استاد حدائق دوشنبه 18 مرداد 1400 مصادف با اولین شب از ماه محرم در مسجد النبی(ص) شیراز به بیان ادامه سلسله مباحث درس هایی از نهضت سیدالشهدا(ع) پرداختند
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[1]
صدق الله العلی العظیم
عظَّم الله اجورکم فی مصیبة مولانا سیدالشهدا و أعوانه و انصاره
شب اول ماه محرم، مجلس امسال ما هم الحمدلله مزیت فوق العادهای پیدا کرده، عزیزان عزیزِ ما در هیئت فرهنگی آلیاسین امسال مجلس خودشان را در جمع شما عزیزان برگزار میکنند که به سهم خودم از این عزیزان، برادران عزیز و خواهران محترمه تشکر و خیر مقدَم عرض میکنیم در این دههای که تشریف دارند در مجلس، به رونق مجلس و به توسلات مجلس برکات مضاعفی ایجاد میکنند، خدا انشاءالله وجود همهی عزیزان ما در هیئات مذهبی که خدمت میکنند به تبلیغ فرهنگ اهلبیت خصوصا برادران عزیز و خواهران محترمهی گروه فرهنگی و هیئت فرهنگی آلیاسین روزافزون بیفزاید.
شب اول محرم، بحثی که در این دهه، ادامهی بحثهای سالهای گذشته در دههی اول محرم به اعتبار موضوعیت محرم، محضر عزیزان مطالبی را عرض میکردیم، مروری بر آموختهها و درسهای نهضت امام حسین. از این ایام چه چیزی باید یاد بگیریم، لباس مشکی پوشیدن ادب است، یا حسین گفتن ادب است، اما هدف چیست! این جلسات بهانه است برای رسیدن به آن هدف. بقول شاعر
یا حسین و با حسین یک نقطه باشد فرق آن، یا حسین گفتن با حسین ماندن کجا!
ما این شبها میآییم که با حسین بمانیم، یا حسین گفتن حداقل کار است. و تمام مجامع و محافل سراسر دنیا همه متوسل هستند به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا و همه جا برنامه عزاداری حضرت برپاست. در همین مسجد هیئت فرهنگی و مذهبی شهدای مسجد النبی الحمدلله سالیان متمادی مشغول خدمت که در این دهه هم مثل سنتهای گذشته و محرم و صفر عزیزان ما در این هیئت زحمت میکشند، هیئت آلیاسین هیئات دیگر هیئتی که حاج آقای اتکایی متولی و متصدی امرند، تمام اینها باید جهتدهی شود به آن هدف غائی و نهایی.
من امشب یک بحثی را شروع کنم، یکی از مهمترین آموزههای نهضت امام حسین که شاید بنظر من در رأس همهی آموزههاست که از فرهنگ حسینی و نهضت سیدالشهدا باید آموخته شود و جامعه اگر امروز دارد آسیب میبیند از ضعف اوست از بیتوجهی به اینهاست.
یکی از مهمترین درسهای نهضت عاشورا درس عبودیت و بندگی است. امام حسین آموخت بنده باشید، بندگی خدا را بکنید. حالا بندگی را من یک توضیحی در حد دو سه جلسه باز میکنیم این عنوان را که اصلا بنده کیست؟ گاهی من نماز میخوانم ولی بنده نیستم، حج میروم ولی بنده نیستم، عادت است عبادت نیست، نرمش است نماز نیست.
راوی به امام صادق عرض کرد نماز مقبول نشانهاش چیست؟ یعنی این حالت اگر درمان است این نمازها نماز است. امام فرمود نشانهی نماز مقبول این است که حالت قبل از نماز شما با حالت بعد از نمازت متفاوت باشد. یعنی اگر قبل از نماز دل شکستی بعد از نماز دلجویی کنی. اگر قبل از نماز حقی به گردنت بود سلام نمازت را دادی برو حقت را ادا کن. این نماز مقبول است. ما بدهکار خلق، بدهکار به خالق، عین خیالمان نیست! میتوانیم بگوییم این نماز است! میتوانیم بگوییم این همان نمازی است که خدا میفرماید بپا دارید؟ آمدم مسجد نماز خواندم اخلاق در خانهام بد بود، در مراجعت دلجویی کنم از اهل منزل. بگویم خانم، فرزندم بدم سخن گفتم معذرت میخواهم، این میشود عبادت. اصلا نفس عبادت باید انسان را تسلیم خدا بکند. نمازش همین است روزهاش باید به همین نحو باشد. اصلا حج! ما در ایام حج، (انشاالله خدا این بیماری کرونا را از سر عموم بشریت خاصه شیعیان و مسلمانان مرتفع بگرداند) من بارها در ایام حج در جمع زائرها در مکه مدینه عرفات منا، توفیق میبود صحبت میکردم میگفتم حاجی واقعی کسی است که وقتی از حج برمیگردد اطرافیانش دوستانش منسوبینش احساس کنند این آدم عوض شده است. بگویند این بابای قبلی ما نیست، این شریک قبلی ما نیست، این یک جور دیگر شده، یک کس دیگری برگشته، این نشانهی عمل است، نشانهی عبادت است.
امام حسین آموخت تراز خداست، همه چیز فدای خدا، ما گاهی اوقات در واجباتمان هم خدا در حاشیه است. وقت نماز که میشود چند درصد مردم نماز اول وقت میخوانند. میخواهیم مشکلاتمام حل شود، رو به خدا آوردیم و خدا دستگیری نکرد، بندگی کردیم و خدا خدایی نکرد، امام هادی میفرماید «من أطاع الله یُطاع»[2] بارها این جمله را عرض کردم در عمر خودم تا این لحظه یک نفر سراغ ندارم که ادعا کند بگوید من با خدا حقیقتا بودم خدا با من نبود، دروغ میگوید هر که باشد. اخلاص آمد در کارهایتان، صدقه نداده خدا میدهد، نیتش را میکنی خدا عوضش را میدهد.
یک آقایی بود از بازاریهای شیراز، خدا رحمتش کند فوت کرد. آقای حاج ناصر آقای زجاجی. او عادت داشت از 6 ماه به سال خمسیاش، میآمد چک میداد برای 9 ماه دیگر پیش حاج آقای والد. این صحنه را من از این آدم دیده بودم. دیدم این آقا میآید چک میدهد برای 9 ماه دیگر 10 ماه دیگر، حاج آقا هم سختشان بود چک بگیرند از کسی، چک مدتدار، میگفتند آقای حاج ناصر آقا هنوز سالت نرسیده! میگفت حاج من اعتقادم این است، الان همین برگ چکها را مینویسم تاریخ برای 9 ماه دیگر است، خدا الان حواله میکند در حسابم. مردم اخلاص که باشد این است، اخلاص که نباشد میترسیم با خدا کار کنیم.
همین امروز ظهر یک خانمی آمده پیش ما میگوید حاج آقا من پسرم خواستگاری کرده از دختری، دختر ایمانش خوب است اخلاقش خوب است. اما شهرستان دیگر است خانوادهی ما را نمیپسندند. گفتم چی را نمیپسندند؟ گفت اینکه شهرستانی است. گفتم اینکه خودخواهی است، اینکه منیّت است، این که خلاف حرف پیغمبر است. فقط یاد گرفتیم در نمازمان بگوییم و أشهد انَّ محمداً عبده و رسوله، در اذان و اقامه یاد پیغمبر کنیم پس روش پیغمبر چه شد؟ «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»[3] پیغمبر الگوست، پیغمبر فرد اول جامعه اسلامی است، در مدینه منوره پایینترین فرد اجتماع که کنیز است را به همسری در میآورد. امروز کسی حاضر است اینکار را بکند! با یک رتبه عالی فرد اول جامعه با یک فرد پایین جامعه! رسول الله با ماریه قبطیه، با یک کنیز! چند درصد ما حاضریم اینکار را بکنیم؟ به این خانم گفتم شما اگر زمان پیغمبر بودی، این دامادی که پیغمبر فرستاد برای آن پدر زَلفا، دخترت را شوهر نمیدادی. گفتم الان یک کسی از طرف امام زمان بیاید بگوید من دامادی هستم که حضرت من را فرستاده ولی افریقایی هستم سیاه هستم قدم کوتاه است چهرهام تابیده است، کار هم ندارم خانهام ندارم جایم در مسجد است بیکار هستم روزها هم میروم کارگری، دخترت را بده. شما هم یک آدم ثروتمند میلیاردر، دختر هم زیبا در بورس، خوب خواستگار آمده، مردم میدهید؟ نمیگویید سلام ما را به حضرت بدهید بگویید دخترت خودت را بده! نمیگویید آقا ما دخترمان را نمیدهیم!
ببینید پدر آن دختر یک ثروتمند معتقد است، گفت رسول الله تو را فرستاده؟ گفت بله، گفت من حرفی ندارم در برابر پیغمبر. اما دخترم هم باید بپذیرد. به دختر گفت، دختر گفت بابا اگر این خواستگار را رسول الله فرستاده من حرفی ندارم ولی مطمئن شوید که پیغمبر فرستاده و این ازدواج سر گرفت زمان پیغمبر در مدینه!
ما میگوییم پیرو پیغمبریم گیر قیافهایم، گیر پولیم، خانهی این داماد گودرگون است، خانهی ما مالیآباد است، در کلاس هم نیستیم، اینجوری مسلمانیم! کربلا این درس را به ما داد! کربلا آموخت امام کربلائیان، سیدالشهدا همان صورتی که بر چهرهی علیاکبر گذاشت بر چهرهی غلام ترک صورت نهاد. مردم در خانهی ما علیاکبر با غلام ترک فرقی نمیکند. اینها را باید گذاشت کنار، بندگی مهم است. به این خانم هر چی من حرف زدم، گفت نه آقا فامیل ما نمیپذیرند، دورهاش یک دورهی دیگر است؟ تو که حرف دشمن را داری میزنی، اینکه حرف بلندگوهای بیگانه است. گفتم محرم دارد میرسد امام حسین فرمود همه فدای خدا، این درس کربلاست. علیاصغر علیاکبر، قاسمبن الحسن، زینب، امکلثوم، رباب، سکینه، ابالفضل، حبیب، زهیر، بُریر همه باید خرج خدا شوند، خود امام حسین هم هزینه شد. بندگی بندگی درس مهم کربلاست.
آیه 21 سوره مبارکه البقره ذکر شد.
من چند تا نکته عرض کنم، چون شبها برنامه بر این است که انشاءالله ما یک نیمساعتی بیشتر مصدِّع عزیزان نشویم، بعد برنامهی عزاداری دارند عزیزان ما از هر دو هیئت در مجلس، چون کرونا هم هست میگویند کمی زمان محدودتر، رعایت پروتکلها هم بشود، حضار محترم، قرآن میفرماید «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ»[4] ای انسانها، خطاب به همه بشریت است، آیه 21 سوره مبارکه البقره، بپرستید خدایی را که شما را آفرید، اصلا یکی از دلائل بندگی وجود شماست، بعضیها میگویند آقا مگر خدا با ما چه کرده؟ میگوییم همین هیکل شصت هفتاد کیلویی مال خداست، همین که نفس میکشی، همین که میبینی، همین که بدنت سالم است، همین که حیات داری. خدا را باید پرستید. شما را یک لیوان آب بهتان میدهید نمیگویید ممنون! یک خودکار میدهند امضا میکنید تشکر نمیکنید؟ اگر کسی تشکر نکند که انسانیتش زیر سوال میرود. اگر زحمت مردم را با بیتوجهی بگذرانیم که ما انسانیتمان اشکال دارد. حداقل تشکر، این حداقل کار است. گرچه قرآن میفرماید اگر کسی در حقتان محبت کرد، «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ»[5] وقتی محبتی در حق شما اتفاق افتاد یا بهتر جواب بدهید یا مثل خودش جواب بده «فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها»[6] این اخلاق اسلامی است، لطفی کرده لطفش را بیشتر کن، نمیتوانی لطف بیشتر کنی، حداقل مثل خودش جواب بده. خداوند ما را آفریده، بدلیل اینکه خدا ما را آفریده وظیفه داریم بندگی کنیم، وظیفهی ماست، معنای عبادت این نیست که خدا محتاج است، بعضیها این اشتباه را میکنند، میخواهد مغلطه کند پرستش را بگذارد کنار، میگوید آقا مگر خدا محتاج به نماز ماست؟ کی گفته نماز بخوان چون خدا احتیاج دارد؟ میگویند نماز بخوان چون تو خودت احتیاج داری.
من یک مثال قریب به ذهنی بزنم، مثل اینکه کسی بگوید من دارو نمیخورم چون پزشک سالم است. میگویند تو مگر برای پزشک باید دارو بخوری، تو دارو میخوری چون خودت بیماری درمان شوی، تو نیاز به دارو داری، نخوردن داروی تو به خودت آسیب میزند. نماز، عبادت، بندگی خدا، وظیفهی ماست در برابر خلقت. همین که هستیم لطف خداست و در برابر این لطف باید سپاسگذاری کرد، سپاسگذاری میشود در عبادت. امام صادق میفرماید «العبودیة جوهرة کُنُها الربوبیة»[7] ببینید چقدر این روایت عظمت دارد. امام صادق میفرمایند بندگی خدا گوهری است که کُنه این گوهر و ذات این گوهر به ربوبیت میرسد یعنی به خدا وصلت میکند. میشوی خلیفة الله، میشوی جلوهای از عظمت الهی در قالب بشری. این عبادت است، عبادت میرساندتان به اینجا. حالا این عبادت چه تاثیری در زندگی ما اجتماعی ما خانوادگی ما دارد. این بحث را ما دو سه جلسه بحث کنیم که اگر مادر محترمه، جوانی، نوهی شما، عروس شما پسر شما بگوید ما نماز بخوانیم چی داخلش در بیاید؟ عبادت کنیم به کجا برسیم؟ شما به کجا رسیدید؟ اگر من نرسیدم عبادتم عبادت نبوده، و الّا عبادت باید برساند ما را به این نقطههای تعالی و کمال. قرآن میفرماید «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ»[8] ای بشریت خدا را بپرستید، خدایی را که شما را آفرید. مهمترین دلیل و بهترین دلیل بر ضرورت بندگی خدا وجود خود ماست، خلقت خود ماست. هستیم لازم است که تشکر کنیم.
در زمان موسیبن عمران دارد که یک وقتی حضرت موسی از خدا تقاضا کرد که یکی از بندگان شاکر و شکرگذارت را به ما نشان بده. خطاب شد موسی فردا برو در فلان قسمت صحرا، در وسط بیابان، چادری است، در این چادر یک خانمی در بستر خوابیده دست و پای او فلج است. دست و پا ندارد، یکی از بندههای خوب شاکر ما این خانم است. موسیبن عمران، پیغمبر اولوالعزم خدا، آمد در همان موضع و مکانی که خدا وعده کرده بود دید در آن تابش آفتاب شدید یک چادر سیاهی وسط بیابان برپاست، یک بستری پهن است، یک خانمی که دست و پایش فلج است افتاده در این بستر. دهها حشره و مگس دور صورت و چشم و لب و دهان او دارند پرواز میکنند و این دستش را نمیتواند حرکت بدهد که مگسها از روی صورتش بلند شوند. حضرت موسی وارد شد سلام کرد، دید این خانم پیوسته لبهایش دارد حرکت میکند، الحمد لله رب العالمین الحمد لله رب العالمین. خدا کند به این معرفت برسیم، غرق در نعمت خدا هستیم و ناسپاسی میکنیم، لگدپرانی میکنیم.
حضرت موسی فرمود میخواست ببیند این خانم ذکر عادتش است یا ذکر را با معرفت میگوید. گفت خانم ذکر خدا میگویید خدا با تو چه کرده که اینقدر حمد میکنی؟ گفت خدا با من چه نکرده؟ الله اکبر! گفت خدا من را آفریده، بزرگترین محبت خدا این است که من را قابل دانست خلقم کرد، تا به امروز رزقم داده. مردم تا الان، شب اول، خودتان خودتان را اداره کردید؟ بخدا قسم واگذارتان کنند به خودتان باید جمعتان کنند. نگویید آقای مهندسم نگویید بازاری هستم نگویید پول در سپرده دارم، نگویید جمعیتی زیر دست من اداره میشوند. رهایتان کنند باید ادارهتان کنند. به هیکلت به ثروتت به موقعیتت به سوادت به عنوانت نناز، اینها همه لطف الهی است.
«الهی کلَّما وفَّقتنی من خیر فأنتَ دللتنی الیک»[9] کلام زینالعابدین است. هر باب خیری که روی ما باز گشوده میشود شما دستمان را میگیرید. این خانم گفت که تا به امروز خدا رزقم را داده، خدا حیات داده، خدا اداره کرده، چی نداده خدا! من شرمنده از اینم که سپاسگذار نعمت خدا نیستم. حضرت موسی خیلی لذت برد.
دست و پا ندارد! ما بعضیهایمان تب میکنیم، یک مشکل اقتصادی، گوجه فرنگی گران میشود نمازمان عقب و جلو میشود. کمی در نوسان زندگی قرار بگیریم، یک بیماری بیاید یک مشکل اقتصادی، میبینی طرف واکنش نشان میدهد، ندیدید اینجور آدمها را. حضرت موسی گفت خانم چه کسی به شما رسیدگی میکند، شما که دست و پا نداری؟ گفت یک دختر دارم، این دختر خیلی دختر مهربانی است، خیلی دختر با محبتی است، در این روستای نزدیک اینجا زندگی میکند. این دختر روزی سه مرتبه میآید از روستا سراغ من، من را تر و خشک میکند، رسیدگی میکند غذا بمن میدهد، کارهایم را انجام میدهد. خیلی هم از دخترش تعریف کرد. حضرت موسی فرمود حاجتی هم داری؟ گفت یک حاجت فقط از خدا دارم، و آن اینکه این دختر را ببرد نزد خودش!
بندگی بندگی بندگی، درس عاشورا، درس محبت!
حضرت موسی تعجب کرد، خانم شما فقط همین دختر بهت رسیدگی میکند، این دختر را هم خدا ببرد؟ گفت این دختر خیلی دختر خوبی است، من از او خیلی راضی هستم، ولی از خودم میترسم، رفته رفته محبت این دختر دارد در وجود من رشد میکند. میترسم از اینکه محبت این دختر بیاید کنار محبت خدا. روی محبت به خدای من اثر بگذارد، دلم میخواهد تا بدانجا نرسیده این دختر برود، دلم میخواهد این دل مالامال از محبت خدا باشد.
بعد حضرت موسی گفت خانم اگر این دختر رفت چه کسی به تو میرسد؟ گفت خدا، مگر خدا عوامل ندارد، خدا مگر نیرو ندارد که به من رسیدگی کند؟ این میشود همان بندگی! «العبودیة جوهرة کُنُها الربوبیة»[10] عمق این عبودیت وصلت میکند به خدا، خدایی میشوی، هراسی دیگر نداری، فلجی؟ خدا که هست.
آقا جنس را امروز با انصاف بدهیم دست مشتری فردا خودمان چکار کنیم؟ مومن تو داری امروز نماز میخوانی خدا چکاره است؟ ما امروز اگر اینکار را کردیم برای روز مبادایمان چه کسی به دادمان میرسد؟ بابا تو ضعف اعتقاد داری! روز مبادایی که داری میگویی خدا هست یا نیست؟ این میشود بندگی.
حضرت موسی حرکت کرد از چادر آمد بیرون، مسافتی رفت دید یک دختر وسط بیابان نقش زمین شده جان داده. دختر همان پیرزن بود، برگشت به آن پیرزن گفت مادر دعای تو مستجاب شد و دخترت را هم خدا برد نزد خودش.
«يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»[11] قرآن میفرماید نه شما را، پدران شما را، نیاکان شما را، گذشتگان شما را، هر کسی بوده در گذشته خدا آفریده. حالا اگر گذشتگان یک جماعتی اینها در اعتقاداتشان مشکل داشتند، همان افراد منحرف، همان افراد بتپرست، همان افراد گمراه هم آفریدگارشان خدا بود، «لَعلَّکُم تَتَّقُونَ»[12]
ببینید چند تا مطلب را من در این آیه بگویم، نقش بندگی در زندگی فردی و اجتماعی ما، از نگاه امام صادق بنده کیست، اینها را بگذارید انشاءالله شبهای آینده، من دو سه نکته در این آیه بگویم و عرضم را تمام کنم.
خطاب آیه خطاب عمومی است، «یا ایِّهَا النَّاس»[13] پس بندگی خدا تکلیف برای همهی انسانهاست، اروپایی امریکایی افریقایی آسیایی، زن مرد روستایی شهری، همه پای سفره خدا نشستید، همه وظیفه دارید خدا را بپرستید. بزرگترین و اولین نعمتی که خدا به شما داده نعمت عمر شماست، نعمت حیات شماست، همین که هستی، همین که زندهای، همین که حیات داری این دلیل بر این است که باید خدا را بپرستی. این نکته اول که دعوت برای تمامی بشر است و خدا میفرماید از نکاتی که در فلسفههای عبادت خدا یاد میکند خود این عبادت یک نوع شکرگذاری و سپاسگذاری است. افرادی که بندگی خدا میکنند، این بندگی یک نوع تشکر از الطاف واسعهی الهی است و اولین نعمت هم عرض کردم بعضی از افراد که میگویند خدا به ما چه داده؟ بگویید همین که هستی، همین حیاتت، همین چشمت، همین زبانت، همین تنفست، همین دقیقه به دقیقهی عمرت، اینها نعمت خداست چرا این را نمیبینید؟
در سوره مبارکه واقعه خدا چند تا آیات توحیدی نام میبرد یکی خود انسانها هستند. خدا را میخواهی بشناسی خودت را بشناس. امیرالمومنین فرمود «من عرف نفسه فقد عرف ربَّه»[14] امیرالمومنین میفرماید خودت را بیاب، پیدا کن تا خدا را پیدا کنی. خودت را گم کردی خدا را گم کردی. اگر کسی خودش را نشناخت خدا را هم نمیتواند بشناسد. قرآن میفرماید «أَفَرَءَيْتُم مَّا تُمْنُونَ ءَ أَنتُمْ تخَلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخْالِقُون»[15] یکی از آیات توحیدی است، خود شما جلوهای هستید از آثار توحیدی.
پدر و مادرها در خلقت انسانها چکار کردند؟ جز ازدواج، جز همبستری؟ از یک نطفه یک انسانی با این عظمت خلق شدن کار بشر است؟ «ءَ أَنتُمْ تخَلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الخْالِقُون»[16] پس خلقت و آفرینش یکی از جلوههای الهی و نعمتهای الهی است.
یکی دو نکته دیگر را عرض کنم، عبادت باید ما را به تقوا برساند خدا میفرماید «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُم لَعلَّکم تَتَّقُون»[17] اگر کسی نماز خواند به تقوا نرسید این نماز آن نماز نیست. اگر نماز میخوانیم زبانمان چفت ندارد، راحت غیبت میکنیم، راحت دروغ میگوییم راحت تهمت میزنیم، چشم مدیریت نشده، دستمان مدیریت نشده، با این پا هر جا شد میرویم، پول از هر جا شد بدست میآوریم، این نماز آن نماز نیست، خاصیت عبادت این است «لَعلَّکم تَتَّقُون»[18] باید برساند ما را به آن تقوا. باید بگوییم آقا 60 سال داریم نماز میخوانیم عوض شدیم تغییر کردیم دست اندازی به هر مالی نمیکنیم. تخلف نمیکنیم، میتوانیم نافرمانی کنیم نمیکنیم، از خدای بالای سرمان حیا میکنیم.
لذا از عوامل و آثار ارزشمند عبادت رسیدن به مقام تقوا، و اگر خدای ناخواسته عبادتی ما را به تقوا نرساند، من در سرزمین منا شب دوازدهم در خود خیمههای منا دیدم حاجی داشت فحش میداد و غیبت میکرد. گفتم استغفار کن از این حجت، استغفار کن از این حجت. یک حرفی زد بعد هم گفت این چه بیابان درهای است که ما را آوردند، پول دادیم ما را بیاورند اینجا؟
گفتم تو باید میرفتی واشنگتن، پاریس، اینجا آمدی برای چی؟ اینجا کسانی میآیند که آدم میخواهند بشوند. سرزمینی که از سرزمینهای مقدس و انسان را باید برساند از عالم ملکوت ناسوت به ملکوت، طرف میگوید جهنم دره، بیابان دره. عبادت باید ما را به تقوا برساند. ما خودمان نمره بدهیم، رسیدیم به تقوا، متقی شدیم، مجلس امام حسین باید با تقوایمان کند. یا حسین فقط نگوییم، بیاییم سر خط با حسین شویم. بیش از 20 هزار نامهی یا حسین از کوفه آمد مدینه، از این20 هزار تا امضا سی چهل نفر ماندند، بقیه کشیدند عقب، نکشیدند عقب شمشیر کشیدند بر امام حسین. اینها یا حسین میگفتند با حسین نبودند.
و عرض پایانیام، یک نکتهی هشدار دهنده پایان آیه است «لَعلَّکُم تَتَّقُون»[19] خدا میفرماید عبادت بکنید امید است که به تقوا برسید، یعنی مغرور هم نشوید، نمازتان مغرورتان نکند، حجتان مغرورتان نکند، عزاداریها ما را مغرور نکند، مجلس امام حسین ما را مغرور نشویم، خدمت به مردم میکنیم مغرور نشویم. اگر بتوانیم اینها را نگهش داریم و حفظش کنیم مهم است. امید این است که این کارها را بکنید با تقوا شوید اگر حفظش کنیم و این را نگهش داریم. خوب بسنده کنیم، شب اول مجلس است
برادر عزیزمان آقای مومنی هم تشریف آوردند برادران مداح هم هستند، من یکی دو بیت شعر تقدیم میکنم انشاءالله مجلس را تفویض کنیم به عزیزان
مرا عشق حسین دیوانه کرده، به قلبم مهر او کاشانه کرده.
همین بس افتخارم تا به آخر، حسین شمع و مرا پروانه کرده.
خدا را شاکریم که امشب توفیق پیدا کردیم در مجلسی که به یاد سیدالشهدا در شب اول محرم آغاز عرضم عرض کردم، الحمدالله امسال مجلس مرکب از دو هیئت، هیئت آلیاسین و هیئت شهدای مسجد النبی و جمع مومنینی که تشریف دارید برادران عزیز خواهران محترمه، این دهه را هم عزیزان ما از هیئت آلیاسین محبت کردند مجلس عزای خودشان را در این مجلس ادغام کردند، نفسهای بیشتر نیتهای پاک، قلوب پاکیزه، انشاءالله که به برکت این جلسات و محافل خداوند فرج امام زمان ما را نزدیک بگرداند و مشکلات را از عالم بشریت، عالم اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران مرتفع بگرداند.
[1] بقره آیه21
[2] الکافی ج1 ص138
[3] احزاب آیه21
[4] بقره آیه21
[5] نساء آیه86
[6] نساء آیه86
[7] مصباح الشریعه (ترجمه مصطفوی) ص453
[8] بقره آیه21
[9] دعای ابوحمزه ثمالی
[10] مصباح الشریعه (ترجمه مصطفوی) ص453
[11] بقره آیه21
[12] بقره آیه21
[13] بقره آیه21
[14] غررالحکم ص588
[15] واقعه آیه58 و 59
[16] واقعه آیه59
[17] بقره آیه21
[18] بقره آیه21
[19] بقره آیه21