استادحدائق روز دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 مصادف با بیست و یکمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال مولی الموحدين و امام المتقين اميرالمؤمنين: «أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا»[1].
خب اين دو مسألهای را که اشاره کردند من اشاره کنم اول سجده شکر به جا بياوريد که حرمت اميرالمؤمنين را پاس داشتيد، طبق حديث حضرت زهراء سعادتمند هستيد: «أَنَ السَّعِيدَ كُلَ السَّعِيدِ حَقَّ السَّعِيدِ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً»[2] حضرت زهراء میفرمايد سعادتمند، تمام سعادتمندی و حق سعادتمندی در اين است که علی را دوست بداريد بابا بای خودت از دنيا رفته بود چه کار میکردی؟ میرفتی سيزده بدر، انصاف بدهيد، برادرت رفته بود چه میکردی؟ پدر امت: «أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[3] رسولالله فرمود و من علی دو پدر اين امت هستيم، از اين مجلس رفتيد بيرون سجده شکر به جا بياوريد، خدايا قيامت شرمنده اميرالمؤمنين نشديم، آقا بگويد در سيزده بدر ما يادت رفت، علی تا کجا؟ الحمدلله موفق هستيد البته اسلام با تفريح مخالف نيست با گردش مخالف نيست اما وقتی اينها تعارض پيدا کند بين حزن و اندوهی که صاحبالزمان اندوهگين است، ولیالله الاعظم اندوهگين است، خب اين حرمت داری را پاسداشتی، خداوند از همه پذيرا باشد و اين انشاءالله سرمايه قيامت ما قرار بگيريد که قطعاً قرار خواهد گرفت، محبت پيغمبر فرمود، حسنهای است که هيچ گناهی ضرر بهش نمیزند، ببينيد اين را هم من بگويم باز قدر اين محبتهايتان را هم بدانيد، در قاعده اعمال و افعال اين قاعده وجود دارد خوبیها بديها را میشويد، بديها خوبیها را از بين میبرد: «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»[4] کارهای خوبیتان بديهايتان را از بين میبرد کارهای بد خوبیها را از بين میبرند من ديشب در مراسم احياء عرض کردم هنر اين است که مراسم احياء را نگهش داريد، هنوز از مسجد بيرون نرفته زمينش نگذاريم، ولخرج در معنويات نباشيد زحمت میکشيم حفظش کنيم، امام باقر فرمود کار کم حفظ شده پيوسته بهتر از کار زياد ناپيوسته است خب اين قاعده کلی است اما در اين قاعده فقط يک حنسه است که هيچ گناهی از بينش نمیبرد و آن محبت علی ابن ابیطالب است، و يک گناه است که آن گناه را هيچ حسنهای نمی شويد و آن عداوت به علی ابن ابیطالب است، درود بفرستيد به ارواح پاک پدر و مادرهايتان که اين پاکی اين عشق وراثت پاکی آنهاست که ابن ابیالحديد معتزلی میگويد ما عالم سنی است میگويد ما هر گاه میخواستيم حلال زاده بودن يا حرام زاده بودن کسی را بفهميم با محبت علی ابن ابیطالب محکش میزديم اين حرف ابن ابیالحديد است بعد استناد میکند به اين سخن پيغمبر که رسولالله فرمود: «لَا يُحِبُّكَ إِلَّا طَاهِرُ الْوِلَادَةِ»[5] دوست نمیدارد تو را مگر کسی که ولادت پاکی دارد، من مسيحی ديدم عاشق اميرالمؤمنين است يهودی به اميرالمؤمنين ارادت دارد.
در يک جلسهای يهودیهای شيراز بودند مسئولين قبرستانهای شيراز ما يک سخنرانی کرديم بعد جملهای گفتيم يک آقای يهودی آمد تشکر کند از ما از اين صحبت، يک جمله از اميرالمؤمنين گفتم اين شگفت زده شد، گفتم تورات خواندهای؟ گفت بله، گفتم تورات را خلاصه کنم در يک جمله بدهم تحويلت، بزرگ يهودیها بود، گفت بگو، گفتم عصاره تورات اين است که زبانتان را کنترل کنيد، تا از آسيبهای لغزشهای گفتاری در امان باشيد، اين اين قدر متعجب شد با تعجب گفت شما مگر تورات خواندی؟ گفتم خير، گفت از کجا نقل میکنی، گفتم از تورات خوانده هستی نقل کردم، از اميرالمؤمنين، که حضرت فرمود: «قرئت التورات و اخترت منه»، من تورات را خواندم و اين جمله را بر گزيدم از تورات که اگر کسی گفتارهای زيادی را ترک کرد از آسيبهای آن در امان میمانند اين آقا گفت من ارادتم به اميرالمؤمنين مضاعف شد ببينيد اين عشق اميرالمؤمنين در نهاد بشريت است مگر آنهايي اصالتشان مشکل داشته باشد، من گاهی اوقات ارادتی از اهل سنت میبينم که در شيعیها گاهی به ندرت میبينيم. آقای سنی استاد دانشگاه الازهر من در مکه ديدم گفت خدا دوتا پسر به من داده، پسر اولم را به عشق فرزند اول علی نامش حسن، کنيه ابامحمد، فرزند دوم به عشق فرزند دوم علی نامش حسين، کنيه اباعبدالله، قيامت ما در پيشگاه اميرالمؤمنين جلو آقا سر نيندازيم پايين بگوييم آقا دم از شيعه بودنت زديم، اما بچههای ما يک اسمهاي ديگر انتخاب کرديم که ربطی به شما نداشت اما آن استاد دانشگاه الازهر مصر سنی است میگويد به عشق علی ابن ابیطالب دوتا پسرهايم را به نام دوتا پسر علی قرار دادم اين محبتی است که جامعه بشری به علی ابن ابیطالب دارد، جردجرداق مسيحی میگويد علی شما بايد در قرن معاصر زندگی میکرديد تا شما را بشناسند تا قدرت را بفهمند، خب اين محبت که الحمدلله ادب کرديد آمديد و اين تعطيلات و رسومات ملی بر اعتقادات شما غلبه پيدا نکرد اين جای شکر دارد «الحمدلله ربّ العالمين».
اما مسأله دوم که فرمودند که نماز روی صندلی، عزيزان الحمدلله همه اهل مسأله هستيد و میدانيد و متوجه هستيد خداوند در حد توان افراد انتظار عبادت دارد کما اينکه ماه رمضان اگر کسی سالم است بايد روزه برود، نيست بگذارد ايام ديگر نشد، بيماری ادامه پيدا کرد مد طعام بده، نداشت استغفار کن ببيند چقدر خدا راحت کنار میآيد، آقا پول داشتی خمس بده، نداشتی نده، مستطيع شدی برو حج، نشدی نرو، زکات اگر بهت تعلق گرفت بپرداز، تعلق نگرفت نمیخواهد بپردازي، نماز بنده اگر توانايياش را دارم که ايستاده نماز بخوانم بايد ايستاده بخوانم، توانايياش را دارم که وضوء بگيرم بايد وضوء بگيرم اگر اين توانايي را ندارم تيمم میکنم، اگر اين قدرت ايستاده نماز خواندن را ندارم نشسته میخوانم ديگر آن خدا میداند و ما قيامت بايد جواب خدايي بدهيم که اينجاست: «أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد»[6] خدا میفرمايد من تو را از خودت بهتر میشناختم بتونيم و کوتاهی کنيم مسئول هستيم، نمیتوانيم و انجام ندهيم خدا میپذيرد و من به عزيزانی هم که توانايي جسمی ندارند رو صندلی گاهی اوقات میگويد آقا ما خجالت زده هستيم شرمنده هستيم، میگويم گاهی اوقات همين عبادتهای شرمندگیتان يک وقت میبينی در خانه خدا از آن عبادتهایي که غرور میآورد مطلوبتر است هدف در عبادت تقرب است تواضع است، فروتنی است دلشکستگی است لذا عزيزان مسأله را میدانند آنهايي که توانايي دارند الحمدلله به وظيفه عمل میکنند، آنهايي هم که ندارند در حدی، فقهاء میفرمايند در حد تواناييشان يک کسی میتواند ايستاده حمد و سوره را بخواند ايستاده بايد بخواند، يک کسی توان ايستاده ندارد نشسته، گاهی اوقات در حال بستر خوابيده رو به قبله در بيمارستانها رفتم ديدن يک مريضی پمپرزی بود، رفتيم احوالپرسی ديدم شروع کرد گريه کردن، گفت آقای حدائق از نماز خواندنم خجالت میکشم قدر اين سلامتیها را بدانيد هميشه هم اينطور نمیماند با يک کسالت میشوی پمپرزی، بايد کسالت تر و خشکش میکند از محترمين بود گفت حاجآقا از نماز خواندم خجالت میکشم اين قدر شرمنده میشوم بدنم آلوده يک سنگی میآورند تيمم میکنم همينطور که خوابيدم يک الله اکبری میگويم همينطور خوابيده مهر را در پيشانی میگذارم گفتم من يک چيزی برايت بگويم حالا قيامت خواهيد ديد يک وقت میبينی همين نماز در جا افتادهات که با شرمندگی تلفيق شده نزد خداوند ثوابش از آن نمازهای که غرور درش آمده بيشتر است بالاخره حالا اگر کسی بيمار شد مريضها را هم مخصوصاً دعا کنيد، ديشب و امروز خيلیها التماس دعا خواستند بيمارها را دعا کنيد شکرانه اينکه سالم هستيد مسجد آمديد، مجالس شرکت کرديد دعا کنيد آنهايي را که محروم هستند و بيمار هستند و قدرت آمدن ندارند و عيادت کنيد مريضها را من اين را بگويم و تمام کنم خدوند به يکی از انبياء بنیاسرائيل وحی که کرد به فلانی بگوييد چرا ديدن خدا نمیآيي؟ آن پيغمبر عرض کردم يا ربّی اگر از من سؤال کرد، کجا بيايد ديدن شما؟ خطاب شد من کنار بستر بيمار حاضر هستم حاجآقا ديدن اين مريض میروی عيادت خداست مريض در بستر را نبيد، آفريدگارت را داری عيادت میکنی، اين هم انشاءالله بيمارها را دعا کنيم، انشاءالله آنهايي هم که مريض هستند خدا صحبت و عافيت عنايت کند صلوات غراتری ختم نماييد.
آنهايي که بیاحترامی کردند و روز شهادت حضرت رفتند، آنها حسابشان با ما نيست با خداست، دست ما نيست ما حساب کار خودمان را بايد پس بدهيم، نعوذ بالله العياذ بالله اگر کسی تفريح برويد با دهن کجی به اميرالمؤمنين سر سالم به گور نمیرساند اين را از من بشنويد اگر با اين قصد برود بگويد علی چه است؟ دين چه است؟ برو خوش باش خواهيد ديد آيندهاش را اگر میشناسيد رصد کنيد ببينيد اينها عاقبت بخير از دنيا میروند حالا آنهايي که کردند اين کار را کردند خود میدانند و خدا، اما الحمدلله ما مجالس دينی ما مراسم احياهای ما مثل سالهای گذشته حضور شما وجوه نيره، مؤمنين و مؤمنات نشان داديد که اصل برای ما دين است و اهلالبيت است و ارزشهای دينی است اين مسائل اجتماعی ما را از آن تکاليف دينی و شرعیمان باز نمیدارد، حالا اگر کسی هم نافرمانی کرد، خطا کرد آن ديگر طرف او ذات مقدس ربوبی است و آن بايد پاسخگويي پروردگار بايد باشد.
ما توفيقی که روزهای بيست و يک رمضان هر سال سال يکبار رقم میخورد يک مروری بر آن آخرين نامه حضرت و وصيتنامه حضرت به دو امام بعد از خود و عزيزانش و تمامی شيعيانش يک مروری روی اين بکنيم من در جلسهای هم ديشب عرض کردم ما نهجالبلاغه را اين دائرة المعارف انسانيت که يک شخصيتی مثل جردجرداق مسيحی میگويد بيش از هفتاد مرتبه از آغاز تا پايان خواندم يک استاد مسيحی گاهی اوقات ما بچه شيعهها يک دور ترجمه نهجالبلاغه را نخوانديم همه چيز میخوانيم، کتاب دستمان است تا خوابمان میبرد، اما کلام اميرالمؤمنين، ترجمهاش را من نمیگويم متن عربی، ترجمه آقا چه فرموده؟ در اين خطبهها چه فرموده؟ در نامهها چه فرموده؟ اينها را ما مطالعهای بکنيم قيامت سر جلو حضرت پايين نيندازيم، آقا کتابت در دسترس ما بود، در خانه ما بود ولی مطالعه نشد، من از فرمايشات حضرت نامه چهل و هفت نهجالبلاغه، اين نامه چهل و هفت آخرين سخنانی است که تاريخ از اميرالمؤمنين ثبت کرده، يک اهميت ويژه هم دارد من اين اهميت را هم عرض کنم، گاهی اوقات ديديد آقايون میخواهيد برويد مسافرت آن لحاظت آخری که داريد میرويد مهمترين توصيههايي که ذهنتان میرسد را تذکر میدهيد، آن لحظه آخری که داريد از بستگانتان جدا میشويد آقا دارد میرود حج، دارد میرود مسافرت میگويي آقا حواستان باشد فلان کار يادتان نرود، فلان برنامه را فراموش نکنيد اولويتها را متذکر میشود آقا اميرالمؤمنين مطلع است سفر سفر آخرت است و حضرت با اين مجموعه فخيمی که از سخنان حضرت باقی مانده بود امام به صورت تلگرافی يک آييننامهای زندگی کردن را برای دو امام بعد از خود و فرزندانش و تمامی دوستداران و شيعيانش تا قيامت حضرت بيان فرمود اينها را من مرور میکنم حالا جای بحث و توضيح فراوان دارد اما چون روز روز شهادت است و اين سخنها را امام در آن آخرين لحظات عمر شريف فرمود، مروری کنيم و ترجمهای کنيم، آقا خطاب به امام حسن و امام حسين فرمود: «أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ»[7] اول شما دو نفر را حسنم و حسينم را به تقوی سفارش میکنم آقايون بنويسيد وصيتنامه، در وصيتها نامههايتان اينها را يادآوری کنيد، من سراغ داشتم افرادی که وصيت بابايش متحولش کرد اين را وصيت کنيم اگر وظايفی و تکاليفی به عهده ماست ورثه بايد انجام بدهند متذکر بشويم، توصيههای اخلاقی به بازماندگانمان را فراموش نکنيم، امام فرمود شما را به تقوای الهی سفارش میکنم: «وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا»[8] حسنم و حسينم فريب دنيا را نخوريد اگرچه دنيا دنبال شماست، مردم فريب دنيا را نخوريد به همين سرعتی که تا به امروز از عمرتان گذشت به همين سرعت باقیماندهاش هم میگذرد، به همين سرعت پايان میپذيرد فرصتها، دنيا در صدد فريب است گاهی اوقات زرق و برقها، ثروت، مقام، قدرت، سرگرم میکند افراد را: «وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا»[9] آقا فرمود حسنم، حسينم هيچگاه بر دنيايي که از دست داديد تأسف نخوريد، کار دنيا را به دنيا واگذار اگر حالا در مسائل دنيايي يکجايي ضرر کردی، يک چيزی به دست نرسيد میخواستی نشود اينها شما را اندوهگين نکند: «وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ»[10] امام فرمود پسرانم هميشه حق بگوييد، سخن حق يعنی سخنی که خدا بپسندد خدا راضی باشد: «وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ»[11] کار میکنيد و زحمت میکشيد به گونهای کار کنيد که اين باورتان باشد اين کار اجر دارد، مزد دارد خدا بیپاداش نمیگذارد، ببينيد وقتی ما کار را برای اجر میکنيم، اجر از خدا نه اجر از خلق سعی میکنيم کار را خوب بدهيم تحويل، خوب بدهيم تحويل تا خوب دريافت کنيم پاداش را، امام میفرمايد اين کارهای اجتماعیتان را: «وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ»[12]اجرتان را از خدا بخواهيد نه خلق زحمت بکشيد، تلاش بکنيد اما نزد خداوند مأجور هستيد: «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً»[13] اين قسمت اول وصيتنامه خطاب فقط به اين دو امام است دو امامی که رهبری امت را به عهده میگيرد، هفتتا دستور امام میدهند برای دو امام بعد از خود: «وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً»[14] پيوسته دشمن ظالم باشيد، دشمن ظالم و مخالف ظالم: «وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[15] و پيوسته يار و معاضد مظلوم باشد، عضد مظلوم باشيد يار مظلوم اين بايد برنامه ما باشد در جامعه اگر ديديد کسی ظلم کرده جلو ظالم بايد ايستاد، اگر کسی مظلوم است از مظلوم بايد حمايت کرد، آقا به ما ربطی ندارد، خودت میدانی، پولت را خوردند که خوردند، بابا تو میتوانی با يک تلفن با يک نامه با يک اقدام از حق اين مظلوم بیچاره دفاع کني، طرف آمده میگويد آقا من شاهد دارم حق من را بردند، ولی آن آقای که شاهد است نمازش ترک نمیشود، ولی میگويد من نمیآيم شهادت بدهم من میدانم حق با توست ولی هيچجا حاضر نمیشوم اين خلاف آن چيزی است که اميرالمرمنين میفرمايد، مدافع مظلوم باشيد مخالف ظالم باشد، امروز وضعيت غزه: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً»[16] در برابر ظالم بايستيد جنايتی که اينها دارند در غزه میکنند، اسرائيل، امريکا، انگليس، ظلمهای تاريخ حداقلش اين است که آقا هيچ کاری از تو بر نمیآيد زبان که داری با زبانت مخالفت کن، قدرت نداری، ثروت نداری، توانايي نداری با زبانت دفاع کن: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»[17] مظلوم را ياری کنيد اين هفتتا دستور خطاب به امام حسن و امام حسين بود، چون مخاطب اين دو امام امام با صيغه تثنيه توصيه کردند، در ادامه امام باب نصيحت را باز میکند من و شما میآييم در اين چرخه نصيحت: «أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ»[18] دوباره امام توصيه میفرمايد شما را دو نفر حسنم و حسينم و تمامی فرزندانم و تمامی خانوادهام و هر کسی که نامه علی به دست او میرسد يعنی من و شما امروز ما مخاطب آقا هستيم هر کسی که اين نامه به دستش میرسد سفارش به تقوای الهی میکند، ماه رمضان روزهای نخست مجلس عرض کردم، بزرگترين دستآورد رمضان تقواست، همان که قرآن میفرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[19] بيست و يک روز از رمضان گذشت تقوی چه جوری شد؟ ما نبايد آدم قبل از رمضان باشيم بيست و يک روز بايد تغيير کرده باشيم زبانمان، چشمما، رفتارما، درآمد ما زندگی ما اگر بنده همان آدمی هستم که قبل از رمضان بودم از اين رمضان استفاده نکردم، پيغمبر فرمود شقی کسی است که رمضان بر او بگذرد و از اين فرصتهای ارزشمند استفاده نکند، دوباره امام میفرمايد شما را به تقوای الهی توصيه میکنم: «وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ»[20] در کارهايتان نظم داشته باشيد اصلاً خود نظم درس نظم است، حج نظم است خمس نظم است زکات نظم است نماز سابق بر اين ما از پدرانمان شنيده بوديم ساعت به صورت امروز نبود، زمان را با نماز تنظيم میکردند يک ساعت بعد از اذان صبح، نيم ساعت به اذان ظهر، يک ساعت قبل از غروب، اصلاً نماز وقت بود برای کارهای ديگر و لذا خدا میفرمايد نماز صبح دو رکعت نظم است، کی؟ از بين الطلوعين طلوع فجر تا طلوع آفتاب است، حج نظم است کی؟ ايام ذی الحجه، کجا؟ مکه، عرفات کجاست؟ سرزمين عرفات مشخص است چه وقتی در عرفات بياييم؟ روز نهم از ظهر تا غروب، مشعر از شب دهم تا اذان صبح و طلوع افتاب، تمام دين نظم است، خمس نظم در اقتصاد است، سيصد و شصت و پنج روز يک روزش را حساب کن، آن روز آنچه مازاد داری محاسبه کن، زکات نظم در زرعات است اصلاً دين نظم است، هستی نظم است، خدا مظهر نظم است، اولياء جلوه نظم هستند، اميرالمؤمنين میفرمايد، نظم را فراموش نکنيد: «وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ص يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»[21] آقا اميرالمؤمنين فرمود، سفارش میکنم شماها را به اصطلاح بين خانواده، نکند آقا بيست و يک روز از رمضان گذشته باشد با برادرت هنوز در ستيز هستی، با خواهرت، با بستگانت، با ارحامت، اميرالمؤمنين فرمود اصلاح کنيد بين خانواده را، بين خودتان را که من از پيغمبر شنيدم فرمود صلاح ذات البين اصلاح بين خانواده، بين دو نفر فاميل را شما اصلاح بدهيد ماه رمضان است دلها آمادگی دارد، آقا صدايش بزن آن را هم صدا بزن اختلاف را بردار کدورت برچيده شود، اميرالمؤمنين فرمود، پيغمبر فرمود اصلاح بين خانواده از يک سال نماز و روزه با ارزشتر است از يک سال نماز و روزه: «مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ»[22]اگر خدای ناخواسته ما در بستگانمان کسانی هستند که کدورتی هست تلاش کنيم در اين ماه رمضان صلاح ذات البين بکنيم اگر خودمان با ديگران مشکل داريم من خودم قدم بگذارم پيش، من خودم پيغمبر فرمود يکی از مکارم اخلاق اين است: «صِلْ مَنْ قَطَعَكَ»[23] ارتباطت را وصل کن با آنی که ارتباطش را با تو قطع کرده، آنی که سراغت نمیآيد تو برو سراغش، آنی زنگ نمیزند تو تماس بگير، هنر اينجاست جواب سلام عليکم السلام است، سلامت کردند بايد جواب بدهي، اگر توانستی که آن کسی که برايت سلام نمیکند، به او سلام کنی هنر کردی، بعد حضرت توصيههای را فرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ»[24] خدا را خدا را نسبت به يتيمها فراموش نکنيد: «فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ»[25] در حرف زدنهايتان يک وقت با يتيم بد حرف نزنی، حالا چون بابا ندارد صدايت را کلفت نکن برو: «فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ»[26] حق اينها را ضايع نکنيد و ضايع نسازيد حق اينها را من همينجا از فرصت استفاده کنم الحمدلله صندوق ايتام حضرت مهدی فاطمه که از صندوقهای خيريه موفق شهر و بيش از سه هزار يتيم تحت پوشيش جناب آقای مهندس ايمانی هم يک توضيحاتی را قبل از نماز دادند که چهار صد واحد مسکونی دارند برای ايتام در اين طرحی که دولت برای مسکندار کردند افراد بیبضاعت دارند اين مرکز خيريه اهتمام به چهار واحد مسکونی البته خب اين نياز به کمکهای مردم، خدمات مردم، همراهی متدينين و آنهايي که خدا به ايشان لطف کرده، انشاءالله ما بتوانيم، پيغمبر فرمود: «أَنَا وَ كَافِلُ الْيَتِيمِ كَهَاتَيْنِ فِي الْجَنَّةِ»[27]من و شخص يتيم در قيامت مثل اين دو انگشت با هم همسايه هستيم آنهايي که ايتام را سرآوری میکنند، رسيدگی میکنند، انشاءالله اين امر مهم را هم الحمدلله چهره همه از خيرين و امروز هم عزيزان ما ويژه هستند در خدمت شما برای جمع آوری کمکها، گرچه هر روز هم در دفتر مسجد در خيريه به روی مراجعين باز است و انشاءالله بحث مهدويت هم عزيزان ما هستند برای اين مجموعه امام عصر، من فقط يک گلايه کنم بين خودم و حضرت ولی شما بشنويد خجالت میکشم برای امام زمان ساختمانی داريم میسازيم که دوازده سال معطل پوليم، بايد خجالت کشيد قيامت کار داريم به حضرت، دوازده سال رفته در سال سيزدهم کلنگ اين مجموعه زمين زده شده، اگر يک ساختمانی بود منافع اقتصادی داشت شش ماهه میساختند گرچه مهديه فعال است دعاهای ندبه برگزار است، کار داريد به حضرت پر ثوابترين کار در نظام خلقت، امام صادق فرمود کار برای امام معصوم است که: «ألفي ألف درهم»[28] درهم خدا پاداش میدهد يعنی دو ميليون برابر بالاخره اين اموالی که در اختيار ماست اينها امانت است اينها را مردم با خودتان نياورديد که ببريد، اينها را بايد گذاشت من رو سنگ غسالخانه شاهد بودم ميت انگشترش را بريدند بعد غسلش دادند، دستش را مجروح کردند انگشترت است درش میآورند، گردنبند را بازش میکنند لباسها را میکنند، از اين فرصتها استفاده کنيم روز شهادت اميرالمؤمنين در رسيدگی به ايتام فرزندانی که پدر را از دست دادند در رسيدگی به امر مهدويت و رشد معارف دينی انشاءالله تلاش کنيم که ما هم بهرهمند بشويم، حضرت فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ»[29] توصيه ديگر، آقا فرمودند شما را به همسايگانتان سفارش میکنم: «فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ»[30] اميرالمؤمنين سفارش پيغمبر بود همسايه آن قدر رسولالله در حق همسايه سفارش کرد که مردم مسلمانها فکر کردند همسايه هم ارث میبرد ما از حال همسايههايمان چقدر با خبر هستيم طرف میآيد میگويد آقا ما در يک مجتمعی زندگی میکنيم اصلاً نمیدانيم اين همسايه ديوار به ديوار ما کيست؟ اميرالمؤمنين اين را میخواهد؟ ما در روايت نداريم همسايه از چهار طرف تا چهل منزل همسايه است: «الجار من اربعة جانب الی اربعين داراً جار»، ما گاهی اوقات از حال همسايههايمان آقايون، متدينين، متدينات خوب هستيد اين خوبی را انتشار بدهيد گاهی اوقات با اين همسايه وقتی تعامل داشتيد چهارتا مطلب را از شما میشنود رفتار را از شما میبيند دلگرمی به معارف دينی میشود پاسداری از حقوق همسايگان اميرالمؤمنين میفرمايد فراموش نشود: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ»[31] حضرت میفرمايد قرآن را فراموش نکنيد: «لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ»[32]مراقب باشيد در عمل به قرآن دشمن بر شما سبقت نگيريد، ما معارف قرآنیمان را بيگانگان انجام ندهند ما انجام ندهيم، جوانی در دانشگاه گفت آقای حدائق چرا غربیها، اروپایها از ما جلو هستند، گفتم يکی يکی بگو تا جوابت بدهم، گفت اينها در اقتصادشان گفتم کجا موفق هستند؟ گفت جنس تقلبی دست کسی نمیدهند، گفتم اين در دينماست دين ما میفرمايد اين جوری عمل کنيد ما عمل نمیکنيم مواد اوليهاش را داريم آنها بهره میبرند گفت سرکار نمیگذارند، گفتم اسلام میفرمايد دروغ نگوييد ائمه میفرمايند وعده کرديد خلف وعده نکنيد اينها آموزههای دينیماست اين همانی است که اميرالمؤمنين هشدار داد، مسلمانها مراقب باشيد در عمل به قرآن بيگانگان بر شما پيشه نگيرد يک وقتی قرآن مهجور نشود، آقا امام زمان ما در عصر ظهور داريم وقتی حضرت میآيند به همين قرآن که کتاب زندگی است امام دنيای بشريت را مديريت میکند بعضیها تصور میکنند امام زمان کتاب جديدی آورده، میگويند اينها کجا بود؟ اين قدر با قرآن بعضیها بيگانه شدند که میگويند آقا اين در خانه خودت بود اين معارف در همين کتاب بود ولی ما متأسفانه فراموش کرديم: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ»[33] نمازتان را که اساس دين شما نماز است نمازتان را فراموش نکنيد البته شماها موفق هستيد پيامبر فرمود نماز در مسجد فضيلتش از نماز در منزل من ديروز اشاره کردم چون جمعی نبودند تکرار کنم، رسولالله فرمودند نماز در مسجد برابری میکند بر چهل سال نماز در منزل، عرض کردند يا رسولالله يک شبانه روز در مسجد، فرمود يک نماز ما دلمان برای خودمان بسوزد تا میتوانی نمازت را در يک مکان مقدسی اقامه کني به نام مسجد اين فرصت را از خودمان نگيريم، نماز را اهتمام بدهيم، اميرالمؤمنين فرمود شيعيان من را دو جا امتحان کنيد يکی در نماز اول وقت و يکی در مواسات مالی با برادران دينی، ببينيد خدا اينهايي که به ايشان داده، با ديگران هم همسفره میشوند خيرخواه ديگران هم هستند يا خود نگر هستند و ديگران را نمیبينند در ادامه حضرت فرمودند: «اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ»[34] خدا را خدا را نسبت به خانه خدا فراموش نکنيد، خانه خدا از يادتان نرود: «لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ»[35] تا هستيد ببينيد در سه جاي دعای ابوحمزه که ديشب خوانديد امام سجاد حج هر ساله میخواهد سيدالشهداء بيست سفر حج مشرف شد، زينالعابدين بيست و پنج سفر حج، بعضیها میگويند آقا همان يک سفر بس است، اگر همان يک سفر کافی بود امام موسی ابن جعفر، امام صادق، اين دعا را که هر روز ماه رمضان میخوانيد: «اللّهُمَ ارْزُقْني حَجَ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَ في كُلِّ عامٍ»[36] اين حرف دوتا امام است، بابا از امامت ياد بگير چه خبر است در حج، چه میدهند اين را اولياء میدانند امام فرمود تا میتوانيد تا فرصت داريد خانه خدا را اهميت بدهيد، و من اين را کراراً عرض کردم بعضیها از مسائل اقتصادیاش يک خرده هراس دارند اتفاقاً حج سفری است که اگر کسی رفت ديگر روی فقر را نمیبينند خدا نمیگذارد محتاج خلق بشود هراسان پول هستي، پول آنجاست نگران زندگی هستی، زندگی آنجاست من يک خاطرهای شيرينی را از همين حج برايتان بگويم يک وقتی خانم و آقای سالها قبل آمدند در همين دفتر اينها نوبت حجشان بود، گفتند حاجآقا ما هردو امسال نوبتمان است ثبت نام هم کرديم اما يک نگرانی داريم، نگرانی ما پسر بزرگ ماست ما يک جوانی داريم بيست و دو ساله اين خيلی بد اخلاق، بد زبان رفيقهای بد و دخترهای جوانی هم ما در خانه داريم، گفت خانه بچهها گفته شما نيستيد من میآيم پهلوی بچهها کنار اينها هستم، آن آقا گفت حاجآقا من که هستم حريف اين بچه نمیشوم من نباشم و خانمم نباشد، ما نگران هستيم يک وقت اين رفيقهای ناباب را میآورد در منزل، يک وقت آسيب به خواهرهايش نزند، گفت به اين نتيجه رسيديم که يکیمان بماند، يکیمان برود آن يکی سال بعد برود گفتم هردو واجب الحج هستيد بايد برويد، گفت حاجآقا بچههايمان، امنيت اخلاقی اينها، گفتم اتفاقاً حج درس گذشتن از همه چيز برای خدا، و سپردن همه چيز به خداست به ابراهيم میگويند آقای ابراهيم خانم جوانت، بچه شيرخواره، در مکه مکه زمان ابراهيم غير از مکه امروز بود، در بين اين کوهها و درّههای لم يزرعی که سکنهای نبود خدا میفرمايد اين زن جوان و بچه را رها کن و برو میگويد چشم، گفتم امام صادق میفرمايد يکی از برکات حج اين است که وقتی میرويد حج، خدا زندگیات، اموالت، بچههايت را بهتر از خودت نگه میدارد تا برگردي، اين را که گفتم آن آقا گفت حاجآقا از امام صادق است؟ گفتم بله گفت پس ما رفتيم، آقايان به اين روز قسم و به صاحب امروز سوگند دهه اول ذیالحجه بود من در مکه در بعثه آيتالله العظمی مکارم نشسته بودم همان خانم و آقا آمدند داخل آقا تا ما را ديد شروع کرد گريه کردن، گفت حاجآقا میدانی چه شد؟ گفتم چه شد؟ گفت ما به توصيهای که از امام صادق فرموديد رفتيم حج، گفتيم خدايا بچهام را به تو سپردم زندگیام را به تو سپردم، امام صادق هم میفرمايد شما خوب نگهداری میکنيد، گفت حاجآقا روز اول گذشت، روز دوم خاله بچهها زنگ زد گفت اين پسر شما يک جور ديگر شده، آرام شده ساکت شده، ديگر با رفيقها نمیرود و بيايد خيلی مؤدب است در خانه اصلاً يک وضع ديگری پيدا کرده، نيست اين پسری که بود زمانی که شما بوديد، گفت روز سوم گذشت، گفت يک وقت ديدم به تلفن ما پسرم زنگ زد تا سلام کرد گريه کرد، گفت بابا بد فرزندی بودم، بد فرزندی کردم حلالم کن، دعايم کن، گفت او گريه میکرد و ما گريه میکرديم گفتم ببين آقا بيست و دو سال گفتی من يک ماه سپردش به خدا، ببين خدا چه میکند؟ بنازم خداوند پيروز را، اگر يک وقتی از دست بعضیها نگران هستيد بگوييد خدايا ما که نتوانستيم خودت اين کار را بکن بارها من ديدم بعضیها در کارها میمانند من اين توصيه را میکنم میگويم برای اين فرزند ناخلفت يک بليط مشهد بگير، هتل هم بگير ولی باش شرط کن بگو بابا روز يک بار برو حرم امام رضا، بفرستش کربلا بگو روز يکبار حداقل برو حرم از اينجا هم يک پيغام تلگرافی بده، بگو آقا من نتوانستم تربيت کنم، فرستادمش خدمت شما اگر نمیپسنديد هر جوری پسند شماست عمل کنيد، بارها من سراغ داشتم متحول شدند حج سازنده است اميرالمؤمنين فرمود حج خانه خدا را ترک نکنيد، بعد حضرت فرمود: «اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ»[37] خدا را خدا را نسبت به تلاش در راه خدا در سهجا ببينيد حجت بر همه تمام است: «بِأَمْوَالِكُمْ»[38] آنهايي که پول دارند جهاد مالی: «وَ أَنْفُسِكُمْ»[39] آنهايي که دستشان خالی است جهاد بدنی، میگويد آقا حداقل با وجودم، با بدنم از دين دفاع میکنم و آنهايي که زبان دارند با کلام و گفتار در راه خدا سخن بگويد، ما گاهی اوقات در يک مجلسی نشستيم حرف نمیزنيم، جهاد لسانی نمیکنيم دفاع نمیکنيم، همهاش هم مال نيست، مال آنی که دارد بايد جهاد کند، آنی که زبان دارد با زبان، آن کسی که با وجودش، ما نسبت به مسلمانهای مظلوم غزه، آنهايي که خدا لطف کرده کمک مالی کند، آنهايي که نمیتوانند روز قدس پيشروست حداقل کار اين است که من با حضورم اعلان انزجار از اين ظلمی که دارد اتفاق میافتد بگويم، آقا حالا آمدن ما چه نقشی دارد؟ در پيشگاه خدا شما مأجور هستيد، میگوييد خدايا من فريادم را بلند کردم من حرفم را زدم، من ديشب در مراسم دانشگاه عرض کردم دوتا پيرمرد اينها در کربلا شهيد شدند اينها باهم از نوجوانی رفيق بودند حبيب ابن مظاهر مسلم ابن عوسجه اينها هردو هم در کربلا شهيد شدند قرارشان بر اين بد که هرکسی زودتر میخواهد شهيد بشود ديگری بيايد کنار پيکرش اگر کاری دارد انجام بدهد، مسلم ابن عوسجه زودتر شهيد شد آقا سيدالشهداء اهتمام داشتند که اجساد شهداء را سريع بياورد در خيمهها چون میدانستند اين نامردمان به اين بدنها رحم نمیکنند، بگوييم يا اباعبدالله بدنها را آوردی در خيمه اما بدن شما را کسی نبود بياورد در خيمه، راوی به امام باقر عرض کرد چرا خاک کربلا؟ امام گريه کرد فرمود چون بدن جدم را با خاک کربلا مخلوط کردند زير سم اسبها امام حسين میآمدند که اين بدنها محترم باشد برگردانند به خيمهها تا مسلم ابن عوسجه به زمين افتاد آقا آمدند، حبيب هم آمد آقا يک دعای به مسلم کرد: «رَحِمَكَ اللَّهُ يَا مُسْلِمُ»[40] خدا رحمتت کند مسلم ابن عوسجه، رحمت خدا شامل حالت باد پير با وفای بودی، حبيب آمد جلو گفت آقای مسلم، نفس آخر مسلم بود، ببينيد جهاد زبانی، اين مسلم جهاد جانی را کرد با تنش جهاد کرد، با اموالش جهاد کرد يک زبان مانده ببينيد چه کرد؟ گفت آقای مسلم اگر نبود اينکه من هم دارم میآيم دلم میخواست بگويم اگر وصيتی داری بگو تا انجام بدهم، حالا امام حسين هم ايستادند مسلم ابن عوسجه آن نفس آخر که تاريخ میگويد آخرين سخن مسلم ابن عوسجه بود با زحمت دست راستش انگشت دست راستش را بلند کرد امام حسين را نشانه رفت، رو کرد به حبيب گفت: «أُوصِيكَ بِهَذَا»[41] دستش افتاد و جانداد يعنی بابا تا آن نفس آخرت هم از امام زمانت دفاع کن، اين جهاد زبانی است اينکه با جانش جهاد کرد اين را گفت و جان به جان آفرين تسليم کرد، مردم اين زبانها تا از کار نيفتاده کار ازش بگيريد تا فرصت باقی است استفاده کنيد، بعد حضرت فرمود: «عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ»[42] شماها را سفارش میکنم فرزندانم، شيعيانم: «بِالتَّوَاصُلِ»[43] ارتباطاتتان را نزديک کنيد، مهربان باشيد با هم دوری نکنيد از هم: «وَ التَّبَاذُلِ»[44] بذل و بخشش کنيد، تباذل يعنی بذل طرفينی شما محبت کن، او محبت کند، شما برو او بيايد شيعه بايد اين گونه باشد بعد حضرت فرمود: «وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ»[45] بپرهيزيد از پشت کردن به يکديگر، بپرهيزيد از قطع ارتباط، بابا شيعه، مسلمان بايد منسجم باشد، تواصل داشته باشد، تباذل، نه تدابر و تقاطع، بعد حضرت فرمود: «لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[46] امر به معروف و نهی از منکر يادتان نرود، ما امروز در جامعه يک مقداری رفته در حاشيه، حالا بحث ما هم بود و يکی از مسائلی که بحث بود انشاءالله فردا ادامه بحث ديروز را خواهيم داد، امروز به احترام اميرالمؤمنين اين نامه حضرت تلاوت شد، نقش تربيتی رعايت عفاف در جامعه و آسيبهايي که جامعه دارد میبيند و علت اين آسيبها کجاست؟ اين را انشاءالله ادامه بحث ماست در آينده حضرت فرمود امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنيد: «فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ [أَشْرَارُكُمْ] شِرَارُكُمْ»[47] مردم اگر امر به معروف و نهی از منکر فراموش شد اشرار بر شما ولايت پيدا میکند يعنی آقای متدين ديگر میخواهی يک کار خوبی بکنی جرأت نداری انجام بدهی، يک خانم معجبه اگر بحث حجاب را جدی نگرفتيد نگفتيد که مسئولين مسئول هستند همه مسئول هستند هر کسی در حد خودش من گفتم اين نگرانی هست امروز بعد حجابی است آينده برهنگی است، که الآن بعض خبرها میرسد آقا فلان خانم، فلان کس اين جوری نيمه برهنه در مملکت امام زمان، چرا؟ چون نمیگوييم، چون من در جمع فاميلی نشستم بیحجابی را دارم میبينم دوتا کلمه از دين بلد هستيم با احترام، با ادب، با اخلاق اين را بازگو نمیکنم، عنوان نمیکنم و اين را هم عرض کنم يک بخشی از اينها عناد نيست اکثراً جهل است، نمیدانند، اگر بدانند عمل میکنند امام رضا فرمود: «فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»[48] مردم اگر زيبايي سخنان ما را بفهمند از ما تبعيت میکنند حضرت فرمود اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شد بدها برايتان ولايت پيدا میکنند، قدرت پيدا میکنند آن وقت: «ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ»[49] دعا میکنيد به اجابت نمیرسد دعا میکنيد قبول نمیشود، چرا؟ چون میگويند نگفتی!
عرضم را تمام کنم اين را حالا من قرائت کردم و گذرا گرچه هر فرازی را بايد پيرامونش بحثها کرد انشاءالله در منزل اين نامه چهل و هفت نهج البلاغه اميرالمؤمنين را مطالعه کنيم با دقت و اين مضامين را انشاءالله در اين فرصتهای زندگی به کار بگيريم، خدا به حضرت شعيب فرمود، شعيب صد هزار نفر از امتت را میخواهم مجازات کنم، شصت هزار نفر از خوبها، چهل هزار نفر از بدها، يعنی سه پنجم عذاب مال متدينين، دو پنجم عذاب مال بیدينها حضرت شعيب عرض کرد پروردگارا بدها بد هستند، خوبها چرا؟ خطاب شد خوبها خطا، گناه، فساد را ديدند حرف نزدند سکوت آنها سبب رشد گناه شد، میگويد آقا آقای فلانی هم در مجلس بود هيچی نگفت تو بهتر از فلانی میفهمی؟ فلان کس سکوت کرد تو میفهمي، جوانی به من گفت حاجآقا در جمع فاميلی نشسته بوديم يک کسی شروع کرد به مقدسات دينی توهين کردن من جوانی هجده ساله گفتم اين حرفها چه است داريد میزنيد؟ اين کفريات چه است؟ گفت ديديم فاميل يورش آوردند بچه بنشين بزرگ خانواده پيرمرد هفتاد و هشت ساله نشسته حرف نمیزند تو حرف میزنی؟ تو ادعای فهمت میشود مشکل اينجاست، آنی که بايد حرف بزند نمیزند آنیکه جايگاه دارد سکوت میکند، لذا امام صادق فرمود امر به معروف و نهی از منکر بر کسانی که قوی هستند، مطاع هستند معروف و منکر را میشناسند اول تکليف اينها يعنی اول بزرگ خانواده، اول مدير اداره، اول مسئولين شهر، اول کسانی که قدرت دست آنهاست يا قدرت اقتصادی، يا قدرت اجرايي يا قدرت اعتباری، در خانواده اعتبار دارد حرفش را زمين نمیگذارند خب تو بايد حرف بزنی: «علی القوی و المطاع و العالم بالمعروف و المنکر»، بسنده کنم.
صلّی الله عليک يا سيدی يا مولای يا اميرالمؤمنين
اينکه ابتدای سخن گفتم محبت علی ابن ابیطالب نجات بخش است قدر اين محبت را بدانيد اين مقدمه توسل ما انشاءالله عزاداری خواهيد کرد، خدا رحمت کند مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاجآقای شيخ الاسلامی من يک قسمت از جريان را میگويم وقت به تأخير افتاد، يک قسمتش را میخواهم عرض کنم ايشان فرمودند من يک سالی عازم سفر حج بودم از تهران، با کاروانی شربتاغولی قبل از انقلاب، گفتند دو ماه به اعزام مانده بود يک شب خواب ديدم نجف هستم، در آن منزلی که بوديم يک پيکی آمد گفت من از طرف علی ابن ابیطالب آمدم اميرالمؤمنين فرمودند مجلسی گرفتهايم برای يک يهودی تازه مسلمان شده، منبر تشرف به اسلامش را آقای شيخ الاسلامی برود، آقای شيخ الاسلامی خدا رحمتش کند گفت خيلی وحشت کردم ما چه کسی هستيم که در مجلس علی ابن ابیطالب برويم حرف بزنيم؟ چه کسی جرأت دارد در محضر علی سخن بگويد؟ گفتند من همراه اين پيک حرکت کردم در مسير که میرفتيم گفت اين يهودی که تاز مسلمان شده اسمش چيست؟ آن آقا گفت يحيي، گفتم آقا نفرمودند اسمش را هم عوض کنيم، گفت نه حضرت فرمودند يحيي نام يکی از پيامبران الهی است نام مبارکی است فقط منبر اسلامش را شما برويد ايشان گفت آمدم يک مجلسی بود جمعيت موج میزد منبری بود رفتم رو منبر، گفت اما اميرالمؤمنين را نديدم و اين آيه را خواندم: «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ»[50] تا آخر آيه و بعد گفتم حيات دو نوع است حيات مادی و حيات معنوی، بعضیها حيات مادی دارند حيات معنوی ندارند روحشان مرده نفس میکشد، چکاب میکند؟ سالم است اما روحش استانداردش را از دست داده، ولی بعضیها هم حيات مادی دارند هم حيات معنوی دارند گفتند من رو منبر گفتم اين آقای حيات مادی داشت، حيات معنوی نداشت، اما به برکت تشرف به اسلام هم حيات مادی پيدا کرد هم معنوی، گفت منبر هم يک منبری رفتم که در عمرم نرفته بودم، ايشان میفرمود اصلاً کلماتی میآمد، الفاظی میآمد سر زبان من، گفت از خواب بيدار شدم خدايا قضيه چيست؟ يحيي کيست؟ يهودی تازه مسلمان شده کيست؟ اميرالمؤمنين چرا مجلس بگيرد ما چرا منبر برويم؟ گفتند گذشت يک ماه به اعزام مانده بود رفتم تهران يک سری مدارکی را به آن کاروان ارائه کنم، گفتند مدارک را دادم آمدم پل چوبی تهران بروم قم ظهر بود، گفتند مرحوم آقای مجد المحققين را آقای مجد را ديده بوديد شيراز منبر میرفت خدا رحمت کند مرحوم حاجآقای ايمانيه را منزل حاجآقا ايمانيه هم ايشان میآمد منبر میرفت مرحوم آقای مجد که از خطبای معروف بود در تهران اصالتاً استهباناتی بود، گفتند آقای مجد ما را ديد، گفت آقای شيخ الاسلامی تهران چه کار میکنی؟ گفتم برای کار حج آمده بودم، الآن کجا داری میروی؟ میخواهم بروم قم، حالا که وقت ظهر است، وقت نهار است، اين همان توصيه اميرالمؤمنين: «عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ»[51] بابا اين سفره، اين غذا، اين پيمانهای که دستت است به ديگری هم بخورد، مهمان آوردی خانهات به خودت لطف کردی، گفت آقای مجد خيلی اصرار کرد، گفت بياييد منزل ما الآن نهار را بخوريد يک استراحت کنيد عصر برويد خانه، گفتند ما رفتيم منزل آقای مجد ايشان سفره را پهن کرد نهار که خورديم يکدفعه خواب يک ماه قبل يادم آمد گفتم آقای مجد ما يک خوابی عجيبی ديديم خواب را گفتم، گفت ايشان فرمود امسال که داری میروی حج نيابت هم قبول کردی؟ گفتم نه، گفت به نظر من تعبير خواب شما اين است امسال شما از طرف کسی میروی حج که واجب الحج نرفت و يهودی جانشان را گرفتند، چون ما روايت داريم اگر کسی واجب الحج شد و عمداً نرفت ملک الموت میفرمايد: «مت يهودياً او نصرانياً»، و اين نيابت شما دوباره اسلام را بهش بر میگرداند، گفت اين آقای مجد تعبير کرد و گذشت و ايشان گفت که گذشت تا يک روز به حرکت ما در تهران که روز قبل ايشان گفت من بليط داشتم از فرودگاه شيراز به تهران، فردا از تهران به جده، ايشان گفت آماده شدم بروم فرودگاه لباس را پوشيدم قبل از ظهر بود بروم تلفن زنگ زد تا آن لحظه هم هنوز نيابت قبول نکرده بودم، گفتند گوشی را برداشتم، ديدم يکی از کارمندان فرودگاه است گفت آقای شيخ الاسلامی داريد میآييد پروازی که بايد بيايد شما را ببرد هنوز از تهران پرواز نکرده، چند ساعت تأخير دارد، شما بمانيد در منزل میآييد فرودگاه معطل میشويد، من وقتش که شد به شما زنگ میزنم بياييد فرودگاه، گفتند گوشی را گذاشتم دوباره تلفن زنگ خورد ديدم يکی از بازاریهای آن وقت شيراز بود خدا رحمت کند گفتند آقای حاج ابوالقاسم مصلح گفتند ايشان گفت که آقای شيخ الاسلامی شما امسال عازم برای حج هستی؟ گفتم بله، گفتند نيابت هم قبول کردی؟ گفتم نه، گفتند ما يک چند نفر هستيم يک خانهای را داريم میخريم ورثه صاحب اين خانه که فوت کرده يک دختر است اين دختر خيلی اصرار دارد میگويد برای پدر من همين امسال يک حج بخريد و اولين پول فروش اين خانه را بدهيد حج برای بابايم، و چون خيلی دارد اصرار میکند ما میخواهيم شما بياييد در حضور شما شما را اجير کنيم که به نيابت پدرش برويد الآن هم ماشين میفرستيم بيايد در منزل شما را بياورد، گفتند يک ده دقيقهای گذشت ماشين آمد سوار شديم رفتيم يک خانه بزرگی بود در قصرالدشت، گفتند وارد خانه که شدم در سالن ديدم دور تا دور سالن کتيبههای فرشهای دستباف ولی اسماء و روايات مربوط به علی ابن ابیطالب: «ولاية علی ابن ابیطالب حصنی»، «ذِكْرُ عَلِيٍ عِبَادَةٌ»[52] دور تا دور اين سالن قابهای بود که همه مربوط به علی ابن ابیطالب بود گفتند نشستم، يک خانمی بود که دختر آن متوفی بود، يک خانم بين حدود پنجاه و خردهای سال داشت تنها فرزند آن مرحوم بود، گفتند آقايون هم نشسته بودند آقای حاج ابوالقاسم مصلح هم نشسته بود، آقای مصلح گفت که آقای شيخالاسلامی فردا دارند میروند حج همين الآن قبول میکنند نيابت برای پدر شما، آقای شيخالاسلامی گفتم نام پدرت؟ گفت يحيي، قدر اين حبت را به علی بدان، به دادت میرسد اميرالمؤمنين اينکه گفتم بعداً سجده شکر به جا بياوريد آقا شرمنده شما نمیشود تا گفت يحيي، آقای شيخالاسلامی گفت يادم افتاد به خواب دو ماه قبل گفتند اسم و فاميلش را نوشتم، بعد به آن خانم من فقط يک سؤال خصوصی از شما دارم؟ گفتم بفرماييد گفتم بابايت با اميرالمؤمنين چه ارتباطی داشت؟ گفتم بابايم وضع مالیاش خوب بود در کار حجش سهلنگاری کرد، هی میگفت حالا میرويم، نه ما پير هستيم نه خدا بخيل امسال سال ديگر سال ديگر تا فوت کرد، اما نام علی را که نزدش میبردند گريه امانش را میگرفت اشکش جاری میشد عشق به علی ابن ابیطالب داشت آقای شيخ الاسلامی گفت من بهش گفتم خانم همين اندازه بگويم، علی ابن ابیطالب به داد بابايت رسيد، علی ابن ابیطالب به داد بابايت رسيد.
آقاجان من خاک قدمت هستم، اين زبان حال همه ما به مولاست، محتاج کرمت هستم، مشتاق حرمت هستم علی، بهتر زمزمه کن، من خاک محتاج کرمت، مشتاق حرمت هستم علی، هرچه هستم دل به تو بستتم مرا مران از درت علی علی علی مولا، به به علی علی مولا.
[1] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[2] الأمالي( للصدوق) النص ص182.
[3] الأمالي( للصدوق) النص ص332.
[4] هود114.
[5] الأمالي( للصدوق) النص ص306.
[6] ق16.
[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[9] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[10] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[11] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[12] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[17] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[18] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[19] بقره183.
[20] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[21] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[22] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[23] مصباح الشريعة ص159.
[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[26] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج35 ص157.
[28] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج7 ص387.
[29] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[30] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[31] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[32] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[33] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[34] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[35] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[36] الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة) ج1 ص79.
[37] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[38] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[39] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[40] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص106.
[41] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص106.
[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[44] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[45] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[46] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[47] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[48] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج1 ص307.
[49] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[50] مريم12.
[51] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[52] الإختصاص النص ص224.