چاپ

امام صادق علیه‌السلام را در مدینه مسموم کردند و غریبانه حضرت را به شهادت رساندند.

خیلی هم به آقا ظلم کردند. یک سال امام را در کوفه تحت نظر گرفتند.

 

یک‌زمانی خانه امام صادق علیه‌السلام را آتش زدند. راوی می‌گوید دیدم امام از میان شعله‌های آتش بیرون آمدند. تعجب کردم که آتش امام صادق علیه‌السلام را نسوزاند.

حضرت فرمودند: «أنا ابنُ اَعراقِ الثَّری أنا ابن إبراهيم خليل الرحمن»

 من فرزند ابراهیم خلیلی هستم که در آتش حرکت کرد. در آتش او را انداختند و نسوخت.

ولی آخرالامر این شیطنت و جنایت بنی العباس اثر کرد. این‌هایی که ادعا می‌کردند و می‌گفتند: «ما پسرعموی امام صادق علیه‌السلام هستیم.» منصور دوانیقی وقتی با امام روبرو می‌شد می‌گفت: «یا ابن عم»

اما امام علیه‌السلام را مسموم کردند.

روز شهادت امام صادق علیه‌السلام، مدینه غرق عزا شد. پیکر امام صادق علیه‌السلام را زیر سم اسب پایمال نکردند و به بدن ایشان جسارت و اهانت نشد. ولی بگوییم صلی‌الله علیک یا اباعبدالله، صلی‌الله علیک یابن رسول الله.

چون مشام جان زینب تازه شد از روی یار

راوی وقتی از امام باقر سؤال کرد: «یابن رسول الله! چرا خاک کربلا یک عطر عجیبی دارد؟»

امام گریه کرد و فرمود: «چون پیکر جد ما حسین علیه‌السلام را با خاک کربلا مخلوط کردند.»

شاعر هم خیلی زیبا می‌گوید:

می‌گوید زینب بوی حسین را استشمام کرد؛ یعنی مردم دیگر برای حسین پیکری نگذاشته بودند. نه سری نه لباسی؛

چون مشام جان زینب تازه شد از بوی یار

گفت یا رب بوی معشوق من آید زین دیار

نشست کنار پیکر برادر،

یک‌وقت دست برد زیر پیکر برادر و این بدن را از زمین بلند کرد

خدا! این قربانی را از ما بپذیر!

همه بگوییم مظلوم حسین!