استادحدائق روز چهارشنبه 12 بهمن ماه 1401 در مسجدالرسول(ص) شیراز در ادامه مباحث «درس هایی از قرآن» به مبحث تواصی پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»[1].
صدقالله العلی العظيم
يکی از توفيقات مهمی که خداوند در قرآن هم مؤمنين را به آن توصيه نموده و در سيره معصومين هم فراوان ديده میشود قاعده تواصی است، يعنی يکديگر را سفارش کردن، توصيه کردن، تذکر دادن، اين را من حالا مقدمه حديثی از فرمايشات امام جواد میخواهم قرار بدهم. يکی از نکات مهم همين است که قرآن هم در سوره عصر راه نجات بشريت از گرفتاریها را: «وَ الْعَصْر إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْر»[2] که اين سوره پيغمبر فرمود تماماً در حق اميرالمؤمنين نازل شده مصداق واقعی سوره عصر اميرالمؤمنين است: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»[3] همه در خسران هستيم، همه در زيان هستيم، حاجیآقا تا امشب چقدر از عمرت رفت، خسران است، هرچه به دست آورديد بدهيد يک روز از اين عمر را ديگر به شما بر نمیگرداند شيراز شش دنگ مال شما بگو میدهم يک روزش را به من برگردان، تمام شد.
يک وقت يک آقايي به ما برخورد کرد گفت حاجآقا ما پنج سال آمديم در بازار به اندازه تجار پنجاه ساله ثروت جمع کرديم، گفتم الحمدلله خدا بيشتر به شما بدهد، انشاءالله که از حلال به دست آورديد در حلال هم خرج میکنی، چون اين سؤالها را قيامت از ما میپرسند ما را میکشند به حساب، پولها را از کجا در آورديد؟ کجا مصرف کرديد؟ اين کجا مصرف کردی سختتر از درآوردن است بعضیها پول حلال در میآورند میبرند در اسراف میبرند در حرام، میبرند در نافرمانی خدا، میگويد پول زحمت کشی من است، با پول زحمت کشیات نبايد با خدا مبارزه کنی، گفتم انشاءالله که حلال در آوردی و حلال هم هزينه میکنی، اما يک جمله بهت بگويم، در اين پنج سال به هرچه رسيدی، جواب گوي يک ساعت زندگیات نيست، مردم داريد به دست آوردن دنيايتان چيزی میدهد که دنيا با او برابری نمیکند: «وَ الْعَصْر إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْر»[4] زمان، عمر يکی از معانی عصر همين لحظه به لحظه عمر شماست، به نسبت ديشب يک شب گذشت، اميرالمؤمنين میفرمايد نفس کشيدن انسانها زنده دليل بر رفتن آنهاست، ما میرويم به همين دليلی که الآن زنده هستيم و حيات داريم، در همين سوره عصر خدا میفرمايد جلو خسران زدگی را اگر میخواهيد بگيريد بايد اين چهار چيز را رعايت بکنيد، ايمان: «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا»[5] نه تنها ايمان، عمل صالح اعتقاد خوب بسيار خوب، کار خوب هم بايد انجام بدهيم، ديديد بعضیها میگويد آقا ما خدا را قبول داريم عاشق اهلالبيت هستيم، ولی کارشان در مسير اهلالبيت نيست، عملکردشان را اهلالبيت نمیپسندند، به شعار دادن هم نيست، به عمل کار بر آيد به سخندانی نيست، خدا میفرمايد اول ايمان، دوم عمل صالح: «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[6] سوم سفارش طرفينی: «وَ تَواصَوْا»[7]يعنی سفارشها و وصيتها و توصيههای همه به يکديگر میکنند پدر به فرزند، فرزند به پدر، استاد به شاگرد، شاگرد به استاد، تاجر به کارگر، کارگر به تاجر: «وَ تَواصَوْا»[8] اين امر به معروف و نهی از منکر همينجا شکل میگيرد يعنی جامعه مراقب هم باشند، من اگر دارم خطا میروم ديگری به من تذکر بدهد: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»[9] سفارش و توصيه همگانی، همه به يکديگر، نسبت به شکيبايي، نسبت به صبر، خب اين قاعده تواصی را من چند نکته را محضر عزيزان اشاره کنم:
از برکات اين تواصی که قرآن هم میفرمايد، حالا میخواهم پايان عرايضم يک توصيهای از امام جواد، عيدی شام ميلاد حضرت قرار بدهد، از آثار برکات توصيه به حق اگر امروز در جامعه ما تواصی به حق شکل گرفت، که الآن رنگ باخته، بنده بیتفاوت شدم میگويد به ما ربطی ندارد، خودش پدر دارد، خودش حواسش باشد، و حال آنکه دين اين را نمیگويد، دين میگويد حواستان به هم باشد، نه اينکه يکديگر را خراب کنيد، يکديگر ر ا رشد بدهد يک ديگر را بسازيد، از برکات اين قاعده: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[10]توصيهها که ائمه در خيلی از روايات سفارش توصيه تذکر به مردم، پيروان خودشان، يکش اين است که مردم سالاری دينی شکل میگيرد، يعنی يک جامعه مردم سالاری دينی زمانی شکل میگيرد که همه: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[11]آن کارگر ساده هم مسئول را تذکر بدهد سفارش بکند، آن مسئول زير مجموعه را تذکر بدهد اين میشود همان جامعه مردم سالاری دينی، يعنی دين سالار است دين حاکم است ارزشهای دينی ملاک و تراز است، اين نکته اول، جامعه میرود به سمت سعادت کمال خطاها، لغزشها، آسيبها جلوش گرفته میشود، خب وقتی: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[12]نبود، من يک وقت در يکی از جلسات عرض کردم حالا هم اشاره کنم، اين مجتمع ستاره هست در خيابان عفيف آباد، سالها اوليه شروع کار مجتمع بود، بعضی از دوستان اهل علم زاويه گرفتند جلو بنيانگذار اين مجموعه که آقايي بود اهل سنت بود، اين يک شب آمد پيش ما، گفت من سنی هستم شافعی هستم، ولی مادر من در قبرستان شيعيان منی دفن است، من خودم اسمم حسين است خواهرم نامش فاطمه است ما به ائمه ارادت داريم گفت من آمدم يک کار اقتصادی در اين شهر کردم، شما داريد به من خرده میگيريد، من آمدم خدمت به اين شهر کردم شما بياييد مديريتش کنيد خراب نشود، اينهایی هم که میآيند اينجا در اين محيط خراب نمیشوند از بيرون با اين وضع میآيند داخل، بعد تقاضا کرد گفت آقا شما يک برادر و يک خواهر را اينجا بگذاريد حقوقش را من میدهم، کار فرهنگی بکند، يک چند سالی هم اين کار را صورت گرفت آقايي بود از برادران عزيز سپاه باز نشسته بود و يک خواهر پاسدار بازنشسته، اينها آمدند در آن مجموعه آن برادر کارهای فرهنگی آن خواهر هم همينطور و ايشان گفت حقوقشان هم با من، گفت من حقوقشان را میدهم بياييد سالم کنيد اين مجموعه را، من يک وقت آن خواهر سپاهی که آنجا بود يک جريانی را برای من نقل کرد اين داستان مال شايد حدود بيش از چهارده پانزده سال قبل است، در آن سالهای نخست تأسيس اين مجموعه بود، آن خانم گفت آقای حدائق يک شبی يک خانمی با وضع بسيار آشفته آمد در مجتمع، گفت اصلاً من که زن بودم شرم میکردم نگاهش بکنم، و خدا نکند جامعه به جايي برسد که قبح گناه شکسته بشود که دارد میشود، آن وقت خوب و بد آسيب میبيند پيغمبر فرمود نيک و بد زيان میبيند، گفت يک خانمی آمد خيلی وضع نامناسبی داشت گفت من محترمانه صدايش زدم، کشيدمش کنار: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[13]گفتم خواهر من اين چه پوششی است که برای خودت درست کردی آمدی اينجا؟ گفت يک نگاهی به من کرد گفت اينجا کجاشت؟ گفتم اينجا مجتمع تجاری است، گفت مسجد است؟ گفتم نه، گفت حسينيه است؟ گفتم نه، گفت پس چه میگويي؟ گفتم میگويم اين جوری نيا بيرون، بابا جامعه حق همه است، انصاف بدهيم اگر يک آدمی که بيماری مسری کشنده داشته باشد، شما اجازهاش میدهد در جامعه بگردد، میگويي آقا داری به امنيت سلامت ما تو داری آسيب میزند، و حال آنکه خطر بيماریهای جسمانی خيلی کمتر از خطر بيماریهای اخلاقی است، گفت پس چه میگويي؟ گفتم من میگويم چرا اين جوری آمدی اينجا؟ گفت من امروز صبح با همين قيافه، مشکل اينجاست، در سفارت جمهوری اسلامی در ابوظبی کار داشتم، از دم در سفارت که رفتم داخل، يک نفر به من نگفت قيافهات مشکل دارد، وای به حال اين سکوتها، گفت کارهايم را در سفارت کردم، با همين قيافه آمدم در فرودگاه سوار هواپيماي جمهوری اسلامی شدم، از مسافرها گرفته تا مهماندار يک نفر به من ايراد نگرفت، در فرودگاه شيراز کنترل گذرنامه من را ديدند حرف نزدند، از ظهر تا الآن در شهر دارم میگردم، داخل خيابان، کوه، برزن، يک نفر نمیگويد شما مشکل داريد، آمدم در مجتمع تجاری شما میگوييد قيافهات مشکل دارد، اين همه مردم ديدند نفهميدند تو فهميدی؟ ببين آقا وقتی: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[14]رنگ باخت در آن جامعه مردم سالاری دينی هم میرود در حاشيه قرآن میفرمايد همه بايد به يکديگر تذکر بدهد در خانه پدر حرفش را بزند مادر هم حرفش را بزند، فرزند هم حرفش را بزند همه يکديگر را کمک کنيم، اصلاً خود اين: «تَواصَوْا»[15]يک سپر حفاظتی میشود برای مؤمنان، ما که معصوم نيستيم در محل آسيب هستيم، آقا نماز شب میخوانيم حج رفتيم عبادت کرديم، شيطان است اين: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[16]میشود سپر حفاظتی برای تسويلات شيطانی، تا میآييم برويم در خطا، حاجیآقا خواهرم اين سخن، اين کار اشتباه بود مراقب هستيم به يکديگر، و قطعاً توطئه شيطان هم خنثی میشود، شيطان از اين توصيهها از امر به معروف بدش میآيد، شيطان از نهی از منکر بدش میآيد، لذا شيطان تحريک میکند مردم را با امر به معروف و نهی از منکر زاويه بگيرند، اينها بدشان بيايد و دقيقاً کسانی که سفارشها را متذکر هستند و آنهايي که حق را میپذيرند در برابر توسعه دشمن، توطئه دشمن را خنثی میکنند، اصلاً در نگاه کلان حکومتی هم اگر نگاه کنيد ما برای اين که مسئولانمان و کسانی که کار دستشان است لغزششان کمتر بشود: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[17]کمک میکند، پدر اگر میخواهی دارای لغزش نشوی، بچههايت اگر حرف بزنند ضريب آسيبت میآيد پايين، خيلی از بزرگان من در يک جلسهای عرض کردم امروز مقام رسولالله با جبرئيل اصلاً نمیشود مقايسه کرد جبرئيل خادم پيغمبر است اما روايات فراوانی داريم پيغمبر به جبرئيل میگفتند نصيحتم کن: «عِظْنِي»[18]اميرالمؤمنين گاهی اوقات به بعضیها میگفتم نصيحتم کنيد اين درس است برای همه ما يعنی آقا دارای هر موقعيتی، جايگاهی منصبی هستی اينها نشود غرور، بالاخره همهمان نياز به موعظه داريم.
خدا رحمت کند مرحوم آقای حاج شيخ محمدعلی عراقی من از فرزند ايشان آقای حاج شيخ محمدحسين شنيدم خدا رحمت کند ايشان را میگفت پدر ما نجف منبر بود آيتالله العظمی حاج سيدابوالحسن آمد پای منبر نشست پدر ما احترام کرد، گفت حضرت آيتالله العظمی آقای حاج سيد ابوالحسن اصفهانی اين حرفهای که دارم میزنم به مردم دارم میگويم، با شما نيستم گفت آقای حاج سيدابوالحسن تا اين را شنيد يک نگاهی به پدر ما کرد گفت آقای حاج شيخ محمدعلی، چه داری میگويي؟ من هم نياز به نصيحت دارم، من هم نياز به موعظه دارم، من آمدم نصيحت بشنوم، موعظه بشوم، يک مرجع بزرگ، خب قطعاً هرچه بار مسئوليتتان سنگينتر نياز به توصيه بيشتر، چون ضريب آسيبها میرود بالاتر، يکی دو مورد ديگر هم اشاره کنم.
امروز دوازده بهمن بود سالروز ورود حضرت امام به اين مملکت در سال پنجاه و هفت، ما اگر بخواهيم تعميق ببخشيم آن باورهای اسلامی و انقلابی را: «تَواصَوْا»[19]لازم است يعنی يادآوری: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنين»[20]يادمان نرود گذشته را فراموش نکنيد، امام با اتکاء به خدا و توسل و توکل به خداوند سال چهل و دو امام را تبعيد کردند سال پنجا و هفت امام با آن عظمت برگشت ايران، اين محبتهای الهی و خود امام میفرمودند اين انقلاب شکل نگرفت، مگر به خاطر دو اصل، توجه به اسلام وحدت کلمه، مردم رای خدا آمدند در صحنه، وحدت کلمه بود توجه به اسلام بود، شما قبل از انقلاب بخشی از متدينين خاطرتان هست، حالا بعضی از عزيزان شايد سن آنها ياد نمیکند و نبودند ما بخشی از متدينين دخترهايشان را از ادامه تحصيل میگرفتند، چون مدارس مختلط بود در بعضی از شهرهای اين مملکت آمار شراب فروشیها بيشتر از نانواييها بود، آيتالله العظمی مکارم در کتابشان دارند، من خودم يادم هست يک شب شنبهای بود با مرحومه والدهمان از اين چهار راه پيروزی که قبلاً میگفتنش سرای نمازی، قبل از انقلاب بود شب شنبهای بود منزل خالهجانشان رفته بودند ما هم همراه مادر داشتيم بر میگشتيم فاصله بين سه راه نمازی، تا سه راه احمدی سه چهارتا شراب فروشی بود، اينها دعوی شده بود در خيابان، شيشههای شراب بود که پرتاب میشد و مردم جرأت نمیکردند بيايند اين راه را، که والده ما انداخت از آن کوچه پس کوچههای پشت سه راه نمازی رفتيم تا پشت مصلای شهداء و از آن بر آمديم سر گذر، در همين شيراز جشن هنر مگر نگرفتند اينها يادمان نرود، بالاخره چشم روی ارزشها بسته نشود، مفاسد اخلاقی چه میکرد؟ جرائم چه میکرد؟ من در جلسهای عرض کردم ببين خاطرات کسانی که خودشان در دربار بودند و جرياناتی را نقل میکردند از مفاسد دربار اينها را ما فراموش نکنيم، امام حسين سلامالله عليه در دعای عرفه به خدا عرض میکند خدايا شکر میکنم شما را که من را در دولت ائمه کفر خلق نکردی، زندگی در دولت اسلامی شکر دارد، حمد دارد اينها فراموش نشود و يک نکته ديگر.
فضائل و ارزشها اگر میخواهيم رواج پيدا کند بايد توصيهها گفته بشود، خوبیها بايد بازگو بشود، من يک نظراتی را جمع آوری کردند عزيزان ما در بنياد حضرت مهدی موعود، گفتم مسجد هم بيايند يک پوسترش را بزنند، ديدگاه نوع دانشمندان بزرگ دنيا نسبت به زن و اديان مسيحيت، يهوديت، زرتشت، همه را آوردند ديدگاه اسلام را هم آوردند شما اصلاً نگاه بکنيد ببينيد که اينهای که دم از حقوق زن میزنند خودشان نگاهشان به زن چيست؟ و اسلام چه نگاهی به زن دارد؟ بعد اينجوری حقيقت را وارونه قرار میدهند، من يکی دو مطلب ديگر قطعاً اگر مصاديق برجستهای تواصی توصيه به حق شکل گرفت ما در روايات اهلالبيت نوعاً ائمه توصيه به تقوی، پارسائی، خدا محوری توصيهای به فضائل اخلاقی، اينها رمز موفقيت در زندگی است و توصيهای به اميد و اميد آفرينی در زندگی اينها را ما در روايات اهلالبيت میبينيم اين مقدمه عرضم يک حديث را از فرمايشات وجود مقدس امام جواد در کتاب شريف بحار جلد 76 شخصی آمد خدمت امام جواد عرض کرد که آقا يک نصيحتی کنيد به ما آقا فرمودند نصيحتت کنم عمل میکنی؟ گفت بلی عمل میکنم، حضرت چندتا نکته فرمودند: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[21] آقا اول فرمودند: «تَوَسَّدِ الصَّبْرَ»[22] اول امام فرمودند تو را توصيه میکنم: «اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[23] در برابر سختیها و مشکلات دنيا صبوری و شکيبايي پيشه کن، توصيه به صبر، فقر را در آغوش بگير، حالا فقر نه فقر اقتصادی، اسلام با تهی دستی با گداپروری مخالف است فقری که در اين روايت است يعنی حاج آقا اول ثروتمند هم که هستی در خانه خدا گدا باش، خودت را گم نکن، دنيا را ريختند در دامنت خودت را فقير بدان، همان که امام سجاد در مکارم الاخلاق عرض میکند، خدايا ثروتم را زياد مکن مگر اينکه هرچه اين ثروت افزون میشود در وجودم نسبت به شما محتاجتر بشوم اين ثروت ثروت خوبی است، من بارها عرض کردم ثروتمندها اگر میخواهند به خودشان نمره بدهند يک ارزيابی بکنند ببينند به نسبت گذشتهشان که ثروتشان اين قدر نبود، گدايشان به خدا بيشتر شده يا نه؟ خوشا به حال آن کسی که هرچه بيشتر گيرش میآيد عبادتش بيشتر میشود گدايیاش درخانه خدا بيشتر میشود فروتنیاش در پيشگاه الهی افزونتر میشود اينکه امام جواد میفرمايد: «تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[24] صبر را تکيهگاه خود قرار بده، صبوری و شکيبايي در همه مراحل زندگی، يک عاملی برای حرکت در زندگی قرار بده: «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[25]فقر را در آغوش بگير يعنی خودت را يک جوری تربيت کن، که فقر نسبت به خدا در زندگیات حاکم باشد ديديد بعضیها يک وقتی ثروت میآيد امکانات میآيد گم میکنند خودشان را.
من يک وقتی اينجا عرض کردم خدا رحمت کند حاج آقای ذکری را که در بازار تاجر چايي بودند از اصحاب همين مسجد هم بودند آقای حاج محمدحسن ذکری من يک وقت از خودشان شنيدم خدا نکند پول بيايد آدم اين جوری بشود ايشان برای من نقل کرد، گفت آقای حدائق من در جوانیام در بازار کار میکردم کارگر يک مغازهای بودم پادوی بودم هجده نوزده سالم بود در بازار وکيل، گفت يک وقتی اول صبح بود آمده بودم داشتم آب جارو میکردم مغازهای بغل دستی ما يکی از تجار معروف شيراز بود، ديدم صبح زود آمده بود داشت حساب و کتاب اموالش را میکرد پشت ميز نشسته بود گفت من همين جوری که داشتم راهرو جلو مغازه را تميز میکردم يک فقيری رد شد، فقير حاجی را ديد فهميد که فلانی از ثروتمندهاست گفت رو کرد به آن حاجی گفت آقای حاجی يک چيزی در راه خدا به ما کمک کن، گفت برو خلايق هرچه لايق بود دادند، خيلی بد است، مردم هرچه خدا بهتان داده دليلی بر لياقت نيست دليل بر امتحان است، خدا پول به قارون هم داد، مقام به فرعون هم داد، زيبايي را به خيلیها خدا داده اما چوب حراج دارند بهش میزنند هرچه داريم آزمايش است در آزمايش اگر سر بلند بيرون آمدی لياقت است، در اين امتحان اگر موفق آمدی بيرون معلوم است لايق هستی، گفت خلايق هرچه لايق بود دادند، گفت وقتی اين حرف را زد، آن فقير گفت که خوب حاجی، شما لايق هستی خدا بهت داده ما هم نالايق خدا نداده، شکرانهای لياقتت يک کمکی کن، فقيری به فهمی هم بوده، گفت تا اين حرف دوم را زد آن آقا گفت که، گفت شکرانهای اينکه لايق هستی خدا تو را مثل ما قرار نداده، فقير نيستی، گفت من مثل تو بشوم، خدا اگر بخواهد من را مثل تو قرار بده، شش ماه بايد بشيند حسابش کند، پناه به خدا گردن کلفتی میکنی، فتيلهات را میکشند، گفت اين گفت فقير سر خجالتش را انداخت پايين رفت، خدا رحمت کند آقای ذکری را گفت آقای حدائق نيم ساعت نشد، که ايشان هميشه میگفت اين شد درس زندگی من گفت ديدم يک پيکی آمد در بازار، رو کرد به من گفت مغازهای آقای حاجی فلانی کجاست؟ گفتم همين مغازه است گفت سرجاي آن فقير ايستاد يک نگاهی به حاجی کرد حاجی هم پشت ميز نشسته بود داشت حساب و کتاب میکرد گفت آقای فلانی شما هستی؟ گفت بلی، گفت يک تلگرافی را گفت اين الآن از بندر عباس رسيده کشتی سرمايه و اجناس تو در دريا غرق شد، در نيمه ساعت پيادهات میکنند، شش ماه خدا بنشيند حساب کند: «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[26]يعنی حاجی داری درخانه خدا گدا باش، هرچه بيشتر من بارها گفتم نشانه ثروت خوب اين است که هرچه بيشتر میشود عبادتتان بايد بيشتر باشد، هرچه پولدارتر میشويد بايد معنويتتان بيشتر بشود اين همان: «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[27]انسان وابستگیاش به ولی نعمتش بيشتر بشود مقام هم همين است، آقا زينالعابدين عرض میکند خدايا مقام ما را در جامعه بالا مبر مگر هرچه اين مقام میرود بالاتر در وجود خودمان بياييم پايينتر، يعنی مسئولين ما اگر میخواهند به خودشان نمره بدهند زمانی که شدند مسئول تواضعشان بيشتر شد اگر تکبرش بيشتر شده که اين مسئوليت خذلان دنيا و آخرتش است مسئوليت خوب اين است که هرچه انسان میرود بالاتر افتادگی فروتنی تواضع بيشتر میشود، آقای ذکری گفت اين آقای تاجر در مغازه را بست با عجله از بازار رفت که ديگر به بازار بر نگشت، گفت رفت که ديگر بر نگشت، آقا امام جواد عرض میکند میفرمايد به آن شخصی که به حضرت عرض کردم نصيحتم کنيد، نصيحت دوم حضرت فرمود فقر را در آغوش بگير، نه فقر مالی اموالمان را بدهيم حراج، گرفتار نان شب بشوم داری ولی در وجودت نسبت به خدا گدا باش، لذا اينکه مشهور است از رسولالله نقل شده حضرت فرمود: الْفَقْرُ فَخْرِي وَ بِهِ أَفْتَخِرُ عَلَى سَائِرِ الْأَنْبِيَاءِ»[28]فقر افتخار من است و به اين فقر به سائر انبياء افتخار میکنم يعنی در فقر الی الله پيامبر در ترازش پيغمبر نيست حالا در عين حالی که داريد فقير خدا باشيد خودتان را ندار بدانيد در برابر خدا اين نصيحت دوم.
سوم حضرت در اين: «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»[29] فرمودند: «وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ»[30] از شهواتت فاصله بگير يکی از توصيههای حضرت شهوترانی و اميال نفسانی را تعقيب کردن حضرت میفرمايد اينها را رها کن، اگر میخواهی سعادتمند بشوی دنيای سالمی را بگذرانی و چهارم: «خَالِفِ الْهَوَى»[31] حضرت فرمودند از هواپرستی هم فاصله بگير، گاهی اوقات بعضیها را ديديد حرف میزنی میگويد آقا دلم میخواهد اين هواپرستی است دوست داريم به کسی مربوط نيست مال خودمان است اختيارش را داريم، اين هواپرستی است اين منيت است، اينکه اميرالمؤمنين میفرمايد: «الْعَقْلُ صَاحِبُ جَيْشِ الرَّحْمَنِ وَ الْهَوَى قَائِدُ جَيْشِ الشَّيْطَانِ وَ النَّفْسُ مُتَجَاذِبَةٌ بَيْنَهُمَا فَأَيُّهُمَا غَلَبَ كَانَتْ فِي حَيِّزِهِ»[32]اميرالمؤمنين میفرمايد مردم عقل را خدا در وجودتان فرمانده جنود الهی قرار داد، هوی و هوس را فرمانده جنود شيطان در وجود شماست، نفس شما بين اين قدرت متجاذب است يعنی در حال کشيش است هرکدام از اين دو نيرو غلبه پيدا کرد نفس شما تحت فرمان اوست، بعضیها عقل حاکم شده در مملکت وجود، جشم خدايي مینگرد زبان خدايي میگويد، گوش برای خدا میشنود عمر برای خدا صرف میشود، بعضیها هوا و هوس حاکم است نگاه میکند شيطانی است حرف میزند شيطان راضی است، تلاش روزمرّه او میبينيد در مسير منويات شيطان است لذا امام جواد میفرمايد با هوای نفستان مخالفت کنيد: «خَالِفِ الْهَوَى»[33]و لذا اينهای که الحمدلله موفق هستند با هوای نفس مخالفت کردند آنجايي که میبينيد نفس اماره شيطان انسان را تحريم میکند اين را انسان ترک کند، جمله پايانی حضرت فرمودند، نصحيت پايانی امام جواد: «أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ»[34]آقا فرمودند اين را بدان که تو هيچگاه از نگاه خدا پنهان نمیشوی، مردم همهجا خدا میبيند شما را در خلوت، در جلوت، اروپا، مسجدالحرام، مسجد، خانه اتاق در بسته، اصلاً اين نصيحت اجرايي بشود، اين نصيحت اجرايي بشود، يک کسی آمد خدمت امام حسين، جوانی بود، به حضرت عرض کرد: «أَنَّهُ جَاءَ رَجُلٌ وَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لَا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَعِظْنِي بِمَوْعِظَةٍ»[35] گفت آقا من گنهکار هستم، يک جوان گنهکاری هستم قدرت ترک گناه هم ندارم، يک نصيحتی بکنيد ديگر گناه نکنم، امام پنجتا سفارش بهش کردند من میگويم يکی از اين پنجتا هم اگر اجرايي بشود کسی گناه نمیکند يکی از آن پنج نکته اين بود آقا امام حسين فرمودند: «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ»[36] مکان گناهت را جايي انتخاب کن که خدا تو را نبيند: «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ»[37]میخواهی گناه کنی، برو گناه کن اما جايي پيدا کن که خدا نباشد، خدا نبيند هرچه میخواهی گناه کن، همين يکی را امروز مردم بگويند آقا يک جايي پيدا کنيد خدا حاضر نباشد خدا ناظر نباشد برو گناه آزاد اين توصيه امام جواد هم هست حضرت میفرمايد اين را بدان که هيچگاه از نگاه خدا پنهان نيستی، هرجا هستی، خدا رحمت کند امام را میفرمودند عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نکنيد، اصلاً مشکل هم همين است که قيامت شاهد خداست، حاکم خداست، مرحوم علامه طباطبايي در بحث شهود الهی میفرمايد خدا شهود متعددی دارد زمين شاهد است، الآن همين مسجدالرسول را میبينيد حالا قيامت میبينيد امشبتان را شهادت میدهد که شما امشب شام ميلاد امام جواد در اين مجلس و مسجد آمديد همين ساعت را میبينيد همين ساعت ديگر در تاريخ تکرار نمیشود اين ساعت يکی است و دومی ندارد، فردا شب اين ساعت يک ساعت ديگر است ديشب اين ساعت يک ساعت ديگر بود اين ساعت امشب در تاريخ بشريت يک ساعت واحد است و گزارش خودش با پروندهاش میرود قيامت، زمان، مکان، ملائکة الله ما هرکدام دوتا فرشته داريم که گزارشاتمان را دارند رد میکنند، اعضاء و جوارح ما، دست، پا: «الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون»[38]امام زمان، شاهد بر هر امتی ولی خدا در آن عصر است، لذا خدا رحمت کند مرحوم آيتالله والد میگفتند مرحوم جد ما در درس اخلاق به طلاب میگفتند آقايون طلاب بدا به حال کسی که قيامت امام زمان شاکی او بشود، شما ببينيد امروز اگر کسی در دادگاه يک پرونده داشته باشد، بگويند آقا مثلاً شاکی اين آقا فلان شخصيت مؤمن مذهبی موجه شهر است، اصلاً ذهنها تبادر میکند به اينکه چه کرده که اين آقا، بگويند آقا آيتالله العظمی بهجت از اين آقا شکايت کرده همه میگويند عجب آدم عجيب و غريبی است وای به حال کسی که امام زمان از او طرح دعوی کند امام زمان هم يک شاهد، بالاتر از همه اينها خدا: «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى»[39] امام جواد میفرمايد مراقب باشيد مردم از نگاه خدا پوشيده نيستيد: «فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ»[40] نگاه کنيد چگونه داريد عمل میکنيد رفتارها، گفتارها، کردارها خلوتها، جلوتها، سفرها، همهجا عالم محضر اوست اين توصيه نورانی امام جواد عليهالسلام در بحث تواصی به حق که انشاءالله ما اين توصيهها را در کانون خانواده، در اجتماع، با لسان لين، و آغاز دهه فجر انقلاب هم هست، شکرانه اين نظام اسلامی من يادم هست قبل از انقلاب گاهی اوقات مرحوم آيتالله والد با بعضی از علماء میخواستند حرف بزنند جلسه بگيرند میرفتند خارج از شهر در اين روستاها يکجايي پرتی که کسی نباشد دور هم بنشينند چهارتا کلمه حرف بزنند صحبت بکنند الحمدلله نظام اسلامی، ارزشهای اسلامی گرچه حالا خب بعضیها هم نگرانی داريد از بعضی از مسائل، مسائل اقتصادی، مسائل اخلاقی اينها هم بايد همه کمک کنند، مسئولين بايد کمک کنند، مردم بايد کمک کنند همه مسئول هستيم هرکسی به سهم خودش و به توان خودش از اين فرصت گذرايي که پيغمبر فرمود اموالتان، امکاناتتان امانت و عاريه است، دنيا هم زودگذر از اين امانتها در اين فرصت زودگذر خوب استفاده کنيم، از اين امکاناتی که در اختيار شما قرار گرفته برای آخرت خوبتان بهرهبرداری شايسته کنيد، اميدواريم که انشاءالله اين کلام نورانی امام جواد در تواصی به حق در کانون خانواده ما مرحوم پدر بزرگ مادری ما مرحوم حاج آقای مؤيد الاسلام بارها من از ايشان میشنيدم به پدرها نصيحت میکردند میگفتند شما وقت اشتراکتان با بچههايتان سر سفره غذاست همينی که شنيديد از اسلام از دين، از اخلاق از معنويت بچهها دارند غذا میخورند دوتا جمله بگوييد، بگوييد و بگذريد اثر میگذارد، ما وظيفهمان به تذکر و توصيه است میشود يا نمیشد نتيجه با ما نيست، شما کارت را انجام بده، وظيفهات را انجام بده، چه ازش در میآيد با خداست و قطعاً مؤثر میشود، وقتی اخلاص درش باشد پيامبر بعضیها را بعد از بيست سال مسلمان کرد، شخصی هم مثل سلمان بالای درخت نخل بود پيغمبر آمدند در باغی در مدينه دوتا کلمه با سلمان صحبت کردند سلمان همان بالای درخت نخل مسلمان شد، خب ظرفيتها فرق میکند قابليتها متفاوت است لذا ما از گفتن سر نتابيم، تذکر بدهيد.
همين امروز بنده خدا خانمی آمده بود گله میکرد از وضعيت زندگیاش، خب من ديدم وضعيت پوشش ناخنها از اين ناخنها لاکهای اولين بار هم بود میديدم روی خود اين ناخنها هم يک چيزهایی نصب شده بود، نعوذ بالله ديديد شما؟ ديده پور هستيد، حالا اين آمده بد میگفت من عاشق خدا هستم فلان هستم، چنين هستم چنان هستم، زندگیام پنج سال در بحران است آدرس شما را دادند گفتم من چه کار بکنم؟ من چه بکنم برايت، خب تو زيربار خدا نمیروی، ما خدا به بندگی قبولمان کند بايد هنر کنيم افتخار کنيم، گفت که آقا من وضعيتم با شوهرم، گفتم وضعيتات با خدا چه جوری است؟ گفت خيلی خوب است، گفتم من در حدی که من میفهمم وضعيتات مطلوب نيست، حالا ايشان خودش هم چه داشت؟ گفت يک مرکزی داريم که آرايش میکنند زنها را يعنی استاد فن بود، گفتم وضعيت شما که خوب نيست، حجابت با اينها چه جوری نماز میخوانی؟ آقايون سه روز قبل يک کسی زنگ زد از غسالخانه شيراز گفت حاجی آقا يک خانمی آوردند ناخنها چسبانده، ناخنهایی که میچسبانند مدتها روی دست میماند فوت کرده آوردنش رو سنگ غسالخانه غسلش چجوری است؟ گفت ناخنهايش را بکن، گفتم در قبر برايش میکنند شما نکنيد، اين را فعلاً صبرش بدهد، گفتم براي اينکه غسلش درست بشود يک غسل جبيره بدهيد و يک تيمم بدل از غسل، اين خانم اول گرفتاريش است، تمام شد رفت، رفتی جواب برای خدا چه داری؟ به اين خانم امروز هم گفتم خانم حرمت خدا را رعايت کن، تو داری حرمت شکنی میکنی بعد میگويي من خدا را دوست دارم، اين پوشيش تو حرمت را دارد زير سؤال میبرد بعد میخواهی زندگی سالمی داشته باشی، ما چقدر حرف شنيديم که حرفمان را نشنيدند امام هادی فرمود اطاعت از خدا کرديد اطاعتت میکنند اطاعت نکردی، اطاعتت نمیکنند حرفها زمين میماند چون حرف خدا را زمين میگذاريم.
خب يک چند بيت شعر انشاءالله بپذيرند از ما، اينها بشود سرمايه عالم برزخ و قيامت ما:
امشب زمين و آسمان بايد چراغانی شود سر تا سر روی زمين از گل گل افشانی شود
بلبل به عشق روی گل مست غزلخوانی شود چون حجتی بر اکناف عالم سر به سر تزيين و نورانی شود
چون حجت بر حق حق محبوب معبود آمده يعنی جواد ابن الرضا سر چشمهای جود آمده
صلواتی ختم کنيد
او آمده احياء کند با جود خود موجود را پاينده سازد در جهان او پرچم محمود را
سازد مشخص بهر ما راه زيان و سود را راضی کند با طاعتش او خالق معبود را
خاموش در جهان او آتش نمرود را گسترده سازد بهر ما او خوان لطف و جود را
در کام هستی هرچه بود از جود موجود آمدده يعنی جواد ابن الرضا سرچشمه جود آمده
او آمده با علم خود مشت عدو را وا کند يحيي ابن اکسم را به يک ايمای خود رسوا کند
اسلام را با منطقش جاويد و پا برجا کند دين خدا را تا ابد چون شير حق احياء کند
با علم و فضل خويشتن هنگامهای برپا کند صدها هزاران راز را بهر عدو افشاء کند
او مجری حکم خدا از نسل محمود آمده يعنی جواد ابن الرضا سر چشمه جود آمده
حالا همهتان بشويد مداح:
صلّ علی محمد ابن الرضا خوش آمد.
به نيابت همه گذشتهگان مان: صلّ علی محمد ابن الرضا خوش آمده
يک عيدی هم به شما بدهم بس است ديگر، اين را من از آيتالله العظمی وحيد دارم، ايشان میفرمودند که اگر به امام رضا کار داريد مشهد مشرف میشويد از طرف دو نفر و دو شخصيت به امام رضا سلام کنيد، يکی حضرت زهرای مرضيه و يکی حضرت جواد الائمه، اين خيلی مؤثر و کارساز است.
اللهمّ عجل لوليک الفرج و سهّل له المخرج و اوسع له المنهج.
[1] عصر3.
[2] عصر1-2.
[3] عصر3.
[4] عصر1-2.
[5] عصر3.
[6] عصر3.
[7] عصر3.
[8] عصر3.
[9] عصر3.
[10] عصر3.
[11] عصر3.
[12] عصر3.
[13] عصر3.
[14] عصر3.
[15] عصر3.
[16] عصر3.
[17] عصر3.
[18] من لا يحضره الفقيه ج1 ص471.
[19] عصر3.
[20] ذاريات55.
[21] عصر3.
[22] تحف العقول النص ص455.
[23] تحف العقول النص ص455.
[24] تحف العقول النص ص455.
[25] تحف العقول النص ص455.
[26] تحف العقول النص ص455.
[27] تحف العقول النص ص455.
[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج69 ص32.
[29] عصر3.
[30] تحف العقول النص ص455.
[31] تحف العقول النص ص455.
[32] عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ص64.
[33] تحف العقول النص ص455.
[34] تحف العقول النص ص455.
[35] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[36] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[37] جامع الأخبار(للشعيري) ص131.
[38] يس65.
[39] علق14.
[40] تحف العقول النص ص455.