امیرالمومنین فرمود «فقد البصر أهون من فقد البصیرة»[1] آدم کور باشد تحملش آسانتر از این است که بیبصیرت باشد. نابینا اگر چیزی نبیند ولی بفهمد حقائق را، این بهتر از این است که بینا باشد و چشمش را به حقائق ببندد.
در چند جا توصیه شده که شکیباییتان را از دست ندهید، یکی در برابر مشکلات، سختیها و مصیبتها. حالا مصیبتها مثل اینکه انسان عزیزی را از دست میدهد یا اینکه مریض میشود، اتفاقاتی در زندگی او میافتد بعنوان مصیبت، میگویند باید صبور بود.
حضرت امالبنین، بابالحوائجه است. و میدانید که خیلیها میآیند حاجت میگیرند. آن زمانی که حالا عزیزانِ ما یادشان هست، بقیع میشد شبها پشتِ قبرستان بقیع بیایند، یکی از جاهای پرجمعیتِ دیوارِ بقیع، محاذی قبر حضرت امالبنین بود که شیعیان میآمدند آنجا توسل به شهداء کربلا و چهار شهید عزیز این مادر پیدا میکردند.
برادر امیرالمؤمنین، عقیل، در علم انصاب، استاد بود: نصابة العرب. آقا امیرالمؤمنین عقیل را خواستند و به عقیل گفتند یک خانمی را از یک خاندانِ شجاعِ با ایمان، برای من برگزین.
این قیدِ «شجاعت» را، عقیل برایش سؤال شد و گفت: آقا چرا «شجاع» حضرت فرمودند من میخواهم. انسان شجاعی از او پا بگیرد. گفت: این رجلِ شجاع را برای چه میخواهی؟ آقا فرمودند: میخواهم ذخیرهی حسینم بشود برای عاشورایی.