استاد حدائق روز دوشنبه 21 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»[1].
صدق الله العلی العظيم
در ادامه بحث جلسات گذشته سخن پيرامون انفاق بود که يکی از عوامل مغفرت الهی از نگاه قرآن و روايات انفاق بود، بحثی را هم يکی دو جلسه مطرح کرديم که يک سری موانعی بر سر راه انسانها ايجاد میشود که کار خود مردم و انسانهاست اينها مانع انفاق دادن میشود طرف امکانات دارد ظرفيت دارد، اما انفاق نمیکند اين را هم ما اشاره کرديم.
بحث امروز اشاره کنيم به پيامدهای ترک انفاق، اگر کسی میتوانست انفاق کند و انفاق نکرد، البته حالا انفاق در نگاه کلی عرض کرديم انفاق در امور واجب، مالی واجب، امور مالی مستحب، اين عنوان انفاق يک وقت انفاق معنوی هم هست من يک چيزی بلد هستم نمیگويم يک حرفی بايد بزنم نمیزنم، الآن همين امروز يکی از عزيزان نمازگزار گفتند آقای حدائق داشتم میآمدم خانمی پوشش مناسبی نداشت، وضع خوبی نداشتم، گفتم محترمانه مؤبانه دخترم رعايت ارزشهای دينی را رعايت خدا را بکن، گفت گفت من نماز میخوانم روزه هم هستم، حالا حجابش حجاب ضعيف، گفتم من بهش گفتم که خب شمايي خدا دوستت میدارد، نماز میخوانی روزه میگیری خب اين حکم خدا را رعايت کن، حجاب هم قانون خداست، همان روزهای که قانون خداست، همان نمازی که قانون خداست، گفت حالا بايد بروم مراجعه کنم، فکرش بکنم ببينم يعنی بعضیها واقعاً نمیدانند آقا امام رضا فرمود، مرحبا به جمعيتی که معارف کلام را برای مردم بازگو میکند يعنی حرفهای ما را میزنند، اين انفاق است اين انفاق علمی است، آنچه که من از دين، پيغمبر، خدا، اهلالبيت ياد گرفتم بخل نورزم بگويم به ديگران، حالا پذيرفتند پذيرفتند نپذيرفتند شما مأمور به وظيفه هستيد نه نتيجه، ما يک مشکلی که امروز بخشی از ما مردم داريم اين است که از آغازی که میخواهيم کاری را انجام بدهيم دنبال نتيجه هستيم ما بگوييم چه ازش در میآيد؟ چه اتفاقی میافتد؟ بابا اين را بگذار کنار، اين به ما مربوط نيست ما تکليفمان را بايد عمل کنيم، چه میشود آن با خداست:
تو نيکی می کن و در دجله انداز، که ايزد در بيابانت دهد باز
میگويد آقا حرف نزن اينها فايده ندارد، صحبت به اينها اثر ندارد شما برای خدا بگو مزدت را بگير، خدا میفرمايد تو به وظيفهات عمل کردی، در خيلی از مواردی تاريخ هم داشتيم در يک مقطعهايي اولياء خدا حرف میزدند ولی خب آن زمان نتيجه گرفته نمیشد ولی ولی خدا به وظيفه عمل کرد، پيامبری که ابوسفيان را نصيحت میکرد، پيامبر میدانست ابوسفيان، ابوجهل، عتبه، شيبه زيربار نمیرفت؟ بلی، خب يا رسولالله شما که میدانيد ابوجهل زيربار نمیرود چرا نصيحتش میکنيد، پيغمبر به وظيفه عمل میکند اين پيغمبر برای ما الگوست ايشان میگفت من گفتم بالاخره حجاب هم قانون خداست، گفت حالا میروم بررسی میکنم دعايم کنيد انشاءالله بتوانم رعايت کنم، خب عزيزان اين انفاق انفاق معنوی است اين هم يک نوع انفاق است ديگر، من آنچه که از اسلام ياد گرفتم ياد بدهم آنچه که آموختم بياموزم، حالا پيامدهای ترک انفاق، اگر کسانی میتوانستند انفاق کنند و نکردند، خدا به ايشان داده بود و استفاده نکردند، من مواردی از قرآن عرض کنم.
يکی از آثار و پيامدهای ترک انفاق از نگاه قرآن نابودی و ناامنی جامعه است چه در بعد اقتصادی، چه در بعد اخلاقیاش، نگفتيد مردم جامعه از دستتان میرود، آقای ثروتمند هزينه نکردی روزگاری خوشی نخواهيد داشت، امنيتت را از دست میدهی، ببينيد اينکه اسلام میفرمايد آنی که خدا بهش بدهد، ما روايات را خوانديم انفاق يعنی از پول خدا خرج کن، پول خودت کجا بود؟ میگويد آقا پول زحمت کشی است، از کجا زحمت کشيدی؟ با دست و پايي که او داده، با فکری که او داده، با فرصتی که او داده، با عمری که خدا داده، با توفيقی که خدا داده رسيدی به اين، حالا از خدا گرفتی میگوي مال خودمان، اگر انفاق در جامعه فراموش شد، جامعه هم از نظر ساختار اجتماعی آسيب میبيند هم از نظر ساختار معنوی، ساختار اجتماعی تفاوت طبقاتی رشد میکند، فاصله بين اقشار جامعه زياد میشود نتيجه میشود حقد، حسادت، کينه گاهی اوقات برای يک پول مختصر آدم میکشد، گرسنه است ديگر، پيغمبر فرمود: «كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً»[2] چه بسا فقر انسانها را به کفر میکشاند گرسنگی، طرف پول ندارد بیکار هم هست، ايمانش هم ضعيف است خب جنايت میکند، دزدی میکند، خب جلو اينها را چگونه بايد گرفت يک بخشی ثروتمندان مسئول هستند ما اين را چشممان را بستيم روی اين حقيقت، منی خدا بهم لطف کرده در اموال من سهم من نيازمندان هم هست اول اقربای خودم، بستگان خودم، به داد اينها برسم، مشکل اينها را حل کنم، مشکل همسايههای خودم، چرا ما در اسلام داريم همسايه از چهار طرف از هر طرف با چهلتا خانه همسايه است؟ يعنی حاج آقا هرجا داری زندگی میکنی، به شعاع چهل منزل اطراف خودت فراموش نکنی مردم را، خدايي اگر همين روايت پيغمبر امروز عمل میشد، بنده، شما، ديگران هر کداممان به شعاع چهل منزل اطراف خانههای خودمان را هم رسيدگی میکرديم از نظر معنوی، هم رسيدگی میکرديم از نظر مالی در حد توانمان وضع اين بود، وضع اين بود، آقا میآيد با افتخار میگويد ما در يک مجموعهای داريم زندگی میکنيم نمیدانيم همسايه ديوار به ديوار در طبقه ما کيست؟ اين هنر است؟ تو نمیدانی همسايهات کيست؟ خب اين را ما میتوانيم بگوييم با ساختار مسلمانی سازگار است ببينيد اسلام دين بسيار جامع و کاملی است قرآن میفرمايد اگر انفاق رعايت نشد نا امنی میآيد اگر انفاق نشد نابودی اتفاق میافتد، گاهی برای مختصر مطامع دنيايي طرف طرف را میکشد، موارد زياد داريم من حالا نمیتوانم اينجا بگويم هم ضبط میشود هم الآن دارند يک عده میبينند، آبروی جامعه اسلامی را هم ما بايد رعايت کنيم، ولی موارد متعدد سراغ داشتم برای مال دنيا نزديکترين کسانی فرد طرفش را کشت، اسم نمیآورم بعضیهايشان را من میشناختم کشته شد به دست اقرباء نزديک خودش برای مال دنيا، خب چرا؟ چون اين آقا خدا بهش داده بود خرج هم نمیکرد اسلام میخواهد جلو اين جنايتها گرفته بشود، اين حقد و کينهها بر چيده بشود، اين تفاوتها شکسته بشود زمان ظهور امام زمان شما ديگر اين تبعيض طبقاتی نداريد، همه در رفاه هستند همه در آسايش هستند، آيهای که تلاوت شد آيه 195 سوره مبارکه البقره خدا میفرمايد: «وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ»[3] مردم از آنی که خدا بهتان داده انفاق کنيد از مال خدا برای خدا خرج کنيد: «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»[4] حواستان باشد با دست خودتان خودتان را به هلاکت نيندازيد اين موقعيت، اين ثروت، اين امکانات اسباب هلاکتتان نشود: «وَ أَحْسِنُوا»[5] احسان کنيد به مردم: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»[6] خدا نيکوکاران را دوست دارد، من چندتا نکتهای ذيل اين آيه شريفه عرض کنم، نکته اول اينکه ما با انفاق کردن، هم خودمان هم اموالمان را داريم بيمه میکنيم، با صدقه دادن، با انفاق کردن اول خودت را داری بيمه میکنی، جريان آن جوان بنیاسرائيل را عرض کرديم حضرت موسی و دامادی که به خاطر يک انفاق نصف پرس غذا که شب عروسی میدهد يک عمر دوباره بهش میدهند، بابا داری به خدمت میکنی، پول داری میدهی، اين پول دادن اول نانش را داری میخوری، من در ايام کرونا میگفتم میخواهيد از اين بلايا نجات پيدا کنيد، يکی از راهکارهايش صدقه است انفاق است دستگيری کنيد، بابا تو اگر داری کمک میکنی به خودت داری کمک میکنی، داری اول خودت را حفظ میکنی، و بعد مالت را حفظ میکنی، مالهايي که حقوق الهی ازش خارج میشود عرض کرديم اينها آسيب نمیبيند امام صادق می فرمايد اگر پولی حق الهی ازش خارج شده باشد و پرداخت شده باشد در دريا بيفتد بر میگردد، در آتش بيفتد خدا حفظش میکند، اينکه راحت پولها خورده میشود برده میشود، راهی هم به جايي نداريم، برای اينکه آن وظايف اوليه که ما بايد انجام میداديم نداديم لذا طبق اين آيه شريفه خدا میفرمايد اگر شما انفاق کرديد خودتان را مالتان را بيمه کرديد و در اسلام اساس موفقيت در همه کارها فی سبيلالله است هرکاری که مردم میخواهيد نتيجه بگيريد بايد رنگ الهی پيدا کند فی سبيل الله يعنی برای خدا يعنی اخلاص، يعنی اگر پول هم میدهيد ندهيد که لوح تقدير بگيريد، اگر کمک میکنيد نکنيد برای اينکه بگويند آقای فلانی کمک کرد، اينها را بگذاريم کنار، يعنی دنبال اين مسائل نباشيم برای خدا بکنيد، برای خدا اگر محبتی از شما سر زد يقيناً اثر بخش است لذا اين فی سبيل الله در انفاق مؤثر میشود در جهاد مؤثر است، در هر کاری که شما با اخلاص کار را انجام داديد کار ارزش پيدا میکند، لذا يکی از عواملی که عرض کردم سابق، انفاق را ماندگار میکند برای خدا انفاق کردن است، از برکات ديگر ذيل اين آيه شريفه محبوب خدا شدن، خدا میفرمايد: «وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»[7] اگر میخواهيد محبوب خدا بشويد برويد احسان کنيد و انفاق کنيد میخواهيد خدا دوستتان بدارد، محبوب خدا قرار بگيريد خدا میفرمايد راهش همين است، از اينی که ما بهتان داديم انفاق کنيد، خرج کنيد خداوند هم کمک میکند محبوب خدا میشويد، و يک جملهای که بزرگان اشاره کردند، تعديل ثروت حافظ ثروت است، اين خيلی نکته دقيق و حکيمانهای است ثروتتان را مردم تعديل کرديد حفظش کرديد، ثروت را اگر تعديل نکرديد اموال از بين میرود، ما خيلیها را داشتيم که يکدفعه از اوج ثروت سقوط کردند شدند واجب الزکات، فراوان يک دفعه بساط جمع شد، من رفته بودم چندين سال قبل زندان عادل آباد يک دفعه ديدم يک آقايي از ثروتمندان شيرازی در جمع زندانيها نشسته بود ما هم داشتيم صحبت میکرديم من خودم خجالت کشيدم اين آقا دو سه ماه قبل هم با ما عمره بود، بعد هم نزديک ما نيامد، من هم شک کردم که اين همانی بود که با ما بود، به يکی از همسفریها زنگ زدم گفتم آقای فلانی ازش خبر داری؟ گفت حاج آقا ثروت رفت، در عادلآباد است، اين چيزهايي که امروز دستتان است فردا هم داريد، میخواهيد داشته باشي، انفاق کنيد، خدا میشود ضامن، خدا میشود حافظ ما فکر میکنيم خودمان میتوانيم اينها را نگهداريم، لذا اگر ثروت تعديل شد ثروت میماند، يک جمله از آقا اميرالمؤمنين بگويم، اميرالمؤمنين فرمود: «حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ»[8] اموالتان را بيمه کنيد، حفظ کنيد با انفاق کردن، با حقوق را پرداخت کردن، شما اگر حقوق را پرداخت کرديد مالت را تضمين کردی، میماند برای تو، مال تو را نمیبرند، مال تو را نمیخورند، مال میماند اينکه گاهی اوقات دستخوش حوادث میشود اموال ما يکجاهايي کم گذاشتيم، در کتاب خزينه الجواهر، جريانی را ايشان نقل میکند صاحب کتاب که میفرمايد جماعتی بودند اينها داشتند میرفتند تجارت يک آقايي بود در اين جمع، اين هم تاجر بود، اين هم سرمايه داشت، مال التجاره داشت، اين تجار هرجا که برای استراحت پياده میشدند خب کنار اموالشان فرششان پهن میکردند، اين بارش را که پياده میکرد جا نمازش را جمع میکرد میرفت يک گوشهای دور دست صحری به عبادت و نماز میپرداخت، در يکی از منزلگاهها مرحوم آقای نهاوندی نقل میکند، آقای حاج شيخ علی اکبر نهاوندی، اين همسفریها گفتند سر به سرش بگذاريد اين رفت، برای عبادت تمام اموالش را جمع کردند بار کردند بردند آن سمت صحری، در يک گودالی گذاشتند خار و خسی هم ريختند روش گفتند حالا که آمد يک خردهای بترسانيمش که بگوييم دزد آمد مال تو را برد يک خرده به خود بيايد، اينها مال اين را بردند در يک گودالی گذاشتند خار و خس هم ريختند رويش و آمدند نشستند دزدها زدند به کاروان، مال همه را بردند يک کتکی هم به همه زدند تنها مالی که برده نشد مال همينی بود که آن دست صحری داشت نماز میخواند دزدها هم نديدنش اصلاً سرگرم اينها بودند از او غافل شدند، نه کتک خورد نه مالش را بردند، اين بعد که نمازش را خواند آهسته آهسته آمد ديد وضع يک وضع ديگر است، همه نالان مجروح ناراحت، گفت چه خبر است؟ گفتند آقا هی میگوييم کنار اموال، اين حرفش هم هميشه اين بود، میگفتند کنار مالت بشين نماز کنار اموالت بخوان میگفت مال من را دزد نمیبرد هميشه تکيه کلامش اين بود، گفتند آقا ديدی؟ هی میگويي مال من را دزد نمیبرد بردند دزدها حمله کردند اموال همه را بردند، تو حالا اگر بودی يک نفر هم يک نفر بود از مالت دفاع میکردی، گفت مال من را دزد نمیبرد، گفتند از کجا میگويي، گفت من مال به حرام جمع نکردم و حقوق کسی در اموال من نيست که به حرام برود، روايتش را قبلاً برايتان خواندم امام صادق فرمود اگر حق خدا را از مالتان خارج نکرديد دو برابرش را در باطل میپردازيد، زکاتت را نمیدهی، دو برابر ضرر میکنی، بارها من اين صحنهها را ديدم خمست را نمیدهی، دو برابر به ناحق میبرند، میبرند ازت به ظلم، اين نکبتی آن کاری است که من کوتاهی کردم، هيچ اتفاقی اتفاقی نيست صادقانه با خدا آمديم پای کار خدا حمايـت نکرد، گفت من حقوق الهی را پرداخت کردم مال کسی هم به ناحق در اموالم نيست که مالم را ببرند، گفتند راست میگويي، ما قبل از اينکه دزدها بيايند رفتيم مال شما را در آن قسمت صحری پنهان کرديم گفتيم سر به سرت بگذاريم، ولی حالا پی برديم به اين حقيقت مسلم که حافظ خداست، لذا نگهدار است اميرالمؤمنين میفرمايد: «حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ»[9] مردم حقوق الهی را بپردازيد اموالتان را بيمه کرديد، اين يکی از پيامدهای ترک انفاق آسيب ديدن جامعه، لذا شما امروز میبينيد مشکلات طبقاتی را تفاوت اقتصادی را بعضیها گاهی اوقات به حداقلها محتاج هستند، خب اگر آن کسی که خدا لطف کرده کمک میکرد يک مقدار اين فشار برداشته میشد من در بستگان خودم اگر رسيدگی میکردم اين وضع ايجاد نمیشد و لذا عرض کردم پيامبر فرمود اگر فقيری ديديد گرسنه ماند، فقيری ديديد برهنه ماند، فقيری ديديد آخرتش را به دنيايش فروخت به خاطر اينکه بعضی از ثروتمندها به وظيفه عمل نمیکند: «جُودُوا بِمَا يَفْنَى»[10] خدا سپرده دست يک عدهای آنها کار درست انجام نمیدهند سبب میشود که اينها به معصيت کشيده میشود، يک حديث از آقا اميرالمؤمنين اينجا تکميل اين قسمت بحث قرار بدهم، آقا میفرمايد:«جُودُوا بِمَا يَفْنَى تَعْتَاضُوا عَنْهُ بِمَا يَبْقَى»[11] آقا اميرالمؤمنين میفرمايد آنچه از بين میرود را ببخشيد پولهايتان از بين میرود لباسهايتان از بين میرود، زندگیتان از بين میرود اينها که نمیماند برايتان، اينها خيلی هنر کنيم نگهش داريم مرگ از ما میگيرد، اميرالمؤمنين میفرمايد: «جُودُوا بِمَا يَفْنَى»[12] آنچه از بين میرود را ببخشيد: «تَعْتَاضُوا عَنْهُ بِمَا يَبْقَى»[13] تا در عوض آنچه ماندنی است به دست آوريد، اين پول فانی را بده، اجر ماندگار خدا را بگير، از اين فرصت گذرا برای آينده و آخرت و قيامت خوب استفاده کن و بهره بگير، ما در تاريخ خيلیها داشتيم از همين فرصتها استفاده کردند و چه توفيقاتی را خداوند برای اينها رقم زد نقل میکنند علامه مجلسی وقتی از دنيا رفت به خواب سيدنعمت الله جزائری آمد نجف، اينها عهد کرده بودند باهم که هر کسی زودتر رفت به خواب ديگری بيايد بگويد که حق با چه کسی بود؟ يک اختلافی اينها داشتند اختلاف هم رو اين بود که مرحوم علامه مجلسی در اصفهان وضع خوبی داشت، خانه وسيع امکانات خوب، برو و بيا، سيد نعمتالله جزائری يک مسلک زاهد گونهای داشت خيلی علاقهای به دنيا و خانه و اين امکانات نداشت، اينها يک مدتی هم با هم بحث کردند که حق با چه کسی است؟ همديگر را قانع نتوانستند، بنابراين بر اين شد که هر کسی که زودتر از دنيا رفت بيايد به خواب آن زنده بگويد حق با چه کسی بود؟ مجلسی اعلی الله مقامه زودتر فوت کرد، سيد نعمتالله جزائری میگويد نجف بودم خبر فوت علامه مجلسی که رسيد شب نمازی خواندم، قرآنی خواندم، هديه به روح مجلسی کردم، گفتم جناب مجلسی الوعده وفاء بياييد بگوييد، میگويد شب خوابيدم خواب مجلسی را ديدم در يک باغستان بسيار زيبايي، ساختمان بسيار عالی مجلسی آمد استقبال من فهميدم عالم عالم برزخ اوست، گفتم جناب ملامحمدباقر مجلسی، حق با من بود يا حق با شما؟ گفت حق با من مردم میتوانيد از اين پولها از اين امکانات، از اين خانههايتان از اين ماشينهای شاسی بلند آخرت خوب رقم بزنی، اگر قدر بدانيم بلی همينها میتواند بستر آخرت خوب بشود، غافل شدی قافيه را باختی، مرحوم سيد نعمت الله گفت آقا حق با ما بود يا حق شما؟ مجلسی گفت حق با من، گفت چطور؟ گفت جناب سيدنعمت الله من وقتی از دنيا رفتم در عالم قبر نکير و منکر که آمدند گفتند مجلسی برای اين برزخت عالم برزخ چه آوردی؟ من کارهاي عمدهام را گفتم، ايشان صد و جلد بحارالانوار دارد که میگويند مرحوم علامه طباطبايي فرموده اگر کسی يک دوره بحار داشته باشد از معارف اسلامی ديگر چيزی کم ندارد، صد و جلد هرچه روايات ائمه است ايشان جمع کرده، از رسولخدا گرفته تا وجود مقدس ولی عصر، گفت من در قبر گفتم بحار نوشتم کتابهای متعدد نوشتم، صدا خاموش نشد، شاگردانی تربيت کردم، هی گفتم گفتم صدا خاموش نشد، يک وقت يادم آمد يک صحنهای يادم آمد در کوچههای اصفهان داشتم میرفتم ديدم چند نفر يکی را انداختند وسط دارند کتکش میزنند، رفتم جلو گفتم اين بيچاره چرا کتک میزنيد؟ خب خدا آبرو بهت داده ماشينت را بزن کنار، بيا پايين جلو دعوی را بگير، احترامت میگذارند حرفت را میخرند اين خب انفاق معنوی است بابا تو بزرگ خانواده هستی، دوتا جوان اختلاف پيدا کردند با يک تلفن میتوانی مشکل اينها را حل کنی، گاهی اوقات میگوييم آقا به ما ربطی ندارد، خودتان میدانيد، مرحوم مجلسی میگويد من رفتم نزديک گفتم آقا چرا داريد اين را کتک میزنيد؟ گفتند جناب مجلسی اين بدهکار است بدهیهايش را هم نمیدهد ما را هم سر میدواند داريم کتکش میزنيم، گفت يک لحظه به خودم گفتم ملامحمد باقر مجلسی خدا به تو ثروت داده، آبرو داده، دستت باز است از مال خدا برای خدا خرج کن، به آن بدهکار و طلبکارها گفتم همهتان بياييد منزل ما، آوردم نشاندمشان به طلبکار اولی گفتم چقدر طلب داری؟ گفت اين قدر گفتم اين طلب شما خوش آمدی، شما چقدر طلب داري؟ اينقدر اين هم طلب شما، شما چقدر؟ اين قدر، يکی يکی دادم دادم همه را تصفيه کردم يک پولی هم دادم به خود آن بدهکار کتک خورده گفتم اين هم برای شما برو خرج زندگیات کن، مجلسی میگويد اين را که در عالم برزخ که گفتم، گفتند همين برای برزخت بس است، پول مال چه کسی بود؟ مال خدا، خدا میفرمايد چند صباح دادم دستت بعد تا ريال آخرش را هم ازت میگيرم، گفت همين سبب شد اين کاخ اين باغ اين امکانات را به ما دادند، يکی از وصيتهای که مشهور است میگويند اسکندر کرد، اميرالمؤمنين میفرمايد حرف خوب از هرکسی شنيديد بپذيريد کار به عملش نداشته باشيد، مشهور است میگويند اسکندر گفت وقتی که من را میخواهيد تشييع کنيد، دستهايم را از تابوت بگذاريد بيرون که همه بفهمند، من اسکندر که ربع مسکونی کرة زمين را گرفتم آمد تا تختجمشيد دست خالی رفت، نه اسکندرش، کسی را داريد دست پر با مال دنيا رفته باشد، تراول بگذارند زير صورتش دلار با خودش ببرد، بگذارند هم نفعی ندارد، اثری ندارد، لذا اميرالمؤمنين میفرمايد از آنچه که از بين میبرد مردم ببخشيد تا در عوض آنچه که ماندنی است به دست بياوری، اين بدهکار را کمک بکن، کاخ ماندگار برزخ را به تو میدهيم، مقامات برزخ را، حاجی خودت را دوست میداری يا نه؟
ما متأسفانه يک مشکلی هم داريم فکر خودمان هم نيستيم يک کسی آمد به رسولالله گفت يا رسولالله میخواهم خدا رحمم کند پيغمبر فرمود به خودت رحم کن، مردم به خودت رحم کنيد، قبل از اينکه اول به فکر ديگران باشيد، خودتان را نجات بدهيد، خودتان را از گرفتاری خارج کنيد، آقا اميرالمؤمنين باز در سخن ديگری میفرمايد: «لَمْ يُرْزَقِ الْمَالَ مَنْ لَمْ يُنْفِقْه»[14] آن مالی که تو در راه خدا خرجش نمیکنی رزقت نيست، آنی که در راه خدا میدهی مال توست در حالات پيامبر دارد، پيامبر مقيد بودند گوسفند قربانی میکردند حالا ما هم گوسفند قربانی میکنيم يکی میگفت آقا من ماه يکبار گوسفند نذر حضرت ابالفضل دارم گفتم خدا قبول کند، گفت میکشم میگذارم در فيزر، نذر حضرت ابالفضل گفت خودمان میخوريم بابا: «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ»[15]بابا نذر بايد بدهی به نيازمند، تو میخواهی چه کسی را فريب بدهی؟ يا ابالفضل ما برای شما کشتيم ولی خودمان بخوريم، حالا ببينيد پيغمبر چگونه کار میکرد، رسولالله میگويند حداقل ماه يک گوسفند ذبح میکردند گوشتها را توزيع میکردند، رسولالله دست گوسفند را دوست میداشتند، يک گوسفندی که ذبح شد پيغمبر از همسرشان عايشه پرسيدند چه ماند و چه رفت؟ رسولالله میخواست اينجا يک درسی به همه بدهند عايشه عرض کرد: «يا رسولالله لا يبقی الا کتفها» ، گفت چيزش ديگر نماند فقط يک دستش ماند پيغمبر فرمودند همهاش ماند جز همين يک دست، آنهايي که داديم داريم، اينهای که داريم نداريم، اميرالمؤمنين هم همين را میفرمايد چقدر در حسابت است؟ اينها را فعلاً نداريم، چه دادی؟ آن را داری، لذا اميرالمؤمنين میفرمايد: «لَمْ يُرْزَقِ الْمَالَ مَنْ لَمْ يُنْفِقْه»[16] آن مالی که انفاق نشده رزقت نيست وقتی داری انفاق میکنی مال شماست، اين میماند آنی که در راه خدا هزينه کردی، اين پس يکی از پيامدهای ترک انفاق، نابودی و نا امنی جامعه، مورد ديگری را عرض کنم يکی خسرانهای ترک انفاق نعوذ بالله خدا نکند کسی به اين حالت برسد، حسرت هنگام مردن، آنهايي که میتوانستند کار کنند و نکردند موقع مردن با حسرت میميرند، خداوند در سوره منافقون آيه ده میفرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ»[17] تا مرگتان نرسيده انفاق کنيد، تا حضرت عزرائيل تشريف نياورده يک کاری بکن، هی آقا در وصيت نامهاش مینويسد يکی را دهتا کنيد دهتا را صدتا کنيد، خب خودت بکن، مردم پيغمبر فرمود اگر کسی تا زنده است با دست خودش يکدانه خرما، بدهد از کل زندگیاش که بعد از او بگذارد و منی پيغمبر را مأمور کند در انفاق ثوابش بيشتر است، يکدانه خرما، يا الله خب خير مقدم میگوييم تشريف فرمايي دادستان محترم جناب حاجی آقای بحرينی، ما خبر تشريف فرمايي دوستان را هم داديم از ساعت يک و نيم مجلس را آقايان در خدمت هستند، يکدانه خرما بدهيد با دست خودت از کل زندگیات که پيغمبر برايت خرج کند ثوابش بيشتر است اين حديث يک شأن نزولی دارد میگويند يک جوانی بود از تجار مدينه وضع مالی خيلی خوب داشت اين بيمار شد ورثه هم نداشت فرستاد دنبال پيغمبر رسولالله آمدند گفت يا رسولالله من شما را وصی شرعی خودم قرار دادم، بعد از من تمام زندگی من زير نظر شما خرج اسلام بشود، شما بگرديد روی کرة ديگر وصی مثل پيغمبر کسی پيدا میکند عالم به تمام زواياي امور اين آقا تاجر بعد از مدتی هم فوت کرد، رسولالله هم مبسوط اليد، تمام اموال اين را تحت نظر گرفتند، خرج در راه جامعه اسلامی مدتی گذشت، يک روز پيغمبر در مسجد نشسته بودند ظرف خرمايي هم در مجلس بود، مسلمانها هم اطراف پيغمبر يکی از آنهايي که میگويد من بودم در آن مجلس وصيت آن تاجر جوان، اين سؤال در ذهنم آمد، که خدا به بعضیها چقدر لطف کرده، اينها تا هستند در اوج نعمت و رفاه و آسايش، وقتی هم میروند همه با خود میبرند اين آقا وضع مالش خيلی خوب بد بعد هم که رفت همه را سپرد به پيغمبر پيغمبر برايش هزينه کرد چه سعادتی بعضیها دارند میگويد اين در ذهنم آمد يکدفعه ديدم پيامبر دست بردند از داخل ظرف خرما يکدانه خرما را در دست گرفتند بردند بالا نشان دادند فرمودند مسلمانان در دست من چيست؟ عمه عرض کردند يا رسولالله يکدانه خرما، آقايون يکدانه خرما امروز چند است؟ نرخ را گران نکنيد آها هرچه هست بگوييد، يکدانه خرما نه يک کيلو، صد تومن؟ پانصد تومن؟ آقا! صدتا يک تومنی؟ من صدتا يک تومنی را قبول میکنم، صدتا يک تومنی ديگر بعد میگويد آقا رو منبر خرما را هم گران کردند، بعضیها بیزر و بازر هستند در جامعه متنظر هستند که يکدانه خرما صد تومن آقا رسول الله میفرمايد صدتا يک تومنی امرو ز با دست خودت بده، حاجی حاجم خانم برتر است از تمام زندگی، منقول و غير منقول، نقدينگی و جنس، که بعد از شما پيغمبر برايت خرج کند، ما بعضی از ورثهها خرج نمیکند، شخصی آمد مسأله شرعی پرسيد گفت بابامان فوت کرد وصيت نامه پدر را برادر برزگری خواند گفت ما اصلاً اين وصتت عمل نمیکنيم صدايش هم در نياور، زمانتی هم نيست مدتی قبل گفت اين پسر من میگويد بابا هر کاری میخواهيد بکن من بعد از شما هیچ کدام از اين کارها را نمیکنيم نگويد فلان فلانی دست بود، گفتم پسر راستگويي داري، دلت برای خودت بسوزد، بجنب تا عزرائيل نيامده خب قرآن میفرمايد: «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ»[18] تا مرگ نرسيده بدهيد: «فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَني إِلى أَجَلٍ قَريبٍ»[19] آن موقع مردن که دارند میميرند میگويد خدايا يک فرصت ديگری به ما بدهيد ما اين کارهايمان را انجام بدهيم، بار زمين مانده را از روی زمين برداريم: «فَأَصَّدَّقَ»[20] يک فرصتی بدهيد تا صدقه بدهيم تا انفاق بکنيم تا کمک به ضعفاء بکنيم: «أَكُنْ مِنَ الصَّالِحين»[21]تا من هم از خوبان به حساب بيايم اين حرفها را کی میزند؟ زمانی که حضرت ملک الموت تشريف آورده ديگر فرصت رفت، آيه ده سوره منافقون لذا اين حسرت موقع مردن شامل حال کسانی میشود که از اين فرصت انفاق در زندگی استفاده نکردند، من چند نکته هم اشاره کنم، ببينيد خدا در اين آيه میفرمايد: «مِنْ ما رَزَقْناكُمْ»[22] يعنی مردم هرچه داريد مال ماست، از مال ما داريد میدهيد، نگو مال خودم جايي هم که دارد میپردازيد لطف خدا شامل حال شما شده از مال خدا داريد میدهيد اين نکته اول که ما انفاقهايمان از مال خداست خدا هم میفرمايد علاج واقعه را قبل از وقوع بکن: «مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ»[23] انفاق کنيد قبل از اينکه مرگ برسد قبل از وقوع حادثه فکر کارت را بکن.
يک نکته ديگر هم اين است که مرگ بیخبر میرسد من گاهی اوقات بعضیها میآيند میگويند ما يک بديهیهایي داريم کی بدهيم؟ میگويد با عزرائيل ميانهات چطور است؟ اگر میداني ملک الموت حالا حالاها کارتان ندارد برويد هر وقت میخواهيد بدهيد، پيغمبرش فرمود قدم از قدم که میبردارم نمیدانم قدر ديگر را که زمن میگذارم هستم يا نيستم؟ ما فردا را هم خواهيم ديد، امشب را درک میکنيم گاهی اوقات در روايات داريم رسولالله میفرمايد چشمم را روی هم میگذارم معلوم نيست زنده باشم باز کنم، لذا قطعاً از اين آيه خدا میفرمايد مرگ بیخبر میرسد و قابل تأخير نيست
ای که دستت میرسد کاری بکن، پيش از آن کز تو نيايد هيچ کار
و اين آيه میفرمايد اينهايي اهل انفاق نيستند حصرت و پيشيمانی موقع مردن به سراغ اينها میآيد، و انسانهايي که اهل انفاق هستند اينها از صالحين هستند اين نشانه صالحين است اين هم يک نکته ديگر.
من عرضم را در اين آيه ديگر جمع بندی کنم و بقيه بحث بماند از پیامدهای ترک انفاق محروميت از لطف خداست، بعضیها ببينيد خودشان خودشان را محروم کردند خودش سبب شده قرآن میفرمايد: «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون»[24] خدا میفرمايد ما از آن چيزهايي که از فضلمان به اينها داديم اينها بخل میورزند ما داديم اين خرج نمیکند آبرو داديم هزينه نمیکند، ثروت داديم مشکل حل نمیکند قلمش کار میکند اعتبارش کار میکند ولی میبينيد در مسير خدا بخل میورزد اينها از لطف خدا محروم میشوند اينها نشان میدهند که لياقت اين لطف الهی را نداشتند لذا در سوره توبه آيه هفتاد و شش ذيل اين آيه اين دو نکته را هم من اشاره کنم عرض را جمع بندی کنم، اگر خدای ناخواسته کسی لياقت و ظرفيت نعمت خدا را نداشت، نعمتهای الهی موجب نقمت میشود ببينيد قارون بهترين قاری تورات بود پسر خاله موسی بود، ظرفيت نداشت لياقت نداشت، هی گفت ثروت ثروت ثروت، خدا باب ثروت را باز کرد، کار قارون به جايي رسيد که برای بیآبرو کردن حضرت موسی پسر خالهاش رفت يک زن بدنامی را در بنیاسرائيل استخدام کرد گفت اين پول را بهت میدهم وقتی موسی دارد روز شنبه سخنرانی میکند، جلو همه بايست نسبت ناپاکی به موسی بده، ببينيد بشر به کجا میرسد اين بهترين قاری تورات بود ظرفيت وقتی نباشد میشود اين، لذا قرآن میفرمايد ما از فضل خودمان به شما داديم اما اينها بخل میورزند: «وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون»[25]گاهی اوقات طرف ظرفيت مقام را ندارد، مقام بهش میدهند يکدفعه عوض میشود يک فرصتی پيدا میکند يکدفعه تغيير میکند اين يک نکته هشدار دهند در اين آيه لذا ثروتی ارزشمند است که عامل سقوط نشود، ما سابق گفتم الآن هم میگويم مقام خوب و ثروت خوب، امام سجاد میفرمايد نشانهاش اين است مقام خوب هرچه انسان رشد کند: «وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً»[26] دعای مکارم الاخلاق خدايا هرچه مقام ما میرود بالاتر در خودمان بياييم پايين تر اين مقام خوبی است يعنی چهره عنوان بيشتر پيدا میکنی، تواضع بيشتر میشود اميرالمؤمنين را ببينيد صاحب اين ايام، آقا اميرالمؤمنين را اگر بعضیهايي که مهاجر بودند نديده بودند حضرت را نمیشناختند آقا با يک هيئت سادهای بين مردم میگشت گاهی اوقات افراد نمیفهميدند اين حضرت است، آقا میفرمايد در بازار کوفه داشتم رد میشدم يک کسی داشت دشمنان به من میداد، خيلی حرف است قدر اول حکومت اسلام، اين داستان مال شخصيتی است که زمان حکومتش شش کشور اسلامی تحت فرمانش بود ايران، عربستان، عراق، سوريه، يمن، مصر آقا میفرمايد: «و لَقَد أَمُرُّ عَلَى اللَئيم يَسُبُّنِي، فَمَضَيتُ [ثَمَّةَ] قُلتُ لا يَعنِينِي»[27]، گذشتم گفتم به من نيست به علی نام ديگری است اين درس صاحب امروز اين قدرت ارزش دارد، و ثروت خوب کدام ثروت است، ثروت خوب هم را هم ثروتمندها به خودشان نمره بدهند انشاءالله آنهايي که اين جوری هستند بگويند الحمدلله رب العالمين، ثروت خوبی ثروتی است که هرچه بيشتر میشود وابستگی انسان به خدا بيشتر میشود، وای به حال ثروتمندی که ثروت بيايد نمازهايش قضاء میشود، بگويد از وقتی دنيا آمده ديگر نمازهايمان، عبادتهايمان صله رحممان رفت در حاشيه، من میگويم اين نکبت است اين خذلان است، اين سر افکندگی است، و اين حسرت در قيامت است میخواهيد ببنيم اين پول پول است ببينيد زمانی که يک کتاب جزء بودی نماز اول میخوواندی حالا که شدی ملياردر نماز شبت نبايد تعطيل بشود، يا آن نسبتی که خدا بهت لطف کرده بايد بندگی کنی يا آن نسبتی که خدا محبت کرده بايد دستگيری کنی.
من تجليل کنم از مسئولينی که واقعاً میآيد سمت مردم، اين از باب: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»[28] بلی مسئولين يک وظيفه دارند که سرکشی کنند سمت مردم بيايند ماهم وظيفه داريم تشکر کنيم و ما متأسفانه امروز يک مشکلی که در جامعه دارمي، کار خوب را طلبکارانه نگاه میکنيم آقا وظيفه است شما هم وظيفه داری تشکر بکنی، مرحوموم علامه حاج شيخ حسين نوری میگويند اگر تا آن روزهای آخر مراجعه اگر کسی مراجعه به ايشان میکرد و ايشان میتوانستند مشکلی را حل کند خودش اقدام میکرد، بارها شده بود شاگردان ايشان میگفتند حالا آقايونی که نجف مشرف شديد، کنار قبل آقای شيخ عباس قمی، قبر آقای حاج شيخ حسين نوری در يک از حجرههای صحن اميرالمؤمنين شما کار را ارجاع بدهيد به ديگران برايتان ارجاع بدهند، شما با ين سن و سن يکدفعه عباء را میاندازی رو دو شت میروم دنبال کار مردم، مرحوم علامه نوری فرموده بود من کارشناس روايات هستم و انصافاً هم ما در اين صد سال گذشته شخيتی مثل علامه نوری در علم حديث نداشتيم اين کتاب مستدرک الوسائل ايشان يکی از افتخارات حوزه شيعه است ايشان فرموده بود من روايات معصومين را خوب بررسی کردم بعد از واجبات، در کارهای مستحبی، گفته بود مدتها اعتقادم اين بود که عالیترين عمل استحبابی در اسلام زيارت امام حسين است، تا اينکه به روايتی برخورد کردم که از زيارت امام حسين مهمتر رفع مشکلات مردم است، گاهی اوقات آقا مشکل مالی يک کسی را حل میکند، مشکل خانوادگی کسی را حل میکند اين هم هديهای به محضر عزيزانی که امروز تشريف آورديد، ما از اين کار ديگر بالاتر نداريم، قضاء حوائج المسلمين.
امام صادق فرمود دو خصلت است که بالاتر از اينها نيست، «خصلتان ليس فوقهما شئ، الايمان بالله و نفع الاخوان»[29]، اعتقاد به خدا و خيرتان به مردم برسد و نکته پايانی در ذيل آيه هفتاد شش و سوره توبه دلبستگی به دنيا انسان را بد فرجام میکند و کسی که در اداء انفاق، ذکات، بخل بورزد کم کم از دين رو بر میگرداند اين هم از مضرات بخل مگويند اين آيه که تلاوت شد يک وجه نزولش هم میگويند شخصی بود به نام سعلبه زمان پيغمبر اين از مؤمنينی بود که نمازهای پنجگانهاش پشت سر پيغمبر در مسجد تعطیل نمیشد اين را هی میآمد خدمت رسولالله يا رسولالله دعا کنيد خدا به ما ثروت عطاء کند، پيغمبر میفرمودند به همين رازی باش، هی اصرار میکرد پيغمبر میفرمودند راضی باش، تا اينکه پيغمبر دعا کردند و وضع مالی ثعلبه خوب شد خدا برکتی در اموالش داد، گوسفندهای داشت زاد و اولاد کردند زياد شد زياد شد، مدينه جای برای نگهداری گوسفندها نبود رفت خارج از مدينه نماز هاي يومیهاش شد فقط نمازهای ظهر، گوسفندها زياد شد هزاران رأس گوسفند رفت فرسنگها از مدينه فاصله گرفت که مرتع مناسبی پيدا کند، شد نمازهای فقط جمعه پشت سر پيغمبر، نماز جمعهاش تعطيل شد رسولالله فرمودند برويد از ثعلبه هم زکات بگيريد مأموران زکات آمدند نزد سعلبه آيه به نام آيه زکات نازل لشده زکات اول است گوسفندهايت را بده، گفت به پيغمبر بدهيد ما مسلمان شديم که به شما ماليات و جزيه بدهيم؟ مأمورها برگشتند خبر به پيغمبر دادند، آيه نازل شد رسولالله بعضیها در نداری عهد میبندند چه میکنيم، چه میکنيم؟ وقتی میدويم همه را فراموش میکنيم زکات را زمان پيغمبر نپرداخت زمان خليفه اول آورد از او نگرفتند زمان خليفه دوم هم از دنيا رفت،
بسنده کنيم امروز روز اسوه انفاقگران عالم است من يک عرض ادبی مختصر و يک توسل مختصر هم جناب آقای مقدم ايشاءالله در محضر مسئولين محترمی دستگاه قضايي استان هستيم، آقا اميرالمؤمنين شب گذشته دختر اميرالمؤمنين حضرت ام کلثوم میگويد پدرم ديگر آرامش مثل اينکه نداشت يک حالی عجيبی پدر داشت، گاهی اوقات در حجره میرفت میآمد در حياط آسمان را نگاه میکرد، ستارهها را به شهادت گرفت، ستارهای آسمانها شما شاهد هستيم شبی بر علی سحر نشد و صبح نشد که خواب ديدگان علی را در ربوده باشد:
شب شنيده است مناجات علی، جوشيش چشمه فيض ازلی
آقا از منزل خارج شد به سمت مسجد، در روايت دارد يک تعداد مرغابیها در منزل بودند اينها جامه حضرت را گرفتند ناله میکردند اينها را آمدند دور کنند آقا فرمود مرانيد که نوحهگرند، اينها پيشايش دارند نوحه سرايي میکنند برای ما، به امام حسن هم فرمودند حسنم چند شب قبول خواب رسولالله را ديدم پيغمبر من را در آغوش گرفت گرد و غبار از صورتم پاک کرد گفتم يا رسولالله از اين مردم ديگر خسته شدم، آنها هم از من خسته شدند، پيغمبر فرمود يا علی نفرينش کن، بگو خدايا علی را از اينها بگير به بهترين از اينها علی را محشور کن، علی را از اينها بگير آنهايي که لايقش هستند را به اينها بده، يعنی خدايا علی را از اينها بگيرد و علی را با پيغمبر محشور هستند، و اينها لايق همان معاويه هستند، عزيزان آقا آمد سحرگاه ديشب در مسجد کوفه حضرت نافله شب را در محراب خواندند، بر مسجد کوفه اذان صبح گفته شد صدای آخرين اذان اميرالمؤمنين کوفه را در بر گرفت آمدند در محراب برای اقامه نماز نافه صبح در سجده ضربت شمشير ابن ملجم، يک وقت ديدند صدای مسجد کوفه را پر کرد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»[30]به خدای کعبه رستگار شدم، يک صدايي هم در آسمان پيچيده شد صدای جبرئيل بود: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى»[31] ارکان هدايت گسسته شد: «قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى»[32] پسر عم پيغمبر را کشتند: «قُتِلَ عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى»[33] علی را کشتند، همه بگوييم يا علی.
[1] بقره195.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص307.
[3] بقره195.
[4] بقره195.
[5] بقره195.
[6] بقره195.
[7] بقره195.
[8] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص495.
[9] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص495.
[10] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص221.
[11] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص221.
[12] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص221.
[13] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص221.
[14] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص414.
[15] آلعمران54.
[16] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص414.
[17] منافقون10.
[18] منافقون10.
[19] منافقون10.
[20] منافقون10.
[21] منافقون10.
[22] منافقون10.
[23] منافقون10.
[24] توبه76.
[25] توبه76.
[26] الصحيفة السجادية ص92.
[27] صافى در شرح كافى (مولى خليل قزوينى) ج1 ص368.
[28] ضحطی11.
[29] مستدرک الوسائل ج12 ص391
[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج42 ص239.
[31] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج42 ص282.
[32] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج42 ص282.
[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج42 ص282.