چاپ

من می خواهم قرآن را به فارسی بخوانم و از عربی خواندن آیات پرهیز کنم، چه دلیلی دارد عربی بخوانم؟

کد:1399512

ترجمه قرآن خواندن برای کسانی مفید است که قدرت خواندن عبارت عربی را نداشته باشند،‌ مسلما قرآن با این ادبیاتی که تنظیم نشده، ابتکار و اختراعش از خداست. بسم الله الرحمن الرحیم خالق این سخن خداست. حالا شما هر تعبیری که برای بسم الله الرحمن الرحیم بیاورید، باز مثل اصل بسم الله الرحمن الرحیم نمی‌شود. مثل داروی اصلی است و داروی مشابه. داروی اصلی جای خودش را دارد، ما می‌گوییم بنام خداوند بخشنده‌ی مهربان. باز تعبیر بسم الله الرحمن الرحیم را ندارد. می‌گوییم الله، یعنی ذاتی که جامع تمام صفات و نیکویی‌هاست. باز تاثیر الله را ندارد. چون خود خداونداینها را قالب‌ریزی کرده، خود خداوند اینها را اختراع کرده. لذا اگر قرآن را برای خدا می‌خوانیم، قطعا باید از این وقتی که می‌گذاریم و زحمتی که می‌کشیم، بهره‌ی بیشتری ببریم. لذا آن کلمات قرآن را به همان وضعی که ساخته شده، به همان وضعی که نازل شده خوانده شود، تلاش کنیم که عربی را بخوانیم. ما ناسیونالیستی را هم باید بگذاریم کنار. این یک مقدار نگاه ناسیونالیستی است به قرآن. ما کلیمیهایی زیادی سراغ داریم که تورات را به زبان عِبری می‌خوانند، ایرانی هم هستند، نمی‌گویند ما ایرانی هستیم، تورات را باید به زبان ایرانی بخوانیم!

مسیحی‌های زیادی را می‌شناسم که انجیل را به زبان نزول انجیل می‌خوانند، و حال آنکه اروپایی است، امریکایی است، افریقایی است، ولی می‌گوید کتاب آسمانی و کتاب مقدس ماست. و این جای تعجب است که گاهی اوقات ما ایرانی‌های اینطور ناسیونالیستی را پیش می‌گیریم، و حال اینکه خدا خدای همه است، خدای یک ملت نیست ،خدای یک قوم نیست، خدای یک قبیله نیست. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم»[1] همان قرآن می‌فرماید مزیت انسانها در پیشگاه خدا به انسانیت و تقوای آنهاست. بعد در قسمت سوالشان گفتند که من اهلبیت را قبول ندارند. خوب ما قران را می‌گوییم قبول داریم ،کلام خداست، اگر قرآن را قبول داریم و کلام خداست، دهها آیه در قرآن در فضیلت این اهلبیت نازل شده! چطور من قران را قبول دارم بعد فضائل اهلبیت را قبول ندارم. و اینکه بگوییم ما از اهلبیت چیزی ندیدیم، مگر باید چیزی ببینیم. اولا که شرط چیز دیدن و نتیجه گیری آن اتصال قلبی و آن خواستن و آن جدیت است که پیغمبر فرمود «من جدَّ وجد»[2] جوینده یابنده است. گاهی اوقات ما جدی نمی‌خواهیم. ما طالب نیستیم. مثل منی که در خانه خود نشستم می‌گویم من فلان نعمت را ندیدم .می‌گویند از خانه‌ات بیا بیرون جستجو کن، پیدا می‌کنی. حالا شرطش هم این نیست که من هر چه خواستم آنها به ما بدهند! آنها مصلحت ما را می‌بینند نه خواسته‌های ما را. مثَل ما با اهلبیت بلاتشبیه فرض پایینش این است که یک مریضی به دکتر معالج پیدا می‌کند، دکتر می‌گوید من تشخیص می‌دهم که شما این نوع داروها و این نوع درمان را باید پیش بگیری. شاید مریض این نوع مداوا را دوست نداشته باشد. شاید بگوید شما باید بروی اتاق عمل، مریض از اتاق عمل بدش بیاید. ولی این دکتر بگوید تشخیص من برای درمان شما این است. ما بگوییم آقای دکتر هر چه من می‌گویم شما نسخه کن. این منطق منطق پسندیده‌ای نیست.

 

[1] حجرات آیه13

[2] نهج الفصاحه ص776

 

دسته: پرسمان
بازدید: 567