استاد حدائق روز جمعه 5 شهریور 1400 مصادف با هجدهمین روز از ماه محرم در منزل آقای شهریزی به بیان ادامه مباحث "سبک زندگی مهدوی" پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال سیدنا و مولانا جعفربن محمد الصادق «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ حُبَّنَا وَ مُوَالاتَنَا وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ طَاعَتَنَا أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنَّا فَلْيَقْتَدِ بِنَا فَإِنَّ مِنْ شَأْنِنَا الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[1]

خوب روز پایان مجلس و محفل، من به سهم خودم تشکر کنم هم از عزیزانی که مجلس را برپا کردند، جناب آقای شهریزی و آقازاده‌هایشان خصوصا جناب آقای حاج مهدی شهریزی که اهتمام ویژه نسبت به برپایی مجلس سیدالشهدا داشت. گرچه قصد این عزیزان این بود که مجلس اربعین گرفته شود، یعنی چهل روز ادامه پیدا کند، امروز هم با ناراحتی و نگرانی و اشک به من گفتند حاج آقا روز آخر است. بخاطر وضعیت شیوع کرونا و رعایت سلامتی جان مردم، ولی همین اندازه واقعا شایسته‌ی تقدیر است که در این دهه‌ی اول محرم که خیلی از هیئت‌ها تعطیل شد، چون حالا شرایطش را نداشتند، امکاناتش نبود فضا مناسب نبود. محیط مناسب با برپایی مجلس برایشان ظرفیت نداشت، ایشان از این ظرفیت واقعا استفاده کرد. حُسن کار این است که سیدالشهدا از حال همه‌مان باخبر است، می‌دانند کی آمد، کی چکار کرد؟ شرکت کردی، اهتمام دادی؟ این‌ها آنجا گم نمی‌شود، در خانه‌ی آنها حساب دقیق است، یک چوب کبریتشان هم حساب دارد. حالا خاطره‌ای اگر شد پایان سخنرانی‌‌ام عرض می‌کنم، جریانی که مرحوم آیت الله والد خودشان نقل می‌کردند از آن کسی که برای مرحوم جدمان نقل می‌کرد.

خوب تشکر می‌کنم از این خانواده‌ی محترم، و از همه‌ی عزیزانی که اهتمام دادید شرکت کردید رونق بخشیدید با حضور خودتان، وقت گذاشتید سیدالشهدا برایتان وقت می‌گذارد، خواهید دید. دیروز عرض کردم این آقای نجفی از رفقای ما سه روز در کما بود برزخ را نشانش دادند. گفت حاج آقا اشتباه کردم برگشتم. این علاقه‌ی خاصی هم به امام رضا داشت و دارد، گفت یک وقت در همان عالم برزخ که همه چیز را می‌دیدم یک پیکی از طرف امام رضا آمد گفت آقا می‌فرماید می‌خواهی بمانی یا برگردی؟ گفت اشتباه کردم سه بار زدم روی سینه‌ام گفتم می‌خواهم برگردم برگردم برگردم. یکدفعه چشم‌هایم را باز کردم دیدم بیمارستان بعد از عمل مغز، چشم‌هایم را باز کردم دکتر‌ها همه متعجب که این برگشت! گفتند این باید شش ماه در کما بماند. معجزه‌هایی برایش اتفاق افتاد.

گفت آقا آنجا عالم برزخ سلطنت سلطنت امام حسین است. گفت نمی‌دانید حضرت چه می‌کند با کسانی که در دنیا برایش قدم برداشتند. وقت گذاشتید، کار کردید، اشک ریختید، هزینه کردید؟ آنها خاندان کرمند، «عادتکم الاحسان سجیَّتکم الکرم»[2]

جناب آقای شهریزی سربلند باش که نیت داشتی اگر شرایط مقتضی بود تا پایان ماه صفر بساط را پهن کنی. این بساط برای یک دهه نبود، این زحمتی که عزیزان کردند محیط را آراسته کردند و آماده کردند، و خدا از دل این‌ها باخبر است که اگر شرایط نبود، تلخی و سختی کرونا نبود، قطعا این مجلس را ادامه می‌دادند. خدا انشاءالله از این عزیزانمان قبول بفرماید، به شایسته‌ترین وجه.

داد حق را قابلیت شرط نیست، بلکه شرط قابلیت داد اوست.

این نکته اول.

نکته دوم: یک تذکری دادند سرکار خانم آروین، که از بانوان متدینه و دلسوز. اشاره کردند که کودک 14 ساله‌ای است، نیاز به عمل چشم دارد، ظاهرا پدرش هم زندانی است، پدر زندان است، بچه نیاز به عمل چشم دارد، گفتند حالا اگر کسی موفق است، این هم باب توفیقی است، اگر کسی دارد این‌ها مال خداست، خدا داده بعد هم باید بگذارید و تشریف ببرد. همین‌که جناب آقای کیخواه اشاره کردند، مرگ اگر یادمان نرود امیرالمومنین می‌فرماید می‌خواهید در کارهای خوبتان سبقت بگیرید، مردن یادتان نرود. کسانی که مرگ را فراموش نمی‌کنند کارهای خوبشان زمین نمی‌ماند، نماز قضا ندارند، خمس نپرداخته در کارنامه‌اش ندارد حج تعطیل شده ندارد. این مرگ باورش است. روضه‌ی امام حسینش تعطیل نمی‌شود، می‌گوید شاید روز آخر بود دیگر نتوانستم بیایم. اوراق گذشته زندگی‌اش را که ورق می‌زند خوشحال است، می‌گوید با شرمندگی جلو نیامدم، در حد توانم استفاده کردم. این هم یک نکته.

الحمدلله همه حاضرین در مجلس وجود خیرید. دو سه نفر از متدینین محترمین، این‌ها هم گرفتاری مسکن دارند، در این آشفته بازار مسکن که بعضی‌ها بد عمل کردند، بد امتحان پس می‌دهند، در این کرونا، نیازی هم ندارد، بیچا‌ره‌ی مستاجر را پا گذاشته روی حلقومش که اینقدر بده یا بلند شو. خوب مومن نیاز داری، خودت محتاجی، احسان کن، ارفاق کن، انصاف داشته باش، بعضی‌ها هم به بنده گفتند که اگر کسی جایی اجاره مختصر در حد خودمان هم می‌دهیم، اگر خانه‌ای دارد اتاق خالی هم دارد بدهد دست ما یکسال، آقا شما بنشین شما استفاده کن، این هم می‌شود صدقات زندگی. رایگان هم نمی‌خواهد بدهید، با یک هزینه‌ی کمتری. فرد متدین است، این مکان خالی افتاده، خوب این بنده خدا استفاده کند، هم خیری به شما می‌رسد در دنیا و آخرت، هم خیری به آن بنده‌ی خدا. این را هم عزیزان در نظر داشته باشید، خدا توفیق خدمت را به نحو شایسته به همه‌ی ما در این فرصت‌های باقیمانده‌ی زندگی عنایت کند، صلوات غرّاتری ختم کنید.

خوب موضوع بحث مجلس سبک زندگی مهدوی بود، امروز وارد یک فراز جدیدی می‌خواستیم شویم که آقای شهریزی گفتند شب آخر است من دیگر وارد نمی‌شوم، چون این فراز حداقل هفت هشت جلسه بحث دارد و بحث بسیار مهمی هم هست، مسئولیت جوانی. من کلی عرض می‌کنم بحث را وارد نمی‌شوم، حدیث امام صادق را عرض می‌کنم، انشاءالله این جای دیگری یک فرصت دیگری. بالاخره چون مطالب بنا شد پیاده شود و بعد تدوین شود، فقط حضرت در دعای شریف برای جوان‌ها دو چیز را از خدا می‌خواهد. «و علی الشباب بالانابة و التوبة»[3] خدایا به جوان‌های ما توفیق انابه و توبه را بده، انابه یعنی سرزنش کردن خود، خودتان خودتان را سرزنش کنید خوب است. سرزنش خودتان توسط خود شما رشد می‌آورد. ذلت شما نزد خود شما ارزش است، ذلت نزد مردم ذلت است. این دعا دعای حضرت زهرا است، این هم مزد آمدن روز آخر روضه‌تان. دعا را اینجوری بکنید، این دعا از دعاهایی است که حضرت زهرا در نافله‌اش می‌خواند «اللهم ذلِّل نفسی عند نفسی و اذِّن شأنک عند نفسی» منبع یافت نشد خدایا خودم را در خودم پایین بیاور. خودت را در خودم بالا ببر. در خودم ذلیل باشم، آقای مهندسی دکتری فرماندهی آیت اللهی اول تاجر بازاری، در خودت بیا پایین، ذلیل شو در خودت. اما از خدا بخواه که یک چیزی در خودت لحظه به لحظه بالا برود و آن خداست. به موازات این پایین آمدن در وجودت بالا رفتن عظمت خدا اتفاق بیفتد. جوان روحیه‌ی انابه باید درش باشد، خودش را سرزنش کند، یک جایی خطایی کرد حرفی زد کاری کرد، خودش خودش را توبیخ کند. امیرالمومنین علیه السلام می‌فرمایند «فهم لأنفسهم متَّهمون»[4] متقی، آدم باتقوا کسی است که خودش خودش را سرزنش می‌کند و متهم می‌کند قبل از اینکه دیگران بهش بگویند چرا اینکار را کردی؟ او می‌گوید چرا این حرف را زدی، چرا این برخورد را کردی؟ قبل از اینکه بهش بگویند حاج آقا کارت درست نبود، خودش به خودش می‌گوید کارم درست نبود. إنابة یک، ضرورت جوان‌ها؛ توبه دو ضرورت جوان‌ها. جوان باید اهل توبه باشد. حالا این‌ها بحث‌هاست، آیات و روایات فراوان، دو تا بحث کلی کلیدیِ حساسِ کاربردی امروز، بحث اول، عوامل شکوفایی جوان، یک، از دیدگاه روایات و آیات که بیش از ده مورد داریم جوان اگر می‌خواهد شکوفا شود این‌ها را باید انجام دهد. و موانع شکوفایی جوان که امروز بعضی از جوان‌های ما مبتلا شدند. چرا یک جوان رشد نمی‌کند، چرا آن که باید بشود نمی‌شود؟ مانع در زندگی‌اش چیست، آسیب چه بوده؟ کجا را باید بفهمیم. عرض کردم این بحث است که ساعت‌ها باید پیرامونش روایات و آیات را بحث کرد. این حدیث را بگذار با وقت دگر.

اما روز جمعه است، روز پایان مجلس، من انتظارات ولایت را از امت، به اعتبار اینکه جمعه است را تلگرافی عرض می‌کنم. این حدیث نورانی رئیس مذهب، آقا امام صادق قرائت شد، حضرت می‌فرماید «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ حُبَّنَا وَ مُوَالاتَنَا»[5] خداوند محبت ما را و ولایت ما را بر شما واجب قرار داد. باید ما را دوست بدارید. هیچ‌کس امروز روی کره‌ی زمین به اندازه‌ی امام زمان ما را دوست نمی‌دارد. بالاتر از امام زمان خداست. یک کسی آمد گفت آقا خدا ما را رها کرده. گفتم خدا تو را رها کرده؟ در خودت رجوع کن ببین خودت را چقدر دوست داری؟ حداقل حب ذات داری برای خودت پدرت مادرت عزیزت فرزندت، گفتم این را روی کاغذ بنویس، محبت خودم به خودم ضربدر بی‌نهایت می‌شود محبت خدا. کی ما خودمان را به اندازه‌ی خدا دوست می‌داریم؟ حضرت موسی کلیم الله به خدا عرض کرد خدایا، فرعون وظیفه‌ی بندگی‌اش را انجام نمی‌دهد رزق را رویش ببندید، بگذاریدش در تنگنای زندگی تا آدم بشود. این خداست، خدا وحی کرد موسی فرعون وظیفه‌ی بندگی‌اش یادش رفته، ما که وظیفه‌ی خدایی‌‌مان را فراموش نمی‌کنیم. او بد می‌کند، کریمان با بدان هم بد نکردند. وسط رود نیل فرعون داشت غرق می‌شد، نفس آخر بود موسی را در حاشیه‌ی رود نیل دید. یا موسی نجِّنی موسی به دادم برس، کار تمام حضرت موسی فقط صورت برگرداند، نگاهش نکرد، امواج خروشنده‌ی نیل فرعون و قبطی‌ها و همه را غرق کرد، جبرئیل نازل شد. موسی، خدا می‌فرماید چرا جواب فرعون را ندادی، این خداست! از تو کمک خواست. عرض کرد پروردگارا فرعون یک آدم دیکتاتور فاسد قاتل، هم از نظر عقیده هم از نظر رفتار، خطاب شد موسی، به عزت و جلالم قسم اگر فرعون همان لحظه من را صدا زده بود جوابش داده بودم. از خدا بخواهید کارتان به غیر خدا نیفتد. واگذار به خودتان هم نشوید. «الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة عینٍ ابدا»[6]

خوب امام زمانی که امروز من و شما را از خودتان بیشتر دوست می‌دارد نباید این امام زمان را دوست بداریم. امام زمانی که بچه‌هایتان را از خود شمای پدر و مادر بیشتر دوست می‌دارد این حضرت را نباید از خودت بیشتر دوست بداری! ولی نشناختیم حضرت را. امامی که رأفتش بر بشریت می‌رسد، امام زمان است، پیشوای زمان است، ولی‌عصر است.

لذا اینکه امام صادق می‌فرماید محبت ما واجب است، یعنی ما شما را از خودتان بیشتر دوست می‌داریم، باید ما را دوست بدارید، از ما اطاعت کردید به سعادت می‌‌رسید. این اطاعت واجب است. بارها من این را عرض کردم، در این دنیایی که می‌بینید تزویر و ریا و نیرنگ و دروغ و خُدعه فرا گرفته بخشی از جوامع بشری را، این را من بارها عرض کردم، یک دستور از دستورات الهی، چه از اوامر و چه از نواهی، و یک روایت از روایات معتبره‌ی معصومین علیهم السلام، کسی نمی‌تواند دست رویش بگذارد بگوید آقا این آیه این روایت این حرام این حلال اگر نبود، جامعه وضعش بهتر بود. شما یک قال الصادق، یک حدیث معتبر از امام صادق امیرالمومنین و رسول الله بیاورید و بگویید آقا این حدیث امروز جواب نمی‌دهد کاربرد ندارد.

امروز مردم از چی دارند آسیب می‌بینند؟ از دینداری، از خداپرستی؟ اگر کسی هم ادعای دینداری می‌کند و احتکار می‌کند دروغ می‌گوید دیندار است. این خودش را بازی داده، این عادت است، آدمی که دین دارد  خداترس است. آن مسئول دیندار با ارباب رجوع با تکریم برخورد می‌کند. حالا بنده محاسنی هم دارم، محاسن که نشانه‌ی دین نیست، عملکرد بیانگر دینداری است. یک انسان متدینِ معتقد به خدا و معاد شما پیدا کنید بگویید آقا این در زندگی ظلم کرد، در جامعه به مردم ظلم کرد، اجحاف کرد، ابداً! یک روایت که آقا این بدرد امروز نمی‌خورد، کدام آیه قرآن از مسلّمات آیات روایات، شما می‌توانید امروز اشاره کنید به او بگویید این علم امروز دانش امروز می‌گوید آقا این جواب نمی‌دهد!

«أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ حُبَّنَا وَ مُوَالاتَنَا وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ طَاعَتَنَا»[7] ولایت اهلبیت واجب است، این قسمت اول حدیث، قسمت دوم حدیث امام صادق می‌فرماید ما یک انتظاراتی از شما داریم. امام زمان از ما چه انتظاری دارد؟ در این جلسات ما می‌آییم به کجا برسیم؟ حضرت می‌فرماید «إنَّ اللهَ تبارَکَ و تعالَی أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ حُبَّنَا وَ مُوَالاتَنَا وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ طَاعَتَنَا أَلَا فَمَنْ كَانَ مِنَّا فَلْيَقْتَدِ بِنَا»[8] ‌هر کسی خودش را از ما می‌داند، به ما اقتدا کند پیروی کند، بیاید دنبالمان. می‌گوییم از امام زمانیم، حضرت می‌فرماید اینجوری باش. امام صادق را دوست می‌داریم سیدالشهدا را دوست می‌داریم، اقتدا کنیم در گفتار و رفتار، کجا، کجاها دنبال اهلبیت برویم؟ سه جا را خصوصا امام صادق می‌فرماید. حضرت می‌فرماید ما خاندانی هستیم که از شأن ما ، پاکی است، ترک حرام است، ما حرام در زندگی‌مان نیست. حرام در همه‌ی ابعاد زندگی، حرام در گفتار حرام در نوشتار، حرام در دیدار، حرام در خلوت، حرام در درامد حرام در روابط. آنکه می‌گوید من امام زمانی‌ هستم، نباید حرام انجام بدهد. امام زمان مظهر پاکی است، دوستداران حضرت باید پاک باشند، بنده زیارت جامعه بخوانم، غیبتم هم الی ماشاءالله، خودم را بازی دادم. نماز شبی بلند شوم بخوانم، آقایی به من می‌گفت من شب‌هایی که نماز شب بخوانم روزها اعصابم خورد است، زندگی را به زن و بچه تلخ می‌کنم. گفتم خداوکیلی بخواب تا اذان صبح، من قیامت جواب می‌دهم من جواب می‌دهم، بخواب، مردم آزاری نکن اگر نیم ساعت شب‌ زنده‌داری بداخلاقت می‌کند. دلیل هم برایش آوردم، گفتم نماز شب مستحب است. تندخویی و توهین به مردم حرام است. بخاطر یک کار مستحب خودت را در حرام نینداز. انَّ دفع المفسدة أولی من جلب المنفعة، نماز شب باید تو را به خدا نزدیک‌تر کند. روابطمان در خانه‌مان با بچه‌هایمان با مردم با دیگران، اخلاق ما، این عبادت است این بندگی است. امام صادق فرمود ورع انتظار اول است.

خدا رحمت کند علامه‌ی فیض کاشانی، ملا محسن، که سالیان زیادی هم در شیراز مدرسه منصوریه بود و شاگردی کردیم. اشعار فراوانی ایشان دارد نسبت به امام زمان، در یک بیت می‌گوید که گفتم

روی خوبت از من چرا نهان است، گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است

تو نمی‌بینی ما که هستیم. گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است. خانمی بود عیال مرحوم آیت الله آقا سید موسی کشفی، نمی‌دانم در جمع کسی آقا سید موسی کشفی را دیده؟ از علمای بزرگ بود در نجف، سال 54 خدا لعنت کند صدام و حزب بعث خیلی از را علما را از نجف بیرون کردند، ایشان و خانواده و بچه‌هایش آمدند شیراز در آستانه‌ی حسینی یک خانه‌ای برایش تهیه کردند، امام جماعت در حرم سید علاءالدین حسین هم بود، از علمای بزرگ، من قبل از انقلاب، یک نوجوانی بودم، با مرحوم آیت الله والد می‌رفتیم خدمت ایشان، حاج آقا خیلی به ایشان علاقه داشت. یک خانمی داشت ایشان، مربی قران معلم قرآن که در نجف تفسیر قرآن می‌گفت برای خانم‌ها، شیراز هم که آمد در خیابان حسینی در همان منزلشان تفسیر می‌گفت. خانمشان فوت کرد، این را من خودم دیدم. یک کتاب دعایی داشت، کتاب دعای خودش بود که این حالا دست همه کس نبود. داماد ایشان، جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج سید حجت کشفی، به حاج آقا نشان داد گفت آقا لای کتاب دعا یک یادداشت دیدیم دو مرتبه خدمت حضرت در خانه رسیده بود. تاریخ نوشته بود، یکیش این بود. در روز یازدهم رجب المرجب، پنجشنبه عصر در منزل خدمت آن امام غائب رسیدم.

گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است!

بارها هم حضرت پیغام دادند به شیعیان ما بگویید دنبال ما نمی‌خواهد بگردید، آنگونه زندگی کنید که ما می‌خواهیم ما می‌آییم دیدنتان. مثل آن قفل ساز باش، ما می‌آییم در مغازه‌تان. به آقا شیخ حسینعلی نخودکی حواله می‌دهند می‌گویند در بازار خربزه فروشان اصفهان کنار فلان طبق خربزه فروش حضرت آنجاست. می‌گوید تمام مغازه‌های خربزه فروشان عمده فروشان را دیدم آقا را ندیدم، وسط بازار یک پیرمردی یک طبقی زده بود خربزه خورده فروشی می‌کرد، برشی می‌فروخت. چرا؟ حضرت چرا کنار طبق این است چرا در مغازه‌ی آن عمده فروشی نمی‌رود؟ چه کرده این که آن نکرده؟ که بعد حاج شیخ از حضرت یک تقاضایی می‌کند و شرحش مفصل است.

ورع، «فَإِنَّ مِنْ شَأْنِنَا الْوَرَعَ»[9]، امام صادق فرمود شأن ما پاکی است. این جلسات باید ما را با پاکی نزدیک کند. زبان ما چشم ما قلم ما درامد ما مخارج ما خدانگری را در نظر بگیریم. حضرت فرمود «فَإِنَّ مِنْ شَأْنِنَا الْوَرَعَ»[10]

دوم «وَ الِاجْتِهَادَ»[11] ‌امام صادق فرمود انتظار ما از شیعیانمان این است که اهل تلاش باشند اهل کوشش باشند. ببینید آقایان فرصت‌‌ها می‌گذرند امرزو چندم محرم است، 18 روز گذشت، به همین سرعت بقیه محرم و صفر هم می‌گذرد و به همین سرعت دارد عمر می‌گذرد. یعنی 18 روز از عمر شما در محرم تمام شد، از فرصت‌هایتان استفاده کنید از ظرفیت‌هایتان استفاده کنید تا قلم در دستتان است تا زبانتان کار می‌کند تا این پول دست خودتان است.

دیروز یک آقایی آمده بود می‌گفت آقا یک چیزی می‌خواهم بنویسم شما هم تایید کنید به بچه‌هایم می‌خواهم بگویم چنین کنند چنان کنند. گفتم آقا من تجربه‌اش را دارم وصیت‌نامه دیدم پاره شده، خودت بکن، خودت قدم بردار، هی می‌نویسی در وصیت‌نامه فلان پول را فلان کار کنید! پیغمبر فرمود تا کسی زنده است اگر یک دانه خرما در راه خدا هزینه کند از تمام زندگی او که بعد از او برای او خیرات کنند بیشتر است. گفتم آقا هیچ ضمانتی برای آن نیست. گفتم بابا این‌هایی که باید بکنند اگر پای کارند محضری هم نشود می‌کنند، ولی اعتماد داری! مردم خودتان اهل تلاش باشید، اجتهاد کوشش، تا می‌توانید با زبانتان قلمتان خدمت کنید برای خدا و خلق خدا استفاده کنید.

و سوم «وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ»[12] امام صادق فرمود ما خاندانی هستیم که امانتداریم، نسبت به نیکوکار و نسبت به گنهکار. این خصلت امانت‌داری باید در مردم باشد. انتظارات ولایت از امت، دوری از گناه روحیه‌ی تلاش و جهاد و کوشش، امانت‌دار بودن، نسبت به امانت‌هایی که خدا به ما سپرده، دست ما امانت چشم ما امات پای ما امانت زندگی‌مان امان خانه‌مان امانت، همه چیز امانت است. یک بخشش مادی است یک بخشش معنوی است. نماز امانت قرآن امانت همین قرآن قیامت شفاعت می‌کند همین قرآن قیامت شکایت می‌کند. مساجد امانت. ما چقدر در مساجد نماز می‌خوانیم.

یکی از علمای بزرگ خدا رحمتش کند ایشان نقل می‌کرد می‌گفت یک همسایه‌ای داشتیم خودش که مسجد نمی‌آمد، یک وقتی بچه‌اش یک کاری کرده بود این دنبال بچه گذاشته بود بچه‌اش آمد در مسجد، او دنبال بچه آمد که بگیردش در مسجد. آن آقا برای من نقل می‌کرد، شنیدم از آن پدر جلوی ما می‌گفت خدا لعنتت کند که این آخر عمری پای ما را در مسجد باز کردی. این چی می‌خواهد از خدا! مسجدی که قیامت دستگیری می‌کند خوب شکایت می‌کند از همسایه‌هایش کسانی که کنار مسجد بودند مسجد را غریب گذاشتند.

بسنده کنم عرضم را تمام کنم، روز پایان مجلس، روز جمعه و یک عرض ادبی به صاحب عزای واقعی وجود مقدس آقا امام زمان کنیم. چند بیت شعر را از آیت الله ارباب بخوانم دو بیت اخرش روضه است، یک تقاضایی از حضرت کردند من همان را می‌گویم حاج آقای یقطین هم انشاءالله به فیض می‌رسانند. زبان حال همه عاشقان حضرت

چه خوش باشد که بعد از انتظاری، به امیدی رسند امیدواران

جمال الله شود از غیب طالع، پدیدار آید اندر بزم یاران

یعنی می‌شود ما هم توفیق داشته باشیم دولت کریمه‌ات را درک کنیم آقا...

همی گوید منم آدم منم نوح، خلیل داورم قربان جانان

منم عیسی منم موسی‌بن عمران، منم پیغمبر آخر زمانان

می‌سراید و می‌گوید تا می‌رسد به اینجا، روضه من از اینجا شروع شود.

می‌گوید آقا اگر برای شیعیانت نمی‌آیی برای جد قریبت حسین بیا

قدم در کربلا بگذار و بستان، سر پر خون زدست نیزه‌داران، سر پرخون زدست نیزه‌داران

تو ای دست خدا با شصت قدرت، بکش تیر از گلوی شیرخواران

آقا بیا علی را تحویل بگیر، همه بگوییم غریب حسین

 

[1] مستدرک الوسائل ج14 ص11

[2] زیارت جامعه کبیره

[3] دعای حضرت مهدی، مفاتیح الجنان

[4] نهج البلاغه خطبه 193

[5] مستدرک الوسائل ج14 ص11

[6] الکافی ج7 ص2

[7] مستدرک الوسائل ج14 ص11

[8] مستدرک الوسائل ج14 ص11

[9] مستدرک الوسائل ج14 ص11

[10] مستدرک الوسائل ج14 ص11

[11] مستدرک الوسائل ج14 ص11

[12] مستدرک الوسائل ج14 ص11

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه