استادحدائق روز شنبه 26 اسفند ماه 1402 مصادف با پنجمین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند. 

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً»[1]

صدق الله العلی العظيم

از مسائل­هايي که مربوط به روزه مورد سؤال انسان قرار می­گيرد و شايد ذهن عزيزان هم در اين ماه به اعتبار روزه­داری درگير می­شود، عزيزانی که به شرائط و دلايلی نياز به تزريق پيدا می­کنند در ماه رمضان، حالا کسالتی دارد، تب دارد مسکنی می­خواهد بزند داروی چرک خشک کنی است، فقهاء می­فرمايند آمپول­هايي که جنبه غذايي ندارد اين­ها را روزه را باطل نمی­کند، بيمار است حالا قسمتی از بدن او درد دارد آمپول مسکن دارد تزريق می­کند يا آمپول چرک خشک کن دارد می­زند اين پنی‌سيلين دارد مصرف می­کند لطمه­ای به روزه او نمی­زند اما آمپول­های تقويتی اگر کسی استعمال کرد اين خلاف احتياط است و روزه را می­گويند بعداً يک روز قضاء بايد به جا بياورد، سِرُم­های غذايي هم همين‌طور است کسی رفت سرُم زد سرُم حکم يک نوع تقويت بدن از نظر جسمی است آن هم می­گويند که روزه را بهم می­زند و اشکال بهم می­رساند که بايد قضايش را به جا بياورد، يک مسأله ديگر هم بعضی­ها می­گويند آقا شستشوی دهان اين هم دارد می­گويد پا منبری هستم، می­بينيد می­گويد من آمدم مسجد پای منبر، پيغمبر بچه­داری را روی منبر ياد مردم داد، ما چيزی که از بنده خودم عرض می­کنم پيغمبر را نشناختيم رسول­الله يک وقت منبر بودند صدای گريه حسين ابن علی از خانه علی برخواست پيغمبر جمعيتی نشسته بودند داشتند سخنرانی می­کردند حالا ما بوديم اعتناء نمی­کرديم توجه نمی­کرديم، رسول­الله سخنرانی را ول کرد از منبر آمد پايين رفتند در خانه فاطمه زهراء حسين ابن علی را بغل کردند آمدند رو منبر ادامه سخنرانی دادند ما خدا وکيلی يک سخنرانی اين جوری عمل بکند خيلی­ها مذمتش می­کنند اين روش رسول­الله بود، در حالات پيغمبر دارد رسول­الله يک وقت داشتند نماز می­خواندند نماز ظهر بود رکعت دوم صدای گريه بچه­­ای در ميان خانم­ها بلند شد، ديدند دو رکعت باقی­مانده را پيغمبر با سرعت نماز را تمام کردند، يعنی به اقل اذکار رسول­الله اکتفاء کردند، مسلمان­ها برايشان سؤال پيش آمد رسول­الله مشکلی پيدا کرد، دو رکعت با آن وضع دو رکعت با سرعت، سلام را که دادند گفتند يا رسول­الله چه شد؟ شما اين دو رکعت را خيلی سريع خوانديد، به اقل اذکار نماز اکتفاء کرديد؟ رسول­الله فرمودند مگر صدای آن بچه را در ميان خانم­ها نشنيديد، من متوجه شدم که مادرش در حال نماز است و اين بچه کنار سجاده مادر يا کنار مادر است مادر نمی­تواند رسيدگی کند سريع نماز را تمام کردم که مادر به فرزند برسد، حالا اين کارها را اگر کسی بکند آقا توبيخ و تکفيرش می­کنند، آقا اصلاً چرا آوردی؟ حواسمان را پرت کردی، و اين را هم برايتان بگويم قيامت خواهيم ديد همديگر را اين نماز امروز يادتان است، يکی از نمازهای مطلوب در پيشگاه خدا، نگو حواستم پرت شد، يک وقت انسان خودخواهی خودش را می­بيند خودم آنی که می­خواهم يک وقت خودم آنی که خدا می­خواهد خدا چه می­پسندد اين را بايد ديد اين درس ديگر.

خب انشاءالله که ما شاهد حضور نسل جوان و نوجوان در مسجد باشيم يکی از آسيب­های مساجد ما کمرنگ شدن حضور قشر جوان در محافل و مساجد مذهبی ماست، که اين البته می­طلبد بزرگترها مشوق باشند ترغيب کنند، جا بدهند به اين­ها بالاخره باز در حالات پيغمبر اين را عرض کنم، آن را هم الآن روضه­اش را می­خوانم می­خواستم بگويد که بحثم رفت جای ديگری ولی عرض می­کنم، يک روز رسول­الله آمدند برای نماز، اين است که خدا می­فرمايد پيغمبر را بشناسيد: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[2] پيغمبر الگوست مردم ببينيد پيغمبر چه می­کرد سر خود اقدام نکنيم، حرف نزنيم تصميم نگيريم، رسول­الله آمد برای نماز سه، چهارتا پسر بچه­های زير سن تکليف کنار هم صف اول، من و شما بوديم چه کار می­کرديم؟ بچه برو نماز همه را خراب می­کنی برو عقب چه کسی گفت بيايي اين­جا؟ انصافاً اين را می­گفتيم ديگر مسلمان­ها آمدند اين بچه­­ها را ببرند، پيغمبر فرمود آزادشان بگذاريد، نماز صف اول برای ما خوب است برای اين­ها بد است، اين­ها را يک در ميان کردند، گفتند تو اين­جا بنشين، با يک فاصله يک مکلفی وسط اين­ها تو آن­جا بنشين، گفتند بگذار لذت صف اول را هم اين­ها بچشند يک نفر که مخل به اتصال نيست بنشينيد همه­تان صف اول ولی با فاصله، ولی اين کار را الآن من در حرم امام حسين بودم ديدم يک پيرمردی بود داشت صف­ها را درست می­کرد، يکی دوتا بچه در صف اول بودند تازه اين­ها هم پخش نشسته بودند اين­ها را بلند کرد، به آن آقا گفتم حالا آقای عربی بود، گفتم در پيشگاه امام حسين مسئول هستی، کاری کردی که جد سيدالشهداء اين کار را نکرد، کارت کار اشتباهی بود، بچه را چرا از صف اول بلند کردی؟ نماز صف اول برای تو خوب است اين بچه نبايد تشويق بشود اين­ها نکات ظريفی است که بايد انسان در رفتارها، برخوردها، معاشرت­ها، سؤال پرسيدند قطره در گوش و چشم و بينی در روز ماه رمضان، حالا آن ساعاتی که ساعات افطار است که مشکل نيست در روز ماه رمضان طرف يک وقتی قطره­ای دارد که بايد استعمال کند و استفاده کند، قطره اگر در گوش و چشم ريخت، در بينی را آقايون احتياط می­کنند می­گويند چون بينی منفذ مستقيم دارد با حلق، کاملاً بايد انسان مراقب باشد اما اگر در گوش و چشم اگر کسی ريخت طعم قطره در دهان او ايجاد شد می­گويد من احساس يک تلخی در دهنم می­کنم، در گوش چکانده ولی آثار طعم در ذائقه او دارد اثر می­کند، می­گويند همين مقداری که احساس تلخی يا طعم قطره کرد آب دهنش را يکی دو مرتبه تخليه کند اشکال ندارد، شستشوی دهان در ماه رمضان اشکال ندارد غرغره می­خواهد بکند، آقا می­گويد می­خواهم دهنم را بشورم، نظامت از نشانه ايمان است، چه اشکال دارد می­خواهد دهنش را شستشو بدهد که دهن بو نگيرد، دو سه مرتبه آب در دهان شستشو می­کند رعايت کند که آب پايين نرود حالا اگر رفت چه می­شود اگر از اول می­داند که با غرغره کردن آب می­رود پايين و کرد، روزه فاتحه مع الصلوات، اما بايد قضاء به جا بياورد اما اگر از اول مطمئن بود آب پايين نمی­رود دهان را شست يک وقت احساس کرد قطره­ای پايين رفت، می­گويند روزه­اش درست است چون اين علم به اين داشت که آب پايين نمی­رود و دقت کرده بود قهراً رفت پايين لذا شستشوی دهان هم در ماه مبارک رمضان اشکالی ندارد ولی کنترل کند که اين آبی که در دهان شستشو داد دو سه مرتبه آب را تخليه کند تا آن آب اضافی که در دهان آمده کاملاً تخليه بشود خدا انشاءالله که از همه ما پذيرا باشد اين اعمال و عبادت و اين حضور در ماه مبارک رمضان را از صائمين، عامه مردم آنهايي که موفق به روزه نيستند همه را به شايستگی خداوند پذيرا صلوات ختم کنيد.

نه نه آمپول مسکين، قرص که ديگر اکل يأکل اکلاً، اگر کسی تکليفش است که وسط روز قرص بخورد اين اصلاً نبايد روزه برود، بيماری است دکتر می­گويد آقا شما سر ساعت دوازده ظهر بايد دارويت را بخوری نخوردی خوب نمی­شود اين خدا روزه ازش انتظار ندارد، اين اگر مريضی اين را هم بشنويد اگر بيماری می­داند روزه رفتن برايش ضرر دارد و لجاجت کند روزه بگیرد به ازاء هر روز اين کفاره بايد بدهد يعنی نافرمانی خدا، خدا می­فرمايد من از سالم انتظار روزه دارم، بيمار تو نبايد بروی، حالا داری نافرمانی می­کنی می­گويي خدا هم فرموده نرو ولی می­روم می­گويند کفاره بده، تو هم شدی مثل آنی که سالم هستی، می­گويي خدا فرموده روزه برو و نمی­روم با آن چه فرقی کردی؟ آن يک جور نافرمانی می­کند، تو هم يک جور ديگر نافرمانی می­کنی، لذا کسانی که بيمار هستند و نياز به استفاده دارو و قرص دارند و داروها هم زمانی است که وسط روز ماه رمضان اين­ها اصلاً تکليفی به روزه رفتن ندارد حالا بعضی­ها می­گويند آقا ما قرص بی­آب می­خوريم با يک ته استکانی می­خوريم روزه­مان درست است می­گويند آقا اصلاً اگر مريض هستی نبايد بروی اين خودش يک نوع نافرمانی است و نبايد روزه رفت برای کسی که خدا می­فرمايد: «فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً»[3] اگر مريض بوديد يا در سفر بوديد بگذاريد ماه­های ديگر.

اما مسأله اين است اگر کسی بيمار بود، يا خودش تشخيص می­دهد که روزه برايش مضر است که نبايد برود، دکتر هم برايش نگويد خودش می­فهمد می­گويد آقا من معده­ام ناراحت است من قلبم ناراحت است کبدم بيمار است شايد دکتر هم تشخيص نمی­دهد اين بيماری را، ولی خود انسان: «الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصيرَة»[4] می­گويد آقا من وقتی روزه می­روم حالم دگرگون می­شود اين نبايد برود خدا ازش نمی­خواهد، يک وقت خود طرف متوجه نيست، اما پزشک حاذق تشخيص می­دهد، پزشک می­گويد شما الآن باکی نيست الآن روزه می­روی از ماه بعد نقش بستر می­شوی زمين­گير می­شود بايد بروی بيمارستان، آثارش يک ماه ديگر خودش را نشان می­دهد لذا يا دکتر حاذق تشخيص بدهد البته حاذق معتقد، آن آقای دکتری که اصلاً اعتقادی به نماز و روزه و خدا و مذهب ندارد آن قولش: «هَباءً مَنْثُوراً»[5] است آن معتبر نيست يک دکتری معتقدی خداترسی کارشناس است می­گويد آقا شما نبايد روزه بروی، يا طبيب تشخيص بدهد يا خود بيمار، اگر تشخيص دادند نبايد، رفتن نافرمانی است يعنی همان طوری که دوران سلامتی­شان، روزه رفتن­شان امتثال امر خدا بود دوران بيماری هم نرفتن امتثال است حالا من می­گويم الآن من روزه رفتم باکم نشد می­گويند بابا اين بيماری که تو داری تدريجاً خودش را نشان می­دهد تو يک داروهای بايد بخوری و مصرف کنی در طول روز داری ترکش می­کنی ده روز ديگر، دو ماه ديگر تجلی می­کند آثارش تو را می­گيرد لذا اگر ضرر آينده هم برای ما به اعتبار روزه الآن بيايد و بدانيم تکليف به رفتن مردم قدر خدايتان را بدانيد انصافاً چه خدايي مهربانی، خدا می­توانست بگويد همه از دم بايد برويد روزه، سرطانی، سالم، مريض، در بيمارستان، در بازار، از خدا ياد بگيريد خدا زور نمی­گويد به بنده­اش انشاءالله که خدا همه مريض­ها را هم شفاء و بهبودی عنايت کند صلوات ديگری ختم کنيد.

بحث مجلس ما عوامل رحمت از نگاه قرآن بود که خداوند در قرآن موجبات رحمت را چه ياد فرموده يکی از موجبات رحمت تبعيت از قرآن است آيه صد و پنجاه و پنج سوره انعام ذکر شد که خداوند می­فرمايد: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[6] قرآن تبعيت از قرآن شما را مشمول رحمت قرار می­دهد انس با قرآن، تلاوت قرآن، اين­ها موجبات رحمت الهی بر بشر می­شود آيه ديگری هم مورد بحث قرار گرفت که خداوند می­فرمايد حالا اين تبعيت از قرآن يک تکليف ديگر هم داريد که استماع هم بکنيد اگر جايي هم شنونده هستيد مستمع باشيد: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[7] قرآن وقتی تلاوت می­شود گوش بسپاريد و استماع کنيد و انصاف کنيد انصات طعنی خود را آماده کردن برای شنيدن، به ديگران هم می­گويي ساکت باش اين چه می­گويد؟ اين را می­گويند انصات يک وقتی در يک جلسه­ای هستيد می­گويي آقا ساکت باش ببين چه دارند می­گويند قرآن می­فرمايد برای شنيدن قرآن هم استماع هم انصات که عرض کردم متأسفانه ما يکی از آسيب­هايي که امروز در جامعه داريم نسبت به قرآن بی­توجهی می­شود، يک وقتی ما خدمت حضرت آيت­الله العظمی مکارم بودم ايشان فرمودند يکی از مدرسين حوزه علميه قم برای ايشان نقل کرده بود نفرمودند کدام يکی از آقايون گفتند ايشان فرموده بود من رفتم مدينه يک شبی بود در روضه­ای مطهره پيغمبر که يکی از اشرف بقاع روی زمين روضه مطهره است يعنی مابين بيتی و منبری: «رَوْضَةٌ مِنْ‏ رِيَاضِ‏ الْجَنَّة»[8] يکی از مکان­های مقدس روی زمين بين خانه پيغمبر و بين منبر رسول­الله اين­جا هم جای مقدسی است اين عالم مدرس حوزه علميه قم گفت من نشسته بودم قرآن دستم بود داشتم دعا می­کردم، يک دفعه دلم شکست اشکم جاری شد در آن لحظاتی که قرآن در دستم بود مکان هم مکان مقدس، احساس کردم الآن هرچه بخواهم خدا به من می­دهد گاهی اوقات ديديد رو خط هستيد ديگر پارازيت نداری می­دانی الآن هرچه بگويي جواب را لبيک را می­شنوی، جواب بله را دريافت می­کنی، امام صادق فرمود نشانه استجابت دعا يکی دل شکسته است يعنی از غير بشکن تا می­رويد در خانه خدا خدايا کمک­مان کن، آقای حاجی فلانی و فلانی و فلانی هم کمک­ما کنند اين نشد، تو چهارتا را داری رديف می­کنی يکش خداست:

ای يک دله­ای صد دل دل يک دله کن، مهر ديگران را ز دل خود يله کن

نوع آن­جاهايي که افراد دعايشان گرفته و مستجاب شده کاملاً از خدا خواستن، ايشان گفت من دلم امام صادق فرمود دل شکسته و اشک جاری اين­ها قرينه است برای استجابت دعا، ايشان فرموده بود که من دلم شکست اشکم جاری شد احساس کردم الآن هرچه از خدا بخواهم خدا به من عنايت می­کند گفت با همان دل شکسته قرآن را بوسيدم گفتم خدايا قرآن را باز می­کنم کنار قبر رسول­الله هستم پيغمبر با ما حرف بزند، در جوار قبر رسول­الله هستم يک آيه بيايد رسول­الله با ما صحبت کند، گفتند قرآن را بوسيدم باز کردم آيه سی سوره فرقان آمد: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»[9] يکی از گلايه­های که رسول­الله روز قيامت می­کند از امتش: «وَ قالَ الرَّسُولُ»[10] پيغمبر می­گويد پروردگارا قوم من قرآن را مهجور قرار دادند، می­بينيد اين قدر قرآن مهجور می­شود می­گويند وقتی آقا امام زمان ظهور می­کند حضرت با همين کتاب دنيای بشريت را مديريت می­کند حالا من روايتش را هم عرض خواهم کرد که با همين کتاب، همه چيز را آقا امام صادق می­فرمايد: «فِيهِ‏ خَبَرُكُمْ»[11] در قرآن اخبار شما هست: «وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ»[12]اخبار گذشتگان هم هست، همين قرآنی که ما می­خوانيم و می­گذريم البته کارشناس می­خواهد، کارشناس مفسر واقعی خدا رحمت کند حضرت امام می­فرمودند ما مترجم هستيم مفسر ائمه هستند آن­ها تفسير را می­دانند و لذا اگر کسی هم سخنی بگويد به استناد حرف ائمه پذيرفتنی است و معتبر، استنباط شخصی باشد بايد: «فاضربوه علی الجدار» زد به ديوار، من يک خانمی را ديدم در اين شبکه­های ماهواره­ای گزيده­های از اين تبليغات دشمن را گرفته بودند يک­جايي داشتند نشان می­دادند که بگويند آقا اين­ها دارند چه کار می­کنند؟ يک خانمی آمده بود عرض شود که گفت اصلاً شراب خدا در قرآن نمی­فرمايد حرام است، شراب گفتند وقتی نماز نخوريد، وقت­های ديگر بخوريد اشکالی ندارد، بعد اين آيه را خواند آيه را هم غلط خواند: «و لا تقرّبوا الصلاة»، «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ»[13] گفت: «تقرّبوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى‏» خدا می­فرمايد وقتی می­خواهيد نماز بخوانيد مست نباشيد، خب نادان روايت متعدد داريم: «مَنْ‏ فَسَّرَ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْيِهِ‏ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار»[14] اگر کسی قرآن را صليقه­ شخصی­اش تفسير کند نشيمنگاهش در آتش است، کار تفسير کار من و شما نيست، کار اهل­البيت است کار «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»[15] است، کار کسانی است که خدا آيه تطهير در شأن آن­ها نازل کرده، حالا بعضی­ها می­بينی بر می­دارند، يک آقايي آمد به من گفت آقا من يک چيزی فهميدم به شما بگويم؟ گفتم بفرماييد، گفت من به اين رسيدم که روزه مال زمان پيغمبر بوده نه مال الآن، گفتم به کدام فکرت تو به اين مطلب رسيدی که کسی نرسيده؟ گفت آن زمان پيغمبر گرسنگی بود فقر بود، مشکلات بود مردم گاهی اوقات ميته می­خوردند، ملخ می­خوردند پيغمبر برای اين­که فشار اقتصادی را بشکند يک خرده مردم در زحمت نباشند فرمود در سال يک ماه چيزی نخوريد يک خرده بار اقتصادی سبک بشود، گفتم نادان صريح آيه قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏»[16]اصلاً فلسفه روزه­داری با تقوی شدن است نه گرسنگی کشيدن، برسی به تقوی، يعنی اين روزه بشود يک تمرين يک ممارست برای روزه چشم از حرام، روزه گوش از شنيدن حرام، روزه زبان از گفتار حرام، روزه رفتار، اعضاء، جوارح همه بشوند صائم، بعد تو می­گويي مال زمان پيغمبر است، ببينيد اين­ها اجتهاد به رأی است اين­ها مشمول همان حديث نبوی می­شوند که: «مَنْ‏ فَسَّرَ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْيِهِ‏ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّار»[17] اگر کسی را قرآن را با رأی شخصی­اش تفسير کرد و در روايت هم داريم بعضی­ها قرآن را آياتی که به صلاح­شان است می­گويند، آياتی که به صلاح­شان نيستند نمی­گويند، بعضی­ها را استناد می­کنند، بعضی­ها را استناد نمی­کنند و اين هم در روايات ما به شدت مذمت شده از اين نوع عمل امام صادق فرمود قرآن: «فِيهِ‏ خَبَرُكُمْ‏ وَ خَبَرُ مَنْ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَنْ بَعْدَكُمْ»[18] اخبار گذشته، اخبار حال، اخبار آينده در قرآن است، صاحب­الزمان با همين قرآن دنيای بشريت را در تمام اعصار مديريت می­کند، اين قدر قرآن مهجور می­شود که عصر ظهور مردم فکر می­کنند امام زمان چيز جديدی آورده، اين کتاب کتاب جديدی است يعنی اين قدر نا آشنا شدند با اين کتاب که آب در کوزه ما تشنه لبان می­گرديم، بعد حضرت فرمود امام صادق فرمود: «وَ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ»[19] اخبار آسمان­ها و زمين­ها در قرآن است: «وَ لَوْ أَتَاكُمْ مَنْ يُخْبِرُكُمْ عَنْ ذَلِكَ لَتَعَجَّبْتُمْ»[20] اگر کسی بيايد نزد شما و خبر بدهد از اين مطالب تعجب می­کنيد يعنی همه چيز در قرآن است:  «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبين»[21] هيچ تر و خشکی نيست که در قرآن ذکر نشده اما ماها نمی­دانيم چون دانشش را نداريم، من يکی از اساتيد دانشگاه کانادای امريکا حدود پانزده سال قبل شيراز بودم، گفت آقای يکی از شگفتی­های قرآن که امروز من بچه مسلمانی که آن­جا هستم رسيدم گفت تا سال دو هزار و دوی ميلادی دنيای بشريت و دانش پزشک قائل بر اين بودند که طفل در شکم مادر دو مرحله را طی می­کند اين تا سال دو هزار و دو ميلادی باور دانشگاه­های دنيا بود، گفت از سال دو هزار و دو به اين نتيجه رسيدند که طفل در شکم مادر سه مرحله را طی می­کند، قرآن هم می­فرمايد: «في‏ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ»[22] حالا يک کسی گفت حاج­آقا چرا خارجی­ها وقتی می­گويند ما می­گوييم در قرآن است؟ گفتم برای اين­که علمش را نداريم، نمی­دانيم چون امام­مان نيست غايب است حضرت بله اين در منابع قرآنی همه چيز ذکر شده، مرحوم مجلسی می­فرمايد يک روزی آقا اميرالمؤمنين نشسته بود در دوران خلافت­شان کوفه، يک کسی آمد گفت آقا در قرآن آيه­ای برای اطفاء حريق داريم آقا فرمودند برو اين آيه را بخوان رفت آتش­ها خاموش شد، می­گويد دومی آمد گفت آقا برای رفع بدهکاری آيه­ای داريم آقا فرمودند برو اين آيه را بخوان سومی آمد گفت برای درمان مريض می­گويد تا ده نفر ده خواسته متفاوت از اميرالمؤمنين خواستند حضرت هر ده خواسته را از قرآن حواله کرد، البته من اين نکته را هم بگويم شايد شما بگوييد من می­روم بحار را باز می­کنم آقا فرمودند درمان اطفاء حريق، من هم می­روم يک جايي که آتش گرفته می­خوانم، ببينم خاموش می­شود يا نه؟ آتش شعله­ورتر می­شود، چرا؟ اولاً بايد ببينی چه کسی دارو می­دهد؟ به چه کسی می­دهد؟ اين­ها مثل دارو است که طبيب حال مريض را می­بيند هر کسی دلدرد دارد که دارويش واحد نيست، يک کسی دلدرد دارد معده­اش ناراحت است، يک کسی کبدش ناراحت است، يک کسی مشکل ديگر دارد، آن طبيب حاذق هر کسی که می­گويد تب دارم منشأ تب يکی نيست، لذا در اذکاری هم که ائمه فرمودند اگر منی که می­خواهم اين ذکر را بگويم در شرائط آن کسی بودم که امام به او تعليم فرمود و با همان اعتقاد گفتم يقيناً اثر می­کند، ولی اگر من بی­اعتقاد هستم، يک کسی گفت آقا می­گويند اين کار را بکنيد اين طوری می­شود، ما هم بگوييم می­شود؟ گفتم شما نکن که نمی­شود، گفتم که شما به آن اعتقاد نمی­خواهی بگويي، خود اعتقاد مهم است، لذا امام صادق فرمود اخبار اين قدر در قرآن شگفتی­ها هست که وجود مقدس امام صادق فرمود اگر کسی اين­ها را به شما بگويد شماها تعجب می­کنيد من يک جمله­ای را از فرمايشات مقدس آقا اميرالمؤمنين عرض کنم در اهميـت قرآن و آثار آيات قرآن که وجود مقدس مولی اميرالمؤمنين توصيفی دارند در نهج­البلاغه نسبت به جايگاه قرآن ببينيد اين کتاب آسمانی است در خطبه صد و نود و هشت نهج البلاغه حضرت می­فرمايد: «ثُمَ‏ أَنْزَلَ‏ عَلَيْهِ‏ الْكِتَابَ‏»[23] خدا بر پيغمبر کتابی را نازل کرد که: «نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ»[24] قرآن کتابی است که خاموشی ندارد يعنی اگر کسی با قرآن انس پيدا کرد در ظلمت، ضلالت، گمراهی نمی­افتد، آن­هايي که با قرآن مأنوس هستند در زندگی اين­ها نورانيت قرآن پرتو افشانی می­کند: «وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ»[25] آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد قرآن شعاعی است که روشنايي­اش تيرگی ندارد: «وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ»[26] دريايي است که عمق برايش نمی­شود فرض کرد يعنی هرچه در اين دريايي وسيع شما غوص کنيد انتها ندارد اين شگفتی­هايي که نقل می­کنند و اين عجايبی که از قرآن بزرگان ذکر می­کنند حالا چه در مسائل ادبی، چه در مسائل علم پزشکی، چه در مسائل تربيتی، می­گويند يکی از بزرگان طب مسيحيت اين آيه را که شنيده بود، گفته بود که پيغمبر ديگر برای ما طب باقی نگذاشت: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا»[27] ما مشکل­مان در همان آخری است که عمل نمی­کنيم: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»[28] در اصل پزشکی مبتنی بر همين است اصل طب، بخوريد، بياشاميد ولی اسراف نکنيد، زياده روی نکنيد، پيغمبر فرمود معده منشأ همه بيماری­هاست: «المعدة رأس کل داء و الحمية راس کل شفاء» ، پرهيز، اجتناب، جلوگيری از پرخوری منشأ سلامتی است، پرخوری منشأ بيماری است لذا شما هر کسی را هم که می­بينيد مريض است بر می­گردد به تغذيه­اش بر می گردد به معده­ای او، يک سری بی­احتياطی­هايي کرده بيماری­ها آمده سراغ او، آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد قرآن دريايي بی­پايان است يعنی عمل برای او نمی­شود فرض کرد: «وَ مِنْهَاجاً لَا يُضِلُّ نَهْجُهُ»[29] راهي است که در آن راه اگر کسی حرکت کرد به گمراهی کشيده نخواهد شد: «وَ شُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْءُهُ»[30] قرآن شعاعی است که روشنايي­اش تيرگی ندارد: «وَ فُرْقَاناً لَا يُخْمَدُ بُرْهَانُهُ»[31] قرآن جدا کننده حق از باطلی است که پرتو برهان قرآن خاموش نمی­شود کتابی است که حق را از باطل تفکيک نموده، در ادامه حضرت فرمود: «وَ شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»[32] قرآن کتاب شفابخشی است که هيچ مرضی تهديد نيست برای اين درمان، حالا خود آيات شريفه قرآن و آياتی که توصيه شده اگر کسی با علم و با معرفت بگويد در حالات مرحوم  آيت­الله العظمی حاج­ سيدابوالحسن اصفهانی دارد می­گويند که ايشان درسی که می­گفت يک آقايي می­آمد از طلاب اين از آن سمت بحر نجف می­آمد حالا بحر نجف هم هنوز يک قسمتش باقی است عرض شود که در حاشيه شهر نجف اين مال يک روستايي بود وقتی می­رسيد ديگر يا درس تمام بود يا آخر درس بود، وقتی مرحوم سيدفرمود که آقا چرا شما به وقت نمی­آيي؟ گفت آقا من بايد از آب رد شوم تا اين­که لباس­هايم را بخواهم جمع کنم از آب عبور کنم، دوباره آماده بشوم حرکت کنم فرصت از دستم می­رود می­گويند مرحوم حاج سيدابوالحسن فرمود من يک چيزی برايت می­نويسم ولی اين را بازش نکن، بگذار پيشت از فردا رو آب حرکت کن، آقا يک چيزی نوشت و داد به اين طلبه اين هم از فردا آمد ديد اصلاً آب شد مثل خشکی، آقا اين چشم بندی که نيست که، خدا می­فرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏»[33] خدا می­تواند مرده زنده کند يا نه؟ اين قدرت را می­دهند به عيسی، خدا می­تواند شق القمر کند ماه را به دو نيم کرة مساوی جدا کند؟ اين قدرت را می­دهند به رسول­الله، خدا می­تواند از يک خانم بی­شوهر، بدون شوهر بچه به دنيا بياورد؟ اين قدرت را می­دهند به مريم، خدا می­تواند از خاک آدم درست کند، برای خدا کاری نشدنی نيست، آن­هايي هم که با خدا هستند خدا اين تفويض قدرت را می­کند: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏»[34]قدرت الهی می­دهند به شما می­گويند باش پس می­باشد خب اين يک مدت آمد و رفت ديد اصلاً رو آب هم مثل رو خشکی رد می­شود يک روز وسوسه شد گفت اين سيد چه نوشته که نمی­خواهد ما بفهميم خب اين معلوم است از اسراری است که می­خواهد ما يک چيزی حالی­مان نشود، حالا مرحوم آقای حاج­ سيدابوالحسن خب رو جهات ديگری گفت باز نکن، اين باز کرد کاغذ را ديد آقا نوشته: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»[35] گفت اين بسم­الله خودمانی است اين­که در نمازهايمان هم هر روز می­گوييم اين چيزی مهم نبود که سيد نوشته می­گويد بازش نکن، فردا آمد رد شود پا رفت داخل آب، آمد خدمت مرحوم حاج سيدابوالحسن گفت آقا ما تا بازش نکرده بوديم از آب رد می­شدم اما زمانی که بازش کردم دوباره همان وضع قبل گيرم آمد، می­گويند مرحوم سيد فرمود بسم­الله­ اللهی که من نوشتم دادم به تو با بسم­الله­اللهی که شما می­گوييد خيلی فرق می­کند، اينی­که گفتم باز نکن، که می­دانستم تو اعتقادت و لذا عزيزان يک آيه قرآن «كُنْ فَيَكُون‏»[36]می­کند اميرالمؤمنين می­فرمايد: قرآن «شِفَاءً لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ»[37] قرآن اصلاً شفاست تمام آيات قرآن، و هيچ مرضی قرآن را تهديد نمی­کند ما خيلی از صاحب نفسان داشتيم گاهی اوقات می­گويند بالای سر مريض می­رفتند يک کلمه می­گفتند يک آيه می­خواندند طرف سرپا می­شده اين بالاخره آن نگاه و آن بيانی که فرد با چه اعتقادی؟ يکی از عرفای گذشته می­گويند ايشان عنوان کرده بود که خدا يک تار دارد، يک تور دارد، يک تير دارد، خداوند تار دارد و تور دارد و تير دارد، بعد ايشان عنوان کرده بود که تار خداوند قرآن است که اول خدا با قرآن می­خواهد بشريت را جذب کند و به سمت هدايـت و معنويت ببرد و لذا می­فرمايند که: «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً»[38] قرآن را هم بايد زيبا خواند، قرآن را بايد به گونه­ای خواند که ديگران را جذب کند و دعوت کند و با توجه و با تدبر، توصيه­هايي که نسبت به قرآن شده، بعد گفته بود خداوند يک تور هم دارد تور خداوند ماه رمضان است، نماز است حج است، زکات است، خمس است، با تور خدا می­خواهد اين­ها را جذبش کند، يکی از عزيزان سؤال کردند دو سه روز قبل که اين دعای امام هفتم و امام هشتم را شما می­خوانيد در ماه رمضان: «اللَّهُمَ‏ ارْزُقْنِي‏ حَجَ‏ بَيْتِكَ‏ الْحَرَامِ‏ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَيْتَنِي فِي يُسْرٍ مِنْكَ وَ عَافِيَةٍ وَ سَعَةِ رِزْق‏»[39] اين دعا هم از امام موسی ابن جعفر نقل شده، هم از امام صادق، چرا امام اولين چيزی که در ماه رمضان می­خواهد حج بيت­الله الحرام است بابا تور خدا حج است، رمضان تور خداست خدا اين سفره را پهن کرده که بشريت برگردند به سوی خدا: «فَفِرُّوا إِلَى‏ اللَّهِ‏»[40] فرار به سوی خدا حج، بعد از رمضان بعد از ماه رمضان مقدس­ترين ايام سال ايام حج است و لذا دارد که از رسول­الله کسی سؤال کرد که آقا اگر ما شب ليلة القدر يا درک نکرديم يا دعا نکرديم؟ گناه ماند چه کنيم؟ گفتند بگذار برو عرفه، صحرای عرفات، از خدا می­خواهيم خدايا توفيق حج را هر ساله بعضی­ها می­بيني افق ديدشان بسته است می­گويد آقا حج همان يکبار بس است، چرا حرف بی­خودی می­زنی، اگر بس بود آقا موسی ابن جعفر اين را نمی­خواست رسول­الله نمی­خواستند در دعای ابوحمزه امام زين­العابدين چند جای دعا اين را از خدا طلب نمی­کرد حج هر ساله: «اللَّهُمَ‏ ارْزُقْنِي‏ حَجَ‏ بَيْتِكَ‏ الْحَرَامِ‏ فِي عَامِي هَذَا وَ فِي كُلِّ عَامٍ‏»[41] لذا اين ثانی اثنين ماه رمضان ايام حج است، آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد: «لَا تُخْشَى أَسْقَامُهُ وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ‏»[42] قرآن عزت­آفرينی است که يارانش را به تزلزل نمی­افکند، آنهايي که با قرآن هستند قوی هستند، عزيز هستند، سست نمی­زنند: «وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ‏»[43] قرآن حقی است که ياران خودش را رها نمی­کند: «فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِيمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ‏»[44]‏ آفرين تير خدا، تار، تور و خدا نکند گرفتار تير بشويم، تير يعنی مجازات الهی، تير يعنی همين مريضی­ها، تير يعنی همين مشکلات، ديگر ما روايت هم داريم که بلايای که برای مردم می­رسد اين بلايا در واقع يک نوع عاملی است برای برگشت مردم به سوی خدا، نيامدن باران تير است گران شدن قيمت­ها تير است، کمياب شدن اجناس تير است يعنی بشر به خودت بيا، با قرآن که نيامدی، رمضان هم آمد آدم نشدی، حج هم که بود نرفتی مرحله آخر با تير بايد بياوريم سرخط با همان بيماری­ها، با همان مشکلات، با همان گرفتاری­ها لذا اين­جا بحث مفصلی است در اين کسالت­ها و گرفتاری­های مردم يک کسی آمد به امام صادق گفت آقا شما می­گوييد از شيعيان­تان قيامت دستگيری می­کنيد؟ آقا فرمودند بله، گفت بعضی از شيعيان شما در دنيا اهل گناه هستند آقا فرمود اين­ها را خدا ببين تير خداست اين­ها را خدا مبتلا می­کند به بيماری­های مزمن و سخت البته حالا خود بيماری هم من عرض کنم اين هم شنيدنی است، بايد ديد بيماری برای چه کسی می­آيد؟ اين را هم بشنويد همه را با يک چوب نرانيم، از خود اميرالمؤمنين است: «لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ»[45]، ببين چه کسی گرفتار بلاء شده؟ سرطان چه کسی گرفته؟ امام خمينی، امام خمينی کرامت است برای او، بيمار چه کسی شده در بستر افتاده؟ امام جعفر صادق، هر بستری در بيمار را با يک نسخه نمی­شود پيچيد بلاء برای چه کسی می­رسد؟ برای مؤمن امتحان، برای ظالم ادب و مکافات اين آقايي که يک رکعت نماز نمی­خواند اگر سرطان گرفت اين­جا می­شود بگوييد آقا اين نکبت نماز نخواندن است، آقا اين آثار کارهای خلاف تو شده مشکلات اقتصادی، شده بلاء شده اين دردسرها ظالم اگر گرفتار بلاء شد خدا دارد ظالم را ادب می­کند دو، بلاء برای انبياء: «وَ لِلْأَنْبِيَاءِ دَرَجَةٌ»[46] انبياء را خدا با بلاء می­برد بالا، پيغمبر آن قدری که سختی ديد هيچ پيغمبری نديد، حاج­آقا خيلی پر توقع هم نباش، آقا ما که نماز اول وقت می­خوانيم چرا ما مريض بشويم؟ بابا نق نزن تو يا مؤمن هستی دارند امتحانت می­کنند يا اولياء هستی دارند کرامت برايت می­بخشند نهايتش اين است راوی می­گويد آمدم ديدن امام صادق حضرت مسموم شده بودند روزهای آخر عمر بود، می­گويد فقط سری رو بدن حضرت بود بدن تمام ذوب شده بود استخوانی مانده بود می­گويد شروع کردم گريه کردن، آقا فرمودند چرا گريه می­کنی؟ گفت آقا شما بايد اين جوری بشوی، شما بايد در اين وضع، آقا فرمودند برای بنده مؤمن خدا در زندگی دنيايي هرچه رقم بخورد خير است، سلامتی خير، بيماری خير، گشايش اقتصادی خير، تهی‌دستی خير، عزلت، شهرت در هر حالی باشيد اگر با خدا هستيد خير هست، برای اولياء اميرالمؤمنين فرمود بلاء کرامت است، بله اولياء سيدالشهداء بلاء کرامت شد، لذا من عرضم را تمام کنم با اين جمله و فرمايش اميرالمؤمنين را که آقا فرمودند: «فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِيمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ»[47] سرچشمه­ای ايمان و بحبوحه ايمان، کانون ايمان قرآن است و حضرت فرمود: «وَ يَنَابِيعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ»[48] سر چشمه­های دانش و فضيلت و علم و درياهای دانش قرآن است يعنی مردم هرچه می­خواهيد در خانه خداست در انس با قرآن است حالا اين­که بلاء برای اولياء کرامت است زمانی که سيدالشهداء متولد شدند جبرئيل هم تبريک به پيغمبر عرض کردم هم تسليت، آقا تبريک می­گويم سيدالشهداء حسين ابن علی متولد، و تسليت از واقعه کربلا خبر داد و پيامبر هم در ميلاد امام حسين گرستند، حساب امام حسين يک حساب ديگری است حضرت زهراء وقتی علت را پرسيد پيامبر فرمودند که از شهادت حسين جبرئيل برای من گفت صديقه طاهره عرض کرد پدرجان نمی­شود از خدا تقاضا کنيد؟ از خدا تقاضا کنيد اين اتفاق برای حسين رقم نخورد، آقا فرمودند دخترم، مقاماتی را خدا برای حسين ابن علی در نظر گرفته که جز با اين آزمون سخت به آن مقامات نخواهد رسيد، سيدالشهداء به جايي رسيده است: «الشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ تَحْتَ‏ قُبَّتِهِ‏»[49]  شفاء در تربت سيدالشهداست راوی به امام صادق عرض کرد که آقا فقط امام حسين کشتی نجات است؟ آقا فرمودند همه ما ائمه کشتی نجات هستيم، اما کشتی حسين وسيع­تر از همه کشتی­هاست بله بلاء برای امام حسين می­شود کرامت، هر سر بريده­ای محترم نيست، هر دست جدا شده­ای احترام ندارد، هر چادر به تاراج رفته­ای سند افتخار نيست برای چه کسی اين امتحان دارد رقم می­خورد؟ زينب است؟ سيدالشهداء است؟ ابالفضل است؟ خب روز اولين شنبه­ای ماه مبارک رمضان بگذاريد من يک قسمتی از زندگی پيغمبر را، توسل را با نام رسول­الله و سيدالشهداء به پايان برسانيم ام­سلمه يکی از همسران با وفاء و متدينه­ای پيغمبر بود اين ام­سلمه می­گويد روز رسول­الله قبل از ظهری بود آمدند در حجره من فرمودند ام­سلمه می­خواهم ساعتی را استراحت کنم مراقب باش کسی وارد نشود خسته هستم می­خواهم استراحت کن قبل از ظهر بود، ام­سلمه می­گويد که رسول­الله رفتند داخل من پرده جلو در را انداختم بيرون اتاق ايستادم مراقب بودم کسی يک وقت نيايد اگر سراغ پيغمبر را هم گرفت بگويم رسول­الله استراحت کردند، دقايقی گذشت حسين ابن علی در سن سه سالگی دنبال پدر بزرگ می­گشت سؤال گرفت به امام حسين گفتند پدر بزرگت رسول­الله در حجره ام­سلمه است ام­سلمه می­گويد يک لحظه غفلت کردم حسين ابن علی با شتاب از زير دست من پرده را کنار زد رفت داخل، می­گويد تا وارد شدم آمدم حسين ابن علی را از اتاق خارج کنم، ديدم حسين خودش را انداخت رو سينه پيغمبر پيغمبر هم از خواب بيدار شد، می­گويد ديدم رسول­الله دست­ها آورده دوره حسين می­بوسد و می­گريد و صدا می­زند: «ولدی قتلوک و من شرب الماء منعوک» ، پسرم تو را خواهند کشت، جرعه­ آبی هم به تو نخواهند داد، ام­سلمه می­گويد آمدم حسين را از روی سينه رسول­الله بلند کنم، آقا فرمود آزاد بگذار حسينم را می­گويد گفتم يا رسول­الله چه کسی حسين را می­کشد؟ آقا از کربلا فرمود از واقعه عاشورا گفت می­گويد عرض کردم يا رسول­الله از خدا بخواهيد اين اتفاق نيفتد رسول­الله فرمود خدا مقاماتی را برای حسين ابن علی در نظر گرفته، که جز با اين آزمون سخت و اين امتحان به آن مقامات نخواهد رسيد، بگوييم يا رسول­الله شما ياد می­کنيد و گريه کرديد، چه گذشت بر خواهرش زينب روی تل­زينبيه، آن­جا بود که زينب صدای پيغمبر زد: «صَلَّى‏ عَلَيْكَ‏ مَلِيكُ‏ السَّمَاءِ»[50] يا رسول­الله: «هَذَا حُسَيْنٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ مُقَطَّعُ الْأَعْضَاءِ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَا»[51]

اين کشته فتاده به هامون حسين توست، اين صد دست و پا زده در خون حسين توست

نسئلک اللهم و ندعوک بسمک العظيم الاعظم الاعز الاجل الاکرم الهينا بالحسين يا الله يا الله يا الله.

 

[1] اسراء82.

[2] احزاب21.

[3] بقره182.

[4] قيامت14.

[5] فرقان23.

[6] انعام155.

[7] اعراف204.

[8] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص553.

[9] فرقان30.

[10] فرقان30.

[11] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص599.

[12] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص599.

[13] نساء43.

[14] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج‏4 ص104.

[15] آل­عمران7.

[16] بقره183.

[17] عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية ج‏4 ص104.

[18] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص599.

[19] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص599.

[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص599.

[21] انعام59.

[22] زمر6.

[23] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[26] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[27] اعراف31.

[28] اعراف31.

[29] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[30] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[31] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[32] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[33] يس82.

[34] يس82.

[35] فاتحه1.

[36] يس82.

[37] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[38] مزمل4.

[39] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1ص24.

[40] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏4 ص256.

[41] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج‏1ص24.

[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[43] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[44] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏78 ص198.

[46] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏78 ص198.

[47] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[48] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص315.

[49] عدة الداعي و نجاح الساعي ص57.

[50] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص113.

[51] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج‏4 ص113.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه