IMG
IMG
IMG20230802201637
IMG20230802201432
IMG20230802201629

استاد حدائق روز چهارشنبه 11 مرداد 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به تفسیر آیه 110 سوره مبارکه آل عمران پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُون‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

آيه 110 از سوره آل­عمران که زينت بخش مجلس قرار گرفت خداوند سبحان در اين آيه شريفه ترجمه آيه اين است و نکاتی را ذيل آيه محضر عزيزان عرض کنم: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»[2] خدا می­فرمايد شما مسلمان­ها بهترين امت روی زمين هستيد: «خَيْرَ أُمَّةٍ»[3] با اين معيارها، زمانی مسلمان­ها می­شوند: «خَيْرَ أُمَّةٍ»[4] که اين اصول را رعايت کنند يک: «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»[5] امر به معروف را مسلمان­ها ترک نکنند: «وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[6] نهی از منکر هم يعنی بازداشتن از کارهای ناشايست را اگر در کسی ديدند متذکر بشوند و سوم: «وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»[7] ايمان به خدا هم اين­ها داشته باشند، امر به معروف، نهی از منکر، ايمان به خدا، بعد دنباله آيه خدا می­فرمايد: «وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ»[8] اگر اهل کتاب مثل يهودی­ها، مسيحی­ها، زرتشتی­ها، صاحبان کتاب آسمانی اين­ها ايمان می­آوردند: «وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتابِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ»[9] اين برای اين­ها بهتر بود که ايمان می­آوردند، نبوت پيامبر را می­پذيرفتند: «مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُون‏»[10]قرآن می­فرمايد بخشی از اين اهل کتاب مؤمن هستند و ايمان می­آورند و مسير صحيح را بر می­گزينند و اکثريت اين در مسير فسق و نافرمانی و فجور قرار دارند، من مقدمه­ای نکاتی ذيل اين آيه جمله­ای از فرمايشات امام حسين در وصيت­نامه حضرت در خروج از مدينه عرض کنم، امام وقتی که از مدينه داشتند خارج می­شدند وصيت­نامه­­ای نوشتند که وصی را در آن وصيت­نامه محمدحنفيه خطاب قرار دادند، بعد عنوان فرمودند در آن ابلاغيه و در آن وصيت­نامه يک قسمتش اين است: «وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»[11]من برای جاه طلبی، فساد، قدرت، دنيا قيام نکردم اينی که امروز در همين شبکه­های مجازی جو سازی می­کنند، آقا ين نهضت حسين ابن علی به خاطر دعوی سر يک زن بود، دعوای برای جاه طلبی بود، امام حسين از گذشته تاريخ، آب پاکی روی دست تمام اين شيطنت­های تبليغی ريخت: «وَ أَنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي ص»[12]هدف من اصلاح امت پيغمبر بود، امتی که نيم قرن تدريجاً از اهداف پيغمبر فاصله گرفته: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ»[13] صريح امام در همين وصيت­نامه متذکر می­شود که هدفم از اين انقلاب و قيام امر به معروف و نهی از منکر:  أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي‏عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع»[14] هدف طی کردن، پيمودن راه جدم و راه پدرم علی ابن ابی طالب است اين صريح کلام وجود مقدس آقا سيدالشهداست که اين ايام سفره عزای سيدالشهداء برپاست و امام تصريح می­فرمايد که من برای امر به معروف و نهی از منکر قيام کردم، من نکاتی را ذيل اين آيه عرض کنم چون يکی از خطراتی که امروز جوامع اسلامی مخصوصاً مملکت ما را دارد تهديد می­کند بی­تفاوتی قشر متدينين به امر به معروف و نهی از منکر است، يعنی يک حالت بی­خيالی، بی­توجهی، يکسان شدن خوب و بد در انظار اجتماعی، ما اين جريانی که دو روز قبل در نارنجستان قوام اتفاق افتاد، يک خانمی محجبه­ای را يک آدم بی­دين، لامذهبی، زير ضربات مشت و لگد که در اين رسانه­ها پخش شد، امروز هم مقابل خيابان گودربان مقابل نارجستان تجمع عده­ای از مردم متدين در اعتراض به اين کار بود، در شيراز جنت­تراز يک زن چادری را می­گيرند زير مشت و لگد و کسی هم نيست که حرف بزند، و اين خطر برای ناموس همه هست، سکوت کرديد سراغ شما هم می­آيد، خدا به حضرت شعيب فرمود، شعيب صد هزار نفر از امت تو را می­خواهم عذاب کنم، شصت­ هزارتايش خوب­ها، چهل هزارتايش بدها: «أَرْبَعِينَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ»[15] حضرت شعيب تعجب کرد، عرض کرد: «يَا رَبِّ»[16]بدها که بد هستند: «فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ»[17]خوب­ها را ديگر چرا می­خواهيد عذاب کنيد، نمازخوان­ها، متدينين مؤمنين خطاب شد خوب­ها بد را ديدند و حرف نزدند، سکوت کردند، يک علت از آن رشد فساد، بی­تفاوت شدن متدينين در برابر فساد است وقتی آنی که بايد تذکر بدهد و متدين است و می­گويد معتقد به خدا هستند، آن سکوت می­کند و حرف نمی­زند آن فرد منحرف گستاخ­تر و جسورتر می­شود، می­آيد جمع فاميلی عده­ای نشستند چهارتا متدين هم هست حرف نمی­زند، جوان آمده می­گويد آقا در جلسه فاميل پدر بزرگ ما نماز شب می­خواند نشسته، جمعيت نشستند همه فاميل، يکی از اعضای فاميل دارد به امام حسين توهين می­کند، اين پدربزرگ پير مرد حرف نمی­زند، گفت من جوان هجده ساله می­گويم آقا خجالت بکش به سيدالشهداء اين حرف را می­زنی؟ گفت بعد همان حاضرين در جلسه می­گويند تو خجالت بکش بزرگتر از تو نشستند تو حرف می­زنی، تو دخالت می­کنی، تو چکاره هستی که حرف می­زنی؟ مشکل اين­جاست قرآن می­فرمايد زمانی: «خَيْرَ أُمَّةٍ‏»[18]می­شويد که امر به معروف و نهی از منکر اين­ها فراموش نشود: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ‏»[19]البته حالا من دو سه جلسه پيرامون امر به معروف، نهی از منکر، شرائط، مراتب، روايات يک سری تذکراتی بدهيم که ما وظيفه خودمان دقت بيشتری کنيم، که اگر اين رسالت و تکليف ترک شد ولی خدا می­رود در مقتل، امام حسين علت شهادت مظلومانه­اش در کربلا اين بود که امام حسين حرف زد عالم اسلام سکوت کرد، عالم اسلام مصلحت نگری کردند سيدالشهداء سخن گفت، نکاتی را من ذيل اين آيه عرض کنم، از معيارهای بهترين امت را خدا امر به معروف و نهی از منکر نام می­برد، ما زمانی امت برتر هستيم که حرف بزنيم.

البته حالا عرض کردم جلسات آينده نحوه سخن گفتن اين مهم است، ما بعضی­هايمان بلد هم نيستيم، می­گويند آقا نماز واجب است ولی بلد نيست نماز بخواند، پشت به قبله دارد می­خواند، می­گويند نماز واجب وضوش اشتباه است، بله نماز واجب است آداب نماز را هم بايد ياد گرفت، خدا رحمت کند شهيد مطهری می­فرمايد بعضی­ها امر به معروف­شان امر به منکر است، نهی از منکرشان نهی از معروف است، طرف را می­خواهد نمازخوان کند اصلاً تارک الصلاة مطلقش می­کند، زمين خورده را می­خواهد بلند کند، چنان می­زند زيرپايش که ديگر بلند نشود، اين بد است ضمن اين­که ما موظف هستيم به تذکر، موظف هستيم به امر به معروف و نهی از منکر، بايد آدابش را شرائطش را، نحوه گفتن را اين­ها را هم بدانيم، يک بخشی عمده­ای از بی­تأثيری امر به معروف و نهی از منکر مال اين­که روش روش درستی نيست، آنچه که اسلام می­فرمايد در برخوردها، ببينيد عزيزان شما در عالم، يکی از مفسدين عالم که شايد بگويند آقا پنج­تايش را نام ببر يکش همين است، جزء خراب­ترين و فاسدترين و ظالم­ترين انسان­های روی کرة زمين يکش فرعون بود، به عنوان شاخص، درشت بدان روزگار، خدا وقتی به حضرت موسی و هارون می­فرمايد برويد فرعون را نصيحت کنيد، ببينيد اين ابلاغيه خداست، خدا می­فرمايد: «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏»[20]با فرعون می­خواهند حرف بزنند، ليّن سخن بگوييد يعنی ابتداءً در جلسه اول، صحبت اول، ليّن يعنی کلام نرم و عاطفی، مؤدبانه: «لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏»[21]شايد فرعون آدم شد، و حال آن­که خداوند می­دانست فرعون به راه نمی­آيد، حضرت موسی هم با علم نبوت می­دانست فرعون آدم شدنی نيست، اين برای همه درس است آقا، خانم در سخن اول و کلام اول لين سخن بگو، اين مراتب بعد تغيير می­کند، قول خفيف، بعد قول غليط، بعد مراتب ديگر.

از نکات ديگری که در اين آيه حائز اهميت است قطعاً امتی که از امر به معروف و نهی از منکر فاصله می­گيرد امت خير نيست، يعنی امتی که ترسو است حرف نمی­زند خدا می­فرمايد: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»[22] اگر می­خواهيد بهترين امت باشيد خوبی­ها را بايد متذکر بشويد، بدی­ها را بايد متذکر بشويد و بازگو کنيد، مقام معظم رهبری می­فرمودند، بگوييد و بگذريد، حالا دنبال نتيجه نباشيد ما وظيفه را بايد انجام بدهيم، وظيفه را انجام بدهيم نتيجه با خداست، آن ديگر تأثير با اراده و مشيت الهی و قابليت طرف است که طرف بپذيرد اين را لذا آنهايي که حالا ملاحظه می­کنند حرف نمی­زنند در جای خودش بايد سخن بگويند سخن گفته نمی­شود طبق اين آيه اين­ها امت خير نيستند.

مطلب ديگری که در اين آيه شريفه حائز اهميت است اهميت ويژه امر به معروف و نهی از منکر را خدا ملاک: «خَيْرَ أُمَّةٍ»[23]قرار داده ما امروز هم اگر بخواهيم به جامعه­مان، به خانواده­مان به خودمان نمره بدهيم، که ما خير هستيم يا نيستيم؟ خدا می­فرمايد معيارش اين است ايمان، امر به معروف، نهی از منکر، يک وقتی بنده ملاحظه فرزندم را می­کنم، ملاحظه برادرم را می­کنم، ملاحظه شريکم را می­کنم، ملاحظه همسايه می­کنم، همکارم آقا ناراحت می­شوند، دلگير می­شوند، عدم رضايت خدا مهم نيست ولی عدم رضايت مردم گاهی اوقات برای ما پر رنگ است.

مطلب ديگری که من عرض کنم يک نکته لطيف در اين آيه باز توجه بايد داشت: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ»[24] از اين «خَيْرَ أُمَّةٍ»[25] استفاده می­شود مفسرين می­فرمايند امر به معروف همه بايد بيايند سرخط، امت بايد کار کنند، يک نفر دو نفر، يک هيئت، يک مسجد و يک منطقه کافی نيست همه بايد به وظايف­شان عمل کنند، مرد، زن، پير، جوان، تاجر، عالم، اداری، دانشگاهی، شهری، روستايي، ترک، لر، عرب، بلوچ، امت امت بايد کار کنند، نه ده نفر، نه بيست نفر، نه هزار نفر، اين جور شد می­بينيد در تاريخ زياد داشتيم که يک جمعيت قليلی کار کردند ولی ثمر نداد، نتيجه نداد چون همه کار نکردند، همه پای کار نيامدند، لذا ما امت خوب زمانی خواهيم شد که همه به وظايف عمل کنند، البته انتظارات الهی هم متفاوت است، ببينيد عزيزان باز مطلبی را که من اين­جا عرض کنم، يکی از نکاتی که در امر به معروف و نهی از منکر مهم است، بالاخره قدرت است، قدرت يک وقت قدرت اجرايي است مسئولين هستند، يک وقت قدرت اقتصادی است ثروتمندان ما، يک وقت قدرت علمی است دانشمندان ما، يک وقتی قدرت اجتماعی است، محبوبيتی که بعضی­ها دارند متدينين و اين­ها قدرت است ديگر اين­ها را خدا داده، اين­ها را که با خودمان نياورديم هرچه به هر کسی داده، اين­ها ظرفيت‌های است که بايد در راستای گسترش فرهنگ خدا استفاده شود، خدا می­فرمايد به تو پول دادم چه کار کردی؟ تو در مجموعه خودت کار از دستت می­آمد؟ شما در مجموعه خودت می­توانستی کار کنی و نکردی، من در يک جلسه­ای عرض کردم، حدود شايد هفده، هجده سالی قبل در يکی از کارخانه­های شيراز اطراف شيراز رفتم، يک قدرت است ديگر خدا به يک آقای ثروت داده، کارخانه راه انداخته، کارخانه خصوصی، من به ندرت و معدود ديدم تراز اين کارخانه را در ادارات­مان در نهادهايمان، در سازمان­هايمان و در مراکزمان، از ما دعوت کرده بودند برای سخنرانی و اقامه نماز، حالا آن آقا را من اسم نمی­آورم، بعضی از عزيزان هم می­شناسيد اين آقا را جزء افراد خير هم هست در يک جاهايي هم واقعاً کمک می­کند، آقای مهندسی ما رفتيم برای نماز، ديدم نمازخانه بسيار مرتب، شکيل، زيبا، در شأن نمازخانه، در بعضی از ادارات­مان ديديد چهارتا قالی فرسوده امکانات ضعيف، يک جايي محدود، گاهی اوقات يک زيرزمينی که نور ندارد، هيچی ندارد برای خدا، و حال آن­که اخلاق پيغمبر اين نبود، پيغمبر بهترين جاها را قرار می­داد خانه خدا، شما مسجد قباء را ببينيد، مسجد جمعه را ببينيد، هرجا پيغمبر مسجد احداث کرد، ما شهرک می­سازيم بعد که شهرک ساختيم يادمان می­افتد به مسجد، بعد می­گرديم چهارتا زمين قناسی در چهارتا کوچه عقب مانده مسجد درست کنيم، و حال آن­که بايد اول تراز بشود خانه خدا، اول امکانات خانه خدا، قرآن می­فرمايد: «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ»[26]زينت­هايتان را، آراستگی­ها را، زيبايي­ها اول بايد در خانه خدا باشد اين نه اين­که مساجد موزه بشود، مساجد بايد آراسته زيبا، مرتب يعنی جزو بهترين اماکين باشد، اين آقای مهندس نمازخانه يک نمازخانه شيک، مرتب از هر جهت، خود اين مهندس در صف جماعت بود صف سوم نشسته بود به جرأت می­توانيم بگويم در اين کارخانه اين آقا صدی نود و هشت پرسنل آمده بودند در نماز، خودش هم آمده بود، خب ما نماز خوانديم سخنرانی کرديم، بعد گفتم آقای مهندس من نديدم تازه ادارات دولتی، که بالاخره زور نظام بالای سر اين‌هاست اين جور اقبالی ندارند کارمندها، شما در کارخانه خصوصی خودت اين جمعيت آمدند، گفت من اعلان کردم به مهندس­ها، کارمندها، کارگرهای کارخانه از ربع ساعت به نماز، تا نيم ساعت بعد از نماز يعنی سه ربع ساعت کارخانه تعطيل، کار از هيچ کس نمی­خواهد، نماز را به کسی اجبار نکردم، می­گويم نماز وظيفه شماست اين امر به معروف است ديگر، امر به معروف عملی، شما چندتا اين جور صحنه­ها در شهر می­بينيد که کردند و نتيجه نگرفتند، گفت من گفتم سه ربع ساعت کار تعطيل من اصلاً کار نمی­خواهم نماز آمديد نماز وظيفه­تان است بين خودتان و خدا، نماز نيامديد من قيامت شرمنده خدا نيستم، می­گويم خدايا اين نيروها را من سه ربع ساعت تعطيل­شان کردم نخواندند ديگر با خودشان، پای حساب من نگذارند بگويد آقای مهندس ما را گرفت به کار و نگذاشت بياييم نماز بخوانيم، من شنيدم از بعضی از پرسنل­ها که می­گفتند بخشی از اين کارمندها و خانم­های نيروهای آنجا اين­ها چادری نبودند ولی اخلاق مهندس، تجليلی که در روز زن از همسران، اهداء چادر، يک بخشی از اين خانم­­ها همه چادری شدند، گفت من می­گويم آقا من وقت نماز از کسی کار نمی­خواهم و خودش هم گفت نبوده کارخانه باشم در صف نماز نباشم، حالا همان امر به معروف عملی است، خدا قدرت داده، ثروت داده، اين هم دارد درست استفاده می­کند، نيرو هم وقتی می­بيند اين اخلاق خوب را جذب می­شود، حالا گاهی اوقات بعضی­ها افراد را به کار می­گيرند وقت نماز دارند اذان می­گويد می­گويد کار بکن، يک کارگری می­گفت آقا يک جايي کار می­کنم، می­خواهيم نماز اول وقت بخوانيم، صاحب کار می­گويد آدم نمازخوانی هم هست خود صاحب کار می­گويد حالا به اسم نماز می­خواهی از زير کار در بروي، خب مؤمن از خدا بترس، اين نيم ساعتی که دارد در وقت نماز، تو ازش می­گيری نماز اول وقتش را شما فکر می­کني دنيا برايت برکت می­کند، ببين اخلاق عملی است خب ما امکانات الهی را بايد درست هزينه کنيم، درست بهره­برداری کنيم، خدا ثروت داده، خدا قدرت داده، من يک وقتی زمان آقای مهندس رضازاده، ايشان استاندار بود به ايشان گفتم که آقا قوی­ترين مدير استانی­تان را می­خواهيد برايت معرفی کنم، و ضعيف­ترين مدير استانی، آقای مهندس رضازاده سال هشتاد و پنج، گفت چطور؟ گفتم با استناد قرآن، ولی شما دو سه هفته به من فرصت بده، ما يک تعدادی از طلبه­ها جوان را بسيج کرديم، آقايون تعارف نداريم ما هستيم و قرآن، ما هستيم و ثقل الله الاکبر، يک تعداد از طلبه­ها را بسيج کرديم گفتيم برويد وقت نماز در ادارات ببينيد اول خود آقای مدير هستش در مجموعه، اگر هست در نمازخانه می­آيد يا نمی­آيد؟ يک تحقيق ميدانی رو مجموعه ادارات کل شيراز صورت گرفت، گزارش­ها جمع آوری شد دقيقاً همانی بود که خود آقای استاندار هم تأييد کرد، گفت قوی­ترين مدير ما اين آقاست و بعد هم از او تجليل کرد، گفتم آقا قوی­ترين مدير شما اين است، گفت به چه دليل؟ گفتم نبوده وقت نماز بشود و اين آقا باشد و خودش در نماز حاضر نشود و مجموعه هم از اين مدير ياد می­گيرند و ضعيف­ترين مدير شما فلانی است می­گويند در سال شايد دو الی سه مرتبه می­آيد در نمازخانه و حال آن­که در اتاقش است، مردم امام حسين ظهر عاشورا وسط ميدان نماز وقتش را خواند، اين­ها که فقط برای تاريخ نيست، برای بيان کردن تنها نيست اين­ها درس عملی است، آقای استاندار تأييد کرد گفت اتفاقاً اين مدير در کار اجرائيش از همه قوی­تر است و مجموعه­ ايشان جزء موفق­ترين مجموعه­های استانی ماست، و آن مدير ضعيف هم همين‌طور است گفت من استنادم آيه 41 سوره حج است: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[27]خدا می­فرمايد نشانه بندگان خوب ما که به اين­ها فرصت داديم حالا بنده خودم را ارزيابی کنم ببينم اين فرصتی که خدا به من داده، حالا هرچه هست سواد است، شهرت است، علم است، قدرت اجرايي است، اجتماعی است، اين امکانات اگر اين­جا دارد هزينه می­شود نشانه موفقيت است: «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ»[28] اول آنهايي که ما به ايشان امکانات داديم در گسترش نماز کار می­کنند، يعنی دغدغه­شان اين است که فرهنگ نماز را در جامعه منتشر کنند و نمازخوان تربيت کنند: «وَ آتَوُا الزَّكاةَ»[29] حقوق ضعفاء و فقراء را بپردازند يعنی اين­ها روابط مردمی و اجتماعی­شان هم قوی است نسبت به دستگيری از نيازمندان بی­تفاوت نيستند، کوشا و ساعی هستند دو، سوم: «أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ»[30]اين­ها اهل امر به معروف هستند، چهارم: «نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»[31] حالا همه ما يک امکاناتی داريم اين: «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[32] مفسرين می­گويند معنايش اين نيست که حتماً رئيس جمهور باشی آقا پدر خانه هستی، دوتا فرزند زير دستت هستند، تو تمکن برايت دادند در حد اين دو فرزند، ما آدم بی­تمکن در عالم نداريم اگر کسی بيايد بگويد من هيچ ندارم، می­گويند همين حداقلی که داری که تمکن توست ولی تمکن­ها نسبی است يک کسی می­بينيد اختيار يک شهر، يک کسی اختيار يک فاميل يک کسی اختيار يک خانه، يکی اختيار يک کشور، يکی مثل صاحب‌الزمان اختيار دنيا را به عنوان امام عصر به او می­دهند اين مراتب­ها فرق می­کند لذا قرآن می­فرمايد نشانه اين­که شما خب داريد استفاده می­کنيد در اين­ چهار جا بايد بدرخشيد: «أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[33]اين هم يک ارزيابی است ما برای سنجش خودمان اين­جا قوی عمر کرديم، اين­جاها کار کرديم، يا اين­که اين­جا ضعف به خرج داديم، من يکی دو مطلب ديگر را هم خدمت عزيزان عرض کرده باشم در ذيل اين آيه شريفه، قرآن می­فرمايد: «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»[34] اساساً امر به معروف و نهی از منکر اين هم يک نکته­ مهمی است جايگاه قدرت می­طلبد، يعنی چه؟ يعنی آن کسی که موقعيت بالاتری دارد اگر بگويد حرفش را بهتر می­پذيرند تا کسی که موقعيت ضعيفی دارد می­خواهد همان حرف را بزند: «تَأْمُرُونَ»[35] آمر بودن، امر کردن، لذا در ادبيات عرب می­گويند امر يعنی توصيه­ کسی که از نظر موقعيت از شما بالاتر است، نهی يعنی باز داشتن کسی که از شما رتبه­اش بالاتر است، اين می­رساند که در خانواده تذکر پدر مؤثرتر از تذکر برادر به برادر است، تذکر يک مسئول از تذکر يک کارمند مؤثرتر است، تذکر يک آيت­الله العظمی از تذکر يک طلبه بهتر است، اين هرچه مراتب بالاتر اين دائره امر قوی­تر است، قطعاً وقتی طرف می­بيند آنهايي که موقعيتی دارند، اعتباری دارند، جايگاه دارند، حرف، سخن گفته نمی­شود آنهاي که جايگاه پايينی دارند دارند حرف می­زنند، زاويه می­گيرند، موضع می­گيرند برخورد می­کنند، اين هم نکته ديگری است که: «تَأْمُرُونَ»[36]و خود فعل مضارع، چه: «تَأْمُرُونَ»[37] چه: «تَنْهَوْنَ»[38] و چه: «تُؤْمِنُونَ»[39] از فعل مضارع استمرار فهميده می­شود يعنی حاج آقا امر به معروف مال تابستان نيست، مال محرم نيست، مال شيراز نيست، هرجای عالم باشی، ديدی حرمت خدا دارد شکسته می­شود بايد تذکر بدهی.

يک آقايي از اساتيد علوم پزشکی الآن ايشان هستش، دانشجوی نمونه بوده سال پنجاه و چهار بورسيه شد امريکا الآن يکی از اطباء متدين و معتقد، يک سال هم ايشان را در حج ديديم، گفت من دانشجوی نمونه بودم استاد ما خيلی ما را دوست می­داشت، استادی که در امريکا تدريس می­کرد چون نفر برتر دانشگاه بودم، گفت وقتی عازم شدم برای بازگشت به ايران اين گفت من می­خواهم يک جشنی برای شما در منزل بگيريم، گفت يک سری از اساتيد دانشگاه را دعوت کرد ما را هم دعوت کرد گفت خانمش هم اساتيد بود، گفت وقتی رفتم منزل اين استاد، گفت ديدم که رو اين ميز غذاخوری دو سه­تا شيشه شراب گذاشتند، شراب فقط در ايران حرام است؟ اين آقای دکتر گفت که من تا شراب را ديدم به استاد گفتم استاد خيلی لطف کرديد اين مجلس را گرفتيد ولی من مسلمان هستم، ما جايي که شراب مصرف بشود، يا سر سفره يا سر ميز باشد ما نمی­نشينيم تربيت خوب را ببينيد، امر به معروف که فقط در سومين حرم اهل‌البيت نبايد بکنيد، در امريکا هم اگر ديدی منکر دارد، خدای ايران خدای امریکا هم هست، هرجا برويد خدا هست، حالا گاهی اوقات بعضی­ها يک سفر خارج از کشور می­روند خدا يادشان می­رود، گفت من به استادم گفتم من را معاف بداريد من به همين اندازه از شما تشکر می­کنم محبت کرديد، مجلس گرفتيد من را اجازه بدهيد مرخص بشوم، آن استاد گفت نه، من نمی­دانستم شما شراب را حرام می­دانيد، گفت تمام شيشه­های شراب را برداشت گفت بفرماييد بنشينيد گفت مجلس برای شماست، گفت آن شب تمام اينهای که پای ميز بودند شراب مصرف نکردند، چقدر ارزش دارد اين کار، شما يک شب يک کسی را از نافرمانی خدا حفظ کنيد، حالا آقا فردا می­خورند، فردا بخورند يا نخورند؟ شما امشبی که هستی مؤثر باش، می­گفت البته اين استاد واقعاً استاد منصفی بود، احترام گذاشت، گفت ما به احترام شما شما را دعوت کرديم، لذا عزيزان اين امر به معروف محدود به يک منطقه يک زمان و يک گروه نيست هرجا انسان، حضور يافت و هرجا که هست بايد تذکر بدهد، در ماشين هستيد تذکر بدهيد، در مسجد هستيد در خيابان هستيد، البته اين­جا يک نکته هم بگويم، قرآن می­فرمايد: «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»[40] اول خوبی­ها را بگوييد اين هم يک ظرافتی است که حالا در امر به معروف بايد لحاظ بشود، ببينيد شما کسی را که می­خواهيد از گناه او را باز داريد، هنر امر کننده اين است که اول خوبی­های اين را بفهمد، بالاخره مردم همه فساد مطلق نيستند، يک امتيازاتی هم دارند، اگر آن امتيازات را پيدا کردی با بيان آن امتيازات بعد بدی­ها و ضعف­هايش را بهش گفتيد حرف شما را می­پذيرد آن احساس می­کند که شما آدم منصفی هستيد، ولی گاهی اوقات ما اين­جا بی­تدبيری هم می­کنيم، قرآن می­فرمايد: «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ»[41] اول خوبی­ها را بگوييد، ما چشم رو خوبی­های طرف می­بنديم فقط عيب­ها را می­گوييم حالا طرف اگر بيست­تا امتياز دارد دوتا عيب دارد، آن بيست­تا امتياز را نمی­بينيم دوتا عيب را می­گوييم اين نتيجه بخش نيست، من يک خاطره­ای را از مرحوم آيت­الله والد بگويم و تمام.

ايشان يک وقت نقل می­کردند می­گفتند من از مدرسه منصوريه عرض شود که زمان جنگ، می­گفتند سال شصت و سه، شصت و چهار بود آمدم سر خيابانی سر دوزک سوار تاکسی شديم به راننده گفتم اگر کسی هم در مسير مسافر گيرت آمد می­خواهی سوار کنی، سوار کن گفتند در مسير راننده تاکسی يک جوانی را سوار کرد که اين جوان بغل دست ما عقب نشسته بود گفتند دو سه­تا دکمه­اش باز بود يک زنجير طلا هم در گردنش بود، خب استفاده طلا برای مرد از نظر اسلام حرام، و اين پوشيش کار منکری است، نهی از منکر هم بايد کرد، حالا سليقه را ببينيد حاج آقا می­گفتند که ببينيد اميرالمؤمنين می­فرمايد: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ»[42] قلب انسان­ها وحشی است اگر توانستی قلب را تسخير کنی، حرفت اثر می­کند، ما مشکل­مان در تسخير قلب است، چون قلب را نمی­توانيم تسخير کنيم، در مواجه شدن با بعضی از مخاطبين لذا حرف ما مؤثر واقع نمی­شود، گرچه حالا بعضی­ها: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[43] بعضی­ها می­رسند به جايي که ديگر قلب اين­ها تسخير شدنی نيست ولی خيلی از مردم اين طور نيستند در آن گام اول، سخن اول می­شود اين­ها را قلب­شان را اعتماد اين­ها را جلب کرد: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْه‏»[44] حاج آقا گفتند که من به اين جوان يک سلام کردم، اصلاً خود اين سلام دل را نرم می­کند، سلام نام خداست، شما کارهايتان را می­خواهيد انجام بدهيد با سلام اول انجام بدهيد، چقدر تأثير دارد در پيشرفت کار؟ گفتند يک سلام بهش کردم، گفتند عليکم السلام و جواب داد، گفتم که جوان شما ازدواج کردی، حالا می­خواهم بهش بگويم طلا برايت حرام است، حالا ببينيد روش را، گفتم شما ازدواج کردی؟ گفت نه آقا ازدواج کجا؟ با کدام پول؟ مگر می­شود ازدواج کرد که زمان جنگ، گفتند سال شصت و سه، شصت و چهار بود يعنی حدود تقريباً سی و هشت سالی قبل، گفت با کدام پول نمی­شود ازدواج کرد؟ حاج آقا گفتند من بهش گفتم که من دعا می­کنم که خداوند يک همسر صالحه مؤمنه جميله با اخلاق يکسری ويژگی­های گفتم، گفتند همين‌جور که داشتم می­گفتم اين تبسم کرد، خنديد خوشش آمد، گفت خدا خيرتان بدهد، ممنونم از لطف­تان ببينيد اين­جا خوبی­ها و معروف­ها را برايش گفتند، گفتند بعد گفتم خدا يک همچون زنی را بهت بدهد، و اين زنجير طلایی که در گردنت انداختی و استفاده طلا برای مرد از نظر اسلام حرام است، بيندازی گردن خانمت نگاهش کنی، ببينيد حکم خدا را گفتی، دعايش کردی، به وظيفه آشنايش کرد، نگفتم در آور، نگفتم چرا پوشيدی؟ حکم خدا را در قالب اين بيان گفتم، گفتند تا اين­ها را گفتم، گفت آقا ممنونم از اين دعای شما، متشکرم، گفتند خم شد اين زنجير را از سرش در آورد، گذاشت در جيبش گفت من تا کنون نمی­دانستم طلا برای مرد حرام است، يک بخشی از مردم همين هستند نمی­دانند، در همين دفتر مسجد يک خانمی از حجاب دخترش گله داشت، گفت حاج آقا وقت بدهيد بيايد با او صحبت کنيد، دوتا نيم ساعت اين دختر آمد با مادر، جلسه سومی که اين دختر آمد برای صحبت حجابش از مادرش بهتر بود، ما در قبال اين مردم مسئول هستيم.

صلّی الله عليک يا اباعبدالله، صلّی الله عليک يابن رسول­الله، در جريان خاکسپاری پيکر سيدالشهداء طائفه­ای بنی اسد وقتی که مستأصل شدند و نمی­دانستند اجساد متعلق به کيست؟ در سيزده محرم که بازگشتند پريشان متحير در دشت کربلا نظاره می­کردند اين ابدان مطهر قطعه قطعه شده­ای عريانی که سر در بدن ندارند، يک وقت ديدند آقای از جانب کوفه سوار بر اسب به سمت آنها می­آيد که آقا زين­العابدين بودند با تکوينيه الهيه خودشان را رساندند کربلا، آقا از اسب پياده شدند فرمودند بنی‌اسد من اين بدن­ها را خوب می­شناسيم شما بياييد کمک کنيد در خاکسپاری، اينها می­گويند حضرت قدم می­زد بين اين اجساد مطهر يک وقت نظرشان به يک پيکری افتاد که حضرت دست­ها را بر سينه گرفت صدا زد: صلّی الله عليک يا ابتا يا اباعبدالله: «بقتلك قرّت عيون الشامتين! بقتلك فرحت بنو أميّة»[45] درود خدا بر تو ای پدر، با شهادت شما شامی­ها مسرور شدند، بنی‌اميه جشن گرفتند، نقل شده در خاکسپاری همه بدن­ها بنی اسد کمک می­کردند اما در خاکسپاری دو پيکر امام اجازه ندادند، يکی پيکر سيدالشهداء بود يکی هم پيکر عمويش ابالفضل، پيکر بابا را رو قطعه بوريا گذاشت:

ای قطعه بوريا تو به به چه با صفايي، دامان مصطفايي آغوش مرتضايي

پيکر را آقا در قبر گذاشت ديدند آقا از قبر آمد بيرون فرمود، بنی اسد صبر کنيد، آقا رفت به سمت خيمه­های سوخته، ديدند پشت خيمه­ها خاک را کنار زد يک قنداقه آغشته به خونی را زير خاک بيرون آورد، پيکر علی­اصغر را آورد، روی سينه حسين قرار داد:

خودم ديدم علی­اکبرم را، خودم دربر گرفتم اصغرم را

الا لعنه الله علی القوم الظالمين و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظيم، اللهم عجّل لوليک الفرج.

 

[1] آل­عمران110.

[2] آل­عمران110.

[3] آل­عمران110.

[4] آل­عمران110.

[5] آل­عمران110.

[6] آل­عمران110.

[7] آل­عمران110.

[8] آل­عمران110.

[9] آل­عمران110.

[10] آل­عمران110.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏44 ص329.

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏44 ص329.

[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏44 ص329.

[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏44 ص329.

[15] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏5 ص56.

[16] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏5 ص56.

[17] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏5 ص56.

[18] آل­عمران110.

[19] آل­عمران110.

[20] طه44.

[21] طه44.

[22] آل­عمران110.

[23] آل­عمران110.

[24] آل­عمران110.

[25] آل­عمران110.

[26] اعراف31.

[27] حج41.

[28] حج41.

[29] حج41.

[30] حج41.

[31] حج41.

[32] حج41.

[33] حج41.

[34] آل­عمران110.

[35] آل­عمران110.

[36] آل­عمران110.

[37] آل­عمران110.

[38] آل­عمران110.

[39] آل­عمران110.

[40] آل­عمران110.

[41] آل­عمران110.

[42] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص477.

[43] اعراف179.

[44] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص477.

[45]شاوی، علی، مع الرکب الحسیني من المدینة إلی المدینة، جلد: ۵، صفحه: ۱۴۶، تحسين، قم - ایران، 1386 ه.ش.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه