DSC8820
DSC8882
DSC8880
DSC8865
DSC8864
DSC8858
DSC8850
DSC8830
DSC8891

استاد حدائق روز چهارشنبه 31 شهریور ماه 1400 در مسجدالرسول(ص) شیراز به بیان ویژگی های امام حسین(ع) از زبان خداوند پرداختند

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارک و تعالی فی محکم کتابه القرآن الحکيم: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏»[1].

صدق الله العلی العظيم

يکی از اين سؤالاتی که سر زبان­ها می­چرخد و گفته می­شود و همين عصری هم جناب آقای معينی در دفتر مطرح می­کردند نمونه­‌هايي را اين­که گاهی اوقات شما مواجه می­شويد با کسانی که می­گويند آقا حالا شما که اين همه نماز خواندی به کجا رسيدی که ما که نخوانديم نرسيديم، روضه رفتن، و مجلس گرفتن و نماز شب خواندن و تلاوت قرآن چه کار کرده براي شما؟ که حالا ما به آن­ها نرسيديم، خاصيت اين بندگی چيست؟ خاصيت اين عبادت چيست؟ شما عبادت می­کني به کجا برسی؟ اگر برای خداست که خدا نيازی ندارد، ائمه نيازمند نيست و يک سری توجيهات بسيار بسيار پايين و سست را عنوان می­کنند برای اداء نکردن وظايف­شان، اولاً آن روی سکه ما انجام وظايف و تکاليف نفعش را ما خودمان می­بريم، شما در تمام دستوراتی که اسلام داده نانش را اول کننده کار می­خورد، صدقه دادی اول نفعش را شما می­بريد، اميرالمؤمنين می­فرمايد قبل از اين­که صدقه شما را آن مستحق تحويل بگيرد، منفعتش را خود شما می­گيريد، شما در سلام کردن، خدا رحمت کند آيت­الله والد می­گفتند دلتان برای خودتان می­سوزد پيش سلام باشيد، مؤمن شصت و نه­تا می­دهند ثواب به تو، يکی می­دهند به جواب دهنده، دوست داری مقامت برود بالا از پيغمبر ياد بگيريم، خب بعضی­ها اين قدر غرور داريم که منتظر هستيم سلام­مان کنند، پدر می­آيد در منزل زول می­زند سلامتان چه شد؟ خب ادب داشته باش ياد بگير رسول­الله فرمود من يکی از کارهايي که در عمرم تعطيل نکردم تا برای همه مسلمان­ها بعد از من درس شود سلام کردن به بچه­ها در کوچه­ها، حاج­آقا نه به بچه خودت، نه به فرزند خودت به آن بچه­ای که شما را نمی­شناسد آقا سلام عليکم، مدير کل هستی، با سوادی هستی، ثروتمند هستی، آقا مگر نمی­خواهی رشد کنی؟ تو سلام کن جوابت را هم ندهندد شصت و نه ­تا ثواب دريافت کردی، چقدر کار راحت است سفره پهن موقعيت آماده بهره­بردرای نمی­شود و در تمام زمينه­ها عرض کنم، در خمس دادن، در زکات دادن، در حج رفتن، در نماز خواندن هر کاری نيکی که اسلام تأييد کرده نفع اوليه­اش را خود فاعل و کننده کار می­برد و آن روی سکه هم اگر کسی اعراض کرد انجام نداد، نماز نخواند اخلاق به خرج نداد از اوامر الهی روی برگرداند آسيبش را خودش می­بيند آيه­ای که تلاوت شد من امشب ذيل اين چندتا نکته می­خواهم عرض کنم، قرآن می­فرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري‏»[2] آيه صد و بيست و چهار سوره مبارکه طه: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً‏»[3] اگر کسی از ياد خدا اعراض کند، معيشت: «ضَنْكاً‏»[4] در انتظار اوست اين­هايي­که از خدا فاصله می­گيرند از دين و ارزش­ها دور می­شوند، چه می­شود؟ قرآن می­فرمايد معيشت: «ضَنْكاً‏»[5]گريبان آن­ها را خواهد گرفت، زندگی سخت، و پيچيده: «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏»[6] ما قيامت هم اين­ها را نابينا می­آوريم محشر، کور وارد می­شوند خب اين اعراض از ياد خدا چيست؟ اين­که خدا می­فرمايد از ياد خدا اگر کسی اعراض کرد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري‏»[7] مواردی ما در تفسير آيه من چند مورد را يادداشت کردم خدمت عزيزان اشاره کنم در روايتی آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد اين­که خدا می­فرمايد ما معيشت: «ضَنْكاً‏»[8] می­دهيم، ما گرفتار معشيت: «ضَنْكاً‏»[9] می­کنيم، می­فرمايد يک معنای معيشت: «ضَنْكاً‏»[10] آن عذاب قبری است که در اختيار انسان­هاست، که وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين می­فرمايد: «فَإِنَ‏ لَهُ‏ مَعِيشَةً ضَنْكاً هِيَ‏ عَذَابُ‏ الْقَبْرِ»[11] من تا همين­جايي روايت را برايتان می­خوانم آدرس را می­دهم آن­هايي که اهل تحقيق است برويد نگاه کنيد چون گاهی اوقات بعضی­ها ظرفيت شنيدن ندارند خواب­شان بهم می­ريزد، يک­جايي من روايتی را روی منبر گفتم يک آقايي ما را ديد گفت آقا تا سه شب خوابم نبرد، اين­ها را براي ما نگوييد، خب اين­ها را ائمه گفتند که ما بشنويم، اين معشيت: «ضَنْكاً‏»[12] در قبر چه اتفاقاتی می­افتد اين باشد طلب­تان، آن­هايي که اهل مطالعه هستند بعضی­ها حالا عرض کردم تحملش را ندارند بشنوند، سخن سخن اميرالمؤمنين آدرس کتاب شريف بحار جلد سی و سه ذيل اين آيه شريفه امام جلوه­های از معيشت: «ضَنْكاً‏»[13] را در قبر نام می­برد، که به اين فرد تا قيام قيامت چه می­گذرد؟ با خدا نامهربانی کردی؟ چند صباح دنيا پولت دادند، گردن کلفتی کردی شدی قارون؟ مقامت دادند شدی فرعون؟ خودت را گم کردی؟ فراموش کردی، مردن اول گرفتاری است: «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً‏»[14].

من يک جريانی را از آقای حاج شيخ عباس قمی برايتان بگويم صاحب مفاتيح الجنان، سال­ها با فرزند مرحوم حاج شيخ مرحوم آيت­الله حاج شيخ محسن محدث­زاده در حج همسفر بوديم در بعثه آيت­الله العظمی مکارم شيرازی مدّ ظله­العالی، اين آقای محدث­زاده فرزند حاج شيخ می­گفت يک جمعه­ای بود، صبح جمعه­ای بود، پدر ما از قبرستان وادی­السلام آمد منزل بعد از نماز صبح در حرم رفته بود زيارت اهل قبور حالا در روايت هم داريم که اگر بين الطلوعين صبح جمعه کسی وادی­السلام باشد مؤمن باشد، و صلاحش باشد می­تواند با ارواح مؤمنين ارتباط بگيرد، حاج شيخ رفته بود وادی­السلام می­گويد همين­که داشتم قدم می­زدم فاتحه می­خواندم صدای ناله داغ کردن شتری از انتهای قبرستان به گوش رسيد حالا عرب­ها رسم­شان اين است که سابق اين جوری بود رو شترها داغ می­گذاشتند، نشان می­گذاشتند که بگويند اين شتر مال ماست، يک آهنی را داغ می­کردند می­زدن به بدن اين شتر، زمانی که اين بدن شتر می­سوخت و اين فلز داغ بر پشت اين شتر قرار می­گرفت می­گويند شتر ناله جان­کاهی سر حالا الآن نيست به آن شکل سابق آقای حاج شيخ عباس قمی می­گويد شنيدم صدای ناله شتری که دارند داغش می­کنند از انتهای قبرستان می­آيد می­گويد رفتم به دنبال اين صدا، نزديک شدم نزديک شدم تا رسيدم به اصل مرکز صدا ديدم شتری در کار نيست حالا ايشان می­خواسته برود نصيحت کند آن­هايي که دارند اين کار را می­کنند که آقا اين کار را نکنيد مردم کار حساب دارد، شصت هفتاد سال آمدی در دنيا هر کاری دلت خواسته کردی؟ رهايت کنند، اين خلاف عدالت است، يکی می­شود سلمان، يکی می­شود يک آدم لاابالی و مرتد خدا هردو را يک نگاه بکند امکانات دادند، پول دادند، سلامتی دادند، زبان دادند، موقعيت دادند، قلم و قدم دادند، خب درست استفاده نکردی؟ خدا مظهر عدل است حاج شيخ می­گويد رفتم نزديک ديدم که بله يک جنازه­ای را دارند دفن می­کنند، اطرافيان اين ميت دور قبر هستند، جنازه را دارند می­سپارند در قبر صدا از جنازه بلند است شبيه صدای ناله داغ کردن شتری است، ولی تمام اين­هایی که اطراف قبر هستند اين­ها نمی­شنوند آقای حاج شيخ عباس قمی می­گويد من می­شنيدم اين ناله­ها را در آثار تقوی اميرالمؤمنين در نهج البلاغه دارد با تقوی شديد چشم­هايتان يک چيزهايي می­بيند که بقيه نمی­بينند: «فَإِنَ‏ تَقْوَى‏ اللَّهِ‏ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِكُمْ وَ جِلَاءُ [غِشَاءِ] عَشَا أَبْصَارِكُم‏»[15]حجاب­ها را از جلو چشمانت می­زنند کنار يک اسراری را می­بينی که ديگران نمی­بينند: «وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِكُمْ»[16]چشم قلبت هم بينا می­شود با قلبت می­بينی حقايق را آقای حاج شيخ عباس می­گويد اين صحنه را که ديدم آمدم منزل، که مرحوم آقای محدث­زاده می­گفت پدر ما وقتی آمد منزل خيلی بهم ريخته بود، خيلی ملول، افسرده، گفت مادر ما فکر کرد يک کسی به حاج شيخ عباس توهينی کرده، دعوایی شده گفت آقا خيلی نارحتی؟ امروز کسی به شما صبح چيزی گفته؟ گفت خيلی مادر ما اصرار کرد آقای حاج شيخ عباس جريان را نقل کرد، يکی از مصاديق معيشت: «ضَنْكاً»[17]اميرالمؤمنين می­فرمايد حضور در قبر است، در يک سخنی آقا زين­العابدين می­فرمايد سخت­ترين ساعات زندگی هر کسی سه ساعت است، که هيچ کدام ما هنوز به آن نرسيديم، اولين ساعت سخت زندگی­تان: «ساعه يموت» يافت نشد، حالا ما طرف يک عمل جراحی می­کند می­گويد آقا روز سختی بود، سخت؟ هنوز سختی نديدی، روز سخت آن روزی است که در قبر می­سپارند و همه می­روند از دنيا فقط يک دست کفنی بردی و اعمالت، همه رهايت می­کنند آن روز روز سخت است، ما در دعای ابوحمزه شب­های قدر می­خوانيد به اين قسمت­ها که می­رسيد امام سجاد به ما می­آموزد از خدا بخواهيد خدا کمک­تان کند به حال خودتان گريه کنيد: «وَ أَعِنِّي‏ بِالْبُكَاءِ عَلَى‏ نَفْسِي‏»[18]کجاها خدايا کمکم کن بگريم بر خودم: «أَبْكِي لِخُرُوجِ نَفْسِي أَبْكِي لِضِيقِ لَحْدِي أَبْكِي لِسُؤَالِ مُنْكَرٍ وَ نَكِيرٍ إِيَّاي‏»[19]اين­ها ساعات سخت است امام سجاد فرمود از سخت­ترين ساعات عمرتان، يکی ساعتی که می­ميريد يعنی روح می­خواهد خارج بشود، دوم: «ساعة يبعث حياً» يافت نشد، زمانی که شما را می­آورند در محشر حاضرتان می­کنند ديگر آن­جا هر کسی در گرو اعمال خودش است و همه در گريز و فرار که طلب­کار پيدا نکنند، پدر از اولاد فرار می­کند، اولاد از پدر فرار می­کند، زن و شوهر همه در گريز همه از هم در فرار، که نکند کسی پيدا بشود بگويد من يک حقی از اين دارم، و سوم: «ساعة عند الميزان» يافت نشد، آن لحظه­ای که ديگر می­خواهد رأی قطعی صادر بشود اين آقا بهشتی بودن يا دوزخی بودنش ابلاغ بشود اين­ها ساعات سختی است، خب يکی از معانی معيشت: «ضَنْكاً»[20]اميرالمؤمنين می­فرمايد عذاب قبر است حالا بعضی­ها می­گويند آقا اين آيه خدا می­فرمايد ما معيشت: «ضَنْكاً»[21]می­رويم، فلانی ثروتش حد و حساب ندارد، اين­ها مريض هم نمی­شوند مشکل هم پيدا نمی­کنند، همه چيزشان رديف است بعد شما می­گوييد معيشت: «ضَنْكاً»[22]در همه جهات زندگی دنيايي غرق در نعمت هستند يک رکعت نماز هم نمی­خواند يک جهت معيشت: «ضَنْكاً»[23] اميرالمؤمنين می­فرمايد عذاب قبر است اين­ها پيشرو قبری را دارند، حالا اگر کسی رسول­الله فرمود يقينی­ترين مسأله عالم مردن است شما يک آدم لامذهب را پيدا کنيد، خدا را قبول نداشته باشد قيامت را قبول نداشته باشد، رو کرة زمين کسی را پيدا نمی­کنيد که مردن را قبول نداشته باشد، اگر گفت مرگ چيست؟ می­گويد پدر بزرگت کجا رفت؟ همسايه ديوار به ديوارتان کجا رفت؟ در فاميلت چند نفر بودند که الآن نيستند عزيزان شما قلم را بياوريد رو کاغذ از دوران طفوليت­تان تا الآن چقدر افراد را ديده بوديد که الآن نيستند، اگر حافظه ياری بکند و حافظه کمک بکند، هر کدام از ما صدها انسان را ديديم که با ما زندگی می­کردند و اين­ها را ديده بوديم ولی الآن زير خروارها خاک هستند، ما هم همان مسير را داريم، در يک روايت ديگر هم پيامبر می­فرمايد: «له مَعِيشَةً ضَنْكاً عذاب القبر» يافت نشد، يکی از مصاديق معيشت: «ضَنْكاً»[24] همان عذاب قبر است آن سختی­های که برای متوفی اتفاق می­افتد زمانی که از اين دنيا او را می­برند، شخصی آمد به امام صادق گفت آقا شما از شيعيان­تان دستگيری می­کند، آقا فرمودند ما از شيعيان­مان قيامت دستگيری می­کنيم ولی اگر  با گناه رفتند از زمانی که می­ميرند تا زمانی که می­آيند محشر دست ما کوتاه است حسابی صافش می­کنند اين عالم برزخ عالم تصفيه است برای آن­های که در اعتقاد به خدا و رسالت و ولايت کمبود ندارند حالا در رفتارهايشان يک کاستی­های داشتند اين عالم برزخ عالم تصفيه است و در روايت هم داريم که: «رَوْضَةً مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ وَ لَا تَجْعَلْهُ حُفْرَةً مِنْ‏ حُفَرِ النِّيرَان‏»[25]بعضی­ها قبرشان می­شود باغی از باغستان­های بهشت، بعضی­ها می­شود گودالی از گودال­های جهنم و دوزخ، يک روايت ديگر هم از وجود مقدس امام صادق که اين آيه اصلاً بعد ولايي هم دارد، جزء آيات ولايت هم نظر بهش شده که امام صادق در ذيل: «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»[26]حضرت فرمود اعراض يعنی اعراض از ولايت اميرالمؤمنين، البته من محضر عزيزان عرض کنم آيات شريفه قرآن يک لحظه گاهی اوقات پيام­های متعددی در اين واژه مندرج است که معصوم تفسير می­کند و تبيين می­کند يکی از مصاديق اعراض اعراض از ولايت اميرالمؤمنين است آن­هايي که از ولايت اميرالمؤمنين اعراض می­کنند امام صادق فرمود اين­ها: «أَعْمَى‏ الْبَصَرِ فِي‏ الْآخِرَةِ»[27] قيامت نابينا وارد می­شوند: «أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا»[28] در دنيا هم کور دل هستند: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها»[29]قلب دارد، قلبش هم دقيق کار می­کند هيچ مشکلی ندارد اما کور دل است، چشم روی حق بسته، بعد حضرت فرمود: أَعْمَى الْقَلْبِ فِي الدُّنْيَا عَنْ وَلَايَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع»[30] بعد حضرت فرمود: «وَ هُوَ مُتَحَيِّرٌ فِي الْقِيَامَةِ»[31] اين افراد در قيامت متحير و سرگردان هستند، اين حالا چند وجه ذيل اين آيه بود از رواياتی که نقل شده بود، پس اعراض هم به معنای اعراض از ياد خدا اگر کسی کرد اعراض از ولايت ائمه اگر کسی کرد، در يک توقيع شريفی هم از امام زمان حضرت استناد به اين آيه می­کنند، که اگر کسی اعراضی از حقانيت ائمه کرد اين قيامت نابينا وارد می­شود: «أَعْمَى‏ الْبَصَرِ»[32] وارد می­شود در دنيا هم کور دل زندگی­ می­کند، يک توضيحاتی را من ذيل اين آيه، حالا اين رواياتی بود که عرض شد چندتا نکته هم من ذيل اين آيه شريفه محضر عزيزان عرض کنم، خب نکته اول اين­که معيشت: «ضَنْكاً»[33] زندگی سخت، که يک جهت گفتيم عذاب قبر است قيامت سخت، يک جهت هم همين دنياست معيشت: «ضَنْكاً»[34] به معنای اين هم نيست که ندارند، يک جهتش تنگدستی است، بعضی­ها فراخ دست هستند، ثروتمند هستند اما از اموال­شان خوشی نمی­بيند، همه چيز دارد شب با کمک آرامبخش بايد بخوابد، ثروت الی ماشاءالله اضطراب هم الی ماشاءالله، معيشت: «ضَنْكاً»[35] همان استرس، همان اضطراب، همان دغدغه، طرف می­بينيد به نزديک­ترين کسانی خودش هم اعتماد ندارد و بدبين است گاهی اوقات اين ثروت می­شود عامل عداوت اين کثرت مال می­شود کينه­ورزی و کينه­توزی اين معيشت: «ضَنْكاً»[36] است شما نگاه نکنيد حالا هر کسی که امکانات اقتصادی بالای دارد زندگی خوشی دارد، بعضی­ها در نهايت سختی و رنج از نظر روی، از نظر ظاهری هر کسی می­بيند حالا غبطه اين­ها را می­خورد، آقا خوشا به حال اين­ها، اين خانه و اين زندگی و اين امکانات ولی در درون اين­ها نيستيم که اين­ها آن آرامشی که بايد برای اين­ها اتفاق بيفتد آن آرامش اتفاق نيفتاده، گاهی اوقات می­بينيد طرف يک حداقلی دارد ولی در آن حداقل خوش است، ما ديروز هم يک اشاره­ای کرديم بين دو نماز، که گفتيم در اين چند روزی که در بيت­العباس صبح­ها برنامه است، يک کار خوبی صورت گرفته که عزيزان را دعوت کردند برای آزادسازی زندانيانی که از بد حادثه رفتند زندان، و افراد آن­هايي­که توانايش را دارند و می­توانند مساعدت کنند، مشارکت کنند کمک کنند، ببينيد آقايون فرصت­ها می­گذرد، بنده نماز خواندم خواندم نخواندم خدا محتاج نيست، انفاق کرديد کرديد نکرديد کار زمين نمی­ماند اما اين يک اتمام حجت برای ماست، عرض کردم خدمت عزيزان هم يک ليستی آروده بودند که تعدادی از زندانيانی که از بد حادثه رفتند زندان، حالا زن، مرد، گاهی اوقات برای بيست ميليون، سی ميليون کمتر بيشتر اين­ها زندان هستند زن دارند، بچه دارند، زندگی دارند، مقصر و مجرم عمد نبودند، خاطی و خيره­سر نبودند حالا پناه برخدا از بد حادثه رفتند زندان، ما يک سالی عمره مشرف بوديم يک آقايي از تجار شيرازی در کاروان ما بود با خانمش، دو ماه بعد از سفر عمره بنده زندان عادل آباد سخنرانی داشتيم، در جمعيت زندانی­ها حاجی را رديف سوم ديدم، من باورم نشد که اين همان همسفر عمره ماست، آمد مسائل شرعی داشت در مکه پرسيد، بعد هم که جلسه تمام شد نزديک من نيامد رفت، از زندان که آمدم تماس گرفتم با آن آقايي که رفيقش بود، گفتم فلانی رفيق شما کجاست؟ گفت حاج­آقا يک ورشکستگی پيدا کرد يک ماه است زندان عادل آباد است، امشب اين­جا هستيد، گاهی اوقات می­بينی شب تا صبح فتيله را می­کشند پايين يا می­برندش يا يک دفعه فرصت از دست می­دهد، گفتم ورشکست شد؟ گفت بله، گفتم اين آقا که در عمره بود از ثروتمندها، گفت يک مشکل اقتصادی سختی پيدا کرد و ورشکست شد و الآن هم زندان، گفتم من ديدمش زندان، نزديک ما نيامد گفت حالا خجالت می­کشيده بيايد نزديک.

خب حضار محترم، ما اعلان کرديم حالا اين را می­خواهم بگويم، بعضی­ها چقدر موفق هستند، امروز صبح آقای مهندس رضازاده، گفت آقا ديروز که شما اعلان کرديد يک خانمی تهی‌دستی آمد گفت من وضع خوبی ندارم، امشب يارانه­ام را دولت می­ريزد به حساب، فردا می­آيم کارت می­کشم تمام يارانه­ را می­دهم برای آزادسازی زندانی، مردم بترسيم قيامت اين­ها را خدا بکند ميزان الاعمال، يعنی اين خانم هم در شيراز بود، بعد آقای مهندس گفت يک خانم ديگری آمد لباس مندرس، که اصلاً هر کسی می­ديد می­گفت بايد کمکش کنند، می­گفت آقا آمد پيش من، گفت من يک صدهزار تومن می­خواهم بدهم، خودم نيازمند هستم ولی دلم می­خواهد در اين کار شريک بشوم، ببينيد اين زندگی گواراست ظاهرش را شما می­بينيد می­گوييد ظاهرش آشفته است، اما روح بلند است پول را خجالت می­دهد، بعضی­ها پول خجالت­شان می­دهد، بعضی­ها پول را شرمنده می­کنند، در کمال آرامش هستند ولو اين­که دست­شان خالی است گاهی اوقات کارتون خواب ولی اين قدر روحش آرام است که آن ميلياردر در صدی از آرامش روح اين را ندارد: «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»[37] يک جايي من عرض کردم يک وقتی يکی از ايام اهل­البيت بود اين گروه عمار مدرسه علميه منصوريه موکبی زده بودند کنار حرم شاهچراغ در خيابان ما رفتيم در موکب، جمعيت زيادی هم بودند گفتند آقا يک صحبتی هم در موکب بکنيد، اتفاقاً آن موقع وقت توزيع غذا هم بود غذا پخته بودند می­خواستند غذا توزيع کنند ما داشتيم صحبت می­کرديم اين­ها داشتند غذا توزيع می­کردند جمعيت زيادی صف کشيده بودند يکدفعه آشپز گفت که ديگر بگوييد از آن آقای آخر که ايستاده ديگر کسی در صف نايستد که ديگر غذا دارد تمام می­شود اعلان هم کردند که آقا شما ديگر هر کسی آمد پشت سرت بايستد بگو نايستد که ديگر غذا تمام است من داشتم می­ديدم و همين‌طور صحبت می­کردم در اين اثناء که همين‌طور داشتند غذا می­دادند به افراد، صف طولانی هم کشيده بودند نوبت رسيد به يک جوانی که ظاهرش جوان کارتون خواب بود، مردم به ظاهر نمره ندهيد امام رضايتان فرمود، امام رضا فرمود بعضی­ها ظاهرهای آشفته دارند اما باطن­های آراسته، بعضی­ها ظاهرها آراسته، اما باطن­ها آشفته، هيچ­گاه خودتان را برتر از هيچ کس نبيند: «لَا يَرَى‏ أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّی»[38] استادی نگو از شاگردم بهتر هستم، ثروتمند هستی نگو از کارگرم بهتر هستم، پدر بزرگی نگو از نوه­ام بهتر هستم، اين محبوبيت و مقبوليت دست خداست و نزد خداست و ما بی­خبر هستيم، يک جوانی شکل کارتون خواب­ها آمد اين نوبتش شد که بهش غذا بدهند اين ايستاده بود که غذا بهش بدهند همزمان يک پيرمردی کهنسالی رسيد خارج از شهر آمد همان­جايي که آشپز غذا دست افراد می­داد گفت به ما هم يک غذايي بده، آشپز گفت غذا ديگر تمام است اين­ها در نوبت هستند ما به اين­ها اول بدهيم و گفتيم هم کسی در صف نايستد ديگر غذا تمام است غذا را داد دست همان جوان کارتون خواب پيرمرد رفت من ديدم اين جوان هم رفت دنبال پيرمرد غذايش را داد به پيرمرد و حرکت کرد به رفتن، تا اين صحنه را ديدم به يکی از افراد گفتم سريع آن جوان را صدا بزنيد برگردد سريع، بعضی­ها ثروت را خجالت می­دهند، صدايش زدند برگشت آمد گفتم آقا بيا، آمد گفتم شما غذايت را دادی به آن پيرمرد مگر تو غذا نمی­خواستی؟ گفت چرا، گفتم شام داشتی؟ گفت نه، گفتم خب چرا به پيرمرد دادی؟ «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[39] قرآن روسر نگيريم: «بک يا الله»، «بمحمد»، «بعلی» ولی در عمل يک جور ديگر عمل کنيم، اين عامل به قرآن بود قيافه­اش کارتون خواب بود، گفت آقا خدا رازق است و خدا کريم است من ديدم اين پيرمرد جای پدر ماست آمد می­گويد غذا می­خواهم گفتم غذايم را بده به اين، آن خدايي که ما را خلق کرد می­داند چگونه ما را اداره کند، در نهايت تهيدستی آرامش، بعضی­ها در نهايت توانگری اضطراب، لذا معيشت: «ضَنْكاً»[40] معنايش يک جهتش تلخی و سختی زندگی است، يک جهت معيشت: «ضَنْكاً»[41]عدم لذت بردن و آرامش از زندگی است که دارند اين­ها می­گذرانند، نکته ديگری که من ذيل اين آيه عرض کنم، از اين آيه استفاده می­شود همه ما در انتخاب راه آزاد هستيم اجباری نيست امشب تشريف آورديد در اين مجلس حالا گرچه بهانه­ای است به نام مرحوم آقای حاج محمدحسين انوری ­نژاد شرکت کرديد اما همه آزادانه آمديد، کسی را اجبار نکردند به آمدن، به نماز خواندن، به صدقه دادن، به حج رفتن، نظام دنيا نظام اختيار است و انسان­ها خلعت اختيار را خدا بر قامت­شان افکنده، آنی­که نماز می­خواند با اختيار می­خواند آنی­که نمی­خواند با اختيار نمی­خواند، يکی از آياتی که دلالت بر اين می­کند که ما در انتخاب­مان آزاد هستيم همين آيه صد و بيست و چهار سوره طه است شما آزادانه اين راه را انتخاب کردی، آن­هايي هم که نمی­آيند و انتخاب نکردند آزاد هستند، جبری در کار نيست يک کسی بهش گفتم آقا نمازتان؟ گفت اگر خدا بخواهد می­خوانم، گفتم بابا نظام دنيا که نظام جبری نيست خدا تو را آفريده برای خليفه­الله بودن اراده خدا خير است اين­که تو کوتاهی می­کنی از انجام وظيفه­ات می­گويي اگر خدا می­خواست ما هم می­شديم مثل فلانی، اگر خدا می­خواست ما هم نماز می­خوانديم اين­ها يک نکاتی است که بعضی­ها برای توجيه خلاف­های خودشان کار را می­برند به سمت قاعده جبر و اين خطاست و اين خلاف است.

مطلب ديگر ذيل اين آيه شريفه از اين آيه استفاده می­شود که فطرت همه انسان­ها را خدا پاک آفريده، اصلاً خدا بد نيافريده، خدا نتانياهو را هم برای خوب بودن آفريد، خدا شمر را هم برای خليفه­الله شدن آفريد، خدا خير محض است از خير محض جز خير صادر نمی­شود، شرارت­ها از عملکردهای انسان­هاست، شرارت­ها از انتخاب­های غلط مردم است و الا هر کسی را خدا آفريده به خوبی آفريده، و هرچه مربوط به خداست خوب است، می­گويند که زمانی که ملاصدرای شيراز در اصفهان محضر شيخ بهايي بود يک وقت يک کسی آمد يک سؤالی از شيخ بهايي پرسيد، گفت جناب شيخ مگر نمی­گوييد خدا خير محض است و از خير محض جز خير صادر نمی­شود چرا خدا بعضی از مخلوقات را آفريده که اين­ها شر هستند؟ خيريتی هم در اين­ها نيست خب چطور شما می­گوييد خدا خير محض است ولی مخلوقاتش شرور آفريده شده، مرحوم شيخ بهايي سؤال کرد مثل چه؟ گفت مثل عقرب مثال زد، گفت مثلاً عقرب يک حيوان خطرناک مضرّ موزی اين چه نفعی دارد برای زندگی ما که خدا اين را آفريده می­گويند ملاصدرا اجازه گرفت گفت حضرت استاد من پاسخ بدهم؟ گفت بگو، می­گويند مرحوم صدرالمتألهين ملاصدرا گفت خدا خير محض است و از خير محض جز خير صادر نمی­شود، اين شرارت­ها که شما می­بينيد ناشی از ضعف آگاهی ماست، عقرب اين را ملاصدرا فرموده بود، عقرب منافعش و محاسنش برای چرخه طبيعت و زندگی بشر آن قدر زياد است که اين نيش زدن و ضرر و زيان قابل ملاحظه با آن نيست ولی ما اطلاعات­مان کم است ما از عقرب فقط نيش زدنش را فهميديم، منافعی که در اين حيوان برای خدمت به اين بشری که خليفه­الله است وجود دارد ما آن­ها را اطلاع نداريم، نفهميديم چون نمی­دانيم در حد آگاهی­مان حرف می­زنيم قضاوت غلط می­کنيم که می­گويند مرحوم شيخ بهايي تأييد کرد و تصديق کرد اين برهان و دليلی که مولاصدرا آورد لذا فطرت­ها را بر پاکی خلق کرده، همان­هايي که می­بيند مسير انحراف می­روند فطرت­ها فطرت­های پاک، پيغمبر فرمود هر مولودی که به دنيا می­آيد با يک فطرت پاک به دنيا می­آيد ولو پدر و مادر يهودی باشند، مسيحی باشند: «يهوّدانه‏ أو ينصّرانه‏»[42] خدا اين­ها را پاک می­آفريند.

يکی دو نکته ديگر عرايض را جمع بندی کنم، زندگی آرام و شيرين فقط مردم در پرتو ياد خداست، با خدا بوديد مثل قطره­ای هستيد که با آقيانوس وصل هستيد، پايدار می­شويد ماندگار می­شويد، ما بندگی خدا بکنيم که چه بشود؟ که زندگی دنيایي اين شصت و هفتاد سالت را به خوشی بگذرانی، به آرامش بگذرانی با اطمينان سپری کنی و راه رسيدن به اين آرامش جز اتصال و بندگی با ذات مقدس ربوبيت و اولياء الهی راه ديگری نيست اين هم مطلب ديگر و نکته پايانی حالا مطالب ديگری هم هست به همين اندازه بسنده کنيم، معنويت در زندگی انسان­ها نقش به سزای دارد، اين را متأسفانه گاهی اوقات ناديده گرفتيم می­گويد آقا اين­ها برای ما نان نمی­شود از پول حرف بزن، من بارها گفتم امشب هم می­گويم تا اين لحظه خدا را شاهد می­گيرم در عمر خودم ياد ندارم کسی با معنويت و اخلاص زندگی کرده باشد خدا جواب نداده باشد من که نديدم دروغ می­گويد هر کسی می­گويد اگر کسی گفت خدا جوابم نداد اين بی­خود دارد می­گويد يا اخلاص در کارش نيست يا برای خدا کار نکرده منتش را دارد سر دين می­گذارد لذا عزيزان قطعاً ما اگر بخواهيم در زندگی­مان يک زندگی موفق و شايسته­ای داشته باشيم معنويت تأثيرگذار در موفقيت زندگی انسان­ها و زندگی بشريت، خب بسنده کنم عرض کردم ياد خدا آرامش بخش است، شب پنج شنبه است از يکی از مظاهر آرامش در واقعه کربلا را من ياد کنم، ابالفضل العباس، آقا يک آزمايش می­دهند دستش می­گويند آزمایشت مشکوک است ديگر خواب ندارد، اضطراب وجودش را می­گيرد چرا؟ چون وصل نيست چون فکر می­کند خودش همه کاره است با خدا وصل شديد مرحوم حضرت امام را ديد بارها سيمای جمهوری اسلامی اين صحنه را نشان داد آخرين نماز شب مرحوم امام قبل از عمل جراحی است، امام در بيمارستان بودند اين فيلم را من خودم در سيمای جمهوری اسلامی چندبار ديدم که پخش شد امام نيمه شب با همان بدن خسته، تن سرطانی، سوند به امام وصل بود، سيروم به امام وصل بود يکی کنار امام ايستاده بود سرُم را گرفته در دست امام نافله شبش را ايستاده خواند، آقا يک مشکلی روش پيدا می­کند نمازش يادش می­رود بخواند، امروز در بيمارستان بديم بچه­مان مريز بود فراموش کرديم نماز را به بعضی­ها به کجا می­رسند با آن تن درد­آلود سرطانی نماز مستحبی را ايستاده می­خواند اين همان توجه به ياد خداست، با خدا بوديد در بحرانی­ترين حالات زندگانی­تان آرامش دارد، درود خدا بر اين سردار علقمه که نشان داد آرامش حتی­ دست­­هايتان را بگيرند، اين سردار لب تشنه وقتی وارد فرات شد، چهار هزار تيرانداز داشتند صحنه را می­ديدند فرات را محاصره کرده بودند، دست­ها را پر از آب کرد آورد بالا همه دارند اين صحنه را می­بينند آرامش يعنی اين: «فذكر عطش‏ الحسين عليه السلام»[43] يادی از لب تشنه برادر کرد آب را روی آب ريخت:

به دريا پا نهاد و خشک لب، بيرون شد از دريا مروت بين جوانمردی نگر غيرت تماشا کن

به قول مرحوم آيت­الله شوشتری لب­ تشنه­ترين شهيد کربلا ابالفضل بود چون سهميه آب خودش را هم استفاده نمی­کرد به اطفال تشنه می­داد اما همين سردار وقتی دست راستش را می­زنند آرامش يعنی اين، بلند صدا زد:

«و اللّه إن قطعتم يميني‏، إني احامي أبدا عن ديني‏»[44]

به خدا سوگند دست راستم را اگر گرفتيد دينم را و باورم را و اعتقادم را از من نمی­توانيد بگيريد، دست چپش را زدند فرمود:

«يا نفس لا تخشي من الكفار، و أبشري برحمة الجبار‏»[45]

عباس نهراس از اين­که دست نداری رحمت خدا در انتظارت هست، اين همان آرامشی است که خدا می­فرمايد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»[46]

آقا دست­هايش را هم زدند تيربارانش هم کردند، مشک هم پاره شد و آب بر زمين ريخت: «وقف متحيراً» يافت نشد، متحير روی مرکب ديگر ماند:

نه دست در بدن مرا، نه حالت سخن مرا، نه غسل و نه کفن مرا، بيا حسين برادرا

آقا سيدالشهداء با شتاب آمد بالای سر برادر اين سرداری که دست­هايش از بدن جدا شده، بدن آماج تيرهاست آقا آمدند بالای سر پيکر عباس يک وقتی عرض کرد يا اباعبدالله اين خون­های چشم من را پاک کنيد که برای مرتبه آخر چهره شما را ببينم، يک وقت امام حسين ديدند عباس دارد گريه می­کند، عباسی که دست­هايش را از بدن جدا کردند خم به ابرو نياورده: «لماذا تبکی» يافت نشد، چرا گريه می­کنی؟ گفت برادر گريه می­کنم برای اين­که الآن در کنار قدم­های شما سر سپرده­ام اما ساعت ديگر کسی نيست سر شما را به دامن بگيرد، درود بر اين سردار غيور نظام خلقت ابالفضل من يک جمله از امام حسين روضه­ام همين باشد و عرضم تمام، از سيدالشهداست دل شيعه را آتش زده، آقا فرمودند: «اليوم نامت عين» يافت نشد، الآن چشمی را بستی که تا اين­ چشم­ها بيدار بود خواهرهای تو آسوده می­خوابيدند يعنی در پرتو چشم­های با غيرت عباس ناموس آل­الله آرامش داشتند، برادر الآن چشم­هايي را بستی که تا بيدار بود دشمن خواب نداشت:

امشب همه دشمنان بخوابند، اهل حرم هم در اضطراب­اند

اطفال من از عطش کباب­اند، عباس جوان برادری من

گفتم که در اين جهان فانی، شايد تو ز بعد من بمانی

زينب به سوی وطن رسانی، عباس جوان برادر من

رفتی و شکست محفل ما، هم محفل ما و هم دل ما

يا کاشف الکرب عن وجه الحسين عليه­السلام اکشف کربی بحق اخيک الحسين عليه­السلام

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] طه124.

[2] طه124.

[3] طه124.

[4] طه124.

[5] طه124.

[6] طه124.

[7] طه124.

[8] طه124.

[9] طه124.

[10] طه124.

[11] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏33 ص546.

[12] طه124.

[13] طه124.

[14] طه124.

[15] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.

[16] نهج البلاغة (للصبحي صالح) ص312.

[17] طه124.

[18] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص591.

[19] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ج‏2 ص591.

[20] طه124.

[21] طه124.

[22] طه124.

[23] طه124.

[24] طه124.

[25] من لا يحضره الفقيه ج‏1 ص171.

[26] طه124.

[27] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص435.

[28] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص435.

[29] اعراف179.

[30] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص435.

[31] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص435.

[32] الكافي (ط - الإسلامية) ج‏1 ص435.

[33] طه124.

[34] طه124.

[35] طه124.

[36] طه124.

[37] طه124.

[38] الخصال ج‏2 ص433.

[39] آل­عمران92.

[40] طه124.

[41] طه124.

[42] أمالي المرتضى ج‏2 ص82.

[43] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص192.

[44] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص192.

[45] شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ج‏3 ص192.

[46] رعد28.

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «و الذی بعثنی بالحق نبیا ان الحسین بن علی فی السماء اکبر منه فی الارض»[1] صدق رسول الله صلی الله علیه و علی اهلبیته المعصومین

خوب ایام ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا است امشب امام حسین را از نگاه خدا می‏خواهم معرفی کنم. خداوند امام حسین را چگونه می‏بیند؟ حالا اقوال بشر معصومین اولیا صلحا بماند، روایتی را من امشب تقدیم می‏کنم گرچه این روایت باید ساعت‏ها پیرامون کلمه به کلمه آن حرف زد. اما مختصرا هفت ویژگی اینها را کی می‏بینید ان شاء الله قیامت صحرای محشر چشم‏تان به این عبارت خواهد افتاد. حالا بشنوید تا قیامت.

روایت را مرحوم صاحب کمال الدین در کتاب کمال الدین نقل نموده رسول خدا می‏فرماید «و الذی بعثنی بالحق نبیا» به آن خدایی که من پیامبر را به حق به پیامبر برگزید یعنی به خدا سوگند اینجا رسول الله نبوت خود را هم می‏آورد توی کار، به آن خدای که من را به پیامبری انتخاب کرد به آن خدا سوگند «ان الحسین بن علی فی السماء اکبر منه فی الارض»[2] امام حسین رسول الله می‏فرماید در آسمان‏ها عظمتش به مراتب بیشتر از زمین است. شما هرچه ادب احترام تجلیل اکرام نسبت به امام حسین روی زمین می‏بینید قابل مقایسه با احترام ملائکه الله در ملکوت نیست. فرمایش فرمایش رسول خدا است. بعد پیامبر در ادامه حدیث «فی السماء اکبر منه فی الارض»[3] حسین بن علی در آسمان‏ها عظمتش بالاتر و بیشتر و والاتر از روی زمین است. بعد حضرت می‏فرماید: «فانه مکتوب عن یمین العرش»[4] یک نوشته‏ای است سمت راست عرش الهی این که گفتم قیامت خواهید دید سمت راست عرش الهی مکتوبی است که هفت ویژگی با قلم قدرت الهی برای امام حسین ثبت شده.

اول: «مصباح هاد»[5] امام حسین چراغ هدایت است. من اعتقادم این است که این حدیث نبوی رسول الله که «ان الحسین مصباح الهدی» برگفته از سخن خدا است. «مصباح هاد»[6] خدا می‏فرماید حسین بن علی چراغ هدایت است «مصباح هاد سفینه النجاه»[7] کشتی نجات است. روی این دوتا واژه من یک توضیحاتی گذرا عرض کنم محضر همه عزیزان.

امام حسین را پیامبر به عنوان مصباح الهدی خداوند «مصباح هاد»[8] چراغ هدایت نور و چراغ چه می‏کند؟ اصلا خود خداوند می‏گوید « اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[9] خدا نور است. پیغمبر نور است «سِراجاً مُنِيراً»[10] قرآن نور است اهل البیت نورند. امام حسین نور است. نور چه مزیتی دارد؟ یکی از مزیت‏های نور، نور عامل رشد و بالندگی است. ببینید در ظلمت چیزی رشد نمی‏کند. نباتات حیوانات انسان‏ها جامعه در پرتو نور شکوفایی‏ها رشد می‏کند. این یک.

نور عامل وحدت است. پراکندگی‏ها تشتت‏ها در ظلمت‏ها است. سابق در ورودی شهرها خروجی شهرها ما از پدران مان شنیده بودیم این‌ها یک جاهایی را نشان می‏دادند سقاخانه‏های محل حرکت چراغی روشن بوده که هر کاروانی که مقصدی داشتند آنهایی که زودتر می‏رسیدند آنجا توقف می‏کردند بقیه هم برسند باهم وارد شهر بشوند. جماعت می‏خواهد برود مسافرت افراد پراکنده است از قسمت‏های مختلف شهر می‏آمدند آنجا جمع می‏شدند کاروان کامل می‏شد حرکت می‏کردند. نور عامل اجتماع است. وحدت است. نور عامل نظم است. الآن در همین مسجد اگر این مکان تاریک محض بود ظلمت بود قطعا نشستن شما اینگونه شکل نمی‏گرفت. این جلوس حضار محترم با این نظمی‏که هست برگفته از نور است. نور عامل نظم است و نور عامل آرامش است. اضطراب در تاریکی‏ها است. قرآن هم خداوند را که مظهر نور است مظهر آرامش نمی‏برد. « الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‏»[11] یاد خدا شما را آرام می‏کند. خدایی که مظهر نور است موجب آرامش است. اینها ویژگی‏های نور است. امام حسین «مصباح هاد»[12] است یعنی هر کسی دنبال امام حسین رفت پیرو امام حسین باید وجودش منشا آرامش برای دیگران باشد. پیغمبر فرمود مسلمان واقعی کسی است که مسلمان‏های دیگر از دست و زبانش در امان باشد اگر یک وقت دید عامل اضطراب دیگران هستید روی اسلام تان تجدید نظر کنید.

اگر یک وقت دیدید بعضی‏ها از قلم تان میزتان موقعیت تان می‏ترسند بدانید آن مسلمانی که باید باشید نیستید. «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه»[13] مسلمان این است که در کنار او مسلمان‏های دیگر آرامش پیدا کنند نه اضطراب پیدا کنند. اعتماد مردم را جلب کنند نه بی اعتمادی رواج پیدا کند آنهایی که تابع امام حسین هستند باید وجودشان منشا آرامش باید وجودشان منشا رشد و شکوفایی در جامعه باید وجودشان منشا اتحاد و وحدت در جامعه آنی که حسینی است باید اختلافات را جمع کند نه اختلافات را زیاد کند. زبان قلم حضور فعل گفتار او منشا اتحاد بشود. و آن کس که حسینی است باید مظهر نظم در خانه و خانواده و جامعه باشد. این نکته اول نسبت به «مصباح هاد»[14].

نکته دوم: امام حسین «سفینه النجاه»[15] است کشتی نجات بشری است. کشتی چه می‏کند؟ من یک جمله را از حضرت لقمان حکیم بگویم که یکی از 114 سوره قرآن به نام حضرت لقمان است و خدا در سوره لقمان می‏فرماید لقمان حکیم است یک وقت من و شما به همدیگر می‏گوییم حکیم حلوا تقسیم می‏کنیم تعارف می‏کنیم حضرت علامه، یک وقت خدا می‏فرماید علامه، خدا می‏فرماید حکیم، «وَ لَقَدْ آتَيْنا لُقْمانَ الْحِكْمَةَ»[16] خدا می‏فرماید لقمان حکیم بود. لقمان یک پسر داشته نصیحت‏هایی نابی در تاریخ از لقمان نقل شده که بخشی از این نصیحت‏ها را ائمه نقل کرده در یک نصیحتی دنیا را برای پسرش به تمثیل می‏کشد می‏گوید پسرم «ان الدنیا بحر عمیق»[17] ببینید قاعده تمثیل این است که گاهی اوقات برای اینکه ذهن مخاطب به مطلب نزدیک بشود گوینده از تمثیل استفاده می‏کند. تا مخاطب مطلب را بفهمد. ببینید یک وقت می‏گویید آقا می‏سوزی ها. سوزش را به ذهنش خطور می‏دهد تا بفهمد تبعات این نزدیک شدن به این شیء خطرناک چیست؟ ظرف داغی است به فرزندت می‏گویی می‏سوزی. مثال می‏زنی تمثیل می‏کنی. لقمان دنیا را در این سخن تشبیه به یک دریای عمیق می‏کند. می‏فرماید پسرم «ان الدنیا بحر عمیق»[18] دنیا مثل دریای بسیاری عمیقی است که «قد هلک فیها عالم کثیر»[19] جمعیت‏های زیادی در این دنیا غرق شده‏اند خیلی‏ها آمدند ثروت غرق‏شان کردند ریاست غرق‏شان کرد شهرت غرق‏شان کرد. شهوت غرقشان کرد. زیبایی ساقط‏شان کرد. «قد هلک فیها عالم کثیر»[20] بعد می‏گوید پسرم اگر می‏خواهی در این دنیا به سلامت بگذری، سه چیز نیاز داری. یک کشتی مستحکم دو بادبان قوی سه آذوقه در کشتی. بعد می‏گوید پسرم «فاجعل سفینتک فیها الایمان»[21] کشتیت را ایمان به خدا قرار بده. «و شراعها التوکل»[22] بادبان کشتی به تعبیر امروزی‏ها موتور خانه کشتی بادبان را توکل به خدا قرار بده. یعنی حاج آقا نماز شب اگر خواندی توکلت پایینه به جایی نمی‏رسی می‏شوی مثل کشتی سرگردان روی آب. طرف می‏بیند همه مستحبات را انجام می‏دهد ولی توکل به خدا ندارد یک جایی که باید اعتماد به خدا کند نمی‏کند در خمس داد می‏لنگد در صدقه دادن می‏لنگد آقا دادیم کی می‏دهد؟ کی دست مان را می‏گیرد. نماز می‏خوانم ولی توکل به خدا ندارم. گاهی اوقات اعتمادم به پول در کارتم از اعتماد به وعده خدا بیشتر است هی امروز و فردا می‏کنی امیرالمومنین فرمودید مردم هی نگویید فردا و فرداها کارهای مان را ا نجام می‏دهیم یک وقت به خودت می‏آیی روی تخته تابوت در قبرستان دارد می‏برند تو را آن ساعت بیدار می‏شوی که دیگر بیداری نفعی به حالت ندارد.

ای که دستت می‏رسد کاری بکن

پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

لقمان می‏گوید پسرم بادبان حرکت ایمانت و کشتی ایمانت توکل است. توکلت را قوی کن. «شراعا التوکل و اجعل زادک فیها تقوی الله»[23] زاد و توشه‏ات را هم تقوا قرار بده. زاد و توشه در این کشتی پرهیزکاری است بعد لقمان می‏گوید اگر نجات پیدا کردی رحمت خدا نجاتت داده این هم نکته است. یعنی عزیزان هیچگاه نگویید نمازم نجاتم داد صدقاتم نجاتم داد کارهای خیرم نجاتم داد لقمان می‏گوید پسرم اگر نجات پیدا کردی رحمت خدا به دادت رسیده و اگر هلاک شدی گناهانت هلاکت کرده. حالا من برگردم این را مقدمتا عرض کردم برای تقریب اذهان محترمین به این توصیف پروردگار نسبت به امام حسین.

خدا می‏فرماید ویژگی دوم امام حسین «سفینه النجاه»[24] کشتی نجات است. چه نیازی به کشتی است مومن دنیا دریا است در کشتی ولایت امام حسین سوار نشدی غرق می‏شوی. «سفینه النجاه»[25] امام حسین کشتی نجات بشریت است. و سوم «امام غیر وهن»[26] لذا آنهایی که با امام حسین زد و بند دارند مرتبط هستند از ویژگی‏ها و فضائل اخلاقی سیدالشهدا کسب معارف می‏کنند گرچه من این را عرض کنم انصافا ما از این سفره پهن شده امام حسین شایسته استفاده نمی‏کنیم. بدون تعارف. یکی از علمای مسیحیت جمله دارد می‏گوید اگر ما حسین بن علی را در عالم مسیحیت داشتیم لفتحنا العالم! دنیا را فتح می‏کردیم. شما ببینید فرد به عشق امام حسین یک پرچم بالای سر در خانه‏اش می‏زند مردم با افتخار شرکت می‏کنند از همه اقشار طبقات اجتماعی تحصیل کرده دانشگاهی تاجر روحانی عالم جاهل پیر جوان همه با افتخار زانوی ادب در مجلس امام حسین و این دانشگاه حسینی می‏زنند این جاذبه جذب مردم هنر سیدالشهدا است که لطف خدا است. شما حالا اربعین سال گذشته و امسال به خاطر این شیوع بیماری کرونا متاسفانه آن برنامه پیاده‏روی تعطیل شد من از همین فرصت استفاده کنم سابق من عرض می‏کردم کسانی که علاقمند بودند به زیارت اربعین توانایی‌اش را نداشتند می‏گفتیم آقا پول دارید هزینه زیارت اربعین یک کسی را بده. خودت نمی‏توانی بروی یکی را بفرست. الآن می‏گویید اصلا راه بسته است شرایط بیماری اقتضا نمی‏کند به یاد امام حسین به نام امام حسین در اربعین قدمی‏بردارید. حالا اگر امکان تجلیل از جلسات سید الشهدا است مجالس دینی نشد به یاد و عشق امام حسین مشکل کسی را حل کنید. آقا من می‏خواستم اربعین این پول را هزینه کنم الان نشد شرایط مجلس گرفتن هم نیست یا ابا عبدالله هزینه این را می‏دهم به یک انسان نیازمند گرفتاری که در این دوران کرونا هم خیلی‏ها زمین خوردند. خیلی‏ها بیکار شدند. جوان‌هایی که از شغل‏شان جدا شدند. بیکاراند آبرو دارند. به عشق امام حسین انسان به اینها کمک کند یا ابا عبدالله ما می‏خواستیم هزینه کنیم حالا این پول را می‏آوریم اینگونه هزینه می‏کنیم در روایت داریم «ما لا یدرک کله لا یترک کله»[27] کاری که نمی‏توانید همه‏اش را انجام بدهید همه‏اش را ترک نکنید. حالا که نمی‏توانی کربلا بروی از خدمت به امام حسین در شهرت در روز اربعین غفلت نکن. خدا به تو ثروت داده؟ از این ثروتت در راه امام حسین و به یاد امام حسین در رفع مشکلات مردم و یقین بدانید کسانی که نیت‏شان را داشتند خدا ثواب رفتن را هم می‏دهد. «انما الاعمال بالنیات»[28] این را ما ان شاء الله در فرصت اربعین کار نباید تعطیل بشود. بارها افراد می‏آیند می‏گویند ما هر سال یک هزینه‏ای را برای زیارت می‏کردیم یا هزینه را می‏دادیم زائر می‏فرستادیم امسال نمی‏شود زائر هم فرستاد آقا نمی‏شود زائر فرستاد به یاد امام حسین کمک کن به شیعیان سیدالشهدا. کمک کنید به بیماران کمک کند به بدهکاران کمک کنید به گرفتاران به عشق امام حسین و به آن فرد هم بگوید این هدیه سیدالشهدا است. خوب امام حسین کشتی نجات است. قطعا کسی که در این کشتی قرار گفت از این خطر سقوط در این دریایی عمیق دنیا در امان می‏ماند. ریاست عزت ثروت قدرت این را زمین نمی‏زند آسیب نمی‏زند.

ویژگی سوم: «امام غیر وهن»[29] پیامبر فرمود به قلم قدرت الهی در سمت راست عرش الهی نوشته شده حسین پیشوای توانا است. امامی‏که هر کسی تبعیت از سیدالشهدا بکند موفقیت در زندگیش رقم می‏خورد گاندی آتش پرست مصلح هندوستان در کتاب خودش می‏نویسد مردم هندوستان من برای شما ارمغان جدیدی نیاوردم اگر هندوستان را از زیر یوغ بریتانیای کبیر نجات دادم راهی را پیمودم که آن شهید خفته در خون کربلا پیمود یک آقایی آتش پرستی مثل گاندی الهام می‏گیرد از روش و منش امام حسین یک کشور را نجات می‏دهد. سیدالشهد «امام غیر وهن»[30] مرامنامه امام حسین را ما در زندگیمان اجرا کنیم. امام حسین آموخت در دوراهی بین خود و خدا، خدا. در دو راهی بین فرزندت و خدا، خدا، در دوراهی بین خواهرت و خدا، خدا. در دوراهی بین دوستانت و خدا، خدا. همه چیز فدای خدا. «امام غیر وهن»[31] امامی‏است و پیشوایی است که تزلزل در رفتار او و گفتار مشاهده نشد. هرچه شهدا در کربلا بیشتر می‏شدند ا مام حسین راسخ تر و محکم تر. علی اصغر در آغوش امام حسین هدف تیر قرار می‏گیرد آقا قنداقه آغشته به خون علی را روی دست گرفت به پروردگار عرض کرد «هون علی»[32] آسان است برای من تحمل این مصیبت. چون شما می‏بینید. و برای شما است. «امام غیر وهن»[33] و باید شیعیان امام حسین هم همینطوری باشد شیعیان سیدالشهدا باید تاسی کند از فرهنگ شهدا. عباس دست راستش را می‏زند «والله ان قطعتموا یمینی انی احامی‏ابدا عن دینی»[34] دست چپ را می‏زند «یا نفس لا تخش من الکفار و ابشری برحمه الجبار»[35] ظاهرا این را در حالت وهب نقل می‏کنند دشمن محاصره‏اش کرد عمر سعد گفت زنده‎اش را برایم بیاورید. گفت «ما اشد صولتک»[36] خیلی این جوان با شجاعت و شهامت می‏جنگد هرچه می‏کردند نزدیکش نمی‏توانستند بیایند. اینقدر رشید و شجاع می‏جنگید که همه را نقش بر زمین می‏کرد از دور شروع کردند سنگ باران کردن می‏خواستند زنده‏اش را بگیرند مجروحش کنند دستگیرش کنند این تا دید سنگ می‏زنند لباس رزمش را کند زره را در آورد گفت سنگ می‏زنید بر بدنم بزنید. ما را با سنگ زدن تهدید می‏کنید؟ اینها تربیت یافته مکتبان بعضی‏ها با یک تهدید قالب تهی می‏کنند. تهدید به شهادت می‏کنند به استقبال شهادت مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تر. اینها تربیت یافته‏های مکتب امام حسین هستند «امام غیر وهن»[37] می‏دانید در عصر حاضر ما شهید حججی این فیلم لحظه شهادتش را در این فضای مجازی نشان دادند این داعشی ملعون خنجر درآورد می‏خواست سر حججی را ببرد در آن لحظه آخر داشت خنده می‏کرد. تبسم می‏کرد التماس ابدا. عجز. این تربیت یافته امام حسین است. به ما می‏گویند می‏گذاریمت کنار. می‏گوییم ما دیگر حرف نمی‏زنیم پرتت می‏کنیم؟ دهن را می‏بندیم این پیرو امام حسین است. حاجی چرا حرف نمی‏زنی می‏گوید دشمن پیدا می‏شود بدشان می‏آید. دلگیر می‏شوند. پیرو امام حسین این است؟ «امام غیر وهن»[38]

نکته دیگر «و عز»[39] امام حسین مظهر عزت است هر کس دنبال امام حسین برود عزیز است. «و فخر»[40] پیروان سیدالشهدا مظهر فخر هستند. «و بحر علم»[41] امام حسین دریای علم است. آنهایی که دنبال کسب معارف و فضائل هستند سیدالشهدا. و ویژگی هفتم «و ذخر»[42] ذخیره الهی سیدالشهدا است. یا رحمت الله الواسعه، عرض کردم اینها را من تلگرافی عرض کردم حالا این فرازها باید بحث بشود. علم اصلا چیست؟ ما علم و سواد را قاطی کردیم نوع چیزهای که ما می‏آموزیم جنبه سواد دارد جنبه علم ندارد. علمی‏که خدا می‏فرماید من معلم هستم. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ»[43] علمی‏که پیغمبر مروج آن است. «(الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَم»[44] آن علم چیست؟ باید دید امام صادق علم را چگونه تعریف می‏کند امام صادق فرمود علم یعنی خود شناسی خدا شناسی وظیفه شناسی دشمن شناسی. هر که به اینها رسیده عالم است. خوب بسنده کنم. از یکی از تربیت یافتگان مکتب سیدالشهدا من یک خاطره نقل کنم بعد توسل. خدا رحمت کند آیت الله العظمی‏اراکی سال 1364 سی و شش سال قبل. امام در قید حیات بودند مجله حوزه علمیه قم یک مصاحبه مفصلی با ایشان کرده بود متن مصاحبه هم شاید 18 – 19 صفحه‏ای از آن مجله مصاحبه ایشان بود. خاطراتی ایشان از اساتید خودش در گذشته نقل کرده بود من جمله آیت الله آقای میرزا جواد آقای ملکی تبریزی آیت الله آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی آیت الله حاج شیخ محمد علی شاه آبادی. از آقای شیخ عبدالکریم موسس حوزه علمیه قم استاد امام شخصیت بزرگ و عظیم اسلامی‏آیت الله اراکی فرموده بود حاج شیخ عبدالکریم تولدش ادامه زندگی‏اش و وفاتش عجیب بود. آمدنش رفتنش بودنش. تولد و وفات باشد طلبتان.

 دوتا داستان مفصل ایشان نقل می‏کند که اصلا چرا آقای شیخ عبدالکریم تولدش عجیب بود چه شد این درس در آن است. وفاتش عجیب بود این هم بماند. اما ادامه زندگی بودنش این را من می‏خواهم بگویم ایشان فرموده بودند استاد ما آقای حاج شیخ شاگرد میرزای شیرازی در سامرا بود میرزا محمد حسن شیرازی محرّم تنباکو میرزای اول. مرحوم حاج شیخ بعد از اینکه به درجات عالیه اجتهاد می‏رسد و به آن مدارج علمی‏که آمدند ایران و در قم در اراک حوزه را از اراک آوردند قم شدند بنیان‌گذار حوزه علمیه شیعه در قم. که به جرئت من عرض می‏کنم امروز در حوزه علمیه قم تمام کسانی که به نشر معارف اهل‌البیت مشغول هستند به عبارتی مرهون و مدیون حاج شیخ عبدالکریم هستند حاج شیخ حوزه را کرد مرکز. مرکز فقاهت در اراک بود حاج شیخ آورد قم. و قم را گسترش داد. آقای حاج شیخ عبدالکریم زمانی که سامرا بوده دوران طلبگی برای شاگردانش و من جمله آیت الله العظمی ‏اراکی نقل کرده بود که ما روزهای پنجشنبه که می‏شد صبح از سامرا راه می‏افتادیم می‏رفتیم کربلا خودمان را می‏رساندیم کربلا که شب جمعه کربلا زیارت امام حسین کنیم جمعه هم بر می‏گشتیم شنبه در درس استاد میرزای شیرازی شرکت کنیم. این برنامه هفتگی ما بود. یک آقای سید جوادی بود سید جواد کلیددار که ایشان باغی داشته در کربلا سید جواد من پسرش را دیده بودم حالا نمی‏دانم آقایان هم دیده بودید ایشان را سید جواد کلیددار آقا سید عبدالعزیز آل طعمه. آقا سید عبدالعزیز اواخر عمرش شیراز هم آمد بعد از سقوط آمد یک جلسه شیراز با آیت الله والد جلسه داشت این می‏گفت من بچه دوران پیری پدرم بودم یک برادری هم ایشان داشت آقا سید عبدالرسول آل‌طمه که صدام در بین الحرم کربلا برادر ایشان را اعدام کرد پدر ایشان آقا سید جواد کلیددار بود که باغی داشت در کربلا، طلابی که از سامرا می‏آمدند کربلا آقای آقا سید جواد گفته بود که آقایون برای استراحت اگر می‏خواهید این باغ در اختیار شما است بروید داخلش زندگی کنید یک روز دو روز هستید بهره ببرید. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم فرموده بود ما که پنج شنبه‏ها حرکت می‏کردیم ظهر می‏رسیدیم کربلا حرم امام حسین یک زیارت بعد می‏رفتیم باغ سید جواد آنجا یک استراحتی غذایی می‏خوردیم عصر آماده می‏شدیم می‏آمدیم حرم سید الشهدا زیارت و شب جمعه تا صبح داخل حرم. بعد فردا صبح هم آماده می‏شدیم برای برگشت به سامرا. می‏گوید یک شب سه شنبه بود اینها را آیت الله العظمی‏اراکی نقل فرموده شب سه شنبه بود در سامرا شب خواب دیدم هاتفی در عالم خواب به من خطاب کرد شیخ عبدالکریم حائری تا سه روز دیگر بیشتر زنده نیستی. از خواب بیدار شدم خدایا این چه خوابی است؟ البته پیغمبر فرمود بعد از من وحی قطع می‏شود مبشرات می‏ماند عرض کردند یا رسول الله مبشرات چیست؟ پیغمبر فرمود خواب مردان صالح و زنان صالحه که یک جزء از هفتاد جزء وحی است. یک وقتی در خواب آینده‏ات را نشانت می‏دهد یک تذکراتی می‏دهند البته در خواب چند چیز مهم است ببینده خواب کیست؟ موضوع خواب چیست؟ زمان خواب چه زمانی است؟ اینها مهم است مرحوم حاج شیخ فرموده بود من صبح سه شنبه خودم را با درس و بحث مشغول کردم چهارشنبه هم خودم را با درس و بحث مشغول کردم که از فکر این خواب بیایم بیرون روز سوم که روز پنج شنبه بود ما طبق برنامه هفتگی با طلاب حرکت کردیم آمدیم کربلا رفتیم حرم سیدالشهدا ظهر یک زیارتی و رفتیم باغ سید جواد حالا آنجا غذایی بخوریم نهاری بخوریم یک دفعه بعد از ظهر پنج شنبه سرمای عجیبی تمام وجود من را یک دفعه گرفت. لرزش بر اندامم افتاد که همزمان تمام قدرت و نیروی من هم ساقط شد. شدم مثل یک چوب فقط از سرما می‏لرزیدم به خودم. رفقا هر چه وسایل گرم کننده داشتند آوردند روی من انداختند هی سرد می‏شدم می‏گفتم سرما سرما گفتند چی شد یکدفعه شما اینطوری شدید؟ ببینید خدا گاهی اوقات فتیله را بکشد پایین کرونا را می‏بینید؟ کرونا درس توحید است. یک کسی به ما گفت امام زمان چطور می‏خواهد جلو این تکنولوژی دنیا بایستد گفتم خدا با کرونا نشان داد. یک ویروس نادیدنی با یک ویروس دنیای بشریت فلج شده خدا نمی‏تواند ولی خود را بیاورد از او حمایت کند؟ سلاح هسته‏ای را مطرح می‏کنید؟ امروز این دینای متمدن مترقی مدعی در برابر کرونا سر تسلیم فرود آورده ثروتمندش مسئولش عالمش جاهلش زنش مردش پیرش جوانش، اروپایی آسیایی آفریقایی این قدرت خدا است. پری لیوانش را هم ببینید درس است. بشر خدا یادت نرود بشر ضعیفی. بشر عاجزی. بشر وابسته ای لحظه ای به خودت واگذارت کنند کارت تمام است. حاج شیخ عبدالکریم می‏گوید یک دفعه یادم خواب شب سه شنبه افتادم به رفقا گفتم دیگه اینجا نگهم ندارید سریع من را ببرید کربلا. گفت ما را روی فرشی خوابندند چهار گوشه فرش را گرفتند حرکت دادند گفت ما را اوردند یک خانه ای بود در کربلا که آنجا وارد می‏شدیم یک اتاقی داشت طبقه فوقانی که وقتی پنچره این اتاق باز می‏شد بارگاه امام حسین نمایان می‏شد گفت من را آوردند در آن اتاق و گفتند پنجره را هم باز کن دیگر کاری نمی‏توانستم انجام بدهم یک چوب خشک و از سرما به خودم می‏پیچیدم گفت پنجره را که باز کردند یک نگاه نظرم افتاد به گنبد و بارگاه سید ا لشهدا یک جمله گفتم دیگر چیزی نتوانستم بگویم درود بر مصباح هدایت و سفینه نجات. گفتم یا ابا عبد الله جوانم برای آخرتم هنوز کاری نکردم یک فرصتی دوباره به من بدهید گفت این را که گفتم دیگر رفقا را ندیدم. دیدم تنهای تنها هستم ملک الموت وارد شد گفت شیخ عبد الکریم چته؟ گفتم تمام بدنم درد می‏کند. گفت شروع کرد از پایین پا دست کشیدن حالا جان همه را یک جور نمی‏گیرند بعضی‏ها را داریم وقتی جانش را می‏گیرند مثل گوسفندی که زنده زنده پوستش را می‏کنند به خواب آمدند گفتند بعضی‏ها را یک دسته گل می‏آورند می‏گویند بو کن ببو و بمیر. فرق می‏کند تا چیکار کردی چگونه ببرندت. با چه شکلی بیایند سراغت. موقع مردن بازتاب اعمال دنیایی ما است. ملک الموت هر قدر پول بدهید آش می‏خورید. هر جور زندگی کردید می‏برندت. گفت ایشان به شکل یک جوانی آمد دست کشید روی پای ما همینطور که دست می‏کشید این درد از بدن می‏رفت بیرون بدنم آرام می‏شد رسید به نیم تنه. یک دفعه دیدم یک پیکی دیگری رسید گفت دست نگهدارید سید الشهدا نزد بارگاه ربوبیت واسطه شده‏اند و خدا به عظمت حسین بن علی عمر دوباره‏ای به شیخ عبدالکریم حائری عنایت کرده گفت تا این را پیک دوم گفت ملک الموت دست را برعکس برگرداند دوباره دست آمد به سمت پا درد آمد به بدن. آمد حس آمد تا رسید سر انگشتان پا. حضرت ملک الموت با آن

پیک مامور از اتاق خارج شدند می‏گوید تا خارج شدند یک حرکتی کردم دیدم پارچه ای روی تنم انداخته اند دوتا انگشت شصت‏هایم را رفقا بستند. آدابی که برای شخص متوفی و محتضر رعایت می‏کنند پا را به قبله دراز کردند همه داشتند گریه می‏کردند یک وقت یکی از دوستانم گفت گریه نکنید حاج شیخ زنده شد. 14 – 15 حاج شیخ عبدالکریم یک ضعف مفرطی داشته مال این نزع جان مختصر بعدها که این فقیه بزرگ از سامرا آمد ایران از اراک آمد قم. در حالات حاج شیخ عبدالکریم نقل می‏کنند روزهای عزاداری امام حسین مثل عاشورا تاسوعا اربعین حاج شیخ با پای برهنه گاهی اوقات عمامه را از سر بر می‏داشت به دنبال عزادارها راه می‏افتاد بعضی‏ها می‏گفتند آقا دون ‏شان شما است شما فقیه اول عالم اسلام هستید پا برهنه کردید عمامه از سر بر می‏دارید فرموده بودی چه می‏گویید من زنده شده حسینم.

ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند، با خبران غمت بی خبر از عالمند

به یاد آنهایی که کنار شما یا حسین می‏گفتند و رفتند

به یاد مرحومه مغفوره شیرازی همه اصحاب این مسجد منسوبین به این جمع.

هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت، سوختگان غمت با غم دل خرمند

حسین جان

خاک شهیدان توست تاج سر بوالبشر، کاین شهدا تا ابد فخر بنی آدمند

نفس‏هایت را آزاد کن جانم حسین جانم حسین ای جان جانانم حسین

به یاد همه درگذشتگان

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

این هم زبانحال جمع حاضر به آقا بگم

حسین جان

گر از درت دورم کنی

برگو کجا رو آورم

جایی ندارم رو کنم

جز بر تو ای باب کرم

جانم حسین، جانم حسین، ای جان جانانم حسین

یکی از شهدای کربلا یک غلامی‏ترکی است غلام است ترک است کسی را ندارد وقتی داشت شهید می‏شد امام حسین همان کاری که با علی اکبر کرد با این غلام کرد. یعنی مردم در خانه ما غلام ترک هم مثل علی اکبر برای ما عزیز است. این غلام چشمانش را بسته بود داشت شهید می‏شد یک وقت آقا نشستند «جلس عند راسه و وضع خده علی خده»[45] چهره به چهره غلام گذاشت یک وقت غلام چشمانش را باز کرد «ففتح عینیه و رای الحسین علی راسه»[46] یک وقت دید مولا آمده حسین آمده یک تبسم کرد، جان داد. یعنی آقا من قابل نبودم صورت من کجا صورت حسین کجا همه بگوییم یا حسین

الا لعنت الله علی القوم الظالمین، و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، اللهم تقبل منا، و من اهل مجلسنا، و من الموسسین المحترمین

 

[1] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[2] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[3] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[4] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[5] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[6] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[7] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[8] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[9] . نور 35.

[10] . احزاب 46.

[11] . رعد 28.

[12] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[13] . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 362.

[14] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[15] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[16] . لقمان، 12.

[17] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.

[18] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.

[19] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.

[20] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.

[21] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.

[22] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.

[23] . تفسیر القمی، ج 2، ص 164.

[24] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[25] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[26] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[27] . قرب الاسناد ص 10

[28] . مصباح الشریعه، ص 53.

[29] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[30] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[31] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[32] . اللهوف علی قتلی الطفوف، ص 117.

[33] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[34] . در سوگ امیر آزادی، ص 257.

[35] . در سوگ امیر آزادی، ص 258.

[36] . تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2، ص 287

[37] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[38] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[39] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[40] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[41] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[42] . کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 365.

[43] . بقره، 282.

[44] . علق، 4 - 5.

[45] . تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2، ص 300.

[46] . تسلیه المجالس و زینه المجالس، ج 2، ص 300.

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه