، من خودم نبايد انجام بدهم بعد بگويم نکن، من خودم کاری را ترک نکرده باشم بعد امر بکنم، دو صد گفته چون نيم کردار نيست، اين تلفيق قول و فعل که در روايت داريم امام صادق میفرمايد: «إِنَ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا»[14] اگر کسی کسی را دعوت به کاری کرد ولی خودش عمل نمیکند مثل آبی است که روی سنگ میافتد اين آب رو تخته سنگ نفوذ نمیکند از اين سنگ میگذرد پدرها، مادرها، مؤمنين، مؤمنات اگر میخواهيد موعظههايتان مؤثر باشد حرف میزنيد اول خودتان عمل کنيد، اول خودمان پايبند باشيم بدیها را میخواهيم هشدار بدهيم خودمان مرتکب نشده باشيم، خوبیها را میخواهيم متذکر بشويم خودمان اول انجام بدهيم بعداً ديگران را دعوت کنيم در حالات امام صادق دارد يک روزی آقا نشسته بودند مهمانها محضر حضرت ظرف خرمايي در مجلس بود يک آقايي آمد خدمت امام صادق آهسته به حضرت گفت آقا اين پسرم را که آوردم اين خرما زياد میخورد زيادهروی میکند يک تذکرش بدهيد که زيادهروی در مصرف خرما هم خوب نيست آقا فرمودند ببر فردا بياور، اين برد و فردا آورد آقا هم تذکر دادند که فرزندم اسراف در هر کاری مطلوب نيست زيادهروی حتی در خوردن خرما مضر است بعد که رفتند پدر برگشت گفت آقا اين حرف را چرا ديروز نزدی؟ آقا فرمودند ديروز در مجلس ما يک ظرف خرمايي بود من از مهمانهايم با خرما پذيرايي میکردم ديروز اگر اين حرف را میزدم فرزند تو قبول نمیکرد از من، میگفت آقا امام صادق خودش خرما گذاشته در مجلس بعد به ما میگويد نخور، نمیداند که حضرت میفرمايد اسراف نکن، نه اينکه نخور ياد بگيريم از اهلالبيت اينکه شاعر هم میگويد رطب خورده منع رطب چون کند، قطعاً من وقتی کاری را خودم دارم انجام بدهم نمیتوانم بازداری کنم ديگران را اين نکته اول.
نکته دوم آزادگی و آزاد مردی در گفتن معروف و بازداشتن از منکر، ببينيد قرآن پيامبران را اين گونه معرفی میکنند رسولالله: «إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمين فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون»[15] مخاطب شما بايد باورش بشود که شما يک انسان آزاد مرد هستيد نمیخواهيد خرابش کنيد میخواهيد اصلاحش کنيد اين را شما بايد در ذهن طرف ايجاد کنيد طرف بفهمد که شما بدخواهش نيستيد خيرخواهش هستيد ما گاهی اوقات هنر اين کار را نداريم اين کار را نمیکنيم مخاطب من فکر میکند من میخواهم تخريبش کنم من میخواهم معيوبش کنم حرف زدن ما را حمل بر غرض ورزی میکند نه حمل بر مصلحتنگری قرآن انبياء را اين گونه معرفی میکند پيامبر میفرمايد، من رسول امين هستم: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُون»[16]تقوی را پيشه کنيد اطاعت از خدا کنيد، ما يک آدم امينی هستيم ما دلسوز شما هستيم، اين هم نکته ديگر در بحث امر به معروف و نهی از منکر اين حالت آزادگی و آزاد مردی را مخاطب بايد در رفتار ما متوجه بشود، من يک حديثی را از آقا امام صادق در تحف العقول صفحه سيصد و پنجاه هشت عرض کنم امام صادق میفرمايد: «إِنَّمَا يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مَنْ كَانَتْ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ»[17] آنهايي که میخواهند امر به معروف و نهی از منکر کنند سهتا ويژگی بايد داشته باشند اينها کاربردی است اينها سبب میشود اثر میکند تأثير میگذارد اينها نبود آيه قرآن بخوانيد دروری میگويد حق میگويد جبهه میگيرد چرا؟ چون نتوانستيد دل طرف را تسخير کنيد، گام اول اين است که مخاطب شما بداند و بفهمد شما خيرخواهش هستيد شما بدخواهش نيستيد شما نمیخواهيد خرابش کنيد، اين سه صفت را حضرت نام میبرد اول حضرت میفرمايد: «عَالِمٌ بِمَا يَنْهَى»[18] اول بايد آگاه باشد، من اگر حرفی میزنم بايد بفهمم معروف چيست؟ خدا رحمت کند مرحوم آيتالله شهيد مطهری میفرمايد بعضیها امر به معروفشان امر به منکر است نهی از منکرشان نهی از معروف است، میخواهد طرف را به نماز آشنا کند اصلاً از دين زدهاش میکند میخواهد طرف را به حجاب دعوت کند میکندش لامذهب مطلق اصلاً اين دربرابر همه چيز ديگر میايستد کسی که میخواهد امر کند و نهی کند امام میفرمايد اول بايد عالم باشد به آنچه میخواهد امر کند و نهی کند بايد بفهمد اول معروف چيست؟ يک داستانی را شهيد مطهری رضوانالله تعالی عليه نقل میکند که يک وقت يک مسلمانی يک همسايه يهودی داشت رو اين همسايه خيلی کار کرد، بالاخره دعوتش کرد که آقا بيا برويم مسلمانی و مسلمان بشو، بالاخره اين يهودی يک خرده کشش پيدا کرد به سمت اسلام و مسلمان شد گفت خب حالا که مسلمان شدی، فردا صبح برای نماز صبح میآيم دنبالت میرويم مسجد، بابا آدم هفتاد سالهاش صبحها نمیآيد مسجد، اين يهودی صفر کيلومتری که تازه مسلمان شده تو میخواهی سرعت صد و بيستتا برانی، رفت درخانه اين يهودی و فردا صبح اين بیچاره را کشيد مسجد و نماز با جماعت و نافله و آمد پاشود برود گفت آقا حالا بنشين کجا میخواهی بروی بين الطلوعين است بنشين ذکر بگو، نشاندش تا طلوع آفتاب، گفت حالا طلوع آفتاب شد شما که روزه نمیرفتی، الآن يک کاری هم بکن نيت کن، امروز را روزه باش، از اذان صبح که چيزی نخوردی، گفت روزه چه است؟ گفت روزه يعنی بايد تا اذان مغرب، نه آب بخوری نه نان بخوری رعايت کنی، گفت خيلی خوب، خب برويم ديگر گفت حالا که روزه هستی، خب بنشين در مسجد چرا میروی خانه، تو نماز قضاء داری گردنت، حالا ببين آدم که مسأله نمیفهمد بابا اين تازه مسلمان شده، اين بيچاره را بردی در نمازهای قضای گذشتهاش نظر دين را ببين چيست؟ بالاخره شرع مقدس گذشته را میبخشد الآن آمده پای کار، بگوييد آقا از الآن رعايت کن، گفت آقا بنشين نماز قضاء بخوان، گرفتش به کار به نماز قضاء تا اذان ظهر، ظهر نماز ظهر و عصر با جماعت، گفت آقا ديگر بسمان است برويم منزل گفت حالا میروی منزل چه کار؟ تو که نمیخواهی آب بخوری، نمیخواهی نان بخوری، در مسجد بمان، همينجا بقيه نمازهاي قضايت را بخوان، گرفتش تا مغرب، مغرب نماز مغرب، خدا وکيلی سر شما میآوردند ديگر رو به مسجد میکرديد میگويم خدا وکيلی شما که مسلمان زاده هستید، اذان مغرب هم نماز جماعت خواندند گفت حالا برو خانه افطار بکن فردا برای نماز صبح میآيم دنبالت آدم نفهم میبينيد اينکه امام صادق میفرمايد: «عَالِمٌ بِمَا يَأْمُرُ عَالِمٌ بِمَا يَنْهَى»[19]بايد بفهمی چه کار داری میکنی؟ ما بعضیها زده میکنيم افراد را يک کار تخصصی است تکليف هست بر ما ولی بايد بفهميم روشش را آقا اين يهودی رفت منزل فردا اذان صبح رفت در خانهاش در زد، آمد پشت در يهودی گفت بله، گفت آقا آمديم برويم مسجد، گفت ببين من آدم بیکاری نيستم برو يک کسی را پيدا کن که پايهات باشد بيايد با تو صبح تا شب در مسجد ما اصلاً از اسلام گذشتيم شهيد مطهری میفرمايد ببينيد بعضیها به جای امر به معروف امر به منکر، به جای نهی از منکر، يک جوانی در همين شيراز، آمد به من گفت حاجآقای حدائق من تارکالصلاه شدم به خاطر نماز شب خواندن پدرم، گفتم نماز شب بابايت تارکالصلاتت کرد؟ گفت بله، گفتم مگر بابای تو چطور نماز شب میخواند؟ گفت ديدنی است، گفت اين شب از نيمه که میگذرد تمام چراغهای منزل را روشن میکند يا داخل اتاق ما چراغ را روشن میکند، مردم آزار تو در نماز واجبت هم مسأله شرعی بگويم آقا شما فرزند بالغ داری تکليفی نداری صدايش بزنی، او خودش موظف است بر خيزد، مگر به شما بگويد بابا صدايم بزن، نخواند به خودش مربوط است کسی که در خواب خواب افتاد تکليفی ندارد بعد قضاء کند، ما ببينيم دين از ما چه میخواهد؟ کاسهی از آتش داغتر نباشيم پاشو پاشو بلند شو آفتاب زد، خانم مصطفوی دختر امام میگويد يک شب ما بچههايمان در جماران بوديم امام يکدفعه میبينند بين الطلوعين اين دخترشان دارد صدای نوه میزند با تندی، برخيز برخيز الآن آفتاب میزند، بلند شو نمازت را بخوان امام با عجله میآيند در آن اتاق میگويد اين چه اخلاق زشتی است که شما داريد دعوت به نماز اين گونه؟ ما دين را بفهميم، اجتهاد به رأی نکنيم، حالا نماز واجبش را تازه شما اگر حالا شما يک جمعی هستيد از دوستان رفتيد مسافرت به شما نگفتند حاجی اگر بيدار شدی صدايمان بزن، شما بيدار هم شدی تکليف نداری صدا بزنی، بيدار هم نشدند با خودشان مربوط است مگر اينکه به شما بگويد آقای حاجی بيدار شديد برای نماز ما را بيدار کن، به اجازه داده، حالا نماز شب که نماز مستحبی است گفت تمام چراغها را روشن میکند، هی با صدای بلند صدا میزند بلند شويد تارکالصلاتها نماز بخوانيد، نماز شب اگر کسی نخواند تارکالصلات است! اصلاً روز قيامت خدا بابت نماز شب را نخوانديم میبرند جهنم ابداً، گفت دستشويي میرود چنان در را بهم محکم میزند که صدای میآيد مثل زلزله، وضو میگيرد میآيد رو سجاده اصلاً نماز شبش تئاتر است يک الله اکبری میگويد که اصلاً مثل اينکه رعد و برق میآيد گفت ما از وحشت از خواب میپريم میگوييم ای خدا لعنتت کند مردم آزار، دوباره تا چرتمان میگيرد دوباره میگويد الله اکبر، اميرالمؤمنين اين جوری نماز شب میخواند مرحوم امام اين گونه نماز شب امام امام، در حالات امام مینويسند وقتی بلند میشد امام برای نماز شب، يک ابری داشتند میگذاشتند در ظرفشويي که شيرآب را که باز میکنند صدای برخورد آب با سينک ظرفشويي بلند نشود که اهل منزل بيدار بشود، اين امام بود بعضیهايمان چه کار میکنيم؟ گفت من اين نماز شب بابايم من را از دين زده کرد، گفتم بابايت نفهم است، تو الگويت اميرالمؤمنين است تو الگويت سيدالشهداست، عزيزی سؤال کردند: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»[20] را توضيح بدهيد بله قرآن میفرمايد: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى»[21] بله: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ»[22] در بيداری به ايشان بگوييد، بابا وقتی نشستيد کنار هم بگوييد نماز، زمانی که حواسش جمع است زمانی که با شماست، زمانی که بيدار است: «وَ أْمُرْ»[23] تفسير را ببينيد در ملاقاتتان با خانوادهتان امر به نماز کنيد اينها را توصيه به نماز کنيد، بله پيغمبر وقتی میرفتند مسجد جلو درخانه حضرت زهراء که میايستادند بلند صدا میزدند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[24] آيه تطهير را میخواندند بعد: «الصَّلَاةَ»[25] نماز نماز، وظيفه داريم از نماز بگوييم امام صادق فرمود آفرين به مردی که هر روز در خانه به خانواده خودش میگويد: «يَا أَهْلَاهْ صَلَاتَكُمْ صَلَاتَكُمْ زَكَاتَكُمُ زَكَاتَكُمُ»[26] نه به آدم در خواب، آنکه خواب است، تکليفی ندارد، شما آدمی که در خواب است اگر خواب بود نمازش قضاء شد معصيت کرده، آدمی خواب تکليف ندارد يکی از شرايط تکليف بيداری و هشياری است ما در بيداری بچههايمان با اينها حرف بزنيم: «وَ أْمُرْ»[27] امر کنيم و تذکر بدهيم، چند نکته ديگر هم من عرض کنم خدمت عزيزان از نکاتی که باز تأثير دارد در نحوه گفتن بايد رعايت کرد خب اين فرمايش امام صادق حضرت فرمودند، سه چيز را رعايت کنيد، اول بدانيد عالم باشيد به معروف و منکر، دوم حضرت میفرمايد: «عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى»[28] عدالت داشته باشی در گفتن، منتظر سوء استفاده نباشيد يک بالاخره تصفيه و حسابی میخواهيم با طرف بکنيم، تا يک خطا ازش ديديم تخريبش میکنيم که ديگر بلند نشود اين عدالت نيست، آنی که میخواهد امر بکند آگاه و عالم بايد باشد يک، عادل باشد در گفتن، بابا يک عيب دارد ديگر مسائل ديگری که به اين مربوط نيست را به اين نسبت ندهيم: «عَادِلٌ فِيمَا يَأْمُرُ عَادِلٌ فِيمَا يَنْهَى رَفِيقٌ بِمَا يَأْمُرُ رَفِيقٌ بِمَا يَنْهَى»[29] وقتی هم میخواهی بگويي، با شفقت و مهربانی يعنی طرف بايد احساس کند تو دوستش داری، خيرخواهش هستی، بدخواهش نيستی، اين حالت بايد در مخاطب ما رقم بخورد من عرض را جمعبندی کنم، البته در گفتن شرح صدر هم میخواهد. حضرت موسی وقتی پيغمبر شد از خدا چهار چيز طلب کرد: «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»[30] گفت خدايا حالا که مسئوليت به ما دادي، اول سينه گشاده بده، حوصلهمان وسيع بشود، کم نياوريم، نبريم، اين يک شرح صدر، دوم: «وَ يَسِّرْ لي أَمْري»[31] خدايا کارها را آسان کن، از خدا بخواهيد يکجايي که میخواهی که حرف بزنی حرف موسی را به خدا بزن، بگو خدايا من میخواهم حرف بزنم شما هم: «يَسِّرْ لي»[32] آسانکن کار را شما هم تأثيری در اين طرف ايجاد کنيد: «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني»[33] گره را خدايا از گفتارم بردار: «يَفْقَهُوا قَوْلي»[34] سخنانی بگويم که سخنان سنجيده، پسنديده و به جا باشد، اينها خواستههای حضرت موسی است، البته من هم اينجا يک نکته در پرانتز بگويم موسی از خدا خواست خدايا کار را آسان کن، مردم اگر کار دستتان است آسان کنيد سخت نگيريد که بر شما سخت میگيرد و يک مورد ديگر در گفتنها و تذکر دادنها حسن خلق و حسن بشر، حسن خلق يعنی با يک ادبيات خوب حرف بزن، خواهرم، برادرم با يک طرف آمده به امام حسن دارد توهين میکند حضرت میفرمايد: «يا اخا العرب»، طرف آمده در خانه امام صادق کلوخ میاندازد امام پول میبرند دم در بهش میدهند، با همين رفتارها آدم کردند، مسيحی آمده به امام باقر میگويد شما باقر هستيد يا بقر؟ امام میفرمايد پدرم نام من را باقر گذاشته ما باقر هستيم بقر نيستيم، ما چه کسی اين جوری حرف زديم نتيجه نگرفتيم حالا ما يکی به ما میگويند میخواهيم دهتا بگوييم، حسن خلق و حسن بشر، حسن بشر يعنی وقتی میخواهيد يک حرف حقی را بزنيد با چهره باز بزنيد، بله بر عکس هستيم ولی بر عکس هستيم ما، ما میخوهيم حرف حق بزنيم اول اخمها را میکنيم در هم، صدايمان را کلفت میکنيم رويت را بپوشان خجالت بکش، روزه خوری خب بابا تو حرف خوب میخواهی بزنی میخواهی بگويي آقا امر خدا را رعايت کن چهرهات را باز کن با يک ادبيات زيبا، با يک ادبيات زيبا شما ببينيد پدرها، مادرها اولاد بزرگ کرديد تجربهاش را داريد گاهی اوقات ديديد پدر و مادر يک شربت، يک دارويي حالا بد مزه، تلخ میخواهد بدهد به فرزندش البته دروغ نبايد بگويد، بعضیها ناشی بازی در میآورند دروغ میگويند میگويد بخور اين قدر شيرين است دروغ را بچه از پدر ياد میگيرد، دروغ را از مادر ياد میگيرد، بله اين جوری بگويد بگويد عزيزم بخور به به اين شربت خوبت میکند، با يک چهره باز، با يک چهره باز وقتی حرف بزنی میپذيرد از شما، شما بهترين کمک را به يک نفر بکنيد با بداخلاقی سفره پهن کن، بهترين غذا در سفره ولی با يک ادبيات سبک بيا بنشين بخور، میگويد اصلاً سير شدم خدا حافظ میبينم، ولی يک نان و پنير بگذار در سفره با يک ادبيات زيبا آقا بفرماييد ميل کنيد، میگويند بنشين، بفرماييد و سومش که میدانيد يک معنی میدهد اما سهتا برداشت متفاوت میشود اين اخلاق ما در روايت داريم اميرالمؤمنين میفرمايد چهره باز، چهره باز با مردم میشود کفاره گناهانتان اصلاً يکی از کارهای که کفاره میشود با مردم با چهره باز رو به رو بشويد، پيغمبر حديث پايانی و تمام.
رسولالله فرمود شما با اموالتان نمیتوانيد همه را راضی نگهداريد ولی با دو چيز میتواند تمام مردم را راضی نگهداريد سرمايه فناناپذير: «فَسَعُوهُمْ بِبَسْطِ الْوَجْهِ»[35] چهره باز «حُسْنِ الْخُلُق»[36] اخلاق خوب همين دوتا نکتهای که عرض کردم در امر به معروف و نهی از منکر طرف میآيد میگويد آقا ما حرف خدا را زديم فحشمان دادند خب حرف خدا را چه جوری زدی؟ تو دعوت به حجاب به چه جوری کردی؟ من در فرودگاه تهران اين هم شاهد مثال و آماده شويم انشاءالله استفاده کنيم، در سالن فرودگاه بودم ديدم يکدفعه يک خانمی از دور آمد وضع پوششش وضع خوبی نبود حالا ما را شناخت نمیدانم شيرازی بود، کجايي بود، يک بچه خردسال دختری هم در بغلش بود دوان دوان آمد سمت ما آمد گفت آقای حدائق سلام عليکم، گفتم سلام عليکم، گفت که آمدم از شما التماس دعا بخواهم دعا کنيد که اين بچه من را خدا اهل سعادت قرار بدهد، حالا پوشش اين زن پوشش مقبولی نبود يعنی آرايشش، وضعش، حجابش، حالا بايد چه کار کرد؟ خانم خودت را بپوشان با ما حرف نزن، تا اول قيافهات را مرتب کنی، گفتم انشاءالله که خداوند دخترت را از صالحات مؤمنات و نسلش را از شيعيان اميرالمؤمنين قرار بدهد، گفت خيلی ممنون هستم حاجآقا دعا کرد، يک روش زيبا اين است اول دل را تسخير کن بفهمد که بدخواهش نيست، بداند که خيرخواهش هستی، بعد حرفت را بزن، بعد که اين خانم تشکر کرد و سپاسگزاری کرد گفتم من يک جملهای اجازه میدهيد به شما بگويم گفت بفرماييد گفتم سعادت دختر شما بعد از هدايت خدا دست شماست و شوهرت، گفت يعنی چه؟ گفتم اين دختر معلمش شما هستی، شما در رفتارت، در پوششت الگو هستی برای اين دختر تا اين را گفتم ديدم اين روسری را کشيد جلو، يک خرده خودش را مرتب کرد، گفت حاجآقا شرمنده هستم شوهرم میگويد اين جوری بيا بيرون، من خجالت زده هستم، گفتم به شوهرت هم بگو سی سال ديگر همهکارهات همين دختر است بد تربيت کردی میگذارد تو را همين دختر در خانه سالمندان، نگذاشتند؟ بعضی پدرها را نگذاشتند خانه سالمندان؟ بعضی مادرها در خانه سالمندان زندگی نمیکنند؟ چه کسانی میگذارند اينها را؟ همين بچههای که تربيت نشدهاند مردم فردای زندگیتان دست بچههای امروزتان است کار نکرديد برايتان کار نمیکنند، زحمت کشيديد برايتان زحمت میکشند بسنده کنيم، پروردگارا به عظمت اين ماه عزيز و اين روز عزيز که روز پايانی است، من يک نکته هم نسبت به زکات فطره عرض کنم، زکات فطره در بستگانتان نيازمند داريد بدهيد به نيازمندان، آيتالله والد هميشه اين را میگفتند مسجد زمانی بياوريد که شما نيازمند نشناسيد يا الحمدلله فاميل ما همه غنی هستند دستشان به دهنشان میرسد فقير هم من سراغ ندارم، خيلی خب مسئوليت را قبول میکنند توزيع میکنند اما اگر در بستگانتان سراغ داريد حتی خويشاوندانی که در شهرستان هستند اين را انشاءالله در اسرع وقت برسانيد به آنها و مستحب است زکات فطره را قبل از نماز عيد پرداخت کنيد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّىوَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»[37] اول تزکيه کن مالت را بعداً نماز بخوان، اين مسأله زکات فطره را هم انشاءالله دقت داشته باشيم در خويشاوندان، بستگانمان، بعضیها گفتند آقا مثلاً برای غزه بفرستيد، اگر فقيری شما در شيراز داريد چون الاقرب فالاقرب مگر کسی بگويد آقا ما در اين شهر فقير نمیشناسيم، در ايران فقير نيست میفرستيم جاهای ديگر بله قطعاً مسلمانان مظلوم غزه را بايد حمايت کرد، بايد کمک کرد از آن پولهای ديگری که در اختيارتان است کمک کنيد، پروردگارا به عظمت اين ماه عزيز و ماه بزرگ توفيق آنگونه زيستنی که مرضی ذات مقدس شماست، به همه ما عنايت بفرما، فرج امام زمان ما را نزديک بگردان.
[1] توبه71.
[2] توبه71.
[3] توبه71.
[4] توبه71.
[5] توبه71.
[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.
[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.
[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.
[9] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.
[10] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص542.
[11] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج12 ص179.
[12] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج12 ص179.
[13] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج12 ص179.
[14] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص44.
[15] شعراء107-108.
[16] شعراء107-108.
[17] تحف العقول النص ص358.
[18] تحف العقول النص ص358.
[19] تحف العقول النص ص358.
[20] طه132.
[21] طه132.
[22] طه132.
[23] طه132.
[24] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج2 ص74.
[25] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل ج2 ص74.
[26] مجموعة ورام ج2 ص212.
[27] طه132.
[28] تحف العقول النص ص358.
[29] تحف العقول النص ص358.
[30] طه25 – 28.
[31] طه26.
[32] طه26.
[33] طه27.
[34] طه28.
[35] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج1 ص134.
[36] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج1 ص134.
[37] اعلی14- 15.