استاد حدائق روز جمعه 7 مرداد ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان «ویژگی های اصحاب الحسین(ع)» پرداختند.
همچنین در حاشیه این مراسم میز خدمت با حضور مدیر کل دادگستری استان فارس برگزار گردید.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
انشاءالله ماه محرم را خداوند توفيق استفاده و بهرهبرداری به همه ما عنايت بفرمايد که از اين فرصتها از اين مجالس، محافل حداقل آثار در جمع اين است که يک وقت بنده خودم را عرض میکنم منی ناقابل نفسم، کارم گير است يک صاحب نفسی دل شکستهای در جمع بار همه را از روی زمين بلند میکند، اين از امتيازات جلسات است، نگو من خودم عابد هستم زاهد هستم اهل ذکر هستم در خلوت، امام صادق شب و سوم ماه رمضانی بود تب شديد داشت آقا فرمودند زير بغلم را بگيريد ببريد مرا در مسجد، دعا میخواهم با مردم بخوانم صاحب نفسی نفس اثر بده، اهل دلی به ديگران حال بدهد، نيستی بيا استفاده کن گفتند آقا شما در منزل با اين حال حضرت فرمودند میخواهم بيايم در جمع مؤمنين هم نوا بشوم با مؤمنين زير بغل حضرت را گرفتند آوردند در مسجد که از فيض حضور امام صادق ديگران بهره بگيرد اين جلسات عزاداری امام حسين فرصت بسيار ارزشمندی است که همان چيزی که آن عالم مسيحی گفت که گفت حسين ابن علی يک دانشگاه عظيم تعليم و تربيت ايجاد کرده در طول سال بدون محدوديت سنی، اجتماعی، بيرق عزای امام حسين میرود از طبقات مختلف اجتماع در همه مراحل سنی، آحاد جامعه کنار هم میآيند مینشينند استفاده میکنند، با سواد، بیسواد عالم جاهل مسئول، مرئوس رئيس مرد زن پير جوان، مجلس سيدالشهداء محدوديتی ندارد، که آن عنوان کرده بود: «لو ان لنا الحسين» اگر ما حسين را داشتيم «لفتحنا العالم» دنيا را تسخير میکرديم خوب اين مطلبد که اين جلسات هم به موضوعات پرداخته شود که ضرورت جامعه باشد، حالا که مردم به عشق امام حسين میآيند و حضور پيدا میکنند دردها ضرورتها گفته بشود، پيشنهاد بعضی از اين عزيزان اين بود که در اين ايامی که توفيق حضور برای بنده در محضر جمع محترم هست، پرداخته شود به عنوان ويژگیهای حکومت صالحان، ما در همين نظام جمهوری اسلامی خب نقص داريم مشکل داريم بعض جاها کارها به کندی پيش میرود يک دست و يک منطق گاه، اوقات جاهای را شما نمیبينيد الحمدلله مديران موفق خدوم امروز در خدمت حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاجآقای موسوي رياست محترم دادگستری استان که انصافاً از چهرههای مردم خدمتگذار دلسوز دغدغه مند، گفتند آقا بپردازيد به اينکه ويژگیهای حکومت صالحان چيست؟ اينکه خدا در سوره انبياء صد و پنج که ابتدای سخن تلاوت شد اين بشارت را میدهد چه ويژگیهای بايد رعايت بشود، بهترين معيار و کد آن ابلاغيه و دستورالعمل اميرالمؤمنين به مالک اشتر است، مالک اشتر که يک انسان صالحی بود امام وقتی به او تفويض قدرت کرد يک دستورالعملی و يک آئين نامه رفتاری را حضرت برای مالک بيان کرد که بحث ما انشاءالله در اين روزهای پيشرو پرداختن به اين نقطه نظرات والای اميرالمؤمنين به يک کارگزار حکومت اسلامی و يک نماينده حضرت است که اين البته برای ما همه درس است من به عنوان يک پدر به عنوان يک شهروند نگوييم آقا ما که مالک نيستيم، قدرت مالک را نداريم مالک در حد خودش من طلبه در حد خودم، آن کارگر در حد خودش آن استاد دانشگاه آن مادر آن همسر آن جوان هرکدام بايد به اين نکاتی که اميرالمؤمنين امعان نظر دارد و دقت دارد پرداخته بشود، مقدمه بحث را من با آيه 105 سوره انبياء شروع کنم اين آيه از آيات مهدوی است در قرآن، يک مقدمهای هم بر اين آيه من محضر عزيزان ذکر کنم امروز سروران عزيز، خواهران محترمه برادران محترم نگاه بشريت امروز به آينده فردا دو نگاه کاملاً متفاوت است يک نگاه نگاه مأيوسانه نا اميدانه من در همين دو سه روز گذشته با بعضی از افرادی من مواجه شدم که اينها سوابق خوب انسانهای ارزشمند متدين با سواد در بعضی از جاها مسئوليت داشتند و دارند اما قافيه را باختند نا اميد مأيوس میگويد حاجآقا شما هستيد حالا شما محرم هستيد من حرف دلم را میزنم کسی نباشد شروع میکند سفره يأس را پهن کردن، به کل باخته قافيه را و نا اميد شده حالا يک سری مشکلات اقتصادی است بارها هم بنده عرض کردم رفع مشکلات کمک همه را میطلبد مثل يک فرشی است که شما میخواهيد بلند کنيد رئيس جمهور يک سهم دارد، وزراء يک سهم دارند مديران کل يک سهم دارند، روحانيت يک سهم دارد نيروهای نظامی و انتظامی بازار عامه مردم رعيت اينها همه بايد کار کنند، شما قویتر از علی ابن ابی طالب ديگر پيدا نمیکنيد در مقام اجراء حضرت آمد در مصدر امر چهال سال و شش ماه چون همکاری نشد کار حضرت پيش نرفت، همکاری نکردند همراهی نکردند همه بايد کمک کنيم، اينکه رسولالله فرمود: «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته»[1] آقا تو هم که کارگر هستی، در حد خودت مسئول هستی، تو هم که باز نشسته هستی در حد خودت مسئول هستی، من بنشينم کنار شروع کنم انتقاد کردن اين خوب نيست خب شما با اين ظرفيتت چه کار میتوانی بکنی، در حد خودت استفاده کن الآن يک نگاه اين است نگاه يأس نگاه نا اميدی قافيه را باختند گاهی اوقات میبينيم متدين است، احساس میکند که بدهکار است، میروی کناری خانم معجبه میآيد میگويد ديگر جای ما در جامعه نيست، ما بنشينيم در خانه، چرا؟ حق با شماست ذی حق تو هستی نا حق آن است که رعايت نمیکند شما که حق با شماست راست قامت بايد بايستی، آنکه خلافکار است بايد بترسد: «وَ الْخَائِنُ خَائِفٌ»[2]، تو که صادق هستی، تو که مؤمن هستی، خب اين يک نگاه البته اين نگاه هم مال اينجا نيست مال کل دنياست الآن شما در سراسر دنيا نگاه کنيد اين يأس بخشی از مردم دنيا را گرفته نسبت به آينده نا اميد اند میگويند معلوم نيست فردا چه میشود؟ آينده بشر چه خواهد شد؟ بشر با اين تکنولوژی پيشرفته و سلاحهای خطرناک هستهای مکروبی جنگی در بگيرد ديگر معلوم نيست کسی بماند، اين پيشرفتهای در سلاحهای خطرناکی که امروز بشريت بهش دسترسی پيدا کرده از يک جهت سبب يأس شده، گاهی اوقات رشد جامعه میگويد هر روز بدتر از روز ديگر میبينم نا اميدانه به زندگی نگاه میکنند نا اميدانه به آينده نگاه میکنند، آقا با اين وضعيت اقتصاد، اجتماع، سياست، فردا زندگی اميدی به زندگی نيست، عرض کردم در همين چند روز دو سه مورد متدينينش را من خودم ديدم متدينين با سواد نه يک آدم عامی بیسواد، اين يک نگاه.
يک نگاه ديگر نگاه قرآن است قرآن آينده را روشن میبيند پيشبينی قرآن نسبت به آينده تشکيل يک حکومت عدالتگستر و خدا محور است، اين نگاه قرآنی است اين نگاه توحيدی است آنهای که حقيقتاً موحد اند آينده را خوب میبينند آقا سيدالشهداء در يک جريانی وقتی خبر مرگ معاويه رسيد به مدينه، يزيد نامهای نوشته بود به وليد حاکم مدينه در طی آن نامه يک دستور کلی داده شده بود از همه بيعت بگيريد وقتی خبر معاويه منتشر شد مرگش، و يک بيعت خصوصی بگيريد از سه نفر اين سه نفر اگر بيعت نکردند بکشيد آنها را سر بريدهشان را بفرستيد، حسينابن علی، دوم عبدالله ابن عمر، سوم عبدالله ابن زبير اين سه چهره مطرح را اگر کوتاهی کردند بيعت نکردند سرشان را با جواب نامه بفرستيد، تا نامه رسيد وليد، مروان داماد عثمان که بعداً هم حکومت را به دست گرفت، در يک مقطعی مروانیها قدرت به دست گرفتند، مروان را صدا زد يک مشورتی گرفت گفت چه کنيم با اين نامه؟ گفت سريع تا خبر پخش نشده اين سه نفر را صدا بزن از هرسه بيعت بگير نکردند سر بريده اينها را بفرست، شب بود فرستادند دنبال عبدالله ابن زبير که وليد شما را خواسته اينها هم خوب شايع هم بود که معاويه فوت کرده به درک واصل شده و شما هم حاکم شما را میخواهد عبدالله ابن زبير شبانه فرار کرد به طرف مکه، دنبال عبدالله ابن عمر رفتند فرزند خليفه دوم، عبدالله ابن عمر تمارض کرد گفت من حالم خوب نيست مريض هستم در بيستر افتادم کسالت دارم، ديگر در يک وقت مقتضی خدمت میرسيم، آمدند خدمت امام حسين گفتند حاکم شما را میخواهد آقا فرمودند گوئيا طاغوت بنی اميه به درک واصل شده، و از من میخواهند بيعت بگيرند، اينها همهاش مقدمه است برای يک جمله امام حسين، بنی هاشم پيشنهاد کردند گفتند آقا نرويد خطر است يک وقت برويد دستگيرتان کنند زحمتی ايجاد بشود، آقا فرمودند چون دعوتم کردند میروم میبينيد:
کريمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند
آقا فرمودند از من دعوت کردند من میروم ولی از باب احتياط جمعيت از بنی هاشم مسلح بشويد بياييد اطراف خانه وليد را محاصره کنيد، اگر اينها قصد شيطنتی داشتند من صدا را بلند میکنم فرياد میزنم بريزيد در خانه وليد، تدابير امنيتی را هم حضرت ديدند آقا آمدند وارد خانه وليد شدند تنها، قمربنیهاشم، بنیهاشم اطراف خانه فرماندار مدينه را کنترل کردند نامه يزيد خوانده شود که معاويه فوت کرده و يزيد گفته از شما خصوصاً بيعت بگيرم آقا وقتی که نامه را شنيدن و استماع شد فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ[3] وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[4] فاتحه اسلام ديگر خوانده شده، اگر يزيد بشود حاکم اسلام، يزيدی که خود حضرت يک چندتا ويژگی از يزيد در همين جمله به وليد فرمودند: «أَيُّهَا الْأَمِيرُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»[5] ما خاندان رسالت هستيم «إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ»[6]وحی در خانه ما بوده، اختلاف، آمد و رفت فرشتگان در کانون خانه ما اتفاق افتاده: «وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ »[7] نظام خلقت را خدا برای ما شروع و با ما به پايان میرساند، و يزيد يزيد يک انسانی: «شَارِبُ الْخَمْرِ»[8] شرابخور حسينیها حواسمان باشد با کسانی که امام حسين صفات منفی برای يزيد نام میبرد در زندگی معاشرت ممنوع، میگويد آقا يک رفيق خوبی داريم خيلی آدم با مرامی است، ولی شراب هم میخورد ما هم کار به شرابخوريش نداريم، تو شيعه امام حسين هستی، اولين نکته منفی يزيد را امام حسين فرمود: «وَ يَزِيدُ شَارِبُ الْخَمْرِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ»[9] يزيد گناه را آشکارا انجام میدهد، يکی از ارادات امام حسين به يزيد همين بود: «مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ»[10]بود آن کسی که فسق آشکار و گناه آشکار انجام میدهد بايد در خودش تجديد نظر کند اين صالح نيست: « مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ»[11] يزيد يک انسان قاتل جنايت پيشه است بیجهت بیگناهان را اعدام میکند و میکشد، حضرت فرمودند اينها مشخصات يزيد است: «قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِهِ»[12]منی حسين هرگز با يزيد بيعت نمیکنم بعد يک جمله حضرت فرمودند اين ويژگی صالحان است اين افق آينده است اينها را همه گفتم برای اين جمله حضرت آقا فرمودند: «وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ الْبَيْعَةِ»[13]ما صبر میکنيم شما هم صبر کنيد، ما انتظار میکشيم شما هم به انتظار بنشينيد خواهيد ديد شايسته خلافت چه است؟ حسين است يا زيد؟ حق است يا باطل؟ آقا بلند شدند حرکت کردند به سمت در اتاق مروان يک اشارهای کرد به وليد، يک ضرب المثلی به کار برد که تا مرغ از قفس نپريده کاری بکن، يعنی کار حسين را بساز آقا خروجی در اتاق برگشتند يک نگاه تندی به مروان کردند فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي»[14]، من را با مرگ تهديد میکنی، با کشتن تهديد میکنی: «وَ هَلْ يَعْدُو بِكُمُ الْخَطْبُ»[15] بالاتر از مردن هم چيزی هست، اين را امام فرمودند از اتاق آمدند بيرون آقايون ببينيد امام حسين به آينده دارد لذا حضرت شب عاشورا از امام زمان ياد کرد در دلداری که به حضرت زينب داد فرمود خواهرم مهدی میآيد سربريده حضرت برفراز نيزه در بازار کوفه آياتی میخواند که اين آيات نويد حکومت مهدوی دارد اينها اشاره به اينکه آينده آينده روشنی است، شما ببينيد سيدالشهداء در سال شصت در خانه وليد حاکم مدينه تهديد به قتل میشود فرمود، ببينيد حق با که است؟: «وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ الْبَيْعَةِ»[16] اين افق ديد صالحان است آينده از آن صالحان است امام حسين امروز جلسات ما را میديد يزيد سال شصت و يک را میديد و کربلا و کشته شدن شهداء را امام اين تفکر و احياء انديشه بشريت را میديد اين نگاه نگاه قرآن است بلی در يک مقطعی خدا آزمايش میکند در يک مقطعی میآزمايد ما را لذا حضرت زينب هم اين را فرمود، به ابن زيد در مجلس ابن زيد روز دوازدهم محرم ظهر سر سفره غذا وقتی ابن زياد گفت خانم ديديد خدا با شما چه کرد؟ حضرت زينب فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»[17]اينها زيباست، کار برای خداست، مؤمن سختی برای که داری میکشی؟ اگر برای خداست خدا زيربار منتت قرار نمیگيرد برادر عزيز برای که داری رنج تحمل میکنی، اگر برای خداست خدا میفرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه»[18]ما ذرة المثقال خوبیها و بديها را فراموش نمیکنيم، در خانه اگر کس است يک حرف بس است، اين نگاه نگاه توحيدی است آينده را روشن ديدن، افق آينده روشن است از نگاه قرآن، اين فراز و نشيبهای اقتصادی، سياسی، احتماعی، شيطنتهای دشمنان اسلام اينی که خاطر بعضیها را مکدر میکند، بعضیها احساس انزوا و تنها میکند حق با شماست محکم و ثابت باشيد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ»[19] اين بشارت خداست، خدا میفرمايد يقيناً ما اين را انشاء کرديم در کتاب زبور، زبور داود بعد از کتاب ذکر تورات حضرت موسی و يک تعبير لوح محفوظ که قطعاً سرنوشت زمين به دست انسانهای صالح خواهد افتاد، اين بشارت الهی است آينده از آن صالحين است.
اما دو سه نکته را هم من تکميل کنم عرايض را جمعبندی کنم، اگر يک وقتی از شما پرسيدند در کجايي قرآن خدا میفرمايد دين از سياست جدا نيست، الآن يکی از شيطنتهای که سالهاست راه میاندازند آقا ول کنيد برويد کنار حکومت را بدهيد دست سياستمدارها متدينين بروند به مسجد و حوزه و کارهای مذهبیشان بپردازند مؤمن برو هيئتت را اداره کن مذهبیها نبايد بيايند در کار اين خلاف قرآن است موارد فراوانی ما در قرآن داريم که خدا میفرمايد دين از سياست جدا نيست، يکی آيه 105 سوره انبياء: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون»[20] سياست زمين را حکومت زمين را ما به دست کسانی میدهيم که دين مدار اند انسانهای متدين اند بنده صالح اند، اينکه آقا سياست يک واژه ديگر، حکومت داری يک واژه ديگر اين خلاف آئين نامه قرآنی است قرآن میفرمايد ما سياست دنيا را در آخر الزمان در عصر ظهور به دست سياستمداران متدين صالح میدهيم اين يکی از پيامهای ارزشمند اين آيه.
پيام ديگر قطعاً بشارت خدا قطعی است آيه هم تأکيد دارد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا»[21] قد بر سر فعل ماضی معناي تحقيق و يقين میدهد تأکيد هم آمده: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون»[22]در روايت داريم که اصلاً اين آيه امام باقر فرمود منظور «عِبادِيَ الصَّالِحُون»[23]«آلُ مُحَمَّدٍ ص »[24] خانوان رسولالله زمام هدايت و تربيت بشريت به عهده خواهند گرفت که در رأس صاحبالزمان است، معنای يک نکته ديگری که من از اين آيه عرض کنم البته اين بشارت زمان جامه عمل میپوشد و اتفاق میافتد که مردم به سمت تقاضا بروند متقاضی بشوند، اين را هم باز من تکميل عرايضم عرض کنم.
ما در علم اقتصاد قانونی داريم به نام عرضه و تقاضا اين قانون اگر تناسب درش حفظ بشود اقتصاد اقتصاد موفقی است ما امروز اگر يک جاهاي در اقتصاد ضعف داريم چون عرضه با تقاضا هماهنگ نيست، اگر عرضه بود عزيزان شما همه استاد هستيد تقاضا نبود میشود رکود اقتصادی، سرمايهدارها توليد کنندهها آسيب میبينند، میگويد آقا جنس توليد کرديم مشتری نداريم، در مقابل اين هزينههای که کرديم تعهد داريم تعهدات مان را نمیتوانيم پاسخ بدهيم داريم ورشکست میشويم اين اقتصاد خوبی نيست اين رکود اقتصادی است اگر از آن طرف تقاضا بود عرضه نبود متقضای جنس در بازار هست جنس به اندازه کفايت و ضرورت نيست اين میشود تورم جامعه ورم میکند میشود افزايش چشمگير قيمتها روز به روز نرخها میرود بالاتر افزايش پيدا میکند مردم میافتند در زحمت آنجا توليد کنندهها، اينجا مصرف کنندهها اگر عرضه و تقاضا متناسب بود جنسی که مردم میخواهند آماده است توليد کننده آسيب نمیبيند مصرف کننده هم اذيت نمیشود، عزيزان در نظام خلقت عرضه تربيت با آدم شروع شروع شد، خدا اول کسی را که میآفريند آدم است پدر همه ما پيغمبر است شروع با عرضه فرهنگی است در ادامه آدم شما هيچ تاريخ از تاريخ بشريت را نداريد در اين نه هزار و پانصد سال عمر بشر از آدم تا الآن که حجت الهی خدا تعريف نکرده باشد در هر دوره انبيائی بودند، در بعضی از مناطبق انبياء متعددی بودند کنار يکديگر بعضی انبياء دامنه تبليغی وسيعتر گستردهتر بعضیها جهانی اولوالعزم تا رسيد به پيغمبر بعد از رسولالله ائمه معصومين تا امام عسکری، يکصد و بيست و چهار هزار پيغمبر و يازده امام آمدند بشريت در آستانه تقاضا نبود، شما تاريخ انبياء را بخوانيد نوع انبياء را کشتند شهيد کردند لايه تنه درخت گذاشتند ارّه کردند زنده زنده آتش زدند: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود»[25] پيامبر اين اصحاب اخدود را زنده زنده آتش زدند سر يحيي پيغمبر بريدند در تشت گذاشتند اين کاری که اين داعشیهای ملعون میکردند اين گذشته تاريخ هم بود، خود رسولالله که پيامبر ماست، پيغمبر اين جمله رسولالله خيلی تکان دهنده است: «ما اذی نبی مثل ما اذیت»[26]، هيچ پيغمبری به اندازه من اذيت نشد، يعنی آن ايذائها که به همه انبياء رساندند يک طرف اذيتهای که به رسولالله کردند حالا ما متدينين اين قدر پرتوقع هستيم در يک مجلس میرويم جواب سلاممان را نمیدهند ديگر نمیرويم آقا چرا هيئت نمیآيي تحويل نمیگيرند، اينجوری میخواهی راه پيغمبر بپيمايي، حرفی که به رسولالله زدند به هيچ کدام از ما نزدند مؤمن اين اسلام مفت به دست ما نرسيده اين سفره ارزان پهن نشد، يکش را من فقط بگويم يکی از ايذائهای به پيغمبر، زمانی که رسولالله در مصدر قدرت بود مدينه بود همسر رسولالله ماريه قبطيه فرزند به دنيا میآورد به نام ابراهيم منافقين در مدينه خبر پخش کردند اين فرزند فرزند پيغمبر نيست بعضی از مسلمانها ساده لوح اين خبر را پخش کردند نسبت ناپاکی به ناموس رسولالله و نسبت عدم انتساب فرزند پيغمبر به پيغمبر متدينين به کدام يکی از شما گفتند فرزندت فرزند تو نيست اسلام ارزان به دست ما رسيده، به کدام يکی از شما گفتند همسرت ناپاکی کرد در رأس قدرت بود پيغمبر در مدينه منوره اين اسلام ارزان به دست ما رسيده به امام رضا گفتند امام جواد فرزند تو نيست اين بارگاه اين عظمت ثامن الحجج مفت به دست آمد، امام رضا هزينه شد برای خدا امام رضا هزينه شد برای دين، من عرضم اين است که پيامبر اين همه زحمت مرارت سختی، چرا؟ چون جامعه آماده نبود با پيغمبر چه کردند؟ غديری که پشت سر گذاشتيد تمام تلاشش را رسولالله کرد به قول علامه امينی ديگر کاری پيغمبر نبود که نکند برای روشنگری مردم هفتاد روز بعد از غدير پيمان شکسته شد اين نشانگر اين است که جامعه آماده نبود، چرا بيعت يک صدهزار نفری هفتاد روز بعد شد سه نفر؟ چون جامعه آماده نيست چرا حسين ابن علی که بيش از بيست هزار امضاء دعوت از کوفه میآيد که ای حسين به جانب ما بشتاب و امام آمدند آن بيست هزار امضاء شد سی چهل نفر؟ جامعه آماده نيست خدا عرضه کرده خدا پيغمبر را داد، خدا انبياء را داد، خدا اميرالمؤمنين را داد، حق اميرالمؤمنين اين بود در محراب عبادت با اين نحو، کاری بر سر اميرالمؤمنين که با چاه درد دل کند، امام صادق آقا موسی ابن جعفر علیابن موسی تا برسيد به امام عسکری، خدا يک صد و بيست هزار پيغمبر و يازده امام را عرضه کرد بشريت متقاضی نبود، يک عرضه مانده و او صاحب الزمان است آن قدر او را نگه میدارند که بشريت به تقاضا برسد بخواهند آقا را طالب بشريت نه ايران نه شيعه، عالم بشريت بخواهند اين آقا را، من چند روز قبل يک آقايي با خانمی آمدند گفت حاج آقا اين خانم اصلاً از روحانيت بدش میآيد ديگر عرضم را تمام کنم يک تذکر هم دادند که انشاءالله از فردا صبح برنامه از ساعت شش و نيم تا هفت و نيم، چون رعايت وقتی اداری عزيزان را هم بايد کرد عزيزانی که برنامه دارند انشاءالله برنامه منعقد خواهد شد در همين مکان مقدس انشاءالله با همان محوريت ويژگیهای صالحان در حکومت صالحان اين البته برای همهمان درس است مخصوصاً برای مديران ما مالک مدير حکومت اميرالمؤمنين است، امام يک دستوراتی به مالک دادند که اينها را بايد اجرايي کنيم، آن خانم آمده بود البته خوب خانم البته وضع پوشيش هم وضع مناسبی نبود، هراس هم داشت با ما حرف بزند گفتم خانم بنشين حرفت را راحت بزن، يکی از صحبتهای که اين خانم کرد همين بود، گفت نسبت به اينکه شما معتقد هستيد گفت شما معتقد هستيد امام زمانی میآيد؟ خب چرا نمیآيد خوب بيايد به داد بشريت برسد، تا کی ديگر؟ وضعيت از اين بدتر دنيا از اين گرفتارتر من يک اشارهای برايش کردم گفتم بايد بخواهند آقا را ما گذشتگانمان درس بدی پس دادند در تاريخ، گذشتگان که میگويم نه گذشتگان انتسابی من و شما، ما پدرانی داشتيم از ما بهتر شماها همين طور گذشتگانی که میگويم عامه بشريت است، گفت خب اين مردم چه تقصيری دارند؟ چرا بايد بعضیها پاسوز ديگران بشوند؟ گفتم خدا زير منت خوبان نمیرود من همين حديث را برای دلگرمیتان بگويم آقا زين العابدين فرمود اگر کسی در عصر غيبت پاک زندگی کند، يعنی همين: «عِبادِيَ الصَّالِحُون»[27] ولو جامعه جامعه آمادهای نيست شما درست زندگی کن، آقا همه کلاه برداری میکنند شما نکن، دروغ میگويند تو نگو، تو کاسب حلال خوری باش، تو انصاف داشته باش، ديگران میکنند من هم بکنم، همين ديشب يک آقايي آمد يک جريانی نقل کرد گفتم اگر مورد دومش تکرار شد بيا پيش من، مستقيم میفرستم خدمت حاجآقای موسوی حالا باز نمیکنم که حالا مايه نگرانی و دلسردی نشود در خريد يک رقم کلان کلاه سر بيتالمال بگذارند صدها مليون رقم خلاف برداشته بشود، خب اينها صالح نيستيم، صلاحيت که به محاسن نيست ريشی گذاشتم تظاهر دارم میکنم، ابن ملجم هم محاسن داشت، شمر هم محاسن داشت، صالح بودن به ورع است صالح بودن به عمل است صالح بودن که فقط به ظاهر آراسته نيست گفت آقا چرا؟ گفتم بلی خدا اجر صالحين را میدهد، امام سجاد فرمود مردم اگر در عصر غيبت ثابت بوديد صالح بوديد درست کار بوديد درستکاری بوديد اين را بشنويد دلگرم بشويد: «أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ»[28]حاجیآقا اگر بودی آنی که خدا میخواهد در هرجايي عالم که زندگی میکنی پاک زندگی کنی صالح زندگی کنی خدا ثواب هزار شهيد آن هم نه هر شهيدی شهدايي که در رکاب پيغمبر به شهادت رسيدند در بد و احد، هزارتا شهيد بدر و احد را از نظر ثواب يکجا میدهند به اين پاداش از اين بالاتر، بارها استناد به همين سخن میگويم نگوييد در باب شهادت بسته است در باب شهادت باز است خدا کند طالب شهادت کسی باشد، میتوانيد الآن شهيد زندگی کنيد، بلی يک شهيدی در معرکه میرود و به شهادت میرسد نعم التوفيق شماها هم پاک زندگی کنيد شهيد هستيد، آنهم چه شهيدی، «أَلْفِ شَهِيدٍ»[29]، «أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ»[30] عالیترين شهداء در احد حمزه سيدالشهداء شهيد شد مصعب ابن عمير شهيد شد، عبدالله ابن جحش شهيد شد هزارتا شهيد بدر و احد را يکجا میدهند به کسی که در عصر غيبت صالح زندگی کند، گفتم نباختی، يافتی خوب زندگی کردی همه مخالف اند تو موافق با خدا هستی، تو سالم داری زندگی میکنی خدا هم زيربار منت تو قرار نمیگيرد عرضم را تمام کنم تمام بشارت الهی بر میگردد به اينکه بشريت بايد به تقاضا برسد بايد بنده شوند بايد بخواهند راستی و درستکاری را لذا رسالت همهما ارادتمندان به امام زمان زمينهسازی ظهور است زمينه سازی ظهور هم اين است که هرجا نشستيد در يک جلسهای عرض کردم اين ارادتی که به اميرالمؤمنين در غدير نشان داديد، و اين ارادتی که در مباهله نشان داديد و اين ارادتی که از فردا به امام حسين و از امشب نشان میدهيد به مراتب بيشتر بهتر عالیتر بايد به امام زمانتان نشان دهيد؟
امروز امير در ميخانه تويي تو، فرياد رس اين دل ديوانه تويي تو
امروز صاحبالزمان نياز به حبيب ابن مظاهرهای زمان دارد، امروز صاحب الزمان نياز به علی اکبرها دارد نياز به قاسم ابن الحسنها دارد، امروز امام زمان نياز به ام وهبها دارد، قمر درود خدا بر اين مادر روضه من همين و تمام، مادرها مثل قمر باشيد، جوانها مثل وهب باشيد دخترهای جوان مثل هانيه باشيد، آقا امام حسين داشتند میآمدند کربلا رسيدند به منزلگاه سعلبيه، خب کاروان زن و بچهها با حضرت بودند هشتاد و چند زن و بچه امام روزها که گرم بود از نظر انطباق تاريخ محرم در مهرماه بوده حدود بيست و دوی مهرماه در تاريخ شمسی عراق در تابستان و پاييز روزهای گرم شبها شبهای مطبوع و خنک، امام شبها حرکت میکردند خانم بچهها با اينها بودند که در اين هوای خنکی که دارند حرکت میکنند اذيت نشوند روزها که هوا گرم بود اينها پياده میشدند خيمهها را برافراشته میکردند استراحت کنند اذيت نشوند در سعليه وقتی پياده شدند امام ديدند در دور دست صحرای سعلبيه يک چادری بر پاست، آقا يک عصای در دستشان بود بچهها به دنبال حضرت قدم زنان رفتند به سمت آن چادر آقا صدا زدند کسی در اين چادر هست، يک خانمی آمد بيرون نامش قمر مکنی به ام وهب آمد سلام کرد به حضرت آقا فرمودند خانم در اين صحری چه میکنی؟ گفت من و پسرم و عروسم در اينجا زندگی میکنیم، تعداد گوسفند داريم از عوائد اينها گذران زندگی میکنيم گفتند پسرت کجاست؟ گفت پسرم رفته گوسفندان را بچراند با عروسم، عروس دختر هفده ساله به نام هانيه داماد پسری بيست و پنج ساله به نام وهب مادر خانمی به نام قمر هرسه مسيحی، آقا فرمودند شما نيازی نداريد اينجا کمکی کاری از دست ما نمیآيد؟ آقا اين امام حسين است، سيدالشهداء به مسيحی میفرمايد کاری نداری ما انجام میدهيم، ما گاهی اوقات میآييم میگوييم آقا اين مشکل را داريم، میگويد مشکل خودت است به ما ربطی ندارد، روزی که میخواستی که قرض بگيری سؤال کردی که حالا که بدهکار شدی میآيي سراغ ما مسلمان ببين امام حسين چگونه است؟ آقا فرمودند مشکلی چيزی نمیخواهيد من تا غروب در اين صحری هستم چيزی لازم داريد خانم گفت که آقا شما که هستيد؟ فرمودند من حسين ابن علی نوه پيغمبر آخرالزمان دارم میروم عراق کوفه، گفت ما فقط مشکلمان در اين صحری کم آبی است آب در اين صحری نيست برای استفاده آب در زحمت هستيم لذا بايد برويم از دور دست صحری آب بياوريم، آقا پشت خيمه يک قطعه سنگی بود، نوک عصا را کردند زير سنگ سنگ را حرکت دادند آب جوشيد آمد بالا، حالا شايد در همينجا در پرانتز بگويم اي حسينابن علی سلام الله عليه که در سعلبيه برای يک خانواده مسيحی به اذن الهی آب خلق کردی، آقا چرا جوانت علی اکبر وقتی آمد گفت تشنگی مرا از پا در میآورد؟ آب خلق نکردی، آقا چرا علی اصغر را وقتی به آغوشت دادند داشت دست و پا میزد از تشنگی، شما برای يک خانواده مسيحی آب خلق کردید، برای عزيزان خودت چرا نکردی؟ اين سؤال در ذهنها میآيد يا نمیآيد، حسين ابن علی ولیالله الاعظم است امام حسين خودش را عزيزانش را برای خدا میخواهد خلقت آب به اذن الهی در سعلبيه برای آن خانواده مسيحی رضايت خداست، عطش در کربلا برای خدا رضايت خداست، امام حسين میبيند کربلا علی اکبر تشنه باشد مرضی الهی است، فرمود عزيزم از دستت جدت سيراب بشوی اما سعليه رضايت خداست آب جوشيد آمد بالا، اما سعلبيه رضايت خداست آب جوشيد آمد بالا، آقا فرمودند اين هم آب بعد حضرت داشتند میرفتند گفتند پسرت که آمد بگو حسين ابن علی آمد از شما دعوت کرد به ما پيوند، مردم سفره امام حسين پهن است آنهای که دستش از دين جدا شده دعوتشان کنيد بگوييد امام حسين از شما دعوت کرده، اين روزها و شبها مراسم عزای امام حسين برپاست، نماز نمیخواند، حجاب ندارد اعتقادات دينی ندارد، اعتقادات دينی ندارد بگوييد يک ساعت هم بيايد در مجلس امام حسين بيست و سه ساعت هرجا هستی باش، يک ساعت بيا با امام حسين مأنوس باش ببينيد امام حسين چه میکند؟ آقا از جوان مسيحی دعوت کرد بيا، دست رد يک وقت در سينه جوان مسلمان نزنيم، حضرت رفتند غروب بود داشتند بار را میبستند حرکت کنند اين جوان بيست و پنج سالهای مسيحی رسيد با خانمش با گوسفندها ديد پيشت خيمه آب دارد حرکت میکند گفت مادر اين آب کجا بود؟ گفت چه بگويم که امروز چه کسی آمد؟ اين مادر شروع کرد جريان را گفتند گفت ضمناً اين را هم بهت بگويم اين آقا دعوت کرد از تو که به او بپيوندی گفت راست میگويي گفت مادر تا نرفتند برسيم اينها چادر را جمع کردند، حرکت در غروب سعلبيه امام حسين رسيدند هرسه مسلمان شدند: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسولالله، عزيزان اين اسلامی که ما امروز به دست داريم و مفتخر هستيم، با اخلاق به ما رسيده نه با بد اخلاقی امام حسين با اخلاق مسيحی را مسلمان کرد اينها اسلام آوردند اين جريان مال يک روز قبل از محرم بود مثل چنين روزی من داستان امروز را گفتم برايتان يک روز مانده به محرم فردا شد اول محرم دوم محرم کربلا امام حسين توقف کردند، اين زن و شوهر جوان و مادر کل اسلام شان ده روز بود من گاهی اوقات حاجآقای موسوي به خودم حرم میزنم میگويم يک عمر مسلمان و شيعه بودی در خانواده مسلمان هم به دنيا آمدی دم از امام حسين هم زدی اما قيامت يک وقت در صحرای محشر نگاه میکنی، يک جوان بيست و پنج سالهای مسيحی ده روز مسلمان شده را يکجايي جا میدهند که ما بايد غبطه آن مقام را بخوريم، ده روز مسلمان شد بيست و پنج سالش بود، شب عاشورا امام فرمودند هرکه میخواهد برود برويد، به اينها هم فرمودند برويد گفتند خانم با پسرت و خترت برويد، اينها بيعت من را میخواهند آقا به ابالفضل هم فرمودند، به بقيه يک نفر را امام تکليف به ماندن نکردند همه با عشق و ارادت گفتند میمانيم، صبح عاشورا شد اين زن و شوهر چون عروس و داماد بودند دوران ماه عسلشان بود، اينها زمانی که مسلمان شد هفت روز بود ازدواج کرده بودند بعض دختر و پسر جوان ما دوران ماه عسلشان را چگونه میگذرانند کجا هستند؟ اينها هم آرزو داشتند اين دختر هفده ساله آرزو داشت اين پسر بيست و پنج ساله اينها يک خيمهای جدايي عروس و داماد داشتند صبح که شد آفتاب طلوع کرد، مادر آمد زد پشت خيمه پسرش گفت پسرم از خيمه بيا بيرون، درود خدا بر اين مادر، گفت پسرم امروز بايد من را نزد فاطمه زهراء رو سفيد کنی، ده روز آمده اما فاطمه شناس شده حسين شناس شده، پسر شمشيرش را ورداشت آمد بيرون گفت مادر آماده هستم، خانمش دنبالش آمد گفت من میگذاريم برو جنگ، مگر اينکه با هم برويم خدمت امام حسين من دوتا حرف با امام حسين دارم آن دختر هفده ساله گفت زن و شوهری آمدند محضر حضرت اين دختر گفت يا اباعبدالله افتخار من اين است که شوهرم در رکاب شما به شهادت برسد اما دوتا نکته است من میخواهم به شما بگويم، آقا فرمودند بگو، گفت من محرمی در اين صحری ندارم و تنها هستم، حالا خاندان شما فاميلاند من غريب هستم من شوهرم که شهيد شد ديگر يک دختر تنهايي هستم شما اجازه میدهيد در کانون خانواده شما کنار زينب کنار ام گلثوم کنار سکينه ما را قرار بدهند آقا گريست فرمود تو را در جمع دخترهايم میپذيرم بعضیها چگونه پيشرفت میکند، گفت آقا خواهش دومم من میدانم شوهرم که الآن شهيد شد قيامت با شما در اعلی عليين است، آقا شما قول میدهيد شوهرم من را فراموش نکند، آقا فرمودند قول میدهم شوهرت فراموش نکند، گفت ديگر حرفی ندارم، به شوهر گفت برو، اين جوان رفت وسط ميدان پياده میجنگيد شجاعانه میجنگيد عاشقانه میجنگيد، خدا لعنت کند عمر سعد از يک بلندی داشت نگاه میکرد گفت ما اشد: «ما أشدّ صولتك؟»[31] چقدر با صولت و هيبت اين جوان دارد میجنگد گفت زندهاش را بگيريد بياوريد اين را نکشيد اسيرش کنيد هرکاری کردند حريف نشدند اين جوان جراحتهای برداشت بود جمعی را به خاک افکند آمد طرف خيمه مادرش داشت نگاه میکرد صحنه را مادر با يک دستمالی صورت عرق آلود آغشته به خون جوانش را پاک کرد، گفت مادر منتظرم جانت را فدای حسين کنی، جانت را قربان کنی، دوباره رفت اين جوان رفت در ميدان، در مرحله دوم تيرباران کردند اين جوان را نقش بر زمين شد تا نقش بر زمين شد حمله کردند که به اين بدن توهين کنند خانمش اين دختر هفده ساله داشت نگاه میکرد صحنه را يک عمودی برداشت دويد آمد وسط ميدان دور جسد شوهرش با اين عمود میجنگيد و دشمن را از اين بدن مجروح دور میکرد اين خانم را هم کنار بدن شوهر به شهادت رساند، زيارت عاشورا میخوانی:
السلام عليک يا اباعبدالله تا میرسي به اينجای که و علی اصحاب الحسين يکی از آنهای که با امام حسين و در رکاب حضرت همين دختر هفده ساله بود شد اصحاب الحسين، اين زن و شوهر را تاريخ مینويسد به شهادت رساندند، مادر آمد برود طرف ميدان آقا فرمودند مادر تو بايست، ديگر راضی نيستم، همين دوتا مصيبت برای شما کافی است:
ای که به عشق اسير خيلی بنی آدم اند، با خبران غمت بیخبر از عالم اند و حسين جان
هرکه غمت را خريد عشرت عالم فروخت، سوختگان غمت با غم دل خرم است
خاک شهيدان توست تاج سر بوالبشر، که اين شهداء تا ابد فخر بنی آدم اند
دشمن آمد دل اين مادر را برنجاند سر اين جوان بيست و پنج ساله را بريدند سر بريده را انداختند طرف خيمه پيش روی اين مادر با کمال، يک وقت اين مادر خم شد سر را از روی زمين بلند کرد مادرها اولاد را برای حسين بخواهد عزيزانت را برای امام زمانتان بخواهيد خونها را از چهره پسرش با دستمال پاک کرد يک بوسه به چهره فرزندش زد گفت مادر ممنون من را نزد فاطمه زهرا رو سفيد کرید، سر بريده را انداخت به طرف دشمن گفت ما سری که برای حسين داديم، ديگر پس نمیگيريم همه بگوييم غريب حسين.
يا رب الحسين اشف صدر الحسين، بظهور الحجه يا رب الحجه اشف صدر الحجه بظهور الحجه
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.
[1] نهج الفصاحة(مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص611.
[2] نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص84.
[3] بقره 156.
[4] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[5] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[6] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[7] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[8] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[9] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[10] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[11] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[12] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[13] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.
[14] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج2 ص81.
[15] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج2 ص81.
[16] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24: با عبارت نصبر و تصبرون يافت نشد،
[17] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص160.
[18] زلزله 7.
[19] انبياء 105.
[20] انبياء 105.
[21] انبياء 105.
[22] انبياء 105.
[23] انبياء 105.
[24] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص326.
[25] بروج 4.
[26] الوافی ج2 ص235
[27] انبياء 105.
[28] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص522.
[29] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص522.
[30] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج2 ص522.
[31] تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ج2 ص287.