استادحدائق روز شنبه 26 اسفند ماه 1402 مصادف با پنجمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[1]
صدق الله العلی العظيم
از مسائلهايي که مربوط به روزه مورد سؤال انسان قرار میگيرد و شايد ذهن عزيزان هم در اين ماه به اعتبار روزهداری درگير میشود، عزيزانی که به شرائط و دلايلی نياز به تزريق پيدا میکنند در ماه رمضان، حالا کسالتی دارد، تب دارد مسکنی میخواهد بزند داروی چرک خشک کنی است، فقهاء میفرمايند آمپولهايي که جنبه غذايي ندارد اينها را روزه را باطل نمیکند، بيمار است حالا قسمتی از بدن او درد دارد آمپول مسکن دارد تزريق میکند يا آمپول چرک خشک کن دارد میزند اين پنیسيلين دارد مصرف میکند لطمهای به روزه او نمیزند اما آمپولهای تقويتی اگر کسی استعمال کرد اين خلاف احتياط است و روزه را میگويند بعداً يک روز قضاء بايد به جا بياورد، سِرُمهای غذايي هم همينطور است کسی رفت سرُم زد سرُم حکم يک نوع تقويت بدن از نظر جسمی است آن هم میگويند که روزه را بهم میزند و اشکال بهم میرساند که بايد قضايش را به جا بياورد، يک مسأله ديگر هم بعضیها میگويند آقا شستشوی دهان اين هم دارد میگويد پا منبری هستم، میبينيد میگويد من آمدم مسجد پای منبر، پيغمبر بچهداری را روی منبر ياد مردم داد، ما چيزی که از بنده خودم عرض میکنم پيغمبر را نشناختيم رسولالله يک وقت منبر بودند صدای گريه حسين ابن علی از خانه علی برخواست پيغمبر جمعيتی نشسته بودند داشتند سخنرانی میکردند حالا ما بوديم اعتناء نمیکرديم توجه نمیکرديم، رسولالله سخنرانی را ول کرد از منبر آمد پايين رفتند در خانه فاطمه زهراء حسين ابن علی را بغل کردند آمدند رو منبر ادامه سخنرانی دادند ما خدا وکيلی يک سخنرانی اين جوری عمل بکند خيلیها مذمتش میکنند اين روش رسولالله بود، در حالات پيغمبر دارد رسولالله يک وقت داشتند نماز میخواندند نماز ظهر بود رکعت دوم صدای گريه بچهای در ميان خانمها بلند شد، ديدند دو رکعت باقیمانده را پيغمبر با سرعت نماز را تمام کردند، يعنی به اقل اذکار رسولالله اکتفاء کردند، مسلمانها برايشان سؤال پيش آمد رسولالله مشکلی پيدا کرد، دو رکعت با آن وضع دو رکعت با سرعت، سلام را که دادند گفتند يا رسولالله چه شد؟ شما اين دو رکعت را خيلی سريع خوانديد، به اقل اذکار نماز اکتفاء کرديد؟ رسولالله فرمودند مگر صدای آن بچه را در ميان خانمها نشنيديد، من متوجه شدم که مادرش در حال نماز است و اين بچه کنار سجاده مادر يا کنار مادر است مادر نمیتواند رسيدگی کند سريع نماز را تمام کردم که مادر به فرزند برسد، حالا اين کارها را اگر کسی بکند آقا توبيخ و تکفيرش میکنند، آقا اصلاً چرا آوردی؟ حواسمان را پرت کردی، و اين را هم برايتان بگويم قيامت خواهيم ديد همديگر را اين نماز امروز يادتان است، يکی از نمازهای مطلوب در پيشگاه خدا، نگو حواستم پرت شد، يک وقت انسان خودخواهی خودش را میبيند خودم آنی که میخواهم يک وقت خودم آنی که خدا میخواهد خدا چه میپسندد اين را بايد ديد اين درس ديگر.
خب انشاءالله که ما شاهد حضور نسل جوان و نوجوان در مسجد باشيم يکی از آسيبهای مساجد ما کمرنگ شدن حضور قشر جوان در محافل و مساجد مذهبی ماست، که اين البته میطلبد بزرگترها مشوق باشند ترغيب کنند، جا بدهند به اينها بالاخره باز در حالات پيغمبر اين را عرض کنم، آن را هم الآن روضهاش را میخوانم میخواستم بگويد که بحثم رفت جای ديگری ولی عرض میکنم، يک روز رسولالله آمدند برای نماز، اين است که خدا میفرمايد پيغمبر را بشناسيد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[2] پيغمبر الگوست مردم ببينيد پيغمبر چه میکرد سر خود اقدام نکنيم، حرف نزنيم تصميم نگيريم، رسولالله آمد برای نماز سه، چهارتا پسر بچههای زير سن تکليف کنار هم صف اول، من و شما بوديم چه کار میکرديم؟ بچه برو نماز همه را خراب میکنی برو عقب چه کسی گفت بيايي اينجا؟ انصافاً اين را میگفتيم ديگر مسلمانها آمدند اين بچهها را ببرند، پيغمبر فرمود آزادشان بگذاريد، نماز صف اول برای ما خوب است برای اينها بد است، اينها را يک در ميان کردند، گفتند تو اينجا بنشين، با يک فاصله يک مکلفی وسط اينها تو آنجا بنشين، گفتند بگذار لذت صف اول را هم اينها بچشند يک نفر که مخل به اتصال نيست بنشينيد همهتان صف اول ولی با فاصله، ولی اين کار را الآن من در حرم امام حسين بودم ديدم يک پيرمردی بود داشت صفها را درست میکرد، يکی دوتا بچه در صف اول بودند تازه اينها هم پخش نشسته بودند اينها را بلند کرد، به آن آقا گفتم حالا آقای عربی بود، گفتم در پيشگاه امام حسين مسئول هستی، کاری کردی که جد سيدالشهداء اين کار را نکرد، کارت کار اشتباهی بود، بچه را چرا از صف اول بلند کردی؟ نماز صف اول برای تو خوب است اين بچه نبايد تشويق بشود اينها نکات ظريفی است که بايد انسان در رفتارها، برخوردها، معاشرتها، سؤال پرسيدند قطره در گوش و چشم و بينی در روز ماه رمضان، حالا آن ساعاتی که ساعات افطار است که مشکل نيست در روز ماه رمضان طرف يک وقتی قطرهای دارد که بايد استعمال کند و استفاده کند، قطره اگر در گوش و چشم ريخت، در بينی را آقايون احتياط میکنند میگويند چون بينی منفذ مستقيم دارد با حلق، کاملاً بايد انسان مراقب باشد اما اگر در گوش و چشم اگر کسی ريخت طعم قطره در دهان او ايجاد شد میگويد من احساس يک تلخی در دهنم میکنم، در گوش چکانده ولی آثار طعم در ذائقه او دارد اثر میکند، میگويند همين مقداری که احساس تلخی يا طعم قطره کرد آب دهنش را يکی دو مرتبه تخليه کند اشکال ندارد، شستشوی دهان در ماه رمضان اشکال ندارد غرغره میخواهد بکند، آقا میگويد میخواهم دهنم را بشورم، نظامت از نشانه ايمان است، چه اشکال دارد میخواهد دهنش را شستشو بدهد که دهن بو نگيرد، دو سه مرتبه آب در دهان شستشو میکند رعايت کند که آب پايين نرود حالا اگر رفت چه میشود اگر از اول میداند که با غرغره کردن آب میرود پايين و کرد، روزه فاتحه مع الصلوات، اما بايد قضاء به جا بياورد اما اگر از اول مطمئن بود آب پايين نمیرود دهان را شست يک وقت احساس کرد قطرهای پايين رفت، میگويند روزهاش درست است چون اين علم به اين داشت که آب پايين نمیرود و دقت کرده بود قهراً رفت پايين لذا شستشوی دهان هم در ماه مبارک رمضان اشکالی ندارد ولی کنترل کند که اين آبی که در دهان شستشو داد دو سه مرتبه آب را تخليه کند تا آن آب اضافی که در دهان آمده کاملاً تخليه بشود خدا انشاءالله که از همه ما پذيرا باشد اين اعمال و عبادت و اين حضور در ماه مبارک رمضان را از صائمين، عامه مردم آنهايي که موفق به روزه نيستند همه را به شايستگی خداوند پذيرا صلوات ختم کنيد.
نه نه آمپول مسکين، قرص که ديگر اکل يأکل اکلاً، اگر کسی تکليفش است که وسط روز قرص بخورد اين اصلاً نبايد روزه برود، بيماری است دکتر میگويد آقا شما سر ساعت دوازده ظهر بايد دارويت را بخوری نخوردی خوب نمیشود اين خدا روزه ازش انتظار ندارد، اين اگر مريضی اين را هم بشنويد اگر بيماری میداند روزه رفتن برايش ضرر دارد و لجاجت کند روزه بگیرد به ازاء هر روز اين کفاره بايد بدهد يعنی نافرمانی خدا، خدا میفرمايد من از سالم انتظار روزه دارم، بيمار تو نبايد بروی، حالا داری نافرمانی میکنی میگويي خدا هم فرموده نرو ولی میروم میگويند کفاره بده، تو هم شدی مثل آنی که سالم هستی، میگويي خدا فرموده روزه برو و نمیروم با آن چه فرقی کردی؟ آن يک جور نافرمانی میکند، تو هم يک جور ديگر نافرمانی میکنی، لذا کسانی که بيمار هستند و نياز به استفاده دارو و قرص دارند و داروها هم زمانی است که وسط روز ماه رمضان اينها اصلاً تکليفی به روزه رفتن ندارد حالا بعضیها میگويند آقا ما قرص بیآب میخوريم با يک ته استکانی میخوريم روزهمان درست است میگويند آقا اصلاً اگر مريض هستی نبايد بروی اين خودش يک نوع نافرمانی است و نبايد روزه رفت برای کسی که خدا میفرمايد: «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً»[3] اگر مريض بوديد يا در سفر بوديد بگذاريد ماههای ديگر.
اما مسأله اين است اگر کسی بيمار بود، يا خودش تشخيص میدهد که روزه برايش مضر است که نبايد برود، دکتر هم برايش نگويد خودش میفهمد میگويد آقا من معدهام ناراحت است من قلبم ناراحت است کبدم بيمار است شايد دکتر هم تشخيص نمیدهد اين بيماری را، ولی خود انسان: «الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصيرَة»[4] میگويد آقا من وقتی روزه میروم حالم دگرگون میشود اين نبايد برود خدا ازش نمیخواهد، يک وقت خود طرف متوجه نيست، اما پزشک حاذق تشخيص میدهد، پزشک میگويد شما الآن باکی نيست الآن روزه میروی از ماه بعد نقش بستر میشوی زمينگير میشود بايد بروی بيمارستان، آثارش يک ماه ديگر خودش را نشان میدهد لذا يا دکتر حاذق تشخيص بدهد البته حاذق معتقد، آن آقای دکتری که اصلاً اعتقادی به نماز و روزه و خدا و مذهب ندارد آن قولش: «هَباءً مَنْثُوراً»[5] است آن معتبر نيست يک دکتری معتقدی خداترسی کارشناس است میگويد آقا شما نبايد روزه بروی، يا طبيب تشخيص بدهد يا خود بيمار، اگر تشخيص دادند نبايد، رفتن نافرمانی است يعنی همان طوری که دوران سلامتیشان، روزه رفتنشان امتثال امر خدا بود دوران بيماری هم نرفتن امتثال است حالا من میگويم الآن من روزه رفتم باکم نشد میگويند بابا اين بيماری که تو داری تدريجاً خودش را نشان میدهد تو يک داروهای بايد بخوری و مصرف کنی در طول روز داری ترکش میکنی ده روز ديگر، دو ماه ديگر تجلی میکند آثارش تو را میگيرد لذا اگر ضرر آينده هم برای ما به اعتبار روزه الآن بيايد و بدانيم تکليف به رفتن مردم قدر خدايتان را بدانيد انصافاً چه خدايي مهربانی، خدا میتوانست بگويد همه از دم بايد برويد روزه، سرطانی، سالم، مريض، در بيمارستان، در بازار، از خدا ياد بگيريد خدا زور نمیگويد به بندهاش انشاءالله که خدا همه مريضها را هم شفاء و بهبودی عنايت کند صلوات ديگری ختم کنيد.
بحث مجلس ما عوامل رحمت از نگاه قرآن بود که خداوند در قرآن موجبات رحمت را چه ياد فرموده يکی از موجبات رحمت تبعيت از قرآن است آيه صد و پنجاه و پنج سوره انعام ذکر شد که خداوند میفرمايد: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[6] قرآن تبعيت از قرآن شما را مشمول رحمت قرار میدهد انس با قرآن، تلاوت قرآن، اينها موجبات رحمت الهی بر بشر میشود آيه ديگری هم مورد بحث قرار گرفت که خداوند میفرمايد حالا اين تبعيت از قرآن يک تکليف ديگر هم داريد که استماع هم بکنيد اگر جايي هم شنونده هستيد مستمع باشيد: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[7] قرآن وقتی تلاوت میشود گوش بسپاريد و استماع کنيد و انصاف کنيد انصات طعنی خود را آماده کردن برای شنيدن، به ديگران هم میگويي ساکت باش اين چه میگويد؟ اين را میگويند انصات يک وقتی در يک جلسهای هستيد میگويي آقا ساکت باش ببين چه دارند میگويند قرآن میفرمايد برای شنيدن قرآن هم استماع هم انصات که عرض کردم متأسفانه ما يکی از آسيبهايي که امروز در جامعه داريم نسبت به قرآن بیتوجهی میشود، يک وقتی ما خدمت حضرت آيتالله العظمی مکارم بودم ايشان فرمودند يکی از مدرسين حوزه علميه قم برای ايشان نقل کرده بود نفرمودند کدام يکی از آقايون گفتند ايشان فرموده بود من رفتم مدينه يک شبی بود در روضهای مطهره پيغمبر که يکی از اشرف بقاع روی زمين روضه مطهره است يعنی مابين بيتی و منبری: «رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّة»[8] يکی از مکانهای مقدس روی زمين بين خانه پيغمبر و بين منبر رسولالله اينجا هم جای مقدسی است اين عالم مدرس حوزه علميه قم گفت من نشسته بودم قرآن دستم بود داشتم دعا میکردم، يک دفعه دلم شکست اشکم جاری شد در آن لحظاتی که قرآن در دستم بود مکان هم مکان مقدس، احساس کردم الآن هرچه بخواهم خدا به من میدهد گاهی اوقات ديديد رو خط هستيد ديگر پارازيت نداری میدانی الآن هرچه بگويي جواب را لبيک را میشنوی، جواب بله را دريافت میکنی، امام صادق فرمود نشانه استجابت دعا يکی دل شکسته است يعنی از غير بشکن تا میرويد در خانه خدا خدايا کمکمان کن، آقای حاجی فلانی و فلانی و فلانی هم کمکما کنند اين نشد، تو چهارتا را داری رديف میکنی يکش خداست:
ای يک دلهای صد دل دل يک دله کن، مهر ديگران را ز دل خود يله کن
نوع آنجاهايي که افراد دعايشان گرفته و مستجاب شده کاملاً از خدا خواستن، ايشان گفت من دلم امام صادق فرمود دل شکسته و اشک جاری اينها قرينه است برای استجابت دعا، ايشان فرموده بود که من دلم شکست اشکم جاری شد احساس کردم الآن هرچه از خدا بخواهم خدا به من عنايت میکند گفت با همان دل شکسته قرآن را بوسيدم گفتم خدايا قرآن را باز میکنم کنار قبر رسولالله هستم پيغمبر با ما حرف بزند، در جوار قبر رسولالله هستم يک آيه بيايد رسولالله با ما صحبت کند، گفتند قرآن را بوسيدم باز کردم آيه سی سوره فرقان آمد: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[9] يکی از گلايههای که رسولالله روز قيامت میکند از امتش: «وَ قالَ الرَّسُولُ»[10] پيغمبر میگويد پروردگارا قوم من قرآن را مهجور قرار دادند، میبينيد اين قدر قرآن مهجور میشود میگويند وقتی آقا امام زمان ظهور میکند حضرت با همين کتاب دنيای بشريت را مديريت میکند حالا من روايتش را هم عرض خواهم کرد که با همين کتاب، همه چيز را آقا امام صادق میفرمايد: «فِيهِ خَبَرُكُمْ»[11] در قرآن اخبار شما هست: «وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ»[12]اخبار گذشتگان هم هست، همين قرآنی که ما میخوانيم و میگذريم البته کارشناس میخواهد، کارشناس مفسر واقعی خدا رحمت کند حضرت امام میفرمودند ما مترجم هستيم مفسر ائمه هستند آنها تفسير را میدانند و لذا اگر کسی هم سخنی بگويد به استناد حرف ائمه پذيرفتنی است و معتبر، استنباط شخصی باشد بايد: «فاضربوه علی الجدار» زد به ديوار، من يک خانمی را ديدم در اين شبکههای ماهوارهای گزيدههای از اين تبليغات دشمن را گرفته بودند يکجايي داشتند نشان میدادند که بگويند آقا اينها دارند چه کار میکنند؟ يک خانمی آمده بود عرض شود که گفت اصلاً شراب خدا در قرآن نمیفرمايد حرام است، شراب گفتند وقتی نماز نخوريد، وقتهای ديگر بخوريد اشکالی ندارد، بعد اين آيه را خواند آيه را هم غلط خواند: «و لا تقرّبوا الصلاة»، «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ»[13] گفت: «تقرّبوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى» خدا میفرمايد وقتی میخواهيد نماز بخوانيد مست نباشيد، خب نادان روايت متعدد داريم: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار»[14] اگر کسی قرآن را صليقه شخصیاش تفسير کند نشيمنگاهش در آتش است، کار تفسير کار من و شما نيست، کار اهلالبيت است کار «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»[15] است، کار کسانی است که خدا آيه تطهير در شأن آنها نازل کرده، حالا بعضیها میبينی بر میدارند، يک آقايي آمد به من گفت آقا من يک چيزی فهميدم به شما بگويم؟ گفتم بفرماييد، گفت من به اين رسيدم که روزه مال زمان پيغمبر بوده نه مال الآن، گفتم به کدام فکرت تو به اين مطلب رسيدی که کسی نرسيده؟ گفت آن زمان پيغمبر گرسنگی بود فقر بود، مشکلات بود مردم گاهی اوقات ميته میخوردند، ملخ میخوردند پيغمبر برای اينکه فشار اقتصادی را بشکند يک خرده مردم در زحمت نباشند فرمود در سال يک ماه چيزی نخوريد يک خرده بار اقتصادی سبک بشود، گفتم نادان صريح آيه قرآن میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[16]اصلاً فلسفه روزهداری با تقوی شدن است نه گرسنگی کشيدن، برسی به تقوی، يعنی اين روزه بشود يک تمرين يک ممارست برای روزه چشم از حرام، روزه گوش از شنيدن حرام، روزه زبان از گفتار حرام، روزه رفتار، اعضاء، جوارح همه بشوند صائم، بعد تو میگويي مال زمان پيغمبر است، ببينيد اينها اجتهاد به رأی است اينها مشمول همان حديث نبوی میشوند که: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار»[17] اگر کسی را قرآن را با رأی شخصیاش تفسير کرد و در روايت هم داريم بعضیها قرآن را آياتی که به صلاحشان است میگويند، آياتی که به صلاحشان نيستند نمیگويند، بعضیها را استناد میکنند، بعضیها را استناد نمیکنند و اين هم در روايات ما به شدت مذمت شده از اين نوع عمل امام صادق فرمود قرآن: «فِيهِ خَبَرُكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ»[18] اخبار گذشته، اخبار حال، اخبار آينده در قرآن است، صاحبالزمان با همين قرآن دنيای بشريت را در تمام اعصار مديريت میکند، اين قدر قرآن مهجور میشود که عصر ظهور مردم فکر میکنند امام زمان چيز جديدی آورده، اين کتاب کتاب جديدی است يعنی اين قدر نا آشنا شدند با اين کتاب که آب در کوزه ما تشنه لبان میگرديم، بعد حضرت فرمود امام صادق فرمود: «وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ»[19] اخبار آسمانها و زمينها در قرآن است: «وَ لَوْ أَتَاكُمْ مَنْ يُخْبِرُكُمْ عَنْ ذَلِكَ لَتَعَجَّبْتُمْ»[20] اگر کسی بيايد نزد شما و خبر بدهد از اين مطالب تعجب میکنيد يعنی همه چيز در قرآن است: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في كِتابٍ مُبين»[21] هيچ تر و خشکی نيست که در قرآن ذکر نشده اما ماها نمیدانيم چون دانشش را نداريم، من يکی از اساتيد دانشگاه کانادای امريکا حدود پانزده سال قبل شيراز بودم، گفت آقای يکی از شگفتیهای قرآن که امروز من بچه مسلمانی که آنجا هستم رسيدم گفت تا سال دو هزار و دوی ميلادی دنيای بشريت و دانش پزشک قائل بر اين بودند که طفل در شکم مادر دو مرحله را طی میکند اين تا سال دو هزار و دو ميلادی باور دانشگاههای دنيا بود، گفت از سال دو هزار و دو به اين نتيجه رسيدند که طفل در شکم مادر سه مرحله را طی میکند، قرآن هم میفرمايد: «في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ»[22] حالا يک کسی گفت حاجآقا چرا خارجیها وقتی میگويند ما میگوييم در قرآن است؟ گفتم برای اينکه علمش را نداريم، نمیدانيم چون اماممان نيست غايب است حضرت بله اين در منابع قرآنی همه چيز ذکر شده، مرحوم مجلسی میفرمايد يک روزی آقا اميرالمؤمنين نشسته بود در دوران خلافتشان کوفه، يک کسی آمد گفت آقا در قرآن آيهای برای اطفاء حريق داريم آقا فرمودند برو اين آيه را بخوان رفت آتشها خاموش شد، میگويد دومی آمد گفت آقا برای رفع بدهکاری آيهای داريم آقا فرمودند برو اين آيه را بخوان سومی آمد گفت برای درمان مريض میگويد تا ده نفر ده خواسته متفاوت از اميرالمؤمنين خواستند حضرت هر ده خواسته را از قرآن حواله کرد، البته من اين نکته را هم بگويم شايد شما بگوييد من میروم بحار را باز میکنم آقا فرمودند درمان اطفاء حريق، من هم میروم يک جايي که آتش گرفته میخوانم، ببينم خاموش میشود يا نه؟ آتش شعلهورتر میشود، چرا؟ اولاً بايد ببينی چه کسی دارو میدهد؟ به چه کسی میدهد؟ اينها مثل دارو است که طبيب حال مريض را میبيند هر کسی دلدرد دارد که دارويش واحد نيست، يک کسی دلدرد دارد معدهاش ناراحت است، يک کسی کبدش ناراحت است، يک کسی مشکل ديگر دارد، آن طبيب حاذق هر کسی که میگويد تب دارم منشأ تب يکی نيست، لذا در اذکاری هم که ائمه فرمودند اگر منی که میخواهم اين ذکر را بگويم در شرائط آن کسی بودم که امام به او تعليم فرمود و با همان اعتقاد گفتم يقيناً اثر میکند، ولی اگر من بیاعتقاد هستم، يک کسی گفت آقا میگويند اين کار را بکنيد اين طوری میشود، ما هم بگوييم میشود؟ گفتم شما نکن که نمیشود، گفتم که شما به آن اعتقاد نمیخواهی بگويي، خود اعتقاد مهم است، لذا امام صادق فرمود اخبار اين قدر در قرآن شگفتیها هست که وجود مقدس امام صادق فرمود اگر کسی اينها را به شما بگويد شماها تعجب میکنيد من يک جملهای را از فرمايشات مقدس آقا اميرالمؤمنين عرض کنم در اهميـت قرآن و آثار آيات قرآن که وجود مقدس مولی اميرالمؤمنين توصيفی دارند در نهجالبلاغه نسبت به جايگاه قرآن ببينيد اين کتاب آسمانی است در خطبه صد و نود و هشت نهج البلاغه حضرت میفرمايد: «ثُمَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ»[23] خدا بر پيغمبر کتابی را نازل کرد که: «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ»[24] قرآن کتابی است که خاموشی ندارد يعنی اگر کسی با قرآن انس پيدا کرد در ظلمت، ضلالت، گمراهی نمیافتد، آنهايي که با قرآن مأنوس هستند در زندگی اينها نورانيت قرآن پرتو افشانی میکند: «وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ»[25] آقا اميرالمؤمنين میفرمايد قرآن شعاعی است که روشنايياش تيرگی ندارد: «وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ»[26] دريايي است که عمق برايش نمیشود فرض کرد يعنی هرچه در اين دريايي وسيع شما غوص کنيد انتها ندارد اين شگفتیهايي که نقل میکنند و اين عجايبی که از قرآن بزرگان ذکر میکنند حالا چه در مسائل ادبی، چه در مسائل علم پزشکی، چه در مسائل تربيتی، میگويند يکی از بزرگان طب مسيحيت اين آيه را که شنيده بود، گفته بود که پيغمبر ديگر برای ما طب باقی نگذاشت: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا»[27] ما مشکلمان در همان آخری است که عمل نمیکنيم: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»[28] در اصل پزشکی مبتنی بر همين است اصل طب، بخوريد، بياشاميد ولی اسراف نکنيد، زياده روی نکنيد، پيغمبر فرمود معده منشأ همه بيماریهاست: «المعدة رأس کل داء و الحمية راس کل شفاء» ، پرهيز، اجتناب، جلوگيری از پرخوری منشأ سلامتی است، پرخوری منشأ بيماری است لذا شما هر کسی را هم که میبينيد مريض است بر میگردد به تغذيهاش بر می گردد به معدهای او، يک سری بیاحتياطیهايي کرده بيماریها آمده سراغ او، آقا اميرالمؤمنين میفرمايد قرآن دريايي بیپايان است يعنی عمل برای او نمیشود فرض کرد: «وَ مِنْهَاجاً لَا يُضِلُّ نَهْجُهُ»[29] راهي است که در آن راه اگر کسی حرکت کرد به گمراهی کشيده نخواهد شد: «وَ شُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْءُهُ»[30] قرآن شعاعی است که روشنايياش تيرگی ندارد: «وَ فُرْقَاناً لَا يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ»[31] قرآن جدا کننده حق از باطلی است که پرتو برهان قرآن خاموش نمیشود کتابی است که حق را از باطل تفکيک نموده، در ادامه حضرت فرمود: «وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»[32] قرآن کتاب شفابخشی است که هيچ مرضی تهديد نيست برای اين درمان، حالا خود آيات شريفه قرآن و آياتی که توصيه شده اگر کسی با علم و با معرفت بگويد در حالات مرحوم آيتالله العظمی حاج سيدابوالحسن اصفهانی دارد میگويند که ايشان درسی که میگفت يک آقايي میآمد از طلاب اين از آن سمت بحر نجف میآمد حالا بحر نجف هم هنوز يک قسمتش باقی است عرض شود که در حاشيه شهر نجف اين مال يک روستايي بود وقتی میرسيد ديگر يا درس تمام بود يا آخر درس بود، وقتی مرحوم سيدفرمود که آقا چرا شما به وقت نمیآيي؟ گفت آقا من بايد از آب رد شوم تا اينکه لباسهايم را بخواهم جمع کنم از آب عبور کنم، دوباره آماده بشوم حرکت کنم فرصت از دستم میرود میگويند مرحوم حاج سيدابوالحسن فرمود من يک چيزی برايت مینويسم ولی اين را بازش نکن، بگذار پيشت از فردا رو آب حرکت کن، آقا يک چيزی نوشت و داد به اين طلبه اين هم از فردا آمد ديد اصلاً آب شد مثل خشکی، آقا اين چشم بندی که نيست که، خدا میفرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»[33] خدا میتواند مرده زنده کند يا نه؟ اين قدرت را میدهند به عيسی، خدا میتواند شق القمر کند ماه را به دو نيم کرة مساوی جدا کند؟ اين قدرت را میدهند به رسولالله، خدا میتواند از يک خانم بیشوهر، بدون شوهر بچه به دنيا بياورد؟ اين قدرت را میدهند به مريم، خدا میتواند از خاک آدم درست کند، برای خدا کاری نشدنی نيست، آنهايي هم که با خدا هستند خدا اين تفويض قدرت را میکند: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»[34]قدرت الهی میدهند به شما میگويند باش پس میباشد خب اين يک مدت آمد و رفت ديد اصلاً رو آب هم مثل رو خشکی رد میشود يک روز وسوسه شد گفت اين سيد چه نوشته که نمیخواهد ما بفهميم خب اين معلوم است از اسراری است که میخواهد ما يک چيزی حالیمان نشود، حالا مرحوم آقای حاج سيدابوالحسن خب رو جهات ديگری گفت باز نکن، اين باز کرد کاغذ را ديد آقا نوشته: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»[35] گفت اين بسمالله خودمانی است اينکه در نمازهايمان هم هر روز میگوييم اين چيزی مهم نبود که سيد نوشته میگويد بازش نکن، فردا آمد رد شود پا رفت داخل آب، آمد خدمت مرحوم حاج سيدابوالحسن گفت آقا ما تا بازش نکرده بوديم از آب رد میشدم اما زمانی که بازش کردم دوباره همان وضع قبل گيرم آمد، میگويند مرحوم سيد فرمود بسمالله اللهی که من نوشتم دادم به تو با بسماللهاللهی که شما میگوييد خيلی فرق میکند، اينیکه گفتم باز نکن، که میدانستم تو اعتقادت و لذا عزيزان يک آيه قرآن «كُنْ فَيَكُون»[36]میکند اميرالمؤمنين میفرمايد: قرآن «شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»[37] قرآن اصلاً شفاست تمام آيات قرآن، و هيچ مرضی قرآن را تهديد نمیکند ما خيلی از صاحب نفسان داشتيم گاهی اوقات میگويند بالای سر مريض میرفتند يک کلمه میگفتند يک آيه میخواندند طرف سرپا میشده اين بالاخره آن نگاه و آن بيانی که فرد با چه اعتقادی؟ يکی از عرفای گذشته میگويند ايشان عنوان کرده بود که خدا يک تار دارد، يک تور دارد، يک تير دارد، خداوند تار دارد و تور دارد و تير دارد، بعد ايشان عنوان کرده بود که تار خداوند قرآن است که اول خدا با قرآن میخواهد بشريت را جذب کند و به سمت هدايـت و معنويت ببرد و لذا میفرمايند که: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً»[38] قرآن را هم بايد زيبا خواند، قرآن را بايد به گونهای خواند که ديگران را جذب کند و دعوت کند و با توجه و با تدبر، توصيههايي که نسبت به قرآن شده، بعد گفته بود خداوند يک تور هم دارد تور خداوند ماه رمضان است، نماز است حج است، زکات است، خمس است، با تور خدا میخواهد اينها را جذبش کند، يکی از عزيزان سؤال کردند دو سه روز قبل که اين دعای امام هفتم و امام هشتم را شما میخوانيد در ماه رمضان: «اللَّهُمَ ارْزُقْنِي حَجَ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ سَعَةِ رِزْق»[39] اين دعا هم از امام موسی ابن جعفر نقل شده، هم از امام صادق، چرا امام اولين چيزی که در ماه رمضان میخواهد حج بيتالله الحرام است بابا تور خدا حج است، رمضان تور خداست خدا اين سفره را پهن کرده که بشريت برگردند به سوی خدا: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ»[40] فرار به سوی خدا حج، بعد از رمضان بعد از ماه رمضان مقدسترين ايام سال ايام حج است و لذا دارد که از رسولالله کسی سؤال کرد که آقا اگر ما شب ليلة القدر يا درک نکرديم يا دعا نکرديم؟ گناه ماند چه کنيم؟ گفتند بگذار برو عرفه، صحرای عرفات، از خدا میخواهيم خدايا توفيق حج را هر ساله بعضیها میبيني افق ديدشان بسته است میگويد آقا حج همان يکبار بس است، چرا حرف بیخودی میزنی، اگر بس بود آقا موسی ابن جعفر اين را نمیخواست رسولالله نمیخواستند در دعای ابوحمزه امام زينالعابدين چند جای دعا اين را از خدا طلب نمیکرد حج هر ساله: «اللَّهُمَ ارْزُقْنِي حَجَ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ»[41] لذا اين ثانی اثنين ماه رمضان ايام حج است، آقا اميرالمؤمنين میفرمايد: «لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ»[42] قرآن عزتآفرينی است که يارانش را به تزلزل نمیافکند، آنهايي که با قرآن هستند قوی هستند، عزيز هستند، سست نمیزنند: «وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ»[43] قرآن حقی است که ياران خودش را رها نمیکند: «فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِيمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ»[44] آفرين تير خدا، تار، تور و خدا نکند گرفتار تير بشويم، تير يعنی مجازات الهی، تير يعنی همين مريضیها، تير يعنی همين مشکلات، ديگر ما روايت هم داريم که بلايای که برای مردم میرسد اين بلايا در واقع يک نوع عاملی است برای برگشت مردم به سوی خدا، نيامدن باران تير است گران شدن قيمتها تير است، کمياب شدن اجناس تير است يعنی بشر به خودت بيا، با قرآن که نيامدی، رمضان هم آمد آدم نشدی، حج هم که بود نرفتی مرحله آخر با تير بايد بياوريم سرخط با همان بيماریها، با همان مشکلات، با همان گرفتاریها لذا اينجا بحث مفصلی است در اين کسالتها و گرفتاریهای مردم يک کسی آمد به امام صادق گفت آقا شما میگوييد از شيعيانتان قيامت دستگيری میکنيد؟ آقا فرمودند بله، گفت بعضی از شيعيان شما در دنيا اهل گناه هستند آقا فرمود اينها را خدا ببين تير خداست اينها را خدا مبتلا میکند به بيماریهای مزمن و سخت البته حالا خود بيماری هم من عرض کنم اين هم شنيدنی است، بايد ديد بيماری برای چه کسی میآيد؟ اين را هم بشنويد همه را با يک چوب نرانيم، از خود اميرالمؤمنين است: «لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ»[45]، ببين چه کسی گرفتار بلاء شده؟ سرطان چه کسی گرفته؟ امام خمينی، امام خمينی کرامت است برای او، بيمار چه کسی شده در بستر افتاده؟ امام جعفر صادق، هر بستری در بيمار را با يک نسخه نمیشود پيچيد بلاء برای چه کسی میرسد؟ برای مؤمن امتحان، برای ظالم ادب و مکافات اين آقايي که يک رکعت نماز نمیخواند اگر سرطان گرفت اينجا میشود بگوييد آقا اين نکبت نماز نخواندن است، آقا اين آثار کارهای خلاف تو شده مشکلات اقتصادی، شده بلاء شده اين دردسرها ظالم اگر گرفتار بلاء شد خدا دارد ظالم را ادب میکند دو، بلاء برای انبياء: «وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ»[46] انبياء را خدا با بلاء میبرد بالا، پيغمبر آن قدری که سختی ديد هيچ پيغمبری نديد، حاجآقا خيلی پر توقع هم نباش، آقا ما که نماز اول وقت میخوانيم چرا ما مريض بشويم؟ بابا نق نزن تو يا مؤمن هستی دارند امتحانت میکنند يا اولياء هستی دارند کرامت برايت میبخشند نهايتش اين است راوی میگويد آمدم ديدن امام صادق حضرت مسموم شده بودند روزهای آخر عمر بود، میگويد فقط سری رو بدن حضرت بود بدن تمام ذوب شده بود استخوانی مانده بود میگويد شروع کردم گريه کردن، آقا فرمودند چرا گريه میکنی؟ گفت آقا شما بايد اين جوری بشوی، شما بايد در اين وضع، آقا فرمودند برای بنده مؤمن خدا در زندگی دنيايي هرچه رقم بخورد خير است، سلامتی خير، بيماری خير، گشايش اقتصادی خير، تهیدستی خير، عزلت، شهرت در هر حالی باشيد اگر با خدا هستيد خير هست، برای اولياء اميرالمؤمنين فرمود بلاء کرامت است، بله اولياء سيدالشهداء بلاء کرامت شد، لذا من عرضم را تمام کنم با اين جمله و فرمايش اميرالمؤمنين را که آقا فرمودند: «فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِيمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ»[47] سرچشمهای ايمان و بحبوحه ايمان، کانون ايمان قرآن است و حضرت فرمود: «وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ»[48] سر چشمههای دانش و فضيلت و علم و درياهای دانش قرآن است يعنی مردم هرچه میخواهيد در خانه خداست در انس با قرآن است حالا اينکه بلاء برای اولياء کرامت است زمانی که سيدالشهداء متولد شدند جبرئيل هم تبريک به پيغمبر عرض کردم هم تسليت، آقا تبريک میگويم سيدالشهداء حسين ابن علی متولد، و تسليت از واقعه کربلا خبر داد و پيامبر هم در ميلاد امام حسين گرستند، حساب امام حسين يک حساب ديگری است حضرت زهراء وقتی علت را پرسيد پيامبر فرمودند که از شهادت حسين جبرئيل برای من گفت صديقه طاهره عرض کرد پدرجان نمیشود از خدا تقاضا کنيد؟ از خدا تقاضا کنيد اين اتفاق برای حسين رقم نخورد، آقا فرمودند دخترم، مقاماتی را خدا برای حسين ابن علی در نظر گرفته که جز با اين آزمون سخت به آن مقامات نخواهد رسيد، سيدالشهداء به جايي رسيده است: «الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ تَحْتَ قُبَّتِهِ»[49] شفاء در تربت سيدالشهداست راوی به امام صادق عرض کرد که آقا فقط امام حسين کشتی نجات است؟ آقا فرمودند همه ما ائمه کشتی نجات هستيم، اما کشتی حسين وسيعتر از همه کشتیهاست بله بلاء برای امام حسين میشود کرامت، هر سر بريدهای محترم نيست، هر دست جدا شدهای احترام ندارد، هر چادر به تاراج رفتهای سند افتخار نيست برای چه کسی اين امتحان دارد رقم میخورد؟ زينب است؟ سيدالشهداء است؟ ابالفضل است؟ خب روز اولين شنبهای ماه مبارک رمضان بگذاريد من يک قسمتی از زندگی پيغمبر را، توسل را با نام رسولالله و سيدالشهداء به پايان برسانيم امسلمه يکی از همسران با وفاء و متدينهای پيغمبر بود اين امسلمه میگويد روز رسولالله قبل از ظهری بود آمدند در حجره من فرمودند امسلمه میخواهم ساعتی را استراحت کنم مراقب باش کسی وارد نشود خسته هستم میخواهم استراحت کن قبل از ظهر بود، امسلمه میگويد که رسولالله رفتند داخل من پرده جلو در را انداختم بيرون اتاق ايستادم مراقب بودم کسی يک وقت نيايد اگر سراغ پيغمبر را هم گرفت بگويم رسولالله استراحت کردند، دقايقی گذشت حسين ابن علی در سن سه سالگی دنبال پدر بزرگ میگشت سؤال گرفت به امام حسين گفتند پدر بزرگت رسولالله در حجره امسلمه است امسلمه میگويد يک لحظه غفلت کردم حسين ابن علی با شتاب از زير دست من پرده را کنار زد رفت داخل، میگويد تا وارد شدم آمدم حسين ابن علی را از اتاق خارج کنم، ديدم حسين خودش را انداخت رو سينه پيغمبر پيغمبر هم از خواب بيدار شد، میگويد ديدم رسولالله دستها آورده دوره حسين میبوسد و میگريد و صدا میزند: «ولدی قتلوک و من شرب الماء منعوک» ، پسرم تو را خواهند کشت، جرعه آبی هم به تو نخواهند داد، امسلمه میگويد آمدم حسين را از روی سينه رسولالله بلند کنم، آقا فرمود آزاد بگذار حسينم را میگويد گفتم يا رسولالله چه کسی حسين را میکشد؟ آقا از کربلا فرمود از واقعه عاشورا گفت میگويد عرض کردم يا رسولالله از خدا بخواهيد اين اتفاق نيفتد رسولالله فرمود خدا مقاماتی را برای حسين ابن علی در نظر گرفته، که جز با اين آزمون سخت و اين امتحان به آن مقامات نخواهد رسيد، بگوييم يا رسولالله شما ياد میکنيد و گريه کرديد، چه گذشت بر خواهرش زينب روی تلزينبيه، آنجا بود که زينب صدای پيغمبر زد: «صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ السَّمَاءِ»[50] يا رسولالله: «هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَا»[51]
اين کشته فتاده به هامون حسين توست، اين صد دست و پا زده در خون حسين توست
نسئلک اللهم و ندعوک بسمک العظيم الاعظم الاعز الاجل الاکرم الهينا بالحسين يا الله يا الله يا الله.
[1] اسراء82.
[2] احزاب21.
[3] بقره182.
[4] قيامت14.
[5] فرقان23.
[6] انعام155.
[7] اعراف204.
[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص553.
[9] فرقان30.
[10] فرقان30.
[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص599.
[12] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص599.
[13] نساء43.
[14] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج4 ص104.
[15] آلعمران7.
[16] بقره183.
[17] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج4 ص104.
[18] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص599.
[19] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص599.
[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص599.
[21] انعام59.
[22] زمر6.
[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[26] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[27] اعراف31.
[28] اعراف31.
[29] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[30] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[31] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[32] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[33] يس82.
[34] يس82.
[35] فاتحه1.
[36] يس82.
[37] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[38] مزمل4.
[39] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1ص24.
[40] الكافي (ط - الإسلامية) ج4 ص256.
[41] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1ص24.
[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[44] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج78 ص198.
[46] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج78 ص198.
[47] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[48] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.
[49] عدة الداعي و نجاح الساعي ص57.
[50] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص113.
[51] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج4 ص113.