استادحدائق روز دوشنبه 28 اسفند ماه 1402 مصادف با هفتمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
در ادامه مطالب جلساتی گذشته در محضر جمع محترم، با محوريت موجبات رحمت از نگاه قرآن در زندگی بشر و انسانيت دو عامل از عوامل رحمت يک تبَيعت از قرآن، دوم رعايت تقوی در آيه شريفه صد و پنجاه و پنجم سوره مبارکه انعام که خداوند میفرمايد: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[2] دو نکته موجب رحمت است و اين آيهای که ذکر شد و چندين روز بحث شد، توجه جدی به قرآن که عرض کرديم هم توجه به معنای ظاهر، استماع، انصات و تبعيت تبعيت يعنی به کار بستن قرآن در زوايای زندگی حالا انشاءالله يک بحث مفصلتری را ما محضر عزيزان که ضرورت جامعه امروز ماست، قرآن چه نقش آفرينی میتواند بکند در عرصه اجتماعی، امروز اگر از ما سؤال کردند آقا قرآن هنرش در جامعه چه است؟ امروز قرآن به چه دردی بشريت میخورد؟ اگر کسی از ما سؤال کرد چه جواب بدهيم؟ نقش قرآن اقتصاد ما، نقش قرآن در اخلاق ما، نقش قرآن در تربيت ما، در سياست ما، اينها را من يک چند روزی میخواهم بحث کنم چون مهجوريت قرآن در اين است. در همين مسجد يک خانم دانشجویی آمد يک کسی معرفیاش کرده بود در همين دفتر، يک آقايي دکتر مشاورهای گفت آقای حدائق يک سری مشکلات اعتقادی دارد میخواهد با شما صحبت کند، آمد اول حرفی که به من زد اين بود، اينها مصبيت اين شهر است، مصيبت خانوادههاست جوان بزرگ کرديم دانشگاه است، دانشجو است ديدگاهش اين است، آمد گفت من را آقای دکتر فلانی معرفیام کرده، يک اشاره کرد به قرآن رو ميز بود گفت اول از اين کتاب حرف نزنيد که حالم بهم میخورد، دانشجو در نظام جمهوری اسلامی! من به شما عرض میکنم اينی که قرآن حالش را بهم میزند من و شما حالش را بهم نمیزنيم؟ اين فردا دستش به هر کجا رسيد؟ يقين بدانيد حرمت شما را رعايت نمیکند، کسی که حرمت پروردگار را رعايت نمیکند اينها کجا بزرگ شدند؟ گفتم اول ادب داشته باش، با من میخواهی بحث کنی مؤدبانه حرف بزن من توهين به تو نمیکنم تو هم حق نداری به معتقدات ما توهين کنی، گفتم کجای قرآن حال تو را بهم میزند؟ گفت قرآن کتاب خشونت است، حرفی که امروز دارند میزنند خب مسلمان جواب بده، گفت قرآن کتاب خشونت است، بکشيد، چه کنيد؟ گفتم که همين آياتی که تو میگويي آيات خشونت که اينها تفسير دارد، در قرآن دو برابر اين آيات رحمت آمده، خدا امر به بخشش کرده امر به گذشت کرده، يک دوتا سؤال ديگر پرسيد من جواب دادم، گفت آقا يک روز فرصتم بدهيد، حضار محترم به اين ماه مبارک رمضان قسم رفت فردا آمد گفت معذرت میخواهم، گفتم شما تحقيق نکرده داری حرف میزنی، راه نرفته میگويي مقصد نيست تلاش نکرده میگويي پاداش نيست خب اين يک بحث جدی رو قرآن ارتباط قرآن با جامعه نقش قرآن در اجتماع اين چه است؟ اينی که خدا میفرمايد: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ»[3] اطلاق هم دارد مال زمان پيغمبر نيست، امروز دنيای معاصر و بشر معاصر راه موفقيت و «تُرْحَمُون»[4]اش در تبعيت از قرآن است من اين را میخواهم چند جلسه انشاءالله غير از اين مجلس که حالا اين دو از سوره البقره را قرائت کردم بپردازيم به اين بحث يک يک مصداقی ارتباط قرآن را با اخلاق، ارتباط را با سياست، ارتباط قرآن را با اقتصاد، ما امروز از کجا داريم آسيب میبينيم؟ از کجا داريم ضربه میخوريم؟ مشکل بشريت امروز کجاست؟ امام زمان وقتی ظهور میکند با همين قرآن بشريت را هدايت میکند، با همين قرآن بشريت همه به غنا میرسند به ثروت میرسند به اخلاق میرسند، ما ضعفمان امروز چيست؟ اين بحثی است که بايد نسبت به مهجوريت قرآن که عرض کردم، آن آيه شريفه شکايت پيغمبر روز قيامت: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[5] اين شکايت را رسولالله قيامت میکند که امتم قرآن را مهجور قرار دادند فقط بوسيدند و رو سر گرفتتن: «بک يا الله» همين، فقط ببوسيم و از زير قرآن رد شويم، خب دو نکته در آيه شريفه صد و پنجاه و پنج سوره انعام، يک تبعيت از قرآن دوم رعايت تقوی، امروز من میخواهم واژه دوم تقوی را اشاره کنم اصلاً اين قرآن و تقوی هردو مکملاند آيات قرآنی آمده راهنمايي کند بشر را به تقوی برسد به تقوی رسيديد نسبت به، لازم و ملزوم هم هستند، نمیشود کسی بگويد با قرآن هستم بیتقوی، با تقوی هستم بیقرآن اين شنيدنی نيست اينها لازم و ملزوم هم هستند، انسان با تقوی بايد تابع قرآن باشد، تابع قرآن بايد متقی باشد، آن شعار دروغين که در صفين سر داده شد: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ»[6] کسانی سر دادند که تقوی نداشند، معاويه، عمرو عاص من تبعه اينها، خب اين دوتا لذا انسان با تقوی تابع قرآن است من آيه دوم و سوم مبارکه البقره را که باز تلازم و ارتباط تقوی و قرآن، قرآن میفرمايد: «الم»[7] آيه اول، آيه دوم: «ذلِكَ الْكِتابُ»[8] اين قرآن است که چند نکته همينجا من عرض کنم محضر عزيزان که بزرگان مفسرين میفرمايد ذلک اشاره برای دور است، اين «ذلِكَ الْكِتابُ»[9] اشاره عظمت گسترده قرآن دارد، همانکه اميرالمؤمنين فرمودند و خوانديم قرآن دريای بیپايان است قرآن علم فناناپذير است قرآن نور خاموش نشدنی است، يعنی مردم هرچه از قرآن بياموزيد باز جا دارد: «ذلِكَ الْكِتابُ»[10] اين قرآن نمیتوانيد به همه معارفش هم شما دستری پيدا کنيد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[11]قرآن متقين را هدايت میکند، خب اينجا حالا يک بحثی است خداوند با قاطعيت میفرمايد اين کتاب هدايتگر است: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ»[12]ترديد نکنيد سخن سخن خداست، قرآن کتاب سعادت بخش بشری است اما افراد ناپاک بهرهمند نمیشوند يکجاهايي خداوند میفرمايد اينها محروم هستند يعنی خودشان خودشان را محروم کردند، خدا ظلم نکرده، خدا هر کسی را آفريده به خوبی آفريده. در قرآن مواردی داريم که اينها هدايت نمیشوند، آيه هشتاد سوره توبه: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»[13]خدا میفرمايد افراد فاسق هدايت نمیشوند چون خودش کرده، اين آدم فسق دارد اين اهل گناه است بعد میآيد نق میزند میگويد چرا خدا به دادمان نمیرسد میگويند خودت به داد خودت نرسيدی، تو کی برگشتی به سوی خدا که خدا دستگيری نکرد؟ تا در فسق هستی: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين»[14]آيه پنجاه و يک سوره مائده: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين»[15]انسانهای ظالم قرآن میفرمايد هدايت نمیشوند تا کسی دارد ظلم میکند تو مسير هدايت و رحمت نيست ماه رمضان است اين عنوانها يک وقت به ما نخورد، يک وقت روزدار نباشيم و ظالم، يک وقت روزه نرويم و حق يتيم را اداء نکرده باشيم، يک وقت روزه نرويم و حق الناس به ذمه داشته باشيم و نپردازيم: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين»[16]آيه شصت و هفت سوره مائده: «لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين»[17]خدا میفرمايد کافرين را هم ما هدايت نمیکنيم کافر خودش فاصله گرفته آن کسی که منکر پروردگار و ارزشهای اسلامی است اين خودش رفته در آن مسير آقا خدا اگر میشود ما را هم هدايت کند، خب تو بايد حرکت کنيد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[18]آقا پاشو بيا مسجد ثواب جماعت را برايت میدهند، نيامده نمیدهند:
نابرده رنج گنج ميسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
زمر آيه سه: «لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»[19]آدمهای دروغگو و ناسپاس اينها هدايت نمیشوند اينها رذايل اخلاقی است که بشر خودش برای خودش ايجاد میکند، روزی که خدا ما را آفريد هيچ کدام از اين رذيلهها در بشر نبود، روزی که ما را در دامن پدر و مادرمان قرار دادند پاک قرار دادند اين آلودگیهای بخشش يا سوء تربيت است يا تصميم و تدبير غلط فرد است يا معاشرت و لقمه حرام و امثال ذلک، آيه بيست و هشت سوره غافر: «لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»[20]خدا میفرمايد انسانهای اسراف کننده دروغگو اينها هم هدايت نمیشوند اينها آسيبهاست اگر کسی اين معيارها را داشته باشد، قرآن را در ماه رمضان پانزده مرتبه هم ختم کند اثر ندارد میگويند بابا با علت اين معضل مبارزه کن اين آفت را بردار، اينی که قرآن میفرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا»[21] آدم با تقوی اين جوری نيست، آدم با تقوی دروغگو نيست، آدم با تقوی اسرافکار نيست، آدم با تقوی ظالم نيست، آدم با تقوی فاسق نيست، قرآن تمام هستی را به دو عنوان ختم میکند يعنی به دو بخش تقسيم میکند تمام نظام خلقت يک بخش بخش عالم غيب است يک بخش بخش عالم شهود است، متأسفانه بخش عمدهای از مردم به عالم شهود توجه دارند از عالم غيبت بیتوجه هستند که عمده آثار هم مال عالم غيب است آن عالم غيب يعنی آن ارتباط با پروردگار آن فضائل اخلاقی است که رشد میدهد مرحوم حضرت امام اگر امام شد بنيانگذار نظام شد آن ارتباط عالم غيبش او را برد بالا، مرحوم امام نقل میکنند در حالات حضرت امام اعلیالله مقامه زمانی که امام زمان حيات آيتالله العظمی بروجردی در مسجد سلماسی درس میدادند شنيده بودند يکی از شاگردان ايشان غيبت يکی از علما کرده، امام فقط همين خبر را که شنيدند سه روز مريض شدند تب کردند، درس نيامدند روز چهارم هم که امام آمدند درس گفتند درسشان شد نصيحت درس نگفتند، گفتند آقايان طلاب، از خدا بترسيد تقوی پيشه کنيد، غيبت يک عالم ريشه ارتباط شما را با خدا قطع میکند اين امام اينجا سرمايه کسب کرده، هر کسی که چهارتا مسأله و چهارتا قانون و چهارتا فرمول، چهار شاهی مال دنيا دارد که به جايي نمیرسد. بعضی ما از آن عالم غيب غافل هستيم، حافظ هم زيبا میگويند من يکی دو هفته قبل کنار قبر حافظ نويسندگان کشوری دعوت بودند آنجا جلسه بود، به آقايون گفتم اين حافظ را که میبينيد اينجا خوابيده، در يک بيت حافظ رمز موفقيتش را بيان کرده، میگويد:
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از يمن دعای شب و ورد سحری بود
حافظ میگويد عالم غيب من را به اينجا رساند و الا عالم شهود آقا اين قدر درس خوانديم خب خواندی، خيلی درس خوانده باشی آدم نباشی يا الاغ است يا سگ است؟ معذرت میخواهم تعبير قرآن اين است قرآن میفرمايد علمای يهود سوره جمعه: «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً»[22] آقا سوادمان بالاست انسانيتت چقدر بالاست، توی که حق را نمیپذيری، توی که کتاب دستت است میدانی، انبياء بشارت آمدن اين پيغمبر دادند و تبعيت نمیکنی، شما مثل الاغی هستيد که کتاب بارتان کردند، در سوره اعراف هم بلعم باعورا را خدا تشبيه به سگ فرموده: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ»[23] با يک درجه تخفيف الاغ با يک درجه تغليظ سگ، بعضیها مثل سگ هار هستند، سواد ياد گرفته، تخصص دارد انسانيت ندارد، حالا رو منبر من همه چيز را نمیتوانم بگويم و بنا هم نيست گفته شود، چون ضبط میشود پخش میشود، گاهی اوقات يکدفعه امکان دارد به بعضیها بر بخورد، که انسان چه چيزهايي میشنود طرف با چه سطح بالای علمی و با چه برخورد زشت و خلاق اخلاق و انسانيت، انسان تعجب میکند اينها همانی است که: «كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ»[24] خب قرآن میفرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[25] قرآن متقين را هدايت میکند، بله حجاج ابن يوسف سقفی هم حافظ کل قرآن بود در اسفل السافلين دوزخ است قاتل صد هزار شيعه اميرالمؤمنين شد با قرآن خواندن هم حکم اعدام میداد اين طور نيست که هر کسی قرآن خواند محترم است: «رُبَ تَالِي الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ يَلْعَنُه»[26] بعضیها قرآن میخوانند قرآن لعنتشان میکند چه کسانی مشمول رحمت قرآن هستند: «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا»[27] تبعيت میکنند ما به آيات قرآن عمل میکنيم، خب حالا متقين را من يک تعريف قرآنی کنم و يک دوتا تعريف روايي.
قرآن میفرمايد: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[28]قرآن هدايت میکند ولی متقين را ببين تلازم بين تقوی و تلاوت: «فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا»[29]متقين چه کسانی هستند؟ در آيه سوم از سوره دوم قرآن خداوند سهتا ويژگی را برای متقين ياد میکند: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[30] آدمهای با تقوی، حالا اينهايي که من دارم عرض میکنم خودم را خطاب قرار بدهم که به کسی جسارت نشود، من ببينم من واقعاً اين سهتا ويژگی تا الآن روز هفتم رمضان در من هست يا نيست؟ خودم را سرگرم نکنم، با سيزده چهارده ساعت گرسنگی، خودم را بازی ندهيم با چهارتا آيه قرآن خواندن ولی از اينها دور بودن، قرآن سهتا ويژگی را برای متقين در اين آيه نام میبرد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[31] اينها به غيب معتقد هستند به عالم غيب، ببينيد اينکه عرض کردم خداوند هستی را به دو بخش تقسيم میکند عالم غيب و عالم شهود، متأسفانه خيلیها از عالم غيب، آقا حالا پول بدهيم چه کسی به دادمان میرسد؟ روز پيری چه کسی کمکمان میکند؟ عزيزی آمده بود در دفتر مسجد حالا مسألهای پرسيد من باز نکنم مسأله را مسأله پيچيده بغرنجی داشت، گفتم خب اين اموالی که شما میگوييد محل بحث و محل اشکال است اينها بايد رد بشود به عنوان مظالم خب من اينها را رد کنم به گدايي میافتم، چه کسی به داد ما میرسد آبرويم میرود، بله پول به حرام درآوردم اما اگر بخواهم رد کنم، گفتم ببين تو به خدا اعتماد نداری تو اين قدری که به اين پول حرام اعتماد داری به وعده خدا اعتماد نداری، ما بعضهايمان اين قدری که به پول داخل کارتمان دل بستيم به وعدههای خدا دل نبستيم، داريم نمیکنيم داريم نمیدهيم يک واجبی هم که میخواهيم انجام بدهيم با يک لطايف الحيلی میخواهيم دورش بزنيم، گفتم برادر عزيز خدا در قرآن میفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[32] تو قدم اول را بردار ببين خدا کمکت نمیکند تو بگو خدايا من منصرف هستم از اين اموالی که مشتبه است خدايا شما، ببين خدا پاسخگو نيست: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»[33]در حقیقت رقم نمیخورد ببينيد اين اعتقاد به عالم غيب است گاهی اوقات اين عالم غيب فراموش شده، عالم شهود است فقط پس اندازمان را میبينيم، پول داخل کارتمان را میبينيم، توانايي جسمیمان را میبينيم، بارها من ديدم بعضیها از کارهای خير عقب نشينی میکنند آقا ما حالا روز کوری، روز پيری، روز نداری، عجب عجب، تا حالا چه کسی ادارهات کرده؟ تا حالا خودت؟ يک لحظه ولت کنند، يک سکته مغزی جسد رو زمين افتاده! همين ديروز در مجلسی بوديم گفتند آقا يک بنده خدايي، با يک موقعيت خوب سه سال است رفته در کما، نه زنده است نه مرده، توانايي داريد، حافظه داريد، زور داريد ثروت داريد، گاهی اوقات آقايون اين قدر پول ذليل میشود يک آقايي بود گفتم حالا اين خداوند تار و تور و تير دارد، خورد در تير الهی اين پولهای ربوی زيادی جمع کرده بود از ربا، يک فرزند داشت فرزندش سرطان خون گرفت، همه دکترها مأيوس گفتند ديگر پول کار نمیکند خوب نمیشود به من گفت آقای حدائق حاضرم تمام زندگیام را يکجا بدهم اين بچه خوب بشود، گفتم حالا به خود آمدی، حالا شايد شما بگوييد آقا بچهاش چه گناهی کرده؟ ما در روايت داريم گاهی اوقات خدا حال بعضیها را يکجاهايي میگيرد که حالشان گرفته بشود، همچو میزنند پس گردنش اگر بيدار نشد به وقتش، آن خدايي که میداند در زندگی برايت چه محترم است؟ آن میشود سوهان روحت، لذا امام صادق فرمود قلب حرم الله است: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْكِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَيْرَ اللَّه»[34] در حرم خدا غير خدا را راه ندهيد، اگر در اين دلت خانهات آمد خانهات میرود در هوی، اگر در اين دلت بچهات آمد گرفتار میشوی، اگر در اين دل غير خدا آمد با همان عذاب میشوی، اگر در اين دل خدا آمد هرچه از تو بگيرند خم به ابرو نمیآوری، میشود سيدالشهداء، همه چيز را میدهد مقاوم ايستاده، قرآن میفرمايد يکی از نشانههای متقين که ما انسانهای با تقوی را خدا اين گونه تعريف میکند، اعتقاد به عالم غيب است مردم بزرگتری داريم، بالاسری داريم خدايي هست، آقا اميرالمؤمنين وقت مالک اشتر را فرستادند مصر در آن حکمی که حضرت به مالک دادند در يکی از فرازها به مالک فرمودند مالک يک جايي رفتی که بالا دستت خداست، يعنی آقايون، خانمها هرچه هم بزرگ باشيد بگوييد ما خودمان هستيم و خودمان آقا بالاسر نداريم، آقا بالاسرتان خداست، در نظام خلقت: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»[35] دست خدا بالا دست همه است اين را يادمان نرود اين همان توجه به عالم غيب است، باور داشته باشيم که آفريدگاری است باور داشته باشيم که: «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان»[36]باور داشته باشيم که: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»[37] نظام اين جوری است، حالا عرض میکنم روايتش را میخوانم حالا عالم غيب يک بخشش اين است، ما روايت داريم، حالا چندتا روايت برايتان تقديم کنم در بحث غيب، يکی آقا امام عسکری میفرمايد: «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[38]، «قَالَ يُصَدِّقُونَ»[39]علم به غيب يعنی تصديق کنيد سخنان خدا را يعنی آن چيزی که خدا در قرآن فرموده باور داشته باشيم ما قرآن را میخوانيم نمازمان در حاشيه است، قرآن میخوانيم خمس نمیدهيم، قرآن میخوانيم زکات نمیدهيم، قرآن میخوانيم حجاب نداريم، قرآن میخوانيم امر به معروف و نهی از منکر فراموش شده است: «يُصَدِّقُونَ»[40] يعنی آنچه در قرآن است تو تصديق بکنی اين يک معنای غيب است، يک معنای ديگر از امام باقر بحار جلد بيست و چهار تقديم کنم، امام باقر میفرمايد: «شيعتنا هم المتقون الذين يؤمنون بالغيب» ، شيعيان ما مصداق متقين هستند و انسانهای با تقوی کسانی هستند که به تعاليم الهی و عالم غيب و اسراری که خدا تکليف نموده و تعيين نموده باور داشته باشند ما معتقد باشيم خالق اوست، معتقد باشيم رازق اوست، يک وقتهايي يکدفعه میگوييم آقا من اين کار را میکنم، من يک اينطور میکنم، ما يک طائفهای را اداره میکنيم، بابا همه کار خداست شما يک واسطه هستيد، خدا هم به پيغمبر میفرمايد وقتی کاری میخواهی انجام بده: «إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً»[41] نگو اين کار را من فردا میکنم مگر بگويي اگر خدا میخواهد: «إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»[42] ما فراموش نکنيم که يک پروردگاری داريم که مسبب امور است، مدبر امور است، موقع سال تحويل کی است؟ سال تحويل دو روز ديگر میخوانيد: «يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ»[43] اين همان اعتقاد به عالم غيب است: «يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ»[44] شب و روز را او رقم میزند، دست ماست، خورشيد خودش میچرخد، زمين خودش حرکت میکند، حرکت وضعی و انتقالی زمين به خود است، مدير اوست: «يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ»[45] حالها را او تغيير میدهد: «حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ»[46] حال ما را ای پروردگار به بهترين حالات تبديل کن، يک معنای ديگر غيب هم در جلد پنجاه و يک بحار امام صادق عليهالسلام میفرمايد: «وَ أَمَّا الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ»[47] غيب يعنی اعتقاد به حجت غائب داشتن و امام زمان، اللهم صل علی محمد و آل محمد، بله بله: «المتقون شيعة علی»[48] بله همينکه: «الْغَيْبُ فَهُوَ الْحُجَّةُ الْغَائِبُ»[49]، پس تعريف غيب در اين سخنان حالا من سهتا روايت کوتاه را عرض کردم روايات مفصلی هم هست.
يک روايت مفصلی را مرحوم مجلسی نقل میکند که يک وقتی سلمان فارسی رفت سراغ يک جماعتی از يهودیها ازش دعوت کردند گفتند سلمان بيا از اسلام هرچه شنيدي برای ما بگو تا ما ببينيم اگر شد بپذيريم و تسليم بشويم میگويند سلمان رفت منزل آن يهودیها، سلمان از آياتی که بر پيغمبر نازل شده بود گفت، اينها مسخره کردند سلمان را، گفتند سلمان تو میگويي خدا نصرت میکند خداياری میکند، ما چوب ور میداريم میافتيم به جان شما میزنيم ببينيم چه کسی را ياری میکند؟ اين بیانصافها سلمان در آن خانه تنها گيرش آورد و زدند، سلمان هم ذکر میگفت اينها میزدند آقايون اثر درد را چه کسی بر میدارد خنجر کارش برش هست يا نيست؟ سلاح خداست، اين خنجر دست ابراهيم اثر را از دست میدهد، حنجر اسماعيل را نمیبرد اين کار خداست، شفاء کار چه کسی است؟ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»[50] اينها افتادند به جان سلمان به کتک زدند هرچه زدند سلمان مقاوم ايستاده بود، ما در يک روايت از اميرالمؤمنين که اميرالمؤمنين میفرمايد خدا به شهداء وقت شهادت حالتی میدهد که اين جدا شدن اعضاء، قطع شدن بدن ذرهای درد ندارد، لذت دارد که درد ندارد، حالا سردار سليمانی را قيامت خواهيد ديد، ما يک بدن قطعه قطعه میبينيم شهيد دستغيب يک نيم تنه میبينيم حالا بعد بپرسيد قيامت، بگوييد حضرت آيتالله شهيد دستغيب شما وقتی بدنت متلاشی شد درد هم داشتی، خداست برای خدا حرکت کردی خدا ياریات میکند، ابالفضل است دست میزنند: «و اللّه إن قطعتم يميني»[51] من حالا يک جمله میخواهم بگويم که يک خرده هضمش ثقيل است ولی میگويم و میگذرم خيلی رويش نمیايستم بعضی از بزرگان معتقد هستند شيرينترين لحظات زندگی اولياء در سختترين حالات آنهاست اين را من شايد نفهمم ما فقط شنيدهايم و ادب کرديم، شمشير بر فرق علی فرود میآيد، میفرمايد: «ُفُزْتُ وَ رَبِ الْكَعْبَةِ»[52]ما بوديم فرياد نالهمان بلند میشد آقا میفرمايد به خدای علی رستگار شدم، امکاناتی که از اوست اگر برای او هزينه میشود میشود ارزش، ما خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد ما میگفتند مرحوم آيتالله حاج آقای شيخ ابوالحسن جدما، خب ايشان خيلی بکاء هم بودند نيمههای شب، حالاتی داشتند ابوی میگفتند اواخر عمر يک دکتر چشم پزشکی آمد ايشان را معاينه کرد گفت آقای حاج شيخ سنتان بالاست بدن ضعيف شده، ديگر مراعات کنيد و مراقبت کنيد ديگر خيلی گريه نکنيد ايشان شصت سال زيارت عاشورای با صد لعن و صد سلامشان تعطيل نشد، ببينيد آقايون بیخود نيست، قيامت من نبايد انتظار داشته باشم من را در تراز ايشان جا بدهند، میگويند ايشان شصت سال زيارت عاشورا را صد لعن و صد سلام خواند شما در عمرت چندبار خواندی؟ گفتند همن روز آخری که ديگر ايشان حالشان رفتنی بود و در حالت کما میرفتند و بیهوش میشدند و بهوش میآمدند، حاجآقا میگفتند به من گفتند بابا من برای اينکه زيارت عاشورايم تعطيل نشده باشد شما از طرف من بخوان، میگفتند بهوش میآمدند شروع میکردند زيارت خواندن يکدفعه از هوش میرفتند، يک دکتر آمده بود تب ايشان را بگيرد تبسنج میگفت آقا اين لبها در حالت بيهوشی دارد حرکت میکند و ذکر میگويد اينها ملکه است ديگر، حاج آقا میگفتند ايشان در آن سالهای آخر عمر که پزشک معالج چشم پزشک گفت آقا ديگر مراعات کنيد خيلی گريه نکنيد، يک وقت بينايیتان را از دست میدهيد؟ گفتند آقای حاجشيخ گفتند آقای دکتر، میبينيد اين جوری با خدا راه آمدي ببين خدا با تو چه میکند؟ گفت آقای دکتر من چشم را میخواهم برای خدا، و اگر بناست اين چشم از من گرفته شود در راه کسی گرفته شود که از او به من رسيده، ما را منع از گريه کردن نکن، من دوست دارم اگر بناست از دست بدهم در راه او از دست بدهم، در راهی آنی که به من داد و به من لطف کرد، خب اين اعتقاد به عالم غيب: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[53] امام زمان هم يکی از باورهاست و اعتقادات به غيب است آدم با تقوی، ببينيد ما چقدر به امام زمان معتقد هستيم؟ ما چقدر باورهای دينی در زندگی ما شکل گرفته؟ و با معيارهای شيعه بودن چقدر نزديک هستيم؟ اينها میشود: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[54] بعد قرآن میفرمايد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[55] اينها نماز را هم برپا میدارند، اقامه میکنند نماز را هرجا در قرآن شما عزيزان مشاهده کنيد بحث اقامه نماز است نه بحث قرائت نماز، خواندن با اقامه کردن دو مقوله جداست، خدا در قرآن میفرمايد: «أَقامُوا الصَّلاةَ»[56]، «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[57]، «تقيمون الصلاة» ، در اين آيه سوم سوره مبارکه البقره هم خدا میفرمايد نشانه انسانهای با تقوی يکی اين است که: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[58]من يک روايت را از وجود مقدس امام عسکری در: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[59] اين هم در بحار جلد پنجاه و يک، امام عسکری میفرمايد: «يَعْنِي بِإِتْمَامِ رُكُوعِهَا وَ سُجُودِهَا»[60] نمازی که اقامه میشود اين است، رکوع را درست به جا میآورند کامل، سجده را کامل، طرف هنوز ذکر رکوعش تمام نشده سر از رکوع برداشته، در رسيدن به سجده دارد ذکر میگويد ذکر سجدهاش تمام نشده سر بلند کرده، اين اقامه نيست يک وقت پيغمبر در مسجد ديدند يک جوانی تندتند داشت نماز میخواند ما کار داريم را به نماز میگوييم به کارهايمان نمیگوييم نماز داريم، آقا سريع نماز میخواند میخواهيم به کارمان برسيم خب همين جوری نماز خوانديم که به کارمان هم نرسيديم، وقت نگذاشتيم که وقتها بیبرکت است حضرت ديدند پيامبر ديدند اين جوان تندتند دارد نماز میخواند فرمودند: «نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرَابِ»[61] اين جوان مثل کلاغی که نُک به زمين میزند دارد نماز میخواند و حضرت فرمودند اگر اين با همين وضع بميرد مسلمان نمرده است، ما امروز بعضی از نمازها رکوعش، سجودش، امام عسکری میفرمايد: «وَ حِفْظِ مَوَاقِيتِهَا وَ حُدُودِهَا»[62] اقامه نماز يعنی نماز اول وقت، نه نماز هر وقت، سريال را نگاه میکنيم برنامههايمان را انجام میدهيم، مشتری را میبينيم کارهايمان را تمام میکنيم وقت بیکاری در يک بیحوصلگی نماز میخوانيم بعد هم که میخوانيم میگوييم نجات آمديم، مثلی که اسيرمان کرده بودند: «وَ حِفْظِ... حُدُودِهَا»[63] نماز اول وقت چقدر مردم میخوانند شما مساجد را ببينيد شهر به اين وسعت را ببينيد حالا يک عده در منازلشان میخوانند، يک عده در مراکزشان میخوانند ولی عامه مردم و اکثريت تمرکز دارند رو حفظ حدود نماز و مواقيت نماز، نماز در وقت اميرالمؤمنين فرمود شيعيان ما را دو جا امتحان کنيد نماز اول وقت، مواسات مالی با مردم، امام صادق در يک روايتی فرمود سهجا يکش نماز است، نماز اول وقت، آقا ما نماز میخوانيم بنده خدايي آمده بود آن هفته آمد مشکلات عديدهای داشت گفتم نماز میخوانی؟ گفت نه، گفتم ببين ما يک بنده ضعيف خدا هستيم کار دست خداست، نمازت را بخوان، امروز آمد گفتم که خب، گفت من توصيه شما را هم گوش کردم دارم نماز میخوانم هنوز مشکلاتم حل نشده، گفتم نماز چه جوری میخوانی؟ گفت میخوانم، گفتم اول وقت؟ گفت نه، گفتم باز گيری، بابا براي خودت وقت بگذار، ارزش قائل باش، سردار سليمانی که خدا اين همه عزت برايش داد ديديد صحنهای از فيلم او را در صحرای جنگ سوريه با داعش وقت نماز شد، اول وقت با چهار پنج نفر از رزمندهها ايستاد نماز خواند، ما نشستيم حاضر نيستيم گوشی تلفن را بگذاريم بگوييم الله اکبر، من فروشنده حاضر نيستم به مشتری بگويم خدا، من در جلسه حاضر نيستم بگويم نماز، مرحوم آقای رفسنجانی نقل میکرد میگفت سران سه قوه آمده بوديم خدمت امام داشتيم گزارش جنگ میداديم يک دفعه ديديم امام اين پا آن پا شد يکدفعه امام بلند شدند بدون اينکه ديگر به کسی حرف بزنند رفتند طرف در اتاق از اتاق بروند بيرون، مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی گفت گفتم اماما ما مطالبمان تمام نشد کجا رفتيد؟ گفت امام فرمودند آقا وقت نماز است، اين جوری بودی خدا کمکت نکرد؟ اين جوری دل سپردی خدا عنايت نکرد، نماز ما رو مسأله نماز دقت کنيم و اهتمام بدهيم و جديت بخرج بدهيم، باز يک خاطره ديگر از مرحوم آقای هاشمی، میگفت آبادان محاصره شده بود خوزستان داشت سقوط میکرد همه دست و پايشان را گم کرده بودند من سريع خودم را رساندم جماران که از امام يک کسب تکليف کنيم، گفت آمدم اذان ظهر شده بود به حاج عيسی خادم امام گفتم امام کجاست؟ گفت امام وضوء گرفتند رفتند داخل اتاق برای نماز، گفت سريع رفتم داخل اتاق امام رو به قبله ايستاده بودند پشتشان به در بود، من را نمیديدند گفت تا رسيدم دم در اتاق ديدم امام اقامه گفتند میخواهند تکبيرة الاحرام بگويند آماده شدند برای الله اکبر گفتن، من برای اينکه امام تکبيرة الاحرام نگويند گفتم اماما خوزستان در آستانه سقوط است آبادان محاصره شده چه کنيم؟ گفت امام همينطور رویشان به قبله بود برگشتند يک نگاهی به کردند فرمودند جنگ است ديگر، الله اکبر، اين جوری آمدی پای کار؟ خدا کمکت نکرد، آقا خدا جوابمان نمیدهد، شما جواب خدا را داديد، آقا در زندگی مانديم خب چون در بندگی ماندی، در بندگی ماندی که در زندگی ماندی، من امروز خدا را شاهد میگيرم در عمرم تا اين لحظه يک نفر را سراغ ندارم، اُشهدالله ادعا بکند بگويد من به بندگی عمل کردم خدا به خدايياش عمل نکرد، من نديدم، من هرجا مشکل داريم يک جايي گره در خودمان است اين گره را بايد بازش کرد اين مشکل را بايد پيدا کرد:
چون نداری درد درمان هم مخواه، درد پيدا کن که درمانت کنند
خب امام عسکری میفرمايد: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[64] يعنی رکوعتان، سجودتان، وقت نمازتان، حدود نماز، ما نمازی میخواهيم بخوانيم، امام صادق فرمودند نماز میخواهی بخوانی در مقدماتش دقت کن بابا وضوء درست بگير، يک وضويي میگيريم که هنوز بعضی از جاها درست آب نرسيده تو برو تا من بيايم میخواهم بگويم الله اکبر خب اين چيزی هم نمیشود، ما حدود اين نماز را رعايت نکرديم: «صِيَانَتِهَا»[65] من يک عرضی کنم خدمت عزيزان آقايون خدا وکيلی الآن به ما بگويند آقا عصر با فلان وزير شما جلسه داری، با آقای رئيس جمهور، چه کار میکنيد؟ با چه وضعی میرويد؟ با چه لباسی؟ میگويي آقا بگذار يک خرده سر و وضع را مرتب کنيم بالاخره عطری بزنيم لباس شيکی، اين جوری که زشت است ما گاهی اوقات جلو يک مسئولی که يک انسان عادی است با آن لباسی که در پيشگاه خدا ايستاديم نماز میخوانيم خجالت میکشيم برويم، میگوييم آقا اين زشت است آقای استاندار است، آقای وزير است، رئيس جمهور است، خدا، حدود نماز را رعايت کرديم؟ گاهی اوقات يک مهر شکستهای، يک جا نماز وارفتهای، يک لباس مندرسی، میخواهد فيلم نماز بنده را بگيرند در خلوتم بگذارند آدم بايد خجالت بکشد با اين لباس نماز خواندی، همه چيزت از خداست با اين سجاده، اينکه قرآن میفرمايد: خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»[66] زينتهايتان را بياوريد يعنی بابا از آنی که خدا برايت داده استفاده کن آراسته باش، نماز سانديدن خدا از اين بنده است حدودش را حفظ کن، ما گاهی اوقات اين را رعايت نمیکنيم لذا چون رعايت هم نمیکنيم يقيمون نيست چون يقيمون نيست وعدههای نماز اجرايي نمیشود و يکی دو نکته ديگر حضرت فرمود: «وَ صِيَانَتِهَا عَمَّا يُفْسِدُهَا وَ يَنْقُضُهَا»[67] نمازهايتان را نگهدارید، حفظ کنيد از آن چيزهايي که نماز را فاسد میکند و نماز را ناقص میکند، ببينيد فساد اين نمازتان در چه است؟ اين لباسی که من میخواهم نماز بخوانم اين لباس پاک است، پاک ظاهری طاهر است از نظر معنوی حقی در اين لباس نيست؟ پول حق الناس درش نيست؟ مکانی که دارم نماز میخوانم، حالی که دارم نماز میخوانم: «يُقيمُونَ الصَّلاةَ»[68]اين میشود اقامه نماز، اين چند ويژگی که امام عسکری فرمودند و بعد قرآن میفرمايد: «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[69] از آنچه هم که برايتان داديم انفاق کنيد اين: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون»[70]يک جمله من میگويم بقيهاش شرح دارد بماند طلبتان برای فردا، جمله من اين است عزيزان، برادرها و خواهرها به هرچه رسيديد تا الآن، هر کسی در خودش مراجعه کند و مرور کند، تا الآن به چه رسيديد؟ خانه، زندگی، اموال، آبرو، سواد، قدرت، زيبايي همهاش مال اوست: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[71]ما برايتان داديم، پول میخواهی بدهی بخل نورز مال خداست برای خدا داری میدهی: «مَنْ ذَا الَّذي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً»[72] زبان خير میخواهی بگذاری مال خداست، اين زبان را خدا داده حرف بزن، اين آبرو را خدا داده اين قلم مال خداست، دست تو امروزه اين ميز رياست از اوست، اين خانه و باغ و باستان مال اوست خدا نمیفرمايد از مال خودتان بدهيد، ديدت را درست کن، دقت کن درست بنگر، هر کاری داريد میکنيد متعلق به خداست همه پای سفره او نشستيد آقا با يک نامه مشکل يکی را حل کرديم خب با: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[73] حل کردی، اين آبرو را خدا برايت داد، تو روزی که آمدی دنيا اميرالمؤمنين میفرمايد نطفه بودی، روزی هم که میروی مردار هستی، من عرضم تمام.
يکی از بزرگان عرفا میگويد ميت، انسانها وقتی میميرند اول چيزی که از اينها میگيرند عنوانشان است ديديد جنازه را که میآورند در قبرستان حالا آقای دکتر در تابوت است، وزير در تابوت است آيتالله در تابوت خوابيده اول تاجر بازار جنازهاش را دارند میآورند، نمیگويند آقای حاجی را آورديد آيتالله را آورديد، آقای دکتر کجاست؟ وزير کجاست؟ مدير کل کجاست؟ میگويند جنازه را آوردی مردم اين عناوينتان مجازی است، اعتباری است نه حقيقی تا حالا شنيديد بگويند که حضرت آيتالله را آوردند میگويند تابوت کجاست؟ جسد خيلی محترمانه حرف بزنند میگويند جسد، يک خرده شل و ول حرف بزنند میگويند ميت، ميت را آوردند؟ جنازه را آوردند؟ جسد را آوردند؟ اينها مال در دنياست آقای حاجی از تو میگيرند، خواهرم از ما میگيرند:
ای که دستت میرسد کاری بکن، حالا اگر اين نگاه درست شد، اگر من گفتم مال مال خداست روزی که دارم خرج میکنم ديگر ترس ندارم میگويم مال اوست برای او دارم خرج میکنم آقا يک پولی بسپارم دست شما امانت بعد آن آقا میگويد من راضی هستم به اينها بدهيد شما وقتی میدهيد هراسی نداريد میگوييد من دارم به وظيفه عمل میکنم به تکليف عمل میکنم، میشود آقای حاجميرزا جوادآقای ملکی که ديروز عرض کردم، پسرش در حوض آب خفه میشود میگويد امانت خدا بود خدا از ما گرفت، چرا؟ ما بچههايمان تب میکنند خواب از سرمان میپرد، آرامش از ما گرفته میشود، ای ميرزا جوادآقای ملکی تو چه کسی هستی؟ جسد فرزند مردهات را از روی آب میگيری میگذاری در اتاق در را میبندی، نمیگذاری مهمانهايي که در خانهات نشستند اينها متوجه بشوند، حاج ميرزا جوادآقا معتقد است: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[74] پسرش هم مال اوست، باورمان شد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[75] ياد يکی از شهدای کربلا اسبش را زدند از اسب افتاد پايين شروع کردند از دور تيرباران کردن، اين نامردمان هم نامردمی میکردند، میماندند تيرباران میکردند اين تا ديد تيربارانش میکنند اين زرهاش را کند گفت حالا که میخواهيد تير بزنيد به بدنم بزنيد ما داريم برای خدا هزينه میشويم اين بدن مال اوست دارد بر میگردد به او بگذار درست هزينه بشود، اينی که گاهی اوقات میترسيم از خرج کردن، میترسيم از حرف زدن، میترسيم از کار کردن، چون میگوييم مال خودمان است آبرويمان به خطر میافتد، پولمان کم میشود موقعيتمان را از دست میدهيم بشر هر کاری میکنی پای سفره او هستی، حالا چند نکته ديگر ذيل همين: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[76]انشاءالله فرصت آينده، نگاه اگر شد: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[77] میشود امام مجتبی، سه مرتبه امام حسن مجتبی اموالش را با فقراء تنصيف کرد، شما يک ميلياردر در عالم اگر آورديد من جايزهتان میدهم، ميلياردر امام حسن، ثروتمند امام مجتبی، سه مرتبه هرچه داشت نصف کرد از اموال را به فقراء داد نصفی را خودش: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ»[78] امام حسن معتقد است اموال مال خداست، و عرضم هم کردم آقايون دست خالی آمديد، دست خالی هم میرويد، تا هستيد امکانات دستتان است برای خودتان کار کنيد؟ دلتان برای خودتان بسوزد در حالات امام حسن دارد يک وقت در کوچههای مدينه رد میشدند يک عده از فقراء نشسته بودند رو زمين اينها داشتند غذا میخوردند به امام حسن تعارف کردند آقا شما هم بفرماييد انصافاً ما بوديم نمینشستيم آقا اينها میکروبی هستند کرونا، زشت است شأنمان رعايت نمیشود سبط اکبر رسولالله نشست روی زمين با اينها همخوراک شد.
من روايتی را خواندم حالا عزيزان مراجعه کنيد سابق پيغمبر فرمود من تا زنده هستم پنج چيز را ترک نمیکنم تا همه ياد بگيرند، يکیش نشستن با فقراء و همخوراک شدن با آنها يعنی چه؟ يعنی حاجآقا غرور نگیردت، موقعيت اجتماعی سرگرمت نکند، بگير برو، اينجا غذايت را نخوری، برو يکجای ديگر، رسولالله اين جوری بود، نشستن با فقراء و غذا خوردن اين کار رسولالله بود اين درس است برای ما يعنی مردم يک وقت نمیدانيد آنی که شما پست نگاهش میکنيد در خانه خدا خيلی مقام بالا دارد، امام حسن با فقراء غذا خوردند يک چند لقمه خوردند گفتند من دعوت شما را قبول کردم حالا من هم میخواهم از شما يک دعوتی کنم شما هم دعوت من را بپذيريد، ما هم يک ضيافتخانهای داريم بياييم در مضيفخانه ما من هم میخواهم از شما پذيرايي کنم اينها را حضرت بلند کرد آورد در مضيفخانه.
صلی الله عليک يا سيدی و مولای يا ابامحمد يا حسن ابن علی اين آقا با اين عظمت با اين بزرگواری، اف باد بر اين مردم، در بين ائمه دوتا امام خيلی مظلوميت خاص دارند، يکی آقا امام حسن يکی امام جواد، اينها در خانه هم غريب بودند، حالا نوع ائمه اينها در اجتماع حقشان پاسداری نمیشد، قدرشناسی نمیشد اما اين دو امام در کانون خانواده هم غريب بودند ولی امام حسن يک ويژگی خاصتری دارد که حضرت پيکرش هم هم در زمان حياتش، هم در کانون خانهاش هم بعد از شهادت پيکر آقا تيرباران شد، آقا را وقتی که بردند برای خاکسپاری کنار قبر رسولالله، برخورد کردند آن افرادی که دور عايشه جمع بودند، گفتند ما نمیگذاريم حسن ابن علی اينجا به خاک سپرده شود ابن عباس جملهای گفت که عايشه دستور داد به بنی مروان، و آن توهين را لعنتالله عليهم به پيکر حضرت کردند پيکر را تيرباران کردند، بعضیها نوشتند هفتاد چوبه تير به تابوت حضرت اصابت کرد، آقا امام حسين فرمودند پيکر را بياوريد در بقيع، همينجايي که الآن مشرف شديد و انشاءالله خدا توفيق تشرف را مکرراً به همه عنايت کند، حضرت سيدالشهداء قبر را آماده کردند امام حسين رفتند در قبر، وقتی صورت يوسف اهلالبيت را روی خاک گذاشتند.
دو بيت شعر تاريخ ياد کرده از امام حسين، از امام حسين اين شعر را تاريخ نقل کرده:
«أ أدهن رأسي أم تطيب مجالسي، و رأسك معفور و أنت سليب»[79]
برادر: «أ أدهن رأسي»[80] آيا ديگر بعد از شما بايد محاسن خضاب کرد؟ «أ أدهن رأسي أم تطيب مجالسي»[81] ديگر بايد عطر استعمال کرد، محاسن خضاب کرد، چرا؟ چون ديدم پيکرت را تيرباران کردند، چون برادر خودم صورتت را روی خاک گذاشتم: «و رأسك معفور و أنت سليب»[82] اينجا کنار پيکر اين برادر امام حسين اين جمله را فرمود، اما کربلا کنار پيکر ابالفضل فرمود: «أخى! الان انكسر ظهرى[83] برادر الآن کمر حسين شکست، رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما.
الا لعنةالله علی القوم الظالين و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظيم
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج
[1] بقره3-2.
[2] انعام155.
[3] انعام155.
[4] انعام155.
[5] فرقان30.
[6] وقعة صفين النص ص512.
[7] بقره1.
[8] بقره2.
[9] بقره2.
[10] بقره2.
[11] بقره2.
[12] بقره2.
[13] توبه80.
[14] توبه80.
[15] مائده51.
[16] مائده51.
[17] مائده67.
[18] عنکبوت69.
[19] زمر3.
[20] غافر28.
[21] انعام155.
[22] جمعه5.
[23] اعراف176.
[24] اعراف176.
[25] بقره2.
[26] جامع الأخبار(للشعيري) ص48.
[27] انعام155.
[28] بقره2.
[29] انعام155.
[30] بقره3.
[31] بقره3.
[32] عنکبوت69.
[33] محمد7.
[34] جامع الأخبار(للشعيري) ص185.
[35] فتح10.
[36] رحمن60.
[37] زلزله-87.
[38] بقره3.
[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[40] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج65 ص273.
[41] کهف23.
[42] کهف24.
[43] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[44] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[45] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[46] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص328.
[47] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج51 ص52.
[48] كمال الدين و تمام النعمة ج1 ص18.
[49] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج51 ص52.
[50] اسراء82.
[51] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص192.
[52] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج42 ص239.
[53] بقره3.
[54] بقره3.
[55] بقره3.
[56] بقره277.
[57] بقره3.
[58] بقره3.
[59] بقره3.
[60] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.
[61] الكافي (ط - الإسلامية) ج3 ص268.
[62] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.
[63] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.
[64] بقره3.
[65] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.
[66] اعراف31.
[67] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص73.
[68] بقره3.
[69] بقره3.
[70] بقره3.
[71] بقره3.
[72] بقره245.
[73] بقره3.
[74] بقره3-2.
[75] بقره3-2.
[76] بقره3-2.
[77] بقره3-2.
[78] بقره3-2.
[79] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص132.
[80] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص132.
[81] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص132.
[82] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص132.
[83] در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان ) ص259.