استاد حدائق روز دوشنبه 27 تیرماه 1401 به مناسبت روز عید سعید غدیر در مهدیه بزرگ شیراز به بررسی برخی از شبهات مربوط به ماجرای غدیر پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين‏»[1]

شاه لا فتی حيدر، که ايزد روان با اوست در زمين و از قدرت کار آسمان با اوست، آسمان چه حد دارد، نظم لا مکان با اوست، لا مکان ندانم چيست؟

ظاهر و نهان با اوست، ظاهر و نهان را نيز بذل جسم و جان با اوست

با اساس رحمانی در لباس انسانی، ای شهی که از دل­ها مرتفع غرف داری

 گرچه نزد کوته­بين خيمه در نجف داری، گه به سينه سينا ساز لاتخف داری

ای بسا رسل که از توست غرق بحر حيرانی

خب الحمدلله در اين سفری که توفيق رفيق شد وظيفه خودم می­دانيستم که نائب الزياره جمع محترم، دوستان رفقاء متدينين و شيعيان باشيم خدا رحمت کند من در اولين سفر حج، در معيت مرحوم آيت­الله والد ايشان توصيه­های را کردند و نکته­های فرمودند مطالبی را ذکر کردند اسراری را بيان کردند آرزوی من هم اين بود که اولين سفر در خدمت ايشان باشم عنوان کردند سيزده­ جای مکه استجابت قطعی دعاست و دعاهای خاص در اين مکان­های خاص وارد شده، مثل کليدی رو قفل است، شما می­بينيد دعای ندبه امروز وقتش است، جمعه وقتش است، روزهای ديگر آن اثری که در آن جای خودش دارد آن اثر را تأثير نمی­گذارد، مثل کليدی که بايد رو خود قفل بيفتد باز کند، توصيه­های در مستجار، حطيم، ملتزم، يمانی ادعيه­ وارده، يکی از توصيه­هايشان اين بود، گفتند در حالات دعا وقتی کسی حالی بهش دست می­دهد گفتند اول به ياد ديگران باشيد تا خدا اول به شما لطف کند، ببينيد اين ايثار که در روش و منش اولياء بوده در دعا هم بايد انسان اهل اثر باشد، مريض داريد اول مريض­ دارها را دعا کنيد مشکل داريد گرفتارها را دعا کنيد، خداوند به واسطه اين روحيه ايثار شما اول به شما توجه می­کند بعداً به ديگران، در دعا هم وقتی انسان فقط خودش را ديد و مشکلات خودش اين می­رود در نوبت وقتی ديگران را مقدم کرديد مثل حضرت زهراء شب جمعه­ای که امام حسن نقل می­کند همه را در دعا آورد، امام مجتبی منتظر است از عزيزان مادر هم يادی بشود، حضرت فرمود پسرم: «الْجَارَ ثُمَّ الدَّارَ.»[2]، رو همان قاعده وظيفه بود که به ياد همه عزيزان باشيم و از محضر ربوبيت خواستيم که آنچه خواسته اولياء خدا در اين ايام و ليالی مقدس و در اين سرزمين­های مقدس است، خداوند به همه ارادتمندان اهل‌البيت تفضل و عنايت بکند، اين عيد را محضر همه عزيزان تبريک عرض می­کنم که به فرموده رسول­الله افضل اعياد امتم پيغمبر می­فرمايد عيد غدير است اين کلام رسول­خداست که عيدی ما مهم­تر و والاتر و بالاتر از عيد غدير نداريم حالا نکاتی است که من در حد وقت محدود جلسه نسبت به امروز عرض خواهم کرد يک تذکری هم عرض کنم برادرمان جناب حجت الاسلام و المسلمين آقای احمدی اشاره کردند که برنامه غدير را از قربان تا غدير هر شب در يکی از مساجد شهر برنامه جشن و سخنرانی و اطعام و پذيرايي بوده امشب که شب پايانی اين برنامه دهه است انشاءالله در مسجدالنبی خيابان قائانی نو انشاءالله عزيزان حضور داشته باشند و همه استفاده خواهيم کرد از سخنرانی نماينده محترم ولی فقيه و امام جمعه محترم شيراز حضرت آيت­­الله دژکام که قرار شد قبول زحمت سخنرانی را و ارشاد را معظم له قبول کنند انشاءالله گفتند دعوت کنيد برادران عزيز و خواهران محترمه­ای که موفق­اند امشب هم که شام عيد غدير است در خدمت عزيزان باشيم، خب در محضر علما و روحانيت محترم و معظم و شما برادران عزيز ايمانی و خواهران محترمه­ای ايمان در اين روز غدير آيه 67 از سوره مبارکه مائده که امروز نازل شد در سال دهم هجرت البته اين آيه در دو سه مقطع مسر حرکت رسول­الله از مکه به غدير ابلاغ شد ابلاغ پايانی با تهديد نازل شد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين‏»[3] پيامبر هم اشاره فرمود که يک مقداری تأمل من در بيان اين مطلب اين بود که مخالفت می­کنند و پذيرا نيستند جمعی از افراد يک وقت ديديد يک­جايي يک حرفی می­خواهی بزنی می­گويد آقا اين­ها قبول نمی­کنند ولش کن، ما هم همين کار را می­کنيم خيلی جاها يک حرف­های را نمی­زنيم با توجه به اين­که می­گوييم روحيه فرد را می­شناسيم، نرود ميخ آهنين در سنگ، اما بحث ولايت يک بحث ديگری است، کيان اسلام اساس اسلام در گرو اين ابلاغ بود: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[4].

در جريان غدير من فشرده و گذرا عرض کنم در دو قسمت دو نکته را من عرض کنم يکی خود اصل غدير و اين­که رسول­الله اين جريان را و معرفی علی ابن ابی طالب را در آن ماه­های پايانی عمر و در يک اجتماع عظيم عالم اسلام، شما در زمان رسول­الله هيچ اجتماعی مثل اجتماع غدير را تاريخ ثبت نکرده، بيش از يکصد هزار نفر تجمع کردند مسلمان­های که از زيارت خانه خدا دارند بر می­گردند و پيامبر از اين ظرفيت زمانی و مکانی، ظرفيت زمانی غدير، غدير را امام صادق می­فرمايد تمام انبياء غدير را تجليل می­کردند بحث هجده ذی‌الحجه سال دهم هجرت نيست اساساً روز غدير را خدا  روز مبارکی خلق کرده تمام انبياء غدير را اکرام می­کردند غدير را تجليل می­کردند و رسيدگی می­کردند در غدير به رفع نيازمندی­های مردم، پيغمبر در اين روز با عظمت و در آن اجتماعی که اين­ها کنارهم قرار گرفت، وقتی آيه نازل شد رسول­الله ابلاغ کن پيام الهی را: «بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»[5] علی را معرفی کن و نکردی مثل اين­که کاری نکردی، بيست و سه سال رسالت يک طرف غدير يک طرف، اين­که خود رسول­الله فرمود: « يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ أَفْضَلُ أَعْيَادِ أُمَّتِي»[6] يعنی نبوت اسلام قرآن همه چيز در احياء غدير است اين غدير اگر به حاشيه رفت اسلام را به حاشيه می­برند کما اين­که امروز شما می­بينيد وضعيت عالم اسلام به چه وضعی مبتلاست، پيامبر بعد از اين ابلاغ به آن منطقه شاهراه غدير که رسيدند جبرئيل عنوان کرد اگر معرفی نکنيد کاری نکرديد، رسالت شما بیهوده می­ماند، و خدا حامی شماست: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ‏»[7] پيامبر امر به توقف کردند عده­­ای رفته بودند گفتند برگرديد عده­­ای در عقب بودند صبر کردند تا برسند در آن گرما در آن شرايطی که شرايط سختی بود، هوای گرم منطقه گرم مسلمان­ها نزول پيدا کردند از جهاز مرکب­ها منبری درست شد اين خطبه­ای که رسول­الله در غدير خواندند به حسب ظاهر بايد يک ساعت زمان برده باشد، خب سيستم صوتی هم نبود بعض جاها را بايد پيغمبر تکرار می­کردند ديگران تکرار می­کردند، سخن می­رسيد صد هزار نفر صدای پيغمبر به راحتی به گوش همه نمی­رسيد پيامبر افرادی را معين کردند که تکرار کنند سخنان رسول­­الله را و به گوش بقيه برسد، و پيامبر تأکيد می­کرد شنيديد آنچه که گفتم: «هلا سمعتم»، همه اظهار می­کردند شنيديم، پايان خطبه هم رسول­الله تأکيد کرد همه مسلمان­ها را تا قيامت: «فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»[8] حاضرين به غائبين پدرها به فرزندها تا قيام قيامت اين جريان را برساند، برويد امروز در خانه­هايتان جريان غدير را بگوييد، حالا عرض خواهم کرد يک بخشی از اين خطبه به زمان ما بر می­گردد به رسالت ما بر می­گردد، خدا رحمت کند امام را امام می­فرمودند تجليل غدير فقط به چراغانی و جشن گرفتن و شيرينی دادن و اطعام دادن نيست، گرچه اين­ها ارزشمند است، گرچه اين­ها بايد باشد مهم­ترين تکريم غدير تبعيت از ولايت است هدف غدير اين بود در جريان غدير خداوند می­خواهد به بندگانش بگويد تابع ولايت باشيد و امروز هم تکليف همه ما اين است در همين خطبه غدير بيست مرتبه پيغمبر از امام زمان ياد کرد، از صاحب الزمان ياد نمود، از اوصاف صاحب­ الزمان ذکر کرد يعنی مردم غدير امروز­تان امام زمان يادتان نرود ولايت را فراموش نکنيد تبعيت از اولياء الهی به فراموشی سپرده نشود آن اتفاق تلخ و سختی که هفتاد روز بعد از پيغمبر رقم خورد تکرار نشود اين طول غيبت صاحب­الزمان دليل بر اين آمادگی که بايد بيايد نيست، من در اين آيه شريفه چند نکته را محضر عزيزان عرض کنم قرآن می­فرمايد: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»[9] همه احکام اسلامی يکسان نيستند، بعضی احکام بايد علنی گفته ابلاغ بشود بايد آشکارا گفته بشود، مثل مسأله ولايت ولايت را بايد آشکارا بيان کرد بايد بيعت گرفت پيامبر بعد از معرفی علی ابن ابی طالب از همه­گان بيعت گرفتند جای تأسف اين است، متقدمين در بيعت با اميرالمؤمنين متقدمين در بيعت شکنی شدند، شما در مصادر اهل سنت رجوع کنيد نفرات اولی که بيعت کردند چه کسانی بودند، اين کلام کلام پدر خليفه دوم بود به انوشيروان: «بَخْ بَخْ لَكَ»[10]اين از ابتکارات خطاب بود در برخوردی که با انوشيروان داشت يعنی به به آفرين خليفه دوم آمد جزء اولين کسانی بود که بيعت کرد با اميرالمؤمنين دست حضرت را گرفت گفت: «بَخْ بَخْ لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَى كل مؤمن و مؤمنة»[11] اين­ها جزء متقدمين در نقض پيمان بودند آمدند بيعت کردند، پيامبر ظرف آبی آوردند به آقا اميرالمؤمنين فرمودند دست خود را در اين ظرف آب قرار بده و بعد اين ظرف آب را در خيمه­ای بردند و به بانوان گفتند در آن خيمه بروند و هر خانمی در آن تشت و ظرف آب دست زد به رسم بيعت مرد و زن، پير و جوان در غدير با اميرالمؤمنين بيعت کردند يعنی پيامبر حجت را بر مسلمان­ها تمام کرد و چيزی را ناگفته نگذاشت، خدا رحمت کند علامه امينی را می­فرمايد تحريفی که در غدير اتفاق افتاد آمدند روی اين واژه: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ»[12]چون اساس اين معرفی رسيد به همين­جا: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[13]کسی که من مولای او هستم علی هم مولای اوست، مرحوم علامه امينی می­فرمايد آمدند اين مولا را به تحريف کشيدند، گفتند پيامبر می­خواست بفرمايد هرکه من دوست او هستم علی هم دوست اوست، گفتند بحث حکومت نبود بحث ولايت نبود، و حال آن­که قرائن فراوانی را علامه امينی نقل می­کند و می­گويد از اين قرائن استفاده می­شود که بحث در ولايت مولا ولايت و حکومت بود نه دوستی و محبت اين بزرگ مرد و بزرگ علامه که انصافاً در اين قرن گذشته يکی از پيشگامان در خدمت به اهل­البيت علامه امينی بود که من از آيت­الله العظمی آقای حاج سيدمحمدباقر طاهری شيرازی خودم شنيدم می­فرمودند زمانی که علامه امينی از دنيا رفت در نجف يکی از مراجع خواب علامه امينی را ديد، خواب ديده بود که قيامت است، صحرای محشر است مردم در موقف حساب اند در آن سختی موقف افراد از موقف حساب که می­گذرند از صراط عبور می­کنند می­روند به سمت بهشت، ورودی بهشت اميرالمؤمنين ايستاده­اند ظرفی در دست حضرت است آقا ظرف آبی را پر می­کردند از حوض کوثر و به کسانی که وارد به بهشت می­شدند با سقايت اميرالمؤمنين اين­ها وارد می­شدند آن مرجع فرموده بود ديدم علامه امينی از صراط عبور کرد رفت به سمت در بهشت آقا اميرالمؤمنين ايستاده بودند، ديدند علامه امينی غلام حسين امينی دارد می­آيد، گفت آقا ظرف را گذاشتند کنار دست را کردند در حوض آب دست را کردند و کاسه و ظرف آوردند بالا، فرمودند بابا امينی تو از دستم آب بنوش، گفت عظمت علامه امينی در آن خواب برايم روشن شد انصافاً هم به عالم تشيع خدمت کرد، همين الغديری که متأسفانه در خانه­های ما شيعيان فراموش شده در چاپ اول الغدير علامه حکيمی می­فرمود وقتی که مرحوم امينی فرستاد يک نسخه يازده جلدی الغدير را به مصر وزير معارف مصر گفت اين­ کتاب چاپ نشود، اين کتاب از جلد اول تا جلد پايانی همه در فضائل علی ابن ابی طالب به محوريت حديث غدير همه از مصادر اهل سنت همه از زبان مخالفين، گفت کتاب را ممنوع کردند، خبر به علامه امينی رسيد مرحوم علامه امينی نامه می­نويسد برای وزير معارف مصر آقای وزير مصری که امروز شما بر آن حکومت می­کنيد در قرن­ها قبل و صدر اسلام به افکار بلند و عالمانه شخصيتی فتح شد که امروز معارف او را شما ممنوع کرديد اين مصر به تدبير علی ابن ابی طالب فتح شد، گفت نامه علامه امينی وقتی که به وزير معارف مصر رسيد، گفتند کتاب الغدير را چاپ کنيد، کتاب چاپ شد، در چاپ اول بيش از يک مليون سنی شيعه شد ديگر کتاب را ممنوع کردند، امروز در کتابخانه­های عربستان سعودی با يک برگ الغدير مثل مواد مخدر برخورد می­کند!

من يادم نمی­رود حدود هجده سال قبل در حرم رسول­خدا نشسته بوديم بعد از نماز صبح در دولت آقای خاتمی بود، يک جوانی از جوان­های مسلمان دانشجو بود الجزائری بود در تونس درس می­خواند اين کنار دست ما نشسته بود بعد از نماز سؤال کرد شما از کدام مملکت آمديد؟ گفتم ايران شروع کرد يک مقدار بحث­های سياسی را پيش کشيد گفت می­گويند بعد از امام افکار امام به حاشيه رفته، هی شروع کرد صحبت کردن و بحث کردن تا رفته رفته آمد در مسائل اعتقادی، بعد گفت من يک سؤال از شما می­پرسم بدون هيچ تقيه­ای حرف دلتان را بزنيد گفت اصل اختلاف شما با اهل سنت کجاست؟ حالا اين دست بسته آن­ها نماز می­خوانند ما دست باز، ما رو مهر آن­ها نمی­خوانند وضوء گرفتن مسائل ديگر همه اين­ها مسائلی است که جزء مسائل احکامی ماست گفت اصل اعتقاد کجاست؟ اختلاف گفتم می­خواهی اصل اختلاف را بدانی؟ گفت بلی، چون دانشجوی منصفی بود، گفتم فی مسأله ولاية مولانا اميرالمؤمنين، گفتم اصل اختلاف اين­جاست اين­ها همه­­اش حاشيه است، تمام اين مسائل احکامی حاشيه است، اصل به زاويه رفت که اين مسائل شکل گرفت، امام را بردند در حاشيه که اين اتفاقات غلط شکل گرفت، تا اين را گفتم گفت آقا مردم نخواستند علی را، گفت حکومت حق مردم است، مردم ابوبکر را انتخاب کردند، در غدير آمدند اما هفتاد روز بعد پيشيمان شدند گفت حکومت بر جامعه حق مردم است، الآن هم نظامات دنيای بر همين اعتقاد است، که مردم بايد تصميم بگيرند مردم بايد انتخاب کنند، انتخاب مردم خليفه اول بود، گفتم شما مشروعيت خلفاء را در انتخاب می­دانيد؟ گفت بلی، گفتم اگر مشروعيت خلفاء شما در انتخاب می­دانيد، مشروعيت خليفه دوم زير سؤال است چون انتصاب آمد روی کار، گفتم خليفه دوم منتصب خليفه اول بود انتخابی در کار نبود، شما بگوييد مردم روی آوردند به خليفه اول، ولی خليفه دوم انتصابی تعيين شد، گفتم چطور شما انتصاب خليفه دوم را مشروع می­دانيد انتصاب پيغمبر و خدا را نسبت به اميرالمؤمنين زير سؤال می­برد، اگر مبنا مبنای انتخاب است، مشروعيت خليفه دوم زير سؤال است، اگر مبنا مبنای انتصاب است مشروعيت خليفه اول زير سؤال است، آقايان به عظمت اين روز قسم اين دانشجو ساکت شد، گفت چرا حرف­هايتان را نمی­زنيد چرا کتاب­هايتان را نمی­آورد من يادم است همان سؤال قرآن­های که زائرها با خودشان آورده بودند، چاپ جمهوری اسلامی بود، در فرودگاه جده گرفته بودند، گفتم قرآن را از ما می­گيرند قرآنی که يک اعرابش با قرآن­های شما اختلاف ندارد شما انتظار داريد ما الغدير را با خودمان بياوريم، ما کتاب­های اعتقادی را بياوريم که در مصادر خود شما ذکر شده، بعد گفت من بيشتر می­خواهم حرف­های شما را بشنوم با ما آمد در بعثه حضرت آيت­الله العظمی مکارم آن­جا نشست با علماء صحبت کرد تلفن گرفت آدرس داد، گفت اين کتاب­ها را برای من بفرستيد تونس و اين يک پل ارتباطی شد بين آن دانشجوی مسلمان و علمای اسلامی در ايران، وضعيت همين است ما هر سال در حج شاهد هستيم بعضی از بزرگان اهل سنتی که از سراسر عالم آمدند در مکه و مدينه اين­ها مستبصر می­شود مشرف به تشيع می­شوند، من اعتقادم اين است که بخشی عمده از عزيزان ما در اهل سنت اين­ها نمی­دانند، علامه امينی کاری که کرد در الغدير فقط با محوريت حديث غدير تمام رواياتی که خود اهل سنت عنوان کرده بودند که بحث بحث حکومت است بحث ولايت است نه بحث دوستی اين را ايشان آمد به رشته تحرير در آورد شد کتاب الغدير، و لذا اين علامه بزرگ می­فرمايد کدام آدم عاقل می­پذيرد که پيغمبر اين جمعيت خسته از حج برگشته را ساعت­ها در غدير متوقف کند در آن گرما و بعد بخواهد بفرمايد که هرکسی من با او دوست هستم با علی ابن ابی طالب دوستی کند اصلاً اين معقول نيست، پيامبر بيش از اين را قبل از غدير نسبت به علی ابن ابی طالب فرموده بود، شما کتاب فضائل الخمسه من الصحاح سته فروزآبادی را ببينيد سه جلد کتاب همه در فضائل اهل البيت از کتب اهل سنت، پيغمبر بيش از دوستی را قبل از جريان غدير نسبت اميرالمؤمنين بيان کرده بود ضرورتی نداشت، من چند روزی قبل مطالعه می­کردم يکی از بزرگان اهل سنت که شيعه شده بود، خاطراتی را نقل کرده بود گفت يکی از علمای اهل سنت را من شيعه کردم با همين شگرد، اين آمده بود ديدن ما بعد داشت بر می­گشت به شهر خودشان در مسير که می­رفت به او تماس گرفتم، يک ساعت دور شده بود در جاده بود، گفتم فلانی کجا هستی؟ گفت من دارم می­روم سمت شهر خودمان خانواده منتظر اند، گفتم مطلب مهمی پيش آمده برگرد، گفتم مطلبت را در تلفن بگو، گفتم تلفنی نمی­شود گفت حضوری بايد بيايي، گفت بگذار وقت ديگری گفت الآن وقت از دست می­رود بايد برگردی، گفت خيلی اصرار کردم اين برگشت بعد از ساعتی ديدم آمد گفت فلانی مطلب چه است که ما را از سفر برگرداندی خانواده منتظر بودند گفتم می­خواستم بهت بگويم که دوستت دارم، گفت مطلب مهمت همين بود، گفتم بلی، گفت اين را که تو قبلاً هم به من گفته بودی، خب تلفنی می­گفتی تو وقتی ما را گرفتی زمان ما را گرفتی، خانواده منتظر بودند ما را برگرداندی برای يک کلمه، اين کارت کاری عبثی بود، گفتم چرا به پيغمبر اين کار را شما نسبت می­دهيد و نمی­گوييد عبث است، شما چطور می­گوييد پيغمبر اين همه حجاج را برگرداند در غدير متوقف کرد برای اين­که فقط بگويد من علی را دوست دارم، گفت آن را راحت می­پذيريد کار من را نمی­پذيری، گفت يک مقدار فکر کرد گفت حق با توست، ما اشتباه می­کنيم، گفت همين کار سبب شد اين عالم سنی برگشت، علامه امينی می­فرمايد کدام آدم عاقل می­پذيرد رسول­اللهی که بيش از اين­ها در فضيلت علی‌ابن ابی طالب سخن گفته بود، بخواهد به اين اجتماع عظيم مسلمان­ها بفرمايد هرکسی من با او رفيق هستم و دوست هستم با علی ابن ابی طالب دوست باشد، اين اصلاً پذيرفتنی نيست ضمن اين­که در قبل از اين سخن رسول­الله است، پيغمبر فرمود من در آينده نزديک دارم از بين شما می­روم اين يک قرينه­ای بود برای اين­که می­خواهم کسی را معين کنم مديريت کند عالم اسلام را قرينه ديگر پيغمبر فرمود: «أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ »[14]اين اولی به معنای ولايت است، ولايت من بر شما بيش از شما بر خود شما نيست ببينيد عزيزان امروز امام زمان ولايتش بر من و شما از خود ما بيشتر است، امام امام معصوم به امر خدا بر اموال ما و بر نفوس ما بيش از ماست لذا در زمان اهل­البيت ببينيد اين­های که تابعين ولايت بودند سراپا تسليم، آقای حبيب‌ابن مظاهر رياست قبيله را رعا می­کند زندگی را می­گذارد به سمت ولی خدا می­آيد آقای ابابصير خدمت امام صادق گفت آقا ما اين طور تابع شما هستيم اين سيبی که مقابل شماست نيمه کنيد بگوييد نيمی حلال نيمی حرام ما می­پذيريم پيغمبر فرمود ولايت من بر شماها بيش از خود شما بر شما نيست؟ همه گفتند آری، پيغمبر فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[15] اين ولايت برای علی ابن ابی طالب هم شما بايد قائل باشيد.

خب در اين آيه شريفه من يکی دو نکته ديگر هم اشاره کنم قطعاً اگر رهبر صحيح و رهبر شايسته در رأس جامعه نباشد جامعه به گمراهی می­رود اين وضعيتی که امروز عالم اسلام گرفتار شده به خاطر اين­که آن امامی که بايد می­آمد رأس کار به حاشيه رفت، اين اختلافات و اين تشاجرها و اين مسائلی که شما امروز در امت گسترده اسلام می­بينيد ايام حج يک فرصت بسيار گران بهايي است برای ايجاد وحدت و اتفاق و اتحاد و اطلاع از حال مسلمان­ها ولی متأسفانه می­بينيد فقط بسنده شده به يک مناسک حج حاجی فقط دغدغه­اش اين است که کارش را به صحت انجام بدهد، و از مسائل ديگری مسلمينی که از سراسر دنيا آمدند بی­اطلاع است و حال آن­که اين روش اهل­البيت نبود روش رسول­الله نبود و فلسفه حج هم اين نيست، آن رهبری که بايد در رأس می­بود رفت در حاشيه، و لذا جامعه می­رود به سمت گمراهی امام اگر در رأس جامعه نباشد جامعه منحرف خواهد شد و نکته ديگر بعض زمان­ها و مکان­ها فرصت­های است که اگر گذشت وقت از دست رفته پيامبر هم از عنصر زمان استفاده کرد، اساس­ترين لحظه که می­شد همه مسلمان­ها را در يک ظرف زمانی جمع کرد هجده ذی­الحجه و هم از عنصر استفاده کرد سرزمين مقدس غدير اين پيام الهی را در منطقه غدير به مسلمان­ها ابلاغ نمود، و نکته پايانی آيه: «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين‏»[16]هشدار بزرگی است بر اين مطلب، که اگر کسی منکر ولايت شد کافر است انکار ولايت انسان را به سرحد کفر می­کشاند در اين خطبه شريف غدير که عزيزانی که موفق هستيد امروز يک مرتبه ولو قرائت کنيم اين خطبه را من بارها عرض کردم اگر کسی علی ابن ابی طالب را می­خواهد بشناسد خطبه غدير را يک مروری بکند اين در حوزه­های علميه اين را هم اضافتاً عرض کنم.

راه شناخت علميت يک عالم به سه طري می­گويند ممکن است بهترين روش برای شناخت علميت يک عالم گرفتن نظرات اساتيد اوست می­گويند از اساتيدش بپرسيد اين شاگرد شما از نظر فضل و علم چگونه است؟ شاگردان را استاد تعريف می­کند، ببينيد علامه طباطبايي نسبت به شهيدمطهری چه می­گويند استاد شاگرد را چگونه تعريف می­کند اين عالی­ترين تعريف است، اگر اساتيد نبودند می­گويند همدوره­ها، اقران، همترازها، همدرسی­ها چه می­گويند، اگر همدرس­ها نبودند شاگردها، علی ابن ابی طالب در نظام خلقت استادش پيغمبر است، در دامن پيغمبر تربيت شد و در مکتب پيغمبر آموزش يافت استاد رسول­الله است قرين ندارد، يعنی اميرالمؤمنين در رديف خودش کسی در نظام خلقت ندارد، در عرض اميرالمؤمنين کسی را پيدا نمی­کنيد شاگردان اميرالمؤمنين جز سخنان معصومين سخنان عامه مردم باز حق مطلب را اداء نکرده، پس می­رسيم به اين­که سخنان معصومين و رأس سخنان معصومين سخنان پيغمبر، پيامبر عزيزان در خطبه غدير صد و نود و هشت امتياز از اميرالمؤمنين را نام برد شيعه علی را در غدير بشناسيد علی کيست؟ ببينيد علی ابن ابی طالب را پيغمبر در غدير چگونه معرفی می­کند، صد و نود و هشت ويژگی از ويژگی­های اميرالمؤمنين را رسول­الله در خطبه غدير ياد کرد در جمع مسلمان­ها به شصت و دو آيه قرآن رسول­الله تمسک جست در اثبات ولايت اميرالمؤمنين آيات ولايت را می­خواهيد بشناسيد خطبه غدير مراجعه کنيد به شصت و دو آيه قرآن، ده مرتبه رسول­الله عنوان اميرالمؤمنينی کرد برای اميرالمؤمنين، اصلاً اين عنوان در زمان رسول­الله به اميرالمؤمنين داده شده و اين لقب بر غير اميرالمؤمنين حرام است، راوی وقتی از امام صادق سؤال کرد، که آقا اين اميرالمؤمنين را به بقيه هم می­شود گفت، حضرت فرمود غير از علی‌ابن ابی طالب بر هرکسی گفته شود حرام است اميرالمؤمنين فقط علی عليه­السلام است در همين خطبه غدير ده مرتبه نام علی را پيغمبر به عنوان علی آورد، به عنوان وصی پنج مرتبه رسول­الله ذکر می­کند که علی وصی من است به عنوان خليفه سه مرتبه حضرت ياد می­کند، به عنوان برادر چهار مرتبه علی را به عنوان برادر خود در خطبه غدير ياد می­کند اين خطبه غدير شناسنامه اميرالمؤمنين است.

 اما عرض پايانی­ام هم جمله­ای را عرض کنم در اين خطبه غدير بيست مورد پيغمبر از امام زمان ياد کرد، مردم غدير امروزتان صاحب­الزمان است، امام زمان­مان را فراموش نکنيم محرم و صفر پيش­روی ماست، به همان اندازه که شما به سيدالشهداء ارادت داريد مجلس عزا بر پا می­کنيد، ابراز محبت و ادب می­کنيد به همان اندازه بيشتر بايد نسبت به امام حی­تان اداء وظيفه کنيد بزرگانی که در رکاب امام حسين به شهادت رسيدند درس را خوب پس دادند، ماها امروز کهن­سالان مان بايد مثل حبيب­ ابن مظاهر­ها، جوان­هامان مثل علی ابن الحسين­ها نوجوان­های ما مثل قاسم ابن الحسن­ها به امام زمان حی­مان انجام وظيفه کنيد، بيست مورد از صاحب­­الزمان ياد نمود من يک قسمتش را که شروع چون در خانه امام زمان هستيم در همين خطبه غدير رسول­الله فرمود معاشرالناس، از اين قسمت حضرت شروع کرد صاحب­الزمان را معرفی کردن، معاشرالناس: «مَعَاشِرَ النَّاسِ النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[17] نور از خداست، هدايت از اوست«فِيَّ مَسْلُوكٌ»[18]، اين نورانيت خدا در من پيچيده شده، من هم جلوه نور هستم من هم نور هستم برای هدايت بشريت: «ثُمَّ فِي عَلِيٍّ»[19] سپس اين نور در علی ابن ابی طالب قرار گرفته و آميخته شده: «ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ»[20] در نسل علی اين نور قرار گرفته اين­ها سخن­های است که امروز پيغمبر در آن اجتماع عظيم فرمود، بعد حضرت فرمود: «ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ»[21]تا به صاحب­­الزمان می­رسد: «وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنَا لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ جَعَلَنَا حُجَّةً»[22]، پيغمبر فرمود خداوند سبحان­ ماها را من را، علی را، اهل­البيت را، صاحب­­الزمان را حجت قرار داد بر چه کسانی: «عَلَى الْمُقَصِّرِينَ»[23]بر کسانی کوتاهی دارند می­کنند، امروز امام زمان نسبت به آن­های که در انجام وظايف­شان کوتاهی می­کنند، حجت خداست: «وَ الْمُعَانِدِينَ»[24] اهل­البيت حجت خدا هستند، بر معاندين کسانی که دشمنی می­کنند با ارزش­های دينی: «وَ الْمُخَالِفِينَ»[25] ما حجت هستيم بر مخالفين: «وَ الْخَائِنِينَ»[26] کسانی که خيانت می­کنند: «وَ الْآثِمِينَ»[27]کسانی که اهل معصيت و گناه هستند:  «وَ الظَّالِمِينَ»[28] کسانی که اهل ظلم و ستم­اند، پيغمبر فرمود ماها حجت هستيم، امام زمان امروز حجت است در اين مواردی که پيغمبر فرمود، لذا يکی از تکاليف ما در اين روز مهم غدير ضمن يادآوری جشن عظيم غدير به نسل خودمان که پيغمبر فرمود منتقل کنيد اين اخبار را اين خطبقه را، خطبه بخشش اميرالمؤمنين است بخشش ولايت حضرت است، بخشی از اين خطبه صاحب­الزمان است، اين­ها را بگوييم امروز بازگو کنيم برای اطرافيان­مان برای عزيزان­مان و به عزيزان­مان خود بگوييم اين­ها هم منتقل کنند به نسل­های آينده پيغمبر فرمود الی يوم القيامه، تا روز قيامت نسل به نسل سينه به سينه اين بايد منتقل شود خدا رحمت کند علامه امينی می­گويد يکی از علمای اهل سنت گفت آقا شما چرا اين همه محرم و صفر را هرسال با شکوه­تر از گذشته می­گيريد علامه امينی فرمود ما يک اشتباه کرديم نمی­خواهيم اين اشتباه تکرار شود، فرمودند ما مسأله غدير که در حضور پيغمبر با بودن پيغمبر جمعيت بالغ بر يک صد هزار نفر پيغمبر پيمان گرفت و عهد گرفت و همه تعهد دادند هفتاد روز بعد به فراموشی رفت تحريف شد البته اين مطلب هم هست آمدند زن­های مدينه به حضرت زهراء گفتند چرا علی دنبال حقش نيامد، گرچه حضرت زهراء بعد از آن بيعت شکنی شب­ها دست حسن و حسينش را می­گرفت اميرالمؤمنين هم همراه اين­ها بود در خانه­ای تک تک اصحاب و انصار را می­کوبيد و می­فرمود شما در غدير بوديد؟ می­گفتند: آری می­فرمود خدا را شاهد می­گيريم شنيديد از پدرم اين سخن را که: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ»[29] علامه امينی می­فرمايد اين­ها خودشان را به کری می­زدند می­گفتند اين جمله را درست نشنيديم و حال آن­که پيغمبر وقتی همين جمله را فرمود: «هلا سمعتم» يافت نشد، شنيديد چه گفتم، شنيديد، کسی نباشد بگويد من نشنيدم، همه گفتند: «قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ»[30] به دختر پيغمبر گفتند نه، و من اعتقاد شخصی­­ام را عرض کنم گرچه روز غدير است ولی تاريخ بايد ورق زده شود و مرور بشود من اعتقادم اين است يورش به بيت ولايت بعد از جريان غصب ولايت نبود من باورم اين است در حد اطلاعات اندکم جز برای خاموش کردن صدای رسای فاطمه اين­ها می­­دانيستند اميرالمؤمنين لباس رياست ندوخته، اميرالمؤمنين دنيا را به نظر نمی­آورد، اميرالمؤمنين دنيا در کلام خودش می­فرمايد از آبی که از بينی يک بزغاله خارج می­شود پست­تر است، آن­ها اميرالمؤمنين را می­شناختند احساس خطر از ناحيه علی نداشتند اين­ها احساس خطر از زهراء داشتند اين خانم شب­ها داشت مدينه را بيدار می­کرد تذکر می­داد با گريه­های بلند، با ابلاغ­ها با هشدارها گفتند فاطمه را خاموش کنيم، لذا وقتی يورش هم آوردند احساس کردند زهراء پشت در است جسارت را به حد اعلی رساندند، علامه امينی می­گويد به آن عالم سنی گفتم ما يک اشتباه کرديم غدير را مرور نکرديم تکرار نکرديم بازگو نکرديم به فراموشی رفت ما خائف از اين هستيم که متأسفانه دوباره کربلا سرنوشت غدير را بخورد لذا هر سال با شکوه­تر از سال­های گذشته از کربلا و واقعه کربلا ياد می­کنيم.

خب يادداشتی هم دادند که به نيت خمسه طيبه پنج سؤال مطرح کنيد به پنج نفر جوائز، جوائز را بعد می­خواهيد بدهيد يا همين­جا؟ پنج جايزه به پنج نفر، يک وقت يک آقايي گفت يک يکه بهارآزادی می­خواهند بدهند يک سؤالی در حد يک سکه بکن، گفتم خيلی خوب سؤال سخت هم می­شود بپرسيد، اما سؤال­های که روز غدير است و چند نفر از معصومين ما، حالا اول هم فرصت به خانم­ها بدهيم که عقب نشستند، و بعد آقايون، چند نفر از معصومين ما نام پدرشان علی است، نام مادرشان فاطمه است، بفرماييد، معصوم يعنی امام ديگر و حضرت زهراء که مقام عصمت داشتند، بفرماييد.

احسنتم، وجود مقدس آقا امام مجتبی، وجود مقدس سيدالشهدا و وجود مقدس امام باقر، اين­ها هم پدر هم مادر عرض شود که مشترک اند پدر علی، مادر فاطمه.

يک سؤالی خانم­ها جواب بدهند، چند نفر از معصومين ما نام مادرشان فاطمه است، حاج آقای آزاده شما بشنويد چون فاصله است. که­ها حاج آقای آقازاده؟ که گفت چهار نفر؟ دوتاشان را انتخاب کنيد، دوتا از اين جايزه­ها را بدهيد، حضرت اميرالمؤمنين(ع) که امروز مجلس جشن غديرشان برپاست، مادر فاطمه بنت الاسد، امام مجتبی، سيدالشهداء و وجود مقدس امام باقر(ع) برادرها هم برای اين­که نگويند همه­اش خانم­ها را ديديد، چند نفر از معصومين ما نام پدرشان علی است، بفرماييد.

پنج نفر؛

بگو يکی يکی؛

امام هادی، امام حسن،

نه امام علی که نه،

امام حسن،

يکی بهش رسانده بود، ولی چون منبر آمده خدمت­تان حالا تا اين حد زحمت کشيده بالاخره انصاف نيست که دست خالی رد کنيم.

امام محمدباقر، امام جواد و امام حسن عسکری،

آفرين صلواتی ختم کنيد.

آن کدام امام است که پدر امام، عموم امام، پدر بزرگ امام، فرزند امام؟

که­ها گفتند: امام سجاد؛ يکی صدتا صلوات بفرستد اين جريمه آن­های که گفتيد امام سجاد

وجود مقدس امام باقر، اين هم عرض کنم، می­گويند «الخيرة بين الخيرتين» يافت نشد، برگزيده از دو برگزيده الهی تنها امام که پدر امام، پدر بزرگ مادری امام، پدر بزرگ پدری امام، جد پدری امام، فرزند امام، خودش داماد امام، پدر عيال هم امام، يعنی با شش امام ايشان ارتباط دارد وجود مقدس امام باقر است که مادر فاطمه بنت الحسن خدا رحمت کند آيت­الله والد را، می­گفتند از امام باقر به بعد به هرکدام از ائمه که سلام کنيد بگوييد: السلام عليک يابن الحسن و يابن الحسن درست است، امام باقر هم سيد حسنی است هم سيد حسينی است به امام زمان­تان اگر گفتيد: السلام عليک يابن الحسن و يابن الحسين، مشهد رفتيد اگر گفتيد: السلام عليک يابن الحسن و يابن الحسين، همه ائمه از امام باقر به بعد سادات حسنی و سادات حسينی هستند.

پروردگارا به عظمت اين روز بزرگ و به عظمت جود مقدس اميرالمؤمنان علی عليه­السلام مهم­ترين عيدی ما را در اين روز تعجيل در فرج مولايمان صاحب الامر و العصر و الزمان قرار بده.

 

[1] مائده 67.

[2] وسائل الشيعة ج‏7 ص113.

[3] مائده 67.

[4] مائده 67.

[5] مائده 67.

[6] الأمالي( للصدوق)  النص ص125.

[7] مائده 67.

[8] تحف العقول النص ص34.

[9] مائده 67.

[10] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏21 ص388 .

[12] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[13] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[14] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[15] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[16] مائده 67.

[17] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[18] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[19] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[20] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[21] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[22] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[23] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[24] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[25] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[26] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[27] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[28] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[29] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص108.

[30] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏37 ص125.

 

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه