استاد حدائق چهارشنبه 27 مرداد 1400 مصادف با دهمین شب از ماه محرم در مسجد النبی(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث درس هایی از نهضت سیدالشهدا(ع) پرداختند.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو کلیک کنید

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»[1]

سخن محضر حضار محترم به این جا رسید که یکی از درسها و پیامهای والای نهضت عاشورا درس وفای به تعهدات است. امام حسین آموخت یک انسان موفق باید به عهد خودش به وعده خودش و به قول خودش پایبند باشد. کوفیها درس بدی را در تاریخ ثبت کردند بیش از بیست هزار امضاء دعوت از کوفه به مدینه آمد در طومارهای متعدد و مختلف که ای حسین بن علی به جانب ما بشتاب. از این بیست هزار امضا سی و چند نفرشان آمدند تو صحنه پای کار ایستادند و همراهی کردند.

این ضربه بزرگی که عالم اسلام در سال 61 هجری با شهادت امام حسین متحمل شد یک بخشش بر می‏‏گردد به این بی‏وفایی بی‏عهدی مسلمان باید قولش فعلش را تایید کند. وفای به عهد آیه که دیشب قرائت شد امشب هم بخشی از این آیه قرائت شد من یک اشاره کنم چون امشب آقا امام حسین از نکاتی که اشاره نمودند نسبت به شهادت دادن به یاران‏شان وفاداری یاران‏شان بود اینهایی که امشب با امام حسین ماندند در کربلا و فردا به شهادت رسیدند آقا فرمود من خدا را شاهد می‏‏گیرم اصحابی با وفاتر و فداکارتر از اینها من سراغ ندارم. اینها اسوه وفاداری اسوه فداکاری اسوه پایبند به تعهدات بودند کسانی که امشب امام خودشان را تنها نگذاشتم. و فردا پیشگام شدند در حمایت از امام و در دفاع از ولایت.

آیه شریفه سوره اسراء آیه 34 قرآن می‏‏فرماید «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّه»[2] به اموال یتیم‏ها نزدیک نشوید تصرف در مال یتیم نکنید. تا اینکه « إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»[3] مگر اینکه ضرورت اگر پیش آمد به شایسته‏ترین وجه در مال یتیم تصرف کنید بچه‏ای پدرش را از دست داده مادر متکفل است پدر بزرگ متکفل است خیلی باید مراقب باشد مالک ضایع نشود. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّه»[4] زمانی این مال قابل تصرف است که خود این یتیم به بلوغ و کمال برسد آن وقت مال در اختیار یتیم قرار می‏‏گیرد بعد قرآن می‏‏فرماید: «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ»[5] به تعهدات‏تان پایبند باشید وفای به عهد داشته باشید. «إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»[6] شما در برابر تعهدات‏تان مسئول هستید. بالاخره انسان تو جامعه در برابر یک دیگر یک تعهداتی دارد تو خانواده در برابر اعضای خانواده، شما در برابر خودتان هم متعهد هستید امام سجاد در رساله الحقوق حدود 50 حق را امام نام می‏‏برد که هر انسانی با آنها مواجه است. حق خدا، حق جان و نفس، حق چشم، حق گوش حق زبان حق دست حق پا حق پدر حق مادر حق همسایه حق رفیق حق فرزند ما این حقوق را درست ادا می‏‏کنیم؟ امروز به عنوان یک مسلمان تو این حقوق خوب نقش آفرینی می‏‏کنیم. « إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»[7] ما در برابر این تعهدات مسئول هستیم. در برابر اینها وظیفه داریم به شایستگی عمل کنیم. من در این آیه 32 سوره مبارکه اسراء چند نکته عرض کنم گذرا.

نکته اول از این آیه استفاده می‏‏شود اسلام مدافع و حامی ضعفا است. يعني از ضعفا، یتیم، یتیمی که به عرصه نرسیده هنوز به سن بلوغ نرسیده قدرت استفاده درست از اموالش را ندارد قرآن دارد حمایت می‏‏کند. «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»[8] نزدیک نشوید به مال یتیم مراقب باشید ضرورت هم پیش آمد «إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»[9] به شایستگی باید در مال یتیم تصرف کرد. لذا عزیزان اسلام مدافع حقوق ضعفا است. من یک وقتی در جمعی از شهردارهای کلان شهر کشور ده سال قبل سال 90 بود در یکی از سالن‏های شیراز اجتماعی بود از شهردارهای کل کشور دعوت شده بودند شیراز قرار شد ما یک سخنرانی برای اینها بکنیم. در آن جلسه من این حرف را زدم گفتم یکی از نگاه‏های اشتباهی که ما تو بعضی از ساختارهای دولتی مان ریشه دویده و این غلط است گاهی اوقات می‏‏گوییم پول بالا شهر باید صرف بالا شهر شود پول پایین شهر باید صرف پایین شهر شود آنهایی که خداوند به آنها لطف کرده تمکن مالی دارند ثروت دارند خانه شان بالا شهر است اگر عوارض می‏‏دهند این عوارض ها همانجا خرج شود اینهایی هم که ندارند گرفتارند جنوب شهری هستند محتاج و فقیر هستند دست شان خالی است چیزی ندارند چیزی خرج شان نشود. گفتم این حرفی غلطی است این خلاف قرآن است. این خلاف نظر خداست. قرآن می‏‏فرماید: زکات را از ثروتمند بگیرید خرج فقیر بکنید. خمس را از ثروتمند بگیرید صرف نیازمندان بکنید. نمی‏گوید ثروتمند خمست را بده خرج خودت کنیم. می‏‏گوید شکرانه اینکه خدا به تو داده شکرانه اینکه داری، گرفتنت دست ناتوان است. گفتم اگر این تز بخواهد رواج پیدا کند روز به روز جامعه تو تضاد طبقاتی پیشرفت می‏‏کند اختلاف طبقاتی‏تان بیشتر می‏‏شود شما آنهایی که خدا به آنها لطف کرده وضع مالی شان خوبه بگیرید خرج قسمت‏های محروم بکنید. ما گاهی اوقات بعضی از مسئولین ما سلیقه مصرف ندارند. گاهی اوقات می‏‏آییم خیابانی را سنگ فرش می‏‏کنیم که هیچ ضرورتی ندارد و حال اینکه در همین شهر نقاط محرومی ضعیفی محتاجی به اولیات نیاز زندگی اینها رها شدند. ما در برابر اینها مسئول هستیم مسئولین. بیت المال قیامت می‏‏کشندتان به حساب. «إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»[10] با یک امضا هر جور خواستی خرج می‏‏کنی؟ «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[11] شما متعهد هستید در برابر مردم. در برابر بیت المال. در برابر اموال مردم. خوب این نگاه نگاه غلطی است که ما بگوییم آقا پول غنی آنجا خرج منطقه خودش پول ضعیف ندارد خرج نکند. اصلا اسلام می‏‏فرماید از برکت اینکه خدا به غنی داده، از غنی بستان خرج ضعیفی بکن که دستش خالی است. پیغمبر فرمود اگر دید گرسنه ای گرسنه ماند فقیری برهنه ماند فقیری آخرتش را به دنیا فروخت چون بخشی از ثروتمندها به وظیفه خودشان عمل نمی‏کنند. اگر امروز آنهایی که خدا به آنها لطف کرده و در مال آنها حق ضعفاء است به وظایف عمل می‏‏کردند وضع ما اینجوری نبود. مشکلات اینگونه نبود. الآن شما در همین ایام کرونا می‏‏بینید بعضی ها خدا به آنها لطف کرده خوب آقا خدا به تو داده داری توانمندی نیاز هم نداری اجاره منزل را زیادش نکن. به این اجاره مغازه‏تان نیازی نداری این را بکن صدقه جاریه چند ماه از این بیچاره نگیر این کسبی نداشته رحم کردیم خدا رحم‏مان می‏‏کند. امیرالمومنین فرمود: «ارحم من دونک یرحمک من فوقک»[12] به زیر دست‏های‎تان رحم کنید تا بالا دست‏های‎تان رحم‏تان کند. خوب الحمد لله ما در همین جریان عارضه کرونا خیلی ها خوب درخشیدند افرادی که اجاره بهای مغازه را برای مدتی نگرفتند اجاره منزل را اضافه نکردند نگاه به بازار و جامعه نکردند نگاه به خدا کردند انصاف به خرج دادند اینها نقش ایمان است.

اسلام حامی ضعفاء است اسلام حامی نیازمندان است زکات قانونی است برای حمایت از ضعیف. خمس قانونی است برای حمایت از ضعفاء. صدقات همه اینها تو همان چارچوبی است که اسلام آمده حمایت کرده.

نکته دیگر هر کجا احتمال سوء استفاده است خدا می‏‏فرماید بیشتر مراقب باشید مال یتیم چون یتیم پدر ندارد خودش هم به حد عرصه اجتماعی نرسیده قرآن می‏‏فرماید: «لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ»[13] مردم هر جا احتمال سوء استفاده است مراقب باشید مراقب باشید شیطان دورمان نزند دست اندازی تو اموال دیگران آبروی دیگران زندگی دیگران نکنیم. مطلب دیگر اصلا ذاتا خود مال جاذبه دارد یک کسی می‏‏گفت مال است جان که نیست از جان می‏‏شود گذشت از مال نمی‏شود گذشت پناه بر خدا.

چون مال یک جاذبه نهفته در خودش دارد خداوند نزدیک شدن به آن را هم در جاهایی که احتمال گناه است می‏‏فرماید رعایت کنید مسئولیت مال یتیم امیر المومنین فرمود: «الله الله فی الایتام»[14] خدا را خدا را در نظر بگیرید نسبت به حقوق ایتام. مراقب باشید با یتیم ها بد رفتاری نکنید تند خویی نکنید حق اینها را ضایع نکنید و از همین آیه ما استفاده می‏‏کنیم اصلا مالکیت در اسلام مربوط به افراد بالغ نیست. طفل تو شکم مادر هم مالکیت دارد ما در فقه داریم اگر خانمی‏بارداری شوهرش رحمت خدا رفت و نمی‏دانند این فرزند پسر است یا دختر اسلام می‏‏فرماید احتیاط کن سهم دوتا پسر را از این اموال که می‏‏خواهید تقسیم کنید جدا کنید سهم دو پسر را بگویید شاید این دو قلو است و پسر است اموال تقسیم کنید این مال زمانی است که مال 1400 سال قبل افق بلند اسلام چگونه مسائل را دیده بود حالا که با این آزمایشها و عکسبرداری ها مشخص می‏‏شود این طفل در شکم دختر است پسر است؟ این طفل در شکم اگر وراث می‏‏خواهند اموال را تقسیم کنند اسلام می‏‏فرماید حق این را باید ببینید این هم حق دارد حق مالکیت دارد کودک طفل از نگاه اسلام حق مالکیت دارد و خود ارث هم یکی از اسباب مالکیت است بالاخره ارث از نمایه‏های مالکیت در اسلام است

و نکته پایانی قرآن می‏‏فرماید به پیمان ها و تعهدات‏تان هر چه باشد با هر کسی پیمان بستید به تعهدات‏تان پاینببد باشید این طور نیست بگویم من به فلانی قول دادم فلانی آدم یهودی است گذاشتیمش سر کار این خلاف اخلاق انسانیت است. «إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلًا»[15] آقایی بود به نام ثعلبه در زمان پیغمبر اسلام قبل از اسلام در عصر جاهلیت این سرمایه دار بود دامدار بود صدها راس شتر و گاو داشت عصر جاهلیت بود عصر بت پرستی بود ولی انسان منصفی بود اسلام هنوز مطرح نشده بود این بعد که اسلام مطرح شد آمد خدمت رسول الله مسلمان شد بعد به پیغمبر عرض کرد یا رسول الله من یک سوال دارم از شما. گفت من در عصر جاهلیت وقتی می‏‏شنیدیم خانواده‏ای خدا به اینها دختر داده و اینها می‏‏خواهند دخترشان را زنده به گور کنند چون رسم بود در عصر جاهلیت اصلا دختردار بودن را ننگ می‏‏دانستند فرهنگ این بود این فرهنگ جاهلیت غلط حاکم بود بر جامعه حجاز و عربستان و اصلا در دنیا این فرهنگ حاکم بود حالا در عربستان به آن شکل بود من در یک مجلسی عرض کردم امروز تمام زنان عالم پای سفره زحمات پیغمبر نشسته‏اند در مصر دختران شان را فدای آب نیل می‏‏کند در هند مرد از دنیا می‏‏رفت پیکر زنده زن را با شوهر می‏‏سوزاندند این واژه مرد سالاری ارثی است که ما از قبل از اسلام تو این مملکت بردیم. قبل از اسلام در ایران رسم بود دختر تا در خانه پدر بود حقی انتخاب نداشت پدر برای او شوهر انتخاب می‏‏کرد شوهرش می‏‏داد مثل یک کالا از خانه پدر می‏‏رفت خانه شوهر خانه شوهر هم که می‏‏رفت حق اعتراض نداشت تا می‏‏مرد. اینکه می‏‏گویند زن با لباس سفید خانه شوهر برود با رخت سفید هم برود این مربوط به َآن دوران است که اصلا زن حق انتخاب نداشت حالا با یک آدم نا اهلی پدرش شوهرش داد این دیگر باید می‏‏سوخت و می‏‏ساخت. اسلام همه این رسم‏های غلط را به هم زد. در عربستان دختر زنده به گور کردن باب بود. یک جهتش فقر اقتصادی بود یک جهتش ننگ و عار بود این آقای ثعلبه به پیغمبر عرض کرد یا رسول الله من هر جا می‏‏شنیدم که دختری را اینها می‏‏خواهند زنده به گور کنند گیرشان آمده سریع به پدر دختر خودم را می‏‏رساندم وضع زندگیش را می‏‏دیدم اگر وضع پدر وضع اقتصادی خوبی داشت می‏‏گفتم یک شتر به تو می‏‏دهم از عواید این شتر زندگی این دختر را تامین کن دخترت را زنده به گور نکن. اگر وضع پدر متوسط بود دو شتر می‏‏دادم اگر وضع پدر ضعیف بود از نظر مالی سه شتر می‏‏دادم. بعد به پیغمبر عرض کرد یا رسول الله در عصر جاهلیت 360 شتر دادم تا جلو زنده به گور شدن دخترها را بگیرم. این آن زمان مسلمان نبود ولی انسان بود. آدم بود. خدا تو وجود انسان ها عقل را قرار داده که حجت خداست. گفت که حالا که اسلام آوردم من یک سوال دارم از شما به بعضی از این خانواده ها قول سه تا شتر دادم 2 تا دادم یکی مانده به بعضی از این خانواده قول دو تا شتر دادم یکی دادم یکی مانده آیا لازم است به عهدم عمل کنم؟

پیغمبر فرمود آقای ثعلبه خدا دوست ندارد کسی که قولی می‏‏دهد به تعهدش عمل نکند.

و حال اینکه این قول داده بود اینها دختران شان را زنده بگور نکنند نفعی برای این از نظر ظاهر نرسیده بود این پایبند بودن به تعهدات راوی آمد از آقا امام سجاد سوال کرد جمیع شرایع دین را برای ما بگویید یک چکیده یک عصاره از همه شرایع دینی آسمانی. امام سه تا نکته را نام برد: وقتی گفت جمیع شرایع دین را بگویید آقا فرمود این سه نکته یعنی دین باید ما را برساند به اینجا ببنییم رسیدیم یا نرسیدیم امشب. شب عاشورا است. اگر به اینها رسیدیم به اهداف انبیاء نزدیک شدیم اگر نرسیدیم از صاحب امشب کمک بخواهیم برسیم.

امام فرمود جمیع شرایع دین سه مطلب است:

1. «قول الحق»[16] باید دین شما را برساند به جایی که حق بگویید. ناحق نگویید. حق بگویید ولو به ضررتان حق بگویید و لو به نفع‏تان نباشد.

یک آقایی در همین خیابان‏های شیراز تاجر مواد خواربار است. قول الحق یعنی این. گفت آقای حدائق یک روزی سالها قبل یک مشتری آمد تو مغازه ما برنج را قیمت گرفت کیلو چند؟ کیلو چند کیلو چند؟ پرسید بعد به من گفت حاجی از این برنج ها بهتر هم هست؟ گفتم بهتر از این برنجی که ما داریم هست من ندارم. گفت اینجا کی داره؟ گفتم از مغازه من برو بیرون یک صد متری پایین تر یک مغازه دیگر است به نام آقای فلانی برنج بهتر او دارد. این مسلمانی است. دین باید برساند تو را به اینجا. مشتری می‏‏پرد؟ آدرس به او بدهی از دست می‏‏رود؟ خدا چیکاره است؟ پس خدا چه نقشی دارد؟ گفت به این مشتری گفتم مشتری رفت دیدم ربع ساعت بعد برگشت گفت آقا همینطوری که گفتی برنج بهتر از شما او داشت من از شهرستان آمدم برنج برای مجلس امام حسین می‏‏خواهم بخرم الآن به دلم افتاد این برنج شما چون آدم راستگو و قائل به حقی هستید برای مجلس امام حسین پسندیده از آن برنجی که گران تر است ولی این امتیازی که تو داری در آن آقا نیست. گفت دو 3 تن برنج از ما خرید گفت من الان می‏‏روم شهرستان به هیئت‏های دیگر هم سفارش می‏‏کند بیایند مشتری شما شوند گفت به خاطر قول حق بیش از ده تن برنج از ما آمدند خریدند.

این کار خداست. شما حق بگویید خدا شرمنده شما نمی‏شود «قول الحق»[17] دوم امام فرمود: «و الحکم بالعدل»[18] دین باید شما را برساند به اینجا که به عدل حکم کنید. یک جایی هم که می‏‏بینید به ضررت هست حرف حق را بزنید. حکم به عدل کنید. قضاوت به حق. دوم. و سوم «و الوفاء بالعهد»[19] وفای به تعهدات و پایبند بودن به عهد و پیمان ها. که عرض کردیم موضوع مجلس ما همین وفای به عهد است آقا پیغمبر می‏‏فرماید «من کان یومن بالله و الیوم الاخر»[20] کسی که به خدا و به روز قیامت ایمان دارد یعنی به معاد و توحید ایمان دارد « فلیف اذا وعد»[21] وفا کند به آن چیزی که وعده می‏‏دهد به تعهداتش پایبند باشد «فلیف اذا وعد»[22] ما را می‏‏آزمایند تو وعده هایمان تو قول‏های مان چیکاره‏ایم چه کردیم؟

عزیزان یکی از تجار بین المللی همین شهر برای من نقل کرد اینها اخلاق اسلامی است من نمی‏خواهم از یک تاجر بیگانه تعریف کنم من دارم از فضیلت اخلاقی تعریف می‏‏کنم این آقا برای من تعریف کرد گفت آقای حدائق سالها قبل از یک تاجر بین المللی اسپانیایی گفت رفتم اسپانیا معامله کردیم حدود تقریبا یک میلیارد چوپ آن زمان که یک کشتی می‏‏شد. گفت معامله کردیم قرارداد بستیم وضعیت ارزش پول امروز نبود پول خیلی ارزش داشت گفت قرارداد بستیم قرار شد من برگردم ایران حواله کنم برایش پولش را و او هم دستور بدهد بار کنند چوب را بفرستند. این خود آقا برای من گفت الآن این آدم در شیراز است گفت شیراز که رسیدم یک، یک هفته ای گذشت وضع چوب تو بازار بین المللی رفت بالا. قیمت کشید بالا. گفت من یک تماسی به آن آقای تاجری مسیحی اسپانیایی گرفتم گفتم آقا چوبی که ما سفارش داده بودیم چی شد؟ گفت من دستور دادم که بارگیری کنند. یا کشتی حرکت کرده یا در آستانه حرکت است جنس می‏‏گفتیم باری گیری می‏‏کنند بفرستند به سمت ایران. گفتم به چه قیمتی؟ گفت مگر چطور؟ گفتم نه می‏‏خواستم بدانم. گفت ما با شما قرارداد بستیم گفت بعد خودش گفت چون قیمت چوب رفته بالا می‏‏پرسی؟ ما بر همان عهدی هستیم که با تو بستیم؟

من اعتقادم این است همین تاجر اسپانیایی بیاید زیر بیرق امام زمان است به شعار نیست یابن الحسن کجایی داد از غم جدایی. رحم به همدیگر نمی‏کنیم این چه یابن الحسنی است؟ به عمل کار برآید به سخندانی نیست. گفت ما بر همان قولی که با شما دادیم عهدی. گفت من به او نداده بودم. جنس هنوز تحویل نگرفته بودم. این همانی است که پیغمبر می‏‏فرماید ایمان به خدا و قیامت داشته باشی به وعده ات عمل کن. آقا ما یک چیزی گفتیم تو هم جدی گرفتی؟ اینجاها مردم خودشان را نشان می‏‏دهند.

وجود مقدس اقا امیرالمومنین می‏‏فرماید: «من دلائل الایمان»[23] از نشانه‏های دینداری «الوفاء بالعهد»[24] وفای به عهد است. در جایی که باید پایبند باشیم.

خوب امشب شب عظیمی است. آقا امام حسین یک خطبه خوانده است اصحاب را جمع کردند بنا بود جنگ عصر شروع بشود و تمام بشود حضرت یک فرصتی خواستند که یک شب به ما فرصت بدهید و برای ما وقت بگیرید که قمر بنی هاشم رفتند با جمعی از یاران صحبت کردند بعد از گفتگوهایی فراوان اجازه داده شد یک شب دیگر به این خاندان و اصحاب فرصت داده بشود خود امام حسین پرده برداری کردند برای اینکه آیندگان قضاوت غلط نکنند نگویند امام حسین یک شب دیگر می‏‏خواست فقط کنار خانواده اش باشد یا دفع الوقت کند یا فکر گریز و فرار از کربلا داشته باشد آقا در یکی از صحبتها وقتی که گفتند برای من یک شب فرصت بگیرید فرمودند «و هو یعلم»[25] خدا می‏‏داند «انی احب الصلاه»[26] من نماز را دوست می‏‏دارم «و تلاوه کتابه»[27] قرآن خواندن را دوست دارم «و کثره الدعاء»[28] دعا کردن را «والاستغفار»[29] این چهارتا برنامه، برنامه امشب امام حسین و اصحاب امام حسین بود. اگر از من و شما پرسیدند امام حسین را چرا امشب وقت گرفت بگویید برای نماز، دعا، قرآن، استغفار اگر حضرت ملک الموت آمد گفت حاج آقا خانم امشب شب آخر عمرت است فردا می‏‏برندت به کاری بپرداز که امام حسین امشب پرداخت. مردم تا می‏‏توانید ارتباط با خدا را در قالب نماز، در قالب دعا، در قالب تلاوت قران و استغفار از دست ندهید. امشب خیمه ها صدای زمزمه و راز و نیاز سر بلند کرده بود. بالاخره فرصت ها تمام می‏‏شود تو کارنامه‏تان چیزی که می‏‏ماند همین معنویات شماست.

مادیات که باید بگذارید و بروید. آنچه که می‏‏برید لقمان به پسرش گفت پسرم انسانها سه قسمت دارند «ثلاثة اثلاث»[30] یک سوم شان مال خداست یک سوم شان مال خودشان است یک سوم شان مال سهم کرم و خاک است. این حرف لقمان است گفت آن یک سومی که مال خداست روح انسانهاست روح که لذا نماز، عبادت، بندگی خدا روحت را تقویت می‏‏کند. «اما الثلث لله فروحه» روح. یک سوم مال خودتان است اعمال‏تان است اعمال مال شماست. اموال مال ورثه است. این اموال اگر خودتان جلو جلو استفاده کردید مال شما است گذاشتید ماند، مال ورثه است. آن ثلثی که مال شماست اعمال است. و آن یک سومی که لقمان گفت سهم کرم و خاک است گفت این بدن هاست. این بدن ها بعد از اینکه دفن می‏‏شود سهم کرم و خاک زیر خروارها خاک بعد لقمان به پسرش فرمود پسرم عاجز زیان کار کسی است که تمام تلاشش در دنیا برای سهم کرم و خاک باشد. یعنی همه اش پرداخته به جسمش از روح غافل شد از عمل در مسیر رضای خدا فارغ شد.

آقا امام حسین یک خطبه خواندند اول شب. یک قسمتی از این خطبه را من بخوانم «اثنی علی الله احسن الثناء»[31] این کلام امام حسین است امشب. خدا را ستایش می‏‏کنم به بهترین نوع ستایش. حالا ما تو سختی‏های زندگی خدایا سر ما باید اینجوری بیاید. خدایا ما که خوبیم باید محاصره مان کنند؟ پای قتل مان بایستند؟ این حرف امام حسین در آخرین شب زندگی است. که می‏‏داند فردا قطعه قطعه می‏‏شود. ببینید با خدا چگونه دارد سخن می‏‏گوید؟

«اثنی علی الله احسن الثناء»[32] ستایش می‏‏کنم خدا را به زیباترین نوع ستایش. و «احمده علی السراء و الضراء»[33] خدا را حمد می‏‏کنم در سختی ها و راحتی ها. در هر حالی در فراخ دستی در تهی دستی. در تنگدستی در گشایش زندگی. در هر حالی خدا را ستایش می‏‏کنم. «اللهم انی احمدک»[34] آقا عرض می‏‏کند خدایا تو را دوباره ستایش می‏‏کنم. «ان اکرمتنا بالنبوه»[35] ما را اکرام کردی و تکریم به کردی به نبوت. پیغمبر به ما دادی ما قابل بودیم که مسلمان بشویم «و علمتنا القرآن»[36] خدایا تو را حمد می‏‏کنم که علم به قرآن آشنایی به قرآن را به ما دادی. یادمان نرود این نعمت‏های که داریم و حمد هم نمی‏کنیم چقدر حمد کردیم الحمد لله رب العالمین که قرآن داریم. الحمد لله رب العالمین که مسلمان هستیم الحمد لله رب العالمین که پیغمبر پیغمبر ما است. این ا لحمد لله ها را امام حسین در شب آخر عمرش درس می‏‏دهد به بشریت. «و فهمتنا فی الدین»[37] خدایا تو را ستایش می‏‏کنم که فهم دین شناسی و درک دین شناسی به ما دادی. «و جعلت لنا اسماعا و ابصارا و افئده»[38] خدایا به ما گوش و چشم و قلب دادی که تبعیت از دین کنیم. «و لم تجعلنا من المشرکین»[39] ما را از مشرکین قرار ندادی بعد حضرت این جمله را فرمودند. «اما بعد فانی لا اعلم اصحابا»[40] من سراغ ندارم یارانی «اولی»[41] بهتر از اصحاب خودم. انصافا اینهایی که با امام حسین ماندند همه شان شب عاشورا می‏‏دانستند فردا شهید می‏‏شوند خود امام حسین هم به اینها خبر دادند حضرت به همه اینها امشب گفتند بروید. و همه اینها محکم ایستادند و اظهار ارادت کردند از پیرمرد کهنسالش مثل مسلم بن عوسجه تا نوجوان سیرده ساله اش مثل قاسم بن ا لحسن محکم به امام حسین عرضه کردند که آقا ما جان بر کف گرفتیم در رکاب شما.

آقا فرمود بهتر از شما خیرتر و نیکوتر از شما و با وفاتر از شما من سراغ ندارم یارانی. «ولا اهلبیت ابر و لا اوصل من اهلبیتی»[42] اهلبیتی هم مثل اهلبیت خودم بهتر از اینها سراغ ندارم. خاندانی که اینجوری ایستادند پای کار. امشب امام حسین دیشب اشاره کردم وقتی به قمر بنی هاشم گفتند برادر برادرهایت را بردار برو. به حضرت عرض کرد «لا ارانا الله ذلک ابدا»[43] خدا مرا نبیند در حالی که به شما پشت کردم. به فرزندان عقیل فرمودند یک داغ دیدید و آن داغ مسلم بود بس است. شماها بروید گفتند کجا برویم سید و آقای خودمان را رها کنیم قیامت در پیشگاه خدا و پیغمبر چه جوابی بدهیم.

اهلبیت بهترین اهلبیت. اصحاب با وفاترین اصحاب. بعد حضرت فرمودند «فجزاکم الله عنی جمیعا خیرا» خدا به همه شما از طرف من به خاطر این وفاداری و فداکاری‏تان خیر عنایت کند.

امشب عزیزان جریاناتی اتفاق افتاد. خوب شب آخر عمر سید الشهدا است. و شب آخر عمر اصحاب. اصحاب هم همه می‏‏دانستند و از امام حسین شنیدند و در همین شب یادی از امام زمان کردند به اصحاب بشارت دادند که قائم ما و مهدی خواهد آمد و انتقام ما را خواهد گرفت. و همه ما در دولت او خواهیم آمد و رجعت می‏‏کنیم و شاهد مکافات و مجازات ظالمینی هستیم که امروز ما را مظلومانه به شهادت رسدند. یکی از یاران گفت آقا این آقا کیست این حجت این قائم کیست؟ امام فرمود هفتمین فرزند از نوه ام باقر العلوم که امام باقر تو صحرای کربلا بود هفتمین فرزند از این فرد می‏‏شود حجت الهی که دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد. خوب خیمه ها یک بخشی از یاران امام حسین امشب پیوستند. سعادت وقتی رو بکند بعضی از این سربازهای کوفی آمدند پشت خیمه ها گزارش ببرند دیدند از این خیمه‏ها مثل کندوی زنبور عسل زمزمه بلند است. «لهم دوی کدوی النحل»[44] حسینی، نیمه شبی برای خودت داشته باش. مردم وقت بگذارید برای خودتان. یک اهل دلی می‏‏گفت حال نماز شب هم نداری یک ربع ساعتی ده دقیقه ای بلند شو بشین. در وقت بیدار دلان بیدار باش. یک نظری به تو هم می‏‏کنند. امام حسین نه اینکه امشب بیدار ماند اولیای الهی خلوتهای خودشان را در نیمه شب برای خدا خرج می‏‏کردند بعضی از این کوفیها آمدند گزارش ببرند دیدند از خیمه ها صدای مناجات بلند است. گفتند حکومت می‏‏گوید اینها خارجی هستند بر علیه خدا قیام کردند اینها که دارند قرآن می‏‏خوانند نماز می‏‏خوانند عده ای از اصحاب الحسین امشب شدند اصحاب الحسین. امشب یک نفر از یاران امام حسین از امام حسین جدا نشد. بلکه عده ای امشب به امام حسین پیوستند. «لهم دوی کدوی النحل ما بین راکع و ساجد و قائم و قاعد»[45] خوب آقا امام حسین دستور دادند علی اکبر با سی سواره و بیست پیاده اینها رفتند آب آوردند امشب آب آوردند تو خیمه گاه. اصحاب غسل کردند. بعضی ها لباس‏های شان را شستند که با این لباسی که کفنی آنهاست به لقاء الهی می‏‏خواهند بروند. همه در شوق همه در شور. در بین این اصحاب پیرمردی است به نام بریر، بریر یک پیر مردی کهنسالی است این توی یکی از این خیمه ها گذاشته بودند برای شستشو می‏‏رفتند اصحاب خودشان را می‏‏شستند آب را امشب آوردند اصل عطش از فردا صبح شروع شد. من بی‏آبی. البته آب از روز هفتم محاصره بود به زحمت آب می‏‏آمد بریر خیلی شوخی می‏‏کرد یکی از یاران امام حسین به بریر گفت آقای بریر امشب شب شوخی کردن نیست. شب آخر عمرت هی شروع می‏‏کنی به شوخی کردن گفت خدا شاهد من در جوانی هم اهل شوخی کردن نبودم من را می‏‏شناسند ولی امشب شب دیگری است امشب امام ما بشارت این را داد که فردا روز وصال ما است فردا روز لقاء ما است من در پوست نمی‏گنجم از شوق و شادی. این دست خودم نیست. این خوشحالی این مزاح کردن به واسطه آن وعده ای است که امام حسین داد گفت فردا روز لقاء رب الارباب است. یکی از اصحاب می‏‏گوید آمدم پشت خیمه امام حسین دیدم حضرت زینب دارد اظهار نگرانی می‏‏کند. به امام حسین عرض کرد که برادر این یارانت را امتحان کردی اینها هم فردا نروند؟ شما را تنها بگذارند آقا فرمود خواهرم اینها آزموده شدند اینها هستند با ما. ما را رها نمی‏کنند آن شخص رفت نزد حبیب گفت آقای حبیب دختر امیرالمومنین زینب کبرا نگران است و یک همچنین صحبتی شنیدم با امام حسین می‏‏کرد حبیب تمام اصحاب را جمع کرد گفت برای آسوده کردن خاطر امیر المومنین همه برویم محضر حضرت زینب آمدند پشت خیمه عقیله بنی هاشم حبیب صدا زد ای دختر علی. ای زینب کبرا. به خدا قسم تا شمشیر دست ما است تا جان در بدن داریم تا نیزه به دست داریم اجازه نمی‏دهیم به ساحت مقدس حسین کسی تعرضی داشته باشد. از صحنه‏های زیبای که امشب تاریخ نقل کرده راوی می‏‏گوید رفتم پشت خیمه اصحاب دیدم حبیب همه را جمع کرده به اصحاب سفارش می‏‏کرد فردا که جنگ شروع شد پیشگامان در جهاد باید ما باشیم نکند ما باشیم و فرزندان امیرالمومنین و آل هاشم اینها بروند شهید بشوند و شرمندگی برای ما رقم بخورد. می‏‏گوید رفتم پشت خیمه بنی هاشم دیدم قمر بنی هاشم مشغول سخن است خطاب به یاران و اهلبیت توصیه می‏‏کند ای بنی هاشم ای دودمان رسول الله فردا که جنگ آغاز شد شما باید پیشگام باشید. نکند آیندگان بگویند اینها دیگران را مقدم کردند و خودشان نرفتند همه پیشام همه در وفای به عهد ساعی و پای کار ایستادند.

خوب دیگه همه مشغول به عبادت و ذکر و راز و نیاز شب به نیمه رسید. آقا امام حسین تو خیمه خودشان بودند آقایانی که کربلا رفتید خیمه امام حسین کنار خیمه حضرت زینب و خیمه آقا امام سجاد است وجود مقدس امام حسین در خیمه خودشان جون غلام اباذر نشسته بود داشت شمشیر امام حسین را صیقل می‏‏زد دیگه نیمه‏های شب بود. حضرت زینب می‏‏فرماید من تو خیمه زین العابدین از زین العابدین پرستاری می‏‏کردم خیمه امام سجاد حضرت زینب سید الشهدا اینها در کنار هم بودند امام سجاد می‏‏فرماید یک وقت صدای زمزمه پدرم بلند شد.

«یا دهر اف لک من خلیل کم لک بالاشراق و الاصیل»[46]

ان شاء الله مزد امشب های‏تان را بگیریم یک شبی کربلا زمزمه کنیم بگوییم آقا این دلها هوای کربلاتو داره زن و مرد حاضر در مجلس. شب عزیزی است امشب. خدا را به عزیزان امشب قسم بدهیم گرفتاری ها مرتفع بشود این بلیه عام البلوای کرونا از سر عموم بشریت مرتفع شود. مغرب یک عزیزی آمد گفت آقا بچه هایم خانواده ام در هلند کرونا گرفتند. از آنجا زنگ زدند بگویید التماس دعا. تو مجلس امام حسین دعامون کنید. همه را دعا کنید در راس همه دعاها، فرج امام زمان را بخواهیم. ان شاء الله فیض کامل عزیزان ما خواهند داد. حاج آقای مومنی حاج آقای محمدپور سایر عزیزان مداحان.

«کم لک بالاشراق و الاصیل»[47] یعنی روزگار اف بر تو باد حسین را تنها گذاشته. امام سجاد می‏‏فرماید خودم را کنترل کرده بودم. بغض راه سخن گفتن بر من بسته بود. اما رعایت حال عمه‏ام زینب می‏‏کردم امام یکی دو بیت دیگر شعر را آهسته می‏‏خواند یک وقت صدای ناله زینب بلند شد. فریاد زنان شتابان رفت وارد خیمه امام حسین شد. صدا زد.

«لیت الموت اعدمنی الحیاه»[48] ای کاش زینب پیش از این مرده بود. صدای مظلومانه حسین را نمی‏شنید. شروع کرد گریه کردن صدا زد «الیوم ماتت فاطمه و علی و حسن اخی یا خلیفه الماضی»[49] الآن به داغ پدرم علی گرفتار آمدم الآن مادرم زهرا را از دست دادم. گفت و گفت تا بیهوش روی زمین افتاد. آقا امام حسین سر خواهر را به دامن گرفت خواهر را به هوش آورد خواهرم «ان اهل الارض یموتون و ان اهل السماء لا یبقون»[50] زینب باید آماده شود برای فردا خواهرم آسمانیان نمی‏مانند زمینیان می‏‏میرند. خواهرم پیغمبر از من بهتر بود رفت. بابام علی از من بهتر بود رفت. مادرم فاطمه از من بهتر بود رفت. برادرم مجتبی حسن از من بهتر بود رفت. خواهرم صبور باش. «لا یذهبن بحلمک الشیطان»[51] دستی بر سینه زینب گذاشت هر چه باشد تو علی را دختری. خواهرم شکیبایی کن.

گر خورد سیلی سکینه دم مزن

عالَمی زین دم زدن برهم مزن

نیمه شب امشب امام، زینب را آرام کرد زینب را به خیمه برگرداند. امشب گذشت. فردای عاشورا رسید. بعد از ظهر عاشورا زینب یک وقت دید صدای حسین دیگر به گوش نمی‏رسد شتابان شتابان از خیمه بیرون آمد هر چه می‏‏دود از حسینش اثری نمی‏بیند. رفت روی تل زینبیه از آن بلندا ببیند چه خبر است؟ ای وای. ای وای. ای وای. خدا رحمت کند آیت الله شوشتری را می‏‏فرماید: یکی از مواقعی اضطرار زینب بعد از ظهر عاشورا روی تل زینبیه بود خدا را قسم بده به این اضطرار زینب، دست ها را به سر گرفت چه دید زینب؟ خودم دیدم ز بالای بلندی که محبوب خدا را سر بریدند

حسین جانم، حسین جانم ، حسین جان

خودم دیدم حسینم تشنه جان داد

چه جانی بر لب آب روان داد

حسین جانم، حسین جانم، حسین جان

رو کرد به عمر سعد صدا زد «یابن سعد أیقتل ابی عبد الله»[52] پسر سعد دارند حسین را می‏‏کشند تو نگاه می‏‏کنی جواب زینب را ندادند دست ها را به سر کرد رو به مدینه کرد صدا زد وا محمدا. وا علیا. وا قِلَّةَ ناصرا. چی دید. دید شمر روی سینه حسین. همه بگویید حسین.

 

[1] . اسراء 34.

[2] . اسراء 34.

[3] . اسراء 34.

[4] . اسراء 34.

[5] . اسراء 34.

[6] . اسراء 34.

[7] . اسراء 34.

[8] . اسراء 34.

[9] . اسراء 34.

[10] . اسراء 34.

[11] . مائده 1.

[12] . غرر الحکم و درر الکلم، ص 143

[13] . اسراء 34.

[14] . کافی، ج 7، ص 51.

[15] . اسراء 34.

[16] . الخصال، ج 1، ص 113.

[17] . الخصال، ج 1، ص 113.

[18] . الخصال، ج 1، ص 113.

[19] . الخصال، ج 1، ص 113.

[20] . تحف العقول، ص 45.

[21] . تحف العقول، ص 45.

[22] . تحف العقول، ص 45.

[23] . عیون الحکم و المواعظ، ص 471.

[24] . عیون الحکم و المواعظ، ص 471.

[25] . وقعه الطف، 195.

[26] . وقعه الطف، 195.

[27] . وقعه الطف، 195.

[28] . وقعه الطف، 195.

[29] . وقعه الطف، 195.

[30] . مواعظ العددیه ص186

[31] . بحارالانوار ج44 ص392

[32] . بحارالانوار ج44 ص392

[33] . بحارالانوار ج44 ص392

[34] . بحارالانوار ج44 ص392

[35] . بحارالانوار ج44 ص392

[36] . بحارالانوار ج44 ص392

[37] . بحارالانوار ج44 ص392

[38] . بحارالانوار ج44 ص392

[39] . بحارالانوار ج44 ص392

[40] . بحارالانوار ج44 ص392

[41] . بحارالانوار ج44 ص392

[42] . بحارالانوار ج44 ص392

[43]. لهوف ترجمه فهری ص91

[44] . غم نامه کربلا، ص 118.

[45] . غم نامه کربلا، ص 118.

[46] . وقعه الطف ص 200.

[47] . وقعه الطف ص 200.

[48] . وقعه الطف ص 200.

[49] . وقعه الطف ص 200.

[50] . وقعه الطف ص 201.

[51] . وقعه الطف ص 200 ص112

[52] . الارشاد ج2

نظرات (0)

هیچ نظری در اینجا وجود ندارد

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ارسال نظر بعنوان یک مهمان ثبت نام یا ورود به حساب کاربری خود.
0 کاراکتر ها
پیوست ها (0 / 3)
مکان خود را به اشتراک بگذارید
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟
طراحی و پشتیبانی توسط گروه نرم افزاری رسانه