photo2023-03-0200-35-46
photo2023-03-0200-35-46-2
photo2023-03-0200-35-43
photo2023-03-0200-35-40

استاد حدائق روز چهارشنبه 10 اسفندماه 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان روش های کسب محبوبیت پرداختند

  

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­­الله الرحمن الرحيم

قال­الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[1].

صدق الله العلی العظيم

آيه­ای که تلاوت شد آيه نود و هشت از سوره مبارکه مريم با توجه به اين­که ما چند عيد را پشت سر گذاشتيم و چند عيد را و دو عيد ديگر را پيشرو داريم، بحثی را من امشب محضر عزيزان عرض کنم که خواسته خيلی از ما هست که برسيم اين­جا و اولياء الهی رسيدند و انبياء رسيدند اين راهکار دارد، مقدمه بنده هم اين است که يکی از خواسته­های همه مردم محبوبيت اجتماعی است و محبوبيت خانوادگی، بعضی­ها در خانه خودشان هم پايگاه ندارند، گاهی اوقات زن و مرد ضد يکديگر هستند، اولاد برادر، خواهر، پدر و فرزند، با هم در تضاد هستند ما چه کنيم؟ مورد احترام، توجه و تکريم ديگران قرار بگيريم، اين حالت احترام گذاشتن خواسته همه مردم است و همه دوست دارند که عزيز باشند محترم باشند، شما اولياء الهی را بنگيريد اين­ها الآن ما مردم در اين زمان حاضر نگاهی که می­کنيم به زندگی اولياء گرچه اين­ها در زمان خودشان آزمون­های سختی را گذراندند اما امروز مورد توجه بشريت هستند، مورد تکريم انسان­ها هستند، قرآن می­فرمايد راه محبوب شدن دو چيز است اين دوتا را هم بايد باهم انجام بدهيم يکی را انجام بدهی، يکی را ندهی کار نمی­شود: «إِنَّ الَّذينَ»[2]اولاً ايمان، شما در جامعه می­بينيد افراد معتقد، مؤمن حالا من پايان صحبتم يک جمله­ای از امام سجادی که شروع هفته ميلاد حضرت بود، يک کدی را امام برای مؤمن نام می­برند آن را من اشاره خواهم کرد، قرآن می­فرمايد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا»[3] آنهايي که اولاً ايمان آوردند در جامعه نه در اين جامعه اسلامی بلکه در سراسر دنيا انسان­های پاکدست­ انسان­های درستکار انسان­های با اخلاق اين­ها مورد توجه مردم هستند.

 يک وقتی در يک جمع خانوادگی يک اختلافی بود، خب بخشی از اين­های اختلاف داشتند اعتقاد نداشتند به مبانی دينی بعد گفتيم در اين اختلاف هرکسی يکی را قبول داريد، دست گذاشتند روی يکی متدين­ترين فرد خانواده طرف نماز نمی­خواند، گفت ما اين آقا را قبول داريم اين خلاف نمی­گويد اين دروغ نمی­گويد، خودمان اهل نماز نيستيم ولی باور داريم که اين آدم درستی است شما الآن در جامعه هم همين است، در جامعه مؤمنين راستين، مؤمنين واقعی نه اين­که حالا بنده يک چيزی بگويم بعد خلافش را عمل کنم، دوگانگی داشته باشم در حرف و عمل مؤمن بماهو مؤمن محبوب است، خدا می­فرمايد ما محبوبيت می­دهيم اصلاً نتيجه اين ايمان می­شود محبوبيتی که خدا در قلوب انسان­ها قرار می­دهد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا»[4]کسانی که ايمان آوردند: «وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[5]و کار شايسته انجام دادند، اين دوتا بايد کنار هم قرار بگيرد اعتقاد پاک عمل پاک اگر اين­ها باهم بود محبوبيت می­آيد حالا ما يک بخشی از جامعه اين جوری هستند، يکش هست يکش نيست ايمان هست کار خوب نيست، کار خوب هست، ايمان نيست محبت نمی­آيد، طرف می­بينيد اهل خير است اما ايمان ندارد، نماز نمی­خواند روزه نمی­گیرد اعتقادی به ارزش­های دينی ندارد اما می­گويد من خلاف هم نمی­کنم گناه هم نمی­کنم، من ايمان ندارم ولی به کميته امداد کمک می­کنم کارهايي خير انجام می­دهم کارهای عام المنفعه انجام می­دهم خب اين آن محبتی که بايد ايجاد بشود نمی­شود، آن طرف هم بعضی­ها ايمان دارند عمل صالح ندارند، نماز شب می­خواند قرآن می­خواند، نماز اول وقت می­خواند اما بازدهی اجتماعی ندارد، عمل صالح نيست، آن ظهور و بروز کار او که بايد در جامعه خودش را نشان بدهد، اصل ايمان اين است که ما در ارتباط گيری با مردم بتوانيم موفق عمل کنيم، قرآن می­فرمايد هردوی اين­ها بايد در کنار هم قرار بگيرد تا آن محبت و محبوبيت ايجاد بشود، لذا کليد محبوبيت از نگاه قرآن اول ايمان، دوم عمل صالح، يکی سؤال­های که گاهی اوقات جوان­ها از ما می­پرسند نماز بخوانيم که چه بشود؟ بگوييد نماز بخوان تا دوستت بدارند تا محبوبيت پيدا کنی، تا پايگاه پيدا کنی، دربين ده­ها و صدها آثار پاکی و درستی يکش را قرآن می­فرمايد محبوبيت است، محترم می­شوی مکرم می­شوی، قدرت را می­دانند، ما در اين پژوهکشده دريايي بلوار شهيد چمران، بلد هستيد کجاست؟ داستان مال شايد ده پانزده سال قبل است ما يک جلسه­ درس اخلاقی داشتيم برای مديران آن مجموعه، يک صبح دوشنبه­ای که اين راننده آمد ما را برد از دم در ورودی اين پژوهشکده ديدم اين سربازی که در را باز کرد داشت گريه می­کرد و در را باز کرد، راننده ما را برد داخل، در محوطه پياده شديم ديدم کارمندها دارند گريه می­کنند رفتيم در مجموعه ديديم مهندس­ها گريه می­کنند آقای مدير عامل مجموعه داشت گريه می­کرد همه عزادار، گفتند حاجی آقا ديگر امروز کلاس نيست می­خواهيم برويم تشييع، تشييع چه کسی؟ گفتند باغبان مجموعه از دنيا رفته مردم اين کار خداست، گفتم باغبان مجموعه از دنيا رفته هم می­خواهيم برويم تشييع پوشماله، مال پوشماله هم بود، روستای پوشماله، آقايون من در عمرم به ندرت چنين تشييع جنازه­ای ديده بودم که زن و مرد، پير و جوان همه عزادار، يک باغبانی هم بود، باغبانی ساده­ای در اين مجموعه، مدير عامل مجموعه می­گفت حاجی آقا اين يک نفر بود کل اين باغ را مديريت می­کرد تا حالا ما در اين فکر هستيم که بعد به دست دو سه نفر هم بدهيم اداره نمی­کنند مثل اين، يکی از مهندس­ها گفت آقا اين معلم اخلاق ما بود، آقا خوب بندگی کردي، خدا معلمی­ می­کند: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[6]يکی از آقايون مهندس­ها گفت که آقا من يک وقتی مشکل خانوادگی داشتم از ماشين پياده شدم، يکدفعه اين آقا ما را ديد گفت آقای مهندس خيلی در فکر هستی؟ گفتيم باغبان بی­سواد چه می­فهمد؟ گفت دوتا جمله گفت شد آب رو آتش در زندگی من من اين صحنه را که ديدم ظهر آمدم مسجدالرسول نماز خواندم بعد از نماز دوباره رفتم سر قبر اين، چون آن موقع خيلی شلوغ بود، همه گريه می­کردند تابستان هم بود، آفتابی هم بود، در همين پوشماله قبرستان پوشماله، ديدم زير تابش آفتاب ساعت مثلاً يک و خورده­ای بعد از ظهر يک کسی سر گذاشته بود روی خاک زار می­زد، گفتم شما چه نسبتی به اين داری؟ گفت من باجناق اين آقا هستم نمی­دانيد چه آدمی بود؟ مردم ايمان، مردم عمل صالح، عمل صالح همه­اش کارهای ملياردی نيست يک وقتی همان مختصری هم که داری با همان مختصر حالا روايت حضرت زين العابدين را من می­خوانم خدمت­تان اين يک نوع آدم. آدم دیگری هم بود که ما در تشييعش رفتيم پسر بزرگش زير تابوت بابايش بشکن می­زد و شادی می­کرد، که گفتيم آقا خجالت بکش پدرت را دارند می­برند قبرستان! چرا بعضی­ها يک پايگاه قوی اين جوری پيدا می­کنند و حال آن­که اين دانشگاه هم درس نخوانده بود حوزه هم نديده بود ولی ايمان و عمل صالح، همه می­گفتند آدم پاکی بود آدم با اخلاقی بود، آدم مؤمنی بود و هر کاری از دستش در می­آمد فروگذاری در خدمت به مردم نمی­کرد بالاخره يک جوری بايد زندگی کرد که وقتی انسان می­روند بگويند از شمار نظر يکی کمتر، وز شمار خرد هزاران بيش، عمل محبت و ايجاد علاقه طبق اين آيه شريف خدا می­فرمايد در گرو ايمان و عمل صالح است و آن محبت را ما می­دهيم اين محبت کار خداست. ديديد بعضی­ها در دل‌های مردم پايگاه پيدا می­کنند بعضی­ها هم گاهی اوقات در دل‌های نزديک­ترين کسانشان پايگاه ندارند، حالا من روی منبر نمی­توانم هر چيزی را بگويم و صلاح هم نيست که در اين شيراز جنت­ترازتان بعضاً چه اتفاقاتی می­افتد پسر پدر می­کشد، در همين شيراز، چرا؟ يکی می­شود آن آقای باغبان، گاهی اوقات يکدفعه يک اين جوری هم در می­آيد، گاهی اوقات نزديک­ترين کسانی انسان می­شوند دشمن، لذا اين محبوبيت به دست خداست، خدا می­فرمايد مقدمه را تو فراهم کن، ذی المقدمه با ما، ايمانش با تو، عمل صالح هم انجام بده، ما هم: «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[7] ما دل‌ها را به سمت شما سوق می­دهيم و به سمت شما هدايت می­کنيم يک نکته ديگر هم عرض کنم قرآن می­فرمايد: «سَيَجْعَلُ»[8] سيجعل از نظر ادبيات عرب يعنی در آينده، حالا آينده نزديک، شما کار خودتان را خوب انجام بدهيد محبوبيت را خدا رقم خواهد زد اين اتفاق خواهد افتاد، شما می­بينيد سيدالشهداء کار خودش را کرد امروز ببينيد دنيای بشريت نگاهش به اهل­البيت چگونه است؟ دنيای بشريت نگاه­شان به انبياء چگونه است بارها هم بنده اين را عرض کردم ايمان ما مردم زمان معاصر الآن، به مراتب بايد محکم­تر از ايمان مردم زمان ائمه باشد، مردم زمان امام حسين يزيد را ديدند و امام حسين و شهادت و به ظاهر شکست، شما امروز عظمت امام حسين را داريد می­بينيد، شما داريد اين حقيقت را جامه عمل پوشيده می­بينيد وضعيت شما يک وضعيت ديگر است، مردم زمان اميرالمؤمنين در آن عصر و زمان، شما الآن داريد می­بينيد حضرت را عظمت اميرالمؤمنين را حقانيت اهل­البيت را بطلان معاويه و معاويه صفت را، مردم زمان موسی ابن جعفر، آقا موسی ابن جعفر زندانی شدن و تحت فشار شما امروز را می­بينيد بنی­العباس را در تاريخ و اهل­البيت را، لذا قطعاً ايمان ما مردم در اين شرائط موجود نسبت به گذر تاريخی که اميرالمؤمنين می­فرمايد تاريخ درس است و از تاريخ بايد درس آموخت خدا می­فرمايد ما پاداش را می­دهيم ما محبت را ايجاد می­کنيم: زير هر يارب تو لبيک ماست، برای خدا قدم برداشتی: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا‏»[9] ما اسبابش را فراهم می­کنيم بی­پاسخ کار شما نخواهد ماند لذا اين محبوبيت کار پروردگار است و خدا می­فرمايد ما اين را خواهيم داد ولو در آينده در آينده شما اين را خواهيد ديد و اين آثار را مشاهده خواهيد کرد من در يک جلسه­ای عرض کردم خدا رحمت کند حضرت امام ببينيد امام از مصاديق همين بود، امام ايمان و عمل صالح داشت، برای خدا امام حرف زد، زمانی که آيت­الله العظمی بروجردی فوت کردند، مرحوم آيت­الله امينی نقل می­کرد هرچه به امام اصرار کردند برای آيت­الله بروجردی ختم بگيريد ايشان گفتند ديگران دارند می­گيرند نياز نيست، علتش هم اين بود که امام نمی­خواستند مطرح بشوند برای مرجعيت، بگذاريد معرف­تان خدا بشود نه خودتان، امام می­گفتند من مجلس نمی­گيرم چون مجلس گرفتن حکايت از اين می­کرد که می­خواهيم معرفی کنيم خودمان را نعوذ بالله بگويند آقا دکان و دستکی راه انداختی، آيت­الله امينی می­گفت تا بيست و پنج روز از فوت آقای بروجردی گذشت، همه فاتحه گرفتند امام نگرفت، خب ما يک جمعی رفتيم خدمت امام گفتيم آقا مردم دارند به غيبت می­افتند می­گويند امام که مجلس نگرفته معلوم می­شود با آيت­الله بروجردی ميانه­ای ندارد، شکر آب بوده بين­شان امام فرمودند مردم اين تصور را دارند گفتيم بلی، گفتم پس يک ختمی برای ايشان بگيريد سه شب مسجد اعظم شلوغ­ترين مجلس فاتحه آيت­الله بروجردی می­گويند سه شبی شد که امام گرفت، از شب بيست و ششم به مدت سه شب خب يکدفعه امام مطرح شد آمد رو، سر زبان­ها افتاد اين کار خداست:

تو بندگی چون گدايان به شرط مزد مکن، که خواجه خود روش بنده پروری داند

من يک صحنه­ای که يادم نمی­رود سال هشتاد و نه، در بيروت منطقه هاری هوريک سفارت جمهوری اسلامی مجلس ارتحال امام را گرفته بود اين را من خودم ديدم به چشم، در آن مجلس حاضر بودم يک سالنی بود بيش از دو هزار صندلی می­برد، تمام سالن پر بود در راهروها مردم ايستاده بودند حالا بيروت را می­گويند لبنان کشور هفتاد و ملت، همه گروه آدمی هم آمده بود، مسلمان، شيعه، سنی، مارونی، مارونی­ها که خب از گروه­های منحرف اسلامی هستند، مسيحی، يهودی، مسلمان، لامذهب، مذهبی، با حجاب، بدحجاب، بی­حجاب، تمام اين راهروها سالن پور، همه گروه آدمی هم بود، رديف اول و دوم، علمای مسيحيت و علمای يهود نشسته بودند و علمای اسلامی اهل سنت و شيعه، شروع جلسه تصاويری از امام آمد رو صفحه نمايش سالن، تا تصوير امام پخش شد، صوت هم همراهش نبود فقط تصوير بود تمام جمعيتی که نشسته بودند ايستادند، من اين ادبی که به امام آن­جا شد در ايران هيچ کجا نديدم، من نديدم يک جايي تصوير امام پخش بشود مردم به احترام امام بايستند من اين را از مسيحی­های لبنان ديدم، از يهودی­های لبنان ديدم، همه ايستادند داشتند تصاوير امام نگاه می­کردند، از اين عجيب­تر اين بود ديدم بعضی از اين علمای مسيحيتی که ايستاده بودند داشتند نگاه می­کردند قطرات اشک از کنار چشمان­شان جاری شد: «سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[10]خدا می­فرمايد تو بندگی بکن، تو ايمان داشته باش، تو به وظايفت خوب عمل بکن، محبتت با من، من محبوبت می­کنم مورد احترام قرار می­گيری، و لذا خود ايمان و عمل صالح ذاتاً اين­ها جاذبه دارد و اين­ها ايجاد محبت می­کند هم ايمان هم عمل البته حالا عرض کردم هردو بايد  با هم باشد، عمل صالح به تنهايي نتيجه بخش نيست ايمان به تنهايي هم نتيجه­ بخش نيست، من دوتا روايت ذيل اين آيه عرض کنم که اصلاً اين نزول اين آيه چرا اين آيه نازل شد، در کتاب شريف بحار جلد سی و پنج، آقا امام صادق می­فرمايد از آباء گرامش تا می­رسد به پيامبر، که حضرت رسول­الله در مسجد نشسته بودند، اميرالمؤمنين مقابل پيغمبر نشسته بود اين از آياتی است که مربوط به شخصيت علی ابن ابی طالب است رسول­­الله فرمودند: «قُلْ يَا عَلِيُّ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وُدّاً»[11]پيامبر فرمودند يا علی بگو خدايا محبت من را در دل مؤمنين قرار بده، رسول­الله به اميرالمؤمنين فرمودند اين را بگو، از خدا بخواهی که مورد احترام باشی مورد تکريم باشی تا پيغمبر اين را فرمودند، امام صادق می­فرمايد اين آيه نازل شد همان موقع: «فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[12]خدا اين بشارت را داد کسانی که ايمان آوردند و عمل صالح پيشه گزيدند ما محبت اين­ها را در قلوب مؤمنين قرار می­دهم آقای ابی­حمزه ثمالی هم می­گويد آمدم خدمت امام باقر عليه­السلام همين ابی­حمزه­ای که شب­های قدر دعای ابوحمزه را می­خوانيد، می­گويد نسبت به همين آيه شريفه از حضرت سؤال کردم: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»[13]آقا فرمودند: «قال: «آمنوا بأمير المؤمنين»[14]اين­که می­گويند ايمان بياوريد ايمان به ولايت به علی ابن ابی طالب: «و عملوا الصالحات بعد المعرفة»[15]بعد از اين­که علی ابن ابی طالب را شناختيد کار خوب هم انجام بدهيد يعنی نکته­­ای است که صرف اين­که ما علی ابن ابی طالب را دوست می­داريم کفايت نمی­کند بايد کار کرد ما بنی عمل ابوی ما خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله ابن يوسف حدائق، يک وقت من از ايشان شنيدم اواخر عمرشان خدمت­شان بوديم ايشان می­فرمودند که يک شاعری بود در شيراز آن سال يعنی سال شصت و دو، شصت و سه، می­گفتند قريب هشتاد، نود سالی قبل آن زمان می­گفتند در شيراز شاعری بود، تخلصش حاجب بود، اين وقتی اشعاری برای اميرالمؤمنين سرود پايان شعر تخلص شعری را به کار گرفت و اين­گونه گفت:

حاجب اگر معامله روز حشر با علی است،  من ضامن هستم که هرچه توانی گناه کن

آقا به اين راحتی هم نيست، علی ابن ابی طالبی که يک چشم بهم زدن خلافی نکرده بعد بيايد دست هر خلاف کاری را بگيرد ببرد بهشت اين را نمی­گويند اين ظالم و خدا ظالم نيست، شب آن روز اين آقای حاجب خواب می­بيند اين­که می­گويند عمل صالح، بلی اميرالمؤمنين را دوست می­داری بايد کارت هم کار درستی باشد، رفتار هم رفتار پسنديده باشد شب خواب اميرالمؤمنين را ديد در عالم خواب حضرت بهش فرمودند حاجب برای ما شعر گفتی؟ گفت بلی آقا، فرمودند بخوانيد، شروع کرد خواندن بيت بيت خواند، رفت رفت رسيد بيت پايانی، بيت پايانی را که خواند آقا فرمودند اجازه می­دهی ما در اين بيت پايانی تو يک دستی ببريم و تصرف کنيم، گفت آقا بفرماييد، حضرت فرمودند اين­گونه بگو:

حاجب اگر معامله روز حشر با علی است، شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن

بالاخره اگر روزی می­­خواهيد با اميرالمؤمنين رو به رو بشويم و از حضرت انتظار دستگيری داريم شرم از رخ علی کن گناه را کنار بگذار نافرمانی خدا را کمتر به جا بياور، خب حالا: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا»[16]چون من آغاز هفته ميلاد امام سجاد بود، يک حديث هم از فرمايشات امام سجاد بگويم: «آمَنُوا»[17]کيست؟ مؤمن کيست؟ يک حديث از فرمايشات حضرت زين العابدين است که حضرت می­فرمايد نشانه مؤمن پنج چيز است: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ»[18]حالا می­خواهيم ببينيم «آمَنُوا»[19]هستيم يا نيستيم؟ حالا طرف می­گويد آقا ما نماز شب هم می­خوانيم چيزی نديديم، زيارت عاشورايمان تعطيل نمی­شود چيزی ازش در نيامد، اين همه مشهد رفتيم، تحولی اتفاق نيفتاد اين کدهای که امام سجاد می­فرمايد در کسی ايجاد شده: «آمَنُوا»[20]در حقش صدق کرده، لذا ما می­خواهيم بفهميم که «آمَنُوا»[21]ببينيم اين نشانه­های مؤمن در ما هست يا نيست؟ اول امام سجاد فرمود: «الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ»[22]نشانه مؤمن اين است که اول در تنهايي و خلوتش رعايت ورع می­کند، ببينيد آقايون در جمع، رعايت ورع کردن هنر نمی­خواهد، بنده شما همه همه برای حفظ آبرويمان هم که شده در جامعه هر کاری نمی­کنيم، در انظار مردم رعايت می­کنيم حرمت داری می­کنيم، هنر اين است که در آن اتاق در بسته، در آن مسافرت­های خارج از کشوری که هيچ کس نيست، در آن تنهايي خودمان که کسی نيست، که بگويم زشت است جلو او انسان رعايت ورع کند، حرمت داری خدا در خلوت­ها همان کاری که حضرت يوسف کرد، حرمت داری خدا در خلوت کرد جايي که شرائط گناه کاملاً مهيا، درهای بسته، کسی نبود، دوربينی نبود اطلاعاتی نبود که آن­جا کسی بخواهد گزارش بده، حضرت يوسف ياد خدا کرد و به ياد خدا از آن محيط فرار کرد در مسجد غيبت نکردن خيلی هنر نمی­خواهد در جمع فاميلی­مان غيبت نکنيم، در محيط­های دربسته­ای که می­گوييم هيچ نيست همه از خود هستند حرمت خدا يادمان نرود: «الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ»[23]اين نشانه مؤمن است.

دوم: «وَ الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ»[24]صدقه دادن در اندک­ها، ببينيد حالا نفاق من کراراً عرض کردم صدقه دادن و انفاق روحيه سخاوت می­خواهد نه پول زياد، بعضی­ها می­بينيد که حالا خدا لطف کرده روحيه سخاوت دارند، ثروت هم دارند انفاق می­کنند بعضی­ها می­بينيد ثروتی ندارند روحيه سخاوت دارند در همان حداقل­ها هم انفاق می­کنند و لذا امام سجاد می­فرمايد: «الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ»[25]در همان کمی­ها هم مؤمن از دستگيری به ديگران غفلت نمی­کند خودش هم وضعی ندارد ولی با همان ناداری و ناتوانی کمک می­کند قرآن هم نشانه انسان­های نيکوکار را دوتا از نشانه­ها را می­فرمايد: «الَّذينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين‏»[26] نيکوکار کسی است که: «فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ»[27]يعنی در فراخ دستی و در تهدستی، در توانگری و در ناتوانی، اين انفاق می­کند يعنی روحيه انفاق دارد، در قيد و بند داشتن و نداشتن نيست در همان حداقل­ها هم می­بينيد اين اهل انفاق است حالا در تاريخ هم زياد داشتيم، دارد که حالا اين داستان را به دو سه نفر هم نقل می­کنند و اشاره می­کنند حالا نسبت به آقا امام مجتبی حضرت يک وقتی داشتند می­رفتند ديدند يک غلامی کنار ديوار يک باغی نشسته بود اين يک سفره­اش را پهن کرد، يک گرده نان سهميه­اش بود يک قرص نان يک سگی گرسنه­ای هم جلوش نشسته بود اين آمد غذا بخورد يک تکه انداخت جلو سگ، دومی را انداخت، سومی را انداخت، چهارمی را انداخت، همه را سگ خورد سفره را جمع کرد بلند شد رفت برود دنبال کار، آقا فرمودند که صدايش بزنيد بيايد آمد، آقا امام حسن مجتبی فرمودند که خودت نخوردی به اين سگ دادی؟ گفت خجالت کشيدم من سر بشوم سگ گرسنه نگاهم کند، فرمودند تو غلام چه کسی هستی؟ گفت من غلام فلانی هستم که صاحب اين باغ است، گفتند صاحب باغ را صدا بزنيد بيايد، آمد آقا فرمودند غلامت را چند می­فروشی؟ گفت آقا اين قدر حضرت خريدند، فرمودند اين باغت را چند می­دهی؟ گفت باغ را هم اين مبلغ، آقايون من بارها عرض کردم ائمه جزء ملياردرهای زمان بودند: «وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى»[28]اگر نمی­خواستند نه اين­که نمی­توانستند شما کدام ثروتمند را سراغ را داريد فقير بيايد درخانه­اش در بزند، سه هزار سکه طلا بدهد امام حسين­تان اين کار را کرد، درجا به يک آدمی که گفت آقا طلب­کارها گذاشتند دنبالم و من عرض شود که ديه آمده گردنم فراری هستم، آقا دادند و بعد گفتند من عذرخواهی می­کنم بيش از اين هم نبود، امام آن باغ را هم به اين غلام بخشيدند غلام را هم در راه خدا آزاد کردند، اين­ها لطف الهی است حضرت فرمود به خاطر اين روحيه سخاوتمندی: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[29]حالا ببينيد يک ولی خدا به نام امام حسن اين کار را می­کند خدای امام حسن چه می­کند؟ اگر کار با اخلاص باشد لذا حالا اين­که بعضی­ها می­گويند آقا ما نداريم، خدا رحمت کند آيت­الله والد وقتی می­خواستند به يک­جاهای می­خواستند کمک جمع کنند، بعضی­ها پيدا می­شدند می­گفتند آقا همه­اش را ما می­دهيم ايشان می­گفتند نه، حق ديگران را هم ضايع نکنيد بگذاريد ديگران مشارکت کنند کمبود را شما بدهيد، بگذار هرکسی به سهم خودش به توان خودش کمکی بکند در اين کار خير، حالا کسر بود کسری را شما بپرداز، همه را يکجا شما نده، بگذار آنها هم در اين کار خير شريک بشوند: «الصَّدَقَةُ فِي الْقِلَّةِ»[30]اين هم از نشانه­های انسان­های مؤمن که اين­ها روحيه سخاوتمندی دارند حتی در تنگدستی.

«وَ الصِّدْقُ عِنْدَ الْخَوْفِ»[31] مؤمن کسی است که در وحشت­ها و خطرها هم راست می­گويد يعنی آن­جايي هم که احساس می­کند راستگويي به ضرر اوست از راستگويي فاصله نمی­گيرد، پيغمبر فرمود: «النجاة في الصدق كما أن الهلاك في الكذب‏‏»[32] نجات در راستگويي است کما اين­که هلاکت در دروغگويي است.

«وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»[33] آقا زين العابدين می­فرمايد از نشانه­های مؤمن اين است که اين­ها در غضب هم در عصبانيت هم اين­ها حلم دارند، شکيبايي و بردباری دارند: «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»[34] يک­جاهايي که عصبانی می­شوند شکيبايي خود را از دست نمی­دهند در حالات حضرت زين العابدين دارد که يک وقتی آقا کسی آمد محضر حضرت حالا آن کس از نزديکان امام هم بود، حالا اسم هم بياوريم حسن ابن حسن بود ولی عم امام سجاد اين هم می­رساند که پسر امام، نوه امام باشی بايد حواست به خودت جمع باشد، پارتی بازی نيست، نوه امام حسن هم شدی از دودمان امام حسن هم بودی، غافل شدی شيطان می­بردت، اين آقاي حسن ابن حسن آمد خدمت امام سجاد، حضرت نشسته بودند عده­ای هم جمع بودند خيلی جسارت کرد به حضرت امام سکوت کردند ياران حضرت انتظار داشتند که امام سجاد واکنش نشان بدهد امام هيچی نگفتند، حسن ابن حسن رفت بعد از ساعتی آقا رو کردند به اصحاب گفتند می­خواهيد جوابش را بدهم، گفتند آقا ما مشتاق بوديم که زودتر شما جواب بدهيد، حضرت فرمودند برخيزيد برويم جواب بدهيم، مؤمن اين است آقا آمدند: «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»[35]درخانه حسن ابن حسن در زدند اين تا متوجه شد که آقا امام سجاد هستند خودش را آماده کرد برای درگيری با يک حالت پرخاشگری آمد دم در من بارها عرض کردم آقايون خدا وکيلی با چه کسی اين گونه برخورد کرديد که آدم نشد؟ با يک کسی که به شما توهين کرده، اين جوری رفتار کن ببين آدم می­شود يا نمی­شود اين سيره اهل البيت بود: «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»[36] تا آمد مقابل امام سجاد ايستاد آقا فرمودند آمدی به من مطالبی گفتی، در حضور اين جمعيت، من هم آمدم با تو دو جمله حرف بزنم اگر اين حرف­هايي که زدی در من هست، خدا از سر تقصيرات من در گذرد، و حال آن­که امام می­دانستند اين دارد تهمت می­زند دارد دروغ می­گويد و فرمودند اگر اين چيزهايي که داری می­گويي در من نيست خدا تو را ببخشد و بيامرزد ما تا حالا به يک کسی گفتيم آقا اين بديهايي که کردی اگر داری اشتباه می­کنی، خدا هدايتت کند خدا ببخشدت، دعا به بخشيش کرديد و طرف برنگشت، ما خيلی هنر کنيم می­گوييم اگر اين­ها در ماست خدا ما را ببخشد، اگر نبود واگذارد به خدا و قيامت جلوت را هم می­گيريم، آقا اين دوتا جمله را که گفتند حسن ابن حسن آمد صورت حضرت را بوسيد، گفت من چيزهايي نسبت به شما گفتم که خودم شايسته­اش بودم:

کم مباش از درخت سايه فکن، هرکه سنگت زند ثمر بخشش

هرکه بفراشد از جگر به جفا، همچو کان کريم زر بخشش

با تو گويم که چيست غايت حلم، هرکه زهرت دهد شکر بخشش

مؤمن اين است: «وَ الْحِلْمُ عِنْدَ الْغَضَبِ»[37]در عصبانيت مديريت می­کند عصبانيت را.

و نکته پايانی امام می­فرمايد مؤمن: «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ»[38] در سختی­های زندگی هم شکيباست، در فراز و فرودهای زندگی خودش را گم نمی­کند در بيماری­ها در مشکلات اقتصادی در مشکلات اجتماعی، گاهی اوقات ديديد بعضی­ها خدا را بدهکار می­کنند اهل­البيت بدهکار می­کنند، ديگر ما اين کار را نمی­کنيم، ديگر اين دعا را نمی­کنيم ديگر مسجد نمی­آييم، چرا؟ چون صبر ندارد: «وَ الصَّبْرُ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ»[39]در برابر ناملايمات زندگی شکيبايي کردن، اين­ها را امام سجاد که ميلاد با سعادت حضرت را پشت سر گذاشتيم می­فرمايد اين­ها نشانه مؤمن است و ما اگر می­خواهيم بدانيم در مسير: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا»[40] داريم حرکت می­دانيم اين اوصاف پنجگانه را انشاءالله به دست بياوريم و در زندگی به کار بگيريم که امروز هم واقعاً جامعه ما به اين­ها نياز دارد يعنی اجتماع ما به اين اخلاقيات ارزشمند اگر پايبند باشد خيلی از مشکلات و مسائل و مصائب مرتفع می­شود ما يکی از ضعف­هايي که امروز در جامعه هست آن ضعف عدم انصاف است انصاف در روايات خيلی هم تأکيد شده که به عنوانی، اين روايت هم از رسول­الله و عرضم ديگر تمام، جزء سخت­ترين کارهايي خوب سه­تا کار را پيغمبر نام می­برد اين­ها انصافاً هنر می­خواهد کسی انجام بدهد، نماز شب خواندن در برابر اين­ها عددی نيست، می­توانيد اين جوری باشيد، رسول­الله فرمود: «أَشَدُّ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَةٌ»[41] يکی از اين کارهای بسيار سخت، حضرت فرمود: «مُوَاسَاةُ الْإِخْوَانِ فِي الْمَالِ»[42] مردم را در مسائل مالی از خود جدا نبيند الآن امروز اين بحران افزايش نرخ دلار آقا می­بينيد نماز اول وقتش ترک نمی­شود، می­گويد رفتم همه پول­هايم را کردم دلار، خب مؤمن تو داری آسيب می­زنی به اقتصاد مردم، اين چه دينی است که ما داريم؟ از آن طرف دولت دارد تزريق می­کند برای اين­که وضع بازار را با ثبات کند، ما خودمان داريم به اين وضعيت دامن می­زنيم، من يک جريانی را از آيت­الله العظمی سيد نورالدين حسينی الهاشمی بگويم، يکی از همراهان ايشان نقل می­کرد خدا رحمت کند ايشان را مرحوم حاج آقای سبحانی گفت در يک سالی زغال و هيزم کم شد مردم سوخت نداشتند در زمستان، می­گفت آيت­الله آقای حاج سيد نورالدين هاشمی يک برنامه خيلی مدبرانه­ای را پيش گرفتند، رفتند طرف­های استهبان، سراغ اهالی آن منطقه از اين­ها هيزم خريداری کردند، هيزم زيادی خريدند انتقال دادند به شيراز ولی خب اين هيزم يکدفعه همه شهر را نمی­توانست پاسخ بدهد، ايشان يک سياستی به کار بردند آن آقای سبحانی می­گفت گفتند آقا هيزم در اين هفته، ما می­دهيم مثلاً من پنج ريال، هفته ديگر مَن چهار ريال و نيم، هفته بعد من چهار ريال و نيم، هفته بعد من چهار ريال يعنی مردم به اندازه نيازتان بگيريد، گفت مردم در آن مشکلات سرمای زمستان می­دانستند که الآن اگر بخواهند بيشتر هم بگيرند ضرر کردند هفته آينده ارزانتر هست، حرص کم شد، هجوم کم شد گفت ايشان آن سال را مديريت کردند وضع بازار با ثبات، مردم هم زمستان­شان گذشت، الآن ما می­بينيم بعضی از کالاها يکدفعه می­روند جمع می­کنند بر می­دارند فشار می­آيد به اقتصاد ديگران، پيغمبر فرمود اگر صبح کند و به مسائل مسلمان­ها اهميت ندهد مسلمان نيست، آقايون احتکاری که ما در فقه داريم رو مايحتاج مردم است، امروز بعضی از کالاها دارد رو مايحتاج مردم اثر می­گذارد، اگر خريد يک کالايي و جمع کردن اين کالا اثر مستقيم دارد رو اقتصاد می­گذارد من نبايد دامن بزنم اين کار را، بعد می­گوييم آقا وضعيت ثبات ندارد، اين بی­ثباتش را هم ما داريم، دشمن که دارد کار خودش را می­کند من هم از اين طرف دارم دامن می­زنم، من هم نياز ندارم می­گيرم دارم اين بازاری که بايد اشباع بشود دوباره تشنه نگهش می­دارم، دوباره با جمع کردن اين­ها آن تلاشی که مسئولين دارند می­کنند را ضايع می­کنيم، اين مقدار مواسات کمرنگ است انصاف کمرنگ است، اين خيلی سخت است.

«إِنْصَافُ النَّاسِ»[43] از کارهای بسيار سخت انصاف است انصاف يعنی همانی که برای خودت می­پسندی برای ديگران بپسند، من مسئول پشت ميز نشسته، با ارباب رجوع همان­گونه باشم، من اين پيرمرد را در خيابان پدر خودم ببينم، اين پيرزن را مادر خودم ببينم جدا از هم نگاه به هم نکنيم، توهين بد است توهين نکن، تکريم خوب است تکريم بکن، اين می­شود انصاف، يعنی همان چيزی را که شما برای خود می­پسندی، دختر را می­خواهی شوهر بده، پسر مردم را پسر خودت بدان، داماد را بگو فرزند خودم، عروس می­خواهی بياوری بگو دختر من، همان رفتاری که ما با ديگران عمل می­کنيم رفتاری باشد که با خودمان داريم عمل می­کنيم، اين انصاف جزء برنامه اولياء الهی بود پيغمبر می­فرمايد اين جزء سخت­ترين کارهاست اين متأسفانه امروز شما در جامعه می­بينيد يک مقداری کمرنگ شده بالاخره متأسفانه رنگ باخته اين حالت انصاف.

«ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَال‏»[44]از کارهای سخت رسول­الله می­فرمايد، که امام سجاد هم فرموده: «الْوَرَعُ فِي الْخَلْوَةِ»[45] در هر حالی به ياد خدا باشيد يعنی هرجا هستيد در هر موقعيتی، عروسی و عزا، داخل و خارج، خلوت و جلوت، پيری و جوانی: «ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِّ حَال‏»[46] بسنده کنيم اميدواريم که انشاءالله خداوند توفيق رعايت ايمان و عمل صالح را به همه ما عنايت بفرمايد، خب من يک چندتا بيت زمزمه کنيم ايام شعبان المعظم و ميلاد با سعادت امام عصر انشاءالله اين را در سامراء و سرداب مقدس زمزمه کنيم:

يا ابا صالح مددی مولا، يا ابا صالح مددی مولا

گل زيبای شجر طاها، به کجايي ای پسر زهرا

تو بسان يوسف کنعانی، که نهان از ديده انسانی

يا ابا صالح مددی مولا، يا ابا صالح مددی مولا

به ياد همه ذوی الحقوق مان:

يا ابا صالح مددی مولا،

اين هم تقاضای همه ما به محضر حضرت:

قدمی گر نهی تو به مجلس ما، ز کرم تو جواز مدينه ما

به رخ نيلی گل طاها، به غريبی علی و زهرا

يا ابا صالح مددی مولا، يا ابا صالح مددی مولا

تعجيل فرج حضرتش: يا ابا صالح مددی مولا

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم، اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] مریم96.

[2] مریم96.

[3] مریم96.

[4] مریم96.

[5] مریم96.

[6] بقره282.

[7] مریم96.

[8] مریم96.

[9] عنکبوت69.

[10] مریم96.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏35 ص354.

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏35 ص354.

[13] مریم96.

[14] البرهان في تفسير القرآن ج‏3 ص738.

[15] البرهان في تفسير القرآن ج‏3 ص738.

[16] مریم96.

[17] مریم96.

[18] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[19] مریم96.

[20] مریم96.

[21] مریم96.

[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[26] آل­عمران134.

[27] آل­عمران134.

[28] زاد المعاد - مفتاح الجنان ص423.

[29] آل­عمران92.

[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[31] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[32] إرشاد القلوب / ترجمه مسترحمى ج‏2، ص124.

[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[35] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[36] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[37] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[38] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[40] آل­عمران92.

[41] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص167.

[42] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص167.

[43] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص167.

[44] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص167.

[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏64 ص293.

[46] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص167.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه