سه تا پرونده آنجا تحویل میدهند:
اول پروندهی خوبیهایتان، دوم پروندهی نعمتهای خدا، سوم پروندهی گناهان
اول میگویند آقا چکار کردی، کارهای خوبت، ریز و درشت، خرد و کلان زندگیات را یادداشت کردهاند. میگویند کم و کسری نیست؟ خیر، میگویند پروندهی دوم را باز کنید. پروندهی نعمتها، پیغمبر میفرماید پروندهی نعمتها را که در قیامت باز میکنند خیلیها خجالت میکشند که این همه بینهایت نعمت، با این خدمات و عبادتهای اندک! بعد پروندهی سوم حسابرسی گناهان است. میگویند آقای محترم، خانم محترمه، تو که روزه گرفتی نماز خواندی حج رفتی خمس دادی وظیفهات بود، خدا خلقت کرده بود، خدا پول داده بود، خدا سلامتی داده بود، خدا توانایی داده بود این کارها را کردی، اما دیگر چرا گناه کردی؟ حضار محترم در روایت داریم برای یک دانه گناه کسی نمیتواند توجیه بیاورد! چه کسی میتواند یک گناهش را توجیه کند و بگوید من این گناه را به این دلیل کردم اشکالی ندارد، یک گناه! اینجاست که پیغمبر میفرماید در موقف حساب سرها از خجالت پایین افکنده میشود!