استادحدائق روز یکشنبه 12 فروردین ماه 1403 مصادف با بیستمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند. 

 

دانلود

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

 سخن خدمت جمع محترم در گذشته مجلس پيرامون موجبات رحمت الهی از نگاه قرآن، يکی از عوامل رحمت نماز بود که در آيات متعددی خداوند نماز را موجب رحمت ياد می­کند سخن رسيد پيرامون آثار فردی نماز مطالبی عرض شد. بحث آمد پيرامون آثار اجتماعی نماز، اين نماز خواندن ما در مساجد گرچه اين را عرض کنم خدمت­تان رسول­الله می­فرمايد نماز در مسجد افضل است از چهل سال نماز در خانه، آقا دلت برای خودت بسوزد، مؤمن دوره­ات تمام می­شود، همسايه مسجد، از پيغمبر سؤال شد چهل سال نماز يعنی يک شبانه روز نماز در مسجد، پيغمبر فرمود، يک نماز در مسجد، يک نماز چهار رکعتی­تان از نظر ارزش و ثواب چهل سال نماز در خانه­ات يک­جا اين برتر است، دلمان برای خودمان می­سوزد، دوره تمام می­شود يک فرصت هم می­رسد ديگر حال مسجد آمدن نداری، نمی­توانيد بياييد آقای دم همين پله­های مسجد آمد با چشم اشک آلود گفت آقای حدائق مسجد می­آمدم الآن سُند به من وصل است مريض هستم بدنم آلوده است آرزوی يک رکعت نماز در مسجد دارم ديگر نمی­توانم، ای که دست می­رسد کاری بکن، خب آثار اجتماعی نماز چيست؟ ما در مواجه با جوانان­مان، مردمان جامعه، آقا شما می­رويد مسجد به کجا برسيد؟ اصلاً اين مسجد رفتن شما چه نفعی برای جامعه دارد؟ نماز خواندن شما چه اثری در جامعه دارد؟ چه تأثيری می­گذارد نکاتی را از سوره مبارکه معارج ما محضر عزيزان عرض کرديم امروز مشروحاً من يکی از اين­ها را می­خواهم بازش کنم، چون درد جامعه است، از آثار اجتماعی نماز، رواج عفت است و عفت­ورزی، يعنی پاکدامنی، پروای از خلاف و خطا، انسان­های عفيف کسانی هستند که ارتباط­شان با خدا قوی است، و شما می­بينيد حالا در افراد جامعه، حالا چه عفت در مسائل اخلاق جنسی، چه عفت در اخلاق اقتصادی، طرف می­بينيد عفت دارد در مسائل مالی هم کلاه سر کسی نمی­گذارد خلاف نمی­گويد دروغ نمی­گويد احتکار نمی­کند، اين عفت است اين يک ورعی، پارسايي، پاکدامنی دارد.

آيه­ای که تلاوت شد در دو سوره قرآن خدا اين آيه را عين اين سه آيه­ای که من تلاوت کردم بدون هيچ کم و زيادی تکرار شده يکی سوره مبارکه مؤمنون در اوصاف مؤمنين، و ديگر در سوره مبارکه معارج در اوصاف مصلين نمازگزاران يعنی اگر از ما سؤال کنند آقا کد نمازگزار را برای ما بيان کنيد، کد مؤمن مؤمن به چه کسی می­گويند؟ به حلوا حلوا که دهن شيرين نمی­شود مؤمن، به همين گفتن مؤمن می­شود، مؤمن آن کسی است که خدا در سوره مؤمنون تعريف کرده، مؤمن نشانه­ دارد حالا بنده نماز زياد می­خوانم ولی با اين معيارهای ايمانم همسويي دارم آن کسی که خدا می­فرمايد. من سه ­تا آيه را که عرض کردم اين سه آيه هم در سوره مؤمنون آمده در اوصاف مؤمنون، هم در سوره معارج آمدهدر اوصاف مصلين، که کد نمازگزار می‌باشد، نمازگزار بايد اين باشد مؤمن بايد اينگونه باشد، قرآن می­فرمايد از نشانه­های اين­ها اين است که: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏»[1]مؤمن آدم پاکدامن است، مؤمن اهل گناه نيست، اهل خلاف نيست، دامن پاکی دارد، شرائط گناه برايش فراهم بشود گناه نمی­کند: «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏»[2]، نمازگزار هم همين است عين همين آيه در سوره معارج در آيات بيست و نه و سی سوره معارج آيات پنج و شش سوره مؤمنون قرآن می­فرمايد انسان­های مؤمن و انسان­های نمازگزار اين­ها عفت دارند، عفيف­اند: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏»[3]مراقب هستند خانم است زيبايي دارد زيبايي را چوب حراج بهش نمی­زند به هر وضعی شد نمی­آيد بيرون آقا شهوت دارد ولی شهوترانی نمی­کند وجود مقدس رسول­الله، من در خود همين بحث عفاف پيغمبر می­فرمايد: «أَحَبُ‏ الْعِفَافِ‏ إِلَى‏ اللَّهِ»[4] محبوب­ترين جلوه­های عفاف، پاکدامنی، پارسايي در پيشگاه پروردگار پيامبر می­فرمايد، حالا آدم عفيف آدمی است که شرم دارد، هر حرفی را نمی­زند، هر نگاهی را نمی­کند، چه مرد و چه زن، می­گويد آقا اين اين جوری آمد ما شرم داريم ما نگاه نمی­کنيم ما اين حرف را نمی­زنيم ما بدی را با بدی جواب نمی­دهيم، پيغمبر می­فرمايد عالی­ترين جلوه عفاف، اين­ها بايد در ماه رمضان به دست بيايد، ماه رمضان فرصت برگشتن به فطرت است، عيد فطر کسانی که عيد فطر دارند که بگويند يک ماه رمضان درست­مان کرد شديم آنی که بايد باشيم برگشتيم به فطرت، به آن پاکی اوليه، به آن روز ولادت که از همه آلوگی­ها پاک بوديم اين ماه رمضان اين يک ماه بايد اين کار را بکند، حالا خدای نخواسته اگر در حق خودم من عرض می­کنم تا کنون نشدم آنی که بايد بشوم امشب فرصتی است شب بيست و سوم فرصتی است اين دهه پايانی هنوز سفره پهن است، از خدا بخواهيم و طلب کنيم و تلاش کنيم برسيم به اين­ها رسول­الله می­فرمايد محبوب­ترين جلوه­های عفاف نزد خداوند:‏ «عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج‏»[5] عفت شکم و عفت در مسائل اخلاق جنسی، اين­ها عالی­ترين جلوه­های عفاف است، عفت بطن يعنی چه؟ يعنی آقا لقمه حرام در سفره­ات نياور، پول شبهه­ناک را نياور.

يک خواهری در دفتر بودند قبل از نماز داشت مسأله­ای می­پرسيد از يک مجموعه­ای که اين­ها هم واقعاً متأسفانه آسيب­های جامعه ماست، گاهی اوقات يک آقايي مدير يک جمعی هست ولی متعهد کار نمی­کند خداترس نيست اين معضل است ديگر حامعه را چه کسی بايد بسازد؟ همه، مقام معظم رهبری يک نفر است چهارتا مسئول خادم چهار نفر هستند همه بايد بيايند سرخط اين خانم از يک آقايي جای نقل می­کرد می­گفت آقا به ما می­گويد اصلاً عمداً می­گويد تو خلاف بکن با من، گفتم خواهر من ما مرحوم جدمان مرحوم آقای حاج شيخ به طلاب سفارش می­کردند جهنم می­خواهيد برويد برای خودتان برويد، خدا وکيلی برای مافوق­تان گير نيندازيد خودتان را برای خوشايند فلان مسئول، فلان ثروتمند، فلان حاجی، فلان فرد گرفتار نکن آخرتت را برای بچه­هايتان هم گرفتار نشويد اگر بنای گرفتاری است بگذار قيامت برای خودت ببرندت دوزخ، نه برای ديگر رفيق آقا ما حرمت فلانی را حفظ کرديم نکرديم، نگفتيم، گفتم خانم اين درآمد درآمد حرام است بابا عفت بطن، ما پول از کجا در می­آوريم؟ اميرالمؤمنين می­فرمايد بدترين گناهان گناهانی است که گوشت بروياند سخن صاحب اين ايام است يعنی بيايد در فيزيک بدن انسان بشود غذا، بشود خون، بشود اين بافت­های استخوان ما بعد اين فرد با اين وضعيت می­گويد آقا حال عبادت نداريم بارها من عرض کردم عزيزان سيدالشهداء را در کربلا نکشت جز لقمه­ حرام، اين­ را امام حسين فرمود آقا سيدالشهداء خطبه­های متعددی از بعد از نماز صبح تا شهادت در گودی قتلگاه حضرت مرتب نصيحت می­کرد بعد امام فرمود علت اين­که حرف­های من در شماها اثر نمی­کند: «فَقَدْ مُلِئَتْ‏ بُطُونُكُمْ‏ مِنَ الْحَرَامِ»[6] ديدی يک جايي حرف حق می­زنی مسخره­ات می­کنند، حاجی تو مال هزار و چهار صد سال قبل هستی دوره­اش تمام شد، تو خودت شک نکن در طرف شک کن، تو که داری حرف خدا را می­زنی، حرف حق می­زنيد تخريبت می­کنند، بله زمان ائمه هم بود پيغمبر هم حق می­گفت خاکستر رو سرش می­ريختند نبود، رسول­الله فرمود: «ما اذی احد بمث ما اذيت»، هيچ کس مثل من اذيت نشد، مگر چه می­فرمود، اميرالمؤمنين چه می­گفت که می­گفتند تارک الصلاة است؟ من تاريخ اميرالمؤمنين را می­خواندم چه تبليغاتی کار کرده بودند، جعده وقتی که با ابن ملجم قرار گذاشت که ابن ملجم اميرالمؤمنين را به شهادت برساند، جعده گفت که من مهريه­ام اين مقدار دينار هست، اين مقدار اموال هست و کشتن علی ابن ابی­طالب، ابن ملجم از قبل تصميم داشت ولی می­ترسد اظهار که من برای قتل علی آمدم کوفه، بعد ابن ملجم می­گويد که جعده به من گفت، گفت اگر علی را کشتی دستگير شدی و کشتند تو را تو به ثواب عظمای کشتن علی نائل شدی، حالا آقا می­آيد می­گويد آقا چرا بعضی­ها به دين بد می­گويند؟ بابا زمان خود اميرالمؤمنين تبليغات اين کار را کرده، جعده در کوفه است، و می­گويد به ابن ملجم اگر علی ابن ابی­طالب را کشتی و گرفتند تو را کشتنت، تو به ثواب عظمای کشتن علی نائل شدی و اگر کشتی و دستگير نشدی من همسرت می­شوم حالا آقا می­گويد آقا پسرهای ما نماز نمی­خوانند، بنده از نماز گفتم، من کار کردم، اين گوشی مبايلش دارد بيست و چهار ساعت کار می­کند دستش است تا خوابش ببرد دشمن در خلوت­ خانه­های مردم يورش آورده ولی ما پاکسازی نکرديم، ما زنگار زدايي نکرديم آماده سازی نکرديم اين جوان با آن فرهنگنامه دين تربيت نشده، خب نتيجه می­شود همين­که حالا يک بخشش درآمدهای شبهه­ناک درآمد شبهه­ناک امام حسين فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ‏ بُطُونُكُمْ‏ مِنَ الْحَرَامِ»[7] شکم­ها از حرام پر شده، مال حرام اثر می­گذارد لذا پيغمبر می­فرمايد عالی­ترين عفت، يکی عفت در مسائل اقتصادی­تان است مردم پول از کجا در می­آوريد يک؟ لقمان به پسرش گفت پسرم حالا بشنويد تا قيامت همديگر را می­بينيم بعد می­گويي آقای حدائق روز بيست ماه رمضان مسجدالرسول سال هزار و چهار صد و سه روايتش را خواندی امروز رسيديم بشنويد تا برسيد، اين روايت را امام صادق از لقمان نقل می­کنند لقمان می­گويد روز قيامت به پسرش، می­دانيد لقمان يک شخصيت بر جسته­ای است در بين انبياء اول جزء معمرون انبياست، عمر طولانی کرد و در يک سخنی به پسرش می­گويد پسرم من در عمرم چهار صد پيغمبر خدا را ديدم چهار صد نماينده خدا را هم حشر و نشر داشته به پسرش می­گويد پسرم قيامت وقتی مردم می­آيند محشر اجازه حرکت به ايشان نمی­دهند همان لدی الوردی که سر از خاک می­آورند بيرون، چهارتا سؤال را همه بايد جواب بدهند من سؤال‌ها را به شما الآن می­رسانم از امروز برويد دنبال جوابش، يک اموالتان را از کجا به دست آوردی؟ اين را قيامت بايد جواب بدهی، اين­جا نيست که تا بهت گفتن نازکنی بروی کانادا، اين­جا نيست که تا بهت گفتند، من پولم را جمع می­کنم می­روم امارات آن­جا بالای سرت ايستادند: «عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ»[8] جواب بدهيد از کجا آورديد؟ «مِنْ‏ أَيْنَ‏ اكْتَسَبْتَ‏ مَالَك»[9] گفت سؤال دوم بعضی­ها در تست اول سر بلند هستند آقا پول حلال درآوردی، پول زحمت کشيدی، اجحاف نبود، احتکار نبود، دروغ نبود سؤال دوم: «و فی اين صرفت»، کجا هزينه کردی؟ بعضی­ها پول حلال را می­برند در حرام، می­گويد آقا پول زحمت کشی است دلمان می­خواهد اسراف کنيم، اصلاً دلم می­خواهد اموالم را آتش بزنم، اموال توست؟ بابا نگاهت را درست کن اموال مال خداست، مال مال خداست، چه جور تو می­گويي مال من؟ خانه شما، باغ شما، ماشين شما: «إِنَّا لِلَّهِ»[10] همه چيز از آن اوست ما در نگاه­مان هم به زندگی­مان اشتباه می­کنيم، آقا چشم من است چشم مال توست؟ تو خلق کردی اين چشم را يا آفريدگارت؟ زبان مال توست يا متعلق به اوست؟ بچه­ها مال تو هستند يا مال اوست اصلاً نگاه بايد اصلاح بشود مردم هرچه در اختيارتان است مال خداست اين­ها را درست هزينه کنيد: «و فی اين صرفت» می­گويد اين دارایی­ها را کجا هزينه کرديد اين سؤال دومی که لقمان می­گويد از همه می­پرسند، حالا حلال درآوردی در حلال هم خرج کردی؟ در گناه هزينه نکردی؟ اسراف نکردی؟ سوم عمرت را چگونه سپری کردی؟ لحظه به لحظه عمرتان مسئوليت است اين شصت سال، هفتاد سال، نود سال را بيا جواب پس بده، چهارم جوانی را چگونه گذراندی؟ جوانی يک فصل خاص است چون در نيروی جوانی انسان توانايي و ظرفيت و امکانات بالاست، بله می­گويند در جوانی چه کار کردی؟ می­گويد:

در جوانی پاک بودن شيوه پيغمبری است، ورنه هر گبری به پيری می­شود پرهيزکار

آن زمانی که شهوت بود قدرت بود، تمايلات جنسی بود، امکانات اجتماعی بود، آن زمان چه کردی؟ اين­ها چهارتا سؤالی است که امام صادق می­فرمايد لقمان به فرزندش گفت از همه می­پرسند و از همه سؤال می­کنند خب اين عفت عرض شود که بطن و عفت فرج را رسول­الله می­فرمايد اوج عفت است هنر همين­جاست.

خب در اين سه آيه­ای که تلاوت شد عرض کردم هم در سوره مبارکه مؤمنون هم در سوره مبارکه معارج از اوصاف نمازگزاران در تأثير اجتماعی نماز، اگر از ما سؤال کنند آقا نماز چه اثری دارد در جامعه؟ بعضی­ها می­پرسند آقا شما نماز خواندی به کجا رسيدی؟ شما تک تک­تان، نمازهای شما در پاکی اجتماع مؤثر است يک جوانی آمد گفت آقا ما پاک بشويم امام زمان می­آيد؟ گفتم با پاک شدن تو که حضرت نمی­آيند ولی تو هم يک نفر هستی، يک عضوی هستی، از اعضای جامعه هستی، پاکی تو به اندازه سهم خودت در فرج امام زمان دخيل است بله حالا شماها زحمت می­کشيد شماها هم برکت هستيد برای جامعه نمازگزار منشأ خير است، قرآن می­فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏»[11] نمازگزار بايد پاکدامن باشد، بايد پارسا باشد، و اين­جا اين پاکدامنی را خدا شرط ايمان نام می­برد، در سوره مؤمنون عرض کردم اين سه آيه بدون هيچ اختلاف و کم و زيادی در دو سوره با هم آمده، هم مؤمنون هم معارج، صفات مؤمنين، صفات مصلين اين سه آيه شريفه: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومين، فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون‏»[12] عيناً در دوتا سوره اين سه آيه تکرار شده حالا بحث ما بحث نقش تربيتی نماز در اجتماع بود يکی از آثار اجتماعی نماز حياي اجتماعی است، حياء شکل می­گيرد، حياء هم در بعد اقتصادی­اش ببينيد اين­هايي که کلاه سر مردم می­گذارند در نمازشان مشکل دارند، اگر هم می­خواند می­خواند اقامه نمی­کند، اقامه نماز محال است کسی با خدا عهد بسته باشد خلاف بکند و تخلف بکند، ما اين آقای حاج­ شيخ محمدحسين برای من تعريف کرد، چند سال قبل رفت داخل بازار يک آقايي است از متدينين شهر حالا شايد راضی نباشد من اسمش را بياورم، گفت رفتم ازش روغن چرخ خياطی بخرم، ما چندتا اين تيپ آدم داريم؟ گفت ديدم که دو سه قيمت متفاوت گذاشته بود، يک قيمت بيشتر، متوسط، کمتر، گفت من گفتم آقا اين­ها جنس اين روغن­ها فرق می­کند؟ گفت نه همه يکی است، گفتم قيمت­هايش فرق می­کند؟ گفت خريدهايم فرق می­کند، الله اکبر، گفتم يعنی چه خريد­هايت فرق می­کند؟ گفت آنی که خيلی ارزانتر است مال دو سال پيش خريدم، يکش يک سال پيش خريدم يکش دو ماه پيش خريدم قيمت­ها متفاوت است روی عرضه به مشتری متفاوت شده، قيمت رفته بالا ما هم ديگر بالاتر داريم می­دهيم، ولی آن قيمت دو سال قبلم را من به احتساب دو سال قبل دارم می­دهم، اين آقای حاج شيخ محمدحسين گفت من گفتم که آقا شما اين تا روغن ارزان هست گران­ را کسی می­خرد؟ گفت نه، گفتم پس چه کار می­کنی؟ گفت خدا چه کار می­کند؟ مردم خدا فقط شب­های قدر و قرآن برسر گرفتن، خدا در بازار، خدا در اداره، خدا در جامعه، اين آيات فقط دکور است؟ «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْرا»[13] خدا شعار می­دهد ما می­گوييم خدا اما يک جاهايي گفت نه من تا آن روغن ارزان را ارزان می­دهم، گرانتر را گران می­دهم، حالا يک وقت بنده جنس ده سال قبل را به قيمت امسال عرضه می­کنم، خب حالا شايد مسأله شرعی يک بحث است مسأله اخلاقی يک بحث است اما انصاف يک بحث ديگر است، اميرالمؤمنين به امام حسن فرمود پسرم نفست را بکن بين خودت و مردم ترازو، آقایی که اين ايام ايام عزای اوست: «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ‏ نَفْسَكَ‏ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ»[14]با ديگران رفتاری کن که دوست داری با خودت رفتار کنند، آقايون خوشتان می­آيد جنس گران بخريد يا ارزان؟ همان را با مردم عمل کنيد، آقای مدير پشت ميز نشسته دوست داريد جای می­رويد تحويلت بگيرند، مشتری را تحويل بگير، مردم از غيبت ناراحت هستيد؟ غيبت نکنيد اين می­شود انصاف، انصاف اگر کسی به خرج داد خدا زيربار منتش قرار نمی­گيرد، ما گاهی اوقات يادمان می­رود.

در حالات اميرالمؤمنين دارد حضرت داشتند می­آمدند کوفه، بيرون کوفه يک سگ پيری افتاده بود کنار جاده، الله اکبر ما قيامت شرمنده­ای اميرالمؤمنين نشويم، آقا فرمودند که اين سگ مال چه کسی است؟ گفتند مال فلان شخص است، گفتند چرا رهايش کردند اين سگ گرسنه، پير، گفت ديگر کارش ازش نمی­آيد ولش کرده در صحری، آقا فرمودند کمال بی­انصافی است، اين زمانی که به درد می­خورد ازش استفاده کردی حالا که ديگر کاری ازش نمی­آيد، موارد فراوان در زندگی اميرالمؤمنين داريم اين تذکرها را حضرت می­دادند. آقا وقتی که طرف يا يک فرد يهودی بود امام ديدند پيرمردی بود کسی نداشت مستأصل بود آقا فرمودند از بيت­المال کمکش کنيد اين زمان توانايي­اش برايتان کارگری می­کرد الآن که تن ندارد، همه ترکش کرديد؟ انصاف يعنی اين، انصاف يعنی حاج­آقا ناموس مردم را ناموس خودت ببين، اين پيرزن را مادر خودت نگاه کن، اين پيرمرد را پدر خودت ببين، اينی که می­گويد دستم خالی است آبرويم در خطر است بگو اين شايد عزيز من اگر اين بود چه می­شد؟ اين می­شود انصاف خب قرآن می­فرمايد اين پاکدامنی شرط ايمان است، چون در اوصاف مؤمنين شرط نمازگزاران است قطعاً بايد اين شهوت طغيانگری بشود: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏»[15]جامعه­ای که مؤمن هستند، جامعه­ای که مصلی و نمازگزار است شهوت مديريت شده طغيانگری نمی­شود بله طرف تمايلات شهوانی دارد اما مديريت می­کند، می­رسد به عفت، می­گويند عفت تعادل بين افراط و تفريط شهوت است شهوت اگر افراط شد می­شود شهوترانی، که امروز در جامعه می­بينيم، شهوت اگر تفريط شد می­شود خمولی اين هم بد است آقا می­گويد اصلاً من کاری ندارم اصلاً دنيا را بوسيديم گذاشتيم کنار، منزوی و حاشيه نشين، اين هم خوب نيست اسلام اين را نمی­پسندد شهوت اگر مديريت شد می­شود انسان عفيف، با عفت، اميرالمؤمنين شهوت داشت، حرام معاذ الله سلمان شهوت داشت اما مديريت کرده بود، بندگان خوب خدا اين­ها شهوت هم دارند، تمايلات جنسی هم دارند، ولی اگر يک جايي برای خدا چشمش را مديريت می­کند برای خدا خلاف نمی­کند نه اين­که نمی­تواند، نمی­خواهد نمی­خواهد انجام بدهد، لذا اين­جا قرآن می­فرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون‏»[16]يعنی مراقبت می­خواهد بايد حفاظت کنيد، غافل از خودتان نشويد نفس را رها کرديد طغيانگری می­کند، حالا من اين نکته را هم اشاره کنم ببينيد اسلام دين کاملی است و اسلام دين اعتدال است اسلام می­فرمايد شهوت در اسلام يکی از ارکان اخلاق است، مرحوم علامه نراقی می­فرمايد از ارکان اخلاق يکی عقل است، يکی شهوت است، يکی غصب است اين­ها اگر درست استفاده بشود انسان می­شود انسان با اخلاق، بعضی­ها از خرد و عقل­شان بد استفاده می­کنند می­شوند انسان کلاهبردار، يک جوری طرف را فريب می­دهد که اصلاً نمی­فهمد طرف چطور فريب خورد، شيطان هم بايد بيايد زانو بزند ادب کند، بعضی­ها شيطان را هم درس می­دهند اين­ها خرد دارند همان که امام صادق نسبت به معاويه فرمودند وقتی راوی از امام صادق سؤال کرد عقل را برای ما تعريف کنيد امام فرمودند: «الْعَقْلُ‏ مَا عُبِدَ بِهِ‏ الرَّحْمَنُ‏ وَ اكْتُسِبَ‏ بِهِ الْجِنَانُ»[17] عقل يعنی آنچه که شما را به بندگی خدا کوشاتر و به آخرت نگری جدی­تر و نزديک­تر می­کند تلاش­تان می­شود برای آخرت، بندگی خدا می­شود شاخص کار شما وقتی حضرت اين را گفتند، عرض کرد يابن رسول­الله: «فَمَا الَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟»[18] بعضی­ها می­گويند ما عاقل هستيم يکی را می­کنند هزارتان يک رکعت نماز هم نمی­خوانند معاويه جنگ باخته صفين را با شيطنت با کمک عمرو عاص به پيروزی تبديل کرد، قرآن کردند بالای نيزه توحيدی­ترين شعار عالم سر داده شد ولی خدا را به مسلخ کشاندند: «لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏»[19]اين را هم مؤمنين بايد بيدار باشند، علامه طباطبايي می­فرمايد حواستان باشد ببينيد پشت هر شعاری چه پيامی خوابيده؟ «لَا حُكْمَ‏ إِلَّا لِلَّهِ‏»[20] به قيمت به حاشيه بردن اميرالمؤمنين خب معاويه جنگ باخته را پيروزی کرد، از امام صادق سؤال شد پس در معاويه چه بود؟ شکست را کرد برای خودش پيروزی، امام فرمودند: «تِلْكَ النَّكْرَاءُ، تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»[21] اين­ها شيطنت است اين­ها خدعه و نيرنگ است، آنی که به هر طريقی دارد زندگی را می­گذراند دروغ و راست و حلال و حرام اين آدم شيطان صفتی است بله اين نکری و شيطنت در نگاه اول برای بعضی­ها فکر می­شود که عقل است، می­گويد آقای فلانی را ببين چهار سال آمده در اين کار قدر چهل ساله­ها جلو رفته با چه وضعی؟ پول به چه قيمتی؟ دنيا به چه نرخی؟ امام فرمود آن­ها شيطنت است، و امروز هم اگر کسانی می­گويد آقا ما يک رکعت نماز نمی­خوانيم وضع زندگی­مان، اقتصادی­مان، خانواده­مان، دنيايمان از شماهای که نماز را ترک نمی­کنيد بله اين شيطنت است اين­ها معاويه­ها بودند کسانی که در اين گذر دنيای پرخطر بد آزموده شدند، و به دنبال دنيا طلبی به هر قيمت و بهائی اقدام کردند، امام فرمودند اين­ها شيطنت است خب اسلام مرحوم نراقی می­فرمايد اعتدال در عقل است، اعتدال در غضب، اعتدال در غضب می­شود انسان­هایي، افراط در غضب می­شود خشمگين بودن، تفريط در غضب می­شود جبون بودن، اعتدال در غضب می­شود شجاعت، آدم شجاع کسی است که به هنگام برخورد می­کند اين­که شاعر می­گويد:

گر بر سر نفس خود اميری مردی، ور بر ديگران خرده­ نگيری مردی

مردی همين است يا شاعر ديگری می­گويد:

با نفس جهاد کن شجاعت اين است، بر خويش امير شو امارت اين است

من اگر بر خودم امارت پيدا کردم امير هستم جمعيتی تحت فرمان من ولی من اسير شيطان به من نمی­گويند امير، با نفس جهاد کن شجاعت اين است، اعتدال در قوه غضبيه می­شود شجاعت، اعتدال در شهوت هم می­شود عفت، حالا اسلام اسلام با شهوت که مخالف نيست اصلاً شهوت رکن تعالی است مردم به واسطه همين شهوت است که شما ازدواج می­کنيد، در پرتو همين شهوت است که نسل­ها می­ماند الآن اين جمع حاضری که اين­جا تشريف داريد همه­تان ياد و بود گذشته­گانتان هستيد، اگر اين شهوت نبود که کسی ميلی به ازدواج نداشت، ازدواج نمی­کرد نسلی از آن­ها نمی­ماند يادی از آن­ها نمی­شد، ازدواجی که پيغمبر فرمود، سنت من است هر کسی از اين سنت برگردد از من نيست ازدواجی که رسول­الله فرمود ازدواج کردن دو سوم ايمان شما حفظ می­شود، حالا من روايات جزئی­ترش را ديگرش نمی­گويم مجلس شايد مقتضی نباشد که در همين ازدواج، زن و مردی که کنار هم هستند با اخلاق برای خدا در کنار هم همين بودنشان در يک بستر، کنار هم مغفرت گناهان را رقم می­زند، ببينيد چقدر خدای مهربان اسلام شهوت را ممنوع نکرده اسلام شهوت را محدود کرده، اسلام می­فرمايد اين چشمت را، شهوتت را، تمايلاتت را در جای خودش نه هر جايي کجا اسلام می­گويد ممنوع، اسلام می­فرمايد محدود است خانم اين قيافه­ آراسته­ای که برای خودت درست کردی اين را شما محدود هستی برای محارمت، ممنوع هستی برای نامحرم، ولی اين هم نيست که بگوييم اصلاً آرايش کردن، من به خانم­ها بگويم خانم­ها اين­جا بيشتر بشنوند ما فکر می­کنيم همه­اش عبادت تسبيح دست گرفتن و سر جانماز نشستن و قرآن خواندن و دعا، اصلاً يک­جاهايي خدا ثواب عبادت می­دهد بعضی­ها باور شايد نکنند، يکش را من بگويم زن در منزل اگر برای شوهرش لباس زيبا بپوشد آرايش بکند، خودش را آراسته بکند لحظه به لحظه حضور اين زن در خانه عبادت است چون خدا راضی است عبادت يعنی کاری که خدا می­پسندد حالا متأسفانه گاهی اوقات می­بينيد در بعضی از منازل خانم در منزل يک جور ديگر است شوهر وحشت می­کند نگاه کند، بيرون که می­خواهد برود مثل عروسی که می­خواهد برود حجله، يعنی ارزش­ها شده ضد ارزش، شده همين وضعی که شما در جامعه داريد می­بينيد، پس اسلام با شهوت مخالف نيست اسلام می­فرمايد شهوت محدود بايد باشد در چارچوب خودش، البته آيه می­فرمايد شما عرض شود که نسبت به بحث رعايت حجاب: «إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ»[22] کسانی که تحت مالکيت شما هستند عبد هستند، کنيز هستند، قرآن می­فرمايد: «فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومين»[23] اين­جا ديگر نمی­خواهد رعايت اين مسائل را بکنيد خانم در منزل برای شوهر، آنی که محرم است برای محرم خودش، اسلام می­فرمايد اين­جا جای ملامت نيست اين­جا محرم شماست، شوهر شماست اين­جا بايد اين گونه باشی، بايد بدرخشی از نظر آراستگی، ما نتيجه همين جا به جا شدن اين ارزش­ها به ضد ارزش­ها، همينی که شما می­بينيد آمار طلاق­ها افزايش، ازواج­ها کاهش خانواده­ها بعضاً در حال گسسته شدن، فرهنگ­های غربی دارد رشد می­کند من به يکی از مسئولين ديروز عرض کردم سگ­گردانی فرهنگ غربی است، سگ فروشی، شيراز جنت­تراز سبحان الله بابا نظام جمهوری اسلامی است امروز روز جمهوری اسلامی است، خدا شاهد است قيامت بايد خيلی­ها سر بيندازند پايين در محضر شهداء، شهدايي که از همه چيزشان گذشتند و رفتند من شهيد در شيراز سراغ داشتم خانمش باردار بود جبهه بود، مسئوليتی در جبهه داشت، ماهای آخر حاملگی خانمش يک تماس گرفت، گفتند بابا بيا ماه آخر است کنار خانمت باش خانمت می­خواهد زايمان کند گفت الآن نمی­شود برگردم، الآن جبهه به من نياز دارد من فرزندم و خانمم را به خدا سپردم، بعد از مدتی تماس گرفت گفتند خدا يک پسر برايت داده، بيا پسرت را ببين، گفت الآن نمی­توانم بيايم آقايون اين­هايي که گفتند حرف اول خداست دين يعنی اين، امام حسين آموخت در دو راهی بين علی­اصغر و خدا؟ خدا، در دو راهی بين علی­اکبر و خدا؟ خدا، در دو راهی بين خود و خدا؟ خدا، در دو راهی بين برادرها و خدا، خواهر و خدا، اموال و خدا، پيکر و خدا، ما فقط برای امام حسين نبايد سينه بزنيم يا حسين يا حسين بابا با حسين با حسين بايد بود فرزند شهيد به دنيا آمد، اين شهيد در جبهه بود، تماس گرفت گفتند بچه به دنيا آمده بيا پسرت را ببين بچه اولت است، گفت الآن نمی­توانم بيايم يک عکسی ازش برايم بفرستيد جبهه، يک عکسی نوزاد را برايش فرستادند اين در جيب رزمنده بود در جيب اين شهيد عزيز بود، در يک عملياتی به شهادت رسيد از اموالی که برای پدر و مادر شهيد، به عنوان اموال فردی آوردند عکس آغشته به خون نوزاد با خون پدرش، آوردند برای پدر، قيامت اين شهداء نگويند آقای حدائق، متدينين، مسجدی­ها، هيئتی­ها امروز شما مرهون تلاش ديروز ما بود، ما نظام را داديم دست شما شما چه کرديد؟ مسئولين جدی­تر، مسئولين کوشاتر مسئولين مردنی هم هست، قيامتی هم هست يوم الحسابی هم هست مراقب باشيد و ما در برابر اين­ها مسئول هستيم امروز روز جمهوری اسلامی است آحاد اکثريتی جامعه به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند خب يک بخشش بنده به وظايفم عمل نمی­کنم، ما در اين دفاع مقدس اگر همين شهداء نبودند صدام ناموس برای ايرانی باقی نمی­گذاشت، ناموس برای ايرانی، من اين جريان را در يک مجلسی گفتم امروز هم بگويم خدمت شما، ببينيد صدام چه جانور خطرناکی بود، اين کتاب خاطرات مخائيل رمضان را عزيزانی که اهل مطالعه هستيد بخوانيد، مخائيل رمضان يک دبير جغرافيا بوده در کربلا از نظر قيافه شبيه صدام حزب بعث شناسايي­اش می­کنند و می­آوردند و عرض شود که يک دوتا عمل جراحی پلاستيک می­آورند به عنوان يکی از  بدل­های صدام در کنار صدام نقش آفرينی می­کرده بيش از بيست سال با صدام بوده، اين تا سال هشتاد و چهار هم امريکا زنده بود، اين آقای مخائيل رمضان می­گويد يک شب من با صدام بودم، می­گويد البته صدام بدل­های ديگری هم داشت، می­گويد يک شب با صدام در ماشينی بوديم داشتيم از محله منصور بغداد عبور می­کرديم يک دفعه صدام از داخل ماشين چشمش افتاد به يک زن و مرد عربی که در پياده رو داشتند رد می­شدند، صدام به اين راننده گفت نگهدار به يکی از محافظينش گفت برو آن آقای که همراه آن خانم است صدا بزن بيايد آن آقا را صدا زدند آن مرد عرب آمد پای ماشين تا صدام را در ماشين ديد وحشت کرد، سلام کرد صدام گفت که اين خانم چه کسی است همراه تو؟ من اسم کتاب را آوردم برويد رجوع کنيد، گفت جناب رئيس جمهور اين زن من است، همسر من است، گفت غلط کردی فلان فلان شده دو سه­تا ناسزا گفت، گفت بگيريد اين مرد را ببريد زنش را هم بگيريد بياوريد کاخ رياست جمهوری، مخائيل رمضان می­گويد آن شب آن مرد عرب را اعدام کردند صدام با زن شوهردار مسلمان زنای محصنه کرد و آن زن را هم نيمه شب کشتند، من عرضم به شماها اين است مردم اگر شهداء نبودند اگر جانبازها نبودند، اگر ايثارگران نبودند صدام برای ناموس ايرانی شرف می­گذاشت، اقتصاد امروز ما، سياست امروز ما، آرامش و آسايش امروز ما مرهون تلاش ديروز شهداست، و حواسمان باشد که فراموش نکنيم اين مسئولين را من روز جانباز بود رفتم ديدن بعضی از اين عزيزان جانبازهای قطع نخاعی در يکی از قسمت­های شيراز بلوار مدرس يک عزيزی جانبازی آن طبيبت گفت حاج­­آقا اين از سال شصت افتاده در بستر، سالمی، سرپايي، بعضی­ها زمين خوردند که شما سرپا باشيد، بعضی­ها نقش بستر شدند که شما خدمت کنيد، گفت مثل يک چوب، گفت خانواده­اش هم ديگر حالا به ندرت می­آيند سراغش اسکلتی مانده بود، اين را من خودم ديدم نقل قول نمی­کنم، با چشم ديدم، من رفتم کنار تخت اين عزيز گفتم برای ما دعا کنيد، گفت آقای حدائق من يک پيغام دارم به مردم برسانيد، خدايا تو شاهد باش من پيغام آن جانباز را امروز رساندم، گفت به مردم بگوييد ما جان بی­ارزشی داشتيم در حد خودمان، از دفاع از ارزش­های اسلامی کم نگذاشتيم، گفت من شرمنده هستم که بيش از اين نتوانستم برای اسلام و نظام اسلامی خدمت کنيم، به مردم بگوييد در پاسداری از اين نظام کوتاهی نکنيد، اين­ها همين‌طور که در دنيا اين حرف را زد قيامت مطالبه می­کنند، ما مراقب باشيم، خب ما از آسيب­های که متأسفانه امروز عرض کردم در جامعه ما داريم می­بينيم همين فرهنگ غلطی برهنگی که متأسفانه در بی­­حجابی بعدش نگران نکننده است من به بعض از عزيزان گفتم، گفتم حالا رو سری ور می­دارند فردا می­بينيد نيمه لخت می­آيند بيرون، امروز جلوشان را نگرفتيد فردا بدتر از آن را گرفتار می­شويم بعد بچه­های خودتان آسيب می­بينند مؤمن خودت ضرر می­کنی، بيان نکردن نهی از منکر آسيبش را همه می­بينند عرض کردم کرونايي آمد دولت و ملت بسيج شدند مديريت کنند بعضی از بخش­ها تعطيل شد، حالا کرونا نهايتش طرف می­مرد از دنيا می­رفت اين به مراتب اين خطر بدتر از کروناست، خطر رواج گناه در جامعه!

يکی دو نکته ديگر عرض کنم قرآن می­فرمايد قانون شکنی الهی ممنوع است: «فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون»[24]قانون خدا رعايت عفت است، و عفت ورزی و هر کسی اين قانون را شکست به سمت گناه رفته اين نافرمانی کرده و اين تمرد کرده و اين تمرد نابخشودنی است.

من در اين قسمت چندتا آثار از آثار رعايت نکردن اين قانون الهی، که از آثار نماز عرض کردم رعايت عفاف است، رعايت حجاب است، بارها ديده شده بعضی­ها در حجاب خيلی­ ضعيف هستند يک فيلمی را برای ما آورده بودند از يکی از استان­های ديگر، محفل ذکری بود اين ذکرهای منحرف جلسات عرفان­های کاذب، يک آقای نشسته بود عده­ای هم نشسته بودند، ده پانزده­تا دختر جوان بلند شدند سر برهنه با ماهای بلند هی دم گرفتند هو يا علی، هو يا علی، حالا همه هم نامحرم يکی از اين دخترها اين قدر گفت تا افتاد زمين، کشان کشان اين دختر را آوردند در بغل آن پيرشان، يک دختر ديگرش افتاد، آن را هم آوردند در بغل ديگرش گذاشتند، خب خدا بزندت اميرالمؤمنين اين جوری بود آقا اميرالمؤمنين خبر بهش می­دهند در بازار کوفه زن و مردها شانه­شان بهم می­خورد خطبه می­خواند ما می­گوييم هو يا علی، علی کيست؟ آن علی ابن ابی­طالب، حضرت فرمود: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ»[25] علی را کمک کنيد با پاکی و پارسايي، و تلاش و کوشش، علی را دوست می­داريد پاک باشيد علی را دوست می­داريد اهل تلاش باشيد از فرصت­­هايتان مردم استفاده کنيد، من يک تعداد از آثار رعايت نکردن عفت و حجاب در جامعه را خدمت شما عزيزان عرض کنم، يکی از آثار زيانبارش گسستن پيوند خانوادگی است، شما خانواده­های که متزلزل می­شود نوعاً ريشه در همين دارد، سال هشتاد و دو بيست و يک سال قبل ما تعداد از طلاب جوان را بسيج کرديم با هماهنگی مدير کل آن وقت دادگستری فارس، گفتيم ما می­خواهيم يک ارزيابی کنيم روی چرايي طلاق، اين آماری که من عرض می­کنم همه کشور و همه دنيا همين است مستثنی نيست و خلاف اين اگر بود شما بياييد بگوييد، ما تعداد از طلاب جوان اين­ها پرونده يک سال طلاق شيراز را آوردند اين­ها يک کارشناسی علمی بکنند روی علت طلاق، خروجی اين تحقيق ميدانی شد اين آماری که من خدمت­تان عرض می­کنم سال هشتاد و دو، کل طلاق­های شيراز بررسی شد دوستان به يک مورد طلاق برخورد نکردند که زن و مرد هردو با ايمان و با اخلاق کارشان بکشد به دادگاه، ما نديديم الآن هم نيست، يا زن يا مرد؟ يا هردو؟ يا ضعيف الايمان يا بی­ايمان؟ يا ضعيف الاخلاق يا بی­اخلاق؟ غير از اين هم نيست يا مرد مشکل دارد يا زن يا هردو؟ يا در ايمان يا در اخلاق اسلام اگر می­گويد رعايت عفاف کن می­خواهد اين کانون زندگی بمانيد قوام پيدا کند اين زندگی بگويند دختر، پسر اگر می­گويند رعايت کن می­خواهند زندگی­ات بهم نخورد، زندگی­ات متلاشی نشود، تو با اين وضعت داري زندگی­های ديگران را خراب می­کنی، دست بالای دست هم زندگی تو را خراب می­کند نکته ديگر اين تحريک شهوت کردن انسان­ها با اين قيافه­های که بعضی­ها می­آيند بيرون پيرمردی آمد گفت آقا ما هم به هيجان می­آييم، خب اين حرام است اسلام می­فرمايد نبايد کاری کرد که انسان­ها را در مسير لغزش­ها تحريم کرد و اين­ها سبب گسترش فساد اخلاقی در جامعه می­شود، شما خيلی از اين فسادهای اخلاقی ريشه در همين­هاست آقا چه کار داری؟ دل پاک باشد حالا چهارتا تار مو مگر چه کار می­کند اين اول دارد به خودش ظلم می­کند اين دارد اول نگاه کردن را از هرزه­ها گدايي می­کند و بعد هم آسيب می­زند به زندگی­های مردم از نکات ديگر شخصيت و هويت و حيثيت زن پاکدامن لکه دار می­شود، خانمی که رعايت نمی­کند آن جايگاه رفيع زن آسيب می­بيند و آن ارزش­های واقعی زن به تاراج می­رود در جامعه و بی­توجهی و کم توجهی زن می­شود يک متاع، می­شود يک کلاه، و حال آن­که زن خليفة الله است، زن نماينده خدا روی زمين است نه عامل لذت و شهوت، آمار طلاق­ها افزايش پيدا می­کند اين­ها از آسيب­هايي است که هر جامعه­ای که گرفتار بی­عفتی شد اين­ها يقيناً به سمت آن جامعه می­آيد آزادی ديگران هم خدشه می­شود، آزادی من و شما دارد خدشه می­شود، من يک سؤال می­کنم آزادی يعنی چه؟ بعضی­ها چهل، بيش از سال از انقلاب گذشته هنوز آزادی را درست تعريف نمی­کند آزادی يعنی چه؟ آزادی يعنی هرج و مرج، آزادی يعنی هر کسی هرچه کرد، اميرالمؤمنين آزادی را تعريف می­کند، آزادی در منطق اسلام يعنی آزاد از شيطان بودن، تسليم خدا بودن، اين­که می­گويند مسلمان يعنی کسی که تسليم خداست، سخنش، نگاهش، درآمدش، شب و روزش تسليم است هرچه او می­پسندد انجام می­دهد، او هر سخنی را نمی­گويد هر نگاهی نمی­کند، آزاد اميرالمؤمنين می­فرمايد: «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ‏ مِنْ‏ عَبْدِ الرِّقِّ»[26] آن آزادی را در گناه، تعريف آزادی می­کند اين اسارت است اين آزادی نيست، آزادی در دين يعنی آزاد از شيطان باش، مؤمن شيطانت داخل تورت نکند، حالا ما تا می­گوييم آزادی يعنی هرج و مرج، يعنی بی­بند و باری، يعنی هر کسی به هر کسی، خب اين غلط است اين اسارت است اميرالمؤمنين می­فرمايد اين را اسمش را بگذاريد اسارت نه آزادی، خب ما داريم به آزادی­ها آسيب می­زنيم بله بنده يک حقی دارم، شما يک حقی داريد، ديگری يک حقی دارد، قطعاً وقتی کسی اين­ها را رعايت نمی­کند دارد خدشه­دار می­کند حقوق شما را، جوان­های شما، فرزندان­ شما، نوه­های شما دارند در اين جامعه معاشرت می­کنند بله شما در خلوت خانه خودت می­خواهی رعايت نکنی، خودت هستی و خدايي خودت، اما در اجتماع، ما ببينيد يک سری چيزهای را متأسفانه حالا اهميت می­دهيم نتيجه هم می­گيريم ولی يک چيزهايي را اهميت نمی­دهيم شما کمربند راهنمايي اگر کسی نبندد برخورد می­شود يک سری دستورات و قوانين بايد الزام است که رعايت کنند، رعايت نشود برخورد می­شود اما بعضی از قوانين الهی را ما رها کرديم داريم آسيب می­بينيم اين هم خدشه­دار شدن حقوق ماست، بالاخره جامعه حق­ماست يک بنده خدايي می­گفت يک وقت يک جايي ديدم يک آقايي با خانمش، خيلی وضع بدی اين خانم آمده بود بيرون می­گفت حالا ما در صف نانوايي بوديم اين­ها آمده بودند ايستاده بودند، گفت من رفتم به آقايش گفتم آقا به خانمت بگو من اين جوری دوست نداريم بيايي بيرون، گفت شوهرش نگاه کرد گفت شما چه کسی هستی دوست نداشته باشی؟ گفت آقا خانمت اين جوری آمده که ما بپسنديم، ما داريم آسيب می­بينيم ما نمی­پسنديم بگو يک جوری بيايد که ما بپسنديم، اين­ها نکاتی است که بايد رعايت کرد، بله حالا مثلاً ايرادهای که می­گيرند مثلاً می­گويند مگر ساده هستيم طوق مسئوليت به گردن خود بيندازيم، بله اين­ها از همين حرف­هايي که زده می­شود، طوق مسئوليت در پيشگاه خدا بايد بيندازی، تو چيزی مال خودت نداری که بگويي نمی­اندازم، اگر کسی گفت من طوق مسئوليت، طوق مسئوليت در برابر چه کسی؟ در برابر فلان مديرکل بله اشتباه است، در برابر من اشتباه است ولی مردم در برابر خدا همه بايد مطيع باشيم همه بايد اين طوق بندگی را به گردن بيندازيم، کسی نمی­تواند در برابر خدا بگويد من، ما هم حرفی که داريم می­زنم قرآن است و آيات است و روايات، ما در برابر خدا طوق مسئوليت، ولی در برابر بله ديگران ديگران هر کسی هست اگر حرفش مطابق با حرف خداست بپذيريم ما احترامی که برای مراجع تقليدمان قائل هستيم به اعتبار اين است که سخنان اين­ها کاشف از سخنان خدا و معصومين است ما حرف اين­ها را می­پذيريم بی­چون و چرا، اما اگر کسی آمد به شما سخنی گفت که مغاير سخن خداست نبايد پذيرفت، ما طوق مسئوليت بندگی در برابر خدا بی­هيچ قيد و شرطی بله می­پذيريم، من يکی دو نکته ديگر عرض کنم، از اين انحراف بی­عفافی و بی­تقوايي در پوشش، نتيجه اين می­شود که اصلاً جايگاه زن مسلمان از ارزش واقعی خودش می­افتد يعنی آن جايگاهی که اسلام وضع کرده، ارزشی که برای زن اسلام قائل شده از آن جايگاه و يک معضل ديگر هم همين است که آقايون اطباء می­گويند جامعه هم می­گويند نوجوان­هايتان بلوغ زودرس پيدا می­کند، الآن طرف می­آيد می­گويد آقا من فرزندم يازده سالش است خيلی چيزها می­داند خب بله اين گوشی همراه خانم معلمی آمده، می­گويد آقا دانش آموز کلاس دوم ابتدايي در گوشی تلفن همراهش زشت­ترين فيلم­های زناشويي را آورده داشته نشان می­داده ما ازش گرفتيم، خب اين­ها بلوغ زودرس نمی­آورد، و نتيجه فساد به سمت جامعه نمی­آورد، مردها نسبت به همسران خودشان بی­توجه می­کند، و اين چشم و هم­چشمی­هايي که رقابت سخت طاقت فرسا را در جامعه رقم می­زند، قرآن می­فرمايد نمازگزار شديد پاکدامنی را پيشه می­کنيد، البته اين­جا حالا بحثی است در آثار عفت­ورزی و علل کم توجهی به حجاب اين را هم بايد علت را پيدا کرد چرا کم توجهی می­شود اين را انشاءالله بگذاريم جلسه ديگری با عزيزان چون اين­ها جزء مسائل روز اجتماع ماست، دردهای امروز ماست که جامعه درگير است و دشمن هم دارد تهييج می­کند، و دامن می­زند امروز روزی است که مولای متقيان در بستر بيماری و ساعات پايانی عمر شريف را سپری می­کند.

آقا امروز ممنوع الملاقات شدند، يعنی ديگر حالا حضرت حالی بود که اجازه ملاقات به کسی داده نمی­شد اجتماعی آمدند پشت در از شيعيان اميرالمؤمنين را ببينند آقا امام حسن آمدند فرمودند پدرم حالشان مساعد نيست و برويد و وقت ديگری بياييد همه رفتند آقا امام حسن کنار بستری اميرالمؤمنين بودند يک وقتی صدای گريه بلند کسی از پشت در بلند شد، امام حسن آمدند پشت در ديدند اصبغ ابن نباته ايستاده از شيعيان خالص اميرالمؤمنين آقا فرمودند اصبغ مگر نگفتم برويد پدرم حالشان مساعد نيست، گفت آقا قدمم يارای رفتن نمی­کند اگر لطفی کنيد اجازه بدهيد ديداری ديگری با امامم داشته باشم ديگر همه می­دانستند که آقا در شرف رفتن هستند، امام حسن فرمودند من اجازه بايد بگيرم آمدند محضر اميرالمؤمنين پدرجان اصبغ بيرون منزل است خيلی مشتاق است بيايد اجازه می­فرماييد، گفتند بگوييد بياييد داخل، اصبغ وارد شد سلام کرد اصبغ می­گويد يک دستمال زردی بود که اميرالمؤمنين در جنگ­ها به پيشانی می­بستند به پيشانی­شان بسته بودند ديگر رنگ چهره حضرت از آن دستمال زردتر شده بود، سلام کردم شروع کردم گريستن، آقا فرمودند اصبغ يک جريانی را برايت بگويم ساعت پايان عمر رسول­خدا بود پيغمبر در بستر بودند من مثل تو کنار بستر پيغمبر نشسته بودم پيغمبر به من فرمودند يا علی برو در مسجد، مردم را برای نماز دعوت کن روی منبر من اين روايت را برای مردم بخوان اين را آقا امروز برای اصبغ ابن نباته نقل کردند، اصبغ می­گويد آقا فرمودند رسول­الله به من فرمود در جمع مؤمنين در مسجد روی منبر بگوييد: «الا من عق والدين فلعنة الله عليه»، کسی که عاق پدر، والدينش بشود لعنت خدا بر او باد، کسی که از مواليان خودش فرار کند لعنت خدا بر او باد و کسی که در حق اجيری که برای او زحمت کشيده ظلم کند لعنت خدا بر او باد آقا اميرالمؤمنين فرمودند اصبغ من رفتم در مسجد روی پله­های منبر يک پله­ پايين­تر از آن­جايي که پيغمبر جلوس می­کردند ايستادم حديث رسول­الله را خواندم يک نفر بلند شد از وسط جمعيت گفت يا علی کلمات موجزی از پيغمبر نقل کرديد برای ما اين­ها را شرح بدهيد، آقا فرمودند چون مسئوليتی نداشتم و مأمور نبودم چيزی نگفتم از منبر آمدم پايين آمدم کنار بستر رسول­الله پيامبر يک انگشت دست من را گرفت فرمود يا علی کسی چيزی نگفت؟ گفتم يا رسول­الله يک کسی سؤال کرد اما چون شما دستور نداده بوديد پاسخی بدهم من چيزی نگفتم آمدم، رسول­الله فرمودند من و تو دو پدر مهربان اين امت هستيم کسی که عاق ما بشود لعنت خدا بر او باد، من و تو دو پدر مهربان اين امت هستيم يا علی من و تو: «الا و من ظلم اجر اجير»، دو خدمت­گذار و دو اجير اين امت بوديم برای هدايت مردم کسی که حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او باد يا علی ما دو مولای اين امت هستيم حسی که حقوق ما را ناديده بگيرد: «فلعنة الله عليه»، بعد هم جريان ديگری را برای اصبغ نقل کردند، عزيزان اميرالمؤمنين کنار بستر بودند يکی از کسانی که خيلی گريه می­کرد سيدالشهداء بود، مثل امروز آقا امام حسين پايين بستری اميرالمؤمنين نگاه به چهره پدر می­کرد اشک می­ريخت عزيزانش همه جمع بودند، فرزندان، دخترها، همه حاضر بودند يک وقت اميرالمؤمنين يک نگاهی به امام حسين کردند فرمودند حسينم بابا بيا جلو، دست بر سينه حسين گذاشت، فرمود: «يا بني ربط الله‏ قلبك‏ بالصبر»[27] حسينم خدا قلبت را با صبر استوار کند: «أنت‏ شهيد هذه‏ الأمة»[28] تو شهيد اين امت هستی، بابا اگر تشنه می­شوم به جای آب برای من شير حاضر می­کنند، اگر گرسنه می­شوم شير می­آورند، روزگاری بر تو خواهد گذشت هرچه بگوييد جماعت جگرم از تشنگی، آقا صدا زد عباسم بابا تو هم بيا، عباسی که در سنين نوجوانی بود دست­های عباس را گرفت در دستان حسين گذاشت، يک جمله­ای آقا فرمود از بيست سال آينده خبر داد، فرمود: «يا بنی اذا دخلت المشرعه»، پسرم وقتی داخل شريعه فرات شدی: «لاتشرب الماء و اخوک الحسين عطشاناً»، بابا آب ننوشی و حسين تشنه باشد همه بگوييم يا حسين.

 

[1] مؤمنون5.

[2] مؤمنون5.

[3] مؤمنون5.

[4] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏14 ص358.

[5] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏14 ص358.

[6] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏45 ص8.

[7] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏45 ص8.

[8] تحريم6.

[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص39.

[10] بقره156.

[11] مؤمنون5.

[12] مؤمنون5-7.

[13] طلاق2-3.

[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص397.

[15] مؤمنون5.

[16] مؤمنون5.

[17] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج1 ص4.

[18] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج1 ص4.

[19] وقعة صفين النص ص512.

[20] وقعة صفين النص ص512.

[21] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج1 ص4.

[22] مؤمنون6.

[23] مؤمنون6.

[24] مؤمنون7.

[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص417.

[26] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص341.

[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏42 ص288.

[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏42 ص292.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه