استاد حدائق روز دوشنبه 15 فروردین ماه 1401 مصادف با دومین روز از ماه مبارک رمضان در مسجدالرسول(ص) شیراز  به بیان مبحث «شاخصه های حکومت مهدوی» پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[1] صدق الله العلی العظیم

بحثی که انشاءالله به شرط حیات در این روزهای ماه مبارک رمضان ‌در محضر جمع محترم خواهیم بود، با توجه به پرسش‌هایی که مخصوصا جوانان می‌پرسند که شاخصه‌های دولت امام زمان چیست، و اینکه می‌گویید آقا منتظر زندگی کنید، جامعه را جامعه‌ی منتظر تربیت کنید، آماده باشید، آمادگی را در دیگران ایجاد کنید به چه برسیم؟ امام زمان می‌خواهد کدام کار نشده را انجام بدهد؟ کدام بار زمین مانده را از زمین بلند کند؟ چه اتفاق جدیدی می‌خواهد رقم بخورد. این سوالی است که در ذهن بخشی از جوانان ما هست. جامعه‌ای بهتر از این، شرایطی روبراه‌تر از این، اتفاقاتی متفاوت با این اتفاقات؟ 12 شاخصه‌ی مهم از آیات و روایات انتخاب شده که در طی این یک ماه انشاءالله به این‌ها پرداخته شود که ما توجه داشته باشیم که پروردگارا ظهور امام زمان را برسان و نزدیک کن و خود ما هم در این مسیر حرکت کنیم و تلاش کنیم، به ین توفیق‌های مبارک و میمون دسترسی پیدا خواهیم کرد.

من اولین نکته را و اولین شاخصه‌ی حکومت امام زمان را عرض کنم که آیه‌ای هم که از سوره مبارکه‌ی انبیا خوانده شد مؤید این مطلب است، یکی از اتفاقات گرانبهایی که در عصر ظهور واقع می‌شود، استقرار کامل دین و آیین الهی است، یکی از اتفاقاتی است که خدا هم وعده داده است. الان شما در این شهرتان هم دین را استقرار کامل نمی‌بینید، بعضی‌ها در خلوت‌هایشان یک جور دیگر هستند، در اعتقاداتشان یک جور دیگر هستند. اینطور نیست که یکپارچه باشد، شما امروز هیچ کجای دنیا را پیدا نمی‌کنید که بگویید کاملا دین آنجا استقرار پیدا کرد! آئین الهی تحقق پیدا کرد، در عصر ظهور این اتفاق می‌افتد، به چه دلیل؟ پشتوانه‌ی این حرف چیست؟ من یک آیه از سوره مبارکه انبیا آیه 105 را اشاره کنم، و در فاصله‌ی امروز دو سه روایت را تقدیم کنم، و یک بحثی هم اینجا مطرح می‌شود که ما اگر بخواهیم آن شرایط رقم بخورد ما در استقرار دین چه نقشی می‌توانیم داشته باشیم؟ دست‌ها را هم نباید روی دست گذاشت و تا کی بگوییم «أین معز الاولیا»[2]، برای این معز الاولیا چه کردیم؟ ما چه قدمی برداشتیم؟ حضرت می‌آید، وعده‌ی الهی این است که دین کاملا استقرار پیدا می‌کند، اما مایی که در عصر غیبت هستیم و منتظریم ما برای این توسعه‌ی دین چه نقشی می‌توانیم ایفا کنیم، ما چه وظیفه‌ای داریم؟ این یک بحث بسیار مهم و یک تکلیف سرنوشت‌ساز برای منتظران امام زمان است. گاهی شاید این عبارت را می‌شنوید از زبان متدینین و مومنین هم می‌شنوید: می‌گوید دیگر کار از دست بشر در رفته، مگر اینکه حضرت بیاید درستش کند، و این کمال بی‌انصافی در حق امام زمان است. ما بارها را گذاشتیم زمین می‌گوییم آقا شما بیا از زمین بلند من! ما وظیفه‌مان را انجام نمی‌دهیم می‌گوییم حضرت بیاید انجام بدهد! آقا بیاید یار می‌خواهد یاور می‌خواهد، همکار می‌خواهد، ما چکاره هستیم؟ لذا این ادبیات که ما سلب مسئولیت از خودمان کنیم و برای گسترش دین مسئولیت‌ها را احاله بدهیم به سمت امام زمان، این هم روشِ درستی نیست.

از آیاتی که بیانگر این است که استقرار کامل دین در اصل دولت امام زمان واقع می‌شود آیه‌ی 105 سوره مبارکه انبیاست. «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ»[3]خدا می‌فرماید ما در کتاب زبور داود این مطلب را بیان کردیم «مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ»[4] بعد از اینکه در کتاب ذکر، ذکر هم اشاره به تورات حضرت موسی است، هم اشاره به لوح محفوظ است، ما ضمن اینکه در تورات در لوح محفوظ این بشارت را دادیم، در کتاب زبور هم گفتیم که أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[5] وارثان حقیقی زمین بندگان صالح خدا هستند. این بشارت خداست. من یک مقدمه‌ای در این آیه عرض کنم، چند تا نکته در این آیه محضر عزیزان اشاره کنم.

مقدمه: امروز نگاه بشریت به فردای زندگی دو تا نگه کاملا متفاوت و متمایز است. یک دسته از مردم نگاهشان به آینده نگاه آمیخته با یاس و ناامیدی و استیصال و درماندگی است. بعضا در همین مراوده‌های اجتماعی شما برخورد دارید که می‌گویند معلوم نیست آینده چه می‌شود، امیدی نداریم، ناامید شدیم! حالا یا مسائل اقتصادی ناامیدش کرده، یا مسائل سیاسی ناامیدش کرده یا مسائل خانوادگی ناامیدش کرده این فرد را، قافیه را باخته، امیدی به آینده ندارد. این نگاه امروز در سراسر دنیاست. یک بخشش مربوط به قدرت‌طلبی قدرتمندان عالم است. می‌گویند تکنولوژی، سلاح‌های هسته‌ای و قدرت دست کسانی است که منششان منش استبداد است، اگر جنگی اتفاق بیفتد، اگر فتنه‌ای سر بگیرد، این‌ها قدرت تخریب کره‌ی زمین را دارند، قدرت دست امریکاست قدرت دست کشورهای ظلم و کفر است، این‌هایی که انصاف ندارند، اگر فردا اتفاقی افتاد، امیدی به سرنوشت آینده نیست که در اروپا، امریکا و در کشورهای افریقایی همین نگاه را در بخشی از مردم شما مشاهده می‌کنید. مقابل این نگاه یک نگاه دیگر است، آن نگاه نگاه توحیدی است، نگاه آمیخته با امید، نشاط، روشنی، امیدواری است. آقا سیدالشهدا شب عاشورا زینب را امیدوار کردند به آمدن مهدی عجل الله. فرمودند خواهرم روزگار می‌رسد که بساط ظلم برچیده می‌شود، امشب را نبین، فردا را ننگر، فرداها را نبین، آینده از آنِ بندگان صالح خداست. اینکه سرِ مبارک سیدالشهدا بر فرازِ نیزه بر کوفه این آیه سوره کهف را تلاوت نمود «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آَيَاتِنَا عَجَبًا»[6] ‌بازگشت اصحاب کهف و رقیم چیز تعجبی بود! این سر بر فراز نیزه نوید تحقق وعده‌ی الهی را می‌دهد، همانطور که اصحاب کهف آمدند، منجیِ عدالت‌گستر هم خواهد آمد. خوب یک نگاه نگاه امید است. یک نگاه نگاهِ بشارت است، قرآن می‌فرماید «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[7] ‌ما این بشارت را دادیم، یقینا سرنوشت جهان به دست بندگان صالح ما خواهد افتاد. قد بر سر فعل ماضی معنای تحقیق را می‌دهد، یعنی بلاشک این حکومت شکل می‌گیرد، این دین استقرار کامل پیدا خواهد کرد، کلام خداست و وعده‌ی الهی است.

عزیزان مواردی در قرآن است که خدا می‌فرماید دشمنان تلاش دارند دین را خاموش کنند «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ»[8] ‌یریدون فعل مضارع است و از آن استمرار فهمیده می‌شود، یعنی دشمن همیشه در صدد خاموش کردن دین است، شک نکنید، بحث امروز و دیروز و انقلاب اسلامی نیست. بحث دوران پهلوی و قاجاریه نیست، تا بوده چنین بوده، تا دشمنان خدا هستند تلاششان برای خاموش کردن نور خداست. حالا اسباب، وسائل، تبلیغات فرق می‌کند، امروز فضای مجازی آمده دارن در فضای مجازی بیداد می‌کنند. سابق فضای مجازی نبود به سبک دیگری تبلیغ می‌کردند. من در جلسه‌ای عرض کردم، آقا زین‌العابدین فرمودند تمام کسانی که در کربلا در قتل امام حسین شرکت کردند قربة الی الله شرکت کردند! این خیلی تکان دهنده‌ است! امام سجاد فرمود «کلٌ یتقرَّب الی الله تعالی بدمه»[9] تمام این‌هایی که کربلا آمدند و در قتل سیدالشهدا شرکت کردند، از عمر سعدش گرفته تا شمر و خولی و سنان و آن سربازهای پیاده‌ای که برای یک من گندم آمده بودند کربلا، گفتند حسین را می‌کشیم و به خدا نزدیک می‌شویم. این‌ها کار کی بود؟ کار دشمن بود، مردم از تبلیغات دشمن غافل نشوید. آقا می‌آید می‌گوید فرزندم نماز شب می‌خواند الان شده تارک الصلاة! خوب بابا باید حواست جمع باشد، دشمن است و دشمن بیکار ننشسته است «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ»[10] تلاش دائمشان ‌هم این است که نور خدا را خاموش کنند، اما بشارت خدا را بشنوید، «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[11] ‌خدا می‌فرماید اراده‌ی ما این است که نور را تمام می‌کنیم. این‌ها می‌خواهند که از حسین‌بن علی اسم نماند ولی حسین‌بن علی را ما جاودانه می‌کنیم. این‌ها می‌خواهند از علی‌بن ابیطالب اسم و رسمی نماند، کاری کردند که مردم شام در قنوتشان صب و لعن علی را فضیلت می‌دانستند! «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ»[12] این‌ها معجزه‌های قرآن است. شما امروز ببینید دنیای بشریت نگاهش به معاویه و نگاهش به مولای متقیان امیرالمومنین چگونه است؟ دنیای امروز قضاوتش نسبت به یزید، نگاهش نسبت به سیدالشهدا چگونه است! این همان بشارت خداست.

من بارها عرض کردم ما مردم این دوره به مراتب باید ایمانمان از مردم زمان پیغمبر بیشتر باشد، چون ما الان داریم معجزه‌های قرآن عملا می‌بینیم، بشارت‌های قرآن را جامه‌ی عمل پوشانده شده می‌بینیم. من یک روایت از رسول خدا بخوانم این را تا چهل سال قبل برای هر کسی می‌خوانید قبول نمی‌کرد و تعبدا قبول می‌کرد. رسول الله می‌فرماید در آخر الزمان «ان الرجل فی المشرق یری اخاه الذی فی المغرب و یسمع کلامه» شخص در مشرق عالم است برادرش را در مغرب زمین می‌بیند و با او حرف می‌زند! آقایان انصاف بدهید تا چهل سال قبل کسی این را می‌فهمید! این‌ها که مال کتاب روایی ماست، برای هر کسی می‌خواندی می‌گفت لا اله الا الله یعنی می‌شود چنین وضعی بشود! ما در این اتاق نشستیم از آن اتاق بی‌خبریم! پیغمبر می‌فرماید در مشرقی از مغرب باخبری! تلفن‌های همراه آمد، آقا در یک لحظه تصویری دارد با دیگری در امریکا حرف می‌زند. نباید ایمان ما به این سخنان بیشتر از ایمان اصحاب پیغمبر به سخنان پیغمبر باشد! می‌گویند آقا تو داری می‌بینی جنبه‌ی وقوع عملی سخنان رسول الله را! و صدها و صدها حدیث که امروز جامه‌ی عمل پوشانده و مردم دارند امروز می‌فهمند این‌ها را، درک می‌کنند این‌ها را.

یک وقتی در مدینه منوره بودیم، آقای دکتر عبدالکریم بی‌آزار شیرازی یک کتابی تهیه کرد از یکی از کتابفروشی‌های مدینه و به ما هدیه کرد. عنوان کتاب این بود «التداوی بطب علی‌بن ابیطالب» درمان به روش طب علی! نویسنده یک استاد دانشگاه الازهر مصر، سنی، یک پزشک متخصص ولی با انصاف. آمده بود یک سری از بیماری‌های رائج دنیا را شناسایی کرده بود، روش درمان این بیماری‌ها را هم از نگاه دانشمندان مطرح دنیا بررسی کرده بود، برگشته بود در گذشته تاریخ، در زمان امیرالمومنین، سوال کردند آقا مثلا اگر فلانی فلان بیماری پیدا کند چه دارویی مصرف کند؟ امام توصیه‌هایی فرموده بودند، مثلا از عصاره‌ی فلان گیاه از ترکیب فلان مواد استفاده کنید و مخلوط کنید و مصرف کنید درمان می‌شود. دقیقا همان دارویی که امروز دنیا دارد از آن استفاه می‌کند! شیعه سر را بلند بگیر، ما مفتخریم به پیروی از خاندانی که با گذشت تاریخ، پیشرفت علم، بالا رفتن فکر و عقل بشریت، یک حدیث از احادیث معتبر اهلبیت به چالش کشیده نشده است. این قلم به دستان مزدور در شرق و غرب عالم نشستند که بله این حدیث امروز جواب نمی‌دهد! شما یک قال رسول الله معتبر را داری که امروز جوابگو نباشد! در همه‌ی ابعاد، در مسائل خانوادگی، مسائل سیاسی، مسائل اجتماعی، بعضی‌ها می‌گویند دین از سیاست جداست، هر کسی به شما این حرف را زد، همین آیه 105 سوره ملک را نام ببرید. بگویید یکی از آیاتی که خدا اعلام می‌کند دین با سیاسیت عجین است همین آیه است «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[13] حکومت در زمین به دست انسان‌های دیندار می‌افتد، دین با سیاست، صلاحیت با اداره‌ی حکومت، این کلام خداست، کجا دین از سیاست جداست، و سیاست در دین تلفیق شده است.

خوب عزیزان من از بحث فاصله نگیرم، قرآن می‌فرماید سرنوشت زمین در آینده قطعا بدست بندگان صالح خواهد افتاد، و بشارت‌های دیگر هم که خدا داده، پیوسته تلاشِ دشمنان برای خاموش کردن دین است. خدا حامی دین است، اما ما هم یک وظیفه داریم، این هم دلیل نمی‌شود که بنده بگویم خدا می‌فرماید «وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»[14] ‌خدا اراده کرده که نورش را تمام کند ولو کافرین نمی‌پسندند، پس ما دست روی دست می‌گذاریم. می‌گویند نه شما هم دارید آزموده می‌شوید، حاج آقا نماز خواندی خواندی، نخواندی دین زمین نمی‌خورد! مردم خمس دادید زکات دادید جهاد کردید خدمت کردید، به خودتان خدمت کردید، نکردید خدا حامی شماست، فکر نکنیم خدا باید قدر ما را بداند چون اگر ما نبودیم مجلس تعطیل می‌شد! ما نبودیم این کار رها شده بود، ما نبودیم فقرا سر بی شام زمین می‌گذاشتند، تو نبودی خدا که هست، چیزی که هست دارند می‌آزمایند ما را، ما چکاره‌ایم.

 همین قبل از ظهر، عزیزِ جوانی آمد، مشکلاتی مطرح کرد، در مسائل خانوادگی و بهم ریختگی و آشفتگی درون زندگی. شرح زندگی‌اش را که گفت من یک سوال از او کردم، گفتم بسمه‌تعالی نماز می‌خوانی؟ یک نگاهی به من کرد و گفت آقا سال‌هاست که نماز نمی‌خوانم، گفتم یک چیزی می‌خواستم به تو یاد بدهم ولی آن حاشیه بود، دیدم اصل را زمین گذاشتی، برو نماز بخوان. گفتم همین الان وضو بگیر برو نماز بخوان. گفت الان شرایط نماز خواندن ندارم، فهمیدید یعنی چی؟ در مسجد آمده و شرایطش را ندارد! گفتم سریع برو منزل طهارت را برای خودت رقم بزن و نمازت را بخوان. خدا محتاج نماز ما نیست، ما محتاجیم، ما محتاجیم که مسجد می‌آییم، ما محتاجیم که صدقه می‌دهیم، خدا بی‌نیاز از عبادت بشریت است. آقا امیرالمومنین در مقدمه خطبه همام به همام فرمود مراقب باش عبادت بندگان خدا برای خدا قدرت ایجاد نمی‌کند «ان الله تبارک و تعالی غنیا عن طاعتهم و آمِناً من معصیتهم»[15] گناهان بشریت به خدا آسیب نمی‌زند، عبادتِ بشریت هم برای خدا امتیاز محسوب نمی‌شود.

گر جمله‌ی کائنات کافر گردند، بردامنِ کبریاش ننشیند گردی

آقا روضه گرفتی به خودت خدمت کردی، نگرفتی به خودت آسیب زدی. بندگی کردی نانش را می‌خوری، رها کردی چوبش را می‌خوری. بعد این آقا گفت نماز چه ارتباطی دارد با این اوضاع ما؟ گفتم صد در صد ارتباط دارد. قرآن سوره معارج ببینید خدا می‌فرماید نماز خواندی مشکلات اقتصادی‌تان حل می‌شود، اموالتان گوارا می‌شود، یک وقت می‌بینی پول داری آرامش نداری، پول داری لذت نمی‌بری، همه چیز جور است، اما آن که باید حاصل شده باشد نشده! «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[16]‌ گفتم برو نمازت را بخوان. لذا حضرت می‌فرماید به همام، آقای همام خوب بودی برای خودت است، بد هم شدی خودت آسیب می‌بینی، بدی انسان‌ها به انسان‌ها آسیب نمی‌زند، تمام بشریت یکپارچه بشوند مشرک خدا همان خداست، تمام بشریت یکپارچه بشوند موحد خدا همان خداست. نقش تربیتی این بندگی در زندگی ماست. خدا می‌فرماید وعده‌ی ما لباس عمل می‌پوشد، مشروط به اینکه شما عباد صالح بشوید. عبادیَ الصالحون. صالح اگر شدید عبادت من رقم می‌خورد.

من سه روایت را ذیل این آیه 105 که از این آیه استفاده می‌شود، از دستاوردهای عصر ظهور استقرار کامل دین است، دین یکپارچه می‌شود، همه یک امت واحده می‌شوند، همه با یک نگاه فرهنگی واحد می‌شوند. روایت اول آقا امام باقر می‌فرماید در مورد این آیه شریفه «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[17] از حضرت سوال شد که ‌این عبادی الصالحون چه کسانی هستند؟ آقا فرمود «هم اصحاب المهدی فی آخر الزمان»[18] ‌آقا فرمود یارانِ امام زمان که خدا فرجش را نزدیک کند در آخر الزمان هستند، اصحاب صاحب الزمان مشمول همین عبادیَ الصالحون هستند. خدا می‌فرماید حکومت را می‌دهیم دست این‌ها، قدرت را به این‌ها واگذار می‌کنیم. این یک روایت.

یک روایت را هم آقای علی‌بن ابراهیم نقل می‌کند از امام علیه‌السلام که در مورد آیه «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[19] ‌می‌فرماید «قال القائم و اصحابه»[20] صاحب الزمان و یارانش مصداق این آیه‌ی شریفه‌ی «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[21] هستند. این هم روایت دیگر.

مرحوم مجلسی در بحارالانوار نقل می‌کند این حدیث را که وجود مقدس امام باقر بعد از ذکر آیه 105 سوره انبیا، حضرت فرمودند: «هم آلُ محمدٍ»[22] حضرت فرمودند منظور از این عبادی الصالحون در سوره انبیا، خاندان رسول الله هستند که خدا این بشارت را داده است.

اما چند نکته را در این آیه من محضر عزیزان عرض کنم. استقرار کامل دین که خدا بشارت داده، این نکات حائز اهمیت است. اولا اینکه خداوند سنتش بر این رقم خورده که بندگان صالح حاکم و زمامدار نظام خلقتش هستند. من نمی‌دانم آقایان و خواهران محترمه خاطرتان است؟ در سال 2012 میلادی یک شایعه‌ای در دنیا پخش شد که دنیا در سال 2012 به پایان می‌رسد. کل دنیا را هم این شایعه گرفت، حتی در شیراز بعضی‌ها باورشان شده بود. یک آقایی می‌گفت من برای احتیاط رفتم یک ‌مقداری برنج و روغن و حبوبات خریدم انبار کردم، گفتم اگر دنیا به پایان می‌رسید که بدردت نمی‌خورد! البته آنهایی که شایعه‌سازی کردند برنامه داشتند از برنامه‌هایشان هم استفاده کردند مثل همین بیماری کرونا، موج این بیماری در دنیا براه انداختند، ثروت‌های میلیاردهایی که پشت قضیه بودند آلاف و اولوف شد، عده‌ای هم آسیب دیدند. آن سال هم عده‌ای با برنامه در دنیا این را مطرح کردند که سال 2012 پایان دنیاست، بعضی‌ها هم یک مقداری اضطراب و حشت داشتند و سوال می‌کردند. ما در جمعی بودیم و کسی مطرح کرد، گفتم آقا این دروغ صد در صد است. گفتم تا حکومت صالحان تشکیل نشود، تا وعده‌ی خدا جامه‌ی عمل نپوشد، تا صاحب الزمان نیاید، دنیا به پایان نمی‌رسد. دلیل بر کذب این تبلیغات این است که هنوز ظهور جامه‌ی عمل نپوشیده است. پیغمبر فرمود اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، خدا آنقدر آن روز را طولانی می‌کند تا مهدی بیاید و حکومت صالحان را تشکیل دهد. این نکته اول که سنت الهی سنت قطعی است و پیشگویی قرآن هم پیشگویی قطعی است. خدا می‌فرماید «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ»[23] ‌ما قرآن را کلام خدا می‌دانیم، قرآن فقط حد استفاده‌اش روی سر گرفتن در شب قدر و در جلدهای چرمی و مخمل در حاشیه‌های خانه‌ها نیست، قرآن کتاب عمل و باور است، کتاب اعتقاد ماست، خدا می‌فرماید یقینا چنین خواهد شد و صالحان حکومت خواهند کرد و این یک نوع خبر دادن از آینده‌ی زندگی بشریت است که خدا دارد از آینده خبر می‌دهد که چنین جریانی اتفاق خواهد افتاد.

نکته مهم دیگر در این آیه شریفه «عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[24]، این شرح تکلیفی است برای ما مردم عصر غیبت. قبل از این شرح تکلیف یک مقدمه عرض کنم. ما در عالم اقتصاد قانونی داریم بنام عرضه و تقاضا، عرضه و تقاضا اگر متناسب با هم بود، اقتصاد اقتصادِ سالمی است. وقت عرضه‌‌ی کالا در جامعه متناسب باشد با تقاضای جامعه، نه تورم می‌شود نه رکود. اگر تناسب این‌ها بهم خورد، عرضه بود، تقاضا نبود می‌شود رکود اقتصادی، جنس‌ها در انبار می‌ماند، تولید‌کننده‌ها ضرر می‌بینند، کارخانه‌دارها می‌روند رو به سمت ورشکستگی، می‌گویند جنس هست مشتری نیست، به تعبیر عامیانه می‌گویند چک‌های ما پاس نمی‌شود، پول‌هایمان وصول نمی‌شود، جنس‌ها دارد در انبار خاک می‌خورد. این بد است! جنسی عرضه شده و متقاضی نیست. این را می‌گویند رکود اقتصادی. اگر کار برعکس بود، تقاضا بود عرضه نبود، می‌شود تورم، می‌شود همین وضعیتی که بعضی‌ها سوء استفاده می‌کنند، گاهی اوقات تورم ایجاد می‌کنند، جنس هم هست، انبار می‌کند، عرضه نمی‌کند، بعد باید بروند انبار را باز کنند جنس‌های فاسد شده در انبار! این‌ها مال بی‌دینی است. خوب اینکه تقاضا باشد عرضه نباشد می‌شود تورم، عرض باشد تقاضا نباشد می‌شود رکود اقتصادی و هر دو مضر است. تناسب این دو حفظ شود می‌شود اقتصاد فعال و شناور و موفق. سروران عزیز در ارسال انبیا برای هدایت بشر، از اول عالم خدا عالم را با پیغمبر شروع کرد، یعنی شروع خلقت با حضرت آدم بود، از طرف خداوند عرضه برای هدایت بود، ولی متاسفانه تقاضا نبود! شما تاریخ انبیای گذشته را مطالعه کنید، بعضی از انبیا را شهید کردند، سر حضرت یحیی را بریدند گذاشتند داخل تشت! سیدالشهدا در عصر اسلام بود! یک پیغمبر با 72 دو نفر از اصحابش را زنده زنده آتش زدند، زنده زنده این‌ها را به آتش کشیدند. که این عالم بزرگ مسیحیت وقتی آمده بود مدینه، زمان خلیفه‌ی اول بود در جستجوی پیغمبر بود، گفتند رسول الله از دنیا رفته، بعد سوال‌هایی پرسید خلیفه‌ی اول نتوانست جواب دهد. سلمان آمد سراغ امیرالمومنین آقا بداد برسید آبروی اسلام در خطر است، دفاع کنید از اسلام، حضرت آمدند در مسجد، این آقای عالم مسیحی گفت اصحاب اخدود چه کسانی بودند؟ امام توضیح دادند، گفتند همانطوری که در انجیل شماست بگویم؟ گفت بگویید. امام فرمود پیغمبری بود 72 نفر یار داشت، پیغمبر آن زمان این‌ها را تحت فشار قرار داد که از عقایدشان دست بردارند دست برنداشتند، گودالی از آتش درست کردند، گفت اگر دست برنداشتید تک تک شماها را می‌سوزانیم، یک یک این‌ها به آتش افکندند، اول پیغمبر بعد یکی یکی اصحاب رفتند، آخرین نفر یک خانمی بود بچه‌ی شیرخواره داشت، این خانم آمد برود طرف آتش، یک وقتی بچه را دید، گفت من برای عقیده‌ی خودم دارم می‌سوزم و پای عقیده‌ام ایستاده‌ام. این بچه در آینده تابع نظر خودش است، برگشت بچه را بگذارد و برود! این درس است، مادر با بچه‌ات باش تا با خداست. فرزندت را برای خدا بخواه، خودت را برای خدا بخواه، اگر یک جایی باید هزینه شوی هزینه کن خود را تا ماندگار شوی. این برگشت فرزند را بگذارد، یک وقت این بچه به صدا درآمد، با لسان فصیح شروع کرد صحبت کردن، مادر در راه خدا در آتش سوختن ننگ و عار نیست، من را هم با خودت ببر. آقا امیرالمومنین فرمود اصحاب اخدود این‌ها هستند، که قرآن می‌فرماید «قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ»[25] ‌که بعد آن عالم مسیحی مسلمان شد به دست امیرالمومنین. خوب این جریانات در تاریخ بشریت بوده است. بعد از شهادت امیرالمومنین حجربن عدی را با 40 نفر در سه فرسخی شام همه را گردن زدند! این‌ها تنها جرمشان دفاع از امام حق و ولی‌حق بود. معاویه گفت این‌ها را شام نیاورید. یک درس هم از حجر بگویم، حجر یک پسر 18 ساله داشت، حُجر نوه‌ی حاتم طاعی بود، حاتم را سربلند کرد این نوه! از یاران فدوی امیرالمومنین بود، مامور معاویه رسید در سه فرسخی شام دید این‌ها 40 نفر از مبلغین فدایی امیرالمومنین هستند که شام را منقلب می‌کنند. پیک معاویه آمد بگویید یا دست از ولایت علی بردارید و برگردید به شهر و دیار و غصبات خود، دیگر نام علی را هم نبرید. یا اگر بخواهید از علی‌بن ابیطالب دفاع کنید همه را گردن می‌زنیم. می‌گویند حُجربن عدی قیام کرد گفت راه سومی هم هست، معاویه کار خودش را بکند ما هم کار خودمان را بکنیم، مردم هم انتخاب خودشان را بکنند. گفتند خیر، یا اینکه دست از تولای علی بکشید، یا اینکه باید کشته شوید، حجر گفت اگر ولایت علی داشتن جرم است پس من مجرم هستم. تا آمدند گردن حجر را بزنند، حجر گفت اول پسرم را بیاورید، پسر 18 ساله‌اش، یاران حجر گفتند آقای حجر داغ جوان دیدن سخت است، جوان تو را هم می‌کشند، شما داغ فرزندت را ببینی و بروی سخت است، عزیز است، در خون شناور می‌شود! بگذار اول شما شهید شوی. گفت من هدف دارم، گفت من از خودم مطمئن هستم، قطعه قطعه کنند مرا از ولایت علی دست برنمی‌دارم، اما می‌ترسم از اینکه این جوان سر بریده‌ی پدر را ببیند و یک وقتی در عقیده‌ی خودش سست شود. دلم می‌خواهد تا زنده‌ام ببینم جوانم در راه دفاع از ولایت جان می‌دهد بعد خود جان بدهم. ببینید آقایان قیامت ما نباید انتظار داشته باشیم با حجربن عدی در بهشت همسایه‌مان کنند در حالی که یک نهی از منکر به فرزند خودمان نمی‌کنیم! یک نهی از منکر نمی‌کنیم بعد می‌گوییم خدایا ما شیعه‌ی امیرالمومنین بودیم، حجر با آن مقامات ما هم برویم در کنار حُجر. می‌گویند کاری که حجر کرد شما هم کردید؟ او گفت پرپر شدن جوانم را در راه ولایت ببینم برای من گواراست تا دور شدن او با سلامت از ولایت. سلامت جسمی داشته باشد ولی در مسیر ولایت نباشد! خوب این اوضاع گذشته‌ی تاریخ بود.

خوب این عرضه و تقاضای تاریخ است که ما می‌بینیم عرضه بود ولی تقاضا نبود، امیرالمومنین بود متقاضی عمومی نبود، سیدالشهدا بود تقاضا نبود، امام صادق بود تقاضا نبود، آقا امام عسکری بود تقاضا نبود، یک حجت باقی ماند. 124 هزار پیغمبر و 11 امام را خدا فرستاد تقاضای مطلوب در جامعه‌ی بشریت نبود، یک حجت مانده، آنقدر این حجت را در پسِ پرده‌ی غیبت نگاه خواهد داشت تا مردم بشوند عباد صالح، طالب بشوند، متقاضی بشوند، جستجو بکنند این حجت را. بنده باید اول در خودم این حالت را ایجاد کنم، بعدا در اطرافیانم خانواده‌ام، جامعه‌ام، تا در جوامع بشری رنگ بی‌تقاضایی درشان دیده می‌شود، وعده‌ی الهی رقم نخواهد خورد. خدا می‌فرماید «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[26] ‌ما زمانی حکومت را بدست صالحان خواهیم داد، زمانی بشارت ما رقم خواهد خورد که همه بخواهید آمدن این موعود را، همه جویا بشوید، البته من اینجا من یک جمله‌ای هم عرض کنم رفع شبهه کنم و عرائض را تمام کنم.

شاید برای بعضی از عزیزان این تفاوت ذهنی ایجاد شود که آقا از یک طرف می‌گویند امام زمان وقتی می‌آید که می‌گویند دنیا پر از ظلم و جور شده است، از یک طرف هم می‌گویند که ما زمانی حکومت صالحان را تشکیل می‌دهیم که عبادیَ الصالحون! اگر بناست عبادیَ الصالحون شود «یملأ الله الارض قسطاً و عدلاً کما مُلئت ظلماً و جوراً»[27] یعنی چی؟ حالا دنیا باید بد شود تا امام زمان بیاید یا دنیا باید در مسیر خوبی و خیر قرار بگیرد تا حضرت بیاید؟ مسلماً آنچه از آیات و روایات استفاده می‌شود و توصیه‌ی به انتظار می‌شود، جامعه باید برود به سمت خواستن، به سمت تقاضا، خوب بودن، دلیل اینکه تا الان حضرت نیامده این است که جامعه آماده نیست. خوب پس آن روایاتی که می‌فرماید دنیا پر از ظلم و جور خواهد شد، آنها بیانگر چه حقیقتی است؟ اینکه در روایت رسول الله می‌فرماید خدا دنیا را پر از عدل و داد می‌کند «کما مُلئت ظلماً و جوراً»[28]، این فراز یعنی کما اینکه پر شده است از ظلم و جور. پر شده  است از ظلم و جور نه به این معنا که همه‌ی مردم ظالمند. ببینید یک وقتی در یک خانه‌ای پدر خانواده ظالم است و کانون خانواده را به فساد می‌کشد! اهل خانه نمی‌خواهند فاسد باشند، ولی در راس پدر فاسد است و موانع تربیتی را ایجاد می‌کند و مانع رشد افراد می‌شود. چرا در روایات داریم «الناس علی دین ملوکهم»[29] مردم بر دین سلاطین و پادشاهانشان هستند، زمامدارانی که در مسیر پاکی زندگی می‌کنند، شرایط و بستر خوب زیستن را ایجاد می‌کنند. زمامداری که خود معتقد نیست زمینه را برای رشد معنوی کور می‌کند و از بین می‌برد. «کما مُلئت ظلماً و جوراً»[30] ‌یعنی همانگونه که پر از ظلم و جور شده و مردم در یک شرایط ظلم و جوری هستند ولی از فساد رنج می‌برند. بعضا شاید برخورد داشتید بعضی‌ها در گناه غرقند ولی می‌گویند یک کسی پیدا شود دست ما را بگیرد، خسته شدیم! این آماده است، این رسیده به آن حالتی که می‌خواهد ظرفیت پذیرش درش ایجاد شود. می‌گوید از گناه خسته شدم از فساد خسته شدم از معصیت خسته شدم. بعضی از افراد می‌گویند گناه دیگر برای من شده است پر کردن وقت و از گناه دیگر لذتی نمی‌برم!

یک شبی جلسه‌ای بود، در آن جلسه یک جوانی بود گفت می‌خواهم با شما بیایم و چند سوال بپرسم. تا سوار شد گفت اگر اسلحه‌ای همین الان به من بدهید من خودم را الان می‌کشم! گفت رسیدم آخر خط! جوانی بود، بعد شروع کرد به گفتن. گفت من همین امروز تا الان چند تا گناه کبیره مرتکب شده‌ام که حالا ساحت مجلس و مکان خیلی محترم‌تر از این است که هر حرفی را بشود روی آن زد. دو سه تا از آن گناهان اکبرالکبائر را نام برد و گفت این‌ها را هم که انجام می‌دهم بخاطر این است که روز من شب بشود، شبم بشود روز، دیگر لذتی از گناه نمی‌برم. بعد یک مقداری که با این جوان در مسیر رفتم اشک از چشمانش جاری شد و گفت دیگر از گناه خسته شدم، از خودم متنفرم، به آخر خط رسیدم، بله این گنهکار است، این اگر کسی پیدا شود دستش را بگیرد برمی‌گردد، خوب هم برمی‌گردد. بعضی از این‌ها برمی‌گردند و انصافا برمی‌گردند، یعنی می‌آیند سرخط، تجربه‌ی بدی از گناه داشته و حالا قدر حقیقت و واقعیت را به خوبی می‌فهمد. لذا معنای دنیا پر از ظلم و جور می‌شود نه به معنای اینکه همه ظالمند، بله همه در یک شرایطی قرار می‌گیرند که حکومت حکومت ظالم است، طرف در یک مملکتی است که در آنجا گناه و فساد رایج است، حق اعتراض ندارد و کاری از او برنمی‌آید، ولی در جستجوی این است که کسی به داد او برسد و دادگیری کند و دستگیری کند.

«أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»[31] ‌اینجا یک بحثی می‌ماند که حالا نقش ما در این شاخصه‌ی حکومت مهدوی که استقرار کامل دین و آرامش و گسترش آئین الهی است چه می‌باشد، این را انشاءالله جلسه دیگر محضر عزیزان مطالبی را عرض خواهیم کرد.

خوب روز دوشنبه است، من مقدمه‌ی عرض ادب را به محضر مقدس کریم اهلبیت داشته باشم. از جامعه‌هایی که آماده نبود زمان امام حسن بود. وجود مقدس آقا امام حسن مجتبی شخصیتی بود که در اخلاق و فضیلت و معنویت.... ؛ مردم دیده بودند ایشان را در آغوش پیغمبر، روی دوش رسول الله، اما دیدید چه کردند! عرضه بود از طرف خداوند اما تقاضا نبود، و وجود مقدس آقا حتی در درون خانه هم امام مظلوم بود. در بین ائمه‌ی معصومین دو تا امام یک مظلومیت خاص دارند، یکی وجود مقدس امام حسن مجتبی، و یکی وجود مقدس آقا جوادالائمه، حالا نوع ائمه در اجتماع نسبت به آنها ناسپاسی و قدرنشناسی می‌شد، اما در کانون خانواده آرامش داشتند. سلام بر امام مجتبی که در درون خانه هم آقا مظلوم و غریب بود. آخرالامر هم امام را مسموم کردند و غریبانه حضرت را به شهادت رساندند، در لحظات آخرینِ عمر مبارک، آقا صدا زد کنیزها بروید به خواهرم زینب بگویید بیاید.

در تاب رفت و تشت طلب کرد و ناله کرد، وان تشت را زخون جگر باغ لاله کرد

خونی که خورده بود همه عمر از گلو بریخت، خود را تهی زخون دلِ چند ساله کرد

زینبت آمد، حضرت گفت خواهرم یک تشت برای من حاضر کن، تشت را مقابل برادر قرار داد، یک وقتی دید لخته‌های خون در میانه‌ی تشت....

همه بگوییم غریب حسن!

 

[1] انبیا آیه105

[2] مفاتیح الجنان، دعای ندبه

[3] انبیا آیه105

[4] انبیا آیه105

[5] انبیا آیه105

[6] کهف آیه9

[7] انبیا آیه105

[8] توبه آیه32

[9] بحارالانوار ج22 ص274

[10] توبه آیه32

[11] توبه آیه32

[12] توبه آیه32

[13] انبیا آیه105

[14] توبه آیه32

[15] نهج‌البلاغه خطبه متقین

[16] رعد آیه28

[17] انبیا آیه105

[18] مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول

[19] انبیا آیه105

[20] تفسیر نورالثقلین ج3 ص464

[21] انبیا آیه105

[22] بحارالانوار ج24 ص358

[23] انبیا آیه105

[24] انبیا آیه105

[25] بروج آیه4

[26] انبیا آیه105

[27] الغیبه طوسی ص50

[28] الغیبه طوسی ص50

[29] الخصال ص33

[30] الغیبه طوسی ص50

[31] انبیا آیه105

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه