استادحدائق روز پنج شنبه 9 فروردین ماه 1403 مصادف با هفدهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن حکيم: «وَ الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُون أُولئِكَ في جَنَّاتٍ مُكْرَمُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
خدا انشاءالله که توفيق بدهد که آن گونه زندگی کنيم که مرضی ذات مقدس اوست و در چارچوب تربيتی خودمان هم تأثيرگذار در امر تربيت سالم و صالح باشيم، سخن پيرامون اهميت نماز شد که عرض کرديم يکی از عوامل مؤثر در اينکه انسانها را مشمول رحمت الهی میکند خداوند در سوره نور فرمود: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[2] اين کارها را بکنيد اميد است که مشمول رحمت و لطف الهی قرار بگيريد. جلسه امروز را عرض کرديم يک اشاره اجمالی نسبت به نقش تربيتی نماز در زندگی فرد و اجتماعی، اينها را چون جوانها از ما میپرسند ما نماز بخوانيم که چه بشود؟ خدا اينجاست تو که خواندی به کجا رسيدی که ما نرسيديم؟ اين حرفها شنيده میشود خاصيت نماز خواندن من که خدا را قبول دارم، من که خدا را باور دارم نماز ديگر برای چه بخوانيم، خدا نياز ندارد به نماز، بله اين حرف هم اشتباه است اگر کسی بگويد عبادت کنيد چون خدا محتاج است اين حرف غلط است، حج خدا احتياج به حج من و شما ندارد، خدا احتياجی به نماز من و شما ندارد، خدا احتياج به روزه رفتن ما ندارد، اميرالمؤمنين در نهج البلاغه به همام فرمود: «أفَإِنَّ اللَّهَ ... غَنِيّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ»[3] خدا از عبادت همه بندگانش بینياز است: «آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ»[4] از گناهان تمامی بندگانش هم مصون است و آمين، همان که شاعر میگويد:
گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبريائيش ننشنيد گرد
شما امروز آمديد مسجد به خودتان خدمت کرديد، نمیآمديد هم از يک توفيقی ما محروم هستيد، روزه رفتيد، نماز خوانديد، قرآن تلاوت کرديد، خير انجام داديد، دستگيری کرديد، هر کاری از دست آمد به خودت خدمت کردی، خدمت به کسی نکردی، بدی کردی به خودت داری بدی میکنيد، خطا به خودت خطا کردي، احسان به خودت احسان کردی، اين قاعده قرآنی است: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»[5] پس اين نگاه را ما اول اصلاح کنيم که نماز خدمت به خدا نيست حج خدمت به خدا نيست، خدمت به خودماست خداوند بینياز انسانهاست ما هستيم که به نماز محتاج هستيم، ما هستيم که به روزه محتاج هستيم، ما هستيم که به کارهای خير من نيازمنديم، و آثار اين خيرات را در زندگی خدا به ما بر میگرداند اين نکته اول در پاسخ به اين سؤالی که بعضیها میگويند آقا خدا که نياز ندارد چرا ما انجام بدهيم؟ ما از باب شکرگزاری و سپاسگزاری از بیکران نعم الهی به اين حداقلی خدا برای شکرگزاری تعيين نموده به اين حداقل اکتفاء میکنيم و الا زيبا میگويد سعدی، عجز بشر را، ضعف بشر را در شکرگزاری:
هر نفسی که فرو میرود ممد حيات است و چون بر میآيد مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمت شکری واجب، سعدی میگويد همه نعمتها خدا را فاکتور بگير، فقط نفس کشيدنت را شکرگزاری کن، کبد، قلب، مغز، کليه، دست، پا، چشم، همه به کنار، فقط نفس کشيدن میتوانی شکر کنی؟ هر نفسی که فرو میرود ممد حيات است و چون بر میآيد مفرح ذات، يعنی شما در هر نفسی دوتا نعمت داريد استفاده میکنيد شما تا الآن ميلياردها تنفس کرديد در عمرتان، چندتا شکرگزاری کرديد برای همين نفس کشيدن، اگر بخواهيم از دقت عقلی وارد بشويم واقعاً بشر بايد همان بگويد که پيغمبر عرض کرد: «الهى ما عبدناك حق عبادتك»[6] خدايا نپرستيديم تو را آنگونه که بايد بپرستيم و نشناختيم تو را آنگونه که بايد بشناسيم، عزيزان اين حرف پيغمبری است که نماز شب بر پيغمبر واجب بود، تنها کسی که در اسلام نماز شب برايش واجب بود رسولالله ما هفده رکعت نماز واجب داريم رسولالله آن نافله شب يازده رکعت نماز را واجباً به جا میآورد آن هم که نه با اين سبکی که ما میخوانيم ما يک زمانی معين میکنيم در يک مقطع زمانی قبل از اذان وقت سحر بلند میشويم نيم ساعت، يک ساعت، کم، بيش اين نافله را تمام میکنيم پيامبر از نيمه شب نماز شب را پخش میکرد در اين وقت، دو رکعت نافله میخواند مینشست مشغول راز و نياز میشد دو رکعت نافله ديگر بعداً میخواند دوباره مشغول میشد يعنی اين يازده رکعت میآمد در اين باقی مانده شب تا به سحر، در حالات رسولالله دارد گاهی اوقات اين قدر پيغمبر ايستاده عبادت میکرد نيمهشب که گاهی اوقات برای نشستن يا رفتن به سمت بستر میخواستند حرکت کنند پا خواب رفته بود، پيامبر ديگر مینشست رو زمين خيزان به سمت بستر میرفت، شما چندتا آدم را سراغ داريد بگويد من در نماز شب ديگر پام خواب رفت راه نمیتوانستم بروم آن هم آن نماز شبی که رسولالله میخواند آيه نازل شد: «طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»[7] طاها ما قرآن را نازل نکرديم که خودت را به زحمت بيندازي، ببينيد اوج معرفت در پيغمبر شکل گرفته رسولالله با آن عظمت عبادتش که علی ابن ابیطالب اميرالمؤمنين يک وقتی آمدند به حضرت گفتند آقا اين همه شما عبادت میکنيد؟ آقا فرمود من کجا پيغمبر کجا؟ اميرالمؤمنين با آن عظمت در پيغمبر احساس کمی میکند آن پيغمبر به خدا عرض میکند: «ما عبدناك حق عبادتك»[8] حالا آقا دوتا کار خير کرده مغرور است گاهی اوقات نماز قضا ندارد میگويد ما کفشما جفت است، من ديدم اين آدمها را میگويد آقا ما ديگر کفشمان جفت است برای مردن، يعنی آماده هستيم برای مردن، میگويم آمادگی نشانه دارد، اميرالمؤمنين میفرمايد نشانه آمادگان سفر آخرت، اول: «أَدَاءُ الْفَرَائِضِ»[9] است واجب زمين مانده ندارند، تو همه واجباتت را انجام دادی؟ گناه در کارنامه اعمالشان نيست: «وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَكَارِم»[10] پيوسته در خدمت به جامعه تلاش میکنند، خب برگرديم به بحث.
حضار محترم يک آثاری در نماز در زندگی فردی انسان است، اين را حالا مخصوصاً قشر جوان ما که مورد مراجعه ما هستند من از روايات مواردی را دستهبندی کردم عرض کنم اينها آثار فردی نماز است که من اگر نماز خوانديم به اينها میرسم اگر اقامه باشد، اقامه را برگرديد به سخنرانیهای ده دوازده روز قبل ما در اين مسجد امام عسکری چگونه تعريف کرد، اقامه را ببينيد اميرالمؤمنين چگونه تعريف میکند؟ اقامه اگر باشد میشود اين از آثار تربيتی نماز در زندگی فردی انسانها نماز دژی میشود در برابر يورشهای شيطان يعنی افرادی که با نماز هستند اينها مصونيت برای خودشان ايجاد میکنند در برابر تسويلات شيطانی مولای متقيان میفرمايد: «الصَّلَاةُ حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّيْطَان»[11] نماز دژی است در برابر يورشهای ابليس، خيلی از اينهايي که میبينيد يک روش ديگری را انتخاب کردند بیراهه دارند میروند شما اول سؤال از ايشان بپرسيد نماز میخوانيد؟ خود همين بحث نماز افتاده در مسائل فساد اخلاقی، فساد مالی و مسائل ديگر يک مشکل بیتوجهی به نماز و کمرنگ شدن بحث نماز، آقای مهندسی آمد گفت من دوتا مهندسی دارم، هرجا میروم شغل گيرم نمیآيد گفتم نماز میخواني؟ گفت ای، گفتم خدا میفرمايد کار اَی، گفت يعنی همه مشکل من در نماز نخواندن است گفتم يکش اين است، من که بيشتر نمیدانم يکش را گفتی من گفتم، آن هم نماز با آداب، حالا اشاره میکنيم نماز در وقت نه هر وقتی، مقيد به اول وقت باشيم بله میخوانيم با سه ساعت تأخير، نماز صبحم را میخوانم دم دمهای طلوع آفتاد اين ديگر آن اثر را ندارد پيغمبر فرمود فضيلت نماز اول وقت نسبت به نماز آخر وقت همانند فضيلت آخرت نسبت به دنياست، شما آخرت را با دنيا میتوانيد مقايسه کنيد، نماز اول وقت هم قابل مقايسه با نماز آخر وقت نيست خب اين نکته اول: «حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّيْطَان»[12]سطوات شيطان جوانی آمد خدمت رسولالله عرض کردم يا رسولالله من اهل گناههای اخلاقی هستم، نماز هم نمیخوانم، يک کار ديگر را هم گفت اين کار را هم انجام میدهم، پيامبر خب حالا اگر يک آدم کم ظرفيت، بیتدبيری بود میگفت خجالت بکش اين چه نمازی است که تو می خوانی با آن کارهای خلافت؟ نمازت به کمر میخورد؟ رسولالله فرمودند که نمازت را ترک نکن، به همين جوانهايتان توصيه کنيد بگوييد پدر، مادر نماز را بخوانيد، نماز داروست، ولو حضور قلب هم ندارد تدريجاً اين را تربيت میکند اين اثر خودش را میگذارد بعد که رفت پيامبر فرمودند گفتند يا رسولالله اين کارهای خلاف هم میکرد، رسولالله فرمود: «إِنَ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ يَوْماً»[13]اين نماز يک روز نجاتش میدهد اگر ترک نکند اگر بخواند میآوردش سرخط بعد مدتی آن جوان آمد عرض کردم يا رسولالله خلاف کاریها تعطيل شد، کارهای بیهوده من تعطيل شد و آمد در تراز، دژی است در برابر شيطان اين نکته را ما بگوييم به عزيزانمان، جوانمان که اين ارتباط با آفريدگارت که صفر تا بینهايتت مال اوست.
خدا رحمت کند مرحوم آيتالله نهاوندی از علمای بزرگ شيعه است، آن در کتاب خودش مینويسد يک جماعتی اينها قصد تجارت داشتند تجاری بود از منطقه به منطقه ديگر میخواستند ببرند، خب قديم امنيت نبود، اينها در راه گاهی اوقات سارقها حمله میکردند اموال اينها را میبردند اينها جمعی میرفتند که ضريب دفاعشان برود بالا بتوانند در برابر سارقها مقاومت کنند، میفرمايد در اين کاروان يک تاجری بود اين هرجا اينها پياده میشدند برای نماز و عبادت اين اثاثش را و مال التجاره را ول میکرد جا نمازش را بر میداشت میرفت يک خرده فاصله میگرفت از جماعت در صحری نماز واجبش را بخواند که حالا حواسش هم پراکنده نشود تمرکز داشته باشد، رفقايش میگفتند خب آقا کنار مال التجارهات را نمازت را بخوان بارهايت را پياده کردی همينجا سجادهات را پهن کن همينجا نماز بخوان، فاصله میگيري میروی راه دور، يک وقتی دزدها حمله میکنند کنار اموالت نيستند اموالت را میبرند اين تعبيرش هميشه اين بود میگفت مال من را دزد نمیبرد، میگفت مال من را دزد نمیبرد، و بعد هم میرفت توجه به نماز ببينيد توجه کرديد به خدا خدا به شما توجه میکند: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ»[14] میگويند در يک منزلگاهی رفقايش گفتند سر به سرش بگذاريم اين خيلی آدم دل گندهای است رفت برای نماز تمام اثاثهايش را بردند آن سمت صحری در فاصله دور دست يک مقداری خار و خس هم کندند ريختند رو مال التجارهاش که ديده نشود، گفتند که حالا بعد که نماز خواند يک خرده يک ترسی به جانش بيندازيم، آن هم داشت در آن طرف صحری ديده نمیشد داشت نماز میخواند، اتفاقاً تا اموال اين را بردند يک قسمت ديگر پنهان کردند برگشتند دزدها زدند به قافله، اموال همه را بردند، يک کتک مفصلی هم همه خوردند تنها کسی که کتک نخورد همين بود که آن سمت صحری بود که دزدها نمیديدنش، تنها مالی که به دزدی نرفت اموال اين بود که دوستانش بردند آن قسمت صحری پنهان کردند اين بعد از عبادت سر استراحت برگشت ديد همه زخمی، نالان، اوضاع يک اوضاع ديگری است گفت چه شد؟ گفتند هی میگوييم بمان، ول میکنی میروی آخر دزدها حمله کردند اموال همه را بردند تو اگر بودی باز از مال خودت دفاع میکردی، گفت اموال را بردند گفتند بله، گفت مال من را دزد نمیبرد، گفتند از کجا میگويي؟ گفت به حرام در نياوردم که به حرام ببرند، اين هم يک بحث است آقا پولم را خوردند کجا خوردی که خوردند؟ بالاخره يکجاهای اينها بیعلت نيست هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، امام صادق فرمود مال حلال در دريا بيفتد بر میگردد، در آتش بيفتد سالم میماند مال پاک، مال حلال همه درآمد و دريافتیمان حلال هم مصرفمان مصرف حلال، گفتند آقا راست میگويي ما در حال نماز که بوديد اموالت را برديم آن قسمت صحری پنهان کرديم اين آقا نه کتک خورد نه مالش را برد اين لطف بندگی خداست بندگی کرديد خدا خدايي میکند.
از آثار ديگر فردی نماز رضايت پروردگار آقا میخواهيم خدا از ما راضی باشد آقا به دهتا درمانگاه ساختن که خدا راضی نمیشود، خدا میفرمايد اول واجبت را انجام بده، من اول آنچه که از تو انتظار دارم را تو به جا بياور رسول خدا به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدي مردم سرگرم مستحبات هستند تو به واجباتت بپرداز رضايت خدا در انجام واجبات است يک بخشی از مردم به مستحبات سرگرم شدند از واجبات غافل شدند پيامبر فرمود: «الصَّلَاةُ مِنْ شَرَائِعِ الدِّينِ وَ فِيهَا مَرْضَاةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هِيَ مِنْهَاجُ الْأَنْبِيَاءِ»[15] نماز شريعت دين است و در نماز رضايت الهی است و نماز راه انبياست اين هم نکته ديگر که بگوييم آقا خدا از ما راضی بشود، راه خشنودی خدا بر پايي نماز است، نکته ديگر از آثار تربيتی نماز در زندگی انسانها بازداری انسانها از تکبر نماز انسانها را از تکبر حفظ میکند ديديد بعضیها يک وقتی پول میآيد، سواد میآيد موقعيت میآيد قيافه میآيد، زيبايي میآيد، زور بازو میآيد، فخر میفروشد گردن کلفتی میکند علت اينها اين است که با آن فرهنگ نماز آشنا نشده، آنهايي که اهل نماز هستند دنيا را بريزند در دامنشان عوض نمیشوند، بشود اول ثروتمند روی زمين، میگويد اينها امانت الهی است، بشود اول قدرتمند مغرور نمیشود در روايت امام باقر میفرمايد: «الصَّلَاةُ تَثْبِيتٌ لِلْإِخْلَاصِ وَ تَنْزِيهٌ عَنِ الْكِبْرِ»[16]اگر میخواهيد اخلاصتان بماند، اخلاص يعنی کارها رنگ الهی پيدا کردن، يعنی بنده فعاليـتهای اقتصادیام، اجتماعیام، سياسیام، خانوادگیام هر کاری که میکنم برای خدا باشد و حسن اخلاص هم اين است که انسانهای با اخلاص مردم اگر از اينها تقدير بکنند خيلی خوشحال نمیشوند مردم مذمت هم بکنند خيلی ناراحت نمیشوند زندهبادها مغرورشان نمیکند، مردهبادها مأيوسشان نمیکند اين نقش اخلاص است، آنی که میگويد ما برای خدا کار کرديم برای اين که کار نکرديم مزد هم میخواهيم از خدا بگيريم ديديد روحيه مخلصين اين است میگويد آقا من برای خدا اين اقدام را کردم حالا مجموعه قدر ندانست مردم متوجه نشدند ديگران نفهميدند ما کار برای خدا کرديم:
تو نيکی می کن و در دجله بينداز، که ايزد در بيابانت دهد باز
اخلاص اگر میخواهيد قوی بشود راهش نماز است بعضیها ديديد میگويد آقا حيف از زحماتی که مثلاً آقا میگويد سالها مدير بودم حيف از مديريتم حيف از کمکهای که به اين مجموعه، به اين مؤسسه فقراء، ضعفاء قدر شناسی نشد اين معلوم است که رنگ الهی نگرفته، و الا قيامت پاداش از خدا میخواهيد اجر نزد اوست، در ديوان محاسبات ثبت شده خدا ريز و درشت کارها را بیحساب نمیگذراند، خانم برای خدا خوب شوهرداری کردی، حالا شوهرت بفهمد يا نفهمد؟ آقا خوب خدمت کردی، حالا اتفاقاً اميرالمؤمنين میفرمايد انسانها با اخلاص اينها دوست دارند گمنام بمانند خيلی هم دنبال سر و صدا نيستند که آگهی کند به فلان اين قدر شد، به فلانی اين خدمت شد، فلانجا اين کار شد آنها میگويند ما طرف ما خداست، برای خداست، همان برای ما کافی است، نماز ما را میآورد در اين چرخه اخلاص را ثابت میکند، لذا اينکه گاهی اوقات ما اين حالت به ما دست میدهد حيف از اين زحمتی که کشيديم، حيف از اين وقتی که گذاشتيم، حيف از اين تلاشی که کرديم، معلوم است بسمهتعالی کار بنده برای خدا نبوده که دارم الآن پيشيمان هستم، اگر برای خداست شما آقا سالها مدير هستی، حالا قدرش را ندانستند، سالها خدمت به يک خانوادهای کرد حالا تجليل نشد، آنی که بايد تجليل بکند که خداست کافی است و تکبر را هم نماز ازبين میبرد بخشی از مردم گرفتار کبر هستند، حالا يا ثروت متکبر میکند يا سواد متکبر میکند يا زيبايي؟ و مسائل ديگر، فخر میفروشند ما از شما بهتر هستيم به اين دليل به اين دليل راه مديريت اين تکبر امام باقر میفرمايد نماز است، حضرت زهرای مرضيه هم در خطبه فدکيه فرمود: «... الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ»[17] خدا نماز را قرار داد تا ما از تکبر فاصله بگيريم، وقتی سر را میگذاری در نماز رو خاک يعنی عزيزترين موضعت را که سر است و هيئت رئيسه رو خاک میساييم و میگوييم خدايا منزه است خدايي که برتر است و تسبيح میگوييم آن خدا را يعنی خدايا ما چيزی نداريم هرچه هست از شماست، اين هم آثار ديگری در زندگی انسانها، زيباترين يادخدا بعضی اوقات میگويند آقا ذکری بگوييد يادخدا باشيم وجود مقدس امام صادق میفرمايد: «وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ»[18]عالیترين ذکر برای يادخدا نماز است و اين يادخدا حضرت میفرمايد: «ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَ وَ حَرَّمَ»[19]ياد خدا در کارهای که حرام است و کارهای که حلال است، يک بزنگاههای میبينيد میبينيد آقا يک کاری میخواهی بکني، خدا نمیپسندد، يک حرفی میخواهی بزنی خدا نمیپسندد اينجا نماز بايد خودش را نشان بدهد اين هم نکته ديگر.
باز از آثار تربيتی نماز يک سؤالی رسولالله يک وقتی در مسجد مدينه پرسيدند مسلمانها هر کدام يک جوابی دادند پيامبر فرمودند نه پاسخ چيز ديگر است، سؤال رسولالله اين بود اميدوار کنندهترين آيه در قرآن کدام آيه است؟ سؤالی بود که پيغمبر مطرح کردند البته ذهن مسلمانها رفت رو آيات مغفرت: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»[20]اين آيه را بعضیها خواندند: «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»[21]آيه مربوط به قيامت که اين قدر اجازه شفاعت به شما میدهيم که از ما راضی میشويد و آياتی که در رابطه با مغفرت بود پيامبر فرمودند اينها آيات خوبی است و اميدوار کننده است اما اميدوار کنندهتر نيست، حضرت فرمودند که آيه صد و چهارده سوره مبارکه هود: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرين»[22]خدا میفرمايد نماز را برپا داريد دو طرف روز يعنی صبح، ظهر، عصر: «زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ»[23] مغرب و عشاء اين نماز چه میکند؟ «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»[24] نماز حسنهای است که گناهايتان را پاک میکند: «ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرين»[25]اين تذکری است برای انسانهای ذاکر، پيامبر فرمود از اين آيه ما اميدوار کنندهتر در قرآن نداريم بعد حضرت اين اشاره فرمودند فرمودند نمازهای پنجگانه شما مثل شستشوی پنجگانه هر کسی بدنش را در نهر آب، حضرت فرمودند اگر کسی روز پنج بار بدن خودش را در نهر آب شستشو کند ديگر اين بدن آلوده نيست عفونتی ندارد بوی بد نمیدهد، بدنی که روز پنج بار شسته شده، پيامبر فرمود روح شما را نماز روز پنج بار شستشو میدهد، و لذا اثر نماز صبحتان اين است که نماز صبح که میخوانيد گناهان قبل از نماز به برکت نماز بخشيده میشود البته حالا حق الناس يک بحث ديگری است آن حسابش متفاوت است، گناهانی که بين ما و خداست، نماز ظهر گناهان بين صبح و ظهرتان را میبخشد، نماز عصر گناهان بين ظهر و عصر، مغرب گناهان بين عصر و مغرب، عشاء گناهان بين عشاء و مغرب، صبح گناهان شب تا صبح، ببينيد خدای مهربان روز پنج بار فرصت پاک شدن را برای بندههايش آماده کرده، آقا نماز بخوانيم که چه بشود؟ که پاک بشوی، بابا از اين گناهانت مبری بشوی لذا داريم که اگر خطای از شما سرزد بايستيد دو رکعت نماز بخوانيد نگذاريد تا وقت نماز هم برسد حاجت داريد دو رکعت نماز بخوانيد بعد حاجت را از خدا طلب کنيد، پيامبر فرمود: «لَوْ كَانَ عَلَى بَابِ أَحَدِكُمْ نَهَرٌ»[26] اگر در خانه شماها يک رودخانهای رد میشد: «فَاغْتَسَلَ مِنْهُ كُلَّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ»[27] روز پنج مرتبه در اين رودخانه شما خودتان را شستشو میداديد: «هَلْ كَانَ يَبْقَى عَلَى جَسَدِهِ مِنَ الدَّرَنِ شَيْءٌ»[28] آيا اين بدنی که روز پنج بار تميز شده ديگر آلودگی رو اين بدن است، نماز با روحتان همين میکند اين هم نکته ديگر حالا اگر کسی گفت آقا ما نماز هم میخوانيم ولی اين کارها را با ما نکرده، خب اين ديگر بر میگردد به همان اقامه نمازی که بايد مراقب باشيم نماز را اقامه کنيم نه قرائت، عبادت شود نه عادت، حالا بعد از نماز و قبل از نماز متفاوت باشد، از نکات ديگر از آثار ارزشمند نماز ارزش بخشی به تمام کارهای شما را نماز میبخشد، حالا اين را من دوتا حديث را اينجا عرض کنم از رسولخدا، حديث اول: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ»[29] عمود دين شما نماز است، عمود به آن ستونی میگويند که وسط خيمه بر افراشته میشود، خيمهها را ديديد خيمههای بزرگ يک عمود دارد که اصل خيمه به اعتبار او برافراشته شده، اطراف خيمه تيرکها و چوبهايي است که آنها حاشيهای هستند اصل عمود است پيامبر میفرمايد نماز عمود دين شماست: «ان قبلت قبل ما سواها»[30] نماز اگر قبول شد بقيه کارهايتان پذيرفته است نماز اگر مردود شد بقيه کارهاي شما هم مردود است، قيامت هم همين است اول پرونده نمازها را میبينند میگويند حاجآقا ببين نمازت را چه کار کردی؟ آقا من چهارتا مدرسه ساختم میگويد بگذار کنار فعلاً رسيدگی نمیشود ما اين کارهای خير انجام داديم، میگويد اينها به کنار نماز را چه کار کردی؟ «ان قبلت قبل ما سواها»[31]مرحله اول نماز، نماز اگر قبول شد بعد به کارهای ديگر رسيدگی میشود نماز مردود شد کارهای ديگر هم مردود میشود لذا اين نوع نماز خواندن انسان را مشمول رحمت الهی میکند حديث دوم پيامبر فرمود: «أَوَّلُ مَا يُحَاسَبُ الْعَبْدُ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ»[32]روز قيامت اول سؤالی که از هر کسی میکنند میگويند وظيفه بندگیات را نسبت به خدا چگونه عمل کردی؟ اول نمازت را چگونه خواندی؟ آدم خوبی بودی بسيار خوب، نماز، نسبت به امر نمازت چه کردی؟
يک خانمی متدينهای از خانمهای قرائت قرآن و متدينات شهر میگفت حاجآقا ما يک عموی داشتيم اين عموی ما خيلی آدم با اخلاق، زحمت کش، خانواده دوست همه چيزش خوب بود ولی نماز نمیخواند میگفت من میگفتم عموجان شما با همه اين خوبیهايت چرا نماز نمیخوانی؟ میگفت بندگی خدا در همين کارهاست، وقتی بیخودی بگذاريم برای چه؟ خدا میخواهد يک جوری خدمت کنی به خلق خدا و بندگان بله خدمت به خلق ارزشمند است قبل از آن به خودت خدمت کن، خدا میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً»[33] مؤمنين اول به داد خودتان برسيد قبل از اينکه خدمت به ديگری کنی، خودت را غافل نشو، واجباتت، اخلاقت، عبادتت، بعداً به ديگران، بعضیها خوبیهايشان گسترش دارد اما از خودشان غافل شدهاند گفت اين عموی ما از همانها بود آدم بسيار با اخلاق و خدمتگذار و کار راه انداز و در خانه هم آدم خوب اما وظيفه بندگی نسبت به خدا رفته بود در حاشيه، گرچه میگفت که حالا من اينها را هم برای خدا انجام میدهم، گفت يک وقتی در دارالرحمه تشييع جنازهای بود داشتند ميتی را دفن میکردند، عموی ما جلو چند نفر بلند صدا زد گفت من وصيت میکنم اگر مردم به جای تلقين نوار هايده برايم بگذاريد چقدر آدم جاهل میشود؟ اينها چه است؟ تلقين میدهند: «اسمع، افهم» مرد اين، نوار شادی بگذاريد ترانه هايده را برايم بگذاريد گفت يک عده هم خنديدند تبسم کردند يک عده هم تعجب کردند گفت اين را هم من خودم شنيدم از عمويم، اينها داستان جنتترازتان است، اينها مال همين ده پانزده سال قبل شيراز است نه مال هزار سال قبل، گفت حاجآقا عموی ما از دنيا رفت البته در تشييعش حالا حرف احمقانهاش را که عمل نکردند، حالا هر کسی هرچرندی هم گفت، وصيت کرد که نبايد عمل کنند، ورثه بايد عاقل باشند گفت تلقينش هم دادند، تلقين را هم گفتند آداب هم رعايت شد، گفت ما شب ليلة الدفن هم نماز ليلة الدفن را برايش خواندم گفتم رحِم ما بود، عموی ما بود، خودش نفهميد ما که میفهميم ما نماز را بخوانيم برايش، گفت بعد گفتم خدايا حال عموی ما را در برزخ به ما نشان بده، گفت آقای حدائق شب خواب ديدم، يک عزيزی آمده بود در مسجد قبل از نماز، گفت آقا وحی فقط بر انبياء بود؟ گفتم نه وحی بر همه است اما وحی اشکال مختلف دارد، خدا میفرمايد که ما به زنبور عسل هم وحی میکنيم، هدايت تکوينی وحی است، همين حيوانات را ديديد چگونه بچههاي خودش را مراقبت میکنند تغذيه میکنند، درختها، نباتات، حيوانات همه اينها يک نوع هدايتی دارند که اين هدايت يک نوع مديريت الهی است گفتم وحی به معنای تشريع بعد از پيغمبر ديگر تعطيل شد، اين شما اين قرآن، يک آيه ديگر بعد از پيغمبر نازل نشد اما وحی به معنای ارشاد و هدايت بله هست: «و الهام ملائکة المقربين»، گاهی اوقات ديديد میگويد آقا به دلم گذشت اين کار را بکنم، به دلم گذشته اين سخن را بگويم، همين يک وقت میبينی حقيقت هم همين است من خدمت عزيزمان عرض کردم اين مطلب را، حالا همين جا عرض کنم از مصاديق وحی خوابهای است که شما میبينيد و حقيقتها را به شما نشان میدهند اين هم يک نوع وحی است انبياء بعضیهايشان در خواب تشريع به ايشان میشد ماها در خواب ارشاد میشود که آينده اين واقعه اتفاق میافتد يا اين اتفاق افتاد، اين خانم گفت خواب ديديدم در يک بيابان خشک و بیآب و علف و بسيار بسيار گرم، گرما کشنده بود، که داشتم هلاک میشدم از گرما ديدم از دور دست يک شبحی دارد میآيد سمت من، گفت آمد آمد آمد ديدم عموی من است، گفت ديدم قامتش قشنگ نود درجه خم شده، قوز بزرگی روی کمر او قرار گرفته که قدرت قامت راست کردن را ندارد خميده خميده است، گفت رسيد به من، من در خواب فهميدم که اين عالم برزخ عموست، گاهی اوقات ما خواب اموات را میبينيم ولی نمیفهميم که اينها مردهاند ولی يک وقتهايي در خواب متوجه می شويم رحمت خدا رفتند دوتا سؤال میپرسد گفت متوجه شدم عمو فوت کرده و اين عالم برزخش است گفتم عمو از برزخ چه خبر؟ دختر برادر بزرگ تو بودی نه من، حق با تو بود، گفت آدم با سوادی هم بود، دانشگاه هم درس خوانده بود، خدا نکند کسی با سواد بشود ولی بیمعرفت، سواد بيايد معرفت برود، گفت حق با تو بود و گفتم عمو شما قوز نداشتی در دنيا، گفت اين بار مکافات کوتاهیهای واجبات من است، قامت من را خميده کرده، در اين دشت سوزان لم يزرع سرگردانم، گفت يکدفعه يادم آمد، گفتم عمو يادت است میگفتی سر قبرت نوار هايده بگذارند جای تلقين گفت بيش از اين خجالتم نده، گفت فقط يک خواهش دارم حالا آن خانم آمده بود اين مسأله را میخواست بپرسد، گفت خواهش من اين است برو به خانمام و بچههايم بگو دست من از دنيا کوتاه است، برای شما خيلی چيز گذاشتم، اسباب آسايش شما را فراهم کردم از آن چيزهايي که برايتان گذاشتم به داد من برسيد، واجبات انجام نداده من را به جا بياوريد نجات پيدا کنم، گفت اين را گفت از خواب بيدار شدم گفت حاجآقا رفتم سراغ زن عمو و بچههای عمو، خواب را گفتم، گفتند تو بیخود کردی خواب ديدی، خواب زن چپ است، حالا اينجا میشود خواب زن چپ، به ضررشان است چپ است، گفتم و الله من خواب ديدم قرآن بياوريد قسم میخورم به قرآن پدرتان اين سفارش کرد گرفتار است، گفت هرچه اصرار کردم اول که بیخود کردی خواب ديدي و خواب تو تعبير ندارد، گفت آخر کار يکی از پسر عموها گفت، خلاصهاش بهش بگويم، بابای ما تا زنده بود به اين چيزها اعتقاد نداشت، بعد از مردنش هم ما به احترام بیاعتقادی در زندگیاش برايش انجام نمیدهيم ما اهل اين کارها نيستيم برو ديگر اسمش را هم نياور، يک ريال برای نمازش نمیدهيم، يک ريال برای واجبات ترک شدهاش هزينه نمیکنيم، مردم به داد خودتان برسيد، پيغمبر فرمود اگر تا زنده هستيد با دست خودتان يکدانه خرما بدهيد ثوابش از کل زندگیتان که بگذاريد و بسپاريد و من پيغمبر بشوم وصی در اجراء بيشتر است، شما وصی ديگر در عالم مثل رسولالله پيدا میکنيد اين هم نکته ديگر از آثار نماز.
يک سری آثار اجتماعی میشود آثار اجتماعی نماز و اين را اجازه بدهيد ما جلسه بعد يک قول هم داده بوديم بحث حجاب، بحث حجاب را هم از آثار نماز يکی از آثار نماز آثار اجتماعی که میخواهيم بحث کنيم بحث حجاب است، حجاب را هم استثناءً ما يک جلسه انشاءالله به شرط حيات يکشنبه آينده، چرا حجاب، به همين دخترهای سرپتی، به همينهايي که میآيند میگويند تو نگاه نکن، به اينها بگوييد چرا حجاب؟ اگر میگوييم حجاب چرا؟ خب برادر عزيزمان جناب آقای دکتر نجابت هم تشريف دارند من يک سؤال از طرف همه نمازگزارها اولاً من مطرح کنم، ضمن اينکه تشکر میکنيم از زحمات و خدمات همه نمايندگان محترم مخصوصاً جناب آقای دکتر نجابت که انصافاً خدا رحمت کند پدر بزرگ ايشان را، پدر بزرگ ايشان را ديده بوديد؟ من هم ديده بودم مرحوم آقای دکتر حيدرعلی نجابت من کمتر پزشکی ديدم در حال معاينه ذکر میگفت، مريض را میديد ذکر میگفت، دو سه تا دکتر در ذهن من اين جوری بودند يکیش اين جوری بود، خدا رحمت آقای دکتر حيدرعلی نجابت، مرحوم آقای دکتر احمد نجابت که نماينده اين مجلس بود در شيراز و به رحمت الهی پيوست عموی محترم ايشان و الحمدلله مردم در انتخاب نشان دادند که قدر میشناسند خدمتها را میدانند، انصافاً آقای دکتر نجابت نماينده دلسوز متواضح پيگير، من يک سؤال کنم که دغدغه متدينين است جناب آقای دکتر نجابت مسأله بیحجابی متدينين را دارد رنج میدهد، اين يکی از مسائلی است که انصافاً کراراً هم از ما میپرسند بالاخره ما در مملکتی هستيم که پای سفره صدها هزار شهيد نشستيم قيامت سليمانیها جلو ما را میگيرند، حججیها جلو ما را میگيرند، شهداء میگويند ما رفتيم از زندگی گذشتيم، از خانواده گذشتيم از جان گذشتيم به شما سپرديم شما چه کرديد؟ اين لايحه حجاب خيلی از عزيزان نگران هستند میگويند خيلی طولانی شده، يک لايحهای با اين مهمی و اهميت، البته حالا تندروی را اسلام قبول ندارد، کندروی را هم قبول ندارد، اسلام دين اعتدال است اما نبايد وضع بشود، من نمیتوانم بعض چيزها را رو منبر و الآن در برابر دوربين بگويم بعضیها چيزهايي نقل میکنند بیحياييهای حالا يک وقت هم سرش برهنه است، ولی تظاهر به فسق بين، گناه علنی در جامعه اسلامی که ما ميراثدار شهداء هستيم نظام جمهوری اسلامی است، آقا اميرالمؤمنين بهش خبر دادند در بازار کوفه تنه مردها به تنه زنها میخورد امام خطبه خواندند فرمودند: «نبئت يا اهل العراق» ، اهل عراق به من خبر رسيده در بازارتان مردها با زنها بهم برخورد میکنند خدا لعنت کند مرد بیغيرت را زمان اميرالمؤمنين الآن واقعاً وضعيت وضعيت پسنديدهای نيست من میدانم نمايندگان هم تلاش میکنند، قطعاً مسئولين همه بايد کمک کنند مديريت بشود بله حالا میخواهی بیحجاب باشی در خلوت خودت هر کاری میخواهی بکنی بکن، در محفل در بستهات آزادی جامعه حق همه است، عزيزان يک کرونا آمد بيست و هشت ماه فضای آموزشی ما تعطيل شد، يک کرونا، کرونا آمد در ادارات اگر کسی ماسک نداشت راهش نمیدادند، حالا ما تابلو زديم اگر کسی رعايت شئونات اسلامی نکند پاسخگو نيستيم، همين ديروز، پريروز کسی میگفت من رفتم جايي، طرف اصلاً رعايت شئونات اسلامی نکرده بود، فقط يک نوشته بزرگی زدند در مجموعه راحت کارش را هم انجام میدهند اين را يک مقداری انتظار میرود از دغدغههای جامعه است که انشاءالله عزيزانی که در مصدر قانونگذاری هستند، شما نمايندگان مردم هستيد و مردم هم قطعاً قشر متدينين عمدتاً شماها را انتخاب کردند برگزيدند و مسائلی که حالا عزيزان شايد سؤالاتی دارند، میخواهند مطرح کنند چون من اين را کراراً از من پرسيدند به عنوان يک سؤال عمومی عزيزان مطرح کردم، استفاده میکنيم از برادر عزيزمان جناب آقای دکتر نجابت برای آمادگی و بيشتر مجلس عنايت نموده سه صلوات غرا ختم نماييد.
[1] معارج34-35.
[2] نور56.
[3] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[4] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.
[5] اسراء7.
[6] بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى ج2 ص246.
[7] طه1-2.
[8] بحار الأنوار- ترجمه جلد 67 و 68 / ترجمه موسوى همدانى ج2 ص246.
[9] الأمالي( للصدوق) النص ص110.
[10] الأمالي( للصدوق) النص ص110.
[11] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص66.
[12] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص66.
[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج79 ص198.
[14] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص138.
[15] الخصال ج2 ص522.
[16] الأمالي (للطوسي) النص ص296.
[17] من لا يحضره الفقيه ج3 ص568.
[18] عنکبوت45.
[19] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص80.
[20] زمر53.
[21] ضحی5.
[22] هود114.
[23] هود114.
[24] هود114.
[25] هود114.
[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج79 ص236.
[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج79 ص236.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج79 ص236.
[29] الأمالي (للطوسي) النص ص529.
[30] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج12 ص417.
[31] شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني) ج12 ص417.
[32] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص100.
[33] تحريم6.