استاد حدائق روز دوشنبه 9 فروردین 1400 مصادف با شام نیمه شعبان و میلاد امام زمان(عج) در مسجدالنبی(ص) شیراز به بیان پیام های عصر ظهور پرداختند
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم فی کتابه الکریم
«الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[1]
صدق الله العلی العظیم
شام میلاد باسعادت منجی نظام خلقت و بشریت، حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداست. سال جاری یک مزیت ویژهای که پیدا کرده، ماه اول شمسی، میلاد باسعادت ولیعصر، ماه پایان شمسی امسال، میلاد باسعادت ولیعصر، تقارت با ماه شعبانی که ماه رسول خداست، و ماه زمینهساز حضور در بارگاه ضیافت الهی در ماه رمضان است. آیهای که تقدیم شد، آیه 41 از سوره مبارکه حج، از آیات مهدوی در قرآن است.
چند نکته در این آیه حائز اهمیت و توجه است که من در این فرصت مجلس مطالبی را محضر شما عزیزان تقدیم کنم. ترجمه آیه این است «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[2] بندگان خوب خدا، وقتی که به اینها تمکّن، قدرت، فرصت داده میشود، از این ظرفیتهایشان چند جا استفاده میکنند. حالا ما به خودمان نمره بدهیم، حاج آقا حاج خانم خواهر برادر، ببین تا امشب، تا این ساعت، از اینهایی که خدا تا حالا بهتان داده، در این مسیرها چقدر استفاده کردید! به همین اندازهای که تلاش کردید مورد تایید خدا بودید. پول بهت دادند، در این چهار مورد چقدر کار کردید؟ مقام بهت دادند، آبرو بهت دادند، قدرت داشتی، تن سالم داشتی، کار ازت میآمد، یک دورانی مدیر بودی، کارهای بودی، حال منزوی بودهای گوشه نشین شدی، آن زمان چکار میکردی، الان چه میکنی! بزرگ خانوادهای، فامیلی، حرفت را میشنوند، اینها را عمل میکنی؟
اولا این یک پیام برای دوران عصر انتظار است که ما در عصر انتظار باید اینگونه عمل کنیم و این آیه گویای این هم هست که در عصر ظهور این رویه در جامعه اجرایی میشود. در زمان ظهور امام زمان و دولت کریمهی حضرت، همه اینگونه هستند، آن چهار برنامه این است:
«أَقامُوا الصَّلاةَ»[3] نماز را برپا میدارد. ثروتمند موفق ثروتمندی است که هر چه پولش بیشتر میشود تلاش برای نماز خواندن بهتر، هم خودش، هم دیگران را فراهم میکند. ما بعضی از بازاریهایمان هر چه پولدارتر میشوند لامذهبتر میشوند. هر چه ثروت بیشتر میشود راه خدا را گم میکنند. این انحراف است، پول خوب پولی است که هر چه افزایش پیدا میکند، ارتباط انسان با خدا قویتر میشود. ببینید عزیزان در دعای مکارم الاخلاق، امام زین العابدین از خدا ثروت تقاضا میکند اما کدام ثروت؟ هر پولی خوب است؟ حضرت عرض میکند خداییا ثروت من را زیاد نکن، افزون نکن، مگر اینکه هر چه ثروتم افزایش پیدا میکند در وجودم نسبت به شما محتاجتر شوم. یعنی هر چه بیشتر پول بیاید انسان احساس گدایی بیشتری بهش دست بدهد نسبت به خدا.
من بارها عرض کردم ثروتمند موفق آن است که هر چه پولش بیشتر میشود عبادتش بهتر میشود. زمانی تاجر جزء بودی نماز اول وقت میخواندی حالا تاجر کل شدی باید نماز شبت ترک نشود. دورانی دانشجو بودی نماز میخواندی، استاد دانشگاه شدی مستحبات را باید اهتمام بدهی. طلبه بودی در عبادت چگونه بودی، آیت الله العظمی شدی یک وضع دیگری از تو انتظار دارند. آقای محترم روزی که جوان بودی از تو یک عبادت انتظار داشتند، حالا برادر عزیز، خواهر محترمه، شدی پدر، شدی مادر، نعمت بهت دادند، در امر نماز چقدر جدیتر شدی! «أَقامُوا الصَّلاةَ»[4] این نشانهی خوب استفاده کردن از نعمت خداست که هم برپا میدارند نماز را، هم گسترش میدهند فرهنگ نماز را در جامعه. «وَ آتَوُا الزَّكاةَ»[5] حقوق نیازمندان را هم میپردازند. یعنی انسان هر چه قدرتش بیشتر میشود تلاشش برای رفع مشکلات اقتصادی مردم باید بیشتر شود. این است که بعضیها میگویند آقا به ما چه، مشکل خودت است خودت میدانی و تعبیر شرعی هم نیست. مدیر شدی باید تلاش کنی برای رفع مشکلات جامعه. عالم شدی ثروتمند شدی، چون تمکن یک وقتی مالی است، یک وقتی اجرایی است قدرت طرف دارد، یک وقتی علمی است دانش طرف دارد، یک وقتی إرزی است، خدا آبرو داده. از یان فرصتها از این موقعیتها اول در راه گسترش فرهنگ خدا، نماز؛ دوم رفع نیازمندیهای مردم، ارتباط با خلق؛ و سوم «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ»[6]، چهارم «وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»[7] امر به معروف و نهی از منکر. دعوت به خوبیها، بازداشتن مردم از بدیها. اینها جزء وظائف انسانهای موفقی است که خدا میفرماید نشانهی موفقیتشان در این چهار جا خودشان را نشان میدهد. در عصر ظهور هم عرض کردم قطعا وضع همین است و این آیه از آیات مهدوی در قرآن است که نوید و دولت کریمه امام زمان را میدهد و من و شما اگر علاقمند این هستیم که زمینهساز ظهور حضرت بشویم، باید روی این چهار گزینه کار کنیم.
من بارها عرض کردم مدیرهایتان را اگر میخواهید نمره بدهید ببینید چقدر حساسیت در نماز دارند، بازاریها را اگر میخواهید نمره دهید ببینید حساسیت در نماز دارند.
پدر موفق پدری است که نماز حرف اول برایش باشد، مادر موفق مادری است که نماز برایش حرف اول باشد. اصلا نمره اینجا باید داد.
من یک خاطرهای را عرض کنم خدمت همهی حضار محترم، در دولت اول آقای احمدینژاد، سال 85، استاندار آقای مهندس رضازاده بود. به آقای مهندس رضازاده گفتم آقای رضازاده من میخواهم موفقترین مدیر اجرایی استانت را و ضعیفترین مدیر اجرایی استان را به شما معرفی کنم خواهشم این است که از آن مدیر موفق تجلیل کنم. ولی قرآنی میخواهم معرفی کنم. گفت خیلی خوب، گزارش را بعد برای ما بیاور.
من یک تعدادی از طلاب جوان خوش ذوق پابکار را بسیج کردیم سال 85، ادارات کل شیراز هم که مشخص بود. گفتم یک هفته ادارات را رصد کنید ببینید مدیر نسبت به نماز در اداره چقدر اهمیت میدهد. یک تحقیق یک هفتهی میدانی روی ادارات شد. گزارش این شد که یک مدیری را ما معرفی کردیم بعنوان موفقترین مدیر که انصافا موفق هم بود. در گزارش آمده بود که نبوده این آقا در محیط کار باشد شرکت در نماز نکند. آقا بیا نمازت را بخوان، یک مقداری اضافه کار کن. کار اگر ماند زمین بمان. اینجا پای نماز که میرسد میگوید آقا حق الناس است. خوب مومن اگر کار ارباب رجوع هم روی زمین مانده بگو من کار شما را انجام میدهم، این قابل شدن است. تقسیم کار کنید، به آن ارباب رجوع بگویید آقا وقت نماز است، بیا با هم برویم نماز بخوانیم بعد من میآیم در خدمتتان هستم. نمیآید خودش، اجازه به من میدهید بروم نماز بخوانم برگردم؟ اجازه نداد بعد بایست کارش را انجام بده.
این آقا که معرفی شد به اقای استاندار، گفتند که آقا نمازخانه نمازخانهی آباد، جمعیت شرکت میکردند در نماز، پرجمعیتترین نمازخانه در ادارات نمازخانه آن آقا بود و ضعیفترین مدیر هم مدیری بود که میگفتند نمازخانهاش وضعیت خوبی نداشت، از نظر ظاهری مرتب نبود، آراستگی نداشت، ضمن اینکه متاسفانه خود این مدیر هم اگر در مجموعه بود در نماز شرکت نمیکرد. در گزارشی که گرفته بودند دوستان، میگفتند ایشان مثلا اگر در سال دو مرتبه بیاید در نماز شرکت کند. آقای محترم، حاج خانم، خودت نماز خواندی بچههایت یاد میگیرند. اگر نماز از کارهای دیگر برایت مهمتر بود یاد داری میدهی به دیگران. ما گاهی اوقات خودمان هم در رفتارمان اهمیت نمیدهیم.
خوب، من گزارش را بردم خدمت آقای استاندار، گفتم آقا این گزارش، و انتظار من این است که از آن مدیر تجلیل کنید و تجلیل هم کرد آقای مهندس. قرآن میفرماید نشانهی موفقیت اهتمام به نماز است. البته نماز، عبادت نه عادت، برای بعضیها عادت است نماز. نمازی که خروجیاش «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»[8] باشد. نمازی که فقر زدایی بدنبالش باشد، «فىِ أَمْوَالهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُوم»[9] نمازی که وفای به عهد و ادای دین به دنبال آن اتفاق بیفتد، «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون»[10] این نماز است، این نماز سازنده است، این نماز مشکلات اجتماعیتان را حل میکند. من چند تا مطلب را در این آیه شریفه محضر عزیزان عرض کنم. نکته اول در این آیه خداوند میفرماید «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ»[11] کسانی که ما به آنها تمکن دادیم، یعنی مردم حواسهایتان جمع، جوان جوانیات مال خداست، پیر پیریات از اوست، ثروتمند ثروتت از اوست، دانشمند دانشت از اوست، آقای میلیاردر امروزت از اوست، مدیر کل و وزیر قدرتت از اوست، هر چه دارید از اوست. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ»[12] ما دادیم، کیست که بگوید مال خودم است؟ حالا بعضیها اینقدر مغرور و سرمست شدهاند، میگویی آقا کمک کن، مال خودم است نمیدهم. مال خودت است! چی مال خودت است؟ تو سلول سلول بدنت هم مال خداست، نفس کشیدنت هم به امر اوست، مال خودت است!
یک جایی بحث خمس مطرح شد، گفت آقا ما پول زحمتمان را نمیدهیم به کسی بخورد. گفتم پول زحمت؟ با کدام بدن کار کردی؟ با کدام فکر ثروت بدست آوردی؟ خدا میفرماید «مَكَّنَّاهُمْ»[13] ما دادیم ما عنایت کردیم. از خدا گرفتیم حالا برای خدا قلدُر میشویم، گاهی اوقات استدلال و برهان میکنیم. آقا ما نمیدهیم ما انفاق نمیکنیم. من صلاح نمیدانم، تو صلاح نمیدانی؟ تو کی هستی، خدا صلاح میداند، خدا میفرماید «آتَوُا الزَّكاةَ»[14] لذا این یک نکته حساس است که فراموش نکنیم، هر چه داریم از اوست. آبروی شما، سلامتی شما، ثروت شما، زندگی شما، به تعبیر جامع و کامل «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»[15] همه از او هستید بازگشت همه به سوی اوست. این یک نکتهی مهم. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[16] فی الارض، هر جای زمین که هستی باید اینگونه باشی، کاری به شیراز سومین حرم اهلبیت ندارد، نماز که جایش فقط در مسجد نیست، نماز یک وقت در کفرستان هم قرار گرفتی باید نمازت را بخوانی. در بلاد کفر هم واقع شدی
یک نکته حساس تربیتی دیگر من در این آیه عرض کنم. قرآن میفرماید «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[17] نشان بدهی که واقعا یار صاحب الزمانی. بعضیها یک مسافرت خارج از کشور میروند نماز قضا سوغات میآورند. یک هفته رفته سفر با نمازهای نخوانده برمیگردد این نشانه بندگی خوب نیست. عبادت که فقط جایش در شهر خودتان و مسجد خودتان و خانه خودتان نیست، هر جا هستید باید اقامهی امر الهی کنید. ببینید امام حسین آموخت وسط میدان جنگ، زیر تیربار دشمن «أَقامُوا الصَّلاةَ»[18] وقتی ابوتمامهی صیداوی گفتند آقا وقت نماز داخل شده، حضرت فرمودند «ذکرتَ الصلاة جعلک الله من المصلین الذاکرین»[19] از نماز یاد کردی خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد. حضرت وسط میدان پیاده شدند نماز را برپا کردند، و حال اینکه دشمن میجنگید، دشمن جنگ را متوقف نکرد. آنوقت آقا دو تا مشتری دارد میگوید سرمان شلوغ است. بنده دو تا ارباب رجوع دارم نماز یادم میرود. تلفن را حاضر نیستم بگویم نماز، به آن کسی که پشت خط است بگویم خدا، به خدا میگویم مردم! این گرفتاریهایمان هم مال همینهاست. کم گذاشتهایم که کم دریافت میکنیم. هر جا هستیم، امر نماز، رسیدگی به نیازمندان، بله رسیدگی به این نیازمندان کاری به این مملکت ندارد. الان بنده سراغ دارم عزیزانی که در امریکا، افراد متدین، معتقد، استاد دانشگاه، خیریه دارند آنجا، به فقرا کمک میکنند، افرادی را تحت پوشش قرار دادند. این آیه قرآن است، هر جا هستید باید به مستمندان رسیدگی کنید. ایران و خارج و داخل ندارد. «إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ»[20] هر نقطهای از زمین که هستید باید به وظیفهتان عمل کنید. یک رسالت جمعی است برای بشریت تا ابدیت. این هم مطلب دیگری که از این آیه شریفه استفاده میشود.
نکته دیگر، ما قطعا اگر میخواهیم خدا را یاری کنیم، یاری خداوند در تبعیت اوامر الهی است، بعضیها میگویند ما میخواهیم خدا از ما راضی باشد، ببینید خدا از شما چه میخواهد؟ خدا میفرماید انتظار ما نماز است، رسیدگی به ضعفاست، زکات است، انتظار ما گسترش خوبیها در جامعه است، تذکر خوبیها و توقف مردم از منکرات است. این انتظار خداست. اینها را انجام دادید خدا هم کمکتان میکند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم»[21] خدا را یاری کردید خدا هم شما را یاری خواهد کرد.
مطلب دیگری که در این آیه من اشاره کنم، یک نکتهی دقیق و حساسی که در امر به معروف و نهی از منکر حائز اهمیت است، این دو فریضهی الهی نیاز به قدرت دارد. قرآن میفرماید مکَّناهم، وقتی قدرتتان دادیم، حرف بزنید. وقتی قدرتتان دادیم نماز را گسترش بدهید. آقای تاجر، مشتری آمده در مغازهات میخواهد ازت جنس بخرد، شئونات اسلامی را رعایت نکرده، تو تمکُّن داری، شما فروشندهای دو تا کلمه حرف بزن. پدر عزیز به فرزندت، پدربزرگ به نوهات، به دامادت، به عروست، تو جایگاهت جایگاه بزرگ خانواده است. آقای مدیر به منشیات، پزشک محترم به منشیات، تو تمکن داری. آنهایی که تمکن دارند باید به زیرمجموعه خودشان تذکر بدهند خوبیها را و بازدارند از بدیها. قطعا وقتی که امر به معروف و نهی از منکر از موضع قدرت اعمال شد تاثیر گذار است. من در یک مجلسی عرض کردم امر به معروف و نهی از منکر در جامعه ما شده مثل قیف وارونه، سر و ته شده. اول رسالتت گرچه رسالت جمعی است، نظارت ملی است، همه مسئولیت دارند، اما آنهایی که باید حرف بزنند نمیزنند. آن وقت میبینی این فرد از خانه خودش بهش تذکر نمیدهند، در جامعه میآید تذکر نمیدهند، در محیط کار تذکر نمیدهند، یک شهروندی تذکر میدهد بدهکار میشود، تازه توبیخش هم میکنند.
دانشجویی برای من نقل میکرد میگفت آقای حدائق سر کلاس درس، یکی از دانشجوهای دختر با یک پوشش نامناسبی با کلاس درس آمده بود سر کلاس، کلاس درس است، مقدس است. گاهی اوقات با یک وضعیتی که زیبنده نیست! بارها بنده عرض کردم خواهران محترمه اسلام با زیبایی با آرامش با لباس با جواهرات اصلا با اینها اسلام مخالف نیست، اینها در جای خودش هم عبادت است. اسلام میفرماید اینها را نبرید جایی عرضه کنید که بشود معصیت. جامعه را به تزلزل بیفکند. این خام مسلمان اینها را باید برای محرم خودش استفاده کند نه برای نامحرم. در منزل محارم، بله اینها را استفاده کنند. برای نامحرم اینها میشود معصیت. لذا اسلام دین تعادل است، الاسلام هو الاعتدال. متاسفانه ارزشها شده ضد ارزش در بعضی از زندگیها. آنجایی که باید عرضه شود عرضه نمیشود، آنجایی که باید عرضه نشود عرض میشود. آن جوان دانشجو گفت من رفتم محترمانه به آن دختر دانشجوی کلاسمان، خیلی محترمانه و مودبانه گفتم که معذرت میخواهم اینجا کلاس درس است، جمعیتی سر کلاسند، حق همه است، شما کمی رعایت شئونات دینی را بکن. به شما چه ربطی دارد، تو نگاه نکن! این حرف است، این منطق است؟ الان در همین مسجد همین امشب، اگر همه شما یقین داشته باشید یک آقایی مبتلا به ویروس کروناست، یقین داشته باشی، مثل اینکه الان یقین داری شب است، یقین داری که این آقا نتیجه آزمایشش مثبت است، ناقل است، مبتلاست، ماسک نزده بیاید در مسجد. شما چکار میکنید؟ آقا میگوید فرار میکنیم، راست هم میگوید عقل هم میگوید فرار کن. البته اول نباید فرار کنی، اول باید او را بیرون کنی، جا نزن، اول بگو شما برای چی آمدی؟ برو در خانهات، برو قرنطینه شو. این جمعیت را آلوده و مبتلا میکنی. یک مسجد که نباید فرار کنیم، یک نفر بیاید در مسجد که اهلیت ندارد! میبینید این منطق که فرار میکنیم خوب نیست، این آخرین حربه است، باید محکم ایستاد، برو رعایت کن، برو بیرون، حرفتان هم حق است معقول هم هست.
شما را به خدا قسم خطر گناه از کرونا بدتر نیست؟ آنوقت گنهکار میگوید دلم میخواهد آزادی است. چطور برای کرونا این حرف را نمیزنند؟ برای کرونا اگر کسی گفت من کرونا دارم دلم میخواهد بیایم در جامعه، آزادی است به کسی مربوط نیست از او میپذیرید؟ مردم ساکت میشوند؟ دست به تلفن نمیشویم و دست بزنیم گزارش کنیم بگیرند این طرف را قرنطینه کنند؟
مردم جلوی گناه را اگر ول کردید مبتلایتان میکند. من یک روایتی در یک مجلسی خواندم بگذارید امشب هم بخوانم. خدا به حضرت شعیت وحی فرستاد، «اوحی الله تعالی الی شعیب»[22] خدا به شعیب فرمود شعیب من میخواهم از امتت صدهزار نفر را عذاب کنم. «ستین الفاً من خیارهم»[23] شصت هزار تا از خوبها، «اربعین الفا! من شرارهم»[24] چهل هزارتا از بدها. یعنی سه پنجم عذاب برای خوبان جامعه، دو پنجم عذاب برای بدان جامعه. نماز شب خوانها، زیارت عاشورا خوانها، مسجدیها، هیئتیها سه پنجم؛ لامذهبها، بیدینها، خداگریزها دو پنجم! شما بودی تعجب نمیکردی؟ مزد مسجد آمدنمان باید عذاب شویم؟ مزد هیئت آدنمان، مزد صلوات شعبانیه باید عذاب شویم؟ شعیب سوال کرد: پروردگارا بدها که بدند «فما بال الاخیار»[25] خوبها چرا؟ اینجا را زیادی بشنوید، متدینین بترسید، پیام پیام خداست. خدا به شعیب فرمود شعیب «لأنَّهم داعِنوا اهل المعاصی»[26] خوبها گناه را دیدند بیخیال گذشتند. بما چه، مگر ما در قبر اینها میخوابانند! عیسی به دینش، موسی به دینش. ولش کن، حرف بهش نزن، فایدهای ندارد. مگر برای فایده داشتن باید حرف بزنیم، باید برای تکلیف حرف بزنیم.
من همین امروز مجلس میرفتم، چندین صحنه دیدم خانمهایی که سر کاملا برهنه، در انظار عمومی داشتند عبور میکردند. اینها مال چیست؟ مال این است که بنده، شما شما شما میبینیم و میگذریم. خوب عذاب وقتی میخواهد بیاید گریبان من و شما را اول نباید بگیرد. ما حرف نزدیم که این شد. ما متاسفانه برخی از مسئولینمان هم به وظائفشان عمل نمیکنند. خانوادهها به وظائفشان عمل نمیکنند.
خدا فرمود شعیب خوبها سبک شمردند و سبب ترویج گناه شد در جامعه، لذا این عذاب اول باید متوجه خوبها شود که نگفتند و آنها جسور شدند و گستاخ شدند. گرچه حالا بعضیها برای امر به معروف و نهی از منکر یک جلوهی زشتی را ارائه میکنند، ما آنچه که در روایات در بحث امر به معروف و نهی از منکر دارد، من عصارهی روایات را عرض میکنم، وقت را نمیخواهم خیلی بگیرم، شما پری لیوان امر به معروف و نهی از منکر را ببینید. ببینید امر به معروف و نهی از منکر در روایات ما اینگونه تعبیر شده است. کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند نشان میدهد که عشق به مکتب دارد، نشان میدهد که عاشق دینش است، دوست میدارد دینش را.
همین امروز یک جوانی آمد ظهر جایی جلسه بود، گفت حاج آقا یک مجلسی است، مجلس میدانم مجلس معصیت است، ولی مادرم مُصِر است که من در آن مجلس حاضر باشم، تکلیفم چیست؟ گفتم با کمال احترام و ادب به مادر، بگو مادر برای من محترمی، عزیزی، نه بیش از خدا، برای خدا عزیزی اما اینجا من نمینشینم. توهین به مادر نکن از مجلس بیا بیرون. خدا مهمتر است یا پدر، خدا مهمتر است یا مادر، خدا مهمتر است یا اولاد، خدا مهمتر است یا خودمان! گفتم مادرت بگوید، احترام به مادر تا جایی که به حرمت خدا آسیب وارد نشود. آنهایی که امر به معروف و نهی از منکر میکنند نشان میدهند که عاشق مکتبند، دینشان را دوست میدارند، عقاید دینیشان را دوست میدارند. اینها نشان میدهند که عاشق به سلامت جامعه هستند. علاقه دارند به سلامت جامعه، اینها میخواهند جامعهی سالمی داشته باشند، گناه جامعه را بیمار میکند، ترک خوبیها جامعه را به پسرفت میکشاند. وقتی یک کسی میآید یک حرف حقی میزند، این نشانگر این است که سلامت جامعه برای او مهم است. اگر بنده جایی منکری را تذکر دادم گفتم این کار منکر است نکن، من دارم نشان میدهم که سلامت جامعه برای من ارزشند است، یعنی توی برادر توی خواهر جامعه را بیمار نکن. این هم در روایات اشاره شده. اصلا کسانی که آمر به معروف و ناهی از منکرند فطرت بیدار دارند. این فطرت بیدار است، فطرت اگر خفته شد به خواب رفت، جامعه رو به پسرفت میرود. و آمرین به معروف و ناهین از منکر، اینها نشانگر این هستند که در صدد بیدار کردن انسانهای جاهل و بیانگر حضور در صحنه هستند. مسلمان نباید نسبت به مسائل اسلامی بیتفاوت باشد، پیغمبر فرمود اگر کسی صبح کند به مسائل اسلامی اهمیت ندهد مسلمان نیست. ما نگوییم همسایهی ما هر چه میخواهد بشود، همینطوری که مسائل اقتصادی یکدیگر باید برای ما مهم باشد، مسائل اخلاقی هم باید مهم باشد. من وقتی میبینم جوان در فامیلم دارد از دست میرود نباید بیتفاوت باشم، منتظر امام زمان باید اینگونه عمل کند. نظارت عمومی، اصلا این نشانی از نظارت عمومی است. نظارت ملی است امر به معروف و نهی از منکر، یعنی ما همهمان به هم کمک کنیم برای رشد به یکدیگر، چقدر ارزش است! اگر یک وقت من غافل شدم فراموش کردم شما به من تذکر بده، شما مرآت من باش، شما متذکر باش فلانی این حرف را نباید میزدی، این کار را نباید میکردی! لذا امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت عمومی، یعنی همه به یکدیگر کمک کنند برای سلامت جامعه رشد جامعه تعالی جامعه.
و نکته دیگر، احساس مسئولیت و غیرت دینی است این امر به معروف و نهی از منکر.
دو سه مطلب دیگر من در ذیل این آیه شریفه که از آیات مهدوی در قرآن است اشاره کنم. حضار محترم، این چهار گزینهای که خدا در این آیه شریفه نام میبرد، نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، اینها با همند، فقط دلخوش نکنیم نمازی میخوانیم کاری به هیچ خیر و شری نداریم. بعضیها میگویند ما فقط پول خرج میکنیم نماز نمیخوانیم.
یک تاجری از ثروتمندان عرب، آمد محضر رسول الله، پیغمبر کنار کوه ابوقبیس ایستاده بودند، به پیغمبر عرض کرد یا رسول الله من ثروت زیاد دارم، حوصله حج ندارم، هر مقداری بگویید میدهم انفاق میکنم خدا ثواب حج را به من بدهد. ببینید این میگوید پول میدهم تنم را بکار نمیگیرم برای خدا. در وادی عبادت عملی داخل نمیشوم. پیغمبر یک اشارهای به کوق ابوقبیس کردند، فرمودند «فو الذی نفسی بیده» به آن خدایی که جان من در قبضهی قدرت اوست، به وزن کوه ابوقبیس اگر در راه خدا طلا بدهی ثواب حج را بهت نمیدهیم.
یک چیزهایی را با پول نمیشود خرید. شما بگو من نماز صبح نمیخوانم هر روز صبح ده تومن میدهم کمیته امداد، روزی یک میلیارد بدهی فایده ندارد. نماز نماز است! یکی از تجار مدینه میخواست برود تجارت، آمد خدمت امام صادق گفت آقا میخواهیم برویم تجارت، برویم یا نرویم، مشورت کرد. آقا فرمودند این سفر را نرو ضرر میکنی.
این آمد بیرون روی حساب عقل خودش، دو دو تا چهارتا کرد، گفت این سفری که میخواهیم برویم، جنسی که داریم میخریم، مشتری در مقصد پای کار هست، راه هم امن است، ضرری در کار نیست، اعتنا نکرد به تذکر حضرت. مال التجاره را بار کرد با تجار رفتند، در آن سفر منفعت خوبی هم گیرش آمد به سلامت هم برگشت مدینه، گفت برویم خدمت امام صادق بگوییم آقا شما گفتید ضرر است، این که همش نفع بود! دیدید بعضیها کم ظرفیتند. آمد در محضر امام صادق نشست، قبل از اینکه لب به سخن بگشاید، امام فرمودند آمدهای بگویی در این سفر ضرر نکردم! گفت بلی یابن رسول الله. آقا فرمودند یادت میآید در فلان مسیر و نقطه از سفر بخاطر خستگی نماز صبحت قضا شد؟ تمام این منفعتی که در این سفر گیرت آمد بدهی جای این دو رکعت نماز صبح قضا شدهات را نمیگیرد. امام صادق ضرر کلان را دارد میبیند. حالا یک کسی میگوید آقا ما پول خرج میکنیم و نماز نمیخوانم. حج در محلهات است! دیدید گاهی اوقات تبلیغ میکردند آقا حج نمیخواهد بروی، حج این دختر دم بخ است، این پسر بیکار است، بله قطعا باید کمک کرد آنهایی که توانایی دارند امکانات دارند بیتفاوت نباشند، اما اگر کسی واجب الحج شد، حج باید برود، به هیچ نحوی نمیتواند حجش را تعطیل کند. و اگر حجش را تعطیل کرد و مرد، موقع مردن یا یهودی جانش را میگیرند یا مسیحی، ملکت الموت میفرماید «مُت یهودیا او نصرانیا»[27] لذا این چهار گزینه کنار هم است. نماز، حقوق ضعفا، امر به معروف، نهی از منکر، اینها باشد جامعهتان ساخته میشود. جامعهمان چرا مشکل دارد؟ چون در این چهار گزینه مشکل داریم. چند درصد نماز خوان واقعی هستند؟ چند درصد ثروتمندان ما اهل انفاق و زکاتند. پیغمبر فرمود اگر فقیری دیدید گرسنه ماند، فقیری دیدید برهنه ماند، فقیری دیدید آخرتش را به دنیا فروخت، «فبمنعهم الاغنیا» چون بخشی از ثروتمندان به وظیفهشان عمل نمیکنند. حق فقیر در اموالش است و نمیدهد.
اگر این چهار گزینه امروز عمل میشد جامعه مشکل نداشت. چند درصد شما آدم متخلّق سراغ دارید که واقعا نمازگزار واقعی است. دادگاهها را سربزنید، پاسگاهها را ببینید، زندانها را ببینید. سالها قبل زندان نوجوانان رفته بودم رییس زندان یک خانم دختر 16 سالهای را نشان داد گفت حاج آقا این دختر آدم کشته آوردنش زندان. گفتم دختر بیا، نماز بلدی؟ گفت نماز چیه! طبیعی هم هست، این بچهای که نماز نشناخت، پدرش را میشناسد، مادرش را میشناسد؟ بعضیها به غلط تصور میکنند اگر اولاد خداترس تربیت کرد به جمهوری اسلامی خدمت کرده است. بابا به خودت خدمت کردهای، احترام تو را زیر پا نمیگذارد، به جامعه ضرر نمیزند، ما چند درصد از آسیبهای جامعهی امروز ما از نماز خوانهاست! چند درصد، نگاه کنید، بررسی کنید، دادگاهها را ببینید پاسگاهها را هم ببینید. نوع افراد متخلّف و متمرّد و قانون گریز کسانی هستند که اصلا با خدا بیگانه هستند. شاید اگر نمازی هم میخواند نماز شده عادت نشده عبادت. عبادت نیست عادت است.
در یک بررسی که کرده بودند در بخشی از متخلفین، بعضیها گفته بودند ما وقتی که از نماز فاصله گرفتیم در دامن گناه و معصیت افتادیم. اصلا خود نماز شستشو میدهد پاک میکند انسانها را از آلودگیها، اتصال انسان را به خدا برقرار میکند. به رسول الله گفتند یک جوانی است فلان کار ناشایست را انجام میدهد فلان کار را میکند، نماز هم میخواند. پیغمبر فرمودند «انَّ صلاته تنهاهُ یوما»[28] این نماز یک روزی نجاتش میدهد و همینطور هم شد. «انَّ صلاته تنهاهُ یوما»[29] نماز حفظ میکند انسان را. البته من این نکته را هم اضافه کنم، همانهایی هم که نماز میخوانند یک کاستیهایی دارند، در ذوق اینها نزنیم بگوییم این چه نمازی است که میخوانی! اینها را باید اینگونه دعوت کرد که بیا به خوبیهایت، خوبیهای دیگر را هم اضافه کن فلان کار زشت را هم کنار بگذار. ولی خود این ارتباط برقرار کردن با خدا، انسانها را میبرد به سمت معنویت.
یک خاطرهای را مرحوم آیت الله نهاوندی نقل میکند رحمة الله علیه. میفرماید یک کاروانی از نجف حرکت میکردند به سمت سامرا، مسیری بوده، یکی از علما در این کاروان بوده که دو جلد کتاب محصول سالها زحمتش باهاش همراه بوده. میگوید در مسیری که میرفتیم دزدها زدند به گردنه و گردنه را بسته بودند به قافله حمله کردند دار و ندار همه را گرفتند و برداشتند و بردند، این عالم میگوید من دو جلد کتاب داشتم که اینها محصول سالها زحمت من بود، این دو تا کتاب من هم در خرجینم بود اینها با خودشان بردند. میگوید خیلی دلم سوخت، سالها برای این دو تا کتاب زحمت کشیده بودم، بدرد این دزدها هم نمیخورد. گفت به یکی از دزدها گفتم دو جلد کتاب از من بردید، حالا چیزهای دیگر را بردید بردید، این کتابها را برگردانید. گفت ما رئیسمان باید دستور دهد. گفتم رئیستان کجاست؟ گفت رئیسمان پشت آن تپه است که اموال دزدی را جمع کردند. گفت رفتم دیدم پشت آن تپه تمام این اموال دزدی را روی هم انباشتند، یک آقایی هم کنار این اموال ایستاده دارد نماز میخواند. گفتم این کیست؟ گفت رئیس ماست. گفتم مگر رئیس شما نماز میخواند؟ البته من این نکته را عرض کنم، گاهی اوقات نماز عادت است. ابن ملجم هم نماز میخواند، عمر سعد هم نماز میخواند. شمر هم اهل نماز خواندن بود. خدا کند نماز عبادت بشود، نماز اقاموالصلاة بشود، در قرآن هر جا خدا از نماز یاد کرده بحث اقامه است نه بحث قرائت، اقامه را امام صادق درش بحثهایی دارد که نشانهی اقامه این است که بعد از نماز حالت با قبل از نمازت تغییر بکند. نشانهی اقامهی نماز این است که آقا خمس در مالت است برو بده، اگر بدهکاری را نمیدهی این نماز اقامه نیست اگر زکات نمیدهی اقامه نیست. حواست باشد این قرائت است، این قرائت بار روی زمین میماند. اقامه باید دینت را ادا کنید. خوب این قرائت میکرده اقامه نبوده، گفت این نماز میخواند. گفتم مگر رئیس شما نماز هم میخواند؟ گفت یک نماز خوان قهّاری است. گفت ایستادم هی نماز پشت نماز، نماز پشت نماز، گفت آقا من با شما کار داریم، گفت آقا وقت نماز است حرف نزن. عالم هم از علمای سادات بود، گفت آقا سید حرف نزن وقت نماز است. الله اکبر، هی نماز نماز، گفت نمازها که تمام شد گفتم خوب حالا کارت را بگو.
گفتم آقا من یک خواهشی داشتم ولی اول یک سوالی برایم پیش آمد، شما رییس دزدها هستی؟ گفت بله، گفتم داشتی نماز میخواندی؟ گفت بله، گفتم این چه نمازی است که داری میخوانی، مال مردم داری میبری نماز هم میخوانی؟! نماز با مال دزدی؟! یک حرف زیبایی زده این دزد، این را باید انصافا با آب طلا تابلو کرد.
یک حدیث از امیرالمومنین برایتان بخوانم، امیرالمومنین میفرماید نگاه به گوینده نکن، نگاه به سخن بکن. سخن زیبا از هر که شنیدید بپذیرید، کار به عملش نداشته باشید. «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال» نگاه کن ببین حرف چیست، گوینده را ول کن. گوینده اگر آدم خوبی بود حرف بدی زد حرفش را نباید بپذیرید، گوینده اگر آدم بدی بود حرف خوبی زد، حرف خوبش خوب است. ما گاهی اوقات حرف خوب طرف را رد میکنیم چون میگوییم کارت بد است. میگوییم بابا تو خودت اهل خلافی این حرفت هم...، بابا اهل خلاف است ولی حرف درستی دارد میزند.
این جمله عجیب جملهای است، این حرف رئیس دزدهاست. گفت آقا سید من اعتقادم این است که انسان مطلقا ارتباطش را با خدا نباید قطع کند، خیلی حرف قشنگی است، به همینهایی که مطلقا از خدا بریدند این حرف را بزنید، بگویید بابا مطلقا قیچی در ارتباط نزن، یک نماز هم بخوان، هفده رکعت نمازت را هم بخوان، حالا کارهای دیگر انجام میدهی حالا غلط، ولی نماز را ترک نکن. گفت من اعتقادم این است که مطلقا انسان ارتباطش را با خدا نباید قطع کند. من دزدم، مال مردم را میبرم، ولی قبول دارم که خدا خداست. گفتم آقا این به جایی نمیرساند تو را. گفت من منطقم این است. گفت حالا کارت چیست؟ گفتم آقا دو جلد کتاب از ما بردند بدرد شما نمیخورد اگر میشود این کتابها را بگویید برگرداند. گفت به دزدها گفت هر چه مال این سید است بهش برگردانید. گفت آمدم بروم گفتم آقا یک نصیحتت میکنم، بار کج به منزل نمیرسد، نماز با مال دزدی جور در نمیآید، دزدی را بگذار کنار. گفت من هم میگویم انسان مطلقا ارتباطش را با خدا نباید قطع کند.
آن عالم نجفی میگوید گذشت، هشت نه ماه از این ماجرا گذشت. یک روز آمدم در حرم امیرالمومنین دیدم صدای نالهی کسی پای ضریح حضرت بلند است، حال منقلبی پیدا کرده، با یک انقلاب روحی دارد اشک میریزد، گریه میکند، گفت من هم آمد کنار دستش مقابل ضریح داشتم زیارت میکردم، یکدفعه دیدم یک نگاهی به ما کرد، ما را شناخت، گفت آقا سید دیدی نماز کار خودش را کرد! گفت در برق چشمانش که نگاه کردم دیدم دزد سر گردنه است. گفت آن نمازها کمکم کرد. مال دزدیهایی که پیشم بود، آنهایی که صاحبانش را میشناختم رد کردم، آنهایی که نمیشناختم از فقها اجازه گرفتم، مظالم دادم، مدتی است آمدهام در جوار امیرالمومنین معتکف کوی حضرت شدم و از آن اخلاق ناشایست فاصله گرفتم.
من عرائضم را جمعبندی کنم، عزیزان آیهی شریفه میفرماید اصلاح جامعه در گرو رشد معنوی جامعه، اول نماز، اقتصادتان اگر میخواهید شکل بگیرد زکات، بالاخره همه باید نسبت به یکدیگر متعهد باشیم. اصلاح جامعه، امر به معروف و نهی از منکر. البته اثرگذاری امر به معروف و نهی از منکر این است که وظائف فردی را خوب انجام دهیم. وظائف فردی اقامهی نماز، وظائف فردی پرداخت زکات. اینهایی که این کارها را انجام میدهند امر به معروف و نهی از منکرشان هم موثر است.
نکتهی دیگر در 32 مورد خدا در قرآن زکات را ذکر کرده، در 28 مورد زکات و نماز با هم آمدهاند. در آن 28 موردی که نماز و زکات با هم آمده، اول خداوند فرموده نماز بعد فرموده زکات، این میدانید یعنی چه؟ یعنی مسئولین، ثروتمندان، دستاندرکاران، سلامت یک جامعه، نجات اقتصادی یک جامعه، در گرو نجات معنوی جامعه است. اول باید روی معنویت کار کرد بعدا اقتصاد. شما انتاکیه شهر متمدّن و مترقِّی، بیش از یک میلیون جمعیت داشت انتاکیه، خدا در سوره یاسین وقتی انتاکیه را یاد میکند، میفرماید دهات، ده، روستا «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُون»[30] یک شهری که بیش از یک میلیون جمعیت داشت آباد بود، معمور بود، در آن زمان خودش از شهرهای پر رونق، خدا میفرماید روستا، چون در انتاکیه کار فرهنگی و دینی نشده.
من یک وقت در جمع شهرداران کشور گفتم، گفتم شهر موفق به چهارتا زیرگذر و روگذر و پل هوایی نیست، شهر موفق به کار فرهنگی در آن شهر است طبق آیه قرآن. انبیا رفتند در این شهر کار را شروع کردند، بعد از چند آیه شما ببینید خدا از انتاکیه چگونه یاد میکند! «وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدينَةِ يَسْعى»[31] این مدینه همان قریه است. در چند تا آیه روستا میشود شهر، چرا؟ میگویند در آن چند آیه قبل که خدا میفرماید دهات، کار فرهنگی نشده بود، ولو جمعیت بود، ظواهر زیبای شهری درش بود، خدا میفرماید روستا، انبیا رفتند کار فرهنگی شکل گرفت، آبروی شهر به شهر برگشت شد مدینه. امروز بعضی از کلان شهرهای ما دهات است. بدمان نیاید. بعضی از دهاتهای ما شهر است.
من در روستای یکی از بخشهای بیضا رفتم، در یک روستا، حدود شصت حافظ و قاری قرآن بود. من آنجا گفتم، گفتم این روستای شما از نگاه قرآن شهر است ولی بعضی از شهرهای ما معلوم نیست نمرهی شهری بگیرند. لذا اول تقدم بکار فرهنگی است، کار معنوی است بعد کار اقتصادی. ما فراموشمان شده، کار فرهنگی را ول کردیم چسبیدیم به کار اقتصادی، شده اوضاعمان همین! اختلاص، دستاندازی در اموال عمومی، بیانصافی، اینها رنگ باخته در جامعه، فراموش کردیم ارزشها را.
لذا تقدم در این 28 مورد با نماز است، البته خدا میفرماید اگر اینها را انجام دادید امکانات هم ما دادیم، هر جای زمین هم این کارها را کردید، بدانید که بازگشتتان نزد ماست «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[32] حاج آقا یک روز دنیا تشریف میبری، شانس بیاوری کفنی ببری، شانس بیاوری.
بارهاعرض کردم مهندس در شیراز سراغ داشتم دو تا شرکت داشت، یکی در شیراز یکی در چابهار، این آقای مهندس بیکفن در دارالرحمهی شیراز دفن شد، استخوانهایش را در بیابانهای اطراف چابهار پیدا کردند، در کیسهی پلاستیکی گذاشتند آمدند دفن کردند. مهندسی، آیت اللهی، سرداری، مدیرکل و وزیری! سرمایهی تو از این جهان یک کفن است آن هم به گمانم ببری یا نبری. خدا میفرماید همهتان میآیید پیش من، از مایید و به ما برمیگردید.
امیرالمومنین میفرماید نفس کشیدن انسانهای زنده دلیل بر مردنشان است، دلیل بر رفتنمان زدنه بودنمان است. دلیل نمیخواهد. زندهای! همین دلیل بر این است که میمیری. لحظه به لحظه ثانیه به ثانیه به رفتنتان دارید نزدیک میشوید، فکر رفتن کنید، فکر برزختان کنید.
ای که دستت میرسد کاری بکن، پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار. با تمام این تفاصیل، خدا میفرماید اگر نماز را برپا داشتید، زکات را دادید، امر به معروف کردید نهی از منکر کردید، باز این را هم توجه داشته باشید، حُسن عاقبت و نتیجهی مطلوب کار، نزد خداست، خیلی غرّه نشوید، مغرور نشوید. آقا ما حج رفتیم خمسمان را هم دادیم، مسجدمان را هم رفتیم دیگر چیزی کم نداشتیم «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[33] باز معلوم نیست، ما دیگر عزیزتر از امام سجاد داریم؟ آقا زین العابدین لحظات آخر عمر نگران بودند. طرف عرض کرد یابن رسول الله شما با این همه عبادت، آقا فرمودند از کجا معلوم خدا قبول کرده باشد؟ «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[34] من یک اشارهای عرض کنم حواسمان باشد اگر میگوییم یابن الحسن، وابستگی از تعلقات دنیایی اتفاق افتاده باشد.
مرحوم علامه حاج شیخ حسین نوری میفرماید در شهر بصره یک عطاری بود، او میگوید یک روز اول صبح دیدم دو نفر آمدند در مغازه ما سِدر و کافور بخرند. میگوید از چهرهی اینها آثار بزرگی هویدا بود. «سيماهُمْ في وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُود»[35] میگوید به دلم گذشت اینها یا با جایی وصلند، یا خودشان صاحب نفسند. گفت صدر و کافور را که آماده کردم، گفتم اینها را برای کی میخواهید؟ گفتند شما چکار دارید جنستان را بفروشید. گفت قسمشان دادم، گفتم شما را به صاحب الزمان قسم اینها را برای کی میخواهید؟ گفت تا این را گفتم، گفتند که ما از طرف حضرت ماموریم از شما سدر و کافور بخریم، یکی از ارادتمندان امام زمان فوت کرده، آقا فرمودند سدر و کافورش را از تو تهیه کنیم. خوشابحال کسی که سدر و کافورش را امام زمان تهیه کند.
خوشا جانی که جانانش تو باشی، خوشا راهی که پایانش تو باشی
چه باک آید زکس آن کس که وی را، نگهدار و نگهبانش تو باشی.
گفت سدر و کافورها را که آماده کردم، اینها را قسم دادم، گفتم شما را به امام زمان قسم من را ببرید محضر آقا. گفتند ما به یک شرط تو را میبریم، اگر حضرت اذن ورود دادند وارد شو، اگر ندادند باید برگردی. گفت قبول کردم. گفت از مغازه آمدم بیرون در مغازه را بستم. گفت همان اول صبح من خمیرهای قالبهای صابون ریخته بودم روی پشتبام مغازه، قالب قالب خمیر صابون ریخته بودم که آفتاب بر اینها بتابد و خشک شود. گفت با اینها حرکت کردیم رسیدیم کنار دجله، دیدم اینها روی آب مثل خشکی حرکت میکنند. گفتم من نمیتوانم به دنبال شما بیایم. گفتند آب را قسم بده به صاحب الزمان و بیا. گفت به امر اینها من آب را قسم دادم، دیدم دنبال اینها مثل خشکی روی آب حرکت کردم، عرض دجله را داشتیم عبور میکردیم، گفت در حال حرکت روی آب دجله، یکدفعه نم نم باران شروع کرد باریدن، یکدفعه رفتم در فکر، گفتم ای داد بیداد، قالبهای صابون ما آب بهش میرسد و خراب میشود، یک عمر دعای ندبه نخوانیم یکدفعه یک جا وابدهیم! بگوییم آقا باهاتیم، اما یک جا رنگ عوض کنیم. گفت تا فکرم رفت در قالبهای صابون، دیدم وسط دجله پایم در آب میرود داخل. گفت فریاد زدم به آن دو نفر به دادم برسید، دارم غرق میشوم، گفت این دو نفر برگشتند دست من را از آب کشیدند بالا، دوباره گفتند آب را قسم بده به صاحب الزمان، نفس آنها، اثر آن نفس! گفت دوباره من آب را قسم دادم دنبال اینها آمدیم آن سمت دجله، یک مقداری حرکت کردیم رسیدیم به یک دشت مرتع گونهی سرسبر، خیمهای وسط این صحرا برپا بود، گفتند همین جا بایست، خیمه خیمهی صاحب الزمان است. ما میرویم داخل خیمه، آقا اجازه دادند، شما حق دارید وارد شوید اجازه ندادند برگردید. گفت صدا را میشنیدم. اینها وارد شدند گفتند سیدی و مولای آن عطار بصری با ما آمده میخواهد محضر شما برسد، اجازه تشرف میدهید؟ گفت این سخن حضرت را شنیدم: «رُدُّوا فإنَّه رجلٌ صابونی» گفت برش گردانید، این آدم صابونی است. این دارد میآید زیارت ما، فکر قالبهای صابونش است. مردم حواسمان جمع باشد، یک سرباز گمنام از خوی آذربایجان میشود شیراز میشود عبدالغفار خوئی در این قبرستان دارالسلم، پنج صبح نماز اول وقت را به امامت صاحب الزمان در قبلهی شیراز میخواند. آنوقت ما میگوییم یابن الحسن کجایی داد از غم تنهایی. چرا؟ مشکل کجاست؟ خود آقا پیغام دادند، این پیغام حضرت، به توسط واسطههای متعدد دادند که به شیعیان ما بگویید، چلهنشینی، مسجد سهله رفتن، ختومات موثر نیست، اخلاص در عمل نشان بدهید، ما خود به دیدن شما خواهیم آمد. ما خود میآییم دین شما.
خوب شام میلاد حضرت است. یکی دو بیت شعر من بخوانم، حاج آقای موسیزاده را خدا رحمت کند پدرشان را، و خدا رحمت کند همهی اصحاب این مسجد که بودند بین ما، شادی روح پدرشان، ایشان هم به فیض برسند. همه زمزمه کنیم انشاءالله این اشعار را همه ذاکر شویم در سامرا انشاءالله زمزمه کنیم.
همه جا بروم به بهانهی تو، که مگر برسم در خانهی تو
همه جا دنبال تو میگردم، که تویی درمان همه دردم
یا اباصالح مددی مولا یا اباصالح مددی مولا یا اباصالح مددی مولا
أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»[36]
[1] حج آیه41
[2] حج آیه41
[3] حج آیه41
[4] حج آیه41
[5] حج آیه41
[6] حج آیه41
[7] حج آیه41
[8] عنکبوت آیه45
[9] معارج آیه24 و25
[10] مومنون آیه8
[11] حج آیه41
[12] حج آیه41
[13] حج آیه41
[14] حج آیه41
[15] بقره آیه156
[16] حج آیه41
[17] حج آیه41
[18] حج آیه41
[19] بحارالانوار ج45 ص21
[20] حج آیه41
[21] محمد آیه7
[22] الکافی ج5 ص56
[23] الکافی ج5 ص56
[24] الکافی ج5 ص56
[25] الکافی ج5 ص56
[26] الکافی ج5 ص56
[27] الکافی ج3 ص505
[28] بحارالانوار ج79 ص198
[29] بحارالانوار ج79 ص198
[30] یاسین آیه13
[31] یاسین آیه20
[32] حج آیه41
[33] حج آیه41
[34] حج آیه41
[35] فتح آیه29
[36] حج آیه41