استاد حدائق روز دوشنبه 13 دی 1400 در مسجدالنبی(ص) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ»[1]
صدق الله العلی العظیم
سخن در هفتههای گذشته با محوریت کلام ولیعصر با عنوان سبک زندگی مهدوی بود، به این قسمت رسیدیم که مسئولین ضرورتهایشان چیست؟ امام در این قسمت دعا برای تمام اُمرا و مسئولین دو نکته را از خدا تقاضا میکند: «و علی الاُمَراء بالعدل و الشفقة»[2] پروردگارا به مسئولین و اُمرای ما یکی توفیق رعایت عدالت را عطا کن، و دوم شفقت و مهربانی عنایت کن.
درِ خانهی خدا بیحساب و کتاب نیست، سردار سلیمانی را ببینید، هر چه مقامش بالاتر میرفت شفقتش بیشتر میشد. جملهی رهبری را شنیدید، نوهی شهیدی عمل جراحی دارد، حالا وظیفهی سردار سلیمانی هم در نگاه اول این نیست، مسئولیتش چیز دیگر است. میآید بیمارستان پشت در اتاق عمل، میگوید آنها رفتند تا ما باشیم، من هم باید اینجا بمانم تا کار شهید را جواب دهم. چند تا مسئول اینجوری پیدا میکنیم؟ این تجلیل اگر نمیشد تعجب داشت. این محبتی که خدا از این سردار در دلِ انسانها قرار داد، در مهرورزی در مهربانی! زلزلهی بم میآید جزء اولین نفرات در منطقهی بم است! ما نظامی زیاد داشتیم، سردار هم فراوان، چند تا سردار مثل سلیمانی عمل کردند؟ چند تا مسئول مثل سلیمانی خط اول خدمت بودند؟ سیل خوزستان میآید کنار مردم، با یک شفقت و مهربانی! سوریه میرود دست نوازشگر بر سر بچههای یتیم میکشد، بچههای یتیمی که پدرانشان مادرانشان را داعشیها کشتند، حالا سنی هستند شیعه هستند مسیحی هستند، دارای چه عقیده و مذهبی هستند، اما این شفقت را تلویزیون نشان داد، اینها ضرورت است برای همه که هر چه انسان مسئولیتش میرود بالاتر، موقعیتش رشد میکند، مهربانی او، رأفت او و عدالت طلبی او باید بیشتر شود. «بالعدل و الشفقة»[3].
در بحث عدالت این آیه 82 سوره مبارکه انعام را که قرائت شد، و مجلس امشب هم چون تلفیق یافته ایام فاطمیه با دومین سالگرد شهادت این سردار، خوب عزیزان هم زحمت کشیدند به همین مناسبت یادی از این عزیزی که انصافا بر همه حق داشت، در آن ساعات نیمهشبی که همه در استراحت بودند، او برای امنیت عالم اسلام از این مملکت به آن مملکت میرفت. ما گاهی اوقات اینقدر دغدغه برای رحِم خودمان نداریم، برای بستگان خودمان نداریم. قرآن میفرماید «الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ»[4] کسانی که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم آغشته نکردند، «أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ»[5] اینها در امنیت بسر میبرند و اینها در زُمرهی هدایت یافتگانند. چند تا نکته را من در این قسمت آیه شریفه عرض کنم، و چند حدیث را، و مخصوصا حدیثی را از صاحب این ایام، حضرت زهرای مرضیه، نسبت به اثربخشی عدالت در زندگیهای مردم. خوب ترجمه آیه این است که رعایت ایمان اگر کردید و زندگی شما با ظلم آلوده نشد، امنیت حاکم میشود، آرامش حاکم میشود، و در مسیر هدایت قرار میگیرید.
من در یک جلسهای عرض کردم اصلا بزرگترین هدف امام زمان اجرای عدالت است. امام زمان میآید با ظلم مبارزه کند، ظلم اگر ریشهکن شد فقر ریشهکن میشود. عدالت اگر حاکم شد، اقبال مردم به دین قوی میشود. دیدید بعضیها زده میشوند، ظلم که باشد میگذارد به پای دین، البته این نوع مقایسه هم غلط است. بنده اگر از این آقا خطا دیدم نباید به حساب همه بگذارم. بنده اگر از یک نفر در یک منطقهای ظلم دیدم تمامی آن منطقه را نباید بگویم ظالم. خداوند حساب پسر نوح را پای پسر نوح میگذارد، حساب نوح را پای نوح. فرزند اگر ناخلف شد، پدر را نباید ملامت کرد و این خطاست. البته این اشتباه را بخشی از مردم دارند. اشتباه یک نفر را پای حساب یک قوم میگذارند، یک نفر اشتباه میکنند یک صنفی را زیر سوال میبرند، آقا از یک قبیلهای اشتباه میبیند همه قبیله را محکوم میکند. این منطق منطق الهی نیست. امام زمان وقتی ظهور میفرماید، پیغمبر فرمود «یملأ الله الارض قسطاً و عدلاً کما مُلئَت ظلماً وجورا»[6] با آمدن صاحب الزمان دنیا پر از عدل و داد میشود آنگونه که از ظلم و جور پر شده است. یعنی حضرت میآید عدالت را اجرا میکند، عدالت وقتی مردم دیدند رو به خدا میآورند. وقتی یک مدیری در مجموعهی خودش عدالت دارد، زیرمجموعهی او گرایش پیدا میکند به راستی و درستی. وقتی یک شخصی در مجموعهای عدالت را رعایت میکند همه علاقمند میشود به اجرای عدالت. در آیه 82 سوره انعام خدا میفرماید «الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ»[7] یک هشدار اینجاست، هشدار اول، مومنین در خطر ظلم هستید، قرآن میفرماید مومن هستی حواست باشد ایمانت را با ظلم خراب نکنی، نماز شب میخوانی، تهدید برای ایمان ظلم است. حواستان جمع که ایمان شما آلوده با ظلم نشود. اینطور نیست که وقتی کسی مومن شد ضمانتنامه دادند به او که دیگر ظالم نشود. بله ممکن است ْ مُهْتَدُونَ» اگر ایمانت را حفظ کردی، اگر ایمانت نگه داشتی و با ظلم آلوده نکردی، حق کسی راظالم شود و از ملکهی ایمان فاصله بگیرد «الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم ضایع نکردی...، گاهی اوقات در رفتارهایمان در برخوردهایمان در تصمیمگیریهایمان میبینیم کاری میکنیم که حق کسی ضایع میشود. قرآن میفرماید اگر توانستید رعایت کنید عدالت را؛ «وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ»[8] استمرار را میرساند یعنی همیشه باید حواسمان باشد. در جوانی در کهنسالی، مسئولیت، زمانی که مسئول نیستید، در هر حالی و در هر وضعی که هستید مراقب باشید ایمان شما به ظلم آلوده نشود، این هم نکته دیگر. و اساساً از عواملی که موجب امنیت جامعه است، ایمان است، اما ایمانی که با ظلم آلوده نشو. بعضیها میگویند آقا دینداری تدیُّن و اعتقادات چه نقشی در زندگی انسان ایفا میکند، یکی از برکاتی که قرآن میفرماید این و پاکی و اعتقاد سالم در جامعه رقم میزند امنیت است آرامش است. آرامش از خروجیهای ایمان است. شما انصافاً کسانی که مومن واقعی هستند، مردم از اینها در امان هستند، آنکه از خدا میترسد، از ثروتش سوء استفاده نمیکند، آن کسی که از خدا میترسد اگر قلم دست اوست به خطا نمینویسد، آن کسی که از خدا میترسد امکان خطا دارد ولی خطا نمیکند. شما در جامعهی امروز ما ببینید هر کجا ظلم میبینید یعنی بیایمانی است. حالا تظاهر کردن به اینکه من ذکر بگویم یا تقلید از متدینین میکنم! آن کسی که غیبت میکند همان موقع مومن نیست. تعارف نداریم.
این روایت را اول بگویم، راوی آمد خدمت رسول الله رسید عرض کرد یا رسول الله «أیکون المومن جباناً»[9] مومن میشود ترسو باشد؟ فرمود بله، مومن ترسو هم هست، هستند بعضیها که ایمان دارند نماز میخوانند آدم پاکی است ولی دل و جرأت کار ندارد، دل و جرأت دفاع از ارزشها را ندارد. عرض کرد یا رسول الله «أیکون المومن بخیلاً»[10] مومن میشود بخیل باشد؟ آقا فرمود بله، مومن است، ولی بخیل هم هست، خدا بهش داده خرج نمیکند، عرض کرد یا رسول الله «أیکون المومن کذَّاباً»[11] مومن میتواند دروغگو باشد، پیغمبر فرمود خیر، اصلا ایمان با گناه نمیسازد، ظلم از مصادیق بارز گناه است! لذا اگر این ایمان با ظلم آغشته نشد آرامش میآید. امروز هم تمام کسانی که دغدغهی ایجاد آرامش در جامعه دارند، برادر عزیزمان جناب آقای مهندس طاهری رئیس محترم شورای شهر در مجلس است، از عزیزانی که سالها در سوریه خدمت کردند، در جایگاههای متعدد، خدا رحمت کند هم پدر ایشان را هم عموی ایشان را که الحمدلله از چهرههای خدوم بودند، امروز اگر ما در ساختار شهری اگر بخواهیم امنیت ایجاد کنیم راهی ندارد جز تقویت ایمان مردم. امروز در ساختار اقتصادی اگر بخواهید امنیت ایجاد کنید تقویت ایمان. ایمان اگر تقویت شد مردم خلاف نمیکنند. این نتیجهی بیایمانیهاست که این اوضاع را میبینیم. ناهنجاریهای در اقتصاد، ناهنجاریهای در ادارات، ناهنجاریهای در ادارات، اینها همه نقش بیایمانی است. ایمان چگونه آدم را تربیت میکند!
یک خاطرهای را من از یکی از سفرهای عراق نقل کنم، ایمان یعنی این، اینجور اگر آدم تربیت شد گرسنه بماند دزدی نمیکند، شکمش خالی باشد دستاندازی به مال مردم نمیکند، توجیه میکنیم آقا مردم گرفتارند خطا میکنند، خوب گرفتار هست بیایمان هم هست، بیایمان که شد هر جنایتی میکند.
در یکی از سفرهای عراق، زمانی که صدام ملعون زنده بود، خوب اوضاع مردم عراق خیلی اوضاع بدی بود، از قبل از سفر هم اعلام کرده بودند که چون زمستان است، کسانی که لباسهای گرم زمستانه و اضافه دارند بیاورند بدهند به این بیچارهها چون آنها ندارند. حالا بعضیها هم به فراخور تواناییشان آورده بودند. حرکت کاروانها از کاظمین شروع میشد به سامرا، بعد میرفتند نجف و آخرین مرحله کربلا. یک بعداز ظهری بود کاروانها از سامرا رفتند امامزاده سید محمد فرزند امام هادی، برادر امام عسکری، عموی صاحب الزمان، میبردند آنجا زیارت، البته زمان زیارت زمان کمی بود، توصیه هم کردند زود زیارت کنید و بیایید، زائران رفتند داخل حرم زیارت کردند برگشتند، دور هر ایرانی را به جرأت میتوانم بگویم شاید 15 تا از این فقرای عراقی حلقه زده بودند، هوا هم سرد بود، هی میگفتند سیدی مسکین، سیدی فقیر، به زائران میگفتند، هی اشاره به زائران میکردند میگفتند قمیص قمیص، لباس ندارید به ما بدهید! واقعا هم لباس نداشتند، در آن سرمای سخت گاهی اوقات یک لباس تنِ یک آقایی بود از سرما به خودش میلرزید. سوار اتوبوس شدند زائرها منتظر بودند همه سوار شوند حرکت کنند به سمت نجف اشرف. یک خانمِ شیرازی بود در اتوبوس، سوال کرد گفت حاج آقا یک لباس آورده بودم و میخواستم کربلا انفاق کنم، اما اینجا هوا سرد است اینها هم اصرار میکنند لباس لباس، من اینجا بدهم بهتر است یا بگذارم کربلا؟ مردم خدا در قرآن میفرماید دو جا عجله کنید، با اینکه عجله خوب نیست و در روایات معمولا توصیه شده به تَأنِّی، اما دو جا توصیه شده به عجله. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ»[12] خدا میفرماید سبقت بگیرید، اگر الان تصمیم داری به کسی کمک کنی و شرایطش را داری، نگذار که بگویی شب جمعه میدهم ثوابش بیشتر است، شاید شب جمعه نبودی، شاید شب جمعه بودی و شیطان راهت را زد، الانت را به یک ساعت دیگر معاوضه نکن، یکی در کار خیر، دوم در توبه کردن. همین الان در این مجلس نشستید، یک وقت یک اشتباهی یک خطایی از گذشته بین خودتان و خدا میآید، همین الان در دلت بگو استغفرالله ربی و أتوب الیه، حالا شب جمعه بیاید لیلة القدر بیاید ماه رمضان بیاید، برویم مشهد برویم در حرم توبه کنیم، یک وقت میبینی نرسیدی به آن زمان یا رسیدی و توفیق توبه پیدا نکردی، «سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ»[13] سبقت بگیرید در آمرزش طلبی، به آن خانم گفتیم همینجا برو بده، شاید تا کربلا نبودی، شاید در کربلا این نیازمندان نبودند، این هم رفت سر کیفش و لباسی که آورده بود و رفت در پلههای اتوبوس، هجون آوردند به سمتش، اصلا معلوم نشد لباس را کی بُرد! بعد آمد در صندلی نشست، راننده آماده شد برای حرکت، این خانم وحشتزده بلند شد، گفت آقا دیدی چه شد؟ گفتم چه شد! این داستان مال بیست سال قبل است، گفت من دو تا بستهی صد هزار تومنی، دویست هزار تومن بیست سال قبل! همان زمان من یادم است، یک اسکناس ده تومنی، ده تا یک تومنی به این فقرای عراقی میدادید، مثل اینکه الان شما به یک فقیری صد دلاری بدهید، چطور شگفتزده میشود باورش نمیشود، اصلا اینقدر اینها مات و مبهوت میشدند وقتی ده تا یک تومنی میدادی! گفت دویست هزار تومان آورده بودم لای این لباس گذاشته بودم برای تهیه سوغاتی در سفر، حواسم نبود این دویست هزار تومن هم لای لباسها رفت. یک مامور بعثی در اتوبوس بود، به او گفتیم و او رفت پایین، بین این جمعیت فقرایی که بودند میگشت ببیند لباس در دست کسی است، حالا بعضیها هم لباس داده بودند، میگرفت لباس را میگفت این است؟ آن خانم میگفت نه این نیست، بالاخره هر چه گشتند معلوم نشد کی از او گرفته بود و کجا رفت، یک مقداری هم راننده توقف طولانیتری کرد بلکه آنطرف پیدا شود یا خودش پول را بیاورد، خبری نشد، آهسته آهسته ماشین را حرکت داد به سمت انتهای جادهی امامزاده سید محمد و برگشت و دیگر داشت میرفت در جادهی اصلی که حرکت کند، بیچاره این خانم هم ناراحت بود، یکدفعه راننده ماشین را نگه داشت، دید از دوردست صحرا یک خانم عربی دارد دست تکان میدهد و میدود، بدنبال او، یک پسربچهی نُه ده سالهای هم میدوید. راننده متوجه شد ماشین را نگه داشت، این خانم رسید به اتوبوس، با پسرش دور اتوبوس بیرون چرخیدند، این پسر نگاه به مسافرها میکرد، یک وقت با انگشت اشاره آن خانم شیرازی را نشان داد. مردم بشنوید ایمان یعنی این، توجیه میکنیم برای حرامخوری! آقا گرسنه بود دزدی کرد، بیایمان بود، قسط عقبمانده دارد زیرمیزی میگیرد، دین ندارد. کِی با خدا همراهی کردید خدا همراهی نکرد! چه کسی میتواند ادعا کند با اخلاص کردم خدا آبروداری نکرد، راننده در اتوبوس را باز کرد، این زنِ عرب آمد سوار شد، یک خانم حدود 50 ساله بود، نفس زنان، پای برهنه، با پسرش سوار شد، پسر نشان داد آن خانم را، آمد سمت آن خانم لباس را باز کرد دو تا بستهی صد هزار تومنی بدون اینکه یک برگه اسکناسش برداشته شود.
از این خانم سوال شد چه شد شما متوجه شدید؟ گفت من خانم در آن روستای نزدیک امامزاده سید محمد است، شوهر ندارم، شوهرم مُرده و چند بچهی صغیر یتیم دارم. بچههایم به نان امشب محتاجند، به نان امشب محتاجند! پسرم لباسی را آورد گفت یک خانم ایرانی داده، باز کردم دیدم دو تا بستهی صد هزار تومنی داخلش است، پول زیادی بود. به پسرم گفتم پسرم این خانم اشتباه کرده، اینقدر انفاق نمیکنند، این پول را شاید لای لباس گذاشته و متوجه نبوده، بدویم تا نرفتهاند به اینها برسیم. گفت از روستا پای برهنه دویدم تا اینجا. گفت به نان شب محتاجم ولی به نان حرام هرگز. این همان است که خدا میفرماید. آقای مهندس طاهری باید در شیراز مومن تربیت شود. من یک وقتی در جمع شهردارها گفتم، بزرگراه و روگذر و زیرگذر شرفِ یک شهر نیست، شرفِ یک شهر به ایمان مردمِ آن شهر است، انتاکیهی متمدن را خدا میفرماید دهات چون کار فرهنگی نشده بود. «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»[14] ما برخی از کلانشهرهایمان دهات است، چون انصاف درش نیست. چون ایمان رخت بربسته و بعضی از روستاهایمان شهر است. در یکی از مناطق همین استان رفتم یک شهرک محدودی، گفتند هزار قاری قرآن و حافظ قرآن در این منطقه است. گفتم منطقهی شما شهر است، ولی از بعضی از شهرها معنویت رنگ باخته. اگر معنویت آمد امنیت میآید، ایمان اگر آمد امنیت میآید، لذا امروز راه برونرفت از همهی معضلات تقویت ایمان است. ایمان سردار سلیمانی تربیت میکند که ذرهای حجاب قدرت و موقعیت و آبرو او را از مردم و وظیفهشناسی دور نکرد.
گفت به نان شب محتاجیم ولی به مال حرام هرگز. آقایان میدانید خدا چه کرد؟
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن که خواجه خود روش بندهپروری داند.
ما در بندگیمان مشکل داریم که میگوییم خدا جوابمان نمیدهد، خوب کار نکردیم که خوب دریافت نکردیم. مثل این خانم کار کنید بعد ببینید خدا چه میکند! خدا چه کرد! در همان اتوبوس مردم بسیج شدند بیش از آن دویست هزار تومن مردم از پولهای خودشان به آن خانم تقدیم کردند! تو به وظیفهات عمل کن ببین خدا چه میکند! «الَّذِينَ آَمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ»[15] امنیت میخواهید، آرامش میخواهید؟ ایمانتان را با ظلم خراب نکنید «أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ»[16] میخواهید جامعه هدایت شود، میخواهید جامعه سالمی داشته باشید، ایمان را رعایت کنید، ایمانی که در آن ظلم اتفاق نیفتد.
من یک جمله هم از فرمایشان حضرت زهرا در خطبه فدکیه عرض کنم و بحث را جمعبندی کنم. حضرت زهرا فرمود «العدلُ تسکنیاً للقلوب»[17] مردم قلبها را آرامش میبخشد، یکی از اموراتی که قلب را آرامش میبخشد عدالت است. دیدید آدمهایی که عدالتپیشه هستند آدمهای آرامی هستند، نگران نیستند اضطراب ندارند، به وظیفهاش عمل کرده، وضعُ الشی فی موضعه، در خانهاش عادل بوده در جامعهاش عادل بوده، در حرف زدنش ظلم نکرده، لذا یک قلب آرامی دارد، «تسکیناً للقلوب»[18] این عدالت یک آرامشی برای انسانها میآورد، قرآن هم میفرماید «لَهُمُ الْأَمْنُ»[19] آرامش میآورد امنیت میآورد، جامعه مطلوب برای شما میآورد. یکی دو جمله هم از سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی عرض کنم که ایام مصادف با دومین سالگرد شهادت این سردار است. عرض کردیم یکی از معانی عدالت یعنی وضع الشیء فی موضعه، هر چیزی را در جای خودش قرار دهیم. مردم وظائفتان را نسبت به خدا به شایستگی انجام دهید.
من دیروز یک مصاحبهای شنیدم برای خود من هم تازگی داشت، یکی از همراهان سردار سلیمانی گفت با سردار رفته بودیم شوروی در کاخ کرملین، سردار با پوتین جلسهی ملاقات داشت، با رئیس جمهور روسیه، شوروی سابق. گفت در آن سالنِ کاخِ کرملین وقت ظهر شد، سردار سلیمانی رفت گوشه سالن کاخ کرملین یک اذان گفت، در کفرآباد، در کفرستان! مرکز کمونیستی و خداگریزی. گفت یک اذان گفت یک اقامه گفت سجادهاش را پهن کرد ایستاد به نماز ظهر و عصر خواندن. ما گاهی اوقات یک مهمان میآید خانهمان یادمان میرود باید نماز بخوانیم. مشتری دم مغازهمان است فراموش میکنیم خدا را، آقای مسئول جلسه برایش از نماز مهمتر است! اینها که نمیتوانند کار کنند، اصلا معیار مسئول خوب را قرآن معین کرده «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ»[20] این نمرهای است که خدا میدهد، آدم موفق، مسئول موفق، مدیر موفق کسی است که اول نماز را برپا میدارد، سلیمانی مدیر موفق است، در کاخ کرملین قبل از ملاقات با پوتین رو به خدا میکند و نماز میخواند. خدا این نماز را در قیامت نشان بدهد خیلیها باید سر را بیندازند پایین از بیتوجهی به نمازشان. در شهرمان هستیم، امکانات داریم، سختمان میآید نماز اول وقت بخوانیم! بعد خدا نباید این جواب را به سلیمانی بدهد! با شکوهترین تشییعجنازه تاریخ بشریت برای این سردار رقم خورد، میلیونها انسان زیر تابوت او در نجف کربلا کاظمین سامرا مشهد قم تهران و کرمان! دیدید مردم چه کردند! آقا میمیرد پسرش زیر تابوتش نمیرود! پسر زیر تابوت پدر بشکن میزند! سلیمانی چه کرده بود که همه زار میزدند، سلیمانی بندگی کرده بود، او در کاخ کرملین هم نماز اول وقتش تعطیل نشد، ما یک جا یک ملاقاتی با کسی داریم، میگوییم حالا وقت نماز شده برویم با این آقای مسئول فعلا جلسه را بگذاریم وقت از دست میرود. گاهی اوقات روال کار از دستمان میرود. این فیلم را بارها سیمای جمهوری اسلامی نشان داد، همین روزهای اخیر هم نشان داد، در جبههی سوریه، ظهر زیر تیربار داعشیها سردار سلیمانی به شش هفت نفر ایستادند نماز ظهر و عصرشان را اقامه کردند. ما در آرامشِ ظاهری کامل حوصلهی نماز اول وقت را نداریم. آن نماز سردار سلیمانی در جبههی سوریه، بازارها را ببنید مسجدها را هم ببینید، ادارات را ببینید نمازخانههایشان را هم ببینید، جلساتمان را ببینیم نماز خواندنهایمان را هم ببینیم. گاهی اوقات میبینیم در یک مجلسی نشستیم اذان هم میگویند عین خیالمان نیست. این پاداشی که خدا به سردار سلیمانی داد چیز عجیبی نبود، زحمت کشیده این سردار، در شفقت در مهربانی، در اخلاق، در بندگی، در یاد خدا در تبعیت از ولایت، اصلا آدم عجیبی بود ین آدم، و این همان است که امام میفرماید خدا برای هر کسی میزان الاعمال در زمان خودش قرار میدهد، قیامت میگویند شما هم در آن عصر بودید، در آن زمان بودید، به نسبت خودتان میتوانستید اینگونه عمل کنید و عمل نکردید. انشاءالله که خداوند ماها را قدرشناس زحمات شهدا قرار دهد.
حاج آقای نطاق اشاره هم کردند که امشب پیکر شهید گمنامی هم به مسجد آورده خواهد شد. گرچه اینها صاحب نام نزد پروردگارند، نزد ما که معرفتمان پایین است، میگوییم شهیدگمنام ولی صاحب نام در واقع همینها هستند در پیشگاه پروردگار. انشاءالله که شرمنده این شهدای عزیز نشویم.
من همینجا هم از آقای مهندس طاهری رئیس شورای شهر خواهش میکنم یک جلسه مدوَّنی برای اعضای شورای شهر بگذارند به طور گردشی در مساجد شهر بچرخند، من بارها عرض کردم مسئول باید بیاید بین مردم، خودش را هم معرفی کند. پیغمبر اینگونه بود، «طبیبٌ دوَّارٌ بطبه»[21] مردم مشکلاتی دارند گرفتاریهایی دارند، طرف آمده میگوید آقا ما در فلان منطقه برای یک کار جزئی که به مصلحت منطقه هم هست، به هر کسی زنگ میزنیم جواب نمیدهند! خوب اگر مسئولین در دسترس باشند بیایند بفهمند بشنوند حرف مردم را ...، امام فرمود مسئول در نظام جمهوری اسلامی یعنی خادم. اقتضای خدمتگذاری هم این است که در دسترس باشند. انشاءالله این برنامهای هم که در این شرایط موجود، هم اعضای شورا و هم مسئولین شهری و استانی انسانهای شناختهشدهی علاقمند به خدمت هستند، انشاءالله شکل خدمتگذاری یک شکل دیگری به خود پیدا کند.
ایام ایام فاطمیه است، من یک عرض توسل مختصر و بعد در خدمت آقای مهندس طاهری خواهیم بود. عرض ادبی خدمت ساحت مقدسهی حضرت زهرا داشته باشیم.
شما دیدید مردم با پیکر ارباً اربای سردار سلیمانی مردم چه کردند! اینکه امام میفرمودند این امت را هیچ پیغمبر و امامی نداشت، انصافا مردم علاقمند به ارزشها، به فضیلتها، نسبت به یک انسانی که در خدمتگذاری به مردم ممتاز بود چه ادبی کردند! سلام بر آن بزرگبانویی که اسوهی اولیای الهی بود اما شبانه او را غسل دادند، قبر سردار سلیمانی را میبینید، میگویند این سردار وصیت کرد روی سنگ قبر من بنویسید سرباز اسلام، عنوان سرداری هم ننویسید، اینها را خدا عزت میدهد، خدا عظمت میدهد، شما روی خودتان حساب باز نکنید بگذارید خدا حساب باز کند. سردار سلیمانی کنار اروند نام حضرت زهرا را میبرد و اشک میریخت و زار میزد. رزمندگان ما با نام زهرای مرضیه عملیات را آغاز میکردند و با نام حضرتش در رویارویی با خصم حاضر میشدند، گرچه این سردار دلها را دشمن با این وضع بسیار سخیف به شهادت رساند، اما مسلمانهای آزاده ادب کردند. سلام بر آن بزرگ بانویی که وصیت کرد علی شب غسلم بده، علی شب من را کفن نما، شب بر من حنوط نما، شب بر من نماز گذار، و شب من را به خاک بسپار. آقا امیرالمومنین حسب وصبت بیبی عمل کرد، حضرت میفرماید وقتی قبر را آماده کردند، وجود مقدس مولا میفرماید پیکر زهرا را وارد در قبر کردند. دیدید در تشییع سردار سلیمانی تشییع به تاخیر افتاد چون ازدحام جمعیت بود، سیل جمعیت آمده بودند. اما شیعیان امیرالمومنین تنها محرم فاطمه زهرا آن شب در خاکسپاری علی علیه السلام بودند، حسنین فقط نگاه میکردند کاری ازشان ساخته نبود، ناظر بودند بر خاکسپاری مادر، در سنین طفولیت بودند، آقا میفرماید پیکر زهرا را در آغوش گرفتم تنهای تنها وارد در قبر شدم، حضرت میفرماید یک سلام به پیغمبر کردم، السلام علیک یا رسول الله، عنِّی و عن إبنتک النازلة فی جوارک» یا رسول الله سلام من علی و سلام دخترت فاطمه بر شما باد، یا رسول الله زهرا زود به شما پیوست زود به شما ملحق شد، آقا امیرالومنین میفرماید در آن تنهایی قبر محرم فاطمه به کمک علی شتافت.
ناگهان از آن مزار بینشان، آشکارا شد دو دست باغبان
باغبانم هست و بودم را بده، یا علی یاس کبودم را بده
یا محمد از رُخت شرمندهام، فاطمه جان داده و من زندهام
یک جمله و عرضم تمام
عرض کرد یا رسول الله زهرا آمد پیش شما، به شما خبر داد بر ما چه گذشت، اما یک توقفی و مکثی مولا انجام داد، گویا علی به این فکر فرو رفت زهرایی که دردهایی خودش را از علی پنهان میکرد، قطعا به پیغمبر هم نخواهد گفت. یک وقت مولا عرض کرد «فاستخبرَها الحال»[22] یا رسول الله شما حال فاطمه را بپرسید.
همه بگوییم یا زهرا
[1] انعام آیه82
[2] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[3] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[4] انعام آیه82
[5] انعام آیه82
[6] أمالی شیخ مفید ص290
[7] انعام آیه82
[8] انعام آیه82
[9] جامع السعادات ج2 ص425
[10] جامع السعادات ج2 ص425
[11] جامع السعادات ج2 ص425
[12] بقره آیه148
[13] حدید آیه21
[14] یس آیه13
[15] انعام آیه82
[16] انعام آیه82
[17] من لایحضره الفقیه ج3 ص568
[18] من لایحضره الفقیه ج3 ص568
[19] انعام آیه82
[20] حج آیه41
[21] غررالحکم ص437
[22] امالی شیخ مفید ص282