IMG
IMG
IMG
IMG
IMG
IMG

استاد حدائق روز چهارشنبه 28 دیماه 1401 در مسجدالرسول(ص) قصردشت به بیان ادامه سلسله مباحث عاشورا و مهدویت پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال ابوعبدالله الحسين: «وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ ص فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ»[1].

در جلسات سابق محضر عزيزان بحث شد و اين قسمت ناتمام ماند بعضی از عزيزان پيگیری می­کردند که تکميل کنيم روايت حضرت سيدالشهداء را. من يک تذکری را مقدمتاً عرض کنم سابق هم عرض کنم محضر عزيزان يکی از آداب حضور در مسجد، آنهايي که زودتر می­آيند مسجد يک امتيازی حق سبقتی دارند که هرجای مسجد شد جا بگيرند برای نماز: «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُون‏»[2] علامه طباطبايي می­فرمايد يک وجهش اين است که «السابقون فی الخيرات»[3]، «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم‏»[4] آنهايي که زودتر آمدند زودتر قدم برداشتند زودتر نتيجه می­گيرند خب اين در فقيه هم داريم که افراد می­توانند بيايند جا بگيرند حالا صف اول يا قسمتی از مسجد، لباسی بگذارند کيفی بگذارند حالا يا رو صندلی يا رو زمين، اما اين به اين معنی نيست که يک نفر بيايد جا برای چند نفر بگيرد بابا جا برای خودت بايد بگيری، خود شما که زودتر آمديد، اگر اين جوری باشد يک نفر بيايد خدا وکيلی رسم است يک کسی برود در نانوايي بگويد من آمدم، من به نيت ده­تايي ديگر هم جا می­گيرم حالا نوبت نان گرفتن هم شده بگويند بسم­الله هرچه داخل تنور است بده بيايد بيرون، پنج­تا برای خودم، پنج­تا برای همسايه، پنج­تا برای فلانی، کجا عقل اين را می­پذيرد نه عقلی است نه شرعی ما يک وقت به اسم نماز خواندن معصيت نکنيم به اسم عبادت نافرمانی اتفاق نيفتد، جا برای خودم بايد بگيرم، آقا چند نفر گفتند برای ما هم جا بگير، بابا شما حق تقدم داريد، اگر اين جوری باشد که يک نفر می­آيد جا برای همه پر می­کند و می­رود و اين نه معقول است نه مشروع است اين را رعايت کنيد حالا مخصوصاً در ميان خانم­ها بعضی از خانم­ها گلايه دارند، می­گويند گاهی اوقات می­آييم می­بينيم جاها پر است می­گويند برای کسانی جا گرفتيم يا من ظهر جا بگيرم برای شب، اين­که شنيدنی نيست، مسجد وقف است حق تقدم با کسانی است که زودتر شرکت می­کنند، اين مسأله را انشاءالله رعايت بکنيد، گرچه اصحاب محترم مسجد کاملاً رعايت می­کنند، شايد بعضی­ها مهمان هستند توجه ندارند به مسأله، دقت ندارند، اين را در نظر داشته باشيم که اين جا گرفتن که می­گويند می­گويند می­شود بفروشيدش، من آمدم روی صندلی جا گرفتم بالاخره حالا يک کس ديگر می­گويد آقا من هم صندلی می­خواهم صندلی نيست می­گويم آقا يک تراول صدهزار تومنی بده من امروز رو زمين نماز می­خوانم شما رو صندلی، عيب ندارد صف اول من جا گرفتم يکی می­گويد آقا جايت را بده به من، می­گويم آقا يک پولی بده می­روم صف دوم، جا را نمی­فروشيم ملک وقف است، امتياز تقدم خودم را دارم واگذار می­کنم، مثلاً حالا ملياردها می­ارزد حالا انشاءالله بعد از صد و بيست سال که از اين دنيا رفتيد آن وقت می­فهميد اين نمازها چه خبر بوده؟ رسول­الله می­فرمايد: «لودّ من فی القبور» ، از آرزوی آراميدگان در قبرها می­دانيد چه است؟ باباهايتان می­دانيد چه آرزویی دارند، نياکان الآن می­دانيد زير خروارها خاک آرزويشان چه است؟ می­گويد ای کاش تمام دنيا مال ما بود، دنيا نه يک باغ پنج هزار متری، نه يک کارخانه نه يک شرکت، دنيا مال بود همه را می­داديم خدا بر می­گرداند در دنيا دو رکعت نماز در دل شب می­خوانديم رفتيد می­فهميد چه خبر است؟ فعلاً ما متوجه نيستيم فعلاً اين جماعت­ها اين آمدن­ها اين نشستن­ها اين انفاق­ها اين ادعيه چه آثاری در زندگی­ها ايجاد می­کند؟ حالا ما چون نيستيم نسبت به عالم برزخ، محيط نيستيم محاط هستيم توجه نداريم، بعد که رفتيم آن­گاه خواهيم ديد که چقدر توفيقاتی از قبل اين حضورها و شرکت­ها نصيب می­شود، صلوات غراتری ختم نماييد.

من قسمت پايانی روايت امام حسين را تکميل کنم، در آن روايت امام سنت­های را از انبياء بزرگ عالم نامبردند از حضرت نوح طول عمر، از حضرت ابراهيم ولادت مخفيانه، از حضرت موسی هيبت و طولانی شدن غيبت و خوف از قتل و کشته شدن، از حضرت عيسی: «فَاخْتِلَافُ النَّاسِ فِيهِ»[5] اختلافی که مردم نسبت به عيسی پيدا کردند بعضی­ها گفتند عيسی کشته شده، بعضی­ها گفتند عيسی عروج پيدا کرده، نسبت به حضرت ايوب هم که دو سه جلسه اشاره شد، گشايش بعد از سختی­ها که اشاره­ای به اين هست که در عصر ظهور سختی­ها برداشته می­شود دعا کنيم خدا توفيق درک ظهور حضرت را بدهد، در آن عصر ديگر مشکلات اقتصادی نيست، مشکلات اخلاقی نيست، مشکلات فرهنگی نيست، مشکلات خانوادگی نيست، نظام جامعه ديگر نظام اين گونه نيست، دادگاها پر رفت و آمد، زندان­ها پر جمعيت اين­ها آسيب­های جامعه هست، اين را من يک جايي عرض کنم در جمعی از مسئولين گفتم هرچه پاسگاه­هايمان بيشتر می­شود هرچه زندان‌ها توسعه پيدا می­کند هرچه دادگاه­ها شعبه­هايش بيشتر می­شود اين­ها يک تلنگری است که جامعه دارد پس رفت می­کند ما می­خواهيم با قانون با مأمور با کلانتری با زندان افراد را مديريت کنيم، در عصر ظهور امنيت است، اخلاق است، فضيلت است، رفاه است، فقر نيست، اعتماد است، ما داريم در عصر ظهور اگر کسی نياز پيدا کند دست کند در جيب برادر دينی­اش به اندازه نيازش بر می­دارد و آن فرد هم يقيناً راضی است، شما اين را امروز کجا داريد؟ امروز مردم حق همديگر را نمی­دهند، بدهکار است بدهکاريش را نمی­داد، طرف زير دين طرف هست می­بينيد اداء نمی­کند در عصر ظهور اين نگاه حاکم می­شود امنيت در اوج قرار می­گيرد، که در روايت اميرالمؤمنين می­فرمايد دختر جوانی اگر با ظرفی از جواهرات از مشرق عالم حرکت کند به سمت مغرب، تک و تنها نه کسی به مال او دست اندازی می­کند نه کسی به جا او نظر سوء دارد يعنی يک امنيت مطلق، شما اين امنيت را امروز نمی­بينيد: «فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى»[6] يعنی بعد از اين بلواهايي که بشريت با آنها مواجه شد، امام زمان بيايد گشايش می­شود همه اين­ها برچيده می­شود اين­ها اشاره شد نکته پايانی ماند که حضرت فرمودند آن سنتی که از پيامبر اکرم امام زمان اجراء می­کند و نماد آن سنت هست: «فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ»[7] صاحب­الزمان با شمشير خارج می­شود با شمشير قيام می­کند خب اين­جا يک اشکالی را بعضی­ها می­کنند من اول طرح اشکال کنم بعد وارد بحث و جواب بشويم: «فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ»[8] شايد در تبادر اوليه و برداشت اوليه اين باشد که آقا اسلام را شما می­گوييد دين رحمت است، اسلام را شما می­گوييد دين شفقت است، شما از امام زمان يک تصويری بالسيف شمشير ابزار جنگی است، شمشير نماد جنگ است، نماد خشونت است، خب اين امام زمانی که وقتی می­آيد با شمشير می­آيد و همين کج‌انديشی­ها را بعضی­ها دارند برداشت­های غلط می­کنند، يک خانمی آمد به من گفت که آقا فرزند ما کلاس سوم ابتدائی سال­ها قبل گفت آمده منزل می­گويد مادر ديگر من دعا نمی­کنم امام زمان بيايد، گفتم مادر اين حرف­ها چه است؟ خود آن مادر برای من گفت، گفت معلم ما گفته امام زمان بيايد با شمشير می­آيد بيايد هم گردن باباهای شما را از دم می­زند اين باباهايي که شما داريد ضربه فنی حضرت است، انصاف بدهيد به يک بچه هشت نه ساله بگويند يک آقايي می‌خواهد بيايد گردن بابايت را بزند اين دعا می­کند به آمدنش، شما در اين فتنه اخيری که اتفاق افتاد بخش عمده از اين­های که آمدند در صحنه، بچه­های دبيرستانی و دانشگاهی بودند، اين­ها کجا بزرگ شدند در کدام خانواده­ها، البته يک بخشی آموزش و پرورش ما مقصر است ما نظام آموزشی­مان آسيب ديده: «يُزَكِّيهِم‏»[9] فراموش شد، خدا اول می­فرمايد: «يُزَكِّيهِم‏»[10] سپس می­فرمايد: «يُعَلِّمُهُم‏»[11]اول تهذيب بعداً تعليم اين يادمان رفته، طرف آمده می­گويد آقا دبير تعليمات دينی ما معارف اسلامی ما يک آقايي رشته­اش رشته­ ديگری است فيزيک است می­آيد تعليمات دينی برای ما می­گويد سر در نمی­آورد در ساعت معارف اسلامی چيزهای ديگر می­گويد، خب اين بچه دارد دست اين­ها تربيت می­شوند بچه­ای که معلم در گوشش بخواند که اين آقايي می­خواهد بيايد که اين گردن­ها را می­زند، خب چه ذهنيتی اين بچه پيدا می­کند، اين مال برداشت غلطی از اين روايات است: «فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ»[12]به چه معنايي است؟ امام زمان با شمشير می­آيد بعد اين­جا يک اشکال ديگر هم پيش می­آيد بعضی­ها می­خندند می­گويند آقا شمشير که ديگر کارايي­اش را از دست داده، امروز دنيا يک دنيای متمدن پيشرفته است اين تکنولوژی امروز از آن قاره می­بينيد شليک می­کند در اين قاره هدف می­خورد دقيق جايي که هدف گرفتند، امروز دوران سلاح­های هسته­ای است، سلاح­های پيشرفته فراتر از اتمی است، گاهی اوقات از ماهواره­ها هدايت می­کنند از ماهواره­ها شليک می­کنند شمشيری که در دست من اين است اين در برابر اين سلاح­ها پيشرفته چه کار می­خواهد بکند؟ امام زمان با شمشير در دست در برابر اين سلاح­های که کشورهای استکباری دارند، می­بينيد هزاران کيلومتر را دقيقاً نقطه زنی می­کند، شما ببينيد يک پاسخ­های سختی که داده شد به اين آمريکايي­های خبيث بعد از شهادت سردار شهيد حاج قاسم سليمانی، پايگاه عين الاسد آمريکايي­ها را دقيقاً نقطه زنی کردند تمام موشک­های که ايران فرستاد به هدف خورد و تمام تجهيزات اين­ها آسيب ديد، دنيای امروز دنيای تکنولوژی است، دنيای پيشرفت است اين روايت را امروز چطور می­توانيم ما تعريف کنيم برداشت کنيم، و استفاده بشود از اين سخن! من چندتا نکته را اين­جا خدمت عرض کنم نسبت به اين بحث سيف.

سيف اولاً در روايات مظهر قدرت است، اول من آن سؤال اولی را پاسخ بدهم، اسلام دين رحمت است، اسلام دين رأفت است، شکی نيست، تنها جايي که شما در قرآن تناسب آيات از نظر ادبی رعايت نشده، آيات رحمت الهی دو برابر آيات غضب الهی است بقيه واژه­ها در اين­ها توازن حفظ شده، در قرآن 115 مرتبه خدا از دنيا ياد نموده، 115 مرتبه از آخرت، تعداد آيات شب، ليل با تعداد آيات نهار واژه ليل، واژه نهار برابر است، عدد انبياء، اولياء، ملائکه، با عدد شياطين، اجنبه برابر است يعنی به همان اندازه که خدا می­فرمايد اگر اجنه هستند ما اولياء و انبياء را فرستاديم ما اسباب هدايت را هم فراهم کرديم تمام آياتی که واژه­ها مقابل هم است اين­ها به يکسان آمده، اين معجزه قرآن است، قرآنی که طی بيست و سه سال بر پيغمبر نازل شد در جنگ در سفر، در حضر در خانه، در مسجد اين نوع تعادل و توازن، فقط يک­جا اين توازن رعايت نشده آيات رحمت بر آيات غضب دو برابر ذکر شده: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه‏»[13]خب قرآنی که اين گونه از ذات ربوبيتی که مظهر رحمت است اسلامی که مظهر رحمت است چرا امام زمان با ابزار خشونت بيايد؟ من اين­جا يک نکته­ای عرض کنم ما هستيم و قرآن اولاً پيامبر الگوی بشريت است، پيامبری که اسوه رحمت است: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏»[14]خدا می­فرمايد همين پيغمبر را خدا ببينيد نشانه همراهان پيغمبر را چگونه نام می­برد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[15] اين قسمت اول آيه 29 سوره مبارکه فتح است اين آيه خيلی جای بحث دارد .من هم طليعه آيه را شاهد عرض قرار بدهم و توضيحاتی عرض کنم خدا می­فرمايد پيامبر نماينده خداست و رسول­خداست کسانی که با پيغمبر هستند: «الَّذينَ مَعَهُ»[16]نشانه همراهان پيغمبر دو چيز است: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»[17] در برابر دشمنان خدا و دشمنان فضيلت شديد هستند، در برابر مؤمنين رحيم هستند، آقايون به خودمان نمره بدهيم، با کفار چگونه هستيم؟ با دشمنان خدا چگونه هستيم، هم­کاسه هستيم يا مقابل هستيم؟ بعضی­ها ديديد می­گويد آقا عيسی به دينش موسی به دينش، ما کاری به عقيده و مرامش نداريم اين شريک ماست، اين شد منطق، قرآن می­فرمايد نشانه همراهان پيغمبر با کفار شديد هستند، امروز اگر ذره­ای مهر دشمن خدا در دل من است من در دوستی به خدا دارم دروغ می­گويم تعارف هم ندارد، ذره­ای مهر دشمنان امام زمان در دل من باشد دارم خلاف می­گويم، امروز دشمن امام زمان کيست؟ هرکسی با امام زمان زاويه دارد، اگر زاويه پيدا کرديد يار امام زمان هستيد، زاويه پيدا نکرديم شعار داريم می­دهيم، مردم کوفه مشکل­شان همين بود. فرزدق به امام حسين عرض کرد گفت اين مردم کوفه قلب­هايشان با شماست، دوست­تان می­دارند، اما شمشيرهايشان در اختيار بنی‌اميه است، اين­ها در عرصه عمل، در جبهه بنی اميه شمشير می­زنند بلی برای شما شما را هم دوست می­دارد، نشانه­اش هم همين شد امام حسين را کشتند خودشان، دو روز بعد در بازار کوفه حضرت زينب خطبه می­خواند همه زار می­زدند ابی­مخنف می­نويسد مرد و زن، پير و جوان اشک می­ريختند حضرت زينب فرمود خدا چشمان­تان را از گريه کردن نخشکاند خود از حسين ابن علی دعوت کرديد کوفه بيايد خودتان در قتلش شرکت کرديد حالا در  رسای امام حسين اشک می­ريزيد اين نفاق است، من می­گويم علی ابن ابیطالب را دوست می­دارم تا کجا؟ جايي که مصالح من به خطر می­افتد حاضر هستم رضايت اميرالمؤمنين را در نظر بگيرم، جناب نوح خدا را دوست می­داری، فرزندت شده کفار، ببر از اين پسر: «قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»[18]آقايون تراز خداست با کسانی باشيد که با خدا هستند، ببريد از هرکسی که از خدا بريده، اين را نمی­گويند خشونت اين را می­گويند اوج بندگی اوج عطوفت، ما معطوف هستيم نسبت به کسانی که با خدا عطوفت دارد، با پيغمبر عطوفت دارد، مخالف هستيم با هرکسی که با خدا زاويه دارد، اين مرام‌نامه اسلام است، قرآن می­فرمايد: «وَ الَّذينَ مَعَهُ»[19] آنهايي که با رسول­الله هستند اول بايد شديد باشند به کفار، آقا نماز شب می­خواند در مرگ اسرائيلش شک دارد، آقايون من از شما سؤال می­کنم انصاف بدهيد اگر امروز امام زمان ظهور کند، در زمان معاصر ما خط مقدم دشمنی امام زمان کيست؟ انصاف بدهيم تعصب را بگذاريم کنار، صاحب الزمان ظهور کرد لبه تيغ انتقاد چه کسانی متوجه امام زمان است؟ غير از آمريکاست!

من يک جريانی را از شهيد بزرگوار آيت­الله حاج سيدمحمدباقر حکيم نقل کنم، فرزند مرحوم آيت­الله العظمی آقای حاج سيدمحسن حکيم، بعد از سقوط صدام آيت­الله حکيم رفتند عراق، برگشتند عراق و ايشان نماز جمعه می­خواندند در حرم اميرالمؤمنين که يک جمعه­ای بعد از نماز جمعه پشت صحن، بيرون حرم ماشين ايشان را منفجر کردند مواد انفجاری گذاشته بودند ايشان و همراهان­شان شهيد شدند، آيت­الله حکيم نقل می­کرد رضوان الله تعالی عليه می­گفت ما وقتی رفتيم آمريکا، صدام ديگر ساقط شد و به درک واصل شد و حکومت آمد دست مردم عراق، گفتند ما برای آمريکايی‌ها پيغام فرستاديم ديگر حکومت دست خود مردم است، عراق را تخليه کنيد، آقايون يادتان هست زمان بعد از صدام نوع اين ايست­های بازرسی از فرودگاه، گمرک در شهرها آمريکايی‌ها کنترل می­کردند زن و مرد، مخصوصاً مثل کاظمين، سامراء که اصلاً اين­ها خيابان­ها را کنترل کرده بودند مراقبت­ها بود ايست­های بازرسی تمام اين­ها بودند، آيت­الله حکيم پيغام داده بودند آقا ديگر مملکت آمد دست مردم، بدهيد تحويل برويد شما بهانه­تان اين بود که صدام خود صدامی که خودتان بزرگش کرديد بهانه کرديد برای بر طرف کردنش آمديد عراق را گرفتيد و چه خسارت­هايي سنگينی به مردم عراق وارد شد، حالا بگذاريد مردم خودشان حکومت کنند، آيت­الله حکيم چه فرمود، گفت وقتی پيغام داديم برای آمريکايی‌ها عراق را بدهيد تحويل برويد، گفتند عراق را به يک شرط تحويل می­دهيم، امام زمان­تان را بدهيد تحويل، مردم شايد ما الآن از اين نگاهی که ايمان داريد به اين سخن می­خنديد، که امام زمان اگر بنا بود در دسترس باشد و بخواهند بگيرند حضرت را دستگير کنند، خلفای بنی‌عباس اين غلط را می­کردند ظلمه تاريخ اين کارها را می­کردند، اين نفهم­هاي کج‌انديش دنبال اين فکر هستند، ما يک مقداری به اين حرف می­خنديم به کوته فکری اين­ها، می­خنديم اما اين حکايت از يک واقعيت تلخ تاريخی دارد و عجيب اين است که آيت­­الله حکيم فرمودند گفتند تمام جاهايي که در عراق نسبت به امام زمان داشت مثل مسجد سهله آن زمان من يادم است تا همين اواخر هم همين‌طور بود مسجد سهله، مسجد کوفه، شهر حلّه، هرکجا که يک ارتباطی با امام زمان داشت امريکايي­ها آن­جا اصلاً خيمه زده بودند نيرو پياده کرده بودند کنترل می­کردند، اين­ها هراس داشتند از حضرت، ما همين الآن زمان معاصر ما هزاران شبکه و سايت بر عليه امام زمان دارند کار می­کنند فيلم می­سازند گاهی اوقات با يک عناوين مقدس، مصلح بعد فيلم را که نگاه می­کنيد يک انسان خشن جلاد آدم‌کش به عنوان منجی و مصلح دارند معرفی­اش می­کنند که اذهان را نسبت به اين فرد بدبين کنند، امروز دشمنان خط اول امام زمان چه کسانی هستند؟ ما يک مقداری بصيرت، بصيرت افزايي ما بشناسيم اگر ارادتی به امام زمان داريم با دشمنان امام زمان که نبايد رفيق باشيم، دشمنان خط اول ولايت امام عصر چه کسانی هستند؟ غير امريکاست غير از اسرائيل است؟ شما بزرگترين مرکز فعاليت بهائيت در حفای اسرائيل است، الآن اين بهائی­ها دارند از آن­جا تغذيه می­شوند از آن­جا حمايت می­شوند بعد ما بگوييم که آقا نه ما نگاه خوشی داريم، اسرائيل چه کار داريم می­گوييم مرگ بر همه، بندگان خدا هستند، بلی همه بندگان خدا هستند آن بنده­ای که با خدا زاويه دارد، به اعتبار زاويه پيدا کردنش طرد است شما در رحمت، در حمت در عطوفت، مظهر رحمت خداست، آفريدگار خلقت خداست، اما همين خدا می­فرمايد ما کافرين را مجازات سخت می­کنيم خالدين فيها ابداً، لذا قرآن می­فرمايد کسانی که با پيغمبر هستند اول هم اشداء، اين هم يک نکته لطيفی است من اين را اشاره کنم، اين را هم زيادی بشنويد، ببينيد ما يک تبری داريم، يک تولی، يک دشمن ستيزی داريم يک ولايت محوری، تبری بر تولی مقدم است، می­گويند آقا قبل از نماز بگو: «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» اول تبری بجو، بعد بگو الله اکبر، اول از شيطان فاصله بگير، تا اين نماز نماز بشود، تا بتوانی نماز بخوانی که خدا  بپسندد، شما اگر از دشمنان خدا تبری نجستيد به دوستان خدا نمی­توانيد نزديک بشويد، بالاخره کوسه و ريش پهنی نمی­شود، شتر مرغی نمی­شود اول بايد انسان نشان بدهد که با کسانی که با خدا مخالف هستند ما نيستيم: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»[20] شما در آيه الکرسی شرط تمسک به عروة الوثقی اول کفر به طاغوت است: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»[21] تبری: «وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ»[22] تولی: «فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ»[23]عمری انسان نماز بخواند ولی با دشمنان خدا دشمن نباشد قافيه را باخته، به عروه الوثقی نمی­توانی تمسک کنی، بعضی­ها ديدی می­گويد آقا ما کار به خير و شرّ کسی نداريم، ما يک نمازی می­خوانيم اين بد است آن خوب است، اصلاً اين کارها را نداريم، اين نيست منطق، ابن مسعود آمد خدمت اميرالمؤمنين، گفت آقا ما را معاف بدار از اين درگيری­ها و جنگ­ها ما نيستيم در اين مسائل، فاصله هم گرفت، يک عده را هم با خودش برد، اين درست است؟ اين بی­بصيرتی است علی ابن ابیطالب که تو بايد با دشمنان خدا که معاويه است بستيزی، تبری نداری اظهار ارادت به علی ابن ابیطالب هم می­کنی، به امام حسين در مدينه بعضی­ها دست به سينه می­گذاشتند سلام هم می­کردند ولی در همراهی با امام حسين همراهی نکردند، اول تبری شما در همين زيارت عاشورا تبری مقدم بر تولی است، اول صد لعن بعداً صد سلام، می­خواهی حسينی بشوی؟ اول لعن بفرست به قاتلين حسين، بعداً سلام کن، تبری تقدم دارد بر تولی، در اين آيه 29 سوره فتح هم خدا اول تبری را ياد می­کند: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» اول: «ان دفع المفسده اولی من جلب المنفعه» ، اول دفع فساد کن از کفار فاصله بگير، اشداء باش بعداً رحماء بينهم اين­ها دو کفه ترازوست که تقدم هم با تبری جستن و فاصله گرفتن از کفار است، دو سه­تا نکته در همين آيه، من اين قسمت آيه عرض کنم، يکی از درس­های مهم اين آيه اين است، بی­تفاوتی مسلمان ممنوع، مسلمان نبايد بی­تفاوت باشد، قرآن اين را می­فرمايد بايد مسلمان مظهر حب و بغض باشد بايد يک­جا نشان بدهد دوست می­دارد برای خدا، يک­جا بايد بر نتابد دشمن خدا را، زير بار نرود.

من شبی آمدم مسجد، یک آقایی يک نامه­ای داد به من که يک عده از خانم­ها امضاء کرده بودند نسبت به وضع بی­حجابی، خب الآن ديگر در جامعه هم متأسفانه شيوع پيدا کرده، اين­ هم علت­ها دارد، حالا همه­مان هم مسئول هستيم انشاءالله که قيامت گير نيفتيم به خاطر بعضی­هايمان سکوت کردن­هايمان بعضی­ها به خاطر کار نکردن­هايمان گاهی اوقات من پدرم، پدر بزرگم در خانواده خودم اين آسيب را دارم می­بينم و حرف نمی­زنم، من چند هفته قبل، تهران به يکی از مسئولين کشوری گفتم، گفتم اول از ادارات­تان شروع کنيد از مراکز دولتی شروع کنيد، خب بابا در اداره می­روی گاهی اوقات منشی رئيس، لاک، ناخن­های چسبون زده که خلاف شرع است و لاک، بابا اين نانخور دولت است، دولت تو می­توانی اين­جا اعمال غرض کنی، کارمندها را ول کردی مردم کوچه و بازار را گرفتی، خب اين خطاست، اول پيغمبر می­فرمايد امراء مسئولين، هرکسی که با دولت جمهوری اسلامی در تماس است در ارتباط است، بايد رعايت ضوابط بکند خوب ببينيد الآن خود اين مسأله بدحجای که خيلی و بی­حجابی که دارد آسيب می­زند به انسان­ها، اگر کسی اين وضع را ببيند بی­تفاوتی بهش دست بدهد، اين خيلی حالت بدی است، يک جمله اميرالمؤمنين در نهج البلاغه دارد، در صفات متقين امام می­فرمايد انسان­های با تقوی قلب اندوهگينی دارد، حالا به خودمان نمره بدهيم در خلوت خودمان ببينيم با اين معياری که حضرت می­فرمايد همسو هستيم يا نه؟ «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ»[24] حالا بزرگان می­گويند انسان با تقوا چرا قلب اندوهگين بايد داشت باشد، شما نمازت را که داری می­خوانی، خمست را داری می­دهی، حجت را رفتی، واجبات را داری انجام می­دهی، حرام هم که انجام نمی­دهی، تو که با تقوا هستی، تو چرا ناراحت هستی، يک جهت است چندين جهت دارد من يکش را بگويم.

يک جهتش اين است که انسان­های با تقوا خودشان پاک­ اند، گناه نمی­کنند خلاف نمی­کنند اما خلاف را در رفتار ديگران که می­بينند بهم می­ريزند اين­ها نمی­توانند ببينند بيگانگی با خدا را ولو در رفتار ديگران، شما ديديد يک کسی را خيلی دوست می­داريد خيلی ارادت داريد بعد جلو شما به آن فردی که خيلی بهش ارادت داريد توهين بکنند، چقدر ناراحت می­شوی؟ اگر کسی ناراحت نشود دروغ می­گويد در محبت، من اگر می­گويم امام زمانم را دوست می­دارم بعد مسخره دارند می­کنند نام حضرت را خنده تحويل می­دهم از ادعای دوستی امام زمانم بايد استغفار کنم، من اگر امام زمان را دوست می­دارم نبايد تحمل کنم توهين به حضرت را، من اگر می­گويم خدا، بی­حرمتی به خدا بايد برايم گران تمام بشود، فرمايش اميرالمؤمنين است: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ»[25] حالا آقا گناه را می­بيند خنده تحويل می­دهد اين با تقوا نمی­سازد.

يک جهت ديگرش می­گويند انسان­های با تقوا خودشان مشکل اقتصادی ندارند مشکلات اقتصادی ديگران رنج­شان می­دهد، خودش خدا لطف کرده زندگی دارد امکاناتی دارد وضعش خوب است، ولی وقتی می­خواهد بخوابد پای سفره غذا می­نشيند يادش می­آيد به اين­که بعضی­ها گرسنه­اند بعضی­ها اين زمستان امکانات ندارند بخاری ندارند، با چه وضعی دارند می­گذرانند اصلاً دنيا مثلی که برای اين­ها سخت می­گذرد اين نشانه سلامت است، يک آقايي از بازاريان بازار وکيل سال­ها قبل به من گفت حاج آقا ديگر مغازه را دادم دست شاگرد خودم ديگر مغازه نمی­روم، گفتم چرا؟ گفت ديگر اعصابش را ندارم حوصله­اش را ندارم گاهی اوقات در مغازه­ هستم بعضی­ها می­آيند می­گويند آقای حاجی ما چند ماه است برنج داخل خانه ما نيامده امکانات اوليه نداريم گفت البته من کمک می­کنم بعد می­روم منزل ظهر حاج خانم سفره پهن کرده می­گويد حاجی غذا بخور ديگر ميل ندارم، می­گويد چه شده؟ امروز جای غذا خوردی؟ خير، با کسی حرفت شده، می­گويم خانم يک حرفی شنيدم کسی حرفی زد ديگر رغبت به غذا خوردن ندارم، گفتم حاجی قدر خودت را بدان که سالم هستی، تو آدم سالم هستی، وای به حال کسی که بفهمد کسی مشکلی دارد بگويد مشکل خودت است، بگويد به من ربطی ندارد، گرسنه هستی به ما مربوط نيست، برهنه هستی به ما مربوط نيست، نداری به من ربطی ندارد، بالاخره: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ»[26]خوب اين اسلام است، اسلام می­فرمايد نسبت به بندگان خوب خدا بايد رحيم باشيد نسبت به دشمنان خدا بايد زاويه بگيريد اين دو روي سکه است لذا بی­تفاوتی با قاموس مسلمان نمی­سازد امام صادق فرمود دين يعنی دوستی و دشمنی برای خدا: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ»[27]بغض هم يک جلوه دينداری است، ما بغض داريم با کسانی که با خدا نيستند و رنج می­بريم، من يک وقتی در اين مجلس عرض کردم آيت­الله العظمی اراکی من اين مصاحبه ايشان را سال شصت و چهار يعنی سی و هفت سال قبل خواندم در مجله حوزه با ايشان مصاحبه شد مصاحبه مفصلی بود ايشان از اساتيد خودش ياد کرده بود من جمله آيت­الله العظمی حاج شيخ عبدالکريم حائری، آيت­الله اراکی فرموده بود آقای حاج شيخ عبدالکريم حائری تولدش عجيب بود ادامه زندگی­اش عجيب بود مرگش هم عجيب بود، تولد و ادامه زندگی حالا باشد من مرگ حاج شيخ را بگويم اين را آيت­الله العظمی اراکی فرموده بود، شاگر حاج شيخ، حاج شيخ عبدالکريم استاد امام بود، استاد آيت­الله العظمی گلپايگانی بود استاد آيت­الله العظمی مرعشی بود مرجع‌پرور بود، ايشان فرموده بود استاد ما حاج شيخ عبدالکريم نمرد مگر به خاطر کشف حجاب اين سلامت است، يعنی حاجی اگر سر برهنه ديدی بهم ريختی، بگو الحمدلله ربّ العالمين، خدايا نسبت به بی­حرمتی به ارزش­های دينی دردمند می­شوم، گفتم بدا به حال کسی که گناه ببيند و عين خيالش نباشد چرا می­گويند مؤمن در آخرالزمان: «الْمُؤْمِنُ كَالشَّاةِ المَأْبُورَة»[28] مثل گوسفند سوزن خورده است، می­گويند گوسفندی که سوزن خورده اين روز به روز ذوب می­شود ذوب می­شود تا می­ميرد، آيت­الله العظمی اراکی گفتند آقای حاج شيخ عبدالکريم نمرد مگر به خاطر کشف حجاب هيچ باکش نبود کشف حجاب رضاخانی آمد روی کار، عمداً رضاخان ملعون زن و بچه­اش را فرستاد دوتا دخترش را و خانمش را قم، زيارت حضرت معصومه نيمه لخت که آيت­الله بافتی جلوی اين­ها را گرفت اجازه ورود به حرم نداد رضاخان با فوج از سربازها آمدند قم، در صحن آستانه آيت­الله بافتی را رضاخان فلک کرد، خبر به حاج شيخ عبدالکريم رسيد آقای حاج شيخ عبدالکريم دردمند شد ايشان می­رفت درس می­رفت مسجد، می­آمد منزل در اين رفت و آمدها اين بی­حجابی­ها را می­ديد آيت­الله اراکی گفتند استاد ما روز به روز تحليل رفت تحليل رفت تا از دنيا رفت، بلی در برابر کسانی که با خدا زاويه گرفتند کار از دستت نمی­آيد قدرت دستت نيست رضاخان قُلدور هست حريف نيستی، حداقل در درون خودت نشان بده که دردمند هستی اين که حداقل کار است: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»[29] اول تبری مؤمن بی­تفاوت نبايد باشد، و يک نکته ديگر من در اين طليعه آيه 29 سوره فتح عرض کنم ملاک مهر و قهر، ايمان و کفر است، نه قوم و قبيله و ملت و مال و ثروت، ببينيد ما مهر و قهرمان بايد ايمان و کفر باشد با کسانی مهرورزی کنيم که ايمان دارد ولو سياه آفريقايي سياه باش بلال باش می­شوی: «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ»[30] سيد باش مدعی قريشی بودن هم دارد. ابوسفيان ملعون خدا می­شود اين برای همه درس است به کسانی مهر بورزيد که با ايمان هستند، با کسانی قهر باشيد که با خدا نيستند و کافر هستند ولو نزديک­ترين کسان شما باشد لذا قرآن هم می­فرمايد در سوره مجادله رسول­الله شما نمی­يابيد کسانی که ايمان به خدا و رسول­الله دارند بعد اين­ها با کسانی که با خدا دشمن هستند رفيق بشوند ولو اين­ها پدرهايشان باشند: «آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ»[31] طائفه، برادر، فرزند، پدر نزديک­ترين کسانی­شان اگر با خدا زاويه دارند اين­ها با آنها زاويه دارند اصلاً دينداری يعنی همين، دينداری يعنی تراز و شاغول خدا، همه را با خدا بسنجد، بلال با خدا هستی، محبوب هستی، ابولهب از خدا بريده­ای مطرود هستی، اين هم يک مطلب ديگر و لذا قرآن می­فرمايد مهم­ترين عامل موفقيت هم در همراهی با پيغمبر است: «وَ الَّذينَ مَعَهُ»[32] مردم اگر می­خواهيد نجات پيدا کنيد، بايد با پيغمبر باشيد، من يک حديث ذيل همين طليعه آيه از آقا امام رضا عليه­السلام تقديم کنم، که مرحوم علامه مجلسی در جلد 41 بحار صفحه 68 روايتی را نقل می­کند که امام رضا عليه­السلام فرمود: «وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[33] مظهر و جلوه تمام عيارش در نظام خلقت می­دانيد کيست؟ «أَنَّ عَلِيّاً مِنْهُمْ»[34]اسوه همراهی با پيغمبر، جلوه تمام عيار همراهی با رسول­الله در اين آيه امام رضا می­فرمايد اميرالمؤمنين است، در روايتی هم از امام صادق داريم که حضرت همين نکته را بيان می­فرمايند و توضيح می­دهند، خب آقا اميرالمؤمنين: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ»[35] حضرت در ميدان­های جنگ با دشمنان خدا سخت با بندگان خوب خدا مهربان، عطوف رحيم، در دوران زمامداری حضرت نشسته بودند سر سجاده در مسجد کوفه يک خانمی از يمن آمده بود گفت آقا اين والی شما در يمن دارد ماليات زيادی از ما می­گيرد امام بلند نشدند برای نماز عصر، گفتند پستی بياوريد و کتفی و مرکبی، نشستند حکم عزل حاکم يمن را نوشتند اين خانم می­گويد همين‌طور که حضرت داشتند اين را می­نوشتند زمزمه می­کردند علی جواب خدا را در روز جزاء چه خواهی داد؟ بعضی از زمامداران تو با مردم بد رفتاری می­کنند همين خانم می­گويد بعدها که اميرالمؤمنين به شهادت رسيدند معاويه حکومت داشت بر يمن، حاکمی معين کرده بود، من شکايت او را بردم نزد معاويه وقتی به معاويه گفتم حاکمت دارد به ما ظلم می­­کند، معاويه گفت تو چه حقی داری به نماينده ما توهين می­کنی؟ اين خانم شروع گريه کردن، معاويه فکر کرد اين زن ترسيد، گفت ترسيدی از اين تهديد من، گفت من از تهديد تو نترسيدم گريه می­کنم که جای چه کسی نشستی؟ گفت منظورت چيست؟ گفت سال­ها قبل زمانی که يمن تحت فرمان و مديريت علی ابن ابیطالب بود از والی يمن شکايت بردم کوفه علی بلند نشد برای نماز عصر، همين‌طور که نشسته بود سر سجاده عزلنامه را نوشت و به دست من داد و با چشمان اشک آلود به من سپرد، حالا به تو دارم حرف می­زنم تو ما را توبيخ می­کنی؟ که خيلی معاويه خجالت کشيد از اين حرفی که زده بود و از اين پاسخی که اين خانمی به اين معاويه داد، لذا مظهر مهرورزی علی ابن ابیطالب بود، تمام کنم بحث را اين­جا هم خروج بالسيف با توجه به اين­که مرام پيغمبر: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»[36] است پيغمبر پيغمبر رحمت است: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏»[37] اما يک­جاهایی مردم رحمت در برابر کسی که کمر همت بسته برای نابودی شما شدت می­طلبد، رحمت نسبت به مؤمنين نه نسبت به کافرين.

خروج بالسيف را من چندتا وجه عرض کنم که اين ذهنيت هم اصلاح بشود، ما طبق خيلی از روايات حالا من روايات را بررسی می­کردم روايات معصومين و دلايل عقلی امام زمان در عصر ظهور با قدرتی کاملاً برتر و بالاتر از همه قدرت‌های عالم ظهور می­کند يعنی وقتی حضرت ظهور می­کند قدرتی که خدا به امام زمان داده مافوق همه قدرت­هاست پس سيف يک معنايش مظهر قدرت است، چون در ذهن­ها ديديد می­گويند فلانی اسلحه دارد يعنی قدرت با اوست، فلانی شمشير دارد در ادبيات عرب می­گويند فلانی شمشير همراهش هست يعنی با قدرت دارد می­آيد خروج بالسيف يک معنايش يعنی فالخروج بالقدره با قدرت امام ظهور می­کند حالا اين قدرت تکنولوژی معاصر يعنی تمام اين قدرت­های موجود عالم در برابر مشيت و اراده الهی و قدرت صاحب الزمان عدد و رقمی نيست.

نکته دوم که در روايت امام حسين هم خروج بالسيف يک معنايش يعنی خروج با قدرت، امام زمان با بقيه انبياء فرق می­کند امام زمان با بقيه ائمه فرق می­کند، ائمه آمدند تحمل کردند چون وظيفه تشکيل حکومت جهانی را نداشتند، اين­ها وظيفه تربيت داشتند اما حکومت جهانی مسئوليتش به صاحب الزمان واگذار شده امام برای تشکيل اين حکومت بايد با قدرت بيايد بايد با کسانی که زاويه دارند برخورد کند، بايد با کفار اشداء برخورد کند، اين يک معنا که روايت سيدالشهداء هم ناظر به همين هست، با توجه به اين­که پيامبر هم ما می­گوييم: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏»[38] معناي «رَحْمَةً لِلْعالَمين‏»[39]هم اين نيست که ظالمين کافرين را هم انسان رها کند کافر يا منطق می­پذيرد و به راه می­آيد نعم المطلوب يا کافر می­خواهد تخريب کند جو سازی کند، بايد برخورد بشود.

يک معنای ديگر خروج بالسيف اشاره به سلاح و اسلحه محمدی است، پيامبر اسلحه­اش اولاً اخلاق بود، امام زمان تالی تلو رسول­الله است، خروج بالسيف يعنی سلاح پيغمبر، پيغمبر با مردم، با عامه مردم، با اخلاق با تواضع: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»[40] آن«اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»[41] در امام زمان تجلی يافته يعنی با همان اسلحه­­ای که پيغمبر اسلام را پيشبرد، پيامبر سيزده سال در مکه بود با اخلاق با ادب با احترام، در مدينه وقتی توطئه­ها شروع شد آمد در ميدان جنگ، چگونه آمد در ميدان، اميرالمؤمنين می­فرمايد ما در جنگ­ها کم می­آورديم به پيغمبر پناه می­برديم علی ابن ابی طالب با آن عظمت، می­فرمايد هرجا در جنگ کم می­آورديم و تقريباً فشار جنگ به ما زياد می­شد می­آمديم به پيغمبر پناه می­آورديم، پيغمبر وسط معرکه بود در برابر کسانی که با پيغمبر زاويه گرفته بودند، در جنگ احد ابوسفيان بت هبل و بت عزی را آورده بودند يعنی پيغمبر کار فرهنگی را با کار فرهنگی جواب می­داد، کار نظامی را با کار نظامی ابوسفيان آمد يک کار فرهنگی بکند تخريب کند مسلمان­ها را به کفار گفت شعار بدهيد: «اعْلُ هُبَلُ اعْلُ هُبَلُ»[42]، هبل برتر است هبل برتر است مسلمان­ها ساکت بودند پيغمبر فرمود شما هم جواب بدهيد بگوييد: «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ»[43] ببينيد چه زيبا، در قافيه شعار کفر پيغمبر شعار توحيدی ايجاد می­کند: «اعْلُ هُبَلُ اعْلُ هُبَلُ»[44]، «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ»[45] مسلمان­ها اين طرف می­گفتند: «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ»[46] کفار آن بر می­گفتند«اعْلُ هُبَلُ اعْلُ هُبَلُ»[47] خدا برتر است و با عظمت­تر است ابوسفيان ديد شعار مسلمان­ها خيلی شعار پر مايه­تر و با فطرت سازگارتر است گفت شعار را تعطيل کنيد يک شعار ديگر بدهيد، بگوييد: «إن لنا العزى و لا عزى لكم»[48] ما بت عزی داريم شما بت عزی نداريد، پيغمبر هم فرمود شما هم شعار بدهيد: «الله مولانا و لا مولى لكم»[49] در شعار دوم هم کفار ماندند، ابوسفيان گفت حمله کنيد پيغمبر فرمودند حالا هم حمله کنيد شما، مردم رسول­الله در جنگ احد مسلمان­ها گذاشتند الفرار، علت هم داشت شايع کردند گفتند پيغمبر کشته شد، مصعب ابن عميد کشته شد، شهيد شد، چون از نظر قيافه و قد و قامت، در قامت پيغمبر بود کفار شايع کردند رسول­الله کشته شد مسلمان­ها جبهه را خالی کردند، پيغمبر ماند و علی ابن ابیطالب و چند نفر وسط ميدان، پيامبر صحنه جنگ را خالی نکرد، ماند جراحت­های عميقی پيغمبر برداشت دوتا دندان رسول­الله شکست من اين را از آيت­الله العظمی وحيد شنيدم می­گفتند اين زخم­ها اين قدر عميق بود که پارچه فتيله می­کردند، می­کردند لاي اين شکاف­ها ولی پيغمبری که: «رَحْمَةً لِلْعالَمين‏»[50] است مظهر اخلاق است ولی در ميدان جنگ جبهه را خالی نمی­کند: «فَالْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ»[51] يعنی امام زمان با سلاح پيغمبر يعنی با همان منش رسول­الله در برابر بندگان عطوف علاقمند رو به خدا آورده مهربان در برابر کسانی که جبهه گرفتند وجود مقدس امام زمان با اين­ها سخت برخورد می­کند لذا سيف اشاره­ای به همان سلاح پيغمبر در تربيت و در رشد اسلام و شکوفايي اسلام که يک­جا اقتضايش اين است که تربيت کرد انسان­ها را با آيات با روايات با اخلاق بعضی­ها به راه آمدند، بعضی­ها هم بايد با شمشير مقابل اين­ها ايستاد آنهايي که زيربار فضيلت و حقانيت و ارزش­ها نمی­روند قطعاً بايد با آنها به نحو ديگری برخورد کرد که امام حسين می­فرمايند سيدالشهداء می­فرمايد صاحب الزمان وقتی می­آيد شباهتش با وجود مقدس پيغمبر همين خروج با قدرت خروج با اقتدار و اين را هم نکته پايانی اين تکنولوژی­های امروز قرآن می­فرمايد: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏»[52]مصلحت خدا باشد برش خنجر را بر می­دارند خنجر بر حنجر اسماعيل کشيده می­شود نمی­برد، خدا اين قدرت را دارد، خدا می­تواند مرده زنده کند به عيسی اين قدرت را می­دهند، خدا می­تواند شق القمر کند به پيغمبر اين قدرت را می­دهم، حالا همين شمشير را هم بعضی­ها می­گويند خدا يک تأثيری در همين شمشير هم اگر سيف همين سيف هم باشد ايجاد می­کند که پيشرفت­ترين سلاح­های عالم اين کارايي را نخواهند داشت آن ديگر قدرت الهی است که: «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»[53] قدرت خدا بر همه قدرت­ها حاکم و مسيطر است انشاءالله که خداوند توفيق درک دولت کريمه صاحب الزمان را به همه ما عنايت و کرامت بفرمايد.

پروردگارا قلب مقدس صاحب الزمان را از گفتار و کردار همه ما مسرور و خشنود بفرما.

 

[1] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص577.

[2] واقعه10.

[3] ترجمه تفسیر المیزان ج19 ص199

[4] حديد21.

[5] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص577.

[6] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص577.

[7] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص577.

[8] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص577.

[9] بقره164.

[10] بقره164.

[11] آل­عمران164.

[12] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص577.

[13] المزار الكبير (لابن المشهدي) ص454.

[14] انبياء107.

[15] فتح29.

[16] فتح29.

[17] فتح29.

[18] هود46.

[19] فتح29.

[20] فتح29.

[21] بقره256.

[22] بقره256.

[23] فتح29.

[24] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[25] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[26] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص303.

[27] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل ج‏12 ص227.

[28] مجمع البحرين ج‏3 ص197.

[29] فتح29.

[30] توبه100.

[31] مجادله22.

[32] فتح29.

[33] فتح29.

[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏41 ص68.

[35] فتح29.

[36] فتح29.

[37] انبياء107.

[38] انبياء107.

[39] انبياء107.

[40] آل­عمران159.

[41] آل­عمران159.

[42] تفسير القمي ج‏1 ص117.

[43] تفسير القمي ج‏1 ص117.

[44] تفسير القمي ج‏1 ص117.

[45] تفسير القمي ج‏1 ص117.

[46] تفسير القمي ج‏1 ص117.

[47] تفسير القمي ج‏1 ص117.

[48] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج‏15 ص31.

[49] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج‏15 ص31.

[50] انبياء107.

[51] كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص577.

[52] يس82.

[53] بقره20.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه