استاد حدائق روز چهارشنبه 31 شهریور ماه 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ویژگی های امام حسین(ع) از زبان خداوند پرداختند
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسمالله الرحمن الرحيم
قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»[1].
صدق الله العلی العظيم
يکی از اين سؤالاتی که سر زبانها میچرخد و گفته میشود و همين عصری هم جناب آقای معينی در دفتر مطرح میکردند نمونههايي را اينکه گاهی اوقات شما مواجه میشويد با کسانی که میگويند آقا حالا شما که اين همه نماز خواندی به کجا رسيدی که ما که نخوانديم نرسيديم، روضه رفتن، و مجلس گرفتن و نماز شب خواندن و تلاوت قرآن چه کار کرده براي شما؟ که حالا ما به آنها نرسيديم، خاصيت اين بندگی چيست؟ خاصيت اين عبادت چيست؟ شما عبادت میکني به کجا برسی؟ اگر برای خداست که خدا نيازی ندارد، ائمه نيازمند نيست و يک سری توجيهات بسيار بسيار پايين و سست را عنوان میکنند برای اداء نکردن وظايفشان، اولاً آن روی سکه ما انجام وظايف و تکاليف نفعش را ما خودمان میبريم، شما در تمام دستوراتی که اسلام داده نانش را اول کننده کار میخورد، صدقه دادی اول نفعش را شما میبريد، اميرالمؤمنين میفرمايد قبل از اينکه صدقه شما را آن مستحق تحويل بگيرد، منفعتش را خود شما میگيريد، شما در سلام کردن، خدا رحمت کند آيتالله والد میگفتند دلتان برای خودتان میسوزد پيش سلام باشيد، مؤمن شصت و نهتا میدهند ثواب به تو، يکی میدهند به جواب دهنده، دوست داری مقامت برود بالا از پيغمبر ياد بگيريم، خب بعضیها اين قدر غرور داريم که منتظر هستيم سلاممان کنند، پدر میآيد در منزل زول میزند سلامتان چه شد؟ خب ادب داشته باش ياد بگير رسولالله فرمود من يکی از کارهايي که در عمرم تعطيل نکردم تا برای همه مسلمانها بعد از من درس شود سلام کردن به بچهها در کوچهها، حاجآقا نه به بچه خودت، نه به فرزند خودت به آن بچهای که شما را نمیشناسد آقا سلام عليکم، مدير کل هستی، با سوادی هستی، ثروتمند هستی، آقا مگر نمیخواهی رشد کنی؟ تو سلام کن جوابت را هم ندهندد شصت و نه تا ثواب دريافت کردی، چقدر کار راحت است سفره پهن موقعيت آماده بهرهبردرای نمیشود و در تمام زمينهها عرض کنم، در خمس دادن، در زکات دادن، در حج رفتن، در نماز خواندن هر کاری نيکی که اسلام تأييد کرده نفع اوليهاش را خود فاعل و کننده کار میبرد و آن روی سکه هم اگر کسی اعراض کرد انجام نداد، نماز نخواند اخلاق به خرج نداد از اوامر الهی روی برگرداند آسيبش را خودش میبيند آيهای که تلاوت شد من امشب ذيل اين چندتا نکته میخواهم عرض کنم، قرآن میفرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري»[2] آيه صد و بيست و چهار سوره مبارکه طه: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»[3] اگر کسی از ياد خدا اعراض کند، معيشت: «ضَنْكاً»[4] در انتظار اوست اينهاييکه از خدا فاصله میگيرند از دين و ارزشها دور میشوند، چه میشود؟ قرآن میفرمايد معيشت: «ضَنْكاً»[5]گريبان آنها را خواهد گرفت، زندگی سخت، و پيچيده: «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»[6] ما قيامت هم اينها را نابينا میآوريم محشر، کور وارد میشوند خب اين اعراض از ياد خدا چيست؟ اينکه خدا میفرمايد از ياد خدا اگر کسی اعراض کرد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري»[7] مواردی ما در تفسير آيه من چند مورد را يادداشت کردم خدمت عزيزان اشاره کنم در روايتی آقا اميرالمؤمنين میفرمايد اينکه خدا میفرمايد ما معيشت: «ضَنْكاً»[8] میدهيم، ما گرفتار معشيت: «ضَنْكاً»[9] میکنيم، میفرمايد يک معنای معيشت: «ضَنْكاً»[10] آن عذاب قبری است که در اختيار انسانهاست، که وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين میفرمايد: «فَإِنَ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً هِيَ عَذَابُ الْقَبْرِ»[11] من تا همينجايي روايت را برايتان میخوانم آدرس را میدهم آنهايي که اهل تحقيق است برويد نگاه کنيد چون گاهی اوقات بعضیها ظرفيت شنيدن ندارند خوابشان بهم میريزد، يکجايي من روايتی را روی منبر گفتم يک آقايي ما را ديد گفت آقا تا سه شب خوابم نبرد، اينها را براي ما نگوييد، خب اينها را ائمه گفتند که ما بشنويم، اين معشيت: «ضَنْكاً»[12] در قبر چه اتفاقاتی میافتد اين باشد طلبتان، آنهايي که اهل مطالعه هستند بعضیها حالا عرض کردم تحملش را ندارند بشنوند، سخن سخن اميرالمؤمنين آدرس کتاب شريف بحار جلد سی و سه ذيل اين آيه شريفه امام جلوههای از معيشت: «ضَنْكاً»[13] را در قبر نام میبرد، که به اين فرد تا قيام قيامت چه میگذرد؟ با خدا نامهربانی کردی؟ چند صباح دنيا پولت دادند، گردن کلفتی کردی شدی قارون؟ مقامت دادند شدی فرعون؟ خودت را گم کردی؟ فراموش کردی، مردن اول گرفتاری است: «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»[14].
من يک جريانی را از آقای حاج شيخ عباس قمی برايتان بگويم صاحب مفاتيح الجنان، سالها با فرزند مرحوم حاج شيخ مرحوم آيتالله حاج شيخ محسن محدثزاده در حج همسفر بوديم در بعثه آيتالله العظمی مکارم شيرازی مدّ ظلهالعالی، اين آقای محدثزاده فرزند حاج شيخ میگفت يک جمعهای بود، صبح جمعهای بود، پدر ما از قبرستان وادیالسلام آمد منزل بعد از نماز صبح در حرم رفته بود زيارت اهل قبور حالا در روايت هم داريم که اگر بين الطلوعين صبح جمعه کسی وادیالسلام باشد مؤمن باشد، و صلاحش باشد میتواند با ارواح مؤمنين ارتباط بگيرد، حاج شيخ رفته بود وادیالسلام میگويد همينکه داشتم قدم میزدم فاتحه میخواندم صدای ناله داغ کردن شتری از انتهای قبرستان به گوش رسيد حالا عربها رسمشان اين است که سابق اين جوری بود رو شترها داغ میگذاشتند، نشان میگذاشتند که بگويند اين شتر مال ماست، يک آهنی را داغ میکردند میزدن به بدن اين شتر، زمانی که اين بدن شتر میسوخت و اين فلز داغ بر پشت اين شتر قرار میگرفت میگويند شتر ناله جانکاهی سر حالا الآن نيست به آن شکل سابق آقای حاج شيخ عباس قمی میگويد شنيدم صدای ناله شتری که دارند داغش میکنند از انتهای قبرستان میآيد میگويد رفتم به دنبال اين صدا، نزديک شدم نزديک شدم تا رسيدم به اصل مرکز صدا ديدم شتری در کار نيست حالا ايشان میخواسته برود نصيحت کند آنهايي که دارند اين کار را میکنند که آقا اين کار را نکنيد مردم کار حساب دارد، شصت هفتاد سال آمدی در دنيا هر کاری دلت خواسته کردی؟ رهايت کنند، اين خلاف عدالت است، يکی میشود سلمان، يکی میشود يک آدم لاابالی و مرتد خدا هردو را يک نگاه بکند امکانات دادند، پول دادند، سلامتی دادند، زبان دادند، موقعيت دادند، قلم و قدم دادند، خب درست استفاده نکردی؟ خدا مظهر عدل است حاج شيخ میگويد رفتم نزديک ديدم که بله يک جنازهای را دارند دفن میکنند، اطرافيان اين ميت دور قبر هستند، جنازه را دارند میسپارند در قبر صدا از جنازه بلند است شبيه صدای ناله داغ کردن شتری است، ولی تمام اينهایی که اطراف قبر هستند اينها نمیشنوند آقای حاج شيخ عباس قمی میگويد من میشنيدم اين نالهها را در آثار تقوی اميرالمؤمنين در نهج البلاغه دارد با تقوی شديد چشمهايتان يک چيزهايي میبيند که بقيه نمیبينند: «فَإِنَ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُم»[15]حجابها را از جلو چشمانت میزنند کنار يک اسراری را میبينی که ديگران نمیبينند: «وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ»[16]چشم قلبت هم بينا میشود با قلبت میبينی حقايق را آقای حاج شيخ عباس میگويد اين صحنه را که ديدم آمدم منزل، که مرحوم آقای محدثزاده میگفت پدر ما وقتی آمد منزل خيلی بهم ريخته بود، خيلی ملول، افسرده، گفت مادر ما فکر کرد يک کسی به حاج شيخ عباس توهينی کرده، دعوایی شده گفت آقا خيلی نارحتی؟ امروز کسی به شما صبح چيزی گفته؟ گفت خيلی مادر ما اصرار کرد آقای حاج شيخ عباس جريان را نقل کرد، يکی از مصاديق معيشت: «ضَنْكاً»[17]اميرالمؤمنين میفرمايد حضور در قبر است، در يک سخنی آقا زينالعابدين میفرمايد سختترين ساعات زندگی هر کسی سه ساعت است، که هيچ کدام ما هنوز به آن نرسيديم، اولين ساعت سخت زندگیتان: «ساعه يموت» يافت نشد، حالا ما طرف يک عمل جراحی میکند میگويد آقا روز سختی بود، سخت؟ هنوز سختی نديدی، روز سخت آن روزی است که در قبر میسپارند و همه میروند از دنيا فقط يک دست کفنی بردی و اعمالت، همه رهايت میکنند آن روز روز سخت است، ما در دعای ابوحمزه شبهای قدر میخوانيد به اين قسمتها که میرسيد امام سجاد به ما میآموزد از خدا بخواهيد خدا کمکتان کند به حال خودتان گريه کنيد: «وَ أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي»[18]کجاها خدايا کمکم کن بگريم بر خودم: «أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي أَبْكِي لِسُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّاي»[19]اينها ساعات سخت است امام سجاد فرمود از سختترين ساعات عمرتان، يکی ساعتی که میميريد يعنی روح میخواهد خارج بشود، دوم: «ساعة يبعث حياً» يافت نشد، زمانی که شما را میآورند در محشر حاضرتان میکنند ديگر آنجا هر کسی در گرو اعمال خودش است و همه در گريز و فرار که طلبکار پيدا نکنند، پدر از اولاد فرار میکند، اولاد از پدر فرار میکند، زن و شوهر همه در گريز همه از هم در فرار، که نکند کسی پيدا بشود بگويد من يک حقی از اين دارم، و سوم: «ساعة عند الميزان» يافت نشد، آن لحظهای که ديگر میخواهد رأی قطعی صادر بشود اين آقا بهشتی بودن يا دوزخی بودنش ابلاغ بشود اينها ساعات سختی است، خب يکی از معانی معيشت: «ضَنْكاً»[20]اميرالمؤمنين میفرمايد عذاب قبر است حالا بعضیها میگويند آقا اين آيه خدا میفرمايد ما معيشت: «ضَنْكاً»[21]میرويم، فلانی ثروتش حد و حساب ندارد، اينها مريض هم نمیشوند مشکل هم پيدا نمیکنند، همه چيزشان رديف است بعد شما میگوييد معيشت: «ضَنْكاً»[22]در همه جهات زندگی دنيايي غرق در نعمت هستند يک رکعت نماز هم نمیخواند يک جهت معيشت: «ضَنْكاً»[23] اميرالمؤمنين میفرمايد عذاب قبر است اينها پيشرو قبری را دارند، حالا اگر کسی رسولالله فرمود يقينیترين مسأله عالم مردن است شما يک آدم لامذهب را پيدا کنيد، خدا را قبول نداشته باشد قيامت را قبول نداشته باشد، رو کرة زمين کسی را پيدا نمیکنيد که مردن را قبول نداشته باشد، اگر گفت مرگ چيست؟ میگويد پدر بزرگت کجا رفت؟ همسايه ديوار به ديوارتان کجا رفت؟ در فاميلت چند نفر بودند که الآن نيستند عزيزان شما قلم را بياوريد رو کاغذ از دوران طفوليتتان تا الآن چقدر افراد را ديده بوديد که الآن نيستند، اگر حافظه ياری بکند و حافظه کمک بکند، هر کدام از ما صدها انسان را ديديم که با ما زندگی میکردند و اينها را ديده بوديم ولی الآن زير خروارها خاک هستند، ما هم همان مسير را داريم، در يک روايت ديگر هم پيامبر میفرمايد: «له مَعِيشَةً ضَنْكاً عذاب القبر» يافت نشد، يکی از مصاديق معيشت: «ضَنْكاً»[24] همان عذاب قبر است آن سختیهای که برای متوفی اتفاق میافتد زمانی که از اين دنيا او را میبرند، شخصی آمد به امام صادق گفت آقا شما از شيعيانتان دستگيری میکند، آقا فرمودند ما از شيعيانمان قيامت دستگيری میکنيم ولی اگر با گناه رفتند از زمانی که میميرند تا زمانی که میآيند محشر دست ما کوتاه است حسابی صافش میکنند اين عالم برزخ عالم تصفيه است برای آنهای که در اعتقاد به خدا و رسالت و ولايت کمبود ندارند حالا در رفتارهايشان يک کاستیهای داشتند اين عالم برزخ عالم تصفيه است و در روايت هم داريم که: «رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ لَا تَجْعَلْهُ حُفْرَةً مِنْ حُفَرِ النِّيرَان»[25]بعضیها قبرشان میشود باغی از باغستانهای بهشت، بعضیها میشود گودالی از گودالهای جهنم و دوزخ، يک روايت ديگر هم از وجود مقدس امام صادق که اين آيه اصلاً بعد ولايي هم دارد، جزء آيات ولايت هم نظر بهش شده که امام صادق در ذيل: «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»[26]حضرت فرمود اعراض يعنی اعراض از ولايت اميرالمؤمنين، البته من محضر عزيزان عرض کنم آيات شريفه قرآن يک لحظه گاهی اوقات پيامهای متعددی در اين واژه مندرج است که معصوم تفسير میکند و تبيين میکند يکی از مصاديق اعراض اعراض از ولايت اميرالمؤمنين است آنهايي که از ولايت اميرالمؤمنين اعراض میکنند امام صادق فرمود اينها: «أَعْمَى الْبَصَرِ فِي الْآخِرَةِ»[27] قيامت نابينا وارد میشوند: «أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا»[28] در دنيا هم کور دل هستند: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[29]قلب دارد، قلبش هم دقيق کار میکند هيچ مشکلی ندارد اما کور دل است، چشم روی حق بسته، بعد حضرت فرمود: أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع»[30] بعد حضرت فرمود: «وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ»[31] اين افراد در قيامت متحير و سرگردان هستند، اين حالا چند وجه ذيل اين آيه بود از رواياتی که نقل شده بود، پس اعراض هم به معنای اعراض از ياد خدا اگر کسی کرد اعراض از ولايت ائمه اگر کسی کرد، در يک توقيع شريفی هم از امام زمان حضرت استناد به اين آيه میکنند، که اگر کسی اعراضی از حقانيت ائمه کرد اين قيامت نابينا وارد میشود: «أَعْمَى الْبَصَرِ»[32] وارد میشود در دنيا هم کور دل زندگی میکند، يک توضيحاتی را من ذيل اين آيه، حالا اين رواياتی بود که عرض شد چندتا نکته هم من ذيل اين آيه شريفه محضر عزيزان عرض کنم، خب نکته اول اينکه معيشت: «ضَنْكاً»[33] زندگی سخت، که يک جهت گفتيم عذاب قبر است قيامت سخت، يک جهت هم همين دنياست معيشت: «ضَنْكاً»[34] به معنای اين هم نيست که ندارند، يک جهتش تنگدستی است، بعضیها فراخ دست هستند، ثروتمند هستند اما از اموالشان خوشی نمیبيند، همه چيز دارد شب با کمک آرامبخش بايد بخوابد، ثروت الی ماشاءالله اضطراب هم الی ماشاءالله، معيشت: «ضَنْكاً»[35] همان استرس، همان اضطراب، همان دغدغه، طرف میبينيد به نزديکترين کسانی خودش هم اعتماد ندارد و بدبين است گاهی اوقات اين ثروت میشود عامل عداوت اين کثرت مال میشود کينهورزی و کينهتوزی اين معيشت: «ضَنْكاً»[36] است شما نگاه نکنيد حالا هر کسی که امکانات اقتصادی بالای دارد زندگی خوشی دارد، بعضیها در نهايت سختی و رنج از نظر روی، از نظر ظاهری هر کسی میبيند حالا غبطه اينها را میخورد، آقا خوشا به حال اينها، اين خانه و اين زندگی و اين امکانات ولی در درون اينها نيستيم که اينها آن آرامشی که بايد برای اينها اتفاق بيفتد آن آرامش اتفاق نيفتاده، گاهی اوقات میبينيد طرف يک حداقلی دارد ولی در آن حداقل خوش است، ما ديروز هم يک اشارهای کرديم بين دو نماز، که گفتيم در اين چند روزی که در بيتالعباس صبحها برنامه است، يک کار خوبی صورت گرفته که عزيزان را دعوت کردند برای آزادسازی زندانيانی که از بد حادثه رفتند زندان، و افراد آنهاييکه توانايش را دارند و میتوانند مساعدت کنند، مشارکت کنند کمک کنند، ببينيد آقايون فرصتها میگذرد، بنده نماز خواندم خواندم نخواندم خدا محتاج نيست، انفاق کرديد کرديد نکرديد کار زمين نمیماند اما اين يک اتمام حجت برای ماست، عرض کردم خدمت عزيزان هم يک ليستی آروده بودند که تعدادی از زندانيانی که از بد حادثه رفتند زندان، حالا زن، مرد، گاهی اوقات برای بيست ميليون، سی ميليون کمتر بيشتر اينها زندان هستند زن دارند، بچه دارند، زندگی دارند، مقصر و مجرم عمد نبودند، خاطی و خيرهسر نبودند حالا پناه برخدا از بد حادثه رفتند زندان، ما يک سالی عمره مشرف بوديم يک آقايي از تجار شيرازی در کاروان ما بود با خانمش، دو ماه بعد از سفر عمره بنده زندان عادل آباد سخنرانی داشتيم، در جمعيت زندانیها حاجی را رديف سوم ديدم، من باورم نشد که اين همان همسفر عمره ماست، آمد مسائل شرعی داشت در مکه پرسيد، بعد هم که جلسه تمام شد نزديک من نيامد رفت، از زندان که آمدم تماس گرفتم با آن آقايي که رفيقش بود، گفتم فلانی رفيق شما کجاست؟ گفت حاجآقا يک ورشکستگی پيدا کرد يک ماه است زندان عادل آباد است، امشب اينجا هستيد، گاهی اوقات میبينی شب تا صبح فتيله را میکشند پايين يا میبرندش يا يک دفعه فرصت از دست میدهد، گفتم ورشکست شد؟ گفت بله، گفتم اين آقا که در عمره بود از ثروتمندها، گفت يک مشکل اقتصادی سختی پيدا کرد و ورشکست شد و الآن هم زندان، گفتم من ديدمش زندان، نزديک ما نيامد گفت حالا خجالت میکشيده بيايد نزديک.
خب حضار محترم، ما اعلان کرديم حالا اين را میخواهم بگويم، بعضیها چقدر موفق هستند، امروز صبح آقای مهندس رضازاده، گفت آقا ديروز که شما اعلان کرديد يک خانمی تهیدستی آمد گفت من وضع خوبی ندارم، امشب يارانهام را دولت میريزد به حساب، فردا میآيم کارت میکشم تمام يارانه را میدهم برای آزادسازی زندانی، مردم بترسيم قيامت اينها را خدا بکند ميزان الاعمال، يعنی اين خانم هم در شيراز بود، بعد آقای مهندس گفت يک خانم ديگری آمد لباس مندرس، که اصلاً هر کسی میديد میگفت بايد کمکش کنند، میگفت آقا آمد پيش من، گفت من يک صدهزار تومن میخواهم بدهم، خودم نيازمند هستم ولی دلم میخواهد در اين کار شريک بشوم، ببينيد اين زندگی گواراست ظاهرش را شما میبينيد میگوييد ظاهرش آشفته است، اما روح بلند است پول را خجالت میدهد، بعضیها پول خجالتشان میدهد، بعضیها پول را شرمنده میکنند، در کمال آرامش هستند ولو اينکه دستشان خالی است گاهی اوقات کارتون خواب ولی اين قدر روحش آرام است که آن ميلياردر در صدی از آرامش روح اين را ندارد: «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»[37] يک جايي من عرض کردم يک وقتی يکی از ايام اهلالبيت بود اين گروه عمار مدرسه علميه منصوريه موکبی زده بودند کنار حرم شاهچراغ در خيابان ما رفتيم در موکب، جمعيت زيادی هم بودند گفتند آقا يک صحبتی هم در موکب بکنيد، اتفاقاً آن موقع وقت توزيع غذا هم بود غذا پخته بودند میخواستند غذا توزيع کنند ما داشتيم صحبت میکرديم اينها داشتند غذا توزيع میکردند جمعيت زيادی صف کشيده بودند يکدفعه آشپز گفت که ديگر بگوييد از آن آقای آخر که ايستاده ديگر کسی در صف نايستد که ديگر غذا دارد تمام میشود اعلان هم کردند که آقا شما ديگر هر کسی آمد پشت سرت بايستد بگو نايستد که ديگر غذا تمام است من داشتم میديدم و همينطور صحبت میکردم در اين اثناء که همينطور داشتند غذا میدادند به افراد، صف طولانی هم کشيده بودند نوبت رسيد به يک جوانی که ظاهرش جوان کارتون خواب بود، مردم به ظاهر نمره ندهيد امام رضايتان فرمود، امام رضا فرمود بعضیها ظاهرهای آشفته دارند اما باطنهای آراسته، بعضیها ظاهرها آراسته، اما باطنها آشفته، هيچگاه خودتان را برتر از هيچ کس نبيند: «لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّی»[38] استادی نگو از شاگردم بهتر هستم، ثروتمند هستی نگو از کارگرم بهتر هستم، پدر بزرگی نگو از نوهام بهتر هستم، اين محبوبيت و مقبوليت دست خداست و نزد خداست و ما بیخبر هستيم، يک جوانی شکل کارتون خوابها آمد اين نوبتش شد که بهش غذا بدهند اين ايستاده بود که غذا بهش بدهند همزمان يک پيرمردی کهنسالی رسيد خارج از شهر آمد همانجايي که آشپز غذا دست افراد میداد گفت به ما هم يک غذايي بده، آشپز گفت غذا ديگر تمام است اينها در نوبت هستند ما به اينها اول بدهيم و گفتيم هم کسی در صف نايستد ديگر غذا تمام است غذا را داد دست همان جوان کارتون خواب پيرمرد رفت من ديدم اين جوان هم رفت دنبال پيرمرد غذايش را داد به پيرمرد و حرکت کرد به رفتن، تا اين صحنه را ديدم به يکی از افراد گفتم سريع آن جوان را صدا بزنيد برگردد سريع، بعضیها ثروت را خجالت میدهند، صدايش زدند برگشت آمد گفتم آقا بيا، آمد گفتم شما غذايت را دادی به آن پيرمرد مگر تو غذا نمیخواستی؟ گفت چرا، گفتم شام داشتی؟ گفت نه، گفتم خب چرا به پيرمرد دادی؟ «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[39] قرآن روسر نگيريم: «بک يا الله»، «بمحمد»، «بعلی» ولی در عمل يک جور ديگر عمل کنيم، اين عامل به قرآن بود قيافهاش کارتون خواب بود، گفت آقا خدا رازق است و خدا کريم است من ديدم اين پيرمرد جای پدر ماست آمد میگويد غذا میخواهم گفتم غذايم را بده به اين، آن خدايي که ما را خلق کرد میداند چگونه ما را اداره کند، در نهايت تهيدستی آرامش، بعضیها در نهايت توانگری اضطراب، لذا معيشت: «ضَنْكاً»[40] معنايش يک جهتش تلخی و سختی زندگی است، يک جهت معيشت: «ضَنْكاً»[41]عدم لذت بردن و آرامش از زندگی است که دارند اينها میگذرانند، نکته ديگری که من ذيل اين آيه عرض کنم، از اين آيه استفاده میشود همه ما در انتخاب راه آزاد هستيم اجباری نيست امشب تشريف آورديد در اين مجلس حالا گرچه بهانهای است به نام مرحوم آقای حاج محمدحسين انوری نژاد شرکت کرديد اما همه آزادانه آمديد، کسی را اجبار نکردند به آمدن، به نماز خواندن، به صدقه دادن، به حج رفتن، نظام دنيا نظام اختيار است و انسانها خلعت اختيار را خدا بر قامتشان افکنده، آنیکه نماز میخواند با اختيار میخواند آنیکه نمیخواند با اختيار نمیخواند، يکی از آياتی که دلالت بر اين میکند که ما در انتخابمان آزاد هستيم همين آيه صد و بيست و چهار سوره طه است شما آزادانه اين راه را انتخاب کردی، آنهايي هم که نمیآيند و انتخاب نکردند آزاد هستند، جبری در کار نيست يک کسی بهش گفتم آقا نمازتان؟ گفت اگر خدا بخواهد میخوانم، گفتم بابا نظام دنيا که نظام جبری نيست خدا تو را آفريده برای خليفهالله بودن اراده خدا خير است اينکه تو کوتاهی میکنی از انجام وظيفهات میگويي اگر خدا میخواست ما هم میشديم مثل فلانی، اگر خدا میخواست ما هم نماز میخوانديم اينها يک نکاتی است که بعضیها برای توجيه خلافهای خودشان کار را میبرند به سمت قاعده جبر و اين خطاست و اين خلاف است.
مطلب ديگر ذيل اين آيه شريفه از اين آيه استفاده میشود که فطرت همه انسانها را خدا پاک آفريده، اصلاً خدا بد نيافريده، خدا نتانياهو را هم برای خوب بودن آفريد، خدا شمر را هم برای خليفهالله شدن آفريد، خدا خير محض است از خير محض جز خير صادر نمیشود، شرارتها از عملکردهای انسانهاست، شرارتها از انتخابهای غلط مردم است و الا هر کسی را خدا آفريده به خوبی آفريده، و هرچه مربوط به خداست خوب است، میگويند که زمانی که ملاصدرای شيراز در اصفهان محضر شيخ بهايي بود يک وقت يک کسی آمد يک سؤالی از شيخ بهايي پرسيد، گفت جناب شيخ مگر نمیگوييد خدا خير محض است و از خير محض جز خير صادر نمیشود چرا خدا بعضی از مخلوقات را آفريده که اينها شر هستند؟ خيريتی هم در اينها نيست خب چطور شما میگوييد خدا خير محض است ولی مخلوقاتش شرور آفريده شده، مرحوم شيخ بهايي سؤال کرد مثل چه؟ گفت مثل عقرب مثال زد، گفت مثلاً عقرب يک حيوان خطرناک مضرّ موزی اين چه نفعی دارد برای زندگی ما که خدا اين را آفريده میگويند ملاصدرا اجازه گرفت گفت حضرت استاد من پاسخ بدهم؟ گفت بگو، میگويند مرحوم صدرالمتألهين ملاصدرا گفت خدا خير محض است و از خير محض جز خير صادر نمیشود، اين شرارتها که شما میبينيد ناشی از ضعف آگاهی ماست، عقرب اين را ملاصدرا فرموده بود، عقرب منافعش و محاسنش برای چرخه طبيعت و زندگی بشر آن قدر زياد است که اين نيش زدن و ضرر و زيان قابل ملاحظه با آن نيست ولی ما اطلاعاتمان کم است ما از عقرب فقط نيش زدنش را فهميديم، منافعی که در اين حيوان برای خدمت به اين بشری که خليفهالله است وجود دارد ما آنها را اطلاع نداريم، نفهميديم چون نمیدانيم در حد آگاهیمان حرف میزنيم قضاوت غلط میکنيم که میگويند مرحوم شيخ بهايي تأييد کرد و تصديق کرد اين برهان و دليلی که مولاصدرا آورد لذا فطرتها را بر پاکی خلق کرده، همانهايي که میبيند مسير انحراف میروند فطرتها فطرتهای پاک، پيغمبر فرمود هر مولودی که به دنيا میآيد با يک فطرت پاک به دنيا میآيد ولو پدر و مادر يهودی باشند، مسيحی باشند: «يهوّدانه أو ينصّرانه»[42] خدا اينها را پاک میآفريند.
يکی دو نکته ديگر عرايض را جمع بندی کنم، زندگی آرام و شيرين فقط مردم در پرتو ياد خداست، با خدا بوديد مثل قطرهای هستيد که با آقيانوس وصل هستيد، پايدار میشويد ماندگار میشويد، ما بندگی خدا بکنيم که چه بشود؟ که زندگی دنيایي اين شصت و هفتاد سالت را به خوشی بگذرانی، به آرامش بگذرانی با اطمينان سپری کنی و راه رسيدن به اين آرامش جز اتصال و بندگی با ذات مقدس ربوبيت و اولياء الهی راه ديگری نيست اين هم مطلب ديگر و نکته پايانی حالا مطالب ديگری هم هست به همين اندازه بسنده کنيم، معنويت در زندگی انسانها نقش به سزای دارد، اين را متأسفانه گاهی اوقات ناديده گرفتيم میگويد آقا اينها برای ما نان نمیشود از پول حرف بزن، من بارها گفتم امشب هم میگويم تا اين لحظه خدا را شاهد میگيرم در عمر خودم ياد ندارم کسی با معنويت و اخلاص زندگی کرده باشد خدا جواب نداده باشد من که نديدم دروغ میگويد هر کسی میگويد اگر کسی گفت خدا جوابم نداد اين بیخود دارد میگويد يا اخلاص در کارش نيست يا برای خدا کار نکرده منتش را دارد سر دين میگذارد لذا عزيزان قطعاً ما اگر بخواهيم در زندگیمان يک زندگی موفق و شايستهای داشته باشيم معنويت تأثيرگذار در موفقيت زندگی انسانها و زندگی بشريت، خب بسنده کنم عرض کردم ياد خدا آرامش بخش است، شب پنج شنبه است از يکی از مظاهر آرامش در واقعه کربلا را من ياد کنم، ابالفضل العباس، آقا يک آزمايش میدهند دستش میگويند آزمایشت مشکوک است ديگر خواب ندارد، اضطراب وجودش را میگيرد چرا؟ چون وصل نيست چون فکر میکند خودش همه کاره است با خدا وصل شديد مرحوم حضرت امام را ديد بارها سيمای جمهوری اسلامی اين صحنه را نشان داد آخرين نماز شب مرحوم امام قبل از عمل جراحی است، امام در بيمارستان بودند اين فيلم را من خودم در سيمای جمهوری اسلامی چندبار ديدم که پخش شد امام نيمه شب با همان بدن خسته، تن سرطانی، سوند به امام وصل بود، سيروم به امام وصل بود يکی کنار امام ايستاده بود سرُم را گرفته در دست امام نافله شبش را ايستاده خواند، آقا يک مشکلی روش پيدا میکند نمازش يادش میرود بخواند، امروز در بيمارستان بديم بچهمان مريز بود فراموش کرديم نماز را به بعضیها به کجا میرسند با آن تن دردآلود سرطانی نماز مستحبی را ايستاده میخواند اين همان توجه به ياد خداست، با خدا بوديد در بحرانیترين حالات زندگانیتان آرامش دارد، درود خدا بر اين سردار علقمه که نشان داد آرامش حتی دستهايتان را بگيرند، اين سردار لب تشنه وقتی وارد فرات شد، چهار هزار تيرانداز داشتند صحنه را میديدند فرات را محاصره کرده بودند، دستها را پر از آب کرد آورد بالا همه دارند اين صحنه را میبينند آرامش يعنی اين: «فذكر عطش الحسين عليه السلام»[43] يادی از لب تشنه برادر کرد آب را روی آب ريخت:
به دريا پا نهاد و خشک لب، بيرون شد از دريا مروت بين جوانمردی نگر غيرت تماشا کن
به قول مرحوم آيتالله شوشتری لب تشنهترين شهيد کربلا ابالفضل بود چون سهميه آب خودش را هم استفاده نمیکرد به اطفال تشنه میداد اما همين سردار وقتی دست راستش را میزنند آرامش يعنی اين، بلند صدا زد:
«و اللّه إن قطعتم يميني، إني احامي أبدا عن ديني»[44]
به خدا سوگند دست راستم را اگر گرفتيد دينم را و باورم را و اعتقادم را از من نمیتوانيد بگيريد، دست چپش را زدند فرمود:
«يا نفس لا تخشي من الكفار، و أبشري برحمة الجبار»[45]
عباس نهراس از اينکه دست نداری رحمت خدا در انتظارت هست، اين همان آرامشی است که خدا میفرمايد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»[46]
آقا دستهايش را هم زدند تيربارانش هم کردند، مشک هم پاره شد و آب بر زمين ريخت: «وقف متحيراً» يافت نشد، متحير روی مرکب ديگر ماند:
نه دست در بدن مرا، نه حالت سخن مرا، نه غسل و نه کفن مرا، بيا حسين برادرا
آقا سيدالشهداء با شتاب آمد بالای سر برادر اين سرداری که دستهايش از بدن جدا شده، بدن آماج تيرهاست آقا آمدند بالای سر پيکر عباس يک وقتی عرض کرد يا اباعبدالله اين خونهای چشم من را پاک کنيد که برای مرتبه آخر چهره شما را ببينم، يک وقت امام حسين ديدند عباس دارد گريه میکند، عباسی که دستهايش را از بدن جدا کردند خم به ابرو نياورده: «لماذا تبکی» يافت نشد، چرا گريه میکنی؟ گفت برادر گريه میکنم برای اينکه الآن در کنار قدمهای شما سر سپردهام اما ساعت ديگر کسی نيست سر شما را به دامن بگيرد، درود بر اين سردار غيور نظام خلقت ابالفضل من يک جمله از امام حسين روضهام همين باشد و عرضم تمام، از سيدالشهداست دل شيعه را آتش زده، آقا فرمودند: «اليوم نامت عين» يافت نشد، الآن چشمی را بستی که تا اين چشمها بيدار بود خواهرهای تو آسوده میخوابيدند يعنی در پرتو چشمهای با غيرت عباس ناموس آلالله آرامش داشتند، برادر الآن چشمهايي را بستی که تا بيدار بود دشمن خواب نداشت:
امشب همه دشمنان بخوابند، اهل حرم هم در اضطراباند
اطفال من از عطش کباباند، عباس جوان برادری من
گفتم که در اين جهان فانی، شايد تو ز بعد من بمانی
زينب به سوی وطن رسانی، عباس جوان برادر من
رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما
يا کاشف الکرب عن وجه الحسين عليهالسلام اکشف کربی بحق اخيک الحسين عليهالسلام
اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.
[1] طه124.
[2] طه124.
[3] طه124.
[4] طه124.
[5] طه124.
[6] طه124.
[7] طه124.
[8] طه124.
[9] طه124.
[10] طه124.
[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج33 ص546.
[12] طه124.
[13] طه124.
[14] طه124.
[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.
[17] طه124.
[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص591.
[19] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج2 ص591.
[20] طه124.
[21] طه124.
[22] طه124.
[23] طه124.
[24] طه124.
[25] من لا يحضره الفقيه ج1 ص171.
[26] طه124.
[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص435.
[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص435.
[29] اعراف179.
[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص435.
[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص435.
[32] الكافي (ط - الإسلامية) ج1 ص435.
[33] طه124.
[34] طه124.
[35] طه124.
[36] طه124.
[37] طه124.
[38] الخصال ج2 ص433.
[39] آلعمران92.
[40] طه124.
[41] طه124.
[42] أمالي المرتضى ج2 ص82.
[43] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص192.
[44] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص192.
[45] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج3 ص192.
[46] رعد28.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «و الذی بعثنی بالحق نبیا ان الحسین بن علی فی السماء اکبر منه فی الارض»[1] صدق رسول الله صلی الله علیه و علی اهلبیته المعصومین
خوب ایام ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا است امشب امام حسین را از نگاه خدا میخواهم معرفی کنم. خداوند امام حسین را چگونه میبیند؟ حالا اقوال بشر معصومین اولیا صلحا بماند، روایتی را من امشب تقدیم میکنم گرچه این روایت باید ساعتها پیرامون کلمه به کلمه آن حرف زد. اما مختصرا هفت ویژگی اینها را کی میبینید ان شاء الله قیامت صحرای محشر چشمتان به این عبارت خواهد افتاد. حالا بشنوید تا قیامت.
روایت را مرحوم صاحب کمال الدین در کتاب کمال الدین نقل نموده رسول خدا میفرماید «و الذی بعثنی بالحق نبیا» به آن خدایی که من پیامبر را به حق به پیامبر برگزید یعنی به خدا سوگند اینجا رسول الله نبوت خود را هم میآورد توی کار، به آن خدای که من را به پیامبری انتخاب کرد به آن خدا سوگند «ان الحسین بن علی فی السماء اکبر منه فی الارض»[2] امام حسین رسول الله میفرماید در آسمانها عظمتش به مراتب بیشتر از زمین است. شما هرچه ادب احترام تجلیل اکرام نسبت به امام حسین روی زمین میبینید قابل مقایسه با احترام ملائکه الله در ملکوت نیست. فرمایش فرمایش رسول خدا است. بعد پیامبر در ادامه حدیث «فی السماء اکبر منه فی الارض»[3] حسین بن علی در آسمانها عظمتش بالاتر و بیشتر و والاتر از روی زمین است. بعد حضرت میفرماید: «فانه مکتوب عن یمین العرش»[4] یک نوشتهای است سمت راست عرش الهی این که گفتم قیامت خواهید دید سمت راست عرش الهی مکتوبی است که هفت ویژگی با قلم قدرت الهی برای امام حسین ثبت شده.
اول: «مصباح هاد»[5] امام حسین چراغ هدایت است. من اعتقادم این است که این حدیث نبوی رسول الله که «ان الحسین مصباح الهدی» برگفته از سخن خدا است. «مصباح هاد»[6] خدا میفرماید حسین بن علی چراغ هدایت است «مصباح هاد سفینه النجاه»[7] کشتی نجات است. روی این دوتا واژه من یک توضیحاتی گذرا عرض کنم محضر همه عزیزان.
امام حسین را پیامبر به عنوان مصباح الهدی خداوند «مصباح هاد»[8] چراغ هدایت نور و چراغ چه میکند؟ اصلا خود خداوند میگوید « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[9] خدا نور است. پیغمبر نور است «سِراجاً مُنِيراً»[10] قرآن نور است اهل البیت نورند. امام حسین نور است. نور چه مزیتی دارد؟ یکی از مزیتهای نور، نور عامل رشد و بالندگی است. ببینید در ظلمت چیزی رشد نمیکند. نباتات حیوانات انسانها جامعه در پرتو نور شکوفاییها رشد میکند. این یک.
نور عامل وحدت است. پراکندگیها تشتتها در ظلمتها است. سابق در ورودی شهرها خروجی شهرها ما از پدران مان شنیده بودیم اینها یک جاهایی را نشان میدادند سقاخانههای محل حرکت چراغی روشن بوده که هر کاروانی که مقصدی داشتند آنهایی که زودتر میرسیدند آنجا توقف میکردند بقیه هم برسند باهم وارد شهر بشوند. جماعت میخواهد برود مسافرت افراد پراکنده است از قسمتهای مختلف شهر میآمدند آنجا جمع میشدند کاروان کامل میشد حرکت میکردند. نور عامل اجتماع است. وحدت است. نور عامل نظم است. الآن در همین مسجد اگر این مکان تاریک محض بود ظلمت بود قطعا نشستن شما اینگونه شکل نمیگرفت. این جلوس حضار محترم با این نظمیکه هست برگفته از نور است. نور عامل نظم است و نور عامل آرامش است. اضطراب در تاریکیها است. قرآن هم خداوند را که مظهر نور است مظهر آرامش نمیبرد. « الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[11] یاد خدا شما را آرام میکند. خدایی که مظهر نور است موجب آرامش است. اینها ویژگیهای نور است. امام حسین «مصباح هاد»[12] است یعنی هر کسی دنبال امام حسین رفت پیرو امام حسین باید وجودش منشا آرامش برای دیگران باشد. پیغمبر فرمود مسلمان واقعی کسی است که مسلمانهای دیگر از دست و زبانش در امان باشد اگر یک وقت دید عامل اضطراب دیگران هستید روی اسلام تان تجدید نظر کنید.
اگر یک وقت دیدید بعضیها از قلم تان میزتان موقعیت تان میترسند بدانید آن مسلمانی که باید باشید نیستید. «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»[13] مسلمان این است که در کنار او مسلمانهای دیگر آرامش پیدا کنند نه اضطراب پیدا کنند. اعتماد مردم را جلب کنند نه بی اعتمادی رواج پیدا کند آنهایی که تابع امام حسین هستند باید وجودشان منشا آرامش باید وجودشان منشا رشد و شکوفایی در جامعه باید وجودشان منشا اتحاد و وحدت در جامعه آنی که حسینی است باید اختلافات را جمع کند نه اختلافات را زیاد کند. زبان قلم حضور فعل گفتار او منشا اتحاد بشود. و آن کس که حسینی است باید مظهر نظم در خانه و خانواده و جامعه باشد. این نکته اول نسبت به «مصباح هاد»[14].
نکته دوم: امام حسین «سفینه النجاه»[15] است کشتی نجات بشری است. کشتی چه میکند؟ من یک جمله را از حضرت لقمان حکیم بگویم که یکی از 114 سوره قرآن به نام حضرت لقمان است و خدا در سوره لقمان میفرماید لقمان حکیم است یک وقت من و شما به همدیگر میگوییم حکیم حلوا تقسیم میکنیم تعارف میکنیم حضرت علامه، یک وقت خدا میفرماید علامه، خدا میفرماید حکیم، «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»[16] خدا میفرماید لقمان حکیم بود. لقمان یک پسر داشته نصیحتهایی نابی در تاریخ از لقمان نقل شده که بخشی از این نصیحتها را ائمه نقل کرده در یک نصیحتی دنیا را برای پسرش به تمثیل میکشد میگوید پسرم «ان الدنیا بحر عمیق»[17] ببینید قاعده تمثیل این است که گاهی اوقات برای اینکه ذهن مخاطب به مطلب نزدیک بشود گوینده از تمثیل استفاده میکند. تا مخاطب مطلب را بفهمد. ببینید یک وقت میگویید آقا میسوزی ها. سوزش را به ذهنش خطور میدهد تا بفهمد تبعات این نزدیک شدن به این شیء خطرناک چیست؟ ظرف داغی است به فرزندت میگویی میسوزی. مثال میزنی تمثیل میکنی. لقمان دنیا را در این سخن تشبیه به یک دریای عمیق میکند. میفرماید پسرم «ان الدنیا بحر عمیق»[18] دنیا مثل دریای بسیاری عمیقی است که «قد هلک فیها عالم کثیر»[19] جمعیتهای زیادی در این دنیا غرق شدهاند خیلیها آمدند ثروت غرقشان کردند ریاست غرقشان کرد شهرت غرقشان کرد. شهوت غرقشان کرد. زیبایی ساقطشان کرد. «قد هلک فیها عالم کثیر»[20] بعد میگوید پسرم اگر میخواهی در این دنیا به سلامت بگذری، سه چیز نیاز داری. یک کشتی مستحکم دو بادبان قوی سه آذوقه در کشتی. بعد میگوید پسرم «فاجعل سفینتک فیها الایمان»[21] کشتیت را ایمان به خدا قرار بده. «و شراعها التوکل»[22] بادبان کشتی به تعبیر امروزیها موتور خانه کشتی بادبان را توکل به خدا قرار بده. یعنی حاج آقا نماز شب اگر خواندی توکلت پایینه به جایی نمیرسی میشوی مثل کشتی سرگردان روی آب. طرف میبیند همه مستحبات را انجام میدهد ولی توکل به خدا ندارد یک جایی که باید اعتماد به خدا کند نمیکند در خمس داد میلنگد در صدقه دادن میلنگد آقا دادیم کی میدهد؟ کی دست مان را میگیرد. نماز میخوانم ولی توکل به خدا ندارم. گاهی اوقات اعتمادم به پول در کارتم از اعتماد به وعده خدا بیشتر است هی امروز و فردا میکنی امیرالمومنین فرمودید مردم هی نگویید فردا و فرداها کارهای مان را ا نجام میدهیم یک وقت به خودت میآیی روی تخته تابوت در قبرستان دارد میبرند تو را آن ساعت بیدار میشوی که دیگر بیداری نفعی به حالت ندارد.
ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
لقمان میگوید پسرم بادبان حرکت ایمانت و کشتی ایمانت توکل است. توکلت را قوی کن. «شراعا التوکل و اجعل زادک فیها تقوی الله»[23] زاد و توشهات را هم تقوا قرار بده. زاد و توشه در این کشتی پرهیزکاری است بعد لقمان میگوید اگر نجات پیدا کردی رحمت خدا نجاتت داده این هم نکته است. یعنی عزیزان هیچگاه نگویید نمازم نجاتم داد صدقاتم نجاتم داد کارهای خیرم نجاتم داد لقمان میگوید پسرم اگر نجات پیدا کردی رحمت خدا به دادت رسیده و اگر هلاک شدی گناهانت هلاکت کرده. حالا من برگردم این را مقدمتا عرض کردم برای تقریب اذهان محترمین به این توصیف پروردگار نسبت به امام حسین.
خدا میفرماید ویژگی دوم امام حسین «سفینه النجاه»[24] کشتی نجات است. چه نیازی به کشتی است مومن دنیا دریا است در کشتی ولایت امام حسین سوار نشدی غرق میشوی. «سفینه النجاه»[25] امام حسین کشتی نجات بشریت است. و سوم «امام غیر وهن»[26] لذا آنهایی که با امام حسین زد و بند دارند مرتبط هستند از ویژگیها و فضائل اخلاقی سیدالشهدا کسب معارف میکنند گرچه من این را عرض کنم انصافا ما از این سفره پهن شده امام حسین شایسته استفاده نمیکنیم. بدون تعارف. یکی از علمای مسیحیت جمله دارد میگوید اگر ما حسین بن علی را در عالم مسیحیت داشتیم لفتحنا العالم! دنیا را فتح میکردیم. شما ببینید فرد به عشق امام حسین یک پرچم بالای سر در خانهاش میزند مردم با افتخار شرکت میکنند از همه اقشار طبقات اجتماعی تحصیل کرده دانشگاهی تاجر روحانی عالم جاهل پیر جوان همه با افتخار زانوی ادب در مجلس امام حسین و این دانشگاه حسینی میزنند این جاذبه جذب مردم هنر سیدالشهدا است که لطف خدا است. شما حالا اربعین سال گذشته و امسال به خاطر این شیوع بیماری کرونا متاسفانه آن برنامه پیادهروی تعطیل شد من از همین فرصت استفاده کنم سابق من عرض میکردم کسانی که علاقمند بودند به زیارت اربعین تواناییاش را نداشتند میگفتیم آقا پول دارید هزینه زیارت اربعین یک کسی را بده. خودت نمیتوانی بروی یکی را بفرست. الآن میگویید اصلا راه بسته است شرایط بیماری اقتضا نمیکند به یاد امام حسین به نام امام حسین در اربعین قدمیبردارید. حالا اگر امکان تجلیل از جلسات سید الشهدا است مجالس دینی نشد به یاد و عشق امام حسین مشکل کسی را حل کنید. آقا من میخواستم اربعین این پول را هزینه کنم الان نشد شرایط مجلس گرفتن هم نیست یا ابا عبدالله هزینه این را میدهم به یک انسان نیازمند گرفتاری که در این دوران کرونا هم خیلیها زمین خوردند. خیلیها بیکار شدند. جوانهایی که از شغلشان جدا شدند. بیکاراند آبرو دارند. به عشق امام حسین انسان به اینها کمک کند یا ابا عبدالله ما میخواستیم هزینه کنیم حالا این پول را میآوریم اینگونه هزینه میکنیم در روایت داریم «ما لا یدرک کله لا یترک کله»[27] کاری که نمیتوانید همهاش را انجام بدهید همهاش را ترک نکنید. حالا که نمیتوانی کربلا بروی از خدمت به امام حسین در شهرت در روز اربعین غفلت نکن. خدا به تو ثروت داده؟ از این ثروتت در راه امام حسین و به یاد امام حسین در رفع مشکلات مردم و یقین بدانید کسانی که نیتشان را داشتند خدا ثواب رفتن را هم میدهد. «انما الاعمال بالنیات»[28] این را ما ان شاء الله در فرصت اربعین کار نباید تعطیل بشود. بارها افراد میآیند میگویند ما هر سال یک هزینهای را برای زیارت میکردیم یا هزینه را میدادیم زائر میفرستادیم امسال نمیشود زائر هم فرستاد آقا نمیشود زائر فرستاد به یاد امام حسین کمک کن به شیعیان سیدالشهدا. کمک کنید به بیماران کمک کند به بدهکاران کمک کنید به گرفتاران به عشق امام حسین و به آن فرد هم بگوید این هدیه سیدالشهدا است. خوب امام حسین کشتی نجات است. قطعا کسی که در این کشتی قرار گفت از این خطر سقوط در این دریایی عمیق دنیا در امان میماند. ریاست عزت ثروت قدرت این را زمین نمیزند آسیب نمیزند.
ویژگی سوم: «امام غیر وهن»[29] پیامبر فرمود به قلم قدرت الهی در سمت راست عرش الهی نوشته شده حسین پیشوای توانا است. امامیکه هر کسی تبعیت از سیدالشهدا بکند موفقیت در زندگیش رقم میخورد گاندی آتش پرست مصلح هندوستان در کتاب خودش مینویسد مردم هندوستان من برای شما ارمغان جدیدی نیاوردم اگر هندوستان را از زیر یوغ بریتانیای کبیر نجات دادم راهی را پیمودم که آن شهید خفته در خون کربلا پیمود یک آقایی آتش پرستی مثل گاندی الهام میگیرد از روش و منش امام حسین یک کشور را نجات میدهد. سیدالشهد «امام غیر وهن»[30] مرامنامه امام حسین را ما در زندگیمان اجرا کنیم. امام حسین آموخت در دوراهی بین خود و خدا، خدا. در دو راهی بین فرزندت و خدا، خدا، در دوراهی بین خواهرت و خدا، خدا. در دوراهی بین دوستانت و خدا، خدا. همه چیز فدای خدا. «امام غیر وهن»[31] امامیاست و پیشوایی است که تزلزل در رفتار او و گفتار مشاهده نشد. هرچه شهدا در کربلا بیشتر میشدند ا مام حسین راسخ تر و محکم تر. علی اصغر در آغوش امام حسین هدف تیر قرار میگیرد آقا قنداقه آغشته به خون علی را روی دست گرفت به پروردگار عرض کرد «هون علی»[32] آسان است برای من تحمل این مصیبت. چون شما میبینید. و برای شما است. «امام غیر وهن»[33] و باید شیعیان امام حسین هم همینطوری باشد شیعیان سیدالشهدا باید تاسی کند از فرهنگ شهدا. عباس دست راستش را میزند «والله ان قطعتموا یمینی انی احامیابدا عن دینی»[34] دست چپ را میزند «یا نفس لا تخش من الکفار و ابشری برحمه الجبار»[35] ظاهرا این را در حالت وهب نقل میکنند دشمن محاصرهاش کرد عمر سعد گفت زندهاش را برایم بیاورید. گفت «ما اشد صولتک»[36] خیلی این جوان با شجاعت و شهامت میجنگد هرچه میکردند نزدیکش نمیتوانستند بیایند. اینقدر رشید و شجاع میجنگید که همه را نقش بر زمین میکرد از دور شروع کردند سنگ باران کردن میخواستند زندهاش را بگیرند مجروحش کنند دستگیرش کنند این تا دید سنگ میزنند لباس رزمش را کند زره را در آورد گفت سنگ میزنید بر بدنم بزنید. ما را با سنگ زدن تهدید میکنید؟ اینها تربیت یافته مکتبان بعضیها با یک تهدید قالب تهی میکنند. تهدید به شهادت میکنند به استقبال شهادت مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تر. اینها تربیت یافتههای مکتب امام حسین هستند «امام غیر وهن»[37] میدانید در عصر حاضر ما شهید حججی این فیلم لحظه شهادتش را در این فضای مجازی نشان دادند این داعشی ملعون خنجر درآورد میخواست سر حججی را ببرد در آن لحظه آخر داشت خنده میکرد. تبسم میکرد التماس ابدا. عجز. این تربیت یافته امام حسین است. به ما میگویند میگذاریمت کنار. میگوییم ما دیگر حرف نمیزنیم پرتت میکنیم؟ دهن را میبندیم این پیرو امام حسین است. حاجی چرا حرف نمیزنی میگوید دشمن پیدا میشود بدشان میآید. دلگیر میشوند. پیرو امام حسین این است؟ «امام غیر وهن»[38]
نکته دیگر «و عز»[39] امام حسین مظهر عزت است هر کس دنبال امام حسین برود عزیز است. «و فخر»[40] پیروان سیدالشهدا مظهر فخر هستند. «و بحر علم»[41] امام حسین دریای علم است. آنهایی که دنبال کسب معارف و فضائل هستند سیدالشهدا. و ویژگی هفتم «و ذخر»[42] ذخیره الهی سیدالشهدا است. یا رحمت الله الواسعه، عرض کردم اینها را من تلگرافی عرض کردم حالا این فرازها باید بحث بشود. علم اصلا چیست؟ ما علم و سواد را قاطی کردیم نوع چیزهای که ما میآموزیم جنبه سواد دارد جنبه علم ندارد. علمیکه خدا میفرماید من معلم هستم. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[43] علمیکه پیغمبر مروج آن است. «(الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم»[44] آن علم چیست؟ باید دید امام صادق علم را چگونه تعریف میکند امام صادق فرمود علم یعنی خود شناسی خدا شناسی وظیفه شناسی دشمن شناسی. هر که به اینها رسیده عالم است. خوب بسنده کنم. از یکی از تربیت یافتگان مکتب سیدالشهدا من یک خاطره نقل کنم بعد توسل. خدا رحمت کند آیت الله العظمیاراکی سال 1364 سی و شش سال قبل. امام در قید حیات بودند مجله حوزه علمیه قم یک مصاحبه مفصلی با ایشان کرده بود متن مصاحبه هم شاید 18 – 19 صفحهای از آن مجله مصاحبه ایشان بود. خاطراتی ایشان از اساتید خودش در گذشته نقل کرده بود من جمله آیت الله آقای میرزا جواد آقای ملکی تبریزی آیت الله آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی آیت الله حاج شیخ محمد علی شاه آبادی. از آقای شیخ عبدالکریم موسس حوزه علمیه قم استاد امام شخصیت بزرگ و عظیم اسلامیآیت الله اراکی فرموده بود حاج شیخ عبدالکریم تولدش ادامه زندگیاش و وفاتش عجیب بود. آمدنش رفتنش بودنش. تولد و وفات باشد طلبتان.
دوتا داستان مفصل ایشان نقل میکند که اصلا چرا آقای شیخ عبدالکریم تولدش عجیب بود چه شد این درس در آن است. وفاتش عجیب بود این هم بماند. اما ادامه زندگی بودنش این را من میخواهم بگویم ایشان فرموده بودند استاد ما آقای حاج شیخ شاگرد میرزای شیرازی در سامرا بود میرزا محمد حسن شیرازی محرّم تنباکو میرزای اول. مرحوم حاج شیخ بعد از اینکه به درجات عالیه اجتهاد میرسد و به آن مدارج علمیکه آمدند ایران و در قم در اراک حوزه را از اراک آوردند قم شدند بنیانگذار حوزه علمیه شیعه در قم. که به جرئت من عرض میکنم امروز در حوزه علمیه قم تمام کسانی که به نشر معارف اهلالبیت مشغول هستند به عبارتی مرهون و مدیون حاج شیخ عبدالکریم هستند حاج شیخ حوزه را کرد مرکز. مرکز فقاهت در اراک بود حاج شیخ آورد قم. و قم را گسترش داد. آقای حاج شیخ عبدالکریم زمانی که سامرا بوده دوران طلبگی برای شاگردانش و من جمله آیت الله العظمی اراکی نقل کرده بود که ما روزهای پنجشنبه که میشد صبح از سامرا راه میافتادیم میرفتیم کربلا خودمان را میرساندیم کربلا که شب جمعه کربلا زیارت امام حسین کنیم جمعه هم بر میگشتیم شنبه در درس استاد میرزای شیرازی شرکت کنیم. این برنامه هفتگی ما بود. یک آقای سید جوادی بود سید جواد کلیددار که ایشان باغی داشته در کربلا سید جواد من پسرش را دیده بودم حالا نمیدانم آقایان هم دیده بودید ایشان را سید جواد کلیددار آقا سید عبدالعزیز آل طعمه. آقا سید عبدالعزیز اواخر عمرش شیراز هم آمد بعد از سقوط آمد یک جلسه شیراز با آیت الله والد جلسه داشت این میگفت من بچه دوران پیری پدرم بودم یک برادری هم ایشان داشت آقا سید عبدالرسول آلطمه که صدام در بین الحرم کربلا برادر ایشان را اعدام کرد پدر ایشان آقا سید جواد کلیددار بود که باغی داشت در کربلا، طلابی که از سامرا میآمدند کربلا آقای آقا سید جواد گفته بود که آقایون برای استراحت اگر میخواهید این باغ در اختیار شما است بروید داخلش زندگی کنید یک روز دو روز هستید بهره ببرید. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم فرموده بود ما که پنج شنبهها حرکت میکردیم ظهر میرسیدیم کربلا حرم امام حسین یک زیارت بعد میرفتیم باغ سید جواد آنجا یک استراحتی غذایی میخوردیم عصر آماده میشدیم میآمدیم حرم سید الشهدا زیارت و شب جمعه تا صبح داخل حرم. بعد فردا صبح هم آماده میشدیم برای برگشت به سامرا. میگوید یک شب سه شنبه بود اینها را آیت الله العظمیاراکی نقل فرموده شب سه شنبه بود در سامرا شب خواب دیدم هاتفی در عالم خواب به من خطاب کرد شیخ عبدالکریم حائری تا سه روز دیگر بیشتر زنده نیستی. از خواب بیدار شدم خدایا این چه خوابی است؟ البته پیغمبر فرمود بعد از من وحی قطع میشود مبشرات میماند عرض کردند یا رسول الله مبشرات چیست؟ پیغمبر فرمود خواب مردان صالح و زنان صالحه که یک جزء از هفتاد جزء وحی است. یک وقتی در خواب آیندهات را نشانت میدهد یک تذکراتی میدهند البته در خواب چند چیز مهم است ببینده خواب کیست؟ موضوع خواب چیست؟ زمان خواب چه زمانی است؟ اینها مهم است مرحوم حاج شیخ فرموده بود من صبح سه شنبه خودم را با درس و بحث مشغول کردم چهارشنبه هم خودم را با درس و بحث مشغول کردم که از فکر این خواب بیایم بیرون روز سوم که روز پنج شنبه بود ما طبق برنامه هفتگی با طلاب حرکت کردیم آمدیم کربلا رفتیم حرم سیدالشهدا ظهر یک زیارتی و رفتیم باغ سید جواد حالا آنجا غذایی بخوریم نهاری بخوریم یک دفعه بعد از ظهر پنج شنبه سرمای عجیبی تمام وجود من را یک دفعه گرفت. لرزش بر اندامم افتاد که همزمان تمام قدرت و نیروی من هم ساقط شد. شدم مثل یک چوب فقط از سرما میلرزیدم به خودم. رفقا هر چه وسایل گرم کننده داشتند آوردند روی من انداختند هی سرد میشدم میگفتم سرما سرما گفتند چی شد یکدفعه شما اینطوری شدید؟ ببینید خدا گاهی اوقات فتیله را بکشد پایین کرونا را میبینید؟ کرونا درس توحید است. یک کسی به ما گفت امام زمان چطور میخواهد جلو این تکنولوژی دنیا بایستد گفتم خدا با کرونا نشان داد. یک ویروس نادیدنی با یک ویروس دنیای بشریت فلج شده خدا نمیتواند ولی خود را بیاورد از او حمایت کند؟ سلاح هستهای را مطرح میکنید؟ امروز این دینای متمدن مترقی مدعی در برابر کرونا سر تسلیم فرود آورده ثروتمندش مسئولش عالمش جاهلش زنش مردش پیرش جوانش، اروپایی آسیایی آفریقایی این قدرت خدا است. پری لیوانش را هم ببینید درس است. بشر خدا یادت نرود بشر ضعیفی. بشر عاجزی. بشر وابسته ای لحظه ای به خودت واگذارت کنند کارت تمام است. حاج شیخ عبدالکریم میگوید یک دفعه یادم خواب شب سه شنبه افتادم به رفقا گفتم دیگه اینجا نگهم ندارید سریع من را ببرید کربلا. گفت ما را روی فرشی خوابندند چهار گوشه فرش را گرفتند حرکت دادند گفت ما را اوردند یک خانه ای بود در کربلا که آنجا وارد میشدیم یک اتاقی داشت طبقه فوقانی که وقتی پنچره این اتاق باز میشد بارگاه امام حسین نمایان میشد گفت من را آوردند در آن اتاق و گفتند پنجره را هم باز کن دیگر کاری نمیتوانستم انجام بدهم یک چوب خشک و از سرما به خودم میپیچیدم گفت پنجره را که باز کردند یک نگاه نظرم افتاد به گنبد و بارگاه سید ا لشهدا یک جمله گفتم دیگر چیزی نتوانستم بگویم درود بر مصباح هدایت و سفینه نجات. گفتم یا ابا عبد الله جوانم برای آخرتم هنوز کاری نکردم یک فرصتی دوباره به من بدهید گفت این را که گفتم دیگر رفقا را ندیدم. دیدم تنهای تنها هستم ملک الموت وارد شد گفت شیخ عبد الکریم چته؟ گفتم تمام بدنم درد میکند. گفت شروع کرد از پایین پا دست کشیدن حالا جان همه را یک جور نمیگیرند بعضیها را داریم وقتی جانش را میگیرند مثل گوسفندی که زنده زنده پوستش را میکنند به خواب آمدند گفتند بعضیها را یک دسته گل میآورند میگویند بو کن ببو و بمیر. فرق میکند تا چیکار کردی چگونه ببرندت. با چه شکلی بیایند سراغت. موقع مردن بازتاب اعمال دنیایی ما است. ملک الموت هر قدر پول بدهید آش میخورید. هر جور زندگی کردید میبرندت. گفت ایشان به شکل یک جوانی آمد دست کشید روی پای ما همینطور که دست میکشید این درد از بدن میرفت بیرون بدنم آرام میشد رسید به نیم تنه. یک دفعه دیدم یک پیکی دیگری رسید گفت دست نگهدارید سید الشهدا نزد بارگاه ربوبیت واسطه شدهاند و خدا به عظمت حسین بن علی عمر دوبارهای به شیخ عبدالکریم حائری عنایت کرده گفت تا این را پیک دوم گفت ملک الموت دست را برعکس برگرداند دوباره دست آمد به سمت پا درد آمد به بدن. آمد حس آمد تا رسید سر انگشتان پا. حضرت ملک الموت با آن
پیک مامور از اتاق خارج شدند میگوید تا خارج شدند یک حرکتی کردم دیدم پارچه ای روی تنم انداخته اند دوتا انگشت شصتهایم را رفقا بستند. آدابی که برای شخص متوفی و محتضر رعایت میکنند پا را به قبله دراز کردند همه داشتند گریه میکردند یک وقت یکی از دوستانم گفت گریه نکنید حاج شیخ زنده شد. 14 – 15 حاج شیخ عبدالکریم یک ضعف مفرطی داشته مال این نزع جان مختصر بعدها که این فقیه بزرگ از سامرا آمد ایران از اراک آمد قم. در حالات حاج شیخ عبدالکریم نقل میکنند روزهای عزاداری امام حسین مثل عاشورا تاسوعا اربعین حاج شیخ با پای برهنه گاهی اوقات عمامه را از سر بر میداشت به دنبال عزادارها راه میافتاد بعضیها میگفتند آقا دون شان شما است شما فقیه اول عالم اسلام هستید پا برهنه کردید عمامه از سر بر میدارید فرموده بودی چه میگویید من زنده شده حسینم.
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند، با خبران غمت بی خبر از عالمند
به یاد آنهایی که کنار شما یا حسین میگفتند و رفتند
به یاد مرحومه مغفوره شیرازی همه اصحاب این مسجد منسوبین به این جمع.
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت، سوختگان غمت با غم دل خرمند
حسین جان
خاک شهیدان توست تاج سر بوالبشر، کاین شهدا تا ابد فخر بنی آدمند
نفسهایت را آزاد کن جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین
به یاد همه درگذشتگان
جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین
این هم زبانحال جمع حاضر به آقا بگم
حسین جان
گر از درت دورم کنی
برگو کجا رو آورم
جایی ندارم رو کنم
جز بر تو ای باب کرم
جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین
یکی از شهدای کربلا یک غلامیترکی است غلام است ترک است کسی را ندارد وقتی داشت شهید میشد امام حسین همان کاری که با علی اکبر کرد با این غلام کرد. یعنی مردم در خانه ما غلام ترک هم مثل علی اکبر برای ما عزیز است. این غلام چشمانش را بسته بود داشت شهید میشد یک وقت آقا نشستند «جلس عند راسه و وضع خده علی خده»[45] چهره به چهره غلام گذاشت یک وقت غلام چشمانش را باز کرد «ففتح عینیه و رای الحسین علی راسه»[46] یک وقت دید مولا آمده حسین آمده یک تبسم کرد، جان داد. یعنی آقا من قابل نبودم صورت من کجا صورت حسین کجا همه بگوییم یا حسین
الا لعنت الله علی القوم الظالمین، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، اللهم تقبل منا، و من اهل مجلسنا، و من الموسسین المحترمین
[1] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[2] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[3] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[4] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[5] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[6] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[7] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[8] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[9] . نور 35.
[10] . احزاب 46.
[11] . رعد 28.
[12] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[13] . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 362.
[14] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[15] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[16] . لقمان، 12.
[17] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.
[18] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.
[19] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.
[20] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.
[21] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.
[22] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.
[23] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.
[24] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[25] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[26] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[27] . قرب الاسناد ص 10
[28] . مصباح الشریعه، ص 53.
[29] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[30] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[31] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[32] . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 117.
[33] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[34] . در سوگ امیر آزادی، ص 257.
[35] . در سوگ امیر آزادی، ص 258.
[36] . تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2، ص 287
[37] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[38] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[39] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[40] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[41] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[42] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.
[43] . بقره، 282.
[44] . علق، 4 - 5.
[45] . تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2، ص 300.
[46] . تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2، ص 300.