استاد حدائق روز چهارشنبه 9 فروردین ماه 1402 در مسجدالرسول(ص) شیراز به مناسبت ماه مبارک رمضان به بیان سلسله مباحث مغفرت از نگاه قرآن پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»[1].
موضوع مجلس ما بدينجا رسيد که يکی از عوامل مغفرت از نگاه قرآن ايمان است و خداوند يکی از راهکارهای بخشيده شدن مردم را رو به خدا آوردن و رعايت کردن ایمان دانستند.
آيهای که امروز قرائت شد و مجلس زينت بخش اين آيه قرار گرفت، آيه 82 از سوره مبارکه طاها است، ترجمه آيه اين است که خداوند میفرمايد: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ»[2] من خيلی آمرزنده هستم، غفار يعنی بسيار در گذرنده و بخشنده و آمرزنده، اما نه برای همه کس، ما غفار هستيم، کد مشمول غفاريت را شما بايد رقم بزنيد، شما حرکت کنيد حرکت مقدمه برکت است: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[3]من يک طلب صلوات ويژه هم کنم برای اين جوانها و نوجوانها، خصوصاً اين دوتا قازادهای که زحمت میکشند و آقازادههای که در مجلس هستند، میگويند يک بزرگی میگفت اگر در جمعيتتان جوان نديديد بدانيد مجالستان ديگر عقبه ندارد، عقبه جلسات ما همين نوجوانها و جوانان هستند، برای سلامتی و توفيقات جوانان عزيز جامعه ما خصوصاً حاضرين در مجلس ما صلوات ديگری ختم نماييد.
خداوند میفرمايد من آمرزنده هستم باب رحمت باز است اما شما هم بايد رعايت کنيد اين چيزهایی که ما از شما میخواهيم: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ»[4] ما میبخشيم میگذريم ولی به شرط اينکه توبه کنيد باز گرديد اين يک، چهارتا ويژگی را خدا در اين آيه 82 سوره مبارکه طاها بيان میکند، اينها میشود شرائط و لوازمی که انسان برای مشمول مغفرت خدا قرار گرفتن بايد در خودش ايجاد کند اول: «تابَ»[5] يعنی پيشيمانی من از کارهايي اشتباهی که سابق میکردم کاملاً منصرف بشوم، آقا اميرالمؤمنين يکی را ديدند هی میگفت: «استغفر الله ربّی و اتوب الیه» حضرت فرمود: «ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ»[6]، مادرت به عزايت بنشيند: «أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ»[7] استغفار میدانی يعنی چه؟ بعد حضرت ششتا ويژگی نام بردند اولش ندامت بود، پيشيمانی من اگر آمدم ماه رمضان است میگويم: «استغفر الله ربّی و اتوب اليه» مؤمن ببين حق کسی گردنت نيست، دل شکستهای به دنبال زندگی تو نيست اينها را اصلاحش کن، مفاتيح را از اول تا آخر بخوانيم و پيشيمان از لغزشهايمان نباشيم قافيه را باختيم، قرآن را رو سر بگيريم گاهی اوقات در زندگیمان زيرپا میگذاريم، غير از اين است بعضیها را ديديد عمل به معارف قرآنی در حاشيه است، قرآن کتاب مقدس است در حد بوسيدن و تکريم کردن اينکه داريم در عصر ظهور وقتی امام زمان ظهور میکند مردم فکر میکنند امام زمان کتاب جديدی آورده در روايت داريم اين قدر قرآن متروک شده است و در حاشيه رفته که وقتی امام عصر میفرمايد اين کاری که من دارم میکنم ريشه قرآنی دارد مردم تعجب میکند قرآن در خانه ما: آب در کوزه و ما تشنه لبان میگرديم، قرآن میفرمايد اول ما کسانی را میبخشيم که: «تابَ»[8] توبه کنند، برگردند توبه يعنی ندامت يعنی پيشيمانی از آن کاری که انجام داده، در هر رشتهای در هر بخشی اگر خطای از ما سر زده عذرخواهی کنم.
خدا رحمت کند آيتالله والد ما میفرمودند اينهايي که به مقامات بالا رسيدند خمره رنگريزی نبوده، بزنند در آورند آيتالله محمد طاهر قمی شيرازی در بيايد، بزنند در آوردند ملامحسن فيض بيايد، امام بيايد بيرون بابا اينها بايد ببينی چه کردند به اين مقامات رسيدند؟ با نفس جهاد کردند، آيتالله العظمی بروجردی اگر میشود بروجردی میدرخشد در عالم اسلام زندگی ايشان را ما ورق بزنيم ببينيم چه کارها کرده؟ مرحوم آيتالله العظمی بروجردی میگويند قبل از اينکه قم بيايد در بروجرد بود زمانی که از نجف آمد ايران، شاگردی آخوند خراسانی را میکرد در نجف ايشان يک اخلاقی داشت در درس اگر کسی بهش ايراد میگرفت سؤال میکرد ناراحت میشد، خب البته اين زيبنده نيست مثلاً وسط سخنرانی کسی رشته کلام را گسسته کند ذهن شنوندگان را پراکنده کند بگويد آقا من يک سؤال دارم اصلاً ذهنها پراکنده میشود ادب اقتضاء میکند آقا سؤالت را بگذار بعد از جلسه، در درس هم همين است استاد مطالب را رديف کرده مرتب دارد عرضه میکند يکدفعه ما رشته کلام را گسيسته کنيم، مرحوم آيتالله بروجردی بدش میآمد اگر کسی در درس از او سؤال میکرد تند میشد، آقا وقت سؤال نيست بگذار بعد از درس، ساکت باش در همين حد، بعد ايشان فرموده بود همين چهار کلمه را هم ديدم حرف درستی نيست آقا او اشتباه میکند چرا تو اشتباه جواب میدهی؟ او نمیفهمد تو چرا با نفهمی پاسخ میدهی؟
من بد کنم و تو بد مکافات کنی، پس فرقی ميان من و تو چيست بگو
ايشان میگويد هرکاری میکردم که اين اخلاق ترک بشود نشد تا اينکه نذرکردم که خدايا اگر ديگر از اين به بعد به طلبهای در درس تند شدم شصت روز پشت سرهم روزه بگیرم، آقايون کسی را تا حالا سراغ داريد بگويد من برای ترک غيبت پنج روز نيت روزه کردم و غيبت را نتوانستم کنار بگذارم هزينه نمیکنيم، هزينه نمیکنيم دريافت نمیکنيم، راه نرفتم من که به مقصد نرسيدم، در نزدم که در به روی من گشوده نشده و الا: «من جدّ وجد»[9] پيغمبر فرمود جوينده يابنده است، ايشان شصت روز پشت سرهم نيت میکند فرموده بود خيلی ديگر مراقب بودم که حواسم جمع بود، شصت روز روزه را شما يک ماه رمضان با فضيلت ماه رمضان با عظمتی که اين ماه دارد همه هم روزه هستند، گاهی اوقات روزهای آخر هی بعضیها گرچه امام سجاد میفرمايد بندگاه خوب خدا با پايان يافتن رمضان اندوهگيناند اما بعضیها منتظر هستند که آقا تمام بشود شصت روز پشت سرهم يک روز طلبهای در درس خيلی اشکال کرد به آيتالله بروجردی ايشان عصبانی شد تند شد، فرموده بود که ديدم ای داد و بيداد شصت روز روزه به گردن ما آمد، شصت روز ايشان روزه میرود بعدها ديگر ايشان آمد قم، شد رئيس حوزه شيعه درس مثلاً هفتاد هشتاد نفری بروجردشان شد چند صد نفری قم، من از چند نفر از شاگرد ايشان سؤال کردم و تصديق میکردند. خدا رحمت کند آيتالله والد ما را خدا رحمت کند آيتالله اديب را و شاگردان ديگر ايشان میگفتند آقای بروجردی در قم، يک وقتی شاگردها يک سؤالات نامربوطی هم میپرسيدند اصلاً سؤال ربطی به درس نداشت و قاعدتاً هم ايشان بايد يک تذکر تندی میداد به آن کسی که سؤال پرسيده گفتند آيتالله بروجردی يک تبسم میکرد سؤال را گوش میکرد بعد درس را ادامه میداد میرفت يک کلمه هم نمیگفت، گفتند يک وقت رفتم خدمت آيتالله بروجردی گفتند آقا بعضی از اينها اين سؤالهای که میپرسند اصلاً ربطی به درس ندارد شما يک تشری بزنيد، يک نهيبی بکنيد اينها اين طور وسط درس وسط درس وارد نشوند ايشان فرموده بود آن شصت روز روزهی در بروجرد ما را آدم کرد، غيبت میکنی؟ اخلاقمان را هرچه میخواهيم کنار بگذاريم نمیشود؟ کار کرديم و نشد: «تابَ»[10] تاب يعنی پيشيمان باش از آن کارها بنده میخواهم مشمول برکات ماه رمضان که شهر المغفره است بشوم آقا ديگر از آن اشتباهات قبل از رمضان ديگر تکرار نکن.
من در همين مسجد يادم است يک سالی بود بعد از سخنرانی روايتی از امام صادق خواندم يک آقايي بلند شد آمد گفت آقا شانزده سال است که از بستگانم خواهر و برادرانم در شهرستان خبر ندارم الآن بعد از اين منبر دارم میروم شهرستان برای صله رحم، گفت نمیدانستم، خب يک بخشی هم جهالت است ديگر، پيغمبر فرمود: «صَدِيقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ»[11]بهترين دوست، عقل انسان است و بدترين دشمن انسان جهالت، نادانی، قرآن میفرمايد ما اولاً میبخشيم کسانی که توبه کنند يک واقعاً پيشيمان باشند، اين پيشيمانی هم به تنهايي کفايت نمیکند: «وَ آمَنَ»[12] بعد ايمان بياورد ببينيد ايمان نشانه مغفرت است حالا بنده در يک مسير اشتباهی بودم الآن برگشتم حالا که برگشتم جدی نشان بدهم که برگشتم ديگر آن واجبهای ترک شده از من ترک نشود، ايمان را اطاعت خدا را، ترک نافرمانی الهی را در عمل به عرصه نمايش بگذارم، دو: «عَمِلَ صالِحاً»[13] کار شايسته انجام بدهند سه، نشانه مغفرت يکش کارهای خوب است من اگر میخواهم ببينم مشمول مغفرت خدا قرار گرفتم ببينم در رفتار اجتماعیام حالا عرض میکنم اينکه بعضیها میگويند آقا چرا در جامعه فقر است؟ چرا در جامعه فساد است؟ چرا در جامعه فحشاء است؟ نظام جمهوری اسلامی نبايد اين طور باشد، همهمان میگوييم متدينين هم دغدغه داريد از بدحجابی رنج میبريم از مشکلات اقتصادی رنج میبريم، حالا من يک روايتی از پيغمبر میخوانم ادامه بحث که اگر مؤمنين به آن چارچوبی که پيغمبر دارد تبيين میکند پايبند باشيم وضع ما اين نبود، جامعه هم کار يک نفر و دو نفر است، جامعه همه بايد بيايند سرخط قرآن میفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[14]جامعهتان اصلاح نمیشود مگر همه بياييد پايکار در رأس جامعه ديگر ما بزرگتر از اميرالمؤمنين داريم همکاری باش نکنند علی ابن ابیطالب را میکشند در محراب و شهادت، در رأس جامعه بزرگتر از سيدالشهداء داريد؟ همراهی نشود کار حضرت میکشد به مقتل و گودی قتلگاه، بالاتر از امام موسی ابن جعفر داريد همراهی نشد زندان است و سالها در زندان به سر بردن، همه بايد کار کنند اين کار کار يک گروه نيست کار يک سنخ نيست کار همه است، همه بايد تلاش کنند حالا اشاره خواهم کرد: «عَمِلَ صالِحاً»[15] کار شايسته انجام دادند نشانه مغفرت است و چهارم: «ثُمَّ اهْتَدى»[16]در مسير هدايت قرار گرفتن، و بعد هم نشان بدهيم در مسير هدايت هستيم اينکه مقام معظم رهبری میفرمودند ميزان حال فعلی است امام اين را اشاره میفرمودند ميزان حال فعلی است در گفتار بزرگان هم هست، در روايات ما هم هست، يعنی الآن چه کاره هستيم؟ حال فعلی ما گويای وضع گذشته ماست اگر بنده گذشته تاريک داشتم اما فعل من حال من حال روشنی است معلوم است که مشمول مغفرت خدا هستم، يک جمله از امام عرض کنم خدا رحمت کند امام، امام میفرمودند الآن هم مردم رو صراط هستند اين خيلی جمله حکيمانهای عارفانهای است مردم پل صراط جدای از صراط دنيايتان نيست امروز قدمها را داريد چگونه بر میداريد فردا همان جور میگذاريد زمين، امروز با چه کسانی رفاقت داريد؟ قيامت با همانها محشوريد، امروز دل به چه کسانی سپرديد؟ آخرت در گرو آنها هستيد پول صراط انعکاس رفتارهای ما در دنياست الآن میشود صراط را ديد الآن بنده با چه کسانی رفت و آمد دارم؟ در کدام مجالس میروم قدمهايم را کجا بر میدارم؟ کجا زمين میگذارم؟ قيامت يقيناً همين است، اينکه رسولالله میفرمايد دنيا مزرعهای آخرت است يعنی حاجی آقا داری کشت میکنی، قيامت درو میکنی، میخواهي ببينی درو قيامتت چيست؟ ببين کشت دنيايت چيست؟ خارک و خاشاک است؟ درو هم همان است نعمتهای الهی است برداشت هم نعمتهای الهی است: گندم از گندم برويد، جو ز جو، خب قرآن میفرمايد: «ثُمَّ اهْتَدى»[17]در مسير هدايت هم قرار بگيرد، چند نکته من ذيل اين آيه شريفه عرض کنم و روايت را تقديم کنم.
نکتهای که از اين آيه اولاً من محضر عزيزان اشاره کنم اين اميدی که خدا به همه بشريت میدهد: «إِنِّي لَغَفَّارٌ»[18] من میبخشم، محدود هم نيست، هرکس اينهای که نا اميد شدند شيطان آنها را بردند، ديگر میگويند ما راهی به جايي ندارم ما ته جهنم جايمان است، اينها وسوسههای شيطانی است اين آيه را برايشان بخوانيد اينهايي که با خدا قهر کردند با خودشان قهر کردند با رمضان قهر کردند با اخلاق و فضيلت بيگانه شدند بگوييد خدا میفرمايد: «إِنِّي لَغَفَّارٌ»[19]من بسيار بخشنده هستم، راه بازگشت و توبه برای همه انسانها باز است، بعضیها برگشتند در آن وقت اضافی زندگی، و خدا دستشان را گرفت، موارد زيادی داشتيم حالا حرّ را ما اشاره کرديم افراد ديگری هم بودند در تاريخ که اينها در آن روزهای واپسين زندگانی خودشان برگشتند و خدا بخشيد، در حالات يکی از زهاد و عباد و بنی اسرائيل، برسيسايي بوده نقل میکنند که اين شيطان يک وقتی اعوان و انصارش را جمع کرد گفت اين را که میتواند فريب بدهد، هر کسی يک تزی داد، يکی گفت میگوييم مثلاً عمل منافی عفت انجام بدهد، ببينيد شيطان نبضها را میگيرد حالاتتان را بررسی میکند به فراخور موقعيتتان، جايگاهتان، امتيازاتتان و روحياتتان میبردتان، ديديد بعضیها که خيلی متدين هستند میاندازد در وسواسگری طرف میخواهد نماز بخواند نمیتواند نماز بخواند کاری سرش میآورد که از نماز خواندن زجر بکشد و منتفر بشود، متدينين را با وسواس میبرد اين چون تدينش قوی است نمیتواند نماز را ازش بگيرد يک کاری سرش میآورد که نماز نفرت بشود نزدش، ما يک وقتی در مسجدالحرام حالا برای رفع خستگیتان بد نيست نشسته بوديم جمعی، يک آقايي هم ايستاده بود مقابل کعبه اول که در تکبيرة الاحرامش هی کلی: ال، ال، تا گفت الله اکبر بعد که شروع کرد نماز خواندن رسيد به: «و لاَ الضَّالِّين»[20]هی میگفت: ولا الض، ولا الض، يک آقايي گفت مرض مرض، گفت اين چه نماز است تو داری میخوانی گفت پيغمبر اين جوری نماز میخواند، ائمه اين جوری نماز میخواندند اين هم کار شيطان است شيطان متدينين را با حساسيت زياد و وسواسگری در طهارت، در نجاست در نماز، کاری سرشان میآورد که ديگر خسته میشوند، زده میشوند ديگر نظام کار را از اينها میگيرند، آنهايي هم که بیتفاوتاند با بیتفاوتی آقا خدا کريم است، خدا کوهی را به کاهی میبخشد نگران نباش برو خوش باش، جهنم کجا بود؟ خدا چه کسی را میبرد جهنم، يک عده آن جوری يک عده به اين طريق خب اين سبک شيطان است، شيطان نظر خواست هرکدام از اين شياطين يک نظری دادند شيطان گفت اين عابد زاهد را با شراب و زنا و حرام نمیشود خرابش کرد اين از کانال خودش بايد وارد بشويم، متدينين حواسهايتان جمع، يکی از شياطين گفت من با نماز منحرفش میکنم، گفت تو خوب فهميدی، تو حريف هستی، اين شيطان به شکل يک جوانی شد، رفت در صومعه آن عابد، وارد شد بر آن عابد به شکل يک جوان روايت داريم: «الشيطان شئ ناری يتشکل باشکال المختلفه حتی الکلب و الخنزير» ، شيطان به همه اشکال در میآيد حتی سگ و خوک، اينی که میگويند در رويا رويتان با ديگران يک «اعوذ بالله من الشيطان الرجيمی» بگوييد، يک وقت شيطان به شکل انسان هم میآيد جلو ماها: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» يا خودش تجسم شيطان است يا تصور شيطانی در ذهن اوست، اين به شکل يک جوانی شد و آمد و بر اين عابد وارد شد و گفت آقا اجازه میدهی ما چند روزی مهمانتان؟ گفت بفرماييد عابد ديد اين جوان جا نمازش را پهن کرد گوشه صومعه شروع کرد نماز خواندن، نماز پشت نماز، خب عابد يک ظرفيتی داشت نماز خواند خسته شد، موقع غذا شد ديد اين نه اصلاً غذا نمیخورد، گفت آقا بيا غذا بخور گفت من ميلی به غذا ندارم شما غذايت را بخور، ديد لاينقطع اين دارد عبادت میکند عابد وقت خواب شد خوابيد ديد اين دارد عبادت میکند فردا شد اين اصلاً سجاده را رها نمیکند، اين عابد زاهد گفت ما فکر میکرديم از خودمان عابدتر کسی نيست معلوم میشود از ما هم دست بالای دست بسيار است، به اين جوان گفت آقا من يک سؤال از تو دارم من عابد در اين سن و سال پيری به اندازه تو شوق عبادت ندارم تو چه کار کردی؟ ببينيد شيطان حالا خطوات شيطانی اين است، شيطان میبيند نماز را دوست میداری يک جوری ورود میکند که به اسم نماز دورت بزند، گاهی اوقات به اسم معنويات بتواند از معنويات بگيرد تو را حالا من مصاديق سراغ دارم، حالا فرصت نيست روی منبر، گاهی اوقات در سفرهای زيارتی ضربه فنی میکند آدم را بايد خيلی مراقب بود قسم خورده گمراه میکنم، گفت من فکر نمیکردم از خودم زاهدتر کسی باشد ولی تو خيلی از من کوشاتر هستی، علتش را؟ دوباره ايستاد نماز، عابد تحريک شد که علت را جويا بشود، اصرار به دنبال اصرار گفت آقا حقيقتش را بهت بگويم، من در زندگیام يک گناه کردم، هر وقت يادم به اين گناه میآيد قرار از من گرفته میشود پا میشوم عبادت میکنم، گفت چه گناهی کردی؟ گفت من يک عمل منافی عفت کردم زنا، گفت زنا کردی؟ گفت بلی زنا کردی؟ گفت بلی زنا کردم ولی الآن ببين چقدر عبادت میکنم؟ شب و روزم شده عبادت گفت تو اگر میخواهی مثل من بشوی، يک عمل منافی عفت بکن، مثل ما کوشا میشوی در عبادت آقا اين فکر خلاف را آورد به ذهن عبادت، به چه قصدی؟ به قصد نماز خواندن و نماز زياد خواندن، عابد گفت که خب حالا اگر ما بخواهيم مثل بشويم چه بايد بکنيم؟ گفت من راهش را نشانت میدهم اين پنج درهم را بگير، داد به اين عابد، گفت از اين صومعهات برو بيرون در شهر که رفتی بگو منزل فلان خانم را میخواهم، يک خانمی بود که مشهوره که بدکاری بود در شهر، بدنام شهر بود، خانه را نشانت میدهم تو در بزن اين خانم که آمد فقط پولها را نشانش بده، آن ديگر خودش میداند چه کار کند؟ عابد فريب خورد اينکه اولياء الهی پيغمبر میگويد خدايا يک چشم بهم زدن ما را به خودمان رها مکن: «وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً»[21] پيری، عابدی، میگويند مستجاب الدعوه هم بوده زد يکدفعه همه را خراب کرد، اين بلند شد با آن سر و روي سفيد پول در دست آمد در شهر، از مردم پرسيد خانه فلان خانم کجاست؟ مردم فکر کردند اين عابد حالا خوابی ديده، الهامی بهش شده که بيايد اين زن را نصيحت کند، گفتند منزلش در فلان محله است فلان خانه است آدرس گرفت رفت در خانه آن زن در زد آن خانم بدنام آمد دم در، يکدفعه ديد عابد منطقه آمده دم در، زن يک خرده خجالت کشيد گفت ما چقدر ديگر بدی ما شهرت پيدا کرده که اين عابد هم آمده ما را ديگر نصيحت کند، آمده تذکر بدهد نهی از منکر کند، به عابد گفت آقا بفرماييد، عابد آن پنج درهم را نشان داد گفت ما بيشتر از اين پول نداريم، گفت برای چه؟ گفت برای همين کارهايي که مردم میآيند اينجا انجام میدهند، ببينيد خدا کند که انسانها برگردند اينکه خدا میفرمايد غفار هستم میبخشم يک عمر در فساد غلطيدی برگرد دستت را میگيريم، اين خانم آنجا پيشيمان شد، فهميد که اين عابد مشتریش نيست، گفت آقا چه کسی آدرس خانه من را به شما داده؟ داستان را نقل کرد جوانی آمد مهمان ما شد وضعيت اين بود خيلی عبادت میکرد و گفت يک گناهی کردم هر وقت يادم میآيد قرار از من گرفته میشود به عبادت میپردازم، گفت آن جوان که اين حرفها را برايت زد، گفت گناه کردم توبه هم کردم، ببينيد اين لطف خداست:
ای خدا مگذار کار من به من، گر گذاری وای بر احوال من
گفت آقای عابد شما میتواني تضمين کنی در حال گناه جان ندهی؟ چه کسی میتواند تضمين کند، اميرالمؤمنين فرمود از مردن بترسيد که زمانی که سراغتان بيايد که در حال گناه هستی در حال غيبت در حال معصيت، گفت آن گناه کرد خدا فرصتش داد، تو در حال گناه اگر مردی، ديگر عابد نرفتی گنهکار رفتی، گفت آن جوان به تو گفت گناه کردم و توبه کردم تو میتوانی قول بدهی، گناه کنی فرصت توبه کردن پيدا کنی، تو میتوانی قول بدهی گناه کنی توبه کنی و خدا توبه تو را بپذيرد، تو الآن پاکی کارنامه داری سياه میکنی، از کجا معلوم که خدا توبهات را قبول کند يکدفعه اين عابد به خود آمد بعد رو کرد به عابد گفت من برای دو درهم تن به ناپاکی میدهم امروز هم در معاش زندگیام معطل هستم، اما حاضر نيستم دامن پاک تو را آلوده کنم برو، اين عابد هم بيدار شد برگشت، میگويند شب آن روز اين خانم مرد، فردا مردم اين بد نام شهر بود شهره آفاق بود در بدی، ديدند با قلم قدرت الهی رو درب خانهاش نوشته اين زن صالحه از دنيا رفت، خدا به پيغمبر آن زمان وحی فرستاد مردم را جمع کن بيايند تشييع جنازه اين زن: «إِنِّي لَغَفَّارٌ»[22] اما لازمه مغفرت اين است که پيشيمانی، جبران، ايمان در مسير هدايت قرار بگيرد، لذا بازگشت و توبه برای همه است.
نکته ديگر خدا میفرمايد اگر برگشتيد ما برکات بهتان میدهيم غفار هستيم، غفار يعنی به خاطر برگشتن شما مواهب زيادی شامل حال شما خواهد شد و شرط قبولی را هم خدا میفرمايد همين پيشمانی، تاب، آمن، ايمان، عمل صالح و در مسير هدايت پذيری قرار گرفتن، خب قطعاً ايمان و عمل صالح بدون هدايت پذيری کافی نيست، ما شما میبينيد امروز بعضیها هم میگويد آقا ايمان داريم کار خوب هم انجام میدهيم، حالا اين هدايت پذيری چيست؟ من يکی دو روايت را عرض میکنم، بعضیها در اين جهت نيستند لذا مشمول مغفرت هم قرار نمیگيرند و يک نکته پايانی من ذيل اين آيه محضر جمع محترم عرض کنم، عزيزان مؤمن بودن و مؤمن شدن مهم است، اما از اينها مهمتر میدانيد چيست؟ مؤمن ماندن است امروز مسجدی، اگر بمانيم با وضعيت هنر است، آينده هم همين باشيم مهم است، بعضیها خوب بودند در يک مقاطعی، خرابش کردند، اين برسيسا مؤمن بود اما در يک مقطعی لغزيد مؤمن بودن را از دست داد، ما بعضیها با يک سفر خارج از کشور عوض میشوند با يک نوسان اقتصادی فحش میدهد، گوجه فرهنگی گران میشود به مقدسات دينی توهين میکند، البته مشکلات اقتصادی يک بحثی است قطعاً اسلام نمیپذيرد قطعاً گرانی، قطعاً مشکلات حالا من روايتش را میگويم اصلاً مؤمن کسی است که همدردی بايد داشته باشد با ديگران ولی بعضیها با يک فراز و فرود زندگی يکدفعه عوض میشوند اينکه بتوانيم ايمان را حفظ کنيم، امام باقر فرمود نگهداشتن کار از انجام کار سختتر است، مسلمانی مهم حفظ مسلمانی مهمتر، اين پاکی نگهداشتنش خيلی مهم است، شما رمضان امروز روز هفتم بود تا به خودمان بياييم رمضان تمام شد اما میتوانيم نگهش داريم تا روز آخر زندگی، حج نهايت زمانی که از يک حاجی میگيرد يک ماه است، حاجی میتواند نگهش دارد! زيارت امام رضا و امام حسين رفتيم میتوانيم خرابش نکنيم، نگهداشتن مهم است، اينکه خدا میفرمايد: «ثُمَّ اهْتَدى»[23]در مسير هدايت بمانيد، بلی کار خوب کردي، توبه کردی، عمل صالح انجام دادی، اما نگهش هم داشته، اين: «ثُمَّ اهْتَدى»[24] است.
من يکی دو روايت تقديم کنم يکی از آقا اميرالمؤمنين است که حضرت میفرمايد: «ثُمَّ اهْتَدى»[25] يعنی «إلى ولايتنا»[26]بالاخره شرط مغفرت اين است که ولايت ائمه را هم قبول داشته باشی، کلام اميرالمؤمنين در بحار جلد 36، در سخن ديگری آقای داود ابن کثير رقّی اين هم جلد 27 بحارالانوار محضر امام صادق رسيد، به امام صادق عرض کرد: جعلت فداک» گفت آقا ما قربانت بشويم، فدای شما بشويم، اين آيه شريفهای که خدا میفرمايد: «و إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»[27] «فَمَا هَذَا الْهُدَى بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الْإِيمَانِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ»[28]خب چهار نکته را خدا نام میبرد، «تابَ»[29] توبه، «آمَنَ»[30] ايمان، عمل صالح، گفت اين «ثُمَّ اهْتَدى»[31]که در مسير هدايت هم باشد اين بيانگر اين است که بعضیها کار خوب میکنند ولی در مسير هدايت نيستند، مدرسه میسازد مسجد میسازد اما معتقد به امام زمان نيست، وای به حال اينها، کارهای خير انجام میدهد اعتقاد به ولايت ندارد اعتقاد به امام معصوم ندارد میگويد آقا ما کار نيک میکنيم، از اين خبرها نيست، ما هستيم و قرآن، ما هستيم و اهلالبيت من از مجموعه روايات ذيل اين آيه دو تا حديث را برای شما نقل کردم روايات فراوان داريم که شرط هدايت تبعيت از اولياء معصومين است آقای داود ابن کثير رقی وقتی آيه را برای امام صادق خواند و از امام صادق سؤال کرد که آقا اگر کسی توبه کرد، ايمان آورد، کار خوب دارد انجام میدهد ديگر: «ثُمَّ اهْتَدى»[32] يعنی چه؟ در مسير هدايت قرار بگيرد و تلاش کند برای هدايت پذيری خوب وقتی مؤمن است وقتی کار خوب دارد انجام میدهد اين هدايت پذيری به چه معنايي است، امام صادق فرمود: «فَقَالَ مَعْرِفَةُ الْأَئِمَّةِ وَ اللَّهِ إِمَامٍ بَعْدَ إِمَامٍ»[33] «ثُمَّ اهْتَدى»[34] يعنی امامت را بشناس، امام زمانتان را بشناسيد ائمه را بشناسيد، امام را و ائمه را يک به يک بشناسيد اين مسير هدايت، يک روايتی است مرحوم شيخ انصاری نقل میکند پيغمبر فرمود اگر کسی خدا عمر دهر به او بدهد عمر دهر يعنی از اولين روز دنيا بيايد دنيا تا آخرين روز دنيا هم زندگی کند، میليونها سال باشد، کارش چه باشد؟ روزها روزهداری، شبها شب زندهداری و هرچه خدا به او میدهد در راه صدقه بدهد و انفاق کند: «صَامَ نَهَارَهُ وَ قَامَ لَيْلَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ»[35] بعد هم بين رکن و مقام در مسجدالحرام مظلومانه کشته بشود، يعنی در يکی از مقدسترين اماکين روی زمين که امام زمان وقتی ظهور میکند از آنجا خودش را به عالميان و آدميان معرفی میکند، آنجا هم کشته بشود ولی ولايت اولياء معصومين را قبول نداشته باشد، کارهايش باطل است: «ثُمَّ اهْتَدى»[36]يعنی ولی خدا را هم يادش نرود، ما امروز با امام زمان همسو هستيم، امام زمان از زندگی بنده راضی است، از درآمد من از کسب من از رفتار من، از گفتار من، از جلسات فاميلیمان ما جلسه فاميلی که میگوييم رومان میشود بگوييم آقا تو هم تشريف بياور بيا شرکت کن، در افطاری دادنهايمان اگر امام سرزده بگويد من هم میخواهم بيايم خجالت نمیکشيی، در خانههايمان حضرت بگويد من سرزده میخواهم بيايم خانهات سر پايين نمیندازی، «ثُمَّ اهْتَدى»[37] يعنی ولی خدا را فراموش نکنی، اين کلام اهلالبيت در ذيل اين آيه شريفه، اما يک روايتی هم عرض کنم در بايدهای مؤمنين، عرايض را جمع بندی کنيم، اين حديث از رسولخداست پيغمبر میفرمايد: «مثل المؤمنين»[38]، بلی حالا مؤمن با اين اوصافی که خدا میفرمايد، خود ايمان انسانها را در مسير مغفرت قرار میدهد، کدهایی هم مؤمن بايد داشته باشد، اينها را هم بايد به خودمان مراجعه کنيم، «مثل المؤمنين»[39] ، حالا اين روايت را عرض میکنم يک بخشی از مشکلات اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی جامعه ما ريشه حلش اينجاست اين را ما يادمان رفته: «مثل المؤمنين في توادّهم و تراحمهم كمثل الجسد»[40] مثل مؤمنين در دوستیهايشان، «توادّهم»[41] در «تعاطفهم» ، عاطفههايشان، مهرورزیهايشان به يکديگر، محبتهايشان دو «و تراحمهم»[42] در رحم کردن به يکديگر، هم در دوستی، هم در عطوفت و مهربانی و هم در ترحم به يکديگر، پيغمبر فرمود مؤمنين بايد بايد اين جوری باشد: «كمثل الجسد»[43] بايد مثل يک پيکر باشد، چه زيبا رسولالله مثال میزند، میفرمايد: «إذا اشتكى بعضهم تداعى سائرهم بالسّهر و الحمی»[44] بدن انسان ديديد حاجی آقا يک دندان درد میگيری تمام بدنت میريزد بهم، نيست اين جوری؟ يک تب کردی تب منشأش عفونت بوده، عفونت در يک قسمتی از بدن بوده همه بدن شما گرفتار بیخوابی و گرفتار تب میشود، میگويي آقا ديگر حال ندارم، يک سردرد گرفته آقا بی خواب و بیحال تب و بیخوابی او را میگيرد، رسولالله میفرمايد جامعه مؤمنين بايد مثل بدن انسانها باشد يک قسمتی از بدن بيمار است تمام بدن در گير همان قسمت بيماری است، بیخوابی میآيد به خاطر همان، همه بدن، چشمش بيمار نيست اما چشم میگويد خواب ندارد، از درد، پای او بيمار نيست، اما اين پا از بیخوابی و تب آرامش ندارند، ما در جامعه مؤمنينمان اين وضعيت هست، خدا را شاهد بگيريم، بعد میگوييم چرا امام زمان نمیآيد؟ امام زمان بايد چه بکند؟ آقا میآيد میگويد آقا ما مشکل داريم، میگوييم مشکل خودت است به ما ربطی ندارد، خودت میدانی:
تو کز محنت ديگران بی غمی، نه شايد که نامت نهند آدمی
پيغمبر فرمود اگر کسی صبح کند به مسائل مسلمانها بیتوجه باشد مسلمان نيست حالا جامعه را بگذاريم کنار ارحام خودمان، بستگان خودمان، در فاميلمان آقايي که خدا بهت لطف کرده از شما کاری میآيد، در فاميلتان کسانی نيستند که گرفتار هستند بتوانی مشکلشان را حل کنی، در اين دارالرحمه شيراز تشييع جنازهای من رفته بودم داشتند متوفی را دفن میکردند، يکدفعه ديدم يک آقايي رسيد اين کنار قبر اين خاکهای که ريخته شده بود خاکها را ور میداشت روی خودش میريخت، هی صدا میزد خاک به سر شدم، گفتم جلو اين آقا را بگيرد اين کارهای عوامانه چيست میکنی؟ خاک بسر شدم، يکی گفت آقای حدائق میدانيد اين کيست؟ گفتم نه، گفت اين برادر همين ميت است، برادر همين متوفی، حالا گفتم ميت اين را هم بگويم همهمان بشنوم آقايون اول چيزی از شما میگيرند عنوانتان است، مهندسی، دکتری، اول تاجر بازاری، آيتالله هستی، استاندار و فرماندار و وزيری، ديدی در تشييع جنازه میگويند جنازه را آوردند، تابوت را آوردند، ديگر نمیگويند آقای مدير را آوردند نمیگويند اول تاجر را آوردند، آقای حاجی فلانی را آوردند، میگويند جنازه يعنی اول چيزی که از ما میگيرند عناوين ماست، جز شهداء شهيد را ديديد میگويند شهيد را آوردند، شهيد اين خلعت رفيع عنوان شهادت همراه اوست، گفتم اين آقا چه کار میکند؟ گفتند آقا اين برادر متوفی بوده سيزده سال اينها در يک شهر از هم بیخبر، حالا بهش خبر دادند برادرت فوت کرده بيايد دارالرحمه تشييع است حالا آمده دارد خاک میريزد رو سر خودش، گفتم واقعاً هم خاک بسر شده، ما میتوانيم بگوييم مؤمنين با اين رفتار، من رمضان برايم بگذرد از ارحامم بیخبر باشم، رمضان بر من بگذرد از حال همسايه بیخبر باشم، درد مردم من را دردمند نکند:
بنی آدم اجزای يک پيکر اند، که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضو بدرد آورد روزگار، ديگر عضوها را نماند قرار
ما مرحوم علامه سيدمهدی بحرالعلوم که آقايونی که نجف مشرف شديد، قبر ايشان کنار قبر شيخ طوسی در جامع طوسی باب طوسی است که از باب طوسی حرم اميرالمؤمنين میرويد خارج میشويد کنار مقبره شيخ طوسی است، ايشان ارتباطهای متعددی خدمت امام زمان و تشرفها داشت، ايشان میفرمايد يک شب شاگرد ايشان، میفرمايد شب در خانه بودم سيد جواد صاحب مفتاح الکرامه میگويد در منزل بودم ديدم که خادم استاد آمد گفت استاد با شما کار دارد گفت بلند شدم رفتم منزل استادم ديدم سيدبحر العلوم خيلی ناراحت است سلام کردم استاد جواب داد فرمود از خدا نمیترسی؟ از قيامت نمیترسی؟ گفتم چه شده استاد؟ گفت تو يک همسايه ديوار به ديواری داری که اين کاسب وضع کسب هم خراب است، اين يک همسايهای داری از کاسب محله معذرت میخواهم وضع زندگیاش مختل شده از کاسب محله، هر شب میرفته يک چيزی قرض میگرفته برای گذران زندگی امشب که رفته آن آقای کاسب فروشنده گفته تو بدهیات بالا آمده ديگر قرضت نمیدهيم، آقايون به شما بگويم اينهای که دستتان است مال خداست، اميرالمؤمنين میفرمايد لخت آمديد، شانس بياوريد با يک دست کفنی میرويد، از مال خدا برای خدا خرج کنيم، خدا بيشتر بهتان میدهد مال خودم است، متعلق به خودم است، از کجا آوردی؟ روزی که آمدی دنيا، که لخت آمدی، روزی هم که میروی با يک دست کفنی، گاهی اوقات ما غرور میگيردمان، موقعيت من، جايگاه من، ثروت من، گفت اين آقا گفته من ديگر قرضت نمیدهم، و امشب همسايهشما و خانمش و بچهها همه گرسنهاند آقای حاج سيدجواد میگويد من به استادم گفتم استاد به خدا قسم نمیدانستم، گفت سيدبحر العلوم فرمود ناراحتی من از اين است که چرا نمیدانستی؟ تو اگر میدانستی و بیتوجه بودی مؤمن و مسلمان نبودی، وای بر کسی که بداند گرسنهای هست و شب سر راحت رو زمين بگذارد، گفتم استاد چه کار کنم؟ فرمود من غذايي گفتم آماده کردند، اين غذا را شما میبری محترمانه در خانه همسايه را در میزنی، میگويي امشب آمدم با شما شام بخورم، آدم نبايد ديگران را هم خفت بدهد، ما يک علتی هم که گاهی اوقات در کارهايي خيرمان بالاخره نتيجه نمیگيريم، سبک میکنم طرف را، میگويي آقا چرا حرف نمیزنی؟ حالا اگر بنده ناقابل بیتدبير بودم خب تو نبايد به ما بگويي، استاد ما بايد بگويد تو وضعت اين است؟ خب میگفتی گرسنه هستی، تا برايت غذا بياوريم، ببينيد خرابش میکنيم: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»[45] انفاقهايتان را با منت گذاشتن و اذيت کردن خراب نکنيد، گفت ببر، بگو امشب شام آوردم با شما بخوريم محترمانه و يک مقدار پول هم بهش بده، مرحوم سيدجواد میگويد خادم استاد آن مجموعه غذا را روی سر گرفت آمديم در خانه همسايه در زديم، همسايه آمد سلام کردم، گفتم آقا امشب آمديم با هم غذا بخوريم، گفت آمدم داخل آن سينی غذا را گذاشت خادم زمين رفت، اين همسايه ما يک نگاهی به سينی غذا کرد گفت اين غذا کجا پخته شده؟ گفتم حالا هرجا پخته شده ما آمديم با شما، گفت نه تا نگويي از کجا آمده من نمیخورم دست به غذا نمیزنم، گفتم چطور؟ گفت اين غذا مال آشپزخانه عجمهاست تو عربی، عربها اين نوع غذا درست نمیکنند اين از کجا آمده؟ گفتم درست میگويي اين غذا مال آشپزخانه علامه بحرالعلوم است و من هم از حال شما بیخبر بودم امشب استاد به من گفت وضع شما اين است و اين پول را هم استاد داد و خواهش من اين است که ما را در جريان بگذاريد، گفت قدر استادتان را بدانيد من با خانمم عهد بسته بودم که از اين مسأله بين ما و خدا کسی مطلع نشود، آقايون بالاخره در جامعه هستند کسانی که آبرودار هستند، حالا بنده نمیشناسم، کسانی که شناسايي کردند برود در اختيار آنها قرار بدهيد، شکرانه اينکه داريد، شکرانه اينکه سايهتان بالای سر خانواده است ما دستگيری کنيم ديگران را پيغمبر فرمود، من لغزش اخلاقی جوان جامعه را بايد لغزش جوان خودم ببينم آن دختری که دارد از ارزشها فاصله میگيرد بگويم دختر خود من است، ديگران را با نگاه خود بودن و به خود منتسب بودن بنگرم اين نگاه متأسفانه در جامعه ما تحليل رفته امروز ما نگاهمان اين طور نيست به يکديگر، من عرضم اين است که اگر بنده میديدم دخترم حجاب رعايت نکرده بود در خيابان با وضع اين جوری میديدم چه میکردم؟ اصلاً دلسوزی داشتم يا نداشتم؟ اگر فرزند خودم مشکل اقتصادی داشت چه میکردم؟ مشکل خانوادگی داشت چه میکردم؟ خب همين بايد همه نسبت به هم باشند، مؤمن خروجیاش اين است، که پيغمبر فرمود مثل عضوی است که همه اعضاء درگير میشوند امروز قطعاً اين نشانه سلامت ايمان است که بعضیها گله میکنند که آقا ما از وضع اقتصادی، از وضع اخلاقی جامعه رنج میبريم و اين دليل بر سلامت انسان است، پناه بر خدا اگر کسی بگويد من گناه را میبينم خوشم میآيد اين اصلاً در ايمان خودش تجديد نظر کند، ولی اين رسالت رسالت جمعی است که همه بايد با هم بيايند سرقرار و سر خط، خب يکی از عزيزان اشاره کردند که امروز توسلی به ذيل حضرت ثامن الحجج مولانا ابوالحسن علی ابن موسی الرضا پيدا کنيم، خدا رحمت کند مرحوم آيتالله آقای حاج شيخ مرتضی حائری يزدی در حالات ايشان نقل میکنند که ايشان وقتی از دنيا رفت، آيتالله العظمی مرعشی میگويند ما باهم همدرس بوديم، آقای حاج شيخ مرتضی پدر عيال آيتالله آقای حاج سيدمصطفی خمينی بود، میگويد شب ليلة الدفن من نماز آقای حاج شيخ مرتضی خواندم و از خدا خواستم که عالم برزخ او را به من نشان بدهد، اين مرجع بزرگ آيتالله العظمی مرعشی میفرمايد شب نيمه شب خواب بودم، خواب ديدم در يک باغستان بسيار زيبايي دارم قدم میزنم آقای حاج شيخ مرتضی آمد سمت من خيلی زيبا، جوان، لباس زيبا به قامت اوست، فهميدم عالم عالم برزخ است آقای حاج شيخ مرتضی را در آغوش گرفتم و بوسيدم گفت آقای حاج شيخ مرتضی از مردن چه خبر؟ ببينيد آقايون امام سجاد فرمود سه ساعت جزء سختترين ساعات است، ساعت مردن، ساعت حضور در محشر، ساعت حاضر شدن پای ميزان اعمال، در عمرتان همچون ساعتی را تا حالا تجربه نکردی، حالا آقا يک عمل جراحی میکند میگويد خيلی روز سختی بود، روز سخت، روز سخت پيشروست، پيشرو داری ای که دست میرسد کاری بکن، آقای حاج شيخ مرتضی گفت آقای سيدالشهاب الدين مرعشی مريض شدم، مرض شدت پيدا کرد، حالم سخت شد، حضرت ملک الموت آمد جان ما را قبض کرد، صدای شيون و گريه از اهل منزل و کسانی که کنار بستر ما بودند بلند شد، حالا ما هرچه به اينها فکر مردنتان باشيد، شما هم اين راه را پيشرو داريد شما هم بايد بيايد ولی اينها نمیشنيدند گفت من را بردند غسل دادند، کفن کردند، تشييع کردند، آوردند مسجد بالای سر پايين قبر پدرش آيتالله العظمی آقای شيخ عبدالکريم حائری بنيانگذار حوزه دفن کردند، گفت لحد گذاشتند و ديدم يکی افراد رفتند بارها گفتم شما ساعت بگيريد ميت را وقتی دفن میکنند مخصوصاً وقتی که هوا مساعد نيست، يا هوا خيلی سرد است يا خيلی گرم است دو ساعت نگذشته ديگر کسی سر قبر نيست، اصلاً مثلی اينکه اين آدم در دنيا نبود همه میروند، ديديد گاهی اوقات زير بغل بازماندگان متوفی را میگيرند میگويند اين قدر گريه نکن به خودت رحم کن، اين راهی که همه بايد برويم بيا برويم خدا صبرت بده، به زور بچهها را بلند میکنند میبرند، گفت ديدم همه رفتند فرزندانم هم رفتند من و ماندم و تاريکی قبر و تنهايي قبر: «أَبْكِي لِظُلْمَةِ قَبْرِي»[46] اين شبها اين را کلام امام سجاد آقا زينالعابدين نمیخواهد ما را بترساند اين سرنوشت پيشروست که قبر تاريک را الآن بايد روشنش کنی، الآن بايد حواله بفرستی، ای که دست میرسد کاری بکن، ايشان فرمود روح من بالای جسدم زانوی غم را در بغل گرفته بود، صدای پای آمدن دو نفر از پايين قبر به گوش رسيد آيتالله حاجی شيخ مرتضی از مجتهدين مبرز حوزه علميه قم بود، عرض کردم دامادش آيتالله حاج آقامصطفی خمينی بود، پسر حاج شيخ عبدالکريم حائری بنيانگذار حوزه بود، گفت صدای پای آمدن دو نفر به گوش رسيد اما اين صداها خيلی وحشتناک، هرچه صدا نزديکتر میشد وحشت من بيشتر میشد صداها آمد آمد تا وارد در قبر شدند ديدم دوتا وجود بسيار وحشتناک اينها وارد قبر شدند نکير و منکر گفت زبان من به لکنت افتاد تعبيری که ايشان برای آيتالله مرعشی کرده بوده اين بود، روح من داشت زهرترک میشد از وحشت اصلاً زبان بند آمد حرف نمیتوانستم بزنم، در اين آشفتگی و هراس صدای پای آمدن يک نفر هم از بالای سر به گوش رسيد اما آن صدا هرچه بيشتر نزديکتر میشد اولاً آرامش من بيشتر میشد و هرچه نزديکتر میشد اين دو نفر از من دور میشدند آن صدا آمد آمد تا وارد در قبر شد قبر سراسر شد روشنائی و نور، اللهم صل علی محمد و آل محمد، میگويد آن دوتا وجود وحشتناک هم اصلاً ناپديد شدند، ديدم يک چهره بسيار نورانی در قبر نمايان شد سلام کرد به من، من جواب دادم، فرمود شيخ مرتضی حائری ترسيدی؟ گفتم آقا خيلی ترسيدم فرمود من را شناختی؟ گفتم نه آقا شما را نشناختم، فرمود من علی ابن موسی الرضا هستم، شيخ مرتضی تو در ايام زندگانیات سی و هشت مرتبه مشهد آمدی، من هم سی و هشت مرتبه ديدنت میآيم اين ديدن اول بود، ديگر هم نگران نباش کسی کارت به کارت ندارد، خود آقا هم فرمودند هرکسی بيايد زيارتم میآيم ديدنش شب اول قبر، گفت آقا يک اشاره کردند بالای سر ديدم دری باز شد اين باغ و اين کاخ و اين خلعت زيبايي که من به تن پوشيدم اينها همهاش مرحمتی امام رضاست، يک جمله بگويم تمام کنم، روضه بخوانيم عرض ادب کنیم، علامه امينی از دنيا رفت، گفتند آقای امينی از برزخ چه خبر؟ گفت ای کاش بيشتر در دنيا به زيارت ائمه رفته بودم، مردم تا میتوانيد برويد زيارت سيدالشهداء تا میتوانيد برويد زيارت اميرالمؤمنين کار داريد با اينها تا میتوانيد رويد زيارت علی ابن موسی الرضا روزی که همه ولتان میکنند اينها میآيند سراغتان، علامه امينی فرموده بود حسرت من در عالم برزخ اين است که ای کاش بيشتر رفته بودم، به ازای هر زيارتی که از معصومين کردم آنها يک ديدن از من کردند و ديدنهای آنها مقاماتی به من داد، حالا زبان حال همه را خدمت امام رضا عرض کنيم:
السلام ای شهيد خراسان، ای پناه همه بیپناهان
تو جگر گوشهای مرتضائی، تو علی ابن موسی الرضائی
اين نفسهايت را سرمايه شب اول قبر بکن، اين چند کلمهای که الآن میگويي:
ای رضا جان، ای رضاجان، ای رضاجان،
حاجت همه ما آقا اين است عرض اين جمع محترم مرد و زن به محضر شما اين است دو شخصيت خيلی امام رضا روشان حساسيت دارد، يکی مادرش زهرای مرضيه، يکی عزيزش جوادالائمه، به هردو قسم بدهيم آقا را:
جان زهرا و جان جوادت، وقتی مردن کن از ما عيادت
ای رضاجان، ای رضاجان، ای رضاجان
اباصلت میگويد آقا داخل حجره فرمود اباصلت در منزل را ببند ديگر به کسی اجازه ملاقات نده:
تن پور ز زهر و پور درد نه طبيب و نه دوايي، چه کند غريب بیکس که ندارد آشنائی
آقا داخل حجره بود بیتاب از درد به خود میپيچيد اباصلت میگويد يک وقت ديدم يک آقازاده چند سالهای در حياط منزل نمايان شد، آقا شما چه کسی هستيد؟ اباصلت من جوادالائمه هستم آقا درها بسته بود از کجا داخل شديد؟ آقا فرمود اباصلت همان خدايي که از مدينه به طوس آورد قادر است از درهای بسته هم داخل کند، وارد حجره شد سر بابای غريب را به دامن گرفت، اما بگوييم غريب حسين، غريب حسين، جوادالائمه سر بابا را به دامن گرفت، در کربلا راوی میگويد آمدم کنار گودی قتلگاه، ديگر جوانی نبود، کسی نبود سر را به دامن بگيرد، میگويد ديدم عزيز زهراء حسين صورت را روی خاک مقتل: الهی رضاً بقضائک، تسليماً لامرک لا معبود سواک يا غياث المستغثين همه بگوييم يا حسين.
يا ربّ الحسين اشف صدر الحسين بظهور الحجه، يا ربّ الحجه اشف صدر الحجه بظهور الحجه، اللهم عجل لوليک الفرج و سهّل له المخرج و اوسع له المنهج.
[1] طه82.
[2] طه82.
[3] عنکبوت69.
[4] طه82.
[5] طه82.
[6] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص550.
[7] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص550.
[8] طه82.
[9] محاسبة النفس محاسبةالنفسللكفعمي ص57.
[10] طه82.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج1 ص87. از امام رضا(ع) نقل شده نه از پيامبر(ص).
[12] طه82.
[13] طه82.
[14] رعد11.
[15] طه82.
[16] طه82.
[17] طه82.
[18] طه82.
[19] طه82.
[20] فاتحه7.
[21] الكافي (ط - الإسلامية) ج2 ص524.
[22] طه82.
[23] طه82.
[24] طه82.
[25] طه82.
[26] البرهان في تفسير القرآن ج3 ص792.
[27] طه82.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج27 ص198.
[29] طه82.
[30] طه82.
[31] طه82.
[32] طه82.
[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج27 ص198.
[34] طه82.
[35] وسائل الشيعة ج27 ص42.
[36] طه82.
[37] طه82.
[38] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص715.
[39] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص715.
[40] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص715.
[41] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص715.
[42] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص715.
[43] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص715.
[44] نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص715.
[45] بقره264.
[46] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص591.