استاد حدائق روز سه شنبه 16 فروردین ماه 1401 مصادف با سومین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.
جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[1]
صدق الله العلی العظیم
مسئلهی مربوط به روزه را یکی از عزیزان مطرح کردند من اشارهای کنم، افرادی که در ماه مبارک رمضان کسالت دارند و روزه گرفتن برای آنها ضرر دارد، یا اینکه شرایط روزه گرفتن ندارند، مسافر است و تکلیف به روزه گرفتن ندارد و قصد ده روز نکرده است. اینها قضائش میافتد برای 11 ماه آینده که اینها را باید بجا بیاورند. اگر کسالتش برطرف شد، باید به ازای هر روزی که روزه نگرفته یک روز روزهی قضا را بجا بیاورد. اگر این بیماری ادامه پیدا کرد تا سال آینده، این کسالت طولانی شد و روزه گرفتن برای او ضرر داشت، این باید معادل ارزشِ یا خود 750 گرم گندم، برنج، خرما انفاق کند به فقیر و انفاق کند، یا قیمتش را بدهد که او برود تهیه کند. این نکته اول، که این را میگویند مد طعام، یا اینکه طعام را بخرد و بدهد. برنج را بخرد، بگوید من سی روز روزه نگرفتم، سی تا هفتصد و پنجاه گرم، یعنی بیست و دو کیلو و نیم برنج میخرد و میدهد به نیازمندان، بگوید آقا شما مصرف کنید، ولی اگر پولش را خواست بدهد باید قید کند که این را فقط باید بروی برنج تهیه کنی اگر برنج محاسبه شده، و باید آرد تهیه کنی و اگر آرد محاسبه شده است. این تکلیفی است که کسانی که نتوانستند بروند و این کسالت و عذر به رمضان سال دیگر کشانده شد، استحباب دارد که قبل از ورود به رمضان بدهی قبلش را تسویه کند. حالا یک وقتی کسی میگوید من دستم خالی است و توانایی نداشتم، اینجا مسئلهی دیگری است؛ اگر کسی بیمار بود روزه نتوانست بگیرد، در ماههای بعد هم نتوانست بگیرد، قدرت پرداخت مد طعام را هم ندارد که بدهد، از خدا یاد بگیرید، میگوید آقا هر مقداری بده! سی روز سی تا مد طعام نمیتوانی بدهی، چند تا میتوانی بدهی؟ بیست تا میتوانی، دهتا میتوانی، یک مد طعام میتوانی بدهی؟ اگر اصلا ازت نمیآید و واقعا نداری و مسکین علی الاطلاق هست، میگویند آقا بگو استغفر الله ربی و اتوب الیه. مردم اینجوری راه بیایید، خدا چقر با بشر با مسالمت و همراهی و سهلگیری. این نسبت به مسئلهی مد طعام. حالا بعضیها سوال میکنند که ما سالهای گذشته مد طعام به گردنمان بود و ندادیم! خوب مد طعام را باید به قیمت امروز بدهیم چون گندم و نان را به قیمت پنج سال قبل نانوایی نمیفروشد، نان به قیمت امروز باید محاسبه شود، ولو طرف بدهیاش مال بیست سال قبل است. الان میخواهد ادای دین کند.
یک نکته دیگر و تمام کنم مسئله را، افرادی از گذشتههای زندگی روزه به ذمه داشتند، و کوتاهی کردند و نگرفتند، مثلا ده سال قبل مسافرت رفته بود باید در طول سال بجا میآورد، نیاورد، سال بعد نیاورد، سال بعدش هم نیاورد، حالا بعد از چندین سال میگوید من الان میخواهم بجا بیاورم، تکلیفم به مد طعام چیست؟ مرحوم امام میفرمایند ما بإزای هر سالی که نگرفتی مد طعامهایش را باید بدهی، نه سال روزه نگرفتی و عذر هم نداشتی، باید میگرفتی، این مد طعامهایش را در هر سال حساب کن و قضای روزه را هم حساب کن. اما بخشی از مراجع میفرمایند تکرار مد طعام دیگر ندارد، مثل آیت الله العظمی مکارم که میگوید مد طعام امسال را بده و قضا را هم بجا بیاور کفایت میکند.
صلواتی ختم بفرمایید
خوب بحث مجلس پیرامون ویژگیهای دولت مهدوی در عصر ظهور بود، یکی از نکاتی که جلسهی گذشته به استناد آیه 105 سوره مبارکه انبیا بحث شد، استقرار کامل دین و آیین الهی روی گسترهی زمین است. یکی از جریانات مبارکی که اتقاق میافتد این است که دین در همه جای عالم مستقر میشود، آئین الهی و شریعت آسمانی مورد عمل قرار میگیرند. عرض کردیم که در مواردی خداوند چنین بشارتی را در قرآن داده است: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[2]. بحث امروز من این است، دو آیه از سوره مباکه صف تلاوت شد، با این مقدمه ما وارد بحث پیرامون این دو آیه شویم. قطعا وعدهی خدا عملی میشود، یقینا صاحب الزمان خواهد آمد، یقینا حکومت صالحان شکل خواهد گرفت، ما چه نقشی در اینکار داریم، ما چه سهمی داریم؟ آیا ما دست روی دست بگذاریم و بگوییم که خدایا فرج امام زمان را برسان، بنده با پولم، با سوادم، با زبانم با قلمم، با اعتبارم، با امکاناتم ...؛ مگر میشود هیچ حرکتی نکنیم و بگوییم خدا همهی کارها را انجام بدهد!
در زمان یکی از انبیای بنیاسرائیل شخصی مریض شد گفت خدایا دکتر نمیروم تا خوبم کنی. خدا میتواند مریض نزد پزشک نرفته را شفا دهد؟ فراوان، خدا میتواند درد بیدرمان را درمان کند؟ الی ما شاءالله. اما در روایت داریم «أبی الله أن یجری الامور الا بأسبابها»[3] خدا کارها را که انجام میدهد از طریق خودش انجام میدهد. بیمار به پزشک مراجعه کن خودت را عرضه کن دارویت را بگیر و شفایت را از خدا بخواه. پزشک مهمترین کارش تشخیص بیماری و تجویز دارو است و لاغیر. اگر مریضی زیر دست پزشکی درمان شد کار پزشک نیست، شفا عندالله است. کار کار اوست، خیلیها هم دارو میخورند و برعکس جواب میگیرند، خیلیها هم عمل میکنند و نتیجه برعکس میگیرند! آن شخص گفت خدایا دکتر نمیروم دارو نمیخورم شما میتوانی من را شفا بدهی. خدا به یکی از انبیای بنیاسرائیل وحی فرستاد که بروید به این آقا بگویید شفایت نمیدهم تا بروی نزد پزشک! ما راه معین کردیم، طریق دارد این کار، شما برو. «الدواء عندنا و الشفا عندالله» دارو نزد پزشک است و درمان کار خداست.
ما چه نقشی داریم در استقرار حکومت الهی، و آیین مهدوی، ماهایی که در عصر انتظار بسر میبریم، در این دستاورد عصر ظهور هم میتوانیم موثر باشیم یا نه؟ این بحث امروز است.
قرآن میفرماید «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ ألیمٍ»[4] آیه ده سوره مبارکه صف. رسالت ما امروز چیست؟ این دو آیه رسالت مومنین را در هر دورهای نام میبرد، ما وظیفه داریم اینگونه عمل کنیم. خطاب اول به مومنین است، چون قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری، حرف خوب را آدم خوب میفهمد، قدر امکانات را آن آدم فهیم میفهمد، خطاب به مومنین است: مومنین خدا میفرماید منِ خدا راهنماییتان کنم، ارشادتان کنم به تجارتی که شما را از عذاب الیم خدا نجات میدهد! «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ ألیمٍ»[5] یکی از ویژگیهای انسانها که اگر خوب مدیریت بشود انسان را به کمالات میرساند و اگر بد مدیریت بشود به اسفل السافلین میرساند، آن حس و خوی أشباع ناپذیری بشر و کمالطلبی بشر است. انسانها یک حالتی دارند که پیوسته دوست دارند بهتر از گذشته عمل کنند، علمای علم اخلاق میگویند انسان حد یقف ندارد، حالا این حد یقف نداشتن، متوقف نشدن اگر در خوبی قرار گرفت میشود سلمان فارسی، اگر در مسیر انحراف قرار گرفت میشود ابوجهل، بشر حدیقف ندارد مرز نمیشناسد، این مرز نشناختن اگر در مسیر رشد و تعالی و کمالات قرار گرفت، میرود تا جایی که میشود خلیفة الله، و اگر منحرف شد میرود تا اسفل السافلین و میشود قارون. پول از یک طرف یکی را میکند قارون، یک نفر را میکند انسان خیِّر خردمندی که از این ثروت میفهمد چگونه باید استفاده کند. قدرت اگر آمد یک نفر میشود امیرالمومنین و کفهی مقابل میشود نمروز و شداد! آنها هم قدرت پیدا کردند، زیبایی اگر آمد، ظرفیت بود، میشود یوسف، زیبایی بیظرفیت میشود اوضاعی که شما امروز مشاهده میکنید، چوب حراج به شخصیت خود زدن!
لذا قرآن میفرماید یک تجارتی را به شما میآموزم که از عذاب الیم شما را نجات دهد، چون بشر دنبال تجارت است، ببینید ما الان نماز هم که میخوانیم دنبال رسیدن به یک کمالاتی هستیم، آقا امیرالمومنین دارند که مردمی که خدا را میپرستند سه دسته هستند. خوبها را میگوید، یعنی کسانی که اهل عبادت نیستند به کنار، آنهایی که خوبند از این سه دسته خارج نیستند. حالا به خودمان در خلوتمان نمره بدهیم، خانه که رفتیم ببینیم کدامیک از این سه دسته هستیم.
امیرالمومنین میفرماید یک دسته «عبدوا الله طمعاً للجنة»[6] خدا را میپرستند به طمع بهشت، میگوید روزه میگیریم به زحمتش میارزد، بعد بهشت «خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا»[7] بهرهبرداری میکنیم. اینجا یک کار خوبی میکنیم آنجا جوابش را میگیریم، دنیا میگذرد آخرت میماند، این به طمع بهشت دارد کار میکند، خدا هم پاداش میدهد، خدا هم قبول میکند، اما امیرالمومنین میفرماید «تلک عبادة التجار»[8] این دنبال تجارت است، این میدهد که بگیرد، میگوید آقا بده خدا ده برابر میدهد، وضعت خوب میشود، اصلا دنبال ده برابر است نه دنبال رضایت خدا. مسجد آمدهام، بنده خودم را عرض میکنم که یک منفعت اخروی برای آخرتم بگیرم، نه اینکه دنبال این باشم که خدا فرموده مساجد را احترام و اکرام کنید و نمازتان را در مساجد بخوانید برای رضایت او! این یک دسته، «عبادة التجار»[9]
یک دستهی دیگر هم حضرت میفرماید اینها خدا میپرستند از ترس دوزخ، از ترس جهنم رفتن گناه نمیکند، خلاف نمیکند چون از دوزخ میترسد. روزه میگیرد چون از مجازات الهی هراس دارد، دنبال بهشت هم نیست، میگوید جهنم جای بدی است. یک آقایی یک وقتی یک باغچهای داشت اطراف شیراز، میگفت آقای حدائق من به خدا گفتم خدایا همین باغچه را در قیامت به من بده دیگر هیچ چیز نمیخواهم! گفتم ندید بدید این حرف را نزن، بعد قیامت همین باغچهات را میاندازند جلویت و پشیمان میشوی. بهشت را میبینی، جناتٍ تجری را میبینی...؛ گاهی اوقات بعضیها یک حرفهایی را میزنند درش میمانند! امام رضا میفرماید در آن خلوتهای گناهآلود زلیخا و وسوسهها گفت خدایا «رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ»[10] خدایا زندان برای من بهتر است، زندان بروم بهتر از این است که در کاخ باشم و اینها از من انتظارات حرام داشته باشند. یوسف افتاد زندان، زندان رفت و در خلوت زندانش با خدا گله کرد، گفت خدایا ما که پاکیم باید برویم زندان؟ جبرئیل نازل شد، یوسف خدا میفرماید خودت زندان خواستی، تو خودت گفتی ما را ببر زندان، آوردیمت زندان. لذا بعضی از دعاهای ما دست و پاهای ما را میبرد در هم، و مدیریت نمیکنیم خواستهها را و بعد که گرفتار میشویم میگوییم چرا اینطور شد؟ خوب خودت خواستی «وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ»[11] یک چیزهایی را دوست میدارید شر است، یک چیزهایی را بدتان میآید و خیرتان است.
خوب قرآن میفرماید «تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ»[12] از عذاب الیم ما شما را نجات میدهیم، اگر به این راهنمایی ما عمل کنید و دستورات ما را بکار ببندید. این تجارتی که دنبالش هستی، یک تجارت صد در صد پرمنفعت است. خوب این مقدمهی فراهم کردن آن استقرار کامل دین است. بنده شما و دیگری به سهم خودمان باید تلاش کنیم.
آیه بعد جواب طرح سوال را میدهد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ»[13] پاسخ آیه، آیه 11 «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[14] این وظیفه همهی ماست در عصر حاضر. اینکه مقام معظم رهبری فرمودند جهاد تبیین، بارها هم اشاره کردند. جهاد تبیین یعنی بیان کنید برای مردم واقعیتها را، مردم بفهمند، اصلا همین آیه پاسخ به همین شبهه است، بعضیها میگویند خدا بهشت را به بهانه میدهد نه به بها، این غلط است. آیات فراوانی است که خدا میفرماید بهشت را به بها میدهیم نه به بهانه. باید کار کنید، باید زحمت بکشید
نابرده رنج گنج میسر نمیشود، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
اگر قرار باشد علیبن ابیطالب را خدا بهشت ببرد، آن آدم تارک الصلاة را هم به بهشت ببرد که این ظلم است و خدا ظالم نیست. اگر بنا باشد نمازگزارِ روزهدارِ مقید ثواب بگیرد، آن تارک الصلاةِ تارک الصوم هم ثواب بگیرد، این را شما نمیگویید ظلم؟ و خدا ظالم نیست، خدا میفرماید ما بهشت را به بها میدهیم. یکی از آیاتی که خدا میفرماید ما بهشت را به بها میدهید سوره صف آیه 11. میخواهید از عذاب الهی نجات پیدا کنید؟ «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[15] و بعد هم کار کنید «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[16] نه تنها ایمان، تلاش هم باید کرد، زحمت هم باید کشید، با پولت باید خرج کنی، با بدنت باید تلاش کنی، با زبانت باید حرف بزنی، تا هستید خدمت کنید، «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ»[17] در سوره واقعه هم خدا میفرماید ما بهشت را به بها میدهیم به این بیان، در حالات سابقون وقتی خدا اوصاف سابقون را نام میبرد «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَقَلِيلٌ مِنَ الْآَخِرِينَ»[18] تا میرسد به اینجا، تمام این نعمتهایی که خدا برای سابقون یاد میکند با این جمعبندی میشود «جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[19] اینها پاداش زحمتهایشان است، زحمت کشدیند کار کردند بندگی کردند حالا دارند مزد میگیرند. گاهی اوقات شعرا هم این خطاها ازشان دیده شده در قالب شعر، حالا نمیگویم شاعر کیست، شعرش را میخوانم:
جنت به بها نمیدهی میدانم، اما به بهانه میدهی میدانم!
این خلاف قرآن است، کجا خدا جنت به بهانه میدهد، خدا جنت را به بها میدهد، جنت را به پاکی میدهد، جنت را به تقوا میدهد، خدا میفرماید «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[20] «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا»[21] «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَنْ كَانَ تَقِيًّا»[22] همهی اینها دارد سر نخ را نشان میدهد که بهشت جای متقین و تلاشگرانی است که در دنیا زحمت کشیدند. خوب جنت به بها نمیدهی میدانم که این خطاست، یقینا خدا بهشت را به بها میدهد، به زحمت و تلاش و رنج و مجاهدت و ایمان و تقوا میدهند، قرآن میفرماید این نکات را رعایت کنید، یکی در بحث اعتقاداتتان «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[23] اول ایمانتان را قوی کنید، ما به عنوان مردمِ در عصر غیبت اگر بخواهیم برای استقرار آئین الهی خدمت کنیم، اولا خودمان را باید «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[24] را رعایت کنیم. جدی ایمان بیاوریم، ایمان به خدا که امام صادق فرمود ایمان «أن یُطاع الله و لایُعصی»[25] ایمان یعنی اطاعت محض از پروردگار و ترک نافرمانی خدا، تراز بشود پروردگار، آنچه خدا میپسندد انجام بدهی و آنچه خدا نمیپسندد ترک کنی. مردم این شهر بروند یک سمت و خدا یک طرف، برویم زیر بیرق خدا، این ایمان است. ایمان یعنی حضرت نوح، خدا میفرماید این پسر را رها کن تا آب او را ببرد «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ»[26] ایمان یعنی آسیه، برای خدا پشتپا زد به جایگاه اجتماعی، کاخ و ثروت و شوهر، ایستاد بر ایمان تا به شهادت رسید «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[27] هم ایمان به خدا و هم اعتقاد به پیغمبر. من معذرت میخواهم گاهی اوقات میبینیم در بعضی از زوایای زندگیمان قال رسول اللهها میرود در حاشیه، میگوییم آقا پیغمبر این را میگوید، میگوید این مال 1400 سال پیش است، میگوید آقا دورهاش گذشته، شرایط یک شرایط دیگر است، قرآن برای 1400 سال قبل بود، قرآن مال آن دوران بود، یا قرآن کتابی است که برای عامهی بشریت تا دامنهی قیامت نازل شده است. این هم نکتهای که در «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[28] باید تذکر داده میشد، ایمان جدی. حالا در بحث ایمان که مومن کیست، ایمان چیست؟ ایمان را امام صادق میفرماید «أن یُطاع الله و لایُعصی»[29] مومن را هم کدهایی برایش نام بردند که مومن به چه کسی گفته میشود؟ ویژگیهای مومن چیست؟ این بماند من یک مروری بر آیه کنم، ادامهی بحث باشد در فرصت آینده. ایمان به خدا و ایمان به رسول، حالا اینکه مومن کیست بماند جلسهی آینده که ما اینها را باید در خودمان ایجاد کنیم و فراهم کنیم، «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[30] ایمان به پیغمبر «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[31] جهاد در راه خدا فی سبیل الله، این هم نکته بسیار مهمی است. فی سبیل الله یعنی اخلاص، یعنی حاج آقا خدا میداند کار خیرت را برای چه کسی انجام میدهی، برای ریاست یا برای خداست.
خدا رحمت کند امام را، امام در خاطرات مینویسند یک آقایی بود از علمای نجف، بیست سال شرکت در جماعت میکرد و صف اول جا میگرفت. خوب در جماعت داریم که یک ثواب مشترکی خدا به همهی نمازگزارها میدهد، یک ثوابها ویژه به بعضی صفها میدهد. صف اول نسبت یک ثواب خاصی دارد نسبت به صف دوم، صف دوم نسبت به صوف سوم، صف سوم نسبت به صف چهارم، هر چه جلوتر باشد انسان آن ثواب ویژه بیشتر است. لذا ما در فقه داریم که نمازگزار میتواند جای نمازش را بفروشد. امتیازش را واگذار کند. آقا آمده مسجد جاگرفته یک کسی میگوید آقا صفت را بده به من، من یک مقداری پول میدهم تو برو عقبتر. این حقش است، میتواند اینکار را بکند، خانهی خدا را نمیفروشد، زمین وقف است، این امتیازی که آمده زودتر جاگرفته، برای خودش جایی معین کرده، میگوید آقا این سهم امتیازم که الان اینجا هستم را واگذار میکنم و میروم عقب، یعنی تا این حد ارزش دارد. که سابق هم این اتفاق میافتاد در بین متدینین، بعضیها دیر میرسیدند میآمدند میخریدند. امام میفرمودند این عالم 20 سال جا میگرفت در صف اول جماعت، یک روز دیر رسید در صف دوم جایش شد، احساس کرد که کسر شأنش شد، احساس کرد مثل اینکه یک چیزی از او کم شده است، بعد از این احساس به خودش رجوع کرد، میگوید به خودم رجوع کردم گفتم تمام این 20 سال من برای صف اول نماز میخواندم نه برای خدا! یعنی اخلاص در کار نبوده. مرحوم امام میفرماید تمام این 20 سال نمازش را اعاده کرد! اخلاص مرحوم شیخ بهایی میفرماید: تنزیه العمل ان لایکون لغیر الله فیه نصیب. کارهایتان را مردم یک جوری تسویه کنید که غیر خدا در کار شما سهمی نداشته باشد. اخلاص یعنی امیرالمومنین، آقا امیرالمومنین در جنگ با عمرو بن عبدود، جنگ خندق، عمرو را که زمین زدند و نشستند روی سینهی عمرو، عمرو دو تا کار کرد که حضرت از روی سینهی او بلند شد. اول آب دهان پرتاب کرد روی صورت امیرالمومنین، دوم دشنام به مادر حضرت داد، به فاطمه بنتاسد، توهین به مادر امیرالمومنین کرد، تا این دو کار را کرد حضرت بلند شد، مجروح شده بود عمرو بن عبدود، پایش قطع شده بود، دیگر توانایی فرار نداشت، حضرت بلند شدند دور میدان چند قدم زدند. مسلمانها هی میگفتند یا علی بکش او را، بکش او را، حضرت اعتنا نکرد، بعد از مدتی قدم زدن حضرت عمر را به درک واصل کردند، بعد آمدند خدمت رسول الله. رسول الله فرمودند علی چرا همان لحظه عمرو بن عبدود نکشتی و از روی سینهی او بلند شدی؟ عرض کرد یا رسول الله هم توهین به مادرم کرد و هم آب دهانش را روی صورتم پرتاب کرد. احساسی به من گفت که زودتر او را بکش، چون توهین به مادرت کرد، چون توهین به تو کرد، از سینهاش برخواستم، تا آرامش پیدا کنم، کارم رنگ الهی پیدا کند. این میشود اخلاص!
قرآن میفرماید جهادتان باید اخلاص داشته باشد، کار خیر میکنید اگر رنگ الهی درش نباشد قافیه را باختید. خدمات و خیرات، وقت گذاشتن، تمام فعالیتهایی که مردم انجام میدهند اگر فی سبیل الله نباشد طرف ضرر میکند. رمز قبولی در فی سبیل الله است. شهدا چرا شهید میشوند؟ هر کشتهای شهید است؟ هر خونی که روی زمین ریخته است محترم است؟
زنده را زنده نگویند که مرگ از پی اوست، بلکه زندست شهیدی که حیاتش زقفاست
شهدا علت اینکه میشوند شهید و ماندگار میشوند این است که فی سبیل الله شهید میشوند «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا»[32] اینها برای خدا رفتند، اینها برای مقام و رتبه و امکانات نرفتند. فی سبیل الله اگر در کشته شدن بیاید انسان میشود شهید. فی سبیل الله اگر در جهاد مالی و جهاد أنفس بیاید شما را به فوز عظیم میرساند، به آن تجارت و سود بالا میرساند. «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[33] هم با مالتان و هم با جانتان. اینهایی که خدا داده مال خداست.
ببینید آقایان، خواهران، از خودمان شروع کنیم هر چه داریم و هر چه در اختیار ماست مال خداست، روزی که آمدیم عریان آمدیم، روزی که میرویم با یک دست کفنی میرویم. یک فرصتی هم به ما دادند پنجاه سال شصت سال صد سال بیشتر کمتر، بعد هم همه را میگیرند میگویند برو فی امان الله در گرو اعمالت باش در عالم برزخ. این دادههای الهی اگر در مسیر خدا ازش استفاده شود «تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ»[34] اتفاق میافتد. اینها را مال خدا بدانیم.
یک نکته دیگر من در همین ایه یازدهم عرض کنم: ایمان بر عمل مقدم است. ببینید بعضیها کار خیر میکنند نماز نمیخوانند، ثواب دارد یا ندارد؟ مدرسه میسازد روزه نمیگیرد نماز هم نمیخواند. حج نمیرود پول واجب حجش را میرود جهیزیهی دختران را میگیرد! کمک به فقرا میکند، پسندیده است؟ تبیین اینها چیست؟ آیا هر عمل خوبی پذیرفتهی درگاه الهی است؟ هر کار نیکی قیامت اجر دارد؟ جواب: کار خیر که خدا بپسندد از هر کسی صادر شود ولو خدا را قبول نداشته باشد خدا در دنیا مزدش را میدهد، این را شک نکنید. ما بدتر از فرعون که در نظام خلقت نداریم، یکی از دانه درشتهای مستکبرین و ملعونین عالم فرعون است. وقتی حضرت موسی به خدا عرض کرد خدایا چرا به فرعون فرست دادی؟ این جواب سوال بعضیها است که میگویند آقا فلانی نه پایش در مسجد باز میشود نه یک رکعت نماز میخواند نه روزه میگیرد نه اهل خمس و زکات است و نه اهل حج است، هر روز وضعش بهتر از دیروز است. اینها نه مریض میشوند نه بدهکارند نه گرفتارند، آخر این چه دینی است؟ این آقای نماز شبخوان بیمار و گرفتار و مشکلدار است ولی آن آقای تارک الصلاة سردرد هم نمیگیرد. من میخواهم جوابش را عرض کنم. دیگر بدتر از فرعون که نیست! خدا به حضرت موسی فرمود: موسی فرعون اطعام طعام میکند. این را هم بگویم که یکی از دعاهای ماه رمضان است «اللهم ارزقنی اطعام الطعام و افشاء السلام» خدایا توفیق اطعام طعام بده، اطعام طعام با پول دادن فرق میکند، غذای پخته، همانی که خودت میخواهی بخوری بده. امام صادق فرمود یک فقیر را اطعام طعام کردن از بیست سفر حج با ارزشتر است. حج مستحبی نه حج واجب. از بیست برده و اسیر آزاد کردن ثوابش بیشتر است. همانکه خودت رغبت داری بخوری نه آن غذای سه روز مانده در یخچال که میترسیم بخوریم. همان که خودت دوست داری بپوشی بده در راه خدا نه آن لباس مندرسی که من عارم میشود بپوشم «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[35] از آنکه دوست میداری بده.
فرعون یکی از ویژگیهایش این بود که اطعام طعام میکرد، آدم بدی بود، آدم کش بود، مدعی ربوبیت بود، همهی این بدیهایش را شنیدیم، اما این سه تا کار خوب را هم میکرد. اطعام طعام میکرد، یک؛ امنیت در جادهها ایجاد کرده بود، مالیات مردم را خرج مردم میکرد، این سه. خدا اینها را دوست میدارد، کنندهی این کار فرعون است، خدا زیر بار منت فرعون قرار نمیگیرد، و لذا عزیزان اگر کسی کاری کرد که خدا راضی است، ولو برای خدا نکند، خدای کریم رب الارباب از باب قاعدهی لطف پاداش میدهد، خدا پاداش میدهد. یک کسی بیاید به شما خدمت کند بعد بگوید حاج آقا قبولت ندارم ولی اینکار را برایت انجام دادم، مزدش را نمیدهی؟ کارگری را به کار گرفتی زحمت کشیده برای شما کار کرده، ولی اصلا شما را قبول ندارد و با اعتقادات شما همسو نیست، میگوید فلانی آدم بیاعتقادی هستی آدم لامذهبی هستی اما زحمت کشیدی برای من، زیر بار منتت نمیخواهم بمانم این پول زحمتی که کشیدی. ما درِ خانهی خدا همینطور هستیم. کارِ خوب را هر کسی بکند خوب است. به کمیتهی امداد آن شرابخور کمک میکند، خدا مزد کمک به کمیتهی امدام را میدهد، مکافات شرابخواری و تارک الصلاتی و بینمازیاش را قیامت خواهد دید «وَمَا لَهُ فِي الْآَخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ»[36] اینها دیگر دستشان از آخرت کوتاه است، دستشان خالی است، آخرت خوب میخواهی دنیای خوب میخواهی؟ «رَبَّنَا آَتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآَخِرَةِ حَسَنَةً»[37] دنیای خوب و آخرت خوب در گرو ایمان به خدا و پیغمبر و عمل صالح است. لذا اینهم پاسخ برای آنهایی که میگویند کار خدا به دلت باید باشد، تو کار خوب بکن، نماز نمیخواهد بخوانی، روزه نمیخواهد بگیری، خمس نمیخواهد بدهی، حج نمیخواهد بروی، این حرفهای اشتباه را میزنند، بله هر کسی کار خوبی کرد ولو خدا را قبول نداشته باشد خدا در دنیا تسویهاش میکند. و خدا نکند کسی در دنیا هر کار خوبی که کرده اینجا ثوابش را بهش بدهد که آخرت دستش خالی باشد! قرآن میفرماید اول تقدم به ایمان است «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ»[38] اول ایمان به خدا و پیغمبر، بعد از ایمان تلاش «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[39]. آقایان به آن مقداری که پول دارید در قیامت نگهتان میدارند. هر که بامش بیش، برفش بیشتر. وزیر را خواهید دید، قیامت وزرا را خدا به اندازهی وزارتشان نگه میدارد. آبدارچی به اندازهی خودش. آیت الله العظمی را به آیت الله العظمایی حساب میخواهند، از طلبه به اندازهی طلبه. 90 سال زندگی کردی جواب به اندازهی 90 سالت آماده کن. 60 سال، 60 سال؛ 50 سال، 50 سال؛ چقدر خدا به شما امکانات داده است؟ به همان نسبتی که امکانات داری باید جواب بدهی، چند تا اولاد داشتی؟ جواب آماده کن. موقعیت اجتماعیات چه بود؟ سوادت چگونه بود؟ در حد همانی که دادند «وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ»[40] میزانهای عدل و داد را میگسترانند و به حساب میکشند همه را. «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[41] اگر طالب آن استقرار حکومت مهدوی هستیم، باید با مالمان و جانمان کار کنیم. بعضیها تا حرف میزنیم میگویند آقا به ما چه، حکومت بیاید کار کند! من جمعه گذشته در جمع مومنینی که در گذشته بودند عرض کردم پیغمبر میفرمایند چهار گروه تا ساخته نشوند جامعه ساخته نمیشود: مسئولین، دانشمندان، ثروتمندان و متدینین. اینها نقش دارند، مسئولین باید مراقبت کنند وضعیت اخلاقی جامعه را، گاهی اوقات رها کردیم، خود مسئول به کارمند زیردستش تذکر نمیدهد.
کلیپی را اخیرا از مقام معظم رهبری به بنده فرستادند، نسبت به بحث حجاب ایشان فرمودند این چه حرف غلطی است که بعضیها میگویند بگذارید اینها خودشان به شعور حجاب برسند! پس شرابخوری را هم آزاد کنید تا به شعور برسند. این منطق است؟ جامعهی اسلامی آداب دارد، رها کردیم. پدر خانه حرف نمیزند، مسئولِ مجموعه میبیند زیرمجموعهاش را، و حال اینکه ما قانون داریم، یکی از مسئولین دادگستری گفت من مفاد قانونیاش را برایتان میآورم. رعایت شئونات اخلاقی و اسلامی نکردن در اداره و خارج از اداره هم جرم است! کسی که نان جمهوری اسلامی را دارد میخورد نباید خارج از تشکیلات اسلامی نمک بخورد و نمکدان بشکند، گفت اینها پیگرد قانونی دارد ولی رها کردیم! نکته اول، مسئولین باید بیایند سر خط، همه باید کار کنند، من به زیرمجموعهی خودم حرف نمیزنم به کارمند خودم حرف نمیزنم منِ پدر به فرزند خودم حرف نمیزنم.
گروه دوم رسول الله میفرماید دانشمندان اعم از روحانیت، دانشگاهیها و آموزش و پرورشیها. اینها مسئولند، اینها راهنمایان مردم هستند، راهنما اگر راه را گم کرد چه کسی میخواهد مردم را هدایت کند! اینها هم باید حرف بزنند، در دانشگاههای ما، در مدارس ما، حوزههای علمیهی ما، جهاد تبیینی که این همه رهبری بر آن تاکید دارند همین است، ما تبیین کنیم وظائف را.
سوم ثروتمندان، پیغمبر فرمود ثروتمندان مسئولند در اصلاح جامعه. این ثروت امانت خداست نزد اینها. اگر امین خائن شد به چه کسی میشود اعتماد کرد؟ به آن مقداری که خدا به من ثروت داده من را امین دانسته، مال خداست، المال مال الله. خدا میفرماید من ثروت دادم به تو چه کار کردی؟ تو اینها را با خودت آوردی در دنیا، با خودت میبری؟ این ثروت و دارایی چگونه به تو رسید؟ اینها مال خداست، ما گاهی مال خدا را خرج خدا نمیکنیم.
و چهارم، پیغمبر فرمود متدینین، متدینین هم رکن اصلاح جامعه هستند، متدینین راهنمایان مردم هستند، راهنما اگر گمراه شد چه کسی میخواهد گمراه را هدایت کند؟ منِ متدین اگر بداخلاق شدم، منِ متدین اگر در انجام وظائفم سستی کردم، من دیدم آدمهایی که از دین بریدند بخاطر رفتار غلط چهار تا متدین! طرف آمد گفت من دیگر اصلا اعتقادی به هیچ چیز ندارم، گفتم چرا؟ گفت فلانی فلان کار کرد، گفتم اشتباه کرد غلط کرد، گفت فلان کس فلان کار کرد، گفتم اشتباه کرد غلط کرد، هی گفت گفت، آخر گفت آقا اینها همه اشتباه کردند پس چه شد؟ گفتم بله مومنین باید خوب بدرخشند اما الگوی تو رسول الله است، پیغمبر را بشناس، خطای من را در این لباس پای حساب پیغمبر نگذار، پای حساب امیرالمومنین نگذار، اشتباه من را پای حساب خودم بگذار، ولی این در جامعه اثر دارد. در جامعه طرف میآید میگوید آقا من تارک الصلاة شدم چون پدرم نماز خواندنش و عبادتش در خانه ما را از دین زده کرده است. خوب این متاسفانه اشتباهی است که بعضیها دارند.
من جمعبندی کنم عرائض را و تمام کنم. «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[42] با مالتان و جانتان. من همینجا گریزی بزنم و روضهای و تمام.
ابالفضل آموخت مردم تا لحظهی آخر زندگیتان از دین دفاع کنید. این سردار رشید علقمه تا زمانی که دست بر پیکر داشت با دست جهاد میکرد، زمانی که دست راستش را از بدن جدا کردند، با زبان دفاع کرد «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[43] ما زبان داریم و حرف نمیزنیم. آقا نشسته، دارند کفریات میگویند خنده تحویل میدهد، میگوید ولش کن، به همین راحتی! ما میخواهیم زمینهساز ظهور امام زمان باشیم؟ بگوییم و بگذریم، حق را بگوییم، دنبال درگیری و واکنش هم نباشیم، خدا به پیغمبر میفرماید «وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ»[44] شما بگو، تذکرت برای مومنین نافع است، اتمام حجت کردی، پذیرفت پذیرفت نپذیرفت هم نپذیرفت. گاهی اوقات یک تذکر میبینی دو سال بعد طرف میآید سر خط، آینده میپذیرد، الان موضع میپذیرد ولی آینده میپذیرد. ابالفضل آموخت دستِ راستتان را زدند زبان که دارید، با زبان جهاد کنید.
و الله ان قطعتموا یمینی، انِّی احامی ابدا عن دینی
دست چپ را میزنند، دیگر دست نداری از امامت دفاع کنی، زبان که هنوز کار ازش میآید
یا نفس لاتخشَ من الکفاری، و أبشِری برحمة الجباری
تاریخ شهدای کربلا را مطالعه بفرمایید، تکتک شهدا رجز میخواندند، یعنی هم با وجودشان هم با زبانشان هم با کلامشان از ولیخدا دفاع میکردند، حتی قاسمبن الحسن. تا آن لحظهی آخری که اینها در آستانهی شهادت بودند اینکار را میکردند. آقای مسلمبن عوسجه دارد شهید میشود دیگر رمقی برایش باقی نمانده، امام حسین با حبیب آمدند بالای سر مسلم. مسلم و حبیب از دوران جوانی رفیق بودند، حبیب در محضر امام حسین رو کرد به مسلم، خون از این بدن رفته و نفسهای آخر است. حبیب گفت آقای مسلمبن عوسجه من هم دارم میآیم، اگر نبود اینکه من بعد از تو به تو ملحق میشوم، دوست داشتم بگویم اگر وصیتی داری بگو تا انجام دهم. تاریخ مینویسد مسلمبن عوسجه همان لحظات آخر دست را با زحمت بلند کرد با انگشت دست راستش امام حسین را نشان داد، رو کرد به حبیب گفت اوصیک بهذا الرجل، دستش افتاد. پیرمردها میخواهید با مسلم همسایه بشوید، کارِ مسلمی بکنید. مسلمبن عوسجه نفسِ آخر به حبیب گفت از امامت دست برندار. یعنی تا آن نفسِ آخر که این دستت کار میکند و زبانت در اختیارت است از دین دفاع کن. «وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ»[45] نام سردار علقمه آمد یک اشارهای بکنم.
ای پناه بیپناهان یا ابالفضل، ای شفیع پرگناهان یا ابالفضل
مهربانتر از تو سقا کس ندیده، با وفاتر از تو مولا کس ندیده
وارد فرات شد، آب را در دست گرفت آورد بالا، دشمن دارد نگاه میکند این صحنه را، «فذکَر اخیه الحسین» یادی از لب تشنهی امامش کرد «فرمی الماء علی الماء» آب را روی آب ریخت. به عشق امامش به یاد امامش تشهلب از فرات خارج شد. آن لحظهی آخر هم که سیدالشهدا آمد بالای سر ابالفضل، بدن آماج تیرها قرار گرفته،
نه دست در بدن مرا، نه غسل و نه کفن مرا
نه حالت سخن مرا، بیا حسین برادرم
آقا آمد بالای سر ابالفضل، مرحوم آیت الله ملحوبی مینویسد یک وقت امام دید عباس دارد گریه میکند! عباسم چرا گریه میکنی؟ این سرداری که دست از بدنش جدا شد خم به ابرو نیاورده! صدا زد یا اباعبدالله گریهی من برای مظلومیت شماست، اگر من دارم جان میدهم سر در کنار قدمهای شما سپردم، گریه میکنم ساعتی دیگر کسی نیست سر شما را به دامن بگیرد، همه بگوییم غریب حسین
رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما
علی لعنة الله علی القوم الظالمین ولاحول و لاقوة الی بالله العلی العظیم
پروردگارا توفیق عمل به این آیات شریفهای که امروز قرائت گردید، به شایستهترین وجه در این فرصتهای باقیماندهی زندگانی و ماه مبارک رمضان به همهی ما عنایت بفرما.
[1] صف آیه10 و 11
[2] انبیا آیه105
[3] التحقیق فی کلمات القرآن ج13 ص165
[4] صف آیه10
[5] صف آیه10
[6] تحف العقول ص246
[7] نساء آیه57
[8] تحف العقول ص246
[9] تحف العقول ص246
[10] یوسف آیه33
[11] بقره آیه216
[12] صف آیه10
[13] صف آیه10
[14] صف آیه11
[15] صف آیه11
[16] صف آیه11
[17] صف آیه11
[18] واقعه آیه 10 تا 14
[19] واقعه آیه24
[20] اعراف آیه128
[21] نبا آیه31
[22] مریم آیه63
[23] صف آیه11
[24] صف آیه11
[25] مرآة العقول ج4 ص154
[26] هود آیه46
[27] صف آیه11
[28] صف آیه11
[29] مرآة العقول ج4 ص154
[30] صف آیه11
[31] صف آیه11
[32] آلعمران آیه169
[33] صف آیه11
[34] صف آیه10
[35] آلعمران آیه92
[36] شوری آیه20
[37] بقره آیه201
[38] صف آیه11
[39] صف آیه11
[40] انبیا آیه47
[41] صف آیه11
[42] صف آیه11
[43] صف آیه11
[44] ذاریات آیه55
[45] صف آیه11