استاد حدائق روز دوشنبه 11 مهرماه 1401 در مسجدالنبی(ص) به مناسبت ایام شهادت امام حسن عسکری(ع) به بیان نامه ای از آن حضرت خطاب به شیعیان پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال سيدنا و مولانا ابومحمد حسن ابن علی العسکری لشيعته: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»[1].

خب با توجه به اين­که فردا شب شب شهادت حضرت امام عسکری است و پيش‌روی شهادت اين امام بزرگ و امام همام که در سن بيست و هشت سالگی به دست، به امر معتمد عباسی لعنة الله عليه امام را مسموم و به شهادت رساندند امشب را جمله­ای از دستورالعمل­های نورانی امام که مرحوم علامه مجلسی در کتاب شريف بحار جلد 78 متن نامه حضرت را کامل ذکر کرده، امام يک نامه­ای دارند برای عموم شيعيان، ما در سيره معصومين داريم که ائمه شيعيان خودشان را نصيحت­هایی کردند گاهی اوقات صراحتاً گاهی اوقات عموماً و کنايتاً در اين نامه حضرت خطاب به تمام شيعيان توصيه­های را متذکر می­شوند می­فرمايد: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ»[2] من نکات را مرور می­کنم بر متن نامه حضرت و دستورالعمل حضرت اين انشاءالله بشود درس زندگی برای ما. گاهی اوقات خدمت يک بزرگی می­رسی می­گويي آقا نصيحت­مان کنيد، بزرگ، بزرگ­تر از آقا امام عسکری، گاهی اوقات می­گويند فلان عارف را ديديم فلان اهل دل را ديديم يک جمله­ای يک نصحيتی، امشب می­­خواهم نصيحتی که امام اختصاصاً، امام خطاب به عموم شيعيان يک دستورالعمل می­دهند که اين برای ما چراغ راه است، سعادت و سلامت دنيا و آخرت ما در گرو رعايت اين اصول است البته اين نکاتی که حضرت می­فرمايند ما در سخنان معصومين از رسول­خدا گرفته، اميرالمؤمنين و سائر ائمه با بيان­های ديگر اشاره فرمودند اما اين­جا امام عسکری يک سری از توصيه­ها را جمع­بندی می­کند اين می­شود کارنامه خوشبختی يک شيعه، شيعه اگر بخواهد سعادتمند باشد راهش همين است که امام عسکری فرمود اگر می­خواهد عاقبت بخير بشود طريق همين است که حضرت دارد تعريف می­فرمايد و توصيف می­کند.

اولين نکته امام می­فرمايد: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ»[3] شيعيان را توصيه می­کنم به رعايت تقوای الهی و ورع در دين يعنی در دين­تان خدا ترسی داشته باشيد بنده نماز شب نخوانم غيبت هم بکنم، زيارت نروم ظلم هم بکنم، ورع در دين يعنی در رفتارهايمان کردارهايمان دينداری­مان خدا ترسی خودش را نشان بدهد، بنده نماز اول وقتم تعطيل نمی­شود ولی گاهی اوقات اجحاف هم می­کنم پول خلاف هم می­گيرم، احتکار هم می­کنم گاهی اوقات بی­ورعی هم از من ديده می­شود، اين به درد نمی­خورد تقوی و ورع در دين که ما در دينداری از گناه فاصله بگيريم يعنی انتظار اولی است که امام عسکری نام می­برد و متذکر می­شود و عزيزان هم مستحضر هستيد تمام وعده­های حضرت در قرآن بر محوريت تقواست خدا می­فرمايد کسانی نزد ما عزيز اند که با تقوی هستند: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[4] کارگر و استادکار و آيت­الله و طلبه و مهندس و کاسب و تاجر و زن و مرد اين­ها ملاک نيست: «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[5]هرچه انسان تقوايش بيشتر ورعش عالی­تر نزد خدا محبوب­تر جايگاهش رفيع­تر اين نکته اولی که حضرت اشاره­ای به تقوی و روع در دين می­کنند باز از فرمايشات خود امام عسکری است خارج از اين دستورالعمل امام اورع مردم را، ببينيد ورع يعنی گناه نکردن، ورع يعنی دوری از آنچه خدا نمی­پسندد، در يک حديثی امام عسکری: «أَوْرَعُ النَّاسِ»[6] می­فرمايد با ورع­ترين مردم، حالا ما ورع داريم و اورع داريم بعضی­ها در اين پاکدمی در اوج­اند در قله­‌اند: «مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ»[7] آن­های که در مسائلی که شبهه درش هست می­کشند عقب نه حرام، ورع کسی است که حرام انجام نمی­دهد اورع کسی است که شبهه را انجام نمی­دهد، شبهه را من يک تعريفی کنم، پيغمبر می­فرمايد شبهه را شبهه می­گويند چون نزديک و قريبی به حلال است ولی حرام است، يک درآمدهای يک وقتی می­بينيد اشکال دارد، ظاهرش می­گويي آقا پول زحمت کشی است در کنهش که می­رويد می­بينيد مشکل دارد يک حرف­های شبهه است آقا بزنيم يا نزنيم، بگوييم يا نگوييم؟ شبهه يعنی هر کاری و هر عملی که به ظاهر حرام نيست شبيه به حلال است ولی در حقيقت حرام است آن­جایی هم که احتمال می­دهيد کار شايد مشکل داشته باشد از نظر شرعی می­گويند انجام ندهيد: «أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ»[8] با ورع­ترين مردم کسانی­اند که در شبهه­ها آن­جای که نمی­­دانند حلال است يا حرام است کار را رها می­کند انجام نمی­دهد از ترس اين­که مبادا به حرام آلوده بشود و به حرام وارد بشود.

توصيه ديگری که حضرت می­فرمايد: «وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»[9] امام می­فرمايد ما به شيعيان­مان توصيه­ می­کنيم تلاش­تان برای خدا باشد، ببينيد عزيزان اگر کسی برای خدا کار کند هيچ وقت از کارش پيشيمان نيست من اين را خدمت همه عزيزان عرض کنم و به خودم، هر وقت از يک کار خوبی پيشيمان شديد بدانيد برای خدا نکرديد بدون تعراف، ديديد بعضی­ها می­گويند حيف از اين کاری که کرديم حيف از اين زبانی که گذاشتيم، حيف از اين زحمتی که در اين مجموعه کشيديم خب معلوم است برای خدا نکشيدی، تو برای خدا اگر کرده بودی خدا زيربار منت تو قرار نمی­گيرد.

«الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»[10] يعنی اخلاص در کارهايتان داشته باشيد برای خدا اقدام کن برای خدا حرف بزن برای خدا خرج کن مردم بپسندند يا نپسندند قدر بدانند يا قدر ندانند، در خانه اگر کس است يک حرف است يک نکته­ای بسيار مهمی است که ما متأسفانه می­بينيم گاهی اوقات بعض از افراد ديندار چون اين «الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»[11]نيست سرخورده می­شوند، طرف آمده می­گويد بيست و چند سال در فلان تشکيلات کار کردم حالا پيشيمان هستم گفتم بسمه تعالی برای خدا کار نکردی، خودت را فريب نده، برای خدا کار نکردی اگر برای خدا کار کرده بودی، چرا پيشيمانی، خدا که می­فرمايد ذرة المثقال­ها را ما جواب می­دهيم: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏»[12]ما گاهی اوقات منتش را می­گذاريم سر دين کار می­کنيم می­گوييم برای دين، بعد در يک بزنگاه­های نشان می­دهيم که برای خدا نيست پدری که برای خدا کار کرده حالا فرزندش قدرشناسی نکند، نکند خانم برای خدا شوهرداری کردی، شوهرت يک آدم ناسپاس، باشد خدا بايد جواب بدهد شما برای خدا زحمت کشيدی اگر برای خدا کار کرديم نبايد بر يکديگر منت بگذاريم که اين متأسفانه هست گاهی اوقات می­شنويم سر زبان­ها هست آقا بشکند دستی که نمک ندارد خب معلوم است تو از اول کار می­کردی که ازت تعريف کنند حالا که می­بينی تعريف نمی­کنند اين جوری داری حرف می­زنی، ما اگر «الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»[13]در زندگی حاکم بشود، بگويي من برای خدا کار کردم دنبال اين نيستم کسی بفهمد يا نفهمد؟ قدر بدانند يا ندانند؟ آقا علی ابن موسی الرضا می­فرمايد از صفات مؤمن يکش اين است: «وَ الْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ»[14]اصلاً آدم­های مؤمن راستين خيلی دنبال سر و صدا نيستند دنبال اين نيستند که بشناسند اين­ها را کارهايشان را مردم بفهمند اين‌ها گمنامی برايشان از شهرت مطلوب­تر است آقا امام باقر می­فرمايد وقتی پدر ما زين العابدين فوت کرد تازه فهميديم هر شب صدتا خانواده را پدر ما مخفيانه رسيدگی معاش و بسته­های معيشتی داشت به قول امروزی­ها کی فهميدند؟ وقتی امام سجاد رحمت خدا رفت فهميدند که اين جريان در مدينه اتفاق می­افتاد و کسی هم مطلع نبود اين «الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»[15] است مسجد آمدن­مان بايد برای خدا باشد حرف زدن مان برای خدا باشد انفاق­مان خدمت­مان دستگيری مان حالا مردم متوجه بشوند يا نشوند، اصلاً اين­ها مهم نيست خدا اگر کار خالصانه صورت گرفت خدا می­شود مبلغ کار شما خدا می­شود مروج خدا می­شود مؤيد، خدا کار را بزرگ می­کند امام برای خدا يک سخنرانی در قم کرد خدا امام را جهانی کرد، امام شناخته شد در دنيا، با يک سخنرانی برای خدا موضع گرفت خدا امام را بزرگ کرد: «و الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»[16]در همه شئونات زندگی نگاه­مان اين باشد که تلاش­مان برای خدا باشد نماز می­خوانيم برای خدا مسجد می­آييم برای خدا، حرف می­زنيم برای خدا، کار می­کنيم برای خدا، پول در می­آوری، پول خرج می­کنی همه بايد رنگ الهی پيدا کند، اين هم نکته ديگری که امام عسکری به شيعيان می­فرمايد.

مطلب ديگر حضرت می­فرمايد: «صِدْقِ الْحَدِيثِ»[17]شيعيان خودم را توصيه می­کنم به راستگويي ما خلاف نگوييم دروغ نگويي چه به خدا چه به اهل­البيت، به امام زمان دعای عهد می­خوانيم: «شَاهِراً سَيْفِي، مُجَرِّداً قَنَاتِي»[18]شمشير کشيدم نيزه به دست دارم ازت دفاع می­کنم خمس نمی­دهم اين دروغ نيست آقا نخوان اين را، تو داری به امام زمان دروغ تحويل می­ده، تو از پول نمی­گذری از جان می­گذری، گاهی اوقات اهل­البيت به خود خداوند صحبت­های می­کنيم در عمل نشان می­دهيم که کسانی ديگری جلو هستند، کسان ديگری سرخط اند.

«صِدْقِ الْحَدِيثِ»[19]اين راستگفتار و راستگويي از ويژگی­های همه انبياء بوده، آقا امام صادق می­فرمايد خدا هر پيامبری را که به پيامبری برگزيد دوتا صفت در اين­ها بود: «لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[20]که امام عسکری هردوی اين‌ها را هم در اين دستورالعمل توصيه می­کند يکی راستگويي ما در حرف‌هايمان راست بگوييم خلاف نگوييم، در حالات يکی از بزرگان نقل می­کنند يک وقت نامه­ای نوشت برای يکی از ارادتمندانش در نامه نوشت ما از دوری شما خيلی خيلی اندوهگين هستيم بعد يک نگاهی به متن نامه کرد گفت ما خيلی خيلی اندوهگين نيستيم يک خيلی­اش را خط زد گاهی اوقات نوشته­ حالا هم می­شود دروغ بعد دوباره خواند ما از دوری شما خيلی اندوهگين هستيم گفت خيلی هم اندوهگين نيستيم خيلی دوم را هم خط زد، بعد گفت اصلاً ما اندوهگين نيستيم ما خوشحال می­شويم ببينمش، نوشت ما مشتاق ديدار شما هستيم، گاهی اوقات حرف­های در حرف­ها بهم می­زنيم که ذره­ای پايش نيستيم پايش نايستاديم، يک صحبت­های که پشت سر يک جور ديگر جلو يک جور ديگر، اين با شاکله تشيع و شيعه بودن نمی­سازد، امام فرمود «صِدْقِ الْحَدِيثِ»[21] را به شيعيان توصيه می­کند.

«وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[22]به دنبال صدق الحديث امام می­فرمايد: «أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»[23]امانت‌دار هم باشيد نگاه­تان به زندگی­تان امانت باشد اين شهری که شما درش زندگی می­کنيد مسجدی که امشب هستيد خانه شما وجود شما مال شما نيست مال خداست اگر نگاه­تان شد نگاه امانت درست استفاده می­کنيد احساس مسئوليت می­کنيد. ببينيد من وقتی يک چيزی باورم شد که اين امانت است در نگهداريش کمال دقت را می­کنم ولی وقتی می­گويم مال خودم است می­گويم خراب هم که شد شد، ضايع هم که شد شد، به کسی مربوط نيست امام می­فرمايد به شيعيان ما بگوييد امانتدار باشيد نگاه­تان به زدگی نگاه امانتداری باشد، خودتان امانت هستيد زندگی­تان امانت است امکانات شما امانت است هرچه چشم شما می­بيند متعلق به حضرت حق است در برابر اين­ها يک جوری استفاده کنيد که بعد در پيشگاه خدا شرمنده نباشيد، دقيقه به دقيقه عمر شما امانت است اين هم توصيه به امانتداری.

بعد حضرت می­فرمايد امانتداری: «إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»[24] هرکه به شما اعتماد کرد و شما را امين فرض کرد و به شما چيزی سپرد خيانت در امانت او نکنيد چه صاحب امانت نيکوکار و بر و چه صاحب امانت انسان فاجر  گنه­کار، يعنی اين‌قدر مسأله امانتداری مهم است که حتی نسبت به يک آدم متخلف و فاجر هم اگر شما امانتی نزدت بود بايد برگرداني، من اين حديث حضرت زين العابدين را عرض کنم اوج اهميت امانتداری را در اين کلام امام سجاد پی­ببريم، امام سجاد می­فرمايد: لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْهِ»[25]اگر قاتل پدرم قاتل امام حسين که بود، قول مشهور می­گويند شمر بود، اگر قاتل پدرم شمر با همان شمشيری که پدرم را به شهادت رساند آن شمشير را به رسم امانت به من بسپارد و من از او قبول امانت بکنم در امانتش خيانت نمی­کنم، شيعه درس بگير، بالاتر از قاتل پدر هم می­شود بالاتر از قاتل امام حسين هم می­شود با همن شمشيری که سيدالشهداء به شهادت رسيد امام سجاد می­فرمايد اگر شمشير را به رسم امانت پذيرفتم خيانت نمی­کنم ما بعضی­هايمان در بيت­المال چه کار داريم می­کنيم؟ در اموال عمومی چه کار داريم می­کنيم؟ به اموال عمومی آسيب رساندن اين خيانت در امانت نيست، شما همين جرياناتی اخيری که متأسفانه شکل گرفت و امروز هم مقام معظم رهبری اشاره فرمودند که اين­ها آمريکا و اسرائيل و آن وابستگان به سياست­های غرب پشت اين قضيه بودند يک عده­ای را فريب دادند يک عده­ای هم مغرضانه آمدند يک عده­ای جاهلانه آمدند، خب تعدی به اموال عمومی، به نواميس مردم به اسم دفاع از مقام زن به زن­ها هتک حرمت کردند، به اسم دفاع از حقوق مردم حقوق مردم را ضايع کردن خب انسان­ خردمند اين­ها را می­بيند که اين­ها بازی خوردند دشمن هم دارد سوء استفاده می­کند از اين حرکت­ها خب اين­ها يک نوع خيانت در امانت است خيانت در اموال عمومی است: «إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»[26] مسئوليت امانتداری خيلی مسئوليت مهمی است ما چه طرف ما شخص فاجر چه طرف ما شخص نيکوکار امام عسکری می­فرمايد دقت کنيد در امانتداری.

نکته ديگر حضرت می­فرمايد: «وَ طُولِ السُّجُودِ»[27]به شيعيان خودم توصيه می­کنم سجده­هايتان را طولانی کنيد حالا نماز می­خوانيد در منزل­تان وقت نافله شب است مؤمن برای خودت وقت بگذار، يک پنج دقيقه­ای هم پيشانی­ات را بگذار روی خاک، بگو الهی العفو دنبال همه چيز هستيم دنبال کار خودمان نيستيم برای همه چيز وقت می­گذاريم برای خودمان وقت نمی­گذاريم بهترين و نزديک­ترين حالت انسان به خدا حالت سجده است حالا در نمازهای واجب که خب نبايد موالات نماز بهم بخورد حالا در نمازهای مستحبی بعد از نمازهای واجب فرصتی هست يک مقداری انسان سجده برود در سجده استغفار حوائجش را از خدا طلب کند، امام می­فرايد ما به شيعيان­مان توصيه می­کنيم: «وَ طُولِ السُّجُودِ»[28] سجده­ها را طولانی کنيد.

«وَ حُسْنِ الْجِوَارِ»[29]همسايه­داری کنيد با همسايگان­تان خوش رفتار باشيد شما را به عنوان شيعه اهل­­البيت می­شناسند مذهبی­ها متدينين شيعيان بايد نسبت به همسايگان خودشان رفتار خوب داشته باشند در حالا حضرت امام رضوان الله تعالی عليه دارد امام در نوفلدوشاتو که بودند خب نوفلدوشاتو در کشور فرانسه پاريس امام يک مرجعی که آن­جا حالت تبعيدی دارد تمام همسايگان امام خب مسيحی، يهودی اعتقادات ديگر شب عيد کریسمس مسيحی­ها شد، اين را در حالات امام نقل کردند امام فهميدند امشب شب عيد کریسمس مسيحی­هاست می­گويند به افرادی که خدمت امام بودند گفتند که ما در اين مدتی که اين­جا هستيم اين­های که آمدند ديدن­مان شيرينی برايمان آوردند ما شيرينی اين­جا زياد هست برويد يک تعدادی شاخه­های گل هم بگيريد اين اروپايي­ها گل دوست می­دارند، گفت خود امام نشستند ظرف­های کوچک­تر شيرينی چيدن در ظرف­ها، رو هر ظرفی يک شاخه گل گفتند بدهيد به اين همسايگان اطراف ما چه کسانی؟ اروپايي مسيحی بی­جهت امام امام می­شود

1 همين طوری است راه رفتند رسيدند به مقصد امام برای هر خانه­ای يک ظرف شيرينی و يک شاخه گل می­گويند برويد بدهيد به اين‌ها و از قول من به اين‌ها تبريک بگوييد سال جديد را، اين «حُسْنِ الْجِوَارِ»[30] عجيب بود حالا من اين را هم يادم آمد بگويم خدا زيربار منت بشر قرار نمی­گيرد می­گويند آن شب عيد کریسمس شب شنبه بود روز قبل از آن شب که روز جمعه بود امام صبح يک تعدادی خبرنگار آمدند نوفل‌لوشاتو، گفتند می­خواهيم مصاحبه کنيم با امام نسبت به برنامه­های امام و جريان انقلاب، امام می­فرمايند من امروز روز جمعه است روز انجام مستحبات جمعه است من وقتم را برای مصاحبه نمی­گذارم سياستمدار هم امام ما بعضی­هامان مسئول که می­شويم نمازهايمان قضاء می­شود جلسه برايمان از نماز اول مهم­تر است گاهی اوقات جلسات کاری يادمان می­رود بايد نماز بخوانيم از امام ياد بگيريد امام مستحبات روز جمعه را فدای مصاحبه نکرد امام فرموده بودند به اين­ها بگوييد من وقت ندارم من روز جمعه است می­خواهم به مستحبات روز جمعه بپردازم اين امام را خدا می­آورد سرخط اين امام را خدا دل‌هاي بشريت را متوجه او می­کند اطرافيان امام ناراحت می­شوند من گاهی اوقات به طلاب اهل علم تذکر دادم همه­اش در خواندن و درس دادن نيست در فقه و اصول نيست يک­جاهای ديگر بايد حواله گرفت يک­جاهای ديگر بايد دست نسان پور بشود علامه دهر بشويم ايمان و تقوايمان ضعيف باشد می­شويم بلعم­باعورا بالاتر از اين که نيست خدا بلعم­باعورا را تشبيه به سک کرده در قرآن، امام ببينيد چگونه عمل می­کرد اطرافيان امام از اين برخورد امام ناراحت می­شوند که امام اين­جا شايد درست تصميم نگرفت يک تعداد خبرنگار خودجوش آمدند اين­ها می­توانند عاملی پيام رسانی امام به سراسر دنيا باشند، فرصت خوبی بود امام بايد حرف­هايش را می­زد می­فرمايد من روز جمعه است مستحبات روز جمعه نه واجبات مستحبات، خبرنگارها رفتند شب عيد کرسمس رسيد يعنی شب آن روز خدا به دل امام می­اندازد مرشد خداست: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»[31]خدا می­فرمايد تو خوب بندگی بکن تو کارت را بکن ما هدايتت می­کنيم يک دفعه خدا به دل امام می­اندازد که آقا اين شيرينی­ها و يک مقدار گل هم بگيرند توزيع کنند بين همسايه­ها همسايه­های مسيحی يهودی تبريک بگويند، می­گويند چندين برابر خبرنگارهایی که صبح آمدند امام اين­ها را رد کرد فرمود روز جمعه است روز انجام مستحبات است مصاحبه نکرد چندين برابر آن خبرنگارها آن شب آمدند از پاريس در نوفل،لوشاتو با اين خانه­های مجاور امام مصاحبه می­کردند که يک رهبر اسلامی انقلابی برای همسايه­های مسيحی و يهودی خودش شيرينی فرستاده گل فرستاده و تبريک گفته سال جديد را آقا اسلام يعنی اين، اسلام يعنی مسلمان با اخلاقت مسلمان تربيت کن، ما بعضی‌هايمان با بد اخلاق ضد دين تربيت می­کنيم، با بی­حوصلگی زده می­کنيم، طرف را می­رمانيم از دين، ببينيد ائمه برخوردشان چگونه بود مسلمان بايد اسوه اخلاق شکيبايي متانت بردباری تواضع فروتنی، همين شد يک جو تبليغاتی در فرانسه به نفع حضرت امام که آقا اين­هایی که می­گويند ما رهبر اسلامی هستم اين جوری عمل کردند، اين هم نکته ديگر که حضرت می­فرمايد: «حُسْنِ الْجِوَارِ»[32].

بعد حضرت فرمود: «فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ ص»[33]امام عسکری فرمود اصلاً پيامبر برای همين‌ها آمد پيامبر آمد که اين­ها را برای ما آموزش بدهد به ما بياموزد ورع را به ما بياموزد تقوی را اخلاص را راستگويي را امانتداری را به ما بياموزد بندگی در پيشگاه خدا «و طُولِ السُّجُودِ»[34]، نوع دوستی و روابط سالم اجتماعی داشتن يک چند نکته ديگر هم عرض کنمم

بعد حضرت فرمود: «صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ»[35] نمازهايتان را در جمعيت­ها بخوانيد اين توصيه امام يازدهم است يعنی تا می­توانيد نماز را بيايد در جماعت­ها در مساجد در اجتماعات آقا آدم خوبی هستی سيمت وصل است، بيا بخوان در جمع تا سيم ديگران را هم وصل کنی، سيمت قطع است بيا به برکت آن­های که سيم­شان وصل است تو هم وصل شو، «صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ»[36]نمازها را در جمعيت­ها بخوانيد اجتماعات­تان جلسات­تان جماعات­تان را اهتمام بدهيد اين برای همه درس است بارها من عرض کردم مسئولين ما هم بايد عامل باشند به اين­ها مدير کل­ها بايد نمازهايشان را در مساجد بخوانند و خودشان را معرفی کنند آقا من فلانی هستم امشب مسجد شما آمديم نماز بخوانيم بعد نماز هم اگر کسی در مجموعه ما مشکل داشت ما در خدمت هستيم: ، «صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ»[37].

«وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ»[38]امام می­فرمايد در تشييع جنازه­ها حضور پيدا کنيد شرکت کنيد در تشييع جنازه­های شيعيان: «وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ»[39] به عيادت بيماران برويد اين­ها اخلاق اجتماعی است که امام عسکری توصيه می­فرمايد به عيادت بيماران برويد سرکشی بکنيد من در يکی از مراکز نگهداری جانبازان دفاع مقدس بود عزيز جانبازی بود می­گفت از سال شصت و يک من افتادم در تخت، يعنی چهل سال، گفت از مردم انتظاری نداريم ما برای خدا رفتيم اخلاص يعنی همين، منتش که سر من و شما نمی­گذارد گفت برای خدا کار کرده اجر هم از خدا می­گيرد گفت من يک پيغام دارم آقای حدائق اين را به مردم برسانيد ما در حد خودمان برای دفاع از اسلام و انقلاب تلاش خودمان را کرديم اين جامعه به شما سپرده شده حواس­تان باشد قيامت شرمنده نشويد آن­ها با سلامتی­شان اين‌ها هم زندگی داشتند مسئول آن مرکز می­گفت بعضی از اين‌ها نمی­توانند در خانه نگهداری کنند، هفته يک شب می­برندشان منزل دوباره برشان می­گردانند همين­جا ما در قبال اين­ها مسئول هستيم سرکشی می­کنيم اين­ها را ديديم آخر بلوار جنت رفتيد ببينيد در بلوار مدرس رفتيد ببينيد سرکشی از اين‌ها کرديم که برای همين نظام همين انقلاب همين جامعه­ای که امروز من و شما راحت داريم زندگی می­کنيم کسب و کار می­کنيم ادارات ما زندگی ما اقتصاد ما خانواده ما امنيت ما يک گوشه­های بعضی‌ها نا امنی کردند چقدر خاطر متدينين مکدر شد اين امنيت را شهداء امام جانبازان ايثارگران رقم زدند ما فراموش نکنيم بيماران را خدا رحمت کند مرحوم حاج آقای بلاغتی بود از مبلغين اين شهر بود دائي حضرت آيت­الله العظمی مکارم من يک وقت از ايشان شنيدم با آيت­الله والد رفتيم ديدنشان سال­های آخر عمرش بود بالای صد سال داشت گفت من در اين شهر برای سه نسل منبر رفتم، خب صد و دو سه سالش هم بود گفت برای بعضی از خانواده­ها برای سه نسلشان من منبر رفتم گفت دو سال مريض شدم يک احوالی نگرفتند! اين خوب است يکدفعه يادمان برود همه چيز فراموش بشود امام فرمود: «عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ»[40]حقوق­ها را هم اداء کنيد حواس­تان باشد مردم تا نرفتيد اگر بدهکار هستيد دين­تان را بدهيد، يک عزيزی آمد گفت حاج آقا ما در اين سفر اربعين که داشتم می­رفتم رفتم عجيب بود گفت در آن حالتی که ديگر من بی­هوش شدم و مرده به حساب می­آمدم، گفت آقا سيدالشهداء را ديدم آقا فرمودند اين را برگردانيد اين بدهکار است برود بدهی­اش را بدهد بعد برگرداند به احترام اين­که زائر ما بوده ما کمکش می­کنيم اين آقا ديروز آمده بود مسجد خوابش را گفت، گفت حاج آقا مبالغ خمس بدهکار بودم و مبالغی به مردم بدهکار بودم سيدالشهداء اين منت را بر من گذاشت، فرمودند با اين بدهکار نبريدش که گرفتار است، زيارت امام حسين با همه عظمتش مستحب است اداء دين واجب واجب است بعضی­ها سر کلاف را گم کردند، امام عسکری می­فرمايد: «أَدُّوا حُقُوقَهُمْ»[41] حقوق را بپردازيد دين­ها را اداء کنيد تا هستيد کارتان افتاد به قيامت کار سخت می­شود زير دين کسی باشيد قيامت ديگر به اين راحتی نمی­گذرد آقا حلال کن می­گويد حلال چه کنم؟ «أَدُّوا حُقُوقَهُمْ»[42]بعد امام فرمود من تمام کنم فرمايش حضرت سريع رد می­شوم اين قسمت از کلام نورانی حضرت فرمود: «فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِك‏»[43]امام عسکری فرمود وقتی که از شما شيعيان تقوی و وروع در دين را رعايت کرديد راستگويي را پيشه خود گزيديد امانتدار بوديد اخلاق خوب با مردم داشتيد با خوش اخلاقی با مردم رفتار کرديد به شما می­گويند شيعه: «قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ‏»[44] می­گويند اين آدم با اين صفات خوب شيعه است حضرت فرمود: «فَيَسُرُّنِي ذَلِك‏»[45] ما خوشحال می­شويم وقتی شما با اين اخلاق­تان بين مردم خوب عمل کرديد و به شما خطاب شيعه بودن می­کنند ما شادمان می­شويم بعد حضرت فرمود: ‏«اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً»[46]تقوای الهی پيشه کنيد برای ما اهل­البيت زينت باشيد نه اسباب سرافکندگی يک جوری عمل نکنيم بگويند آقا اين هم شيعيان اهل­البيت اين هم شيعه­مان اين هم هيئتی­مان اين هم مسجدی­مان ديديد گاهی اوقات می­گويند اين­هم متدينين‌مان امام فرمود: «كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً»[47] بعد حضرت فرمود: «جَرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ»[48]مردم را و خوبی­ها و مودت­ها را به سوی ما بکشيد با رفتارتان سعی کنيد ديگران را با اهل­البيت پيوند بدهيد: «وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ»[49] هر عمل زشتی را با رفتارتان و ترک­ کردن­تان از ما دفع کنيد، بالاخره امروز متأسفانه گاهی اوقات می­بينيد طرف يک کار خطای می­کند می­گويد آقا اينی که دم از امام زمان می­زند اين جوری عمل می­کند العياذ بالله يک نيتی هم می­کند که آقا رهبران­شان هم اين جوری اند: «وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ فَإِنَّهُ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ »[50] امام عسکری می­فرمايد هرچه خوبی گفته می­شود در ما بوده و هرچه عمل بدی نسبت به ما گفته می­شود ما اين­گونه نبوديم ما ائمه مظهر خير مظهر خوبی مظهر صلاح و رستگاری خوبی­های که می­گويند هرچه هست در ائمه بوده العياذ بالله اگر تهمت بزنند کار خطايي نادرستی يک کسی آمد گفت آقا ما، جوانی بود من در يک مجلسی ديدم او را گفت می­خواهم بروم مسيحی بشوم گفتم چرا؟ گفت ما از اسلام خير نديديم ديدم يک انجيلی از جيبش در آورد گفت من سه مرتبه اين انجيل را از اول تا آخر خواندم گفتم قرآن را چقدر خواندی، يکبار ترجمه قرآن را خواندی از اول تا پايان، بعضی از جوان­هايمان خواندند يکبار ما شيعه هستيم خدا وکيلی شيعه يک مرتبه نهج البلاغه را چند درصد شيعيان می­توانند ادعا کنند بگويند از اول تا آخر نهج البلاغه ترجمه­اش را يکبار خوانديم و قيامت جلو جرجرداق مسيحی بايد سر بيندازيم پايين که گفت يا علی هفتاد مرتبه نهج البلاغه را از اول تا آخر خواندم و هر مرتبه نکته جديد آموختم اميرالمؤمنين نمی­فرمايد تو شيعه من بودی تو حرف من را نخواندی ما يک دوره نهج البلاغه، يک دور ترجمه قرآن بخشی از جوانان ما خواندند گفتم آقا شما قرآن يک مرتبه ترجمه­اش را خواندی گفت نه، گفتم سه مرتبه انجيل خواندی يک مرتبه قرآن را تو از اول تا آخر ترجمه­اش را هم نخواندی گفتم شما يک نکته ارزشمند از انجيل بگو که زيباتر از آن در قرآن نباشد يک سخن  زيبا از حضرت مسيح که زيباتر از آن را پيغمبر و اهل­البيت نگفتند ساکت شد گفت حاج آقا من علتی که زده شدم اخلاق بعضی از مسلمان­ها را که ديدم زده شدم ببينيد آقايون ما زير ذره­بين هستيم مردم نگاه الگويي دارند به ما می­کنند و حال آن­که اين نگاه غلط است، اين را من الآن می­گويم محضر همه عزيزان من الگو نيستم شما الگو نيستيد به بچه­هايتان بگويد فرزندان من الگوی شما نيستم من مسلمان هستم الگو اميرالمؤمنين است الگو پيغمبر است الگو معصومين­اند الگو امام عسکری است آن­ها را بايد شناخت، ما که الگو نيستيم نگاه الگويي کرديم می­گويي در انحراف است، نگاه الگويي به پدرش می­کند می­گويد بابای نماز شب­خوان مان اين کار را کرد زده می­شود از نماز و از مسجد و همه چيز، لذا امام عسکری می­فرمايد هر چيزی خوبی که نقل بشود در ما هست و هر چيز بدی که به ما نسبت بدهند در ما نبوده گفتم شما يک اشتباه بگوييد من از مسلمان­ها اشتباه ديدم مسلمان­ها را بگذار کنار يک ايراد يک خطا يک اشتباه از يکی از ائمه معصومين نام ببر آن وقت حرف برای گفتن داری، بعد حضرت فرمود: «لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ»[51]ما اهل­البيت حقی داريم در قرآن و حقی داريم به خاطر انتساب­مان به پيغمبر: «وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللَّهِ»[52] خدا ما را تطهير کرده آيه تطهير مال ماست، آيه تطهير که خداوند اهل­البيت را می­فرمايد ما از همه رجس­ها: «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»[53] امام فرمايد: «لَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا كَذَّابٌ»[54] هرکه ادعا بکند غير از ما بگويد ما مشمول آيه تطهير هستيم دروغگوست خاندانی که صد درصد يک کسی آمد گفت آقا ابوعلی­سينا يک چيزی می­گويد امام صادق يک چيز ديگر، گفتم خدا يک جو عقل به تو بدهد امام صادق را می­آوری در تراز ابوعلی­سينا ما هزاران ابوعلی­سينا را به يک قال الصادق معاوضه نمی­کنيم قول امام صادق امام صادق پشتوانه­اش آيه تطهير است چقدر بعضی­ها افق ديدشان پايين است اصلاً حرف من شما بالاتر از من بزرگتر از من و شما علامه­ها فيلسوف­ها اعتبارش به انطباق با قول معصومين است و لا غير، بعد حضرت فرمود: «أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ»[55] زياد يادخدا کنيد اين‌ها توصيه­های امام عسکری حالا من گفتم شما هم شنيديد ولی از در مسجد که تشريف می­بريد شايد از اين نصايح چندتاش بيشتر يادتان نمی­ماند، چون بارها گفتم خدا رحمت کند مرحوم آيت­الله والد ما می­گفتند بنويسيد اين را حاجی­آقا بحارالانوار نداري بروی پيدا کنی: «خذ العلم من افواه الرّجال»[56] اين نصيحت مرحوم والد بود می­گفتند يک دفتر يک قلم يادداشت کن، اميرالمؤمنين فرمود: «ما كتب قرّ و ما حفظ فرّ»[57] هرچه نوشتی می­ماند هرچه حفظ کردی يادت می­رود، اين کلمه به کلمه آقا امام عسکری بايد با آب طلا می­نوشتی، امام فرمود: «وأَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ وَ ذِكْرَ الْمَوْتِ»[58]يادخدا را در زندگی زياد کنيد، ياد مرگ يادتان نرود يک روز می­رويد، امروز به ما گفتند يکی از آقايون هيئتی­ها حاج آقای دل­زنده رحمت خدا رفته، اين ماه صفر می­آمد مداحی می­کرد در جلسه بود آقای حاج عباس دل­زنده روی هيئت فدائيان ابالفضل رفت، شب می­خوابد آقا صبح بلند می­شود صدق الله العلی العظيم، ياد مردن يادخدا بعد حضرت فرمود اين نکته پايانی چندتا توصيه را حضرت نمودند يادآوری ياد خدا ياد مرگ: «تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ»[59]زياد قرآن بخوانيد: «الصَّلَاةَ عَلَى النَّبِيِّ ص»[60]صلوات بر پيغمبر زياد بفرستيد: «فَإِنَّ الصَّلَاةَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ»[61] امام عسکری فرمود صلوات بر پيغمبر خدا به ازاء هر صلواتی ده­تا حسنه برای شما ثبت می­کند هر ذکر صلواتی ده حسنه آن حسنه چقدر حدودش هست خدا می­داند پايان نکته هم آقا فرمودند: احْفَظُوا مَا وَصَّيْتُكُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمُ السَّلَامَ»[62]حفظ کنيد اين چيزهای را که حضرت می­فرمايد وصيت کردم شما را شيعيان را و شما را به خدا می­سپارم: «وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمُ السَّلَامَ»[63] سلامم را به شماها می­رسانيم اين امانتداری کرديم توصيه­ای که امام عسکری به شيعيانش فرموده بود ما امشب کلام نورانی حضرت را گرچه جای جای اين دستورالعمل محل بحث است و صحبت است و توضیحات.

خب دوران عمر مبارک امام عسکری دوران سختی بود امام بيست و هشت سال عمر شريف­شان بود که از اين بيست و هشت سال قريب به بيست و دو سال در اردوگاه سامراء تحت نظر بودند يعنی در معيت پدرشان امام هادی و اين دو امام بزرگوار امام هادی و امام عسکری از يک جهتی دوران سختی داشتند علت هم اين بود، که اين ديکتاتورهای بنی العباس به روايات متعدد از پيامبر اکرم اميرالمؤمنين امام مجتبی سيدالشهداء زهرای مرضيه تا برسد به سائر ائمه اين­ها شنيده بودند که مهدی صاحب الزمان، دوازدهمين حجت و امام که: «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»[64] از آقا امام عسکری و نوه امام هادی است اين دوتا امام را مخصوصاً ديکتاتورهای بنی‌العباس کشاندند سامراء و تحت مراقبت و نظارت شديد قرار دادند و فشارهای زياد هم وجود مقدس امام هادی و هم وجود امام عسکری که حضرت امام عسکری زندان­های متعدد ايشان فرستادند در يکی از زندان­هايشان زندانبان خيلی آدم سخيف و پستی بود اين امام را برد در يک جايي که حيوانات وحشی نگهداری می­شدند امام را داخل آن محوطه کرد در آن باغ وحشی که همه حيوانات درنده بودند که حضرت را حيوانات از پا در بياورد بعد از ساعتی آمدند ديدند امام مشغول به نماز و عبادت­اند تمام اين حيوانات وحشی درنده اطراف حضرت نشستند آرام امام دارند عبادت خودشان را می­کنند کاری از دست اين­ها بر نمی­آمد که نکردند زندانبان­های متعدد که اين‌ها متحول می­شدند همان طور که در زمان موسی ابن جعفر هم بود که دو نفر مخصوصاً از طرف معتمد عباسی مأمور بودند برای ايذاء و اذيت امام عسکری بعد اين دو نفر در زندان و سلول امام عسکری اين­ها منقلب شدند متحول شدند تغيير کردند آن مأموری که از طرف خليفه عباسی پي­گير بود اين­ها را خواست گفت شما برنامه­تان چيز ديگری بود مثلی که همراه شديد با اين آقا، گفت تو نديدی اين آقا را معنويت اين فرد و اخلاق اين فرد با اين اخلاق دشمن را می­آوردند سر خط، بابای که آمده در زندان ايذاء و اذيت برساند تحت تأثير قرار می­گيرد خب آخرالامر هم امام را مسموم کردند، يکی از ارادتمندان امام عسکری می­گويد آمده بودم محضر حضرت امام يک نامه­های بود برای اهالی مدائن استفتائاتی شده بود که اين­ها را بايد می­بردم و می­رساندم می­گويد آمدم محضر حضرت که نامه­ها را بگيريم ببرم آقا فرمودند شما می­رويد پانزده روز ديگر که بر می­گردي از خانه من صدای ناله بلند است و وقتی می­رسی که من ديگر روح از کالبدم خارج شده و من از بين مردم رفتم، می­گويد من به حضرت کردم آقا خب بعد از شما رهبر اين امت کيست؟ علت اين­که امام زمان مخفيانه به دنيا آمد حتی تا شب ولادت حضرت عمه امام عسکری خواهر امام هادی دختر امام جواد حکيمه خاتون هم نمی­دانست اين قدر مسأله سری بود چون امام عسکری به شدت تحت نظر بود و اين­ها دنبال اين بودند که آن شخصيتی که پيغمبر بشارت آمدنش را داده، تا متولد شد او را به شهادت برساند لذا امام زمان از بدو تولد از انظار مردم غائب بود جزو بعضی از خصيصين و افرادی که صلاح بود اين­ها حضرت را ببينند عامه مردم امام زمان را نمی­ديدند شرائط يک شرائط خطرناکی بود اين خادم حضرت می­گويد به حضرت گفتم آقا بعد از شما امام کيست؟ آقا فرمودند سه­تا نشانه می­دهم اين سه­تا نشانه را از هرکه ديدی آن امام است. باز امام معرفی هم نکرد يعنی کمال احتياط بود، فرمودند نشانه اول آن کسی که بر پيکر من نماز می­گذارد آن امام مسلمين است نشانه دوم آن کسی که جواب نامه­ها را از تو می­خواهد يک نامه­های مردم مدائن نوشته بودند اين پاسخ حضرت را برده بود يکسری نامه­های جديد آورده بود آن نامه­های جديدی که آوردی آنی که از شما آن نامه­ها را طلب می­کند امام است و امام يک نشانه ديگر هم عنوان کردند آن کسی که از محتويات در هميان و سؤالاتی که از اهالی قم آوردند پاسخ می­دهد آن­هم امام است اين آقا می­گويد من رفتم مدائق بعد از آن زمانی که برگشتم آمدم سامراء خانه حضرت تا رسيدم ديدم صدای ناله بلند است برادر امام عسکری جعفر ايستاده بود مردم داشتند به جعفر تسليت می­گفتند که حالا معروف شد به جعفر کذاب چون به ناحق تقاضای امامت کرد و مدعی امامت شد گرچه حالا در يک توقيعی از امام زمان است که بعداً توبه کرد و شد جعفر تواب، اين ايستاده بود دم در مردم تسليت می­گفتند می­گويد من به خودم گفتم اگر اين امام باشد که ديگر فاتحه کار خوانده است می­گويد همين‌طور که ايستاده بودم يک وقتی ديدم غلامی از داخل آمد بيرون گفت نامه­های مردم مدائن را بده ما، آقا می­خواهد. گفت ديدم نامه­ها را از من گرفت برد داخل گفتم اين نشانه اول که جعفر امام نيست امام داخل ين حجره است گفت جسد امام عسکری پيکر آقا را غسل دادند کفن کردند آوردند گذاشتند آمدند به جعفر گفتند پيکر امام عسکری آماده است بياييد نماز بخوانيد مردم آمدند شيعيان جمع شدند جعفر آمد جلو نماز ميت را بخواند می­گويد ديدم از همان اتاق آقازاده­ای با موهای مجعد چهره­ گندم گن، پيشانی کشيده آمد از اتاق خارج شد آمد سمت پيکر مطهر امام عسکری دستی گذاشت در سينه جعفر فرمود: «يا عم تأخّر»[65]، عمو برو عقب: «فأنا أحق بالصلاة على أبي»[66] من شايسته­ام که بر پيکر پدرم نماز بخوانم می­گويد جعفر کذاب رنگ از رخسارش پريد چون نمی­دانست امام عسکری اولاد دارد آقا می­فرمايد اين پدر من است امام عسکری بابای من است گفت اين آقازاده ايستاد جلو نماز ميت را خواند همه اقتداء کردند گفت جسد آقا بلند کردند حرکت دادند بردند در جوار قبر پدر بزرگوار به خاک سپردند جعفر آمد در منزل مردم می­آمدند تسليت می­گفتند می­گويد يکدفعه ديديم چند نفر از قم آمدند گفتند که ما نامه­هایی داريم و پولی آورديم اين‌ها را شما به ما بگوييد که پول چقدر است نامه­ها مال چه کسانی است؟ جعفر لباسش را تکان داد گفت از ما انتظار غيب گفتن داريد اين حرف­ها چيست؟ اين­ها گفتند ما سابق هم که نامه می­آورديم امام عسکری به ما می­گفت اين نامه مال فلانی است اين پول مال فلان کس است، ويژگی­های اين پول­ها اين است گفت من اين چيزها را بلد نيستم از ما غيبت گفتن نخواهيد گفت اين قمی­ها متحير شدند که چه کار کنند؟ باز از همان حجره گفت ديدم آقازاده يک پيکی آمد گفت که آقا می­فرمايند اين نامه­ها مال فلانی­هاست از قم هميانی که آورديد هزار دينار طلاست ده دينارش دينارهای طلابی روکش دارد است بقيه روکش دار نيست و متعلق به فلانی است، گفت من فهميدم که امام حضرت صاحب الزمان اين آقازاده­ای که در سنين طفوليت به مقام امامت و رهبری امت رسيد.

خب در آن ساعت­های پايانی عمر حضرت آقا خادمی داشتند به خادم­شان گفتند پشت اين پرده وسط اتاق پرده زده بودند پشت آن پرده، يک جمله هم بگويم حالا قبل از روضه خواندن قدر دين­تان و اسلام­تان را بدانيد پای سفره آماده نشستيد گاهی اوقات دری‌وری هم می­گوييد. امشب يک آقای دکتری از آلمان آمده در همين مسجد می­خواهد مسلمان بشود، استاد دانشگاه ما خدا بهمان لطف کرده مسلمان به دنيا آمديم مسلمان بزرگ شديم تحقيقی هم رو دين­مان نکرديم، اين­ها تحقيق کرده پا شدند آمدند استاد دانشگاه است دکتری دارد آمده می­خواهم مشرف به اسلام بشوم، ما گاهی اوقات دين خودمان را درست نشناختيم اين نعمت و موهبتی که برای ما فراهم شده متأسفانه قدرشناسی بعضی­ها نمی­کنيم.

خادم حضرت می­گويد که آقا امام عسکری حال­شان سخت شد ظهر بود در آستانه وقت آذان ظهر بود آقا فرمودند برو پشت پرده وسط اتاق پرده زده بودند آقازاده­ای است به ايشان بگو، پدرت تو را می­خواهد و می­طلبد می­گويد رفتم پشت پرده ديدم يک آقازاده­ای در حال سجده است و در حال سجده مشغول راز و نياز با خداست، گفتم آقا پدر شما شما را می­خواهد، اين­ها تازه خادم­های در خانه حضرت بودند بخشی عمده­شان از امام زمان بی­خبر بودند مصلحت اين بود که متوجه نشود می­گويد ديدم اين آقازاده بلند شد آمد از پشت پرده اين سمت مقابل امام عسکری آقا امام عسکری فرمودند: «يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ فَإِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي»[67] ای آقای اهل­البيت جرعه­ای آب به من بياشام دارم به سوی خدا می­روم می­ديدم اين آقازاده يک شربتی بود به نام شربت مستکی جنبه دارويي داشت در يک ظرفی بود می­گويد امام زمان اين ظرف را بلند کردند آوردند نزديک لب­های مبارک امام عسکری پدر جرعه­ای از اين آب را نوشيد وقت اذان شد با همان حالت سخت بيماری که امام عسکری ديگر نمی­توانستند خودشان وضوء را کامل بگيرند امام زمان پدر را کمک کرد در وضوء گرفتن، مؤمن نفس آخرت هم خدا: «أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ»[68] خدا را ياد کنيد اين‌ها درس است آن ساعات آخر عمر حضرت بود می­گويد ديدم آقازاده امام زمان امام عسکری را کمک کردند در وضوء گرفتن امام عسکری نمازش را خوند و بعد از اتمام نماز روحش به ملکوت اعلی و به لقاء الله پيوست، من همين­جا يک عرض ادب کنم بگوييم آقا صاحب الزمان کام تشنه پدر را سيراب کردی، خدا رحمت کند آيت­الله ارباب را دو بيت شعر بخوانم اين روضه من باشد و عرض ادب ما به صاحب عزای اين ايام صاحب الزمان:

قدم در کربلا بگذار و بستان، سر پرخون ز دست نيزه­داران يا صاحب الزمان

تو ای دست خدا با شست قدرت، بکش تير از گلوی شيرخواره

آقا با دست مبارک کام تشنه پدر را سيراب کردی کربلا جای شما خالی بود کام تشنه علی اصغر را آن ساعت پايانی عمر سيدالشهداء صورت بر خاک مقتل نهاده: «الهی رضاً بقضائک تسليماً لامرک و لامعبود سواک يا غياث المستغثين»[69]، آقا آن ساعت کام تشنه جدت را سيراب می­کردی همه بگوييم يا حسين.

الا لعنة الله علی القوم الظاليمن و لا حول و لا قوة الا العلی العظيم

اللهم تقبل منا و من جلساء مجلسنا

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[3] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[4] حجرات13.

[5] حجرات13.

[6] تحف العقول النص ص489.

[7] تحف العقول النص ص489.

[8] تحف العقول النص ص489.

[9] تحف العقول النص ص489.

[10] تحف العقول النص ص489.

[11] تحف العقول النص ص489.

[12] زلزله7.

[13] تحف العقول النص ص489.

[14] تحف العقول النص ص443.

[15] تحف العقول النص ص489.

[16] تحف العقول النص ص489.

[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[18] المزار الكبير (لابن المشهدي) ص664.

[19] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[20] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏2 ص104.

[21] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[25] الأمالي( للصدوق) النص ص246.

[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[31] عنکبوت69.

[32] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[33] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[34] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[35] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[36] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[37] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[38] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[39] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[40] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[41] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[42] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[43] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[44] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[45] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[46] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[47] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[48] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[49] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[50] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[51] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[52] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[53] احزاب33.

[54] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[55] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[56] لهوف منظوم يا معارج المحبة (منظوم فارسى لهوف) ص26.

[57] كتاب سليم بن قيس الهلالي ج‏1 ص287.

[58] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[59] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[60] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[61] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[62] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[63] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[64] كمال الدين و تمام النعمة ج‏1 ص139.

[65] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏5 ص102.

[66] إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏5 ص102.

[67] الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة النص ص273.

[68] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏75 ص372.

[69] مقتل الحسین مقرم ص357

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه