استاد حدائق روز چهارشنبه 13 دی ماه 1402 در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و سالگرد شهادت سردار اسلام حاج قاسم سلیمانی به بیان ویژگی هایی از حضرت فاطمه(س) به عنوان اسوه ای برای زنان عالم پرداختند.
همچنین در ابتدای این سخنرانی با توجه به حادثه تروریستی کرمان و شهادت جمع از هموطنان عزیز نکاتی در خصوص اهداف دشمن از این جنایت کثیف بیان نمودند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون»[1].
صدق الله العلی العظيم
خب با توجه به اين اتفاقی که امروز عصر افتاد يک بخشی از صحبت ما رفت به همين سمت و سو که سخنرانی بايد در قالب زمان و مکان هم بگنجد اين جريان تروريستی که در کنار قبر حاج قاسم سليمانی اتفاق افتاد، بيش از يک صد شهيد آن هم انسانهايي که به پاس تجليل و تکريم از مقام يک انسان صالح وارسته کنار تربتش حاضر شدند اين جنايت، البته من اين را محضر عزيزان عرض کنم اين مثل سکه دو رو است، يک روی سکه همين جريانی است که اتفاق میافتد، خاطر همه مکدر و متأثر و ناراحت، اما يک روی ديگر سکه پردهبرداری از چهره منحوس و خبيث دشمنان ارزشهای اسلامی است الآن در جريان غزه يک روی سکه قتل عام مردم مظلوم است که اسرائيل هتاکانه دارد آدم میکشد، جنايت میکند، زن، مرد، پير، جوان، صبح، شام اين خيلی سخت است و خيلی تلخ است اما آن روی سکه بيداری عالم بشريت دارد رقم میخورد.
پریشب من تلويزيون را داشتم نگاه میکردم در نيويورک امريکا، يک پرچم فلسطينی را، شصت، هفتاد متر طول اين پرچم بود، رو دوش مردم بر عليه اسرائيل شعار میدادند زنهاي امريکايي قنداقههای شبيه بچههای قنداق شده نمادين در بغلشان بود به عنوان اعتراض مردم شما ميلياردها دلار خرج میکرديد نمیتوانستيد اين جمعيت را به سم فلسطين مظلوم بياوريد بر عليه اسرائيل شعار بدهند، بله عزيزانی دارد شهيد میشوند، اما در کنار اين شهادت يک اتفاقاتی هم دارد میافتد که بشارت خداست: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ»[2] آيه سی و دو سوره توبه، خدا میفرمايد دشمنان اسلام تلاش میکنند نور خدا را خاموش کنند، اين تلاش اینها: «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[3] خدا اراده، اين گونه انديشيده و اراده کرده، چاره اين گونه انديشيده است که نور خودش را تمام کند: «وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون»[4] ولو کافرين اين را نمیپسندند، دشمن تلاش کرد سيدالشهداء را خاموش کند، شخصی آمد خدمت امام صادق، گفت آقا يک چيزهايي از عاشورا میگويند بعيد میدانيم اين جنايت تا اين حد، من کراراً عرض کردم امشب هم میگويم تا الآن تا اين وقت از عمرم من بعضی از روضههای عاشورا را در عمرم رو منبر نخواندم جرأت خواندن ندارم اين قدر جنايت سخت بوده که من میگويم اين روضه را اگر بخواهند بخوانند پای منبر بايد يک عده جان بدهند، نه اينکه دست بگذارد در پيشانیاش بگويد لا اله الا الله، با ولی خدا چه کردند؟ زبان انسان يارای گفتن نيست؟ اين همانی که قرآن میفرمايد امام صادق فرمود اینها سعی کردند از حسين ابن علی ديگر اثری نماند اين پايمال کردن پيکر زير سم اسبها، رها کردن پيکر، دفن نکردن، اینها همه برنامه بود نه در آن سال سالهای بعد تا زمان متوکل که آب بستند به ارض کربلا، اينجايي که میگويند حائر حسين، آب آمد تا اينجا آب برگشت، حالا کربلا همديگر را ديديم بگوييد حائر را من بگويم حائر کجاست؟ اینها تلاش کردند که نامی از اولياء الهی نماند، الآن هم همين است ديروز هم همين بود، هزار سال قبل هم اين بود، آينده هم همين است تا ظهور امام زمان، اين جنايتها اين حوادث تروريستی اینها را قرآن تذکر داده، من دو سهتا نکته کليدی در اين آيه عرض کنم که برای همه ما رسالت است.
مردم ببينيد دشمنان شما چه کسانی هستند؟ بمب را که در کاواره نگذاشتند، گرچه آن را هم مخالف هستيم، جان انسانها را بیجهت گرفتن حرام است ولو يک انسانی کافر، میگويند آقا اگر خطای نکرده که بايد کشته شود نبايد به او تعرض کرد، يهودی است، مسيحی است، حرمتش بايد حفظ بشود، همه يهودیها که مثل يهودیهای اسرائيل نيستند من الآن در شيراز يهودی سراغ دارم لعنت میکند اسرائيل را، يهودی سراغ دارم برای امام حسين خرج میکند، اين طور نيستند که حالا هر کسی شد يهودی بشود صهيونيست، آن نگاه اشتباه خطرناک است قرآن میفرمايد: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا»[5] اين «يُريدُونَ»[6] يعنی هميشه دشمن در صدد است مسلمانها بيدار باشيد دشمن رهايتان نمیکند، «يُريدُونَ»[7] يستمرون پيوسته، اين شيطنتها تداوم دارد، مربوط به قبل از انقلاب و صد سال قبل و هزار سال قبل نيست، شما هر کجايي عالم باشيد دشمن میخواهد نور خدا را خاموش کند هر کجاي عالم باشيد ايران و امريکا هم نمیشناسد، اروپا و آسيا را هم بر نمیتابد: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[8] در تبليغاتشان ببينيد الآن اين تکنولوژی پيشرفته کار به جاي رسيده که نوع نوجوانهای ما و جوانهای ما گوشیهای همراهی دارند که به مراتب خطرناکتر از ماهواره است، ماهواره سابق میگفتند آقا مراقب باشيد ماهواره در خانهتان نياوريد، آنتن دشمن رو پشتيبام خانهات نزنی، دشمن از سقف خانه میآيد در خانهات، سابق میگفتند مرزها را بپايي، حالا بايد بگويند حاجی حواست به جيب فرزندت باشد اين گوشی مبايل پيشرفته به کجاها وصل است، تبليغات دارند میکنند کار دارند میکنند، من چند روزی قبل يک جاي بودم، در جوار، حالا حضرت علی ابن موسیالرضا، يک خانم تهرانی آمد يکی از اين خدام گفت آقا اين سؤال دارد سهتا خانم بودند نشست، ديدم رو حجاب بحث دارد، گفت حجاب نه جزء اصول است، نه جزء فروع است چرا اين قدر شما سخت میگيريد؟ اول گفت کجای قرآن؟ آيه را خواندم گفت اين نه اصول است، نه فروع است گفتم خدا جزء اصول است يا جزء فروع است؟ اول تکليفمان را روشن کنيد؟ اعتقاد به خدا جزء اصول دين است، گفتم باور داشتن کلام خدا، جزء اصول هست يا نيست؟ ما اگر میگوييم خدايا تو را به خدايي قبول داريم شعار بايد بدهيم يا در عمل هم نشان بدهيم که حرف خدا را میپذيريم گفتم قرآن کلام خدا هست؟ در اين قرآن خداوند نفرموده پاسداری کند از حجابتان و عفافتان خب يک مقدار صحبت کرديم اين خانم تسليم شد، دشمن دارد کار میکند میگويد آقا برای فرزند ما شبهه ايجاد شده، خب دشمن بیکار ننشسته من واکسينه نکردم جوانم را، دشمن دارد القاء میکند ويروسهای اعتقادی را جوان میبازد رنگ عوض میکند: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[9] دشمن با تبليغاتش دارد کار میکند حالا يک جاهايي هم میآيند جنايت میکنند حادثه تروريستی ايجاد میکنند، خود سردار سليمانی مثل سحرگاه ديشب که نوع مردم در خواب بودند اين سردار خدوم برای امنيت عالم اسلام جان داد و ديديد خدا با او چه کرد؟ خيلیها بودند هم رشته سردار سليمانی باز نشست شدند ديگر باز نشست شدند رفتند کنار، سردار سليمانی دوران باز نشستگیاش بود تازه آمد در صحنه به جديت، فرامرزی کار کرد، آسايش خودش را آرامش خودش را خرج کرد برای جامعه، خدا هم پاداش داد، تجليلی که خدا از سليمانی کرد واقعاً در تاريخ بینظير است ميليونها انسان زير تابوت او کربلا، نجف، کاظمين، سامراء، مشهد، قم، تهران، کرمان، من ظهر گفتم بعضیها يک وقت در همين شيراز فوت میکنند جسدش را شاهچراغ نمیبرند تابوت را نمیبرند شاهچراغ يک طوافی بدهند نمیبرند سيد علاء الدين حسين يک طوافی بدهند، سليمانی تو چه کردی؟ که پيکرت بايد به طواف مزار اميرالمؤمنين برود، به طواف مزار سيدالشهداء و ابالفضل برود، به طواف مزار امامين همامين موسی ابن جعفر و جواد الائمه، امام هادی و امام عسکری، علی ابن موسیالرضا حضرت فاطمه معصومه، هيچ اتفاقی اتفاقی نيست، هزينه کرديد خودتان را برای خدا، خدا هستی را برايت هزينه میکند، هر قدر پول دادی، آش میخوری بله هر وقت هر مقدار هزينه کردی برداشت میکنی، سردار سليمانی خودش را سرمايهگذاری کرد برای خدا، خدا هم اين گونه پاداش داد، حالا کنار تربت اين سرداری که سراسر اخلاص بود و بندگی بود و ديانت میآيند يک همچو جنايتی امروز عصر میکند خدا میخواهد اینها را رسوا کند، خدا میخواهند ته ماندهای کسانی هم که هنوز باورشان نشده، من زمانی که سردار سليمانی به شهادت رسيد يک آقايي را ديدم در راهپيمايي که صورت گرفت، گفت آقای حدائق از انقلاب بيش از چهل سال میگذرد آن آقا به من گفت، گفت من در شعار مرگ بر امريکا ترديد داشتم و نمیگفتم گفت شهادت سردار سليمانی بيدارم کرد، و ايمان پيدا کردم اينکه مقام معظم رهبری هم فرمودند، نام شهيد سليمانی خطرش برای استکبار خيلی بيشتر از خود شهيد سليمانی، سردار سليمانی بود، او تا بود تلاش کرد وقتی رفت تحول ايجاد کرد، بيداری ايجاد کرد، اینها هم ضمن اينکه اين روی سکه تلخ است، سخت است اما آن روی سکه بيداری است، مردم بشناسند اینها را در حرم احمد ابن موسی، زائر احمد ابن موسی را ترور میکند، در مقدسترين مکان در شيراز افرادی که برای عبادت رفتند، اين يک تلنگری است که مؤمن بيدار کارت باش، دشمنانی داريد که به باورهای اعتقادی شما اصلاً معتقد نيستند، ما گاهی اوقات فريب نخوريم، ساده لوحی سراغ ما نيايد قرآن میفرمايد: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ»[10] اینها در تبليغاتشان دارند کار میکنند دارند تلاش میکنند، من امروز در حضور مديران آموزش و پرورش استان عرض کردم گفتم رسالت شما رسالت سنگينی است در اين شهرستانهای که هستيد، مسئوليتی که داريد، دانش آموزها را او به خود و خدا آشنا کنيد و به وظايفشان آشنا کنيد، دشمن اینها را دور نزند، من يک نکته ديگر را هم اضافه کنم قسمت دوم بحثم چون روز ميلاد حضرت زهراء هم بود چند جملهای را هم از اين بزرگ بانو عرض کنم، البته اين عرايضی هم که عرض کردم انشاءالله مورد رضايت حضرت است چون اين اتفاقی که افتاد خاطر همه ارادتمندان به اهلبيت را مکدر و متأثر کرد، قرآن میفرمايد دشمنها میخواهند در تبليغاتشان نور خدا را خاموش کنند، اولاً خداوند نور است، پيغمبر نور است: «سِراجاً مُنيراً»[11] ائمه نور هستند، سخنان ائمه نور است: «كَلَامُكُمْ نُورٌ»[12]، قرآن نور است، نور از خاصيتهايش اين را من فشرده بگويم، چندتا ويژگی را از نور ذکر میکنند میگويند نور عامل آرامش است، نور عامل وحدت است، نور عامل نظم است، نور عامل رشد و شکوفايي است، الآن شما اين جمعيتی که اينجا تشريف داريد اگر اينجا تاريک بود به اين سبکی که نشستيد نمینشستيد پراکندگیها در تاريکیهاست، ترسها و اضطرابها در تاريکیهاست، عدم رشد و شکوفايي در تاريکی و ظلمت است، دشمن میخواهد رشد اتفاق نيفتد، دشمن میخواهد وحدت نباشد، دشمن میخواهد آرامش نباشد، دشمن میخواهد تعالی و ترقی اجتماعی صورت نگيرد، اینها اهداف دشمن است: «يُريدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ»[13] اینها میخواهند اين نور را خاموش کنند، حضرت زهرای مرضيه که امروز روز ميلاد با سعادت اوست حضرت فرمود: «وَ طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّة»[14] در خطبه فدکيه مردم از ما اگر اطاعت کرديد، جامعهتان نظم پيدا میکند: «وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً مِنَ الْفُرْقَه»[15]پيروی از ما کرديم، ما رهبر بوديم تفرقه نيست، ما باشيم وحدت است، ما باشيم نظر است، اولياء در کار نباشند بینظمی است، اولياء نباشند تفرقه است، و امروز هم که متأسفانه عالم اسلام، گرفتار تفرقه است به خاطر اين است که آن شخصيتی که بايد در رأس جامعه بشری باشد، به علت عدم آمادگی مردم در پس پرده غيبت است، در عصر ظهور نظم همه دنيا را پر میکند، آرامش همه دنيا را پر میکند، وحدت دنيا را پر میکند، ديگر ملت قوميتها میرود کنار، مليتها میرود کنار، همه يک مليت هستيم و آن مليت بندگی خدا و اسلام است اين حالا نسبت به جريانی که اتفاق افتاد اما روز ميلاد با سعادت حضرت زهرای مرضيه است.
من يک خاطرهای را از روز ميلاد حضرت شايد چهارده پانزده سال قبل در زندان عادل آباد نقل کنم، يک بازديدی روز ميلاد حضرت بود روز زن، از ما دعوت کرده بودند زندان عادل آباد بند زنان برای سخنرانی در آن قسمتی که خانمهای زندانی بودند که دويست خانم زندانی در سالن آمفیتئاتری بود حضور داشتند، مدير کل زندان گفت آقای حدائق بين اين خانمها قاتل داريم، قاچاقچی داريم، ورشکسته اقتصادی داريم از بد حادثه زندان افتاده هم داريم يعنی نوع مستمعين مرکب از جرائم مختلف بود، گفت يک صحبتی بکنيد که ديگر حالا به درد اینها بخورد، اینها همه قاطی هستند، قاتل دارد حرف شما را میشنود، قاچاقچی دارد میشنود گاهی اوقات ضرب و شتم دارد میشنود، معتاد دارد میشنود، از بدی حادثه زندان افتاده هم دارد میشنود تصادف کرده زده آدم کشته، نمیخواسته بکشد حالا ديه ندارد آوردنش زندان، خب خيلی سخت است حالا يک وقتی جمع جمع يک دست است، يک وقتی جمع جمع متفرق است از نظر فکری و اعتقادی، ما رفتيم پشت تريبون گفتند نيم ساعت وقت صحبت شماست، گفتم بسمالله الرحمن الرحيم من تبريک عرض میکنم روز زن را خدمت شما خواهران محترمه و ميلاد با سعادت حضرت زهرای مرضيه را من میخواهم با يک سؤال سخنرانیام را شروع کنم، خواهران محترمه از فاطمه زهراء چه میدانيد؟ ديدم يک خانم زندانی دست بلند کرد گفت فاطمه زهراء دختر پيامبر اسلام است، گفتم بسيار خوب آفرين، ديگر فاطمه چه کسی بود؟ خانم ديگری دست بلند کرد گفت همسر علی ابن ابیطالب، گفتم ديگر چه میدانيد؟ خانم ديگری گفت مادر حسنين، گفتم ديگر چه میدانيد؟ چهارمی گفت نه سالگی شوهر کرد، هفده سالگی از دنيا رفت، گفتم ديگر چه؟ ساکت شدند، گفتم خانمها اينکه پيغمبر میفرمايد: «وَ أَنْتِ سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»[16]، فاطمه تو بر جستهترين بانوی تاريخ بشريت از آغاز تا پايان هستی، افتخار حضرت زهراء فقط اين بود که دختر پيغمبر بود، خب پيامبر دختران ديگری هم داشت، افتخار فاطمه زهراء فقط همين بود که همسری علی ابن ابیطالب را داشت، اميرالمؤمنين بعد از حضرت زهراء همسران ديگری اختيار کرد، افتخار فاطمه زهراء به مادر حسنين بودن بود ائمه ديگر هم مادر داشتند:
اين به مديح تو کم که دخت رسولی، دخت رسولی و زوج حيدر کرار
گفتم من در اين دقايق میخواهم چندتا از ويژگیهای حضرت را بگويم، شروع کردم گفتن، در تقوی، در عبادت، در علميت، در سخاوت، در حسن شوهرداری، در حسن تربيت اولاد و مديريت تربيت، در حضور اجتماعی در عرصههای سياسی و اجتماعی و اقتصادی شروع کردم يک صحنههايي را از زندگی حضرت بازگو کردم عزيزان به اين ايام قسم ما حرف میزديم ديدم بعضی از اين خانمها اشک از چشمانشان جاری شد، ما ملامت نمیکرديم روضه هم نمیخوانديم، مجلس مجلس جشن بود، روز ميلاد بود، جلسه تمام شد من از آن سالن آمدم بيرون، مدير کل استان دنبال سر ما داشت میآيد گفت آقای حدائق ديديد بعضی از اين خانمها داشتند گريه میکردند؟ گفتم بله، گفتم پيام اين گريهها را شما گرفتی؟ گفت چه پيامی داشت؟ گفتم اين گريهها پيام داشت، پيامش اين بود که اگر ما فاطمه زهراء را زودتر از اين شناخته بوديم امروز جای ما زندان نبود و گريه میکنيم که الگويمان را بايد در زندان بشناسيم، اين البته يک سر کمکاريهای است که بزرگترها کردند، گاهی اوقات من پدر، من مادر، من معلم، من روحانی، من شهروند، منی که میتوانستم بهتر معرفی کنم اسوه را اسوه را معرفی نکرديم، من از اين بانوی بزرگ دو سهتا نکته عرض کنم.
اسلام مخالف با علميت نيست، بانوان محترمه عالمهترين زن تاريخ بشريت حضرت زهراست خانمی که نه ساله خانه شوهر رفت، هجده ساله به لقاء الهی پيوست و به شهادت رسيد، امام صادق میفرمايد مادر ما کتابی نوشت به نام کتاب جعفر، با همان دستانی که آسياب میچرخاند و آن قدر کار منزل کرد که: «مَجِلَتْ يَدَاهَا»[17] دستها تاول زد، آثار دسته آسياب کف دست حضرت نقش گرفت، با همان دستها قلم به دست میگيرد کتابی را تدوين میکند به نام کتاب جعفر، که امام صادق فرمودند طول اين کتاب هفتاد ذرع است، از امام صادق سؤال شد موضوع کتاب چيست؟ حضرت فرمودند: «فِيهَا كُلُ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَيْسَ مِنْ قَضِيَّةٍ إِلَّا وَ هِيَ فِيهَا حَتَّى أَرْشُ الْخَدْش»[18] اين کتاب جامع تمام نيازهای بشريت حتی اگر کسی خراشی روی دست کسی بيندازد خسارت اين خراش چقدر است؟ فاطمه زهراء نوشته يعنی يک دائرة المعارف اخلاقی، حقوقی، سياسی، تربيتی، اقتصادی، اجتماعی، عرفانی ما به چه نياز داريم؟ شما کجا سراغ داری کسی کتابی نوشته باشد با اين جامعيت و اين کتاب امام صادق فرمود گنجينهای است که دست ما اهلالبيت يداً بيد منتقل میشود و از گنجينههای ارزشمند نزد صاحب الزمان همين کتاب جفر است، اسلام که مخالف با علميت زن نيست، اسلام میگويد زن مسلمان درس بخوان، استاد بشو، ولی مثل فاطمه زندگی کن، حضرت زهراء حتی در دوران بيماریشان در بستر خانه فاطمه زهراء يک دانشگاه بود، زنهايي مدينه مسائل خودشان را و مسائلی که شوهرانشان در مسائل دينی داشتند توسط حضرت زهراء سؤال میکردند و جواب میگرفتند اين علميت حضرت زهراء که: «سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ»[19]، میبينيد همين بانو با اين علميت حالا بعضیها چهار کلمه سواد پيدا میکنند، غرور پيدا میکنند، گاهی اوقات ديگران را آدم حساب نمیکنند، سلمان میگويد يک وقتی با اميرالمؤمنين وارد خانه زهرای مرضيه شديم، حضرت وارد خانه شدند من همراه حضرت، میگويد يک مسأله علمی بين اميرالمؤمنين و حضرت زهراء در گرفت، يک بحث علمی، سلمان ناقل است، سلمان میگويد که يکی آقا اميرالمؤمنين میگفت حضرت زهراء پاسخ میداد، يکی حضرت زهراء میفرمود اميرالمؤمنين پاسخ میداد، گفت بحث داغ شد تا رسيد به اينجا که حضرت زهراء رو کرد به اميرالمؤمنين خطاب کرد يا ابالحسن به شما خبر بدهم از «علم ماکان و علم مايکون و علم مالم يکن الی يوم القيامه»، اسرار زمان گذشته را و اسرار زمان حال را و مسائلی که اتفاق نمیافتد تا قيامت برای شما بگويم؟ سلمان میگويد وقتی حضرت زهراء اين را گفت، اميرالمؤمنين آن قدر شگفت زده شده که حضرت عقب عقب از منزل خارج شد، خب فاصله خانه و مسجد يک در بود، آقا از در رفتند بيرون، رفتند در مسجد، سلمان میگويد همراه اميرالمؤمنين بوديم، پيغمبر فرمود يا علی از سخن فاطمه تعجب کردی؟ آقا اميرالمؤمنين عرض کردند يا رسولالله خيلی سخن سخن عظيمی است، فرمودند: «َّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي»[20] فاطمه پاره تن من هست، در علم ما نظير اين بانو را نداريم يک، در سلوک اخلاقی و عبادت و بندگی شما بانوی نظير حضرت زهراء پيدا نمیکنيد، محدثين اهل سنت اين را ذکر کردند از علمای شيعه هم نقل شده، حضرت زهراء: «ماکانت» اين عبارت در کتب اهل سنت هم هست، حسن بصری هم نقل کرده خيلیها نقل کردند: «مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ»[21] در امت اسلام کسی عابدتر از فاطمه زهراء نبود: «حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»[22] آن قدر ايستاده عبادت کرد که پاهای مبارکش ورم کرد، من نشنيدم نمیدانم شما شنيديد يا نشنيديد بگويند فلانی، فلان آقا، فلان خانم به خاطر عبادت زياد واريس پا گرفت، آقا نصيری شما شنيديد، شما تخصصتان است ديگر، واريسها مال چه است؟ مال دوندگی کارهای دنيايي است، میگويد آقا کارمان زياد بود با اين پا خيلی کار کرديم، کارهای سخت کرديم من نشنيدم يکی بگويد آقا به خاطر نماز شبهای ايستاده طولانی پا درد گرفتم، حضرت زهرای که در هجده سالگی از اين دنيا میرود: «حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا»[23]پاهای مبارک او ورم کر، از امام صادق سؤال کردند چرا اين اسم را برای مادر شما از اسماء حضرت يکش زهراست، امام صادق فرمود: «إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا إِلَى السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ»[24]وقتی مادر ما در محراب عبادت میايستاد درخشش نورانيت او ملکوت را روشن میکرد و تأثير میگذاشت، همان طور که شما در زمين آثار نورانيت کواکب و ستارگان را روی زمين میبينيد در عبادت اين بانو نظير ندارد، همين فاطمه زهرای که شما میبينيد پيغمبر وقتی سؤال کردند دخترم برای يک زن بهترين ارزش چيست؟ فرمود پدرجان بهترين امتياز برای يک زن اين است که نه مردی او را بنگرد در حرام و نه او مردی را در حرام ببينيد اين نکته است يعنی زن مسلمان در جامعه اگر هستی؟ خود را در معرض حرام قرار ندادی، وضعت، پوششت، فاطمه زهراء يک بانوی اجتماعی بود، در چند جنگ پشت جبهه حضور داشت در احد، در خندق، پرستار رسمی پيغمبر و اميرالمؤمنين بود، عزيزانی که حالا حج مشرف شديد، بعضیها شايد ديده بوديد مسجد حضرت فاطمه زهراء را پشت خندق، میرفتند در آن مسجد نماز میخواندند حالا خدا لعنت کند اين وهابیها را که بستند در آن مسجد را، يک مسجدی به اندازه مثلاً دو متر، در سه متر و نيم، زائرها میرفتند آنجا نماز میگذاريدند ما در جمع زاهراها که میرفتيم میگفتم اين مسجد در جبهه جنگ، خندق، بيرون مدينه، حضرت زهراء اينجا چه کار میکرده، فاطمه زهراء يک بانوی بود که مسائل اجتماعی غاقل نبود، پشت جبهه حضور داشت، مصلی داشت پشت جبهه، و میآموزد زن مسلمان در هر قسمتی از جامعه هستی با عفاف و با توقی باش، و اين بزرگ بانو، در مسأله سخاوت شما سخاوتی که تاريخ از حضرت زهراء نقل کرده يکش سوره دهر، سوره انسان، سه شب موقع افطار، افطاری خودشان را اکرام کردند به نيازمند، ما خيلی هنر کنيم زيادیمان را بدهيم، آدمهای خوب اين طور نيست که بيايد بگويد من اين را خودم الآن نياز دارم میدهم به شما آن را میگويد ايثار، من الآن نياز دارم میدهدم به شما احتياج خودم را اين ايثار است، انفاق آن است که از زيادی مالتان میديد البته انفاق هم روح سخاوت میخواهد اينطور هم نيست که حالا همه هم روحيه انفاق داشته چون سخی نيستند، حضرت زهرای مرضيه در شب عروسی، که دارند میبرندش خانه داماد و لباس خودش را در راه خدا تعويض میکند وقتی صدای زن مستمندی میشنود که ای دختر رسولخدا شما در جامعه عروس خانه داماد میبرند ما لباس مسناسب نداريم تعوض میکند و میدهد، اين سخاوت را آن انفاق سه شب: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»[25] اصلاً اینها در تاريخ نظير ندارد اين اوصاف بزرگ بانوی که پيغمبر وقتی سؤال کردند چرا فاطمه را فاطمه ناميديد؟ يک جهتش، در روايت ذکر شده مردم از فاطمه شناسی بريده شدند، يعنی عزيزان تا امشب هرچه از حضرت زهراء شناختيد و فهميديد قطرهای است در برابر دريا، فاطمه زهراء کيست؟ امام زمان در توقيع شريفش میفرمايد برای من دختری رسولخدا اسوه حسنه است: «وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[26] فاطمه زهراء کيست؟ فاطمه زهراء الگوی صاحب الزمان است، عظمت حضرت را در اين کلام امام زمان جويا بشويم، فاطمه زهراء کيست؟ فاطمه زهرای که امام عسکری میفرمايد: «نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة حجة اللّه علينا»[27] ما حجت خدا بر خلق هستيم و فاطمه حجت خدا بر ماست، امام عسکری میفرمايد ما ائمه فاطمه زهراء حجت خدا بر ماست، در آن حديث شريف قدسی باز اينجا عظمت را ببينيد خدا به پيغمبر میفرمايد: «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاكَ»[28]، رسولالله اگر برای تو نبود هستی آفريده نمیشد: «ولولا علی لما خلقتک»، اگر به خاطر علی نبود شما خلق نمیشديد: «ولولا لفاطمه لما خلقتکما»، اگر فاطمه نبود شماها خلق نمیشديد، يعنی سر هستی فاطمه است، و نام پيغمبر از فاطمه زهراء تداوم پيدا کرد، سيدالشهداء و ائمه معصومين از زهرای مرضيهای هستند که بقاء اسلام در حضور اینها و گرو اینها بود، يک جهت: «فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا»[29] مردم حضرت زهراء را حقيقتاً نمیشناسند اين يک، دوم زهرای مرضيه از بدیها بريده شده، خطايي، خلافی، کاستی، در آن ساعات آخر عمری که حضرت زهراء از اميرالمؤمنين يک حلال بودی طلبيد که يا علی اگر از من کاستی ديديد حلال کنيد اميرالمؤمنين گريه کرد، فرمود فاطمه زهراء شأن شما اجل از اين است که از من علی حليت بطلبيد و يک جهت ديگر بشارت به همه شما و عيدی شما امشب، پيامبر فرمود: «إِنِّي سَمَّيْتُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ»[30] قدر خودتان را بدانيد امشب پدر و مادرهايتان را دعا کنيد، اگر پاکی پدر و مادرهايتان نبود اين حب به اهلالبيت در ذاتتان نبود، آقای ابن ابیالحديد معتزلی عالم سنی، میگويد ما وقتی میخواستيم حلالزاده بودن يا ناپاک زاده بودن کسی را محک بزنيم اين حرف ابن ابیالحديد است، با محبت علی ابن ابیطالب امتحانش میکرديم، يعنی میرفتيم میگفتيم شما علی ابن ابیطالب را دوست میداری يا دشمن؟ اگر طرف میگفت من از علی ابن ابیطالب بيزار هستم میگفتيم ناپاک زادهای، بعد استناد به اين سخن پيغمبر میکرد که رسولالله فرمود: «يَا عَلِيُ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُهُ»[31] دوست نمیدارد شما را مگر کسی که ولادت پاک دارد اينکه حب به اميرالمؤمنين داريد بگوييد خدا رحمت پدر و مادرهايمان را اين طينت پاک آنهاست، و آنی که عداوت دارد هيچ اتفاقی اتفاقی نيست: «وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُهُ»[32] پيغمبر فرمود فاطمه را فاطمه ناميدم، دخترم را فاطمه نامگذاری کردم، چون خداوند هم او را هم دوستداران او را از آتش جهنم بريده است، آنهايي که دوست دارد فاطمه زهراء هستند اين توفيقی است که انشاءالله خداوند اين محبت را برای ما مستدام بدارد و اين ارادت به اهلبيت در نسل ما مستمر بماند: «إِنِّي سَمَّيْتُ ابْنَتِي فَاطِمَةَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَطَمَهَا وَ فَطَمَ مَنْ أَحَبَّهَا مِنَ النَّارِ»[33] هم فاطمه هم دوستداران فاطمه زهراء از آتش جهنم جدا هستند و بريده شدند، اين هم از نکاتی است که البته حالا در بحث محبت ما بايد تبعيت و ملازمت را هم از حضرت زهرای مرضيه داشته باشيم که اين عشق و ارادت کامل و تکميل بشود.
خب تبريک عرض میکنم ميلاد را و متأثر و نگرانی هستيم از اين جريان اخيری که امروز اتفاق افتاد، من اشعاری را از حاج محمود آقای سيفی خدا رحمت کند ايشان را يادداشت کرده بودم چون اين جريان امروز اتفاق افتاد، من چندتا بندش را نمیگويم فقط يکی را میگويم که اين حالا منافاتی هم با وضع روز ندارد، زبان حال همه ما به حضرت زهراء و خدا را شاکر هستيم بر اينکه محبت در وجود ماست و اين محبت را خدا در سرشت ما قرار داده است، انشاءالله که خداوند چهره اين مزدوران خبيث را برای بشريت روشنتر کند و اين شهدای عزيزی که امروز عصر به شهادت رسيدند با شهدای کربلا مأنوس و محشور باشند و خداوند بر علو درجات آنها افزوده و اين نظام اسلامی ما را به نظام جهانی امام زمان متصل بگرداند، به همين اندازه من بسنده میکنم يادی کنيم از حاج محمد آقای سيفی رحمت الله عليه:
يا فاطمه الزهراء ما جمع سر افرازيم، هر کس به کسی نازد ما هم به تو مینازيم
ما خادم درباريم مداح و خداجوييم، در محضر عشاقت اوصاف تو میگوييم
تا خدايت گل ما را سرشته، حب تو در جبين ما نوشته
مهدی فاطمه چشم تو روشن، به به، به ياد همه در گذشتگانمان، مهدی فاطمه، مهدی فاطمه.
اللهم صلّ علی فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السرّ المستودع فيها بعدد ما احاط به علمک.
[1] توبه32.
[2] توبه32.
[3] توبه32.
[4] توبه32.
[5] توبه32.
[6] توبه32.
[7] توبه32.
[8] توبه32.
[9] توبه32.
[10] توبه32.
[11] احزاب46.
[12] من لا يحضره الفقيه ج2 ص616.
[13] توبه32.
[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج29 ص223.
[15] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج29 ص223.
[16] كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص ص198.
[17] من لا يحضره الفقيه ج1 ص320.
[18] الكافي (ط - الإسلامية) ج1ص241.
[19] كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام النص ص198.
[20] الأمالي( للصدوق) النص ص104.
[21] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج3 ص341.
[22] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج3 ص341.
[23] مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ج3 ص341.
[24] مجمع البحرين ج3 ص321.
[25] انسان8.
[26] الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة النص ص286.
[27] عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد ج11-قسم-2-فاطمةس ص1030.
[28] عيون أخبار الرضا عليه السلام / ترجمه آقا نجفى ج1 ص163.
[29] تفسير فرات الكوفي ص581.
[30] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج2 ص46.
[31] الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج1 ص69.
[32] الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي) ج1 ص69.
[33] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج2 ص46.