استاد حدائق روز یکشنبه 20 فروردین ماه 1402 هم زمان با ایام ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
عجّل الله تعالی فرجه الشريف، قال الحکيم فی کتابه الکريم: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»[1].
صدق الله العلی العظيم
شادی ارواح طيبهای علماء، شهداء، روح ملکوتی حضرت امام اعلی الله مقامه، درگذشتگان از اين مجالس و محافل و منسوبين به حضار محترم حاضر در اين مجلس، عزيزانی که از اين جمع و اين مکان مقدس به جوار رحمت الهی پيوستند، عزيزانی که در تأسيس و بنياد و بنيان اين بنا خدمت نمودند، اقامه نماز نمودند، و جای آنها در اين ايام در جمع ما و محفل ما خاليست، تقديم به پيشگاه با عظمت مولای متقيان و امام پرهيزکاران صلوات غراتری ختم نماييد.
در ادامه عرايض جلسات گذشته با محوريت بحث مغفرت عرض کرديم که يکی از عوامل غفران الهی انفاق است در قرآن و روايات، آنهايي که میخواهند مشمول مغفرت خدا بشوند اهل انفاق باشند، امشب هم شب احياست حواسمان باشد که انفاقهای واجبمان زمين نمانده باشد، آنهايي که بايد زکات بدهند زکاتهايشان، آنهايي که بايد خمس بدهند خمسهايشان آنهايي که حقوق ترک شده ذی نفقه دارند حقوقها را اينها انفاقهای واجب است، من نيايم سه ساعت احياء بگيرم دعای ابوحمزه بخوانم قرآن به سر بگيرم بعد انفاق گذاشته باشم زمين، میگويند شما واجبت را ترک کردی، مستحب را گرفتی، انفاقهای مستحبی هم همين صدقات و خيراتی که افراد انجام میدهند، ما يک احتياطی را بعضی از مراجع داشتند من جمله آيتالله العظمی آقای حاج شيخ بهاءالدين محلاتی، آيتالله العظمی بهجت، اينها توصيه میکردند کسانی که اهل خمس هم نيستند حداقل اين ماه رمضانی بابت خورد و خوراک و استفادههايشان خمس اين را بدهند که اين رمضان را حداقل خراب نکنند، حالا بقيه سال با خودت و حساب و کتاب آخرتت اين رمضان را خرابش نکن، افطاری که میخوری، سحری که میخوری، اينها انفاق و حقوق ضعفاء درش نباشد و ما مصرف کنيم اين احتياطی بود که مرحوم آيتالله والد میگفتند آيتالله العظمی آقای شيخ بهاء الدين محلاتی اين احتياط را داشتند، حالا بعضیها سهل انگاری کردند کوتاهی کردند نرسيدند نشده میگويند بابا به داد خودت برس حداقل ماه رمضانت را خراب نکن، اين حداقل را حداقل انجام بده.
در پاسخ به سؤالی: اگر فرشی مورد استفاده بود سابق و ديگر الآن نيازمان نيست اين را جمع کرديم گذاشتيم کنار اين را مراجع میفرمايند اگر چيزی مؤونه بود ديگر خمس بهش تعلق نمیگيرد من يک زمانی اين ظرف اين فرش اين امکانات استفاده میشد شلوغ بوديم بچهها دورمان بود اين وسائل لازم بود الآن رفتند خلوت شديم اين همه امکانات الآن نياز نيست اين را نوع مراجع میفرمايند ديگر خمس ندارد ولی امام میفرمودند اگر ديگر زيادی حساب میشود بايد بده، اگر مازاد محسوب میشود، حالا اگر از اول من چيزی را خريدم و استفاده نکردم گذاشتم کنار اصلاً مورد نياز من نبود، سالها مانده خب اين را بالاخره بايد حساب کرد و خمسش را پرداخت کرد.
اما بحث امروز ما، چرا بعضیها با اينکه خدا بهشان داده بخيل است، بابا صفر تا بینهايتتان مال خداست، نطفه بودي آمدی مرداری میبرنت، چرا بعضیها خدا داده و نمیدهند اين يک سؤالی است که يک کسی پرسيد، بابا بعضیها در اوج توانگری هستند اما وقتی میخواهند خرج کنند مثلی که جانشان را میخواهند بگيرند سختشان میآيد، از داده خدا برای خدا خرج نمیکند من چندتا عامل عمدهای کلی را از قرآن و روايات عرض کنم اينها اگر در زندگی کسی راه پيدا کرد بخيل میشود، به وظيفهاش عمل نمیکند بعضیها ديديد پول و ريگ برايشان يکی است راحت میگذرند بعضیها سخت میگذرند، يکی از عواملی که سبب میشود انفاق را به وظيفه عمل نکنيم، حالا انفاق واجب باشد، زکات باشد، خمس باشد، نفقه باشد، انفاق مستحبی باشد مثل بستههای معيشتی، خدمات عام المنفعهای که مردم به همديگر میرسانند، چرا بعضیها تعلل میکنند و نمیتوانند خوب عمل کنند با اينکه دارند، خدا هم لطف کرده در اختيارشان هست.
يکی از علتهايش وسوسههاي شيطان است آيهای که ابتدای سخن تلاوت شد آيه دويست و شصت و هشت سوره مبارکه البقره است، قرآن میفرمايد کار شيطان اين است يکی شما را میترساند از گدا شدن، فقير شدن، میگويد نده فقير میشوی، نده پولت کم میشود، زکات میخواهی بده، خب يک چهلمش را تو الآن داری خارج میکنی رفت، خمس میخواهی بدهی خب يک پنجم داری میدهی کسر شد: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ»[2]خب قرآن میفرمايد شيطان وعدهی فقر میدهد: «وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[3]کار شيطان اين است که شما را امر به کارهای ناپسند میکند يعنی خروجی تلاش شيطان اين است که در کارهای اقتصادی جلوتان را میگيرد، نمیگذارد انفاق کنيد، در مسائل ارتباطی و اخلاقی هم میکشاند افراد را به گناه، نافرمانی خدا، معصيت و تخلف و جرم اينها خروجیهای کار شيطان است: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[4] اينجا ذيل همين آيه شريفه آيتالله العظمی مکارم يک توضيحی هم دادند که حالا امروز قبل از ظهر ما تلفنی جويای حالشان شديم گفتند سلام ما را به شيرازیها برسانيد، ما هم سلام اين مرجع را خدمت شما میرسانیم، ايشان يک اشارهای دارند ذيل اين: «الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[5] میگويند از قرينه فقر استفاده میشود که فحشای اينجا متناسب با فقر، توصيهای به بخل است، شيطان براي اينکه جلو خرج کردنت را بگيرد امر به بخلت میکند میگويد آقا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ببينيد: «يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ»[6] میآوردت در وادی بخل، بخيل میکند انسان را يعنی نقطه مقابل انفاق همان بخل است از يک طرف شيطان میترساند که شما فقير میشويد از يک طرف تشويق میکند به بخيل شدن، به بخيل زندگی کردن: «وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً»[7] خدا میفرمايد ما وعده میدهيم به شما هم مغفرت را و هم فضل ما را شما اگر هزينه کرديد ما زيربار منتتان قرار نمیگيريم میدهيم به شما، میبخشيم شما را، اصلاً انفاق کنيد تا بخشيده بشويد آيه باز از آياتی که انفاق موجب مغفرت میشود، عرض کردم اولويت امشب نياييد در مساجد دعا بخوانيد ولی انفاقهايتان زمين مانده باشد، حسابها را با خدا صاف کنيد، ما به مستحبات، پيغمبر به اميرالمؤمنين فرمود يا علی وقتی ديدي مردم به مستحبات سرگرم اند تو واجباتت را انجام بده، اول به واجبت بپرداز خب قطعاً اگر کسی به وظايف واجبش عمل کرد، انفاق کرد خدا میفرمايد ما هم میبخشيم هم زياده به شما میدهيم، فضل ما شامل حال شما خواهد شد: «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»[8] خداوند وسعت دهنده آگاه و عليم است خدا هم وسعت میدهد هم با خبر است و هم آگاه است از اينکه چه میکنيد خب اين آيه شريفه گويايي اين است که يکی از علتهای که مردم در انفاق ضعف دارند وسوسههای شيطان است، و آن وعيدهای شيطان، میگويد آقا بخيل میشويد، تهیدست میشويد کسی به دادت نمیرسد روز پيری پيشرو داری، روزی کوریات پيشرو داری، گاهی اوقات اين حرفهايي که زده میشود گفته میشود، متأسفانه نشانگر اين است که تأثير گذاشته وسوسههای شيطانی، من دوتا سخن از شيطان میخواهم امروز برايتان بگويم انصافاً به نظر من اينها را بايد با آب طلا بنويسند فراموشمان نشود، حرف شيطان بد است، ناقل امام صادق است، چرا من میگويم با آب طلا، علمای علم اخلاق میگويند چندجا انسان میتواند خودش را پيدا کند و تربيت کند و بسازد، يکی از جاهايي که انسان میتواند خودش را بسازد، گرفتن معايب از زبان دشمنان است، ببينيد دشمنان ما تعريفمان نمیکنند دشمن کارش عناد است، کارش تخريب است يک حرفهايي دشمنان شما پشت سر شما میزنند يک بخشش غير واقع است تهمت است، آنکه تهمت است تهمت است، میگوييد الحمدلله که در ما نيست آنی که دارد واقعيـت را میگويد ببينيد من بايد عيب خودم را پيدا میکردم نکردم، دشمن رو عناد و شيطنتش رفت پيدا کرد رايگاه دارد میدهد دست من، لذا هر وقت بدخواهان شما پشت سر شما حرف میزنند يک دو دوتا چهارتايي بکنيد، ببينيد اين حرفی که دارند میزنند در شما هست يا نيست؟ اگر نيست الحمدلله ربّ العالمين که در ما نيست، اگر هست تلاش کنيم اين عيب را برطرف کنيم، شيطان خطرناکترين کارآمدترين، سر سخت ترين دشمن بشريت است تمام اين شيطنتهايي هم که شما میبينيد و جنود شيطان، همه تحت فرمان ابليس هستند، دوتا روايت من يکش را الآن میگويم يکش را پايان مجلس عرض میکنم، اينکه میگويم شيطان وسوسه میکند، آقا امام صادق عليه السلام روايتی را مرحوم علامه مجلسی در جلد سی و شش بحار نقل میکند که امام صادق میفرمايد: «يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ»[9] يک جاهايي شيطان نصيحتهایی هم کرده اينها از نصايح ناب تاريخ است، به حضرت نوح يک نصيحتی کرد، به حضرت موسی، به حضرت عيسی، يک جملاتی گفته ضعف بشريت در مشتش است، دقيقاً زده در خال، امام صادق میفرمايد شيطان لعنه الله میگويد: «مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ»[10] اگر از اولاد آدم خسته بشوم يعنی اين آقا خيلی با ايمان با اخلاق همه چيزش درست خسته بشوم در هر کاری نسبت به بنی آدم: «فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ»[11] در يکی از اين سه کار خسته نمیشوم، اين حرف شيطان است، اينجا ولمان نمیکند حالا مردم حواسها جمع، آن سه کار کدام است؟ شيطان میگويد: «أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ»[12] اول تلاش میکنم مردم پول از حرام به دست بياورد اين قدم اول، آقا که به که است؟ حق الناس چه بود؟ بيت المال چه است؟ بعضیها ديديد بيتالمال را مثل مال غارتی میخورد عين خيالشان هم نيست بابا قلمش حساب است، چراغش حساب است، من يک وقتی يک کسی آمد پيش ما گفت که پيست و پنج سال در تشکيلات دولتی کار میکردم از امکانات دولتی، خودکار، تلفن، با تلفن بيتالمال صله رحم میکردم، خب چه کسی اجازه داده بهتان؟ اين تلفنی که رو ميز جلو شماست برای کار مردم است نه صله حرم، زرنگی میکني تو داری به خودت آسيب میزنی، گفت آقا بيست و پنج سال در تشکيلات دولتی از اين استفادهها کردم حالا چه کار کنم، گفتم که زير دين همه مردم هستي، گفت آقا سخت شد که؟ گفتم بهشت رفتن هم به اين راحتیها نيست، گفتم شما مقلد چه کسی هستيد؟ گفت آيتالله العظمی مکارم گفتم الآن جلو خود شما به آيتالله العظمی مکارم من زنگ میزنم، حرفش هم چهارده پانزده سال قبل است جلو خود اين آقا تماس گرفتيم قم خدمت آقا عرض سلام و گفتيم آقا يک کسی میگويد مقلد شماست بيست و پنج سال در تشکيلات دولتی کار کرده از امکانات دولتی استفاده شخصی کرده اين بايد چه کار بکند؟ فرمودند زير دين همه مردم است الآن نمیتواند مثلاً عرض شود که برگرداند به آن تشکيلات گفتند اگر امکانش هست تقويم به قيمت کند، محاسبه کند برگرداند به آن تشکيلات، اگر امکانش نيست تقويم به قيمت کند به عنوان مظالم و مجهول المالک صدقه بدهد به فقراء، خب در اين گام اول شيطان خيلیها را زمين زده، شما بعضیها را میبينی اصلاً در قيد و حرام نيستند حرام چيست؟ گاهی اوقات طرف میآيد میگويد آقا ما برداشتيم شاگرد بوديم چه میکرديم از مال استاد، از مال ديگری، بابا اينها همه زير دين هستيم اين گام اول، شيطان میگويد در قدم اول تلاش میکنم دريافتیها و درآمدهای مردم حرام بشود، اگر اينجا توانستم و حريف شدم که يک عده را حريف است ديگر، يک عده را میبينيد اصلاً در قيد و بند نيست دنبال منفعت است، آن کاری ندارد که اين پول شرعاً حلال هست يا حرام است؟ آن دنبال درآوردن ثروت است، بعد میگويد اگر اينجا حريف نشدم بعضیها در اين قسمت محکم هستند، میگويد آقا پول حلال، اين پول حرام است من در قبال کاری که دارم میکنم حقوق میگيرم استفاده بیحد و بیحساب نمیکنم از بيت المال بعضیها دقيق هستند در اين قسمت، گاهی دومی که شيطان کار میکند: «أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ»[13]اگر در آن دريافت حرام حريف نشدم پول دارد به حلال در میآورد سعی میکنم که اين پولی که از حلال به دست آورده را در حلال خرج نکند، يعنی حقش را ندهد، حق واجبش را نپردازد و لذا کم نيستند کسانی که پول زحمت کشی، پول حلال، پول کارگری، پول کارمندی، تجارت سالم دارند ولی زکات نمیدهد، خمس هم نمیدهد، کشاورز است زحمت کشيده، عرق ريخته، زراعتی به رسانده الآن که اين محصول به دست آمده زکات بايد بدهد نمیدهد اينجا گام دوم شيطان حريف شد، بعضیها در قسمت اول شيطان نمیتواند زمينشان بزند در قسمت دوم ضربه فنیشان میکند ما داريم از آدمهايي حلال خوری که زحمت کش هستند زحمت میکشند پول حلال به دست میآورند اما حق را از مالشان خارج نمیکنند اينجا گام دوم، شيطان میگويد اگر اينجا هم حريف نشدم، بعضیها پول از حلال به دست میآورند، حق الهی را هم از مالشان میدهند يعنی زکاتش را داده، نفقه را داده، خمس را داده، گام سوم متدينين بترسيد، که اين حيله سومش بيايد سمت ماها، چون شماها همه اهل خمس هستيد، و اهل درآمد حلال هستيد اينجا را بترسيد اينجا اين تير سوم شيطان است که میخورد به آنهايي که پول حلال درآوردند در حلال هم حقش را دادند، حالا میگويد آقا اسراف نکن، میگويد خمسش را دادم، دارندگی و برازندگی، بابا داری در حرام میبری: «أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ»[14]شيطان میگويد گام سوم من اين است طرف زحمت کشيده پول حلال به دست آورده، حقوش را هم از اين مال داده شيطان میبردش در غير جهت مال، میگويد آقا پول خودم است پول حلال است دلم میخواهد آتشش بزنم از اين خبرها نيست که، مال مال خداست ذرة المثقالها را بايد جواب بدهيد، اگر با اين پول اسراف کردی، از اين پول استفاده غير وجه کردی، قيامت بايد جواب بدهی، تو از دو گذگاه خطرناک شيطان گذشتی، گذرگاه سوم حواسمان باشد در اسراف نيفتيم، حدود شايد هجده نوزده سال قبل اينکه زمان را میگويم که بفهميد چه خبر بود؟ آن زمان در اين سالنهای غذا خوری سرانه هر نفری مثلاً بيست هزار تومن، سی هزار تومن غذا و پذيرايي بود، يک آقايي آمد به من گفت حاج آقا يک عروسی دعوت شده بوديم در منطقه دينکان در يکی از اين باغات، گفت سرانه هر نفری صد و بيست هزار تومن بود، آن سال يعنی شش برابر قيمت متعارف، گفتم مگر چه میدادند آنجا اينها چه میخوردند؟ گفت اينجا کلاس گذاشته بودند، برای هر نفری يک ميز جداگانه بود از دو سه رقم برنج، دو سه ديس گذاشته بودند، حالا کباب و مرغ و ماهی و سالاد و ماست و نوشيدنی دو سه رقم برای هر کسی گفت شش برابر قيمت متعارف همهجا بود، گفتم خب اينها را هم میخوردند مردم؟ گفت نه بعضیها يک مقدارش را میخوردند؟ بقيه میشد، گفتم بقيه چه میشد؟ گفت سطل آوردند کيسههای پلاستيک، تمام اين گوشت و مرغ و برنجها را ريختند درهم داخل آن، گفتم يک مسلمانی نبود آنجا حرف بزند؟ اين میدانيد حالا چه است؟ اين همانی است که شيطان میگويد يک کاری سرتان میآورم که پولهايتان را در غير جهت خرج کنی، اگر چراغ سبز روشن کردی، گفت من رفتم به آن پدر داماد گفتم آقا دارند اسراف میکنند، در اين شهر آدمهايي هستند که محتاج نان شب هستند خب بياييد ظرفهايي بگذارد اينها را جدا کنيد، برنجش را جدا کنيد گوشتش را جدا کنيد بدهيد به افراد بیبضاعت گفت من گفتم خودم حاضرم اين کار را بکنم، بدهيد به من من میبرم توضيح میکنم، گفت میدانيد پدر داماد چه گفت؟ گفت کلاس کار ما میآيد پايين، کلاس کار است، آن میخواهد از اين زندگی خير ببينند، میخواهد اين داماد خوشبختی ببيند، دامادی که شب اول ازدواجش نعمت خدا را تو داری اسراف میکنی، در سطل زباله میريزی، تو میخواهي اين داماد بدرقه زندگیاش بشود اين شب عروسی، حالا آقا خدا بهت داده که نبايد اسراب بکنی: «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين»[15]خدا میفرمايد ما اسراف کنندهها را دوست نداريم حاجی عيسی خادم امام نقل میکرد میگفت امام میفرمودند اگر کسی نصف ليوان آب تصفيه شده را بیجهت بريزد دور از عدالت ساقط است من يک وضويي میخواهم بگيرم پنج دقيقه لوله آب باز است خب همينکه شيطان کلاه سرمان گذاشته: «وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ»[16]میگوييم آقا برای خداست وضو است، همان وضويي که تو میگويي برای خدا داری اسراف میکنی، يک وقت اسرافی در عمرمان داريم میکنيم خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد را میگفتند من در جوانیام يک وقتی سر حوض ايستاده بودم داشتم وضوء میگرفتم لوله آب نبود، آب از چاه میکشيدند و بالاخره آبی هم که از حوض ور میداشتند رو صورت میريختند باقی ماندهاش را میريخت در همان حوض، اين جوری نبود که شير آب تصفيه شده باز باشد آب جريان داشته باشد میگفتند پدرم مرحوم آيت الله حاج ابوالحسن داشتند زيارت عاشورايي با صد لعن و صد سلام میخواندند رو پشت بام ولی مراقب من هم بودند، حاجی آقا میگفتند من در جوانیام يک مقدار در وضوء خيلی دقت میکردم يعنی به حدی که تقريباً شبهه وسواس بود، مثلاً خيلی دقت میکردم وقت میگذاشتم، حالا يک وضويي که بايد مثلاً دو دقيقه سه دقيقه وقت شما را بگيرد آن میشد ده دقيقه، میگفتند آقای حاج شيخ داشتند نگاه میکردند، وضوی من که تمام شد يکدفعه گفتند بابا محمدرضا؟ گفتم بلی، گفتند تو هم اهل اسراف شدی؟ گفتم آقا چه اسرافی کرديم ما؟ گفت من ذهنم رفت روی اينکه آب اسراف کرديم و حال آنکه آب داشت در حوض میريخت، آب از حوض بر میداشتم در حوض هم بر میگشت، گفتند چه اسرافی؟ گفتند اسرافی در وقتت اين يادمان رفته، ما عمرمان به بطالت بگذرد عين خيالمان نيست يک مقدار خسارت مالی فکرمان را مشغول میکند مردم هرچه به دست آورديد بدهيد جای يک ساعت عمر رفتهتان را پر نمیکند، ما چرا نسبت به اسراف در عمرمان دقت نمیکنيم، نشستيم يک ساعت نشستيم جمع بندی کنند آقا اين يک ساعت نتيجهاش چه شد؟ اين چيزی ازش در نمیآيد حالا در نمیآيد از آن طرف گناه هم در میآيد، میبينيد غيبت هم کرديم تهمت هم زديم، نافرمانی هم شده، گفت آقای حاج شيخ فرمودند اسراف در عمرت، در وقتت، ما اينها را بايد جواب پس بدهيم، مال من است وقت خودم است، وقت خودت است مال خداست يک جوری عمل کنيم که در پيشگاه خدا شرمنده نشويم.
شيطان میگويد گامی سومی که من میآيم سراغ افرادی که در آن گام اول و دوم سربلند گذراندند، سعی میکنم اين امکاناتش را در غير مسير خودش خرج کند، در جهت ديگری برود هزينه کند، خب وقتی امام میفرمايد نصف ليوان آب بیجهت اگر کسی دور ريخت از عدالت ساقط است، درست هم هست میشود مسرف، مسرف عادل نيست حالا بنده میخواهم يک وضويي بگيرم پنج دقيقه شيراب باز است خب بابا اين اسراف است، يک وقت يکجايي بوديم آيتالله حائری خدا رحمتشان کند نصف ليوان آب آورد با نصف ليوان آب وضوء گرفت، حالا طرف هی میريزد خب بابا شير را ببند، حالا پول آب مال مسجد، مسجد میدهد، خدا که هست ما داريم اسراف میکنيم، امام صادق در کوچههای مدينه داشتند رد میشدند غلامشان همراهشان بود، يک تکه نانی در راه افتاده بود آقا به غلام گفتند اين تکه نان را بردار برو بشور بياورش بده به من، بشورش بياورش، اين رفت شست خودش خورد آمد خدمت امام، آقا فرمود چه کار کردی نان را؟ فهميد که حضرت میخواهند خودشان ميل کنند، گفت آقا من خودم خوردمش، فرمودند تو را در راه خدا آزاد کردم برو، اين هم مزد اين کار، ما ديديد نان خشک چقدر جمع میکنيم، برنج میپزد میگويد حالا نشد میريزمش دور در اين اوضاع وانفسا، اينها را بايد جواب بدهيم وقتی خدا میفرمايد ذرة المثقالها را ما حساب میکنيم، ذرة المثقال، اين حديث از شيطان حالا يکی هم پايان مطلب عرض کنم که دقت کنيم که در اين سه جهتی که شيطان میگويد خسته نمیشوم، ول نمیکنم بنی آدم را خب پس يک جهت از جهات موانع انفاق همان تسويلات شيطانی، وسوسههای شيطانی، و خود شيطان که اين شيطنتها را میکند.
يک جهت ديگر ضعف ايمان است ببينيد بعضی اوقات افراد چون ايمانشان ضعيف است در خرج کردن برای خدا جا میزند، ولی آنی که ايمانش قوی است هراسی ندارد ذرهای ترس به دل راه نمیدهد او میداند پشت قضيه خداست، هنوز ما اميرالمؤمنين میفرمايد وقتی کمک به نيازمند میکنيد هنوز کمک را نيازمند نگرفته، خدا ثوابش را به شما پس میدهد ما خيلیها را داشتيم تا دادند خدا داده است البته به اخلاصها بر میگرده، به الطاف الهی بر میگردد که ما چگونه با اخلاص بياييم در صحنه، قرآن میفرمايد آيه هفتم سوره منافقون: «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُون»[17] ببينيد ايمان وقتی ضعيف شد میگويد پول اينجا خرج نکن، اين نکتهای که خداوند در آيه هفت سوره منافقون میفرمايد يک بخشی از ثروتمندهای مدينه میگفتند به اين مسلمانهای که دور و بر پيغمبر هستند، پول ندهيد تا دور پيغمبر خلوت بشود، آقا برای مسجد بانی نشو، هی شما پول میدهيد که مردم میروند مسجد، افطاری چه است؟ سحری چه است؟ پول خرج نکن تا مردم هم نروند، اگر شما خرج نمیکريد جمع نمیشدند اين حرف منافقين است، دقيقاً زمان پيغمبر اين حرف را میزدند آنهايي که ايمان ضعيفی داشتند میگفتند خرج نکنيد تا دور پيغمبر خلوت بشود و مردم پراکنده بشوند پيغمبر تنها بشود يک مبنايي از مبنای منافقين همين بود، اينها چون ايمان نداشتند اين حرف را میزدند: «هُمُ الَّذينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ»[18] به آنهايي که نزد پيغمبر هستند انفاق نکنيد: «حَتَّى يَنْفَضُّوا»[19] تا پراکنده بشوند حرفی که هارون الرشيد به من مأمون زد الآن ببينيد شما را در محاصره اقتصادی گذاشتند البته من عرض کنم يک بخشی از معضلات اقتصادی مربوط به خارج از مملکت است يک بخشی را داخل بايد اصلاح کنند، يک بخشی را ما سهم داريم، بنده به سهم خودم، خدا به من داده دست چهارتا را در اين شرائط بحرانی بگيرم الآن شما ببينيد نگاه بيگانگان مملکت را در تحريم گذاشتند در فشار گذاشتند که مردم از انقلاب، اسلام دست بردارند اين چيزی تازهای نيست اين زمان پيغمبر هم بود، همين کار را منافقين هم کردند زمان رسولالله همين کار را در مکه مشرکين با پيغمبر کردند رسولالله را محاصره اقتصادی کردند سه سال پيغمبر در شعب ابیطالب اميرالمؤمنين میفرمايد بعضی از اين ياران پيغمبر سنگ به شکم میبستند که درد گرسنگی را احساس نکنند، میگويند صدای گريههای بچههای مسلمان در شعب، در مسجد الحرام به گوش میرسيد خب اين کار کار تازهای هم نيست گذشته هم همين بوده، يکی از شگردهای دشمن تحت فشار قرار دادن اقتصادی ياران اولياء الهی است تا اينها دور بشوند از اينها هارون الرشيد ملعون آمده بود مدينه يک روز احضار کرده بود همه بزرگان مدينه را که من میخواهم ببينم اينها را مأمون عباسی میگويد من بودم هرکسی وارد میشد، خيلی آدم مهمی بود پدرم يک نيمچه حرکتی میکرد، يک دستی تکان میداد، بزرگانی از طوائفی مدينه میآمدند يک کسی هم معرفی میکرد میگفت اين آقا فلانی است، مأمون میگويد پدرم مثلاً به بعضیها هزار سکه طلا، پنج هزار سکه طلا، رقمهای بالا میداد میگويد يکدفعه ديدم يک آقايي آمد سواری بر يک استری بود از مرک آمد پايين، آقايي لاغر اندامی آمد دم در آن منزلی که هارون الرشيد داخلش بود گفت آن طرف گفت ابوابراهيم موسی ابن جعفر آمد، گفت تا اسم موسی ابن جعفر را آورد پدرم مثلی که رنگ از رخسارهاش پريد از سرجا بلند شد حرکت کرد آمد سمت در اين آقا را گرفت در بغل، پسر عمو خوش آمدی، خير مقدم گفت آورد آقا را سرجاي خودش نشاند، مأمون میگويد پدرم به هيچ کس نکرد، میگويد بعد خودش دو زانو کنار آقا نشست يک مقدار احوالپرسی کرد، آقا چند فرزند داری؟ چندتاشان در خانه هستند؟ چندتايشان ازدواج کردند؟ چه کار میکنيد؟ گفت بعد آقا بلند شد بروم پدرم تا دم در دوباره آمد، بعد به من گفت پسرم مأمون تا در منزل اين آقا پياده دنبال اين آقا میروی تا در خانهاش مأمون میگويد ما يک خرده برايمان هم سخت بود پسر خليفه دنبال يک آدمی او سوار بر مرکب ما پياده دنبالش برويم تا در منزلش گفت ما بدرقه کرديم به نيابت از طرف پدرم، گفت آقا وقتی که در خانه رسيد از اسب آمد پايين، از مرکب آمد پايين من را کشيد سمت خودش فرمود مأمون بعد از پدرت تو خليفه میشوی، و حال آنکه هيچ کس گمان نمیکرد مأمون خليفه بشود چون امين بود، امين مادرش زبيده بود، زبيده دختر عموی هارون الرشيد بود، مأمون مادرش يک کنيز ايرانی بود، اصلاً عربها با اين حس ناسيوناليستی اصلاً نمیپذيرفتند که مأمونی که از طرف مادر ايرانی است بشود خليفه آينده را نمیديدند خود مأمون هم فکر نمیکرد مأمون میگويد به من فرمود بعد از پدر تو خليفه هستی مراقب باش به پسرم علی ظلم نکنی، اين هشدار را هم آقا بهش دادند که طومارت بر چيده میشود، مأمون حالا شاهد عرضم اينجاست، میگويد در همان منزلی که پدرم بود ديدم پدرم داشت دستور میداد برای اينهای که آمدند ديدنش پول ببريد به بعضیها هزار سکه به بعضیها پنج هزار سکه، گفت برای آقا موسی ابن جعفر که رسيد يک پول خيلی کمی، که من تعجب کردم گفتم پدر احترامی که به اين آقا گذاشتی به هيچ کس نگذاشتی؟ ما را تا در خانهاش گفتی بدرقهاش کنيم حالا که داری حواله میدهی، برای همه حوالههای سنگين برای اين يک حواله مختصر، گفت پسرم حکومتی که ما داريم انجام میدهيم حق اينهاست، ما اين حکومت را غصب کرديم، همين ببينيد سوره منافقون اين نگاه هميشه بوده الآن نيست که شما بگوييد آقا امريکا پولهای ايران را از اول انقلاب نداده، بعضی از کشورهای اروپايي پولهای ايران را بلوکه کردند، اين هميشه بوده در تاريخ هارون الرشد به مأمون گفت حواله کم نوشتم برای اين آقا چون اينها خاندانی هستند که اگر پول آمد دستشان انفاق میکنند به مردم، مردم دور اينها جمع میشوند ما بايد سعی کنيم اينها در تنگدستی باشند کسی دور اينها جمع نشوند، زمان پيغمبر هم همين بود، که بعد مأمون میگويد به پدرم گفتم خب اگر حکومت مال اينهاست بهشان واگذار کن، گفت پسرم مگر نمیدانی «الْمُلْكَ عَقِيمٌ»[20]پادشاهی بلاعقب است موسی ابن جعفر که جای خود دارد خدا نکند کسی فريب دنيا را بخورد چشم را رو همه چيز میبنده، گفت تو هم که پسرم هستی اگر برای برای حکومت جلو من بايستی تو را هم از بين میبرم خب اين نتيجه بیايمانی است ديگر ايمان وقتی ضعيف شد میشود اين خدا ثروت داده ولی اداء نمیکند میداند حق مال کيست؟ حق را رد نمیکند، میگويد میدانم حق مال تو هست ولی نمیدهم، نکته ديگر بخل بخل هم از موانع انفاق است خدا نکند کسی طبعش بخيل بشود قرآن میفرمايد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»[21]آيه صد و هشتاد سوره آلعمران خدا میفرمايد گمان نکند آنهايي که بخل میورزند نسبت به آنچه خدا به ايشان داده بابا اينها مال خداست از مال خدا برای خدا بدهيد ببينيد خدا چه میکند، من بارها عرض کردم بازهم عرض میکنم تا امروز تا اين ساعت در عمرم يک نفر را من نديدم ادعا کند بگويد برای خدا دادم خدا نداد من که نديدم شما سراغ داريد بياوريد، وعده خداست، با اخلاص دادی برای خدا دادی خدا زيربار منت تو قرار نمیگيرد: «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[22] اين جوری گمان نکنند آنهايي که بخل میورزند نسبت به چيزهايي که خدا به اينها داده، خدا مرحمت کرده، خدا لطف کرده بابا خب روزی که آمدی، دست خالی آمدی نه حساب بانکی داشتی، نه حساب ارزی داشتی اينها را هم بعد بايد بگذاريد برويد، من يک وقتی آيتالله والد به ما میگفتند اگر میخواهيد دائم الذکر بشويد اين را هم بگويم شماها هم بشنويد میگفتند اول از خودت شروع کن، چشمت سالم است يک الحمدلله بگو، گوشها میشنود الحمدلله ربّ العالمين، زبانت کار میکند الحمدلله در خودمان يک مروری بکنيم، کليهات سالم است الحمدلله، امروز روزه هستی الحمدلله ربّ العالمين، مسجد آمدی بابا شکر کنيم تا زيادش کنند کفران کردی میگيرد ازت: «وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديد»[23]پاهايت سالم است، پوشکی نيستی، آلزايمری نيستی؟ محتاج نيستی؟ اينها حمد ندارد، اصلاً ما در خودمان بگرديم در خودمان، اينکه میگويند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»[24] خودت را بيابی خدا را يافتی، خودت را پيدا کن، ما در خودمن بگرديم لحظه زبانمان از شکر متوقف نمیشود بعد ايشان میفرمودند يک وقتهايي در ماشين که نشسته بودند ما در خدمتشان بوديم، میگفتند اينجا خانه فلانی بود، يک فاتحه برايش بخوانيد يک خرده میرفتيم جلوتر میگفتند اينجا مغازه فلانی بود، رحمت خدا رفت، مردم اين در و ديوار شهر پيام است اين شهر دست چه کسانی اداره میشد؟ از شما بالای شهر بياييد برويد تا پايين شهر به حافظهتان رجوع کنيد آثارهايي را میبينيد از خانهها مغازهها امکانات که افرادی بودند که الآن بين ما نيستند خب اينها را نبايد ياد کرد، قرآن میفرمايد اينهايي که بخيل هستند آنچه خدا به اينها داده: «آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[25] فکر میکنند اين بخل نسبت به آنکه خدا به ايشان داده و به مردم نمیدهند: «خَيْراً لَهُمْ»[26]فکر میکنند اين خير است میگويد آقا دارم نمیدهم، من يادم نمیرود يک آقايي را ديدم بعدش هم ديدم اين را میگويم درس بگيريد، نوجوانی بودم روز عيد فطری بود نماز عيد فطر را آيتالله والد خوانده بودند آن زمان قبل از انقلاب بود پول خورد خيلی قيمت داشت يک فقيری اين آقا را شناخت، آمد گفت آقای حاجی يک پولی به ما بده، در حياط مسجدالنبی من اين صحنه را ديدم، دست زد زير جيب کتش صدای برخورد پولهای خورد را بلند کرد، جرينگ جرينگ پولها بلند شد پول خورد قيمت داشت گفت میشنوی؟ پول دارم ولی نمیدهم، اين آقا مرد ششماه سنگ تراش دنبال پول سنگش بود، داری نمیدهی، ببين خدا چه میفرمايد: «سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»[27] اين بخلهايتان را میکنيم طوق گردنتان میاندازيم قيامت، هرچه در دنيا بخل ورزيدی میتوانستی بده و ندادی، و کوتاهی کردی، اينها يک گردنبندهای سنگين آهنينی میشود گردن اينها لذا قيامت میبينی بعضیها گردنها خميده طوقهای سنگين گردنشان میگويند اين مابازاء بخلهای در دنياست خدا داده بود و اينها ندادند: «وَ لِلَّهِ ميراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[28]خدا میفرمايد ميراث آسمان و زمين از آن خداست: «وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»[29]خدا نسبت به آن کاری که شما میکنيد آگاه است، اين هم يک جهت ديگر که متأسفانه بخل، خدا داده ولی طرف میبينيد بخيل است و بخل میورزد خدا میفرمايد اين بخلها را ما میکنيم طوق در قيامت، گردن انسانها اين چند مورد از مواردی که اينها به عنوان موانع انفاق میشود، ولذا شما افراد موفق در رأس موفقين عالم انبياء و معصومين است، اينها راحت میگذشتند آقا اميرالمؤمنين که امشب شب ضربت خوردن حضرت است:
شب شنيده است مناجات علی، جوشش چشمهای فيض ازلی
اولياء خدا انفاق حتی به دشمنانشان میکردند، آقای ابن عباس میگويد يک شب من مراقب بودم علی ابن ابی طالب بستههايي حالا ما میگوييم بستههای معيشتی آرد و خرما، امام اينها را بستهبندی کرده بودند، در مسجد کوفه میگذاشتند کنار دست اينهايي، کوفه يک شهر مهاجر پذيری هم بود، امام کنار دست اينها بستههايي میگذاشتند و میرفتند ابن عباس میگويد گفتم آقا بعضی از اينها مخالف شما هستند، اينها با شما زاويه داريد، براي اينها هم داريد آذوقه میآوريد فکر میکرد حالا اميرالمؤمنين متوجه نيستند آقا فرمودند ابن عباس میدانم اما بنده خدا هستند و نيازمندند ما جواب سلاممان را ندهند يک جور ديگر عمل میکنيم:
کريمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند
لذا مثل فردايي که حضرت در بستر بودند، وقتی شير آوردند برای اميرالمؤمنين گفتند توصيه است خوراکی برای حضرت شير است آقا اول به امام حسن فرمودند به ابن ملجم داديد غذا، ما شيعه اميرالمؤمنين هستيم، تا امروز فاميلمان را سرکشی کرديم، همسايههايمان در شهرمان بستگانمان آنهايي که میشناختيم، اميرالمؤمنين میکند چشم اشارت به اسير، او اسير ظالم حضرت میفرمايد اول برای او ببريد بعداً برای ما بياوريد اين فرهنگ نامه معصومين ماست من روايت ديگری را هم تقديم کنم و تمام کنم عرايض را، آقا امام صادق اين روايت را هم مرحوم شيخ صدوق، آقا امام صادق میفرمايد باز اين حديث را امام صادق از شيطان نقل میکند، مرحوم شيخ صدوق هم در کتاب خصال نقل میکند، شيطان میگويد: «خَمْسَةُ أَشْيَاءَ لَيْسَ لِي فِيهِنَّ حِيلَةٌ»[30] میخواهيد شيطان حريفتان نشود باييد در وادی اين پنج دستور میگويد پنج گروه هستند که من حريف نيستم: «وَ سَائِرُ النَّاسِ فِي قَبْضَتِي» بقيه مردم در دستم هستند، در مچ من هستند ولی اينها را من حريف نمیشوم، اينها را ما هم سعی کنيم در ماه رمضان تقويت کنيم، اين صفات را تقويت کنيم و ماهها ديگر بماند برای ما يک: «مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ عَنْ نِيَّةٍ صَادِقَةٍ وَ اتَّكَلَ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ»[31] کسانی که با يک نيت پاک به خدا اعتصام میورزند و متوسل میشوند و در تمام کارهايشان توکلشان به خداست اينها را شيطان نمیتواند فريب بدهد، او اعتمادش به خداست با نيت پاک، با اخلاص دارد کار میکند، شيطان در قرآن هم قرآن میفرمايد: «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصين»[32]اينها را حريف نيست اين يک.
«مَنْ كَثُرَ تَسْبِيحُهُ فِي لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ»[33] آنهايي که دائم الذکر هستند روز و شب، اينها را هم شيطان نمیتواند بيايد يعنی خودشان را واکسينه میکنند، آنهايي که دائم الذکر هستند، تسبيحات میگويند حالا تسبيحات هم ذکر سبحان الله يا تسبيحات اربعه اينها شيطان را دور میکند از انسان، آقا میخواهی شيطان حريفت نشود دائم الذکر باش، میگويند آقا میخواهی کرونا نگيری، واکسينه کن خودت را مراقبت کن، من میخواهم دام شيطان نيفتم مراقبتش همين است اول توکل به خدا نيت پاک دوم دائم الذکر بودن، سوم شيطان میگويد: «وَ مَنْ رَضِيَ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ بِمَا يَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ»[34] کسانی که برای برادارن دينی خودشان آنچه را میپسندند که برای خود میپسندند اينها هم شيطان حريفشان نيست، غذای تازه دوست دارد همان غذايي تازه را برای ديگران هم میپسندند، اين لباس را دوست میدارد همان را انفاق میکند از همان میدهد يعنی همان چيزی که برای خود و عزيزانش میپسندد برای ديگران هم اين میشود انصاف آنهايي که اهل انصاف هستند شيطان حريف اينها هم نيست من دوست دارم در ادارهای که میروم کارم را چطور انجام بدهم؟ حالا که خودم پشت ميز نشستم کارها را همان جوری انجام بدهم، من دوست دارم با ناموس من در جمعه چگونه نگاه کنند، با ناموس مردم همان گونه نگاه کنند، حرمتها را در نظر بگيريم ديگران را از خود جدا نبينيم، نگوييم مرگ خوب است برای همسايه اين سوم، چهارم: «مَنْ لَمْ يَجْزَعْ عَلَى الْمُصِيبَةِ حِينَ تُصِيبُهُ»[35] آنهايي که در مصيبتها و سختیهای زنگی جزع و فزع نمیکند بعضیها ديديد در سختیها، شروع میکنند کفر گفتن، ناسزا گفتن چرا خدا اين جوری کرد؟ چرا خدا اين جوری سر ما آورد، خدايا چرا حال ما را گرفتی؟ از اين حرفهای بیادبانهای که بعضیها میزنند: «مَنْ لَمْ يَجْزَعْ عَلَى الْمُصِيبَةِ حِينَ تُصِيبُهُ»[36] مصيبت آمده اما جزع و فزع نمیکند، او در برابر مصلحت الهی صبور است در برابر تقدير الهی تسليم است امام وقتی خبر دادند گفتند حاج آقا مصطفی رحمت خدا رفت، امام فرمودند مرگ مصطفی از الطاف خفيه حق بود، بالاخره لطف پنهان است ما خبر نداريم و همين طور هم شد حاج آقا مصطفی وقتی فوت کرد شد شروع انقلاب در سال پنجاه و شش مجالسی که در ايران برای حاج آقا مصطفی گرفتند، رژيم طاغوت برخورد کرد شهدای آنها را جاهاي ديگر چهلم گرفتند برخورد کردند اصلاً آغاز انقلاب از همانجا شکل گرفت لذا ما در برابر مصيتها هم جزع و فزع و حالا يک خرده مشکل مالی پيدا کرديم، يک خرده طرف بيماری جسمی پيدا کرده مثل حضرت ايوب، در کمال صبر و شکيبايي در برابر اين سختیها و مصيبتها و پنجم: «مَنْ رَضِيَ بِمَا قَسَمَ اللَّهُ لَهُ»[37] شيطان میگويد آنهايي که به آنچه خدا برايشان تقسيم کرده راضی هستند: «وَ لَمْ يَهْتَمَّ لِرِزْقِه»[38] غم رزق و روزی را نمیخورند اينها شيطان حريفشان نيست ببينيد آقايون يک چيزی خدا تقسيم کرده که آن را شما مصرف میکنيد، يک چيزی قسمتتان نيست داريد، مال شماست ولی رزق شما نيست، روايت هم داريم روز قيامت بعضیها در دنيا مثل فقراء زندگی میکند، اين حديث اميرالمؤمنين است قيامت حساب اغنياء را از ايشان میخواهند يعنی چه؟ يعنی اينها در دنيا نمیخوردند، بخيل بودند نه خود میخوردند نه به ديگران میخوراندند ثروت هم داشتند امکانات هم داشتند قيامت میکشندشان به حساب میگويد آقا تو ملياردی پول داشتی تو امکانات داشتی حالا نمیخوردی حسابش را بايد پس بدهی، از خدا بخواهيم رزق ما فراوان بشود، من يک وقتی در همين شيراز آقايي را آورده بودند دارالرحمه رو سنگ غسالخانه گفتند اين در حال غذا خوردن ايست قلبی کرده، غسال داشت میشست اين را، من اين صحنه يادم نمیرود يک غسال دست کرد در دهن متوفی لقمه غذايش را درآورد انداخت کنار غسالخانه دهنش را هم خالی کرد اينها گفتند حالا ببينيد ما تا زنده هستيم اگر بايد از ما بترسند بايد بترسند کارها بر عکس است، طرف تا رحمت خدا میرود همه از مرده میترسند بچههاي خودش جرأت نمیکردند لقمه غذا از دهن بابايشان درآورند، آقا فلانی مرده ديديد وقتی کسی میميرد ديگر شب در خانه نگهش نمیدارند آقا ببرندش غسالخانه ببريدش سردخانه، بابا اين تا زنده بود اگر خطری داشت داشت، زبانش تند بود اخلاقش بد بود، حالا که روح رفت از اين کالبد بيرون اين چون ديگر يک ميتی، بچههای خودش جرأت نکرده بودند لقمه غذا را در بياورند، غسال درآورد انداخت کنار، غسل دادند کفن کردند آمدند بلندش کنند يک دفعه من يک صحنه عجيبی ديدم ديدم صدها مورچه دور اين لقمه غذا جمع شدند گفتم حاضرين در غسالخانه درس توحيدی همه برگشتند نگاه کردند، گفتم اين لقمه غذا را در دهن حاجی ديد اين رزقش نبود، تا داخل دهنش آمد بنا نبود برود پايين، اين رزق چه کسی بود؟ رزق مورچهها کجا؟ غسالخانه دارالرحمه اين بايد در دهن اين آقا گير بکند بياورنش سنگ غسالخانه، اين را غسال در آورد بيندازد گوشه غسالخانه مورچهها بيايند رزقشان را بخورند مردم هرچه داريد داريد ولی رزقتان نيست امشب در دعای ابوحمزه میخوانی: «وَ ارْزُقْنِي رِزْقاً وَاسِعاً مِنْ فَضْلِكَ الْوَاسِع»[39] خدايا رزق فراوان به ما بده، نه پول زياد از خدا بخواهيد تا هستيد بخوريد، بپوشيد زندگی کنيد نه اينکه جمع کنيد و استفاده نکنيد، رزق زياد بشود، شيطان میگويد دسته پنجمی که حريفشان نيستم آنهايي هستند که به تقسيم خدا راضی هستند و غم رزق و روزی را هم نمیخورند میگويد آقا خدای ما خدا تأمين میکند گاهی اوقات میبينيد بعضیها دستشان خالی است ولی رزقشان زياد بعضیها دست پور ولی رزق کم، الآن در همين شيراز جنت تراز من آدم سراغ دارم ملياردر تا الآن پايش کربلا نرسيده البته من اعتقادم اينها کار پول نيست کار توفيق است، امام زمان از خدا اول چيزی که در عای مأثوره میخواهد: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَة»[40]خدايا توفيق را به ما بده، ما در آن سفر اخير هم که رفتيم يک آقايي بود گفت من تا حالا نود مرتبه آمدم کربلا از بعد از سقوط صدام گفت به عنوان عوامل هم آمدم خدمت به زائر میکردم، آقا میلياردر است میگويي آقا چرا کربلا نمیروی؟ میگويد آقا بهداشتی نيست میکروب دارد مريض میشوند آدم، مريض میشوند کرونا ديديد چه به سر بشريت آورد و در کربلا و نجف چه خبر بود؟ خدا کند نگاه انسانها نگاههاي سالم بشود من يک تذکر هم دادم که شهرک لاله که عنوان کردم، فاقد مسجد و حسينيه است مصوبه شورايي شهر هم زمين مسجدی را به هيئت امناء واگذار کردند جهت ساخت مسجد، گفتند انشاءالله عزيزانی که علاقهمندند در ساخت آن مسجد در شهرک لاله هم حالا بحث انفاق بود و مناسبت هم داشت، اين هم از مصاديق انفاق است ديگر، انفاقهای مستحبی، مسجد ساختن مدرسه ساختن خدايا توفيق انفاق را توفيق خدمت در مسير رضايي خودت را در اين فرصتهای باقی مانده زندگانی به همه عنايت و کرامت بفرما، خب وجود مقدس حضرت علی اکبر: «أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ»[41] اين فرمايش امام حسين است شبيهترين افراد از نظر چهره از نظر رفتار و از نظر گفتار به پيغمبر اين از مصاديق انفاق انفاق معنوی آقا امام حسين عزيزانش را انفاق کرد، علی اکبر اول شهيد از بنیهاشم بود، نوبت جنگ که به بنی هاشم رسيد فرمود تا من هستم اجازه نبرد به هيچ کدام از بنی هاشم نمیدهم حافظ میگويد:
مريد پير مغانم زمن مرنج ای شيخ، چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
خدا رحمت کند مرحوم آيت الله آقای حاج شيخ يوسف حدائق اعلی الله مقامه دوتا وجه را برای اين ذکر میکردند يکش را بگويم، شيخ شيخ الانبياء ابراهيم، پير مغان سيدالشهداء حافظ میگويد ای ابراهيم من مريد سيدالشهداء هستم از من رنجيده مباش، شما وعده کرديد اسماعيل را در سرزمين منی در روز دهم ذی الحجه قربانی کنيد، اما ابراهيم کربلا حسين اسماعيلش را در روز دهم محرم در منی عشق کربلا قربانی کرد، وقتی که آقا علی اکبر مجروح مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتری بزرگان نوشتند بعد از شخص امام حسين هيچ کس مثل علی اکبر از اين کفار را به درک واصل نکرد، در يک حمله صد و بيست نفر را از اين مخالفين حق و حقيقت به درک واصل کرد وقتی آمد محضر امام حسين، عرض کردم پدرجان تشنگی دارد ما را رنج میدهد سنگينی آهن ما را اذيت میکند اگر آبی بود مینوشيدم بهتر جهاد میکردم، آقا امام حسين فرمودند از دست جدت سيراب بشوی يعنی آزمون بر اين است، تقدير بر اين است که تشنه شهيد بشوی با تشنگی نبرد کنی، به مصاف دشمن رفت وقتی از اسب به زمين افتاد صدای پدر زد، سيدالشهداء آمدند بالای سر علی اکبر هفت بار حسين صدا زد: «ولدی علی، ولدی علی»، صدايي امام دريافت نکرد، دشمن را پراکنده کرد نشست بالای سر علی روی زمين: «فقطعوه بسيوفهم إربا إربا»[42] بدن قطعه قطعه شده بود سر علی را به دامن گرفت:
چه زود بودی ای پسر که همچو کوکب سحر، غروب نمودی از نظر اجل بشد قرين تو
يک وقت ديدند آقا خم شد صورت به صورت علی: «على الدّنيا بعدك»[43] بابا ديگر بعد از تو خاک بر اين دنيا باد همه بگوييم يا حسين.
[1] بقره268.
[2] بقره268.
[3] بقره268.
[4] بقره268.
[5] بقره268.
[6] بقره268.
[7] بقره268.
[8] بقره268.
[9] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج60 ص223.
[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج60 ص223.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج60 ص223.
[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج60 ص223.
[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج60 ص223.
[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج60 ص223.
[15] اعراف31.
[16] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج60 ص223.
[17] منافقون7.
[18] منافقون7.
[19] منافقون7.
[20] عيون أخبار الرضا عليه السلام ج1 ص91.
[21] آلعمران180.
[22] آلعمران180.
[23] ابراهيم7.
[24] مصباح الشريعة ص13.
[25] آلعمران180.
[26] آلعمران180.
[27] آلعمران180.
[28] آلعمران180.
[29] آلعمران180.
[30] الخصال ج1 ص285.
[31] الخصال ج1 ص285.
[32] صد83.
[33] الخصال ج1 ص285.
[34] الخصال ج1 ص285.
[35] الخصال ج1 ص285.
[36] الخصال ج1 ص285.
[37] الخصال ج1 ص285.
[38] الخصال ج1 ص285.
[39] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص595.
[40] البلد الأمين و الدرع الحصين النص ص349.
[41] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص113.
[42] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج45 ص44.
[43] وقعة الطف ص243.