استادحدائق روز چهارشنبه 1 فروردین ماه 1402 مصادف با نهمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند. 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

خب بحثی که ما در مجلس داشتيم حالا بعضی از عزيزان را امروز ما در محضرشان هستيم يا توفيق نداشتيم جناب آقای دکتر پاک فطرت زحمت کشيدند و دوستانشان يک بحثی پيرامون رحمت الهی در زندگی بشر بود که با دو محور قرآن و تقوی و استناد به آيات بحث شد بالاخره هم تقوی و هم قرآن اين­ها لازم و ملزوم هم هستند بعد قرينه يکديگر در رساندن بشر به تکامل هستند من يک روايتی را عرض کنم محضر عزيزان نسبت به نوروز از امام صادق حضرت می­فرمايد: «إِذَا كَانَ يَوْمُ النَّيْرُوزِ»[2]، زمانی که روز نوروز فرا رسيد: «فَاغْتَسِلْ»[3] يکی از تکاليف استحبابات غسل کنيد بدنتان را پاک و تميز کنيد: «وَ الْبَسْ‏ أَنْظَفَ‏ ثِيَابِكَ‏ وَ تَطَيَّبْ‏ بِأَطْيَبِ طِيبِكَ»[4] خوشبوترين عطرهايتان را استفاده کنيد: «وَ تَكُونُ ذَلِكَ الْيَوْمَ صَائِماً»[5] سعی کنيد روز نوروز روزه باشيد حالا اين آقايون در عمرتان شايد يکی دوبار خدا طول عمر برايتان بدهد بيشتر اتفاق نمی­افتد يک کسی بگويد در کل عمرم دوتا نوروز شد رمضان ديگر بيشتر از اين در اين شرائط امروز شدنی نيست کمتر پيش می­آيد حالا کسی صد سال زندگی کند با اين شرائط امروز الحمدلله اين صائم­ها که ديگر خدا هم دعوت کرده اين صائم صائم واجب هم هست حالا اگر عزيزانی هم کسالت دارند نمی­توانند بروند همين­که نيتش را دارند خدا اجرش را می­دهد از استحبابات امروز روزه گرفتن است که حالا حسن تقارن و تصادف رمضان با نوروز عجين شده اين دعايي هم که عزيزان خوانديد موقع تحويل سال: «يَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ‏ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»[6] که از خدا می­خواهيم که ما را به احسن حال برساند.

چهارتا نکته کليدی را بزرگان می­گويند از اين دعا بيرون می­آيد من عرض کنم، يکی اصل تحول ببينيد اين دعا را يک وقت می­گوييم و می­گذريم، يک وقتی دقت می­کنيم تدبر می­کنيم، يک پيام اين دعا اين است که نظام خلقت در حال تحول است زمستانتان شد بهار، بچه­ بود شد بزرگ، بزرگ بود شد پيرمرد، اين فراز و فرودهای نظام خلقت اين را ما يادمان نرود عالم در حال تحول است: «يَا مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ‏ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ‏ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ»[7] اين­ها می­رساند که قلب­ها، چشم­ها، انسان­ها، طبيعت، نظام خلقت همه در حال تغيير است همه در حال تحويل است اين نکته اول که ما اين را فراموش نکنيم، نکته دوم محور اين تحول چيست؟ خدا رحمت کند سعدی را، سعدی می­گويد:

ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند، تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

محور تحول من و شما هستيم محور اين عظمت بشر است، محور اين تغييرات نظام ملک و ملکوت اين انسان است اين هم يک نکته ديگر اين تدبير شب و روز اين تحويل حالات انسان­ها، اين گردش ليل و نهار همه برای چيست؟ برای همين بشر است اين­ها را خدا آفريده، خدا را خلق کرده است که بشر به کمالات برسد اين هم يک نکته که در اين دعا دقت کنيم نخوانيم و بگذريم ما محور اساس خلقت ما هستيم اين هم نکته دوم، نکته سوم عرض شود که در اين بالاخره محور تحول که انسان است و تحول از اين گفتار و دعا استفاده می­شود توجه به متحول کننده اين تحويل کار کيست؟ شب و روز کار کيست؟ يعنی اين دعا بايد توحيد را قوی کند: «مُقَلِّبَ‏ الْقُلُوبِ»[8] کيست؟ «مُدَبِّرَ اللَّيْلِ‏ وَ النَّهَارِ»[9] کيست؟ «مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ»[10] کيست؟ اين هم يک نکته مؤمن هم فلسفه آفرينش را در اين دعا بايد بفهمی هم خودت را بشناسی دو هم آفريدگارت را معرفت بهتر پيدا کنی سه که متحول کننده است و محوّل است: «يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ»[11]محول کيست؟ آفريدگار نظام خلقت اين می­شود آوای توحيد و چهارم هدف از اين تحول اين بساط پهن شده برای چه؟ برای اين­که برسيم به: «أَحْسَنِ الْحَالِ»[12]انسان برسد به آن قرب الهی که: «أَحْسَنِ الْحَالِ»[13] من يک دعايي را عيدی می­دهم امروز به شما از امام صادق حالا گاهی اوقات توفيقی هم دارم من در قنوت نمازم می­خوانم از فرمايشات وجود مقدس امام صادق هست: «أللهم إنى أسئلك‏ خير الخير‏»[14] اين يک بخشی از دعای امام صادق آدرسش را بدهم کجاست؟ ببينم هر کسی گفت از بغل دستی جايزه بگيرد، ببينيد حالا چون اول روز عيد است جريمه­تان نمی­کنم اين يک بخشی از دعای امام صادق، رفتی آقا در اينترنت، خب عيب ندارد حالا در اينترنت هم برويد، نشد نشد بله بخشی از دعای روز مباهله است که امام صادق در مفاتيح يک دعايي است چند صفحه است يک قسمتش اين است ببينيد آدم يک وقت می­خواهد حرف بزند دوتا جمله می­گوييد همه چيز درش هست ما امروز توفيق بود در کنار حرم حضرت احمد ابن موسی چندتا اصفهانی ما را ديدند حالا ما را هم نمی­شناختند، آدم بايد زرنگ باشد اصفهانيان هم فرصت شناس هستند به من گفت حاج­آقا اين­جا چه بگوييم که همه چيز گفته باشيم ديگر دست خالی نرويم؟ گفتم اين­جا اين شعر را بخوان و برو:

خدايا چنان کن سر انجام کار، تو خشنود باشی و ما رستگار

حالا هم همه چيز ديگر در اين است، حالا من چه برای شما بگويم دوتايش را بگويي، سه­تايش را نگويي، اين شعر را که بلد هستی؟ گفتم اين همه چيز درش هست، اين دعای امام صادق اين هم عيدی خدمت شما، آقا به خدا عرض می­کند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ خَيْرَ الْخَيْرِ رِضْوَانَكَ وَ الْجَنَّةَ»[15] خدايا از تو بهترين بهترها را می­خواهم و آن بهترين بهترها: «رضوانك‏»[16]ما ديگر از اين دوتا در عالم بهتر نداريم يعنی شما در نظام خلقت نمی­توانی سومی را در کنار اين­ها نام ببری يا در عرض خدا، يک خشنودی خدا دو عاقبت بخيری خودمان، سرنوشت ما به بهشت ختم شدن، دو زخی نشويم عاقبت بشر نشويم شيراز آقا شش دنگ مال شما ولی انسان عاقبت بشر بشود، فرعون، شداد، نمرود، قارون، صدام اين­ها چه شدند؟ رضاخان ختم بخير بشود پايان زندگی به خوبی منتهی بشود امام صادق عرض می­کند خدايا از شما دو چيز می­خواهم: «رِضْوَانَكَ‏»[17] خشنوديت را: «وَ الْجَنَّةَ‏»[18]، بهشتی شدنم را و به شما پناه می­برم از بدترين بدی­ها، ما ديگر از اين دوتا بدتر نداريم: «وَ أَعُوذُ بِكَ‏ مِنْ‏ شَرِّ الشَّرِّ سَخَطِكَ وَ النَّارِ»[19] خدا نکند نعوذ بالله کسی دچار سخت خدا بشود خدا از او ناراضی، يک امت از شما راضی، خدا ناراضی قافيه را باختی، و ختم زندگی به جهنم اين بدترين مکافات است لذا حضرت عرض می­کند خدايا بهترين بهترها: «رِضْوَانَكَ وَ الْجَنَّةَ»[20] از بدترين بدی­ها به شما پناه می­برم، سخت شما و دوزخ شما، اين را ما در مضامين دعاي ديگر ائمه هم داريم با يک اختلاف ساختارهای انشاءالله ببينيم شما را مسجدالحرام، کجا؟ کوه مروه، کدام دور دور ششم آدرس می­دهم که بعد نگوييد آقا حدائق کم و زياد گفتی، دور ششم سعی، که ما از مروه می­آييم برای صفا دعا از پيغمبر است اين يک قسمت از دعاست: «أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ»[21]، رسول­الله در حال سعی عرض می­کند پروردگارا از تو می­خواهم خشنوديت را و بهشتی شدنم را عاقبت بخيری­ام را: «أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ»[22] بهشت و خشنودی­ات را می­خواهم و به تو پناه می­برم از آنچه سبب سخت شما می­شود: «وَ مَا يُقَرِّبُ إِلَيْهَا مِنْ‏ قَوْلٍ‏ أَوْ فِعْلٍ«أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ»[23] هر سخنی و هر عملی و هر رفتاری که ما را به سخت شما نزديک می­کند خدايا پناه می­برم، ما در همين دعای ابوحمزه قسمت­های پايانی دعا امام سجاد دعا را MP3 می­کند يعنی خلاصه و فشرده می­کند در دوتا جمله، اين می­شود کل دعای ابوحمزه حضرت عرض می­کند که پروردگارا: «وَ اجْعَلْ‏ ثَوَابَ‏ مَجْلِسِي‏ وَ ثَوَابَ‏ مَنْطِقِي وَ ثَوَابَ دُعَائِي رِضَاكَ وَ الْجَنَّةَ»[24] خدايا ثواب اين شب زنده­داری و راز و نياز و عبادت را دو چيز قرار بده، خشنوديت، عاقبت بخيری هم خدا انشاءالله شب­های قدر اين را به ما بدهد، در احياها و شب­زنده داري‌ها به اين­ها برسيم: «رِضَاكَ وَ الْجَنَّةَ»[25] اينها را داشته باشيد هيچ نداشته باشيد نگران نباشد.

خب در اين دعای تحويل سال هم ما هدف تحول را از خدا طلب می­کنيم می­گوييم: «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»[26] احسن حال همان است که خدا از تو راضی باشد و قرب الهی رقم می­خورد انشاءالله که اين دعا هم در حق ما به هدف اجابت برسد و انشاءالله که يک روز آقا اميرالمؤمنين روز نوروز بود يا در واژه عرب نيروز، يک کسی آمد يک ايرانی محضر اميرالمؤمنين هديه داد، آقا فرمودند اين برای چه است؟ گفت آقا امروز نيروز هست و اين هديه را ما آورديم بدهيم خدمت شما، چون يکی از تکاليف روز عيد و نوروز صله رحم هم هست حالا حاج­آقا حال نداری، روزه هستی، ضعف داری، تلفن که داری، با تلفنت يک پيام با يک پيام حداقل صله رحم کنيد، بعضی­ها خيلی سلب توفيق شده، با يک پيام، با يک تماس، سلام عليکم­ تبريک می­گويم حلول سال را و شروع سال را و التماس دعا می­خواهم در ماه رمضان اصلاً آقايون يکی از روش­های پولدار شدن صله رحم است مردم راهش را گم کردند، مردم فکر می­کنند پولدار شدن در دويدن است در بازار صبح تا شب پرکار بدن و خستگی را به جان خريدند، يک­جاهايي وقت بگذاريد ببينيد خدا برايتان چه می­کند؟ يکی از جاهايي که خدا برکت می­دهد در زندگی انسان­ها صله رحم است يک وقت با يک تلفن با خواهر و برادر گره­های کارت را باز می­کند، صله رحم هم از تکاليف است، هديه دادن از ويژگی­های نوروز است حالا بزرگترها به کوچک­ترها، پدرها به بچه­ها، پدر بزرگ‌ها آنهايي که حالا خدا لطف کرده، داده­اند و گلی آورد به آقا اميرالمؤمنين داد، گفت آقا امروز نوروز است؟ آقا فرمودند: «کل يومکم نيروز» ، هر روزتان نوروز اين اصطلاح اميرالمؤمنين است حالا ما در ادبيات فارسی می­گفتيم نوروزتان هر روزتان نوروز اين تعبير را اميرالمؤمنين ابداع اميرالمؤمنين است که: «کل يومکم نيروز» هر روزتان نوروز باد مبارک باد، ميمون باد، انشاءالله که: «کل يومکم نيروز» ، ساليان متمادی عزيزان باشيد و خدمت کنيد در مسير رضاي خدا و انشاءالله در کسب فضائل و معنويات بهره­مند باشيد.

من ادامه عرايض قبل­مان را هم جمله­ای عرض کنم يک تذکری هم در پايان عرايضم دارم که اين را هم به عنوان وظيفه عرض کنم خدمت عزيزان و جمع­بندی کنم مطالب را، عرض کرديم قرآن و تقوی اين­ها با هم لازم و ملزوم هستند آيه دوم از سوره مبارکه البقره هم بحث شد که خدا می­فرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏»[27] قرآن انسان­هاي با تقوی را هدايت می­کند، بنا نيست هر کسی قرآن دست گرفت خواند، هدايت بشود کسی هدايت می­شود که با تقوی باشد يعنی زمينه بايد درش باشد، آمادگی بايد درش باشد، اگر نباشد حالا خواندن قرآنش جز وزر و وبال برای او چيز ديگری نخواهد بود، آن کسی که ظالم است آن کسی که متقی نيست قطعاً قرآن هم تأثيری بر او نخواهد گذاشت زمينه را ما بايد ايجاد کنيم، در باب تقوی، تعريف تقوی را قرآن بيان فرمود آيه سوم: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[28] تقوی يعنی اين، سه چيز را فراموش نکنيد ارتباط با خدا، در آيه می­فرمايد: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[29] يک سری باورهای اعتقادي­تان را قوی کنيد، که اين­ها را توضيح داديم رواياتی خوانده شد، ارتباط با خدا: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[30]، ارتباط با مردم: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[31] بالاخره ببينيد حالا برادر عزيزمان جناب آقای دکتر پاک فطرت هم در مجلس هستند، حالا نه اين­که امروز آمدند من عرض می­کنم، پشت سرشان هم من يک وقت هم به ايشان گفتم گفتم آقای دکتر شما اگر بمانيد در شهرداری برای مردم شهر، مردم خيلی خوشحال­تر هستند خدمات ايشان را الحمدلله در دوران مسئوليت و تصدی­شان در شهرداری، شما می­بينيد کارهای وسيعی که در شهر اتفاق افتاد و خدماتی که الحمدلله صورت گرفت در دوران چهار سال مجلس هم انصافاً از افراد موفق و دلسوز حالا من آشنا بودم با کارهايي که عزيزان می­کنند خب بالاخره اين آبرو را خدا لطف کرده، اين موقعيت، اين جايگاه، اين پست، حق هم همين است که: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[32] اين را خدا داده در مسير خدا هزينه کنيم، انشاءالله که توفيقات اين عزيز را هم از خداوند خواهانيم که در اين مرحله هم با موفقيت انشاءالله بگذرانند و منشأ خدمت باشند برای اين شهر و من آشنا هستم از نزديک تعهد و تعصبی که ايشان روی مسائل فرهنگی شهر دارند من يک وقتی بحث شد، زمانی که ايشان سرپرست شهرداری بودند هنوز شهردار نشده بودند، حالا شايد خاطرشان باشد، شهردارهای کلان شهر کشور را شيراز دعوت کرده بود، ميزبان شهرداری شيرازی بودند در يکی از تالارهای شيراز هم اجتماع اين­ها بود، از ما دعوت کردند برای صحبت، من قبلاً به آقای دکتر پاک فطرت هم گفته بودم که اساس کار در نظام شهرسازی گسترش فرهنگ دينی است، می­بينيد پل سازی و راه­سازی زمانی مفيد است که مردم از نظر فکر و انديشه تربيت شده باشد اين مطلب را من آن­جا گفتم، و خود آقای دکتر پاک فطرت انصافاً اهتمام داد، اين را من بالاخره در پيشگاه خدا شهادت می­دهم که مواردی را من شاهد بودم هرجا بحث کار فرهنگی بود ايشان کوتاهی نمی­کرد از ظرفيت­ها استفاده می­کرد، آن­جا من عرض کردم گفتم مردم آقايان شهردارها از کل کشور آمده بودند، گفتم خداوند انطاکيه متمدن را و مترقی را در سوره ياسين وقتی ياد می­کند انطاکيه که بيش از يک ميليون جمعيت داشت، خدا می­فرمايد دهات، ده، روستا: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ»[33]خدا می­فرمايد يادکن اصحاب آن دهات را، روستا را که انبياء رفتند برای کار، اين قريه کدام است؟ قريه کلان شهر انطاکيه است شهری با بيش از يک ميليون جمعيت و ثروت و امکانات به روز آن زمان، چرا خدا به يک شهر متمدنی می­فرمايد دهات، بزرگان مفسران با استفاده از روايت می­گويند در شهر انطاکيه کاری فرهنگی نشده بود، پول بود، خانه­های آن چنانی بود، رفاهيات بود، امکانات بود، اخلاق، فضيلت، معنويت، انسانيت رنگ باخته بود، خدا می­فرمايد دهات، انبياء رفتند کار را شروع کردند، چند آيه بعد شما ببينيد چه می­شود انطاکيه؟  «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى‏»[34] می­گويند اين مدينه همان قريه است چه اتفاقی افتاد که خداوند در چند آيه قبل می­فرمايد دهات، چند آيه بعد می­فرمايد شهر، می­گويند کار فرهنگی نشده بود دهات بود، کار فرهنگی شد مردم رشد پيدا کردند از نظر فکر و انديشه و وظيفه شد شهر، بدون تعارف بگويم بعضی از کلان شهرهای ما دهات است، بعضی از دهات­های ما شهر است، طبق آيات قرآن بدمان هم نيايد، در کلان شهری که می­بينيد معنويت و اخلاق و فضيلت و ترحم و انسانيت و وجدان رنگ باخته اين از نگاه قرآن شهر ديده نمی­شود مدينه نيست قريه است، من در يک روستای از توابع بيضاء رفتم سخنرانی يک روستايي هزار نفری چهل و چهار حافظ قرآن و قاری قرآن در اين روستا بود من همان­جا گفتم گفتم روستای شما شهر است، خدا نمره شهری برايش می­دهد ولی بعضی از شهرهای بزرگ معلوم نيست نمره قبولی شهر را بگيرند، خب اين نگاه فرهنگی اين را ما در آن جمع شهرداران کشور گفتيم، و خود آقای دکتر پاک فطرت هم انصافاً اهتمام­شان بر همين امر بود، در هرکجا بحث تربيت و معرفت، ايشان قدم اول بدون هيچ مضايقه­ای خب الحمدلله مردم هم مردمی قدرشناس و فهميم هستند انشاءالله به وظايف عمل می­کنند، ما در همين دانشگاه مهدويت محبت­های ايشان در قسمت­های مختلف که زحمت کشيدند خدا انشاءالله توفيقات اين عزيز را هم مستدام بدارد و همه عزيزان صلواتی ختم نماييد.

تقوی را که خداوند می­فرمايد موجب رحمت می­شود در زندگی شما اين آيه شريفه بيست و نه سوره انفال ما بيش از صدها مورد خداوند صراحتاً و اشارتاً به تقوی اشاره فرموده، من يک آيه­اش را امروز تقديم کنم، در نقش تقوی در زندگی، بنده اگر متقی شدم، منی مسئول، منی کارمند، منی طلبه، منی کارگر، منی خانه­دار، چه نقشی؟ چه اتفاقی می­افتد؟ بعضی­ها می­پرسند آقا حالا با تقوی بشويم چه بشود؟ به کجا برسيم؟ قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ»[35] ای کسانی که ايمان آورديد اگر تقوی را پيشه گزيديد با همان معيارهای که قرآن فرمود، اعتقاد و ايمان به غيب، پرپای نماز نماز با همان تعريفی که امام عسکری فرمود، حدودش را رعايت کنيد، وقت نماز را رعايت کنيد و مسائل ديگر و ارتباط با مردم اگر اين گونه شديد تقوی را رعايت کرديد، قرآن می­فرمايد يکی از اتفاقات مبارکی که برای شما می­افتد: «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[36] ما راه را برايتان باز می­کنيم، ما در اين فراز و فرودهای زندگی شما را مديريت می­کنيم به سلامت عبور کنيد، فرقان در لغت به معنای جدا کردن حق از باطل است يعنی يک جاهايي که می­ماند نمی­دانيد حق چيست؟ ديديد گاهی اوقات می­گوييد نمی­فهمم نمی­دانم آن­جا خدا کمکت می­کند، راه را پيدا می­کنی، پيدا می­کنی فريب نمی­خوری اين لطف الهی است تو با تقوی باش ما در اين بحران­های زندگی و تحير زندگی يک روشن بينی به شما می­دهيم که راه را از بیراهه تميز بدهی، سره را از ناسره تشخيص بدهی، اين يک تشخيص حق از باطل از توفيقاتی است که برای متقين رقم می­خورد بعضی­ها متأسفانه کلاه سرشان می­رود، فرقان ندارند، امام حسين را به اسم اسلام می­کشند در کربلا همين طور شد، بيش از بيست هزار نفر برای اسلام امام حسين را کشتند، قربةً الی الله آمدند کربلا، اين­ها فرقان ندارند، نکته ديگر قرآن می­فرمايد: «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[37] ما آثار روانی و اجتماعی گناهان را هم از شما برطرف می­کنيم اگر خطايي هم کردی، اينی­که مرحوم امام می­فرمودند ميزان حال فعلی است، الآن کسی بيايد با تقوی بشود همه تخلفات گذشته را بگذارد کنار، يکی از بشارت­های خدا اين است که ما سيئات شما را می­پوشانيم و می­بخشيم، يک کسی آمد گفت آقا ما ديگر جای در خانه خدا نداريم، نا اميد هستيم ما بياييم حالا چه بشود بعد از پنجاه سال بعد از شصت سال، گفتم قرآن می­فرمايد بيا ما تو را می­آوريم سرخط: «يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[38] و در تاريخ هم زياد داشتيم کسانی که گاهی اوقات در يک مقطعی از زندگی رفته بودند، اما در يک مقطعی برگشتند و خوب آمدند، و خدا جبران کرد.

يک وقتی مرحوم آيت­الله مشکينی می­گفتند بدهای روزگار اگر بيايند سرخط، بيايند سرخط می­شوند از بندگان خوب تاريخ، می­دانيد چرا؟ چون خداوند يک قاعده­ای دارد تبديل می­کند سيئات را به حسنات، يک انسان بد با هزاران گناهان وقتی برگردد از آن لغزش­های اخلاقی­اش منصرف بشود هم بخشيده می­شود هم به ازاء گناهان حسنات برايش می­دهند يکدفعه اين کارنامه سنگين از گناه می­شود کارنامه سنگين از حسنات يکدفعه جهش پيدا می­کند رشد پيدا می­کند، من داستان آقای حاج ماشاءالله ابراهيمی را يک وقت خدمت عزيزان عرض  کردم اين آقا را من خودم در زندگی ديدم مستجاب الدعوه بود، داستان مفصلی دارد فقط من همين را اشاره کنم، خود ايشان می­گفت من تا چهل سالگی در خط دين نبودم اصلاً کاری نداشتم به نماز، کاری نداشتم به دين، گفت يک نوار از مرحوم آقای کافی به دست ما رسيد، راننده بيابان هم بود، گفت مسير زندگی من را عوض کرد، کار اين آدم می­دانيد به کجا رسيد؟ سيرجان که تشريف می­بريد يک مهديه­ای در سيرجان است حدود دو هزار متر، يک راننده بيابان مهديه ساخت، پنج سال آقای کافی را دعوت کرد سيرجان ايام فاطميه منبر می­رفت شد منشأ اثر در يک منطقه، سواد نداشت، سواد خواندن و نوشتن نداشت، ولی عزيزان خدا را شاهد می­گيرم، چند سالی که ما سيرجان حالا ايام فاطميه می­رفتم، من ارادت اين‌جوری را در تمام امام زمان در کمتر افرادی ديدم، پاي منبر نشسته بود، اصلاً نام امام زمان که می­آمد شما می­گفتيد امام زمان اصلاً اين آدم منقلب می­شد، سرش را هی تکان می­داد می­گفت آقايم است آقايم است، اشکش جاری می­شد، شما در همين اواخر هم قيافه­اش را اگر می­ديد می­گفتيد شايد اين اصلاً نماز هم نمی­خواند هيکل هيکل راننده­های بيابان موهای رو شانه افتاده، قيافه يک قيافه­ای بود که نمی­خورد ولی ما يک اشتباهی هم که می­کنيم اول به قيافه نمره می­دهيم اين­که آقا امام رضا فرمودند خدا بندگان خوبش را در مردم پنهان کرده، يک وقتی حواس­تان باشد ديگران را با قيافه طرد نکنيد، آقا اين قيافه­اش اين جوری است اين نمی­خورد نماز بخواند، ولی همين آدم مستجاب الدعوه بود من استجابت دعا را در دعايش ديدم بعد هم به من گفت، بعد که گفتم حاجی نفست گيراست، می­گويي اجرا می­شود يعنی مردم گفتند دعا کنيد باران بيايد و يک داستانی ما از مرحوم کاشف­­الغطاء رو منبر نقل کرديم و آن قهوچی کوفی که مرحوم کاشف­الغطاء از طرف اميرالمؤمنين رفت از آن قهوچی خواست دعا کند باران بيايد من اين داستان را رو منبر گفتم، بعد هم گفتم که مردم دعا کنيد باران بيايد بعد از منبر يک­جايي شام بود، مرحوم آقای ابراهيم پای سفره نشسته بود کنار دست ما، گفت آقای حدائق چيزی عجيبی نيست قهوچی دعا کرده باران آمده، گفتم يعنی چه چيزی عجيبی نيست؟ گفت ببين مرحوم ابراهيم گفت، گفت حرف خدا را شنيدی حرفت را گوش می­کند، اين حرف امام هادی است: «مَنْ‏ أَطَاعَ‏ اللَّهَ‏ يُطَاعُ‏»[39]مردم از خدا اطاعت کنيد تا از شما اطاعت کنند آقا می­آيد می­گويد بچه­ام حرفم را گوش نمی­کند خب تويي بابا حرف خدا را گوش کردی؟ تو زمين نگذاشتی امر خدا را که امرت دارد زمين می­ماند، گفت آقای حدائق حرف خدا را گوش کردی، حرفت را گوش می­کنند، گفت می­خواهی بگويم امشب يکباران بيايد به اين ماه مبارک قسم همين طور که پای سفره نشسته بود سرش را بلند کرد به طرف سقف اتاق، اين مال کتاب­ها نيست من خودم به رأی العين ديدم يک نگاهی در سقف کرد، گفت خدايا يک بارانی امشب نشان­شان بده، يک آقايي از روحانيون شيرازی هم آن طرفش نشسته بود آن شاهد قضيه است، آقا آن شب اصلاً ابر در آسمان سيرجان نبود، نيم ساعت به اذان صبح از شدت نزول باران و سر و صدای باران ما بيدار شديم يک باران سيل‌آسايي گرفت، نيم ساعت شروع شد تا اذان صبح باران باريد اذان باران قطع شد، ابرها رفت آسمان صاف، ما فردا شبش باز جای ديگری شام بود، حاجی آمد و نشست و گفت آقای حدائق باران ديشب را ديدی؟ گفتم بله، گفت نگويي اتفاقی بود، می­خواهی بگويم يک باران ديگر هم امشب نشانتان بدهم؟ گفتم بگو، دوباره سر بلند کرد به طرف سقف گفت خدايا يک باران ديگر امشب نشان­شان بده، يک راننده بيابان بی­سواد ولی با معرفت، خدا می­فرمايد تراز نزد ما تقوی است: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[40] ما کار نداريم چه کاره هستی؟ چقدر با تقوی هستی، علامه نائينی وقتی فوت کرد، خوابش را ديدند استاد آيت­الله العظمی محلاتی، استاد آيت­الله العظمی خويي گفتند آقا از برزخ چه خبر؟ ايشان يک بيت شعر خواند:

گفت کسی نمی­داند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق

نرفتيم آن عالم ببينيم چه کسانی سرخط هستند، چه کسانی ته خط هستند، قرآن هم در سوره واقعه می­فرمايد: «خافِضَةٌ رافِعَة»[41] قيامت يک عده­ای که در دنيا بالا بودند می­آيند پايين، يک عده­ای که پايين بودند خيلی به ايشان توجه نمی­شد می­روند بالا، بلال حبشی می­رود بالا، ابولهب می­آيد پايين در اعصار تاريخ همين است آقا دوباره گفت خدايا يک باران نشان­شان بدهيد، حضار محترم دوباره تکرار شد نيم ساعت به اذان صبح چنان باران رعد آسا گرفت که ما بيدار شديم  باران باريد تا اذان صبح، اذان صبح باران قطع شد، فردا حاجی را ديدم گفتم حاجی با اين قاطعيت گفتی، گفت آقای حدائق حرف گوشی حرفت را گوش می­کند، اين تا چهل سال در مسير نبود، اما آمد و خوب آمد بعد با ما صحبت می­کرد حالا اسمش آمد اين را هم بگويم ببينيد خدا چجوری با دل‌ها راه می­آيد اين قلب­ها را خدا تسخير می­کند الهی می­شود، گفت می­دانی آرزو من ديگر چه است؟ گفتم آرزويت چه است؟ گفت دلم می­خواهد، به امام زمان خيلی ارادت داشت، خيلی مردم کار داريد با امام زمان، برای همه چيز وقت می­گذاريم روز قيامت شاهدتان ولی­خدا امام عصر است امم گذشته انبياء و اولياء ديگر ما شاهدمان امام زمان است ما برای حضرت چه کار می­کنيم؟ اين با پول رانندگی و زحمت که تعريف می­کرد چه جور پول جمع می­کرد مهديه ساخت دو هزار مهديه يکی از مراکز فعال تبليغی در کشور همي مهديه سيرجان است که اين آقا ساخت، به من گفت می­دانی آرزويم چه است؟ گفتم آرزويت چه است؟ گفت من دلم می­خواهد روز ميلاد امام زمان از دنيا بروم، گفتم حاجی روز ميلاد؟ روز ميلاد تو می­خواهی؟ خانواده­ات عزادار هستند، روز عيد عزادار، يکی می­گويد آقا روز عاشورا برويم که همه دارند سينه می­زنند پای حساب ما هم بنويسند يک روز ماتمی برويم که يک عده به اسم ديگری لباس مشکی پوشيدند يک عده هم به نام، گفتم روز ميلاد؟ معرفت را ببينيد:

معرفت از آدم برده­اند، آدميان را ز ميان برده­اند

چقدر آدم اين جوری داريم، گفت می­دانی چرا دلم می­خواهد روز ميلاد بروم، دوتا علت گفت، گفت علت اصلی­اش اين است دلم می­خواهد روزی به محضر اولياء بروم که اولياء مسرور هستند، ببين چقدر ظرافت دارد؟ شما ديدن يک کسی می­خواهيد برويد می­گويند آقا فعلاً اين آقا اعصابش خرده، می­گويد حالا ولش کن نرويد يک وقت ديگر، يک وقت می­گويند آقای فلانی الآن خيلی خوشحال است می­گويد الآن وقت ديدار است گفت دلم می­خواهد ديدار اوليه­ام با اولياء روزی باشد که تمام اولياء مسرور هستند، روز ميلاد امام عصر، و يک جهت ديگرش هم گفت، چون مرحوم آقای کافی روز نيمه شعبان از دنيا رفت به آقای کافی خيلی ارادت داشت دلم می­خواهد همان روز بروم، آقايون ببينيد خدا چه می­کند؟ سيزده شعبانی بود، آقازاده­ای ايشان به ما تماس گرفت، گفت حاج­آقا پدر ما سکته­ مغزی کرده، در راهرو بيمارستان نمازی شيراز، نمی­پذيرندش و حال پدرم هم سخت است، ما هم اين­جا کسی را نمی­شناسيم، گفتم الآن آمدم، آمدم ديدم حاجی­ روی تخت بيمارستان، گوشه­ راهرو بيمارستان رئيس بيمارستان آقای دکتر بلندپرواز بود مستقيم رفتم داخل اتاق رئيس گفتم آقای دکتر يک کسی در راه بيمارستان است که با جرأت می­خواهم بگويم اگر هيچ کاری در زندگی­ات نکرده بودی، جز اين کار برايت بس است و اميدوار باش، گفتم اين آدم را من می­شناسم اين مستجاب­الدعوه بود اين مورد توجه امام عصر است اين را الآن پذيرشش نمی­کنند اين­ها غريب­ هستند مال يک استان ديگر هستند مال سيرجان هستند، خود دکتر بلند شد آمد و بردند در ICU بستری کردند و دستگاه نصب کردند و بستند و اين دستگاه مانیتور داشت نشان می­داد ضربان قلب اين را حاجی هم در بیهوشی بود، من سرم را آوردم کنار گوش حاج ماشاءالله گفتم حاجی تو نوکر امام زمان هستي، تو ارباب داری اربابت رهايت نمی­کند يکدفعه اين ضربان قلب تند شد، چندتا از پزشک­ها ايستادند گفتند آقای حدائق در گوشش چه گفتی؟ اين يکدفعه نبض و ضربان قلب رفت بالا، گفتم نام محبوبش را بردم، آقايون روز نيمه شعبان هم از دنيا رفت، چهل سال در راه نبودی، آمدی قبولت می­کنيم مستجاب الدعوه­ات می­کنيم، توفيق برايت می­دهيم مهديه می­سازی، گرهگشايي می­کنی، به من گفت آقا هرجای کشور اگر برای امام زمان کسی می­خواهد کار کند من را صدا بزنيد من می­آيم به مردم می­گويم مردم امام زمانتان آقاست، خدمت برای امام زمان خدمت به خود شماست، خب اين آقا قرآن می­فرمايد: «يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»[42] متقی شدی يک نوار تو را بر می­گرداند، متقی شدی گناهان گذشته­ات را می­بخشيم و مقتی شدی: «يَغْفِرْ لَكُمْ»[43] مشمول مغفرت الهی قرار می­گيری: «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيم»[44].

حالا يک روايت از اميرالمؤمنين در ذيل آثار تقوی اين انشاءالله بماند و نکات ذيل اين آيه شريفه برای فرصت ديگر، خب برادر عزيزمان حاج­آقای مقدم هم هستند آقای مقدم امروز، به به احسنتم احسنتم، روز شروع سال از امام حاضر ناظر استمداد بطلبيم پدر مهربان امت، خودتان را چقدر دوست می­داريد؟ هزاران برابر از اين محبتی که شما به خودتان داريد امام زمان به من و شما دارد، امام رضا فرمود امام زمان: «الْوَالِدِ الشَّفِيقِ‏»[45] پدر مهربان است، بگوييم آقا روز سال جديد است شما هم پدر مهربان ما هستيد، از شما می­خواهيم کمک و استمداد را:

يا اباصالح مددی مولا،

آقاجان نظری گر کنی تو به مجلس ما، ز کرم تو جواز مدينه ما

به رخ نيلی گل طه، به غريبی علی و زهراء يا اباصالح مددی مولا.

 

[1] انفال29.

[2] وسائل الشيعة ج‏8 ص172.

[3] وسائل الشيعة ج‏8 ص172.

[4] وسائل الشيعة ج‏8 ص172.

[5] وسائل الشيعة ج‏8 ص172.

[6] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[7] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[8] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[9] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[10] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[11] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[12] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[13] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[14] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج‏1 ص187.

[15] من لا يحضره الفقيه ج‏1 ص492.

[16] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج‏1 ص187.

[17] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج‏1 ص187.

[18] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج‏1 ص187.

[19] من لا يحضره الفقيه ج‏1 ص492.

[20] من لا يحضره الفقيه ج‏1 ص492.

[21] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‏1ص82.

[22] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‏1ص82.

[23] إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ج‏1ص82.

[24] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص597.

[25] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص597.

[26] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.

[27] بقره2.

[28] بقره3.

[29] بقره3.

[30] بقره3.

[31] بقره3.

[32] بقره3.

[33] يس13.

[34] قصص20.

[35] انفال29.

[36] انفال29.

[37] انفال29.

[38] انفال29.

[39] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص138.

[40] حجرات13.

[41] واقعه3.

[42] انفال29.

[43] انفال29.

[44] انفال29.

[45] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص304.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه