استادحدائق روز چهارشنبه 23 اسفند ماه 1402 مصادف با دومین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[1]

صدق الله العلی العظيم

قبل از ورود به بحث من يک مسأله شرعی را که به غلط بعضی­ها عنوان می­کنند و رأی مرجع اين نيست و مخصوصاً خانم­ها زيادی بشنويد، خانم­ها اين مسأله را زيادی بشنويد اين بيشتر شماها با آن مواجه هستيد، يکی از مسائلی که امروز در جامعه مطرح است و سر زبان­هاست بحث کشت ناخن و لاک زدن ناخن برای خانم­هاست، به غلط و دروغ می­گويند آيت­الله العظمی مکارم شيرازی فرمودند اشکال ندارد، اين­که من مطمئن بودم که نظر ايشان اين نيست، يکشنبه چند روز قبل من قم خدمت ايشان بودم، گفتم آقا از قول شما دارند نقل می­کنند، خانم آمده آرايشگاهی دارد به ديوار هم زده که آقا فرمودند اشکالی ندارد، در اعضای وضوء و غسل اگر به اندازه يک سر سوزن مانعی باشد و بدانيد وضويتان باطل است، اسلام دين آسانی است ولی خيلی هم نبايد اين طوری بی­خيال بود، من می­دانم که در اين اعضای وضوء من مانع برای وضوء است اولاً کشت ناخن با اينی که الآن در بازار معروف است متفاوت است، کشت ناخن اگر عنوان پيدا کند مثل کشت مو، بعضی از عقب سر مو ور می­دارند جلو سر می­کارند، خب عيب ندارد کشت است اين موی جلو آمده اين موی خودش محسوب می­شود يا اين­که موی واقعی­اش نيست؟ می­گويند چرا ديگر اين ثابت است؟ اين مسح بايد رو همين مو بکشد، غسل خواست بکند اين مو بايد تر بشود عين موی که قبلاً اين­جا بود ريزش پيدا کرده اين کشت است، کشت ناخن يعنی کسی بگويد من ناخنم ديگر رشد ندارد، از نظر جسمی يک بيماری دارم که ناخن من ديگر رشد نمی­کند اصلاً ناخن ندارم، من ناخن مصنوعی را آوردم اين­جا دکتر قرار داده شده عضو جسم من و ديگر تغيير هم نمی­کند اين ثابت است هميشه هست، اين می­شود کشت اين می­شود عضو از بدن، اين عضو از بدن می­شود خيلی خوب اين ديگر حالا رو همين وضوء بگيرد با همين غسل کند، اما اينی که الآن در بازار معروف است و بين مردم کشت نيست نصب ناخن است ناخن می­چسپانند، هی ناخن زيری هم که رشد می­کند، باز عرض شود که بايد حالا، من نمی­دانم متخصص نيستم يا ترميمش کنند يا تعويضش کنند؟ آن ديگر: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»[2]از آگاهان پرسيد، حالا اينی که می­چسپانند يک مشکل لاک هم بهش می­زنند دو مشکل، طرف می­بينيد که حالا می­آيد می­گويد آقا من يک رکعت نمازم قضاء نمی­شود، خانمی آمده در همين دفت می­گفت ديگر من از نماز فايده­ای نديدم ديگر نماز نمی­خواهم بخوانم همين­که داشت حرف می­زد من ديدم اين ناخن­هايش ناخن­های معمولی نيست ناخن­های مصنوعی است گفتم خانم شما نماز می­خوانی؟ گفت من نماز شب هم می­خوانم، گفتم با اين ناخن­ها؟ گفت مگر مشکلی دارد؟ گفتم مشکلی ندارد؟ گفت آيت­الله مکارم اشکال نمی­کند، گفتم پشت سر مرجع خلاف نگو، بابا دروغ، تهمت به مرجع می­بنديم، حالا می­خواهی کار خلاف خودت را می­کنی بکن، چرا می­گويي مرجع اين را می­گويد، گفتم با اين ناخن­ها نماز خواندی نتيجه نگرفتی؟ نبايد هم نتيجه بگيری کارت درست نبوده، تو دو ضرب در دو نکردی که نتيجه چهار بگيری، مقدمه­ات مشکل داشته، گفتم با اين ناخن­ها نماز نماز نيست مقدمات نماز اشکال داشته، در مقدمات نماز هم واجب است، شما اين واجب را سهل‌انگاری کردی، من اين مسأله را از باب اطمينان يکشنبه خدمت ايشان گفتم فرمودند نظر من اصلاً نيست و اين دروغ است يک مورد را ايشان استثناء کردند که حالا آن را هم عرض کنم، خدا نصيب زنی نکند، اگر يک شوهری حالا ضعيف الايمانی گيرش آمد که گفت خانم يا ناخن می­چسپانی يا طلاقت می­دهم؟ اگر اين جوری شد و واقعاً هم آن مرد يک مرد لجبازی است که خانم را می­کشد بعد از چندتا اولاد به دادگاه و طلاق، ايشان گفتند اگر اين اضطرار حاصل شد آن­جا ديگر با همين وضعيت نمازش را بخواند اين از باب اضطرار است، اين مسأله را حالا خانم­ها هم چون عام­البلوی شده خيلی­ها درگير اين مسأله هستند، آمده طرف می­گويد آقا خانم چادری است ناخن چسپانده، لاک زده می­گويند آقا می­گويند اشکالی ندارد، و حال اين­که حالا من از باب اطمينان از ايشان سؤال کردم و فرمودند اين کذب است و راهنمايي کنيم در بستگان خودمان و خويشاوندان خودمان، آقا امام رضا فرمودند آفرين به کسانی که علوم ما را ياد می­گيرند و بعد می­روند می­آموزند يعنی آقا پای منبر آمدن يک امتياز معارف را منتقل کردن امتياز دوم است من يک چيزهای بلد هستم، خب بگو به ديگران ياد بگيرند حلال و حرام الهی را ما منتقل کنيم، بعد امام رضا فرمود: «فَإِنَ‏ النَّاسَ‏ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ‏ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»[3] مردم اگر معارف کلام ما را بفهمند از ما تبعيت می­کنند، بله اعتقاد بنده اين است يک بخشی از اين مردمی که از دين فاصله گرفتند دين را نمی­شناسند خانم حجاب را نمی­داند لذا عمل هم نمی­کند طرف ضرر و زيان گناه را نفهميده گناه را انجام می­دهد، امام رضا فرمود مردم اگر بفهمند معارف را هر کسی دلش برای خودش می­سازد اين دينداری، عبادت، روزه­داری، بندگی، اخلاق، ادب تمام اين­ها نانش را اول خود طرف می­خورد يعنی اول بهره­ می­برد خودش، اين را ما بايد تلاش کنيم، هم تعلم و هم تعليم امام رضا می­فرمايد اين دوتا را انجام بدهيم بنده ياد بگيرم آنچه را بلد نيستم و بياموزم آموخته­های خودم را به ديگر، چهارتا روايت شنيديم، خدا رحمت کند مرحوم حاج­آقای مؤيد الاسلام ايشان گاهی اوقات به پدرها توصيه می­کردند می­گفتند پای سفره نشستيد بچه­هايتان هم جمع هستند وقت مشترک هم هست آن­ها دارند غذايش را می­خورند شما دوتا جمله از دين شنيدی بگو، بابای من نماز اول وقت اين کارها را می­کند، حالا دارد غذايش را می­خورد شما هم حرفت را بزن، نمی­گويند به آن­ها بگو نخوريد تا من حرف بزنم، آن­ها غذا را بخورند چون خوردن با حرف زدن کراهت دارد، خوردن با شنيدن کراهت ندارد، آن دارد غذا را می­خورد شما هم برايش صحبت می­کنی چه اشکالی دارد؟ در آن اوقاتی که ما با اطرافيان­مان هستيم اين معارف را منتقل کنيم انشاءالله که خداوند ما را به وظايف­مان بهتر و شايسته­تر از گذشته آشنا بگرداند صلوات غراتری عنايت بفرماييد.

بحث مجلس ما محضر جمع محترم عوامل رحمت از نگاه پروردگار بود، موجبات رحمت چيست؟ ماه رمضان هم ماه رحمت است از اين فرصت باقی مانده زندگی استفاده کنيم مشمول رحمت الهی قرار بگيريم، روز گذشته آيه 155 سوره مبارکه انعام را ما محضر عزيزان قرائت کرديم، که خدا می­فرمايد قرآن کتابی است مبارک که ما نازل کرديم، اگر می­خواهيد مشمول حرمت خدا قرار بگيريد دوتا دستور در اين آيه هست، يکی: «فَاتَّبِعُوهُ»[4] تبعيت از قرآن و دوم: «وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[5] حالا رو بحث: «فَاتَّبِعُوهُ»[6] من چند روايت بود که ديروز فرصت نشد امروز محضر عزيزان اشاره کنم، اول يک سخن از فرمايشات آقا اميرالمؤمنين در نهج­البلاغه، اميرالمؤمنين می­فرمايد بزرگترين دردها، نه درد جسمی، دردهای روحی و اخلاقی، خدا نکند کسی به اين­ها مبتلاء بشود اين­ها اکبر داء هستند، اين­ها مثل همين سرطانی بی­درمان هستند که در امراض جسمی می­گوييم فلانی سرطان گرفته، بعضی­ها سرطان روحی گرفتند بعضی­ها روح به درد بی­درمان مبتلا شده اما اميرالمؤمنين می­فرمايد قرآن اين چهارتا بيماری بزرگ اخلاقی و روحی را درمان می­کند نعوذ بالله حالا من روايت را می­خوانم، خطاب هم به خودم هست اگر در بنده اين صفات هست، راه درمانش انس با قرآن است وقت بگذاريم برای خودمان، خود اين تلاوت قرآن مثل داروست پالايش می­کند اين آلودگی­ها را حضرت می­فرمايد: «فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنْ‏ أَكْبَرِ الدَّاءِ»[7] در تلاوت قرآن شفاء و درمان بزرگترين دردهاست، دردهای اخلاقی و دردهای روحی، يکی از آن­ها حضرت می­فرمايد کفر، کفران، بعضی­ها ديديد کفران نعمت می­کنند چه داريم؟ مگر چه به ما دادند؟ مگر چه خبر است؟ نماز بخوانيم که چه بشود؟ خدا را هم بدهکار می­کند اين کفران نعمت است، اين کفران انسان را در وادی کفر می­برد ديگر اصلاً می­برد از خدا، اگر برخورد به کسانی که اين رگ رگه­های ناسپاسی و کفران در ايشان هست بگوييد بابا می­خواهي خوب بشوی وقت بگذار برای خودت، يک جوانی آمد به امام صادق عرض کردم يابن رسول­الله می­خواهيم در آلودگی­های اخلاقی و اجتماعی گرفتار نشوم چه بکنم؟ آقا فرمودند حداقل روز پنجاه آيه قرآن بخوان، حداقل ما متأسفانه بعضی از ما مردم اين قدری که برای ديگران دلسوزی می­کنيم برای خودمان دلسوزی نداريم، اين قدری که برای ديگران وقت می­گذاريم برای خودمان وقت نمی­گذاريم، اول قرآن می­فرمايد به داد خودتان برسيد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ»[8] اول خودتان را حفظ کنيد، خودتان را نجات بدهيد، بعداً خانواده­تان بعد هم ديگران، ما از خود غافل، گاهی اوقات از خانواده فارغ پرداختيم به جامعه، آقا گرفتار کار هستيم، در اداره، در بازار مشکلات مردم، خدا می­فرمايد اول مشکلات خودت، خودت را اصلاح کن، برای خودت وقت بگذار: «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً»[9] اميرالمؤمنين می­فرمايد يکی از بزرگترين دردهای اخلاقی کفر است و ناسپاسی در پيشگاه خداست، که اول کسی هم که در عالم خلقت ضربه کفر را خورد ابليس بود: «َ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ‏»[10] تکبر ورزيد، کفران کرد، سقوط کرد، دومين رذيله اخلاقی بزرگ اميرالمؤمنين می­فرمايد نفاق است نفاق را هم قرآن درمانش می­کند، البته عظمت قرآن و تأثيرگذاری عميق قرآن در تدبر است، حالا اين را ما جلسات آينده اشاره می­کنيم ولی خود اين تلاوت قرآن هم مؤثر است، خود اين­که بنده قرآن بخوانم حالا آن تدبر کامل هم اگر نبود ولی يک توجه حداقلی هست اين­ها آن روحيه نفاق، دو چهره­ای، دو گانه­ای را از بين می­برد، نفاق هم از صفات بسيار بد و اخلاقی است، سوم حضرت می­فرمايد: «و الْغَيُّ»[11]تباهی، گمراهی، بعضی­ها در مسير گمراهی افتادند، در مسير فاصله گرفتن از خدا افتادند، گاهی اوقات يک جوانی را می­بينيد رفته دارد غرق می­شود برايش بگوييد آقا برای خودت وقت بگذار يک ده دقيقه­ای، ربع ساعتی، نيم ساعتی هم با قرآن مأنوس باش، بيست و سه ساعت شبانه روز مال خودت، آن برنامه­های خودت يک ساعت را بيا در مسيری باش که رضاي خداست و اين­ها اثر می­گذارد اين­ها تأثير می­گذارد شما ببينيد که فضيل عياز دزد سرگردنه بود، شما ببينيد که فضيل عياز دزد سرگردنه بود، می­گويند يک آيه قرآن مسير زندگی­اش را عوض کرد، اصلاً اين آقا رسيد به جايي که شد در زمره عرفا اين همان تأثيرگذاری قرآن است که انسان با توجه بشنود با توجه بخواند، و چهارمين مطلب حضرت فرمود: «وَ الضَّلَالُ»[12] کفر ناسپاسی، نفاق دو چهره­ای، غی تباهی، ضلات گمراهی، اين­های که شما برخورد کرديد در اين چهار درد مبتلا هستند اميرالمؤمنين می­فرمايد شفاء اين­ها در قرآن است و لذاست که قرآن من در يک جلسه­ای عرض کردم، من يک وقتی از يکی از مسئولين جلسه­ای بود خدا رحمت کند آيت­الله حائری زنده بودند، دورانی که ايشان امام جمعه بودند ماه رمضانی بود در دفتر ايشان جلسه بود، مسئولين ارشد نيروی انتظامی فارس آمده بودند گزارش بدهند، که حالا نوعاً آن عزيزانی که بودند الآن در مصدر امر نيستند باز نشست شدند داشتند گزارش­ها را می­دادند يکی از عزيزان گفت که آقا ما بررسی کرديم آن آقا گفت، گفت در ماه مبارک رمضان آمار مراجعه به پاسگاه­ها کاهش پيدا می­کند، آمار مراجعه به دادگاه­ها کاهش پيدا می­کند ضريب جرم و تخلف تنزل پيدا می­کند اصلاً خود اين فضای معنوی رمضان، خود اين انس با قرآن اين­ها تأثيرگذار است و سازنده است اين چهار مطلب را عرض شود که وجود مقدس اميرالمؤنين بيان فرمودند که اين­ها درمان دردهایي است که اکبر داء هستند، من يکی دو روايت هم از رسول­الله تقديم کنم محضر عزيزان تقديم به محضر مقدس پيامبر خاتم صلواتی ختم نماييد.

وجود مقدس رسول­الله در روايتی می­فرمايد: «من استمع آية من کتاب الله» ، اگر کسی يک آيه را گوش کند، نخواند فقط استماع کند، يعنی گوش بسپارد، حالا بنده سواد خواندنش را ندارم ولی توان استماع را که دارم، رسول­الله می­فرمايد اگر کسی يک آيه قرآن را استماع کند: «کتبت له حسنة مضاعفه» ، همين گوش اين دارد می­شنود يک حسنه مضاعفه­ای را در نامه عملش ثبت می­کنند و لذا قرآن هم می­فرمايد وقتی قرآن دارند می­خوانند: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا»[13] استماع کنيد يعنی گوش بسپاريد، توجه داشته باشيد ما متأسفانه در بعضی از جلسات هم قرآن می­خوانند توجه نيست يعنی استماع نيست يا انصات نيست سکوت و ادب آميخته با معرفت نيست: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[14] در همان آيه هم خدا می­فرمايد اگر استماع کرديد آيات قرآن را مشمول رحمت قرار می­گيريد، قرآن هم تبعيتش انسان را مشمول قرار می­دهد و هم قرائت قرآن و استماع قرآن با توجه اين­ها سبب نجات انسان­ها می­شود در ادامه روايت پيامبر فرمود: «و من تلی آية من کتاب الله» ، آنهايي که می­خوانند قرآن را عزيزانی که قرآن تلاوت می­کنند يک صفحه قرآن دارد تلاوت می­کند بنده و شما هم مستمع هستيم به ازاء هر آيه­ای که تلاوت می­کند: «کانت له نوراً يوم القيامه» ، قيامت نوری را به او عطا می­کند آيه به آيه می­شود يک نور برای او در قيامت، اينی که ما کانون خانواده را، تلاوت قرآن را در فضای خانه، فرزندان خودمان را تشويق کنيم، خصوصاً ماه مبارک رمضان من ديدم خب محروم نبايد باشيم ماه رمضان است بعد از نماز عصر حداقل يک صفحه قرآن را با اين فضائلی که اهل­البيت ذکر کردند بيان فرمودند ما محروم نشويم از اين­ها، بله حالا ضرر را هرجا جلوش را بگيريد نفع است ضرر اميرالمؤمنين فرمود هرجا جلوش را بگيريد ديروز محروم شدید، امروز محروم نباشيد.

چند نکته هم من در رابطه با آداب قرآئت بگويم اين­ هم بالاخره تلاوت قرآن اين آداب هم بايد رعايت بشود اول در روايت داريم که دهانی که می­خواهد قرآن تلاوت کند بايد دهان پاکيزه باشد، و لذا رسول­الله فرمود: «إِنَ‏ أَفْوَاهَكُمْ‏ طُرُقُ‏ الْقُرْآنِ»[15] دهان­های شما راه­های قرآن يعنی آيات را از طريق دهانتان داريد تلاوت می­کنيد: فَطَيِّبُوهَا بِالسِّوَاكِ»[16] اين را با مسواک از نظر ظاهری حضرت می­فرمايد تميز کنيد و پاک کنيد التبه ما در باب نظافت معنوی هم دستور داريم که حالا اشاره می­کنم از نظر ظاهری قرآن خواندن ادبش بايد رعايت بشود، دهان دهان پاکيزه و قبل از تلاوت قرآن به خدا پناه ببريم من يک آيه را اشاره کنم، يک وقتی هم در همين مسجد اشاره کرديم خدا به بزرگترين فرد نظام خلقت در شايسته­ترين عمل در نظام خلقت می­فرمايد به خدا پناه ببر، می­دانيد يعنی چه؟ يعنی حاج­آقا هر کاری می­خواهی بکنی، ما ديگر در نظام خلقت از رسول­الله برتر داريم، و در نظام خلقت سخنی از قرآن بهتر داريم خدا به رسول­الله می­فرمايد: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ‏»[17]به خدا پناه بياور، قرآن وقتی می­خواهی بخوانی اول بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» به خدا پناه بياوريد، جای ديگر هم خداوند می­فرمايد باز به پيامبر خطاب می­کند رسول­الله در کارهای که می­خواهی انجام بده، مراقب باش چه تلاوت قرآن، قرئت القرآن خطاب به پيغمبر است: «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم‏»[18]يعنی قرآن داري می­خوانی، چه کسی می­خواند؟ پيغمبر اين يک هشدار است يعنی حاج­آقا در قرآن خواندن هم شيطان رهايتان نمی­کند حواس­ها جمع، آقا ما داريم قرآن می­خوانيم بيمه نيستی، اگر غافل شدی در تلاوت قرآن هم شيطان فريبت می­دهد، در مقدس­ترين مکان­ها غافل شدی، ماه رمضان يک فرصت بسيار بسيار والای است رسول­الله در آن خطبه پايانی ماه شعبان فرمود درهای جهنم در اين ماه بسته است بازش نکنيد، خدا امر کرده درها را ببندند ولی بشر بازش می­کند با گناهان، رسول­الله فرمود درهای بهشت به روی شما گشوده است، اين­ها را مسدودش نکنيد، خدا اسباب رحمت را فراهم کرده، شما رحمت را به نقمت تبديل نکنيد، خب در اين آيه بزرگان می­گويند به شخص اول نظام خلقت رسول­الله در بهترين کار قرآن خواندن، خدا می­فرمايد در قرآن خواندنت هم به ماه پناه بياور، آقا ما اين­جا شيطان کارمان ندارد در مسجد هستيم هرجايي که عزيزان احتمال تقرب­تان به خدا بيشتر است تلاش شيطان هم بيشتر است، هر کسی که احتمال پاکی­اش قوی­تر است شيطان بيشتر دنبال اوست می­گويند يک وقتی معاويه ابن ابی­سفيان لعنة الله عليه نقل می­کنند خواب شيطان را ديد، به شيطان گفت تو حريف ما نشدی؟ شيطان گفت چطور؟ گفت نماز جماعت صبح­مان تعطيل نمی­شود، شيطان گفت آن کسی که بيدارت می­کند من هستم، ما يکی را خواب می­اندازيم، يکی را بيدار می­کنيم تو بايد بيدار بشوی بيايي نمازها را خراب کنی، شيطان به همه کار دارد، اما بعضی­ها شدند عمال شدند، ديگر اين­ها بردست شيطان شدند ديگر اين­ها راه می­برند کار را، باز مرحوم شيخ انصاری شيخ اعظم می­گويند شبی يک جريانی اتفاق افتاد، ايشان پولی لازمش شد در منزل، پول نداشت يک مقدار پول امانتی دستش بود، ايشان گفت بروم از اين امانت بردارم هزينه کنم فردا جايگزين کنم، تا اين فکر آمد ايشان پيشيمان شد خب شيخ مرتضی شايد نبودی تا فردا بخواهی پول را جايگزين کنی، ساعتی گذشت دوباره اين فکر آمد، دوباره شيخ مرتضی پيشيمان شد، دفعه سوم اين فکر آمد رفت تا سر آن صندوقی هم که امانت بود بردارد دوباره پيشيمان شد و نکرد، می­گويند فردای آن شب يک کسی آمد به شيخ مرتضی انصاری گفت آقا ديشب ما خواب ابليس را ديديم چون شما هم در خواب به نوعی مربوط بودید آمدم برای شما بگويم، مرحوم شيخ انصاری فرمود چه خوابی ديدی؟ گفت ديشب شيطان را خواب ديدم طناب­های مختلفی در دست داشت از ريسمان نازک گرفته تا يک طناب قطور کلفت، گفت به شيطان گفتم که اين­ها چه است؟ گفت اين­ها اسباب صيد بنی­آدم هستند مردم که همين طوری دنبال شيطان نمی­آيند بايد اين­ها را حملشان کنند بکشيده­شان جذب­شان کند، حالا به فراخور ايمانتان طناب­هايتان قطر دارد، يکی ايمان ضعيف است آن ريسمان نازکی است، يکی قوی­تر است آن هم قوی­تر است، گفت به شيطان گفتم که طناب من کدامش است گفت تو طناب نمی­خواهی تو خودت دنبال ما می­آيي تو بی­طنابی، گفت اين قطور مال کيست؟ که خيلی قطور است؟ گفت اين مال شيخ مرتضی انصاری است، حاجی ايمانت هرچه قوی­تر است شيطان هم صلاحش قوی­تر است اين آزمون الهی است امتحان است، در همين امتحانات مردم سربلند می­آيند بيرون: «عِنْدَ الِامْتِحَانِ‏ يُكْرَمُ‏ الرَّجُلُ‏ أَوْ يُهَانُ»[19] گفت من به شيطان گفتم اين طناب را گردن شيخ انصاری می­اندازد، گفت ديشب سه­بار انداختم هرسه مرتبه پاره کرد، تا اين را گفت شيخ انصاری گريه کرد، گفت خواب درستی ديدی و اين طمع دارد به ما، مرحوم حاج­ شيخ جعفر، کاشف الغطای شيخ العراقين استاد استاد شيخ انصاری ايشان می­گويند چهل سال، يک مکروه انجام نداده بود، آقايون خيلی حرف است چهل سال يک مکروه نه يک حرام، به يکی بگويند آقا در يک روز شده اصلاً يک گناه نکنی، يک ماهت رمضان که گذشت آفرين بر کسانی که بگويند رمضان گذشت گناهی از ما سر نزد، رمضان گذشت آنچه خدا می­خواست عمل کرديم، اين روزه است اين رمضان است شيخ کاشف الغطاء فرموده بود چهل سال يک مکروه انجام ندادم، ايشان می­گويد اواخر عمر در عالم مکاشفه­ای بود ديدم بر بلندای يک قله­ای، کوه سر به فلک کشيده­ای قرار دارم شيطان هم کنار دستم ايستاده يک درّه­ای خطرناکی هم بود گفت تا شيطان را شناختم يک دستی به محاسنم کشيدم گفتم ابليس اين­ آخر عمری دست از سرما بردار، بگذار يک نفس راحتی بکشم ديگر برای ما کاری درست نکن، ببينيد آقايون شيطان نسخه همه­تان را می­پيچد ولی به فراخور حالتان دوران جوانی دوران جوانی است، ميان سالی ميان سالی است، در پيری برنامه پيری دارد برای ثروتمندش يک جور امتحان می­کند و وسوسه برای تهی دستش يک نوع ديگر، عالمش را به يک سبک، جاهلش را به يک سبک يک وقت من را فريب می­دهد آقای حدائق امشب امروز مسجد شلوغ بود عجب مسجدی، عجب امامی، سراغ ما اين جوری می­آيد، پا منبری­هايت می­نشينند حرف گوش می­کنند اين جوری می­آيد فريب می­دهد يکی را يک نحو ديگری، کاشف­الغطاء را هم دنبالش است می­گويد دست به محاسنم کشيدم گفتم اين آخر عمری دست از سر ما بردار بگذار يک نفس راحت بکشيم، گفت شيطان رو کرد به من گفت شيخ جعفر به عظمت خدا، يک لحظه از حال خودت غافل شدی، کاری بر سرت می­آورم که جايت قعر اين دره مخوف و خطرناک باشد می­گويد رسول­الله فرمود جهاد نفس جهاد اکبر است در جبهه جنگ رفتن اصغر است جبهه جنگ يک سال، ده سال، بيست سال تمام می­شود جبهه داخل از اول تکليفت تا لحظه آخر زندگی، در حال جنگی، در آن نفس آخر غافل شدی کار را خراب می­کنی، بعضی­ها آن نفس آخر خراب کردند و رفتند تباه کردند و رفتند اين­که امام سجاد در دعای ابوحمزه شروع تقاضاها که می­خواهد به خدا عرض کند اول عرض می­کند: «وَ اخْتِمْ‏ لِي‏ بِخَيْرٍ»[20] امروز اين­جا هستيم فردا کجا هستيم؟ امروز معتقد هستيم فردا در چه طيفی هستيم؟ بعضی­ها بودند آخر عمر رفتند، جوانی آمد گفت پدر بزرگ ما نماز شبش تعطيل نمی­شد آن دو سه سال آخر عمرش ناسزا به دين می­گفت و با کفر مرد، اين مراقبت می­خواهد حاج­آقا مراقب بايد بود، قرآن انسان را می­آورد در اين چرخه­ای توجه و تدبر و مراقبت، روايتی از امام صادق حضرت می­فرمايد: «أَغْلِقُوا أَبْوَابَ‏ الْمَعْصِيَةِ بِالاسْتِعَاذَةِ»[21] اگر بخواهيد درهای گناه را ببنديد عرض شود که درهای گناه را با استعاذه ببنديد: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» از خدا مدد بخواهيد خدا را ياد کنيد خدا کمک­تان می­کند: «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُمْ»[22] آقا خدا ما را نجات نداد، می­گويند صدای خدا زدی نجاتت نداد؟ يک نفر را پيدا کنيد بگويد من از خدا خواستم در يک جريان سختی خدا ياری نکرد، يوسف در آن خلوت خطرناک خدا را صدا زد خدا به داد يوسف رسيد، از کفرآميزترين چيز ممکن در خلوت زليخا تجلی توحيد شد، بت آمون را زليخا پارچه انداخت رويش، يوسف گفت چرا پارچه انداختی؟ گفت خجالت می­کشم جلو اين بت گناه کنم، همين شد عامل نجات يوسف، فرمود تو از بت يک مجسمه­ای فاقد شعور خجالت می­کشی ما از خدای ربّ الارباب خجالت نکشيم و خيلی آقايون بودند در تنگناهای اين­ها از خدا کمک خواستند خدا کمک­شان کردند، امام صادق می­فرمايد درهای گناه را با استعاذه ببنديد به جوان­ها هم بگوييد، بگوييد بابا يک جايي که داری می­لنگی، صدا بزن بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» ببينيد خدا ياری می­کند، به خدايي که می­گويي دارم پناه بهت می­آورم خدا دستت را می­گيرد يا دستت را نمی­گيرد؟ من در همين شيراز حالا چرا از داخل کتاب­ها بگوييم و از امام گذشته بگوييم يک جوانی يک وقت آمد برای خود من نقل کرد، الآن هم ايشان هستش، می­گفت حاج­آقا من سال چهارم دبيرستانم بود دوستانم جلسه گذاشته بوديم باهم درس می­خوانديم گفت يکی از دوستانم گفت منزل ما، پدر و مادرم هم مسافرت هستند  بياييد آن­جا درس بخوانيد اين آقا هم يک قيافه زيبا و قامت رشيد و گفت من وقتی رفتم آن­جا آن پسری که خانه­شان بود صاحب­خانه بود پسر صاحب­خانه بود، ديدم دوستان ديگر هم هستند همه خوشحال گفت می­دانی امروز برای چه همه­تان جمع شديد اين­جا، گفتم نه، گفت در يکی از اتاق­ها را باز کرد فقط همين اندازه بگويم و بگذرم گفت آقای حدائق گناه به تمام معنی مهيا بود همين و بس که حالا مکان مقدس است، زمان مقدس است ديگر جزئيات را نبايد گفت گناه به تمام معنی حالا چه کسانی جمع شدند؟ شش، هفت­تا جوان هجده، نوزده ساله در اوج شهوت گفت من يک لحظه گفتم خدايا به دادم برس، در درون خودم، گفتم خدايا به دادم برس، گفت تا گفتم گفت حاج­آقا زشت­ترين، منفورترين صحنه­ها و مکان­ها نزد من شد همان خانه، اصلاً يک حالی به من دست داد که ديدم نمی­توانم بمانم، مثل اینکه در نهايت عذاب هستم، دويدم به طرف در خانه گفت اين دوستانم فهميدند من می­خواهم بروم دويدند دنبال من من را بگيرند، گفت ديدم اگر بايستم بخواهم کفش پا کنم من را گرفتند، گفت در خانه را باز کردم پای برهنه از آن خانه زدم بيرون، تا يک مسافتی هم دنبالم آمدند ولی به من نرسيدند گفت خيابان به خيابان پای برهنه می­دويدم تا رسيدم خانه خودمان، و اشک می­ريختم که خدايا اگر به دادم نرسيده بودی چه می­شد؟ کی صدا زديد که جواب نداد؟ کی در زديد که در گشوده نشد؟ اگر کسی هم گفت در زدم درست در نزديد، زيرا هر يا ربّ تو لبيک ماست: «ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[23] خب اين­جا امام صادق می­فرمايد درهای گناه را اگر می­خواهيد ببنديد با استعاذه: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»، «وَ افْتَحُوا أَبْوَابَ الطَّاعَةِ»[24]خود ذکر استغفار: استغفر الله ربّی و اتوب اليه» امام صادق می­فرمايد رسول­اللهی که يک نافرمانی الهی نمی­کرد هر صبح­گاهان هفتاد مرتبه می­فرمود: «استغفر الله ربّی و اتوب اليه»[25] و «أَبْوَابَ الطَّاعَةِ»[26] را شما ابواب طاعت می­خواهيد توفيق در عبادت پيدا کنيد، می­خواهيد در طاعت به روی شما باز بشود حضرت می­فرمايد: «وَ افْتَحُوا أَبْوَابَ الطَّاعَةِ بِالتَّسْمِيَةِ»[27]نام خدا را بردن، يادخدا کردن: «بسم­الله الرحمن الرحيم» از او ياد کردن اين در رحمت به روی شما گشوده می­شود اين هم پناه بردن در تلاوت قرآن از آداب و نکته پايانی تدبر در قرآن که قطعاً قرآن خواندن ما آميخته با تدبر هم باشد، اين تدبر سازنده است حالا مواردی در بحث تدبر انشاءالله جلسه آينده و ذيل آيه شريفه هشتاد و سه سوره نساء که خدا می­فرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[28] چرا در قرآن تدبر نمی­کنيد، انديشه نمی­کنيد چندتا نکته لطيف تفسيری است که عرض خواهيم کرد، خب آقای مشکين­فام هم که تشريف آوردند و امروز کجا توسل پيدا می­کنيد، بسيار خوب انشاءالله که خدا قسمت کند جمع محترم را شاهد حضورتان باشيم در بارگاه ملکوتی باب الحوائج حضرت ابالفضل العباس:

ای پناه بی­پناهان يا ابالفضل، يا ابالفضل، ای شفيع پر گناهان يا ابالفضل يا ابالفضل

حاجت­مندها زمزمه کنند، يا ابالفضل

روضه هم همين يک بيت و حاج­آقای مشکين­فام به فيض برسانند

ای فرات از تو خجيل، تو از سکينه يا ابالفضل

بعضی­ها می­گويند ابالفضل آب فرات را خجالت داد، فرات را برای هميشه شرمنده کرد، آب در کف دست داشت و آب را بر آب رها کرد:

ای فرات از تو خجيل، تو از سکينه يا ابالفضل

ای اميد دسته گل­های مدينه، يا ابالفضل، يا ابالفضل.

 

[1] انعام155.

[2] انبياء7.

[3] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏1 ص307.

[4] انعام155.

[5] انعام155.

[6] انعام155.

[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص252.

[8] تحريم6.

[9] تحريم6.

[10] بقره34.

[11] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص252.

[12] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص252.

[13] اعراف204.

[14] اعراف204.

[15] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص273.

[16] أعلام الدين في صفات المؤمنين ص273.

[17] نحل98.

[18] نحل98.

[19] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص337.

[20] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص587.

[21] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏90 ص313.

[22] بقره152.

[23] غافر60.

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏90 ص313.

[25] أصول الكافي / ترجمه كمره‏اى ج‏6 ص119.

[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏90 ص313.

[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏90 ص313.

[28] نساء82.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه