استاد حدائق روز سه شنبه 6 مهر 1400 مصادف با روز بیست ویکم صفر در بیت الحسن(ع) شیراز به ادامه سلسله مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم»[1]
خوب خداوند را سپاسگزارم که توفیق حضور در محضر شما مؤمنین و متدینین در این دهه پایانی ماه صفر در مکان مقدسی که مفتخر است به نام کریم اهلالبیت، توفیق حضور پیدا کنیم و از محضر معنوی مجلس بهره بگیریم.
بحثی که در این روزهای که ان شاء الله به شرط حیات مصدعم بخشی از وظایف که امام زمان برای مسلمانان و جامعه اسلامییاد میفرماید و نام میبرد. بحثی را شروع کرده بودیم تحت عنوان سبک زندگی مهدوی. در ماه محرم دو دهه اول و دوم محرم منزل حاج آقای شهریزی بحث اشاره شد بخشی از این بحث در مسجد النبی بحث شد فرازهای باقی مانده من محضر عزیزان در این مجلس عرض کنم چون این بحث را خوب خیلیها پیگیری میکنند و عزیزان هم ضبط میکنند و همزمان سخنرانی پخش میشود و جمعیت دیگری غیر از شما بهره میبرند.
حضرت در آن دعای شریفی که در کتب دعایی ما نقل شده و مرحوم حاج شیخ عباس قمیهم در مفاتیح نقل کرده یک دایرةالمعارف زندگی کردن برای طبقات مختلف اجتماعی است شروع دعا با این عبارت است «اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة و صدق النیة و عرفان الحرمة»[2] تا میرود جلو یک بخشی از این وظایف برای همه است عالم جاهل فقیر غنی مرد زن پیر جوان مسئول همه باید اینها را از خدا بخواهند. این یک مشترکاتی است که همه نیاز دارند از خدا این را طلب کنند توفیق طاعت را دوری از گناه را و امثال اینها. در یک قسمتهای از این دعا امام شرح وظایف خاص نام میبرد. برای هر جماعتی یک شرح وظایفی. علما چه باید بکنند خانمها چه باید طلب کنند مسئولین به چه نیاز دارند یکی یکی امام بیان میکنند یک قسمت از این بحث وظایف انسانهای غنی و ثروتمند و متمکن است. اینها هم در برابر ثروتشان مسئولند ببیند آقایان محترم هرچه خداوند به شما داده امانت است. باید بگذارید و بروید. من دیروز در دارالرحمة رفته بودم حالا زیارت اهل قبور روز اربعین بود یک آقای آمد گفت این مادر عیال ما رحمت خدا رفته اتفاقا بانوی متدینه مؤمنه گفت جمعیت جمعند یک صحبتی برای اینها بکنید. نزدیک بود به آنجایی که من داشتم فاتحه میفرستادم. جمعیت زیادی هم جمع شده بود گفتم مردم ببینید این حاج خانم زن مؤمنه متدینه معتقده الآن خانمهایی که دور قبرید از دنیا چه برد؟ جز یک دست کفنی سهمتان نیست این هم معلوم نیست ببرید. این یک دست کفنی تو اگر است. در همین شیراز مهندسی در دارالرحمه دفن شد استخوانهایش کردند توی کیسه پلاستیک. مهندسی. مدیر کلی. اول تاجر شهری. سرمایه تو از این جهان یک کفن است. آن هم به گمانم ببری یا نبری؟ آن که داری خرج میکنی سهمت است. آنی که میگذاری و میروی دیگه مال تو نیست او دیگه دست ورثه است. آن دیگه معلوم نیست برایت چه میکنند؟ همان جا دیروز گفتم. گفتم تو همین دار الاماره روی سنگ غسالخانه آقایی فوت کرده بود سالها قبل انگشتر تو دستش گیر کرده بود غسال سوال کرد چکار کنیم گفتند آقا این انگشتر را بچرخانید آب زیرش برسد غسل درست است پسر بزرگ متوفی مانع شد گفت حیف است این انگشتر که با پدر ما دفن شود گفتند در نمیآید این انگشتر گفت من درش میآورم. فرستاد رفتند از یک آهنگری قیچی آهن بری اوردند حالا انگشتری که در نمیآید این دوتا لبه تیغه قیچی به چه زحمتی دست را مجروح کردند زخمیکردند انگشتر را بیرون آوردند گفت حالا غسلش بدهید. گفتم آقا ارزش این کار را داشت؟ گفت حیف است این انگشتر. چند گرم نقره داشت حاجی دلت برای خودت بسوزد گفت چند گرم نقره داشت عقیقش عقیق یمنی بود خطش خط فلانی. این بحث دنیا است.
خدا لطف کرده در این بخش از دعا امام از اغنیا یاد میکند و ضرورت اغنیاء. آنهایی که دستشان به دهنشان میرسد آنهایی که نیاز به کسی ندارند. بی نیازند متمکن هستند لطف الهی شامل حالشان شده اینها باید چه ویژگیهای را در خودشان ایجاد کنند که این ثروت اینها را غافل نکند. امام دو تا نکته را نام میبرد این برای تمام پولدارها تمام غنی حالا غنی فقط ثروت زیاد هم نیست. اگر آقا میگوید من حقوق دارم یک کاری دارم آبرومندانه زندگی میگذرد نیازی به خلق خدا هم ندارم. اتفاقا اهل البیت پیغمبر از خدا همین را میخواستند. خدایا به اندازه کفاف به ما بده. به اندازه کفاف یعنی تامین باشیم زندگی مان با آبرومندی بگذرد نیازی به خلق خدا هم نداشته باشیم شما اگر با آبرومندی تامین بشوید در حسابتان هزار تومان باشد یا ده میلیارد چه خاصیتی دارد. دارید زندگیتان اداره میشود. غنی به آن کسی میگویند که بی نیازی از دیگران است محتاج نیست. حالا امکان دارد کارمند باشد و غنی. کارگری است میگوید این درآمد و عواید زندگیم را با آبرومندی اداره میکند دستم جلو خلق خدا دراز نیست. یک وقت هم امکان دارد خدا لطف کرده سرمایهای ثروتی تفضل کرده اغنیا متمکنین اینهایی که احساس بی نیازی از دیگران میکنند این احسان بینیازی اگر مدیرت نشود خطرناک است. اگر گفتی بینیازم این دوتا ویژگی که حضرت میفرماید در خودت ایجاد نکردی طغیان میکنی یک دفعه مسیر را گم میکنی «و علی الاغنیاء بالتواضع و السعة»[3] دوتا مطلب را امام زمان برای ثروتمندان اغنیاء متمکنین از خدا تقاضا میکند یکی فروتنی افتادگی و دوم «و السعه»[4] فراخ دستی. حالا که خدا به تو داده ید مرحمت الهی به رویت باز است تو هم دستت به روی خلق باز باشد.
خدا رحمت کند پدر بزرگ مادری ما را مرحوم حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای مؤید الاسلام من نوجوان بودم گاهی اوقات بزرگترها میآمدند محضرشان ایشان نصحیت میکردند این تمثیل ایشان یادم نمیرود. میگفتند ببینید درب خانه خدا اگر دستتان به روی خلق باز بود یعنی آنچه به تو دادند میدهید. آنچه داری دستگیری میکنی الطاف الهی هم برای شما جاری است اما اگر آنچه به تو دادند بستی. نپرداختی. ندادی. نمیتوانی دریافت کنی. دیگر قدرت اخذ نداری. چون اینی که به تو دادند نشان ندادی که لایق هستی هزینه در راه خدا نکردی دیگر به تو نمیدهند شما یک وقت به فرزندتان یک پولی میدهید میگویید بابا این خرج زندگیت کن میبینید بد خرج میکند دیگر نمیدهید. میگویید نشان دادی پول را درست خرج نمیکنی اما آنی که اعتماد شما را جلب میکند در اختیارش قرار میدهید بعد ایشان این مثال را میزدند این اوستا بناها روی داربست، حالا قدیم ساختمانهای طبقاتی امروز را بالابر نبود داربست میزدند اوستا بنا روی داربست ایستاده بود این کارگر از پایین آجر پرتاب میکرد اوستا میگفت برسون برسون یادتون است؟ کارگر زرنگ گاهی اوقات اوستا برسون هم نمیگفت این نگاهی به دست اوستا میکرد تا میدید اوستا آجر را گذاشت روی کار این دیگر آجر را میفرستاد. اوستا دیگر اتوماتیک وار میگرفت میدانست آجر که رفت روی کار آجر میآید مردم در خانه خدا همینطور است. این را مرحوم حاج آقای مؤید میفرمود. اینی که به تو دادند گذاشتی روی کار ببین پشتش میآید یا نه؟ نگذاشتی دستت گیر است بفرستند هم دیگر نمیتوانی بگیری دیگر نمیتوانی اخذ کنید. دو ضرورت را امام برای متمکنین نام میبرد تواضع فروتنی. سعه فراخ دستی خدا اگر لطف کرده اول آدم غرور پیدا نکند. من در بحث تواضع حالا امروز مطالبی را خدمت عزیزان عرض کنم یکی از صفات بسیار ارزشمند اخلاقی صفت تواضع است. نقطه مقابلش تکبر است. آنچه سبب شد شیطان ضربه خورد از تکبر بود. آقا امام مجتبی میفرماید شیطان ضربهای تکبر را خورد. «فالکبر هلاک الدین»[5] دین را نابود میکند این تکبر. شیطان یک وقتی من از حضرت آیت الله العظمیوحید خراسانی مد ظله العالی شنیدم فرمودند شیطان دوازده هزار سال خدا را روی زمین عبادت کرد جن بود ملائکه نبود اینکه بعضیها شبهه میکنند که آقا شیطان جزء فرشتگان بود اصلا صریح آیه قرآن هم دارد که شیطان از اجنبه بود تصریح خود کلام شیطان هم در قرآن همین است « خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»[6] خدایا من را از آتش آفریدی شیاطین از آتش هستند ملائکه از نورند. خوب چه میکرد در بین فرشتگان این دوازده هزار سال روی زمین خدا را عبادت کرد بردند در عرش دوازده هزار سال در عرش بعد در ملکوت سی و شش هزار سال سابقه عبادت داشت یک تکبر کرد گفت خدایا « خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»[7] گفت من از آتشم آدم از خاک است من بهترم تمام سی و شش هزار سال را خراب کرد حاج اقا هشتاد سال عبادت کردی شیطان سی و شش هزار سال را خراب کرد. آقا چند سفر حج رفتی یک آقای آمد گفت من دیگر کفش هایم جفت است برای رفتن گفتم خیلی غافلی. نمردی بفهمیمردن یعنی چه؟ آنهایی که در حقیقت کفشهایشان جفت بود این حرفها را نمیزدند زین العابدین سید الساجدین امام سجاد روزهای آخر حیاتش و زندگی پربارش یک کسی آمد دید امام خیلی نگران است گفت یابن رسول الله چرا نگرانید؟ آقا فرمودند دارم جایی میروم که تاکنون نرفتم چرا نگران نباشم. عالم قبر را کی تجربه کرده؟ برزخ را کدام یک از ما رفتیم که بار دوم ما باشد. به حضرت گفتند آقا شما هیچ نباشد با این همه عبادت زینالعابدین سید الساجدین امام فرمودند از کجا معلوم خدا قبول کرده؟ تو این جمع کی میتواند ادعا کند بگوید نمازم قبول است؟ هر کی بگوید حماقت کرده. نه مایوس باشید نه مطمئن. امام صادق فرمود مؤمن باید بین خوف و رجا باشد هیئت آمدنم هم قبول است معلوم نیست ولی ناامید هم نباش. بین خوف و رجا باش. امید داشته باش به پذیرفته شدن ولی مغرور هم نشو به این کار یک وقت میبینید خدا نپذیرفت. حضرت فرمود مؤمن باید بین خوف و رجا قرار بگیرد حضرت فرمودند از کجا معلوم که این عبادتهای من قبول است؟ گفت آقا شما فرزند زاده رسول خدا هستید هیچ که نباشد پیغمبر از شما شفاعت میکند اول حضرت فرمودند از کجا معلوم رسول الله شفاعت کند قرآن میفرماید: «لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى»[8] آنهایی که شفاعت میکند از کسانی شفاعت میکنند که خدا راضی است. آیا خداوند به دستگیری از من به پیغمبر رضایت میدهد؟ این تعالیم دینی است. یک وقتی بنده غرور پیدا نکنم عبادت سبب تکبر میشود عزیزان از عوامل تکبر من تلگرافی بگویم. یکیش سواد و علم است. علم بعضیها را متکبر میکند به ما میگویند آقای دکتر. آقای مهندس. من مدیر کل هستم مقام میشود موجب تکبر اگر انسان ساخته نشده باشد. ترفیع درجه پیدا میکند جواب همکار دیروزش را نمیدهد. یک خرده رشد علمیپیدا میکند به پدرش میگوید بیسواد اینها تکبر است. یک وقتی امکان دارد عامل تکبر عبادت، عامل تکبر سواد و دانش بلعم باعورا با همین سواد متکبر شد. در حالات آیت الله ارباب رحمت الله نقل میکنند یک وقتی ایشان فرموده بود قبرستان تخت فولاد اصفهان عصری بود داشتم قدم میزدم یک دفعه دیدم چند تا پسر 7 – 8 ساله با جمجمه سر یک میتی دارند فوتبال بازی میکنند. یک جمجمه شده توپ فوتبال اینها. مرحوم آیت الله ارباب حاج آقا رحیم که امام از محضرش کسب فیض میکرد از شخصیتهای بزرگ عارف واصل، آقای ارباب میرود جلو بچهها را نهیب میکند چیکار دارید میکنید خوب قبرستان مسلمانهاست جمجمه مسلمان بوده حالا چطور از زیر خاک آمده بیرون؟ ایشان جمجمه را بر میدارند گوشه ای قبرستان خاک میزند کنار دفن میکند جمجمه را. بعد میگوید تو فکر خدایا این جمجمه کی بود این طور به سخره گرفته شده؟ میگوید همان شب خواب دید در عالم برزخ بودم یک آقایی توی باغی آمد به استقبالم. لباس زیبایی هم تنش بود آمد. سلام کرد گفت حاج آقا ارباب خدا خیرت بدهد که امروز آبرویی رفته ما را برگرداندی. گفتم من شما را نمیشناسم شما کی هستید؟ گفت من صاحب همان جمجمه هستم گفت من پزشک بودم دکتر بودم تو فامیل ما همه بیسواد بودند من کسر شانم میشد با دیگران رفت و آ مد کنم پناه بر خدا. خدا نکند ثواب بیاید خودت را گم کنی. ما حدیث بلدیم ما دانشگاه دیدیم ما مدارج عالیه علمیگذراندیم شما بیسواد هستید. ای داد و بیداد. گفت من عارم میشد با بستگانم رفت و آمد کنم رفتارم اینجوری بود ارتباطی نداشتم میگفتم اینها در شأن ما نیستند ما تحصیل کردهایم اینها بیسواد هستند مردم شخصیت انسانها به چیست؟ شخصیت هر فردی به تقوای اوست. تنها جایی که خدا بدون هیچ قیدی و بدون هیچ پیشوند و پسوندی عزت را نام میبرد تقوا است. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ»[9] در شیراز کی به خدا نزدیک است؟ سواد ملاک است؟ شهرت ملاک است؟ ثروت ملاک است؟ مقام ملاک است؟ یک وقت میبینی آبدارچی یک ادارهای از رئیس آن اداره نزد خدا نزدیکتر است. کس نمیداند در این بحر عمیق سنگ ریزه قرب دارد یا عقیق. این حرف مرحوم آیت الله العظمیشیخ محمد حسین غروی است میگویند وقتی ایشان از مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین نائینی استاد آیت الله العظمیمحلاتی و آیت الله العظمیخوئی میگویند وقتی ایشان از دنیا رفت به ایشان گفتند در برزخ چه خبر؟ ایشان میگوید این بیت شعر را خواند
کس نمیداند در این بحر عمیق، سنگ ریزه قرب دارد یا عقیق
نرفتید آنجا چه ارزش دارد. لذا از اسامیقیامت همین است « خافِضَةٌ رافِعَة»[10] عدهای در قیامت میروند بالا که در دنیا پایین بودند یک عده در قیامت میآیند پایین که در دنیا بالا بودند. فرعون را میکشند پایین، قارون را میکشند پایین. مؤمن آل فرعون میرود بالا بعضیها گمنامهای بودند صاحب نام در خانه خدا عزت پیدا میکنند لذا مولای متقیان میفرماید مردم یک از چیزهای که خدا پنهان کرده و هیچکس جزء خدا نمیداند
و مراقب باشید به خطا نروی «اخفی ولیه فی عباده»[11]
خدا اولیایش را در میان مردم پنهان کرده به هیچ کس به دید پستی ننگرید. یک وقت میبینید همانی که به نظرت نمیآید نزد خدا صاحب نام است. قیافهاش معتاد است از کجا میدانی در خانه خدا عزت ندارد. قیافه اش یک کار گر است به نظر در نمیآید اما میبینی خدا به نظر درآورد. لذا این جمله را هم از امیرالمومنین بگویم بد نیست این باقی مانده زندگی را تا الان عمل نکردید از این به بعد عمل کنید. امیرالمومنین میفرماید به هر کسی رسیدید بگویید التماس دعا. این را مرحوم امینالاسلام طبرسی در مکارم الاخلاق ذکر کرده. به هر کسی رسیدید بگوید التماس دعا. «حتی الیهودی» گاهی اینقدر بعضیهایمان غرور داریم عارمان میشود به بچه خودمان بگو التماس دعا. به کارگرمان بگوییم دعایمان کن. به این خانمیکه شاید ظاهرش ظاهر آراستهای نیست بگوییم التماس دعا. حالا ببینید امیرالمومنین چه میفرماید بابا پیرو علی باشید. حضرت فرمود یک وقتی یهودی برای خودش دعا میکند دعایش مستجاب نمیشود. ولی برای تو دست به دعا بلند میکند خدا دعایش را برای تو به هدف اجابت میرساند. تکبر حالا چه زمینه سازش سواد ثروت قدرت، شهرت، زیبایی، دیدید بعضیها میگویند دارندگی و برازندگی داریم دلمان میخواهد این متکبر است آیت الله ارباب میگوید آن آقا گفت من پزشک بودم در فامیلم کسی را آدم حساب نمیکرد گفت وقتی مردم نماز قضا نداشتم روزه قضا نداشتم خمس پرداخت نشده نداشتم تمام کارهای دینی را انجام داده بودم فقط یک رذیله اخلاقی داشتم آن هم تکبر، که احساس میکردم به خاطر این سواد از دیگران بهترم. گفت از زمانی که مردم گفتند متکبر بودی کارهایت عبادت هایت درست این صفت رذیله اخلاقی باید درست بشود. مدتی این جمجمه سرت باید بشود توپ فوتبال این بچهها تا تو برزخ خجالت این تکبر را پس بدهی.
آقایان عالم برزخ یک عالم تصفیه است. امام صادق به آن فردی که گفت بعضی از شیعیان شما اگر کاستیهای داشته باشد چطور شما اینها را میبرید بهشت امام فرمود از زمانی که میمیرد تا زمانی که میآیند محشر میگویند دست ما کوتاه است. پاکشان میکند تواضع من چند حدیث اینجا عرض کنم.
در یک روایتی آقا رسول خدا میفرماید: قال رسول الله «ما لی لا اری علیکم حلاوة العباده»[12] رسول الله میفرماید چرا شيريني عبادت در شما نیست چرا لذت عبادت را نمیچشید؟ نماز خواندن باید لذت داشته باشد روزه گرفتن باید لذت داشته باشد هیئت آمدن باید کیف کنی. قرآن خواندن باید روحت آرامش پیدا کند.
چرا بعضی از عبادتها شده عادت؟ چرا بعضی از روزهها شده رژیم غذایی فقط یک گرسنگی است لذتی در آن نیست؟ پیامبر سوال مطرح فرمود چرا حلاوت عبادت در شما مسلمانان نمیبینم. عرض کردند یا رسول الله «قالوا و ما حلاوة العبادة»[13] حلاوت عبادت چیست؟ پیغمبر فرمود «التواضع»[14] تواضع اگر به خرج دادید قدر عبادتت را میدانی آن وقت یا رب میگویی لذت میبری. از نماز شبت بهره میبری. آن وقت دیگر حاضر نیستی نماز اول وقتت را به هیچ چیزی معاوضه کنی. اینکه نچشیدند حلاوت عبادت نیامده لذا عبادت هم شده عادت. وجود مقدس امیرالمومنین میفرماید «التواضع زکاة الشرف»[15] تواضع زکات شرف است. شرف آبروی شما است. انسانهای که خدا به آنها لطف کرده مرحمت کرده امتیازاتی داده در برابر این امتیازاتی که داده شده باید افتادگی پیدا کنند درخت میوهدار را دید هرچه ثمرهاش بیشتر است شاخهها خمتر است. درخت بیثمر را دیدید سر به آسمان کشیده. هرچه خدا بیشتر در دامنتان میریزد باید تواضعتان بیشتر باشد پولدارها باید متواضع باشند. مسئولین باید متواضع باشند. علما باید متواضع باشند. اینها باید پیش سلام بشوند حالا علامت تواضع را میگویم. نشانه تواضع این است که تاجر بازار به حمال بازار سلام بکند. استاد به شاگرد سلام کند. پدر به فرزند سلام کند. این تواضع است. سبقت بر ما نگیرند حالا خاصه در این فراز امام مخاطبش اغنیاء است. خوب روایت دیگری از وجود مقدس آقا امیرالمؤمنین در صفات متقین در خطبه متقین. امام قریب به 110 ویژگی برای انسانهای با تقوا یاد میکند در ضمن آن صفات میفرماید: «ملبسهم الاقتصاد»[16] انسانهای با تقوا ملبسشان لباسشان اقتصاد است. حالا این اقتصاد است یعنی اولا اگر خدا به آنها داده اهل اسراف نیستند اهل بریز و بپاش نیستند میانه روی روش زندگی آنهاست. اعتدال روش زندگی آنهاست «و مشیهم التواضع»[17] مشی زندگی اینها هم تواضع است. فروتنی است. اینها در زندگی انسانهای متواضع و انسانهای فروتن و افتادهای هستند. خدا به اینها لطف کرده یک وقتی یک اعرابی وارد مدینه شد رسول الله را ندیده بود آمد در مسجد رسول الله در مجلس که مینشستند مجلس صدر و ذیل نداشت دایرهای مینشستند و اگر کسی پیغمبر را ندیده بود نمیشناخت. نمیفهمید کدام رسول الله است چون دایرهای بود مشخص نبود جایگاه خاصی برای رسول الله تعریف نشده بود. یک عرب بیابانگردی آمد وارد مسجد شد گفت رسول الله کیست پیغمبر را نشان دادند تا آمد مقابل پیغمبر نشست لکنت زبان گرفت. دست و پایش لرزید یک هیبت رسول الله در او اثر گذاشت پیغمبر دیدند این آدم خودش را وا داد. فرمودند برادر عرب من هم مثل تو از مادر به دنیا آمدم. من هم درد یتیمیچشیدهام من هم چوپانی کردم من هم با دستان خودم شیر دوشیدم. من هم انسانی مثل تو هستم چرا خودت را باختی؟ یک بنده خدایی میگفت به یک مسئولی زنگ زدم خانمیمیگفت برای شوهرم مشکلی پیش آمده بود حالا نگوییم کجا بود و چی بود؟ متاسفانه گفت به آن مسئول زنگ زدم من همسر فلانی هستم برای شوهر من به اشتباه این مشکل پیش آمده گفته بوده شما بیخود کردید به من زنگ زدید کی تلفن من را به تو داد؟ این مسئول است؟ ما یک مشکل جدی بود من دیشب هم در یک جلسه عرض کردم مسئولین ما در این جلسات کمتر حضور دارند. نه تنها نمیآیند باید بیایند مسجد اگر آمد بارها بنده عرض کردم باید بلند شود بعد از نماز بگوید من مسئول فلان اداره هستم هر کسی مشکلی در آن اداره دارد که به من مربوط است من امشب نیم ساعت مینشینم جواب بدهم این روش رسول الله بود. ما چقدر میبینیم اینها را در جلسات؟ من دیروز در یک مجلسی شهردار جدید آمده بود تشکر کردم از آمدنش گفتم آقا این را ادامه بدهید شما وقتی مسئولیت قبول میکنید یعنی آمدید در عرصه خدمت گذاری و خادمیاگر کسی از او کار بر نمیآید باید برود عقب آقا من حوصله ندارم اعصاب ندارم خوب نداری قبول نکن. رسول الله فرمود ملعون است کسی که کاری از او بر نیاید و بپذیرد. از ویژگیهای تواضع وجود مقدس آقا امیرالمؤمنین اصلا از فلسفههای عبادت را رسیدن به تواضع نام میبرد اصلا ما نماز بخوانیم برای اینکه متواضع شویم خدای ناکرده اگر نمازمان متواضعمان نکرد این نماز آن نیست. یکی آمد به امام صادق عرض کرد آقا از کجا بفهمیم نمازمان قبول است آقا فرمود حالت بعد نمازت با حالت قبل از نمازت اگر متفاوت بود نمازت نماز است. قبل از نماز دل شکستی بعد از نماز دل به دست بیاور. قبل از نماز حد زایل کردی بعد از نماز جبران کن این نشانه عبادت است. این جمله امیرالمؤمنین در فلسفه عبادات هم عرض کنم که اصلا یکی از فلسفههای عبادت رسیدن به تواضع است. حضرت فرمود «و لما فی ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب»[18] اینکه خدا میفرماید چهرهات را روی خاک بگذارید حالا ما مهر سیدالشهدا تربت ا مام حسین این یک مزیت فوق العاده است برای شیعیان که سجده بر تربت امام حسین حجب هفتگانه آسمانها را پاره میکند و این نماز را میرساند به ملکوت اعلی. حضرت میفرماید این که میفرماید چهرهات را روی نماز تو خاک بگذار خاکمال کن «تواضعا»[19] این برای تواضع است. یعنی این سر پر ادعایت را بگذار روی خاک، خاکی که رویش قدم میگذارند و مردم میروند یعنی خدایا در پیشگاه تو هیچم. این نمازهای یومیه پنچگانه که هر روز ما به جا میآوریم و در نمازهای مان سجده میرویم این سجدهها باید ما را به تواضع نزدیک کند. بعد حضرت فرمود «و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا»[20] و این که میگویند بدن هایتان را روی زمین بیندازد حالت رکوع حالت رکوع حالت تشهد امام میفرماید این کرائم جوارحت را این اعضا و بدنت را که به هم میچسبانی رکوع میروی سجده میروی این از روی تصاغر است یعنی خدایا من چیزی نیستم من کوچکم بزرگ تویی آفریدگار تویی همهکاره تویی. «و لحوق البطون بالمتون من الصایم تذللا»[21] امام میفرماید اینکه روزه بگیرد تا یک خورده شکم هایتان خالی شود این شکمها به هم بچسبد حالت ذلت باید در تو ایجاد شود.
من اینجا یک جمله را عرض کنم دیگه ظاهرا جناب آقای صفایی تمام است هفت و ربع بنا شد که ما مطلب را تمام کنیم یک دعایی را یادتان میدهم ان شاء الله حافظهتان قوی است حفظ میکنید آنهایی که نیاز به نوشتن دارید بنویسید. دعا دعای قنوت نماز شب حضرت زهرا است. این را از خدا بخواهید اولیا و بزرگان در ادعیهشان یک سفره آمادهای را پهن کردند ما نشستیم سرش. اسرار در این ذکر است حضرت زهرای رضیه مرضیه در قنوت نماز شب به خدا عرض میکند «اللهم ذلل نفسی عند نفسی و عظم شانک فی نفسی»[22] خدایا خودم را در خودم پایین بیاور خودت را در خودم بالا ببر. ترجمه فارسی سردستیش. ببینید ذلت یک جا خیلی خوب است که انسان ذلت نفسی در پیشگاه خدا داشته باشد ذلت در برابر مردم خوب نیست آدم نباید ذلیل باشد. خدا شما را حر آفریده عزیز آفریده خلیفة الله هستید عزتتان را نباید زمین بگذارید. اما یک جا ذلت تحسین شده ذلت در برابر خداست. این عبادتها هم باید ما را برساند به آن ذلت در پیشگاه خدا. حضرت زهرای مرضیه عرض میکند خدایا من را در خودم پایین بیاور خودم را در خودم ذلیل کن. یعنی هر چه عزت بیشتر پیدا میکنم در خودم باورم بشود که چیزی نیستم. هرچه مردم روی شما حساب بیشتر باز میکنند روی بی کسی خودت بیشتر حساب باز کنید. این خیلی امتیاز است. اما از خدا بخواهید یک چیزی هم به تناسب این پایین آمدن بالا برود عظمت خدا در شما بالا برود. هرچه دنیا بر شما بیشتر رو میکند عظمت الهی افزون تر بشود. همه را امانت او همه را متعلق به او بدانید. «و عظم شأنک عند نفسی»[23] خدایا عظمتت را در وجود من بالا ببر خودم را در خودم پایین بیاور. «و علی الاغنیاء بالتواضع و السعه»[24] ان شاء الله جلسه آینده من یک نشانههای از متواضعین از نگاه معصومین که به خودمان هم نمره بدهیم ببینیم با این معیارها نزدیکیم نیستیم اگر هستیم الحمد لله حفظ کنیم و اگر نیستیم تلاش کنیم اینها را به دست بیاوریم که خدای ناخواسته شیطان از همین کانال تکبر به ما وارد نشود و ما را فریب ندهد.
وقت داریم یک جریانی از شیراز برایتان بگویم یا نه؟ یک داستانی از وقایع اتفاقیه شیراز بگویم ببینید تکبر چطور فطیله آدم را پایین میکشد این را در بعضی از جلسات گذشته من عرض کرده بودم. راوی این قضیه آقای حاج محمد حسن ذکری بود. حاج محمد حسن ذکری را دیده بودید؟ تاجر چایی بود در بازار وکیل. داماد مرحوم آقای حداد عادل
بزرگ در تهران. خدا رحمتش کند آقای حاج حسین آقای ذکری یکی از ویژگیهایش این بود که میگفت آقای حدائق من دروغ هیچ وقت برای هیچ کس نگفتم. نه در کاسبی، نه در روابط اجتماعی اصلا میخواهم ملاحظه کسی را بکنم نافرمانی خدا را بکنم. بعد جریانات نقل میکرد حالا آنها بماند این را میخواهم عرض کنم گفت من هجده نوزده سالم بود در بازار وکیل پادوی یک مغازه بود شاگرد یک مغازه بودم اول صبح آمده بودم در مغازه را باز کرده بودم آب جارو داشتم میکردم که آقای حاجی صاحب مغازه اصلا یک ساعت دیگه بیاد گفت هنوز هم بازاریها نیامده بودند یک تک و توکی از این مغازهدارها آمده بودند گفت کنار مغازه ما مغازه یکی از ثروتمندان آن روز شیراز و معروف بود که خیلی وضع مالیش خوب بود. این هم آمده بود داخل مغازه تنها در را باز کرده نشسته بود حساب و کتابهای مالیش را داشت میکرد. هنوز شاگردهایش نیامده بودند بازار هنوز شروع نشده بود گفت من مشغول جارو کردن راهرو بازار بودم یک فقیری داشت رد میشد این فقیر یک دفعه متوجه شد که آقای حاجی فلانی نشسته پشت میز داخل مغازه است گفت از همان راهرو بازار حاج آقای ذکری گفت این را شنیدم گفت رو کرد به حاجی گفت آقای حاجی یک چیزی به ما کمک کن در راه خدا گفت حاجی سر از روی دفتر برداشت یک نگاهی متکبرانه به این فقیر کرد گفت برو خلایق هرچه لایق بود دادم پناه بر خدا. خیلی حرف بدی است. من خدمت همه عزیزانم عرض کنم خدا هرچه به هرکی داده دلیلی بر لیاقتش نیست. دلیل بر امتحان است. مقام دادند دارند امتحان میکنند آقای وزیر داری امتحان میشوی. این طور نیست که بگویم من لایقم شدم وزیر دارند امتحانت میکنند با وزارت دارند امتحانت میکنند با وکالت دارند امتحانت میکنند با علم دارند امتحانت میکنند با ثروت. دارند امتحانت میکنند با چشم و ابرو و قیافه زیبایت. هرچه دارید دلیل بر لیاقتتان نیست. دلیل بر امتحان شماست. اگر خوب امتحاب پس دادی لایقی؟ اگر سربلند بیرون آمدی لایقی. گفت برو خلایق هر چه لایق بود دادم. گفت این فقیر فقیری با معرفتی بود اینجوری که حاج آقای ذکری میگفت معلوم بود مجلس دیده بود. گفت حاجی حالا چون تو لایقی ما نالایق. شکرانه این که خدا به تو داده و تو را مثل من قرار نداده مثل من نالایق یک کمکی به ما بکن. گفت دوباره حاجی سر بلند کرد یک نگاهش کرد گفت خدا من را مثل تو بکند. خدا اگر بخواهد من را مثل تو بکند شش ماه باید بشینه حسابش کنه. خدا نکند پول آدم را اینقدر گردن کلفت بکند. نادان خدا شش ماه بشینه حسابش کنه که نسخه تو را بپیچد تو چه هستی؟
گر جمله کائنات کافر گردند، بر دامن کبریایش ننشیند گردی
آقای ذکری گفت این حرف دوم را این تاجر زد این فقیر بیچاره سر انداخت پایین رفت. گفت آقای حدائق خدا رحمت کند آقای ذکری را گفت نیم ساعت نشد دیدند یک پیکی آمد در بازار یک برگی تلگرافی در دستش بود تلگرافی داده بودند آمد به من گفت مغازه آقای فلانی کجاست گفتم همین مغازه بغل مغازه حاجی فلانی است گفت آمد دقیقا جای همان فقیر ایستاد رو کرد به آن آقای حاجی. حاجی همینطور سرگرم حساب و کتابهایش بود گفت آقای حاجی فلانی شما هستید گفت بله. گفت الآن یک تلگرافی از بندر عباس رسید کشتی اجناس شما در دریا غرق شد. گفت تلگراف را داد و رفت. خدا شش ماه بشیند حساب کند در نیم ساعت میبرندت. تازه ارفاق هم کرده ملک الموت نفرستاد. حاج ذکری میگفت این دست پاچه شد بلند شد در مغازه را بست رفت که دیگر به بازار وکیل برنگشت. سفره ثروتش جمع شد.
«و علی الاغنیاء بالتواضع و السعه»[25] حواس مان باشد دل نشکنیم. امام صادق فرمود وقتی کسی به تو رجوع میکند از دو حال خارج نیست یا میخواهی کمک کنی یا نمیخواهی کمک کنی اگر میخواهی کمک کنی با احترام. نگو بگیر. مفت خور. دیگه پیدات نشود. خانه ما را شناختی. هیئت ما را بلدی. تمام شد دیگر ثوابی در این کار نیست نده. نکن. خنثی کردی کارت را. امام فرمود اگر میخواهید کمک کنید آبرو نبرید. یا با احترام بدهید و اگر نمیخواهی اصلا کمک کنی دلش را نشکن. بگو آقا من معذرت میخواهم شرمنده ام موفق نیستم کمکت کنم دعایت میکنم خدا مشکلت را حل کند.
صلی الله علیک یا ابا عبدالله
صلی الله علیک یابن رسول الله
ایام یامیاست که به حسب روایت تاریخ و نقل سیدبن طاووس اسرا کربلا هستند. در جلسه دیروز عرض کردم آنهایی که دلشان میخواست کربلا باشند جابر یک جمله دیروز کنار قبر امام حسین عرض کرد. که از رسول الله شنیدم هر کسی که قومیرا دوست بدارد با آنها محشور است و هرکس کار قومی را دوست بدارد در کار آنها شریک است. دوست داشتید دیروز کربلا بودید. دوست داشتید با حسین بودید. ثوابش را به شما میدهند.
من گدایم گدای حسینم
عاشق کربلای حسینم
من گدایم گدای حسینم
عاشق کربلای حسینم
این زمزمهها میشود سرمایه شب اول قبر.
من گدایم گدای حسینم
عاشق کربلای حسینم
من که جز او پناهی ندارم
غیر عشقش گواهی ندارم
این شعر هم از زبان حال تمام محاسن سفیدهای مجلس آنهایی که جوانیشان را در خانه امام حسین گذرنداند.
نوجوان بودم و پیر گشتم
عبد دولت سرای حسینم
من گدایم گدای حسینم
[1] . مائده 54.
[2] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 349.
[3] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 349.
[4] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 349.
[5] . بحار الانوار، ج 75، ص 111.
[6] . اعراف 12.
[7] . اعراف 12.
[8] . انبیاء 28.
[9] . حجرات 13.
[10] . واقعه 3.
[11] . الخصال ج 1، ص 210.
[12] . مجموعه ورام، ج 1، ص 201
[13] . مجموعه ورام، ج 1، ص 201
[14] . مجموعه ورام، ج 1، ص 201
[15] . عیون الحکم و المواعظ، ص 41.
[16] . نهج البلاغه صبحی صالح ص 303.
[17] . نهج البلاغه صبحی صالح ص 303.
[18] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.
[19] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.
[20] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.
[21] . شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید، ج 13، ص 163.
[22] . مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 141.
[23] . مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 141.
[24] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.
[25] . البلد الامین و الدرع الحصین، ص 350.