چاپ

WhatsApp-Image-2022-07-30-at-104636-AM
WhatsApp-Image-2022-07-30-at-104639-AM
WhatsApp-Image-2022-07-30-at-104718-AM
WhatsApp-Image-2022-07-30-at-104719-AM
WhatsApp-Image-2022-07-30-at-104723-AM

استاد حدائق روز جمعه 7 مرداد ماه 1401 در مهدیه بزرگ شیراز به بیان «ویژگی های اصحاب الحسین(ع)» پرداختند.

همچنین در حاشیه این مراسم میز خدمت با حضور مدیر کل دادگستری استان فارس برگزار گردید.

 

دانلود

جهت مشاهده ویدئو اینجا کلیک کنید

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم­الله الرحمن الرحيم

انشاءالله ماه محرم را خداوند توفيق استفاده و بهره­برداری به همه ما عنايت بفرمايد که از اين فرصت­ها از اين مجالس، محافل حداقل آثار در جمع اين است که يک وقت بنده خودم را عرض می­کنم منی ناقابل نفسم، کارم گير است يک صاحب نفسی دل شکسته­ای در جمع بار همه را از روی زمين بلند می­کند، اين از امتيازات جلسات است، نگو من خودم عابد هستم زاهد هستم اهل ذکر هستم در خلوت، امام صادق شب و سوم ماه رمضانی بود تب شديد داشت آقا فرمودند زير بغلم را بگيريد ببريد مرا در مسجد، دعا می­خواهم با مردم بخوانم صاحب نفسی نفس اثر بده، اهل دلی به ديگران حال بدهد، نيستی بيا استفاده کن گفتند آقا شما در منزل با اين حال حضرت فرمودند می­خواهم بيايم در جمع مؤمنين هم نوا بشوم با مؤمنين زير بغل حضرت را گرفتند آوردند در مسجد که از فيض حضور امام صادق ديگران بهره بگيرد اين جلسات عزاداری امام حسين فرصت بسيار ارزشمندی است که همان چيزی که آن عالم مسيحی گفت که گفت حسين ابن علی يک دانشگاه عظيم تعليم و تربيت ايجاد کرده در طول سال بدون محدوديت سنی، اجتماعی، بيرق عزای امام حسين می­رود از طبقات مختلف اجتماع در همه مراحل سنی، آحاد جامعه کنار هم می­آيند می­نشينند استفاده می­کنند، با سواد، بی­سواد عالم جاهل مسئول، مرئوس رئيس مرد زن پير جوان، مجلس سيدالشهداء محدوديتی ندارد، که آن عنوان کرده بود: «لو ان لنا الحسين» اگر ما حسين را داشتيم «لفتحنا العالم» دنيا را تسخير می­کرديم خوب اين مطلبد که اين جلسات هم به موضوعات پرداخته شود که ضرورت جامعه باشد، حالا که مردم به عشق امام حسين می­آيند و حضور پيدا می­کنند دردها ضرورت­ها گفته بشود، پيشنهاد بعضی از اين عزيزان اين بود که در اين ايامی که توفيق حضور برای بنده در محضر جمع محترم هست، پرداخته شود به عنوان ويژگی­های حکومت صالحان، ما در همين نظام جمهوری اسلامی خب نقص داريم مشکل داريم بعض جاها کارها به کندی پيش می­رود يک دست و يک منطق گاه، اوقات جاهای را شما نمی­بينيد الحمدلله مديران موفق خدوم امروز در خدمت حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج­آقای موسوي رياست محترم دادگستری استان که انصافاً از چهره­های مردم خدمت­گذار دلسوز دغدغه مند، گفتند آقا بپردازيد به اين­که ويژگی­های حکومت صالحان چيست؟ اين­که خدا در سوره انبياء صد و پنج که ابتدای سخن تلاوت شد اين بشارت را می­دهد چه ويژگی­های بايد رعايت بشود، بهترين معيار و کد آن ابلاغيه و دستورالعمل اميرالمؤمنين به مالک اشتر است، مالک اشتر که يک انسان صالحی بود امام وقتی به او تفويض قدرت کرد يک دستورالعملی و يک آئين نامه رفتاری را حضرت برای مالک بيان کرد که بحث ما انشاءالله در اين روزهای پيش­رو پرداختن به اين نقطه نظرات والای اميرالمؤمنين به يک کارگزار حکومت اسلامی و يک نماينده حضرت است که اين البته برای ما همه درس است من به عنوان يک پدر به عنوان يک شهروند نگوييم آقا ما که مالک نيستيم، قدرت مالک را نداريم مالک در حد خودش من طلبه در حد خودم، آن کارگر در حد خودش آن استاد دانشگاه آن مادر آن همسر آن جوان هرکدام بايد به اين نکاتی که اميرالمؤمنين امعان نظر دارد و دقت دارد پرداخته بشود، مقدمه بحث را من با آيه 105 سوره انبياء شروع کنم اين آيه از آيات مهدوی است در قرآن، يک مقدمه­ای هم بر اين آيه من محضر عزيزان ذکر کنم امروز سروران عزيز، خواهران محترمه برادران محترم نگاه بشريت امروز به آينده فردا دو نگاه کاملاً متفاوت است يک نگاه نگاه مأيوسانه نا اميدانه من در همين دو سه روز گذشته با بعضی از افرادی من مواجه شدم که اين­ها سوابق خوب انسان­های ارزشمند متدين با سواد در بعضی از جاها مسئوليت داشتند و دارند اما قافيه را باختند نا اميد مأيوس می­گويد حاج­آقا شما هستيد حالا شما محرم هستيد من حرف دلم را می­زنم کسی نباشد شروع می­کند سفره يأس را پهن کردن، به کل باخته قافيه را و نا اميد شده حالا يک سری مشکلات اقتصادی است بارها هم بنده عرض کردم رفع مشکلات کمک همه را می­طلبد مثل يک فرشی است که شما می­خواهيد بلند کنيد رئيس جمهور يک سهم دارد، وزراء يک سهم دارند مديران کل يک سهم دارند، روحانيت يک سهم دارد نيروهای نظامی و انتظامی بازار عامه مردم رعيت اين­ها همه بايد کار کنند، شما قوی­تر از علی ابن ابی طالب ديگر پيدا نمی­کنيد در مقام اجراء حضرت آمد در مصدر امر چهال سال و شش ماه چون همکاری نشد کار حضرت پيش نرفت، همکاری نکردند همراهی نکردند همه بايد کمک کنيم، اين­که رسول­الله فرمود: «كلّكم راع و كلّكم مسئول عن رعيّته‏»[1] آقا تو هم که کارگر هستی، در حد خودت مسئول هستی، تو هم که باز نشسته هستی در حد خودت مسئول هستی، من بنشينم کنار شروع کنم انتقاد کردن اين خوب نيست خب شما با اين ظرفيتت چه کار می­توانی بکنی، در حد خودت استفاده کن الآن يک نگاه اين است نگاه يأس نگاه نا اميدی قافيه را باختند گاهی اوقات می­بينيم متدين است، احساس می­کند که بدهکار است، می­روی کناری خانم معجبه می­آيد می­گويد ديگر جای ما در جامعه نيست، ما بنشينيم در خانه، چرا؟ حق با شماست ذی حق تو هستی نا حق آن است که رعايت نمی­کند شما که حق با شماست راست قامت بايد بايستی، آن­که خلافکار است بايد بترسد: «وَ الْخَائِنُ خَائِفٌ»[2]، تو که صادق هستی، تو که مؤمن هستی، خب اين يک نگاه البته اين نگاه هم مال اين­جا نيست مال کل دنياست الآن شما در سراسر دنيا نگاه کنيد اين يأس بخشی از مردم دنيا را گرفته نسبت به آينده نا اميد اند می­گويند معلوم نيست فردا چه می­شود؟ آينده بشر چه خواهد شد؟ بشر با اين تکنولوژی پيشرفته و سلاح­های خطرناک هسته­ای مکروبی جنگی در بگيرد ديگر معلوم نيست کسی بماند، اين پيشرفت­های در سلاح­های خطرناکی که امروز بشريت بهش دسترسی پيدا کرده از يک جهت سبب يأس شده، گاهی اوقات رشد جامعه می­گويد هر روز بدتر از روز ديگر می­بينم نا اميدانه به زندگی نگاه می­کنند نا اميدانه به آينده نگاه می­کنند، آقا با اين وضعيت اقتصاد، اجتماع، سياست، فردا زندگی اميدی به زندگی نيست، عرض کردم در همين چند روز دو سه مورد متدينينش را من خودم ديدم متدينين با سواد نه يک آدم عامی بی­سواد، اين يک نگاه.

يک نگاه ديگر نگاه قرآن است قرآن آينده را روشن می­بيند پيش­بينی قرآن نسبت به آينده تشکيل يک حکومت عدالت­گستر و خدا محور است، اين نگاه قرآنی است اين نگاه توحيدی است آن­های که حقيقتاً موحد اند آينده را خوب می­بينند آقا سيدالشهداء در يک جريانی وقتی خبر مرگ معاويه رسيد به مدينه، يزيد نامه­ای نوشته بود به وليد حاکم مدينه در طی آن نامه يک دستور کلی داده شده بود از همه بيعت بگيريد وقتی خبر معاويه منتشر شد مرگش، و يک بيعت خصوصی بگيريد از سه نفر اين سه نفر اگر بيعت نکردند بکشيد آن­ها را سر بريده­شان را بفرستيد، حسين‌ابن علی، دوم عبدالله ابن عمر، سوم عبدالله ابن زبير اين سه چهره مطرح را اگر کوتاهی کردند بيعت نکردند سرشان را با جواب نامه بفرستيد، تا نامه رسيد وليد، مروان داماد عثمان که بعداً هم حکومت را به دست گرفت، در يک مقطعی مروانی­ها قدرت به دست گرفتند، مروان را صدا زد يک مشورتی گرفت گفت چه کنيم با اين نامه؟ گفت سريع تا خبر پخش نشده اين سه نفر را صدا بزن از هرسه بيعت بگير نکردند سر بريده اين­ها را بفرست، شب بود فرستادند دنبال عبدالله ابن زبير که وليد شما را خواسته اين­ها هم خوب شايع هم بود که معاويه فوت کرده به درک واصل شده و شما هم حاکم شما را می­خواهد عبدالله ابن زبير شبانه فرار کرد به طرف مکه، دنبال عبدالله ابن عمر رفتند فرزند خليفه دوم، عبدالله ابن عمر تمارض کرد گفت من حالم خوب نيست مريض هستم در بيستر افتادم کسالت دارم، ديگر در يک وقت مقتضی خدمت می­رسيم، آمدند خدمت امام حسين گفتند حاکم شما را می­خواهد آقا فرمودند گوئيا طاغوت بنی اميه به درک واصل شده، و از من می­خواهند بيعت بگيرند، اين­ها همه­اش مقدمه است برای يک جمله امام حسين، بنی هاشم پيشنهاد کردند گفتند آقا نرويد خطر است يک وقت برويد دستگيرتان کنند زحمتی ايجاد بشود، آقا فرمودند چون دعوتم کردند می­روم می­بينيد:

کريمان با بدان هم بد نکردند، کسی را از در خود رد نکردند

آقا فرمودند از من دعوت کردند من می­روم ولی از باب احتياط جمعيت از بنی هاشم مسلح بشويد بياييد اطراف خانه وليد را محاصره کنيد، اگر اين­ها قصد شيطنتی داشتند من صدا را بلند می­کنم فرياد می­زنم بريزيد در خانه وليد، تدابير امنيتی را هم حضرت ديدند آقا آمدند وارد خانه وليد شدند تنها، قمربنی‌هاشم، بنی‌هاشم اطراف خانه فرماندار مدينه را کنترل کردند نامه يزيد خوانده شود که معاويه فوت کرده و يزيد گفته از شما خصوصاً بيعت بگيرم آقا وقتی که نامه را شنيدن و استماع شد فرمودند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ[3] وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ»[4] فاتحه اسلام ديگر خوانده شده، اگر يزيد بشود حاکم اسلام، يزيدی که خود حضرت يک چندتا ويژگی از يزيد در همين جمله به وليد فرمودند: «أَيُّهَا الْأَمِيرُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ»[5] ما خاندان رسالت هستيم «إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ»[6]وحی در خانه ما بوده، اختلاف، آمد و رفت فرشتگان در کانون خانه ما اتفاق افتاده: «وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ »[7] نظام خلقت را خدا برای ما شروع و با ما به پايان می­رساند، و يزيد يزيد يک انسانی: «شَارِبُ الْخَمْرِ»[8] شرابخور حسينی­ها حواسمان باشد با کسانی که امام حسين صفات منفی برای يزيد نام می­برد در زندگی معاشرت ممنوع، می­گويد آقا يک رفيق خوبی داريم خيلی آدم با مرامی است، ولی شراب هم می­خورد ما هم کار به شرابخوريش نداريم، تو شيعه امام حسين هستی، اولين نکته منفی يزيد را امام حسين فرمود: «وَ يَزِيدُ شَارِبُ الْخَمْرِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ»[9] يزيد گناه را آشکارا انجام می­دهد، يکی از ارادات امام حسين به يزيد همين بود: «مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ»[10]بود آن کسی که فسق آشکار و گناه آشکار انجام می­دهد بايد در خودش تجديد نظر کند اين صالح نيست: « مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ»[11] يزيد يک انسان قاتل جنايت پيشه است بی­جهت بی­گناهان را اعدام می­کند و می­کشد، حضرت فرمودند اين­ها مشخصات يزيد است: «قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِهِ»[12]منی حسين هرگز با يزيد بيعت نمی­کنم بعد يک جمله حضرت فرمودند اين ويژگی­ صالحان است اين افق آينده است اين­ها را همه گفتم برای اين جمله حضرت آقا فرمودند: «وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ الْبَيْعَةِ»[13]ما صبر می­کنيم شما هم صبر کنيد، ما انتظار می­کشيم شما هم به انتظار بنشينيد خواهيد ديد شايسته خلافت چه است؟ حسين است يا زيد؟ حق است يا باطل؟ آقا بلند شدند حرکت کردند به سمت در اتاق مروان يک اشاره­ای کرد به وليد، يک ضرب المثلی به کار برد که تا مرغ از قفس نپريده کاری بکن، يعنی کار حسين را بساز آقا خروجی در اتاق برگشتند يک نگاه تندی به مروان کردند فرمودند: «أَ فَبِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي»[14]، من را با مرگ تهديد می­کنی، با کشتن تهديد می­کنی: «وَ هَلْ يَعْدُو بِكُمُ الْخَطْبُ»[15] بالاتر از مردن هم چيزی هست، اين را امام فرمودند از اتاق آمدند بيرون آقايون ببينيد امام حسين به آينده دارد لذا حضرت شب عاشورا از امام زمان ياد کرد در دلداری که به حضرت زينب داد فرمود خواهرم مهدی می­آيد سربريده حضرت برفراز نيزه در بازار کوفه آياتی می­خواند که اين آيات نويد حکومت مهدوی دارد اين­ها اشاره به اين­که آينده آينده روشنی است، شما ببينيد سيدالشهداء در سال شصت در خانه وليد حاکم مدينه تهديد به قتل می­شود فرمود، ببينيد حق با که است؟: «وَ لَكِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ الْبَيْعَةِ»[16] اين افق ديد صالحان است آينده از آن صالحان است امام حسين امروز جلسات ما را می­ديد يزيد سال شصت و يک را می­ديد و کربلا و کشته شدن شهداء را امام اين تفکر و احياء انديشه بشريت را می­ديد اين نگاه نگاه قرآن است بلی در يک مقطعی خدا آزمايش می­کند در يک مقطعی می­آزمايد ما را لذا حضرت زينب هم اين را فرمود، به ابن زيد در مجلس ابن زيد روز دوازدهم محرم ظهر سر سفره غذا وقتی ابن زياد گفت خانم ديديد خدا با شما چه کرد؟ حضرت زينب فرمود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا»[17]اين­ها زيباست، کار برای خداست، مؤمن سختی برای که داری می­کشی؟ اگر برای خداست خدا زيربار منتت قرار نمی­گيرد برادر عزيز برای که داری رنج تحمل می­کنی، اگر برای خداست خدا می­فرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏»[18]ما ذرة المثقال خوبی­ها و بدي­ها را فراموش نمی­کنيم، در خانه اگر کس است يک حرف بس است، اين نگاه نگاه توحيدی است آينده را روشن ديدن، افق آينده روشن است از نگاه قرآن، اين فراز و نشيب­های اقتصادی، سياسی، احتماعی، شيطنت­های دشمنان اسلام اينی که خاطر بعضی­ها را مکدر می­کند، بعضی­ها احساس انزوا و تنها می­کند حق با شماست محکم و ثابت باشيد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ»[19] اين بشارت خداست، خدا می­فرمايد يقيناً ما اين را انشاء کرديم در کتاب زبور، زبور داود بعد از کتاب ذکر تورات حضرت موسی و يک تعبير لوح محفوظ که قطعاً سرنوشت زمين به دست انسان­های صالح خواهد افتاد، اين بشارت الهی است آينده از آن صالحين است.

اما دو سه نکته را هم من تکميل کنم عرايض را جمع­بندی کنم، اگر يک وقتی از شما پرسيدند در کجايي قرآن خدا می­فرمايد دين از سياست جدا نيست، الآن يکی از شيطنت­های که سال­هاست راه می­اندازند آقا ول کنيد برويد کنار حکومت را بدهيد دست سياستمدارها متدينين بروند به مسجد و حوزه و کارهای مذهبی­شان بپردازند مؤمن برو هيئتت را اداره کن مذهبی­ها نبايد بيايند در کار اين خلاف قرآن است موارد فراوانی ما در قرآن داريم که خدا می­فرمايد دين از سياست جدا نيست، يکی آيه 105 سوره انبياء: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون‏»[20] سياست زمين را حکومت زمين را ما به دست کسانی می­دهيم که دين مدار اند انسان­های متدين اند بنده صالح اند، اين­که آقا سياست يک واژه ديگر، حکومت داری يک واژه ديگر اين خلاف آئين نامه قرآنی است قرآن می­فرمايد ما سياست دنيا را در آخر الزمان در عصر ظهور به دست سياستمداران متدين صالح می­دهيم اين يکی از پيام­های ارزشمند اين آيه.

پيام ديگر قطعاً بشارت خدا قطعی است آيه هم تأکيد دارد: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا»[21] قد بر سر فعل ماضی معناي تحقيق و يقين می­دهد تأکيد هم آمده: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون‏»[22]در روايت داريم که اصلاً اين آيه امام باقر فرمود منظور «عِبادِيَ الصَّالِحُون‏»[23]«آلُ مُحَمَّدٍ ص »[24] خانوان رسول­الله زمام هدايت و تربيت بشريت به عهده خواهند گرفت که در رأس صاحب­­الزمان است، معنای يک نکته ديگری که من از اين آيه عرض کنم البته اين بشارت زمان جامه عمل می­پوشد و اتفاق می­افتد که مردم به سمت تقاضا بروند متقاضی بشوند، اين را هم باز من تکميل عرايضم عرض کنم.

ما در علم اقتصاد قانونی داريم به نام عرضه و تقاضا اين قانون اگر تناسب درش حفظ بشود اقتصاد اقتصاد موفقی است ما امروز اگر يک جاهاي در اقتصاد ضعف داريم چون عرضه با تقاضا هماهنگ نيست، اگر عرضه بود عزيزان شما همه استاد هستيد تقاضا نبود می­شود رکود اقتصادی، سرمايه­دارها توليد کننده­ها آسيب می­بينند، می­گويد آقا جنس توليد کرديم مشتری نداريم، در مقابل اين هزينه­های که کرديم تعهد داريم تعهدات مان را نمی­توانيم پاسخ بدهيم داريم ورشکست می­شويم اين اقتصاد خوبی نيست اين رکود اقتصادی است اگر از آن طرف تقاضا بود عرضه نبود متقضای جنس در بازار هست جنس به اندازه کفايت و ضرورت نيست اين می­شود تورم جامعه ورم می­کند می­شود افزايش چشم­گير قيمت­ها روز به روز نرخ­ها می­رود بالاتر افزايش پيدا می­کند مردم می­افتند در زحمت آن­جا توليد کننده­ها، اين­جا مصرف کننده­ها اگر عرضه و تقاضا متناسب بود جنسی که مردم می­خواهند آماده است توليد کننده آسيب نمی­بيند مصرف کننده هم اذيت نمی­شود، عزيزان در نظام خلقت عرضه تربيت با آدم شروع شروع شد، خدا اول کسی را که می­آفريند آدم است پدر همه ما پيغمبر است شروع با عرضه فرهنگی است در ادامه آدم شما هيچ تاريخ از تاريخ بشريت را نداريد در اين نه هزار و پانصد سال عمر بشر از آدم تا الآن که حجت الهی خدا تعريف نکرده باشد در هر دوره انبيائی بودند، در بعضی از مناطبق انبياء متعددی بودند کنار يکديگر بعضی انبياء دامنه تبليغی وسيع­تر گسترده­تر بعضی­ها جهانی اولوالعزم تا رسيد به پيغمبر بعد از رسول­الله ائمه معصومين تا امام عسکری، يکصد و بيست و چهار هزار پيغمبر و يازده امام آمدند بشريت در آستانه تقاضا نبود، شما تاريخ انبياء را بخوانيد نوع انبياء را کشتند شهيد کردند لايه تنه درخت گذاشتند ارّه کردند زنده زنده آتش زدند: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُود»[25] پيامبر اين اصحاب اخدود را زنده زنده آتش زدند سر يحيي پيغمبر بريدند در تشت گذاشتند اين کاری که اين داعشی­های ملعون می­کردند اين گذشته تاريخ هم بود، خود رسول­الله که پيامبر ماست، پيغمبر اين جمله رسول­الله خيلی تکان دهنده است: «ما اذی نبی مثل ما اذیت»[26]، هيچ پيغمبری به اندازه من اذيت نشد، يعنی آن ايذائها که به همه انبياء رساندند يک طرف اذيت­های که به رسول­الله کردند حالا ما متدينين اين قدر پرتوقع هستيم در يک مجلس می­رويم جواب سلام­مان را نمی­دهند ديگر نمی­رويم آقا چرا هيئت نمی­آيي تحويل نمی­گيرند، اينجوری می­خواهی راه پيغمبر بپيمايي، حرفی که به رسول­الله زدند به هيچ کدام از ما نزدند مؤمن اين اسلام مفت به دست ما نرسيده اين سفره ارزان پهن نشد، يکش را من فقط بگويم يکی از ايذائهای به پيغمبر، زمانی که رسول­الله در مصدر قدرت بود مدينه بود همسر رسول­الله ماريه قبطيه فرزند به دنيا می­آورد به نام ابراهيم منافقين در مدينه خبر پخش کردند اين فرزند فرزند پيغمبر نيست بعضی از مسلمان­ها ساده لوح اين خبر را پخش کردند نسبت ناپاکی به ناموس رسول­الله و نسبت عدم انتساب فرزند پيغمبر به پيغمبر متدينين به کدام يکی از شما گفتند فرزندت فرزند تو نيست اسلام ارزان به دست ما رسيده، به کدام يکی از شما گفتند همسرت ناپاکی کرد در رأس قدرت بود پيغمبر در مدينه منوره اين اسلام ارزان به دست ما رسيده به امام رضا گفتند امام جواد فرزند تو نيست اين بارگاه اين عظمت ثامن الحجج مفت به دست آمد، امام رضا هزينه شد برای خدا امام رضا هزينه شد برای دين، من عرضم اين است که پيامبر اين همه زحمت مرارت سختی، چرا؟ چون جامعه آماده نبود با پيغمبر چه کردند؟ غديری که پشت سر گذاشتيد تمام تلاشش را رسول­الله کرد به قول علامه امينی ديگر کاری پيغمبر نبود که نکند برای روشنگری مردم هفتاد روز بعد از غدير پيمان شکسته شد اين نشانگر اين است که جامعه آماده نبود، چرا بيعت يک صدهزار نفری هفتاد روز بعد شد سه نفر؟ چون جامعه آماده نيست چرا حسين ابن علی که بيش از بيست هزار امضاء دعوت از کوفه می­آيد که ای حسين به جانب ما بشتاب و امام آمدند آن بيست هزار امضاء شد سی چهل نفر؟ جامعه آماده نيست خدا عرضه کرده خدا پيغمبر را داد، خدا انبياء را داد، خدا اميرالمؤمنين را داد، حق اميرالمؤمنين اين بود در محراب عبادت با اين نحو، کاری بر سر اميرالمؤمنين که با چاه درد دل کند، امام صادق آقا موسی ابن جعفر علی‌ابن موسی تا برسيد به امام عسکری، خدا يک صد و بيست هزار پيغمبر و يازده امام را عرضه کرد بشريت متقاضی نبود، يک عرضه مانده و او صاحب الزمان است آن قدر او را نگه می­دارند که بشريت به تقاضا برسد بخواهند آقا را طالب بشريت نه ايران نه شيعه، عالم بشريت بخواهند اين آقا را، من چند روز قبل يک آقايي با خانمی آمدند گفت حاج آقا اين خانم اصلاً از روحانيت بدش می­آيد ديگر عرضم را تمام کنم يک تذکر هم دادند که انشاءالله از فردا صبح برنامه از ساعت شش و نيم تا هفت و نيم، چون رعايت وقتی اداری عزيزان را هم بايد کرد عزيزانی که برنامه دارند انشاءالله برنامه منعقد خواهد شد در همين مکان مقدس انشاءالله با همان محوريت ويژگی­های صالحان در حکومت صالحان اين البته برای همه­مان درس است مخصوصاً برای مديران ما مالک مدير حکومت اميرالمؤمنين است، امام يک دستوراتی به مالک دادند که اين­ها را بايد اجرايي کنيم، آن خانم آمده بود البته خوب خانم البته وضع پوشيش هم وضع مناسبی نبود، هراس هم داشت با ما حرف بزند گفتم خانم بنشين حرفت را راحت بزن، يکی از صحبت­های که اين خانم کرد همين بود، گفت نسبت به اين­که شما معتقد هستيد گفت شما معتقد هستيد امام زمانی می­آيد؟ خب چرا نمی­آيد خوب بيايد به داد بشريت برسد، تا کی ديگر؟ وضعيت از اين بدتر دنيا از اين گرفتارتر من يک اشاره­ای برايش کردم گفتم بايد بخواهند آقا را ما گذشتگان­مان درس بدی پس دادند در تاريخ، گذشتگان که می­گويم نه گذشتگان انتسابی من و شما، ما پدرانی داشتيم از ما بهتر شماها همين طور گذشتگانی که می­گويم عامه بشريت است، گفت خب اين مردم چه تقصيری دارند؟ چرا بايد بعضی­ها پاسوز ديگران بشوند؟ گفتم خدا زير منت خوبان نمی­رود من همين حديث را برای دلگرمی­تان بگويم آقا زين العابدين فرمود اگر کسی در عصر غيبت پاک زندگی کند، يعنی همين: «عِبادِيَ الصَّالِحُون‏»[27] ولو جامعه جامعه آماده­ای نيست شما درست زندگی کن، آقا همه کلاه برداری می­کنند شما نکن، دروغ می­گويند تو نگو، تو کاسب حلال خوری باش، تو انصاف داشته باش، ديگران می­کنند من هم بکنم، همين ديشب يک آقايي آمد يک جريانی نقل کرد گفتم اگر مورد دومش تکرار شد بيا پيش من، مستقيم می­فرستم خدمت حاج­آقای موسوی حالا باز نمی­کنم که حالا مايه نگرانی و دلسردی نشود در خريد يک رقم کلان کلاه سر بيت­المال بگذارند صدها مليون رقم خلاف برداشته بشود، خب اين­ها صالح نيستيم، صلاحيت که به محاسن نيست ريشی گذاشتم تظاهر دارم می­کنم، ابن ملجم هم محاسن داشت، شمر هم محاسن داشت، صالح بودن به ورع است صالح بودن به عمل است صالح بودن که فقط به ظاهر آراسته نيست گفت آقا چرا؟ گفتم بلی خدا اجر صالحين را می­دهد، امام سجاد فرمود مردم اگر در عصر غيبت ثابت بوديد صالح بوديد درست کار بوديد درستکاری بوديد اين را بشنويد دلگرم بشويد: «أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ»[28]حاجی­آقا اگر بودی آنی که خدا می­خواهد در هرجايي عالم که زندگی می­کنی پاک زندگی کنی صالح زندگی کنی خدا ثواب هزار شهيد آن هم نه هر شهيدی شهدايي که در رکاب پيغمبر به شهادت رسيدند در بد و احد، هزارتا شهيد بدر و احد را از نظر ثواب يک­جا می­دهند به اين پاداش از اين بالاتر، بارها استناد به همين سخن می­گويم نگوييد در باب شهادت بسته است در باب شهادت باز است خدا کند طالب شهادت کسی باشد، می­توانيد الآن شهيد زندگی کنيد، بلی يک شهيدی در معرکه می­رود و به شهادت می­رسد نعم التوفيق شماها هم پاک زندگی کنيد شهيد هستيد، آن­هم چه شهيدی، «أَلْفِ شَهِيدٍ»[29]، «أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ أَلْفِ شَهِيدٍ مِثْلِ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ»[30] عالی­ترين شهداء در احد حمزه سيدالشهداء شهيد شد مصعب ابن عمير شهيد شد، عبدالله ابن جحش شهيد شد هزارتا شهيد بدر و احد را يکجا می­دهند به کسی که در عصر غيبت صالح زندگی کند، گفتم نباختی، يافتی خوب زندگی کردی همه مخالف اند تو موافق با خدا هستی، تو سالم داری زندگی می­کنی خدا هم زيربار منت تو قرار نمی­گيرد عرضم را تمام کنم تمام بشارت الهی بر می­گردد به اين­که بشريت بايد به تقاضا برسد بايد بنده شوند بايد بخواهند راستی و درستکاری را لذا رسالت همه­ما ارادتمندان به امام زمان زمينه­سازی ظهور است زمينه سازی ظهور هم اين است که هرجا نشستيد در يک جلسه­ای عرض کردم اين ارادتی که به اميرالمؤمنين در غدير نشان داديد، و اين ارادتی که در مباهله نشان داديد و اين ارادتی که از فردا به امام حسين و از امشب نشان می­دهيد به مراتب بيشتر بهتر عالی­تر بايد به امام زمان­تان نشان دهيد؟

امروز امير در ميخانه تويي تو، فرياد رس اين دل ديوانه تويي تو

امروز صاحب­الزمان نياز به حبيب ابن مظاهرهای زمان دارد، امروز صاحب الزمان نياز به علی اکبرها دارد نياز به قاسم ابن الحسن­ها دارد، امروز امام زمان نياز به ام وهب­ها دارد، قمر درود خدا بر اين مادر روضه من همين و تمام، مادرها مثل قمر باشيد، جوان­ها مثل وهب باشيد دخترهای جوان مثل هانيه باشيد، آقا امام حسين داشتند می­آمدند کربلا رسيدند به منزلگاه سعلبيه، خب کاروان زن و بچه­ها با حضرت بودند هشتاد و چند زن و بچه امام روزها که گرم بود از نظر انطباق تاريخ محرم در مهرماه بوده حدود بيست و دوی مهرماه در تاريخ شمسی عراق در تابستان و پاييز روزهای گرم شب­ها شب­های مطبوع و خنک، امام شب­ها حرکت می­کردند خانم بچه­ها با اين­ها بودند که در اين هوای خنکی که دارند حرکت می­کنند اذيت نشوند روزها که هوا گرم بود اين­ها پياده می­شدند خيمه­ها را برافراشته می­کردند استراحت کنند اذيت نشوند در سعليه وقتی پياده شدند امام ديدند در دور دست صحرای سعلبيه يک چادری بر پاست، آقا يک عصای در دست­شان بود بچه­ها به دنبال حضرت قدم زنان رفتند به سمت آن چادر آقا صدا زدند کسی در اين چادر هست، يک خانمی آمد بيرون نامش قمر مکنی به ام وهب آمد سلام کرد به حضرت آقا فرمودند خانم در اين صحری چه می­کنی؟ گفت من و پسرم و عروسم در اين­جا زندگی می­کنیم، تعداد گوسفند داريم از عوائد اين­ها گذران زندگی می­کنيم گفتند پسرت کجاست؟ گفت پسرم رفته گوسفندان را بچراند با عروسم، عروس دختر هفده ساله به نام هانيه داماد پسری بيست و پنج ساله به نام وهب مادر خانمی به نام قمر هرسه مسيحی، آقا فرمودند شما نيازی نداريد اين­جا کمکی کاری از دست ما نمی­آيد؟ آقا اين امام حسين است، سيدالشهداء به مسيحی می­فرمايد کاری نداری ما انجام می­دهيم، ما گاهی اوقات می­آييم می­گوييم آقا اين مشکل را داريم، می­گويد مشکل خودت است به ما ربطی ندارد، روزی که می­خواستی که قرض بگيری سؤال کردی که حالا که بدهکار شدی می­آيي سراغ ما مسلمان ببين امام حسين چگونه است؟ آقا فرمودند مشکلی چيزی نمی­خواهيد من تا غروب در اين صحری هستم چيزی لازم داريد خانم گفت که آقا شما که هستيد؟ فرمودند من حسين ابن علی نوه پيغمبر آخرالزمان دارم می­روم عراق کوفه، گفت ما فقط مشکل­مان در اين صحری کم آبی است آب در اين صحری نيست برای استفاده آب در زحمت هستيم لذا بايد برويم از دور دست صحری آب بياوريم، آقا پشت خيمه يک قطعه سنگی بود، نوک عصا را کردند زير سنگ سنگ را حرکت دادند آب جوشيد آمد بالا، حالا شايد در همين­جا در پرانتز بگويم اي حسين‌ابن علی سلام الله عليه که در سعلبيه برای يک خانواده مسيحی به اذن الهی آب خلق کردی، آقا چرا جوانت علی اکبر وقتی آمد گفت تشنگی مرا از پا در می­آورد؟ آب خلق نکردی، آقا چرا علی اصغر را وقتی به آغوشت دادند داشت دست و پا می­زد از تشنگی، شما برای يک خانواده مسيحی آب خلق کردید، برای عزيزان خودت چرا نکردی؟ اين سؤال در ذهن­ها می­آيد يا نمی­آيد، حسين ابن علی ولی­الله الاعظم است امام حسين خودش را عزيزانش را برای خدا می­خواهد خلقت آب به اذن الهی در سعلبيه برای آن خانواده مسيحی رضايت خداست، عطش در کربلا برای خدا رضايت خداست، امام حسين می­بيند کربلا علی اکبر تشنه باشد مرضی الهی است، فرمود عزيزم از دستت جدت سيراب بشوی اما سعليه رضايت خداست آب جوشيد آمد بالا، اما سعلبيه رضايت خداست آب جوشيد آمد بالا، آقا فرمودند اين هم آب بعد حضرت داشتند می­رفتند گفتند پسرت که آمد بگو حسين ابن علی آمد از شما دعوت کرد به ما پيوند، مردم سفره امام حسين پهن است آن­های که دستش از دين جدا شده دعوت­شان کنيد بگوييد امام حسين از شما دعوت کرده، اين روزها و شب­ها مراسم عزای امام حسين برپاست، نماز نمی­خواند، حجاب ندارد اعتقادات دينی ندارد، اعتقادات دينی ندارد بگوييد يک ساعت هم بيايد در مجلس امام حسين بيست و سه ساعت هرجا هستی باش، يک ساعت بيا با امام حسين مأنوس باش ببينيد امام حسين چه می­کند؟ آقا از جوان مسيحی دعوت کرد بيا، دست رد يک وقت در سينه جوان مسلمان نزنيم، حضرت رفتند غروب بود داشتند بار را می­بستند حرکت کنند اين جوان بيست و پنج ساله­ای مسيحی رسيد با خانمش با گوسفندها ديد پيشت خيمه آب دارد حرکت می­کند گفت مادر اين آب کجا بود؟ گفت چه بگويم که امروز چه کسی آمد؟ اين مادر شروع کرد جريان را گفتند گفت ضمناً اين را هم بهت بگويم اين آقا دعوت کرد از تو که به او بپيوندی گفت راست می­گويي گفت مادر تا نرفتند برسيم اين­ها چادر را جمع کردند، حرکت در غروب سعلبيه امام حسين رسيدند هرسه مسلمان شدند: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول­الله، عزيزان اين اسلامی که ما امروز به دست داريم و مفتخر هستيم، با اخلاق به ما رسيده نه با بد اخلاقی امام حسين با اخلاق مسيحی را مسلمان کرد اين­ها اسلام آوردند اين جريان مال يک روز قبل از محرم بود مثل چنين روزی من داستان امروز را گفتم برايتان يک روز مانده به محرم فردا شد اول محرم دوم محرم کربلا امام حسين توقف کردند، اين زن و شوهر جوان و مادر کل اسلام شان ده روز بود من گاهی اوقات حاج­آقای موسوي به خودم حرم می­زنم می­گويم يک عمر مسلمان و شيعه بودی در خانواده مسلمان هم به دنيا آمدی دم از امام حسين هم زدی اما قيامت يک وقت در صحرای محشر نگاه می­کنی، يک جوان بيست و پنج ساله­ای مسيحی ده روز مسلمان شده را يکجايي جا می­دهند که ما بايد غبطه آن مقام را بخوريم، ده روز مسلمان شد بيست و پنج سالش بود، شب عاشورا امام فرمودند هرکه می­خواهد برود برويد، به اين­ها هم فرمودند برويد گفتند خانم با پسرت و خترت برويد، اين­ها بيعت من را می­خواهند آقا به ابالفضل هم فرمودند، به بقيه يک نفر را امام تکليف به ماندن نکردند همه با عشق و ارادت گفتند می­مانيم، صبح عاشورا شد اين زن و شوهر چون عروس و داماد بودند دوران ماه عسل­شان بود، اين­ها زمانی که مسلمان شد هفت روز بود ازدواج کرده بودند بعض دختر و پسر جوان ما دوران ماه عسل­شان را چگونه می­گذرانند کجا هستند؟ اين­ها هم آرزو داشتند اين دختر هفده ساله آرزو داشت اين پسر بيست و پنج ساله اين­ها يک خيمه­ای جدايي عروس و داماد داشتند صبح که شد آفتاب طلوع کرد، مادر آمد زد پشت خيمه پسرش گفت پسرم از خيمه بيا بيرون، درود خدا بر اين مادر، گفت پسرم امروز بايد من را نزد فاطمه زهراء رو سفيد کنی، ده روز آمده اما فاطمه شناس شده حسين شناس شده، پسر شمشيرش را ورداشت آمد بيرون گفت مادر آماده هستم، خانمش دنبالش آمد گفت من می­گذاريم برو جنگ، مگر اين­که با هم برويم خدمت امام حسين من دوتا حرف با امام حسين دارم آن دختر هفده ساله گفت زن و شوهری آمدند محضر حضرت اين دختر گفت يا اباعبدالله افتخار من اين است که شوهرم در رکاب شما به شهادت برسد اما دوتا نکته است من می­خواهم به شما بگويم، آقا فرمودند بگو، گفت من محرمی در اين صحری ندارم و تنها هستم، حالا خاندان شما فاميل­اند من غريب هستم من شوهرم که شهيد شد ديگر يک دختر تنهايي هستم شما اجازه می­دهيد در کانون خانواده شما کنار زينب کنار ام گلثوم کنار سکينه ما را قرار بدهند آقا گريست فرمود تو را در جمع دخترهايم می­پذيرم بعضی­ها چگونه پيشرفت می­کند، گفت آقا خواهش دومم من می­دانم شوهرم که الآن شهيد شد قيامت با شما در اعلی عليين است، آقا شما قول می­دهيد شوهرم من را فراموش نکند، آقا فرمودند قول می­دهم شوهرت فراموش نکند، گفت ديگر حرفی ندارم، به شوهر گفت برو، اين جوان رفت وسط ميدان پياده می­جنگيد شجاعانه می­جنگيد عاشقانه می­جنگيد، خدا لعنت کند عمر سعد از يک بلندی داشت نگاه می­کرد گفت ما اشد: «ما أشدّ صولتك؟»[31] چقدر با صولت و هيبت اين جوان دارد می­جنگد گفت زنده­اش را بگيريد بياوريد اين را نکشيد اسيرش کنيد هرکاری کردند حريف نشدند اين جوان جراحت­های برداشت بود جمعی را به خاک افکند آمد طرف خيمه مادرش داشت نگاه می­کرد صحنه را مادر با يک دستمالی صورت عرق آلود آغشته به خون جوانش را پاک کرد، گفت مادر منتظرم جانت را فدای حسين کنی، جانت را قربان کنی، دوباره رفت اين جوان رفت در ميدان، در مرحله دوم تيرباران کردند اين جوان را نقش بر زمين شد تا نقش بر زمين شد حمله کردند که به اين بدن توهين کنند خانمش اين دختر هفده ساله داشت نگاه می­کرد صحنه را يک عمودی برداشت دويد آمد وسط ميدان دور جسد شوهرش با اين عمود می­جنگيد و دشمن را از اين بدن مجروح دور می­کرد اين خانم را هم کنار بدن شوهر به شهادت رساند، زيارت عاشورا می­خوانی:

السلام عليک يا اباعبدالله تا می­رسي به اين­جای که و علی اصحاب الحسين يکی از آن­های که با امام حسين و در رکاب حضرت همين دختر هفده ساله بود شد اصحاب الحسين، اين زن و شوهر را تاريخ می­نويسد به شهادت رساندند، مادر آمد برود طرف ميدان آقا فرمودند مادر تو بايست، ديگر راضی نيستم، همين دوتا مصيبت برای شما کافی است:

ای که به عشق اسير خيلی بنی آدم اند، با خبران غمت بی­خبر از عالم اند و حسين جان

هرکه غمت را خريد عشرت عالم فروخت، سوختگان غمت با غم دل خرم است

خاک شهيدان توست تاج سر بوالبشر، که اين شهداء تا ابد فخر بنی آدم اند

دشمن آمد دل اين مادر را برنجاند سر اين جوان بيست و پنج ساله را بريدند سر بريده را انداختند طرف خيمه پيش روی اين مادر با کمال، يک وقت اين مادر خم شد سر را از روی زمين بلند کرد مادرها اولاد را برای حسين بخواهد عزيزانت را برای امام زمان­تان بخواهيد خون­ها را از چهره پسرش با دستمال پاک کرد يک بوسه به چهره فرزندش زد گفت مادر ممنون من را نزد فاطمه زهرا رو سفيد کرید، سر بريده را انداخت به طرف دشمن گفت ما سری که برای حسين داديم، ديگر پس نمی­گيريم همه بگوييم غريب حسين.

يا رب الحسين اشف صدر الحسين، بظهور الحجه يا رب الحجه اشف صدر الحجه بظهور الحجه

اللهم عجل لوليک الفرج و سهل له المخرج و اوسع له المنهج.

 

[1] نهج الفصاحة(مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ص611.

[2] نزهة الناظر و تنبيه الخاطر ص84.

[3] بقره 156.

[4] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[5] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[6] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[7] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[8] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[9] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[10] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[11] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[12] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[13] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24.

[14] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص81.

[15] الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج‏2 ص81.

[16] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص24: با عبارت نصبر و تصبرون يافت نشد،

[17] اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى النص ص160.

[18] زلزله 7.

[19] انبياء 105.

[20] انبياء 105.

[21] انبياء 105.

[22] انبياء 105.

[23] انبياء 105.

[24] تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة ص326.

[25] بروج 4.

[26] الوافی ج2 ص235

[27] انبياء 105.

[28] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص522.

[29] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص522.

[30] كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة) ج‏2 ص522.

[31] تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) ج‏2 ص287.

بازدید: 446