IMG20240306191453
IMG20240306191504
IMG20240306191354
IMG20240306191316

استاد حدائق روز چهارشنبه 16 اسفندماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان شرحی بر فرازی از مناجات شعبانیه پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الامام زين العابدين و سيدالساجدين فی صلوات الشعبانية: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي‏ بِطَاعَتِكَ‏ وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَ نَشَرْتَ عَلَيَّ مِنْ عَدْلِكَ وَ أَحْيِنِي تَحْتَ ظِلِّكَ»[1].

در آخرين شب پنج شنبه ماه شعبان المعظم هستيد قبل از ورود به بحث من دو نکته را محضر عزيزان عرض کرده باشد نکته اول انشاءالله برنامه ماه مبارک ظهرها بعد از اقامه نماز انشاءالله مثل سنوات گذشته برنامه سخنرانی در مسجد برگزار می­شود همان سال­های قبل اين نکته اول، نکته دوم خدا رحمت کند مرحوم حاج ابراهيم يقطين از سنت­های که خيلی ايشان مقيد بود بحث جلسات چهارده معصومی بود که ايشان در چهارده روز پايانی ماه اسفند چهارده روز هر روز به نام يک معصوم ايشان مجلس می­گرفت، آن سال­های آخر هم ايشان در همين مسجدالرسول صبح­ها برنامه بود تا قبل از کرونا، کرونا که ديگر آمد مجالس تحت­الشعاع کرونا قرار گرفت، برنامه مجلس مجازی شد، الآن هم همان برنامه، جناب آقای حاج منصور آقاي يقطين دنبال می­کنند و هر روز صبح از شانزدهم اسفند که به نام رسول­خداست و روز هفدهم اميرالمؤمنين، هجدهم حضرت زهراء در حد چند دقيقه­ای، ما در روايت داريم: «ما لا يدرك‏ كلّه‏ فلا يترك كلّه»[2] کاری همه­اش از تو نمی­آيد همه­اش را هم از دست نده، توانايي انجامش را نداري همه را همه را هم از دست نده، آقا حوصله ذکر ندارم صد مرتبه استغفار کردن سخت­ات است ده بار بگو، يکبار بگو، حداقل بگو، ترک نکن، اين کار الحمدلله در اين ايام کرونا هم ادامه داشت و امسال هم برنامه هر روز به نام يکی از معصومين تا بيست و نه اسفند که به نام امام عصر است حالا حاج­آقای لطفی کيا هم هستند راهنمايي می­کنند، خود حاج­آقای يقطين هم تشريف دارند اين برنامه را در کدام کانال­ها به چه کيفيتی دنبال کنند هر روز صبح برنامه آن روز تقديم عزيزانی که تعقيب می­کنند و دنبال می­کنند ارائه خواهد شد، انشاءالله که شرائط مساعد بشود و دوباره با همان ترتيب حقيقی، چون تبليغ چهره به چهره خيلی متفاوت است با تبليغ مجازی، اين­که رسول­الله چهره به چهره کوچه به کوچه به دنبال مردم بود يک وقت شما تلفنی با کسی داری حرف می­زنی يک وقت حضوری داری باش حرف می­زنی اين خيلی مؤثر است اين حضور شرکت، فضای مجلس آثار برکاتی دارد انشاءالله که شرائط مساعد بشود که همان سبک و سلوک گذشته در سال­های آينده جريان داشته باشد ما بعضی از عزيزان در همين ماه شعبان می­گفتند اين صلوات شعبانيه را يک مروی کنيد توفيق نشد، من قسمتی از فراز فرمايش امام سجاد امشب يک مروری کنم با نکات ذيل اين کلام امام سجاد، در يک قسمت از اين صلوات شعبانيه امام چند چيز را از خدا طلب می­کند در اين قسمتی که امشب عرض کردم.

اول زنده شدن قلب، خدا نکند قلب کسی بميرد بعضی­ها قلب­هايشان مرده، قلب مرده به اين نيست که سه رگ گرفته باشد، قلب مرده به اين نيست که بگويند بالون بايد بزنی، قلب مرده آن است که قرآن می­فرمايد: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[3] قلب دارد، تفقه، تفکر، تدبر ندارد می­بيند جنازه را بيدار نمی­شود، می­بيند فراز و فرود دنيا را عبرت نمی­گيرد اين قلب مرده است امام سجاد به خدا عرض می­کند خدايا قلب ما را زنده نگه دار قلب نميرد، بعضی­ها چکاب قلب می­کنند می­گويند آقا قلبت مثل ساعت کار می­کند اما اين قلب مرده است انصاف درش نيست مواسات درش نيست، مشکلات را می­بيند می­گويد مشکلات خودتان است به ما چه؟ مردم گرسنه هستند که هستند، گرفتارند که گرفتارند به من مربوط نيست اين را متأسفانه بعضی­ها ولی بعضی­ها احساس تکليف می­کنند احساس تعهد می­کنند آقا اميرالمؤمنين در نهج­البلاغه در اوصاف انسان­های با تقوی به همام صد و ده ويژگی را نام بردند من يکش را بگويم از خدا بخواهيد اين گونه باشيم حضرت فرمود انسان­های با تقوی: «قُلُوبُهُمْ‏ مَحْزُونَةٌ»[4] قلب­هايشان اندوهگين است حالا اين سؤال است آدم با تقوی چرا قلبش اندوهگين باشد؟ شما که نماز قضا نداری، شما که واجب ترک شده نداريد، شما که ظلم نکرديد چرا شما اندوهگين باشيد، اندوه مال آنی است که خطا کرده، مال آنی است که ظلم کرده توی انسان با تقوی چرا قلبت اندوهگين باشد اين کلام اميرالمؤمنين ناظر به چه مطلبی است آقا چه می­خواهد بفرمايد؟ اين­جا بزرگان چند وجه برای اين جمله اميرالمؤمنين نام می­برند آدم با تقوی يک قلبش اندوهگين است چرا؟ چون در پيشگاه خدا هرچه خوب بوده بازهم احساس کوتاهی و سستی می­کند، ما خاک پای پيغمبر نمی­شويم پيامبر در مناجات­های رسول­الله ببينيد: «الهى‏ ما عبدناك‏ حقّ‏ عبادتك‏»[5] خدايا نپرستيديم تو را آن­گونه که بايد می­پرستيديم و نشناختيم تو را آن­گونه که می­شناختيم: «و ما عرفناك حقّ معرفتك‏»[6] حالا آنی که دو رکعت نماز می­خواند باد می­اندازد در قبقبش خدايا قدر ما را هم بدان، ما نبوديم چه می­کردی؟ ما نياييم مسجد چه کسی می­آيد مسجد؟ ما اين کار را نمی­کرديم چه کسی می­کرد؟ نبوديم فقراء سر بی­شام زمين می­گذاشتند، متقی هرچه خوب­تری و هرچه کوشاتری در پيشگاه خدا بايد احساس قصور و احساس کوتاهی بکنی خدايا ما نتوانستيم حق را اداء کنيم، همان که سعدی عليه الرحمه می­گويد:

بنده همان به که ز تقصير خويش، عذر به درگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداونديش کس نتواند که به جا آورد

اين يک جهت اندوهگين بودن قلوب متقين، يک جهت ديگر اندوهگين بودن بزرگان می­گويند انسان­های با تقوی مخالفت مردم را با خدا اين­ها را اندوهگين می­کند، می­بيند اين خانم سر برهنه آمده در خيابان، حاج­آقا اگر خوشت آمد يک استغفار جدی بکن و در تقوايت هم يک تجديد نظر کن اما اگر ديدی و ذوب شدی، گناه ديدی و از درون بهم ريختی، نافرمانی خدا را ديدی و متأثر شدی، يک الحمدلله بگو بگو خدايا اين حال را برايم بگذار وای به حال کسی که نافرمانی خدا ببيند و خوشحال بشود بشنود يک­جاي ظلم شده بخندد، امروز اگر کسی از ظلم خوشحال بشود غزه دارند می­کشند کسی بگويد آقا حق­شان است ولش کن، به ما چه؟ سيستان بلوجستان سيل آمده می­گويد بگذار ببرد اين در انسانيتش بايد شک کند، به آقا اميرالمؤمنين گفتند آقا سربازهای معاويه در اردوگاه انبار خلخالی از پای يک زن يهودی در آوردند سربازهای دشمن از پای يک زن يهودی آن­هم عملکرد بيگانه ظلمی که دشمن کرد، آقا فرمودند اگر يک انسان آزاد مردی اين خبر را بشنود و جان بسپارد از نظر من شايسته تقدير است متقی اين است متقی بی­درد نيست، متقی دردمند می­شود وقتی می­بيند با خدا بيگانگی می­شود من يک وقت در يکی از جلسات عرض کردم، خدا رحمت کند آيت­الله العظمی اراکی را سال شصت و چهار يعني تقريباً حدود سی و هشت سال قبل مجله حوزه يک مصاحبه­ای کرده بود با آيت­الله العظمی اراکی آن موقع ايشان مرجع نبود، امام زنده بودند آيت­الله العظمی اراکی گفت ايشان به عنوان يکی فضلاء حوزه مطرح بود ايشان شرح دوران طلبگی­اش را در مصاحبه گفته بودند سؤال کرده بودند، بيست و دو صفحه مصاحبه بود، ايشان شاگرد آقای حاج­ شيخ عبدالکريم حائری، شاگرد ميرزا جوادآقای ملکی تبريزی، شاگرد مرحوم آيت­الله شاه­آبادی بزرگ بزرگانی را ايشان درک کرده بود، در حالات آقای حاج­ شيخ عبدالکريم حائری استاد امام بنيانگذار حوزه قم ايشان سه­تا داستان نقل کرده بود، من يکش را برايتان بگويم، گفته بود استاد ما ايشان فرموده بود استاد ما آيت­الله العظمی حائری يزدی هم تولدش عجيب بود، حالا در تولد هم من در بحث می­گويم داستانش را، هم ادامه زندگی­اش عجيب بود هم مرگ حاج شيخ عبدالکريم عجيب بود، آن مرگ را من بگويم ببينيد تقوی يعنی همين، ايشان فرمده آيت­الله العظمی حاج شيخ عبدالکريم هيچ کسالتی نداشت، انسان سالم توانمند مرجع برومند کشف حجاب رضاخانی آمد در کار، عمداً رضاخان خانمش و دخترهايش را سر برهنه فرستاد گفت برويد زيارت حضرت فاطمه معصومه که آيت­الله بافقی که من رفتم بافق در استان يزد يک مجلس بزرگداشت ايشان را دو سال قبل رفتيم بافق کنار آن مصلای که بود و يادی از ايشان خود آيت­الله بافقی مسجد بالاسر حضرت معصومه دفن است که آيت­الله بافقی گفت اين­ها را راه ندهيد در حرم با سر برهنه زن شاه هست که هست، حرمت حرم را نبايد بشکنند، گفت ببريد اين­ها را در دارالشفاء تا صاحبش بيايد اجازه ورود به دختران شاه و زن شاه داده نشد، رضاخان با يک فوج از سرباز آمد قم آيت­الله بافقی را وسط صحن حضرت معصومه فلک کرد خود رضاخان، آقايون اين اسلامی که من و شما به سلامت می­نشينيم پای منبر نماز می­خوانيم با افتخار مالياتش را آن­ها پس دادند اين روضه­ها، اين حجاب­ها، اين عبادت­ها، آن­ها رنجش را بردند که می­گويند رضاخان فلک می­کرد و اين مجتهد زير ضربات اين چوب رضاخان هی می­گفت يا صاحب الزمان اغثنی، يا صاحب الزمان اغثنی بعد ايشان را هم تبعيد کردن از قم، تا رضاخان هم زنده بود ايشان ديگر قم نيامد خب اين جريانات اتفاق افتاد کشف حجاب آمد روی کار آيت­الله حائری يزدی روز می­آمد درس، نماز، حرم منزل می­رفت، در اين رفت و آمد­ها آيت­الله اراکی فرموده بودند که بعض اوقات زن­های بی­حجاب می­آمدند رد می­شد حاج شيخ هم اين­ها را می­ديد حکومت قلدور رضاخانی پشت قضيه بود اين بيان آيت­الله اراکی است فرمودند استاد ما حاج شيخ عبدالکريم روز به روز ذوب شد، تا دق کرد و مرد، و فرموده بودند به عقيده شاگردان حاج شيخ علت اصلی مرگ حاج شيخ عبدالکريم کشف حجاب بود اين را می­گويند آدم با تقوی، حالا آقا بزرگتر خانواده است به نوه­اش تذکر نمی­دهد ولش کن، خودشان می­دانند بنده در جمع دوستان حرف می­پذيرند ولی حرف نمی­زنم سکوت می­کنم بعد قيامت انتظار نداشته باشيم خدا کاری که با حاج شيخ عبدالکريم می­کند با ما بکند، می­گويند اين آقا از شدت ناراحتی از بين رفت، تلاش خودش را گرچه خود حاج شيخ هم برخورد کرد و مبارزاتی داشت ايشان، خب ببينيد عزيزان يکی از مواردی که اين­که امام سجاد به خدا عرض می­کند: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي‏ بِطَاعَتِكَ»[7] اين قلب اگر احياء شد يک جاهايي اندوهگين می­شود، يک جهت ديگر اندوهگينی قلب، پس يکی در پيشگاه خدا و قلت عبادت، شما هرچه آدم خوب هم باشيد گفتم سعدی زيبا گفته در ديباچه گلستان، سعدی گفته همه نعمت­های خدا را فاکتور بگير، فقط نفس کشيدنت را شکر کن، کبد، کليه، قلب، مغز، همه را بگذار کنار:

هر نفسی که فرو می­رود ممد حيات است و چون بر می­آيد مفرح ذات

پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمت شکری واجب

از دست و زبان که برآيد، که از عهده شکرش به درآيد

تسبيح بگير دستت نفس کسيدنت را شکر کن، بقيه نعمت­ها بگذار کنار، خانه، زندگی، اولاد، همسر، شوهر، آبرو، ثروت، سلامتی، در جامعه اسلامی زيستن که امام حسين روز عرفه شکر می­کند اين نعمت را همه به کنار فقط نفس کشيدن عقب هستيم يک جهت شکرگزاری سبب حزن می­شود چون نمی­توانيم شکرگزاری کنيم نعمت­های الهی را.

دوم بيگانگی با خدا انسان­های با تقوی را اندوهگين می­کند، ببينيد شما يک کسی را خيلی دوست می­داريد واقعاً، جلو شما پشت سر او توهين به او بشود بايد بهم بريزيد دروغ می­گويد کسی که بگويد امام زمان را دوست می­دارد جلوش به حضرت جوک تعريف کنند خنده تحويل بدهد اين دروغ می­گويد در ارادتش به امام زمان، تو امام زمان را دوست می­داری، تو سيدالشهداء را دوست می­داری که اين حرف را دارند می­زنند خنده تحويل می­دهی می­گويي اين­ها حالا يک چيزی می­گويند اين جوری اين دو.

و سوم يک خانمی يک وقت شب عاشورای بود به من تماس گرفت گفت حاج­آقا از مجلسی آمدم بيرون سوار تاکسی که شدم دو سه نفر هم در تاکسی بودند ديدم راننده دارد با اين­ها حرف می­زند و يک صحبت­های پيش آمد، شب عاشورا اين راننده عرض شود با آن کسی که داشت صحبت می­کرد يکی از مسافرها توهينی به امام حسين کرد، گفت من گفتم خجالت بکشيد شب عاشوراست توهين به سيدالشهداء، گفت ديدم آن فرد گفت پياده­اش کن کرايه­اش را من می­دهم، پياده­اش کن، آن راننده گفت برو پايين، می­خواهيم برويم بهشت، ای نادان تو به جای که از حق دفاع کنی از باطل، گفت حاج­آقا من را پياده کرد از آن­جايي که من را پياده کرد گريه کردم تا منزل، گفتم خانم امشب سجده شکر به جا بياور قدر اين حالت را بدان، بگو الحمدلله که اين حال در من هست بر نمی­تابم توهين به اولياء الهی را سختم می­آيد، بشنويم توهين به ارزش­های دينی، توهين به نماز، توهين به حج، خنده تحويل بدهيم خب اين در تقوايمان بايد شک کنيم، سومين نکته­ای که بزرگان می­گويند حضرت می­فرمايد قلوب متقين: «مَحْزُونَةٌ‏»[8] می­گويند انسان­های با تقوی، مشکلات اقتصادی مردم اين­ها را رنج می­دهد، شايد خودش مشکل ندارد الحمدلله خدا لطف کرده دستش باز است لطف الهی است اين­ها همه موهبت حضرت حق است اما وقتی می­شنود گرفتار ديگران، مشکلات ديگران، می­شود همانی که شاعر می­گويد:

من از بی­نوايي نيَم رنگ زرد، غم بی­نوايان رخم زرد کرد

اين تقواست، خب برگرديم به سخن آقا زين­العابدين: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي‏ بِطَاعَتِكَ»[9] خدايا در اين ماه شعبان قلب­مان را با طاعتت زنده نگهدار، اين هم تقاضاست هم راهکار است، تقاضا: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي»[10] راهکار: «بِطَاعَتِكَ»[11]مردم آنچه که قلب­تان زنده نگه می­دارد اطاعت خداست، تبعيت از اوست، قرآن می­فرمايد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[12]يادخدا قلب­تان را زنده نگه می­دارد، نسيان يادخدا قلب را می­کشد، يک جمله­ای آقا اميرالمؤمنين به امام حسن دارد در نامه سی و يک، اين نامه سی و يک را حالا من اعتقادم اين است که حالا زوج­های جوان وقتی می­آيند عقدی خوانده می­شود می­گويم نامه سی و يک را با دقت بکنيد، يک دستورالعملی است چند صفحه­ای اميرالمؤمنين به امام حسن فرمودند، در تمام ابعاد زندگی، اخلاق فردی، اجتماعی، تربيتی، اقتصادی، اصلاً يک آئين نامه زندگی است در يک قسمتی از اين نامه آقا به امام حسن می­فرمايد: «ِأَحْيِ‏ قَلْبَكَ‏ بِالْمَوْعِظَةِ»[13] پسرم قلبت را زنده نگهدار با موعظه، موعظه پذير باش، بدت نيايد اگر يک جايي تذکر برايت دادند، سختت بيايد آقا به ما می­گويي، بعضی­ها ديديد يک جمله می­گويي می­گويد آقا خودمان بلد هستيم خب اگر بلد هستي چرا عمل نمی­کنی؟ ما سرمان می­شود اين حرف­ها، بابا نياز داری در حالات اميرالمؤمنين داريم حضرت گاهی اوقات اصحاب که دور حضرت بودند می­فرمودند که: «عظنی»، اميرالمؤمنين که نياز به موعظه مردم ندارد او استاد المواعظ است اما آقا می­خواهد به من و شما درس بدهد حاج­آقا هرچه بزرگ بشوی خاک قدمگاه علی نمی­شوی، علی عليه­السلام با آن عظمت تکبر ندارد به اصحابش می­گويد: «عظنی»، حاج­آقا يک وقت به نوه­ات بگو يک نصيحتی هم به کن به ما، حاج­آقا يک وقت به شاگردت بگو يک نصيحتی کن، يک موعظه­ای کن، می­گويند شيخ رجب علی خياط رفت خدمت آيت­الله العظمی ميلانی مشهد آيت­الله العظمی ميلانی آن مرجع بزرگ به شيخ رجب علی خياطی که يک خياطی در تهران بود ولی خب اهل دل بود گفتند يک نصيحتی به من بکن، يک مرجع به يک خياط، می­گويند شيخ رجب علی يک حرفی زد که ساعتی آيت­الله ميلانی گريه می­کرد، گفت آقا همه چيزت خوب است مردم حواستان باشد اين به ما نخورد نعوذ  بالله گفت آقا همه چيزتان خوب است اما سهم فقراء وقتی پيش شماست يک خرده نگه می­داريد تا رد کنيد، خمس را سريع رد کنيد، حقوق سادات فقير را پيش خودت نگه ندار، شما مرجع خوبی هستی، اما وجوهات که می­آيد تا برسد به دستش يک خرده زمان می­برد اين را زودی انجام بده، قيامت شرمنده سادات نشويم، قيامت نگويند در اين اوضاع آشفته فقر پول ما دست شما بود و به ما ندادي، کوتاهی کرديد، آيت­الله العظمی ميلانی می­گويند از اين حرف شيخ رجب علی خياط ساعتی گريه می­کرد اين حرف که ايشان زد به اين مرجع، خب ببينيد اين احياء قلب است پذيرش موعظه، جزء صفات خوب انسان­های مؤمن است که ما در آداب و رسوم داريم خب اين آقا اميرالمؤمنين به امام حسن می­فرمايد قلبت را با موعظه زنده نگهدار، بپذيريم جايي اگر صحبتی است نصيحتی کردند به ما، بالاخره حالا حرف­های مردم از دو حال خارج نيست يا در ما هست يا نيست؟ اگر هست اصلاح بشود اگر نيست بگوييم الحمدلله ربّ العالمين که در ما نيست و خودمان را بالاخره در اين حال معنوی حفظ کنيم، بعد حضرت می­فرمايد: «ِأَحْيِ‏ قَلْبَكَ‏ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ»[14] يک چيزهايي از قلبت را بايد بکشی، خدا رحمت کند شهيد مطهری را می­فرمايد شب­های احياء بعضی­ها فقط عادت کردند، هی می­گويند خدايا بده بده بده، خدايا پول بده، خدايا سلامتی بده، خدايا آبرو بده، خدايا چه بده؟ همه­اش بده بده هست، بايد بگويي خدايا بگير، حسد را بگير، حرص را بگير، تکبر را بگير، غرور را بگير، خودخواهی را بگير، بگير نخوت را ما اين­ها را از خدا بخواهيم که خدا اين­ها را از ما بستاند خب اين­ها را نمی­گوييم اميرالمؤمنين می­فرمايد پسرم همان طوری که از خدا می­خواهی قلبت با موعظه زنده بشود يک آفت­هايي هم هستند که از خدا بخواه اين­ها را از تو بگيرند اين قلب نمیرد، اگر می­خواهيد قلبتان مردم نميرد با زهد، قلبت را کنترل کنيد: «أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ»[15] امته يعنی بميران او را با زهد، بميران يعنی اين سرکشی­های قلب زيادخواهی­های که بعضی­ها دارند اين­ها را با زهد مديريتش کنيد زهد يعنی هرچه خدا به شما داده، شما را از خدا غافل نکند و هرچه از شما گرفتند، از خدا بازتان ندارد آدم زاهدی يعنی اين، زاهد معنايش فقير نيست، بعض­ها تا می­گويند زهد، فکر می­کنی يعنی نخوردن، نپوشيدن، خرابه نشينی، اين غلط است زهد يعنی در اوج ثروت اگر هستی دلبسته ثروت نباش، ذره­ای تعلق به اين خانه، مغازه، ميز رياست، موقعيت پيدا نکن، بگو آقا من که آمدم اين­ها با من نبود، من هم که می­روم اين­ها با من نيست، اين­ها مال دنياست الآن شما ببينيد در اين مسجد زهد داريد، شما نه به اين صندلی، نه به اين فرش نه به اين فضا وابسته نيستيد ببينيد زهد يعنی وابسته نبودن، نه نداشتن، يعنی اول ثروتمند باش ولی وابسته نباش اول قدرتمند باش وابسته به قدرت نباش، اميرالمؤمنين زاهد است قدرت به حضرت رسيده، شش کشور اسلامی امروز تحت فرمان ديروز اميرالمؤمنين بود ابن عباس وقتی آمد تبريک خلافت بگويد، آقا داشتند کفش­شان را وصله می­زدند کفش را انداختند جلو ابن عباس گفتند اين کفش چقدر می­ارزد؟ ابن عباس گفت اين کفش ارزش ندارد کفشی که چندبار وصله خورده بی­قيمت است آقا فرمودند ابن عباس به خدای علی سوگند حکومت بر شما مردم از اين کفش چندبار وصله خورده پست­تر است اگر برای خدا نبود بعضی­ها برای يک رأی آوردن، چه کار می­کنند؟ بعضی­ها را يک ترفيع درجه چه کار می­کنند؟ برای يک مقام بالاتر به چه دستاويز­های متمسک می­شوند، زاهد نيستند، حضرت فرمود به خدای علی سوگند اگر برای خدا نبود و برای پيمانی که خدا از انسان­های عالم گرفته در خدمت به مردم نبود حبل رياست را بر مرکبش رها می­کردم و سراغ رياست نمی­آمدم، نه يک مقام اداره، نه يک استاندار نه يک رئيس جمهور، شش کشور امروز، ايران، عربستان، عراق، سوريه، يمن و مصر شش کشور تحت فرمان حضرت آقا وابسته نيست حضرت می­فرمايد، حسنم قلبت را با زهد مديريت کن، اين زهد اگر آمد ديگر وابستگی نمی­آيد پول بريزند در دامنت مقام بيايد، شهرت بيايد، دلبسته نيستی از تو بگيرند، روزی که سالم هستی، همان هستی که روزی که مريضی، خب حضرت می­فرمايد: «أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ»[16] مديرت کن قلبت را با وابسته نبودن، و با زهد قلبت خودت را مديريت کن، من اين جمله وجود مقدس آقا زين­العابدين را يک اشاره­ای کنم، عرايض را جمع­بندی کنم، آقا می­فرمايد: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي‏ بِطَاعَتِكَ»[17]از خدا می­خواهيم خدايا اين قلب را زنده نگهدار: «وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[18] قلب را با گناه حضرت می­فرمايد: «وَ لَا تُخْزِنِي»[19] اين قلب مخذول نشود، از کار نيفتد از اين دو فراز استفاده می­شود راه احياء قلب بندگی خداست، و راه سقوط قلب و تنزل قلب نافرمانی خداست، هرچه انسان نافرمانی کند قلب اول آسيب می­بيند ببينيد يک جمله­ای را از فرمايشات امام صادق عرض کنم قبلش روايتی از رسول­الله اهميت قلب، آمدند به پيغمبر عرض کردند يا رسول­الله: «أَيْنَ‏ اللَّهُ‏»[20] خدا کجاست؟ «فی السموات او فی الارضين»، خدا در آسمان­هاست يا در زمين است؟ پيغمبر يک­جا را فقط برای خداوند به عنوان ظرف معنوی ياد فرمود، فرمود: «فی قلوب عباده المؤمنين»، ظرف خدا اگر بخواهيد برای خدا ظرف معنوی قائل بشويد اين­که می­گويند: «قلب‏ المؤمن‏ عرش‏ اللّه‏»[21]رسول­الله فرمود قلب مؤمن محل تجلی نور الهی است يک جمله­ای را آقای خواجه عبدالله انصاری دارد البته اين جمله ذوقی است از نظر عقل می­شود رويش بحث کرد و ايراد گرفت، من از مشرب ذوق می­گويد، خواجه به خدا می­گويد الهی ملک من بيش از ملک شماست، گفتم اين ذوقی است من تأييد نمی­کنم عقلی­اش را از نظر ذوق و مشرب ذوق چون در ملک من شماييد و در ملک شما من، پس من بيشتر دارم چون من خدا را دارم خدا من را دارد من خدا را دارم که بيشتر دارد؟ بله اين ذوقی دوتا دوتا چهارتا يک ذوقی می­گوييم درست است اما از نظر عقلی خدا نظام ملک و ملکوت را دارد، خدا همه هستی متعلق به اوست، فقط من ملک خدا نيستم، من يکی از مملکات الهی هستم، لذا حضار محترم اين­جا در مسأله اهميت قلب، امام صادق اين روايت را هم بشنويد اين­که: «وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[22]امام صادق می­فرمايد وقتی انسان­ها گناه می­کنند، غيبت دروغ، ناسزا، رفتار غلط، گناه عملی، هرچه اولين ترکش گناه می­خورد در قلب، همين قلبی که بالاخره عرض شود که سلطان بدن انسان تعريف می­شود حالا از نظر عرض شود که علوم طبيعی می­گويند سلطان بدن قلب است از نظر معنوی هم می­گويند محل تجلی انوار الهی قلب است، يک جمله­ای عرفانی از امام بگويم برايتان، شادی روح امام يک صلوات بفرستيد، مرحوم ظاهراً در اربعين حديث دارند می­فرمايند جايگاه زبان و قلب مثل جايگاه استاد و شاگرد است می­گويند زبان مثل استاد است اول اگر زبانتان ذاکر شد به کار افتاد، رفته رفته اين ذکر روی قلب اثر می­گذارد بعد اگر قلب احياء شد و قلب بيدار شد مملکت وجودتان را بيدار می­کند می­شود شاگردی که استاد را تحت الشعاع قرار می­دهد يعنی خدا کند قلب روشن بشود قلب ذاکر بشود قلب اگر ذاکر شد، چشم هم ذاکر است، گوش هم ذاکر است، دست هم ذاکر است، پا هم ذاکر است ديگر با اين پا هرجايي نمی­روی با اين دست هر کاری نمی­کنی، با اين چشم هر چيزی را نگاه نمی­کنی، با اين زبان هر سخنی نمی­گويي، چون قلب احياء شده راه احياء همان ذکرالله است ياد خداست و طاعت الهی است طاعت اگر آمد، قلب اگر بيدار شد، مملکت وجود تحت تأثير قرار می­گيرد حالا امام صادق اين حديث را بشنويد آقا می­فرمايد: «إِذَا أَذْنَبَ‏ الرَّجُلُ»[23] وقتی انسانی خطايي مرتکب می­شود: «خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ»[24] يک لکه­ای سياهی می­رود در قلبش قرار می­گيرد بعد حضرت فرمود: «فَإِنْ تَابَ»[25] لذا دو جا خدا می­فرمايد عجله کنيد، يکی در توبه کردن، آقا نگذار اين لکه کهنه بشود نگذار اين حرف غلط بماند، نگذار اين رفتار اشتباهت پايدار بماند، اين می­شود مثل همان لکه­های که اگر کهنه شد پاک کردنش سخت است، من يک وقت يک لکه­ای روی لباسم تا قرار می­گيرد با يک آب معمولی هم شسته می­شود اما اگر اين لکه ماند و زمان برد ديگر به آن سادگی برطرف نمی­شود بايد وقت بيشتر مواد استفاده بشود تا اين لکه از بين برود گاهی اوقات هم می­بينيد لکه آثارش می­ماند چون کهنه شده لذا می­گويند تا گناه کرديد استغفار کنيد، تا نفرمانی از شما سر زد بگوييد: «استغفرالله ربی و اتوب اليه» توبه کنيم از نافرمانی­ها، از بدی­ها اين­جا عجله بايد کرد، امام صادق می­فرمايد: «فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ»[26] اين لکه سياه می­آيد رو قلب قرار می­گيرد اگر توبه کردی از بين می­رود، اما اگر توبه نکردی: «إِنْ زَادَ زَادَتْ»[27] هی گناه پشت گناه، لکه­ها افزايش پيدا می­کند تا کار به جايي می­رسد که در اثر مداومت پيوسته گناه تمام فضای قلب تيره می­شود بعد حضرت فرمود: «فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً»[28]ديگر اين فرد رستگار نمی­شود بعضی­ها ديديد ديگر فضای قلب­شان تيره شده يعنی پل­های برگشت را خراب کردند خودشان اين کار را کردند، و خودشان کوتاهی کردند، لذا اين­جا که امام سجاد به خدا عرض می­کند: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي‏ بِطَاعَتِكَ‏»[29] از خدا بخواهيم اين قلب زنده باشد و در ماه رمضان با يک قلب زنده شده­ای به پيشگاه خدا برويم: «وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[30] قلب ما با گناه از بين نرود، خدايا ياريمان کنيد، حالا اين­جا يک نکته ديگر هم من اضافه کنم عرايض را جمع­بندی.

بعضی­ها می­گويند آقا اين­جا بوی جبر به مشام می­رسد به چه معنی؟ می­گوييم آقا خداست قلبی را زنده می­کند، خداست که قلبی را می­ميراند پس کار دست ما نيست، گرچه امام اشاره می­کنند هم طلب را هم علت را، طلب: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي»[31] علت عمران و بيداری«بِطَاعَتِكَ‏»[32] لذا امام هم می­گويند اين­جا جبر نيست، تو تلاش کنی خدا پاداش می­دهد، شخصی آمد خدمت امام عليه­السلام سؤال کرد گفت اين­که خداوند می­فرمايد ذلت ما می­دهيم، عزت ما می­دهيم: «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»[33] گفت پس همه کارها دست خداست، عزت و ذلت دست اوست ما کاره­ای نيستيم؟ امام فرمودند اين گونه نيست، خدا اسباب عزت را فراهم کرده، می­فرمايند اگر مسير عزت را طی کردی ما دستت را می­گيريم، اسباب ذلت را هم معرفی کردند اگر مسير ذلت را طی کردی، رهايت می­کنند نه اين­که زمينت می­زنند کاری ديگر برايت ندارند، کاری بهت نداشتند زمين می­خوری، اين­که رسول­الله همسر پيغمبر عايشه می­گويد نيمه شبی ديدم رسول­الله از حجره آمده بود بيرون در صحن حياط منزل صورت ملکوتی را رو خاک گذاشته بود و پيغمبر اين جمله را تکرار می­کرد و گريه می­کرد: «الهى‏ لا تكلنى‏ الى‏ نفسى‏ طرفة عين ابداً»[34]يک چشم بهم زدن رها بشويم، تمام است زمين­مان نمی­زنند، ما را در گناه نمی­اندازند، خدا دام برای کسی نمی­گذارد بر خلاف بعضی از ما مردم که عادت به مچ­گيری کرديم يک خانمی يک وقت آمد گفت حاج­آقا من شوهرم را امتحان کردم، يک چندتا خانم را هی مأمور کردم برايش زنگ بزنند حرف­های بزنند ببينم اين چه جواب می­دهد؟ گفتم خانم خجالت بکش، استغفار بکن، خب تو دام داری برای اين می­گذاريد اين مرد بیچاره گفت حالا اين هم به سلامت حرف زده، گفتم اين کار خوبی است خدا آقايون اگر می­خواست دام بگذارد يک نفر سربلند بيرون نمی­آمد رسول­­الله به خدا عرض می­کند يک چشم بهم زدن به خودم وا مگذار من را، دام گذاشتن کار بسيار بدی است نجات بشريت کار خوبی است، لذا امام صادق فرمود آن­جايي که افراد دچار ذلت می­شوند، فاصله گرفتند، خدا هم ديگر کارشان ندارد، آن­جايي که به عزت می­رسند در مسير می­آيند خدا راه را برايشان باز می­کند، آمدی در زدی در را رويت باز می­کنند، در نزدي در به رويت باز نمی­شود، لذا آن­جايي که آمدی: «من‏ جدّ وجد»[35]، «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[36] تلاش کرديد ما راه را برايتان باز می­کنيم، کوشش کرديد، مجاهده کرديد: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[37]ما اسباب را براي شما فراهم می­کنيم خب: «وَ اعْمُرْ قَلْبِي‏ بِطَاعَتِكَ‏ وَ لَا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ»[38] يک روايتی نوشتم حيفم می­آيد نگويم برايتان ماه رمضان پيشرويتان هست از فرصت استفاده کنيد، حالا چه کنيم در رمضان؟ جمعه بياييد پاي سخنرانی انشاءالله به شرط حيات، اما من به همين بسنده بکنم دو نکته ديگر امام سجاد عرض می­کند: وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ»[39] خدايا يک توفيقی به ما بده به آن­هايي که دست­شان تنگ است مشکل دارند در رزق­شان گرفتار هستند ما با آن­ها مواسات داشته باشيم: «بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ»[40] خدايا از فضلت به ما دادی، از لطفت به ما عنايت کردی، يعنی اين هم پيام دارد يعنی ما اگر به چيزی هم رسيديم يک وقت نگوييد من حقم است خدا بايد بدهد، اين حرف­ها يعنی چه؟ اين لطف الهی است خدايا از اين لطفی که به ما کردی و از اين فضلی که شامل حال ما شده توفيق بده به آن­هايي که دست­شان تنگ است و تهی دست هستند ما مواسات کنيم، من مواسات را بگويم و يکی دوتا روايت و تمام، اين مواسات بشود برنامه ماه رمضان­تان، مواسات در لغت چندتا معنی دارد هم فداکاری ترجمه شده، هم از خود گذشتگی، خيرانديشی، غمخواری، شريک ديگران خود را ساختن اين را می­گويند مواسات، و لذا امام صادق می­فرمايد شيعيان ما را سه­جا امتحان کنيد، شيعه کسی است که اين سه­جا بدرخشد: «امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ»[41] يک شيعه يعنی اين، به ادعا نيست، به شعار نيست به عمل است، يک: «عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ»[42] فرمايش امام صادق است در اوقات نماز اين­ها را امتحان کنيد: «كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا»[43] ببين اين­ها نماز اول وقت می­خوانند، محافظت يعنی نماز اول وقت، آقا از پشت ميزش پا می­شود برود بگويد خدا، آقای تاجر بازار به مشتری می­گويي خدا، مادر در خانه می­گويي خدا به بچه­هايت، بنده طلبه دورم جمعيت است بگويم آقا خدا، اولياء اين طور بودند، سيدالشهداء روز عاشورا نماز اول وقت وسط ميدان، من بارها عرض کنم حاج قاسم سليمانی که خدا اين عزت را برايش داد، اين فيلم را تلويزيون نشان داد وسط جنگ با داعشی­ها در سوره اول وقت نمازش را زير تيربار دشمنان با چند نفر اقامه کرد، بالاخره ببينيد شيعه يعنی هی بنده ذکر می­گويم نماز شب می­خوانم نمازم هر وقتی شد، قرآن خواندنم سرجايش است اما نمازم در حاشيه است شما ببينيد وقت نماز می­شود مردم بی­تعارف بگويم وقتی نماز چند درصد مردم اين شهر نماز اول وقت می­خوانند، آن وقت شما می­گوييد چرا باران نمی­آيد؟ چرا گير هستيم؟ چرا داريم يک چيزهايي ولی خوش نيستيم، مقام هست پول هست، زندگی هست خوشی نيست چرا؟ چون کم گذاشتيم آن­جايي که بايد اصل کار می­بود شيعه يعنی نماز اول وقت، امام صادق می­فرمايد دوم، امام صادق فرمود شيعيان­مان را: «وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا»[44] در اسرار ما نسبت به دشمنان ما ببينيد اين­ها چقدر سر نگهدارند، چقدر آبروداری می­کنند از شيعه در برابر دشمن اين دو، و سوم و حضرت می­فرمايد: «وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا»[45]در دارايي­هايشان ببينيد چقدر مواسات دارند حالا به ايشان لطف کرده امکاناتی هست اين­ها از خود گذشتگی، خيرانديشی غمخواری، ديگران را شريک خود ساختن اصلاً يکی از نشانه­های شيعه را امام صادق می­فرمايد مواسات است من دو شب قبل در مسجدالنبی عرض کردم خدا، پيغمبر حجت را بر همه تمام کرده، مردم ماه رمضان نمی­توانيد بگوييد نداشتم، رسول­الله فرمود از آتش جهنم فاصله بگيريد ولو به يک شربت ماء آب، امروز در شيراز هر کسی بگويد ندارم ديگر اين قدر ضعيف نيست که بگويد يک ليوان آب نتوانستم دست صائم بدهم، اين قدر وضعت خراب است يکدانه خرما نمی­توانی بدهی يکدانه خرما، حالا سفره نمی­توانی پهن کنی پذيرايي آن چنانی از تو نمی­آيد: «اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِ‏ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاء»[46] به يکدانه خرما خودتان را از آتش حفظ کنيد، اين حجت تمام شده اين مواسات است، يعنی ما ناديده نگيريم مشکلات را حالا يک روايت را من عرض کنم و عرايض را جمع­بندی کنم و تمام کنم در اين حديثی که حالا آثار فراوانی برای مواسات ذکر شده فقط به همين حديثی که رسول­الله به اميرالمؤمنين فرمود فرمود: «يَا عَلِيُ‏ سَيِّدُ الْأَعْمَالِ‏ ثَلَاثُ»[47] آقای همه کارها سه­تا کار است يعنی ديگر ما از اين کارها بزرگتر بالاتر نداريم، بخواهيد عاجزانه از خدا توفيق انجام اين کارها را به شما بدهند، سيد اعمال اين­هاست حضرت فرمود اول: «إِنْصَافُكَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ»[48] اول اين روحيه انصاف داشتن، انصاف که آقا امام زمان هم در آن دعای حضرت يک چيزی برای عموم مردم جامعه می­خواهند که يک خرده الآن در جامعه بشری رخت بر بسته: «وَ عَلَى‏ الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصَافِ‏ وَ حُسْنِ السِّيرَة»[49] خدايا به مردم يکی انصاف عطا کن و دوم حسن سيرت يک عرض شود که حسن سلوکی در روابط­شان احترام بگذارند بهم، حسن سلوک داشته باشند اين دوتا را وجود مقدس امام زمان برای عامه مردم از خدا طلب می­کند، انصاف و حسن سيرت خب اين­جا، انصاف هم يعنی ديگران را از خودتان جدا نبينيد اين روحيه انصاف روحيه بسيار بزرگی است و کار ساده­ای هم نيست: «إِنْصَافُكَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مُسَاوَاةُ [مُوَاسَاةُ] الْأَخِ فِي اللَّهِ»[50] با برادران دين­تان مواسات داشته باشيد برای خدا، برای خدا مواسات داشته باشيد حالا بالاخره مواسات هم عرض کردم همان ديگران را ديدن، خيرانديشی ديگران را خود جدا نديدن اين می­شود روحيه مواسات، من بارها گفتم به عزيزانی که حالا کار دست­شان است می­گويم آقای مثلاً مدير پشت ميز نشسته ارباب رجوع را خودت ببين، آقای تاجر مشتری را خودت ببين، بزرگتر خانواده آن زير دست را خودت ببين، اين می­شود مواسات، يعنی ما چگونه دوست تحويلمان بگيرند، تحويل بگيريم، اگر يک چيزی من برای خودم نمی­پسندم برای ديگران هم نپسندم، اين اگر آمد در جامعه گسترش پيدا کرد خيلی از مشکلات حل است مواسات اگر آمد که در دعای صلوات شعبانيه امام سجاد همين را اشاره می­فرمايد اين: «وَ مُسَاوَاةُ [مُوَاسَاةُ] الْأَخِ فِي اللَّهِ»[51] اين را هم از خدا طلب کنيم که خدا به ما عنايت کند: «وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[52] يکی از کارهای خيلی مهم و سيد اعمال رسول­الله به اميرالمؤمنين می­فرمايد ياد خدا در همه حالات زندگی، در سلامتی، مريضی، ثروت، فقر بعضی­ها در يک مقاطعی ياد خدا هستند، يک مقاطعی يادشان می­رود طرف می­گفت آقا من ماه رمضان سه­تا ختم قرآن می­خوانم يازده ماه ديگر توفيق قرآن خواندن ندارم، اين «ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[53] نيست من در حرم امام حسين تسبيح دستم است ذکر می­گويم خارج حرم غيبت می­کنم: «ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»[54] يعنی در خلوتت، در شب عروسی، در مجلس عزا، در حال سلامتی، در حال بيماری، در فراخ دستی، در تهی دستی، پيری، جوانی: «عَلَى كُلِّ حَالٍ»[55] اين هم خيلی هنر می­خواهند انشاءالله که خداوند توفيق تحصيل اين مقامات را به همه عنايت کند البته مواسات عرض پايانی­ام از امام عسکری است که حضرت می­فرمايد سه­جا بايد مواسات را نشان بدهيد، يکش مواسات در ثروت است ثروت خدا داده شما از همين ثروت دست ديگران را هم بگيريد لطف هم به ديگران بکنيد، مال خداست بالاخره فراموش نکنيم ضعفاء را يک، دوم مواسات امام عسکری می­فرمايد مواسات در جاه، يعنی آبرو، مقام، يک وقتی حالا خدا به کسی لطف کرده از اين آبرو مواسات به خرج بده، يعنی در گره گشايي رفع مشکلات اگر کاری ازت ساخته است، گاهی اوقات يک تلفن، يک تماس انجام بدهد و سوم: «قُوَّةِ الْبَدَنِ»[56]، گاهی اوقات طرف می­بينيد مال ندارد، مقامی هم ندارد اما بدن سالمی دارد، می­گويي اين بار اين ضعيف را می­توانم به دست بگيرم ببرم برسانم به مقصد يک کمک بدنی بکنم، با توانايي خودم، با سلامتی خودم، بتوانم کمک کنم، خب انشاءالله که خداوند توفيق تحصيل اين صفات را به همه ما عنايت کند و دعای حضرت زين­العابدين هم در ماه شعبان هم در ماه مبارک رمضان که پيشروست خداوند به همه ما عنايت بفرمايد، صبر و حوصله و فهم و ادب ما را هم در جلسات بالاتر ببرد که هم بنده جوش نياورم در صحبت، هم ديگران بفهمند که حرف کجا زده بشود، همه­مان به وظايف و تکاليف­مان بهتر و شايسته­تر از گذشته توفيق عمل پيدا کنيم.

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[2] كمال الدين و تمام النعمة مقدمةج‏1 ص4.

[3] اعراف179.

[4] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[5] الزهد النص ص74.

[6] الزهد النص ص74.

[7] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[9] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[10] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[11] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[12] رعد28.

[13] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.

[14] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.

[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.

[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص392.

[17] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[19] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[20] التوحيد (للصدوق) ص311.

[21] شرح أصول الكافي (صدرا) ج‏3 ص327.

[22] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[23] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص271.

[24] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص271.

[25] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص271.

[26] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص271.

[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص271.

[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص271.

[29] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[30] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[31] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[32] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[33] آل­عمران26.

[34] قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى) ص610.

[35] محاسبة النفس محاسبةالنفس‏للكفعمي ص57. 

[36] عنکبوت69.

[37] عنکبوت69.

[38] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[39] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[40] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص829.

[41] الخصال ج‏1 ص103.

[42] الخصال ج‏1 ص103.

[43] الخصال ج‏1 ص103.

[44] الخصال ج‏1 ص103.

[45] الخصال ج‏1 ص103.

[46] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏1 ص296.

[47] تحف العقول النص ص7.

[48] تحف العقول النص ص7.

[49] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص350.

[50] تحف العقول النص ص7.

[51] تحف العقول النص ص7.

[52] تحف العقول النص ص7.

[53] تحف العقول النص ص7.

[54] تحف العقول النص ص7.

[55] تحف العقول النص ص7.

[56] التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام ص364.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه