استادحدائق روز سه شنبه 22 اسفند ماه 1402 مصادف با اولین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان عوامل رحمت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ اتَّقُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
خب تبريک عرض میکنم ورود و حلول ماه مبارک را بر مخاطبين محترم جمع حاضر خدا را سپاسگزاريم که در کارنامه زندگی ما توفيق درک يک رمضان ديگری را به همه ما مرحمت نمودند و در اين ضيافت والا و بالا حضور يافتيم و شرکت کرديم امروز صبح يک کسی در يک مجموعهای بوديم سؤال کرد که چرا رمضان اين قدر فضيلت و امتياز دارد، اينها از چه زمانی امتيازات آمده؟ گفتم از قبل از خلقت عالم و آدم، اين رحمت خداست، خداوند به دنبال بهانه است اين بشر پايش به جهنم کشيده نشود خدا میخواهد اين بشر را بهشتی کند، راهکارهای را هم معين کردند بهانههايي را هم فراهم کردند، بشر استفاده کن، يکش ماه رمضان است اصلاً رمضان که رمضان گفته میشود، از رمض رمض يعنی سوختنی که نه ازش دود بر میخيزد، نه ازش خاکستر باقی میماند اين را میگويند رمض، سوختنی که هيچی ديگر ازش نمیماند اين کنايه به اين است که ماه رمضان چنان گناهانتان را پاک میکند که لکههای سياه گناه ديگر در کارنامهتان نمیماند از خاطرها حذف میکنند حتی آن دو فرشتهای که گناهان را ثبت میکردند و عتيد و رقيبی که يادداشت بر میداشتند، داريم از حافظه آنها: «انسية الحفظه» ، زمين هم ديگر شهادت نمیدهد اين سوختن است زمان هم ديگر شهادت نمیدهد، و آن فرشتهها هم ديگر شهادت نمیدهند اين فرصت در ماه رمضان رقم خورده و ماه بسيار با فضيلت است که در سال نظير و عديل ماه رمضان ندارد، بهانهای است برای برگشتن به سوی خدا، فرصتی است برای توبه، برای برگشتن به آن هويت انسانی، اين فرصت را انشاءالله استفاده کنيد و از خدا بخواهيم که حظ ما فقط گرسنگی و تشنگی نباشد، گذر عمر نباشد، من يک مسأله شرعی را هم قبل از ورود به بحث عرض کنم که نوعاً عزيزان مطلع هستيد اما از باب: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين»[2] يکی از شرائط عمل نيت است روزهدار بايد نيت بر روزهداری داشته باشد يعنی بنده سحر که بلند میشوم نيتم اين باشد که میخواهم روز اول رمضان را امتثال کنم امر الهی را از آنچه که روزه را باطل میکند پرهيز میکنم و امساک میکنم اين نيت است و میتوانيم در شب اول ماه نيت کنيم برای کل ماه، پروردگار من اين يک ماه را سحرها بر میخيزم روزها را روزه دارم و اطاعت میکنم امر شما را در انجام واجبات و ترک محرمات و روزهداری حالا بعضیها نيت ندارند اين نيت اگر نباشد عمل هم، مثل اینکه بنده بايستيم بگويم الله اکبر، اين الله اکبر چه داری میخوانی؟ چه نمازی است؟ چند رکعت است؟ همينطوری میخواند خب اين نماز نيست: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»[3] ما در روزهداری هم نيت را دقت کنيم حالا يک مسألهای که اينجا در نيت هم پيش میآيد بعضیها غافل هستند، گاهی اوقات میبينی طرف نيت میکند از نيت بر میگردد، در روز ماه رمضان يکدفعه میگويد میخواهم بروم روزهام را بخورم ديگر من روزه نيستم و قطعاً هم اين را میگويد میرود برای خوردن نمیخورد روزهاش باطل است نيت شکسته شد میگويند شما ديگر نيتت استمرار نداشت شرط صحت روزه استمرار نيست است باز مسألهای که حتی بعضی از متدينين توجه ندارند آقا بلند میشود صبح مردشت کار دارد میرود مرداشت قبل از ظهر بر میگردد شيراز، شب هم میگويد روزه هستم خب بابا نيتت شکسته شد شما با اين مسافتی که طی کردی، يکی از قواطع نيت سفر است شما بيش از بيست و چهار کيلومتر از شيراز رفتی، ديگر روزه نبودی ولو اينکه چيزی نخوردی روزه نيستی، در مراجعتت به شيراز قبل از اذان ظهر دوباره بايد نيت کنی، اين را بعضیها متأسفانه متوجه نيستند نيت نکنی روزه نيست، روزه ديگر آن روز ندارد، روزه نيست چون شرطش نيت است آقا میآيد میگويد که آقا ما مثلاً تهران هستيم من میدانم قبل از ظهر میرسم شيراز تهران هم حالا مفطرات نخورده افطاری خورده، قبل از ظهر چيزی نخورده، با پرواز میآيد ساعت يازده شيراز است بابا يازده که رسيدی بايد اينجا نيت کنی، اينجایی که میخواهی روزه بگیری، شما سفر نيت را شکست لذا اين را هم دقت کنيم در مسافرتها خود سفر قاطع نيست است يعنی نيت را بهم میزند من اگر میخواهم بروم يا بايد بعد از اذان ظهر بروم مسافرت که ديگر مشکلی نيست يا اگر قبل از اذان ظهر میروم و قبل از اذان ظهر به جايي میرسم که يا وطنم هست يا قصد ده روز اقامت دارم نيت را بايد تجديد کنم،
س: حاجآقا نيت کردن را
ج: خطور قلبی، به زبان هم نمیخواهد بياوری، خدايا نيت میکنم اين را هم نمیخواهد به زبان بياورد که وسواس پيدا کند، همينکه خطور قلبی داشته باشد توجه داشته باشد که خدايا امروز را من روزه هستم همين کفايت میکند.
میگويند حالا يک چيزی بگويم روز اول ماه رمضان است يک خرده بخنديم میخواهيد بخنديد يا نه؟
مخاطبين: بله
سخنران: خيلی خوب الحمدلله دست به خندهتان هم خوب است میگويند مرحوم شيخ انصاری اعلیالله مقامه فقيه عالم اسلام و آن شخصيت کم نظير میگويند يک سحری شيخ انصاری رفت در يکی از حمامهای عمومی نجف اين را مرحوم آقای حاج سيدعلی نقی طبسی نقل میکند خب حمام قبل از اذان صبح بود، حمامها هم خزانه داشت، خزينه داشت، چراغی هم که نبود تاريک بود در حمام، شيخ انصاری وقتی رفت ديد که گوشه خزانه يکی ديگر هم داخل آب است و آن دارد نيت میکند حالا ديگر من نيتش را نمیگويم چه میگفت چون حالا جمع مرکب از آقايون و بانوان است بماند نيست غسل واجب میکرد اسم خانمش را هم میآورد، بلند نيت میکنم که غسلی که به گردنم است از طرف فلانی واجب قربتاً الی الله میرفت لب خزينه میايستاد میپريد داخل خزينه دوباره میگفت نشد، دوباره میآمد لب خزينه دوباره بلند نيت میکرد شيرجه میزد داخل خزينه دو سه بار که اين کار را کرد، شيخ انصاری گفت آقا تو مقلِد هستی يا مقلَد؟ گفت من مقلِد هستم، حالا در تاريکی نمیديد شيخ انصاری را تارک بود حمام، گفت از چه کسی تقليد میکنی؟ گفت از شيخ اعظم شيخ انصاری، شيخ مرتضی انصاری گفت غلط کرد هر کسی اين مسأله را به تو اين طوری ياد داد، گفت غلط تو کردی آقا اين آمد و مرحوم شيخ انصاری گفت غلط کرد هر کسی که به تو مسأله را اين گونه ياد داد، اين گفت غلط تو کردی، که به فقيه عالم اسلام توهين میکنی، پريد آمد گلوی شيخ انصاری را گرفت گفت تو مهدور الدم هستی بايد خفهات کنم تو به فقيه اول عالم اسلام توهين کردی، يک وقت حمامی ديد صدای سر و صدا بلند است، گفت در حمام که دو نفر بيشتر نبودند يکی شيخ انصاری بود، يکی هم يک شخص ديگری بود، يک وقت اتفاقی برای شيخ انصاری نيفتد، با چراغ دستی از اين چراغهای برساتيهای فانوسی آمد در حمام، ديد آدم نادان در تاريکی گلوی شيخ را گرفته دارد فشار میدهد که تو مهدورالدم هستی، گفت چه میکنی؟ شيخ مرتضی انصاری را داری خفه میکنی، تا متوجه شد غذرخواهی کرد و دست از گلوی شيخ کشيد و گفت معذرت میخواهم شيخ گفت من را حلال کنيد، مرحوم شيخ مرتضی انصاری گفت من میگذرم از تو و حلالت میکنم ولی به يک شرط، گفت آن شرط چه است؟ گفت شرطم اين است که ديگر از اين به بعد شما وقتی که حالا حمام رفتی و میخواهی عرض شود که غسل کنی، نيت را خطور قلبی کن، يعنی به زبان آوردن ضرورتی ندارد که انسان بخواهد به زبان بياورد و بلند بگويد لذا در بحث نيات همان خطور قلبی کفايت میکند، انسان بالاخره در ذهنش تصور کند انجام اعمالی را حالا نماز است، روزه است يا واجبات ديگر است همين کفايـت میکند و اين نيت را داشته باشد خداوند انشاءالله که از همه ما اين اعمال را پذيرا باشد به احسن قبول، صلوات غراتری ختم نماييد.
خب ماه مبارک رمضان يکی از ويژگیهای اين ماه ماه رحمت است، ماه مغفرت است، ماه برکت است، و فضائلی که رسولالله ذکر نمودند، بحثی که در اين ماه رمضان يک تفسير موضوعی از نگاه قرآن پيشنهاد بعضی از عزيزان بود که ما عوامل رحمت را از نگاه قرآن جسجو کنيم، ما میخواهيم مشمول رحمت الهی بشويم، خدا هم بار عام را فراهم کرده، رمضان امکانات مشمول رحمت قرار گرفتنش مهياست ولی همه استفاده نمیکنند و لذا پيغمبر در آن خطبه معروفی که هر سال در مدينه در جمعه آخر رمضان میخواندند در يک قسمتی از خطبه پيغمبر فرمود: «ِفَإِنَ الشَّقِيَ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ»[4] شقاوتمند و بدبخت کسی است که رمضان بر او بگذرد و عوض نشود تغيير نکند مشمول رحمت و مغفرت خدا قرار نگيرد اين نهايت شقاوت است يعنی همه اسباب فراهم اين بهره نبرده، مثل کسی را جایی دعوت میکند، ميزبان کريم، با دعوت آمده، سفره پهن همه نوع تغذيه و غذايي در سفره آماده، اين آقا گرسنه بيايد و گرسنه برود، میگويد آقا خودت را ملامت کن، تو که با دعوت رفته بودي، صاحب مجلس کريم بود امکانات موجود بود، چرا تو گرسنه برگشتی، ماه رمضان همين است، صاحب سفره خدا، کريم علی الاطلاق خدا دعوت کرده: «دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ»[5] با دعوت ما را آوردند صدا زدند، اسباب و شرائط تحول و تغيير موجود انسان استفاده نکند، يک آيهاش يک ختم قرآن است بهره نبريم، يک افطاری دادن يکدانه خرما، يک ليوان آب سپری است در برابر آتش از همين هم استفاده نکنيم، صله ارحام و توصيههای ديگری که در اين ماه رمضان يک ويژگی خاص و مضاعفی دارد، خب ما چه کنيم مشمول رحمت الهی قرار بگيريم؟ که ماه رمضان هم زمينهساز همين هست من مقدمهای اين يک نکتهای را عرض کنم.
رحمت خدا دو نوع است اين هم برای بعضیها سؤال پيش میآيد میخواهيم جواب بدهيم که رفع شبهه بشود، يکی رحمت عام الهی است میگويند رحمت رحمانيت خدا، يکی رحمت خاص الهی است رحمت رحيميت خدا، خداوند دو نوع رحمت دارد، رحمانی عمومی، رحيمی خصوصی، رحيمی خصوصی رحمت خصوص برای مؤمنين است، عرض شود که رحمت عام برای عموم است اينی که بعضیها برايشان شبهه است آقا فلانی تارک الصلاة است يک رکعت نماز نمیخواند يک ريال خمس نمیدهد، وضع زندگیاش چنين است و چنان است، خب تو خدا را نشناختی، خدا يک رحمت عام دارد که بد و خوب را رزق میدهد، کريمان با بدان هم بد نکردند، اروپا هستی، افريقا هستی، آسيا هستی، مسلمانی، لايکی، لامذهبی، مشمول رحمت عام خدا هستی، آقا چرا در فلان کفرستان باران میبارد خب خدا رحمان است، گاهی اوقات اين برای انبياء هم سؤال بوده، حضرت موسی به خدا عرض کردم پروردگارا چرا به فرعون اين همه فرصت دادي، چرا فرعون را جمعش نمیکنيد سخت بگيريد بر فرعون؟ خطاب شد موسی فرعون وظيفه بندگیاش را فراموش کرده، ما که خدای او هستيم وظيفه ربوبيتمان را از ياد نمیبريم، خدا زورش میرسد بيايد سراغما نادان تو خدايي داری که آن خدايي کريم علی الاطلاق با تقاضای تو مسائل را رقم نمیزند از اينها در تاريخ هم زياد داريم که گاهی اوقات بعضیها التيماتم هم به خداوند میدادند ولی خداوند آن صبر الهی، آن رحمت الهی اقتضاء میکند، بله شمشر را روی سينه امام حسين از بين نمیبرد سالها هم فرصتش میدهند اين رحمت عام خداست، خدا را ما بنده نشناختم در قالب بشری درک نکردم، همه گبر و مسلمان و مؤمن و خوب و صالح و درنده و خزنده مشمول اين رحمت الهی هستند، خدا فرمود موسی فرعون وظيفه را فراموش کرده ما که وظيفه را فراموش نمیکنيم اينها حساب دارد باز همان رحمت الهی سبب میشود که يک فرصتهايي به بعضیها میدهند خدا اينها را میبيند باز در پيام ديگری خدا به حضرت موسی فرمود ما به فرعون اگر فرصت داريم میدهيم به خاطر سهتا کار خوب اوست، راهها را امن کرده در جادهها امنيت ايجاد کرده اين رحمت خداست، بنده اگر با کسی مخالف شدم، دهها خوبی داشته باشم ديگر نمیبينم، همان يک بدیاش را بزرگنمايي میکنم، آقا خوبی داشته باشد ديگر نمیبينم همان يک بدیاش را بزرگنمايي میکنم اما قانون خدا اين نيست خدا ذرة المثقال کارهای خوب و کارهای بد را میبيند و پاداش میدهد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»[6] اينها را خدا میبيند فرعون ايجاد امنيت کرده، خدا زيربار منت فرعون قرار نمیگيرد، فرعون مالياتی که از مردم میگيرد خرج مردم میکند خدا پاداش میدهد پاداشش همين حکومت طولانی است، فرعون اطعام طعام میکند خدا اطعام طعام را دوست میدارد يکی از دعاهای همين ماه رمضان اين است که خدايا توفيق اطعام طعام را به ما بده، نانرسانی امتياز است، نان برّی بد است حالا اگر اطعام طعام فرعون کرد، خب در دنيا که بايد اجر او را بدهند، آخرت مأجور نيست چون دين ندارد، سرای آخرت پاداش در گرو ايمانهاست سرای دنيا رحمانيت خداست، يعنی خدا پاداش هرکسی را میدهد، هر کسی هر کار خوبی بکند ولو به خدا اعتقاد نداشته باشد در دنيا برايش میدهند، لذا اينیکه بعضیها شما میبيند حالا رفتارهای پسنديدهای ندارند اما يک امکاناتی هم در اختيار اينهاست اينها در زوايايي زندگیشان که برويد يک وقت میبينيد اخلاقش به پدر و مادر خوب است يک وقت میبيني مخفيانه به فقراء هم يک کمکهای دارد آنها را خدا میبيند، خدا پاداش میدهد ذرة المثقالها را اما در قيامت ديگر اجری نمیبرد خب اين رحمت عام الهی است، لذا بعضیها اين رحمت عام را نمیبينند انتظار دارند هرکسی با خدا مخالف است خدا همينجا مجازاتش کند، خدا همه را خلق کرده، بر خود لازم میداند رزق بدهد رسيدگی کند و الطافش را شامل حال آنها قرار بدهد اين رحمت عامل الهی است.
رحمت خاص خاص مؤمنين است بله يک سرّی رحمتهایي است که غالب رحيم بودن الهی، تذکر هم دادند که عزيزان ما از طرف بنياد شهيد و امور ايثارگران و معاضدت قضايي ايثارگران استان انشاءالله امروز میآيند ميز خدمتی دارند در بعد از سخنرانی به مناسبت روز شهداء که بيست و دو اسفند هست، تشريف هم آرودند آقايون بعد از جلسه انشاءالله عزيزانی که در رابطه با مسائل ايثاگران و بنياد شهيد سؤالاتی دارند مسائلی دارند محبت فرمودند، مسئولين مربوطه تشريف آوردند در مسجد، بعد هم ميز خدمت است و سؤالاتی که داريد انشاءالله در خدمت شما هستند و پاسگو خواهند بود، من تشکر میکنم از قبول زحمت عزيزانی که کار هم بايد همين طور باشد مسئولين بايد سمت مردم بيايند و خواستههای مردم را و مشکلات مردم را رصد کنند توفيق اين عزيزان را هم از درگاه ربوبيت خواستاريم صلوات غراتری ختم نماييد.
بله رحمت خاص خاص مؤمنين است، يک سرّی رحمتهای هم داريم در قرآن که خدا میفرمايد اينها را ما به همه کس نمیدهيم، مؤمن بايد باشی تا به اينها برسی، نبودی نمیرسی اين شاکله بحث رحمت عام الهی و رحمت خاص الهی اما آيهای که امروز تلاوت شد که از آياتی است که خدا عوامل رحمت را نام میبرد حالا ما میخواهيم مشمول رحمت الهی قرار بگيريم چه بايد کرد؟ ماه رمضان فرصت همين کار است و ماههای ديگر، من در جلسهای عرض کردم رمضان يک جلسهای آموزشی يک ماهه است که بنده ياد بگيرم چگونه حرف بزنم؟ چگونه معاشرت کنم؟ به چه بنگرم؟ چه بشنوم؟ يازده ماه ديگر اين جوری عمل کنم، تا میآيد يادم برود دوره جديد شروع میشود رمضان جديد آغاز میشود و تذکر داده میشود که آقا بايد اين گونه باشيم، لذا حضرت زهرای مرضيه فرمودند: «مَا يَصْنَعُ الصَّائِمُ»[7] روزهدار با روزه رفتنش کاری نکرده، چهارده پانزده ساعت غذا نخوردن، آب ننوشيدن که هنر نيست مگر اينکه زبان او و چشم او و گوش او از حرام روزه باشد يعنی بنده تغيير را بايد اطرافيانم بفهمند من کارمندهای زير دستم خانوادهام فرزندانم، شاگردانم، شوهر، همسر، معاشرينم، بگويند اين آدم ديگر آدم ديروزی نيست، اين ديروز يکی میگفتی چهارتا جواب میداد، حالا يکی میگويي اصلاً ساکت است چه شده اين را؟ رمضان است، نشان بدهيم زبانمان روزه است، نشان بدهيم چشم روزه است، چيزهايي که ديروز میديدم ديگر امروز نگاه نکنم، اگر نگاهم نگاه مخدوش بود امروز اصلاح بشود، نشان بدهم روزهدار هستم ديگر گوش به هر سخنی نسپارم، اگر يکجايي ديدم تهمتی است، غيبتی است تخريبی است بگويم آقا نگو، بيان نکن، من دلم برای خودم میسوزد، روزه ما را داری خراب میکنی، ما بعضیها باز حالا در بحث امر به معروف و نهی از منکر يک اشاره کنم، اصلاً امر به معروف و نهی از منکر اول دلسوزی برای خود من است من میخواهم در محيطی زندگی کنم که محيط سالم باشد، وقتی محيط آلوده است من را هم آلوده میکند، من اينجا دارم هوا را مسموم میکنم، هوایي که دارد طرف مسموم میکند میگويم آقا نکن اين کار را خب ما را هم مسموم میکنی، من اول دلسوز خودم هستم بايد تذکر بدهم، رو خيرخواهی که برای خودم قائل هستم، بعضیها برای خودشان هم قائل به ارزش نيستند لذا تذکر هم نمیدهند، جامعه گناه آنها را هم درگير میکند، آنها را هم مبتلا میکند، خب اينجا قرآن میفرمايد، آيه صد و پنجاه و پنج سوره مبارکه انعام: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[8] ماه رمضان است، ماه نزول قرآن و: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»[9]، ماهی که: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»[10] اصلاً در اين ماه اتفاق افتاد نزول قرآن، نزول دفعی قرآن در اين ماه بر پيغمبر بود، خب ماه ماه تلاوت قرآن است يک آيهاش ثواب يک ختم قرآن دارد، بالاخره شما يک ختم قرآن بخوانيد در ماههای ديگر برابر میکند با يک آيهای که در اين ماه میخوانيد، قرآن میفرمايد: «وَ هذا كِتابٌ»[11] قرآن کتابی است که: «أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[12]ما نازلش کرديم و اين کتاب کتاب مبارکی است، دوتا تأکيد خداوند در اين آيه میفرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ»[13] از قرآن تبعيت کنيد يک: «وَ اتَّقُوا»[14] تقوی پيشه کنيد دو، دوتا راهکار برای مشمول رحمت قرار گرفتن، يک تبعيت از قرآن، آقايون امروز در جامعه ما به قرآن چقدر عمل میشود؟ در خانوادهها به قرآن چقدر عمل میشود؟ آيات قرآن چقدر کاربرد دارد در اقتصاد ما، سياست ما، خانواده ما، تربيت ما، يک هشدار آقا اميرالمؤمنين دادند آن روزها، ساعات آخر عمرشان مخاطب امام حسن و امام حسين و تمام شيعيان تا دامنه قيامت، يکی از هشدارهای حضرت بحث قرآن بود:
«اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ»[15] خدا را خدا را نسبت به قرآن در نظر بياوريد: «لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ»[16] مراقب باشيد در عمل به قرآن بيگانگان بر شما سبقت نگيرند الآن متأسفانه شما میبينيد بعضی از دستاوردهای قرآن و توصيههای قرآن میبينی گاهی اوقات بيگانه دارد عمل میکند نتيجه میگيرد، ما عمل نمیکنيم، قرآن توصيه به نظم میکند، قرآن توصيه به وفای به عهد میکند، قرآن توصيه به احسان میکند، به مدارا کردن میکند، ما ششصد آيه قانونی در قرآن داريم، اميرالمؤمنين میفرمايد مراقب باشيد بيگانگان بر شما در عمل به قرآن سبقت نگيرد، من يک وقتی در يک جلسهای سالهای قبل اشاره کردم، حالا هم چون بحث قرآن آمد، بیمناسبت نيست اشاره کنم، شيراز آقای بود به نام آقای حاج علیاکبر سيف پسر مرحوم حاج ملاعلی سيف، برادر آقای حاج علیاصغر سيف ايشان از اساتيد دانشگاه شيراز بود در رشته زبان فرانسه، من در مجلس ختم ايشان اين مطلب را نقل کردم، خدا رحمت کند آقای حاج محمود آقای سيفی هم بود و ايشان تأييد کرد، آقای حاج علیاکبر سيف چهار سال برای تکميل و تقويت زبان فرانسویاش رفت فرانسه ايشان نقل میکند میگفت من چهار سال فرانسه زندگی کردم عمدتاً هم در پاريس بودم، مرکز فرانسه، با اينکه ايشان يک بچه هيئتی بود، پدرش از پيش کسوتان هيئات مذهبی شيراز بود حاج ملاعلی سيف از شخصيتهای مذهبی و هيئتی خدا رحمت کند اين خاطره را هم مرحوم پدر بزرگ ما نقل میکردند مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاجآقای مؤيد الاسلام مردم اين روضههايي که داريد ارزان به دستتان نرسيده، زحمتش را گذشتگان ما کشيدند ما پای سفره آمادهاش نشستيم اين را من از پدر بزرگ خودم شنيدم حاج آقای مؤيد الاسلام رحمت الله عليه، اللهم صلّ علی محمد و آل محمد، میگفتند در خفقان دوران رضاخانی، روز تاسوعای بود که ديگر روضهها تعطيل شده بود، کسی جرأت نداشت روضه بگيرد ممنوع بود روضهخوانی، گفتند حاج ملاعلی سيف من را ديد گفت حاج آقای مؤيد الاسلام نه روز از محرم گذشت ما يک يا حسينی نتوانستيم بگوييم يک سينهای نتوانستيم بزنيم اين شده عقده سر دل من، امشب منزل يکی از دوستانم قرار گذاشتيم يک اتاق پستوی دارد يعنی اين قدر خفقان بود که افراد میترسيدند در خانه خودشان هم خانواده ببينند يک وقتی ساده کنند، بگوش همسايه برسد بگوش حکومت برسد اينها را مجازات کنند، گفت اين يک پستوی دارد قرار گذاشتيم من، صاحبخانه و شما برويم در آن پستو يک نيم ساعتی شما يک روضه شب عاشورايي بخوانيد ما هم يک دم آهستهای يا حسينی بگيريم آرام بشويم، مرحوم حاجآقای مؤيد الاسلام گفتند رفتيم خانه او، در پستوی خانه، دور از چشم زن و بچه اين، چراغ خاموش در تاريکی، گفتند من يک روضهای خواندم آهسته، آنها هم آهسته گريه میکردند، حاج ملاعلی سيف هم يک دمی گرفت و يا حسين آهسته بعد آمديم بيرون، يک دورانی بر مجالس روضه اين گونه گذشت، الآن ما راحت پرچم عزای امام حسين را بالا میبريم و راحت ياحسين میگوييم و گذشتگان ما زحمتها را کشيدند گفت اين حاج ملاعلی سيف پسرش حاج علیاکبر استاد دانشگاه گفت چهار سال فرانسه بودم، روزهای آخری که میخواستم از پاريس برگردم گفت فرانسویها اخلاق اجتماعیشان اخلاق خوبی بود، احترام به بزرگتر میگذاشتند موی سفيد را ارج مینهادند نظم را رعايت میکردند وفای به عهد داشتند دروغ در معامله نمیگفتند اگر جنسی را هر قيمتی خريده بود میگفت آقا اين قدر است و اعتماد داشتند به هم، که حتی ايشان اين جريان را نقل کرد، گفت يک صبحی بود اول صبح تازه هوا روشن شده بود در يکی از خيابانهای اصلی پاريس، من میخواستم عرض خيابان را طی کنم بروم آن طرف خيابان بلوار بود، محل عبور عابر پياده مثلاً صد متر پايينتر بود که خط کشی کرده بودند گفت من حوصله نکردم بروم رو خط عابر پياده از همانجا زدم وسط خيابان بروم وسط بلوار بروم آن سمت خيابان حالا بايد صد متر پايينتر میرفتيم از رو خطکشی رد میشديم گفت ماشين هم که تردد نمیکرد، گفت يکدفعه ديدم يک بچه کلاس ابتدايي با کيف مدرسه دوان دوان دنبال من دويد آمد وسط بلوار يک بچه مثلاً هشت، نه ساله، گفت رسيد به من گفت به اجازه چه کسی شما وسط بلوار رد شديد؟ گفت من برگشتم گفتم مگر اجازه میخواهد؟ برای گذشتن، گفت خط عابر پياده آنجاست شما چرا از اينجا رد شدی؟ گفتم مگر بايد از کسی اجازه گرفت؟ گفت بله، گفتم از چه کسی بايد اجازه میگرفتم؟ گفت از وجدانت، از انصافت، حاج علیاکبر میگفت اينقدر خجالت کشيدم از حرف اين بچه، ما در آن سطح عاليه دانشگاهی اين بچه در اين سطح پايين دبستانی حرفی زد که من جواب برای گفتن نداشتم، گفت اينها را من ديدم در فرانسه، روزهای آخر يک کتاب فروشی بود در مرکز پاريس رفتم آنجا به آن کتابفروش گفتم که آقا يک کتابی به من بدهيد در آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی، گفتم ببينم اينها چه میخوانند که اين قدر موفق هستند، رعايت میکنند ادب، احترام، در يک اتوبوس اگر پيرمرد سوار میشد همه جايش میدادند، يک خانم اگر بچه بغلش بود جا بهش میدادند، اينها در دين ماست، اينها در آموزههای ماست، ولی ما متأسفانه بعضاً قرآن میفرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ»[17] قرآن فقط کتاب بوسيدن نيست، کتاب شبهای قدر رو سرگرفتن نيست کتاب عمل است، کتاب تبعيت است، کتاب به کار بستن است، گفت به آن کتابفروش گفتم يک کتابی در رابطه با آداب و سنن اخلاقی و اجتماعی به ما بده، گفت اين کتابفروش رفت در اين قفسههای کتابفروشی به گشتن، شايد يک ده دقيقهای تفحص میکرد ديدم يک کتاب کشيد بيرون آورد، داد به ما، گفت از اين کتاب ديگر بهتر گيرت نمیآيد، آقای حاج علیاکبر سيف گفت کتاب را باز کردم، ديدم رو جلد کتاب نوشته کتاب آسمانی، مصحف، به زبان فرانسوی، گفت ورق زدم باز کردم ديدم قرآن ماست، از اول سوره فاتحة الکتاب به زبان فرانسوی ترجمه شده تا آخر قرآن گفت اين را ورق زدم ديدم همه قرآن است ولی ترجمه زبان فرانسوی، گفت با تعجب گفتم اينکه قرآن است و آن کتابفروش با تعجب بيشتر گفت مگر تو مسلمانی؟ گفتم بله من مسلمان هستم، گفت ما فرانسویها داريم از کتاب شما استفاده میکنيم دنبال چه میگردی تو؟ که حاج علیاکبر گفت يادم به اين ضرب المثل فارسی افتاد:
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگرديم، يار در خانه و ما گرد جهان میگرديم
قرآن میفرمايد اين کتاب کتاب مبارک است مبارک هم به معنای اينکه ريشه قوی دارد، يعنی قابل تحريف نيست شما يک آيه قرآن در گذر تاريخ نتوانستند تخطئه کنند و تحريف کنند، هرچه فاصله زمانی ما میگيريم از نزول قرآن جلوههای علمی و شگفتیهای علمی قرآن خودش را بيشتر نشان میدهد مبارک يکی اينکه ريشه قوی دارد و رشد دائمی قرآن که هرچه از صدور قرآن بيشتر میگذرد قدر اين کتاب برای انسانهای فهيم روشنتر میشود، و موارد اساسی و تغيير ناپذيری که اينها استوار است و متزلزل نيست اين مبارک، کتاب کتاب مبارکی است قرآن میفرمايد: «فَاتَّبِعُوهُ»[18] از اين قرآن تبعيت کنيد حالا ماه رمضان هم است ما آيات را که میخوانيم دقت کنيم، تدبر کنيم، تعمق و عمل کنيم، راوی آمد به امام رضا گفت آقا شما چند روزی يک ختم قرآن میخوانيد؟ آقا فرمودند سه روزی يک ختم، گفت آقا سه روزی يک ختم، امام فرمودند من قرآن را با تدبر میخوانم، اگر با تدبر نمیخواستم بخوانم بيش از اين میخواندم: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ»[19]قرآن میفرمايد تدبر کنيد در اين آيات شريفه قرآن: «فَاتَّبِعُوهُ»[20] ما قرآن را عمل کنيم، کاربردی کنيم در زندگیمان امروز خيلی از دستورات قرآن رفته در حاشيه، بعد قرآن میفرمايد: «وَ اتَّقُوا»[21] تقوی هم پيشه کنيد: «لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون»[22]اين دوتا کار را اگر کرديد به کار بستن قرآن در زندگی يعنی تبيعت از قرآن و رعايت تقوی شما را مشمول رحمت الهی قرار میدهد، من چند نکته را ذيل اين آيه عرض کنم و يک روايت و عرايض را جمعبندی کنم، از اين آيه استفاده میشود که قرآن کتاب سعادت و برنامه عملی انسانهاست اين کتابی که اگر مسلمانها، رسولالله در آن آخرين لحظات عمرشان اين را من از بنیعم ابوی ما مرحوم آيتالله ابن يوسف حدائق شنيدم ايشان گفتند حديث ثقلين بعضیها میگويند پيغمبر اين دوتا انگشت را اين جوری گرفت، ايشان فرمودند که دوتا انگشت سبابه را رسولالله کنار هم گذاشت فرمود: «إني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي»[23] قرآن و اهلالبيت تا مادامی که به اين دو تمسک میکنيد گمراه نمیشويد الآن ببينيد بعض از فرق مسلمانها قرآن را به ظاهر گرفتند کاری به اهلالبيت ندارند، بعضی از عرفانهای نو ظهور میگويد ارادت به اميرالمؤمنين داريم ولی نماز نمیخواند، برای امام حسين خوب سينه میزند ولی واجباتش زمين مانده اين هم قبول نيست، کتابالله و عترت اينها در عرض هم اگر به کار گرفته شد قطعاً اينها مفيد فايده است و نجات بخش است اين يک قرآن کتاب سعادت است و سعادت بشری هم طبق اين آيه شريفه در گرو دو اصل است اگر میخواهيد مشمول رحمت قرار بگيريد يکی اطاعت از حق، دوم اجتناب از باطل: «فَاتَّبِعُوهُ»[24] قرآن را به کار بگيريد: «وَ اتَّقُوا»[25] اجتناب از باطل داشته باشيد تقوی را رعايت کنيد و خداوند حجت را بر انسانها تمام کرده: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ»[26] اين کتاب کتاب مبارکی است و کتابی است که برای شما موجب هدايت و سعادت است و تکليف مسئولين، دستگاههای تبليغاتی برای عموم انسانها همين تعريف و تبيين قرآن است، ما گاهی اوقات بچههايمان تربيت میشوند ولی با قرآن آشنا نيستند سهتا زبان بينالمللی حرف میزند، در يکی از سفرهای عمره ديدم يک خانمی بچه چهار، پنج سالهای داشت اصلاً با اين محاوره انگليسی داشت يعنی فارسی هم حرف نمیزد بهش میگفت میخواهد بيايد داخل مسجد انگليسی بهش میگفت حرف اصلاً کلاً ادبيات ادبيات انگليسی بود بله خانم آمد يک مسألهای از ما بپرسد ديدم فارسی حرف میزند، گفتم خانم شما خارج زندگی میکنی؟ گفت نه ما همين شيراز هستيم، گفتم انگليسی با بچهات حرف میزنی؟ گفت میخواهی زبان انگليسیاش قوی بشود، گفتم بچهات حمد و سوره بلد است بخواند؟ گفت هنوز وقت نکردم يادش بدهم، يک چيزی میگويم پدرها فکری به حال خودتان کنيد اين روايت خطاب به پدرهاست رسولالله فرمود: «من حق الولد على الوالد»[27] از حقوقی که بچهها بر پدرها دارند، سهتا حق را پيغمبر نام میبرد اينها قيامت میگيرند جلو پدرهايشان را مطالبه میکنند يک: «يحسن اسمه»[28] انتخاب نام نيک، میگويند نام پدر دست تو بود، بچهها قيامت خواهيد ديد رو اسمهايشان آنجا حرف برای گفتن دارند، حالا يک کسی گفت آقا اسم چه اثری دارد؟ چه تأثيری دارد؟ گفتم من برايت میگويم چه تأثيرهایي، شما وقتی با يک ادبيات محترمانه با تو حرف بزنند ناراحت میشوی يا خوشحال میشوی؟ گفت خوشحال میشوم گفت خب اين ادبيات محترمانه چه اثری دارد؟ کلمه است حالا با شما با بیاحترامی بگويند بنشين يا با احترام بگويند بنشين حرف است چرا ناراحت میشوی؟ گفت چرا روحيه انسان اثر میگذارد، گفتم ذکر هم همين است اسم هم همين است خود اين اسم، خود اين عبارت، خود اين الفاظ انرژی معنوی ايجاد میکند، الآن اساتيد در مجلس هستيد يکی از روشهای درمان بيمارها در دنيا گفتار درمانی است، من از خيلی از اطباء جراح شنيدم میگويند ما مريضی که میخواهيم ببريمش زير تيغ جراحی بیهوشش کنيم اول يک رصدش میکنيم که اين از نظر روحی خودش را نباخته باشد، مريضی که خودش را باخته باشد، اميدی به خوب شدن نداشته باشد اين زير عمل هم در نمیآيد لذا اول بايد انرژی داد به اين بيمار، گفتار درمانی و اين عرض شود اسماء اسم نيک تأثير دارد، پيغمبر فرمود: «يحسن اسمه و يعلمه الكتابة»[29] از حقوقی که بچهها مطالبه میکنند آشنا شدن با قرآن است میگويد پدر زندگیام دست تو بود، تو میتوانستی ما را ببری بردی کلاس ساز و تنبور و دف ثبت نام کردي، کلاس قرآن ثبت نام نکردی، شما اين تابستانها میگذرد میبينيد چگونه میگذرد، بعض بچهها کجا هستند؟ و پدرها غافل: «يحسن اسمه، و يعلمه الكتابة و يزوجه إذا بلغ»[30]از حقوقی که بچهها طلب میکنند میگويد بابا من در سن ازدواج بودم امکانات هم داشتی کمکم نکردی، يک جوانی آمد گفت به پدر ما بگوييد ازدواج ما را اقدام کند من هم فوقلسان دارم، هم حقوق خوب دارم، به پدرش زنگ زدم گفتم آقا اين پسر شما چرا زنش نمیدهی؟ گفت حاجآقا دهنش بو شير میدهد، جوان بيست و هفت ساله، گفتم دهنت بو ماس میداد که زنت دادن، که حالا دهن اين بو شير میدهد اين چه حرف غلط است؟ و لذا روايت داريم پدرها اگر پدری امکان تزويج جوانش برايش مهيا بود و نکرد اين جوان هرچه گناه کند پدر و مادر هم شريک هستند يعنی يک حساب باز میکند برای آنهايي که کوتاهی کردند، در خيابان دارد خطا میکند اينها هم شرکت دارند چون اينها نکردند، جلو آسيب نديدن او را نگرفتند، لذا ما نسبت به تبيين قرآن رسالت داريم وظيفه داريم، به عنوان يک پدر، به عنوان يک مسئول، به عنوان يک شهروند، به عنوان يک تاجر، ماه ماه رمضان ماه نزول قرآن است من اين حديث را از رسولخدا تقديم کنم عرايض را جمعبندی کنم، پيامبر میفرمايد: «مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ عَلَّمَهُ»[31] «و عمل بما فيه» ، کسانی که قرآن را ياد بگيرند يک، و ياد بدهند دو، و به قرآن هم عمل کنند سه: «فانا له سائق الی الجنه و دليل الی الجنه» ، رسولالله فرمود من پيغمبر میشوم راهنمای او در قيامت برای رساندن او به بهشت و وصول او به بهشت رسولالله تضمين فرموده شما قرآن را ياد بگيريد ياد بدهيد عمل بکنيد، بقيه کار با ما لذا از عواملی که انسان را مشمول رحمت الهی میکند انس با قرآن و ارتباط با قرآن و عمل به قرآن: «فَاتَّبِعُوهُ»[32] که آيه صريح میفرمايد حالا نکاتی ذيل همين تأثيراتی که از انس با قرآن و ارتباط با قرآن حاصل میشود انشاءالله جلسات آينده در ذيل عنوان اسباب رحمت و عوامل رحمت و سعادت بشری عرض خواهيم کرد.
خب روز اول مجلس و روز اول ماه مبارک عرض سلامی به محضر مقدسه حضرت صديقه طاهره زهرای مرضيه داشته باشيم، اشاره کردند عزيزانی که تشريف آوردند برای ميز خدمت از امور ايثارگران و آزادگان و خانواده شهداء در امور قضائی هم کارشناسانشان هستند اگر کسی خدای ناخواسته در دادگاه مسائل قضائی پروندهای دارد که نياز به شور و مشورت و راهنمايي گرفتن هست اين عزيزان ما زحمت کشيدند تشريف آوردند که مجدداً تشکر میکنيم از اين ظرفيت استفاده کنيم، من يک عرض سلام مختصری به ساحت مقدسه حضرت زهرای مرضيه داشته باشيم، روز شروع مجلس به ساحت مقدسه اين بانوی بزرگ نظام خلقت به وصيت حضرت زهراء اميرالمؤمنين عمل کرد، زهراء را شبانه غسل داد، کفن نمود، قبر را آماده کرد و در قبر گذاشت:
شهر پيغمبر محيط غم شده، زانوی سردار خيبر خم شده
زانويش لرزيد اما پا فشرد، دستها را جانب تابوت برد
ناگهان از آن مزار بینشان آشکارا شد، دو دستی باغبان،
باغبانم هست و بود را بده، يا علی ياس کبودم را بده
آقا میفرمايد تنها زهراء را وارد در قبر کردم، يک وقت دو دست همانند دستان پيغمبر نمايان شد، محرم فاطمه به کمک علی آمد، يا رسولالله آقا اميرالمؤمنين عرض کرد يا رسولالله سلام من و سلام دخترت فاطمه بر شما باد، زهرای که زود به شما پيوست، زهراء میآيد و به شما خواهد گفت بر ما چه گذشت، اينجا آقا يک مکث کوتاهی کرد شايد مولا به اين فکر رفت زهرای که دردهای خود را از علی پنهان میکرد به پيغمبر هم نخواهد گفت يک وقت آقا عرض کرد: «فَاسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ»[33] يا رسولالله شما حال فاطمه را بپرسيد:
شاخه ياسات اگر بشکسته بود، دستهای باغبانت بسته بود
صلّی الله عليک يا مولاتنا يا فاطمه الزهراء، اللهم صل علی فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السر المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک.
پروردگارا به عظمت حضرت زهرای مرضيه توفيق بهرهبرداری از اين ماه با فضيلت و باقی مانده عمرمان را به همه ما عنايت بفرما.
[1] انعام155.
[2] ذاريات55.
[3] مصباح الشريعة ص53.
[4] الأمالي( للصدوق) النص ص93.
[5] الأمالي( للصدوق) النص ص93.
[6] زلزله7-8.
[7] دعائم الإسلام ج1 ص268.
[8] انعام155.
[9] قدر3.
[10] قدر4.
[11] انعام155.
[12] انعام155.
[13] انعام155.
[14] انعام155.
[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص422.
[17] انعام155.
[18] انعام155.
[19] نساء82.
[20] انعام155.
[21] انعام155.
[22] انعام155.
[23] وسائل الشيعة المقدمة ص76.
[24] انعام155.
[25] انعام155.
[26] انعام155.
[27] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج1ص384.
[28] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج1ص384.
[29] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج1ص384.
[30] مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ج1ص384.
[31] وسائل الشيعة ج6 ص167.
[32] انعام155.
[33] زندگانى حضرت زهرا عليها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى ص671.