استاد حدائق روز دوشنبه 12 مهر 1400 مصادف با روز بیست و هفتم صفر در بیت الحسن(ع) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکیم «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»[1]
صدق الله العلی العظیم
یکی از دعاهای امام عصر در آن دعای شریف با موضوعیت سبک زندگی مهدوی، دعا برای فقراست. ما شش جلسه نسبت به اغنیا صحبت کردیم، مسئولیت ثروتمندان را بیان کردیم، پول مسئولیت دارد مقام مسئولیت دارد. پول خودم است نداریم، پول خداست. «و علی الاغنیاء بالتواضع و السعة»[2] در بحث تواضع سه جلسه در بحث بخشندگی سه جلسه صحبت شد آیات و روایاتی تقدیم شد.
به دنبال بحث اغنیا حضرت برای فقرا دعا میکند. به هر حال برای بحث اقتصادی خدا به بعضیها لطف کرده تلاشی کردند کوششی کردند ثروتی بدست آوردند. بعضیها هم شاید تلاش کردند زحمت کشیدند نرسیدند به جایی، دستشان خالی است نرسید فقیرند، فقرا باید چه کنند؟ حضرت دو دعا و دو خواسته را برای نیازمندان تقاضا میکند. «و علی الفقراء بالصبر و القناعة»[3] خدایا به افرادی که فقیرند یکی صبر مرحمت کن و دوم روحیهی قناعت عنایت کن. این دو تا مقولهی جداست که باید اینها جداگانه بحث شود.
شکیبایی و صبر، انسان به واسطهی تهیدستی شرف خودش را عزت خودش را آبروی خودش را به حراج نگذارد. گاهی اوقات دیدید بعضیها در یک فراز و نشیب اقتصادی شروع میکند به دری وری گفتن. در حالات حضرت سیدالشهدا دارد که حضرت در مسجد مدینه نشسته بودند یک شخصی وارد شد گفت من دیه کامله آمده گردنم یک کسی را معرفی کنید دیه ما را بپردازد. دیه کامل در شرع مقدس یا 1000 دینار طلاست یا 10000 درهم نقره، شش مورد را اسلام نام میبرد که اینها دیه است و شخصی که دیه به ذمهاش آمده باید یکی از این شش تا را بپردازد، تخییر با خود آن فرد است. خوب به قیمت امروز دیه الان بالای چهارصد میلیون است. مثل اینکه الان کسی بیاید در این مسجد بگوید من یک قتلی انجام دادم یک دیهای گردنم آمده و یک کسی 400 میلیون را پرداخت کند. مردم سخاوت را از سیدالشهدا بیاموزید. ما کجا و اهلبیت کجا. اسوه بخشندگی اهلبیت هستند.
او آمد در مسجد گفت من دیه کامله آمده گردنم یکی را معرفی کنید که دیهی من را بپردازد. اشاره کردند گفتند آن کسی که در آن طرف مسجد نشسته عبدالله بن زبیر است و او از افراد سخاوتمند عرب است. رفت پیش زبیر و گفت من دیهی کامله آمده گردنم دیهی من را بپردازد. عبدالله بن زبیر گفت من 100 درهم نقره میدهم، یعنی یک صدم بدهیات را، مثلا چهارصد میلیون باشد من چهار میلیونش را میدهم. این آدم بدهکار آدم منیعالطبعی بود با همتی بود، گفت نه من کسی را میخواهم که یکجا همه را بدهد. کس دیگری در این مسجد نیست؟ گفتند آن ضلع مسجد عبدالله بن جعفر نشسته او هم از سخاوتمندان عرب است داماد امیرالمومنین فرزند جعفر طیار شهید در جنگ موته، رفت پیش عبدالله بن جعفر گفت من دیهی کامله آمده گردنم دیهام را بپرداز. عبدالله بن جعفر گفت من 200 درهم نقره میدهم یعنی یک پنجاهم بدهیات را. گفت نه من دارم آبرویم را میریزم یک کسی باشد یکجا پرداخت کند.
گفت کس دیگری نیست که این دیهی ما را کامل بپردازد؟ گفتند در آن قسمت مسجد هم آن آقایی که نشسته و جمعی در محضرش نشستند حسینبن علی است او هم از سخاوتمندان عرب است. آمد محضر امام حسین گفت آقا من یک دیه کامله آمده گردنم، دیهی ما را بپرداز. حضرت فرمودند من سه سوال از تو میپرسم اگر هر سه را پاسخ دادی کل دیهی را میپردازم اگر یکی را پاسخ دادی یک سوم دیه و اگر دو تا را پاسخ دادی دو سوم دیه را میپردازم. خداوکیلی شما کسی را دیدید یک کسی بگود من سوالی میکنم اگر کسی پاسخ بدهد من صد میلیون تومن بهش میدهم، من که نشنیدم! یک سوال دینی یک سوال شرعی! امام این مطلب را هم که انجام دادند میخواستند کار فرهنگی انجام دهند، یعنی برای رشد و شکوفایی مردم هر چه هزینه کنید ارزش دارد، ولو اینکه هزار سکهی طلا بدهید برای سه سوالی که پاسخ بدهند.
حضرت سوال اولشان فرمودند که خداوند از بچههایشان چه میخواهد، از ما چه انتظاری دارد و قیامت از ما چه میپرسد؟ از ما چه انتظاری میرود، بنده طلبه شما مهندس آن آقا تاجر او تکنسین او کارگر او خانهدار، خدا میخواهد ما چگونه باشیم. گفت خدا انتظار دارد که بندگانش به او ایمان داشته باشند. این ایمان به خدا، حالا هر کجا هستی، هر کجای عالم، دارای هر شغلی دارای هر رتبهای خدا یادتان نرود. این را خدا میخواهد. حضرت فرمود آفرین، البته این را هم گفت، به حضرت گفت آقا من کسی نیستم که بتوانم جواب سوالهای شما را بدهم، راست هم میگفت، امام حسین میتواسن سوالاتی مطرح کنند که پدر جد این هم نتواند جواب بدهد. آقا فرمودند من سوال به اندازهی ظرفیتت میپرسم، یعنی به اندازهی کلاست. این هم درس است، من در حد خودت میخواهم سوال بپرسم. سوال اول را که پاسخ داد حضرت فرمود یک سوم را گرفتی، حالا من شاهدم پایان مطلب هست.
آقا فرمودند سوال دوم: رمز نجات انسانها در دنیا چیست؟ ما چه کنیم نجات پیدا کنیم زمین نخوریم گمراه نشویم؟ گفت آقا با توکل به خدا. مردم اگر وصل شدید به خدا، منحرف نمیشوید، از خدا بردید زمین میخورید. اگر دستت از الطاف الهی قطع شد مقام بیاید پناه بر خدا میشود عبدالملک مروان، تا مقام نیامده بود در مسجد همش قرآن میخواند پدرش مرد شد خلیفه قرآن را بوسید گذاشت کنار گفت هذا فراق بینی و بینک، از خدا جدا شوی ثروت بیاید ازش قارون در میآید. از خدا غافل شدی سواد بیاید میشوی بلغم باعورا. مثل بعضی ازهمینهایی که امروز میگویند آقا تا دانشآموز بود نماز شب میخواند رفته دانشگاه تارک الصلاة شده، این بریده از خدا، توکل به خدا، حضرت فرمود آفرین یک سوم دیگر دیهی تو را میپردازم.
سوال سوم را حضرت فرمودند که افتخار انسانها در دنیا به چیست؟ خوب چه میتوانیم بگوییم؟ بالاخره لطفی به ما شده. به حضرت گفت که آقا افتخار انسانها در دنیا به علم آمیخته با حلم است، یعنی هر چه شما دانشتان اطلاعاتتان نسبت به دینتان نسبت به وظائفتان بالاتر برود، این انسان میتواند بگوید آقا من یک کاری کردم. علم آمیخته با حلم. امام فرمودند اگر کسی علم تحصیل نکرده بود افتخار او به چیست؟ دنبال دانش نرفته بود دنبال کسب معارف نرفته، گرچه این مجالس روشه مجالس نشر معارف است. بارها من سراغ داشتم گاهی گرههای کور زندگی بعضیها در همین جلسات باز شده. طرف سالها اختلاف خانوادگی داشته با یک قال الصادق متحول شده، یکدفعه از یک اموال زیادی برای خدا با شنیدن آیهای و روایتی برگشته، این برکات این جلسات است.
امام فرمودند اگر کسی علم نداشت فخرش به چیست؟ گفت به ثروت آمیخته با بخشش. دیدید اگر کسی دنبال سواد نرفته دنبال پول رفته، دیگر از این دو حال خارج نیست، یا کار اقتصادی کرده یا کار علمی کرده، اگر کار اقتصادی کرده به سرمایه و ثروتی رسیده سخاوت را نباید فراموش کند، این ثروت زمانی برایش زینت است که اهل سخاوت باشد، اهل بخشندگی باشد «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ»[4] امام فرمودند اگر کسی ثروت نداشت زینتش به چیست؟ یعنی فقیر بیسواد. جواب داد اگر کسی نه سوادی داشت و نه مالی داشت زینت برای او صبر و شکیبایی است، دعای ولیعصر. حضرت فرمود اگر این فقیر صبر نداشت زینتش به چیست؟ گفت خدا یک صاعقهای برساند این را از روی زمین جمعش کند. حضرت یک تبسمی کردند و فرمودند آفرین.
فقیر زینتش صبر است، فقیر بیصبر میشود طغیانگر، میشود مجرم. میگوید آقا نداشتیم رفتیم آدم کشتیم رفتیم جنایت کردیم. من سراغ داشتم کسی که بخاطر همین نداشتن 4 فقره قتل مرتکب شد بعد هم اعدام شد. به توجیه اینکه نداشتم، دزدی کردم، یواش یواش لقمهی حرام انسان را میبرد از یک مشت دزدی کردن غذای حرام کارش رسید به چهار فقره قتل در همین شیراز.
خوب امام عصر در مورد نیازمندان میفرماید خدایا به فقرا صبر عنایت بفرما. آیهای که تلاوت شد از سورهی مبارکهی البقره آیه 153، من یکی از آیاتی که در زمینهی صبر و اهمیت صبر نازل شده امروز یکی دو آیه را خدمت عزیزان عرض کنم.
قرآن میفرماید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»[5] ای کسانی که ایمان آوردید، خطاب به مومنین، به جمع حاضر، به همهی آنهایی که مفتخرند ما مومن هستیم. خدا میفرماید مدد بجویید کمک بطلبید از این دو عامل قوی.
- صبر
- نماز
«بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرين»[6] خدا با صابرین است. یک نکتهی بسیار مهم که در این ایه حائز اهمیت است، این است که خداوند خطاب به مومنین میفرماید، یعنی مومن اگر صبر نداشتی زمین میخوری، میبینی آقا در یک جریانی مصیبتی گرفتاری یکدفعه کم میآورد. خدا رحمت کند، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای بلاغت، آنهایی که سنشان اقتضا میکنند دیده بودید، دایی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی. من از شخص خود آقای بلاغت شنیدم ایشان یک پسری داشت که رئیس بانک بود، خیلی هم فرد لایق و کارآمد در سن مثلا چهل و شش هفت سالگی فرزند ایشان به رحمت خدا رفت. مرحوم آقای بلاغت میفرمود فوت این پسر ما را زمینگیر کرد، گفت نشستم دیگر در خانه. اصلا مثل اینکه دنیا به پایان رسیده، این پسر با همهی این خوبیها، موقعیتی داشت جایگاهی داشت، زندگی خانواده فرزند، یکدفعه این رفت و دیگر ما نشستیم خانه، دیگر بیرون هم نمیآمدم، مجلسها و روضهها تعطیل شد. گفت یک روز آیت الله العظمی حاج شیخ بهاءالدین محلاتی آمدند دیدنم، گفت دیدند من خیلی وا رفتم، وا دادم، البته داغ جوان خیلی سخت است، از امتحانات سخت الهی داغ جوان است. ثمرات که در آن آیه شریفه خدا اشاره میفرماید، مرحوم شیخ شوشتری میفرماید ثمرات یعنی داغ جوان، یک تعبیر ثمرات یعنی جمع شدن همهی زندگی، یک تعبیرش یعنی داغ جوان.
گفت آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی آمدند دیدن من، دیدند من خیلی افسرده حالم، با دو تا کلمه من را سرپا کردند گفتند آقای بلاغت اینهمه روضهی علیاکبر روی منابر خواندی برای امروز بود، تو جوان دادی حسینبن علی هم جوان داد اما جوانی که حسینبن علی تقدیم کرد أشبه الناس خَلقا و خُلقاً و منطقا برسول الله، آنهم جوانی که قطعه قطعه کردند او را در برابر دیدگان پدر!
گفت همین دو تا کلمهی آیت الله العظمی محلاتی ما را بلند کرد، دوباره برگشتیم به جامعه دوباره کارها شروع شد. گاهی اوقات آدم مومن است هیئتی است منبری است خطیب است مذهبی است نماز شب خوان است، یکدفعه شیطان بازیاش میدهد چرا برای ما؟ ما چرا؟ سزای ما این بود؟ اینهمه هیئت رفتیم خدمت کردیم یا حسین گفتیم برای ما؟ اسوهی شکیبایی انبیا و اولیا بودند. در روایت داریم البلاء للوِلاء، بلا و سختیها برای دوستان خداست. مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی، بگذارید «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ»[7] را من برایتان بگویم. مرحوم آیت الله العظمی اراکی میفرمودند یک روزی بود میلاد امام رضا بود، 11 ذیالقعده در قم، حاج میرزا جواد آقا که بود؟ امام را تربیت کرد، من از خود حضرت امام در یکی از سخنرانیهایش شنیدم که خدا به مردم قم تفضل کرده که پیکر پاک این شخصیت بزرگ در قبرستان شیخان قم دفن است. آیت الله العظمی اراکی میفرمودند روز میلاد امام رضا بود، عدهای از اهالی و بزرگان تبریز آمده بودند قم، روز میلاد ناهار مهمان آیت الله حاج میرزا جواد آقا. این مهمانها در منزل ایشان در اتاق نشسته بودند خوب روز میلاد امام رضاست، روز میلاد متایبهای میکنند شعری میخوانند ادخال سروری میکنند، گفت حاج میرزا جواد آقا نشسته بودند حضار هم نشسته بودند، تقریبا موقع پهن کردن سفره و ناهار بود، یکدفعه صدای شیون اهل منزل از حیاط بلند شد. همه وحشت کردند چه اتفاقی افتاد خانمها دارند شیون میکنند؟ آقا با عجله از اتاق رفت بیرون، دیدند آقا رفت صداها خاموش شد، بعد هم آقا آمد در اتاق نشست، جریان چه بود؟ حاج میرزا جواد آقای ملکی میآید در حیاط، میبیند فرزند 15 سالش افتاده در حوض آب، خفه شده جنازهاش آمده روی آب. آقایان من دارم ساده میگویم شما هم دارید میشنوید، خدا نکند کسی در چنین مقامی آزموده شود.
چه شود گر محک تجربه آید به میان! در این مقام! حالا شما یک جمعیتی مهمانت هستند، روز میلاد امام رضاست، پسر 15 سالت در آب افتاده خفه شده جنازه آمده روی آب، مادر خواهر و اهل منزل هم دارند دور حوض بر سرشان میزنند. آقا میآید جنازه را از روی آب میگیرد، رو میکند به خانم و اهل منزل میفرماید امانت خدا بود، چند صباحی به ما سپرده بودند و امروز پس گرفتند. بروید به کارهایتان برسید شما مهمان دارید، جسد را میبرند در اتاق دیگر میگذارند در اتاق را میبندد میآید در جمع مهمانها مینشیند، کأن لمیکن شیئا مذکورا، اصلا مثل اینکه اتفاقی نیفتاده، مهمانها فقط صدای شیون میشنوند و خاموش شدن صدا. لذا با این سرعت که یکدفعه وضع عوض شد کسی جرأت نمیکند بپرسد آقا خانمها چرا شیون میکردند؟ سفره پهن میشود مهمانها غذایشان را میخورند. خوب عرض کردم اقتضای روز میلاد هم شادی و سرور و تبسم و... بعد از ناهار اینها بلند میشوند میروند. یکی دو نفر از اینها که از خصیصین آقا بودند، آقا میفرمایند شما باشید من کارتان دارم. اینها میمانند همه که رفتند، حالا ببینید بیان مطلب! الله اکبر از ایمان این عارف که امام واقعا شیفتهی منش حاج میرزا جواد آقا بود. ایشان میخواهد خبر بدهد که فرزندم امروز خفه شد. حالا یک آدم بیمعرفتی بود میگفت قدم نحس شما بود که بچهی ما را کشت، شما قدمتان نحس است. ببینید آقا چه فرمود!
فرمود امروز روز میلاد امام هشتم است. خداوند به ما عیدی مرحمت کرده، همه تعجب میکنند آقا چه عیدی! آقا میفرمایند امانتی که 15 سال بار مسئولیتش را به ما سپرده بودند امروز بار ما را سبک کردند و امانت را پس گرفتند، این خدمت نیست! شما یک چیز گرانبهایی بدهد دستت بگوید حاجی حواست باشد دزد نبرد گم نشود، شما چقدر دغدغه دارید؟ روزی که او میآید پس بگیرد شما راحت نیستید؟ میگویید فکرم راحت شد، تربیت ایمانی آدم را اینجوری تربیت میکند. اینکه خواندهاید و شنیدهاید سیدالشهدا وقتی علیاصغر در آغوشش هدف تیر قرار گرفت، خونهای حنجر علی را به قنداقه و به آسمان میپاشید، فرمود «هونٌ علیَّ» خدایا تحملش برای من آسان است چون شما میبینید، این صبر است این استقامت است.
فرمود خدا به ما عیدی داد امانتی که 15 سال دست ما بود را از ما گرفت. اینها تعجب کردند آقا چه امانتی؟ آقا فرمود پسرم از دنیا رفت، بیایید کمک کنید غسلش کنیم کفنش کنیم برویم دفنش کنیم. همان بعدازظهر روز میلاد آقازاده را در خانه غسل دادند کفن کردند بدون اعلام رسمی و سر و صدا، یک تعداد محدودی آقازاده را بردند در قبرستان دفن کردند، فردای آن روز حاج میرزا جواد آقا رفت سر حوزهی درس، طرف که مصیبت میبیند یک ماه نمیرود سرکار، ایمان چه میکند!
آیت الله العظمی اراکی میگوید روز 12 ذیالقعده آقا مثل هر روز آمد سر درس، درس را گفت، درس که تمام شد آقا فرمود آقایان طلاب پسر ما هم رفت، مرحوم آیت الله اراکی میگوید من نفهمیدم، یکی از شاگردان درس آقای حاج شیخ گفت میدانی پسر استاد کجا رفت؟ گفتم نه، گفت سفر آخرت.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[8] مومن نیاز داری به صبر، یک وقت خدا را محاکمه نکنی! من اشاره کردم یک خانمی ادعای تدین و سفرهای متعدد حج و زیارت میکرد، یکی از بستگانش کرونا گرفته و مرده آمده در دفتر مسجد کفریات میگوید. گفتم خانم استغفار کن از این حرفها. چرا خدا باید خواهر من را ببرد؟ گفتم فضولی موقوف، تو را هم خدا میبرد، ایمانت لقلقه نباشد، صبور باش شکیبا باش، تا یک نوسان اقتصادی بیفتد تا یک جابجایی بیفتد، آقا خدا مزدمان را داد اهلبیت مزدمان را داد، یک کسی آمد گفت آقا من به امام رضا گفتم دیگر تا زندهام مشهد پا نمیگذارم، گفتم به درک که نمیروی، تو هم مثل دیگر کسانی که نمیروند. امام رضا را اولتیماتوم میدهی نادان، حالا یک چیزی خواستی مصلحتت نبوده امام رضا هم براورده نکرده، تو الانت را میبینی امام رضا تا آخرتت را میبیند، تهدید میکنی که دیگر نمیآیم! اینها بیصبری است.
مرحوم امام اعلی الله مقام میگویند روز تشییع آیت الله حاج آقا مصطفی فرزند ایشان، پیکر حاج آقا مصطفی را آوردند در صحن امیرالمومنین، آیت الله خوئی نماز خواندند امام هم حاضر بودند، جسد حاج آقا مصطفی را بلند کردند بیاورند ایوان زیر گلدسته دفن کنند امام از در دیگر صحن رفتند حوزهی درس، درس آن روزشان تعطیل نشد. اینها گفتنش راحت است شنیدنش هم راحت است، چقدر این فکر باید آرامش داشته باشد. چقدر باید این ایمان بر این مملکت وجودی حکومت یافته باشد که دارند عزیزش را دفن میکنند «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[9] کمک بجویید کمک بطلبید مومنین، از صبر و شکیبایی و نماز، نماز کمکتان میکند. طرف میگوید من خدا را قبول دارم اهلبیت را قبول دارم نماز نمیخوانم! زمین میخوری، این شعار است ایمان نیاز به مؤید دارد، مؤید ایمان صبر است مؤید ایمان نماز است.
و یک نکته دیگر بگویم، عواملی که جلب الطاف الهی میکند، میخواهید لطف الهی شامل حالتان شود؟ صبر و نماز، «اسْتَعينُوا»[10] کمک بجویید مدد بطلبید از صبر و نماز در زندگی. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[11] شما اگر صبور شدید الطاف الهی بر شما نصیب میشود، اگر نماز خواندید این نماز کمکتان میکند.
عرض پایانی و مطلب تمام. در حالات امیرالمومنین دارد، بشنوید و عمل کنید. در روایت داریم هر گاه مشکلی برای حضرت پیش میآمد امام بلند میشدند دو رکعت نماز میخواندند بعد از نماز از خدا رفع مشکل را میخواستند، کردیم و نشد؟ تا حالا شده یک جایی گیر بیفتیم مشکلی برایمان ایجاد شود بمانیم در کار، در چه کنم بمانیم، بلند شویم دو رکعت نماز بخوانیم «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[12] به واسطهی این نماز رفع مشکل را تقاضا کنیم!
در حالات ابوعلیسینا نقل میکنند، ابوعلیسینا در حالاتش مینویسند من هر گاه در یک مسئلهی علمی میماندم و پاسخی برای آن پیدا نمیکردم چون از خودم استادتر هم سراغ نداشتم در آن شهر و آن منطقه، بلند میشدم وضو میگرفتم اگر مسجد جامعی در آن شهر بود در آن مسجد و اگر نبود در مسجد دیگر، دو رکعت نماز میخواندم خدا مشکل علمی من را حل میکرد، بشارت خداست «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[13]
نام سیدالشهدا آمد و نام علیاصغر، روز دوشنبه است، خیل سخت است، طفل شیرخوارهای در آغوش پدر هدف تیر قرار گیرد و اینگونه سیدالشهدا شکیبا و صبور، اسوهی «اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»[14]
هان بیا ای کودک افسردهام، کودک لبتشنهی پربستهام
تا به اوج عشق پروازت دهم، لیک فرجامی زآغازت دهم
طفل ما از عشق کی بیگانه است، بچهی پروانه هم پروانه است
پس در آغوشش چو جان بگرفت تنگ، برد او را جانب میدان جنگ
یک مورخ فرانسوی است میگوید در عالم برجستهترین مصلحان، سه مصلح بودند، سقراط در آتن، عیسی مسیح در فلسطین، حسینبن علی در عراق. یک ارزیابی میکند و میگوید برجستهترین مصلح حسینبن علی است. یک تحقیق دیگری دارد، مظلومترین مصلِح عالم کیست؟ میگوید حسینبن علی است. میگوید بارزترین دلیل بر مظلومیت حسینبن علی شهادت طفل شیرخوارهی حسین است.
این که بدین کودکی گناه ندارد، یا که سر رزم این سپاه ندارد
بلکه دلافسرده است و آه ندارد، راه دهید آنکه را پناه ندارد
چه کردند با این تقاضای امام؟ «فرماه حرملةبن کاهلی لعنة الله علیه»[15] حرمله یک تیری را فرستاد که «ذبح من الاُذن الی الاُذن»[16] حنجر علی را از گوش تا گوش پاره کرد. یک وقت آن لحظهی آخر این شیرخواره در آغوش حسین یک تبسم کرد و جان داد.
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند، آنکه بر مرگ زند خنده علیاصغر توست
همه بگوییم یا حسین
[1] بقره آیه153
[2] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[3] مفاتیح الجنان، دعای حضرت مهدی
[4] منافقون آیه10
[5] بقره آیه153
[6] بقره آیه153
[7] بقره آیه153
[8] بقره آیه153
[9] بقره آیه153
[10] بقره آیه153
[11] بقره آیه153
[12] بقره آیه153
[13] بقره آیه153
[14] بقره آیه153
[15] لهوف (ترجمه فهری) ص117
[16] لهوف (ترجمه فهری) ص117