جلسه یازدهم از مجلس چهارده معصوم(ع) در محضر امام جواد(ع)

 

دانلود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله‌ الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین و العاقبه لاهل التقوی و الیقین والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله‌ العالمین و شفیع المذنبین العبد المؤید و الرسول المسدَّد المصطفی الأمجد أبی‌القاسم محمد، صلی الله علیه وعلی اهل‌بیته.

شخصی آمد خدمت وجود مقدس امام جواد به حضرت عرض کرد «أوصِنی» سفارشی به من بکنید نصیحتی کنید، نصحیت نصیحت بسیار شریفی است از کتاب بحارعلامه مجلسی، حالا اگر ما خدمت امام جواد می‌رسیدیم همین سوال را می‌کردیم خدمت آقا، امام این جواب را به آن فرد دادند، چند تا مطلب را امام فرمودند این‌ها را سعی کنیم انشاءالله در زندگی مان اجرایی کنیم، بقول امروزی‌ها عملیاتی کنیم؛ بعد حضرت عرض کرد «أوصِنی»[1] آقا فرمودند نصیحتت کنم می‌پذیری یعنی بکار می‌گیری، عمل می‌کنی به حرفم؟ «وَ تَقْبَلُ»[2] عرض کرد «نعم»[3] شما نصیحت کنید من عمل می‌کنم. امام فرمودند «تَوَسَّدِ الصَّبْرَ»[4] آقا فرمودند صبر و تحمل را تکیه گاه خودت قرار بده، یعنی آنچه عامل تکیه تو باید در زندگی تو باشد شکیبایی است، صبر و بردباری است، صبر را مردم فراموش نکنید، پیغمبر فرمود صبر نسبت به ایمان انسان‌ها مثل سر به پیکر شماست، این مردم بدون کلیه زندگی می‌کنند، قلب باطری می‌گذارند ادامه زندگی می‌دهد، کبد گاهی اوقات پیوند می‌زنند، اعضای وجود انسان قابل تعویض است ولی تا حالا شنیدید بگوید کسی سر ندارد زندگی می‌کند، سر هیات رئیسه بدن است، پیغمبر می‌فرماید «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد»[5] صبر نسبت به ایمان مثل سر نسبت به پیکر شماست، همانطورکه بدن بدون سر حیات ندارد ایمان بدون صبر هم حیات ندارد، یعنی اگر مومن نماز شب بخواند صبر نداشته باشد دو تا حرف بد می‌گوید همه را تباه می‌کند، یکدفعه آدم‌هایی که عصبانی می‌شوند، حاجی من دیدم در سفر حج بیرون مسجدالحرام داشت فحش‌های رکیک به زنش می‌داد، در لباس احرام بیرون مسجد الحرام، پشت بابت الصلاه، گفتم آقا خجالت بکش تو مُحرمی، گفت من تا رویم بالا نیامده از خودم بهتر وجود نداره، رویم بالا آمد از خودم بدتر وجود ندارد، خوب اینکه هنر نیست.

گر بر سر نفس خود امیری مردی، گر بر دگران خورده نگیری مردی

در آن شور، در آن هیجان، در آن عصبانیت، اگر توانستی خودت را مهار کنی هنر کردی. لذا یک دستوری آقا امام صادق دارند در آداب امتحان رفیق، یکی از روش های امتحان، امام می‌فرماید رفیق خوب رفیقی است در عصبانیت از حق به باطل نرود، یعنی وقتی شور آورد جوش آورد عصبانی شد دو تا حرف ناسزا از دهانش در نیاید، اقدام ناشایست نکند، خودش را کنترل کند، این رفیق رفیق خوبست، این انسان انسان خوبیست که در اوج خشم و عصبانیت خودش را کنترل کند، آقا موسی بن جعفر داشتند می‌رفتند یکی از غلامان حضرت یک کاری کرد که امام خیلی ناراحت شدند تا دید امام ناراحت شدند آیه را خواند «وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ»[6] امام فرمودند «کظمت غیظی»[7] گفت «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ»[8] خدا می‌فرماید هم خشمت را فرو بنشان هم ببخش، خیلی حرف است، نه تنها خودت را  کنترل کن، حالا اگر تو را ناراحت کرده پشیمان شد، نه تنها بهش برخورد نکن بلکه او را هم ببخش «وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[9] و بعد دنباله آیه را خواند گفت «وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[10] امام فرمودند من تو را آزاد کردم، گفت این صبر و شکیبایی سبب می‌شود که ایمان انسانها حفظ بشود، در همه مراحل زندگی، در مراحل اقتصادی مردم صبر داشته باشید، گاهی اوقات نرخ یک جنس بالا و پایین می‌شود ایمان طرف هم بالا و پایین می‌شود، آقا برای مثلا عرض شود که گران شدن گوجه‌فرنگی شروع می‌کند فحش دادن به گاهی اوقات عقاید دینی‌اش، بی صبری است دیگه، در مسایل اقتصادی صبر ندارد، بیمار می‌شود صبر ندارد. خدا رحمت کند علامه جعفری، فرزند ایشان دکتر جعفری می‌گفت پدر ایشان سرطان داشت بردن آلمان هم عمل کردند و خوب نشدند و به رحمت خدا رفت، گفت پدرم درد شدیدی داشت ولی یکبار از پدرم آه و ناله کسی نشنید، پیوسته لسانش به حمد الهی مترنم بود. «تَوَسَّدِ الصَّبْرَ»[11] صبر را مردم در زندگی تکیه‌گاه خود قرار بدهید، زندگی بالاخره فراز و نصیب دارد روزگار است اینکه گه عزت دهد گه خوار دارد، یک روز جوانی است یک روز پیری است، یک روز ثروت است، یک روز فقر است، یک روز عزت است، یک روز ذلت است، یک روز در اوج هستید یک روز نزول می‌کنید، بالاخره نه در اوج خودتان را گم کنید و نه در سقوط خودتان را گم کنید، نه در ثروت خودتان را فراموش کنید نه در فقر جامه صبر را پاره کنید، «توسل الصبر» بعد حضرت فرمودند «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[12] فقر را در آغوش بگیر، حالا در ذهن‌ها هم بیاید شاید که آقا قبلا هم گفتید، ربع ساعت قبل گفتید که دنیای خوب و آخرت خوب با هم منافات ندارد، اینجا امام جواد می‌فرمایند «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[13] فقر را در آغوش بگیر اعتناق یعنی گردن به گردن شدن، گاهی اوقات می‌گویند مناعقه، یعنی صورت به صورت، گردن به گردن ولذا داریم که یک وقتی مومنی با مومنی معانقه می‌کند گناهانشان می‌ریزد، می‌گویند از امتیازات معانقه همین است که وقتی دو نفر می‌رسند به هم معانقه می‌کنند بالاخره مصافحه می‌کنند خدا گناهان این‌ها را می‌ریزد. امام جواد به آن فرد فرمود شما سعی کن در زندگی «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[14] فقر را در آغوش بگیر، خودت را عادت به فقر بده. این فقر کدام فقر است، فقر به سوی مردم که خیلی بد است، خدا نکند کسی محتاج به خلق بشود، این را از خدا بخواهید که همیشه نیازمان فقط به خودت باشد، فقری که ارزش دارد و اینجا امام می‌فرماید همرایش هم آغوش شو فقر به خداست، مردم یک وقت احساس استغنای از خدا نکنید، یک وقت پول مغرورتان نکند، مقام مغرورتان نکند، احساس استغنا نکنید، نگویید آقا داریم نیازی هم به خدا نداریم پولش را هم می‌دهیم، پول که همه جا کارش نمی‌آید. یکی آمد خدمت رسول الله پیغمبر کنار کوه ابوقبیس ایستاده بودند گفت یا رسول الله من وضع مالیم خیلی خوب است هرچه بگویید می‌دهم، خدا ثواب حج را به من بدهد، مرد حسابی حج را هم می‌خواهی با پول بخری، مگر می‌شود تو واجب الحجی باید انجام بدهی حج را، باید محرم شوی، باید تلبیه بگویی باید طواف خانه خدا کنی، سعی کنی عرفات و مشعر بروی، تا گفت من پول دارم هر چه بگویید می‌دهم، پیغمبر فرمودند این کوه ابوقبیس را می‌بینی، گفتند بله، فرمودند «فو الذی نفسی بیده» به آنباید خدایی که جان من در تحت قبضه قدرت اوست اگر به وزن کوه ابوقبیس در راه خدا طلا انفاق کنی ثواب حج را برایت نمی‌دهند، ثواب حج در حج است، باید احرامی ‌بپوشی باید تلبیه بگویی باید دور خانه خدا قدم بزنی، باید سر به بندگی در پیشگاه خدا در مسجدالحرام بسایی روی زمین تا به آن ثواب برسی، مگر می‌شود حج را با پول خرید، حالا متاسفانه بعضی‌ها به پول می‌رسند مغرور می‌شوند، در همین دعای مکارم الاخلاق خواندیم، امام سجاد به خدا عرض می‌کند خدایا ثروتم را زیاد مکن، مردم پول اینجوری از خدا بخواهید، پول اگر اینطوری بود ارزش دارد، غیر از این می‌شود نکبت، می‌شود خزلان، می‌شود گرفتاری دنیا و آخرت، از خدا ثروت اینجوری بخواهید، پول دارها، میلیاردرها اگر بخواهند خودشان را محک بزنند که ببینند این ثروت در راه خدا هست یا نیست با این معیار امام سجاد خودشان را ارزیابی کنند، امام سجاد به خدا عرض می‌کند خدایا ثروتم را افزون مکن، مگر اینکه هرچه ثروتم بالا و بالاتر و بیشتر و بیشتر می‌شود در وجودم نسبت به شما فقیرتر و محتاجتر بشوم، این پول پول خوبیست، آقا تا تاجر جزء است نمازش را اول وقت می‌خواند، حالا که شد تاجر کل نماز شبش نباید تعطیل شود، حالا که شود میلیاردر مستحباتش نباید تعطیل شود، وای به حال ثروتمندی که بگوید از زمانی که به ثروت رسیدم نمازهایم دارد قضا می‌شود، ثروت دارد تو را می‌برد، بیراهه داری می‌روی، پول دار موفق کسی است که هرچه ثروت افزون تر می‌شود بندگی‌اش بیشتر می‌شود. مدیران ما می‌خواهند خودشان را محک بزنند با سخن امام سجاد بسنجند، مدیر موفق کیست، امام سجاد به خدا عرض می‌کند «لا ترفعنی فی الناس درجة»[15] خدا مقام را در جامعه بالا مبر مگر هرچه مقام بالا می‌رود و بالاتر، در وجود خودم پایین بیایم و پایین تر؛ یعنی آقا تا کارمند جزء هستی چقدر تواضع داشتی حالا که شدی مدیر اداره باید تواضعت چندین برابر بشود نسبت به کارمندیت، تا دیروز که کارمند بودی اگر تا سلام بهت می‌کردند، امروز که شدی آقای مدیر، آقای مدیر عامل، آقای شهردار، استاد دانشگاه، آقای استاد تو باید سلام کنی به شاگرد، این نشانه مقام خوب است. پیغمبر شما به بچه‌های کوچک در کوچه‌ها سلام می‌کرد، استاد خوب کسی است که با این استادی تواضعش را بیشتر کند، مدیر خوب مدیری است که در این مدیریت تواضعش را بیشتر کند فروتنیش بیشتر بشود، اگر خدای نکرده این مدیریت می‌شود حجاب، آقای می‌شود مدیر دیگه ارتباط خانوادگیش هم قطع می‌شود. یک آقایی بود سال‌ها در همین شهر مدیر بود، یک وقت آمد گفت فلانی من یک سوال دارم، من یک گرفتاری‌های عجیب و قریبی برایم می‌آید همه هم تعجب می‌کنند، یکی‌اش را مثال زد داریم می‌رویم ماموریت در جاده، یک دفعه از ماشین مقابل سنگی در می‌رود و می‌خورد همان‌جایی که من نشستم می‌خورد به شیشه ماشین، شیشه در صورتم خورد می‌شود، گفت در منزل از تخت آمدم پایین شوم یکدفعه پایم لیز خورد سه جای پای من شکست، گفت دکتر ارتوپد می‌گوید آقا با این شکستگی باید از ارتفاع صد متری بیافتد پایین، می‌گویم آقا من نیم متر از تخت آمدم بیایم پایین پایم لیز خورد دیدم اینطوری شد، گفت نمی‌دونم بعضی می‌گوید چشم بد طرف زندگیت است بعضی می‌گویند نظر کردند بعضی می‌گویند طلسمت کردند، گفتم آقای مهندس، مدیر کل همین استان بود الان در جای دیگری است، گفتم آقای مهندس دو تا سوال از تو دارم، سوال اول نمازهایت را چطور می‌خوانی، گفت والا ما از زمانیکه مدیرکل شدیم گاهی اوقات نماز ظهرمان دم دم های مغرب، نماز مغربمان آخر شب، نماز صبح مان گاهی اوقات آفتاب زده است، گفتم داری چوب بد نمازی‌ات را می‌خوری، گفتم دوم صله رحمت چطور است، گفت چه ربطی به صله رحم دارد، گفتم ارتباط فامیلی‌ات چطور است، گفت گاهی اوقات میشه شش ماه شش ماه برادر خواهرهای خودم را نمی‌بینم، گفتم این مشکل دوم است، هر دویش هم روایت دارد، هر دویش را هم ما حدیث داریم، بی توجهی در امر نماز، بی توجهی در امر صله رحم نکبت می‌آورد در زندگی‌های مردم. حالا این آقا شده مدیر هم دارد خدا را رفته رفته فراموش می‌کند، مرد حسابی تو از وقتی مدیر شدی دیگه نماز اول وقتت نباید تاخیر بیافتد، حالا که شدی مدیر دارد نمازهایت قضا می‌شود، امتحان بدی داری پس می‌دهی، من در بعضی از جلسات عرض کردم امام وقتی آبادان محاصره شد، خبر حصر آبادان را می‌خواستند به امام برسانند کسی جرات نمی‌کرد، گفتند یک کسی خبر را به امام برساند، جناب حاج آقای رفسنجانی گفتند من مامور شدم این خبر را به ایشان برسانم، آمدم به جماران وقت ظهر بود امام وضو گرفته بودند می‌خواستند نماز بخوانند، به خادم امام گفتم امام کجاست، گفتن امام برای نماز رفتن به سجاده ایستاده‌اند، رو به قبله ایستاده بودند، می‌خواستیم کسب تکلیف کنیم خوزستان داشت از دست می‌رفت گفتیم اماما آبادان محاصره شد چه کار کنیم، گفتند امام آمدند بگویند الله اکبر، تا این حرف را زدم امام برگشتند عقب یک نگاهی کردند فرمودند جنگ است دیگه الله اکبر، ایستادند به نماز؛ مردم پیروزی می‌خواهید خدا، آبرو می‌خواهید خدا، همه چیز در خانه خداست، صاحب امروز امام جواد می‌فرماید «الثِّقَةُ بِاللَّهِ ثَمَنٌ‏ لِكُلِ‏ غَالٍ‏‏»[16] مردم چه می‌خواهید بدست آورید که خدا نمی‌تواند فراهم کند، به کجا می‌خواهید برسید که از خدا نمی‌آید، چه چیز گرانبهایی می‌خواهید تهیه کنید که خدا نمی‌خواهد فراهم کند، یک خانه ای می‌خواهید ده میلیارد پول می‌خواهید، صد میلیارد پول می‌خواهید یک میلیارد دلار می‌خواهید، از خدا نمی‌آید، مقام می‌خواهید شغل می‌خواهید همسر می‌خواهید سلامتی می‌خواهید، چیزی است که خدا نتواند «ثَمَنٌ‏ لِكُلِ‏ غَالٍ‏، وَ سُلَّمٌ إِلَى كُلِّ عَال‏»[17] شما هر کجا می‌خواهید برسید خدا، امام اینجوری بود با خدا که خدا این همه عزت برایش داد، این همه آبرو خدا به امام داد، تازه شما فقط امام را دوست می‌داشتید، در منطقه حار حری لبنان سال گذشته ایام ارتحال امام وقتی که تصویری از امام آمد روی صفحه آن سالن، یک فیلمی‌آز امام داشت پخش می‌شد من خودم دیدم کشیش‌های مسیحی سرپا ایستاده داشتند گریه می‌کردند، کشیش های مسیحی در منطقه حار حری بیروت روز چهاردهم خرداد سال قبل، اشک می‌ریختند در مقابل تمثال امام، مردم خوب بندگی برای خدا کردی خدا هم خوب آبرو داری می‌کند، سعی کنید فقیر خدا باشید. «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[18] یعنی همیشه خودتان را گدای خدا بدانید، نه گدای دیگران، گدای دیگران که خیلی بد است، تا می‌توانید آبرو را پیش خانه خدا بریزید تا جمعش کنند، آبرو را پیش مردم بریزید پخشش می‌کنند، خدا جمعش می‌کند و عزت می‌دهد، حافظ می‌گوید

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ، از یمن دعای شب و ورد سحری بود

آن نیمه شب‌ها گدایی می‌کنند روز آقایی می‌کنند، نیمه شب‌ها حواله می‌گیرند روز پاس می‌کنند و خرج می‌کنند، «وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ»[19] لذا در روایات هرجا از فقر تعریف شده فقر الی الله است. به آن آقای مدیر کل گفتم برو نماز اول وقتت را بخوان برو صله رحمت را ترک نکن. ما در همین شیراز داشتیم مرحوم آقای حاج محمد حسن ذکری خدا رحمتش کند بازاری‌های خوب بازار وکیل بود، یک وقت ایشان برای من نقل می‌کرد، فلانی من یک چیزی در هجده سالگی در بازار وکیل دیدم شد چراغ زندگی‌ام، شد معلم اخلاق، گفت من شاگرد یک مغازه‌ای بودم هجده سالم بود اوایل جوانی‌ام بودم مجرد بودم در بازار، گفت یک روز دیدم اول صبح آمدم جلوی مغازه را آب و جارو می‌کردم دیدم یک آقایی از ثروتمندان آن وقت شیراز مغازه‌اش کنار مغازه ما بود که من شاگرد آن مغازه بودم، اول صبح پشت میزش نشسته بود داشت حساب و کتاب خریدها و فروشاتش را می‌کرد، هنوز بازار راه نیافتاده بود، مغازه‌ها هنوز بسته بود، من داشتم آب جارو می‌کردم جلوی مغازه خودمان، یک فقیری داشت از وسط راهرو بازار وکیل راه می‌رفت چشمش به آقای حاجی افتاد، گفت آقای حاجی، گفت بله، حاجی هم با تکبر سر از دفتر برداشت یک نگاهی کرد گفت بله، گفت یک چیزی بده در راه خدا، این هم با تکبر از پشت میزش در حجره‌اش گفت برو، خلایق هرچه لایق بود دادند، گفت این فقیر بیچاره هم گفت حاجی، گفت بله، گفت جان شما لایق! این حرف‌ها را هیچ وقت نزنید، هیچ وقت امتیازاتتان را پای حساب لیاقت تان نگذارید بگذارید پای حساب امتحانتان، خدا دارد امتحانتان می‌کند، خدا اگر به فرعون قدرت داد لایق نبود، فرعون داشت امتحان می‌شد، صدام حسین سی و چهار سال در عراق با قدرت امتحان شد، قارون را با پول خدا امتحانش کرد، آن فقیری که فقیر است و پول ندارد دلیل بر بی لیاقتی‌اش نیست، خدا دارد امتحانش می‌کند، حالا کسی مریض است با مریضی دارد امتحان می‌شود یک کسی با سلامتی، یک کسی با سواد یک کسی با بی سوادی، یک کسی پشت میز مدیرکلی نشسته و یکی هم آبدارچی اداره است، نمی‌توانیم بگوییم این آبدارچی یا آن پشت میزی شریف است هر دو را خدا دارد امتحان می‌کند، این حرف اشتباهی است که بگوییم ما قابلیم داریم، خلایق هرچه لایق بود دادند، اینجور حرف زدن هم اشتباه است، هرچه خدا به هر کسی داده دارد آزمایشش می‌کند، آیت‌الله العظمی‌را در مقام مرجعیت امتحان می‌کنند من طلبه را در مقام طلبگی، تاجرش را در مقام ثروت، فقیرش را در جایگاه فقر، همه داریم امتحان می‌شویم صورت مساله‌ها مختلف است ولی آسمان یک آسمان است، همه دارند امتحان می‌شوند ولی مساله‌ها فرق می‌کند، به آن فقیر گفت خلایق هرچه لایق بود دادند.

 آن فقیر بیچاره گفت حاجی چون لایقی خدا بهت داده چون ما نالایقیم خدا به من نداده، بیا به شکرانه اینکه مثل من نیستی یک کمکی به من کن، گفت یکدفعه این آدم مغرور ثروتمند گفت من مثل تو بشم، خدا اگر بخواهد من را مثل تو قرار بده شش ماه باید بشینه حسابش کنه، پناه برخدا، خدا نکنه کسی به پول برسی اینجور سرش بیاد، می‌گه خدا را نعوذبالله اینقدر ضعیف بشه ببینه که بگه خدا حریف من نمیشه من را جمع کنه شش ماه باید بشینه حساب کنه که چکار کنه من فقیر بشم، گفت این حرف تند را هم به فقیر زد، گفت این فقیر سرش را انداخت زیر رفت. خدا رحمت کند مرحوم آقای ذکری را، گفت آقای حدائق است خدا شاهد اسست نیم ساعت نشد، نیم ساعت، به نیم ساعت نکشید، گفت دیدم یک پیکی آمد در بازار وکیل، یک نامه رسان، گفت من جلوی مغازه ایستاده بودم گفت مغازه حاجی فلانی کجاست گفتم همین مغازه بغل، گفت آمد دقیق سر جای همان فقیر ایستاد، نرفت داخل مغازه‌اش از همانجا، خدا می‌خواهد نشان بده، گفت رو کرد طرف همان حاجی، گفت حاجی فلانی شما هستید گفت بله، گفت الان یک تلگراف فوری از بندرعباس رسید، کشتی جنس شما در دریا غرق شد، تمام سرمایه‌اش رفت زیر آب، گفت این حاجی هم دستپاچه شد دفتر را بست در مغازه بست، تلگراف را گرفت رفت از بازار وکیل رفت که دیگه به بازار برنگشت، سفره زندگی‌ات را جمع کرد. خدا شش ماه بشینه فکر کنه! خدا در نیم ساعت جمع کرد، در نیم ساعت، برای خدا کاری ندارد که، خدا مامون عباسی که سیصدهزار تا سرباز در سپاهش بود با دو تا قطره آب جمعش کرد، خدا که نمی‌خواهد قشون کشی بکند، فرعون را وسط نیل خدا جمع می‌کند، فرعون ما قدرت بهت دارد دویست سال حکومت کردی، بخواهیم ببریمت که نمی‌خواد جبرئیل را بفرستیم به نیل می‌گوییم باز شو، وقتی داخل نیل شدی می‌گوییم جمع شو، قوم عاد را با یک باد تند، باد سوزان، همین بادی که می‌وزد همین باد ملایم، خدا یک مقداری ضریب سرمایش را می‌برد بالا همه در جا می‌میرند، سرما می‌زند، این ساعقه آسمانی یک خورده درجه‌اش بیشتر شود مگر قوم ثمود را اینطور جمع نکردن مگر قوم عاد را اینطوری جمع نکردند. مردم ارتباطتان را با خدا قوی کنید.

امام جواد فرمودند وَ اعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَوَاتِ»[20] حضرت فرمودند شهوات را دور بیانداز. نصیحت می‌خواهی از امام جواد، نصیحت سوم، از شهوات مردم پرهیز کنید، شهوت رانی نکنید، گناه نکنید، نافرمانی الهی انجام ندهید.

چهارم، امام فرمود «وَ خَالِفِ الْهَوَى»[21] با هوی و هوس تان مخالفت کنید، می‌گوید هر کسی با هوی و هوسش مخالفت کند نانش را می‌خورد، نتیجه‌اش را می‌بیند، هر جا برای خدا گذشت کردید خدا حمایت‌تان می‌کند، خدا تاییدتان می‌کند، امام فرمود با هوی و هوس مخالفت کن «وَ خَالِفِ الْهَوَى وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ»[22] امام فرمود مراقب باش که تو هرگز از نگاه مراقبت خدا پنهان نیستی. مردم عالم محضر خداست، در خانه، در مسجد در خیابان هرجا می‌روید هرجا هستید خدا هست، امام جواد فرمود فراموش نکن که تو هیچگاه از نظر الهی، مغفول نمی‌مانی همه جا زیر دوربین مدار بسته خدا هستی، شما ببینید امروز ماهواره باید ایمان‌ها را قوی کند، ماهواره آمده مردم از آن سر دنیا با این سردنیا ارتباط دارند، در بعضی از ادارات می‌روم دوربین های مدار بسته گذاشتند اعلام هم کردند این اداره با دوربین مدار بسته کنترل می‌شود در اسانسورش می‌بینند شما در اتاق مدیر شما را نگاه می‌کنند در راهرو می‌بینندتان در هتل‌ها همین طور است مردم این دوربین های مدار بسته توحید را باید زیاد کند تا سی سال قبل اگر می‌گفتند «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى»[23] مردم می‌گفتند چطور خدا می‌بیند، ما در اتاق دربسته مان هم خدا می‌بیندمان، حالا در اداره در اتاق در بسته نشستی آن آقایی که کنترل می‌کند تو را می‌بیند، بشر با این عقل محدود دانش محدودش می‌تواند دستگاهی خلق کند جزء جزء زندگی‌ها را کنترل کند خدا نمی‌بیند، خدا متوجه نیست. امام جواد فرمود فراموش نکن که هیچگاه تو از نظر الهی غافل نخواهی ماند و خدا پیوسته ناظر بر توست «لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ»[24] پس مواظب باش که داری چه می‌کنی، مردم حواستان باشد که چکار دارید می‌کنید، هرچه کشتید برداشت می‌کنید، آخرت تافته جدا بافته از دنیای شما نیست، برید در دنیایتان چی زراعت می‌کنید، قیامت همان را دارید برداشت می‌کنید، مرحوم حضرت امام رضوان‌الله تعالی‌علیه فرمودند الان هم مردم روی پل صراط دارند حرکت می‌کنند، می‌خواهید ببیند قیامت از صراط چطور می‌گذرید ببینید در دنیا دارید چگونه حرکت می‌کنید پاهایتان را کجا می‌گذارید تو چه جلساتی می‌روید با چه کسانی هستید، دقیقا آخرت بازتاب دنیای شماست، آخرت را می‌خواهید ببینید چه می‌کنید دنیا را ببینید چه می‌کنید پس مراقب باش، امام به آن فرد فرمود مراقب باش که دارید چکار می‌کنید.

 

[1] بحارالانوار ج75 ص378

[2] بحارالانوار ج75 ص378

[3] بحارالانوار ج75 ص378

[4] بحارالانوار ج75 ص378

[5] الکافی ج2 ص78

[6] آل‌عمران آیه134

[7] مستدرک الوسائل ج1 ص345

[8] آل‌عمران آیه134

[9] آل‌عمران آیه134

[10] آل‌عمران آیه134

[11] بحارالانوار ج75 ص378

[12] بحارالانوار ج75 ص378

[13] بحارالانوار ج75 ص378

[14] بحارالانوار ج75 ص378

[15] صحیفه سجادیه دعای بیستم(دعای مکارم الاخلاق)

[16] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص136

[17] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص136

[18] بحارالانوار ج75 ص378

[19] بحارالانوار ج75 ص378

[20] بحارالانوار ج75 ص378

[21] بحارالانوار ج75 ص378

[22] بحارالانوار ج75 ص378

[23] علق آیه14

[24] یونس آیه14

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه