استاد حدائق روز دوشنبه 14 اسفندماه 1402 در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث سیمای مؤمنین در قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الکحيم: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين»[1]
صدق الله العلی العظيم
هفته گذشته آيهای را از سوره مبارکه انفال آيه پنجاه و سه خدمت جمع محترم ذکر شد و فضای مجلس به ذکر آيه شريفهای که خداوند سبحان میفرمايد نعمتی را که ما به بندگان مان عطا میکنيم تغيير نمیدهيم: «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليم»[2] خود انسانها نعمتها را تغيير میدهند و نعمتها را از خودشان سلب میکنند، و خداوند سميع است و عليم است، پيرامون اين آيه مطالبی ذکر شد که سنتی تغيير سرنوشت دست خود انسانهاست انسانها میتوانند سرنوشت خود را به خوبی رقم بزنند يا سرنوشت خود را به زشتی رقم بزنند، به اعتبار انتخاباتی هم که پيشرو بود الحمدلله مردم در اين آزمون هم درخشيدند آنهايي که آمدند عمل به وظيفه کردند و اين حضور عزيزانی که آمدند خدا میداند چه کسی آمد، چه کسی نيامد، خدا واقف است چه کسانی حضور يافتند و چه کسانی حضور نيفتند، حالا قيامت پردهها را میزنند بالا روشن میشود: «تُبْلَى السَّرائِر»[3]قيامت است، حال نداشتم و نشد و وقت نبود آقا اميرالمؤمنين میفرمايد به واجباتتان، به دنيايتان بگوييد آخرت به آخرتتان نگوييد دنيا، به کارهای الهی نگوييد کارهای دنيايي، به کارهايي دنيايي، ما يک وقت میخواهيم يک نمازی هم بخوانيم آقا سريع کار داريم بابا به کارت بگو نماز دارم يک تعقيب میخواهند بخوانند آقا عجله داريم بابا برای خودت وقت بگذار، پای نماز میرسد وقت نداريم گاهی اوقات پای معنويت است حوصله نداريم، انجام وظيفه است، الحمدلله مردمی که آمدند انجام وظيفه کردند و دين خودشان را اداء کردند اين همان حکايت از دخالت در سرنوشت میکند که اين حضور پر رنگ مردم ولايت مدار البته آن روی سکه هم پيامی است برای مسئولين ما، برای هم نمايندگان، هم کسانی که رأی آوردند، هم کسانی که در مصدر قدرت هستند، اين مردم نشان دادند ما به آرمانها، به باورهای اعتقادیمان، انقلابیمان پايبند هستيم، علی رغم مشکلاتی هم که هست، ما اصل نظام، و بقاء نظام برای ما در اولويت است اين تکليف مهمی هم برای مسئولين ماست که اين مسئولين هم قيامت شرمنده مردم، و شهداء انشاءالله قرار نگيرند.
در اين تغيير سرنوشت، سنت تغيير سرنوشت، مواردی را من اشاره کردم که اينها تأثيرگذار است در تغيير سرنوشتها به خوبی است يکی از آنها و از آن سنتهای خوب احسان و نيکوکاری است، خود اين احسان، نيکوکاری، روحيه خدمت اين به انسانها کمک میکند، آقا اميرالمؤمنين میفرمايد وقتی شما به کسی خدمت میکنيد، حالا به هر نحوی قبل از اينکه نتيجه کار شما به طرف برسد، نتيجه کار خودت را دريافت کرديد، به اين سرعت، هنوز پول به دست نيازمند نرسيده پاداشش به حسابت آمده، چيزی که هست حالا ما توجه نداريم اين پاداش کجا آمد؟ چگونه بود؟ چه مشکلاتی از ما حل کرد؟ چه برکاتی در زندگی ما آمد؟ اينها را گاهی اوقات متوجه نيستيم اين نگاه تقويت بشود، که خود اين احسان کردن و روحيه محسن بودن، البته محسنين را قرآن میفرمايد: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[4] ما گاهی اوقات میگوييم نيکوکار فکر میکنيم هر کسی که ميلياردر است نيکوکار است، همان کارتون خواب هم میتواند نيکوکار باشد، خدا میفرمايد در فراخدستی و تهی دستی مؤمن نداری، ماه رمضان پيشرو است يک ليوان آب بده دست يک روزه دار اين از تو نمیآيد بنا نيست که سفره بيندازی، پانصد نفر را پای سفره بنشانی اين قدر قدرت نداری که يک ليوان آب، شما در شيراز کسی را پيدا میکنی، بگويد من همين هم از من نمیآيد، ندارم: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[5] انفاق در فراخدستی و تهی دستی يکدانه خرما، ماه رمضان است آقا من بيشتر از يکدانه خرما ندارم بدهم، يکدانه خرما میخواهم بدهم برايت، آقا روزهات را با اين خرمای ما افطار کن، قيامت کسی نمیتواند حرف بزند بگويد خدايا از من نمیآيد: «فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[6]من اين را يک وقت يک جايي عرض کردم گاهی اوقات بعضیها ندارند ولی روح بلندی دارند، بعضیها خيلی دارند ولی روح پاينی دارند، خدا به ايشان داده، ولی ذاتشان خسيس است گاهی اوقات طرف میبينی هيچی هم ندارد اما روح بلندی دارد من يادم نمیرود يک وقتی همين موکب کنار حرم احمد ابن موسی مدرسه علميه منصوريه موکب زده بودند موکب عمار، يکی از مناسبتهای ائمه بود، ما هم رفتيم برای سرکشی و من وقتی رسيدم که وقتی توزيع غذا بود اين را من در چند جلسه عرض کردم، آموزنده است، آقايون صلواتی بفرستند، اينکه عزيزان انفاق روح سخاوتمندانه میخواهد نه پول زياد اين جور نيست که حالا هر کسی ثروت زياد دارد، بالاخره عرض شود که سخاوت دارد، حالا بعضیها دارند و عرض شود که بخل هم دارند، بعضیها هم يک حداقلهای دارند ولی روح بلندی دارد ما در اين موکب داشتيم صحبت میکرديم هنگام توزيع غذايشان بود داشتند غذا میدادند مردم هم صف کشيده بودند برای غذا گرفتند، آشپزی که بود داشت غذا يکی يک پرس غذا میداد به افراد، يکدفعه آشپز اعلان کرد، گفت آقا، به يک آقايي اشاره کرد، صف طولانی هم بود گفت از بعد از شما ديگر کسی نايستد ديگر غذا نمیرسد بعد از شما هر کسی آمد بگو در صف نايستد که معطل نشود، من همينطور داشتم صحبت میکردم يک پيرمردی آمد آن ته صف ايستاد اين آشپز صدا زد گفت آقا نايست، گفتيم ديگر نايستد غذا نيست ديگر غذا به همينها برسد ما هنر کرديم هم زمانی که به آن پيرمرد گفت نايست غذا نيست، نوبت غذا گرفتن يک جوان کارتون خوابی بود از همينهايي که شما میبينيد گاهی اوقات بغل دستت هم بنشيند حواست جمع میشود که يک وقتی به قول اين آقا چيزی از تو نبرد احتياط میکنی، نوبت يک جوانی از همين کارتون خوابها با همان وضع آشفته و ژوليده، اين هم در صف بود وقتش شد غذايش را گرفت، ديگر داشت غذايش را میگرفت آشپز به آن پيرمرد گفت غذا ديگر نيست برو شما در صف نيست، پيرمرد رفت اين هم غذايش را گرفت رفت، من ديدم اين جوان رفت دنبال پيرمرد غذايش را داد به پيرمرد افراد نديدند من ديدم، من به يکی گفتم که سريع برويد آن جوان را صدا بزنيد بيايد که دارد میرود، رفتند صدايش زدند برش گرداندند آمد گفتم شما مگر غذا براي خودت نگرفتی؟ گفت چرا، گفتم غذايت را که دادی به آن پيرمرد گفت من ديدم آن پيرمرد است کهنسال است آمده برايش گفتند ديگر غذا نيست، خدا کريم است ما يک وقت میگوييم الله کريم، ولی اين قدری که به پول داخل کارتمان ايمان داريم به خدا ايمان نداريم گفت خدا کريم است، خدا ما را بیرزق نمیگذارد گفتم من بدهم به اين پيرمرد ما هم خدا را داريم، گفتم بيا شما در موکب بيا داخل، به اين دوستانی که بودند گفتم اگر غذا برای خودتان برداشتيد اين را بنشانيد با احترام غذا بگذاريد جلوش غذا بخورد اين روح سخاوتمندانه است دست خالی است روح بلند است لذا لازمه سخاوت ثروت نيست ثروت قارون هم ثروت داشت، الآن بعضیها هم دارند خدا لطف کرده ولی اهل احسان نيستند، حالا اين احسان يک وقت احسان مالی است يک وقت احسان گفتاری است، يک وقت احسان اعتباری است، يک وقت شما با آبروی خودت، يک وقت شما با ثروت خودت، يک وقتی با بيان خودت محبت میکنی به ديگران اين سبب میشود که خداوند در سرنوشت شما به خوبی رقم میزنند چون خود شما تلاش کرديد، قرآن در آيه شصت و نه سوره مبارکه عنکبوت میفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[7] از سنتهای الهی اين است که خدا میفرمايد در مسير ما اگر آمديد ما هدايتتان میکنيم، شما بياييد سمت ما، ما راه را برايتان باز میکنيم، زير هر يارب تو لبيک ماست، شما يارب بگو، رو به خدا بياور: «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[8] بخوانيد ما اجابتتان میکنيم، حالا بحث اين است که اگر ما میخوانيم و اجابت نمیشويم اين هم علت دارد، چون خواندنمان خواندن نيست اين حالا يک بحث مفصلی دارد در دعاء، که يک وقت از رسولالله همين را سؤال کردند يا رسولالله خدا میفرمايد من را بخوانيد اجابتتان میکنيم ما هرچه خدا را میخوانيم اجابت نمیشويم خدا جواب نمیدهد، پيغمبر فرمود قلبهايتان به ده علت مرده است: «ان قلوبکم ماتت بعشرة اشياء» ، پيغمبر فرمود ادعا میکنيد خدا را شناختيم ولی طاعتش را به جا نياورديم، بنده زکات مالم را میدهم، يکی از علتهای که باران نمیآيد مال بیزکاتی است چند درصد کشاورزان ما مقيد به زکات هستند، چند درصد دامداران ما مقيد به زکات هستند، راوی آمد به امام صادق عرض کردم يابن رسولالله خدا نمیشد نصاب زکات را بيشتر کند که فقير ديگر باقی نماند، امام صادق فرمود به همين اندازه که خدا معين کرده مردم از اموال خودشان به عنوان زکات پرداخت کنند اگر پرداخت میکردند فقيری روی زمين باقی نمیماند ولی عمل نمیشد خب اين عمل نمیکنيم پيغمبر فرمود میگوييد خدا را شناختيم طاعتش را به جا نياورديد، قرآن خوانديد عمل نکرديد: «انکم قرئتم القرآن فلم تعملوا به، ادعيتم محبة لرسوله و ابغضتم اولاده» ، گفتيد پيغمبر را دوست میداري ولی با بچههای پيغمبر دشمنی کرديد، بنده خودم را عرض میکنم امام زمان از من راضی است زندگی من، رفتار من، کار من، برنامه من، شب و روز من، قلب امام زمان را دارد خوشنود میکند يا ندوهگين؟ خب اينها را ما بررسی کنيم، گاهی اوقات خلوتهای ما، برنامههای ما حرف زدنهای ما، من امروز اين روايت را در حوزه در جمع عزيزان طلاب خوانديم، پيغمبر میفرمايد از مصاديق گناه اين است که هرچه شنيدی بروی بازگو کنيد، و همينطور هستيم بعضیها، هرچه به گوشمان بشنويم میرويم نقل میکنيم خب بابا شايد اين دروغ باشد، شايد اين شايعه است شايد اين واقعيت ندارد، اميرالمؤمنين فرمود، آنچه شنيديد نرويد بازگو کنيد بايد مطمئن بشويد که اين واقعيت دارد بعد بگوييد، ما يک بخشی از حرفهای که منتقل میکنيم در هواست، واقعيت ندارد میرويم عنوان میکنيم خب من برگردم به آيه شريفه قرآن میفرمايد آنهايي که در مسير ما تلاش میکنند جهاد میکنند يعنی کارهايشان رنگ الهی پيدا میکند: لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[9] ما راهها را به روی اينها باز میکنيم، ما مديريتشان میکنيم، ما دستگيریشان میکنيم، شما بندگی بکنيد خدايي با خداست:
تو بندگی چو گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری دارد
مشکل ما در بندگی کردن مان است و الا خداوند در خدايي کردنش هيچ خللی نيست: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين»[10]خدا میفرمايد ما با نيکوکاران هستيم ما انسانهای محسن هستيم، من چندتا نکته ذيل اين آيه محضر عزيزان و يکی دو روايت تقديم کنم، گرچه ذيل همين آيه در کتاب شريف بحار جلد بيست و چهار مرحوم علامه مجلسی روايتی را از اميرالمؤمنين نقل میکند که آقا فرمودند، استناد به همين آيه فرمودند: «وَ أَنَا الْمُحْسِنُ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»[11]خدا میفرمايد من با نيکوکاران هستم بعد حضرت فرمودند: «فَأَنَا ذَلِكَ.. الْمُحْسِن»[12]محسن من هستم، اينکه خدا میفرمايد من با محسنين هستم، از مصاديق محسنين علی ابن ابیطالب است در جای ديگر امام باقر عليهالسلام باز ذيل همين آيه شريفه حضرت میفرمايد: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»[13] امام باقر فرمود: قَالَ نَزَلَتْ فِينَا أَهْلَ الْبَيْت»[14] اين آيه نسبت به ما نازل شده، اسوه نيکوکاران، اسوه محسنين ما هستيم، چندتا مطلب من در اين آيه عرض کنم که خود اين نيکوکاری، خود اين احسان، نکته اول اينکه ما اگر بخواهيم به هدايت برسيم راهی به هدايت رسيدن احسان کردن است کارهای نيک انجام دادن است طبق اين آيه، تلاش لازم است، جهاد لازم است، کوشش لازم است،
نابرده رنج گنج ميسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
اميرالمؤمنين میفرمايد: «وَ أَنَا الْمُحْسِنُ»[15] من نيکوکار هستم، اميرالمؤمنين را ببينيد عبادت حضرت، خدمات حضرت اخلاق حضرت، معاشرت حضرت اين نکته اول که ما اگر میخواهيم هدايت بشويم بايد تلاش بکنيم، پيغمبر فرمود: «من جدّ وجد» ، جديت کرديد نتيجه میگيريد: «من لجّ ولج» ، پافشاری کرديد به نتيجه خواهيد رسيد نکته ديگر در اين آيه خدا میفرمايد: «جاهَدُوا فِينا»[16] گاهی اوقات يک لحظه تلاش هدايت ابدی و هميشگی را به دنبال دارد اين هم لطف خداست طرف يک لحظه يکدفعه تلاش میکند الله برای خدا، میبينيد هدايت ابدی ره صد ساله را طی میکند و در تاريخ ما از اين قبيل افراد زياد داشتيم که يک گذشت، يک محبت، يک اخلاق، مرحوم شيخ رجب علی خياط به خاطر يک جهاد نفسانی که در خلوت با نامحرم به گناه خودش را نينداخت ابواب خير به روی او باز شد، مرحوم سيدهاشم حداد آهنگر يک لحظه در برابر آن توهينها و جسارتهای مادر زن تأمل کرد، مرحوم آيتالله سيدعلی قاضی فرمود همه توفيقاتی که برايت رقم خورد به خاطر همان است، يکدفعه میبينيد يکجا يک گذشت، يک سخن به حق، يک اقدام شايسته يک عمر میبردت جلو، يک لحظه حالا همانطور که يک لحظه گاهی اوقات اشتباه آسيب میزند عمر انسان را، که شاعر میگويد يک لحظه هوسرانی يک عمر پيشيمانی آن روی سکه هم همين است، يک لحظه يکدفعه میبينيد به خود آمدن، حرّ يک لحظه به خود آمد شد اصحاب الحسين، شد جاودانه تاريخ شد شخصيتی که قيامت همه ماها غبطه مقامش را میخوريم تا صبح عاشورا و شروع جنگ حرّ در جهنمیها بود، يک لحظه يکدفعه منقلب شد، برگشت آمد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[17]تو بيا ما در را به رويت باز میکنيم، اينی که بعضیها میگويند ما چيزی نديديم نرفتند که نديدند، در نزدند که در باز نشده، خدا زيربار منت انسانها قرار نمیگيرد، خداوند ذرة المثقالها را بیپاسخ نمیگذارد، و لذا آقا علی ابن موسیالرضا يک روايتی دارند در اوصاف انسانهای نيکوکار خيار عباد، خوبان جامعه يکی از ويژگیهای که حضرت نام میبرند اين است: «إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا»[18] اينها وقتی کارهای خوب هم میکنند خوشحال هستند حالا چه مردم بفهمند؟ چه نفهمند؟ چه تقدير بکنند؟ چه نکنند؟ آنهای میگويند ما برای خدا کار کرديم و برای خدا تلاش کرديم دنبال اين هم نيستيم که ديگران از ما تعريف بکنند يا نکنند؟ و کراراً عرض کردم که اگر يک وقت کار خوبی کرديد بعد از کار خوبت پيشيمان شدي بدان برای خدا کار نکردی، خودمان را فريب ندهيم، آن کاری که برای خداست درش پيشيمانی نيست، آقا میگويد آقا حيف از زحماتی که ما در دولت فلانی کشيديم، تو برای چه کسی کشيدی؟ برای دولت کشيدی يا برای خدا؟ حيف از اين کاری که برای اينها کرديم قدرمان را ندانستيم، اينجا را ساختيم اينجا را عمران کرديم، يک تشکر نکردند، خب تو برای خدا نکردي، اگر برای خدا بود که دنبال لوح تقدير نبايد باشی، اگر برای خدا بود حالا که تجليل از تو نکردند نبايد ناراحت بشوی، برای کسی کرديد که بیپاسخ نمیگذارد کارت را لذا عزيزان، توجه به اينکه ما يک لحظه، گاهی اوقات درخشيدن عمر انسان را پيش میبرد، آن قهوهچی کوفی مستجاب الدعوه به شيخ جعفر کاشف الغطاء گفت من يک آبروداری کردم، يکجا آبرو را حفظ کردم و آبرو نبردم خدا استجابت دعا را برايم داد، و اينهايي هم که بدون تعارف عرض کنم به جايي رسيدند کار کردند رسيدند اينها را بايد پيدايش کرد، هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد ما را ايشان میفرمودند بزرگ شدن خمره رنگ رزی نيست بزنند درآورند عارف بيايد بيرون، بزنند درآورند آيتالله بيايد بيرون، اگر بعضیها به يک ويژگیهای و اعتباراتی را سيدند اين را بايد پيدايش کرد، حالا بنده باز خطاب به خودم است من کار نمیکنم تلاش نمیکنم میگويم شانس ندارم پيشانیام بلند نيست اقبال نداريم، ما به جايي نمیرسيم خدا شانس بدهد اينها شرک است اينها با آموزههای دينی نمیسازد خدا میفرمايد نظام ما اين قدر دقيق است که ذرة المثقال را ما بیپاسخ نمیگذاريم، فرق میگذاريم بين کسی که کار کرده و کسی که کار نکرده، اينها را بیپاسخ نمیگذارند لطف الهی است بله بنده قرض الحسنه میدهم يک کسی قرض الحسنه نمیدهد خيلی فرق میکند، آنی که پولش را میآيد آزاد میکند ديگران فعلاً استفاده کنند و آنی که آزاد نمیکند، حالا توضيحاتی دادند چون يک وقتی هم میخواستيم وقت مردم در بحث خودمان ناتمام نماند اين بحث قرض الحسنه را هم از مصاديق احسان است آنهايي که امکانش را دارند و واقعاً شرائط برايشان مهياست از اين فرصتی که توضيح دادم انشاءالله استفاده کنند، در مسائل اقتصادی، در مسائل اخلاقی، در همه شئونات، يک نکته ديگر من در اين آيه عرض کنم خدا میفرمايد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[19]اين«فينا»[20]اشاره به اخلاص است تلاش با اخلاص، نه تلاش بیاخلاص، گاهی اوقات من يک کاری میکنم هی به همه میگويم میشود ريا، ديگر کار ريايي ارزشی ندارد، کاری ارزشمند است که درش ريا نباشد، من خدا رحمت کند يکی از اصحاب همين مسجد آقای حاج حاصل رضايي بود میشناختيد ايشان را؟
مخاطب: کبابی داشت
سخنران: کبابی در همين قائانی داشت، خدا رحمتش کند آدمی واقعاً با اخلاصی بود، کارهايي هم که گاهی اوقات میکرد بیسر و صدا يک وقت میآمد میخواست کاری بکند، میگفت حاجآقا نفهمند که من بودم ما يک سالی تابستان بود آمديم عصری مسجد، ديديم صحن مسجد قالیهای شش متری ماشينی پهن است، گفتيم اين فرشها را چه کسی آورد؟ حالا بعضی از اصحاب شايد خاطرتان باشد، خادم گفت که آقا اين آقای هاشمی آورده که فرش فروشی دارد حدود چهل و پنج قطعه فرشهای ماشينی شش متری آقای هاشمی شب آمد، گفتم آقای هاشمی فرشها را چه کسی آورده؟ گفت يک بانی خيری، گفتم خب بانی خير بگو تا ازش يک تشکری بکنيم، گفت گفته اسمم را نياور، گفتم مردم ياد بگيرند، گفت نمیخواهد من اسمم را اصلاً نياوريد و به کسی هم نگوييد هرچه به اين آقای هاشمی گفتيم، حالا آقای هاشمی که هست، حالا منزلشان جای ديگر رفته، حالا سابق از اصحاب همين مسجد بودند پسر مرحوم آيتالله حاج سيدعلی يزدی، هرچه ما به ايشان اصرار کرديم، ايشان گفت آقا گفته اسم من را نياوريد و راضی هم نيستيد، فقط شما خواستيد روی منبر تشکر کنيد از آن بانی خير، حضار محترم گذشت، يکی دو سالی گذشت، ختم مرحوم حاجحاصل رضايي من روی همين منبر منبر بودم، ديدم آقای هاشمی آمد يک يادداشتی داد به من، ديدم روی يادداشت نوشته آقا چند سالی قبل شما نسبت به بانی فرش از من سؤال کرديد چون راضی نبود اسم او را ببرم، من نگفتم تا زنده بود، بچههايش هم نمیدانستند گفت امام امروز که مجلس هفتم او هست اسمش را به شما میگويم، اين آقای حاج حاصل رضايي که ختمش است بانی آن فرشهاست اين را میگويند اخلاص، ما دوتا کار میکنيم دهتا لوح میگذاريم به ديوار ما اين را کرديم اين را کرديم اين کار را کرديم، تجليل از ما نکنند میريزيم بهم آقا قدرمان را نمیدانند زحمت هم میکشيم تشکر کسی نمیکند، برای چه کسی داری زحمت میکشی؟ تکليفت را روشن کن، برای خداست يا برای خلق، اگر برای خداست چرا منت میگذاری؟ اگر برای خلق است چرا از خدا مطالبه میکنی؟ کار با اخلاص يعنی اين، تا زنده بود بچههايش هم نمیدانستند که آن روز که من اعلان کردم بچههايش متوجه شدند که بانی اين فرشها بود، اين میشود اخلاص، يعنی صد درصد کار خدايي بشود، هرچه ضريب کار شما اخلاصش بيشتر بشود، ثواب سريعتر، پاداش بيشتر.
من يک جريانی را از آيتالله مشکينی خودم شنيدم بگويم برايتان حالا بحث قرض الحسنه هم شد، خدا رحمت کند ايشان را میگفتند من يک سالی بود در جوانیشان البته میگفتند داستان مال شايد هفتاد، هشتاد سالی قبل است، میگفتند من طلبه جوانی بودم، يک روز کل موجودی من پنج ريال بود، اين پنج ريال را میخواستم بعد از درس بروم يک مقدار چيزی برای منزل بخرم، خانواده گفته چه چيزهای را بگيريد و بياوريد، گفتند درس که تمام شد داشتم از کلاس درس میآمدم بيرون، يکی از همدرسیهای من به من گفت آقای مشکينی پنج ريال داريد قرض ما بدهيد؟ اينها هم گاهی اوقات امتحان است، اين را میگويند ايثار، ايثار يعنی از آنچه که خود برايش نياز داری بگذری کاری که اميرالمؤمنين حضرت زهراء در سه شب افطاری کرد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»[21] اين خيلی مقام بالای است البته اين همه کس اهلش نيستند به ماها میگويند آقا انفاق کن، يعنی از زيادی مالت بده، ايثار هنر میخواهد و بايد نفس مهذب باشد تا برسد به آنجا آن ايثار يک بحث ديگری است آيتالله مشکينی گفتند که من پنج ريال داشتم همين ايثار است ديگر خودم هم نياز داشتم وقتی به من گفت، پنج ريال را درآوردم دادم به آن آقا صفر شدم هيچی نداشتم گفتم خدا، خدا میفرمايد: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ»[22] ما راه را برايتان باز میکنيم، خدا میفرمايد: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين»[23] ما با شما هستيم تنها نمیماند ايشان گفتند از حوزه درس داشتم میآمدم بيرون در بيرون آمدن پنج ريال را دادم به آن طلبه بيرون حوزه درس يکی از علما به من رسيد يکدفعه ما را گرفت بغل، گفت آقای مشکينی چطور هستيد؟ الحمدلله، گفت دست کرد يک پاکتی درآورد داد به ما، پاکت را باز کردم ديدم پنج تومن در پاکت است پنج ريال داديم، قرآن میفرمايد: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها»[24]ايشان گفتند من پاکت را گذاشتم در جيبم رفتم در خيابان، يک مقدار که رفتم جلو، يک دوست ديگر من به من برخورد کرد گفت آقای مشکينی من ديشب خانمم زايمان کرده هيچی در منزل نداريم يک پنج تومن داری به ما قرض بدهی؟ گفتم من ديدم خدا با پنج ريال ما چه کرد؟ همان که سعدی میگويد، سعدی میگويد:
اگر لذت ترک لذت بدانی، ديگر لذت نفس لذت ندانی
اگر انسان لذت پول خرج کردن برای خدا را چشيد، لذت جمع کردن پول ديگر لذتی نيست، اگر انسان لذت بندگی را چشيد، اين ظواهر دنيايي ديگر لذت نيست لذت سحرخيزی را چشيدی، ديگر خواب و رخت خواب لذت نيست:
هزاران در از خلق بر خود ببندی، گرت باز باشد در آسمانی
چنان میروی ساکن و خواب در سر، که میترسم از کاروان باز مانی
ايشان گفتند تا آن به من گفت پنج داری بدهيد، سريع ديگر بلا ترديد در آوردم دادم به ايشان، گفت گرفت رفت، گفتند عرض خيابان را طی کردم از اين سمت خيابان رفتم آن سمت خيابان به همين فاصله زمانی، گفتند دو سه دقيقه، يک دقيقه رسيدم آن طرف خيابان يکی از تجار مشکين شهر يکدفعه جلو ما ظاهر شد، همشهری بود، گفت آقای حاجميرزا علی آقای مشکينی چطور هستيد؟ گفتيم الحمدلله، گفت من چند روز در قم دارم دنبال شما میگرديم، گفتم امری داريد؟ گفت ايشان يک پاکتی در آورد داد به ما و رفت، گفتم پاکت را باز کردم ديدم پنجاه تومن پول در پاکت است، در چند دقيقه، حالا شايد شما يکی گفت آقا ما هم بدهيم میشود؟ گفتم تو نده که نمیشود، نده نمیشود، گفت چرا؟ گفتم تو میخواهی خدا را بيازمايي، نادان با اعتقاد بده اگر خدا نداد بعد گله کن، ما میخواهيم خدا را تجربه کنيم، يعنی باور ندارد، ديديد يک وقت يک کسی را باور ندارد میگويد حالا بکن ببين انجام میدهد ببين حرفش حرف است اين جور با خدا کار کردن نمیشود با ايمان: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[25] تلاش کن در راه ما، با اخلاص: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[26] آقای مشکينی میگفتند من همانجا که اين پاکت پنجاه تومنی به دستم رسيد گفتم خدايا يک کسی را هم برسان اين پنجاه تومن را هم قرض بگيرد معامله از اين بهتر، دو قدم ور میداری ده برابر در کدام بانک دنيا شما پول بگذاريد با اين سرعت سود حلال و پاک از آفريدگار گيرت بيايد، البته ايشان گفتند ديگر دعايم مستجاب نشد کسی نرسيد پنجاه تومن را قرض بگيرد اين اخلاص است گاهی اوقات ديديد طرف میگويد آقا من تا دادم پول آمد در حسابم تا اين کار را کردم نتيجه را گرفتم، اين ضريب اخلاص بالا بود شرط نتيجهگيری از کارهايتان اخلاص است، اخلاص يعنی کارها را يک جوری پاک کنيد، که غير خدا در کارهايتان نقشی نداشته باشد بله حالا امکان دارد کارتان را ديگران هم تعريف میکند ولی برای تعريف مردم نکنيد، يک شهر میگويند کار خوبی کردي دنبال حرف اينها نباشيد لذا اين اخلاص ارزش کارهای ما در گرو اخلاص است، و به وعدههای الهی اطمينان داشته باشيم خدا تأکيد میفرمايد در اين آيه: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ»[27] هم لام برای تأکيد در ادبيات عرب اينجا آمده، هم نون تأکيد آمده دوتا تأکيد خدا در اين آيه میفرمايد، که خدا میفرمايد اگر برای ما تلاش کرديد قطعاً و يقيناً ما هدايتتان میکنيم: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[28] شما را در مسير خودمان هدايت میکنيم البته اينجا راه رسيدن به رضوان الهی خدا میفرمايد: «سُبُلَنا»[29]يعنی ما روشهای متعدد داريم کارگرش را يک جور، عالمش را يک جور، کارمندش را يک جور: «سُبُلَنا»[30] طريقهای مختلف، روشهای مختلف، لذا خدا میفرمايد محدوديتی برای وصول به قرب الهی نيست، فقط شما با اخلاص کار کنيد، و تلاش کنيد که نشانه انسانهای با اخلاص هم همين است ما هدايتتان میکنيم ما راه را برايتان معين میکنيم، طريق را برايتان معين میکنيم، و يک جمله هم اينجا يک نکته اخلاقی عرض کنم، خدا میفرمايد: «وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنين»[31]اين اوج پاداش است يعنی بنده ضعيف خدا به جای میرسد که خدا با آن عظمت میفرمايد من با او هستم، يعنی انسان به همه چيز میرسد آنهايي که حج رفتيد و آنهايي که نرفتيد خدا نصيبتان کند، رفتهها و نرفتهها مجدداً مشرف بشويد، به سفر حج، درک مواقف با عظمت حج، يکی از آن مکانهای با عظمت عرفات است و يکی از کارهای که زائرها روز عرفات بعد از ظهر عرفه روز وقوف رکنی انجام میدهند دعای عرفه امام حسين را میخوانند يک قسمت از دعای امام حسين را من بخوانيم حالا عزيزانی که مشرف شديد تداعی معانی بشود برايتان، آقا سيدالشهداء به خدا عرض میکند پروردگارا: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ»[32] خدايا چه از دست داده کسی که تو را يافته؟ و چه يافته، کسی که تو را از دست داده، سادهتر بگويم ترجمه، خدايا چه دارد کسی که تو را ندارد؟ و چه ندارد کسی که تو را دارد، بزرگترين سرمايه اين را هم باز برايتان بگويم متدينين، متدينين خودتان را دست کم نگيريد ديديد به بعضی از متدينين میگويي آقا چه داری؟ هيچ، زندگی که نداريم، ای بیانصاف، شخص آمد خدمت امام صادق از ارادتمندان حضرت بود از وضع اقتصادیاش شکوه کرد، گفت آقا چيزی نداريم وضعمان خراب است، اوضاعمان نابسان است، همهاش رو نداشتهها، خدا رحمت کند شهيد مطهری میفرمود شبهای مهم مثل شبهای احياء مردم فقط عادت کردند هی میگويند خدايا بده، بده، بده، پول بده، زندگی بده، خانواده بده، سلامتی بده، شهيد مطهری میفرمايد يک مقداری دعا بايد بکنی که خدايا بگير بگير بگير، خدايا حسادت را بگير، خدايا تکبر را بگير، خدايا غرور را بگير، خدايا طمع را بگير، خدايا حرص را بگير، خدايا خداگريزی را از ما بگير، اينها را نمیگوييم فقط هی میگوييم خدايا بده، اصل اين است که آنها را بگيرند و الا اينها را برايت بدهند آنها هم باشند جزو ظلمت چيز ديگری نيست اينی که انسان در برابر الطاف الهی سيدالشهداء عرض میکند خدايا چه از دست داده کسی که شما را يافته، امام صادق آن طرف آمد هی گله میکرد که ما چيزی نداريم آقا فرمودند من يک سؤال از تو میپرسم تو چقدر حاضر هستی، اين را امشب به خودتان نمره بدهيد در خلوتتان حالا جلو همديگر تعارف میکنيم خانمها، آقايون اين باشد در خلوتتان امشب تکليف خودتان را با اهلالبيت و خدا روشن کنيد، در خلوتتان، امام صادق فرمودند تو چقدر حاضری بگيری از ما اهلالبيت دست برداری؟ میگويد هيچی ندارم، چند برايت بدهند ديگر قيد ائمه را بزنی ديگر اسم ما را هم نياوری، ما را با چند معامله میکني؟ اين را که آقا فرمودند اين اشک در چشمهايش حلقه زد، گفت آقا دنيا را با يک تار مويي شما عوض نمیکنم، آقا فرمودند ديگر نگويي ندارم، تو يک سرمايه داری که با دنيا عوض نمیکني چرا اين را نمیبينيد؟ مردم بندگی کم مدال افتخاری است، اين نماز خواندنتان کم ارزش است، آقا ما چيزی نداريم، چه دارند آنهايي که میگويند داريم، شما خدا را داريد سيدالشهداء میفرمايد: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ»[33]چه ندارد آنکه خدا را دارد و چه دارد آنکه خدا را ندارد، آقا يک کسی است کاخ دارد، ماشين چندتا ماشين دارد ثروت، نگفتنی يک رکعت نماز نمیخواند، دارايي تو از دارايي او اصلاً قابل مقايسه نيست تو خدا را داری؟ تو ائمه را داری تو آن اخلاق را داری که آن محروم است وقتی گفت آقا من دنيا را با يک تارمويي شما عوض نمیکنم امام صادق فرمودند ديگر نگويي من چيزی ندارم، تو يک سرمايهای داری که با دنيا عوضش نمیکنی، سرمايهداری که با دنيا عوض نمیکنی اين همان مقام انسانيت است مقام انسان در پرتو کار با اخلاص يکی دو نکته عرضم را تمام کنم، خداوند راه قرب را نشان داده، میخواهيد مردم رشد کنيد: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[34]تلاش در مسير ما، و تا رسيدن به مقصد هم دست ما را میگيرد، خدا میفرمايد بياييد: «لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[35] ما هدايتتان میکنيم ما دستگيریتان میکنيم، ما کمکتان میکنيم اين جريان را يک وقت در يکی از شبهای احياء گفتم، از رسولخداست پيغمبر میفرمايد: «عجبت من أخى يوسف كيف استغاث بالمخلوق دون الخالق؟»[36] از برادرم يوسف تعجب میکنم، چرا در يک زمانی رجوع به مخلوق کرد خالق يک دفعه توجهی نشد؟ عرض کردند يا رسولالله چه بود جريان؟ پيغمبر فرمود وقتی يوسف در زندان افتاد و دو نفر خواب ديدند آمدند خوابهايشان را برای يوسف تعريف کردند، حضرت يوسف هم تعبير کرد، علم تعبير خواب خدا به آنهايي میدهد که در معاشرت با نامحرم سربلند میآيند بيرون ابن سيرين همين طور بود، خيلی از اينهايي که در علم تعبير خواب استاد شدند اينها رمز معبر شدنشان در مجاهدتهای نفسانی در خلوت با نامحرم است آنجايي که تو هستی و نامحرم در هم بسته کسی هم نيست، زمين نخوردی سربلند رفتی بيرون موهبت تعبير خواب را برايت میدهند بنده ديدم در عمرم کسانی که معبر و سربلند از اين آزمونها بيرون آمدند خدا زيربار منت کسی قرار نمیگيرد يوسف علم تعبير خوابش در آن خلوت با زليخا گرفت، در آن گريز از محيط گناه، خوب تعبير کرد و بعد که اينها خواستند بيرون حضرت يوسف به آنی که بنا بود بشود نديم و امين و دستيار عزيز مصر گفت سفارش کن به عزيز مصر که ما بیگناه در زندان افتاديم اينها را بردند، جبرئيل نازل شد جناب يوسف خدا میفرمايد چه کسی تو را نزد پدرت يعقوب عزيز کرد؟ گفت خدا، يوسف خدا میفرمايد چه کسی تو را از توطئه برادرانت که قصد کشتن تو را داشتند حفظ کرد؟ حضرت يوسف گفت خدا، يوسف خدا میفرمايد چه کسی تو را از قعر چاه بیراهه نجات داد، کاروانی مسير گم کرد، آمدند آنجا سر چاه دلو انداختند متوجه شدند، آقازادهای در چاه است آوردنش بيرون، اين کار چه کسی بود؟ يوسف گفت خدا، يوسف خدا میفرمايد چه کسی تو را از بازار برده فروشها آورد کاخ عزيز مصر؟ خدا، چه کسی تو را عزيز کرد در کاخ؟ خدا، چه کسی تو را در خلوت زليخا حفظ کرد؟ خدا، يوسف خدا میفرمايد چرا اينجا آزادیات را از ما نخواستی؟ ما گاهی اوقات اين قدری که متوسل به غير خدا هستيم به خدا نيستيم، و اگر هم هستيم خدا را در حد مخلوقش صدا میزنيم، ده نفر در ذهنمان است يازدهمیاش خداست، آقا اين را که جبرئيل گفت صدای ناله يوسف بلند شد، مدتها يوسف گريه میکرد، برای همين ترک اولی که شده بود، لذا عزيزان خداوند میفرمايد راه قرب را نشانتان میدهيم: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا»[37] بياييد ما هم هدايتتان میکنيم عرضم را تمام کنم، در چند جای خدا در قرآن میفرمايد ما با شما هستيم يک با نيکوکاران و متقين، آيه نمل صد و بيست و هشت: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُون»[38] با انسانهايي که با تقوی هستند، ما با اينها هستيم ما با صابرين هستيم: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»[39] ما با متقين هستيم آيه سی و شش سوره توبه: «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقين»[40] ما با مؤمنين هستيم آيه نوزده سوره انفال: «أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنين»[41] انشاءالله که خداوند توفيق بهرهبرداری را بدهد ماه مبارک رمضان پيشروست هفته آينده ورود در شهرالله است زمينه ساز با تقوی شدن ماه رمضان است خدا میفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[42] با تقوی شديد ديگر خدا با شماست، ماه رمضان فرصت تغيير پيدا کردن، عوض شدن آن گونه شدن که خدا میپسندد انشاءالله که خداوند مهمترين عيدی ما را در اين ماه شعبان المعظم تعجيل در فرج امام زمان ما قرار بدهد.
خب جمعه پايانی ماه شعبان هم من همينجا دعوت کنم از همه عزيزان برادرها، خواهرها، خدا رحمت کند مرحوم حضرت آيتالله والد اين سنت را نزديک به شصت سال داشتند، آخرين جمعه ماه شعبان را ايشان دعای ندبه میگرفتند، من يادم است دوران طفوليت در منزل مجلس داشتند، بعدها که امکان نبود در مسجد يا در هيئت، ولی اهتمام داشتند تعطيل نمیشد ولی اولويت هم در منزل خودشان بود حالا اين جمعه آينده جمعه آخر شعبان ما مهديه دانشگاه مهدويت خيابان زند دعای ندبه اين هفته به نام ايشان و به ياد ايشان هست و اين سنت حسنهای که ايشان مقيد بودند و مخصوصاً تأکيد داشتند، میگفتند اين جمعه آخر را خطبه پيغمبر را در جمعه آخر شعبان ايشان هر سال يادآوری میکردند يک درسنامهای پيغمبر در جمعه آخر ماه شعبان برای مسلمانها برای ماه رمضان که در رمضان چه بايد کرد؟ چگونه بايد استفاده کرد؟ حالا انشاءالله اطلاع رسانی کنيد برادرها، خواهرها و عزيزان اين فرصت جمعه پايانی هم به ياد اين عالم و به ياد همه رفتهگان مان به ياد امام زمان زمزمه کنيم:
يا اباصالح مددی مولی، به به، يا اباصالح مددی مولی
گل زيبای شجر طاها، به کجايي اي پسر زهراء
تو به سان يوسف کنعانی، که نهان از ديده انسانی
يا اباصالح مددی مولی
آقاجان قدمی گر نهی تو به مجلس ما، ز کرم تو جواز مدينه ما
به رخ نيلی گل طاها، به غريبی علی و زهراء
يا اباصالح مددی مولی
به ياد همه در گذشتگانمان يا اباصالح مددی مولی
شفای بيمارانمان، يا اباصالح مددی مولی
رفع همه گرفتاریها و مشکلات، يا اباصالح مددی مولی
اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.
[1] عنکبوت69.
[2] انفال53.
[3] طارق9.
[4] آلعمران134.
[5] آلعمران134.
[6] آلعمران134.
[7] عنکبوت69.
[8] غافر60.
[9] عنکبوت69.
[10] عنکبوت69.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج35 ص46.
[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج35 ص46.
[13] عنکبوت69.
[14] تفسير فرات الكوفي ص320.
[15] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج35 ص46.
[16] عنکبوت69.
[17] عنکبوت69.
[18] الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام ص354.
[19] عنکبوت69.
[20] عنکبوت69.
[21] انسان8.
[22] عنکبوت69.
[23] عنکبوت69.
[24] انعام160.
[25] عنکبوت69.
[26] عنکبوت69.
[27] عنکبوت69.
[28] عنکبوت69.
[29] عنکبوت69.
[30] عنکبوت69.
[31] عنکبوت69.
[32] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص349.
[33] إقبال الأعمال (ط - القديمة) ج1 ص349.
[34] عنکبوت69.
[35] عنکبوت69.
[36] تفسير نور الثقلين ج2 ص427.
[37] عنکبوت69.
[38] نمل128.
[39] بقره153.
[40] توبه36.
[41] انفال19.
[42] بقره183.