استاد حدائق روز سه شنبه 16 اسفند 1401 در مسجد اعظم شیراز به مناسبت شب میلاد امام زمان(عج) به بیان ویژگی یاران آن حضرت پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله الحکيم فی کتاب الکريم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»[1].
صدق الله العلی العظيم
من در حد وقت معين و مقرری که در خدمت شما هستم، يکی از آيات مهدوی را يک مرور اجمالی میکنم، بررسی، تفصيل، تحقيق آيه را انشاءالله خود عزيزان ادامه بدهيد آيات متعددی ما در قرآن با رويکرد مهدوی و اشاره به امام عصر در قرآن داريم که يکی از آن آيات آيهای که تلاوت شد آيه 54 سوره مبارکه مائده اين آيه از آياتی است که مربوط به ما ايرانیها هم هست، ما ايرانيان کجای قرآن هستيم؟ اصلاً ايرانی از نگاه خدا کيست؟ اين را من يک وقت در دانشگاه مطرح کردم، تمام اساتيد سرشان را انداختند پايين قرآن رو سر میگيريم میخوانيم خودمان را در قرآن پيدا نکرديم، اين آيهای که تلاوت شد وقتی نازل شد مسلمانها از پيغمبر سؤال کردند مقصود و منظور خدا در اين آيه کدام قوم است، رسولالله اشاره به سلمان کردند فرمودند: «هذا و قومه»[2]منظور اين آين آيه سلمان و قوم سلمان است ايرانيان، ايرانی سر بلند باش. يک سنی خبيث وهابی در بين الحرمين پيغمبر جلوی ما را گرفت سالها قبل، گفت شما قوم مجوس هستيد، قوم آتش پرست هستيد، شروع کرد از اين اباطیل گفتن، گفتم يک تعبير خدا از ما در قرآن کرده بشنو: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ»[3] تا آخر آيه سر را انداخت پايين رفت، ما ناسيوناليست نيستيم، نژاد پرست نيستيم، اميرالمؤمنين فرمود: «لَا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ وَ لَا لِعَجَمِيٍّ عَلَى عَرَبِيٍّ وَ لَا لِأَحْمَرَ عَلَى أَسْوَدَ وَ لَا لِأَسْوَدَ عَلَى أَحْمَرَ إِلَّا بِالتَّقْوَى»[4]، عرب بر عجم، عجم بر عرب، سياه بر سفيد، سفيد بر سياه هيچ مزيتی و برتری ندارد جز به تقوی، لور، ترک، عرب، بلوچ، فارس، بالا شهری، پايين شهری، مهندس، کارگر، آيتالله العظمی، مکانيک، اينها هيچ کدامش مهم نيست، تقوی مهم است تقوی تقوی:
کس نمیداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
يک وقت میبينی در يک اداراهای آن آبدارچی سر خط است، خيلیها ته خط هستند، در اين شهر چه کسی نزديک به خداست ما نمیدانيم تقوی ملاک است، بعضیها ديديد کار خوب که میکنند يک منت هم میگذارند، ما اين کار را کرديم ما اينطور بوديم ما نباشيم کار تعطيل است، بابا هيچ وقت منتی سر دين نگذاريد مردم تا حالا هرچه موفق بوديد خدا خواسته، ولمان کنند بايد جمعمان کنند، آقای مهندس هستيد، دکتر هستيد، آيتالله هستی، اول تاجر بازار هستي، از هر انگشتت هنرها میبارد: اين همه آوازهها از شه بود، اينها همه لطف خداست، رهايمان کنند بايد جمعمان کنند.
من در يک جلسهای عرض کردم يک وقتی رفته بوديم بازديد در يکی از اين مراکز توانبخشی در فرهنگ شهر تعدادی از اين بيمارهای قطع نخاعی آنجا بستری بودند، يکدفعه من صدای يک خانمی را شنيدم از يک اتاق صدايش بلند شد فرياد میزد میگفت آب آب، ديدم پرستارها دويدند يک ظرفی مثل قمقمه بود، ظرف خاصی بود با يک نی مخصوص، رفتند برای آب دادن به اينی که صدا میزد آب، ما هم دنبال اين پرستارها رفتيم سمت آن اتاق، ديدم يک خانمی فقط اسکليت رو پهلو خوابيده بود، رو اندازی که رويش انداخته بودند دندنها و استخوانها نمايان بود، اين را من خودم ديدم قصه تعريف نمیکنم مردم عبرت بگيريد اينها رفتند با يک نی مخصوصی يواش يواش قطره چکانی داشتند آبش میدادند، آن آقای دکتری مجموعه گفت آقای حدائق اين خانم را شناختی گفتم نه، گفت اين يکی از بهترين پرستارها بيمارستان نمازی شيراز بود، دکترها سر بردن اين در اتاق عمل دعوی داشتند میگفتند اين آچار فرانسه اتاق عمل است، در يک سانحه قطع نخاع فلج کامل، آب نمیتوانست بنوشد، طائفهای را اداره میکنی، ولت کنند طائفهای بايد جمع بشوند ادارهات کند بشر مغرور نباش، بشر سلامتی آبرويت، ثروتت، همه چيزت مال اوست: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[5] حواسمان باشد ولی نعمت يادمان نرود خدا، بعضیها گاهی اوقات منت سر دين میگذارد ما اين کار را کرديم ما چنان کرديم ما فلان کرديم، همه چيز لطف اوست: «الهی کلما وفقتنی من خير»[6]، حالا میخوانيد شبهای قدر دعای ابوحمزه: «فانت دللتنی اليه»[7]، امام سجاد عرض میکند خدايا هر باب خيری به روی من گشوده شد تو راهنما بودی، دستت میرود در جيب میآيد بيرون دستگيری میکنی کار اوست، زبانت به خير میگذرد کار اوست، امشب خودتان آمديد:
تا که از جانب معشوق نباشد کشيشی، کوشيش عاشق بیچاره به جايي نرسد
يک لياقتی يک علتی، يک توفيقی بوده که اينجا هستی، بوده که در اين مسير هستی، قرآن خطاب به مؤمنين میفرمايد اگر از دين خدا برگشتيد خدا دين را پاسداری میکند، ما امشب آمديم مسجد به خودمان خدمت کرديم، يک آقايي به من رسيد سالها قبل گفت به امام رضا گفتم مشهد نمیآيم، گفتم نرفتی که نرفتی، تو هم مثل يکی نرفته، مثل بقيه، امام رضا اولتيماتم میدهی، ما نياز به امام رضا داريم نه امام رضا نيا به ما، بعضیها سر خدا منت میگذارند سر دين منت میگذارند من ديگر اين کار را نمیکنم خدا جواب نداد، ديگر هم ما نيستيم اهلش خب اين بیتوفيقی است، قرآن میفرمايد مؤمنين اگر از دين خدا برگشتيد ما آينده جمعيتی میآوريم با شش ويژگی اينها دين را پاسداری میکنند و حمايت میکنند که بعد پيغمبر فرمود مقصود سلمان است و قوم سلمان، حالا من در بحث فتح ايران و اينکه واقعاً ايرانيان از شعف دل اسلام را قبول کردند بد نيست صحبت کند، جريان ملاقات سعد ابی وقاص با رستم فرخزاد، فرمانده ارشد ايرانیها که اين هم شنيدنی است و حکايتی است اين يک شأن نزول آيه، يک شأن نزول هم امام صادق میفرمايد اينها صفات اصحاب المهدی در عصر ظهور است، ما میخواهيم يار امام زمان باشيم من شب شب ميلاد حضرت است میخواهم عيدی بدهم به شما، ياران امام زمان از نگاه خدا چه صفاتی بايد داشته باشد، اينها را که محضر عزيزان عرض میکنم، اگر در ماست بگوييم الحمدلله ربّ العالمين حفظش کنيم از دست ندهيم، بعضیها تا يک مقطعی هم يک چيزهای را هم حفظ کردند و بعد به باد دادند، جوانی آمد گفت آقا پدر بزرگ ما نماز شبش هم تعطيل نمیشد الآن شده تارک الصلاة دم دم مردن، خدا نکند کسی عاقبت به شر بشود و بميرد، ختم به شر بشود، خدا رحمت کند والده ما را از دوران طفوليت اين شعر را در گوش ما میخواند:
ای خدا مگذار کار من به من، گر گذاری وای بر احوال من
از خدا بخواهد به خودتان هم واگذار نشويد نه به اولاد، نه به برادر، نه به شوهر، نه به همسر، نه به همسايه، به خودت هم واگذارت کنند رفتی: گر گذاری وای بر احوال من. آقا امام صادق فرمودند اينها اصحاب المهدی اين صفات را دارند، ما میخواهيم ببينيم اصحاب المهدی هستيم، الآن صفات ياران امام زمان در ما هست، هست الحمدلله، نيست آقا تا پيمانه پور نشده به دست بياوريد اين صفات را، يک قرآن میفرمايد: «يُحِبُّهُمْ»[8]ياران امام زمان در عصر ظهور آن گونه زندگی میکنند که خدا دوستشان میدارد، خدا چه کسانی را دوست میدارد؟ در قرآن آياتی داريم که خدا میفرمايد ما اينها را دوست میداريم: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقين»[9]ما با تقوی هستيم، خدا آدمها با تقوی را دوست میدارد اصلاً يکی از نشانههای منتظران امام زمان تقواست، امروز عزيزان با تقواترين انسان روی کرة زمين ولی عصر است منتظران حقيقی امام زمان کسانی هستند که تقوا دارند، ما چقدر با حضرت نزديک هستيم؟ امام صادق يک روايت کوتاهی است دوتا نشانه برای تقوی ذکر میکند: «لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ»[10] آدم با تقوا کسی است که خدا او را در حال نافرمانی نمیبيند، من نماز شب بخوانم غيبت هم بکنم اين بیتقوايي است، زيارت عاشورايم تعطيل نمیشود اجحاف هم میکنم اين بیتقوايي است، اشک میريزم با آن چشم آبرو يافته نگاه به گناه هم میکنم بیتقوايي است، آدم با تقوا: «لَا يَرَاكَ اللَّهُ حَيْثُ نَهَاكَ»[11] خدا نمیبيند اين را در حال کاری که او را نهی کرده است و دوم: «لَا يَفْقِدُكَ حَيْثُ أَمَرَكَ»[12]طاعتی که خدا از او انتظار دارد فوت نمیشود، با تقوی نماز قضا ندارد، با تقوی خمس پرداخت نشده ندارد، با تقوی حج تعطيل شده اگر واجب الحج شده ندارد، با تقوی زکات پرداخت نشده در کارنامهاش نيست اگر بايد میپرداخت، به قول سعدی: به عمل کار بر آيد، به سخنرانی نيست، خدا میفرمايد ما متقين را دوست میداريم ياران امام زمان متقين هستند، خدا چه کسانی را ديگر دوست میدارد؟ «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»[13]خدا نيکوکاران را دوست میدارد، ما به تراز نيکوکاران نزديک هستيم؟ نيکوکاران را خدا در قرآن اين تعريف میکند: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين»[14]نيکوکار کسی است که در فراخ دستی، تهی دستی انفاق میکند انفاق فقط کار پولدارها نيست، فقراء ضعفاء به نسبت امکاناتشان بايد انفاق کنند، ببينيد انفاق روحيه سخاوت میخواهد نه پول زياد، بعضیها پول زياد دارند روحشان گداست، بعضیها وضع سبکی دارند روحشان غنی است، بعضیها ببينيد در عين حال تهی دستی روح بلندی دارد، من چند سالی قبل بود در اين موکبهایی که گذاشته بودند شاهچراغ موکب حوزه علميه طلاب گفتند آقا بياييد صحبتی کنيد، من وقتی رفتم اينها داشتند غذا توزيع میکردند ملت هم صف بسته بودند، آن متصدی توزيع غذا، گفت ديگر از آن آقا کسی نايستد، ديگر غذا دارد تمام میشود آقا به پشت سریهايت بگو ديگر نايستند غذا ديگر تمام شد، من هم همين طور که مشغول صحبت بودم زير نظر داشتم يک آقايي قيافهاش از همين کارتون خوابها، زائدات جمعکنها، که بايد به بعضی از اينها بگوييد التماس دعا:
کس نمیداند در اين بحر عميق، سنگريزه قرب دارد يا عقيق
ماشين شاسی بلند زيرپايت است، يک وقت همانی که دارد گاری هُل میدهد بايد بروی سراغ او بگويي دعايم کن، ديدم يکی از همينهای که قيافه او همين سيمای کارتون خوابها بود اين هم در صف بود، نوبت اين که رسيد يک پرس غذا بهش دادند همزمانی که داشت نوبت اين میرسيد يک پيرمردی آمد گفت به ما هم بدهيد گفتند ديگر تمام شد در صف هم نايست غذا نيست، اين جوان کارتون خوابی که شما قيافه را میديد حالا زود قضاوت هم میکنيم نمره منفی هم میدهيم خدا از سر تقصيرات ما در گذرد، ديدم غذا را گرفت، رفت دنبال آن پيرمرد، غذا را داد به آن پيرمرد و رفت من اين صحنه را که ديدم به يکی از دوستانم گفتم برو آن گدا را صدا بزن بيايد، بگو بيايد صدايش بزن، يکی رفت دنبالش صدايش زد آمد، گفتم آقا غذای خودت را دادی به آن؟ خب اين غذا مال شما بود مگر گرسنه نبودی؟ گفت خدا رازق است، کسی که رو کارتون میخوابد اين را میگويد سخاوتمند روح سخاوت نه مال زياد نيکوکار خدا میفرمايد: «يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[15] در فراخدستی و تهيدستی روحيه انفاق داری؟ تو محسن هستی، خدا میفرمايد ما نيکوکاران را دوست میداريم ما توابين را دوست میداريم ما مجاهدين فی سبيلالله را دوست میداريم، خداوند میفرمايد ما آنهايي که در مسير الهی حرکت میکنند، دوست میداريم، ياران امام زمان کسانی هستند که محسنين هستند، متقين هستند، توابين هستند، متطهرين هستند، مجاهدين فی سبيلالله هستند، کسی میخواهد با کد يار امام زمان همتراز باشد راهش اين است اين يک، دوم: «يُحِبُّونَهُ»[16]از صفات ياران امام زمان در عصر ظهور اين است که خدا هم اينها را دوست میدارد ما عملکرد مان، رفتارمان داخل و خارج زندگیمان رضايت الهی هست، آقا امام زمان امشب بگويد آقا من سرزده میخواهم بيايد در خانهات، خانه ما وضعيتش، دکورش، آرايش داخل خانه لياقت حضور امام زمان را دارد، آقا که میفرمايد ما به اذن خدا از همه کارهايتان با خبر هستيم: «فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ»[17] ما همه کارهايتان را میفهميم: «وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُم»[18]جزئی و کلی، ريز و درشت، خرد و کلان کارهايتان را میدانيم به اذن خدا: «يُحِبُّونَهُ»[19]اينها هم خدا را دوست میدارند خدا هم اينها را دوست میدارد اين دوتا ويژگی.
سه: «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»[20]ياران ولی عصر در برابر مؤمنين متواضع هستند، فروتن هستند، ببينيد آقايون تراز تواضع و فروتنی ايمان است، ببينيد دوتا بحث است يکی بحث احترام است احترام به همه بگذاريد ما در جامعه با هر کسی رو به رو بشويم بايد با ادب و با احترام رو به رو بشويم، سلام کردن، پيغمبر فرمود من چند چيز را تا زنده هستم انجام میدهم تا مسلمانها ياد بگيرند يادشان نرود، پنج چيز را پيغمبر نام برد يکش اين است سلام به بچهها در کوچهها، نه به بچههای خودتان نه به نوههايتان به بچههای مردم در کوی و برزن، ما بعضیهايمان اين قدر باد شديم اين قدر متکبر شديم، نگاه میکنيم توقع داريم سلاممان کنند، پدر میآيد خانه سلامت کو؟ بابا اگر سلام خوب است پدر تو سلام کن، تو ياد بده پيغمبر در سلام کردن کسی بر او پيشی نمیگرفت، خيلیها که محضر امام زمان مشرف شدند حضرت را نمیشناختند امام به اينها سلام میکرده و بعد که متوجه شدند خجالت کشيدند مگر ما بالاتر از ولی عصر هم داريم: «أَذِلَّةٍ»[21]نسبت به مؤمنين میگويند تواضع فروتنی، اين نسبت به مؤمنين است نسبت به عامه مردم احترام است آن فروتنی، کرنش، افتادگی در برابر مؤمنين است، تراز احترام خاص ايمان است، هرکسی که با ايمان است تواضع کنيم، فروتنی کنيد: «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»[22]در برابر مؤمنين فروتن و متواضع، از کارهای که پيغمبر فرمود من ترک نمیکنم، غذا خوردن با فقراء، اين برای همهمان درس است، آقا يک رتبه و مقامی دارد عارش میشود با نوکرش غذا بخورد، من مدير با آبدارچیام خجالت میکشم غذا بخورم، بعض دوائر را من سراغ دارم سالن غذا خوری تحصيل کردهها و سيکلها جداست، اينها يعنی تبعيض، الآن در اين جمعيت چه کسی به خدا نزديکتر است؟ در شيرازتان چه کسی به خدا نزديکتر است؟ کسی نمیداند، اميرالمؤمنين فرمود خدا اولياء را در مردم پنهان کرده به هيچ کس به ديد حقارت نگاه نکنيد، يک وقت به همان کسی که به ديد حقارت نگاه میکنی، ولی خداست و تو بیخبر هستی، فروتن باشيد يار امام زمان متواضع در برابر مؤمنين است: «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ»[23]مسجدیها حرمت يکديگر را پاسداريد، هرکسی که مؤمن است در برابر او بايد ادب کرد در برابر او بايد تواضع کرد به احترام خدا به احترام ايمانش اين صفت ياران مهدی است، اما يکجايي که بايد قاطعيت، شهامت، جديت به خرج داد: «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ»[24]در برابر دشمنان خدا محکم باشيد، ياران صاحب الزمان در برابر کسانی که با خدا زاويه گرفتند زاويه میگيرد، ترازتان خدا باشد، آقا فرزند با خدا زاويه گرفت، نوح از فرزندت ببر چون از خدا بريد: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»[25]قرآن که فقط برای شبهای قدر نيست رو سر بگيريم، خانم شوهرت از خدا بريد، آسيه از فرعون ببر اينها درس قرآن است، قرابتها رفاقتها، دوستیها رفت و آمدها با معيار خدا پرستی است، هرکسی با خدا زاويه گرفت به احترام خدا بايد زاويه گرفت امام صادق فرمود دين يعنی دوستی و دشمنی برای خدا: «أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ»[26]در برابر هرکسی با خدا در ستيز است شما قاطع بايستيد و در ستيز، اين صفت ياران مهدی است، آقا ما با همه خوب هستيم اين منطق خوبی نيست بلی با همه خوبان خوب باش، با دشمنان خدا اگر خوب شدی در دوستیات با خدا خلاف داری میگويد، من در بندگی خدا مشکل دارم، ويژگی پنج خدا میفرمايد: «يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ»[27]ياران امام زمان اهل تلاش هستند اهل کوشيش هستند خستگی ناپذير هستند آنهم جهاد و تلاش در راه خدا: «في سَبيلِ اللَّهِ»[28]سروران عزيز اين «في سَبيلِ اللَّهِ»[29]هرجا بيايد در کارها قيمت پيدا میکند، کشته اگر «في سَبيلِ اللَّهِ»[30] شد میشود شهيد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً»[31]آن خون روی زمين ريخته شده برای خدا میشود، آن جهادی «في سَبيلِ اللَّهِ»[32] ارزش پيدا میکند قيمت پيدا میکند و الا هر تلاشی که ارزشمند نيست هر دوندگی هر بيخوابی هر فعاليتی محترم نيست، رنگ کار اگر رنگ الهی پيدا کرد ارزش پيدا میکند ياران امام زمان نظام فکری و عملیشان ياد خداست: «يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ»[33]اين «في سَبيلِ اللَّهِ»[34]يک خاطرهای از مرحوم جدمان بگويم شنيدنی است صلواتی ختم کنيد، يادی کنيم از گذشتگان يک حاجی آقای موجبپوری بود نمیدانم در اين جمع کسی ديده بود نديده بود؟ ايشان از اصحاب مسجد علمدار بود کارمند يکی از ادارات بود، قبل از انقلاب من دانش آموز مقطع ابتدائی بودم با اينکه يک کارمند بود، خدا رحمت کند امام را مرحوم امام را میفرمودند ميزان الاعمال هرکسی را کسی مثل خودش روز قيامت قرار میدهد کارمند بود اين خاطره را من خودم ديده بودم از اين، با همان پول کارمندیاش اين وقت میگذاشت از نيم ساعت به اذان صبح میآمد مسجد علمدار يک مقداری نان شيرين میخريد، به هر کسی يک کف دست نان شيرين، يک آبگرمی هم درست میکرد، اينهايي که میآمدند نماز جماعت، اولويت را هم به بچهها میداد، اخلاق را ببينيد حالا شما بزرگترين نان شيرين بخوريد نخوريد، مسجد را ترک نمیکنيد اما اين بچههايي که آمدند را بايد جذبشان کرد، ببينيد عزيزان عقبه مساجد ما اين نسل جوان ما هستند، میگويند يک عارفی رفت در يک مسجدی، ديد جوان در مسجد نيست، گفت اين مسجد ديگر عقبه ندارد، آينده اينها میخواهند مديريت کنند، مساجدی که نسل جوان و نوجوان درش است، اين مسجد محل اميدواری است آقای موجبپور خيلی آدم عجيبی بود يکی از عزيزانش هم در دفاع مقدس شهيد شد، من اين جريانی که میخواهم نقل کنم از سهتا عالم نقل میکنم، مرحوم آيتالله والد ما مرحوم آيتالله توبايي، مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقای شيخ الاسلامی، اينها میگفتند آقای حاج شيخ آيتالله يا آقای حاج شيخ ابوالحسن حدائق ايشان صبحها اين را من يادم نيست ديگر آن زمان به ما نمیخورد، میگفتند بعد از نماز صبح دوتا درس در مسجد علمدار میگفتند بعد میرفتند منزل صبحانه میخوردند میرفتند منصوريه برای ادامه درس، میگفت بين درس اول و دوم آقای موجبپور يک قوری چايي دم میکرد و يک سنی استکان و قند میآورد میگذاشت در مجلس که آقايان آقای حاج شيخ اينهايي که هستند يک استکار چايي بخورند، که گفتند يک روزی چايي آورد گذاشت، يک قليانی هم چاق میکرد میآورد، گفتند يک روز آقای حاج شيخ گفتند که آقايان طلاب، اين آقای موجبپور میتواند از چايي دم کردنش کسب عبادت کند، خانمها زيادی بشنويد اين به درد شما میخورد، يک خانمی میگفت من همه عمرم به کلفتی و پختن و شستن گذشت، گفتم خانم برای چه کسی کار کردی؟ اول تکليفت را روشن کن، اگر برای خداست، خدا زيربار منت تو قرار نمیگيرد تمام اينها جهاد است، پيغمبر میفرمايد: «جهاد المرئة حسن التبعل»[35] خانم در آشپزخانه هستی، مثل جبهه جنگ است، مثل جهاد فی سبيل الله اجرت میدهند، نباختی بردهای، بلی اگر برای خوش آيند اين و آن اين کارها را کرديد، غذا پختيد، که بگويند دستت نکند، بلی اگر نگفتند ضرر کردی، حاجی آقا برای چه کسی داری کار میکنی؟ برای خدا، اگر نگاه دين است که خدايا چون تو میپسنديد ما کار کنيم، زندگی را مديريت کنيم، با آبرو و سربلندی خانواده و افراد تحت عائلهمان را اداره کنيم، تمام لحظه کار شما عبادت است، میگويند: «الکاسب حبيب الله» گفت آقای حاج شيخ فرمودند اگر اين آقای موجبپور چايي دم میکند برای رضا خدا دارد اين کار را میکند میشود عبادت، و اگر مايي که میخواهيم چايي بنوشيم، الآن دارند جلوتان شيرينی میگيرند چايي هم که ميل کرديد، حالا فرمولش را به شما میگويم، اگر تا الآن هم يادتان نبود از اين به بعد ديگر حضرت عباسی يادتان نرود، خامه میخوری چايي ميل میکنی، بگو خدايا مینوشم میخورم، تقويت بشوم توانی بگيرم انرژی بگيرم بتوانم بهتر، آنگونه شما میخواهيد زندگی کنم اين میشود عبادت، میخواهي شب بخوابی، ببين همه میخوابند اما بعضیها خوابشان عبادت است چرا؟ میگويد خدايا میخوابم اين بدنی که امانت شماست يک استراحتی بدهم بتوانم بعد دوباره بيدار شدم بهتر آنگونه که شما میخواهيد زندگی کنم، خواب میشود عبادت، خدايا میروم در بازار کار کنم فعاليت کنم، در مسير رضای شما ثروت به دست بياورم و بتوانم به خانواده و جامعه خدمت کنم تجارت میشود عبادت، در اداره با همين نگاه برويد میشود عبادت، اينکه سعدی میگويد:
عبادت به جز خدمت خلق نيست، به تسبيح و سجاده و دلق نيست
در هردو نيم بيت، سعدی دارد مرز را باز میکند، سعدی میگويد عبادت نه فقط خدمت خلق است نه تسبيح و سجاده و دلق است هرکاری که خدا بپسندد عبادت است هر کاری که خدا راضی باشد عبادت است: «يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ»[36] يعنی کارهايتان را رنگ عبادت بدهيد، ارزش بدهيم به کارها: «وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»[37] اينها از ملامت ملامت کنندگان هم هراسی به دل راه نمیدهد، من يک خاطره گذرا و شب ميلاد است و تمام کنم امشب شب عجيبی است جزء شبهای منحصر به فرد سال است ببينيد امشب هم میگذرد شماها که الحمدلله همه اهل تهجد و معنويت هستيد، ويژه امشب يک وقتی برای خودتان بگذاريد، يک کسی به پيغمبر عرض کرد يا رسولالله میخواهم خدا رحمم کند چه کار کنم؟ رسول الله فرمود به خودت رحم کن، دلت برای خودت بسوزد: «ارحم نفسک» ، در اين شب عزيزی که عزيزترين عزيز عالم پا به عرصه گيتی گذاشت و وعده الهی تحقق يافت آن موعود امم، شخصيتی که تمام انسانها منتظر آمدن او هستند و جزء عواملی که زمينه ساز ظهور میشود عرض کرديم تقوی، ورع و اخلاق امروز خوش اخلاقترين انسان روی کرة زمين ولی عصر است قطعاً منتظران او بايد با اخلاق باشد، مرد جامعه، زن جامعه، جوان جامعه همه بايد با اخلاق:
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است، گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عيان است
يک خاطره گذرای تلگرافی عرض کنم، خب عزيزانمان آمدند ديگر ما سنگر را بسپاريم به اين عزيزانی که در مجلس آمدند ديگر خاطره باشد طلبتان.
اين را بشنويد اين در کتابها گيرتان نمیآيد مرحوم آيتالله العظمی سيدصدرالدين صدر آقايون که قم مشرف شديد کنار قبر آيتالله العظمی آقای شيخ عبدالکريم حائری، قبر آقای حاج سيدصدرالدين صدر است در زمان مرحوم آيتالله العظمی سيدصدر الدين اصلاً پسر ايشان يکش امام موسی صدر بود لبنان، و يکی آيتالله سيدرضای صدر بود که از علمای بزرگ در قم بود از دوستان حضرت امام، حاج آقا رضای صدر آيتالله سيدرضای صدر میگويد يک روز وارد شدم بر پدرم، ديدم يک تاجر کرمان شاهی نشسته تا وارد شدم پدرم رو کرد به آن تاجر گفت داستانت را برای آقا رضا هم بگو، آن تاجر کرمان شاهی، گفت من گفتم ما هر سال در کرمان شاه ده شب اول ماه محرم در منزلمان مجلس روضه خوانی است گفت سال قبل شب دوم يا سوم محرم بود ديگر روضه تمام شده بود مردم رفته بودند درها را بسته بوديم ديدم در خانه را در میزند آمدم در باز کردم ديدم يک آقا سيدی است موقر محترم دم در، آقا بفرماييد؟ گفت من اسمم سيدحسن است از کربلا دارم میآيم میخواهم بروم مشهد امشب در اين شهر غريب هستم، آن موقع هم که مسافرخانه مثل الآن نبود ديدم بالای سر در خانهات پرچم عزای امام حسين زدی آدم معتقد و متشرعی هستی اگر امکان باشد ما امشب مهمان شما باشيم فردا صبح هم من میروم گفتم آقا بفرماييد:
رواق منظر چشم من آشيانه توست، کرم نما و فرودا، که خانه خانه توست
گفت وارد شدم، وارد شد اين آقا سيد، شام آوردم برايش، ديدم سيد با حقيقتی است گفتم آقا من يک خواهش از شما دارم؟ دوتا خواهش از شما دارم، گفت بفرماييد گفتم ما تا شب عاشورا در خانهمان روضه است خواهش اول من اين است که بمان تا شب عاشورا اين شبهای باقی مانده شما مهمان ما باشيد در روضه ما شرکت کنيد، گفت يک فکری کرد گفت افتخار شرکت در مجلس عزای امام حسين، گفتم خواهش دوم من هم اين است ما منبری داريم ولی شبها يک سخنرانی هم شما بکنيد، گفت من اهل منبر نيستم ولی میمانم در مجلست و شرکت میکنم، گفت شبها که مجلس تمام میشد ما با آقای حاج سيدحسن مینشستيم شامی میخورديم بعد از اينکه شام تمام میشد گفتگوی بود بحث از اين طرف و آن طرف، گفت يک شب بحث رسيد پيرامون امام زمان و يک دفعه يک سؤالی به ذهن من جرقه زد، گفتم آقای حاج سيدحسن من يک سؤال دارم گفت بفرماييد گفتم درست است که سربازها در پادگانها میتوانند با فرماندهها تمام بگيرند گفت بلی، گفتم شما فرماندهی به نام امام زمان داريد؟ گفت سکوت کرد گفت مقصود گفتم شما سيد هستيد؟ ذريهای اهل بيت هستيد، اگر فرمانده به نام امام زمان داريد از آقا بخواهيد يک شب بيايد در روضه ما گفت آقا سيدحسن نه ها گفت نه نه، سکوت کرد رفت در حال خودش ما هم از اتاق آمديم بيرون گفت صبح که صبحانه را خوردم ديدم چشمهای اين سيد ورم کرده از بس اشک ريخته، گفت تا صبحانه را بردم گفت آقا فرمودند ما شب تا سوعا در مجلس تو شرکت میکنيم، برای آمدنشان دوتا نشانه گفتند، نشانه اول منبر آخر اول از همه میرود منبر، نشانه دوم موضوع بحثش فضيلت انتظار فرج است، گفت ديگر در پوست نمیگنجيدم به شما بگويند حضرت میخواهند بيايد خانهات چه کار میکنی؟ گفت عصر روز هشتم آماده شدم بهترين لباسها را پوشيدم خانه و محيط را آماده کردم بعد از مغرب و نماز دم در ايستادم که آقا میخواهند داخل، بيفتم روی پای آقا، گفت ديدم منبری آخر با عجله دارد میآيد اين بايد دو ساعت ديگر میرفت منبر، رفتم جلو گفتم حاجی آقا شما وقتت الآن نبود الآن چرا آمديد؟ گفت حالا فردا روز تا سوعا منابر متعددی از من قول گرفتند، آمدم امشب زودتر بروم منبر که فردا به منبرهای ديگر برسم اگر اجازه بدهيد، گفتم اين نشانه اول، گفت رفت منبر قال رسولالله: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»[38]ديدم موضوع شب تاسوعايش انتظار فرج است، مردم هم دارند میآيند ولی اين مردم همان مردم شبهای قبل هستند کسی که سيمای او گويای ولی عصر است در اينها نيست، گفت منبری اول آمد پايين رفت منبری دوم رفتم در مجلس سراغ آقای سيدحسن ديدم آقای سيدحسن مثل عبد ذليل در برابر مولای جليل نشسته، گفتم آقای سيدحسن آقا که نيامدند؟ گفت آقا مدتی است در مجلس نشستهاند گفت اشاره به آن سمت مجلس کرد، پشتیهای زده بوديم ديدم قلب عالم امکان تکيه زده نشسته دوتا کرمان شاهی با لباس محلی دو طرف حضرت هستند، گفت آمدم بروم سمت حضرت ديدم قدمم يارای حرکت ندارد، فقط اشک میريختم زبان قدرت سخن ندارد، با اشک چشمانم با آقا حرف میزدم و خير مقدم میگفتم گفت همينطور که گريه میکردم به چهره آقا:
آن شب تو را به خوبی تشبيه ماه کردم، تو خوبتر ز ماهی من اشتباه کردم
گفت همينطور که داشتم اشک میريختم نگاه میکردم آقا يک نگاهی به من کردند فرمودند شما دم در مجلس بايست از مهمانهای ما پذيرايي کن اين مجالس صاحب دارد، صاحبش صاحب الزمان است ما در مجلس هستيم، گفت اين منبرها که عوض میشدند میآمدم در مجلس يک نگاهی به چهره امام زمان میکردم میرفتم دم در، گفت برنامهريزی کردم، مجلس که تمام شد همه رفتند بروم بيفتم روی دست و پای حضرت و عقده دل بگشايم گفت يک منبری مانده بود به پايان، آن دوتا کرمانشاهی هم رفتند ولی آقا بودند مجلس که تمام شد مردم رفتند، رفتم داخل ديدم که آقا نيستند، گفتم آقای سيدحسن آقا کجا رفتند؟ چرا رفتند؟ من میخواستم عقده دل بگشايم برای حضرت، گفت آقا رفتند اما يک پيغام هم برايت گذاشتند، فرمودند به اين تاجر کرمانشاهی بگوييد، پيرزنی مجلس دعای توسلی گرفته بود ما رفتيم به مجلس او هم سر بزنیم، بگوييم آقا امشب اين جمع هم انتظار دارند يک عنايتی توجهی به جمع کنيد، حالا همهتان ارادتتان را به آقا عرضه کنيد مقدمه سرودی که عزيزان ما میخواهند بخوانند اين را باهم زمزمه کنيد:
يا ابا صالح مددی مولا، يا ابا صالح مددی مولا
گل زيبای شجر طاها، به کجايي ای پسر زهراء
تو به سان يوسف کنعانی، که نهان از ديده انسانی
يا ابا صالح مددی مولا
به ياد همه در گذشتگان مان
يا ابا صالح مددی مولا.
[1] مائده54.
[2] تفسير الصافي ج5 ص32.
[3] مائده54.
[4] معدن الجواهر و رياضة الخواطر ص21.
[5] بقره156.
[6] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی
[7] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی
[8] مائده54.
[9] توبه7.
[10] مجموعة ورام ج2 ص246.
[11] مجموعة ورام ج2 ص246.
[12] مجموعة ورام ج2 ص246.
[13] بقره195.
[14] آلعمران134.
[15] آلعمران134.
[16] مائده54.
[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج53 ص175.
[18] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج53 ص175.
[19] مائده54.
[20] مائده54.
[21] مائده54.
[22] مائده54.
[23] مائده54.
[24] مائده54.
[25] هود46.
[26] مائده54.
[27] مائده54.
[28] مائده54.
[29] مائده54.
[30] مائده54.
[31] آلعمران169.
[32] مائده54.
[33] مائده54.
[34] مائده54.
[35] تفسير نور الثقلين ج3 ص522.
[36] مائده54.
[37] مائده54.
[38] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج75 ص208.