استاد حدائق روز چهارشنبه 21 مهر 1400 مصادف با ایام شهادت امام حسن عسکری(ع) در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان « توصیه های امام حسن عسکری(ع) به شیعیان» پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال سیدنا و مولانا ابومحمد حسنبن علی لشیعته «اوصیکم بتقوی الله و الورع فی دینکم و الاجتهاد لله و صدق الحدیث و أداء الأمانة الی البرِّ و الفاجر»[1]
با توجه به اینکه فردا شب شبِ شهادت امام یازدهم است، به پاس ادب و احترام به محضر امام عسگری من یک نامهای را از امام یازدهم و یک دستورالعمل انسانساز، انصافا شیعهها به همین نامه عمل کنند دنیا و آخرتشان تضمین میشود. اگر بشنویم و عمل کنیم. امام یازده دستور برای شیعیان ابلاغ میکند. جماعتی از شیعیان محضر حضرت رسیدند، یک توصیهی یازده مادهای را امام یازدهم برای شیعیان تبیین نمودند و تنظیم کردند که ما در زندگی ائمه داریم که اینها یک توصیههایی را به شیعیان میکردند که این کارها را برنامهی زندگی خودتان قرار دهید. گاهی اوقات محضر یک بزرگی میرسیم میگوییم حاج آقا یک نصیحتی بکنید. بزرگ امام یازدهم، معصوم، ببینید معصوم چه میفرماید. مخصوصا جوانان عزیزی که در مجلس هستید، همهمان، پیر و جوان، عالم و جاهل، مرد و زن، خطاب همه را گرفته، لشیعته، هر کسی مدعی است میگوید من شیعهی امام یادهم هستم.
اولین توصیه حضرت میفرماید «اوصیکم بتقوی الله» اولین سفارشم به شیعیانم این است که تقوا را فراموش نکنید. ما یک حداقلی داریم یک تقوای حداکثری، علما یک تفکیکی میکنند. تقوای حداقلی این است که طرف وقتی اشتباهی میکند دارد خطا میکند میداند دارد خطا میکند، روحش هم شرمندهی از این کار است، میگوید بله ما کار اشتباهی کردیم این حرف را نباید میزدیم اینکار اشتباه بود، یا گاهی در حین عمل اشتباه باور دارد که خطاست. این باز یک زمینهی ساخته شدنی در طرف است، میپذیرد که دارد اشتباه میکند. این تقوای حداقلی است، اگر این فرد خودش را تربیت کند میرسد به تقوای حداکثری. تقوای حداکثری یعنی توقف کامل در برابر گناه. یعنی نافرمانی خدا را نمیکند. واجباتش ترک نمیشود. امروز یک بندهخدایی ظهر آمده بود، میگفت حاج آقا مشهد زنگ زدم کجا زنگ زدم یک آقایی در علوم غریبه کار کرده، مشکلاتی بنده خدایی برایش پیش آمده بود. گفت چنین شده چنان شده دعا نوشتند دعاهای متعدد نوشتند، بین شما مثلا همسرتان را آن دعاها بهم ریخته، گف آقا چگونه میشود با عدالت خدا تعریفش کرد؟ در این عالم یک کسی بدخواه ما بیاید این کارها را بکند شیطنتها را بکند زندگی ما را بهم بزند ما چکار کردهایم؟ گفتم اولا کار بد مردم را پای خدا نگذارید، اگر یک آدمی آمد سوء استفاده کرد بالاخره طلسمی کاری انجام داد چه ربطی به خدا دارد. اگر کسی رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی نکرد با سرعت غیرمجاز زد کسی را معیوب کرد، این چه ربطی به خدا دارد، او دارد خلاف میکند. بنا نیست که پروردگار جبرا جلوی هر خلافی را بگیرد. اگر شمر روی سینهی امام حسین مینشیند چه ربطی به خدا دارد؟ مشیت خدا را نکشیم در کارهای خلاف بندگانش، گفتم این نکته اول.
و نکته دوم ببینید الان در جامعه کرونا هست همه کرونا میگیرند؟ آنهایی که در خودشان ایجاد مقاومت واکسینه میکنند واکسن میزنند رعایت میکنند اینها مصون هستند. آنهایی که رعایت نمیکنند در امان نیستند. بله طلسم دعاهای شر شیطنت هست برای پیغمبر هم میخواستند رسول الله را طلسم کنند. این سورهی معوذتین، سوره فلق و سوره ناس در همین باب نازل شد. همه را گفتم این را زیادی بشنوید. به آن بنده خدا این حرف را زدم. جوانها بعضیها فکر میکنند نماز میخوانند برای آخرتشان خوب است، نماز خواندی خودت را در دنیا واکسینه کردی. این تدلیسها شیطنتها حقهبازیها رویتان اثر نمیگذارد. نماز با ما چه میکند؟ نماز دژ مستحکم است. از این آسیبها نگهتان میدارد. روزه، انجام واجبات، ترک محرمات ایجاد مصونیت میکند براب فرد. در روایت داریم واجبات خیرش را اول خودت میبینی در دنیا تا برسد به آخرت. گفتم بله برای خیلیها مینویسند ولی همه نمیگیرند، هر طلسمی سر هر کسی اجرا نمیشود، آن کسی که در خودش ایجاد مقاومت کرده میشود مثل پیغمبر، شیطنتها روی او اثر نمیگذارد چون واکسینه کرده خودش را از نظر معنوی، تقوا انسانها را واکسینه میکند. اینکه امام عسگری میفرماید باتقوا باشید یعنی واکسینه میشوی در جامعه از گزند چشمهای بد، از گزند زبانهای منفی، خدا میشود حافظتان، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ»[2] کسی که خدا با اوست دیگر شکس ناپذیر است. این یکی از برکات تقواست. اولین توصیه امام عسگری میفرماید «اوصیکم بتقوی الله»[3] و سروران عزیز، برادران عزیز خواهران محترمه، مدار و محور و ملاک تمام وعدههای خدا در قرآن تقواست. شما در این کلام الله حمید مجید دقت بفرمایید هر جا خدا وعده داده شرطش تقواست. علم میخواهی «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»[4] علمی که علم است، نه دانش نه سواد،روی علم بحث است، علمی که خدا میفرماید من معلمم، نه چهار تا مدرکی که تابلو گرفتیم، این را میگویند سواد. آن علم را خدا میفرماید من میدهم، «اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه»[5] ره صد ساله یکشبه تو را میبرد. یک وقت میبینی سواد هم نداری باسوادها باید بیایند از تو استفاده کنند، باسوادها باید بیایند محضرت زانو بزنند. ثروت میخواهی؟ اصلا راه پولدار شدن را خیلیها گم کردند، راه پولدار شدن در تقواست، آیهی 3 در سوره طلاق، قسمتی از آن در آیه 2 است. «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَّهُ مخَرَجًا»[6] این پایان آیه 2، آیه 3 «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحَتَسِبُ»[7] تقوا داشتی ما در زندگیات گشایش ایجاد میکنیم، از جایی هم به تو میرسانیم که نمیتوانی حساب کنی «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحَتَسِبُ»[8] آقا کلاه سر مردم نگذار ببین خدا زندگی چگونه اداره میکند. تو انصاف بخرج بده ببین خدا چه میکند. ما گاهی اوقات برخیهایمان با خدا صاف نشدهایم که دیگران با ما صاف نشدهاند «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجْعَل لَّهُ مخَرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يحَتَسِبُ وَ مَن يَتَوَكلَ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكلُ شىَءٍ قَدرًا»[9]
آبرو میخواهی؟ خداوند میخواهد «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا»[10] تو تقوا داشته باش ما بزرگت میکنیم، راه برایت باز میکنیم. آخرت خوب میخواهی؟ «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين»[11] متقین شدی آخرت هم مال توست. قرآن میخواهی روی سلول سلول بدنت اثر بگذارد؟ «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين»[12] حجاجبن یوسف ثقفی حافظ کل قرآن بود، 20 سال شد استاندار کوفه صدهزار کوفه را کشت. هر قاری قرآنی هر تلاوت قرآنی معتبر و محترم نیست. روایت داریم چه بسا قرآن میخوانند قرآن لعنتشان میکند!
میگویند یک اهل دلی رفته بود قبرستان داشتند روی بالای سر یک بنده خدایی قرآن میخواندند، آن اهل دل میگفت نخوانید، قرآن نخوانید برایش، او میدید. امیرالمومنین میفرماید حجابها از جلوی چشمان انسانهای باتقوا میرود کنار حقایق را گویا میبیند، گفت نخوانید قرآن بالای سر او، گفتند چرا؟ گفتند آیه به آیهای که دارید میخوانید او دارد عذاب میشود، آیه به آیهاش زیر خاک دارد عذاب میشود، حجت میشود برای او زیر خاک که این آیات بود این قرآن در خانه تو بود، این آیات را شنیده بودی و عمل نمیکردی. من یک جمله بگویم و بگذرم، به چه قدر از آیات قرآن در شهر ما دارد عمل میشود؟ به آیات نماز به آیات حجاب، به آیات امر به معروف و نهی از منکر؟ امیرالمومنین فرمود مسلمانان قرآن را فراموش نکنید «لایسبقکم بالعمل به غیرکم»[13] مراقب باشید در عمل به قرآن دشمنان به شما پیشی نگیرند، یک وقت کتاب مقدس ما نباشد بیگانگان بر ما پیشی بگیرند.
من خاطرهای را در یکی از جلسات عرض کردم بگذارید اینجا هم بگویم. آقای حاج علی اکبر سیف را کسی در این مجلس دیده بود؟ حاج علی اکبر برادر حاج علی اصغر، پسر حاج ملاعلی سیف، شادی روحشان صلوات، خدا رحمت کند حاج محمود آقای سیفی را. من این را مجلس ختم حاج علی اکبر سیف روی منبر عرض کردم. حاج محمود آقای سیفی گفت آقای حاج علی اکبر سیف استاد زبان فرانسه بود در دانشگاه شیراز، برای حاج محمود آقای سیفی نقل کرده بود که ایشان برای ما نقل کرده بود. ایشان چهار سال میرود کشور فرانسه برای تکمیل محاورهی زبان فرانسوی، چهار سال در فرانسه زندگی کرد عمدتا هم در پاریس بود. حاج محمد آقای سیفی میگفت یکی از خاطراتی که حاج علیاکبر نقل کرد برای من این بود. میگفت من در فرانسه میدیدم فرانسویها نظم را خیلی اهمیت میدهند احترام به بزرگتر را اهمیت میدهند، یعنی اینها آداب دینی ماست، من نمیخواهم از فرهنگ بیگانه تبلیغ کنم، فرهنگی دینی ماست
آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم، یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
گفت صحنههای عجیبی دیده بود، مثلا میگفت سوار اتوبوس میشدیم اگر پیرمردی سوار میشد جوانها قیام میکردند جا میدادند. رانندهی تاکسی اگر داشت میرفت نمیخواست توقف هم کند، زن بچه بغل را میدید میایستاد به احترام این خانمی که بچه بغل دارد به احترام این پیرمردی که عصا به دست دارد. میگفت حرمت بزرگتر، حرمت ضعیف در جامعهی فرانسوی من میدیدم خیلی مورد توجه است. بعد ایشان گفته بود یک صبحی بود تازه هوا روشن شده بود، حاج علی اکبر نقل کرده بود، من در یکی از خیابانهای اصلی پاریس میخواستم از این سمت بروم آن سمت، بلوار بود، محل عبور عابر پیاده مثلا باید یک صد متری میرفتیم پایینتر از روی خطکشی رد میشدیم. گفت من حوصله نداشتم ماشینی هم که رفت و آمد نمیکرد، از همانجا انداختم رفتم وسط بلوار روی چمنها که بروم آن سمت خیابان، گفت تا رسیدم وسط بلوار روی چمنها، یک دانشآموز ده یازده سالهی ابتدایی با کیف مدرسه یکدفعه رسید، گفت این دانشآموز دوید آمد دنبال ما خودش را رساند به من. حالا حاج علی اکبر، استاد زبان فرانسه، یک بچه ده یازده سالهای آمد دنبالش، گفت با اجازه چه کسی روی این چمنها داری حرکت میکنی؟ گفت من گفتم مگر اجازه میخواهد؟ گفت بله، گفتم از چه کسی باید اجازه میگرفتم؟ گفت وجدانت انصافت، وجدانت به تو اجازه داد که این چمنها را لگدمال کنی؟ این اخلاق اسلامی است. امام زمان وقتی میآید که فقط مردم شیعه دور حضرت جمع نمیشوند، انسان دور حضرت جمع میشود، انسانیت او را باور میکند، ولیعصر است بر جامعهی بشری میخواهد رهبری کند. گفت این بچهی ده یازده ساله گفت این چمنهایی که زحمت کشیدند تو محل عبور عابر پیاده صد متر پایینتر است از روی چمن داری رد میشوی؟ حاج علی اکبر گفت مای استاد دانشگاه خجالتزدهی این بچه شدیم. این را بشنوید، هدفم از گفتن این نکته بود.
گفت روزهای آخری که میخواستم از پاریس برگردم ایران، دلم میخواست بدانم اینها چه میخوانند، چه کتابی، چه مرامنامهای دارند که در این مسائل اجتماعی اینقدر موفقند! و حال اینکه ایشان خودش هیئتی زاده بود، پدرش حاج ملاعلی سیف از پیشکسوتان هیئات مذهبی شیراز بود یک آدم تربیت شده در خانوادهی مذهبی بود. حاج علی اکبر سیف گفت یک روز رفتم یک کتابفروشی در مرکز پاریس، یک کتابفروشی بزرگی بود، این را مخصوصا جوانها زیادی بشنوید بدردتان میخورد قدر قرآنتان را بدانید، این شرح حال یک استاد زبان فرانسه است در پاریس.
گفتم در یک کتابفروشی خیلی بزرگ به آن کتابفروش گفتم من یک کتابی میخواهم دربارهی آداب و سنن اخلاقی فردی و اجتماعی. حاج آقا اینها چه میخوانند اینقدر موفقند. گفت این کتابفروش رفت در این قفسهها حدود ده دقیقه میگشت، کتابفروشی بزرگی بود، گفت بعد از ده دقیقه دیدم یک کتابی کشید بیرون، آورد گفت از این کتاب ما بهتر نداریم. کتاب را داد تحویل من. حاج علی اکبر سیف میگوید کتاب را نگاه کردم دیدم پشت جلد کتاب به زبان فرانسه نوشته شده مصحف کتاب آسمانی، گفت کتاب را باز کردم ورق زدم دیدم قرآن است، از فاتحة الکتاب تا آخر قرآن به زبان فرانسوی ترجمه شده. دیده گفتم آب در کوزه و ما تشنهلبان... قرآن در خانههایمان دارد خاک میخورد و رفته در حاشیه، محجور مانده. گفت وقتی دیدم قرآن داد دست من؟ با تعجب گفتم اینکه قرآن است؟ گفت این کتابفروش با تعجب بیشتری رو کرد به من گفت مگر تو مسلمانی؟ گفتم بله، گفت ما فرانسویها داریم از کتاب شما استفاده میکنیم، شما دنبال چی میگردی؟
یکی از توصیههای امام عسکری در همین نامه انس با قرآن است. خوب تقوای الهی توصیهی اول امام عسکری است «و الورع فی دینکم»[14] امام میفرماید در دینتان به ورع داشته باشید، ورع یک حالتی است که انسان به جایی میرسد که به راحتی گناه نمیکند. یک وقتی غیبت نمیکنید ولی با زحمت، ظلم نمیکنید با سختی، به خودت فشار میآوری در مجلس گناه نروی، با زحمت نمیروی، اما یک وقتی اینقدر این نفس تربیت شده به راحتی از گناه میگذری به راحتی به آسانی از ظلم منصرف میشوی، به راحتی از پول حرام میگذری. تا میبینی این پول شبههی حرام دارد به راحتی منصرف میشوی، این را میگویند ورع، امام میفرمایند در دینتان با ورع باشید. این نکته دوم.
نکته سوم امام میفرماید «و الاجتهاد لله»[15] در راه خدا تلاش کنید، اهل کوشش باشید خستگی ناپذیر باشید، اصلا اجتهاد روحیهی تلاش کوشش، در آیه 9 و 10 سوره مبارکهی صف، خداوند وقتی میفرماید به شما خبر بدهید راهنماییتان کنیم به تجارتی که از عذاب الیم الهی نجاتتان میدهد، آیه بعد میفرماید «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُم»[16] اگر میخواهید زندگیتان زندگی موفقی باشد، ایمان به خدا و پیغمبر، جهاد تلاش کوشش در راه خدا با مالتان و جانتان، اینهم حجت بر همه تمام است، پول داری با پولت بیپولت با جانت با زبانت با قلمت با قدمت، عذر برای کسی باقی نگذاشته. آقا ما چیزی نداریم، چیزی نداری زبان که داری، «تُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُم»[17] با انفست جهاد کن، حرف بزن دفاع کن، لذا در این قسمت هم امام میفرماید «و الاجتهاد لله»[18] کوششهایتان برای خدا باشد کاسبی برای خدا، تدریس برای خدا، تعلیم برای خدا، مسجد آمدن رنگ الهی بگیرد، حب و بغضتان برای خدا، اگر کارها رنگ الهی به خودش گرفت میشود عبادت.
من سریع بگذرم میخواهم فرمایش امام را این 11 توصیه را به اتمام برسانم. «صدق الحدیث»[19] امام میفرماید توصیه میکنیم شما را به راستگویی، راست بگویید از دروغ پرهیز کنید. من در یک جلسهای عرض کردم آقایان شراب چقدر بد است؟ و الحمدلله متدینین مفتخرند که در عمرشان لب به شراب نزدند. یک روایتی را امام در اربعین حدیث از امام باقر نقل میکنند، نعوذ بالله، استغفر الله، ببینیم ما متدینین میتوانیم بگوییم اینجا هم سربلندیم؟ امام باقر میفرماید خدا برای همه کارهای بد قفلی قرار داده، هر کار بدی قفلی دارد و کلید خاص خودش، «ان الله تبارک و تعالی جعل للشرور اقفالا و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب»[20] یک شاهکلیدی دارد تمام گناهان و آن شرابخوری است. یعنی اگر کسی آلوده به شرابخوری شد سر از هر جنایتی در میآورد، درست تا اینجا را داشته باشید، «جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب»[21] دنبالهی حدیث باید چارستون بدن را بلرزاند، «و الکذب شرٌ من الشراب»[22] امام باقر فرمود دروغ از شراب بدتر است. ما میتوانیم ادعا کنیم بگوییم در عمرمان دروغ نگفتیم؟ دروغ که بدتر از شراب است. مرحوم امام وقتی این حدیث را نقل میکنند میفرمایند ما که نمیدانیم، این حرف امام است! میفرمایند ما که نمیدانیم در عالم معنا دروغ با ما چه میکند که شراب نمیکند ولی سخن سخن امام باقر است. امام عسکری فرمود راست بگویید. بابا در حرف زدنهایمان در وعدههایمان در قرارهایمان در ارادتهایمان، جلوی طرف میگویم آقا من مرید شما هستم پشت سرش میگویم خدا ریشهاش را بکند! این نفاق است! حالا نماز شب هم میخوانم، دارم باطل میکنم، راستگویی در کانون خانواده راستگویی در جامعه راستگویی با همه با خدا صادق باشیم با اهلبیت صادق باشیم، به امام حسین میگوییم خودم خانوادهام پدر و مادرم به قربانت خمس مالم را نمیدهم این دروغ نیست، من چطور میتوانم از جانم دست بکشم و حال اینکه از مالم برای خدا دست نکشیدم. 70 سال از عمرم گذشته نمیدانم خمس چیست؟ بعد میگویم بأبی انت و امِّی افتخار میکنم که زیارت عاشورایم نمیشود. این شعار است، این جنبهی واقعیت ندارد، به امام زمان در دعای عهد میگویم شمشیر کشیدم در دفاع از شما «شاهراً سیفی مجرداً قناتی»[23] دفاع دارم از تو میکنم، بله شمشیر کشیدم، اما چگونه؟ بر له حضرت یا بر علیه حضرت؟ شب عروسی بچههایم چکارهام؟ در محیطهای خلوت دوستانه چکار دارم میکنم؟ قلب او را راضی نگه داشتم یا قلب او را متاثر کردم، این راستگویی یکی از انتظارات اهلبیت از امت است. «صدق الحدیث»[24] «و أداء الأمانة»[25] امام میفرماید ما انتظار داریم امانتدار خوبی باشید، مردم هر چه دارید امانت است. من یک روایتی را در دههی پایانی ماه صفر در یک مجلسی خواندم، حدیث قدسی است، حالا وقت مجلس را نمیگیرم فقط یک قسمتش را اشاره کنم، این حدیث را گذرا میگویم، در آن جلسه عرض کردم توجه به این حدیث نگرش ما را نسبت به زندگی باید عوض کند. ما را بیاورد روی فرم، روی قالب استاندارد، در آن حدیث خدا میفرماید من دنیا را بعنوان قرض به بندههایم دادم. حواسهایتان جمع، حاج آقا خانهات قرض است ماشین زیر پایت قرض است، چشمت قرضی است زبانت قرضی است، دستت قرضی است آبرویت قرض است بچههایت قرضند، هر چه داری قرض است مال خودت نیست. اگر نگاهت به آنچه داری شد قرضی، وابسته نمیشوی، دیگر نمیگویی مال من، دیگر دستت نمیلرزد برای کار کردن برای خدا، دیگر منیت سراغت نمیآید، خداد میفرماید من دنیا را بعنوان قرض تقسیم کردم، حالا به بعضیها بیشتر به بعضیها کمتر، به هر کی هر چی دادیم بعد باید جواب پس دهد، بعد در ادامهی حدیث میفرماید هر کسی که این قرضی که بهش دادم درست عمل کرد، ده برابر، هفتصد برابر و بیشتر هم میدهم. دیدید یک وقتی یک چیزی میدهید دست کسی میبینید خوب دارد کار میکند، حمایتش میکنید بیشتر بهش میدهید، ولی یک کسی را میبینید این که بهش دادید لیاقت و ظرفیت ندارد ازش میگیرید.
خدا میفرماید اگر خوب کار کردی افزایش میدهیم اگر بد کار کردی ازت میگیرم، ازت گرفتم باز لطف خدا را ببینید، خدا میفرماید تو شایسته نبودی، لیاقت نشان ندادی گرفتم، در این گرفتن باز اگر امتحان خوب پس بدهی صبر کنی سه تا مرحمت بهت میدهم، صلواتم رحمتم و هدایتم. این ذیل آیهی شریفهی «أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون»[26] در آن دادن هم نشان ندادی که قابلیت دادی، در این گرفتن اگر نشان دادی قابلی باز اینجا بهت مرحمتم شامل میشود. عزیزان همه چیز امانت است، شیراز قرض است این خانهها این باغها این امکانات قرض است، مال شما نیست دست شماست، یک روزی هم میآیند ازتان پس میگیرند، یک روز هم میگویند آقا باید بدهید تحویل، لذا دیدید بعضیها در سختیها استوارند، سرطان دارد یک نق نمیزند، زبانش از حمد خدا متوقف نمیشود، اوج بیماری است در اوج کسالت است، بالاخره میبینید حمد خدا شکر خدا نعمت خدا را متذکر میشود. حالا از این مصادیق ما زیاد داشتیم شما هم زیاد دیدید، مومنینی که در اوج بیماری وقتی احوالشان را میپرسی میگوید الحمدلله رب العالمین، این باورش است که این کبد قرضی است، مال خودش نیست مال خداست حالا خدا میفرماید میخواهم بگیرمش.
ابالفضل نگاهش به دستش قرضی است، وقتی این دست را میگیرند، میفرماید
و الله ان قطعتموا یمینی، انِّی اُحامی ابداً عن دینی[27]
دست چپ را ابالفضل قرض میداند
یا نفس لاتخشَ من الکفاری، و أبشِری برحمة الجباری[28]
امام حسین علیاصغر را قرض میداند، وقتی هدف تیر قرار میگیرد، میفرماید «هونٌ علیَّ»[29]، خدایا تحملش آسان است برای من چون شما میبینید، زینب امام حسین را امانت خدا میداند، میآید دست میبرد زیر این پیکر، سر به آسمان بلند میکند، «اللهم تقبَّل هذا القربان»[30] به خودمان اگر وابسته شدیم کار دستمان میدهیم، لذا امام صادق فرمود قلب حرم خداست، در این حرم غیر خدا را راه ندهید، همه چیز قرض است، امام عسگری میفرماید «أداء الأمانة»[31] امانتدار باشید، همهچیزتان امانت است. یکجوری استفاده کنید که قیامت سر پایین نیندازید، بگویند چشم بهت دادیم به چی نگاه کردی؟ با این زبانت چه گفتی؟ با این گوشت چه شنیدی؟ با این پایت کجا رفتی؟ با این ثروتی که ما دادیم تو چه کردی؟ عمرت را چگونه گذراندی؟ نگاه اگر نگاه قرض شد وابستگیها میرود کنار.
توصیهی دیگر «و طول السجود»[32] امام عسکری میفرماید سجدههای طولانی بجا بیاورید در خلوتتان، حالا در نمازهای واجب که نمیشود ترتیب نماز بهم میخورد، این بیشتر برمیگردد به خلوت و در آن محفل تنهایی. بهترین حالت عبادت انسان در پیشگاه خدا سجده است، حالا الحمدلله همه موفقید نیمهشب اهل سحرخیزی هستید، یک مقداری وقت بگذارید برای خودمان، ما گاهی اوقات دلمان برای خودمان نمیسوزد. یکی کسی آمد به رسول الله عرض کرد میخواهم خدا رحمم کند چکار کنم؟ پیغمبر فرمود به خودت رحم کن تا خدا رحمت کند. ما اینقدری که برای دیگران میدویم برای خودمان نمیدویم، میگوید آقا همش برای زن و بچه دارم میدوم، بابا اول خودت. نماز قضا نداشته باشی، واجب زمین مانده نداشته باشی، آنها خدا را دارند، تو تا هستی وظیفه داری، بعد از خودت وظیفهای برای بازماندگانتان ندارید. ما اصلا نداریم که اموالی جمع کنید بگذارید برای بازماندگانتان که آنها در آسایش باشند. میگویند آقای محترم تا پدری تا هستی، نفقه خور خودت را باید اداره کنی، سر گذاشتی زمین، آن خدایی که اینها را داده تحویلت ازش میآید ادارهشان کند. شما تا هستی وظیفه داری، برای بعد از خودمان میخواهیم بگذاریم، بعد از خودت وظیفه نداری. تا هستی خوب کار کن تا هستی خوب مدیریت کن. لذا امام میفرماید «و طول السجود»[33]، یکمقداری وقت بگذاریم، بعد از نمازهای واجب یک سجدهای برویم پنج دقیقه ده دقیقه، خدا رحمت کند حضرت آیت الله العظمی مرعشی در وصیتنامهشان دارد، گاهی اوقات سجده بروید به حدی که بدنتان احساس خستگی کند، در سجده ذکر استغفار، ذکر یونسیه، بهترین حالت انسان در پیشگاه خدا حالت سجده است. امام میفرماید طول سجود را فراموش نکنید. این جزء دستور کارتان باشد، به خودتان خدمت کنید، چیزی که با خودتان میبرید همین نمازهایتان است سجدههایتان است عبادتهایتان است، اینهایی که چشمهایمان میبیند مثل خانه و زندگی و ماشین و امکانات شانس بیاوریم در حد یک دست کفنی میبریم، بیش از این دیگر مال ما نیست، بیش از این دیگر در اختیار ما نیست، اینها میشود مال وراث.
عبرت بگیرید، یک آقایی را میشناختم در شیراز حالا اسمش را نمیآورم از نیکان روزگار و این شهر و فرد موفقی هم بود. این ادعا میکرد و ادعایش هم درست بود، میگفت پنجاه سال در بازار وکیل بودم یک دورغ نگفتم. آفرین! و میگفت اگر کسی ثابت کند من یک دروغ گفتم به ازای هر دورغی دویست هزار تومن به او میدهم. نفسش را تربیت کرده. اواخر عمرش من را صدا زد منزلش، مردم یاد بگیریم، اینها در قیامت میشود میزان قیامت، خدا میگوید اینها در شیراز زندگی میکرد، در همین مسجد میآمد روضه میگرفت در جلسات بود. ماههای پایانی عمرش من را صدا زد بچههایش را هم صدا زده بود رفتم منزلشان، گفت آقای حدائق من ثلث اموالم را میتوانم وصیت کنم شرع مقدس اسلام به من این اجازه را داده، من میخواهم این خانهای که درش زندگی میکنم بفروشم، خانمش هم به رحمت خدا رفته بود، یک سوم را حق دارم وصیت کنم، یک سوم را میخواهم تا خودم هستم خودم بدهم برای ورثه نمیخواهم زحمت درست کنم. به بچههایم میخواهم در حضور شما بگویم اگر میخواهد این خانه بماند پول یک سوم این خانه را بدهند به من، من یک مسجدی دارم میسازم میخواهم خرج آن مسجد کنم، اگر نمیخواهند این خانه بماند من این خانه را میفروشم به یک خانه کوچکتری، دیگر هم وصیت به ثلث نمیکنم مابقی ماند برای ورثه. این دلسوزی برای خود است. این همان است که رسول الله فرمود «ارحم نفسک»[34]، گفت کاری که اینها میخواهند بعد از من برایم انجام دهند من تا هستم میخواهم بکنم.
حضار محترم این نگاه که انسان دغدغهی خودش را داشته باشد دلش برای خودش بسوزد، و همینکار را هم کرد، فرزندانش گفتند خانه بماند، ایشان دو تا مسجد در شیراز ساخت، آن مسجد دوم را هم تا زنده بود تکمیلش کرد بعد به رحمت خدا رفت. پیغمبر فرمود اگر کسی تا زنده است یک دانه خرما با دست خودش بدهد، ثوابش از کل زندگی او که بعد از او برایش خیرات کنند بیشتر است، که معلوم هم نیست بکنند، معلوم هم نیست که ورثه موفق شوند، تازه ورثهی خوب خوب خوبش گرفتار است. وصیت کرده بعد از پانزده سال، تازه تجارت میکردند روی مال این بیچاره، روی این مالی که مال آنها نبوده، بعد از 15 سال آمدند میگویند آقا به قیمت 15 سال قبل، اصل ملک معین شده برای کار معینی به قیمت 15 سال قبل حساب کردند خانه چند برابر فروش رفته، سود و تفاوتش را برداشتند خوردند، بعد از 15 سال وصیت عقبمانده، پول 15 سال قبل را حالا دارند هزینه میکنند. مردم دلتان برای خودتان بسوزد، دلسوز خودتان باشید.
امام فرمود «و حُسن الجوار»[35] توصیه میکنم شیعیان را به همسایهداری، شیعه باید همسایهدار خوبی باشد. اسلام یعنی اخلاق اجتماعی را رعایت کن، افتخار میکنم در مجتمعی هستیم، مجتمع هفتاد واحدی و نمیدانم کی به کی است! آقا ما نمیدانیم همسایه دیوار به دیوار ما چه کسی است؟ این حدیث امام حسن عسکری است؟ ما از همسایههایمان چقدر باخبر هستیم؟ یکدفعه میآید این فلانی همسایه ما بود؟ آگهیاش روی دیوار است!
امیرالمومنین در وصیتنامهاش ننوشت «الله الله فی جیرانکم»[36] خدا را خدا را نسبت به همسایههایتان فراموش نکنید، «فإنَّه وصیت نبیکم»[37] همسایه وصیت رسول الله است و اینقدر پیغمبر وصیت به همسایه کرد که ما فکر کردیم همسایه ارث میبرد! اگر همین همسایهداری در جامعه لحاظ میشد، در مشکلات اقتصادی و اخلاقی، شما خوبید انرژی خوبت را به همسایههایت هم میدادی، وضعت مالیات خوب است دست چهار تا آدم ضعیفی که دور و برت هستند هم میگرفتی، وضع این نمیشد که میبینید. دختر همسایهی من دارد از دست میرود، چهار تا مطلب بلدم راهنماییاش کنم، این جوان دارد منحرف میشود کمکش کنم، حضرت فرمود «حُسن الجوار، فبهذا جاء محمد »[38] امام عسکری میفرماید اصلا پیامبر برای همین آمده. پیغمبر آمد روابط اجتماعی جامعه سالم بشود، ارتباطات اجتماعی شکل واقعی پیدا کند،
بعد حضرت فرمود «صلُّوا فی عشائرکم»[39] در جماعتها بروید نماز بخوانید در اجتماع بروید، ما متاسفانه حضورمان در جماعتها رنگ باخته، شما مساجد را ببینید بازار را ببینید شهر را ببینید وقت نماز را ببینید، این عمل به وصیت امام حسن عسکری است. حضرت میفرماید «صلُّوا فی عشائرکم»[40]
نکته دیگر امام میفرماید «و اشهدوا جنائزَهم»[41] در تشییع جنازهها حاضر شوید، یکی از الطافی که خدا به متوفای مومن میکند، من گاهی اوقات توفیق در تشییع جنازه دارم، مقید هستم بعد از نماز دو تا نصیحت میکنم، یکی از چیزهایی که میگویم در آن زمان، این است که آقایانی که آمدید تشییع جنازه شما خدمت نکردید به بازماندگان متوفی، به خودتان خدمت کردید، روایت داریم امام صادق میفرماید وقتی کسی در تشییع جنازهی مومن یا مومنهای شرکت میکند، اول پاداشی که خدا به آن متوفی عنایت میکند میگویند تمام کسانی که در تشییع جنازهات آمدند را بخشیدیم. یکی از روشهای مغفرت گناهان شرکت در تشییع جنازهی پاکان است. در تشییع جنازه آدمهای خوب اگر کسی شرکت کرد این سبب تخفیف سیئات، امحای سیئات او میشود. امام فرمود در تشییع جنازهها شرکت کنید، اینها اخلاق اجتماعی است، «عُودا مرضاهم»[42] به عیادت مریضها بروید. البته حالا متاسفانه این بیماری کرونا هم یک بیماری منحوسی است که واقعا، حالا روایت هم داریم که مردم هر چه به گناهان جدید آلوده میشوند خدا به بلای جدید مبتلایشان میکند، یعنی عملکرد کارهای من و تو است. و حال اینکه ما در روایات داریم که عیادت مریض خیلی فضیلت دارد. من در شروع کرونا در جمع اساتید علوم پزشکی که اینها در تماس با بیماران کرونایی در بیمارستان علیاصغر و بیمارستان فقیهی بودند، با حضور ریاست علوم پزشکی جلسهای داشتم. من دو سه تا روایت خواندم در اهمیت عیادت بیمار، خداوند به یکی از انبیای بنیاسرائیل وحی فرستاد به فلانی بگو چرا عیادت خدا نمیکنی! بعد آن پیامبر سوال کرد پروردگارا این اگر سوال کرد دیدن شما کجا؟ کجا باید بیایم عیادت شما؟ خطاب شد بهش بگویید عیادت مریض عیادت خداست! حاج آقا خالهات مریض است برادرت مریض است، همسایهات بیمار است، وقت میگذاری، دیدن او دیدن خداست که بعد خطاب شد به این پیامبر، به آن فرد بگویید وقتی میروی عیادت بیمار، خدا کنار بستر مریض حاضر است.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله والد ما، ایشان برنامهاش این بود وقتی عیادت مریض میرفتند به مریض میگفتند دعایمان کن، یا خود حاج آقا دعا میکردند به مریض میگفتند تو آمین بگوف و ایشان استدلالشان این بود، میفرمودند چند تا دعا یقینا مستجاب است، پنج تا دعا را پیغمبر نام میبرد، من یکی را بگویم، از دعاهای مستجاب دعای مریض است تا خوب نشده است. بیمار اگر سلامتی را ازش میگیرند، یک امتیازاتی بهش میدهند، یکی از آن امتیازات استجابت دعاست. لذا هر وقتی میروید عیادت مریض میگویید آقا دعایمان کن، دعا کن عاقبت بخیر شویم، دعایمان کن سعادتمند شویم، دعا به جوانهایمان کن، از مریض بخواهید دعا کند. «عُودوا مرضاهم»[43] امام عسکری فرمود عیادت مریض بروید. باز برای اساتید علوم پزشکی این روایت را خواندم، در روایت داریم وقتی کسی تصمیم میگیرد برای عیادت بیماری برود، خداوند هفتاد هزار فرشته را با او همراه میکند، این فرشتهها چکار میکنند؟ این فرشتهها پیوسته برای این شخص استغفار میکنند تا کی؟ تا از عیادت مریض برمیگردد منزل. یعنی در این فاصلهی رفت، توقف کنار بستر مریض، بازگشت به منزل، هفتاد هزار دعاگو، آنهم نه این دعاگو، ملائکة الله دعا میکنند و استغفار میکنند برایش. این که عرض کردم بارها کار خوب کنید، به خودتان خدمت کردید، عیادت مریض منتی سر مریض نیست منتی سر خودمان گذاشتیم، ممنونیم که به برکت این بیمار ما به یک امتیازاتی میرسیم، «عودوا مرضاهم و ادّوا حقوقهم»[44] حقوق انسانها را پرداخت کنید مواظب باشید تا زنده هستید حقی گردنتان نماند، حقوقها را رد کنید، بدهکار نمانید، تسویه کنید حقوق را تا هستید، امرتان به قیامت نیفتد «و ادّوا حقوقهم»[45].
بعد حضرت فرمود، جمعبندی روایت، حضرت فرمود «فانَّ الرجل منک اذا ورع فی دینه»[46] اگر کسی با تقوا شد ورع در دین پیدا کرد، «و صدق فی حدیثه»[47] راستگویی را پیشه کرد امانتدار شد، اخلاقش با مردم اخلاق شایستهای شد، که این اخلاق همان همسایهداری و روابط اجتماعی امام اشاره کردند فرمودند «قیل هذا شیعیٌ»[48] امام فرمودند به این 11 تا دستور اگر عمل کردید آن وقت بهتان میگویند شیعه، گفتند شیعه «فیسرُّنی ذلک»[49] منِ امام عسکری را خوشحال کردید. با این رفتارتان با این عملکرد درستتان که مردم میگویند اینها شیعه هستند، ما اهلبیت از شما خوشحال میشویم. بعد حضرت فرمود «اتقوا الله و کونوا لنا زینا»[50] باز هم حضرت فرمود تقوا پیشه کنید برای ما اهلبیت زینت باشید «و لاتکونوا لنا شَینا»[51] یکجوری زندگی نکنید ما سرمان را بیندازیم پایین.
یک سالی ما عمره مشرف بودیم، حالا نمیدانم با حاج آقای یقطین بودیم یا کدامیک از عزیزان، خوب آقایانی که مشرف شدید عمره، یک زمانی را معین میکنند برای خانمها که اینها در یک فاصله زمانی بیایند کنار روضه مطهر رسول الله، معمولا هم اینجوری است که از ساعت 7 صبح تا ساعت مثلا 11 صبحها وقت میدهند برای خانمها. یک خانمی از خانمهای کاروان ما آمد یک چیزی را اشک میریخت و میگفت، میگفت حاج آقا ما در حرم رسول الله بودیم، آمدیم در روضه برای زیارت، یک خانمی البته مال استان فارس نبود، حالا مال یک استان دیگر اسم هم نیاورم، گفت مال یک استان دیگری بود، او هم آمده بود زائر بود، پای بیجوراب و یک مانتوی نامناسب، موهایش هم یک مقداری رعایت نکرده بود، روسری هم که سرش بود یک مقداری موها...
حالا کار خوب را باید گفت، حاج آقای یقطین هم نشستند، من سالها با ایشان همسفر بودم، ایشان یکی از کارهای خوبی که میکرد، جلسات آموزشی که گذاشه میشد برای زائرها، بعضی از خانمها در جلسات اولیه پوششان خوب نبود، این حاج آقای یقطین یک اولتیماتومی میداد، میگفت زائرها خانمها حجاب باید حجاب فاطمی باشد، من با مسئولیت خودم در فرودگاه اگر دیدم خانمی پوششش منطبق با ضوابط اسلامی نبود، سوار هواپیما نمیکنم تمام پیامدهایش هم با خودم، ایشان یک تهدید جدی میکردند و خوب رعایت هم میکردند، حرفشان هم حق بود. میگفت شما به اسم شیعیان اهلبیت داری میروی عربستان، آنجا مرکز وهابیت است، آنجا دنبال مچگیری هستند، آبروی اهلبیت را ببرند با بیآبرویی من، نباید کاری بکنیم که توهین به اهلبیت شود. بارها شده بود که افرادی بودند به همین تذکر ایشان رعایت میکردند، حالا بعضی از کاروانها دقت نمیکردند اهمال میکردند، آن خانم گفت دیدم یک خانمی مال استان دیگر، مانتوی نامناسب، یک مقدار موهایش بیرون، بیجوراب در حرم رسول الله، آن خانمی که در کاروان ما بود گفت آقای حدائق از این میسوختم که چند تا از این پلیسهای شرطههای زن وهابی، اینها با این چوبدستیهایی که دستشان بود هی بهم اشاره میکردند به این خانم، میگفتند هذه شیعة فاطمة، هذه شیعة علی هنَّ من نساء الشیعه، اینها از زنان شیعه هستند، این شیعهی علی است. این همین است که امام عسکری میفرماید اسباب سرافکندگی ما را فراهم نکنید، گفت حاج آقا این را شنیدم رفتم سراغ این خانم، گفتم خانم میفهمی این دارد چه میگوید؟ این با شما هست دارد به شما اشاره میکند دارد به بقیه زائرهای کشورهای دیگر تو را نشان میدهد، گفت یک تعبیر بیادبانهای کرد، حالا هر چیزی را هم که نباید روی منبر بگوییم، گفت هر چیزی که میخواهد بزند. گفتم خانم این به تو توهین نمیکند دارد به حضرت زهرا جسارت میکند، دارد به امیرالمومنین توهین میکند، گفت هر چیزی میخواهد بگوید بگوید، من اینجوری دوست دارم. این زائر پیغمبر است! میلیونها پول خرج میکنیم میرویم مدینه و آبرو هم میبریم و برمیگردیم. این دهان خُردشدههای نفهم را به روی اهلبیت باز میکنیم.
امام عسکری فرمود برای ما زینت باشید برای ما اسباب سرافکندگی را فراهم نکنید، «جَرُّا إلینا کلَّ مودَّة» [52] به سمت ما دوستیها را هدایت کنید یعنی یکجوری زندگی کنید که مردم ائمه را دوست بدارند، بگویند این شیعهی امام حسین است، این شیعه اینجوری است امام حسین چگونه است. حالا الحمدلله شما همه خوبید، دیدید گاهی کسی میگوید حاجی ما شما را قبول داریم واقعا بهت ایمان داریم، انصافا انسان درستی هستی. شما بگوی من کجا امیرالمومنین کجا! ما پای سفرهی اهلبیت نشستیم، خوبیهای شما مردم را به اهلبیت تشویق میکند جذب میکند.
«جَرُّا إلینا کلَّ مودَّة و ادفعوا عنَّا کلَّ قبیح»[53] از ما هر زشتی را دور کنید، رفتار زشت شما را پای حساب ما خرج نکنند، بعد امام فرمود «فانَّه ما قیل من حسنٍ فنحن اهله»[54] هر خوبی در ما گفته میشویم ما اهل آن هستیم، «و ما قیل فینا من سوءٍ فما نحن ذلک»[55] اصلا ما اهل عمل بد نیستیم، یک رفتاری شما مردم را به ما بدبین نکند.
من بارها شنیدم طرف میگوید آقا زیارت عاشورا خوانمان اینطور شد ما هم از زیارت عاشورا گذشتیم. آقای هیئتی که عمری در هیئت است دارد اینکارها را میکند ما هم قید هیئت را زدیم.
من عرضم را تمام کند بخشی از کلام امام باقی ماند، بماند وقت گذشت. خدا رحمت کند آیت الله شیخ حسن حدائق جد ما را، ابوی ما میفرمودند ایشان در توصیههایشان به طلاب میفرمودند آقایان طلاب اگر برای اسلام مروِّج نیستید مخرِّب نباشید. ببینید من دست کسی را نمیگیرم در دست دین بگذارم، آن دست دراز شدهی به سمت دین را قطع نکنم. من نمیآیم پیوند کسی را با دین گره بزنم، آن نیمه پیوند گره خورده را بازش نکنم. من دست کسی را نمیگیرم بیارم در مسجد اینکه خودش بلند شده آمده مسجد را ارتباطش را قطع نکنم.
عرضم تمام، یک وقتی یک نامهای را دختر خانم جوانی را به من داد ولی مع الاسف مع الاسف خودش نیامد که من باهاش صحبت کنم، نامهاش فقط به دست من رسید. در نامه نوشته بود آقا من مدتی به شرکت در مسجد علاقمند شدم در یکی از مساجد که اسم آورده بود میرفتم برای نماز، یک چند روزی بود در آن مسجد شرکت میکردم، پول یک حاج خانم مسجدی گم شد، یکی از پیرزنهای مسجد گفت من پولم گم شده، حالا شاید بیرون گم کردی، شاید گم نکردی خانه جاگذاشتی، این گفت پولم گم شده، گفت یک پیرزن مسجدی یک نگاهی به جمعیت کرد گفت ما در این مسجد دزد نداشتیم، تازهواردمان این است. لا اله الَّا الله! یک آیت الله شریعتمداری بود، فکر نمیکنم کسی در این جمع ایشان را دیده باشد، از بزرگان علمای این شهر، مرحوم جد ما حاج آقای مؤید الاسلام شاگردی ایشان را کرده بود. میگفتند حاج آقای شریعتمدار یک وقت روی منبر گفتند مردم از عبادتهایمان استغفار کنیم. گاهی اوقات از کارهای خوبمان باید بگوییم الهی العفو چون آن کار درش اخلاص نبوده، چون درش ریا بوده، گاهی برای مسجد آمدنمان باید بگویم الهی العفو، العفو از این نوع مسجد آمدنی که تهمت میزنیم.
گفت این پیرزن گفت ما تازهواردمان این است، غریبمان این است، بقیه همه سالها در این مسجد بودند. گفت همه یک نگاهی به من کردند، یک نفر هم حرف این پیرزن را رد نکرد دفاع از ما نکرد، در نامه نوشته بود، میگفت همه یک نگاه معنی داری به ما کردند که یعنی من پول را برداشتم. گفت من گفتم خانم من پول ایشان را برنداشتم شما میگویید تازهوارد منم یعنی من برداشتم؟ گفت ما در این مسجد دزد نداشتیم، گفتم نداشتید یعنی من برداشتم؟ گفت این اتفاقات قبل از شما نمیافتاد، گفتم نمیافتاد یعنی من اینکار را کردم، گفت دیگر من حرفم را زدم. گفت چند روز به شرکت در نماز ادامه دادم، این همان هشداری است که امام عسکری فرمود، مردم را به ما نزدیک کنید، مردم را از ما دور نکنید، گفت چند روز آمدم در نماز، وقتی میآمدم میدیدم آن پیرزن میگفت آمد حواستان جمع، کیفتان را مراقب باشید، وسائلتان مرتب باشد آمد آمد، گفت همه وحشت میکردند. خوب مسلمان دفاع کن از این بیچاره، او دارد اشتباه حرف میزند تو دفاع از مظلوم کن. در نامه نوشته بود آقای حدائق چند روز ادامه دادم دیدم همه به یک نگاه سارق و دزدی به من نگاه میکنند، گفت رشتهی ارتباط من با مسجد با نماز با خدا برای همیشه قطع شد. گفتم ای کاش این نامه را خودش آورده بود با من صحبت میکرد که بگویم دختر جوان نفهمی یک پیرزن، نادانی جمعی را پای حساب خدا نگذار، او نفهمید او نادان بود او نفهم بود، چه ربطی به خدا دارد! او مسجدی بدی بود، مسجد که بد نمیشود. او نمازگزار بدی بود نماز که بد نمیشود. حواسمان باشد تخریب اتفاق نیفتد.
صلی الله علیک یا مولانا یا ابامحمد، یا حسنبن علی، آقا امام عسکری و امام هادی دوران سختی داشتند، اینها در یک کنترل شدید در دوران امامتشان بودند، علت هم داشت چون این دیکتاتورهای بنیالعباس میدانستند که صاحب الزمان فرزند این آقاست، لذا امام عسکری را کامل بردند تحت نظر و زیر فشار قرار دادند. در آن لحظات آخر عمر مبارک حضرت، آقا غلامی داشتند بنام عقید، امام زمان را حتی بعضی از نزدیکان امام عسکری ندیده بودند در زمان حیات جز افراد معدودی، مثلا جعفر عموی امام زمان، امام زمان را ندیده بود تا زمان نماز خواندن بر پیکر امام عسکری. عقید در خانهی امام عسکری خدمت میکرد امام زمان را ندیده بود. یعنی در حقیقت امام زمان از بدو تولد از انظار عامهی مردم نهان بود جز معدود افرادی. عقید میگوید آقا امام عسکری از شدت زهر و مسمومیت بدنش میلرزید، وقت نماز ظهر بود، آقا فرمود عقید برو پشت این پرده، وسط اتاق یک پردهای زده بودند، پشت این پرده به فرزندم بگو بیاید. عقید میگوید رفتم پشت پرده دیدم یک آقازادهای در سن چهار پنج سالگی در حال سجده است و مشغلو راز و نیاز با خداست. گفتم آقا، آقا امام عسکری شما را خواستند، این آقازاده سر از سجده بلند کرد، آمد کنار بستر پدر. امام عسکری فرمودند «یا سید اهلَبیته، إسقِنی شربة من الماء فانِّی ذاهبٌ الی ربِّی»[56] ای آقای اهلبیت جرعهای به من بیاشامان، دارم به سوی خدا میروم. عقید میگوید این آقازاده ظرف آبی را در دست گرفت نزدیک لبهای مبارک پدر آورد، از شدت سم و مسمویت دندانهای مبارک امام عسکری به این کاسه میخورد، به دست با کفایت صاحب الزمان امام عسکری آب نوشید، در امر وضو گرفتن پدر را کمک کرد، امام آخرین نمازش را خواند. بگوییم یا بقیة الله آجرک الله عظَّم الله لک الاجر، آقا در آن لحظهی آخر پدر را سیراب کردی، کنار پدر بودی، خدا رحمت کند آیت الله ارباب را، در تاریخ شمسی 21 مهر عاشورای سال 61 بوده، دلها را ببرید کربلا، دو بیت شعر از آیت الله ارباب بخوانم. امام زمان جای شما کربلا خالی بود، گرچه از نظر زمانی فرمودید «لئن اخَّرتنی الدهور»[57] زمانه من را به تاخیر انداخته بود.
قدم در کربلا بگذار و بستان، سر پرخون زدست نیزهداران
تو ای دست خدا با شصت قدرت، بکش تیر از گلوی شیر خواران
جانم حسین جانم حسین، ای جان جانانم حسین
به یاد همهی درگذشتگانمان، جانم حسین جانم حسین، ای جان جانانم حسین
الا لعنة الله علی القوم الظالمین و لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم
اللهم تقبل منا و من اهل مجلسنا و من المؤوسسین المحترمین
[1] تحف العقول ص478
[2] آلعمران آیه76
[3] تحف العقول ص478
[4] بقره آیه282
[5] بقره آیه282
[6] طلاق آیه2
[7] طلاق آیه2
[8] طلاق آیه3
[9] طلاق آیه2 و3
[10] انفال آیه29
[11] اعراف آیه128
[12] بقره آیه2
[13] نهجالبلاغه نامه 47
[14] تحف العقول ص478
[15] تحف العقول ص478
[16] صف آیه11
[17] صف آیه11
[18] تحف العقول ص478
[19] تحف العقول ص478
[20] الکافی ج2 ص339
[21] الکافی ج2 ص339
[22] الکافی ج2 ص339
[23] مفاتیح الجنان، دعای عهد
[24] تحف العقول ص478
[25] تحف العقول ص478
[26] البقره آیه157
[27] - شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج3، ص: 192.
[28] - شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج3، ص: 192.
[29] بحارالانوار ج45 ص46
[30] بانوی شجاع کربلا ص142
[31] تحف العقول ص478
[32] تحف العقول ص478
[33] تحف العقول ص478
[34] الکافی ج1 ص360
[35] تحف العقول ص478
[36] الکافی ج7 ص51
[37] الکافی ج7 ص51
[38] تحف العقول ص478
[39] تحف العقول ص478
[40] تحف العقول ص478
[41] تحف العقول ص478
[42] تحف العقول ص478
[43] تحف العقول ص478
[44] تحف العقول ص478
[45] تحف العقول ص478
[46] تحف العقول ص478
[47] تحف العقول ص478
[48] تحف العقول ص478
[49] تحف العقول ص478
[50] تحف العقول ص478
[51] تحف العقول ص478
[52] تحف العقول ص478
[53] تحف العقول ص478
[54] تحف العقول ص478
[55] تحف العقول ص478
[56] الغیبة (للطوسی)، کتاب الغیبة للحجة ص273
[57] بحارالانوار ج98 ص238