استادحدائق روز یکشنبه 12 فروردین ماه 1403 مصادف با بیستمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
سخن خدمت جمع محترم در گذشته مجلس پيرامون موجبات رحمت الهی از نگاه قرآن، يکی از عوامل رحمت نماز بود که در آيات متعددی خداوند نماز را موجب رحمت ياد میکند سخن رسيد پيرامون آثار فردی نماز مطالبی عرض شد. بحث آمد پيرامون آثار اجتماعی نماز، اين نماز خواندن ما در مساجد گرچه اين را عرض کنم خدمتتان رسولالله میفرمايد نماز در مسجد افضل است از چهل سال نماز در خانه، آقا دلت برای خودت بسوزد، مؤمن دورهات تمام میشود، همسايه مسجد، از پيغمبر سؤال شد چهل سال نماز يعنی يک شبانه روز نماز در مسجد، پيغمبر فرمود، يک نماز در مسجد، يک نماز چهار رکعتیتان از نظر ارزش و ثواب چهل سال نماز در خانهات يکجا اين برتر است، دلمان برای خودمان میسوزد، دوره تمام میشود يک فرصت هم میرسد ديگر حال مسجد آمدن نداری، نمیتوانيد بياييد آقای دم همين پلههای مسجد آمد با چشم اشک آلود گفت آقای حدائق مسجد میآمدم الآن سُند به من وصل است مريض هستم بدنم آلوده است آرزوی يک رکعت نماز در مسجد دارم ديگر نمیتوانم، ای که دست میرسد کاری بکن، خب آثار اجتماعی نماز چيست؟ ما در مواجه با جوانانمان، مردمان جامعه، آقا شما میرويد مسجد به کجا برسيد؟ اصلاً اين مسجد رفتن شما چه نفعی برای جامعه دارد؟ نماز خواندن شما چه اثری در جامعه دارد؟ چه تأثيری میگذارد نکاتی را از سوره مبارکه معارج ما محضر عزيزان عرض کرديم امروز مشروحاً من يکی از اينها را میخواهم بازش کنم، چون درد جامعه است، از آثار اجتماعی نماز، رواج عفت است و عفتورزی، يعنی پاکدامنی، پروای از خلاف و خطا، انسانهای عفيف کسانی هستند که ارتباطشان با خدا قوی است، و شما میبينيد حالا در افراد جامعه، حالا چه عفت در مسائل اخلاق جنسی، چه عفت در اخلاق اقتصادی، طرف میبينيد عفت دارد در مسائل مالی هم کلاه سر کسی نمیگذارد خلاف نمیگويد دروغ نمیگويد احتکار نمیکند، اين عفت است اين يک ورعی، پارسايي، پاکدامنی دارد.
آيهای که تلاوت شد در دو سوره قرآن خدا اين آيه را عين اين سه آيهای که من تلاوت کردم بدون هيچ کم و زيادی تکرار شده يکی سوره مبارکه مؤمنون در اوصاف مؤمنين، و ديگر در سوره مبارکه معارج در اوصاف مصلين نمازگزاران يعنی اگر از ما سؤال کنند آقا کد نمازگزار را برای ما بيان کنيد، کد مؤمن مؤمن به چه کسی میگويند؟ به حلوا حلوا که دهن شيرين نمیشود مؤمن، به همين گفتن مؤمن میشود، مؤمن آن کسی است که خدا در سوره مؤمنون تعريف کرده، مؤمن نشانه دارد حالا بنده نماز زياد میخوانم ولی با اين معيارهای ايمانم همسويي دارم آن کسی که خدا میفرمايد. من سه تا آيه را که عرض کردم اين سه آيه هم در سوره مؤمنون آمده در اوصاف مؤمنون، هم در سوره معارج آمدهدر اوصاف مصلين، که کد نمازگزار میباشد، نمازگزار بايد اين باشد مؤمن بايد اينگونه باشد، قرآن میفرمايد از نشانههای اينها اين است که: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[1]مؤمن آدم پاکدامن است، مؤمن اهل گناه نيست، اهل خلاف نيست، دامن پاکی دارد، شرائط گناه برايش فراهم بشود گناه نمیکند: «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[2]، نمازگزار هم همين است عين همين آيه در سوره معارج در آيات بيست و نه و سی سوره معارج آيات پنج و شش سوره مؤمنون قرآن میفرمايد انسانهای مؤمن و انسانهای نمازگزار اينها عفت دارند، عفيفاند: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[3]مراقب هستند خانم است زيبايي دارد زيبايي را چوب حراج بهش نمیزند به هر وضعی شد نمیآيد بيرون آقا شهوت دارد ولی شهوترانی نمیکند وجود مقدس رسولالله، من در خود همين بحث عفاف پيغمبر میفرمايد: «أَحَبُ الْعِفَافِ إِلَى اللَّهِ»[4] محبوبترين جلوههای عفاف، پاکدامنی، پارسايي در پيشگاه پروردگار پيامبر میفرمايد، حالا آدم عفيف آدمی است که شرم دارد، هر حرفی را نمیزند، هر نگاهی را نمیکند، چه مرد و چه زن، میگويد آقا اين اين جوری آمد ما شرم داريم ما نگاه نمیکنيم ما اين حرف را نمیزنيم ما بدی را با بدی جواب نمیدهيم، پيغمبر میفرمايد عالیترين جلوه عفاف، اينها بايد در ماه رمضان به دست بيايد، ماه رمضان فرصت برگشتن به فطرت است، عيد فطر کسانی که عيد فطر دارند که بگويند يک ماه رمضان درستمان کرد شديم آنی که بايد باشيم برگشتيم به فطرت، به آن پاکی اوليه، به آن روز ولادت که از همه آلوگیها پاک بوديم اين ماه رمضان اين يک ماه بايد اين کار را بکند، حالا خدای نخواسته اگر در حق خودم من عرض میکنم تا کنون نشدم آنی که بايد بشوم امشب فرصتی است شب بيست و سوم فرصتی است اين دهه پايانی هنوز سفره پهن است، از خدا بخواهيم و طلب کنيم و تلاش کنيم برسيم به اينها رسولالله میفرمايد محبوبترين جلوههای عفاف نزد خداوند: «عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج»[5] عفت شکم و عفت در مسائل اخلاق جنسی، اينها عالیترين جلوههای عفاف است، عفت بطن يعنی چه؟ يعنی آقا لقمه حرام در سفرهات نياور، پول شبههناک را نياور.
يک خواهری در دفتر بودند قبل از نماز داشت مسألهای میپرسيد از يک مجموعهای که اينها هم واقعاً متأسفانه آسيبهای جامعه ماست، گاهی اوقات يک آقايي مدير يک جمعی هست ولی متعهد کار نمیکند خداترس نيست اين معضل است ديگر حامعه را چه کسی بايد بسازد؟ همه، مقام معظم رهبری يک نفر است چهارتا مسئول خادم چهار نفر هستند همه بايد بيايند سرخط اين خانم از يک آقايي جای نقل میکرد میگفت آقا به ما میگويد اصلاً عمداً میگويد تو خلاف بکن با من، گفتم خواهر من ما مرحوم جدمان مرحوم آقای حاج شيخ به طلاب سفارش میکردند جهنم میخواهيد برويد برای خودتان برويد، خدا وکيلی برای مافوقتان گير نيندازيد خودتان را برای خوشايند فلان مسئول، فلان ثروتمند، فلان حاجی، فلان فرد گرفتار نکن آخرتت را برای بچههايتان هم گرفتار نشويد اگر بنای گرفتاری است بگذار قيامت برای خودت ببرندت دوزخ، نه برای ديگر رفيق آقا ما حرمت فلانی را حفظ کرديم نکرديم، نگفتيم، گفتم خانم اين درآمد درآمد حرام است بابا عفت بطن، ما پول از کجا در میآوريم؟ اميرالمؤمنين میفرمايد بدترين گناهان گناهانی است که گوشت بروياند سخن صاحب اين ايام است يعنی بيايد در فيزيک بدن انسان بشود غذا، بشود خون، بشود اين بافتهای استخوان ما بعد اين فرد با اين وضعيت میگويد آقا حال عبادت نداريم بارها من عرض کردم عزيزان سيدالشهداء را در کربلا نکشت جز لقمه حرام، اين را امام حسين فرمود آقا سيدالشهداء خطبههای متعددی از بعد از نماز صبح تا شهادت در گودی قتلگاه حضرت مرتب نصيحت میکرد بعد امام فرمود علت اينکه حرفهای من در شماها اثر نمیکند: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ»[6] ديدی يک جايي حرف حق میزنی مسخرهات میکنند، حاجی تو مال هزار و چهار صد سال قبل هستی دورهاش تمام شد، تو خودت شک نکن در طرف شک کن، تو که داری حرف خدا را میزنی، حرف حق میزنيد تخريبت میکنند، بله زمان ائمه هم بود پيغمبر هم حق میگفت خاکستر رو سرش میريختند نبود، رسولالله فرمود: «ما اذی احد بمث ما اذيت»، هيچ کس مثل من اذيت نشد، مگر چه میفرمود، اميرالمؤمنين چه میگفت که میگفتند تارک الصلاة است؟ من تاريخ اميرالمؤمنين را میخواندم چه تبليغاتی کار کرده بودند، جعده وقتی که با ابن ملجم قرار گذاشت که ابن ملجم اميرالمؤمنين را به شهادت برساند، جعده گفت که من مهريهام اين مقدار دينار هست، اين مقدار اموال هست و کشتن علی ابن ابیطالب، ابن ملجم از قبل تصميم داشت ولی میترسد اظهار که من برای قتل علی آمدم کوفه، بعد ابن ملجم میگويد که جعده به من گفت، گفت اگر علی را کشتی دستگير شدی و کشتند تو را تو به ثواب عظمای کشتن علی نائل شدی، حالا آقا میآيد میگويد آقا چرا بعضیها به دين بد میگويند؟ بابا زمان خود اميرالمؤمنين تبليغات اين کار را کرده، جعده در کوفه است، و میگويد به ابن ملجم اگر علی ابن ابیطالب را کشتی و گرفتند تو را کشتنت، تو به ثواب عظمای کشتن علی نائل شدی و اگر کشتی و دستگير نشدی من همسرت میشوم حالا آقا میگويد آقا پسرهای ما نماز نمیخوانند، بنده از نماز گفتم، من کار کردم، اين گوشی مبايلش دارد بيست و چهار ساعت کار میکند دستش است تا خوابش ببرد دشمن در خلوت خانههای مردم يورش آورده ولی ما پاکسازی نکرديم، ما زنگار زدايي نکرديم آماده سازی نکرديم اين جوان با آن فرهنگنامه دين تربيت نشده، خب نتيجه میشود همينکه حالا يک بخشش درآمدهای شبههناک درآمد شبههناک امام حسين فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ»[7] شکمها از حرام پر شده، مال حرام اثر میگذارد لذا پيغمبر میفرمايد عالیترين عفت، يکی عفت در مسائل اقتصادیتان است مردم پول از کجا در میآوريد يک؟ لقمان به پسرش گفت پسرم حالا بشنويد تا قيامت همديگر را میبينيم بعد میگويي آقای حدائق روز بيست ماه رمضان مسجدالرسول سال هزار و چهار صد و سه روايتش را خواندی امروز رسيديم بشنويد تا برسيد، اين روايت را امام صادق از لقمان نقل میکنند لقمان میگويد روز قيامت به پسرش، میدانيد لقمان يک شخصيت بر جستهای است در بين انبياء اول جزء معمرون انبياست، عمر طولانی کرد و در يک سخنی به پسرش میگويد پسرم من در عمرم چهار صد پيغمبر خدا را ديدم چهار صد نماينده خدا را هم حشر و نشر داشته به پسرش میگويد پسرم قيامت وقتی مردم میآيند محشر اجازه حرکت به ايشان نمیدهند همان لدی الوردی که سر از خاک میآورند بيرون، چهارتا سؤال را همه بايد جواب بدهند من سؤالها را به شما الآن میرسانم از امروز برويد دنبال جوابش، يک اموالتان را از کجا به دست آوردی؟ اين را قيامت بايد جواب بدهی، اينجا نيست که تا بهت گفتن نازکنی بروی کانادا، اينجا نيست که تا بهت گفتند، من پولم را جمع میکنم میروم امارات آنجا بالای سرت ايستادند: «عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ»[8] جواب بدهيد از کجا آورديد؟ «مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبْتَ مَالَك»[9] گفت سؤال دوم بعضیها در تست اول سر بلند هستند آقا پول حلال درآوردی، پول زحمت کشيدی، اجحاف نبود، احتکار نبود، دروغ نبود سؤال دوم: «و فی اين صرفت»، کجا هزينه کردی؟ بعضیها پول حلال را میبرند در حرام، میگويد آقا پول زحمت کشی است دلمان میخواهد اسراف کنيم، اصلاً دلم میخواهد اموالم را آتش بزنم، اموال توست؟ بابا نگاهت را درست کن اموال مال خداست، مال مال خداست، چه جور تو میگويي مال من؟ خانه شما، باغ شما، ماشين شما: «إِنَّا لِلَّهِ»[10] همه چيز از آن اوست ما در نگاهمان هم به زندگیمان اشتباه میکنيم، آقا چشم من است چشم مال توست؟ تو خلق کردی اين چشم را يا آفريدگارت؟ زبان مال توست يا متعلق به اوست؟ بچهها مال تو هستند يا مال اوست اصلاً نگاه بايد اصلاح بشود مردم هرچه در اختيارتان است مال خداست اينها را درست هزينه کنيد: «و فی اين صرفت» میگويد اين داراییها را کجا هزينه کرديد اين سؤال دومی که لقمان میگويد از همه میپرسند، حالا حلال درآوردی در حلال هم خرج کردی؟ در گناه هزينه نکردی؟ اسراف نکردی؟ سوم عمرت را چگونه سپری کردی؟ لحظه به لحظه عمرتان مسئوليت است اين شصت سال، هفتاد سال، نود سال را بيا جواب پس بده، چهارم جوانی را چگونه گذراندی؟ جوانی يک فصل خاص است چون در نيروی جوانی انسان توانايي و ظرفيت و امکانات بالاست، بله میگويند در جوانی چه کار کردی؟ میگويد:
در جوانی پاک بودن شيوه پيغمبری است، ورنه هر گبری به پيری میشود پرهيزکار
آن زمانی که شهوت بود قدرت بود، تمايلات جنسی بود، امکانات اجتماعی بود، آن زمان چه کردی؟ اينها چهارتا سؤالی است که امام صادق میفرمايد لقمان به فرزندش گفت از همه میپرسند و از همه سؤال میکنند خب اين عفت عرض شود که بطن و عفت فرج را رسولالله میفرمايد اوج عفت است هنر همينجاست.
خب در اين سه آيهای که تلاوت شد عرض کردم هم در سوره مبارکه مؤمنون هم در سوره مبارکه معارج از اوصاف نمازگزاران در تأثير اجتماعی نماز، اگر از ما سؤال کنند آقا نماز چه اثری دارد در جامعه؟ بعضیها میپرسند آقا شما نماز خواندی به کجا رسيدی؟ شما تک تکتان، نمازهای شما در پاکی اجتماع مؤثر است يک جوانی آمد گفت آقا ما پاک بشويم امام زمان میآيد؟ گفتم با پاک شدن تو که حضرت نمیآيند ولی تو هم يک نفر هستی، يک عضوی هستی، از اعضای جامعه هستی، پاکی تو به اندازه سهم خودت در فرج امام زمان دخيل است بله حالا شماها زحمت میکشيد شماها هم برکت هستيد برای جامعه نمازگزار منشأ خير است، قرآن میفرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[11] نمازگزار بايد پاکدامن باشد، بايد پارسا باشد، و اينجا اين پاکدامنی را خدا شرط ايمان نام میبرد، در سوره مؤمنون عرض کردم اين سه آيه بدون هيچ اختلاف و کم و زيادی در دو سوره با هم آمده، هم مؤمنون هم معارج، صفات مؤمنين، صفات مصلين اين سه آيه شريفه: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومين، فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون»[12] عيناً در دوتا سوره اين سه آيه تکرار شده حالا بحث ما بحث نقش تربيتی نماز در اجتماع بود يکی از آثار اجتماعی نماز حياي اجتماعی است، حياء شکل میگيرد، حياء هم در بعد اقتصادیاش ببينيد اينهايي که کلاه سر مردم میگذارند در نمازشان مشکل دارند، اگر هم میخواند میخواند اقامه نمیکند، اقامه نماز محال است کسی با خدا عهد بسته باشد خلاف بکند و تخلف بکند، ما اين آقای حاج شيخ محمدحسين برای من تعريف کرد، چند سال قبل رفت داخل بازار يک آقايي است از متدينين شهر حالا شايد راضی نباشد من اسمش را بياورم، گفت رفتم ازش روغن چرخ خياطی بخرم، ما چندتا اين تيپ آدم داريم؟ گفت ديدم که دو سه قيمت متفاوت گذاشته بود، يک قيمت بيشتر، متوسط، کمتر، گفت من گفتم آقا اينها جنس اين روغنها فرق میکند؟ گفت نه همه يکی است، گفتم قيمتهايش فرق میکند؟ گفت خريدهايم فرق میکند، الله اکبر، گفتم يعنی چه خريدهايت فرق میکند؟ گفت آنی که خيلی ارزانتر است مال دو سال پيش خريدم، يکش يک سال پيش خريدم يکش دو ماه پيش خريدم قيمتها متفاوت است روی عرضه به مشتری متفاوت شده، قيمت رفته بالا ما هم ديگر بالاتر داريم میدهيم، ولی آن قيمت دو سال قبلم را من به احتساب دو سال قبل دارم میدهم، اين آقای حاج شيخ محمدحسين گفت من گفتم که آقا شما اين تا روغن ارزان هست گران را کسی میخرد؟ گفت نه، گفتم پس چه کار میکنی؟ گفت خدا چه کار میکند؟ مردم خدا فقط شبهای قدر و قرآن برسر گرفتن، خدا در بازار، خدا در اداره، خدا در جامعه، اين آيات فقط دکور است؟ «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا»[13] خدا شعار میدهد ما میگوييم خدا اما يک جاهايي گفت نه من تا آن روغن ارزان را ارزان میدهم، گرانتر را گران میدهم، حالا يک وقت بنده جنس ده سال قبل را به قيمت امسال عرضه میکنم، خب حالا شايد مسأله شرعی يک بحث است مسأله اخلاقی يک بحث است اما انصاف يک بحث ديگر است، اميرالمؤمنين به امام حسن فرمود پسرم نفست را بکن بين خودت و مردم ترازو، آقایی که اين ايام ايام عزای اوست: «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ»[14]با ديگران رفتاری کن که دوست داری با خودت رفتار کنند، آقايون خوشتان میآيد جنس گران بخريد يا ارزان؟ همان را با مردم عمل کنيد، آقای مدير پشت ميز نشسته دوست داريد جای میرويد تحويلت بگيرند، مشتری را تحويل بگير، مردم از غيبت ناراحت هستيد؟ غيبت نکنيد اين میشود انصاف، انصاف اگر کسی به خرج داد خدا زيربار منتش قرار نمیگيرد، ما گاهی اوقات يادمان میرود.
در حالات اميرالمؤمنين دارد حضرت داشتند میآمدند کوفه، بيرون کوفه يک سگ پيری افتاده بود کنار جاده، الله اکبر ما قيامت شرمندهای اميرالمؤمنين نشويم، آقا فرمودند که اين سگ مال چه کسی است؟ گفتند مال فلان شخص است، گفتند چرا رهايش کردند اين سگ گرسنه، پير، گفت ديگر کارش ازش نمیآيد ولش کرده در صحری، آقا فرمودند کمال بیانصافی است، اين زمانی که به درد میخورد ازش استفاده کردی حالا که ديگر کاری ازش نمیآيد، موارد فراوان در زندگی اميرالمؤمنين داريم اين تذکرها را حضرت میدادند. آقا وقتی که طرف يا يک فرد يهودی بود امام ديدند پيرمردی بود کسی نداشت مستأصل بود آقا فرمودند از بيتالمال کمکش کنيد اين زمان توانايياش برايتان کارگری میکرد الآن که تن ندارد، همه ترکش کرديد؟ انصاف يعنی اين، انصاف يعنی حاجآقا ناموس مردم را ناموس خودت ببين، اين پيرزن را مادر خودت نگاه کن، اين پيرمرد را پدر خودت ببين، اينی که میگويد دستم خالی است آبرويم در خطر است بگو اين شايد عزيز من اگر اين بود چه میشد؟ اين میشود انصاف خب قرآن میفرمايد اين پاکدامنی شرط ايمان است، چون در اوصاف مؤمنين شرط نمازگزاران است قطعاً بايد اين شهوت طغيانگری بشود: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[15]جامعهای که مؤمن هستند، جامعهای که مصلی و نمازگزار است شهوت مديريت شده طغيانگری نمیشود بله طرف تمايلات شهوانی دارد اما مديريت میکند، میرسد به عفت، میگويند عفت تعادل بين افراط و تفريط شهوت است شهوت اگر افراط شد میشود شهوترانی، که امروز در جامعه میبينيم، شهوت اگر تفريط شد میشود خمولی اين هم بد است آقا میگويد اصلاً من کاری ندارم اصلاً دنيا را بوسيديم گذاشتيم کنار، منزوی و حاشيه نشين، اين هم خوب نيست اسلام اين را نمیپسندد شهوت اگر مديريت شد میشود انسان عفيف، با عفت، اميرالمؤمنين شهوت داشت، حرام معاذ الله سلمان شهوت داشت اما مديريت کرده بود، بندگان خوب خدا اينها شهوت هم دارند، تمايلات جنسی هم دارند، ولی اگر يک جايي برای خدا چشمش را مديريت میکند برای خدا خلاف نمیکند نه اينکه نمیتواند، نمیخواهد نمیخواهد انجام بدهد، لذا اينجا قرآن میفرمايد: «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون»[16]يعنی مراقبت میخواهد بايد حفاظت کنيد، غافل از خودتان نشويد نفس را رها کرديد طغيانگری میکند، حالا من اين نکته را هم اشاره کنم ببينيد اسلام دين کاملی است و اسلام دين اعتدال است اسلام میفرمايد شهوت در اسلام يکی از ارکان اخلاق است، مرحوم علامه نراقی میفرمايد از ارکان اخلاق يکی عقل است، يکی شهوت است، يکی غصب است اينها اگر درست استفاده بشود انسان میشود انسان با اخلاق، بعضیها از خرد و عقلشان بد استفاده میکنند میشوند انسان کلاهبردار، يک جوری طرف را فريب میدهد که اصلاً نمیفهمد طرف چطور فريب خورد، شيطان هم بايد بيايد زانو بزند ادب کند، بعضیها شيطان را هم درس میدهند اينها خرد دارند همان که امام صادق نسبت به معاويه فرمودند وقتی راوی از امام صادق سؤال کرد عقل را برای ما تعريف کنيد امام فرمودند: «الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»[17] عقل يعنی آنچه که شما را به بندگی خدا کوشاتر و به آخرت نگری جدیتر و نزديکتر میکند تلاشتان میشود برای آخرت، بندگی خدا میشود شاخص کار شما وقتی حضرت اين را گفتند، عرض کرد يابن رسولالله: «فَمَا الَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ؟»[18] بعضیها میگويند ما عاقل هستيم يکی را میکنند هزارتان يک رکعت نماز هم نمیخوانند معاويه جنگ باخته صفين را با شيطنت با کمک عمرو عاص به پيروزی تبديل کرد، قرآن کردند بالای نيزه توحيدیترين شعار عالم سر داده شد ولی خدا را به مسلخ کشاندند: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[19]اين را هم مؤمنين بايد بيدار باشند، علامه طباطبايي میفرمايد حواستان باشد ببينيد پشت هر شعاری چه پيامی خوابيده؟ «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[20] به قيمت به حاشيه بردن اميرالمؤمنين خب معاويه جنگ باخته را پيروزی کرد، از امام صادق سؤال شد پس در معاويه چه بود؟ شکست را کرد برای خودش پيروزی، امام فرمودند: «تِلْكَ النَّكْرَاءُ، تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ، وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»[21] اينها شيطنت است اينها خدعه و نيرنگ است، آنی که به هر طريقی دارد زندگی را میگذراند دروغ و راست و حلال و حرام اين آدم شيطان صفتی است بله اين نکری و شيطنت در نگاه اول برای بعضیها فکر میشود که عقل است، میگويد آقای فلانی را ببين چهار سال آمده در اين کار قدر چهل سالهها جلو رفته با چه وضعی؟ پول به چه قيمتی؟ دنيا به چه نرخی؟ امام فرمود آنها شيطنت است، و امروز هم اگر کسانی میگويد آقا ما يک رکعت نماز نمیخوانيم وضع زندگیمان، اقتصادیمان، خانوادهمان، دنيايمان از شماهای که نماز را ترک نمیکنيد بله اين شيطنت است اينها معاويهها بودند کسانی که در اين گذر دنيای پرخطر بد آزموده شدند، و به دنبال دنيا طلبی به هر قيمت و بهائی اقدام کردند، امام فرمودند اينها شيطنت است خب اسلام مرحوم نراقی میفرمايد اعتدال در عقل است، اعتدال در غضب، اعتدال در غضب میشود انسانهایي، افراط در غضب میشود خشمگين بودن، تفريط در غضب میشود جبون بودن، اعتدال در غضب میشود شجاعت، آدم شجاع کسی است که به هنگام برخورد میکند اينکه شاعر میگويد:
گر بر سر نفس خود اميری مردی، ور بر ديگران خرده نگيری مردی
مردی همين است يا شاعر ديگری میگويد:
با نفس جهاد کن شجاعت اين است، بر خويش امير شو امارت اين است
من اگر بر خودم امارت پيدا کردم امير هستم جمعيتی تحت فرمان من ولی من اسير شيطان به من نمیگويند امير، با نفس جهاد کن شجاعت اين است، اعتدال در قوه غضبيه میشود شجاعت، اعتدال در شهوت هم میشود عفت، حالا اسلام اسلام با شهوت که مخالف نيست اصلاً شهوت رکن تعالی است مردم به واسطه همين شهوت است که شما ازدواج میکنيد، در پرتو همين شهوت است که نسلها میماند الآن اين جمع حاضری که اينجا تشريف داريد همهتان ياد و بود گذشتهگانتان هستيد، اگر اين شهوت نبود که کسی ميلی به ازدواج نداشت، ازدواج نمیکرد نسلی از آنها نمیماند يادی از آنها نمیشد، ازدواجی که پيغمبر فرمود، سنت من است هر کسی از اين سنت برگردد از من نيست ازدواجی که رسولالله فرمود ازدواج کردن دو سوم ايمان شما حفظ میشود، حالا من روايات جزئیترش را ديگرش نمیگويم مجلس شايد مقتضی نباشد که در همين ازدواج، زن و مردی که کنار هم هستند با اخلاق برای خدا در کنار هم همين بودنشان در يک بستر، کنار هم مغفرت گناهان را رقم میزند، ببينيد چقدر خدای مهربان اسلام شهوت را ممنوع نکرده اسلام شهوت را محدود کرده، اسلام میفرمايد اين چشمت را، شهوتت را، تمايلاتت را در جای خودش نه هر جايي کجا اسلام میگويد ممنوع، اسلام میفرمايد محدود است خانم اين قيافه آراستهای که برای خودت درست کردی اين را شما محدود هستی برای محارمت، ممنوع هستی برای نامحرم، ولی اين هم نيست که بگوييم اصلاً آرايش کردن، من به خانمها بگويم خانمها اينجا بيشتر بشنوند ما فکر میکنيم همهاش عبادت تسبيح دست گرفتن و سر جانماز نشستن و قرآن خواندن و دعا، اصلاً يکجاهايي خدا ثواب عبادت میدهد بعضیها باور شايد نکنند، يکش را من بگويم زن در منزل اگر برای شوهرش لباس زيبا بپوشد آرايش بکند، خودش را آراسته بکند لحظه به لحظه حضور اين زن در خانه عبادت است چون خدا راضی است عبادت يعنی کاری که خدا میپسندد حالا متأسفانه گاهی اوقات میبينيد در بعضی از منازل خانم در منزل يک جور ديگر است شوهر وحشت میکند نگاه کند، بيرون که میخواهد برود مثل عروسی که میخواهد برود حجله، يعنی ارزشها شده ضد ارزش، شده همين وضعی که شما در جامعه داريد میبينيد، پس اسلام با شهوت مخالف نيست اسلام میفرمايد شهوت محدود بايد باشد در چارچوب خودش، البته آيه میفرمايد شما عرض شود که نسبت به بحث رعايت حجاب: «إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ»[22] کسانی که تحت مالکيت شما هستند عبد هستند، کنيز هستند، قرآن میفرمايد: «فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومين»[23] اينجا ديگر نمیخواهد رعايت اين مسائل را بکنيد خانم در منزل برای شوهر، آنی که محرم است برای محرم خودش، اسلام میفرمايد اينجا جای ملامت نيست اينجا محرم شماست، شوهر شماست اينجا بايد اين گونه باشی، بايد بدرخشی از نظر آراستگی، ما نتيجه همين جا به جا شدن اين ارزشها به ضد ارزشها، همينی که شما میبينيد آمار طلاقها افزايش، ازواجها کاهش خانوادهها بعضاً در حال گسسته شدن، فرهنگهای غربی دارد رشد میکند من به يکی از مسئولين ديروز عرض کردم سگگردانی فرهنگ غربی است، سگ فروشی، شيراز جنتتراز سبحان الله بابا نظام جمهوری اسلامی است امروز روز جمهوری اسلامی است، خدا شاهد است قيامت بايد خيلیها سر بيندازند پايين در محضر شهداء، شهدايي که از همه چيزشان گذشتند و رفتند من شهيد در شيراز سراغ داشتم خانمش باردار بود جبهه بود، مسئوليتی در جبهه داشت، ماهای آخر حاملگی خانمش يک تماس گرفت، گفتند بابا بيا ماه آخر است کنار خانمت باش خانمت میخواهد زايمان کند گفت الآن نمیشود برگردم، الآن جبهه به من نياز دارد من فرزندم و خانمم را به خدا سپردم، بعد از مدتی تماس گرفت گفتند خدا يک پسر برايت داده، بيا پسرت را ببين، گفت الآن نمیتوانم بيايم آقايون اينهايي که گفتند حرف اول خداست دين يعنی اين، امام حسين آموخت در دو راهی بين علیاصغر و خدا؟ خدا، در دو راهی بين علیاکبر و خدا؟ خدا، در دو راهی بين خود و خدا؟ خدا، در دو راهی بين برادرها و خدا، خواهر و خدا، اموال و خدا، پيکر و خدا، ما فقط برای امام حسين نبايد سينه بزنيم يا حسين يا حسين بابا با حسين با حسين بايد بود فرزند شهيد به دنيا آمد، اين شهيد در جبهه بود، تماس گرفت گفتند بچه به دنيا آمده بيا پسرت را ببين بچه اولت است، گفت الآن نمیتوانم بيايم يک عکسی ازش برايم بفرستيد جبهه، يک عکسی نوزاد را برايش فرستادند اين در جيب رزمنده بود در جيب اين شهيد عزيز بود، در يک عملياتی به شهادت رسيد از اموالی که برای پدر و مادر شهيد، به عنوان اموال فردی آوردند عکس آغشته به خون نوزاد با خون پدرش، آوردند برای پدر، قيامت اين شهداء نگويند آقای حدائق، متدينين، مسجدیها، هيئتیها امروز شما مرهون تلاش ديروز ما بود، ما نظام را داديم دست شما شما چه کرديد؟ مسئولين جدیتر، مسئولين کوشاتر مسئولين مردنی هم هست، قيامتی هم هست يوم الحسابی هم هست مراقب باشيد و ما در برابر اينها مسئول هستيم امروز روز جمهوری اسلامی است آحاد اکثريتی جامعه به نظام جمهوری اسلامی رأی دادند خب يک بخشش بنده به وظايفم عمل نمیکنم، ما در اين دفاع مقدس اگر همين شهداء نبودند صدام ناموس برای ايرانی باقی نمیگذاشت، ناموس برای ايرانی، من اين جريان را در يک مجلسی گفتم امروز هم بگويم خدمت شما، ببينيد صدام چه جانور خطرناکی بود، اين کتاب خاطرات مخائيل رمضان را عزيزانی که اهل مطالعه هستيد بخوانيد، مخائيل رمضان يک دبير جغرافيا بوده در کربلا از نظر قيافه شبيه صدام حزب بعث شناسايياش میکنند و میآوردند و عرض شود که يک دوتا عمل جراحی پلاستيک میآورند به عنوان يکی از بدلهای صدام در کنار صدام نقش آفرينی میکرده بيش از بيست سال با صدام بوده، اين تا سال هشتاد و چهار هم امريکا زنده بود، اين آقای مخائيل رمضان میگويد يک شب من با صدام بودم، میگويد البته صدام بدلهای ديگری هم داشت، میگويد يک شب با صدام در ماشينی بوديم داشتيم از محله منصور بغداد عبور میکرديم يک دفعه صدام از داخل ماشين چشمش افتاد به يک زن و مرد عربی که در پياده رو داشتند رد میشدند، صدام به اين راننده گفت نگهدار به يکی از محافظينش گفت برو آن آقای که همراه آن خانم است صدا بزن بيايد آن آقا را صدا زدند آن مرد عرب آمد پای ماشين تا صدام را در ماشين ديد وحشت کرد، سلام کرد صدام گفت که اين خانم چه کسی است همراه تو؟ من اسم کتاب را آوردم برويد رجوع کنيد، گفت جناب رئيس جمهور اين زن من است، همسر من است، گفت غلط کردی فلان فلان شده دو سهتا ناسزا گفت، گفت بگيريد اين مرد را ببريد زنش را هم بگيريد بياوريد کاخ رياست جمهوری، مخائيل رمضان میگويد آن شب آن مرد عرب را اعدام کردند صدام با زن شوهردار مسلمان زنای محصنه کرد و آن زن را هم نيمه شب کشتند، من عرضم به شماها اين است مردم اگر شهداء نبودند اگر جانبازها نبودند، اگر ايثارگران نبودند صدام برای ناموس ايرانی شرف میگذاشت، اقتصاد امروز ما، سياست امروز ما، آرامش و آسايش امروز ما مرهون تلاش ديروز شهداست، و حواسمان باشد که فراموش نکنيم اين مسئولين را من روز جانباز بود رفتم ديدن بعضی از اين عزيزان جانبازهای قطع نخاعی در يکی از قسمتهای شيراز بلوار مدرس يک عزيزی جانبازی آن طبيبت گفت حاجآقا اين از سال شصت افتاده در بستر، سالمی، سرپايي، بعضیها زمين خوردند که شما سرپا باشيد، بعضیها نقش بستر شدند که شما خدمت کنيد، گفت مثل يک چوب، گفت خانوادهاش هم ديگر حالا به ندرت میآيند سراغش اسکلتی مانده بود، اين را من خودم ديدم نقل قول نمیکنم، با چشم ديدم، من رفتم کنار تخت اين عزيز گفتم برای ما دعا کنيد، گفت آقای حدائق من يک پيغام دارم به مردم برسانيد، خدايا تو شاهد باش من پيغام آن جانباز را امروز رساندم، گفت به مردم بگوييد ما جان بیارزشی داشتيم در حد خودمان، از دفاع از ارزشهای اسلامی کم نگذاشتيم، گفت من شرمنده هستم که بيش از اين نتوانستم برای اسلام و نظام اسلامی خدمت کنيم، به مردم بگوييد در پاسداری از اين نظام کوتاهی نکنيد، اينها همينطور که در دنيا اين حرف را زد قيامت مطالبه میکنند، ما مراقب باشيم، خب ما از آسيبهای که متأسفانه امروز عرض کردم در جامعه ما داريم میبينيم همين فرهنگ غلطی برهنگی که متأسفانه در بیحجابی بعدش نگران نکننده است من به بعض از عزيزان گفتم، گفتم حالا رو سری ور میدارند فردا میبينيد نيمه لخت میآيند بيرون، امروز جلوشان را نگرفتيد فردا بدتر از آن را گرفتار میشويم بعد بچههای خودتان آسيب میبينند مؤمن خودت ضرر میکنی، بيان نکردن نهی از منکر آسيبش را همه میبينند عرض کردم کرونايي آمد دولت و ملت بسيج شدند مديريت کنند بعضی از بخشها تعطيل شد، حالا کرونا نهايتش طرف میمرد از دنيا میرفت اين به مراتب اين خطر بدتر از کروناست، خطر رواج گناه در جامعه!
يکی دو نکته ديگر عرض کنم قرآن میفرمايد قانون شکنی الهی ممنوع است: «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُون»[24]قانون خدا رعايت عفت است، و عفت ورزی و هر کسی اين قانون را شکست به سمت گناه رفته اين نافرمانی کرده و اين تمرد کرده و اين تمرد نابخشودنی است.
من در اين قسمت چندتا آثار از آثار رعايت نکردن اين قانون الهی، که از آثار نماز عرض کردم رعايت عفاف است، رعايت حجاب است، بارها ديده شده بعضیها در حجاب خيلی ضعيف هستند يک فيلمی را برای ما آورده بودند از يکی از استانهای ديگر، محفل ذکری بود اين ذکرهای منحرف جلسات عرفانهای کاذب، يک آقای نشسته بود عدهای هم نشسته بودند، ده پانزدهتا دختر جوان بلند شدند سر برهنه با ماهای بلند هی دم گرفتند هو يا علی، هو يا علی، حالا همه هم نامحرم يکی از اين دخترها اين قدر گفت تا افتاد زمين، کشان کشان اين دختر را آوردند در بغل آن پيرشان، يک دختر ديگرش افتاد، آن را هم آوردند در بغل ديگرش گذاشتند، خب خدا بزندت اميرالمؤمنين اين جوری بود آقا اميرالمؤمنين خبر بهش میدهند در بازار کوفه زن و مردها شانهشان بهم میخورد خطبه میخواند ما میگوييم هو يا علی، علی کيست؟ آن علی ابن ابیطالب، حضرت فرمود: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ»[25] علی را کمک کنيد با پاکی و پارسايي، و تلاش و کوشش، علی را دوست میداريد پاک باشيد علی را دوست میداريد اهل تلاش باشيد از فرصتهايتان مردم استفاده کنيد، من يک تعداد از آثار رعايت نکردن عفت و حجاب در جامعه را خدمت شما عزيزان عرض کنم، يکی از آثار زيانبارش گسستن پيوند خانوادگی است، شما خانوادههای که متزلزل میشود نوعاً ريشه در همين دارد، سال هشتاد و دو بيست و يک سال قبل ما تعداد از طلاب جوان را بسيج کرديم با هماهنگی مدير کل آن وقت دادگستری فارس، گفتيم ما میخواهيم يک ارزيابی کنيم روی چرايي طلاق، اين آماری که من عرض میکنم همه کشور و همه دنيا همين است مستثنی نيست و خلاف اين اگر بود شما بياييد بگوييد، ما تعداد از طلاب جوان اينها پرونده يک سال طلاق شيراز را آوردند اينها يک کارشناسی علمی بکنند روی علت طلاق، خروجی اين تحقيق ميدانی شد اين آماری که من خدمتتان عرض میکنم سال هشتاد و دو، کل طلاقهای شيراز بررسی شد دوستان به يک مورد طلاق برخورد نکردند که زن و مرد هردو با ايمان و با اخلاق کارشان بکشد به دادگاه، ما نديديم الآن هم نيست، يا زن يا مرد؟ يا هردو؟ يا ضعيف الايمان يا بیايمان؟ يا ضعيف الاخلاق يا بیاخلاق؟ غير از اين هم نيست يا مرد مشکل دارد يا زن يا هردو؟ يا در ايمان يا در اخلاق اسلام اگر میگويد رعايت عفاف کن میخواهد اين کانون زندگی بمانيد قوام پيدا کند اين زندگی بگويند دختر، پسر اگر میگويند رعايت کن میخواهند زندگیات بهم نخورد، زندگیات متلاشی نشود، تو با اين وضعت داري زندگیهای ديگران را خراب میکنی، دست بالای دست هم زندگی تو را خراب میکند نکته ديگر اين تحريک شهوت کردن انسانها با اين قيافههای که بعضیها میآيند بيرون پيرمردی آمد گفت آقا ما هم به هيجان میآييم، خب اين حرام است اسلام میفرمايد نبايد کاری کرد که انسانها را در مسير لغزشها تحريم کرد و اينها سبب گسترش فساد اخلاقی در جامعه میشود، شما خيلی از اين فسادهای اخلاقی ريشه در همينهاست آقا چه کار داری؟ دل پاک باشد حالا چهارتا تار مو مگر چه کار میکند اين اول دارد به خودش ظلم میکند اين دارد اول نگاه کردن را از هرزهها گدايي میکند و بعد هم آسيب میزند به زندگیهای مردم از نکات ديگر شخصيت و هويت و حيثيت زن پاکدامن لکه دار میشود، خانمی که رعايت نمیکند آن جايگاه رفيع زن آسيب میبيند و آن ارزشهای واقعی زن به تاراج میرود در جامعه و بیتوجهی و کم توجهی زن میشود يک متاع، میشود يک کلاه، و حال آنکه زن خليفة الله است، زن نماينده خدا روی زمين است نه عامل لذت و شهوت، آمار طلاقها افزايش پيدا میکند اينها از آسيبهايي است که هر جامعهای که گرفتار بیعفتی شد اينها يقيناً به سمت آن جامعه میآيد آزادی ديگران هم خدشه میشود، آزادی من و شما دارد خدشه میشود، من يک سؤال میکنم آزادی يعنی چه؟ بعضیها چهل، بيش از سال از انقلاب گذشته هنوز آزادی را درست تعريف نمیکند آزادی يعنی چه؟ آزادی يعنی هرج و مرج، آزادی يعنی هر کسی هرچه کرد، اميرالمؤمنين آزادی را تعريف میکند، آزادی در منطق اسلام يعنی آزاد از شيطان بودن، تسليم خدا بودن، اينکه میگويند مسلمان يعنی کسی که تسليم خداست، سخنش، نگاهش، درآمدش، شب و روزش تسليم است هرچه او میپسندد انجام میدهد، او هر سخنی را نمیگويد هر نگاهی نمیکند، آزاد اميرالمؤمنين میفرمايد: «عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ مِنْ عَبْدِ الرِّقِّ»[26] آن آزادی را در گناه، تعريف آزادی میکند اين اسارت است اين آزادی نيست، آزادی در دين يعنی آزاد از شيطان باش، مؤمن شيطانت داخل تورت نکند، حالا ما تا میگوييم آزادی يعنی هرج و مرج، يعنی بیبند و باری، يعنی هر کسی به هر کسی، خب اين غلط است اين اسارت است اميرالمؤمنين میفرمايد اين را اسمش را بگذاريد اسارت نه آزادی، خب ما داريم به آزادیها آسيب میزنيم بله بنده يک حقی دارم، شما يک حقی داريد، ديگری يک حقی دارد، قطعاً وقتی کسی اينها را رعايت نمیکند دارد خدشهدار میکند حقوق شما را، جوانهای شما، فرزندان شما، نوههای شما دارند در اين جامعه معاشرت میکنند بله شما در خلوت خانه خودت میخواهی رعايت نکنی، خودت هستی و خدايي خودت، اما در اجتماع، ما ببينيد يک سری چيزهای را متأسفانه حالا اهميت میدهيم نتيجه هم میگيريم ولی يک چيزهايي را اهميت نمیدهيم شما کمربند راهنمايي اگر کسی نبندد برخورد میشود يک سری دستورات و قوانين بايد الزام است که رعايت کنند، رعايت نشود برخورد میشود اما بعضی از قوانين الهی را ما رها کرديم داريم آسيب میبينيم اين هم خدشهدار شدن حقوق ماست، بالاخره جامعه حقماست يک بنده خدايي میگفت يک وقت يک جايي ديدم يک آقايي با خانمش، خيلی وضع بدی اين خانم آمده بود بيرون میگفت حالا ما در صف نانوايي بوديم اينها آمده بودند ايستاده بودند، گفت من رفتم به آقايش گفتم آقا به خانمت بگو من اين جوری دوست نداريم بيايي بيرون، گفت شوهرش نگاه کرد گفت شما چه کسی هستی دوست نداشته باشی؟ گفت آقا خانمت اين جوری آمده که ما بپسنديم، ما داريم آسيب میبينيم ما نمیپسنديم بگو يک جوری بيايد که ما بپسنديم، اينها نکاتی است که بايد رعايت کرد، بله حالا مثلاً ايرادهای که میگيرند مثلاً میگويند مگر ساده هستيم طوق مسئوليت به گردن خود بيندازيم، بله اينها از همين حرفهايي که زده میشود، طوق مسئوليت در پيشگاه خدا بايد بيندازی، تو چيزی مال خودت نداری که بگويي نمیاندازم، اگر کسی گفت من طوق مسئوليت، طوق مسئوليت در برابر چه کسی؟ در برابر فلان مديرکل بله اشتباه است، در برابر من اشتباه است ولی مردم در برابر خدا همه بايد مطيع باشيم همه بايد اين طوق بندگی را به گردن بيندازيم، کسی نمیتواند در برابر خدا بگويد من، ما هم حرفی که داريم میزنم قرآن است و آيات است و روايات، ما در برابر خدا طوق مسئوليت، ولی در برابر بله ديگران ديگران هر کسی هست اگر حرفش مطابق با حرف خداست بپذيريم ما احترامی که برای مراجع تقليدمان قائل هستيم به اعتبار اين است که سخنان اينها کاشف از سخنان خدا و معصومين است ما حرف اينها را میپذيريم بیچون و چرا، اما اگر کسی آمد به شما سخنی گفت که مغاير سخن خداست نبايد پذيرفت، ما طوق مسئوليت بندگی در برابر خدا بیهيچ قيد و شرطی بله میپذيريم، من يکی دو نکته ديگر عرض کنم، از اين انحراف بیعفافی و بیتقوايي در پوشش، نتيجه اين میشود که اصلاً جايگاه زن مسلمان از ارزش واقعی خودش میافتد يعنی آن جايگاهی که اسلام وضع کرده، ارزشی که برای زن اسلام قائل شده از آن جايگاه و يک معضل ديگر هم همين است که آقايون اطباء میگويند جامعه هم میگويند نوجوانهايتان بلوغ زودرس پيدا میکند، الآن طرف میآيد میگويد آقا من فرزندم يازده سالش است خيلی چيزها میداند خب بله اين گوشی همراه خانم معلمی آمده، میگويد آقا دانش آموز کلاس دوم ابتدايي در گوشی تلفن همراهش زشتترين فيلمهای زناشويي را آورده داشته نشان میداده ما ازش گرفتيم، خب اينها بلوغ زودرس نمیآورد، و نتيجه فساد به سمت جامعه نمیآورد، مردها نسبت به همسران خودشان بیتوجه میکند، و اين چشم و همچشمیهايي که رقابت سخت طاقت فرسا را در جامعه رقم میزند، قرآن میفرمايد نمازگزار شديد پاکدامنی را پيشه میکنيد، البته اينجا حالا بحثی است در آثار عفتورزی و علل کم توجهی به حجاب اين را هم بايد علت را پيدا کرد چرا کم توجهی میشود اين را انشاءالله بگذاريم جلسه ديگری با عزيزان چون اينها جزء مسائل روز اجتماع ماست، دردهای امروز ماست که جامعه درگير است و دشمن هم دارد تهييج میکند، و دامن میزند امروز روزی است که مولای متقيان در بستر بيماری و ساعات پايانی عمر شريف را سپری میکند.
آقا امروز ممنوع الملاقات شدند، يعنی ديگر حالا حضرت حالی بود که اجازه ملاقات به کسی داده نمیشد اجتماعی آمدند پشت در از شيعيان اميرالمؤمنين را ببينند آقا امام حسن آمدند فرمودند پدرم حالشان مساعد نيست و برويد و وقت ديگری بياييد همه رفتند آقا امام حسن کنار بستری اميرالمؤمنين بودند يک وقتی صدای گريه بلند کسی از پشت در بلند شد، امام حسن آمدند پشت در ديدند اصبغ ابن نباته ايستاده از شيعيان خالص اميرالمؤمنين آقا فرمودند اصبغ مگر نگفتم برويد پدرم حالشان مساعد نيست، گفت آقا قدمم يارای رفتن نمیکند اگر لطفی کنيد اجازه بدهيد ديداری ديگری با امامم داشته باشم ديگر همه میدانستند که آقا در شرف رفتن هستند، امام حسن فرمودند من اجازه بايد بگيرم آمدند محضر اميرالمؤمنين پدرجان اصبغ بيرون منزل است خيلی مشتاق است بيايد اجازه میفرماييد، گفتند بگوييد بياييد داخل، اصبغ وارد شد سلام کرد اصبغ میگويد يک دستمال زردی بود که اميرالمؤمنين در جنگها به پيشانی میبستند به پيشانیشان بسته بودند ديگر رنگ چهره حضرت از آن دستمال زردتر شده بود، سلام کردم شروع کردم گريستن، آقا فرمودند اصبغ يک جريانی را برايت بگويم ساعت پايان عمر رسولخدا بود پيغمبر در بستر بودند من مثل تو کنار بستر پيغمبر نشسته بودم پيغمبر به من فرمودند يا علی برو در مسجد، مردم را برای نماز دعوت کن روی منبر من اين روايت را برای مردم بخوان اين را آقا امروز برای اصبغ ابن نباته نقل کردند، اصبغ میگويد آقا فرمودند رسولالله به من فرمود در جمع مؤمنين در مسجد روی منبر بگوييد: «الا من عق والدين فلعنة الله عليه»، کسی که عاق پدر، والدينش بشود لعنت خدا بر او باد، کسی که از مواليان خودش فرار کند لعنت خدا بر او باد و کسی که در حق اجيری که برای او زحمت کشيده ظلم کند لعنت خدا بر او باد آقا اميرالمؤمنين فرمودند اصبغ من رفتم در مسجد روی پلههای منبر يک پله پايينتر از آنجايي که پيغمبر جلوس میکردند ايستادم حديث رسولالله را خواندم يک نفر بلند شد از وسط جمعيت گفت يا علی کلمات موجزی از پيغمبر نقل کرديد برای ما اينها را شرح بدهيد، آقا فرمودند چون مسئوليتی نداشتم و مأمور نبودم چيزی نگفتم از منبر آمدم پايين آمدم کنار بستر رسولالله پيامبر يک انگشت دست من را گرفت فرمود يا علی کسی چيزی نگفت؟ گفتم يا رسولالله يک کسی سؤال کرد اما چون شما دستور نداده بوديد پاسخی بدهم من چيزی نگفتم آمدم، رسولالله فرمودند من و تو دو پدر مهربان اين امت هستيم کسی که عاق ما بشود لعنت خدا بر او باد، من و تو دو پدر مهربان اين امت هستيم يا علی من و تو: «الا و من ظلم اجر اجير»، دو خدمتگذار و دو اجير اين امت بوديم برای هدايت مردم کسی که حق ما را ضايع کند لعنت خدا بر او باد يا علی ما دو مولای اين امت هستيم حسی که حقوق ما را ناديده بگيرد: «فلعنة الله عليه»، بعد هم جريان ديگری را برای اصبغ نقل کردند، عزيزان اميرالمؤمنين کنار بستر بودند يکی از کسانی که خيلی گريه میکرد سيدالشهداء بود، مثل امروز آقا امام حسين پايين بستری اميرالمؤمنين نگاه به چهره پدر میکرد اشک میريخت عزيزانش همه جمع بودند، فرزندان، دخترها، همه حاضر بودند يک وقت اميرالمؤمنين يک نگاهی به امام حسين کردند فرمودند حسينم بابا بيا جلو، دست بر سينه حسين گذاشت، فرمود: «يا بني ربط الله قلبك بالصبر»[27] حسينم خدا قلبت را با صبر استوار کند: «أنت شهيد هذه الأمة»[28] تو شهيد اين امت هستی، بابا اگر تشنه میشوم به جای آب برای من شير حاضر میکنند، اگر گرسنه میشوم شير میآورند، روزگاری بر تو خواهد گذشت هرچه بگوييد جماعت جگرم از تشنگی، آقا صدا زد عباسم بابا تو هم بيا، عباسی که در سنين نوجوانی بود دستهای عباس را گرفت در دستان حسين گذاشت، يک جملهای آقا فرمود از بيست سال آينده خبر داد، فرمود: «يا بنی اذا دخلت المشرعه»، پسرم وقتی داخل شريعه فرات شدی: «لاتشرب الماء و اخوک الحسين عطشاناً»، بابا آب ننوشی و حسين تشنه باشد همه بگوييم يا حسين.
[1] مؤمنون5.
[2] مؤمنون5.
[3] مؤمنون5.
[4] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج14 ص358.
[5] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج14 ص358.
[6] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج45 ص8.
[7] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج45 ص8.
[8] تحريم6.
[9] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص39.
[10] بقره156.
[11] مؤمنون5.
[12] مؤمنون5-7.
[13] طلاق2-3.
[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص397.
[15] مؤمنون5.
[16] مؤمنون5.
[17] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج1 ص4.
[18] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج1 ص4.
[19] وقعة صفين النص ص512.
[20] وقعة صفين النص ص512.
[21] هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهم السلام ج1 ص4.
[22] مؤمنون6.
[23] مؤمنون6.
[24] مؤمنون7.
[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص417.
[26] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص341.
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج42 ص288.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج42 ص292.