استاد حدائق روز جمعه 19 فروردین 1401 همزمان با ششمین روز از ماه مبارک رمضان در مهدیه بزرگ شیراز به بیان « آثار و برکات روزه داری» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»[1]؛ و نفس را از هوا و هوس بازداشته است پس بی تردید جایگاهش بهشت است.
آیهای که تلاوت شد، آیه 40 سوره مبارکه نازعات، با توجه به ایامی که در آن قرار داریم، شهر الله است، ماه مغرفت است، ماه رحمت، ترجمه آیه و نکات پیرامون ای آیه شریفه مطالبی را در آثار و نتیجه و ثمرهای روزهداری در زندگی فردی و اجتماعی ما، قرآن میفرماید:
«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه»[2] ؛ کسانی که از جایگاه الهی و مقام الهی میترسند، و خودشان را از هوا پرستی باز میدارند، «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»[3] ؛ بهشت جایگاه آنها است، در آیات فراوانی ما داریم که خداوند اشاره میفرمایند بهشت را به بها میدهیم نه به بهانه! بر خلاف این تصور غلط که حتی در قالب شعر هم بعضی شعراء این اشتباه را میکنند؛ «جنت به بهاء نمیدهیم میدانم این غلط است اما به بهانه میدهی میدانم.
خداوند در موارد فراوانی در قرآن میفرماید، ما بهشت را به بهاء میدهیم، باید کار کرد، باید زحمت کشید باید فرق باشد بین آن کس که در مسیر است و اطاعت میکند، و بین آن کس که نافرمانی میکند، اگر فرق نباشد عدل نیست، خدا عادل است و ظالم نیست، باید فرقی باشد بین امیر المؤمنین علیه السلام و معاویه، باید فرقی باشد بین صالحین و طالعین، باید فرق باشد بین آن خانم و آقای که شؤونات دینی پرا رعایت و آن کس که رعایت نمیکند از آیات که گویایی این است که بهشت را خدا به بهاء میدهد یعنی؛ به تلاش شما، زحمت شما، کار و کوشش شما، همین آیه 40 سوره نازعات است.
قرآن میفرماید: «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى»[4] بهشت جایگاه کسانی است که از خدا حساب بردند، حرمت خدا را حفظ کردند، نفس خود را از هوا پرستی باز داشتند.
ما هر کس را بهشت نمیبریم، جای دایگر خدا میفرماید:
«تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا»[5]؛ بهشت جایگاه انسانهای متقی است.
«وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[6] «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا»[7]
از این ایات در قرآن فراوان است که؛ بیانگر این است که مردم! افراد خوب! خوبیهایتان فراموش نمیشود، ذرۀ مثقالها، کار نیک شما پاداش داده خواهد شد وآنهایی که خطا میکنند ذرهالمثقال کارخلاف آنها بررسی میشود.
من چند تا نکته ذیل این آیه عرض کنم نکتهی اول اینکه «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه»[8] شاید برای بعضی ازعزیزان این سوال پیش بیاید از خدا چرا باید ترسید؟ خداییکه ارحم الراحمین است، خدایی که اکرمالاکرمین است، خدایی که ستارالعیوب است، خدایی که در خوبی معدن خوبی است، اصل خوبی است، شما اولیا و انبیاء و صلحا و ائمه اینها تربیتیافته مکتب الهی هستند، بخشی ازآن اقیانوس بیپایان فضائل الهی را میبینید یک شخصی رعایت میکند و میشود اسوهی پاکی، اسوهی خیر و اسوهی نیکی. خدایی که در رحمت نظیر ندارد، در بخشش نظیر ندارد من گاهی اوقات بعضی جاها که از خودشان بریدهاند و مأیوس شدند و ناامید، میگویم خودت را چقدر دوست میداری، حالا بعضیها خیلی کم لطف هستند میگویند خودم را دوست نمیدارم این خیلی بد است، کسی که برای خودش ارزش قائل نباشد برای دیگران هم نمیتواند ارزش قائل باشد، آن کسی که به خودش ظلم میکند نمیشود رویش حساب کرد حالا من اینجا نمیخواهم حاشیه بروم اما یک گریز بزنم، کسیکه گناه میکند یعنی برایخودش احترام قائل نیست، آنکسی که ظلم میکند یعنی من برای شخصیت خودم ارزش قائل نیستم بشوم ظالم یا عادل؟، آنکسی که برای شخصیت خودش ارزش قائل نیست، حالا شاید این حرفهم نمیزند اما عملش این را نشان میدهد، ما در بحث حجاب بحثمان همین است، این خواهر محترمهای که برای خودش ارزش قائل نیست، نگاههای آلوده را گدایی میکند که؛ به سمت او متوجه شود، چطور میشود روی این حساب باز کرد؟ من وقتی شخصیت خودم برای خودم بیارزش شده شخصیتهای مردم برای من ارزشمند نیست. لذاست که امام باقر علیه السلام به امام صادق علیه السلام میفرماید: پسرم با پنج گروه رفاقت اصلا نکن، همسفر نشود، همخوراک نباش، یکی از آنها امام میفرمایند گناهکار است، یک آدم گناهکار به خودش دارد ظلم میکند، شما چطور روی آن گناهکار حساب باز کنید؟
خوب قطعا کسی که برای خود ارزش قائل نیست، برای دیگران هم ارزش قائل نمیشود، حالا من به بعضیها میگویم خودتان را چه قدر دوست میدارید؟ پدرت و مادرت را چه قدر دوست میداری؟ میگویم این را ضرب در بینهایت کن، مساوی است محبت خدا به من شما و تمام بستگانمان، حاج آقا! حاج خانم! امام زمانت را چه قدر دوست میداری؟ پدر و مادرت را چه قدر دوست میداری؟ برای خودت چه قدر ارزش قائل هستی؟ اینها همه لطف اوست، معدن محبت خدا است، بنویس محبت خودم به خودم ضرب در بینهایت مساوی است با محبت خدا به خودم، با خودمان را کی به اندازه خدا دوست میداریم؟ در حدیث قدسی داریم خدا میفرماید: (این برای آنهایی که بریدهاند، مایوس شدهاند، دور شدهاند، این را برای آنها بخوانید) لو یعلم المُدبرون عنی کیف انتظاری لهم و رفقی بهم و شوقی الی ترک معاصیهم»[9] سخن خدا است، خدا میفرمایند: اگر مدبرون، مدبرون یعنی فرعون، یعنی نمرود، یعنی شداد، یعنی داعش، آنهای که اصلا پشت کردند به خدا، میدانستند چقدر خدا اینها را دوست میدارد، چقدر خدا منتظر برگشتن اینها است، چقدر خدا منتظر که فرعون پشیمان میشد، نمرود بر میگشت، معاویه بر میگشت، اگر اینها این را میفهمیدند، از شدت شوق و خوشحالی قطعه قطعه میشدند، یعنی این بدن دیگه قوام پیدا نمیکرد، قرار پیدا نمیکرد، فقطع اجسادهم و در جا میمردند، دیدید یک وقت یک خبر غیر منتظره را به یکی میدهند میگویند در جا مرد شنیدید؟ نشنیدید من امروز برایتان میگویم. نمونهاش نهجالبلاغه خطبه همام؛ همام آمد خدمت امیر المؤمنین علیه السلام، به حضرت عرض کرد «صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ»[10] آقا متقین را برای ما تعریف کنید، آدم با تقوا کیست؟ حضرت یک جمله کلی گفتند و گذشتن، فرمودند: همام تقوا داشته باش، اتق الله که خدا انسانهای با تقوا را دوست میدارد، همین جمله امام گفتند سر بسته همام لم یغنه بذلک الکلام قانع نشد، گفت آقا بیشتر برام بگید، من با این دو جمله سیر نشدم، اشباع نشدم، متقین را تعریف کنید، تا این را گفتند آقا شروع کردند به گفتن؛ صد و ده ویژگی امام برای متقین نام برد، «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ»[11] امام شروع کردند یکی یکی ویژگی انسانهای با تقوا را نام بردند، فرمودند، فرمودند، تا رسیدند به آخرین صفت متقین، همام فریادی زد و در جا جان داد. تمام کرد در محضر امیر المؤمنین علیه السلام، آقا رو کردند به مسلمانان فرمودند من میدانستم، اگر اینها را بگویم همام تمام میکند.
چون همام دید هر چه آقا دارد میگوید در خودش هست.
من یک مثالی تقریب به ذهن بزنم؛ بگویم الان حالا شما مؤمنین و متدینین باید مثالهای معنوی زد.
میگویند میخواهم الان در این مجلس قرعهای بیندازیم برای مثلا یک نفر خواهرا و یک نفر از برادران، هر که از قرعه در آمد این را میخواهند در اسرع وقت ببرند کربلای معلی زیارت سید الشهداء رایگان مهمان امام زمان (عج) تا این مطرح میشود تبشهای قلب شروع میشود، خدا کند قرعه به نام ما در آید، هر چه این قرعهکشی نزدیکتر میشود به آن فرد مورد نظر تبش بیشتر میشود، میگویند قرعه توی آقای ان افتاده مردهای مثلا بالای چهل سال آنهایی که بالا چهل سال هستند تپشهای قلب بیشتر میشود، هی محدودتر محدودتر تا میگویند آقا فلانی از قرعه در آمد.
یک وقت میگویند آقا سکته کرد، شوق و اوج خوبی قرار نگرفتن روح در کالبد است، امیر یالمؤمنین علیه السلام فرمودند: من میدانستم، همام چون این صفات در آن بود نمیخواستم باز کنم مطالب را خودش اصرار کرد، ولی میدانستم اینها را بیان کنم، همام تمام میکند و تمام کرد.
خوب خدایی که با این همه مهربانی چرا باید از این خدا ترسید؟ سؤال. معمولا ترس از آدمهای خطرناک، بیدین، ظالم، جنایتپیشه شما امروز در جامعه از یک آدم متدین و مؤمن هراس ندارید. از یک مؤمن واقع خوف نداری که مال شما را کم و زیاد کند. به راحتی میسپارید امانت را دست آدم امین فکر اشفته هم سراغت نمیآید، من یک وقت از آیت الله العظمی مکارم خودم شنیدم ایشان فرمودند: در نجف یک آقای از تجار نجف 500 سند خانه به نامش بود مال ایرانیهای که نجف بودند اینها قانونا سند به نامشان نمیشد، باید سند ملک را به نام یک عراقی بالاخره مقیم سند میزدند، یک آقای متدین بود در نجف 500 سند به نامش بود، ایشان فرمودند، آن آقا از دنیا رفت، یک سندش دچار اشکال نشد، بچههایی تربیت کرده بود متدین به بچههایش سفارش کرده بود این اسناد امانت است نزد من، به نام من است ولی مال دیگران است، ما امروز هراسمان از چه کسانی هست؟ آنها که دین ندارند، پولها را کیا میخورند؟ حق الناس کیا میکنند؟ کم کاری چه کسانی میکنند؟ ظلم از چه کسانی دیده میشود؟ خیانت چه کسانی پیشه میکنند؟ آنهایی که از مقام خدا نمیترسند.
میگویند آقا از مقام خدا بترس نه از ذات خدا. مقام خدا یعنی از عدالت خدا بترسید. از نظارت خدا بترسید. از اینکه خدا احکم الحاکمین است بترسید. نه از ذات خدا. ذات خدا منشأ رأفت است، در دعای افتتاح که شبها میخوانیم، «انت ارحم الراحمین فی موضع العفو و الرحمه و اشد المعاقبین فی موضع النکال و النقِمه»[12]، این مقام خدا است.
بترسیم از اینکه در مقام انتقام خدا سخت انتقام میگیرد، از آنهای که ظلم کردند و جبران نکردند، لذا این نکته اول از مقام خدا باید ترسید.
اقای ابوحمزه ثمالی میگوید آمدم خدمت سجاد علیه السلام، آقا یک جریانی برای من نقل کردند از یکی افراد بنی اسرائیل فرمودند: این را مرحوم شیخ صدوق در کتاب شریف امالی نقل میکند.
امام سجاد علیه اسلام فرمودند: آقای ابو حمزه ثمالی! شخصی بود در بنی اسرائیل فرد بسیار خوب، پاک و سالم، همسایهای داشت کفن دزد اصلا معروف هم که این آدم کفن میدزده، همس آیه دیوار به دیوار این آقا بود، اصلا درآمدش از کفن دزدی بود، اموات را که دفن میکردند، نیمه شب میرفت نبش قبر میکرد کفن در میاورد. این آقای همس آیه متدین مؤمن خوب، مریض شد فرستاد دنبال همس آیه کفن دزدش، همس آیه کفن دزد آمد دیدن این آقا دوتا کفنی گذاشت جلو این کفن دزده، همس آیه دزد، یکی مرغوبتر و یکی ضعیفتر.
گفت این کفنیها کدامش به نظر تو بهتر است؟ کدامش را میپسندی؟ کدامش ارزشمندتره؟ خوب حرفهاش هم از بس کفن دزدیده بود میفهمید، کفنی بهتر را نشان داد گفت؛ این کفنی، کفنی بهتر است.
گفت من این را به تو هدیه میکنم، الان بردار، کفن از دور من نکش، کفن من را ندزد، میخواهی ببری من الان به تو میدهم.
حرف امام سجاد علیه السلام است! آقا زین العابدین برای ابو حمزه دارد نقل میکنند، گفت آقا این کفن بهتر را بردار به تو هدیه دادم ببر، من را با آن کفن دیگه دفن میکنند ولی دست به قبر من نزن، ما را عریان در قبر نکن.
گفت نه آقا ما همس آیه هستیم، ما نسبت به همس آیه این جسارتها را نمیکنیم. گفت از تعارفها برویم بیرون، کفنی بهتر را برداشت گفت ببر همین رو خرجش کن، این کفنی ضعیفتر برای من.
امام سجاد علیه السلام فرمود آقای ابوحمزه ثمالی! آن آقای همس آیه متدین مؤمن مرد، بردن تشییعاش کردند با همان کفنی ضعیفتر پوشانده شد، دفن شد، شب لیلۀ الدفن امان از شیطان، وسوسهگیریهای شیطان.
اینکه بعضیها میگویند آقا شیطان ما را تسخیر کرده، این حرف غلطی است، شیطان کسی را تسخیر نمیکند، شیطان وسوسه میکند، یوسوس فی الصدور الناس، هی وسوسه میکند تحریف میکند، ببرد تو را سمت کاری که خدا نمیپسندد.
وسوسهگیرهای شیطان شروع شد، با خودش گفت؛ ببین شیطان در توجیه خیلی ید طولای دارد، امیر المؤمنین فرمود: شیطان راههای ناهموار را اول هموار میکند، موانع را در نگاه شما بر میدارد، بعد میگوید بیا حرکت کن، چه اشکالی دارد؟ یک شب هزار شب نمیشود، حالا یک شب در مجلس معصیت تو که همهاش آدم خوبی بودی، یک شب را خدا میبخشد، گاه اوقات با همین وسوسهگیریها انسانها را میبرد.
شیطان چنان این همس آیه کفن دزد را وسوسه کرد، گفت حالا این آقا مرده، مرده چیزی نمیفهمه، یک چیزی گفت، این را در زمان حیاتش ما قول دادیم حالا این مرده تعهد نداریم، آمد تو قبرستان، شروع کرد قبر را کرد، رفت پایین، رسید به بدن همس آیه متوفی تا دست را برد کفن را بردارد، فریادی از جسد بلند شد، لا تفعل! نکن! تا این صدا را شنید، چنان وحشتی او را گرفت، از قبر آمد بیرون، اصلا متحول شد، دگرگون شد، این صوت متوفی او را بهم ریخت، آمد منزل کفن دزدی را گذاشت کنار، یک آدم دیگری شد، عوض شد، مدتی گذشت امام فرمودند، مریض شد، دیگه همان لاتفعل آن متوفی و خوف از مقام خدا، کاری به سرش آورد که یک روز بچههایش را جمع کرد روزهای بیماریش آن کفن دزد به بچههایش گفت من چطور پدری بودم برای شما، بعضی پدرها زحمتکش خوبی هستند، ولی مربی خوبی نیستند، پول خوب در میآورند، امکانات و تصحیلات زندگی را خوب فراهم میکند، اما تربیت بچهها را غافل شده، هدایت اینها را غفلت کرده که اصل آن است.
گفت من چطور پدری برای شما بودم، آنها هم گفتند تو پدر زحمتکشی بودی، زندگی را تأمین میکردی، از نظر اقتصادی مشکل نداشتیم.
گفت من یک وصیت دارم، وصیت من را انجام بدهید، گفتند وصیتت چیست؟
گفت من وقتی مردم من را دفن نکنید، جسد من را آتش بزنید، جسد که سوخت و خاکستر شد، نیمی از خاکستر را به باد بدهید توی صحرا، نیمی از آنرا دم آب بریزید آب ببرد، من نمیخواهم از پیکر عنصری گناهکارم دیگر چیزی بماند.
امام سجاد علیه السلام میفرماید: وقتی از دنیا رفت یکی از بچهها به این وصیت عمل کرد، جسد پدر را آتش زد، این را امام سجاد علیه السلام و مرحوم شیخ صدوق در ذیل همین آیه 40 سوره نازعات نقل میکند.
نیمی از خاکستر پدر را به باد دادند، و نیمی از خاکستر را به صحرا، بدن را هم سوزاندند امام میفرمایند آن شب این کفن دزد، به خواب یکی از صالحان آمد، دیدند که وضعش خیلی خوبه.
گفتند چه شد؟
گفت بدن من را وقتی خاکسترها را به باد و آب دادند، یک وقت از طرف خدا خطاب شد. قم، بایست.
گفت دیدم که خاکسترها جمع شد بدن شد بدن اولیه، از طرف پروردگار خطاب شد که چرا همچین وصیتی کردی؟ ندایی آمد که چنین وصیت کردی؟
گفت؛ گفتم خدایا از ذات شما ترسیدم، از وجود شما از مقام شما ترسیدم، با این همه خطا گفتم بگذار از من چیزی نماند. خطاب شد ترسیدی؟
عرض کردم؛ بله.
ازطرف خدا این هم بشارت است، این را هم بشنو آن موقع که میگویند حق الناس گردنمان بود حلالیت طلبیدیم، حلال نکردند، چه خدای ارحم الراحمین، این ما در قیامت هم داریم خدا این جوری عمل میکند.
از طرف خداوند خطاب شد چون ترسیدی و چون پشیمان شدی، تمام حقوق کسانی که از آنها کفن دزدیده بودی، من از جایگاه خودم از حق خودم تأدیه میکنم وتو را بخشیدم، و تو در رضوان من قرار گرفتی.
و «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه»[13] از جایگاه الهی ترسیدن، این سبب میشود انسانها را باز میدارد، کفن دزد را میآورد سر خط، خلاف کار را میآورد سر خط، اینهای که عمر در اشتباه بودند، دفعه برگشتند در تاریخ هم کم نبودند، برگشتند، توبه کردند، رو به خدا آوردند، خدا هم میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا»[14] ما همهای گناهان را میبخشیم.
یک و دو نکته من در این آیه محضر عزیزان عرض کنم، ما بخواهیم هوا پرستیها را مدیریت کنیم، خوف الهی است، مردم اگر از خدا خائف باشد، از مقام خدا هوا پرستی نمیکند، حرف هر چه شد از سر زبانش در نمیاد، میترسد از خدا.
من یک وقتی مرحوم ایت الله والد ما از استادشان آیت الله العظمی آقا شیخ بهاء الدین محلاتی نقل میکردند، خدا رحمت کند این مرجع بزرگ که واقف این مکان این مرجع و بنیانگذار این بناء مرحوم آیت الله والد ابویی میگفتند یک وقتی در محضر ایت الله العظمی حاج شیخ بهاء الدین محلاتی بودیم یک کسی آمد خدمت ایشون، از یک کسی دیگری نقل قول کرد که پشت سر ایت الله العظمی آقا شیخ بهاء الدین محلاتی حرفهای نامربوطی زده بود، غیبت کرده بود و این آمد اینها را نقل کرد.
ببینید ترس از مقام خدا میشود این، امام صادق علیه السلام به عنوان بصری فرمودند: اگر کسی آمد به تو گفت یک گفتی دهتا میگویم، تو بگو از دهتا بگوی یکی هم نمیشنوی.
این ترس از مقام الهی است، گفتند وقتی مطالب را نقل کرد ایت الله العظمی محلاتی فرمودند بروید به آن آقا بگویید ما به خدا معتقدیم، ما به روز جزا اعتقاد داریم، نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم، آنکه از خدا میترسد، و باورش این است که هر حرفی که میزند باید جواب پس بدهد، طرف میگوید دلم میخواهد میگویم، دلت میخواهد؟ نشانت میدهم، میتوانیم به کسی مربوط نیست، همین که هست، به همین راحتی، اینها نتیجه نترسیدن از مقام خدا است. او که از مقام خدا میترسد بدی را با بدی پاسخ نمیدهد، غیبت را با غیبت جواب نمیدهد، ظلم را با ظلم پاسخگو نیست.
گفتند بروید به آن آقا بگویید ما از قیامت میترسیم، ما به خدا معتقد هستیم همین.
ما میخواهیم هواپرستیها مدیریت بشود، ترس از مقام الهی در خودمان ببریم بالا، آنکه از خدا میترسد اجحاف نمیکند، آنکه از خدا میترسد احتکار نمیکند، آنکه از خدا میترسد میتواند ظلم کند و ظلم نمیکند.
«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى»[15] اصلا رمضان برای همین است، ضریب درس از مقام خدا برود بالا، خدا را فراموش نکنیم، یکی از دستآوردهای گرسنگی و تشنگی را پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود، گرسنه و تشنه میشوید، یاد گرسنگی و تشنگی قیامت کنید، تشنه میشوی یاد قیامت باش، گرسنه میشوی یاد قیامت کن، که آنجا دیگر کمک کاری نداری، آنجا در گرو اعمال خود هستی، این هم نکته دیگر.
از این آیه میفهمیم، نفس انسان طغیانگر و فتنهگراست، باید مدیرتش کنیم، آقایان باید حواستون باشد، بشر از زمان که استارت تکلیفش میخورد تا زمان که نفسش از شمارش میافتد، تو میدان جنگ است، چرا پیامبر این جنگ داخل را فرمودند اکبر، زیر تیر و تیربار، گلوله شیمیایی شدن را قطع نخایی شدن را میفرمایند اصغر.
آنجایی که جان انسان در مصاف خطر است پیامبر صلی الله علیه و آله اول میفرمایند جنگ اصغر است، اینجایی که روح انسان، در مصاف خطر است پیامبر صلی الله علیه و اله میفرمایند اکبر است.
یک جهتش همین است، طولانیترین جنگ عمر هر کسی جنگ اکبر است، جنگ با نفس است، تو خلوتت در جهاد هستی، زمانی که سر کاری در جهادی، دورهای بازنشستگی در جهادی، تو سن پیری در حال جهادی، جوانی در حال جهادی، زمانی که فراخ دستی در حال جهادی، زمانی که تهیدستی در حال جهادی، سلامتی، بیماری، فقر، غناء، در هر جای دنیا هستی در حال جهادی، جهاد اکبر، این جهاد اکبر اگر بخواهی فائق بشوی، پیامبر صلی الله علیه واله آمد استقبال رزمندهها فرمودند: آفرین بر شما رزمندگان که از جنگ کوچکتر برگشتید، بر شما است بر جهاد بزرگتر شرکت کنید. عرض کردند؛ یا رسول الله جهاد اکبر کدام است؟ پیامبر صلی الله علیه فرمودند، جهاد انسان با نفس که در بین دو قفسه سینهی او است این جهاد آقای ان هست، شیطان تا نفس آخردنبال انسان است.
اینکه شاعر میگوید:
هر کس از پل بگذرد خندان بود.
پل، پل صراط است نه این پلهای توی شهر و جادهها، آن پل اگر گذشتی.
لذا تا هستیم، شیطان قسم خورده هست، و وسوسه میکند، برای اینکه مدیریت کنیم.
«وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه »[16]؛ نکته پایانی هم، قانون الهی برای همه هست، هر کس میخواهد سالم بماند، «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّه »[17] راه نجات از مقام خدا هراس داشتن و ترسیدن است.
عرضم تمام در آن خطبهای هر جمعهای پایانی ماه شعبان که رسول الله در مدینه میخواندند قبل از ماه رمضان خطبهای مفصلی است که در کتابهای روائی ما نقل شده. پیامبر شرح وظایف برای روزه داران تبیین میکنند، چه بکنید در ماه رمضان؟
قرآن بخوانید، صدقه بدهید، دستگیری از ضعفاء بکنید، یادی از قیامتتان بکنید دستورها و رهنمودهای که پیامبر فرمود، پایان خطبه امیر المؤمنین علیه السلام قیام کرد، ایستاد عرض کرد: یا رسول الله صلی علیه و اله «ما افضل الاعمال فی هذا شهر العظیم»[18] با عظمتترین کار و با فضیلتترین کار در ماه رمضان چیست؟
بهترین کار کدام کار است؟ پیامبر کارهای خوب را نام برد، بهترین کدام؟ پیامبر فرمود، یا علی؛ «افضل الاعمال الورع عن محارم الله»[19]، عالیترین کاری که در ماه رمضان میتوانید جامه عمل بپوشانید، و روزهبگوید فلان کار را کردم دیگه بالاتر کار نیست، از حرام الهی انسان خودش را متوقف کند، راه رسیدن به ورع عن محارم الله یقینا ترس از مقام خداست.
بسنده کنم من یک تذکر هم عزیزان گفتند اشاره کنم، انشاءالله که جمعههای اینده هم در خدمت عزیزان هستیم، دوستان متایل بودند که سفره افطاری پهن بشود، بعضیها عنوان کردند بعضیها عنوان کردند که ما مهمانیم یا اینکه مهمان داریم، میخواهیم از فیض دعای سمات و مجلس امام زمان هم بهره بگیریم یک کار بکنید که قابل جمع باشد، مخصوصا خواهران که باید مدیریت منزل را به عهده بگیرند افطاری منزل را داشته باشند، تذکر دادند یک نیم ساعتی قبل از اذان رعایت وقت کنیم، مجلس را ما تمام کنیم.
من این را میگویم حواستون باشد تا الان اگر میگفتید از این به بعد دیگر نگویید، ابوی ما میگفتند هر جا دعوت میشدیم، اگر صاحب مجلس آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق تعارف میکرد و میگفت قابل شما را ندارد، اشاره به سفره میکردند و میگفت قابل شما را ندارد، ایشان خیلی ناراحت میشد، میگفتند ما قابل نعمت خدا را نداریم، نعمت خدا را نباید آورد پایین، یک کسی میگفت آقا سفره شرم پهن کردم، توهین به نعمت خدا است. ما یک نان خالیاش را هم نمیتوانیم حمد کنیم، نعمت الهی است، زبان ما قاصر است از حمد الهی. دیگه عزیزان به این نتیجه رسیدند که در این چند جلسهای که من به سهم خودم از طرف همهتان از حاج آقای محمدی هم تشکر میکنیم که فیض معنوی مجلس را ایشان با صدای گرم خودشان میدهند، خدا انشاء الله که وجود ایشان از همهی بلیات محفوظ و مستدام بدارد، وهمهای جمع محترمی که در خدمتیم و همه عزیزانی که زحمت میکشند. برادر عزیزمان جناب آقای سامولیان، و همه دوستان و دست اندرکاران.
لذا گفتند نیم ساعت به اذان تمام کنید، عزیزان که برنامه دارند بر خودشان این برنامههای اینها هم آسیب نبیند.
خوب حاج آقای محمدی شما را بردند در خانه حضرت زهرا(س) و امام عصر.
من هم نمک مجلس نام از حضرت و از علامه امینی نقل میکنند؛ مرحوم علامه امینی فرموده بود دو تا روضه برایم تجربه شده که امام زمان نظر خاص به این دوتا روضه دارد.
یک روضه آتش زدن درب خانه امیر المؤمنین(ع).
و یکی روضه به آتش کشیدن خیام حرم حسینی(ع)
مرحوم علامه امینی فرموده بود این دوتا روضه را من تجربه کردم، هر گاه دلمان میخواست آقا ولی عصر(عج) یک عنایتی به مجلس ما داشته باشد، میگفتند یکی از دو تا روضه را بخواند. حالا اولین جمعه ماه رمضان است، خانه، خانه امام زمان است، روز روز امام زمان است، جمع، جمع عاشقان و منتظران امام زمان است، بگوییم:
آقا باز آی برای شیعیان خود روضه مادر بخوان.
روضه مادر را از زبان فرزند باید شنید.
آقا باز آی برای شیعیان خود روضه مادر بخوان.
از درد و سوزی سینه و از آه پشت در بخوان
یابن الحسن یابن الحسن
به یاد همه در گذشتگان.
یابن الحسن یابن الحسن
شاعر میگوید مرتضی بود نمیدانم چرا هی صدا میزد ای فضه بیا.
مرتضی بود نمیدانم هی صدا میزد فضه بیا.
روضه من همین دو بیت التماس دعا.
یا رسول الله زهرا را ببین پشت در افتاده بر روی زمین
از فشار در شکسته پهلویش تازیانه عدو بر بازویش.
همه بگیم یا زهرا یا زهرا
اللهم صلی علی فاطمه ابیها و بعلیها و بینها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
[1] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[2] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[3] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[4] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[5] . سوره مریم، آیه 63.
[6] اعراف آیه128
[7] نبأ آیه31
[8] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[9] محجة البیضاء ج8 ص62
[10] نهجالبلاغه خطبه متقین
[11] نهجالبلاغه خطبه متقین
[12] مفاتیح الجنان، دعای ابوحمزه ثمالی
[13] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[14] . سوره زمر، آیه 53.
[15] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[16] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[17] . سوره نازعات، آیه 40 و 41.
[18] وسائل الشیعه ج10 ص314
[19] وسائل الشیعه ج10 ص314