استادحدائق روز دوشنبه 20 فروردین ماه 1403 مصادف با بیست و هشمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم»[1].
صدق الله العلی العظيم
در ادامه عرايض جلسات گذشته امروز آيهای که تلاوت شد از سوره مبارکه توبه آيه هفتاد و يک از آياتی است که خداوند نويد رحمت و برکات خودش را بيان میفرمايد اما در اين آيه يک دستور شش مادهای است که بعضی از اين فرازها در آيات ديگر هم به عبارتی اشاره شد، خداوند در اين آيه شريفه میفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[2] مردان مؤمن و زنان مؤمنه بخشی از اينها اولياء بعض هستند ولی يکديگر هستند دوست يکديگر هستند ديروز هم آيهای تلاوت کرديم بحث مجلس ما بود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ»[3] مؤمنين برادران يکديگر هستند در اين آيه خدا میفرمايد اولياء هم هستند، ولی هم هستند يعنی بايد احساس تکليف بکنند نسبت به يکديگر، تراز تعهد ايمان است حالا قوميت و عشيره اينها يک بحث است اما قرآن میفرمايد نگاهتان مؤمن نسبت به مؤمن خودش را ولی بداند مکلف بداند که اگر میتواند گرهی را باز کند، مشکلی را حل کند، قدمی بردارد مضايقه و کوتاهی نکند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[4] مردان مؤمن و زنان مؤمنه بعضی اولياء بعضی هستند خب اين اولياء بودن، ولی يکديگر بودن در يک روايت امام صادق چندتا وظيفه را نسبت به مؤمنين ذکر میکنند رفيق خوب و مؤمنی که بايد ولی باشد حضرت میفرمايد مؤمنين بايد بهم اين گونه باشند: «أَنْ يَرَى زَيْنَكَ زَيْنَهُ وَ شَيْنَكَ شَيْنَهُ»[5] ببينيد اينها کدهای است که امام صادق میفرمايد زينت مؤمن را زينت خودت ببينی، سر افکندگی او را سر افکندگی خودت ببينی، شکست مؤمن را مؤمن شکست خودت بدان، موفقيت مؤمن را مؤمن موفقيت خودت بدان، آقا به ما ربطی ندارد هرچه میخواهد سرش بيايد اين نشد آنچه خدا میخواهد مؤمنين بايد نسبت به يکديگر متعهد باشد: «أَنْ يَرَى زَيْنَكَ زَيْنَهُ وَ شَيْنَكَ شَيْنَهُ... لَا يُسْلِمَكَ عِنْدَ النَّكَبَاتِ»[6] امام صادق میفرمايد مؤمنين نسبت به يکديگر بايد اين جوری باشند همديگر را در گرفتاریها ول نکنند گاهی اوقات به قول شاعر میبينيد يک کسانی دور و برتان هستند، فعلاً دور و برتان هستند چون کار دستتان است فردا از گرفتند شما را خدای ناخواسته دو ماه افتادی در بستر کسی سراغت نمیآيد مرحوم حاجآقای بلاغتی بودند در شيراز آقای لياقت میشناختند ايشان را از خطبای به نام اين شهر غالب خطبههای نهجالبلاغه را ايشان حفظ بود من از خود ايشان شنيدم يک وقتی با مرحوم آيتالله والد رفتيم ديدن ايشان در منزل بود ديگر بيرون نمیآمد اين تعبير مرحوم حاجآقای بلاغت بود گفتند من در اين شهر برای بعضی از خانوادهها برای سه نسلشان منبر رفتم پدر بزرگهاشان، پدرهايشان بچههايشان ايشان گفت دو سال افتادم در بستر يک نفر از اينها سراغ من را نگرفت، اين رفيقم نبوده، رفيق خوب رفيقی است که در گرفتاریها سراغتان را بگيرد احوال بگيرد آقا فلانی کجاست؟ فلانی پيدايش نيست مدتی نمیبينيم او را ما واقعاً نسبت به تمسک به سيره پيامبر خيلیهايمان ضعيف هستيم، پيامبر اگر کسی را سه روز نمیديدند سه روز در جمع مؤمنين سراغش میگرفتند فلانی کجاست؟ اگر میگفتند يا رسولالله مسافرت است پيغمبر میفرمودند که انشاءالله به سلامت برگردد دعايش میکرد اگر میگفتند يا رسولالله در شهر است ولی گرفتار است نرسيده بيايد پيغمبر میفرمودند اگر ديديد سلام برسانيد بگوييد رسولالله حالت را پرسيد، اگر میگفت يا رسولالله بيمار است پيغمبر میفرمود پاشيد برويد ديدنش حالا ما گاهی اوقات از حال همديگر زمانی با خبر میشويم که آگهی فوت را روی ديوار میبينيم، آقای فلانی رحمت خدا رفت، میگويند بابا مجلس يک و نيم سالش است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ»[7]«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[8] امام صادق فرمود مؤمن نسبت به مؤمن بايد در گرفتاریها هم ول نکند در سختیها در شدائد آنجاهايي که شما گرفتار نيستيد خب کسی هم دور شما نباشد نيست آن وقتی که انسان گرفتار است مريض است مشکل دارد مؤمن اگر متوجه شد، بیتفاوت نبايد باشد: «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[9].
خب يک دستور شش مادهای خدا برای مؤمنين بيان میکند بحث ما در ماه رمضان موجبات رحمت از نگاه قرآن بود در اين آيه خداوند برای مؤمنين و مؤمنات ششتا دستور نام میبرد دستور اول: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»[10] اينها امر به معروف را فراموش نمیکنند، يعنی اول نسبت به همديگر تذکر میدهند آقای حاجی، آقای حاجی را دوست میداری اگر يک اشتباهی از ايشان ديدی محترمانه حالا من يک جلسه را جلسه پايانی ما يکی از مسائلی که در جامعه بايد بهش توجه جدی بشود بحث امر به معروف و نهی از منکر است اما بد اجراء میشود زدگی ايجاد میکند چون بلد نيستيم چون تا میخواهيم حرف بزنيم اول اخم میکنيم صدايمان را خشن میکنيم و حال آنکه اين نيست خدا به حضرت موسی وقتی میفرمايد موسی با هارون برادر، برويد سراغ فرعون، ببينيد اين ابلاغيه خداست جوانهای ما بدتر از فرعون اند: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى»[11] لين به فرعون حرف بزنيد فرعونی که خدا میدانست فرعون آدم شدنی نيست يک، موسی هم با علم نبوتش میدانست که فرعون به راه نمیآيد اين برای من و شما درس است حاجآقا با جوانت میخواهی حرف بزنی درست حرف بزن، من ديشب يکی از عزيزان روحانی خاطرهای داشت نقل میکرد گفت حاجآقا در همين اسفند ماه رفتم در يک دبيرستان دخترانهای برای سخنرانی، گفت در جمعی که دخترها نشسته بودند بعضیها عمدتاً تا ديدند يک آخوند آمد در سالن روسریهايشان را ورداشتند عمداً، گفت من صحبتم را شروع کردم صحبت کردن و حرفهايم را زدم گفت بعد همانهايي که روسری برداشتند گفتند ما سؤال داريم خب بابا اين بابايش جوابش نداده مادرش فقط کلم پلو درست کرده جلوش گذاشته، دوتا کلمه از دين برايش نگفته، بعضیها فکر میکنند پدر يعنی پول درآور، پدر مهمتر از اقتصاد زندگی اقتصاد معنويت توست و خانوادهات، آقا بچهمان از دست رفت خب چقدر کار کرديم که از دست رفت اصلاً کار کردی و از دست رفت، گفت شروع کردند اينها سؤالاتی داشتند نسبت به بحث حجاب گفتند گفتند، گفت به مدير مدرسه هم گفتم راحت باش بگذار اينها حرفهايش را بزنند، گفت حاجآقا خدا شاهد است جلسه داشت پايان میرسيد تمام اينها روسریهايشان را سر کردند من به يکیش هم نگفتم رو سری سر کن، خب بابا اين دختر نشنيده اين حرفها را در خانه، نشنيده اين حرفها را از بزرگترهايش اينکه قرآن میفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»[12] بابا خوبیها را تذکر بدهيد بديها را هشدار بدهيد، طرف میگويد نمیدانم، نمیدانستم، من در همين بلوار شهيد چمران يک وقت عرض کردم شروع اين کار مشاورهای در بلوار شهيد چمران از يک خانم دختر جوانی شروع شد، شب جمعهای بود ما در همين بلوار شهيد چمران ميزی گذاشته بوديم رو ميز يک تابلو گذاشتيم پرسمان دينی، يک خانم جوانی آمد سال هشتاد و نه، اصلاً اين خانم حجابش خيلی پايين، يعنی حالا يک جايي عرض کردم گفتم دو از بيست زيادش بود آن سال، يک شلوارکی، نواری رو سرش بود هفت قلم آرايش مثل عروسی که میخواهد برود حجله، اين تا ديد ما نشستيم پشت ميز و تابلوی است گفتمان دينی، آمد سمت ما مردم اميرالمؤمنين میفرمايد پيغمبر: «طَبِيبٌ دَوَّارٌ»[13]بود يعنی پزشک سيار کوچه به کوچه، خانه به خانه، چهره به چهره به دنبال مردم بود، ما نشستيم متأسفانه بيايند سراغمان! آقای حاجی برو سراغ آن عزيزی که در خانوادهات دارد از دست میرود و دارد تباه میشود شما برو سمتش آنکه نمیآيد شيطان هم نمیگذارد بيايد، تو برو آنیکه در بلوار شهيد چمران است پای منبر نمیآيد منبر تو برو آنجا اين خانم تا ما را ديد آمد سمت ما اصلاً همين خانم شد عامل حرکت در مشاورهای در بلوار شهيد چمران بارها من اين را گفتم و قيامت مراقب باشيم شرمنده نشويم در پيشگاه خدا در کوتاهی که بعضهايمان داريم میکنيم در ارشاد نسل جوانمان، افراد طينتشان پاک است عناد هم به دين ندارند، حالا چهارتا کلمه حرف ناسزا هم میزند اين هم از بیمعرفتیاش است از بیآگاهیاش است و الا امام رضا فرمود مردم اگر حق را بفهمند ما را بشناسند از ما تبعيت میکنند اين خانم آمد سمت من، من ديدم اين خانم با اين وضع شب جمعه در اين تردد بلوار شهيد چمران، گفتم حتماً میخواهد بيايد يا يک خردهای بگيرد، ايرادی بگيرد مطلبی بگويد اول که با من رو به رو شد سلام کرد ما بعضیهايمان ادعای دينداریمان میشود عارمان میشود سلام کنيم به همديگر پرت هستيم رسولالله فرمود من تا زنده هستم سلام کردن را به بچهها در کوچهها ترک نمیکنم حاجآقا نه سلام به همکارت نه سلام به فرزندت، نه سلام به همسرت، سلام به بچههای که نمیشناسند تو را در کوچهها اين کار پيغمبر بود، ما سلام میکنيم ما نگاه میکنيم سلاممان کنند، بچهمان میآيد منزل سلامت را خوردی، چرا سلام نمیکنی؟ رسولالله در سلام کسی بهش سبقت نمیگرفت، خب برگ برنده هم دست: «َالسَّابِقُون»[14] است سابقون يعنی کسانی که سبقت در کار خير بگيرد، سلامت زودتر کرديد شصت و نهتا ثواب به شما میدهند، آنکه جوابت میدهد يکی بهش میدهند اين خانم تا رسيد به ما سلام کرد، اصلاً من انتظار نداشتم، بعد گفت آقا نگاه به قيافه من نکنيد، من نمازهايم را اول وقت میخوانم الآن هم نماز خانهام نماز را در اين نمازخانه شهيد چمران خواندم آمدم، گفت يک سؤال دارم از شما من حالا ذهنم اين بود که سؤالی مثلاً اجتماعی و مثلاً ايرادی به حالا يا حکومت يا اسلام میخواهد بگيرد، گفتم بفرماييد سؤالت را گفت من مقلد آيتالله العظمی مکارم هستم، هفته آينده سال خمسی من است يک ميليون تومن پس انداز دارم که اضافه آوردم اين يک ميليون را میخواهد خمسش را بدهم يا نه؟ آقايون آدم هست هشتاد سالش است خمس نمیدهد، نمیدهد که نمیدهد مسخره هم میکند اين خانم دختر جوان که شما میديديد میگفتيد لائيک است لامذهب است اينکه امام رضا میفرمايد هيچگاه احساس خود بهتری به خودتان راه ندهيد، امام رضا میفرمايد مردمی که میبينيد دو دسته هستند يا ظاهراً از شما بهتر هستند بگوييد خدايا ما را هم مثل اين خوب کن، يا ظاهراً از شما ضعيفتر هستند و عقبتر هستند باز نگوييد من بهتر هستم بگوييد اين خانم، اين آقا ظاهرش آلوده است يک باطن پاکی دارد که آن باطن پاک آشفتگی ظاهرش را اصلاح میکند من ظاهرم آراسته است يک آشفتگی باطنی دارم که میزند آراستگی ظاهریام را هم خراب میکند: «لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي»[15]زود قضاوت نکنيم زود نمره ندهيم من ديدم اين خانم را چندتا ويژگی، يکی پيش سلام شد گفت نمازم را اول وقت میخوانم، تقليد میکنم، خمس را قبول دارم، نکاتی که بعضیها ازش دور هستند من نظر آيتالله العظمی مکارم را بهش گفتم، بعد تشکر کرد آمد برود البته اين را هم بگويم اين را هم گفت اين هم واقعاً مايه تعجب است، ما همين کار مشاورهای در بلوار شهيد چمران وقتی میخواست شروع بشود شب اولی که ما میخواستيم ميز و صندلی بگذاريم در پيادهرو بلوار شهيد چمران من بيست و چهار ساعت قبلش با خيلیها مشورت کردم، خيلیها يعنی چه کسانی؟ يعنی متدينين، يعنی مؤمنين، يعنی حزباللهیها، بعضی از علما، عمدتاً گفتند اين کار را نکن، گفتند آقای حدائق نکن، آبرويت میرود بلوار شهيد چمران جای کار نيست، شما مسجد داري، دفتر داری، بنشين مسجد کسی کار دارد بيايد آنجا شما چرا میروی آنجا من اولين تشکر از اين کاری که صورت گرفت که تا الآن بيش از نهصد هزار جلسه مشاورهای رايگان از سال هشتاد و نه تا الآن داده شده بدون دريافت يک ريال پول، میدانيد مشوق اوليهاش چه کسی بود؟ همين خانم، اين خانم وقتی آمد اول تشکر کرد، گفت آقا من اول آمدم از شما تشکر کنم، ديدم اينجا نشستيد زديد گفتمان دينی، و گفت که شما مردم را در يک مقطعی رها کرديد خيلی خانوادهها آسيب ديدند بعضی خانوادهها دچار شکست شدند از نظر اخلاقی بعد گفت دير آمديد ولی خب شد آمديد، اين تشکر از اين خانم بود، من با بعضی از نماز شبخوانها مشورت کردم گفتند آقا اين کار را نکن، خدا رحمت کند مرحوم آيتالله ابطحی را آقای حاج سيد محمدباقر ابطحی ايشان آمد شيراز شرح اين جريان را من گفتم ايشان متأثر شد گفت آقای حدائق مشمول اين روايت پيغمبر هستی که رسولالله فرمود «إن الله يؤيد هذا الدين ولو بالرجل الفاجر»[16] پيوسته خدا دين را حمايت میکند ولو به يک انسان فاسق ايشان گفت اگر آن شب يک متدين، يک مذهبی يک روحانی میآمد میگفت دستت درد نکند، شما میگفتيد خب اين کارش است اين نگويد چه کسی بگويد؟ اما خدا کسی را فرستاد که اصلاً شما درصدی احتمال نمیداديد حمايت کند و او تشکر کرد، اول تشکر کرد بعد مسألهاش را پرسيد من نظر آيتالله مکارم را برايش گفتم، آمد برود گفتم خواهر من يک سؤال دارم، گفت بفرماييد، گفتم شمايي که نماز اول وقتت ترک نمیشود مقلد آيتالله العظمی مکارم هم هستی، خمس هم میدهي من يک سؤال دارم از شما، شما نظر آيتالله العظمی مکارم و نظر دين را نسبت به پوشيش خودت در جامعه میداني؟ آقايون اين حرف شيراز شماست، اين حرف سال هشتاد و نه، سيزده سال قبل، با کم و زيادش چهارده سال الآن رفتيم در چهارده، سيزده سال تمام و شروع چهارده، اين حرف همين شهر است گفتم شما نظر آيتالله العظمی مکارم را در امر حجاب هم میدانيد؟ گفت نه نظر ايشان چه است؟ گفتم شما میگوييد من مقلد ايشان هستم گفتم نه نظر ايشان نظر اسلام اين است اسلام به شما اجازه نمیدهد با اين وضع در انظار عمومی حاضر بشوی حضار محترم به اين ماه مبارک رمضان قسم گفت نمیدانستم به داد اين جوانها برسيد، زودی تکفيرش نکن، نشنيده، نمیداند، نگفتند برای او، جبهه میگيرد موضع میگيرد، گفت نمیدانستم من يک رساله آيتالله العظمی مکارم بود دادم بهش گفتم اين رساله را برو با دقت مطالعه کن، تشکر کرد و رفت به بعضی از دوستان گفتم از فردا شب ميزهای مشاوره را بياوريد، آن سال تا ساعت دو سه بامداد دوستان اهل علم ما مشاورها میآمدند چهارده تا پانزده تا مینشستند مردم میآمدند مشاوره میشدند خب بله نمیدانند يک بخشی از اين فاصله گرفتنها نمیشناسند نمیدانند شما ببينيد در شام يزيد تبليغ کرده بود ما خارجی آورديم، ورود حضرت زينب به شام هزارتا زن رقاصه دور کجاوه حضرت زينب میکوبيدند میرقصيدند و شادی میکردند دوتا سخنرانی در شام اتفاق افتاد خطبه امام سجاد و يک نطق حضرت زينب خطاب به يزيد و بعد هم زنان شامی، کار به جايي رسيد که همان زنهايي که میآمدند میرقصيدند میآمدند عرض ادب میکردند تسليت میگفتند خانم ما نمیدانستيم که شما فرزند زادگان پيغمبر هستيد، به ما گفته بودند خارجی آوردند، اينها عناد نداشتند نمیدانستند جهل داشتند، و بدترين دشمن انسان هم جهالت است که نداند، لذا اين امر به معروف و نهی از منکر يعنی کمک کنيد مردم را از اين جهلها بيرون بياوريد با زبان خير، ما بعضیهايمان منتظر نتيجه هستيم اين هم اشتباه است حالا من عرض کردم، من در شرائط امر به معروف، مراتب امر به معروف و ويژگیهای آمر به معروف و ناهی از منکر میخواهم روز پايانی صحبت کنيم که همه ما وظايفمان را بفهميم من چرا اگر حرف میزنم اثر نمیکند؟ چون روشش را بلد نيستم.
من همين در مسجدالرسولی که وارد شديد يک ظهری آمدم بيايم در مسجد، يک پيرمردی داشت رد میشد حالا يک چيزی هم رو کولش بود تا ما را ديد گفت خدا ريشهتان را بکند، خدا از روی زمين ورتان دارد، بدبخت کرديد ما را بلند بلند میگفت گفت و رفت من هم داشتم میآمدم مسجد، تا شنيدم برگشتم، رفتم دنبالش آقا میخواهی خرابترش کنی يا میخواهی درستش کنی؟ مسأله، تو میخواهی اين پيرمرد را بياوری در راه، يا اين پيرمرد را بیراههتر کنی؟ من رفتم ديگر داشت میرفت دست گذاشتم رو شانهاش گفتم سلام عليکم، يک نگاهی به من کرد گفت حاجآقا سلام عليکم مخلصتان هستم، چاکرتان هستم فدايتان میشوم گفتم خوبی؟ گفت الحمدلله خب اين داشت دریوری میگفت با يک سلام عوضش کرديم عوض هم نشده باشد بعد که برود برای هر کسی نقل بکند بگويد من فحش دادم او سلامم کرد میگويند عجب آدم بیمعرفتی هستی تو بابا، امر به معروف راه دارد آداب دارد، میگويند ادب آداب دارد ما در آدابش حرف نمیزنيم چرا اولياء الهی قلب را تسخير میکردند ما نمیتوانيم آنها چه جوری حرف میزدند؟ آنها چه جوری سخن میگفتند؟ خب اين را حالا ويژگیهای که يک آمر به معروف و ناهی از منکر بايد داشته باشد که يکی از آنها اين است که اول من چيزی که میخواهم بگويم خودم هم عمل کنم، آقا نشستی داری تلويزيون نگاه میکنی، خودت نماز نخواندی هی به بچهات میگويي پاشو نماز بخوان، يک سالی ما مشهد بوديم يک جمعی نشسته بودند يک از ثروتمندهای شيرازی گير داده بود به يک جوانی میگفت خمس میدهی، سال خمسی داری، خمس بده خمس خوب است، حرفهايش را که زد بعد بهش آهسته گفتم حاجی خودت خمس میدهی؟ گفت ما بازار شلوغه يک خرده حساب و کتابها در هم است، من يک وقتی خدمت آيتالله العظمی حاج شيخ بهاءالدين محلاتی رسيدم يک صد هزار تومن به ايشان دادم بعد خدمت آيتالله حاج شيخ مجدالدين محلاتی رسيدم يک صد تومن هم به ايشان دادم، يک صد تومن هم به حاجآقاتان دادم ميلياردر شهر گفتم بقيه پولهايت را هم بگذار خود آقا که آمدند حضرت که آمدند بده به حضرت خب مرد حسابی تو خودت نمیدهی بعد میگويی خمس بده: دو صد گفته چون نيم کردار نيست! امام صادق فرمود با رفتارهايتان مردم را به ما تشويق کنيد: «كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»[17] میخواهی ياد بدهي به بچههايت غيبت نکردن را وقتی جلوت دارند غيبت میکنند بگو غيبت نکنيد، خودت غيبت نکن، خودت ادب داشته باش تا ادب را بياموزند بابايت زنده است جلو چشم بچههايت دست بابايت را ببوس، صدايت را بلند کردی، صدا رويت بلند میکنند بیحرمتی کردی بیحرمتی را داری ياد میدهی: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[18]اين دوتا دستور بله آسيبها را ما بايد تذکر بدهيم حالا فرمول و راهکارش را عرض میکنم: «وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»[19] از دستورهای ديگر دو دستور ديگر خدا میفرمايد اگر میخواهيد مشمول رحمت الهی بشويد نمازهايتان را برپا داريد، زکاتهايتان را بپردازيد حقوق ضعفاء را از مالتان خارج کنيد: «وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[20] از خدا و پيغمبر هم اطاعت کند، اين چهار گزينه پايانی، نماز، زکات، اطاعت از خدا و اطاعت از رسول، آيات ديگری را ما در اين ماه رمضان ذکر کرديم که در آيات ديگر هم به عنوان معيارهای رحمت خدا ياد نموده، خدا میفرمايد اين دستور شش مادهای را رعايت کرديد اولئک سيرحمهم الله اينها کسانی هستند که خدا اينها را مشمول رحمت خودش قرار میدهد: «إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيم»[21]خداوند عزيز است، مقتدر است، با عزت است، و خداوند حکيم است يعنی خداوند با خبر است از حال ما، من چندتا نکته ذيل اين آيه بگويم عرايض را جمعبندی کنم، اول خواهران محترمه، برادران عزيز زن و مرد در اصلاح جامعه نقش دارند قرآن میفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[22] نه فقط مردان مؤمن امر به معروف کار زنها هست کار مردها هم هست، نهی از منکر هم رسالت مردهاست هم رسالت زنها، هردو نقش دارند اصلاح جامعه اين يک نکته مهمی است که تأثيرگذار هستند زن و مرد در رشد و تعالی جامعه نسبت به يکديگر، نسبت به مؤمنين.
نکته ديگر خداوند سبحان مؤمنين را در جامعه اسلامی نسبت به يکديگر حق ولايت و نظارت داده، بله نسبت به برادر ايمانی خودم، دوستان مؤمن خودم ولايت دارم بايد تذکر بدهم، بیتفاوت نبايد بگذرم و بیتفاوت نبايد باشم اين هم مطلب ديگر و از اين آيه استفاده میشود که امر به معروف و نهی از منکر يک تکليفی است برای تمام مردان و زنان مؤمنه البته حالا با آن معيارهای که عرض خواهيم کرد، امکانات اگر افراد دارند، تمکن اگر دارند از اين فرصتهايشان بايد استفاده کنند، حالا تمکن هم پول نيست يک وقت يکی مقام دارد، مدير اداره است، يک کسی بزرگ خانواده است يک کسی يکجايي حرفش را گوش میکنند اينها همهاش تمکن است از اين فرصت بايد راستای اجراء اوامر الهی استفاده کند، اينکه خدا میفرمايد: «بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ»[23] اين يعنی وقتی میخواهی حرف بزنی، طرف مقابلت را خودت ببين، خودت را ولی او ببين، ما متأسفانه بعض وقتها حرف که میزنيم طرف احساس میکند میخواهيم خرابش کنيم، او بايد احساس کند که دوستش داريد، يک حديث از اميرالمؤمنين میفرمايد قلب انسانها وحشی است: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ»[24] شما در مراودهتان با ديگران که رو به رو میشويد بالاخره همديگر را نمیشناسد بعد امام میفرمايد: «فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه»[25]اگر توانستی اين قلب را تسخير کنی حرفت اثر میکند، اقبال به تو میکنند، رو به تو میآورند بعضیها ديديد قلبها را تسخير کردند حالا عنوانی هم ندارد همه دوستش میدارند بعضیها میبينيد ثروت الی ماشاءالله قدرت نگفتنی میميرد اصلاً بیاعتناء میشوند با او، اين اقبال مردم در گرو تسخير قلب است لذا در اين آيه شريفه هم خداوند محبت را جزء وظايف مؤمنين نسبت به يکديگر میداند، يعنی حرف وقتی میخواهيد بزنيد حرف يک جوری بزنيد که ولی خودتان ببينيد طرف را دوست ببينيد بفهمد که میخواهيد رشدش بدهد، تصور برايش نشود که میخواهيد خرابش کنيد، باز ببينيد ما يکی از مشکلاتمان همين است که عيبها را در جمع میگوييم اين اشتباه است حالا يک جمعی نشستند طرف يک اشتباه میکند يا يک خطا میبينيم خطايش را در جمع بازگو میکنيم اين بیآبرو میشود جلو جمع، در روايت داريم تذکرهای تنبيهی و هشدار دهند و اصلاحی در خلوت بگوييم، اگر از يک کسی يک عيبی ديديد بکشيدش کنار آقای فلانی اين حرف حرف درستی نبود اين کارت کار درستی نيست آبرو جلو ديگران نرود آنچه که بايد در جمع گفته شود خوبیهاست يعنی يک وقت بخواهيد از يک جوانی تشويق کنيد در جمع بگوييد آقا اين فلانی اين اخلاق خوب را دارد و ما داريم ازش تجليل میکنيم ياد بگيرد ديگران، بالاخره دانش آموز آمده نماز وظيفه است تشکر کرد تجليل کرد از اين کار خوب در جمع، ولی اگر همين دانش آموز يک اشتباهی کرد اين را نبايد در جمع در جمع خرابش کردید: « مَنْ وَعَظَ أَخَاهُ سِرّاً فَقَدْ زَانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلَانِيَةً فَقَدْ شَانَهُ»[26] کلام مولاست حال اگر نگاه نگاه مهرورزی باشد قطعاً اين مسائل رعايت میشود، خب خود ايمان در اصلاح جامعه و فرد نقش بسزايي دارد قرآن میفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[27] مؤمن اگر بوديد اصلاً خود اين ايمان سازنده است من کراراً عرض کردم ما نوح آسيبهايي که نه در مملکت ما در سراسر دنيا داريد میبينيد از بیايمانی است از بیمعرفتی است شما ببينيد چه کسانی ظلم میکنند، چه کسانی آبرو میبرند، چه کسانی جنس تقلبی دست مردم میدهند؟ چه کسانی رحم و مروت ندارند شما بررسی کنيد مؤمنين هستند، مؤمن واقعی اين جوری است اين جوری عمل میکند آنی که مؤمن است وجودش منشأ اصلاح برای جامعه و خانواده است آنی که ضعف ايمان دارد دارد آسيب میزند شما طلاقهايتان ريشه در بی ايمانی دارد ريشه در بیتقوايي دارد اين هم مطلب ديگر که ما اصلاح فرد اصلاح جامعه، ايمان، امر به معروف، نهی از منکر، اقامه صلات، پرداخت زکات، اينها تأثيرگذار است در اصلاح جامعه بالاخره يک بخشی هم مردم میبينيد با حمايتهای مالی جلو از دست رفتن ايمانشان گرفته میشود، اينها را خدا اين شش دستور را بيان میفرمايد و لذا وظيفه همه ماست به عنوان يک مؤمن و يک مؤمنه به اين دستورات ششگانه که خدا بيان میفرمايد عمل کنيم، و اين نکته را هم بگويم ما بايد اول خود عامل باشيم، خود عمل کنيم تا ديگران از رفتار ما فرار بگيرند و بياموزند کاری را که ما از آنها میخواهيم اين هم مطلب ديگر و بعد اطاعت از پروردگار در رأس مسائل عبادی است اطاعت از پيغمبر در رأس مسائل حکومتی و سياسی است يعنی خدا میفرمايد: «وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[28] اطاعت از خدا در اوامر معنوی و تربيتی، اطاعت از پيامبر در مسائل اجتماعی و سياسی و اعمال ماست که عزيزان زمينهساز رحمت الهی را فراهم میکند، کارهای ما اعمال ما، موجب میشود که رحمت الهی بر ما ساری و جاری میشود و نکته پايانی در ذيل اين آيه شريفه عرض کنم، از اين آيه و آيات فراوانی ما استفاده میکنيم که زن و مرد در دريافت رحمت الهی يکسان هستند، اينکه بعضیها میگويند اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته حرف غلطی است اين از آياتی است تا برای شما گفتند همين آيه هفتاد و يک سوره توبه را بخوانيد هم در اصطلاح جامعه زن و مرد تأثيرگذار هستند، هم در دريافت رحمت الهی يکسان هستند، تبعيض میدانيد کجا بود؟ تبعيض جايي است که اگر کسی يک مورد آورد من جايزهاش میدهم تبعيض يعنی اينکه ما بگوييم عبادت خانمها ارزشش از عبادت آقايون کمتر است قرآن اين را نمیگويد قرآن میفرمايد: «أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[29] زن و مرد مشمول رحمت الهی قرار خواهند گرفت: «أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[30]شما روزه خانمها ثوابش کمتر از مردهاست معاذ الله بابا بحث ارثيه يک بحثی است که امام رضا جواب دادند اگر میگويند زن نصف مرد ارث از بابايش ببرد علتش اين است که امام رضا فرمود چون اقتصاد زندگی يا اينکه طلاق چرا دست مردهاست چون شروع زندگی دست زن است ختم زندگی دست مرد است، زندگی دو رکن دارد آغاز، پايان، اسلام میفرمايد شروعش را خانم تو شروع میکنی، ختمش را مردم ختم میکند اين عين عدالت است، تازه اينجا بايد مردها شکايت کنند بگويند چرا شروع زندگی دست زنهاست چه جوری شروع دست زنهاست، خانمها صيغه عقد خواندن را بلد نيستند، اگر يک زن و مردی بلد بودند خودشان صيغه بخوانند حالا من ترجمهاش را میخوانم ببينيد که شروع که میکند ختم چه میکند؟ زن میگويد من خودم را به عقد شما با اين مهريه در آوردم، اين را میگويند ايجاب اين يعنی شروع، مرد میگويد قبول کردم، بله واقعی را مرد میگويد حالا اينکه عاقد سر جانماز اجازه میگيرد چون زن بلد نيست صيغه بخواند عاقد میخواهد از طرف او نبايتاً بخواند میگويد اين اجازه را بده به من بخوانم، آغازگر زندگی مشترک زن است، پايان دهنده به زندگی مرد است، اسلام میگويد خانم حواست باشد در شروع بد شروع کردی آن سر ريسمان دست مرد است، يک وقت میبينی مرد هم بد ختم کرد، ببينيد اين عين عدالت است آقا چرا مثلاً ارثيه زن نصف مرد، امام پاسخ دادند چون اقتصاد زندگی به دوش مرد است، خانمها ميلياردر هم باشند وظيفهای برای خرج کردن ندارند، تازه زن واجب النفقه مرد است، میگويند آقا میخواستی زن نگيری، زن گرفته بايد خرجش بکنی، بايد ادارهاش کنی عيال گرفتی بچههايت را تو بايد رزق بدهی، زن کارش تحريم شده مادری در کانون منزل با آن شرائطی که يک جايي يک وقتی در جمعی از مديران گفتم يکی از مديران گفت حاجآقا اينها را رو منبر نگوييد که حضرت عباسی کار ما زار میشود بلد نيستند بعضیها من نمیخواهم حالا مسأله را هم بگويم که بعد بگوييد آقايون برايمان درد سر درست کرديد، از نگاه اسلام اگر میخواهيد بکنيد کاملاً عادلانه است اسلام میگويد خانم تو حق خرج کردن نداری، از تو نمیخواهم خرج کنی، تو نصف مرد گيرت بيايد مردی که بايد خرج خودش بکند، خرج شما را بکند، خرج بچههايش را هم بکند دوبرابر ببرد، در بعضی از ارثيهها میبينيد آنچه که زن میبرد خيلی هم بيشتر است چون اين برای خودش است مرد برای پنج شش نفر بايد خرج کند، حضار محترم اينها عين عدالت است در مسائل اخلاقی، در مسائل معنوی زن و مرد در تراز هم هستند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ»[31]، «و الصالحين و الصالحات»، همه در تراز هم: «أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ»[32] يعنی فرقی نيست نماز زن، مثل نماز مرد است، اگر هردو مقبول باشد حج خانمها مثل حج آقايون است، صدقه خانمها مثل صدقه آقايون هست هيچ فرقی نمیکند اين هم نکته ديگر، ذيل اين آيه هفتاد و يک که متأسفانه دشمن کار دارد میکند من کتابی را ديدم در نيويورک امريکا چاپ شده بود هزار و چهار صد صفحه عنوان کتاب اين بود، از کلينی تا خمينی، هشتصد صفحه اين کتاب فقط پرداخته بود به حقوق زن در اسلام به دروغ، نه به حقيقت، آمده بود سياه نمايي کرده بود يک جمله را گفته بود قبل و بعدش را حذف کرده بود، که آقا زن در اسلام جايگاه ندارد، زن يک موجود منزوی است زن يک عنصر حاشيه نشين است اين حرفهای که دشمن کار میکند و دشمن دارد تلاش میکند، من بسنده کنم.
پروردگارا به عظمت اين ماه مبارک رمضان توفيق التزام به اين دستورات شش مادهای که امروز از سوره توبه تلاوت گرديد به همه ما مرحمت بفرما.
[1] توبه71.
[2] توبه71.
[3] حجرات10.
[4] توبه71.
[5] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص639.
[6] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص639.
[7] حجرات10.
[8] توبه71.
[9] توبه71.
[10] توبه71.
[11] طه44.
[12] توبه71.
[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص156.
[14] واقعه10.
[15] تحف العقول النص ص443.
[16] منیةالمرید ص145
[17] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص77.
[18] توبه71.
[19] توبه71.
[20] توبه71.
[21] توبه71.
[22] توبه71.
[23] توبه71.
[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص477.
[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص477.
[26] تحف العقول النص ص489.
[27] توبه71.
[28] توبه71.
[29] توبه71.
[30] توبه71.
[31] توبه71.
[32] توبه71.