استادحدائق روز چهارشنبه 1 فروردین ماه 1402 مصادف با نهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم»[1]
صدق الله العلی العظيم
خب بحثی که ما در مجلس داشتيم حالا بعضی از عزيزان را امروز ما در محضرشان هستيم يا توفيق نداشتيم جناب آقای دکتر پاک فطرت زحمت کشيدند و دوستانشان يک بحثی پيرامون رحمت الهی در زندگی بشر بود که با دو محور قرآن و تقوی و استناد به آيات بحث شد بالاخره هم تقوی و هم قرآن اينها لازم و ملزوم هم هستند بعد قرينه يکديگر در رساندن بشر به تکامل هستند من يک روايتی را عرض کنم محضر عزيزان نسبت به نوروز از امام صادق حضرت میفرمايد: «إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّيْرُوزِ»[2]، زمانی که روز نوروز فرا رسيد: «فَاغْتَسِلْ»[3] يکی از تکاليف استحبابات غسل کنيد بدنتان را پاک و تميز کنيد: «وَ الْبَسْ أَنْظَفَ ثِيَابِكَ وَ تَطَيَّبْ بِأَطْيَبِ طِيبِكَ»[4] خوشبوترين عطرهايتان را استفاده کنيد: «وَ تَكُونُ ذَلِكَ الْيَوْمَ صَائِماً»[5] سعی کنيد روز نوروز روزه باشيد حالا اين آقايون در عمرتان شايد يکی دوبار خدا طول عمر برايتان بدهد بيشتر اتفاق نمیافتد يک کسی بگويد در کل عمرم دوتا نوروز شد رمضان ديگر بيشتر از اين در اين شرائط امروز شدنی نيست کمتر پيش میآيد حالا کسی صد سال زندگی کند با اين شرائط امروز الحمدلله اين صائمها که ديگر خدا هم دعوت کرده اين صائم صائم واجب هم هست حالا اگر عزيزانی هم کسالت دارند نمیتوانند بروند همينکه نيتش را دارند خدا اجرش را میدهد از استحبابات امروز روزه گرفتن است که حالا حسن تقارن و تصادف رمضان با نوروز عجين شده اين دعايي هم که عزيزان خوانديد موقع تحويل سال: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»[6] که از خدا میخواهيم که ما را به احسن حال برساند.
چهارتا نکته کليدی را بزرگان میگويند از اين دعا بيرون میآيد من عرض کنم، يکی اصل تحول ببينيد اين دعا را يک وقت میگوييم و میگذريم، يک وقتی دقت میکنيم تدبر میکنيم، يک پيام اين دعا اين است که نظام خلقت در حال تحول است زمستانتان شد بهار، بچه بود شد بزرگ، بزرگ بود شد پيرمرد، اين فراز و فرودهای نظام خلقت اين را ما يادمان نرود عالم در حال تحول است: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ»[7] اينها میرساند که قلبها، چشمها، انسانها، طبيعت، نظام خلقت همه در حال تغيير است همه در حال تحويل است اين نکته اول که ما اين را فراموش نکنيم، نکته دوم محور اين تحول چيست؟ خدا رحمت کند سعدی را، سعدی میگويد:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
محور تحول من و شما هستيم محور اين عظمت بشر است، محور اين تغييرات نظام ملک و ملکوت اين انسان است اين هم يک نکته ديگر اين تدبير شب و روز اين تحويل حالات انسانها، اين گردش ليل و نهار همه برای چيست؟ برای همين بشر است اينها را خدا آفريده، خدا را خلق کرده است که بشر به کمالات برسد اين هم يک نکته که در اين دعا دقت کنيم نخوانيم و بگذريم ما محور اساس خلقت ما هستيم اين هم نکته دوم، نکته سوم عرض شود که در اين بالاخره محور تحول که انسان است و تحول از اين گفتار و دعا استفاده میشود توجه به متحول کننده اين تحويل کار کيست؟ شب و روز کار کيست؟ يعنی اين دعا بايد توحيد را قوی کند: «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»[8] کيست؟ «مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ»[9] کيست؟ «مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ»[10] کيست؟ اين هم يک نکته مؤمن هم فلسفه آفرينش را در اين دعا بايد بفهمی هم خودت را بشناسی دو هم آفريدگارت را معرفت بهتر پيدا کنی سه که متحول کننده است و محوّل است: «يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ»[11]محول کيست؟ آفريدگار نظام خلقت اين میشود آوای توحيد و چهارم هدف از اين تحول اين بساط پهن شده برای چه؟ برای اينکه برسيم به: «أَحْسَنِ الْحَالِ»[12]انسان برسد به آن قرب الهی که: «أَحْسَنِ الْحَالِ»[13] من يک دعايي را عيدی میدهم امروز به شما از امام صادق حالا گاهی اوقات توفيقی هم دارم من در قنوت نمازم میخوانم از فرمايشات وجود مقدس امام صادق هست: «أللهم إنى أسئلك خير الخير»[14] اين يک بخشی از دعای امام صادق آدرسش را بدهم کجاست؟ ببينم هر کسی گفت از بغل دستی جايزه بگيرد، ببينيد حالا چون اول روز عيد است جريمهتان نمیکنم اين يک بخشی از دعای امام صادق، رفتی آقا در اينترنت، خب عيب ندارد حالا در اينترنت هم برويد، نشد نشد بله بخشی از دعای روز مباهله است که امام صادق در مفاتيح يک دعايي است چند صفحه است يک قسمتش اين است ببينيد آدم يک وقت میخواهد حرف بزند دوتا جمله میگوييد همه چيز درش هست ما امروز توفيق بود در کنار حرم حضرت احمد ابن موسی چندتا اصفهانی ما را ديدند حالا ما را هم نمیشناختند، آدم بايد زرنگ باشد اصفهانيان هم فرصت شناس هستند به من گفت حاجآقا اينجا چه بگوييم که همه چيز گفته باشيم ديگر دست خالی نرويم؟ گفتم اينجا اين شعر را بخوان و برو:
خدايا چنان کن سر انجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار
حالا هم همه چيز ديگر در اين است، حالا من چه برای شما بگويم دوتايش را بگويي، سهتايش را نگويي، اين شعر را که بلد هستی؟ گفتم اين همه چيز درش هست، اين دعای امام صادق اين هم عيدی خدمت شما، آقا به خدا عرض میکند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ الْخَيْرِ رِضْوَانَكَ وَ الْجَنَّةَ»[15] خدايا از تو بهترين بهترها را میخواهم و آن بهترين بهترها: «رضوانك»[16]ما ديگر از اين دوتا در عالم بهتر نداريم يعنی شما در نظام خلقت نمیتوانی سومی را در کنار اينها نام ببری يا در عرض خدا، يک خشنودی خدا دو عاقبت بخيری خودمان، سرنوشت ما به بهشت ختم شدن، دو زخی نشويم عاقبت بشر نشويم شيراز آقا شش دنگ مال شما ولی انسان عاقبت بشر بشود، فرعون، شداد، نمرود، قارون، صدام اينها چه شدند؟ رضاخان ختم بخير بشود پايان زندگی به خوبی منتهی بشود امام صادق عرض میکند خدايا از شما دو چيز میخواهم: «رِضْوَانَكَ»[17] خشنوديت را: «وَ الْجَنَّةَ»[18]، بهشتی شدنم را و به شما پناه میبرم از بدترين بدیها، ما ديگر از اين دوتا بدتر نداريم: «وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ الشَّرِّ سَخَطِكَ وَ النَّارِ»[19] خدا نکند نعوذ بالله کسی دچار سخت خدا بشود خدا از او ناراضی، يک امت از شما راضی، خدا ناراضی قافيه را باختی، و ختم زندگی به جهنم اين بدترين مکافات است لذا حضرت عرض میکند خدايا بهترين بهترها: «رِضْوَانَكَ وَ الْجَنَّةَ»[20] از بدترين بدیها به شما پناه میبرم، سخت شما و دوزخ شما، اين را ما در مضامين دعاي ديگر ائمه هم داريم با يک اختلاف ساختارهای انشاءالله ببينيم شما را مسجدالحرام، کجا؟ کوه مروه، کدام دور دور ششم آدرس میدهم که بعد نگوييد آقا حدائق کم و زياد گفتی، دور ششم سعی، که ما از مروه میآييم برای صفا دعا از پيغمبر است اين يک قسمت از دعاست: «أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ»[21]، رسولالله در حال سعی عرض میکند پروردگارا از تو میخواهم خشنوديت را و بهشتی شدنم را عاقبت بخيریام را: «أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ»[22] بهشت و خشنودیات را میخواهم و به تو پناه میبرم از آنچه سبب سخت شما میشود: «وَ مَا يُقَرِّبُ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ«أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ»[23] هر سخنی و هر عملی و هر رفتاری که ما را به سخت شما نزديک میکند خدايا پناه میبرم، ما در همين دعای ابوحمزه قسمتهای پايانی دعا امام سجاد دعا را MP3 میکند يعنی خلاصه و فشرده میکند در دوتا جمله، اين میشود کل دعای ابوحمزه حضرت عرض میکند که پروردگارا: «وَ اجْعَلْ ثَوَابَ مَجْلِسِي وَ ثَوَابَ مَنْطِقِي وَ ثَوَابَ دُعَائِي رِضَاكَ وَ الْجَنَّةَ»[24] خدايا ثواب اين شب زندهداری و راز و نياز و عبادت را دو چيز قرار بده، خشنوديت، عاقبت بخيری هم خدا انشاءالله شبهای قدر اين را به ما بدهد، در احياها و شبزنده داريها به اينها برسيم: «رِضَاكَ وَ الْجَنَّةَ»[25] اينها را داشته باشيد هيچ نداشته باشيد نگران نباشد.
خب در اين دعای تحويل سال هم ما هدف تحول را از خدا طلب میکنيم میگوييم: «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»[26] احسن حال همان است که خدا از تو راضی باشد و قرب الهی رقم میخورد انشاءالله که اين دعا هم در حق ما به هدف اجابت برسد و انشاءالله که يک روز آقا اميرالمؤمنين روز نوروز بود يا در واژه عرب نيروز، يک کسی آمد يک ايرانی محضر اميرالمؤمنين هديه داد، آقا فرمودند اين برای چه است؟ گفت آقا امروز نيروز هست و اين هديه را ما آورديم بدهيم خدمت شما، چون يکی از تکاليف روز عيد و نوروز صله رحم هم هست حالا حاجآقا حال نداری، روزه هستی، ضعف داری، تلفن که داری، با تلفنت يک پيام با يک پيام حداقل صله رحم کنيد، بعضیها خيلی سلب توفيق شده، با يک پيام، با يک تماس، سلام عليکم تبريک میگويم حلول سال را و شروع سال را و التماس دعا میخواهم در ماه رمضان اصلاً آقايون يکی از روشهای پولدار شدن صله رحم است مردم راهش را گم کردند، مردم فکر میکنند پولدار شدن در دويدن است در بازار صبح تا شب پرکار بدن و خستگی را به جان خريدند، يکجاهايي وقت بگذاريد ببينيد خدا برايتان چه میکند؟ يکی از جاهايي که خدا برکت میدهد در زندگی انسانها صله رحم است يک وقت با يک تلفن با خواهر و برادر گرههای کارت را باز میکند، صله رحم هم از تکاليف است، هديه دادن از ويژگیهای نوروز است حالا بزرگترها به کوچکترها، پدرها به بچهها، پدر بزرگها آنهايي که حالا خدا لطف کرده، دادهاند و گلی آورد به آقا اميرالمؤمنين داد، گفت آقا امروز نوروز است؟ آقا فرمودند: «کل يومکم نيروز» ، هر روزتان نوروز اين اصطلاح اميرالمؤمنين است حالا ما در ادبيات فارسی میگفتيم نوروزتان هر روزتان نوروز اين تعبير را اميرالمؤمنين ابداع اميرالمؤمنين است که: «کل يومکم نيروز» هر روزتان نوروز باد مبارک باد، ميمون باد، انشاءالله که: «کل يومکم نيروز» ، ساليان متمادی عزيزان باشيد و خدمت کنيد در مسير رضاي خدا و انشاءالله در کسب فضائل و معنويات بهرهمند باشيد.
من ادامه عرايض قبلمان را هم جملهای عرض کنم يک تذکری هم در پايان عرايضم دارم که اين را هم به عنوان وظيفه عرض کنم خدمت عزيزان و جمعبندی کنم مطالب را، عرض کرديم قرآن و تقوی اينها با هم لازم و ملزوم هستند آيه دوم از سوره مبارکه البقره هم بحث شد که خدا میفرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[27] قرآن انسانهاي با تقوی را هدايت میکند، بنا نيست هر کسی قرآن دست گرفت خواند، هدايت بشود کسی هدايت میشود که با تقوی باشد يعنی زمينه بايد درش باشد، آمادگی بايد درش باشد، اگر نباشد حالا خواندن قرآنش جز وزر و وبال برای او چيز ديگری نخواهد بود، آن کسی که ظالم است آن کسی که متقی نيست قطعاً قرآن هم تأثيری بر او نخواهد گذاشت زمينه را ما بايد ايجاد کنيم، در باب تقوی، تعريف تقوی را قرآن بيان فرمود آيه سوم: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[28] تقوی يعنی اين، سه چيز را فراموش نکنيد ارتباط با خدا، در آيه میفرمايد: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[29] يک سری باورهای اعتقاديتان را قوی کنيد، که اينها را توضيح داديم رواياتی خوانده شد، ارتباط با خدا: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[30]، ارتباط با مردم: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[31] بالاخره ببينيد حالا برادر عزيزمان جناب آقای دکتر پاک فطرت هم در مجلس هستند، حالا نه اينکه امروز آمدند من عرض میکنم، پشت سرشان هم من يک وقت هم به ايشان گفتم گفتم آقای دکتر شما اگر بمانيد در شهرداری برای مردم شهر، مردم خيلی خوشحالتر هستند خدمات ايشان را الحمدلله در دوران مسئوليت و تصدیشان در شهرداری، شما میبينيد کارهای وسيعی که در شهر اتفاق افتاد و خدماتی که الحمدلله صورت گرفت در دوران چهار سال مجلس هم انصافاً از افراد موفق و دلسوز حالا من آشنا بودم با کارهايي که عزيزان میکنند خب بالاخره اين آبرو را خدا لطف کرده، اين موقعيت، اين جايگاه، اين پست، حق هم همين است که: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[32] اين را خدا داده در مسير خدا هزينه کنيم، انشاءالله که توفيقات اين عزيز را هم از خداوند خواهانيم که در اين مرحله هم با موفقيت انشاءالله بگذرانند و منشأ خدمت باشند برای اين شهر و من آشنا هستم از نزديک تعهد و تعصبی که ايشان روی مسائل فرهنگی شهر دارند من يک وقتی بحث شد، زمانی که ايشان سرپرست شهرداری بودند هنوز شهردار نشده بودند، حالا شايد خاطرشان باشد، شهردارهای کلان شهر کشور را شيراز دعوت کرده بود، ميزبان شهرداری شيرازی بودند در يکی از تالارهای شيراز هم اجتماع اينها بود، از ما دعوت کردند برای صحبت، من قبلاً به آقای دکتر پاک فطرت هم گفته بودم که اساس کار در نظام شهرسازی گسترش فرهنگ دينی است، میبينيد پل سازی و راهسازی زمانی مفيد است که مردم از نظر فکر و انديشه تربيت شده باشد اين مطلب را من آنجا گفتم، و خود آقای دکتر پاک فطرت انصافاً اهتمام داد، اين را من بالاخره در پيشگاه خدا شهادت میدهم که مواردی را من شاهد بودم هرجا بحث کار فرهنگی بود ايشان کوتاهی نمیکرد از ظرفيتها استفاده میکرد، آنجا من عرض کردم گفتم مردم آقايان شهردارها از کل کشور آمده بودند، گفتم خداوند انطاکيه متمدن را و مترقی را در سوره ياسين وقتی ياد میکند انطاکيه که بيش از يک ميليون جمعيت داشت، خدا میفرمايد دهات، ده، روستا: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ»[33]خدا میفرمايد يادکن اصحاب آن دهات را، روستا را که انبياء رفتند برای کار، اين قريه کدام است؟ قريه کلان شهر انطاکيه است شهری با بيش از يک ميليون جمعيت و ثروت و امکانات به روز آن زمان، چرا خدا به يک شهر متمدنی میفرمايد دهات، بزرگان مفسران با استفاده از روايت میگويند در شهر انطاکيه کاری فرهنگی نشده بود، پول بود، خانههای آن چنانی بود، رفاهيات بود، امکانات بود، اخلاق، فضيلت، معنويت، انسانيت رنگ باخته بود، خدا میفرمايد دهات، انبياء رفتند کار را شروع کردند، چند آيه بعد شما ببينيد چه میشود انطاکيه؟ «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى»[34] میگويند اين مدينه همان قريه است چه اتفاقی افتاد که خداوند در چند آيه قبل میفرمايد دهات، چند آيه بعد میفرمايد شهر، میگويند کار فرهنگی نشده بود دهات بود، کار فرهنگی شد مردم رشد پيدا کردند از نظر فکر و انديشه و وظيفه شد شهر، بدون تعارف بگويم بعضی از کلان شهرهای ما دهات است، بعضی از دهاتهای ما شهر است، طبق آيات قرآن بدمان هم نيايد، در کلان شهری که میبينيد معنويت و اخلاق و فضيلت و ترحم و انسانيت و وجدان رنگ باخته اين از نگاه قرآن شهر ديده نمیشود مدينه نيست قريه است، من در يک روستای از توابع بيضاء رفتم سخنرانی يک روستايي هزار نفری چهل و چهار حافظ قرآن و قاری قرآن در اين روستا بود من همانجا گفتم گفتم روستای شما شهر است، خدا نمره شهری برايش میدهد ولی بعضی از شهرهای بزرگ معلوم نيست نمره قبولی شهر را بگيرند، خب اين نگاه فرهنگی اين را ما در آن جمع شهرداران کشور گفتيم، و خود آقای دکتر پاک فطرت هم انصافاً اهتمامشان بر همين امر بود، در هرکجا بحث تربيت و معرفت، ايشان قدم اول بدون هيچ مضايقهای خب الحمدلله مردم هم مردمی قدرشناس و فهميم هستند انشاءالله به وظايف عمل میکنند، ما در همين دانشگاه مهدويت محبتهای ايشان در قسمتهای مختلف که زحمت کشيدند خدا انشاءالله توفيقات اين عزيز را هم مستدام بدارد و همه عزيزان صلواتی ختم نماييد.
تقوی را که خداوند میفرمايد موجب رحمت میشود در زندگی شما اين آيه شريفه بيست و نه سوره انفال ما بيش از صدها مورد خداوند صراحتاً و اشارتاً به تقوی اشاره فرموده، من يک آيهاش را امروز تقديم کنم، در نقش تقوی در زندگی، بنده اگر متقی شدم، منی مسئول، منی کارمند، منی طلبه، منی کارگر، منی خانهدار، چه نقشی؟ چه اتفاقی میافتد؟ بعضیها میپرسند آقا حالا با تقوی بشويم چه بشود؟ به کجا برسيم؟ قرآن میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»[35] ای کسانی که ايمان آورديد اگر تقوی را پيشه گزيديد با همان معيارهای که قرآن فرمود، اعتقاد و ايمان به غيب، پرپای نماز نماز با همان تعريفی که امام عسکری فرمود، حدودش را رعايت کنيد، وقت نماز را رعايت کنيد و مسائل ديگر و ارتباط با مردم اگر اين گونه شديد تقوی را رعايت کرديد، قرآن میفرمايد يکی از اتفاقات مبارکی که برای شما میافتد: «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[36] ما راه را برايتان باز میکنيم، ما در اين فراز و فرودهای زندگی شما را مديريت میکنيم به سلامت عبور کنيد، فرقان در لغت به معنای جدا کردن حق از باطل است يعنی يک جاهايي که میماند نمیدانيد حق چيست؟ ديديد گاهی اوقات میگوييد نمیفهمم نمیدانم آنجا خدا کمکت میکند، راه را پيدا میکنی، پيدا میکنی فريب نمیخوری اين لطف الهی است تو با تقوی باش ما در اين بحرانهای زندگی و تحير زندگی يک روشن بينی به شما میدهيم که راه را از بیراهه تميز بدهی، سره را از ناسره تشخيص بدهی، اين يک تشخيص حق از باطل از توفيقاتی است که برای متقين رقم میخورد بعضیها متأسفانه کلاه سرشان میرود، فرقان ندارند، امام حسين را به اسم اسلام میکشند در کربلا همين طور شد، بيش از بيست هزار نفر برای اسلام امام حسين را کشتند، قربةً الی الله آمدند کربلا، اينها فرقان ندارند، نکته ديگر قرآن میفرمايد: «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[37] ما آثار روانی و اجتماعی گناهان را هم از شما برطرف میکنيم اگر خطايي هم کردی، اينیکه مرحوم امام میفرمودند ميزان حال فعلی است، الآن کسی بيايد با تقوی بشود همه تخلفات گذشته را بگذارد کنار، يکی از بشارتهای خدا اين است که ما سيئات شما را میپوشانيم و میبخشيم، يک کسی آمد گفت آقا ما ديگر جای در خانه خدا نداريم، نا اميد هستيم ما بياييم حالا چه بشود بعد از پنجاه سال بعد از شصت سال، گفتم قرآن میفرمايد بيا ما تو را میآوريم سرخط: «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[38] و در تاريخ هم زياد داشتيم کسانی که گاهی اوقات در يک مقطعی از زندگی رفته بودند، اما در يک مقطعی برگشتند و خوب آمدند، و خدا جبران کرد.
يک وقتی مرحوم آيتالله مشکينی میگفتند بدهای روزگار اگر بيايند سرخط، بيايند سرخط میشوند از بندگان خوب تاريخ، میدانيد چرا؟ چون خداوند يک قاعدهای دارد تبديل میکند سيئات را به حسنات، يک انسان بد با هزاران گناهان وقتی برگردد از آن لغزشهای اخلاقیاش منصرف بشود هم بخشيده میشود هم به ازاء گناهان حسنات برايش میدهند يکدفعه اين کارنامه سنگين از گناه میشود کارنامه سنگين از حسنات يکدفعه جهش پيدا میکند رشد پيدا میکند، من داستان آقای حاج ماشاءالله ابراهيمی را يک وقت خدمت عزيزان عرض کردم اين آقا را من خودم در زندگی ديدم مستجاب الدعوه بود، داستان مفصلی دارد فقط من همين را اشاره کنم، خود ايشان میگفت من تا چهل سالگی در خط دين نبودم اصلاً کاری نداشتم به نماز، کاری نداشتم به دين، گفت يک نوار از مرحوم آقای کافی به دست ما رسيد، راننده بيابان هم بود، گفت مسير زندگی من را عوض کرد، کار اين آدم میدانيد به کجا رسيد؟ سيرجان که تشريف میبريد يک مهديهای در سيرجان است حدود دو هزار متر، يک راننده بيابان مهديه ساخت، پنج سال آقای کافی را دعوت کرد سيرجان ايام فاطميه منبر میرفت شد منشأ اثر در يک منطقه، سواد نداشت، سواد خواندن و نوشتن نداشت، ولی عزيزان خدا را شاهد میگيرم، چند سالی که ما سيرجان حالا ايام فاطميه میرفتم، من ارادت اينجوری را در تمام امام زمان در کمتر افرادی ديدم، پاي منبر نشسته بود، اصلاً نام امام زمان که میآمد شما میگفتيد امام زمان اصلاً اين آدم منقلب میشد، سرش را هی تکان میداد میگفت آقايم است آقايم است، اشکش جاری میشد، شما در همين اواخر هم قيافهاش را اگر میديد میگفتيد شايد اين اصلاً نماز هم نمیخواند هيکل هيکل رانندههای بيابان موهای رو شانه افتاده، قيافه يک قيافهای بود که نمیخورد ولی ما يک اشتباهی هم که میکنيم اول به قيافه نمره میدهيم اينکه آقا امام رضا فرمودند خدا بندگان خوبش را در مردم پنهان کرده، يک وقتی حواستان باشد ديگران را با قيافه طرد نکنيد، آقا اين قيافهاش اين جوری است اين نمیخورد نماز بخواند، ولی همين آدم مستجاب الدعوه بود من استجابت دعا را در دعايش ديدم بعد هم به من گفت، بعد که گفتم حاجی نفست گيراست، میگويي اجرا میشود يعنی مردم گفتند دعا کنيد باران بيايد و يک داستانی ما از مرحوم کاشفالغطاء رو منبر نقل کرديم و آن قهوچی کوفی که مرحوم کاشفالغطاء از طرف اميرالمؤمنين رفت از آن قهوچی خواست دعا کند باران بيايد من اين داستان را رو منبر گفتم، بعد هم گفتم که مردم دعا کنيد باران بيايد بعد از منبر يکجايي شام بود، مرحوم آقای ابراهيم پای سفره نشسته بود کنار دست ما، گفت آقای حدائق چيزی عجيبی نيست قهوچی دعا کرده باران آمده، گفتم يعنی چه چيزی عجيبی نيست؟ گفت ببين مرحوم ابراهيم گفت، گفت حرف خدا را شنيدی حرفت را گوش میکند، اين حرف امام هادی است: «مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ يُطَاعُ»[39]مردم از خدا اطاعت کنيد تا از شما اطاعت کنند آقا میآيد میگويد بچهام حرفم را گوش نمیکند خب تويي بابا حرف خدا را گوش کردی؟ تو زمين نگذاشتی امر خدا را که امرت دارد زمين میماند، گفت آقای حدائق حرف خدا را گوش کردی، حرفت را گوش میکنند، گفت میخواهی بگويم امشب يکباران بيايد به اين ماه مبارک قسم همين طور که پای سفره نشسته بود سرش را بلند کرد به طرف سقف اتاق، اين مال کتابها نيست من خودم به رأی العين ديدم يک نگاهی در سقف کرد، گفت خدايا يک بارانی امشب نشانشان بده، يک آقايي از روحانيون شيرازی هم آن طرفش نشسته بود آن شاهد قضيه است، آقا آن شب اصلاً ابر در آسمان سيرجان نبود، نيم ساعت به اذان صبح از شدت نزول باران و سر و صدای باران ما بيدار شديم يک باران سيلآسايي گرفت، نيم ساعت شروع شد تا اذان صبح باران باريد اذان باران قطع شد، ابرها رفت آسمان صاف، ما فردا شبش باز جای ديگری شام بود، حاجی آمد و نشست و گفت آقای حدائق باران ديشب را ديدی؟ گفتم بله، گفت نگويي اتفاقی بود، میخواهی بگويم يک باران ديگر هم امشب نشانتان بدهم؟ گفتم بگو، دوباره سر بلند کرد به طرف سقف گفت خدايا يک باران ديگر امشب نشانشان بده، يک راننده بيابان بیسواد ولی با معرفت، خدا میفرمايد تراز نزد ما تقوی است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[40] ما کار نداريم چه کاره هستی؟ چقدر با تقوی هستی، علامه نائينی وقتی فوت کرد، خوابش را ديدند استاد آيتالله العظمی محلاتی، استاد آيتالله العظمی خويي گفتند آقا از برزخ چه خبر؟ ايشان يک بيت شعر خواند:
گفت کسی نمیداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
نرفتيم آن عالم ببينيم چه کسانی سرخط هستند، چه کسانی ته خط هستند، قرآن هم در سوره واقعه میفرمايد: «خافِضَةٌ رافِعَة»[41] قيامت يک عدهای که در دنيا بالا بودند میآيند پايين، يک عدهای که پايين بودند خيلی به ايشان توجه نمیشد میروند بالا، بلال حبشی میرود بالا، ابولهب میآيد پايين در اعصار تاريخ همين است آقا دوباره گفت خدايا يک باران نشانشان بدهيد، حضار محترم دوباره تکرار شد نيم ساعت به اذان صبح چنان باران رعد آسا گرفت که ما بيدار شديم باران باريد تا اذان صبح، اذان صبح باران قطع شد، فردا حاجی را ديدم گفتم حاجی با اين قاطعيت گفتی، گفت آقای حدائق حرف گوشی حرفت را گوش میکند، اين تا چهل سال در مسير نبود، اما آمد و خوب آمد بعد با ما صحبت میکرد حالا اسمش آمد اين را هم بگويم ببينيد خدا چجوری با دلها راه میآيد اين قلبها را خدا تسخير میکند الهی میشود، گفت میدانی آرزو من ديگر چه است؟ گفتم آرزويت چه است؟ گفت دلم میخواهد، به امام زمان خيلی ارادت داشت، خيلی مردم کار داريد با امام زمان، برای همه چيز وقت میگذاريم روز قيامت شاهدتان ولیخدا امام عصر است امم گذشته انبياء و اولياء ديگر ما شاهدمان امام زمان است ما برای حضرت چه کار میکنيم؟ اين با پول رانندگی و زحمت که تعريف میکرد چه جور پول جمع میکرد مهديه ساخت دو هزار مهديه يکی از مراکز فعال تبليغی در کشور همي مهديه سيرجان است که اين آقا ساخت، به من گفت میدانی آرزويم چه است؟ گفتم آرزويت چه است؟ گفت من دلم میخواهد روز ميلاد امام زمان از دنيا بروم، گفتم حاجی روز ميلاد؟ روز ميلاد تو میخواهی؟ خانوادهات عزادار هستند، روز عيد عزادار، يکی میگويد آقا روز عاشورا برويم که همه دارند سينه میزنند پای حساب ما هم بنويسند يک روز ماتمی برويم که يک عده به اسم ديگری لباس مشکی پوشيدند يک عده هم به نام، گفتم روز ميلاد؟ معرفت را ببينيد:
معرفت از آدم بردهاند، آدميان را ز ميان بردهاند
چقدر آدم اين جوری داريم، گفت میدانی چرا دلم میخواهد روز ميلاد بروم، دوتا علت گفت، گفت علت اصلیاش اين است دلم میخواهد روزی به محضر اولياء بروم که اولياء مسرور هستند، ببين چقدر ظرافت دارد؟ شما ديدن يک کسی میخواهيد برويد میگويند آقا فعلاً اين آقا اعصابش خرده، میگويد حالا ولش کن نرويد يک وقت ديگر، يک وقت میگويند آقای فلانی الآن خيلی خوشحال است میگويد الآن وقت ديدار است گفت دلم میخواهد ديدار اوليهام با اولياء روزی باشد که تمام اولياء مسرور هستند، روز ميلاد امام عصر، و يک جهت ديگرش هم گفت، چون مرحوم آقای کافی روز نيمه شعبان از دنيا رفت به آقای کافی خيلی ارادت داشت دلم میخواهد همان روز بروم، آقايون ببينيد خدا چه میکند؟ سيزده شعبانی بود، آقازادهای ايشان به ما تماس گرفت، گفت حاجآقا پدر ما سکته مغزی کرده، در راهرو بيمارستان نمازی شيراز، نمیپذيرندش و حال پدرم هم سخت است، ما هم اينجا کسی را نمیشناسيم، گفتم الآن آمدم، آمدم ديدم حاجی روی تخت بيمارستان، گوشه راهرو بيمارستان رئيس بيمارستان آقای دکتر بلندپرواز بود مستقيم رفتم داخل اتاق رئيس گفتم آقای دکتر يک کسی در راه بيمارستان است که با جرأت میخواهم بگويم اگر هيچ کاری در زندگیات نکرده بودی، جز اين کار برايت بس است و اميدوار باش، گفتم اين آدم را من میشناسم اين مستجابالدعوه بود اين مورد توجه امام عصر است اين را الآن پذيرشش نمیکنند اينها غريب هستند مال يک استان ديگر هستند مال سيرجان هستند، خود دکتر بلند شد آمد و بردند در ICU بستری کردند و دستگاه نصب کردند و بستند و اين دستگاه مانیتور داشت نشان میداد ضربان قلب اين را حاجی هم در بیهوشی بود، من سرم را آوردم کنار گوش حاج ماشاءالله گفتم حاجی تو نوکر امام زمان هستي، تو ارباب داری اربابت رهايت نمیکند يکدفعه اين ضربان قلب تند شد، چندتا از پزشکها ايستادند گفتند آقای حدائق در گوشش چه گفتی؟ اين يکدفعه نبض و ضربان قلب رفت بالا، گفتم نام محبوبش را بردم، آقايون روز نيمه شعبان هم از دنيا رفت، چهل سال در راه نبودی، آمدی قبولت میکنيم مستجاب الدعوهات میکنيم، توفيق برايت میدهيم مهديه میسازی، گرهگشايي میکنی، به من گفت آقا هرجای کشور اگر برای امام زمان کسی میخواهد کار کند من را صدا بزنيد من میآيم به مردم میگويم مردم امام زمانتان آقاست، خدمت برای امام زمان خدمت به خود شماست، خب اين آقا قرآن میفرمايد: «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[42] متقی شدی يک نوار تو را بر میگرداند، متقی شدی گناهان گذشتهات را میبخشيم و مقتی شدی: «يَغْفِرْ لَكُمْ»[43] مشمول مغفرت الهی قرار میگيری: «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم»[44].
حالا يک روايت از اميرالمؤمنين در ذيل آثار تقوی اين انشاءالله بماند و نکات ذيل اين آيه شريفه برای فرصت ديگر، خب برادر عزيزمان حاجآقای مقدم هم هستند آقای مقدم امروز، به به احسنتم احسنتم، روز شروع سال از امام حاضر ناظر استمداد بطلبيم پدر مهربان امت، خودتان را چقدر دوست میداريد؟ هزاران برابر از اين محبتی که شما به خودتان داريد امام زمان به من و شما دارد، امام رضا فرمود امام زمان: «الْوَالِدِ الشَّفِيقِ»[45] پدر مهربان است، بگوييم آقا روز سال جديد است شما هم پدر مهربان ما هستيد، از شما میخواهيم کمک و استمداد را:
يا اباصالح مددی مولا،
آقاجان نظری گر کنی تو به مجلس ما، ز کرم تو جواز مدينه ما
به رخ نيلی گل طه، به غريبی علی و زهراء يا اباصالح مددی مولا.
[1] انفال29.
[2] وسائل الشيعة ج8 ص172.
[3] وسائل الشيعة ج8 ص172.
[4] وسائل الشيعة ج8 ص172.
[5] وسائل الشيعة ج8 ص172.
[6] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[7] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[8] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[9] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[10] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[11] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[12] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[13] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[14] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج1 ص187.
[15] من لا يحضره الفقيه ج1 ص492.
[16] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج1 ص187.
[17] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج1 ص187.
[18] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج1 ص187.
[19] من لا يحضره الفقيه ج1 ص492.
[20] من لا يحضره الفقيه ج1 ص492.
[21] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج1ص82.
[22] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج1ص82.
[23] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج1ص82.
[24] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص597.
[25] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص597.
[26] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[27] بقره2.
[28] بقره3.
[29] بقره3.
[30] بقره3.
[31] بقره3.
[32] بقره3.
[33] يس13.
[34] قصص20.
[35] انفال29.
[36] انفال29.
[37] انفال29.
[38] انفال29.
[39] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص138.
[40] حجرات13.
[41] واقعه3.
[42] انفال29.
[43] انفال29.
[44] انفال29.
[45] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص304.