استاد حدائق روز دوشنبه 2 اسفند 1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»[1]

سخن در چند جلسه گذشته با محوریت سبک زندگی مهدوی در باب وظائف مردم و دعای صاحب الزمان برای رعیت و عامه‌ی مردم بود. به این قسمت از فرمایش حضرت رسیدیم که «و علی الرعیة بالانصاف و حسن السیرة»[2] امام عصر عرض می‌کند پروردگارا به عامه مردم و رعیت دو چیز عطا کن.

یکی انصاف، این‌که دیگران را از خود جدا نبینیم، عدالت را فراموش نکنیم، من و تویی در کارها نباشد.

دوم حست سیرت، درون‌ها هم از نفاق و کینه و کدورت و تظاهر و دوگانگی پاک باشد. مردم اگر به این دو چیز برسند جامعه اصلاح است. امروز یکی از مشکلاتمان این است که همه به جان هم افتادند، این دست می‌کند در جیب این، این دست می‌کند در جیب آن، این بی‌انصافی می‌کند او هم بی‌انصافی جواب می‌دهد. متاسفانه من یک جایی عرض کردم، حالا قبل از ورود به بحث عرض کنم. دو سال قبل در سال 98 بنزین در این مملکت گران شد که در همان روز که صبح میلاد پیغمبر بود عرض کردم خدا به دولتمردان ما سلیقه و فهم و کمال بدهد‌! روز میلاد رسول خدا که میلاد امام صادق هم هست، عیدی که دو میلاد مهم در آن است، و آنهم مصادف با روز جمعه شده است، همان روز عیدی به مردم می‌دهند که بنزین گران شد! حالا وقت دیگری، زمان جلوتر و عقبتر!

حالا عرض بنده این است که بی‌انصافی را می‌خواهم عرض کنم. ما یک روز قبل از اینکه بنزین گران شود در یک مغازه میوه‌فروشی مقداری گوجه خریدیم، قیمت را گفت و پول هم دادیم و گذشت. پنجشنبه ما خرید کردیم، جمعه بنزین گران شد، گذشت و ما یکشنبه دوباره رفتیم در همان مغازه. گفتم آقا یک مقدار دیگر گوجه می‌خواستیم. وقتی وزن کرد دیدم قیمت را سه برابر سه روز قبل گفت! گفتم چی شد آقا؟ گفت آقا مگر در این شهر نیستید؟ گفتم چرا هستم، گفت بنزین سه برابر شد؟ گفتم چه ربطی به گوجه تو دارد؟ گفت می‌گویم چه ربطی دارد، گاهی اوقات شیطان کلاه‌هایی سرمان گذاشته که تا گردنمان را پوشانده و خدا را یادمان رفته.

گفت باری که آن راننده برای من از میدان تره‌بار تا مغازه من می‌آورد کرایه‌ پانصد هزار تومن می‌گرفت، سه برابر کرده، شده یک میلیون و نیم. گفتم خوب، گفت ما هم جنس‌هایمان سه برابر شده است. گفتم شما چقدر بار می‌زدی می‌آوردند برایت؟ گفت من هر سرویسی حدود پنج میلیون تومن. گفتم هم تو بی‌انصافی هم آن راننده، این‌جوری می‌خواهیم امام زمان بیاید؟ یابن الحسن کجایی! گفت برای چه بی‌انصافم؟ گفتم اول بی‌انصافی آن راننده اینکه بنزین سه برابر شد، این آقا از آن میدان تره‌بار تا مغازه شما چند لیتر بنزین می‌سوزاند؟ نهایت مصرفی که دارد بیست لیتر، لیتری سه هزار تومن، می‌شود شصت هزار تومن. از شما پانصد هزار تومن می‌گرفت باید پانصد و شصت هزار تومن بگیرد. کل آن شصت تومن را اضافه کند، شصت هزار تومن باید به حق گذشته خودش اضافه کند نه یک میلیون تومن. با بعضی‌هایمان منتظر فرصت هستیم تا می‌توانیم اجحاف کنیم، بهانه کنیم اتفاقی را که به اعتبار آن اتفاق مقاصد خودمان را دنبال کنیم، یک توجیه عوام فریبانه هم داریم که بنزین گران شد.

گفتم این بی‌انصافی آن راننده، اما بی‌انصافی شما، گفتم شما هر سری پنج میلیون بار می‌آوردی؟ گفت بله، گفتم راننده چقدر از شما اضافه‌تر گرفت؟ گفت یک میلیون تومن، گفتم چرا یک میلیون را روی پنج میلیون نمی‌کشی از مردم بگیری، بجای یک میلیون داری ده میلیون از مردم می‌گیری بی‌انصاف! تو یک میلیون داری اضافه‌تر می‌دهی ولی ده میلیون داری از مردم اضافه می‌گیری! سرش را انداخت پایین.

مردم امام زمان دارد به خدا عرض می‌کند خدایا به مردم انصاف بده. یادمان نرود، توجیه نکنیم. بابا به همان اندازه‌ای که دارد برایت گران در می‌آید به همان اندازه بکش روی اجناس. به همان اندازه که کار برایت گران شده همان را بگو، توجیه نکنیم که آقا فلان چیز گران شده پس از دم همه چیز بدون رعایت انصاف! خوب این بی‌انصافی است. «و علی الرعیة بالانصاف و حسن السیرة»[3] ما امروز مشکلامان در جامعه این است که این انصاف رنگ باخته. بنده با جوان دیگران  مثل جوان خودم عمل نمی‌کنم، ناموس مردم را مثل ناموس خودم نمی‌بینم، این پیرمرد را پدر خودم نگاه نمی‌کنم، این فرد مستمند را پدر از خود نمی‌بینم. این‌ها می‌شود بی‌انصافی. تا این روحیه هم هست جامعه اصلاح نمی‌شود.

در بحث انصاف، مطلبی را شروع کردیم گفتیم انصاف دارای مراحلی است، یک مقام انصاف که امام عصر به خدا عرض می‌کند خدایا به مردم انصاف بده، انصاف اول در برابر خداست. ما نسبت به خدا انصاف داریم؟ از مصادیق انصاف نسبت به خدا امشب می‌خواهم یکی را عرض کنم. جلسه چند هفته قبل اشاره کردیم بحث ذکر را، یکی دیگر از جلوه‌های انصاف نسبت به خدا شکرگذاری است. ما بعضی‌هایمان بی‌انصافیم، یک خودکار بهمان می‌دهند امضا کنیم ده‌بار تشکر می‌کنیم، آقا ممنونیم متشکرم لطف کردید، بی‌انصاف، میلیاردها سلول زنده در وجودت دارد کار می‌کند، حمد کجا رفت؟ تشکر کجا رفت؟ یک هفده رکعت نماز می‌خواهیم بخوانیم مثل این‌که چوبمان دارند می‌زنند. گاهی اوقات هم این‌گونه طلبکارانه حرف می‌زنیم: خدا برای ما چکار کرده؟ شکر سپاسگذاری در برابر خدا از جلوه‌های انصاف بنده‌هاست در براب پروردگار. ما چقدر شاکریم؟ من یک جمله عرض کنم، در همین جمجمه‌ی سر ما، همین یک کیلو و سیصد گرم که مدیریت کل بدن با آنجاست، بیش از یکصد میلیون سلول زنده دارند کار می‌کنند، بیش از یکصد میلیون سلول زنده در این یک کیلو و سیصد گرم! این‌ها حمد ندارد؟ راه خانه‌ات را گم نمی‌کنی حمد ندارد، اسم خودت را بلدی حمد ندارد، راحت می‌خوابی و بیدار می‌شوی حمد ندارد، مسجد آمدی نماز خواندی حمد ندارد؟

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد ما می‌فرمودند اگر می‌خواهید ذاکر شوید از خودتان شروع کنید، یکی یکی نعمت‌های خدا در خودتان مرور کنید یک الحمدلله بگویید، چشمت می‌بیند؟ الحمدلله رب العالمین، زبان کار می‌کند، لال نیستی؟ الحمدلله رب العالمین. گوشت می‌شوند، دستت سالم است، پایت سالم است، کبدت، کلیه‌ات؟ چند سال زندگی کردی، خانه داری، زندگی داری، آبرو داری، شغل داری؟ این‌ها حمد ندارد، آن‌هایی که شکر نمی‌کند آدم بی‌انصافی است. در رفتارهای اجتماعی‌مان هم می‌گوییم فلانی آدم بی‌انصافی است این همه به او محبت کردیم یک تشکر هم نکرد. فلان فرزند ناسپاس است این همه پدر و مادر برایش زحمت کشیدند تشکر نکرد. به مراتب اولاد در پیشگاه خدا ما باید شاکر نعمت الهی باشیم.

یکی از مصادیق انصاف و جلوه‌های انصاف در محضر پروردگار شاکر بودن انسان‌هاست. این آیه 40 از سوره مبارکه نمل را یک توضیحی عرض کنم و دو سه روایت تقدیم کنم، یکی  دو جلسه انشاءالله روی بحث شکر که متاسفانه یک مقداری هم رنگ باخته در زندگی‌ها و سر زبان‌ها کمتر می‌بینیم این لسان شاکر بودنِ نسبت به نعمت‌‌‌های الهی را، توضیحاتی عرض کنم.

قرآن می‌فرماید «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»[4] ‌رسول الله «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ»[5] این کلام رسول خدا و پیامبر الهی به مردم است. اگر سپاسگذاری کردید نسبت به خودتان سپاسگذاری کردید، این یک نکته مهمی است که عرض خواهم کرد پیام این آیه را. فکر نکنید امشب نماز خواندید به خدا خدمت کردید، ابدا! فکر نکنید امشب آمدید مسجد سر دین و خدا و اسلام منت دارید، هرگز. به خودتان خدمت کردید، نانش را خودتان دارید می‌خورید. امیرالمومنین در خطبه همام به شخص همام فرمود، آقای همام: «ان الله تبارک و تعالی غنیا عن طاعتهم»[6] خدا از اطاعت مردم بی‌نیاز «و آمِناً مِن معصیتهم»[7] گناهان مردم هم به  خدا زیانی نمی‌زند. شما خوب باشید برای خودتان هست، بد هم شدید آسیبش را خودتان می‌بینید.

گر جمله کائنات کافر گردد، بر دامن کبریاش ننشیند گرد

اول این نگاه را اصلاح کنیم، روزه می‌گیرید، قرآن می‌خوانید، نماز می‌خوانید، حج می‌روید صدقه می‌دهید، هر کار نیکی در زمره واجب و مستحب که از شما سر می‌زند، بازتابش در زندگی خود شماست. من یک جایی عرض کردم مثل دانش‌آموزی که درس خوب می‌خواند بعد به استاد بگوید استاد قدر ما را بدان ما شاگرد موفقی هستیم و درس خوب می‌خوانیم. استاد می‌گوید تو درس داری می‌خوانی برای خودت است، تو اگر شاگرد زرنگی هستی، نفع و بهره‌اش را خودت می‌بری. مریض بیاید به آقای دکتر بگوید آقای دکتر قدر ما را بدان ما مریضی هستیم که داروهایت را مرتب داریم مصرف می‌کنیم. می‌گوید داروها را داری درست مصرف می‌کنی به سلامتی خودت داری خدمت می‌کنی. تو سالم باشی یا بیمار، نه به من نفعی می‌رسد نه ضرر. مردم خوب باشید یا بد، نه برای خدا خیری می‌رسد نه شر.

گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبریاش ننشیند گردی

امروز همه بشریت بشوند موحد، خدا همان خداست، همه بشریت بشوند کافر، خدا همان خداست. قرآن می‌فرماید «وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ»[8] هر کسی شکر می‌کند این سپاسگذاری برای خودش است و به خودش باز می‌گردد «وَمَنْ كَفَرَ»[9] آنهایی که کفران می‌کنند هم به خودشان برمی‌گردد «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»[10] اگر کفران هم کردید خدای شما از ‌کفران شما غنی است، آسیبی به ذات مقدس ربوبیت نمی‌رسد و خدا کریم است.

چند تا نکته‌ی لطیف من در این آیه عرض کنم که حالا که ما وظیفه‌مان بعنوان انصاف در پیشگاه پروردگار سپاسگذاری است، این آیه که از ده‌ها آیه در بحث شکرگذاری در قرآن است، چند تا مطلب را محضر عزیزان اشاره‌ای کنم. نکته اولی که در این آیه حائز اهمیت است، از این آیه استفاده می‌شود مردم در شکرگذاری و کفران نعمت مختارند. الان شما را امشب کسی مجبور نکرده مسجد بیایید، به اجبار هم تشریف نیاوردید، تطمیعتان هم نکردند که آقا اگر آمدید این‌قدر پول می‌دهیم، آمدنتان در اختیار خودتان بود، کمااینکه آن‌هایی که کفران می‌کنند، گناه می‌کنند، نافرمانی می‌کنند، آنها هم مختارند. آن کسی هم که تارک الصلاة است دست خودش است. آن خانم باحجاب مختار است، آن خانم بی‌حجاب هم مختار است. آن حلال‌خور مختار و آن حرام‌خورِ رباخور هم مختار است. این نکته اول، «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»[11] هم اشاره به همین دارد، اجباری نیست، به اجبار نمی‌گویند بیایید نماز بخوانید‌، دعوتتان کردند به صراط مستقیم، پذیرفتید نفعش را می‌برید، عمل نکردید زیانش را می‌بینید. این مطلب اول که خدا خلعت اختیار را به قامت بشر افکنده. آمدنتان دست خودتان نبود، رفتن شما هم دست شما نیست. آمدن جبر است، رفتن هم جبر است، اما بین این آمدن و رفتن اختیار است. در نحوه‌ی زندگی‌تان، در اعتقاداتتان، در پوششتان اختیار دست شماست. این مطلب اول که ما مجبور نیستیم و مختاریم.

نکته دوم از این آیه استفاده می‌شود که انسان‌ها در گرو اعمال خودشان هستند. «الانسان بما کسبت رهینة» آقایان هر چقدر پول دادید آش می‌خورید، هر چقدر زحمت کشیدید نتیجه می‌گیرید، به همان نسبتی که تلاش کردید خدا می‌فرماید ما ذرة المثقال‌هایتان را هم می‌بینیم. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[12] ذرةالمثقال کار خیر و کار شر، این‌‌ها هم دیده می‌شود و هم پاداش داده می‌شود. این هم نکته دیگر که ما در گرو اعمال خودمان هستیم.

آقای ابابصیر آمد خدمت آقا امام صادق علیه‌السلام، امام صادق پشت دست ابابصیر را گرفتند، پوست پشت دستش را به نرمی جمع کردند، فرمودند آقای ابابصیر به همین اندازه اگر کسی در دنیا و به کسی ظلم و ستمی بکند جبران نکند، نمی‌میرد تا آٍثارش را ببیند. عالم یک بزرگتری دارد بنام خدا، چوبش را می‌خورد. آقا زین‌العابدین و اسرا را روز 12 محرم آوردند دارالاماره‌ی ابن‌زیاد، امام سجاد می‌فرمایند ظهر بود، ما را آوردند ابن‌زیاد سر سفره نشسته بود، سر مطهر سیدالشهدا در طشت بود، ابن‌زیاد غذا می‌گذاشت در دهانش و زخم زبان می‌زد به اسرا. دیدید خدا با شما چه کرد؟ دیدید الان هم این حرف ابن‌زیاد را هم بعضی‌ها می‌زنند. می‌گویند حاجی این همه مسجد رفتی چرا وضعت این است؟ تو که اهل نماز شب بودی باید سرطان بگیری؟ این منطق منطق ابن‌زیادی است. بشر، بنا نیست که حالا بنده‌ی خدا بودی ضد ضربه بشوی! «البلاء للوِلاء»[13] می‌آزمایند شما را، می‌خواهند ببینند همش با خدا در سلامتی هستی یا در مریضی هم هستی؟ همش زمانی که دستت باز است با خدا هستی یا زمانی که تنگدست هم می‌شوی هستی؟ دوران عزت بندگی می‌کنی یا دوران گمنامی هم ...؛ یک شب سلامتی بهت می‌دهند می‌خوابی تا سحر، یک شب هم بیماری می‌دهند نمی‌خوابی تا سحر، می‌خواهند ببینند این دو شب چکاره‌ای؟ خدا برای سلامتی، خدا برای پول، خدا برای عنوان، یا خدا در همه حال!

ابن‌زیاد وقتی این حرف را زد، آقا زین‌العابدین می‌فرماید من یک جمله گفتم، گفتم خدایا منتظر اجرای عدالتت هستم، گذشت، یک پنج سالی از این واقعه گذشت، آقا امام سجاد در منزلشان در مدینه پای سفره ناهار نشسته بودند در همان ساعت، یکدفعه پیک مختار رسید، یک دستمالی را گذاشت کنار سفره امام سجاد، گفت آقا البشارة البشارة، دست انتقام خدا از آستین مختاربن أبوعُبید ثقفی خارج شد، دستمال را باز کردند دیدند سر بریده‌ی منحوس ابن‌زیاد است. امام سجاد به سجده افتاد، فرمود خدا را سپاس می‌گویم!

در همین دنیا نشان داد، ای ابن‌زیاد نانجیب سر امام حسین را می‌آوری کنار سفره غذایت؟ جلوی عزیزان امام حسین! سر منحوست را می‌آوریم کنار سفره‌ی امام سجاد، مردم امام حسین چه روزی شهید شد؟ بعد از ظهر عاشورا، ابن‌زیاد دقیقا بعداز ظهر پنج سال بعد در جنگ با ابراهیم‌بن مالک اشتر کشته شد. حسین‌بن علی را دستور می‌دهی عاشورا بکشند؟ در عاشورا روح پلیدت را از کالبد کثیفت خارج می‌کنیم. مردم دنیا یک بزرگتری دارد بنام خدا، این خدا را فراموش نکنیم.

لقمان به پسرش گفت پسرم در زندگی دو چیز را فراموش نکن: خدا و مرگ. خداست، خدایی که این پرونده‌سازی‌ها فریبش نمی‌دهد. خدایی که این ظاهرسازی‌ها او را غافل نمی‌کند. خدایی که از خود ما به خودم ما نزدیکتر است.

دوست نزدیکتر از من به من است، وین عجب‌تر که من از وی دورم

مطلب دیگر؛ گفتیم در این آیه مبارکه سوره نمل، استفاده می‌شود که اساسا این سپاسگذاری‌ها هم نفعش به خود ما می‌رسد، خداوند سبحان بی‌نیاز است.

و مطلب دیگر در این آیه، اینکه قطعا دارایی و سخاوت اگر کنار هم قرار گرفت ارزشمند است. و الّا پول به خودی خود امتیاز نیست. شاعر می‌گوید

دِرم داران عالم را کرم نیست، کرم‌داران عالم را دِرَم نیست.

بعضی‌ها روح سخی دارند اما پول ندارند، بعضی‌ها پول دارند سخاوت ندارند، در انفاق هم روح سخاوت مهم است، نه اصل پول دادن. قرآن می‌فرماید بندگان خوب خدا «يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ»[14] ‌این‌ها در فراخ‌دستی و تهی‌دستی انفاق می‌کنند، یعنی روح سخاوت دارند. امیرالمومنین و زهرای مرضیه روح سخاوت دارند، موقع افطار قرص نان افطاری خود را می‌دهند به نیازمند، این روح سخاوت است. بعضی‌ها را می‌بینید میلیاردها پول دارند، به بستگان خودشان هم رسیدگی نمی‌کنند. لذا دارایی یعنی ثروت و سخاوت، این دو اگر کنار هم آمد می‌شود اخلاق الهی «فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»[15] خدا هم بی‌نیاز است و هم کریم است. خداوند هم دارای ثروت است و هم سخاوتمند است. این را از خدا باید آموخت. این چند نکته در آیه شریفه که در بحث شکر و سپاسگذاری ذکر شد.

اما دو سه روایت من اینجا تقدیم کنم. آقای ابابصیر می‌گوید آمدم خدمت امام صادق علیه‌السلام، «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام هَلْ لِلشُّكْرِ حَدٌّ إِذَا فَعَلَهُ‏ الْعَبْدُ كَانَ‏ شَاكِراً»[16] می‌گوید به امام صادق عرض کردم که آقا اصلا سپاسگذاری حدی دارد اندازه‌ای دارد که اگر کسی آن‌را انجام  داد بشود شاکر؟ حدود شکرگذاری چقدر است؟ شاکر تا کجا شاکر باید باشد؟ این را ابابصیر که از شاگردان مبرَّز مکتب امام صادق است از حضرت سوال کرد. امام فرمودند «قَالَ نَعَمْ قُلْتُ»[17] فرمودند بله شکرگذاری حدی دارد، یک حدودی دارد، ابابصیر می‌گوید عرض کردم «مَا هُوَ»[18] ‌این حد را برای ما بیان بفرمایید. حضرت فرمودند «قَالَ يَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ عَلَيْهِ»[19] حد شکر این است که خدا را بر هر نعمتی که به تو عطا کرده، «فِي أَهْلٍ وَ مَالٍ»[20] نسبت به خانواده‌ات و نسبت به دارایی و اموالت شکرگذاری کنی. این حق شکرگذاری است. اولاد داری؟ بگو الحمدلله رب العالمین، پدر مادر برادر خواهر، این‌ها اهلند. زندگی خوب داری الحمدلله رب العالمین. خانواده محترم و موفقی داری؟ الحمدلله رب العالمین. نسبت به اموالتان، خدا بهتان داده بگویید الحمدلله رب العالمین. نسبت به دارایی‌تان، نسبت به اهلتان و مالتان خدا را حمد کنید. «وَ إِنْ كَانَ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ فِي مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ»[21] این جمله را بیشتر بشنوید، آقا امام صادق فرمود آقای ابابصیر از مصادیق شکر این است که اگر در اموالت حقی است آن حق را ادا کنی، خمس دادن شکرگذاری ثروت است، زکات شکرگذاری ثروت است، اینهایی که از زیر بار این‌ها در می‌روند و شانه خالی می‌کنند کفران نعمت می‌کنند. ماییم و امام صادق، ماییم و قرآن. اینجور نیست که تسبیح دست بگیری و بگویید الحمدلله الحمدلله الحمدلله، ولی زکات مالت را ندهی، خمس مالت را ندهی، خودت را بازی داده‌ای. امام فرمود از جلوه‌های سپاس‌گذاری این است که «إِنْ كَانَ فِيمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ فِي مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ»[22] این را ادا کند.

بعد آقا استناد کردند ‌به این آیه 13 سوره مبارکه زخرف، قسمتی از آیه 13 را حضرت تلاوت فرمودند. این آیه را شاهد آوردند «قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ- سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ»[23] منزه است خدایی که برای ما مسخَّر کرد هستی را. این آیه 13 سوره زخرف را به قرآن مراجعه کنید، از چند آیه قبل خداوند می‌فرماید خدا کیست، و خدا چه کرده برای شما؟ اول خدا زمین را محل آرامشتان قرار داده، این کره‌ی زمینی که دارد می‌چرخد، با سرعت عظیم در حال حرکت است شما اصلا احساس نمی‌کند، همین زمین را برای شما ذلول قرار دادند، مثل شتری که آرام و آهسته حرکت می‌کند و صاحبش را به زحمت نمی‌اندازد. خدا می‌فرماید زمین را ما خلق کردیم، باران را از آسمان ما خلق کردیم، خلقت شما را ما انجام دادیم، همه‌ی امکاناتتان را ما فراهم کردیم، و این طبیعت را ما در اختیار شما قرار دادیم، خوب این‌ها شکر ندارد؟ باران می‌بارد شکر ندارد؟ یک آقایی امروز به ما می‌گفت حاج آقا برعکس است باران می‌آید جنس‌ها را گران می‌کنند، گفت ناسپاسی است، می‌گفت رفتم می‌گویم آقا چخبر است گران کردید جنس‌ها را؟ می‌گوید دارد باران می‌آید. ما از پدرانمان شنیده بودیم که سابق وقتی نزول رحمت الهی اتفاق می‌افتاد کسبه‌های مومن چراغ روشن می‌کردند در روز بعنوان خوشحالی و شادی، جنس‌ها را ارزانتر می‌دادند، می‌گفتند شکر نزول رحمت الهی است، خدا رحمتش را نازل کرده ما ارزانتر می‌دهیم دست مردم، حالا کار شده برعکس. نتیجه‌اش هم همین می‌شود که همه مبتلا هستند، امام فرمود، در این آیه شریفه‌ی 13 سوره زخرف خدا می‌فرماید ما همه چیز را برای شما مسخَّر کردیم، خدا یادتان نرود، خدا را فراموش نکنید، همه چیز از اوست «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[24].

برادران عزیز خواهران محترمه، اگر در اموالتان خدا حق معین کرده حقوق را بدهید، یعنی یکی از نمره‌های منفی که کسانی که زکات نمی‌دهند می‌گیرند کفران نعمت است، ناسپاسی است. یکی از نمره‌های منفی که کسانی که باید خمس بدهند نمی‌دهند کفران نعمت است طبق این حدیث. حالا یک حدیث دیگر هم من مکمل این حدیث از امام صادق تقدیم کنم.

مرحوم علامه مجلسی نقل می‌کند، این حدیث هم شنیدنی است بشنوید. خدا لعنت کند شیطان را، علمای علم اخلاق می‌گویند به چند طریق می‌توانید خودتان را بسازید، همش قرار نیست استاد بالای سر آدم باشد، یکی از روش‌های خودسازی گرفتن معایب از زبان دشمنان است. ببینید او که دشمنت است عیب شما را چه می‌گوید، عیب را بگیر و روی خودت کار کن، اگر درت هست دفعش کن و رفعش کن و از بین ببر و اگر در تو نیست مراقب باش که دشمن این را دارد به تو نسبت می‌دهد، در تو نیست، اگر در تو ایجاد شود دیگر چه می‌کند! أعدی عدوِّ بشریت شیطان است که خدا می‌فرماید «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»[25] ‌شیطان دشمن است و به دشمنی او را حساب کنید. این از آن احادیث گرانبهایی است که در تربیت ما بسیار می‌تواند نقش آفرینی کند، این را من می‌گویم افراد باید با آب طلا بنویسند روزی چند بار نگاهش کنند. امام صادق می‌فرماید «يَقُولُ‏ إِبْلِيسُ‏ لَعَنَهُ‏ اللَّهُ»[26] ابلیس ملعون می‌گوید «مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ»[27] اگر از فرزندان آدم خسته شوم، «فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَة»[28] در سه جا خسته نمی‌شوم. اگر این آدم این آقا این خانم مقاومت بخرج داد، ایستادگی بخرج داد، خسته کرد من را از فریبش، در یکی از این سه جا من ضربه بهش می‌زنم و در یکی از این سه جا منحرفش می‌کنم. حالا متدینین حواستان باشد انشاءالله که در اینجاها ضربه نخورید. حدیث را امام صادق می‌فرماید در جلد 60 بحارالانوار علامه مجلسی، گوینده خود شیطان که اظهار می‌کند من این سه جا خیلی حساسم.

جای اول: «أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ»[29] شیطان می‌گوید یکی از تلاش‌های جدی من این است که مردم را ببرم به سمت و سویی که دریافت مالشان و درآمدهایشان حلال نباشد، ‌این گام اول. پول شبهه‌ناک، حقوق می‌گیرد حقش نیست، منفعت می‌گیرد ظالمانه دارد می‌گیرد، کار نکرده دارد پول دریافت می‌کند، اموالی که متعلق به او نیست دارد تصاحب می‌کند، این قدم اول است. گام اولش این است که مردم را ببرد به سمت حرام‌خوری، پولهایی که حقشان نیست تعلق به آنها ندارد را تصرف کند. اگر اینجا موفق نشد، یعنی بعضی‌ها کاملا این‌جا حواسشان جمع است، پول شبهه‌ناک در زندگی‌شان نمی‌آید، درآمد حرام کسب نمی‌کند، کارمند دقیق است. بنده سراغ دارم، یک جوان مجردی آمد گفت آقا من در فلان تشکیلات دولتی کار می‌کنم. بشنوید، اینجا شیطان حریف نشدم. گفت من در فلان اداره دولتی کار می‌کنم ساعتی که برای نماز خواندن معین کرده‌اند 20 دقیقه است، من تا وضو می‌گیرم بروم نماز بخوانم و بیایم می‌شود نیم ساعت، کمی در وضو گرفتنش وسواس داشت گفت زمان بیشتری از من گرفته می‌شود، من این 10 دقیقه 10 دقیقه‌های در هفته را در ماه حساب کردم در سال آوردم از حقوقم کسر کردم می‌خواهم پرداخت کنم، خوب اینجا شیطان حریف این نشده است، این یک مقدار وقت‌هایی که به ذمه‌ی او بوده محاسبه کرده دارد برمی‌گرداند. اینجا شیطان حریف نشد. حالا آقا نشسته در اتاقش دارد زیارت عاشورا می‌خواند، پشت در هم ارباب رجوع معطلند، صبحانش را در اداره می‌خورد مردم معطل در راهرو ایستادند، دیدم این‌ها را من! وای به حال این‌ها. در وقت بیت‌‌المال، صبحانه نخوردی آمدی اینجا می‌خوری؟ باید استغفار کنی، این همانی است که شیطان فریبش داده، زیارت عاشورا در وقت عمومی مردم داری می‌خوانی، در را هم بستی ارباب رجوع هم پشت در، جواب مردم را هم نمی‌دهی! این قدم اول، اگر اینجا شیطان حریف نشد...

گام دوم، «أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ»[30] گام دوم این است که اگر این پولش را از حلال بدست آورد، سعی می‌کند حق الهی را از مالش پرداخت نکند، آدم زحمت کشی است، آدمی است که پول از حلال بدست آورده ولی خمس نمی‌دهد، کشاورز است زحمت کشیده رنج برده زراعت کرده، اما حقی که خدا در اموالش قرار داده که حق فقراست، زکات را نمی‌دهد. بعضی‌ها را شیطان اینجا گیر می‌اندازد. آقا را یکدفعه می‌بینی در مسجد شجره در لباس احرام، پیرمرد 75 ساله می‌گوید آقا ما خمس تا الان نمی‌دادیم چکار کنیم؟ گفتم حالا یاد خمس افتادی؟ در مسجد شجره، حالا که می‌خواهی مُحرِم شوی، از ترس اینکه احرامت باطل باشد، لباس احرامی‌ات مشکل داشته باشد گرفتار باشی؟ خوب تو 75 سال چکار می‌کردی؟ تو اگر نمی‌آمدی حج ملک‌الموت می‌بردت جواب خدا را چه می‌دادی؟ اینجا شیطان خیلی‌ها را زمین زده. می‌گوید آدم خوبی است، می‌گوید ما خودمان خرج می‌کنیم، ما خودمان می‌دهیم. مردم این را بدانید، بزرگترین عمل استحبابی، جای کوچکترین عمل واجبتان را پر نمی‌کند. ده‌ها ختم قرآن بخوانید جای دو رکعت نماز واجب قضا شده‌تان را نمی‌گیرد. تلاوت قرآن مستحب، نماز واجب واجب است. آقا ما خودمان خیرات و مبرّات داریم، خیرات و مبرّاتت جای پرداخت خمس و زکات را نمی‌گیرد. هر چیزی در جایگاه خودش باید عمل بشود، در این قسمت دوم شیطان بعضی‌ها را منحرف کرد، اگر اینجا موفق نشد، یعنی افراد درآمدهایشان حلال، حقوق الهی را هم از اموالشان دارند می‌دهند، خمس را دارد می‌دهد زکات را دارد می‌دهد، حربه‌ی شیطان را بشنوید!

امام صادق می‌فرماید «أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ»[31] پول حلالش، خمس داده‌اش را می‌برد یک جایی که جائز نیست، در مسیر اسراف. دیدید می‌گوید آقا پول خمس داده است، پول زحمت کشی است، پول زحمت کشی را بنا نیست اسرف کنی. پول خودم است، پول خودت است، مال خداست، تو حق نداری با مال الهی عمل کنی آن‌گونه که خدا نمی‌پسندد، خدا رحمت کند امام را، ایشان می‌فرماید اگر کسی نصف لیوان آب تسویه شده را بی‌جهت دور بریزد از عدالت ساقط است. مصرف است، «إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»[32] یکی از مشکلات در مملکت ما اسرف است تا حرف هم می‌زنیم می‌گویند آقا پولش را می‌دهیم. شیر آب تسویه شده را باز کرده همینطور آب می‌ریزد. آقا شیر را ببرند، می‌گوید برای ما کنتور دارد می‌اندازد پولش را می‌دهم. دارندگی و برازندگی، این همان جایی است که شیطان سراغ جماعتی می‌آید، و عده‌ای را اینجا منحرف می‌کند. پس یا در گام اول امام صادق فرمدو شیطان می‌گوید پول از حلال بدست نمی‌آورند، حریف نشد و پول از حلال بدست آمد، حق الهی را از مال خارج نمی‌کند، حریف نشد حربه سوم، شیطان می‌گوید این سه جا من خسته نمی‌شوم ولتان نمی‌کنم  دنبالتان هستم، قسمت سوم می‌آورمتان در وادی اسراف، پول حلال زحمت کشیده‌ی خمس داده می‌رود در مسیر اسراف خرج می‌شود. این گام سومی که انجام می‌دهد.

لذاست که حضرت فرمود از مصادیق شکر این است که «فِي مَالِهِ حَقٌّ أَدَّاهُ»[33] ‌‌اگر در مال او حقی است این حق را ادا کند.

یک روایت از فرمایشات امیرالمومنین عرض کنم و بحث را به پایان برسانم. آقا امیرالمومنین اقسام شکر را در این حدیث بیان می‌فرمایند. چهار گروه را حضرت نام می‌برد که ما موظفیم در برابر این‌ها وظائفمان را عمل کنیم و انجام دهیم.

اولا در رأس همه‌ی این موارد در پیشگاه پروردگار شکر الهی را باید بجا بیاوریم.

دوم، در برابر کسانی که از ما بالاترند در جامعه، چه از نظر علمی چه از نظر معرفتی چه از نظر سنی، ما یک وظائفی در برابر بزرگترهایمان داریم.

سوم، یک وظائفی در برابر نظیر و أقرانمان داریم، هم‌ترازهایمان همکارانمان هم‌سن و سالانمان، هم‌قطارانمان.

چهار، یک وظیفه هم در برابر زیردستانمان داریم. چهارجا امیرالمومنین می‌فرماید باید شکرگذاری کنیم. حالا من ‌نحوه‌هایش را من عرض می‌کنم که آقا بیان می‌فرمایند. امام در برابر شکر خدا، که بحث ما هم شکرگذاری در برابر خدا بعنوان یکی از مصادیق انصاف در پیشگاه پروردگار بود، امام می‌فرماید «شکر إلهک بطول الثنا»[34] ‌شکر خدا این است که پیوسته حمد خدا را بگوییم، نه مقطعی، نه موردی. شما نعمت‌هایی که از خدا گرفتید که مقطعی استفاده نمی‌کنید! خدا رحمت کند سعدی را، چه زیبا در مقدمه‌ی گلستان به نظم و نثر درآورده عجز بشریت را از سپاسگذاری خدا. می‌گوید:

هر نفسی که فرو می‌رود مُمِد حیات است و چون بر می‌آید مفرِّح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود و بر هر نعمت شکری واجب، از دست و زبان که برآید کز عهده‌ی شکرش بدرآید.

بنده همان به که زتقصیر خویش، عذر بدرگاه خدای آورد

ورنه سزاوار خداوندیش، کس نتواند که بجای آورد

ببینید شکرگذاری بشر نسبت به خدا با نعمت‌های خداست. شما یک وقت محبت کسی را جواب می‌دهید با پول خودتان، ولی خدا را بگویید الحمدلله با زبانی که مال اوست، با چشمی داری شکرگذاری می‌کنی که متعلق به اوست، با دستی دارید حمد و سپاس می‌گویید و خدمت می‌کنید که از آن اوست. یعنی باز این ابزار شکر شما هم از اوست، این‌ها هم متعلق به اوست. لذا امیرالمومنین فرمود شکر خداوند بطول الثنا، حمد خدا و توصیف خدا باید مستمر باشد. آقا در حال حرکتی بگو الحمدلله، در حال استراحتی بگو الحمدلله، روی تخت بیماری الحمدلله، در هر حالی که هستی این طول ثنا را فراموش نکن. بعد حضرت فرمود «شکر مَن فوقک»[35] ‌شکرگذاری از کسانی که بالادست شما هستند، شکرگذاری نسبت به اساتید نسبت به مربیانمان نسبت به پدر و مادرمان نسبت به کسانی که بر ما حقی دارند، و ما فوق ما هستند، حضرت می‌فرماید «بصدقِ الولاء»[36] نسبت به این کسانی که بالادست هستند حضرت می‌فرماید «بصدق الولاء»[37] پیروی صادقانه. شکرگذاری از یک پدر موفق، یک مادر موفق، یک مربی موفق، پیروی صادقانه می‌شود شکرگذاری. «و شکرُ نذیرک»[38] شکر همترازهای خودمان، یکسری همترازهای ما هستند هم‌ردیف ما هستند در عرض ما هستند، امام می‌فرماید «بحسن الإخاء»[39] ‌حُسن برادری، یعنی این‌هایی که در تراز ما هستند، شکرگذاری این‌ها به این است که حق برادری و حسن برادری را بجا بیاوریم «و شکرُ من دونَک بسبب العطاء»[40] یک عده هم زیردستان شما هستند، زیرمجموعه شما هستند، آنهایی که زیردستان شما و زیرمجموعه‌ی شما هستند، حالا فرزندانتان شاگردانتان، کارگری است، نیروی زیردست شماست، تحت فرمان شما است، امام می‌فرماید شکرگذاری نسبت به آنها این است که آنچه خدا بهت داده عطا کن از این داده‌های الهی در حق آنها. این یکی از مصادیق انصاف در پیشگاه ذات مقدس الهی است در تمام شئونات زندگی، نسبت به ذات مقدس ربوبیت که من ادامه‌ی بحث را که حالا تفسیر شکرگذاری و فضیلت انسان‌های شکرگذار و سپاسگذار را در جلسات بعد عرض می‌مکنم؛ اصلا در قرآن هم داریم «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»[41] این قاعده است، شکرگذار شدید زیادش می‌کنیم. کفران کردید «وَ لَئِن کَفَرتُم إنَّ عَذَابِی لَشَدیدٌ»[42] ‌بعضی‌ها زبانشان زبان سپاس نیست زبانشان زبان کفران است. لذا انسان‌هایی که کفران نعمت می‌کنند، «إنَّ عَذَابِی لَشَدیدٌ»[43] خدا می‌فرماید عذاب شدید نصیبشان می‌شود.

دیدید بعضی‌ها تا می‌نشینند حرف می‌زنند، پری لیوان زندگی‌شان را نمی‌بینند خالی لیوانش را می‌بیند، آقا خدا چی داده، مگر ما چی داریم، این چه وضعی است! داشته‌هایش را نمی‌گوید نداشته‌هایش را می‌گوید. صدها عضو بدن او سالم است یک قسمت بدنش بیمار است. داریم می‌میریم از درد، مردیم از مریضی! خوب بی‌انصاف تو یک قسمت بدنت مریض است، اول یاد کن اعضای سالمت را، بعدا بگو من عوض بیمار دارم.

من با این عرض امام صادق حرفم را تمام کنم و به اتمام برسانم. روز عید قربانی بود، آقا امام صادق حج مشرَّف بودند، بعد از رمی جمره و قربانی امام آمدند در چادر لباس احرام را درآورده بودند، نشسته بودند، فصل فصلِ انگور بود، یعنی حج تقریبا مثل اواخر تابستان بود انگور رسان بود. یک ظرف انگوری در خیمه مقابل حضرت بود، اصحاب هم در محضر امام نشسته بودند، یک فقیری داشت رد می‌شد، متوجه شد امام صادق در خیمه هستند، آمد از همان دم در خیمه رو کرد به امام صادق گفت آقا یک چیزی به ما بدهید، امام صادق خوشه انگوری در دستشان بود فرمودند بگیر. خدا معرفت بدهد، حالا روایتش را جلسه بعد می‌خوانم که «لایشکر النعمة الا العارف»[44] آدم‌های بامعرفت شکرگذاری می‌کنند، آدم‌های بی‌معرفت شکرگذاری نمی‌کنند، آدمی که معرفتش کم است تشکر هم نمی‌کند. طلبکارانه نگاه می‌کند، این از آن گداهای بی‌معرفت بود، آقا فرمودند بگیر، با بی‌ادبی گفت من پول می‌خواهم انگور نمی‌خواهم، آقا فرمودند انگور هست می‌خواهی بگیر، نگرفت و رفت! خوب نادان انگوری که از دست امام صادق دربیاید، هم باطنت را تامین می‌کند و بیمه و هم زندگی‌ات را متحول می‌کند، از دست امام صادق داری می‌گیری! رفت، خوب اصحاب سوالاتی داشتند، بحث رائج بود در خیمه، انگورها مصرف شد، یک خوشه در دست حضرت مانده بود، امام پاسخ می‌دادند به افراد، یک فقیر دیگری رسید که فقیر بامعرفتی بود. در خیمه رسید به آقا گفت آقا یک چیزی به ما محبت کنید. آقا همان خوشه انگوری که در دستشان بود فرمودند بگیر. این فقیر آمد جلو از دست امام صادق گرفت گفت الحمدلله رب العالمین. آقا فرمودند هزار سکه‌ی طلا به او بدهید. اصحاب بلند شدند و بالاخره جور کردند، من این را بارها گفتم مردم ائمه‌تان جزء داراهای زمانه بودند، اگر امیرالمومنین با نان جو سر می‌کرد، نه اینکه نداشت، حضرت در یک مقطعی سالی پنجاه هزار درهم انفاق شخصی‌اش بود، راغب نبودند، نتوانستن، با نخواستن دوتاست. این‌ها داشتند ولی نمی‌خواستند. یکی کسی ازش نمی‌آید و ندارد، یکی دارد و راغب نیست. هزار سکه طلا داند به این فقیر (صوت قطع شد 52:34 تا 52:54) عبای امام صادق دنیایی می‌ارزد. حضرت عبای روی دوششان را درآوردند انداختند روی دوش آن فقیر، آن فقیر ساکت شد. بعد این جمله را گفت، گفت آقا از یک طرف من وظیفه‌ام است که حمد خدا را بجا آورم، امام صادق دارد می‌دهد خدا یادت نرود. این همه آوازه‌ها از شه بود. قبل از اینکه از این آقای دکتر تشکر کنی خدا یادت نرود، شافی اوست، دارو دست این است، شفا نزد اوست. گفت از یکطرف من وظیفه‌ام است سپاسگذاری کنم از لطف الهی، ولی از طرف دیگر شما داری ما را شرمنده می‌کنی! شما هزار سکه دادی بعد عبا دادی، من خجالت کشیدم. آقا فرمود این دو تا تشکری که از تو کردم بخاطر سپاسگذاری تو نسبت به خدا بود. خدا می‌فرماید حمد کردید ما زیادش می‌کنیم. همین که بهتان دادیم نشان بدهید قدرشناسید افزایشش می‌دهیم. وقتی کفران نعمت کردید دیگر بهتان نمی‌دهیم، در روال تربیتی‌مان هم همین است. آقا به فرزندش یک امکاناتی می‌دهد وقتی که خوب استفاده نمی‌کند دیگر بهش نمی‌دهد، می‌گوید نشان دادی که قابل نیستی. ولی وقتی این بچه درست استفاده کرد بیشتر در اختیارش قرار می‌دهند.

پروردگارا به عظمت این ماه عظیم و ماه عزیز، ماهی که رحمت گسترده‌ی شما بر بشریت ساری و جاری است، قسمت می‌دهیم ماها را از بندگان شاکر و سپاسگذارت قرار بده.

قلب مقدس صاحب الزمان را از گفتار و کردار ما خشنود و مسرور بفرما.

مهمترین عیدی شیعیانت را تعجیل در فرج امام زمان ما قرار بده.

 

[1] نمل آیه40

[2] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی

[3] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی

[4] نمل آیه40

[5] نمل آیه40

[6] نهج‌البلاغه، خطبه همام

[7] نهج‌البلاغه، خطبه همام

[8] نمل آیه40

[9] نمل آیه40

[10] نمل آیه40

[11] بقره آیه255

[12] زلزله آیه7 و 8

[13] شرح مصباح الشریعه (گیلانی) ص356

[14] آل‌عمران آیه134

[15] نمل آیه40

[16] الکافی ج2 ص96

[17] الکافی ج2 ص96

[18] الکافی ج2 ص96

[19] الکافی ج2 ص96

[20] الکافی ج2 ص96

[21] الکافی ج2 ص96

[22] الکافی ج2 ص96

[23] الکافی ج2 ص96

[24] بقره آیه156

[25] فاطر آیه6

[26] بحارالانوار ج60 ص223

[27] بحارالانوار ج60 ص223

[28] بحارالانوار ج60 ص223

[29] بحارالانوار ج60 ص223

[30] بحارالانوار ج60 ص223

[31] بحارالانوار ج60 ص223

[32] انعام آیه141

[33] الکافی ج2 ص96

[34] غررالحکم ص406

[35] غررالحکم ص406

[36] غررالحکم ص406

[37] غررالحکم ص406

[38] غررالحکم ص406

[39] غررالحکم ص406

[40] غررالحکم ص406

[41] رعد آیه7

[42] رعد آیه7

[43] رعد آیه7

[44] نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص146

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه